سخنرانی آمریکای لاتین - قسمت هشتم

اسلام و هنر

بسم الله الرحمن الرحیم

در محضر دوستان در دانشگاه هنر هستیم. از بنده خواسته شده در باب نسبت اسلام و هنر نکاتی را به عرض برسانم.

اساساً هنر از زیبایی قابل تفکیک نیست؛ به عبارت دیگر هنر روش کشف زیبایی در عالم و آدم است. تفاوت هنرمند با دیگران در این است که او به همه چیز هنرمندانه نگاه می کند؛ در هرشیء، منظره و پدیده ای نکته ای را می بیند که دیگران نمی بینند. هنرمند در واقع لایۀ پنهان از چشم دیگران را می بیند و به چشم دیگران می آورد. تعبیر یک مجسمه ساز، بیان زیبایی برای کشف تفاوت هنرمند با دیگران است؛ از مجسمه سازی که سنگی را برای ساخت مجسمه می تراشید، پرسیدند: «شما با چه طرح ذهنی این سنگ را به مجسمه تبدیل کردید؟» وی پاسخ داد: «من سنگ را تبدیل به مجسمه نکردم؛ بلکه مجسمه ای که در دل این سنگ گرفتار بود را از درون این سنگ خلاص و آزاد نمودم.» یعنی چیزی که دیگران نمی دیدند را، دیده و یافته و به دیگران نشان داد. دیگران از این سنگ فقط سنگ می دیدند؛ اما هنرمند این مجسمه را هم دید. این نکته توضیح خوبی است برای این عبارت که بعضی گفته اند: «اساساً هنر بدون معنویت نمی شود و اساساً هنر یک مقولۀ معنوی است. ماتریالیسم نمی تواند یک هنرمند باشد؛ او می تواند ادای یک هنرمند را دربیاورد.» وقتی در باب نسبت اسلام به عنوان یک دین با هنر صحبت می کنیم، به دو بُعد در هنر توجه داریم: 1. شخصیت هنرمند. 2. منشأ جهت گیری هنر و ماهیت هنر او. هنرمند واقعی و معنوی در واقع به ماده شرافت می بخشد و مادۀ بی روح را صاحب روح ساخته و آن را به یک موجود زنده تبدیل می کند. هنرِ صرفاً مادی، هنر سیاه و تیره است؛ چون ماده، تیره است و بدون یک سنّت روحانی زنده و معنا و معنویت و در رأس آن خداوند، امکان درک درست عالَم معقول و راز پنهان در هستی و انسان وجود ندارد. اگر هنرمند بخواهد حق را نشان دهد، باید به ماده نگاه معنوی داشته باشد و برای این کار باید بتواند از نگاه مادی تا حدودی خارج شود و به مفاهیم معقول و معنوی نزدیکتر گردد و این چیزی است که در هنر اسلامی از آن به عقل شهودی یا شهود عقلی تعبیر می کنند.

مشاهدۀ عقلانی حقیقت و عقل در اینجا صرفاً محاسبۀ چرتکه اندازانه و صرفاً مادی نیست؛ بلکه قدرت شهود، قدرت مشاهدۀ حقایق معنوی، حقایق مطلق و حقایق مجرد است. زیبایی انسان و زیبایی تاریخ انسانی به آن حقیقت مجرد است. تفاوت تاریخ انسان با تاریخ حیوانات و طبیعت در همین است؛ شاید به همین دلیل است که حیوانات تاریخ ندارند. آنچه در مباحث آکادمیک و عمدتاً در غرب به نام هنر نامیده می شود(با اصطلاح artوartism ، هنر و هنرمند) عمدتاً به قواعد فنی، تکنیک و تاکتیک گذاری در احساسات و افکار مخاطب ناظر است و معمولاً در یک محدوده از اطلاعات و تجربیات فنی است که با سرمایه و ثروت کم و زیاد می شود. اکثر هنرمندان برجسته که مخاطب بیشتری در دنیا و در رسانه ها و یا در فرهنگ هالیوودی دارند، کسانی هستند که توجه عمیقی به ارتباط هنر با فلسفه، علم عرفان یا اخلاق ندارند و ارتباط دین با هنر را به درستی متوجه نمی شوند. اینان وقتی شعار "هنر برای هنرمند" می دهند، مرادشان هنر برای ارضای نفسانیّت شخصی هنرمند است و وقتی شعار "هنر آزاد" می دهند، مقصودشان هنر آزاد از اخلاق است و وقتی شعار " هنر بی طرف" می دهند، مقصودشان هنر بی طرف در عرصۀ عدالت در جهان است. در اسلام ما شعار "هنر برای هنر" را به معنای حقیقی و غیر مَجازی کلمه می پذیریم. اما آیا هنری که امروز رسانه های جهان را فتح کرده، واقعاً هنر برای هنر است یا هنر در خدمت دلار، هنر در خدمت خرافه، هنر در خدمت قدرت و ثروت و سرمایه یا هنر در خدمت سکس و شهوت؟ هنر برای هنر، به هنر در خدمت مالیخولیا تبدیل شده است. اگر شعار "هنر برای هنر" به این معنا باشد که هنر بایستی از کلیشه های هر ایدئولوژی تحلیلی آزاد باشد و هنرمند بتواند، آزادانه فکر کند و خلاقیت داشته باشد، اشکالی نخواهد داشت. اما واقعیت این است که امروزه در برابر ارزش های معنوی و جلوه های الهی و اخلاق و عدالت، شعار "هنر بی طرف و آزاد" و شعار "هنر برای هنر" مطرح می شود.

غرب در برابر تفکر اسلامی بیان می کند که ما تابع قوانین حکومتی و کلیشه ای نیستیم؛ در حالیکه اسلام صحبت از قوانین حکومتی نکرده؛ بلکه صحبت از ارزش های الهی و اخلاق است و در مقام عمل، هنر و هنرمند در غرب غالباً در خدمت سرمایه داری هستند. آن ها عقیده داشتند هنر باید از چنگال مذهب رها شود و همین کار را هم کردند و هنر را از دست پاپ خارج ساختند، اما در خدمت سرمایه داری درآوردند. در قرون وسطا هنر برای پاپ و در عصر مدرنیته، در خدمت دلار و صاحبان قدرت و سرمایه قرار گرفت. اگر هنر را فقط به معنای خلق زیبایی بگیریم، بنابر فرهنگ اسلامی، تمام انسان ها هنرمند هستند؛ چون در اسلام، این اتّحاد وجود دارد که همۀ انسان ها، بدون استثناء، فطرتاً زیبایی شناس و زیبایی طلب می باشند و به جمال گرایش دارند و می خواهند زیبایی بیافرینند. بنابراین زیبایی درجاتی دارد؛ زیبایی محسوس و زیبایی معقول. اکثر هنرمندان و مخاطبان در عرصۀ زیبایی های محسوس می مانند و به زیبایی های معقول نمی اندیشند. اسلام به زیبایی های محسوس توجه می دهد، اما از انسان می خواهد که در زیبایی های محسوس، توقف نکند و به سمت زیبایی های معقول ارتقا پیدا کند. همانگونه که انسان صاحب سه نوع ادراک است(حس، خیال و عقل) زیبایی های او هم در سه سطح تعریف می شود: 1. زیبایی محسوس 2. زیبایی بر پایۀ خیال 3. زیبایی عقلی یا حُسن عقلی. براساس آیات قرآن، وقتی خداوند متعال انسان را خلق کرد، به خودش تبریک گفت[1]؛ این معنایش این است که انسان احسن مخلوقین است؛ چرا که خداوند زمانی که انسان را خلق کرد، خود را احسن الخالقین لقب داد؛ پس انسان زیباترین مخلوق خداوند است. همچنین خدای متعال در قرآن کریم زمانی که به آفرینش آدم و حوّا، و بطور کلی انسان، رسید، تعبیر " خَلَقْتُ بِیَدَی‏[2]" را بیان نمود؛ به این معنا که انسان را با دو دست خودم آفریدم. این تعبیر قرآنی، عنایت ویژۀ خداوند به خلقت انسان و حُسن و زیبایی ظاهری و بخصوص زیبایی معقول و باطنی و روحانی انسان را نشان می دهد؛ وگرنه خداوند جسم نیست که دست داشته باشد.

در پاسخ کسانی که هنر را خلاقیت دانسته و آن را منحصر به زیبایی ظاهری می دانند و معتقدند که هنر نباید مقیّد و محدود به دین باشد، باید گفت زیبایی و جمال در ذات این عالم و ذات حقیقت است. اسلام معتقد است هنرمند باید متعهد به زیبایی باشد؛ اما زیبایی فقط زیبایی محسوس نیست؛ بلکه زیبایی معقول هم هست. زیبایی محسوس و معقول به هم مربوط هستند؛ همانگونه که ظاهر انسان زیباست، باطن او هم زیبا آفریده شده است. اگر کسی به باطن انسان ایمان نداشته باشد و آن را انکار کند، پس زیبایی را بطور کامل درک نکرده است چون ما قائل به نظام احسن در عالم هستیم، پس معتقدیم هستیِ جهان زیباست و انسان زیبا آفریده شده و مختار و آزاد و آگاه است. اسلام از هنرمند می خواهد به همۀ مراتب زیبایی توجه کند و زیبایی را در زیبایی جنسی و محسوس، محدود نکند. اسلام خطاب به تمام هنرمندان جهان در تمامی عرصه ها توصیه می کند که به جز زیبایی به چیزی متعهد نباشید. اما زیبایی چیست؟ هستی منهای مبدأ و معاد و جهان منهای خداوند و انسان بدون اخلاق فاضله زیبا نیست. انسان دروغگو، خائن، متجاوز و حریص زیبا نیست و هنری که به حرص و خیانت و دروغ دعوت می کند، نمی تواند آیینۀ زیبایی باشد؛ بلکه آیینۀ زشتی ها است.

انسان فطرتاً حقیقت خواه است؛ پس هنر انسانی، هنر معطوف به حقیقت است. انسانی که حقیقت و عدم حقیقت را مساوی و یکسان بداند و یا معتقد باشد که ما اساساً حقیقتی نداریم، انسان هنرمند نیست. انسان، ذاتاً و فطرتاً به دنبال فضیلت و خیر و اخلاق است؛ بنابراین هر هنری که دعوت به شر کند، یا خیر و شر را کاملاً نسبی نشان دهد، یک هنر غیر انسانی است. انسان، ذاتاً دوستدار خلاقیت و فعالیت است. انسان، عاشق است و بدون عشق نمی توان زندگی کرد. عشق هم مراتب دارد: عشق معنوی، عشق عقلانی و عشق حسی. انسان، ذاتاً پرستنده است؛ اگر الله و خداوند را نپرستید، مخلوقات و یا خودش و یا اشیاء طبیعت را می پرستد. اگر این ها را نپرستد، قدرت و ثروت را می پرستد. بنابراین هنری که پرستش را انکار کند یا مسیر پرستش را منحرف سازد، یک هنر انسانی نیست. هر چه که انسان را از انسانیت دور کند و زیبایی محسوس را در مقابل زیبایی معقول تعریف کند، تضاد بین زیبایی ها بیاندازد و بخصوص خداوند را که منشاء زیبایی و زیبای مطلق است، از هنرش حذف کند(پیامبر اکرم9 فرمود: خداوند زیباست و هرچه زیباست محبوب خداست[3]) و صرفا به پایین ترین مرحلۀ زیبای که مربوط به تنه انسان و به شکم و شهوت و محسوسات است، بپردازد و انسان را محدود کند و بخواهد از انسان یک کوتوله بسازد و از زیبایی یک کاریکاتور زیبایی ترسیم کند و عدالت و ظلم را مساوی بداند، این هنری است که بجای اینکه بشریت را بیدار کند، او را می خواباند و تعهد برایش ارزشی ندارد و به بطالت و اسراف و فساد دعوت می کند. این هنر و هنرمند، اساساً به زیبایی هم متعهد نیست؛ چون برای حقیقت، فضیلت و عدالت اهمیتی قائل نمی باشد. هنر کافر و هنرمند کافر کسی است که غیب عالم و آدم را نمی بیند و فقط شهود و محسوسات را دیده و درک می کند و چون زیبایی معقول را نمی فهمند تفاوت زشت و زیبا را نمی داند و گمان می کند زیبایی و زشتی، کاملاً امری نسبی و بی پایه است. بنابر عقیدۀ آن ها می توان زشت را زیبا و زیبا را زشت جلوه داد. بنابراین همه چیز ساختگی است. طبیعی است کسانی که به غیب عالم کافرند و فقط محسوسات را قبول دارند، واقعاً نسبت به زیبایی هم شکاک باشند، نسبت به زیبایی اخلاقی، زیبایی عقلانی و حتی کم کم به زیبایی های محسوس، شک می کنند. زشتی ها در نظرشان، زیبا و زیبایی ها، زشت جلوه می کند. قرآن کریم می فرماید: همۀ انسان ها، فطرت الهی و توحیدی دارند[4] و تفاوت زشت و زیبای اخلاقی را می فهمند. این محیط، خانواده، رسانه ها و بخصوص نفسانیت و ضعف های نظری وعملی است که کم کم قدرت زشت و زیبا را از ما می گیرد. بعضی گفته اند زیبایی را تعریف کنید تا باور کنیم یک امر حقیقی به نام زیبایی وجود دارد. ما می پرسیم چه ضرورتی دارد همه چیز تعریف شود و آیا هر چه که تعریف نشد واقعیت ندارد ولو درک بشود؟ بسیاری از چیزها هستندکه درک ناشدنی و غیر قابل تعریف هستند. حتی اگر زیبایی را نتوان تعریف کرد، زیبایی وجود دارد. در عین حال برای تعریف زیبایی، متفکران اسلامی تلاش های زیادی کرده اند و در این باب نظریات دقیقی داده اند. یکی از این نظریات این است که هنر و زیبایی، مخصوص به یک رشته خاصی نیست و درواقع زیبایی به معنای ملایمت و سازگاری با دستگاه ادراکی انسان می باشد. خلاقیت، دستگاه ادراکی است که هنر را تولید و درک می کند. یعنی هرچیزی که با دستگاه ادراکی انسان سازگار و هماهنگ بوده و هارمونی داشته باشد، هنر است؛ چون در واقع به قوای ادراکی او لذت می بخشد. ما دستگاه های ادراکی متفاوتی داریم، به تفاوت هر یک از آن ها زیبایی تعریف خاصی پیدا می کند. وقتی با دست، پارچۀ لطیفی را لمس می کنیم یا با چشم، تصویری زیبا را می بینیم و یا با گوش، آهنگ خوشی را می شنویم، وقتی بوی خوشی را استشمام می کنیم و یا غذای خوشمزه ای را می خوریم، هر کدام از حواس ما(حس باصره، شامه و ذائقه)احساس لذت می کنند و از آن طریق، ما احساس لذت می کنیم. همۀ این ها به نحوی می توانند با هنر مربوط باشند؛ لذا آشپزی هم یک هنر محسوب می شود و فقط به موسیقی، نقاشی، فیلم و. . . هنر نمی گویند؛ بلکه هر چیزی که به نحوی با دستگاه های ادراکی انسان سازگاری داشته باشد و موجب لذت ادراکی در انسان بشود، به یک معنا به زیبایی ملحق می شود.

آن حقیقتی که ورای پرده است، حقیقتِ من، مَنِ مَن و من شما که از طریق حواس پنجگانه از پدیده هایی در این عالم لذت می برد و با آن ها رابطه برقرار می کند، آن حقیقت، جوهر روحانی و نفس الهی انسان است. این حقیقت مراتبی دارد. نفس و شخصیت انسان است که می تواند به دست خود و یا به دست دیگران، خوب یا بد تربیت شود. ایمان، عمل صالح، آگاهی و معرفت به این نفس و روح هویت می دهند و قدرت زیبایی شناسی او را ارتقا می بخشند. پس بین زیبایی و هنر با روح انسان ارتباط مستقیم وجود دارد. اسلام معتقد است که انسان برای هدف خاصی آفریده شده است و او یک پدیدۀ خود به خودی نیست. براساس حکمت الهی آفریده شده و برای هدفی به این عالم آمده و از این عالم خواهد رفت. انسان از عالم طبیعت عبور می کند. باید در هر لحظه بین طبیعت، زندگی و ماوراء الطبیعه ارتباط برقرار کرد و این ارتباط نباید قطع شود. از جمله در هنر، چون هنر و زیبایی با مفهوم کمال انسان، کاملاً در ارتباط است. در این جا سوال مهمی مطرح می شود: اگر زیبایی به ذات انسان مربوط می شود و فطری و الهی است، پس چرا در درک زیبایی ها اتفاق نظر نیست؟! چرا گاهی یک موسیقی، یک تابلوی نقاشی، یک معماری یا یک فیلم در نظر یکی زیباست و در نظر دیگری جذاب نیست؟ حتی چهرۀ یک شخص از نظر یکی زیباست و از نظرشخص دیگر زیبا نیست؟ این تفاوت ها برای چیست؟

پاسخ این است که دو نوع زیبایی مطرح می شود: یکی زیبایی ذاتی که در واقع جمال وجودی است و قراردادی نمی باشد و مربوط به زمان و مکان خاص و یا مربوط به ملت و فرهنگ خاصی نیست. اما یک زیبایی هایی داریم که کاملاً قراردادی، نسبی و شخصی هستند. آنچه در فرهنگ اسلامی، ذاتاً و مطلقاً زیباست، خداوند و اسماء و صفات اوست و همۀ زیبایی های محسوس و معقول در عالم تجلی خدا و تجلی جمال حق می باشد. زیبایی هایی که به نظرمان می آید، موقتی و عارضی است. زیبایی های قرادادی، نسبی، حسی و طبیعی که آثار ناشی از خیال و وهم اند، اصالت ندارند و گذرا هستند. اگر صرفاً به ظاهر معشوقه های بزرگ در ادبیات شرق و غرب دنیا، توجه شود، در واقع به زیبایی موقتی و نسبیِ آن ها توجه شده است.وقتی در چهرۀ زیباترین زن عالم چروک می افتد، همان عاشق ترین عاشق ها او را رها می کنند؛ این همان زیبایی های موقتی است. این زیبایی نمی تواند انسان راسیراب کند و او نسبت به این زیبایی ها همیشه تشنه است.

قرآن کریم می فرماید: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏[5]» یعنی آن زیبایی که انسان را سیراب می کند و آرامش مطلق به او می دهد، خداوند ویاد خداست. هنر متعهد، هنری است که خدا و یاد خدا در آن زنده باشد. وقتی زلیخا خودش را به حضرت یوسف عرضه کرد و حضرت او را نپذیرفت و تقوا نشان داد، ازحضرت پرسیدند چرا زیبایی زلیخا را دیدی و از یک فرصت خلوت استفاده نکردی؟ در بعضی روایات آمده است که حضرت پاسخ داد: «چون زلیخا زیباست؛ اما این زیبایی از خودش نیست. من به زیبای مطلق دل بستم و زیبایی موقت و عرضی و محدود را بر زیبای مطلق نامحدود ترجیح نخواهم داد.» البته این به این معنا نیست که زیبایی جنسی و مادی، از نظر اسلام، مطرود و ملعون است. اسلام با بعضی از ادیان که زیبایی های جنسی و مادی را بر انسان حرام می کنند و آنها راضد معنویت و ایمان به خدا می دانند، موافق نیست. اسلام تمام زیبای ها و لذتهای طبیعی را مشروع می داند و به همه زیبایی ها، حتی لذایذ و زیبایی های جنسی دعوت می کند؛ اما مشروط به آنکه پشت به زیبای مطلق و خداوند نبوده و به روش نامشروع و غیر اخلاقی نباشد. آن زیبایی هایی که به جنس و ماده مربوط می شوند، چون دستگاه ادراکی انسان ها تحت تاثیر عادات، آداب، رسوم، سنت ها، اکثریت و اقلیت ها، فرازو نشیب تاریخ و فرهنگ ها تغییر می کند، طبیعتا آن نوع زیبایی ها ممکن است تفاوت کنند. ممکن است یک تصویر یا یک موسیقی در نظر یک نفر زیبا و در نظر دیگری زشت باشد. اما هر چقدر این زیبایی و جمال به حقیقت و باطن عالم و به ملکوت عالم و آدم نزدیک تر می شود، مطلق تر، فراگیرتر و آسیب ناپذیرتر می گردد. آن وقت ما به جمال و هنری می رسیم که زمان و مکان خاصی ندارد و اینگونه نیست که یک جا زیبا و جای دیگر زشت باشد؛ زیرا آنچه که متغیر و متحول است، جنبه مادی انسان است و اما جنبه روحانی انسان متغیر نیست و ذاتی و ابدی است. انسان ها همه بر اساس فطرت واحد الهی آفریده شده اند. این است که گفته اند هنر حقیقی و هنرمند حقیقی باید یک انسان حقیقی و یک فضیلت حقیقی باشد و هنر باید ذاتاً یک مقولۀ متعالی ودینی باشد تا نجات بخش بشریت گردد. پس هر جا خیر، فضیلت و عدالت هست، زیبایی هم هست. بنابرین شخصیت هنرمند اگر انسانی، الهی و در نتیجه زیبا بود، این هنرمند حتما خالق آثار زیبایی خواهد بود. سینمای او، نقاشی، مجمسمه سازی، عکاسی و معماریش با هنری که از یک شخصیت سیاه باطن و یک فکر صرفاً مادی متولد می شود، متفاوت خواهد شد. هنر عبارت است از کوششی که انسان برای رسیدن به آنچه که باید باشد، انجام می دهد. هنر حقیقی، نمی تواند متعهد به کمال و تکامل نباشد.

آخرین مطلب: این سوال که آیا هنر نسبت به عدالت و نسبت به درد انسان ها می تواند بی تفاوت باشد؟ هنر باید غایتمند و هدف گرا باشد. کسانی که می گویند هنرمند لازم نیست متعهد به هدف خاصی باشد، کسانی هستند که 80 یا90 درصد هنرهای دنیا، محصول این هاست . امروز در دنیا درصد بسیاری از آثار سینمایی، صرف مالیخولیا، خشونت و شهوت می شود. اسم این را "هنر برای هنر" و "هنر آزاد" می گذارند؛ در صورتی که این ها هم هنر متعهد هستند. اساساً هنر غیر متعهد ممکن نیست؛ چون همواره هنر به افکار، عقاید و نفسانیت های هنرمند متعهد است. هنرِ هر هنرمندی متعهد به شخصیت اوست و هر هدفی که هنرمند دارد، در هنرش تجلی می کند؛ اگر هنرش دلار، مسائل جنسی، مالیخولیا، شهرت، ثروت و یا خدمت به حکومت های فاسد در دنیا و خدمت به سرمایه داری است، پس هنر او هم متعهد به اینهاست. اما مسئله این است که هنر باید متعهد به عدالت باشد یا ظلم؟ متعهد به اخلاق باشد یا ضد اخلاق؟ امام خمینی در باب هنر متعهد انقلابی به پسری که هنر انقلابی، هنر متعهد به توده ها و متعد به عدالت و دین را، هنر نمی دانست و معتقدبود هنر را نباید محدود و کلیشه ای کرد، جواب دادند که بسیاری چیزها که نام هنر را یدک می کشند، برای تحمیق و احمق کردن اولاد آدم بکار گرفته می شوند و هدفشان سرگرمی، گمراهی و اغواگری است، اینها بویی از هنر انسانی نبرده اند. ایشان می گویند بنگاه هایی که شب و روز ملت ها با آن ها از راه گوش و چشم تماس دارند، رسانه ها، مطبوعات، تلویزیون، سینما و رمان، هر چه که هستند، مردم و ملت ها نباید مشتری کر و کور آن ها باشند؛ بلکه باید آنها رامسئول بدانند و از آنها مسئولیت بخواهند. آن ها باید در راه تربیت صحیح جامعه حرکت کنند و روش زندگی شرافتمندانه و آزاد اندیشانه را درقالب هنر و تئاتر و. . . بیاورند و آموزش دهند. باید جلوی هنرهای مبتذل که انسان را ساقط و تحقیر می کند یا ظلم را توجیه می نماید و یا اخلاق را بی حیثیت می سازد، بایستیم. کسانی که شعار هنر غیر ایدئولوژیک و هنر آزاد می دهند، هدف واقعی و پشت پردۀ آن ها یا لذت روانی خودشان است که این خودخواهی آن ها را ثابت می کند یا سرگرمی و غافل کردن خلق ست و یا پول و شهرت و قدرت است. آن ها دروغ می گویند که متعهد به چیزی نیستند؛آن ها متعهد به ظلم و فساد هستند. اما ما می گوییم به آگاهی و بیداری ملت ها وآزادی آنها متعهد باشید.

خیلی متشکرم که عرایض بنده را تحمل کردید.

 

[1]. تَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقین‏. سوره مؤمنون/14.

[2]. سوره ص/75.

[3]. إِنَ‏ اللَّهَ‏ جَمِیلٌ‏ یُحِبُّ الْجَمَال‏. بحارالانوار 70/ 192.

[4]. فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها. سوره روم/30.

[5]. سوره رعد/28.

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha