سخنرانی آمریکای لاتین - قسمت ششم

خیلی خوشبختم که خدمت شما عزیزان هستم. یکی از اهداف من و دوستانم از این مسافرت این است که راجع به بعضی ابهامات و اتهاماتی که از طریق رسانه های متعصب و دیکتاتور متوجه مسلمان هاست، بحث کنیم و توضیحاتی در این باب بدهیم. از جملۀ این اتّهامات نسبت دادن خشونت به مسلمین است و اینکه مسلمانان هیچ حقی برای غیرمسلمانان قائل نیستند. به عنوان مثال، رسانه های غربی، جهاد در اسلام را به عنوان مقوله ای در جهت تعرض به دیگران و وسیله ای برای مجبور ساختن آن ها به پذیرفتن اسلام معرفی می کنند.

در دنیای کنونی، کسانی شعار صلح می دهند که بسیاری از جنگ و خشونت و خونریزی ها را مدیریت و طراحی می کنند و در کمتر دوره ای در تاریخ بشر اینگونه بوده و یا اصلاً چنین وضعی نبوده است. این جنگ ها عمدتاً از طرف یک قطب قدرت برعلیه تمام بشریت تأمین می شود و آن قطبِ قدرت سرمایه داری غرب به رهبری آمریکاست.

مردم قارۀ آفریقا و آمریکای لاتین، از اولین ملت هایی بودند که قربانی استعمار اروپایی در تفکر لیبرال سرمایه داری غرب شدند. کشورهای اروپایی و سرمایه داری غرب، میلیون ها سیاه و سرخپوست را قتل عام و غارت کرده و به بیگاری گرفتند و زبان، دین و مذهب آنان را تغییر دادند، طلاها و منابع زیرزمینی آن ها را غارت کردند و هنوز هم این ملت را تحقیر و به آن ها اهانت می کنند و در عین حال شعار روشنفکری و تجدد سر می دهند و اکنون بیش از دو قرن است که همین کار را با کشورهای خاورمیانه انجام می دهند.

ایدئولوگ های نظام سرمایه داری عمدتاً تئریسیَن های جنگ در حوزۀ انسان شناسی و علوم انسانی هستند. فیلسوفان تمدن و فرهنگ در غرب، مبنای حرکت تاریخ را جنگ می دانند و صلح را فاصلۀ بین دو جنگ تعبیر می کنند. معنای شعار صلح این است که آن ها در حال آماده شدن برای یک تجاوز، غارت و جنگِ دیگر هستند و این یک نگاه تبلیغاتی، عوام فریبانه، ابزاری و مصلحت سنجانه به صلح است. هدف آن ها از اینگونه تفکر، مدیریت افکار عمومی در جهان و یا جلوگیری از به خطر افتادن منافعشان وعدم مقاومت کشورهای دیگر در برابر آن هاست تا فضا برای بهره کشی واستثمار، بیشتر آماده گردد؛ و الا آن ها حقیقتاً به صلح معتقد نبوده و نیستند.

این نوع نگاه به جنگ، ریشه های فلسفی و انسان شناختی ویژه ای دارد. تفکر مادی و ماتریالیستی است که معتقد به نبود ریشه های عقلی و الهی قابل دفاع در اخلاق می باشد و اخلاق را اساساً یک امر ساختگی می پندارد، ارزش ها را قراردادی و حقوق بشر را تابع میل و منافع هر انسانی می داند. این تفکر انسان را موجودی خودخواه و مادی می داند که انگیزۀ اصلی او، لذت و صلح طلبی است. در این تفکر، انسان، حیوان خطرناک ودرنده است که گاهی در حد قراردادهای اجتماعی، خودش را برای منافع بیشتر مقداری مهار می کند. طبیعی است که این نگاه به زندگی، حقوق، اخلاق و انسان، باعث جنگ می شود؛ چون معتقد است هرآنچه منافع صاحبان قدرت و ثروت در عالم را بیشتر تأمین می کند، آن مشروع است و باید انجام شود.

اما اسلام دین خداست و تعالیمش(گرچه با تعالیم کلیسا متفاوت است) با تعالیم مسیح یکی است. کلمۀ "اسلام"، به معنای صلح است. سلام یعنی صلح و تسلیم بودن در برابر حقیقت. سلام دادن به همه(مسلمان و غیرمسلمان) جزو آداب مسلمانی است. تعبیر "سلام علیکم" که هر مسلمانی در برخورد با دیگران باید بگوید، یعنی "صلح بر شما"، و این شعار اصلی اسلام و مسلمانان به همۀ بشریت است. در اسلام، اصالت با صلح است و اصل با همزیستی است؛ چون هدف اسلام(به عنوان دین الهی)، رشد و هدایت انسان به سوی خداوند است. گسترش اخلاق و عدالت، تأمین حقوق بشر بدون هیچ تبعیض نژادی، طبقاتی، قومی، جغرافیایی و خدمت به انسان، شعار اسلام است. هدف اسلام، تصرف زمین و کسب قدرت و ثروت نیست. در اسلام، قدرت و ثروت اصالت ندارد و نمی توان از هر راهی آن را بدست آورد. قدرت و ثروتی که با حق کشی و تجاوز به دیگر ملت و انسان ها بدست بیاید، مشروع نیست.

در اسلام یک مفهوم جهاد ضد امپریالیستی، برای متوقف کردن استعمار و استبداد وجود دارد. هدف از جهاد، نجات انسان و برادری است و نه تصرف زمین و غصب حقوق دیگران. اسلامی که شعارش عدالت و اخلاق است، چگونه می تواند هدفش تصرف و غصب حقوق دیگران باشد.

قرآن که کتاب منطق است، به پیامبر می فرماید در جواب مخالفین اسلام بگو: «هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‏[1]»: اگر راست می گویید، دلایلتان را بیاورید. پیامبری که به مخالفین می فرماید برهان بیاورید، هیچ وقت نمی خواهد که با شمشیر و سلاح به مقابله با برهان برود، پیامبری که برای اخلاق مبعوث شده است[2]، چگونه می تواند با روش اخلاق ستیزانه، به دنبال سلطه بر دیگران باشد. پس جهاد برای تحمیل عقیده و تصرف زمین و منابع مادی و زیرزمینی دیگران و تبدیل انسان های آزاد به برده نیست؛ بلکه به معنای تلاش و کوشش برای اعطاء حقیقت، اخلاق، عدالت و خدمت به بشریت است؛ لذا پیامبر اکرم9فرمودند که بزرگترین جهاد، جهاد با نفس است. هرکسی باید با زشتی های نفس خود مبارزه کند و تلاش کند تا نفس خود را کنترل نموده و دروغ، خیانت و تجاوز به حقوق دیگران ولو غیرمسلمان را برخود ممنوع سازد. بالترین جهاد از نظر پیامبر9قدرت بخشیدن به دیگران وبخشیدن خطای آن هاست. این بالاترین جهاد است؛ یعنی با روح استبداد، دیکتاتوری وخودخواهی نفس باید مبارزه کرد و آموخت که با دیگران چگونه سخن بگوییم و به حقوق آنان احترام بگذاریم. بالاترین جهاد مالی، بخشیدن اموال به انسان های محتاج و بالاترین جهاد اقتصادی، تلاش برای عدالت و حقوق انسان هاست تا کسی در جهان گرسنه نماند. جهاد جامعه یعنی انفاق و بخشیدن مال به دیگران و تولید ثروت عمومی. جهاد خانوادگی، تلاش برای ایجاد آرامش، عشق، اعتماد، صداقت و اخلاق در خانواده است؛ یعنی زن و شوهر به یکدیگر هیچگونه خیانتی نکنند و فرزندانشان را در یک محیط سالم پرورش دهند. جهاد علمی یعنی مبارزه با جهل و جهاد سیاسی به معنای مبارزه با استعمار و استبداد است و معنای جهاد نظامی، تلاش و ایستادگی در برابر کسانی است که با سلاح، قتل و غارت می کنند.

بنابراین بطور کلی جهاد به معنای مبارزه با بی عدالتی و خشونت است. اما در رسانه های غربی، جهاد را، خشونت می دانند و آن را اینگونه در ذهن ها تعریف کرده اند؛ در حالیکه اسلام، دین صلح و دوستی است. رییس جمهور آمریکا در زمان حمله به عراق اعلام کرد: «جهان یا با ماست و یا علیه ما؛ یعنی ما یا دارالحرب داریم و می جنگیم و یا باید تسلیم شویم.» اما در فرهنگ اسلام، بشریت به دارالحرب و دارالسلم تقسیم نمی شود؛ بلکه در اسلام "دارالهدنه" هم وجود دارد؛ زیرا اکثر ملت ها بی طرف هستند(نه مسلمان و نه دشمن مسلمان) و در قسمت دارالهدنه جای می گیرند؛ چون اسلام طرفدار صلح و دوستی است و جنگ و خشونت همیشه بر مسلمانان تحمیل شده است و مسلمانان مقاومت و دفاع کردند.

سؤال حضار: جهاد یک سیستم است یا یک اصل ایدئولوژیک مثل سوسیالیزم؟

جواب: جهاد یکی از مفاهیم اسلام است.

مفاهیم دیگری نیز در اسلام آمده است؛ مثلاً امر به معروف و نهی از منکر هم یکی دیگر از مفاهیم اسلام است؛ به این معنا که همۀ شهروندان حق دارند در امور جامعه و حکومت نظارت و از آن انتقاد کنند. یعنی اگر کسی ضد ارزشی مانند بی عدالتی و فساد دید، باید اعتراض کند و تذکر دهد و این یعنی باید یکدیگر را دعوت به خوبی کنند.

اصل دیگر در اسلام، انفاق است؛ یعنی صاحبان ثروت نباید خودشان به تنهایی مصرف کنند؛ بلکه مازاد بر نیاز خودشان را باید به فقرا و محرومین بدهند.

یکی از نام های خداوند در قرآن، "سلام" است: «هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ[3]»، «وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى‏ دارِ السَّلام‏[4]» و « یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلام‏[5]» این آیات نشان دهندۀ این است که اسلام، دین صلح و دوستی است. در اسلام جنگ مسلمان با مسیحی وجود ندارد. جنگ های صلیبی را که در آن به اسپانیایی و آمریکایی ها حمله و آن ها را غارت کردند، کلیسا به راه انداخت و همانان بودند که به اسم صلیب مقدس به مسلمانان حمله کردند. در آیۀ 133 سورۀ بقره آمده است: « وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى‏ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى‏ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَذلِکَ قالَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُون‏[6]»: یهودیان و مسیحیان یکدیگر را انکار می کردند؛ در حالیکه هردو کتاب آسمانی را می خواندند. در این بین فرد سومی که نه یهودی و نه مسیحی بود، هر دو آنان را باطل خواند. در ادامه قرآن می فرماید خداوند در روز قیامت در آنچه آنان با هم اختلاف داشتند، داوری خواهد کرد. قرآن کریم اینگونه سخن گفتن را که باعث جنگ بین ادیان است، قبول ندارد و با آن مخالف است. از این آیه برمی آید که نمی شود ایمان را با زور بر کسی تحمیل کرد؛ بلکه ایمان، اعتقاد قلبی است که باید با استدلال، گفتگو و اخلاق در مورد آن سخن گفت. قرآن کریم می فرماید: « وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعا[7]»: اگر خدا می خواست، همه ی آنچه در زمین است، به او ایمان می آوردند. و در ادامۀ همین آیه خطاب به پیامبر9می فرماید: «أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنین‏[8]».

وظیفۀ پیامبر9، فقط ابلاغ دستور خداوند است، حقیقت باید به گوش همه برسد؛ اما خود انسان ها هستند که باید انتخاب کنند: «فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُر[9]» هرکس می خواهد، ایمان آورد و هرکس می خواهد کافر شود. همچنین خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر9می فرماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُون‏[10]» به یهودیان و مسیحیان بگو بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما مشترک است، بایستیم که جز خدا را نپرستیم، کسی را با او شریک نسازیم و هیچ یک از ما دیگری را به جای خداوند صاحب اختیار نگیرد. و در ادامۀ همین آیه به پیامبر9می فرماید: «اگر قبول نکردند، فقط به آن ها بگویید که ما تسلیم فرمان خدا هستیم(دین را بر آنان تحمیل نکنید).».

یکی دیگر از مواردی که اسلام به شدت با آن مخالف است، جنگ و اختلاف بین نژادها و جنسیّت هاست. قرآن کریم در این باره می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم‏[11]»: ما شما را از یک زن ومرد آفریدیم و از نژادها وقومیت های گوناگون قرار دادیم(تا یکدیگر را بشناسید؛ نه اینکه با یکدیگر بجنگید و یکدیگر را تحقیر کنید؛ این ها ملاک برتری و امتیاز نیست) هر کس باتقواتر و به خدا نزدیکتر باشد، برتر و گرامی تر است. به این ترتیب اسلام، دعوت به خشونت و تهاجم به سرزمین ها و جنگ با ملت ها، نژادها و قومیت ها را حرام می داند. خشونت و جنگ با نژاد و قومیت ها، روش آمریکا و صهیونیست ها می باشد.

مورد دیگری که اسلام به شدت با آن مخالف است، توهین و اهانت است. قرآن کریم می فرماید: «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون‏[12]» : اگر با غیر مسلمانان(مسیحی یا یهودی) وارد گفتگو می شوید، مأدبانه و دوستانه سخن بگویید( و به آنان اهانت نکنید)؛ اما اگر به شما حمله و تجاوز کردند و خواستند حقوق شما را پایمال سازند، از خود دفاع کنید و بگویید ما به آنچه بر ما نازل شده، ایمان آوردیم و خدای ما و شما یکی است و ما تسلیم او هستیم. حتی قرآن به مسلمانان می فرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّه‏[13]»: به بت ها و مقدسات کسانی که اساساً خدا را قبول ندارند و مشرک و بت پرست هستند، توهین نکنید.

سفارش دیگر اسلام به مسلمانان این است که اگر در جنگی طرف شما، اعلام آمادگی برای صلح کرد، بپذیرید که خداوند به شما اجازۀ ادامۀ جنگ نمی دهد(به کوچکترین بهانه، صلح برقرار می گردد.): «فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبیلا[14]»

مورد دیگری که درتفکر قرآنی واسلامی آمده است، نیکی و عدالت به کسانی است که مسلمان نیستند ولی با مسلمانان جنگ ندارند. قرآن کریم در این باره می فرماید: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطین‏[15]»: خداوند به شما اجازه نمی دهد با غیر مسلمانانی که به شما حمله نکردند و به جنگ با شما نیامدند، جنگ کنید؛ بلکه شما می توانید به آن ها نیکی کنید و با آنان به عدالت رفتار کنید و خداوند، عادلان و حق طلبان را دوست دارد. اسلام به دنبال نابودی هیچ دینی نیست و این تهمتی است که به مسلمانان می زنند. آنچه باید نابود شود، صهیونیسم، رژیم اشغالگر و اسرائیل است.

چند روایت از پیامبر9 راجع به رفتار با مسیحیان و یهودیان:

پیامبر اسلام9که از جزیرۀ العرب حرکتش را آغاز نمود و اولین حکومت را در مدینه تشکیل داد(400سال پیش)، مدینه را با جنگ فتح نکرد؛ بلکه با دعوت مردم مدینه و با گفتگو و اخلاق، مدینه در اختیار پیامبر9قرار گرفت. پیامبر9در آنجا در مورد مسیحیان و یهودیان به مسلمانان فرمود: «دین و حقوق آنان محترم است و آنان شهروندان جامعۀ اسلامی هستند و در دین و عبادت آزادند و کسی حق ندارد متعرض کلیساهای آنان شود.» سپس فرمود: «مَن اَذی ذِمّیّاً فَاِنّا خَصَمَهُ و مَن کُنتُ خَصَمَه، خَصَمَتهُ یومَ القیامَه»: هرکس یهودی یا مسیحی را که در جامعه ی اسلام زندگی می کند، اذیت کند، من دشمن او هستم و هرکس من دشمنش باشم، در قیامت به او سخت خواهد گذشت.(پیامبر9 وکیل و مدافع مسیحیان و یهودیان و حقوق آن ها در برابر مسلمانی است که بخواهد به حقوق آن ها تجاوز کند.) و هم ایشان در حدیث دیگری می فرماید: «مَن ظَلَمَ مُعاهداً و کَلَفَهُ فَوقَ طاعته فَاِنّا خَصَمَهُ یَومَ القیامه»: هرکس به مسیحی و یهودی ای که در جامعه ی اسلامی زندگی می کند، ستم کند و او را مجبور به کاری سازد که توان انجامش را ندارد، من در قیامت دشمن او هستم. و در روایت دیگری فرمودند: «مَن اَذی ذِمّیّاً فَقَد آذانی» : هرکس مسیحی یا یهودی ای را اذیت کند، مرا آزار داده است. و در روایت دیگری آمده است: «مَن قَذَفَ ذمّیّاً حَدَّ لَهُ یومَ القیامه بِسِیاطٍ مِن نار»: هرکس به زن یا مرد مسیحی و یا یهودی تهمت جنسی بزند و بخواهد آبروی او را ببرد، در قیامت با تازیانه های آتشین عذاب خواهد شد. و در حدیث دیگری فرمود: «تَصَدَّقُوا عَلی اَهلِ الادیانِ کُلّها»: به پیروان تمام ادیان الهی کمک کنید. روایت آخر دراین مورد از امام علی7می باشد. ایشان به مسئول حکومت فرمود: «أَشْعِرْ قَلْبَکَ‏ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِمْ- وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ‏ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْق‏[16]»: در برابر مردم تظاهر به دوستی کافی نیست؛ بلکه باید عاشق مردم وحقوقشان باشی و آن ها را مثل فرزندان خود دوست داشته باشی و به آنان لطف و خدمت کنی. در برابر مردم(مسلمان و غیرمسلمان) همچون گرگ وحشی درنده خشونت نکنید؛ چون آن ها دوگروه هستند؛ یا برادر تو و مسلمان هستند و یا همنوع تو و انسان می باشند و در هر دو صورت باید حقوقشان در حکومت اسلامی رعایت شود.

پرسش و پاسخ

1.حجاب چیست؟

حجاب، یعنی مردان و زنان در عرصۀ عمومی برهنه ظاهر نشوند؛ چون بدن انسان حریم و حرمت دارد. لباس فقط برای حفاظت از گرما و سرما نیست؛ بلکه لباس برای حفاظت از کرامت انسان است. سؤال من از شما این است که اگر زنان و مردان(مخصوصاً زنان) در جامعه برهنه ظاهر شوند، آیا دیدن بدن برهنه به لحاظ جنسی تحریک کننده نیست؟

جواب: بله.

آقای رحیم پور: اگر این چنین است، آیا باید این نیاز جنسی را ارضا کند و سراغ آن زن یا مرد برود و یا آن را سرکوب نماید؟

جواب: این فساد جنسی است و در این صورت شیطان وارد نفس انسان می شود و ما باید با آن مبارزه کرده و خودارضایی کنیم.

آقای رحیم پور: مگر اینجا هم استمناء(خودارضایی) رواج دارد؟! راه حلی که شما فرمودید به لحاظ عقلانی کار اشتباهی است و از لحاظ پزشکی، صدمات جسمی، روحی و عصبی طولانی مدتی برجای خواهد گذاشت. راه حل دیگرش این است که انسان خود را کنتر کند و مدام سرش پایین باشد.

حضار: خودِ دیدن زن اِشکالی ندارد؛ چون او آفریدۀ خداست و ما به عنوان خلق خدا او را نگاه می کنیم؛ آنچه مورد اِشکال است، تحریک شهوت می باشد که نشان دهندۀ ورود شیطان به نفس انسان است.

جواب: در اینکه زن، مخلوق خداست، شکی نیست. اما وقتی که انسان ها در مقابل هم برهنه ظاهر می شوند، میل جنسی بیدار می گردد و این میل را یا باید به روش های مضرّ و مشروع که گفته شد مهار کرد و یا باید سراغ زنی که دیده و به او تمایل پیدا کرده، برود که در اینصورت هرج و مرج و آنارشیسم جنسی بوجود می آید و هیچ امنیت جنسی وجود نخواهد داشت. هر مردی می تواند بطور خشن یا فریبکارانه سراغ زنی که می خواهد، برود و کمترین ضرر این روش، فروپاشی خانواده هاست. صدمۀ دیگر این است که ارزش انسان و به طور خاص زن، فقط به زیبایی ظاهری و جنسی اوست و وقتی اینگونه شد، زن های جامعه مجبور خواهند بود خود را زیباتر از دیگران نمایند و این علاوه بر اینکه انرژی و وقت و اعصاب زنان را خواهد گرفت، باعث این خواهد شد که مردان، زنان خود را با زنان دیگر مقایسه کنند. آسیب بعدیِ این کار، گره خوردن ارزش زن با مسائل جنسی است؛ زیرا در این تفکر، فقط جنسیت و جاذبه های جنسی زن مطرح است و انسان بودن او به کنار خواهد رفت. حجاب به مرد این پیام را می دهد که تو نباید فقط به بدن زن نگاه کنی؛ بلکه باید به شخصیت و روح و نفس زن هم احترام بگذاری. زن، ابزار هوسرانی مرد نیست. معنای حجاب در اسلام این است که مردان اجازه ندارند به هر زنی که خواستند، نگاه کنند و از او لذت ببرند. مشکل دیگر بی حجابی، سیر شدن چشم مردان است و این سیر شدن آن ها را ارضاء کرده و نتیجه اش بی توجهی به همسر است. در اینصورت زن باید برای جلب توجه مرد تلاش کند و با دیگر زنان رقابت نماید و این توهین به زن است.

 

[1]. سوره بقره/111 و انبیاء/ 24 و نمل/64.

[2]. پیامبر9 فرمود:«انّى‏ بعثت‏ لأتمم مکارم الاخلاق.»

[3]. سوره حشر/23.

[4]. سوره یونس/ 25.

[5]. سوره مائده/ 16.

[6]. سوره بقره/133.

[7]. سوره یونس/99.

[8]. سوره یونس/99.

[9]. سوره کهف/29.

[10]. سوره آل عمران/64.

[11]. سوره حجرات/13.

[12]. سوره عنکبوت/ 46.

[13]. سوره انعام/108.

[14]. سوره نساء/90.

[15]. سوره ممتحنه/8.

[16]. بجارالانوار 74/243.

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha