سخنرانی آمریکای لاتین - قسمت دهم

کاپیتالیسم سرمایه داری و سوسیالیسم و اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی نبینا ابی القاسم محمد و آله

خیلی خوشحالم خدمت شما برادران و خواهران رسیدم. بنده بنا داشتم یک بحث تطبیقی بین کلام کاپتالیسمی، کاپتالیسم سرمایه داری، سوسیالیسم و اسلام داشته باشم؛ اما چون وقت گذشته، مجبورم از بحث کاپیتالیسم و سوسیالیسم صرف نظر کنم و صرفاً به بعضی از دیدگاههای اقتصادی و مکتب اقتصاد ی اسلام اشاره کنم.

در رابطه با بحث سوسیالیسم و سرمایه داری، باید بدانیم با اینکه سوسیالیسم بیش از 100 تعریف دارد؛ اما در دنیا بیشتر با قرائت مارکس و مارکسیستی مطرح می شود؛ چون نمایندگان دین و مذهب در اروپا و آمریکای لاتین به عنوان کلیسای کاتولیک و پاپ ها و بین همۀ روحانیون ابتدا در قرون وسطی به لحاظ طبقاتی وسیاسی در کنار فئودال ها و در دوران جدید در کنار بورژواها و سرمایه داری ایستادند و به نحوی حافظ سنت های موجود حاکم بر جوامع شدند. یعنی عملاً روحانیون کلیسا و نمایندگان دین در کنار طبقات ثروتمند و قدرتمند قرار گرفتند. همچنین تفسیری که از دین، تقدیر الهی و قضا و قدر الهی شد، پیامش برای مردم این بود که اگر تسلیم خداوند هستید، دیگر به انقلاب، عدالت و برابری نیاندیشید و همه چیز را به تقدیر الهی واگذار کنید. این تفسیر از دین و این نوع موضع گیریِ روحانیت مسیحی، نقش زیادی در پیش رفتن سوسیالیسم به سمت قرائت مارکسیستی داشت. در واقع روحانیون مسیحی و یهودی، در اغلب نظام های سنتی در اروپا و آمریکا، به عنوان یک گروه نفوذی عمل کردند و عملاً جزئی از طبقۀ حاکم یا توجیه گر منافع حاکم بودند. در آن دوران بین حاکمیت های سرمایه داری و روحانیون در نظام های سنتی، یک نوع توافق و سازش و بده بستان وجود داشت و شاید هنوز هم وجود دارد.

حتی در اروپای جدید هم که شعار اساسی تفکیک حوزه دین از حوزه غیردین و تفکیک امرِقدسی از امرِعرفی، شعار اصلی و غالب بین چپ و راست در دنیا بود، باز هم گروه های مذهبی و روحانیون در کشورهایی مثل آمریکای لاتین، جزو گروه های قدرت به شمار می روند و مذهب هم این تفسیر را دارد که نمی تواند و نباید در تفکر لیبرال سرمایه داری موضعی برعلیه سرمایه داری و طبقه حاکم بگیرد؛ بلکه یا باید آن را توجیه کند یا در خدمت آن باشد و یا سکوت نماید و در حریم خصوصی بیشتر وارد نشود. در این تعریف از دین، فرد مذهبی از طریق یک سری اعمال سمبلیک و رمز آمیز، خودش را در مقابل خداوند(مثلاً) و امور ماوراءالطبیعه تسلیم می بیند. پس تسلیم در برابر خداوند تجربه می شود و این تسلیم شدن را باید در برابر هر اتفاقی که در دنیا می افتد، داشته باشد. حتی کشیش های الهیات آزادی بخش در آمریکای لاتین که از عدالت برای فقرا صحبت کرده اند، توسط پاپ و کاتولیک ها به مارکسیستی بودن متهم شدند و آن ها را بی دین دانستند.

امروزه نیز حرکت های انقلابی در آمریکای لاتین که توسط چاوز، مورالس، کاسترو و دیگران در مقابل سرمایه داری انجام شد، هیچکدام از طرف نظام کلیسا و مذهبی در غرب حمایت نشدند و فقط باعث متهم شدن اینان به مارکسیستی بودن گردید. شاید خود مارکس که مذهب و دین را افیون توده ها اعلام کرد، بخاطر عملکرد کلیسا، مسیحیت، آیین یهود و کلیسای کاتولیک بود. او وقتی دید مذهب در اروپا عملاً در کنار فقرا و محرومین نیست، بلکه در کنار هیأت های حاکمه و صاحبان قدرت و ثروت است، این تعبیر از دین را بکار برد. از نظر او، مذهب، آگاهی تحریف شده انسان نسبت به خودش است، مذهب عامل تسلی انسان و توجیه این جهان ناعادلانه است. او می گوید: «به نظر من مذهب دلپذیرترین وجه این دنیای ظالمانه است و درد و رنج مذهبی در عین حال اعتراض است؛ اعتراض آرام و توجیه گرانه نسبت به درد و رنج های واقعی.»وی در جای دیگر بیان می کند: «مذهب، آه و نالۀ خلق های ستمدیده و روح یک جهان بی روح است.»

بله؛ اگر از این دیدگاه بنگریم، مذهب، افیون توده هاست، مُسَکِّن و آرام بخش است و به عنوان یک ناله و اعتراض علیه رنج توده ها و طبقات محروم بکار می رود؛ اما این مُسَکِّن ها بی اثر است چون مدام توجه انسان ها را از دنیا به جهانی دیگر و آخرت معطوف می دارد و حواس ها را پرت و امید کاذب ایجاد می کند و به انسان ها می آموزد که درد و رنج این جهان و این ظلم را تحمل کنید و به جای آن پاداش اخروی بگیرید. باید راه حل بدهیم و داروی تسکین آور را کنار بگذاریم. القای مذهب به عنوان یک خوشیِ موهوم و احمقانه نمی تواند شادی واقعی ایجاد کند؛ پس باید از این توهم بیرون آییم و مشکلات را خودمان حل کنیم.

وقتی این تفکر، نازل به مسیحیت، یهود، پاپ و موضع مذهب در اروپاست، این یک موضع قابل فهم و قابل توجیه است. حال سوال این است که آیا اسلام هم یک نیم نگاهی به مسئله دارد؟ آیا روحانیون و عالمان دین در اسلام نقش کشیش و پاپ را دارند؟ آیا اسلام نسبت به حقوق فقرا بی درد است و ظلم ظالمین را توجیه می کند یا خیر؟ به بیان دیگر اگر مارکس و مارکسیست ها، بجای مسیحیت و یهودیت، اسلام را می دیدند، آیا دیدگاه شان تغییر نمی کرد؟ در اسلام اینگونه نیست که وقتی نام خداوند می آید برای تخدیر، فریب و آرام کردن خلق باشد. اکنون آیات و روایاتی می آورم تا مشخص شود اسلام نسبت به این مسئله چقدر دقیق است؟

1.«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْل[1]» این آیه بیانگر این است که در اسلام، خداوند به عدالت فرمان می دهد و آن را امری واجب می داند؛ این خدا، خدایی است که می توان او را پرستید.

2. «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفین‏[2]»: چرا در راه خدا و مستضعفین نمی جنگید؟! این آیه عدم بی تفاوتی اسلام نسبت به طبقات محروم جامعه را نشان می دهد. در اسلام، خدا، خدایی است که می فرماید چرا در راه خدا و برای دفاع از مستضعفین نمی جنگید؟ این آیه می فرماید که راه خدا از میان خلق و خدمت به خلق می گذرد. این تلاش در راه خدا بخاطر این است که در اسلام، آخرت انکار نمی شود. در این دین، هدف خداست؛ اما به جز از طریق دفاع از عدالت، مبارزه با شکاف های طبقاتی، فرهنگ توحید و خدا پرستی در برابر فرهنگ پول پرستی نمی توان به خدا رسید.اسلام با سرمایه و داشتن آن هرگز مخالف نیست؛ سرمایه در خدمت رشد خلق است و بدون ثروت، جامعه هیچ رشدی نخواهد داشت؛ اما اسلام با فرهنگ سرمایه سالاری مخالف است. سرمایه سالاری و دیکتاتوری پول و طلا، فرهنگ غرب است. در غرب همه چیز ماده و مادی است، همه چیز ماتریالیسم است. در واقع فرهنگ غرب، تکاثر، حرص و بخل است که این صفات در قرآن کریم، صفات کافرانه می باشد. حرص یعنی هر چه بیشتر خواستن و تکاثر به معنی برهم انباشتن و حقوق دیگران را هم بالا کشیدن است. معنای بخل نیز به دیگران نبخشیدن می باشد. این ها برخلاف اخلاق اسلامی است.

تعریف های متعددی از سوسیالیسم وجود دارد: سوسیالیسم آسیایی مائو در چین، سوسیالیسم هندی، روسی، کمونیستی، سوسیالیسم طرفدار نوعی بازار آزاد در غرب، سوسیالیسم سوسیال دموکرات ها و سوسیالیسم قرن بیست و یکم همه باهم تفاوت هایی دارند. سوسیالیسم با تعاریف متعددش، یک طیف است. نوع دیگری از سوسیالیسم به نام سوسیالیسم اخلاقی یا سوسیالیسم آرمانی وجود دارد که تا حد زیادی به اقتصاد اسلامی نزدیک است؛ با این تفاوت که در اقتصاد اسلامی توحید، معاد و اخلاق دینی وجود دارد. اساساً برابری خواهی بدون معنویت و اخلاق تأمین نمی شود. قرآن کریم یکی از اهداف اصلی شریعت را برقراری قسط و عدل می داند[3].

بادقت در آیات و روایات اقتصادی اسلام، به چند نکته دست می یابیم:

در اقتصاد اسلامی و به اصطلاح در سوسیالیسم اسلامی، استکبار و استضعاف اقتصادی، هردو طرد می شوند و یک نظام معیشتی و زندگی متعادل(نه مساوی) برای همه وجود دارد. فرهنگ اسلام اینگونه نیست که یک عده سیرسیر و عده ای دیگر، گرسنه باشند. 2. ثروت نباید در دست طبقه ای خاص و یک اقلیتی انباشته شود[4]. این آیه بیانگر این می باشد که ثروت نباید بین سرمایه داران و ثروتمندان، دست به دست بگردد و دیگر طبقات جامعه و محرومان از آن محروم بمانند؛ بلکه ثروت باید مثل خون در سراسر جامعه جریان داشته باشد؛ نه این که در یک جایی انباشته و لخته گردد و بقیه ی اعضا از آن محروم بمانند. سوسیالیسم اسلامی می گوید: از درون، تقوا و معنویت لازم است و از بیرون کنترل عادلانه و عاقلانه. این دغدغه ی سوسیالیسم اسلامی است که در کاراکاس بنده نمونۀ آن را دیدم. یک جمعیت عظیمی در آن ارتفاعات در وضعیت بسیار بدی زندگی می کنند و چاوز امکانات خوبی در اختیار آن ها قرار داد، امکاناتی که برای اولین بار به آن ها می رسید و این یک دغدغۀ کاملاً مثبت و مقدسی است.

اسلام، معتقد است بدون عدالت، نمی توان معنویت درستی در جامعه برقرار ساخت. امام علی7می فرماید: «الْعَدْلُ‏ حَیَاةُ الْأَحْکَام‏[5].» اگر می خواهید احکام دین در جامعه ی بشری زنده باشد، باید عدالت را اجرا نمایید. نمی توان گفت من فقط می خواهم احکام را اجرا کنم و با حقوق و زندگی مردم کاری ندارم. در اسلام اجرای احکام دین با عدالت گره خورده است و این تفکر هیچ وقت در تفکر دینیِ به اصطلاح مسیحی و یهودی در اروپا و آمریکای لاتین مطرح نبوده است.قرآن کریم فلسفۀ پول و ثروت را قوام و سرپا ماندن جامعه می داند. در جامعۀ اسلامی بشود، عده ای بیش از حد بالا نمی روند در حالیکه عده ای دیگر زمین خورده اند. قرآن کریم می فرماید: «أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً[6]» یعنی مال و ثروت برای قوامِ جامعۀ بشری است. اسلام هم با تکاثر و هم با فقر مخالف است؛ زیرا ثروت بیش از اندازه انسان را فاسد می نماید؛ همانگونه که فقر باعث فساد انسان می گردد. پیامبر9 فرمود: «فقر، همسایۀ دیوار به دیوار کفر است.» از طرف دیگر اسراف و و تبذیر نیز مذموم شمرده شده است. قرآن کریم می فرماید: «وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُکَّام‏[7]» بنا بر این آیه، اسلام با استفاده کردن از اموال و ثروت مخالف نیست؛ بلکه استفاده از ثروت و پول به روش باطل و ظالمانه را مذموم می داند. این یعنی جامعه نباید براساس رشوه و استفادۀ نادرست از ثروت پیش رود، نباید یک عده از حقوق بیشتری بهره مند شوند و عده ای دیگر محروم و فقیر بمانند. قرآن کریم در آیۀ دیگر می فرماید: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ[8]»: از ثروتی که در دست شماست، به یتیمان، مساکین و در راه ماندگان بدهید و نگذارید ثروت فقط بین گروه و طبقه ی خاصی باشد.

نکتۀ دیگر در این رابطه این است که در قرآن، زکات که همان سهم فقرا از ثروت ثروتمندان می باشد، همیشه همراه با صلاۀ و نماز آمده است و این به این معناست که نماز بدون زکات، مقبول درگاه خداوند نمی باشد. پیامبر9فرمود: «هر کس فقط نماز و دعا بخواند و اما از راه نامشروع ثروت بدست بیاورد و حق فقرا را به آن ها نپردازد، دعای او به آسمان نخواهد رفت و خداوند نماز او را نخواهد پذیرفت.» پس معنویت اسلام و قرآن با عدالت گره خورده و جدا نشدنی است. همچنین خداوند متعال در قرآن می فرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ[9]» با توجه به این آیات، انسان باید همواره سعی کند از دنیا پاکیزه عبور کند و از نعمت های آن استفاده کند؛ اما دنیا را هدف نگیرد؛ زیرا انسان برای ابدیت و آخرت آفریده شده است. طبق این آیه، دنیا سراسر بازی و تظاهر است و در این تظاهر مردم برای همدیگر فخرفروشی می کنند. خداوند متعال در آیۀ دیگری می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون‏[10]» مجموع این دو آیه بیانگر این است که ثروت و قدرت، خوب است و اولاد، مظهر قدرت است؛ اما این ها نباید انسان را از یاد خداوند غافل کند؛ چون قرآن کریم می فرماید: انسانی که طغیان کرده و حقوق دیگران را پایمال می ساز، کسی است که خود را مستغنی می بیند[11]. تفکر سرمایه داری اینچنین است. اما تفکر قرآنی با لذت در زندگی دنیوی مخالف نیست و می فرماید: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لا تَطْغَوْا فیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبی‏ وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی‏ فَقَدْ هَوى‏[12].» از طیّباتی که به شما روزی دادیم، بخورید؛ اما طغیان نکنید که در اینصورت مورد خشم من(خداوند) قرار خواهید گرفت. این آیات قرآن بیانگر این است که اسلام ضمن احترام به حریم خصوصی و مالکیت خصوصی و احترام به آزادی فردی، از برابری طلبی، دیگر خواهی و نگاه اجتماعی هم دفاع می کند. سوسیالیسم همین اجتماعی اندیشیدن و دیگران را دیدن است. اسلام با جوهر سوسیالیسم(به معنای لغوی، که همان برابری خواهی و زندگی اجتماعی است) موافق است؛ اما در اسلام سوسیالیزم با توحید، معاد، اخلاق، معنویت و نماز همراه است و همین نماز بدون پرداخت زکات، قبول نمی باشد. اسلام، دین اجتماعی است. قرآن می فرماید: «همه به ریسمان خداوند چنگ بزنید و متفرق نشوید[13].» در حدیثی از پیامبر9 آمده است: «کُلُوا جَمِیعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا[14]» همه با هم بخورید و پراکنده نشوید.

یکی از آثار شومِ اخلاق سرمایه سالاری این است که فرد صرفاً فردی و لیبرالیستی محض و خودخواهانه می اندیشد و کم کم رابطه با خویشاوند، فامیل و دوستان قطع می شود؛ چون هر کس فقط منافع خود را می بیند. اما در اسلام برخلاف این تفکر سفارش شده است. امام علی7 به کمیل فرمودند: «الْبَرَکَةُ فِی‏ مَالِ‏ مَنْ آتَى الزَّکَاةَ وَ وَاسَى الْمُؤْمِنِینَ وَ وَصَلَ الْأَقْرَبِین‏[15]»: برکت در مالی است که زکات آن پرداخت می شود؛ با دیگران به مواسات برخورد کن؛ یعنی انسان باید دیگران را در شادی خود شریک سازد و در غم دیگران شریک گردد، مواسات همان با هم زیستن و دیگران را فراموش نکردن است. ثروت الهی، ثروتی است که که رابطه با خویشان، دوستان و همسایگان را گرمتر، برادرانه تر و انسانی تر می سازد و ثروتی که این پیامد را نداشته باشد و برخلاف این عمل کند، ثروت شیطانی است؛ لذا امام باقر7می فرماید: «اَلدّنانین و الدراهم خواطیم الله فی ارضه» مال و ثروت(اگر با عدالت و اخلاق مصرف شود)، نشانه ی خدا در زمین است. علت اینکه نماز و زکات در قرآن همیشه با هم هستند، این است که انسان دائم از خود سؤال می کند: چرا من باید کار کنم و بعد گذشت کنم و به دیگران بدهم؟ مگر دیگران چه ترجیحی بر من دارند؟ و در نتیجه، نماز، ارتباط با خداوند، اعتماد به غیب و بهشت و جنهم او را به جواب این سؤال رهنمون می گردد و زکات را برای کمک به ارتقاء معنوی و سعادت اخروی می پردازد.

نکتۀ مهم در اینجا این است که نگاه معنوی و دینی به ثروت و سرمایه به معنی تعطیلی عقل و مدیریت علمی و اخلاقی اقتصاد جامعه نیست؛ بلکه امام رضا7 فرمودند: «إِنَّ اللهَ یُبغِضُ اَضاعَ الاَموال» خداوند از ضایع کردن اموال بیزار است. در مجموع نتیجه می گیریم که نگاه اسلام جامع و کامل است.

یک پرفسور اروپایی می گفت: «در قرآن و روایات مسلمانان تعارضات زیادی وجود دارد. بعضی آیات و روایات، یدگاه های سوسیالیستی و کمونیستی و بعضی کاملاً نگاه غرب محورانه و لیرالیستی به مسائل دارند. پاره ای از آیات و روایات، نگاه فردی است و پاره ای دیگر نگاه اجتماعی دارند. بعضی آیات کاملاً طبیعت گرا و تجربه گرا و امانیستی است و بعضی دیگر به قدری صوفیانه، آسمانی و ملکوتی است که گویا زمین و عالم ماده وجود ندارد.»

در پاسخ به این پروفسور باید گفت که این برداشت شما بخاطر عدم درک صحیح این آیات و روایات و در مقابل هم قرار دادن آن هاست و این به دلیل محدودیت ذهن شماست؛ وإلاّ این ها همه قابل جمع اند. در تفکر توحیدی، ارزش های مادی و معنوی، یک کاسه می شود. در تفکر اسلامی برخلاف تفکر مادی، بین این ها تناقض وجود ندارد. از طرفی می توان گفت این تناقضات در ذهن این مردم، محصول تحقیقات است.

الان که ما با هواپیما به اینجا می آمدیم، مهمان دار هواپیما از دوست همراه ما پرسید که آیا درست است که شما مسلمان ها، هر کدام 7 تا زن دارید؟ بنده در پاسخ عرض کردم: اولاً در اسلام یک مرد، 4زن بیشتر نمی تواند بگیرد. ثانیاً 90 الی 95 % ما فقط یک زن داریم. و سپس به او گفتم: شما بفرمایید که در جوامع دیگر یک مرد در طول زندگی خود با چند خانم رابطه دارد؟ جواب داد: با هرچندتا که دلش بخواهد. گفتم در اسلام تشکیل خانواده مساوی با مسائل جنسی نیست. مسائل جنسی تنها یک قضیه است . اینکه هر مردی می تواند 4زن داشته باشد، به این معنی است که باید بتواند بار اقتصادی ادارۀ این 4خانواده را به دوش بکشد. اما در دیگر جوامع معمولاً ارضای جنسی خارج از خانواده و زناشویی صورت می گیرد و هرکس بخواهد باهرکس که تمایل داشته باشد، می تواند خودارضایی نماید و مسئولیت خانواده را نمی پذیرند و زن و بچه را رها می کنند و به دنبال راحتی خود میروند. اما اسلام اجازه نمی دهد که یک مرد بدون تعهد اخلاقی و حقوقی و بدون مسئولیت با زنان متعدد رابطه جنسی برقرار کند؛ بلکه مسئولیت کامل زندگی زن و فرزندان با مرد است. در اسلام، علاوه بر مسئلۀ جنسی، مسائل اخلاقی، عاطفی، تعلیم و تربیت، انسانیت و عشق مهم هستند.

 

پرسش و پاسخ

1.آیا می توان گفت امپریالیسم آخرین فاز کاپیتالیسم است و کاپیتالیسم برادر صهیونیسم؟ چون هردوی این ها دشمن اسلام هستند.

جواب: بله؛ همینطور است. صهیونیسم نوعی از امپریالیسم است و امروزه کمپانی های اصلی سرمایه داری در جهان کاپیتالیسمی در اختیار صهیونیست هاست. اسلام با هر نوع طاغوت و طغیانی مخالف است و در پی مهار آن می باشد. تلاش اسلام، مهار کاپیتالیسم و سرمایه داری و دعوت به عدالتِ همراه با توحید است. این دو(عدالت و توحید) با هم موفق هستند و بدون هم نتیجه ندارند. امام صادق7 می فرماید: «ای مردم! آیا می دانیدحقیقت عبودیت و بندگی چیست؟ حقیقت بندگی آن است که خود را مالک هیچ چیز ندانی.» مارکس می گوید: «منشأ همۀ تضادهای طبقاتی، خشونت ها و استثمارها، اصل مالکیت است.» اما اسلام می گوید مالکیت خصوصی منهای اخلاق و عدالت، باعث تضادهای طبقاتی، خشونت و استثمار می گردد. انسان و اموالش، همه مملوک خداوند هستند؛ چون همه بندۀ خداییم و خداوند، مالک همه چیز است. پس اموال را هر جا که خدا فرمان داده باید مصرف کرد و یکی از این موارد، برای فقرا و محرومین است.

یک تفکر ظاهراً مذهبی هم وجود دارد که برخی می گویند: «هر کس پول دارد، خداوند به او لطف کرده و هرکس پول ندارد، مورد غضب خداوند است.» اما در فرهنگ اسلامی خلاف این است. امام صادق7از پیامبر9نقل فرمودند: «شما فکر می کنید هر کسی که خداوند به او پول داده، او را خواسته و هر کس که به او مال عطا نکرده، از چشم خداوند افتاده است؟! هرگز این طور نیست. کسانی که پول در اختیارشان است، ودیعه و امانت خداوند می باشد و حق ندارند هر طور که دلشان بخواهد، مصرف کنند.» ما مسلمانان معتقدیم مسئلۀ برابری با اتکاء به خداوند و توحید اتفاق می افتد.

نکتۀ مهم دیگر این است که اسلام می خواهد انسان مالک اموال دنیا باشد؛ نه اینکه دنیا و اموال، مالک انسان گردند. دنیا، مال و ثروت باید مملوک باشند؛ به عبارت دیگر انسان نباید به دنیا و دارایی آن وابستگی پیدا کند؛ بلکه دنیا و مافیها باید وابسته به انسان باشند و این یک وارستگی معنوی و توحیدی است؛ برخلاف دنیای سرمایه سالاران که محور، سرمایه است و انسان در آن مملوک سرمایه می باشد، نه مالک آن.

 

[1]. سوره نساء/ 58.

[2]. سوره نساء/ 75.

[3]. لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط. سوره حدید/25.

[4]. لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ. سوره حشر/ 7.

.[5] الحیاۀ با ترجمۀ احمد آرام 6/605.

.[6]سوره نساء/ 5.

[7]. سوره بقره/ 188.

[8]. سوره حشر/7.

[9]. سوره حدید/20.

[10]. سوره منافقون/9.

[11]. کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏. سوره علق/6 و 7.

[12]. سوره طه/81.

[13]. سوره آل عمران/ 103.

[14]. بحارالانوار 59/ 291.

[15]. بحارالانوار/ 74/415.

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha