بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام محضر دوستان
بخشی از قراردادهای بین المللی که به نحو غیر علنی امضاء میشود، تعهداتی داده میشود و حتی اگر به طور صوری الزامی نباشد اما اینجا الزامی میشود و اجرا هم میشود؛ تحت بخشی از آن بحث که مربوط به وضعیت فرهنگی و آموزشی کشور است، به شورای انقلاب فرهنگی بیشتر مربوط میشود و ما بیشتر از آن بُعد بحث خواهیم کرد، ابتدا دو نکته عرض کنم:
نقد 2030، به مثابه نقد یک تفکر نه یک شخص
2030 تنها نمونه ای نیست که بدون خبر و اطلاع رسانی امضا و اجرا می شود، حساسیتی هم ایجاد نمیشود، اینجا نمیخواهیم کسی را به خیانت و جاسوسی متهم کنیم که اینها مثلاً طرفدار آموزشهای نادرست و فاسد در نظام آموزشیِ کشور هستند. صحبت از نقد یک تفکر و یک نوع دیدگاه است که دست کم ساده لوحانه است و به تعبیر امام؛ دچار نوعی غرب زدگی ناخودآگاه یا خودآگاهانه یا نیمه آگاهانه است. البته ممکن است پشت پرده دستهای آلودهای هم باشند که با واسطه اعمال نفوذ میکنند، بحث ما اشخاص نیست، مسئله فراتر از این است.
خطر انحلال انقلاب در گفتمان لیبرال
مسئله، خزیدن تدریجی یک سیستم انقلابی و یک انقلاب بزرگ دینی و مردمی به ذیل گفتمانی دیگر است. مسئله انحلال تدریجی گفتمان انقلاب اسلامی که گفتمان خلاق و مؤسس و بنیانگذار است - و به تعبیر امام؛ بلوک سوم قدرت در برابر غرب و شرقِ آن موقع بود و امروز دوقطبیِ «استکبار آمریکایی - جبههی مقاومت اسلامی» به رهبری ایران عملاً وضعیت منطقه و جهان را دارد تعریف میکند و میسازد؛- ذیل گفتمان سرمایه داریِ وابسته و لیبرالیزمِ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و ذیل نئولیبرالیزم است. مسئله اصلی این است.
2030 به نوعی با دیگر قردادهای بین المللی که ذیل سازمان ملل امضا می شد متفاوت است. قبلاً چیزهایی که امضاء میشد صحبت از ضمانت اجرا و تعهداتِ عملی و تنظیم بودجه و برنامه ریزی و اینها نبود؛ ولی در این قرارداد هست. از طرفی قبلا درباره معاهدات بین المللی به نهادهای رسمی کشور اطلاع هم میدادند و این دفعه مطلقاً به شورای انقلاب فرهنگی اطلاع داده نشد؛ با اینکه یک بُعد مهم این سند مسائل آموزشی_فرهنگی است و تعهداتی برای کشور تعریف کرده اند، حتی اگر آنها الزام نکرده بودند - که ادبیاتش؛ ادبیاتِ الزام آور است و اشاره خواهم کرد – با این حال دولت آن را تبدیل به یک سند ملی و الزام آور کرد و به هفت یا هشت وزارت مأموریت دادند تا وارد اجرا شوند و کارگروههایی تشکیل دادند. یکی از گلایهها این بود که این همه اسناد ملی در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شده است؛ درباره آموزش، مسائل فرهنگی و علمی، با این که برخی از این اسناد سالهاست تصویب و ابلاغ شده و حتی رئیس جمهور امضاء کرده با این جدیت وارد عمل نشدید، بخشی از آن ها را که اصلاً وارد عمل نشدید، چگونه است که چنین چیزی با این جدیت تصویب، اجرا و در هیئت دولت الزام آور می شود؟ پس این خبر ندادن به نهادهای رسمی، دور زدنِ نهادها از جمله شورای انقلاب فرهنگی بود، اینها یک مقداری حساسیت برانگیز است.
رویکرد امام راحل درباره سازمان های بین المللی
این روزها که در ایام سالگرد رحلت امام خمینی «ره» هستیم، باید به این نکته اشاره کنم که موضع ایشان درباره سازمانهای بین المللی که در صدسال اخیر در اروپا و آمریکا تشکیل شدند، ازجمله سازمان ملل، سازمان حقوق بشر، سازمان انرژی اتمی، و... از آغاز نهضت پانزده خرداد 42 تا چهارده و پانزده خرداد 68، که از دنیا رفتند؛ مواضع ایشان درباره اینها تغییری نکرد. برخی معتقدند سازمان ملل و این قبیل نهادها، محصولِ اندیشه وتجارب جمعیِ بشری است و یک نهاد واقعاً جهانی به شمار می آیند، امام دقیقاً برخلاف این رویکرد، مسئله را تحلیل کردند و نشان دادند که این یک ادعای دروغ است. همه این سازمان ها از جمله سازمان ملل و شورای امنیت محصولِ جنگ قدرت بین چند کشور اروپایی و بعد امریکا بودند و کاملاً تحت امر و وابسته به برندههای آن جنگها هستند.
نگاه امام به سازمان ملل از همان سال 42 تا سال 68 و در وصیتنامهاش بارها و بارها تأکید و تکرار شده است؛ به این بیان که سازمان ملل، شورای امنیت، سازمان حقوق بشر و امثال اینها، هیچ کدام بی طرف نیستند، قضاوت مستقل ندارند، شفاف نبوده و اساسا کارهای نیستند اما در پی بَزَک کردن یک مدیریت جهانیِ در خدمت منافع چند کشور غربی هستند. چند کشوری که پیروز جنگ جهانی دوم بودند و انواع جنایتها، جنگها و سلاح های اتمی را پدید آوردند. بزرگترین نقضکنندگان حقوق بشر، بزرگترین تهدید کنندگان صلح جهانی، همینهایی هستند که هیچ وقت در سازمان ملل محکوم نمیشوند، زیرا هسته مرکزیِ این سازمان، شورای امنیت است که خودِ همین کشورها تشکیل دهنده آن هستند. فرماندهیِ اتاق فرمانِ سازمان ملل و همه این نهادهای بین المللی، رؤسایِ همان چند کشوری هستند که سازندگانِ بمب اتمی و شیمیایی و میکروبی، سلاحهای کشتار جمعی، مدیران قاچاق انسان، پولشویی، تروریزم و غارت جهانند؛ بنابراین هر کس گمان کند این سازمانها مستقل و بی طرف اند، قدرتِ مستقل دارند، قضاوت مستقل میکنند؛ دست کم ساده لوح است و معلوم میشود که واقعیات جهان را نمیبیند و نمیشناسد. بنابراین موضع جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی و امام راحل این بود که این سازمانها هیچوقت اربابانشان را محکوم نمیکنند، اما در مقابل، کسانی که در جهان در برابر مستکبران و استعمارگران مقاومت میکنند را با عنوانهای مختلف حقوق بشر، تروریزم و... محکوم میکنند. امام تصریح میکرد سازمان ملل هیچوقت جلوی هیچ جنگی را که به نفع اربابانشان باشند نمیگیرند و نگرفتند، قطعنامههایشان، داوریهایشانُ، قضاوتها و محکوم کردنهایشان، همه برنامهریزی شده است، هدفش تحمیل دستورات آنها بر دیگران است. یک دستور کار جهانی برایشان تعریف شده است که کارهایی را که با زور و جنگ نتوانستهاند و نمیتوانند بر بقیه ملتها و دولتها تحمیل کنند با این ادبیات و از این طریق تحمیل کنند.
امام بارها تصریح کردند که سازمان ملل، سازمان حقوق بشر و نهادهای وابسته، مدافع هیچ مظلومی نیستند مگر وقتی که به نفع آنها باشد و بخواهند معاملهای بکنند. امام تعبیر دیگری هم میکند: که اینها حتی تابع قوانینی که برای بقیه کشورها مینویسند هم نیستند، امام بارها تعبیر میکند این ها دارای مبنای فکری درستی نیستند؛ یعنی در مباحث حقوق بشر، صلح جهانی، تعریف تروریزم و این دست مسائل، علاوه بر این که تعاریف و رویکرد درستی ندارند، به همان هم پایبند نیستند و خودشان برگزار کنندگان، بزرگترین نهادهای تروریستی و جنگ افروزی در جهان هستند. از طرفی این مبانی باطل هم هست. یعنی تعریف آنها از حقوق بشر، از صلح و از تروریزم همه جهت دار است و هم در جهت تأمین منافع اربابانشان است، هم در جهت تحمیل گفتمانِ مادیِ لیبرالِ غرب بر جهان و خودشان هم تابع این اصولِ لیبرالیسم هم نیستند و منافع سرمایه داری چند کشور مسئلهی اصلی شان است، حتی بخشهایی از لیبرالیسم هم که ممکن است با منافع اینها سازگار نباشد با آن هم کاری ندارند.
خطر تبدیل ایران انقلابی به ایران منفعل
نکتهی دیگر که بسیار مهم تر و خطرناک تر است اینکه این گونه قراردادها، ملت ایران و انقلاب را از یک نیروی فعال به یک نیروی منفعل تبدیل می کند. یعنی انقلاب اسلامی که مطالبهگرِ حقوق بشر و ارزشهای الاهی و انسانی در جهان است از یک عنصر مطالبه کننده به عنصری محاکمه شونده تبدیل می شود. عده ای با دادن این نوع تعهدات ما را به پاسخگو در برابرِ کسانی که خودشان باید پاسخ بدهند، تبدیل میکنند. پس توجه داشته باشید، فرض کنید هیچ مواد نادرستی هم در سند 2030 وجود نداشته باشد؛ مسئله اصلی این است که چرا زیر بار این تعهدات میرویم؟ چرا یک ملت و یک انقلاب را بدهکار میکنیم؟ انقلابی که ایدئولوژیِ تعریف کننده و مطالبهگر دارد و قطب دیگری از قدرت جهانی و فرهنگ جهانی را رهبری می کند و مثل دیگر کشورها نیست که تحت قیمومیت آنها باشد تا مجبور به ارائه گزارش آن هم با بودجه بیت المال باشد، چرا باید مجبور به گزارش دادن به آن ها با بودجه بیت المال شده و بعد هم سند ملی 2030 بنویسد تا اهداف آن ها را تأمین کند؟
اهداف پنهان اسناد بین المللی
نکتهی دیگر شاهدی است که اخیراً اتفاق افتاده است؛ یعنی عبارات چند پهلویی که در 2030 آمده است که با صراحت سخن از اهداف این سند به میان می آورد و میگوید مربوط به توسعه فراگیر است، یعنی می گویند ما داریم در ابعاد مختلف توسعه، برایتان دستورالعمل تعریف میکنیم، و باید تحت نظر و بازرسیهای ما باشید و به ما گزارش بدهید، امکاناتتان را بگویید، محدودیتهایتان را بگویید. این ها موارد نگران کننده است. حالا در این سند بصورت صریح سخن از اهداف نهایی به میان آمده است؛ ولی حتی در قراردادهایی که در ظاهر و در عنوان هیچ ارتباطی با مسائل اقتصادی، حقوقی، قضایی، نظامی، صنعتی، حقوق بشر، نقش زنان و اینها ندارد، و کاملاً راجع به یک موضوع تخصصی است، در لایه های پنهان آن اهداف خطرناکی دیده می شود.
به عنوان نمونه همین «پیماننامه آب و هوایی در باب محیط زیست»، وقتی متن را دقیق میخوانید؛ میبینید از محیط زیست شروع میکند ولی به همه حوزههای زندگی اجتماعی، مسائل تمدنی و فرهنگی چنگ میاندازد. یک نمونه عرض کنم که نشان میدهد چطور خود آمریکا بسیاری از این قوانین و پیمانهای جهانی و بین المللی را به اصطلاح در سازمان ملل امضاء نکرده و نمیکند. اغلبِ تعهدات و پیمانهایی که ما و امثال ما حتی بعد از انقلاب امضاء کردیم، خود آمریکا امضاء نمیکند، ولی جزءِ دستوردهندگان است؛ تعقیب میکند، محاکمه میکند، توضیح میخواهد که چرا امضاء نمیکنید؟ حتی مواردی را که آمریکا رسماً امضاء کرده است وقتی تشخیص میدهد که منافعش در آن نیست؛ رسماً از این قراردادها بیرون میآید، به ما میگویند تعهد کنید؛ خودشان حتی اگر امضاء کرده باشند هم زیرش میزنند.
یک نمونه موافقت نامهی پاریس است که آمریکا دو سال پیش در سال 94 آن را به اصطلاح رهبری میکرد و جلودارش بود، اما چند روز پیش رئیس جمهور آمریکا رسماً اعلام کرد ما از توافقنامه پاریس خارج شدیم. رئیس جمهورِ قبلی آمریکا، اوباما، یک سال و نیم پیش گفت: موافقت نامه پاریس نقطه عطف تاریخ جهان به رهبری آمریکاست؛ یعنی حتی از یک قرارداد محیط زیستی، میخواهد رهبری آمریکا را استنتاج کند صحبت از هژمونی و رهبری است، صحبت از آمریکاست، بحث سازمان ملل و بحث محیط زیست است، ولی مسئله اصلی آقایی و سیادت آمریکاست.
مسئولین محیط زیست ما در این کنفرانس تحت عنوان، تغییرات اقلیمی و بحث محیط زیست شرکت کردند و لایحه موافقت نامه پاریس را امضاء کردند و تصویب شد و در ایران به عنوان یک وظیفه الزامی تعریف شد.
وقتی همین موافقت نامه پاریس را میخوانید، طبق گزارشی که دوستانِ محقّق تهیه کردند ؛ ظاهر این موافقت نامه، بحث محیط زیست و تغییرات اقلیمی است ولی وقتی وارد متن و محتوای آن میشوید از مباحث حقوق بشر و بحث بهداشت و مباحث سیاسی و اقتصادی، حقوقی، قضایی و حتی نظامی، ذیل عنوان محیط زیست آمده است و آمریکا اعلام میکند که ما از این طریق، رهبری خود بر جهان را اعمال و اعلام میکنیم. همین که گفتند «نماد رهبری ما بر جهان» است، نکته مهم و مسئله اصلی است.. حالا این رئیس جمهور جدید امریکا می گوید این موافقت نامه برای مردم آمریکا هزینهبر است، باعث میشود مالیات دهندگان آمریکایی هزینههایی را متحمل بشوند و کارگران آمریکایی شغلهایی را از دست بدهند، دستمزدشان کم شود، اگر ما تابع قراردادِ پاریس باشیم، کارخانهها تعطیل میشوند و تولید اقتصادی آمریکا تضعیف میشود، بنابراین اگر ما طبق تعهدی که دادیم؛ باقی بمانیم، طبق معاهدهی پاریس تا 2025 بیش از دو و نیم میلیون شغل دیگر در آمریکا را از دست خواهیم داد.
دو نتیجه مهم و یک پیشنهاد
آمریکا این توافقنامه را نقض کرد، چون احساس کرد طبق منافع ملی اش نیست، اما ایران این موافقتنامه را به شکل یک بسته بندیِ زیبای محیط زیستی آورد و عوارض اقتصادی و اجتماعیاش را به هیچ وجه تشریح و بررسی نکرد، و برای حداقل ده سال متعهد شد که در حوزههای مختلف به این تعهد عمل کند. من نمیگویم این توافقنامه بد است یا خوب است، میگویم اینها آثار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی هم دارد که باید به آن ها توجه داشت. دو نتیجه از این بحث میگیرم:
یک: ببینید حتی یک تعهدِ محیط زیستی چه ابعادی دارد؛
دو: حتی آمریکا که قبلا می گفت: این هم یکی از نمادهای مدیریتِ جهان به رهبریِ آمریکاست، خودش بعد از یکسال و نیم اعلام میکند ما محاسبه کردیم که این قرارداد به لحاظ اقتصادی به ما ضرر میزند، یک مرتبه نقض میکند و بیرون میرود، دیگر نمیگوید ما هستیم و حق تحفظ داریم.
پیشنهاد این است که از این پس هر دولت و مجلسی که سر کار میآید، ارکانِ بالادستی حکومت ایران اعم از دولت و مجلس و دستگاه قضایی از این به بعد باید راجع به امضایِ هر موافقتنامه بین المللی و الحاق ایران به هر کنوانسیونِ جهانی حتی با موضوع بهداشت و محیط زیست و الکترونیک به بررسی های همه جانبه اقدام کنند و همه جوانب سیاسی و فرهنگی و اجتماعی آن را بررسی کرده و ببینند آیا با منافع ملی ما سازگاری دارد یا نه. زیرا قدرت های جهانی ذیل این اسناد دهها مسئله دیگر را پیش میکشند و با یک حرکت اختاپوسی، دنبال این هستند که فرهنگ و آموزش و سبک زندگی و همه چیز را برای ما تعریف و در نتیجه همه کشورها از جمله ایران به یکی از ایالت های آن حکومت مرکزی، که پشت صحنه اش آمریکاست تبدیل می شوند.
امریکا به راحتی از این قراردادها خارج می شود، با اینکه نود درصد آن به نفع همه هست، به نفع آنها هم هست ولی میگوید همان ده درصد که ممکن است به ضرر ما باشد، برای آن ما اصلا قرارداد را میشکنیم و بیرون میآییم. این که گفتم آمریکا و اسرائیل بسیار اصولگراتر از ما هستند و دقیقا طبق اصول و مبانی خودشان پیش می روند؛ به همین دلیل است. زیرا هیچ چیزی را امضاء نمیکنند که کمی متهم شوند و تحت فشار قرار بگیرند و مجبور شوند پاسخ دهند. الحاق به هر کنوانسیونی و تحمیل هر تعهدی - که برخی از آنها تعهدات مادام العمر است و به راحتی نمیشود از آن خارج شد و حتی منجر به تحریمهایی میشود - باید به ویژه از این به بعد کنترل شود و دقیق بررسی شود و کسانی که با مباحث حقوق بین الملل و فرهنگ اسلامی و قانون اساسی آشنا هستند و واقعا حقوقدان و معتقد به مبانی امام و انقلاب و معتقد به قانون اساسی باشند، قراردادهای بین المللی را کنترل و نظارت کنند و یا حداقل به اندازه آمریکا و اسرائیل شجاع باشند.
گزارشی کلی از ساختار و محتوای سند 2030
بنا بود بنده به عنوانِ عضوی از شورای عالی انقلاب فرهنگی گزارشی از محتوای سند 2030 محضر دوستان عرض کنم. وقتی فهرست 2030 را ملاحظه کنید، میبینید علناً بیان می کند که مسئله ما فقط یک چیز نیست؛ آنجا که گفت مسئله فقط محیط زیست بود، دیدید تا چه ابعادی پیش میرود، اینجا که علناً میگوید هدف ما این است که کل جهان را دگرگون کنیم، این یک دستور کار است و 2030 برای توسعهی پایدار است، اصلا مسأله توسعه و تعریف توسعه با همه ابعادش است. اگر در همان فهرست ملاحظه کنید، میگوید ما تعریف میکنیم مردم چه کسانی هستند، نیک بختی و خوشبختی را تعریف میکند، رفاه را تعریف می کند، این یک مانیفست است. سپس در مقدمه تحت عنوان «دیدگاهِ ما» می گوید ما یعنی کل حکومتها و ملتهای جهان؛ دیدگاهِ همه ما از این به بعد این است، از طرف مرکزیت اینگونه اعلام شد. بعد اصول مشترک ما، تعهدات مشترک ما، صحبت از تعهدات است، جهان امروز را دوباره تعریف میکند، اینها همه در فهرست عناوین اصلی 2030 است. به این کلیات اکتفا نمیکند.
سپس وارد روشهای اجرا و ضمانت اجرا میشود، به این هم اکتفا نمیکند، میگوید: بازبینی و پیگیری؛ یعنی ما بازرسی میکنیم و توضیح خواهیم خواست که در این پانزده سال، هر سال و هر ماه چکار انجام دادید، بعد فراخوانِ اقدام برای ایجاد تغییر درجهان، بعد اهداف اصلی و فرعی برای توسعه تعریف میکند، پس فکر نکنید تنها بحث مهد کودک و دبستان است. مفاهیم مهم و متعددی مطرح و تعریف شده است که درباره هر کدام از آن ها مکاتب فکری مختلفی وجود دارد.
از این به بعد فقط عباراتی که در سند است میخوانم و اشاره میکنم، طبیعتاً همه را نمیتوانم بخوانم ولی آن بخش که به بحث ما مربوط است عرض میکنم که دستور کار غرب برای ما و برای جهان چیست. می دانید که یکی از بندهای اصلی اساس نامه سازمان ملل، این بود که این سازمان در امور داخلیِ هیچ کشوری دخالت نمیکند درحالی که اصلاً برای دخالت در امور سایر کشورها ایجاد شد. ما از همین طریق میشویم جزئی از جهانِ تحت امر آمریکا و متحدینش که باید با هزینه خودمان دستورات آنها را اجرا کنیم، منفعلانه پاسخگو هم باشیم.
در سخن نخست میگوید:
«همه کشـورها و کلیه ذینفعـان، در سـایه یـک مشـارکت جمعـی ایـن دسـتورکار را اجـرا خواهنـد کــرد. مــا برآنیــم تــا نســل بشــر را از جــور فقــر برهانیــم و خواهــان آن هســتیم کــه ســیارۀ خــود را دوسـت بداریـم و آن را التیـام بخشـیم. مـا عـزم خـود را جـزم کرده ایـم تـا بـرای تغییـر مسـیر جهـان بـه سـوی مقاومـت بیشـتر و توسـعه پایـدار، قدمهـای عاجـل، دگرگون کننـده و جسـورانه برداریـم و ضمـن آمـاده شـدن بـرای ایـن گـذار جمعـی، تعهـد میدهیـم کـه کسـی از ایـن قافلـه عقـب نمانـد».
ببینید این متنی بوده است که در سازمان ملل با حضور رؤسای دولتها و رئیس جمهورها تصویب شده است، مسئولین ما هم بودند. میگوید «ما تعهد میدهیم»، یعنی همه این دولتها تعهد میدهند، این دستورکار جدید جهان است و دنبال تحقق و تکمیل چیزهایی است که در پروژهی قبلی به نتیجه نرسید.
«اینهـا، اهدافـی منسـجم و ملمـوس هسـتند و میـان ابعـاد ســه گانۀ اقتصــادی، اجتماعــی و زیســت محیطی توســعۀ پایــدار تعــادل برقــرار میکننــد».
در ادامه به تعریف مردم، خوشبختی، کره زمین، رفاه، صلح و مشارکت می پردازد. همه این ها را تعریف میکند. این مباحثی است که در حوزه علوم انسانی، مکاتب مختلف، دیدگاههای مختلف نظر دارند ولی این سند از همان اول وارد بحث نظری شده، سپس در بعد عملی بیانیهای صادر کرده است.
بازخوانی تحلیلی بندهای 59 گانه سند 2030
من خواهش میکنم از دوستان دقت کنند: یک مسئله بسیار بزرگ، خود بیانیه است. این بیانیه اصلاً مربوط به یک کار کوچک و تحول جزئی با یک حق تحفظ نیست، این یک دستور کار جهانی است، یک بیانیه ایدئولوژیک است. بخشها و بندهایی از آن یک مانیفست برای حکومت جهانی آنها است؛ این سند دارای 59 بند است که من سریع به آنها اشاره می کنم:
مقدمه
بند اول
در مقدمه بند اول میگوید: مــا رؤســای دولتهــا و کشــورها و نماینــدگان عالیرتبــه کــه بــه مناســبت هفتادمیــن ســالروز تأســیس ســازمان ملــل متحــد، از 25 تــا 27 ســپتامبر 2015 در مقــر آن در نیویــورک گــرد هــم آمده ایــم، در مــورد اهــداف جدیــدی بــرای توســعه پایــدار توافــق کرده ایــم.
صحبت این است که در آمریکا میخواهند اهداف جدید و تعریف جدیدی از توسعه بدهند که ما با هم توافق کردیم این کار را تحت امر و نظارت آنها انجام بدهیم.
بند دو
«مـا بـه نیابـت از مردمـی کـه بـه آنهـا خدمـت میکنیـم، در مـورد مجموعـه های از اهـداف جامـع، فراگیــر و مردم محــور جهانــی و دگرگون کننــده، تصمیمــی تاریخــی اتخــاذ کرده ایــم. مــا متعهــد می ّ شــویم کــه بــرای تحقــق کامــل ایــن دســتورکار، تــا ســال 2030 بــدون وقفــه تــلاش کنیــم. مــا بـه ایـن شـناخت رسـیده ایم کـه ریشـه کنی فقـر در همـۀ اشـکال و ابعـاد آن، از جملـه فقـر مطلـق، بزرگتریـن چالـش جهانـی و از ملزومـات اجتنـاب ّ ناپذیـر توسـعۀ پایـدار اسـت. مـا بـه تحقـق توسـعۀ پایــدار در ابعــاد ســه گانه اقتصــادی، اجتماعــی و زیســت محیطی آن بــه گونــه های متعــادل و منســجم متعهـد شـده ایم. بـه علا وه، مـا بـرای تحقق اهـداف محقـق نشـده توسـعه هـزاره نیـز تـلاش خواهیـم کرد.»
دقت کنید می گوید «ما به نیابت از مردمی که به آنها خدمت میکنیم»، یعنی مثلاً به نیابت از مردم ایران، پرسش این است که این نیابت تا کجا و کِی و چطور داده شده است. سپس می گوید «در مورد مجموعهای از اهدافِ جامع، فراگیر، جهانی و دگرگون کننده و از این قبیل یک تصمیم تاریخی اتخاذ کردیم»، صحبت از یک تصمیم تاریخی است، صحبت از یک تصمیم کوچکِ جزئی برای یک مسئله خاص نیست. «ما متعهد میشویم برای تحقق کامل این دستورکار، تا سال 2030 یعنی تا پانزده سال دیگر، بدون وقفه تلاش کنیم»؛ این هم یک تعهد در حالی که گفته می شود این متن الزام آور نیست.
بند سه
«مـا تصمیـم گرفته ایـم کـه از هـم اکنـون تـا سـال 2030 ،بـرای پایـان دادن بـه فقـر و گرسـنگی در همـه جـا تـاش کنیـم و بـا نابرابریهـای موجـود در درون کشـورها و در میـان کشـورها مبـارزه کنیـم. مـا برآنیـم تـا از حقـوق بشـر دفـاع کنیـم و برابـری جنسـیتی و توانمندسـازی زنـان و دختـران را ترویـج نماییـم».
اینها دقیقاً چیست؟ کدام فهرست از حقوق بشر؟ با کدام تعریف از توانمندسازی؟ شما در جوامع خودتان با زنان خودتان چه کردید؟ در کشورهای خودتان با خانواده چه کردید که الان نوبت ماست؟ وگرنه ایران که در زمینه تأمین حقوق زن و رشد زنان و در زمینه اجتماعی کردن و توانمند سازی زنان در عرصههای مختلف علمی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بنابر آمارهای رسمی غرب رکورد شکسته و بیشترین سرعت را داشته است. اما تعریف آنها از توانمند سازی و تساوی جنسیتی تعریف کاملاً نادرستی است.
بند چهار
«تعهـد میدهیـم کـه کسـی از ایـن قافلـه عقـب نمانـد. بـا وقـوف بـه اهمیـت کرامـت انسـانی، مایـل هسـتیم کـه اهـداف اصلـی و جانبـی بـرای همه ملتهـا، انسـانها و همه اقشـار جوامـع بـه شـکل یکسـان تعریـف شـوند».
من این پرسش را دارم، ببینید حتی خود آمریکا این تعهد را داده است؟ یا امضاء کرده است؟ در این بند سخن از تعریف «انسان» به میان می آورد که انسان کیست. در این زمینه تعریف مادی و الهی کاملا با هم متفاوت و متضادند. «ما مایل هستیم اهداف اصلی و جانبی برای همهی اقشار در همهی جوامع را تعریف کنیم»؛ یعنی تا ریزترین لایههای تعریف ایدئولوژیک گسترش پیدا میکند.
بند پنجم
«دســتورکار حاضــر، ازگســتره وســیع و اهمیــت بی ســابقه ای برخــوردار اســت. ایــن دســتورکار، توسـط همه کشـورها پذیرفتـه شـده اسـت و بـا توجـه بـه واقعیتهـا، ظرفیتهـا و سـطوح مختلـف توسعه ملی و بـا احتـرام بـه اولویتهـا و مقـررات، بـه همه کشـورها مربـوط میشـود، ... اهــداف یــاد شــده، منســجم و جدایی ناپذیرنــد و میــان ابعــاد ســه گانه توســعه پایــدار، تعــادل برقــرار میکنند».
در این بند صریحا میگوید دستورکار 2030 اهمیتی بیسابقه دارد، با مصوبات قبلی ما فرق میکند، گسترهای وسیع دارد، میخواهیم کل جهان را مدیریت و کنترل کنیم، این دستورکار با توجه به ظرفیتها و واقعیتهای جامعه خودشان عمل کنند، دقت کنید نمیگوید در نسبت با این 59 بند یا اهدافی که بعدا تعریف میکند، هر کشوری مایل است، طبق مبانی یا منافع خودش هر کدام یا هر بخشی را که میخواهد عمل کند، هر بخشی را که نمیخواهد عمل نکند. همه باید عمل کنیم. همه تعهد دادیم، این بیسابقه است، همه تصمیم گرفتیم و باید این کار را انجام دهیم. اما میگوید اینها اهدافی جهانی است به تمام دنیا مربوط است، هیچ تفاوتی بین کشورها وجود ندارد همه باید عمل کنند.
دو نکته مهم
دو نکته خصوصا برای کسانی که میگویند ما نسبت به تعهدات مندرج در سند 2030 «حق تحفظ» داریم:
یک: در متن سند تصریح شده است کشورهای مختلف باتوجه به واقعیتهای ملی، در هر سطحی از توسعه قرار دارند، با یک احترام - توجه کنید: احترام، نه التزام- احترام به اولویتهای ملی خودشان باید این تعهدات را اجرا کنند. یعنی ما نمیگوییم که همه کشورها با یک سرعت، همه باهم، همهی مواد را اجرا کنند. بالاخره شرایط کشورها فرق میکند، پس با توجه به شرایط مختلف شروع کنند. نمیگوید در اجرای اصل اینها حق انتخاب دارید؛ تنها میگوید در روش و زمان بندی اجرای مفاد سند حق انتخاب دارید. چون تفاوتهایی بین کشورها وجود دارد و کشور توسعه یافته و توسعه نیافته همه مثل هم نمیتوانند باشند.
دو: این که برخی گفتند ما به بخشی از مفاد سند 2030 عمل میکنیم و به بخشی عمل نمیکنیم، چرا که حق تحفظ داریم، با توجه به متن سند سخن دقیقی نیست، عین عبارت سند این است: «اهــداف یــاد شــده، منســجم و جدایی ناپذیرنــد و میــان ابعــاد ســه گانه توســعه پایــدار، تعــادل برقــرار میکنند»؛ یعنی اینگونه نیست که بتوانید بگویید به بخشی از سند عمل میکنیم و به بخشی از آن عمل نمیکنیم، همه این متن منسجم و یکپارچه است و یک مجموعه است، صریح میگوید: که اینها جداییناپذیر است، نمیتوانی بگویی این را عمل میکنم و آن را عمل نمیکنم. اگر دستوری در حوزه آب و منابع انرژی و بهداشت میدهیم با آن دستورکاری که در حوزه فرهنگ و آموزش و مسائل جنسیت و خانواده و حقوق بشر می دهیم، همه اینها جداییناپذیر و منسجماند و همه باید با هم اجرا شوند.
بند ششم
اهـداف اصلـی و جانبـی منـدرج در ایـن سـند، نتیجـۀ بیـش از دو سـال مشـاورۀ عمومـی فشـرده و همـکاری نزدیـک بـا جامعـۀ مدنـی و سـایر ذینفعـان در جهـان اسـت، کـه بـا توجـه خـاص بـه نیازهــای فقیرتریــن و آســیب پذیرترین اقشــار جامعــه تهیــه شده اســت. ایــن مشــاوره، بــا همــکاری ارزشــمند گــروه کاری اینترنتــی مجمــع عمومــی در حــوزۀ اهــداف توســعۀ پایــدار و ســازمان ملــل متحــد انجــام شــد و دبیــرکل ســازمان ملــل متحــد در دســامبر 2014 ،گزارشــی تحلیلــی در ایــن خصوص ارائه کرد.
در این بند میگوید درباره همه اهداف اصلی و جانبی، بیش از دو سال مشاوره فشرده داشتیم. یعنی حتی ممکن است داخل ایران قبل از اینکه نظام و نهادهای رسمی حاکمیتی متوجه و در جریان باشند، با افرادی اینها در ارتباط بوده و مشاوره و مشارکت داشته اند، و بعدا به حکومتها ابلاغ شده است.
جمع بندی مقدمه «6 بندی» سند 2030
این 6 بند به عنوان مقدمهی بیانیه ذکر شده است. سپس وارد بحثی تحت عنوان «دیدگاه ما» میشود. یعنی این منظر فرهنگی و معرفتی ما است. یعنی ما از این زاویه داریم نگاه میکنیم. در یک جمع بندی بخش «دیدگاه ما» را چگونه تحلیل کنیم؟
یکی از مهمترین نکات در این مقدمه این است که تأکید می کند این سند بسیار دگرگون کننده است، بارها تأکید میکند که یک چیز فرمالیته و صوری نیست که ما در آن حاشیهها وگوشهها کاری کنیم و بعد گزارش دهیم؛ بلکه بسیار دگرگون کننده است، می گوید ما داریم به جهان دیگری میاندیشم. بنابر تعریفی که از بشر و حقوق بشر ارائه کردهاند، یکی از حقوق بشر، حق گناه است، حق همجنس بازی است، حق ارتداد است، حقوق بشری که به حقوق مادی، منهای حقوق معنوی، و به یک تعریف ماتریالیستی از کرامت انسان مبتنی است.
دوستان توجه دارند که خشونت علیه هر انسانی به ویژه کودک، جزو گناهان بزرگ و حتی کبیره شناخته میشود، پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «العنف علی عبادالله فی حدّ شرک بالله»؛ خشونت علیه انسان بلکه علیه حیوان، علیه موجودات در حد شرک به خدا است و در مورد کودک، در مورادی چون اذیت کردن، وعدهی دروغ به کودک دادن، تحت فشار گذاشتن، رنجاندن، گریاندن کودک، اینها همه گناه تلقی میشود. این ها عدم رعایت حقوق کودک است، چه برسد به خشونت علیه کودک. فقه ما میگوید اگر به شوخی ضربهای به کودک یا به هرکسی بزنید، اگر قرمز شود فلان مقدار دیه دراد، اگر کبود شود فلان مقدار و اگر سیاه شود فلان مقدار. در خاطرات از امام خواندم که مرحوم سید احمد بچه بازیگوشی بوده است یک وقت امام هرچه به او تذکر میدهد کاری را انجام نده، انجام میدهد؛ بعد امام شاخهی کوچکی را بر میدارد و به سمت ایشان پرتاب میکند که به دست و پایش میخورد، امام میبیند که پایش قرمز شده است، همانجا امام دیه را به فرزندش میدهد. یعنی اسلام درباره خشونت علیه کودک و حقوق کودک اینقدر حساس است.
دوستان باید با متون حقوقی آشنا باشند، اینها در منابع حقوقیِ حقوق بشر، ولایت پدر بر فرزند را نوعی خشونت تفسیر میکنند. اگر شما مثلاً بچه مدرسه ابتدایی دارید، اگر داخل کیفش را نگاه کنید دخالت در حریم خصوصی کودک میشود. اگر مواد مخدر داخل کیفش باشد؛ اگر متعرض شوید - طبق برخی از این تعریفها- نقض حقوق کودک به شمار می آید. اگر کودک در دسترس و تیررسِ آموزشهای نادرستِ جنسی و جنسیتی قرار گرفت که دو چیز است ولی هر دو به هم مربوط میشود، در مواردی حتی اگر پدر و مادر دخالت کنند، کودک میتواند شکایت کند و پلیس با پدر و مادر برخورد کند.
همین چند وقت قبل، در دانشگاههای هلند، چند شهر از هلند جلسهای داشتیم، در آمستردام دیدم زیر یک تابلوی تبلیغاتی در خیابان نوشته بود مواد مخدر ضرر دارد، بعد نشان میدهد که یک نوجوان 14/15 ساله در حال استعمال مواد است و یک افسر پلیس با لبخند و با محبت فندک را روشن کرد. این تابلو تحت عنوان احترام به حقوق کودک و نوجوان و اینکه انتخاب با توست نصب شده بود، زیرش هم یک جمله مینویسد: این کار را نکنی بهتر است. ولی افسر پلیس به جای این که مانع تو شود، خودش فندک روشن میکند. در رستورانها و کافی شاپها در آمستردام مواد مخدر مثل شیر و ماست فروخته می شود. در کافی شاپ همانطور که قهوه سفارش میدهند، مواد مخدر سفارش میدهند. دو تا خیابان آنطرف تر بود که خیلی دلم میخواست ببینم ولی گفتند خیلی محلهی بدنامی است و نشد برویم ببینیم، در آنجا دخترها و پسرها را مانند کالا پشت ویترین مینشانند، آرایش کرده، مثل بردههای جنسی آمادهی فروش میشوند . خریدارها جمع میشوند و اتیکت را نگاه میکنند که قیمت چند است و رسماً پسرها و دخترها را از پشت ویترین انتخاب میکنند. پس وقتی اینها میگویند حقوق بشر، حقوق کودک، تساوی جنسیتی، دقت کنید منظور چیست، معنای لغوی آنها شما را فریب ندهد. اینها مفاهیمِ حقوقی است و تعریف خاصی از آنها دارند.
در این متن به صورت صریح میگوید سند 2030 و امثال آن، جدا از بقیه قراردادها نیست. اینها به هم مربوط هستند و یک منظومه را تشکیل می دهند. اگر اینجا میگوییم مثلا بهداشت جنسی، ما در در قرارداد دیگری بهداشت جنسی را تعریف کرده ایم. قراردادی که شما نیز با حق تحفظ آن را امضا کرده اید؛ وقتی در اینجا میگوید: خانواده، خانواده را در یکی دیگر از قراردادها تعریف کرده که خانواده میتواند همجنس باشد، میتواند غیر همجنس باشد. وقتی میگوید اقشار آسیبپذیر، در جای دیگر تعریف میکند منظور از اقشار آسیب پذیر فقط این آسیبپذیرهایی که ما میگوییم نیست. بلکه همجنس بازها و کسانی که نمیتوانند رسماً با هم ازدواج کنند، اینها هم آسیبپذیرند و باید حمایت شوند. اینها یک منظومه است، یک تفکر است یک ایدئولوژی است و پر از مفاهیم ایدئولوژیک است. همین بخشی از سند که الان برای شما خواندم، حدود چهل واژه دارد که همه تعاریف ایدئولوژیک دارد. واژه هایی که دارای تعاریف اسلامی و غیر اسلامی است، ولی آنها طبق تعریف خودشان عمل میکنند و ما نمیتوانیم بگوییم ما تفسیر خودمان را داریم.
من از آقای وزیر خارجه محترم پرسیدم که در همین سند 2030 - که شما هم در جریانش بودید- اگر در تفسیر این واژهها و کلمه ها بین ما و آنها اختلاف شود؛ تفسیر چه کسی معیار است؟ ایشان صریح گفت: تفسیر آنها معیار است، حال می گویند ما حق تحفظ داریم، اما هر سال در سازمان ملل از لحاظ حقوق بشر محکوم میشویم. چون شما پیمانهای حقوق بشری را امضاء کردید، او است که میگوید که یکی از حقوق بشر، ازدواج همجنس بازها است.
پس به لحاظ حقوقی این که بصورت کلی بگویید حق تحفظ داریم، مشکلی را حل نمیکند. باید مشخصاً بگویید به دلیل بندهایی از قانون اساسیمان این بند را قبول نداریم.
دیدگاه ما
بند هشتم؛ نگاهی گذرا به وضعیت زن در غرب
«جهـان مـورد تصـور مـا، جهانـی اسـت کـه در آن همه زنـان و دختـران بـه طـور همـه جانبـه، تسـاوی جنسـیتی را درک کننـد و همه موانـع ِ حقوقـی، اجتماعـی و اقتصـادی موجـود بـر سـر راه توانمندسـازی آنـان از میـان برداشـته شـده باشـد. جهانــی کــه بــه آن می اندیشــیم، یــک جهــان عدالت محــور، منصــف، بردبــار، آزاد و فراگیــر از بعد اجتماعـی اسـت کـه در آن همه نیازهـای اقشـار بسـیار آسـیب پذیر جامعـه بـرآورده شـده باشـد».
در این بند میگوید جهانِ مورد تصور ما جهانی است که همه به صورت همه جانبه تشابه جنسیتی را درک کنند، همه موانعِ حقوقی، اجتماعی و اقتصادی خلاف این دیدگاه باید از سر راه برداشته شوند. یعنی شما باید کل سیستم قانونی، حقوقی، فقهی و قانون اساسیات را تغییر بدهید تا که یک دستور اینها اجرا شود. اما اینها در غرب با زن چه کردند؟ زنان را بی خانواده، فاقد دژ دفاعی و در عرصه عمومی برهنه کردند، یا زن را وسیله استفادهی تبلیغاتی قرار دادند، که زن آرایش کرده و برهنه بایستد برای تبلیغ مثلا پفک نمکی، معلوم میشود که ارزش پفک نمکی بیشتر از آن زن است که پفک هدف است و این وسیله. یا در هالیوود از هیکل و بدن و قیافهاش استفاده کنند. وقتی هم چروکیده شد؛ او را دور می اندازند. از طرفی اغلب این الگوهایی که بعنوان مانکن در فیلمهای هالیوودی میسازند، زندگینامههایشان را بخوانید؛ اغلب آنها یا مجرد یا مطلقه اند؛ بیشتر این ها دچار گرفتاریهای بزرگ روحی و روانی اند. مجبورند بدنهایشان را با انواع هورمونها، قرص ها و آمپول ها نگه دارند، باید این کارها را انجام دهند تا بتوانند چهارتا فیلم بازی کنند، بعد میلیونها دختر و پسر جوان و نادان فکر میکنند که اینها واقعاً بهترین زندگیها را دارند و وضعیت آنها طبیعی است. در حالی که اغلب اینها دچار افسردگی هستند. سال گذشته دیدید که یکی از بهترین کمدینهایِ هالیوود که همه را میخنداند و همه میگفتند که ببینید چقدر زندگی شادی دارد؛ از شدت افسردگی خود کشی کرد و نامه نوشت که من بیش از این نمیتوانم تحمل کنم، از بس که زندگی سیاه و تلخ است. جلوی دوربین اینها میخندند زیرا میخواهند الگوسازی کنند، اینها همه به سبک زندگی مربوط است.شما در غرب با زن چه کردید؟ چه خدمتی به زن کردید؟
بعد میگوید باید تعهد بدهید تمام موانع حقوقی، اجتماعی و اقتصادیای که بر سر این راه است را در کشورهایتان اصلاح کنید. یعنی درباره تمام ابعاد اجتماعیتان تصمیم میگیریم، وقتی از بردباری سخن میگوید آن هم تعریف دارد. وقتی میگوید جامعه آزاد، آن هم تعریف دارد، جامعه لیبرال، یعنی جامعه آزاد از همهی ارزشهای اخلاقی و الهی؛ هر چند در حوزه اجتماعی و زندگی خصوصی آزادی مطلق است، اما جامعه نسبت به منافع و خط قرمزهای سرمایه داری و صهیونیست هرگز آزاد نیست. ببیند مسئله فقط کودکستان و مدرسه و نظام آموزشی نیست.
بند نهم
«... جهـان مـورد نظـر مـا جهانـی اسـت کـه در آن مردم سالاری، حاکمیـت خـوب و حاکمیـت قانـون و وجـود فضاهـای ملّــی و بین المللــی مناســب، لازمه توســعه پایــدار و فراگیــر اقتصــادی، توســعه اجتماعــی و حفــظ محیـط زیسـت و ریشـه کنی فقـر و گرسـنگی شـناخته شـود».
عبارت های این بند ایدئولوژیک است گویی مانیفستِ ایدئولوژیک است که در آن سخن از مفاهیم تئوریکی چون دموکراسی، حاکمیت خوب، و... به میان می آورد و آن ها را را لازمهی توسعهی پایدار می داند. ما درباره توسعهی اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی حرف میزنیم. پس دموکراسی و حاکمیت خوب و فضاهای بین المللی مناسب در بند 9 به چه معنی است؟
اصول و تعهدات مشترک ما
بند دهم
«دسـتورکار جدیـد، بـر مبنـای اصـول و اهـداف منشـور سـازمان ملـل متحـد و بـا احتـرام کامـل بـه حقـوق بین الملـل تهیـه شـده اسـت. ایـن دسـتورکار در اعلامیه جهانـی حقـوق بشـر، میثاقهـای بین المللــی حقــوق بشــر، اعلامیه هــزاره و ســند پایانــی اجــلاس جهانــی ســران 2015 ریشــه دارد. سـند دیگـری کـه در تهیه دسـتورکار حاضـر مؤثـر بـوده، اعلامیه حـق توسـعه اسـت».
از بند 10 به بعد، بیان اصول و تعهدات مشترک شروع میشود و بیان می دارد که رؤسای حکومتها از جمله ایران چه تعهدات مشترکی داده اند. تعهد به چه کسی؟ تعهد به سازمان ملل که به تعبیر امام، کشورهای فاسد صاحب قدرت پشت آن هستند که در رأس آن ها آمریکا و صهیونیست است.
این بند می گوید دستورکار جدید بر مبنای اصول سازمان ملل است و با احترام به آنچه که ما قبلاً تحت عنوان حقوق بین الملل تعریف کردیم. ریشهی سند 2030 در اعلامیهی جهانی حقوق بشر و در میثاقهای دیگری است که ذیل حقوق بشر در سازمان ملل تعریف کردیم. این سند در اعلامیهی هزاره و سند پایانی اجلاس 2015 ریشه دارد. یعنی این یک سند جداگانه نیست، هر کلمهای که اینجا به کار میرود؛ از جمله «دموکراسی، حقوق بشر، حکومت خوب، توانمندسازی جنسی و جنسیتی و...» همهی اینها پیش تر تعریف شده است. این سند هم جزئی از آن است، یعنی این اسناد همه باهم منسجم و جدایی ناپذیرند، اینها عبارات صریح همین مانیفست است.
بند یازده
«مــا بــار دیگــر نتایــج همــۀ کنفرانسهــا و نشســتهای مهــم ســران ســازمان ملــل متحــد را کــه پایه گــذار توســعه پایــدار شــده اند و در شــکل گیری دســتورکار حاضــر مؤثــر بوده انــد، تأییــد میکنیــم. اینهــا عبارتنــد از: بیانیــۀ ریــو پیرامــون محیط زیســت و توســعه، اجــلاس جهانــی ســران در مـورد توسـعۀ پایـدار، اجـلاس جهانـی سـران در خصـوص توسـعۀ اجتماعـی، برنامـۀ عمـل کنفرانس بین المللـی جمعیـت و توسـعه، برنامـۀ عمـل پکـن و کنفرانـس توسـعۀ پایـدار سـازمان ملـل متحـد. عـلاوه بـر ایـن، مـا اهمیـت اقداماتـی را نیـز کـه بـرای پیگیـری نشسـتهای یـاد شـده و نتایـج آنهـا انجـام شـده اسـت، تأییـد میکنیـم. اینهـا عبارتنـد از: نتایـج پایانـی چهارمیـن نشسـت سـازمان ملـل ِ متحـد پیرامـون کشـورهای دارای پایین تریـن سـطح توسـعه یافتگـی، سـومین کنفرانـس بین المللـی در خصـوص کشـورهای کوچـک جزیـره ای در حـال توسـعه، دومیـن کنفرانـس سـازمان ملـل متحـد پیرامـون کشـورهای در حـال توسـعه محصـور در خشـکی و سـومین کنفرانـس جهانـی سـازمان ملـل متحـد در خصـوص کاهـش مخاطـرات بلایای طبیعـی».
در این بخش میگوید: ما نتایج همهی کنفرانسها و نشستهای مهم سران سازمان ملل را که قبلا درباره توسعه پایدار بحث شده و اسنادی تصویب کردند، همه را تأیید میکنیم. دوباره تعهد داده اند همه آن ها را اجرا می کنیم، حتی آنهایی هم که تعهد نداده بودیم، اینجا تعهد میدهد.
در بند دوازده میگوید: ما دوباره تمام اصول مطرح شده در «بیانیه ریـو پیرامـون محیط زیسـت و توسـعه» را تأیید میکنیم.
بند سیزدهم
«چالش هایـی کـه در جریـان ایـن اجـلاس و کنفرانس هـای مهـم سـران بـه آنهـا اشـاره شـده، و تعهداتـی کـه در جریـان ایـن رویدادهـا مطـرح شـده اسـت، همگـی بـه یکدیگـر وابسـته هسـتند. رفـع ایـن چالش هـا نیازمنـد یافتـن راه حل هایـی هم بسـته و منسـجم اسـت. بـرای رویارویـی مؤثـر بـا چالش هـای یـاد شـده، لازم اسـت رویکـرد جدیـدی اتخـاذ شـود. توسـعه پایـدار، بـا ایـن بـاور تحقـق مییابـد کـه ریشـه کنی همه اشـکال و ابعـاد فقـر، مبـارزه بـا نابرابـری در درون و در میـان کشـورها، حفاظـت از کـره زمیـن، ایجـاد رشـد اقتصـادی پایـدار، جامـع و فراگیـر و ترویـج شـمول اجتماعـی، همگـی مفاهیمـی بـه هـم وابسـته و مرتبـط هسـتند».
یکی از نکات مهم بند 13 این است که برای چندمین بار و با تأکید مجدد اشاره می کند که اجزای این سند منسجم و جدایی ناپذیرند. میگوید لازم است برای رویارویی با این چالشها رویکرد جدیدی اتخاذ شود و تصمیم بگیریم به شیوه دیگری عمل کنیم که به همهی دیگر اسناد بین المللی و از جمله این سند به صورت یکجا عمل کنیم. میگوید همه اینها مفاهیمی هستند که به هم وابسته بوده و ارتباط دارند.
جهان امروز ما
بند چهاردهم
از بند 14 به تعریف و توصیف جهان امروز می پردازد. اینکه جهان امروز چه جهانی است؟ میگوید اینترنت و موبایل باید در سطح وسیع تقویت شده و توسعه پیدا کند. به این نکته توجه کنید: امروزه در فضای دیجیتال چه کسانی مسلط هستند؟ چه کسانی مدیریت میکنند؟ چه چیزی در فضای مجازی پمپاژ میشود و از طرف چه کسانی؟ اگر عکس آن باشد. مثلاً در جایی فضای مجازی در جهت عکس منافع اینها غلبه کند، مطمئن باشید آنجا سانسور و تعطیل و کنترل و مهار را پیش میگیرند. همانطور که آمریکا در قضایای جنبش وال استریت (جنبش 99 درصد علیه یک درصد) فضای مجازی را بست. انگلیس هم در یکی از بحران های سیاسی اش همین اقدام را انجام داد. پس اینکه می گوید توسعه فضای دیجیتال و اینترنت، تا جایی است که با منافع آن ها در تعارض نباشد.
بند شانزدهم
«قریـب بـه 15 سـال پیـش، جامعه جهانـی در مـورد اهـداف توسـعه هـزاره توافـق کـرد. ایـن اهـداف بـه چارچـوب مهمـی بـرای توسـعه تبدیـل شـد و پیشـرفتهای چشـمگیری نیـز در برخـی از حوزه هــا حاصــل گردیــد.... مـا بـار دیگـر بـه تحقـق همه اهـداف توسـعه هـزاره، از جملـه اهـداف کمتـر دسـت یافتنی متعهـد میشـویم و ایـن کار را بـه ویــژه بــا ارائه کمک هــای متمرکــز و پیوســته بــه کشــورهای کمترتوســعه یافته و ســایر کشــورهای دارای شــرایط خــاص انجــام میدهیــم... .»
در بند 16 میگوید حدود 15 سال پیش جامعه جهانی درباره اهداف توسعه هزاره توافق کرد؛ ما بار دیگر به تحقق همه اهداف آنها از جمله اهداف کمتر دست یافتنی، متعهد میشویم و این کار را با کمکها و نظارت متمرکز و پیوسته به کشورهای درحال توسعه انجام میدهیم. اولا بارها عرض کردیم باید مقصود از «جامعه جهانی» روشن شود. جامعه جهانی و کسانی که این متنها را نوشتند متفکران آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین نیستند، اینها عوامل اجرایی و روی صحنه هستند، یکبار رئیس سازمان ملل را از کره میگذارند. یکبار از آفریقا میگذارند و او فقط تریبون است. او ماسکی است که این سازمان میزند.
ثانیا در چند اصل تأکید میکند که عملاً رهبری این کار به دست چند کشوری که آنها را کشورهای توسعه یافته مینامند. یعنی همین چند کشوری که بر سازمان ملل مسلط هستند. میگوید این دستورکار جدید بر مبنای اهداف توسعه هزاره تعریف شده است ولی برخی از آن ها هنوز تحقق پیدا نکرده است.
بند هفدهم
«...چارچــوب عملــی را کــه امــروز اعــلام میکنیــم، از نظــر گســتره و دامنــه بســیار فراتــر از اهــداف توســعه هــزاره حرکــت میکنــد. ایــن دســتورکار، عـلـاوه برتــداوم بخشــیدن بــه اولویتهــای توســعه ای ماننــد ریشــه کنی فقــر، تأمیــن بهداشــت، آمــوزش، امنیــت غذایــی و تغذیـه، اهـداف گسـترده دیگـری را نیـز در حوزه هـای اقتصـادی، اجتماعـی و زیسـت محیطی مطـرح میکنـد. عـلاوه بـر ایـن، دسـتورکار حاضـر، وعـده ایجـاد جوامعـی صلح جوتـر و فراگیرتـر را میدهـد...».
در بند 17 جهان امروز را تعریف میکند، میگوید: این سند به لحاظ گستره و دامنه بسیار فراتر از اهداف توسعه هزاره حرکت خواهد کرد و اهداف گستردهی دیگر در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی را مطرح می کند. بعلاوه این دستور کار حاضر، وعدهی اصلاحاتی فراگیرتر و ایجاد جوامعی صلحجوتر را می دهد. امروزه بزرگترین عوامل جنگ افروزی در جهان و بزرگترین دشمنان صلح بشری چه کسانی هستند؟ به غیر از همین چند کشوری که در شورای امنیت هستند؟ به بقیه دستور صلح میدهند. میگوید: این دستورکار ابزارها و راههای تحقق توسعه را تشریح میکند و دارای رویکرد منسجمی است و پیوندهای عمیق و عناصرهای بین رشتهای متعددی بین اهداف اصلی و فرعیِ جدید وجود دارد.
دستور کار جدید
بند هجدهم
«مـا امـروز (در قالـب ایـن دسـتورکار)، 17 هـدف توسـعه پایـدار را به همـراه 169 هـدف فرعـی کـه همگـی بـه هـم پیوسـته و هسـتند، پیشـنهاد میکنیـم. پیـش از ایـن، رهبـران جهـان هیـچگاه بـه اقـدام و تلاش هـای مشـترکی در راسـتای تحقـق دسـتورکاری جهانـی و بـه ایـن گسـتردگی متعهـد نشـده بودنـد. مـا در کنـار هـم، در مسـیر توسـعه پایـدار قـدم گذاشـته ایم و همگـی بـه تحقـق توسـعه جهانـی و همـکاری از نـوع بـرد - بـرد متعهـد شـده ایم... .»
از بند 18 وارد دستورکار جدید میشود. تا الان کلیات را گفت، حالا نوبت به دستور کار می رسد. در این بند برای چندمین بار تأکید می کند که همه مفاد این سند به هم پیوسته است. پس «حق تحفظ» به این معنی که بخشی را اجرا میکنم و بخشی را اجرا نمیکنم؛ وجود ندارد. حق تحفظ حداکثر به این معنا که باید اینها را اجرا کنید ولی مثلا با شیوه و شرای خودتان؛ اما همه باید اجرا کنید. در این بند تأکید می کند پیش از این رهبران جهان، هیچگاه به اقدام و تلاشهای مشترک در راستای تحقق یک دستور کار جهانی به این گستردگی متعهد نشده بودند. دوستانی که میگویند قبلاً هم یک چیزایی امضاء کردیم، فرقش چیست؟ فرقش این است. میگوید: ما در قالب این دستورکار تحقق 17 هدف توسعهی پایدار، (یعنی بحث از کل ابعاد توسعه است)، همراه 169 هدف فرعی که همه به هم پیوسته هستند و تفکیک ناپذیر و جدایی ناپذیرند را متعهد می شویم؛ یعنی حق تحفظ بی معناست. پیش از این رهبران جهان هیچگاه اقدام و تلاشهای مشترکی در راستای تحقق یک دستور کار جهانی به این گستردگی متعهد نشده بودند، یعنی ما برای اولین بار صریحاً در همه ابعاد میخواهیم جهان را رهبری کنیم. ما در کنار هم در مسیر توسعهی پایدار قدم گذاشتیم و همگی به تحقق توسعهی جهانی و همکاری از نوع بُرد_بُرد متعهد شدهایم. او هم همین را میگوید که ما دستور میدهیم، شما اجرا کنید، گزارش بدهید و تا پانزده سال دیگر همه چیزتان را تغییر بدهید، توجه هم داشته باشید که تا کنون چنین تعهد جهانی وجود نداشته است و مطمئن هم باشید که بُرد_بُرد است، دوباره این جمله را میخوانم که روشن شود سند 2030 چرا مهم تر از دیگر اسناد بین المللی است؛ - غیر از این که بدون اعلام به نهادهای رسمی و قانونی، بدون اعلام به شورای انقلاب فرهنگی، در دولت تصویب کردند، و به هفت_هشت وزیر دستور دادند و کارگروه تشکیل دادند و شروع کردند. حتی گفتند باید برایش بودجه تنظیم کنیم، درحالیکه برای اسناد مصوب شورای انقلاب فرهنگی هیچ وقت اینکار را تا این حد نکردند و پنهانی شده و وارد عمل شدند.- آن جمله مهم این است:
«پیش از این رهبران جهان هیچگاه به اقدام و تلاشهای مشترکی در راستای تحقق دستور کار جهانی به این گستردگی متعهد نشده بودند .ما در کنار هم در مسیر توسعه پایدار قدم گذاشتهایم و همگی به تحقق توسعهی جهانی و همکاری از نوع بُرد_بُرد متعهد شدهایم. این رویکرد میتواند برای همهی کشورها و تمام مناطق جهان، بازدهِ خوبی داشته باشد. این دستورکار هم به نسلهای حال، هم به نسلهای آینده مربوط است».
حالا یک کسی میگوید در اجرای این دستورکار ما طبق قوانین خودمان عمل میکنیم، میگوید نه، ما برای اجرای این دستورکار باید به قوانین بین الملل متعهد باشیم و تأکید میکنیم میبایست به گونهای اجرا شود که در راستای تعهدات همه کشورها در رابطه با قوانین بین الملل باشد؛ قوانین بین الملل هم قوانینی است که اینها در سازمان ملل نوشتند. در حالی که برخی از این قوانین خلاف خیلی از حقوق و قوانین سایر کشورها است و حتی خلاف قوانین خود آمریکا هست ولی آنجا آمریکا خیلی صریح میگوید که من به اینها پایبند نیستم، عمل نمیکنم.
بند نوزدهم
«مــا بــار دیگــر بــر اهمیــت بیانیـه جهانــی حقــوق بشــر و ســایر اســناد بین المللــی مربــوط بــه حقـوق بشـر و حقـوق بین الملـل تأکیـد میکنیـم. مـا در راسـتای منشـور سـازمان ملـل متحـد، بـر مســئولیتهای همـه کشــورها در ترویــج، حفــظ و احتــرام بــه حقــوق بشــر و آزادیهــای بنیادیــن بـرای همـه، بـه دور از هـر گونـه تبعیـض از لحـاظ نـژاد، رنـگ، جنسـیت، مذهـب، دیـدگاه سیاسـی و.... تأکید می کنیم».
وقتی آنها کلمه «حقوق بشر» را به کار می برند، تعریف خودشان را دارند و ما هم تعریف خودمان را داریم. اما طبق این متن تعهدی میدهیم؛ و می گوییم: ما بار دیگر بر اهمیت بیانیه حقوق بشر و سایر اسناد بین المللی مربوط به حقوق بشر و قوانین بین الملل تأکید میکنیم. ببیند که چقدر میگوید: طبق این ضوابط باید باشد و اینها همه به هم مربوطند. ما در راستای منشور سازمان همه را مسئول میدانیم در باب ترویجِ حقوق بشر با همین تعریفی که ما کردیم.
بند بیستم
«بــه رســمیت شــناختن تســاوی جنســیتی و توانمندســازی زنــان و دختــران، در تحقــق همـه اهـداف اصلـی و فرعـی ایـن دسـتورکار نقـش مؤثـری دارد. بهـره وری بهینـه از توانمندیهـای انسـانی و تحقــق توســعه پایــدار، در شــرایطی کــه نیمــی از جامعـه بشــری از فرصتهــا و حقوقــی کــه در چارچــوب حقــوق بشــر بــه آنــان تعلــق میگیــرد، محــروم باشــند، ممکــن نخواهــد بــود. مــا بــرای از بیــن بــردن شــکاف جنســیتی و تقویــت حمایت هــای ســازمانی بــرای تحقــق تســاوی جنســیتی و توانمندســازی زنــان ... تلـاش خواهیـم کـرد... در اجـرای دســتورکار حاضــر، یکپارچه ســازی نظام منــد یــک دیــدگاه مبتنــی بــر تســاوی جنســیتی اهمیــت دارد».
در این بند دوباره بحث شبیه سازیِ جنسیتی سخن می گوید. میگوید این موضوع برای تحقق همهی اهداف اصلی و فرعی نقش ویژهای دارد. بحث آموزش، بحث تشابه جنسیتی و فروپاشی نظام خانواده، این مقوله، در اجرای سایر اهداف نقش اساسی دارد. ما دوباره بر این موضوع تأکید مستقل میکنیم که مقوله هایی چون مشارکت اجتماعی، برابری فرصتها، رهبری همهی سطوح توسط زنان، را ما تعریف می کنیم. ولی مسئله این است که تعریف شما از برابری جنسیتی، مشارکت در رهبری، شکاف جنسیتی و این موارد چیست؟ تصریح میکند در اجرای این دستور کار، یکپارچه سازی نظاممند، دیدگاه مبتنی بر تشابه جنسیتی اهمیت به سزا و بسیار مؤکدی دارد.
بند 21 تا 38
«اهـداف جدیـد، از تاریـخ اول ژانویـۀ 2016 لازم الاجـرا هسـتند و مبنـای تصمیم گیری هـای مـا در 15 سـال آینـده خواهنـد بـود. همه مـا بـرای اجـرای ایـن دسـتورکار در کشـورهای خـود و در سـطوح منطقــه ای و بین المللــی تـلاش خواهیــم کــرد و در ایــن فراینــد بایــد واقعیتهــای ملی، ظرفیت ها و سـطوح مختلـف توسـعه مـد نظـر قـرار گیرنـد، ضمـن اینکـه نبایـد بـه اولویتهـا و سیاسـتهای ملــی کشــورها نیــز خدشــه ای وارد شــود. مــا در عیــن وفــادار مانــدن بــه قوانیــن و تعهــدات مرتبــط ملــی کشــورها بــرای رشــد پایــدار و فراگیــر اقتصــادی؛ بــه ویــژه بین المللــی، بــه فضاهــای سیاســی ملی در ارتبـاط بـا کشـورهای در حـال توسـعه ارج می نهیـم....».
در این سند بارها از تعابیر حقوقی الزام آوری چون «باید» و «متعهد میشویم» استفاده شده است، این نکته بسیار مهمی است. دوباره در همین بند میگوید این اهداف از اول ژانویه 2016 برای همهی کشورها لازم الإجرا هستند و مبنای تصمیم گیریهای همه کشورها در پانزده سال آینده خواهند بود. همه ما، همه دولتها، بر اجرای این دستورکار در کشورهای خودشان در سطوح منطقهای و جهانی تلاش خواهیم کرد و «باید» - توجه کنید دوباره از لفظ الزام آور استفاده می کند - واقعیتها و ظرفیتهای کشورتان را در نظر بگیرید. توجه به واقعیت های ملی در اجرای این سند، نه در اصل عمل به آن. در شکل اجرای آنها که مثلاً یک کشور فقیر با یک کشور صنعتی پیشرفته طبیعتاً نمیتوانند با یک سطح و یک شیوه عمل کنند. زیرا ظرفیت ها و واقعیت هایشان متفاوت است.
میگوید ما به این توجه داریم که اولویتهای شما در برخی موارد ممکن است فرق کند، ولی اینها باید اجرا شود. اینها لازم الإجرا است. میگوییم همه شما به این قوانین و تعهداتی که میدهید در عرصهی بین الملل باید وفادار باشید، درعین حال به فضاهای سیاسی شما نیز ارج مینهیم. اینجا دیگر شد «ارج نهادن»، آن هم به فضای سیاسی کشورهایتان احترام میگذاریم. ارج مینهیم، اینجا ارج مینهند ولی آنجا لازم الإجراست و باید اجرا شود. بعد میگوید به اهمیت ابعاد منطقهای و جهانی این اهداف اذعان داریم. دوباره بر وجود همبستگی و ارتباط متقابل همه اینها در سطح منطقهای، جهانی و ملی تأکید می کند. می گوید در چارچوبهای منطقهای به شکل مؤثر به عملیاتی شدن سیاستهای توسعه در سطح ملی تان اقدام کنید. یعنی ما برنامه جهانی میدهیم؛ شما در سطح ملی این سیاستها را در همه ابعاد اعمال کنید.
در بند 22 می گوید کشورهایی که درگیر جنگ هستند نیازمند توجه ویژه اند. سوال این است که این جنگها را چه کسی به راه انداخته است؟ این جنگ ها را خودشان راه میاندازند.
در بند 25 دوباره می گوید: «...مــا متعهــد هســتیم کــه آمــوزش کیفــی را در همـه ســطوح شــامل: اوان کودکــی، ابتدایــی، متوسـطه، عالـی و فنـی و حرفـه ای ارائـه دهیـم». می گوید ما متعهد میشویم، آموزش و نظام آموزشی برای همه مقاطع را ارائه دهیم. باز هم از لفظ «تعهد» استفاده می کند.
در بند 26 می گوید: «...مــا متعهــد میشــویم ِ تــا دسترســی جهانــی بــه خدمــات مراقبت هــای بهداشــتی در امــور جنســی و بــاروری را، بــه ویــژه بــا هــدف تنظیــم خانــواده، اطلاع رســانی و آمــوزش بــرای همــه تضمیــن کنیــم...»،
اولا ادبیات «متعهد شدن» را مجدد تکرار می کند. ثانیا تحت عنوان «بهداشت» در امور جنسی و باروری به ویژه با هدف تنظیم خانواده دخالت کرده و اهداف دیگری را دنبال می کند. در حالی که اروپایی ها برای بچه دار شدن، یارانه میدهند، چون جمعیتشان در حال تمام شدن و پیر شدن است. اما در کشورهای اسلامی مدام با قانونهای بین المللی و تبلیغات میگویند بچه دار نشوید، تاجمعیت کم شود. الان رشد جمعیت ایران به صفر و زیر صفر رسید و معنایش این است که تا سی- چهل سال آینده جمعیت ایران نصف میشود و دوباره به آن سی و پنج میلیون سابق باز میگردد و بیشترین جمعیت ایران در آن سال ها پیرمردها و پیرزنها خواهند بود، مهدکودکها، همه به خانه سالمندان تبدیل خواهند شد، یعنی با این شیب ما تا چهل سال دیگر یک ملت کم جمعیتِ پیر خواهیم شد.
میگوید: ما برای همه کلاسهای آموزشی شما برنامه میریزیم و متعهد شدیم که برنامه بدهیم، تعهد در زمینه دسترسی جهان به بهداشت جنسی و باروری، به ویژه با هدف تنظیم خانواده و آموزش در این حوزه برای همه، در این بند میگوید: برای تحقق توسعه پایدار، باید برخی بیماریها، مسئله اختلالات رفتاری و اختلالات عصبی و... را به این شیوهای که میگوییم معالجه، پیشگیری و درمان کنید. شما اگر میتوانستید، خودتان را درمان میکردید. طبق گزارشی که سازمان ملل داد، مردم آمریکا به دلیل بیماریهای عصبی و روانی، روانیترین ملت در جهانند، این آماری است که سازمان ملل چند ماه پیش اعلام کرد.
بند 27 میگوید: «مــا به دنبــال آنیــم کــه بنیــان اقتصــادی کشــورها را تحکیــم بخشــیم. رشــد اقتصــادی پایــدار، جامـع و فراگیـر، لازمـۀ نیکبختـی اسـت و ایـن تنهـا در سـایۀ بـه اشـتراک گذاشـتن ثـروت و رفـع مشــکل نابرابــری درآمدهــا امکان پذیــر می شــود. مــا در تــلاش هســتیم تــا اقتصادهــای مردم محــور، نـوآور، پایـدار و پویـا ایجـاد کنیـم...» در ادامه درباره قاچاق انسان، کار اجباری، کار کودک بحثهایی را مطرح میکند. در این زمینه اسلام آموزه های مهمی دارد. اسلام میگوید عرق کارگر خشک نشده باید حقوق او را بپردازی، تحمیل بر کارگر، توهین به کارگر، جداکردن سفره از کارگر، همه در آداب اسلامی تخلف اخلاقی معرفی شده است و حتی بخشی از آن را تخلف فقهی میدانند، به طور ویژه درباره کودک آموزه ها و قوانین مهمی داریم. قرآن و روایات چقدر درباره به رنج انداختن کودک (کودک کار) حساس هستند. درباره حقوق کودک، به خصوص کودک بی سرپرست و یتیم که میگوید اگر اموالش را بالا بکشید؛ آتش خوردید، «أکل نار» کردید و از این قبیل موارد، همه تأکیداتی است که اسلام دارد. مراقبت از اینکه کوچکترین خشونت ناخودآگاه علیه کودک اتفاق نیافتد. کسی نوزادش را آورد به پیامبر(ص) داد، این نوزاد در آغوش پیامبر خودش را نجس میکند و لباس پیامبر(ص) نجس شد، مادرش با ناراحتی و شرمندگی آمد تا بچه را سریع از بغل پیامبر(ص) بگیرد، ایشان فرمودند: چرا اینقدر خشن با بچه برخورد میکنی؟ بگذار کارش را انجام دهد. این لباس شستنی است، اما روحیه بچه اگر صدمه بخورد و با خشونت از بغل من کشیده شود، این فراموش نشدنی است و قابل جبران نیست.
دوست دارم زمانی فرصتی به وجود آید و صدجلسه درباره حقوق کودک از منظر اسلام سخن بگوییم. کودک کار با کار کودک فرق میکند. بسیاری از خانوادهها عاشق بچههای خود هستند، بچهها عاشق پدر و مادرند، از دوران کودکی و نوجوانی فرزند کنار پدر آموزش میبیند و در محیط سالم برای کار در جامعه آماده می شود، این فرق میکند با کودک کار. کودک کار کودکی است که استثمار میشود. میخواهم بگویم اینها همه جای بحث است. حتی آنجا که همه میگویند که بحث دیه بحث درستی است، بحث کار اجباری، قاچاق انسان، کارکودک، همهی اینها قابل بحث است، آنها تعریفهای دیگری از این موارد میکنند.
بند 28 میگوید: «مـا متعهـد هسـتیم کـه در نحـوۀ تولیـد و مصـرف کالا و خدمـات جوامـع خـود، تغییـرات بنیادین ایجـاد کنیـم...»
اولا به این تعبیر دقت کنید: (ما متعهد هستیم)، متعهد هستیم حتی در سبک زندگی و الگوی مصرف، در نحوهی تولید و در مصرف کالا و خدمات در جوامع مان تغییرات بنیادین ایجاد کنیم. یعنی اصلاً الگوی مصرف شما را ما باید عوض کنیم، تغییرات بنیادین در سبک زندگی را آن ها تعریف می کنند. از طرف دیگر سازمانهای بین المللی و بخش تجاری و فعالان غیر دولتی، بخش خصوصی همه باید در ارتباط با تغییر نحوه مصرف و تولید و... به سوی الگوهایی که ما تعریف میکنیم حرکت کنند. در حوزه مصرف و تولید، همه باید مشارکت کنند. در این راستا ما اجرای چارچوب برنامهای ده ساله درمورد مصرف و تولید را ترغیب میکنیم و همه کشورها باید در این قضیه فعال شوند.
در بند 30 میگوید: «دولتها اکیداً از انجام از هرگونه اقدامِ اقتصادی، مالی و تجاری که در راستای قوانین بین الملل و منشور سازمان ملل (که ما تعریف کردیم)؛ نباشد و یا مانع تحققِ کامل توسعه اجتماعی و اقتصادی (که ما گفتیم) به خصوص در کشورهای در حال توسعه بشود؛ منع شدهاند». همین یک بند را دوستان جواب بدهند. خیلی جالب است که میگویند حق تحفظ داریم و قوانین خودمان را اجرا می کنیم. این بند می گوید: دولت ها اکیدا منع شدند، به خصوص در کشورهای در حال توسعه مثل ایران، طبق تعریف اینها هیچ اقدامی طبق قوانین خودشان در حوزه اقتصادی، تجاری و مالی انجام ندهند که مانع شود این پروژهی اجتماعی_اقتصادی تحقق پیدا کند یا خلاف دستورکار سازمان ملل باشد.
بند 33
«... مـا بـه ترویـج گردشـگری پایـدار، ... مصمــم هسـتیم. مـا در ایـن راسـتا، مشـتاقانه در انتظـار برگـزاری سـیزدهمین نشسـت از کنفرانـس کشـورهای عضـو کنوانسـیون تنـوع زیسـتی، کـه قـرار اسـت در مکزیـک برگـزار شـود، هسـتیم.»
اینها حتی در مورد گردشگری تعریف دارند. گردشگری قوانینی دارد، ما هم گردشگری اسلامی داریم، بسیار هم مهم است، اتفاقاً گردشگری فضای بسیار مناسبی است برای انتقال تجربیات از ما به دیگران، از دیگران به ما و برای آشنایی ملتها و فرهنگها با همدیگر؛ اما گردشگری در تعریف اینها چیست؟ گردشگری مصداقی از تهاجم فرهنگی و غارت اقتصادی و نفوذ در یک کشور باشد، این گردشگریای است که اینها به دنبال آن هستند. یا درهم ریختن ساختارهای فرهنگی یک کشور هدف است، اتفاقاً گردشگری میتواند روشی باشد برای مبادله فرهنگها، آشنایی و گفت و گوی واقعی ملتها با هم، و بهترین بستر برای معرفی تاریخ پرافتخار ایران و سرزمین بسیار متنوع ایران و مردم ایران، فرهنگها و قومیتهای مختلف آن است.اما اینها در حوزه گردشگری یک اصول حاشیهای دارند. میگوید: در این راستا مشتاقانه منتظر نشست سیزدهم کشورهای کنوانسیون تنوع زیستی باشیم، آنجا هم راجع به قضیه گردشگری و اینها هم برای ما تصمیم می گیرند.
در بند 34 میگوید: ما واقف هستیم، نه اینکه بی خبریم، میدانیم که در تحقق ارتقاء کیفی زندگی مردم، مدیریت و توسعه شهری دو عامل حیاتی محسوب میشوند. درست هم هست. بله همین طور است. می گوید: ما با مسئولین محلی برای برنامه ریزی شهری در شهرها مرتبط میشویم تا انسجام اجتماعی و امنیت فردی را ترویج کنیم. یعنی مدیریت شهرهای ما هم جداگانه باید با سازمان ملل مرتبط شوند. بعد سازمان ملل بیاید در اینجا انسجام اجتماعیِ ملت ایران را برای خودش تعریف و ترویج کند. همچنین می گوید: «در تدویـن سیاسـتها و راهبردهـای ملی توسعه به روندهای رشد جمعیتی توجه خواهیم کرد. مـا مشـتاقانه منتظـر برگـزاری کنفرانـس سـازمان ملـل متحـد پیرامـون شهرسـازی و توسـعۀ پایـدار شـهری، کـه قـرار اسـت بـه زودی در کیتـو، اکـوادور برگـزار شـود، هسـتیم».
یعنی آنجا درباره رشد جمعیتی هم تصمیم خواهیم گرفت و نیز درباره مدیریت شهری به شما میگوییم چه کنید. یعنی می گوییم مسئله جمعیتی را چگونه در این راستا طبق این مانیفست کنترل کنید و تغییر بدهید؛ این یعنی لایه ای دیگر از تغییر بنیادین. دوستان توجه میکنند که اصلاً این قضیه، مسئله کوچکی نیست، همه ابعاد جامعه را فراگرفته است.
بند 35 می گوید: در این دستور کار ما به همه مسائل خواهیم پرداخت. و طی پانزده سال در مورد همه این مسائل باید گزارش بدهید که چه کردید. بعد میگوید ما درباره مسئله حاکمیت، قاچاق دارایی، قاچاق تسلیحات، درباره همه اینها دستور کار داریم و در عرصه دولت_ملت سازی، میخواهیم دولتهای جدیدی ایجاد کنیم. یعنی احتمالاً تجزیه کشورهای اسلامی که بخشی از آن بدون سر و صدا اتفاق افتاد، بخشی هم علنی اتفاق خواهد افتاد آن هم تحت عنوان دولت_ملتسازی و برای اینکه ویترین قشنگ به نظر بیاید؛ سخنگوی وزارت جنگ امریکا را یک خانم می گذارند او هم خیلی مؤدب در مورد حقوق بشر و این حرفها بحث میکند. خلاصه میگوید: هرکس نقشی دارد، همه نقش آفرینان باید برای رفع موانعی که بر سر راه این تعریف و این مانیفست است همنوا با قوانین بین الملل (نه مسائل داخلی خودشان) باید اقدام مؤثرتری انجام دهید و بگویید چه اقدامی انجام دادید.
بند 36:
یک بند که خیلی مهم است بند 36 است که از شهروندی جهانی حرف میزند. شهروند جهانی، یک اصل درست است به شرطی که این شهر بر اساسی قوانین درستی طراحی شود و معلوم باشد شهردارش چه کسی است. اینها میگویند شهردارش همین دو_سه کشور باشند و کل جهان هم تابع این شهرداری و شهربانی و قانونگذاری و حاکمیت و... باشند. در اینجا برای ما دستور دادند. خواهش میکنم دقت فرمایید عین کلمه این است، میگوید: ما متعهد میشویم. به چه چیزی؟ به تحقق اخلاقِ شهروندیِ جهانی. این شهروندی جهانی بحث پردامنه ای دارد. بحثهای مبنایی و تئوریک دارد، بحثهای حقوقی دارد، بحث حقوقی_فقهی دارد، بحث اقتصادی دارد، بحث امنیتی دارد. چه کسی میرود و چنین تعهدی از طرف ملت ایران و انقلاب اسلامی می دهد؟ ما متعهد میشویم به تحقق شهروندیِ جهانی، بعد میگویند تنوع فرهنگی در جهان وجود دارد ولی همهی فرهنگها و تمدنها میتوانند در زیر چتر توسعهی پایدار جمع شوند. راجع به هر کدام از این عبارتها، ساعتها باید بحث کرد. در حقوق بین الملل یعنی چه؟ چه کسی متعهد شده است؟ به چه چیزی متعهد شده است؟ اصلاً اخلاق شهروندی جهانی چیست؟
روش های اجرا
از بند 39 به بعد وارد اجرا میشود. یعنی میگوید ما به این روش عمل کنیم. کلیات کافی نیست ما اجرا میکنیم. از کشورها هم تعهد گرفتند و ضمانت اجرایی می خواهند.
بند 39:
«...دامنـه و ماهیـت دسـتورکار جدیـد، بـه یـک مشـارکت جهانـی از نـو پویـا شـدهای کـه ضامـن اجـرای آن باشـد، نیازمنـد اسـت. مـا به طـور کامـل بـه ایجـاد یـک چنیـن مشـارکتی متعهـد شـده ایم...».
در بند 39 میگوید ماهیت این دستور کار جدید، یک مشارکت جهانی است. میخواهیم پویا شود یعنی مثل سابق نباشد و ضامن اجرا داشته باشد. ما به طور کامل متعهد شدهایم که این مشارکت در حمایت از اجرای همه اهداف اصلی و فرعی این دستور کار خواهد بود. این که میگوییم بعضیها را اجرا میکنیم، بعضی را اجرا نمیکنیم؛ میگوید ما متعهد شدهایم به اجرای کلیهی اهداف اصلی و فرعی دستور کار حاضر. همه را متعهد شدیم اجرا کنیم. کدام حق تحفظ؟ فقط دولتها کافی نیستند، بخش خصوصی کشورها، جامعه مدنی و نظام بین الملل متعهد هستند و باید همهی منابع موجود را بسیج کنند. صحبت از این است که همه باید بیایید و همه منابعتان را باید بسیج کنید.
بند 40
در این بند به اهمیت روشهای اجرای سند اشاره می کند. یعنی ما به کلیات قانع نیستیم. هر کشوری باید روش اجرا را به ما گزارش بدهد، روش اجرا به اندازه اهداف اصلی و فرعیِ سند مهم است، این دستور کار و اهداف توسعه پایدار، مشارکت جهانیِ دوباره پویا شدهای است برای یک توسعه پایدار، که به همه ابعاد توسعه مربوط است. پشتوانهی این مشارکت چیست؟ میگوید: اقدامات ملموس، (نه روی هوا)، سیاستهای تعیین شده، قطعی و دقیق است، که در سال 2015 تصویب کردیم. بخش مهمی از دستور کار 2030، دستور کار اقدام آدیس آبابا است که ما از تأیید آن توسط سازمان ملل استقبال میکنیم و به این آگاهی رسیدهایم که اجرای کامل آن دستورکارهای قبلی برای تحقق این دستور کارِ توسعه پایدار اهمیت حیاتی دارد. یعنی همه به هم مربوط است و جدا از هم نیست.
بند 41:
«دســتورکار جدیــد بــه بررســی ابزارهــای لازم بــرای اجــرای اهــداف اصلــی و فرعـی می پـردازد. مـا همچنیـن میدانیـم کـه اجرایـی شـدن دسـتورکار، بـه بسـیج منابـع مالـی، و ظرفیت سـازی و انتقـال فناوری هـای سـالم زیسـت محیطـی بـه کشـورهای درحـال توسـعه نیازمنـد اســت.... مـا در اجـرای دسـتورکار جدیـد، بـه نقـش بخـش خصوصـی کـه تنـوع زیـادی دارد و گسـتره آن از فعالیتهـای تجـاری کوچـک گرفتـه تـا تعاونی هـا و فعالیت های چند ملیتی را شامل می شود و همچنیــن بــه نقــش نهادهــای جامعـه مدنــی و ســازمانهای بشردوســتانه اذعــان داریــم.»
به این بند دقت کنید، میگوید باید پول بدهید، تمام هزینهی اجرای سند را پرداخت کنید و تضمین کنید که این هزینه صرف همین کار میشود، خیلی هم دقیق و روشن بیان می کند. میگوید: همه ما میدانیم که بالاخره ابزارهای اجرایی بسیار مهم است. ما میدانیم اجرایی شدن 2030، به بسیج منابع مالی و به ظرفیت سازی نیازمند است. منابع مالیِ عمومی اعم از بین الملل یا ملی، دسترسی به سایر منابع مالی، بسیار نقش حیاتی دارند و همینطور میگوید به نقش بخش خصوصی که بسیار متنوع است، توجه خاصی داریم. آنها را هم باید در کشورهایتان درگیر کنید، اینجا یکی از مواردی است که خودشان را لو میدهند. اینجا است که میگوید تجار را هم باید درگیر کنید. بخش خصوصی که عملاً رهبری آن در فضای بین الملل در اختیار شرکت های چند ملیتی است.
در بند 43 می گوید: ما تأکید میکنیم منابع مالیِ عمومیِ بین المللی در تکمیل تلاش کشورها برای جذب منابع مالیِ داخلی فعال شوند.
بند 44:
«مــا بــه اهمیــت حمایــت مؤسســات مالــی بین المللــی، در چارچــوب رسالت هایشــان، از فضــای سیاســتگذاری کشــورهای در حــال توســعه، به ویــژه در حوزه هــای تجــاری، ســرمایه گذاری و توســعۀ صنعتـی واقـف هسـتیم .مـا بـار دیگـر بـه گسـترش و تقویـت صـدا و مشـارکت کشـورهای در حـال توسـعه صنعتـی واقـف هسـتیم ... در تصمیم گیری هــای اقتصــادی بین المللــی، هنجارســازی و حاکمیــت اقتصــادی جهانــی متعهــد میشــویم.»
در بند 44 میگوید مؤسسات اقتصادیِ بین المللی در این قضیه مهم هستند. این هم از مواردی است که خودشان را لو میدهند. به همین دلیل است که بایستی حواستان جمع باشد. باید توجه داشت که مؤسسات و سازمانهای اقتصادی بین المللی و جهانی عمدتاً مربوط به آمریکا و کمپانیهای بزرگ کشورهای اروپایی است. صحبت از این است که کشورهای در حال توسعه بیایند و در حوزه اقتصاد بین الملل، هنجارسازی و حاکمیت اقتصادیِ جهانی، متعهد شوند. اما پرسش این است که تعریف حاکمیت اقتصادی جهانی چیست؟ اینها نام دیگر چیست؟ اینها اسم مستعار چیست؟ در اینجا یک پاورقی آورده است که مهم است. ذیل این بند در پاورقی نوشته است: «توضیح مترجم: منظور، فراهم کردن فضا و فرصت برای کشورها در ایجاد تعادل بین ملزومات بین المللی جهانی شدن تجارت ... است.» جهانی شدن تجارت یعنی چه؟ این ها بحث های گسترده ای دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
بند 45:
«... مــا بــر اهمیــت نقــش مهــم پارلمانهــای ملی به واســطۀ وظیفــۀ آنهــا در امــور مربــوط بــه قانونگـذاری و تصویـب بودجـه و نیـز در تضمیـن پاسـخگویی در فراینـد اجـرای مؤثـر تعهـدات خـود اذعـان داریـم.»
در اینجا میگوید همه ما بر اهمیت نقش پارلمانهای ملی برای اینکه در زمینه اجرای 2030 قانونگذاری کنند، بودجه تصویب کنند، واقف هستیم. صریحاً میگوید: تصویب بودجه و تضمین پاسخگویی؛ یعنی در پارلمانهای کشورهای خود قانون بگذارید، که خود را به ما متعهد کنید و پاسخگوی سازمان ملل باشید. از سران همهی کشورها از جمله ما تعهد گرفتند که باید دستوراتی که ما به شما میدهیم را در مجلس خود تصویب کنید و مسئولیت خود را اعلام کنید، قانونی کنید، پاسخگوییتان به ما را تضمین کنید. برای اجرای این دستورکار، دولتها و مؤسسات دولتی هم باید (دقت کنید تعبیر «باید» دارد) با مسولین محلی و منطقهای و مؤسسات زیر منطقهای و بین المللی و... و.. همکاری نزدیکی داشته باشید.
بازبینی و پیگیری
از بند 47 به بعد وارد یک بُعد خطرناک تری میشود. تا اینجا گفت باید ضمانت اجرایی تعریف کنید و باید خود را نسبت به ما پاسخ گو کنید، به ما جواب بدهید و باید در مجلستان برای اینها بودجه را هم تصویب کنید؛ حالا وارد مرحله خطرناک تر می شود و می گوید ما بازرسی میکنیم، ما بازبینی میکنیم، ما پیگیری میکنیم و شما مستقیماً باید به ما تعهد بدهید و تعهد دادید که به ما گزارش دهید. آقایان این موارد را تعهد دادند.
بند 47:
«دولتهـای مـا، مسـئولیت مهـم پیگیـری و بررسـی پیشـرفت حاصـل از اجـرای اهـداف اصلـی و فرعی دستور کار حاضر را در سطوح مختلف ملی، منطقـه ای و جهانـی در 15 سـال آینـده بـر عهـده خواهنـد داشـت... مجمــع سیاســی عالی رتبــه کــه زیــر نظــر مجمــع عمومــی و شــورای اجتماعــی و اقتصــادی ســازمان ملــل متحــد فعالیــت میکنــد، مســئولیت نظــارت بــر امــور پیگیــری و بررســی اجــرای دســتورکار را در ســطح جهانی بر عهده خواهد داشت.»
در این بند صحبت از مسئولیت دولت ها است نه امری اختیاری و انتخابی، مسئولیتِ مهم پیگیری و بررسیِ میزان پیشرفت در اجرای اهداف اصلی و فرعیِ دستورکار 2030 را در سطوح مختلف در پانزده سال آینده را بر عهده گرفتیم (من نمیدانم از این واضح تر چه میشود گفت؟) دولتهای ما، مسئولیت این را به عهده گرفتند که دائم بررسی کنند و پیگیری کنند که چه بخش از اهداف اصلی و فرعیِ دستورکار 2030 با چه کیفیتی در حال اجراست. چه آن وظایفی که در سطح ملی دارید، چه وظایفی که در عرصه منطقهای و در عرصه جهانی پیدا میکنید؛ در پانزده سال آینده باید به نمایندگی از ما مسئولیت پیگیری و بررسیها را بر عهده داشته باشید. بعد میگوید ما برای حمایت از شفافیت در قبال شهروندان، امکانِ بازرسیِ نظام مندِ اجراءِ دستورکار 2030 را فراهم میکنیم که مطابق با آنچه در کنفرانس آدیس آبابا تصویب شد، مجمع سیاسی عالی رتبه سازمان ملل مسئولیت نظارت بر امور، پیگیری و بازرسی اجرای دستور کار را در سطح جهانی برعهده خواهد داشت.
با این ادبیات و ساختار، گویی حکومت کامل جهانی تصویب شده است، دولتها بایستی به دستور سازمان ملل در همه سطوح کشورها بودجه تخصیص بدهند، قانون بنویسند و اجرا بکنند، بعد هم او میگوید ما همه زیر نظر سازمان ملل خواهیم بود و آن مجمع سیاسی عالی رتبهی سازمان ملل؛ مسئولیت نظارت بر امور، پیگیری و بازرسی اجرای دستور کار 2030 را در سطح جهانی بر عهده خواهد داشت.
بند 48:
«بـرای کمـک کـردن بـه ایـن اقـدام، شـاخص هایی طراحـی شـده اسـت. بـه منظـور اندازه گیـری پیشــرفت حاصلــه و تضمیــن مشــارکت همــه در ایــن فراینــد، بــه داده هــای مجــزای کیفــی، قابــل دســترس، به هنــگام و موثــق نیــاز خواهیــم داشــت. ایــن داده هــا، لازمــۀ تصمیم گیــری هســتند...»
در این بخش برای ارزیابی میزان موفقیت در اجرای سند، شاخص هم تعیین میکنند. مثل ما نیستند که همینطوری اصول و سیاستهای کلی در شورای عالی انقلاب فرهنگی مینویسیم، نه شاخص تعیین میکنیم، نه نظارت هست، نه پیگیری هست و نه بودجهای برای آن تعریف میشود. نمی آید تنها سندی را تصویب کند و برود، بعد هم دولتها آن را کنار بگذارند. بلکه اجرا و تحقق کامل و دقیق سند برای آن ها ضروری است. از همین روی همهی دولتها و نهادهای ملی کشورها موظف اند برای اجرای سند همکاری، تصویب بودجه، نظارت و ارزیابی داشته باشند. خیلی جالب است، دولت و مجلس ما برای مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی، این کارها را نمیکنند اما در اینجا تعهد داده اند. همه ما تعهد داده ایم، از پول بیت المال خودمان باید بودجه بگذاریم، در مجلسمان قانون تصویب کنیم، هر چه مانع وجود دارد باید لغو شود.
در این بند می گوید شاخص تعریف میکنیم تا میزان پیشرفت را اندازه گیری کمیّ و دقیق کنیم، تا بفهمیم چقدر پیشرفت کردید. برای این امر به دادههای کیفی، قابل دسترس و موثق نیاز داریم، ما باید دقیق کنترل کنیم. باید به ما دائما عدد و رقم بدهید. به صورت کلی نگویید ما 2030 را اجرا کردیم. باید عدد و رقم بدهید. این دادهها لازمه تصمیم گیری است هر جا که ممکن است باید از داده های قابل دسترسی از طریق سازوکارهای موجود گزارش دهی استفاده شود. یعنی دقیقا به ما گزارش دهید. ما برآنیم برای تقویت ظرفیتهای آماری در کشورهای در حال توسعه (مثل ما) خودمان نظارت کنیم. «ما برآنیم تلاش خود را برای تقویت ظرفیتهای آماری در کشورهای در حال توسعه افزایش دهیم». یعنی اصلاً نظام آماری تان را ما برعهده بگیریم که خودمان مستقیم در کشورهایتان نظارت کنیم. «ما بر آنیم اقدامات گسترده تری برای پیشرفت بعد از این برای اجرای دستور 2030 انجام دهیم». یعنی ما برای بازرسی و پیگیری و گزارش خواستن از شما برنامههایی داریم.
فراخوان اقدام برای ایجاد تغییر در جهان ما
از بند 49 به بعد دوباره تاکید بر این است که ما داریم جهان را تغییر میدهیم. این یک فراخوان عمومی است. بعد می گوید سازمان ملل را برای صلح جهانی تشکیل دادیم. سازمان ملل بعد از دو جنگ خشن و وحشیانهی اروپایی چگونه تشکیل شد؟ اروپا، خشنترین و خونریزترین و سرخترین قاره جهان است. اینها ظرف 30 سال دو جنگ بین المللی به راه انداختند. دو بلوک قدرت در اروپا راه انداختند و بیش از صد میلیون از مردم اروپا و کشورهای دیگر را به خاک و خون کشیدند و الان هم در این دویست سال اخیر هر جا در دنیا جنگ است، یک طرفش، علناً یا پشت صحنه، سه_چهارتا کشور اروپایی و آمریکا است. وحشی ترین کشورها و خشن ترین قاره در جهان، همین ها هستند. الان هم پشت همه جنگها و سلاحهای خشن هستند، حالا میگوید ما برای صلح جهانی برنامه داریم.
بند 50:
«امــا امــروز بــا یــک تصمیــم تاریخــی مواجــه هســتیم. مــا به دنبــال ایجــاد آینــده ای بهتــر بـرای همـه هستیم...»
در این بند دوباره میگوید این یک کار عادی نیست، امروز ما با یک تصمیم تاریخی مواجه هستیم، ما به دنبال ایجاد آیندهای بهتر برای همه هستیم و بعد میگوید اگر ما بتوانیم به این اهداف عمل کنیم، جهان در 2030 مکان بهتری از امروز خواهد بود. بله از این حرفها زیاد شنیدیم. از اول عصر استعمار با شعار توسعه و پیشرفت و مدنیت، همین حرفها را زدند برای غارت و کنترل جهان.
بند 51:
«آنچـه را کـه امـروز اعلام می داریـم - دسـتورکاری بـرای اقـدام جهانـی در 15 سـال آینـده - در واقـع منشـوری بـرای مـردم و کـرۀ زمیـن در قـرن بیسـت ویکـم اسـت...»
در این بند دوباره تأکید میکند این یک قانون خاص و جزئی نیست، ما یک منشور نوشتیم برای کل کره زمین در قرن 21. حواستان باشد، مسئله رهبری و مدیریت جهان مطرح است. در این بند میگوید: آنچه را امروز اعلام میداریم در واقع منشوری برای مردم و کره زمین در قرن 21 است و زنان، جوانان و کودکان، این سه تا که از نظر آنها بیشتر قابل مدیریت هستند، عناصر اصلی تحقق این سند هستند. در چندجای دیگر هم گفتند اینها عاملان اصلی این تحول هستند و ابزاری برای کاربرد ظرفیتهای نامحدود، برای جهانی که میخواهیم بسازیم.
بند 52 و 53:
میگوید: «منشور سازمان ملل با عبارت «ما مردم» آغاز میشود، امروز هم ما مردم هستیم که عزم مان را برای گذار به 2030 جزم کردیم». «ما مردم»؟ شما همان مردم هستید که اینها را نوشتید؟ در ادامه صحبت از یک گذار تاریخی است. می گوید: «این گذار ما، مجلسها را فرا میگیرد، دولتها را فرا میگیرد، نظام بین الملل را فرامی گیرد، برای مؤسسات بین الملی دستور کار تعیین میکند، مسئولان محلی، مردم بومی، جامعه مدنی، همه فعالیتهای تجاری، بخش خصوصی، جامعه علمی و دانشگاهی و همه مردم را شامل میشود»، ملیونها نفر را در جهان درگیر این مسئله کردیم و خواهیم کرد و این دستورکار، دستورِ کل بشر برای پانزده سال آینده کل جهان است. «این سند دستور کاری است برای مردم که توسط مردم تهیه شده است این عامل، تضمین کننده است». آیا مردم اینها را نوشتند؟ این سند برآمده از خواست مردم کل جهان است؟ این ها ابهام های جدی این سند است.
بند 53 هم در مورد آینده بشریت حرف میزند که علاوه بر ما، نسل جوان امروز، در مسئله آینده بشریت و حفظ سیاره زمین نقش دارد. ما نقشهی راه را برای آنان مشخص کردهایم. نقشه راهِ تحققِ توسعهی پایدار را مشخص کردهایم. همه مسئولند که موفقیت این گذار برگشت ناپذیر را تضمین کنند. برگشت ناپذیر هم باید باشد.
اهداف اصلی و فرعی توسعه پایدار
از بند 54 به بعد؛ وارد توضیح اهداف اصلی و فرعیِ توسعه میشود؛ در بند 54 با صریح میگوید که ما در همه حوزهها داریم در باب توسعه پایدار بحث میکنیم. می گوید در مورد اهداف اصلی و فرعی به توافق رسیدیم و آنها که به توافق نرسیده ایم را اینجا نیاوردیم. این اصولی که از این به بعد تحت عنوان اهداف بیان می کند، میگوید: همه کشورها بر این اهداف توافق کردیم، از جمله ایران.
بند 55:
«اهــداف اصلــی و فرعــی، بــه هــم وابســته و جدایی ناپذیــر هســتند، ماهیــت جهانــی دارنــد و کاربـرد آنهـا نیـز جهانـی اسـت، ضمـن اینکـه در تهیـۀ آنهـا درجـات مختلـف توسـعه، ظرفیتهـا و واقعیت های ملی کشــورها مــد نظــر بــوده اســت و در نهایــت احتــرام بــه اولویتهــا و سیاســتهای کشــورها تهیــه شــده اند، اهــداف فرعــی تعییــن شــده، آرمانــی و جهانــی هســتند. هــر دولــت، اهداف ملی خــود را بــا نظــر بــه میــزان اهمیــت آن اهــداف و تعهــد جهانــی بــرای تحقــق آنها تعییــن کــرده، ضمــن اینکــه در ایــن فراینــد، بــه شــرایط حاکــم بــر فضــای ملی توجه ویـژه ای داشـته اسـت. به عـلاوه، تشـخیص و تعییـن چگونگی ادغـام اهـداف فرعی آرمانـی و جهانـی در فرآیندهای برنامه ریزی و سیاستگذاری و راهبردهای ملی بر عهــدۀ خــود دولت هاســت....»
ببینید که چند بار تصریح میکنندواصلاً مبهم نگذاشتهاند. اولا میگوید همه اهداف به هم وابسته اند. ببینید چند بار در این متن تکرار می کند که اهداف اصلی و فرعی به هم وابسته و جداییناپذیرند، ماهیت جهانی دارند، کاربرد آنها جهانی است، شما نمیتوانید تفکیک کنید و بگویید اینها را اجرا میکنیم و آنها را تحفظ داریم. در اجرای آن، کشورها چون درجات مختلفی در توسعه دارند و ظرفیتها و واقعیتهایشان هم مد نظر بوده ولی نباید بگویید ظرفیتها و واقعیتهای ملی ما با شما فرق دارد، میگوید ما در نوشتن اینها به این موارد توجه کردیم. گفتیم به اولویتها و سیاسیتهای ملیتان احترام میگذاریم (اینجا صحبت از احترام است، صحبت از ضمانت اجرایی نیست)، احترام میگذاریم ولی این اهداف، حتی اهداف فرعیِ تعیین شده، آرمانی و جهانی هستند (دوباره تأکید میکند که باید اجرا کنید). هر دولتی، اهداف ملیِ خود را با نظر به میزان اهمیت آن اهداف و تعهد جهانیای که برای تحقق آن اهداف داده است؛ باید عمل کند، در این فرایند به شرایط حاکم بر فضایِ ملیتان هم توجه داشتیم و آنها را نادیده نگرفتیم. تا میرسد در روش و زمان بندی و سرعت. نمیگوید که اجرای این اهدافی که تعیین کردیم به عهده خود شما دولتها است که اجرا بکنید یا اجرا نکنید، میگوید چگونگی ادغام اهداف آرمانی و جهانی در فرایندهایِ ملی برعهده خود دولت است. دیگر خودتان می دانید. ما گفتیم که این اصول باید اجرا شود. این هم مبانی این قراردادها و این هم تفسیرش. حالا چگونه اینها را با سیاستگذاریها و برنامه ریزیهای ملی خودتان در آن قالب پیش ببرید و ادغام کنید، آن دیگر با خودتان است. در پایان هم می گوید: لزوم تشخیص و پذیرش ارتباط بین توسعه پایدار و فرایندهای دیگر در حوزههای زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی فوق العاده مهم است.
بند 56:
در بند 56، میگوید میدانیم که هرکشوری چالشهایی دارد و ما وافقیم. همین. یعنی نترسید، اگر رفتید داخل کشورتان و یک عدهای مخالفت کردند، یا گفتند نسبت اینها با قانون اساسی ما چیست؟ این همه اصول و سیاستها و آیین نامههایی که امضاء کردیم چه میشود و با قوانین داخلی چه نسبتی دارد؟ میگوید ما انتظار این چالشها را داشتیم و داریم. ما واقف هستیم که کشورها برای اجرای اینها با چالشهایی روبه رو میشوند، طبیعی است.
بند 57 و 58 و 59:
این بند هم نوعی اعلام آمادگی و پیشنهاد برای این است که آنها بیایند و نظام آمار و اطلاعات را از بیرون کشور در اختیار بگیرند.
بند 57 میگوید ما متوجه شدیم برای بعضی از اهداف فرعیِ 2030 اطلاعات جامعی در دست نیست. پس باید مسئله گردآوری اطلاعات و ظرفیت سازی در کشورها تقویت شود. باید در کشورهای شما پایگاههای اطلاع رسانی جهانی ایجاد کنیم و حمایت بشود. (یعنی در کشورهای ما پایگاه های اطلاعاتی ایجاد کنند و حمایت خارجی شود) و ما متعهد میشویم؛ مشکل گردآوری اطلاعات را رفع کنیم تا بتوانیم هر چه بهتر زمینه اندازه گیری پیشرفت را فراهم تر کنیم. یعنی کشورهای توسعه یافته؛ آمریکا، انگلیس و فرانسه بیایند در ایران و نظام آمارگیری و نظارت ما را، پایگاه اصلی اطلاعات داخلی کشور در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، علمی، آموزشی را تشکیل دهند و کنترل کنند . حالا که غیر مستقیم کنترل میکنند ولی آنجا علناً و رسما بیایند.
در بند 58 می گوید: ما تلاشِ مداوم دولتها را به هر شکلی که باشد، برای رویارویی با موانعی که بر سر راه اجرای 2030 است؛ برایش احترام و ارزش قائلیم و احساس مسئولیت میکنیم و نیت ما این است که دستور کار 2030 و شیوه اجرای آن، حامی فرایندهای هر کشوری در ابعاد ملی خود باشد.
و در اصل 59 و آخرین اصل، آنقدر صریح و علنی گفته است که همه چیز را باید به ما گزارش بدهید، نظام اطلاعات کشورتان را در اختیار ما قرار دهید، اطلاعات و برنامه ریزیها و آمارش را. حالا برخی میگویند ما حق تحفظ داریم؛ در این بند میگوید هر کشوری ابزارهایش فرق دارد. لذا هرکشوری باید به اصول و فروع 2030 کاملاً عمل کند. یعنی به گونه ای عمل نکنید که جامعهتان جلوی آن بایستد و درگیری شود و نشود سند را اجرا کرد، باید اجرا کنید، ولی حالا اولویت بندی کنید که چگونه اجرا کنید. ما بار دیگر تأکید میکنیم که کره زمین خانه مشترک ماست، (ولی رئیس کره زمین اینها هستند).
بازخوانی تحلیلی اهداف اصلی توسعه پایدار (اهداف 17 گانه)
از اینجا به بعد سند وارد بخش معرفی اهداف اصلی توسعه پایدار می شود. اهداف اصلی متشکل از 17 هدف است. ابتدا به صورت گذرا هر هدف را در یک جمله بیان می کند، در ادامه هر هدف را توضیح داده و در قالب چند بند تبیین می نماید.
هدف اول:
«پایان دادن به فقر در همه اشکال آن و در همه جا»
هدف اول تحت عنوان مبارزه با فقر است که یک وظیفه بسیار مهم اسلامی و انسانی است. اما منشأ فقر و تبعیض ثروت در جهان چه کسانی هستند؟ چند حکومت و کشور در دنیا هستند که دویست سال است بقیه کشورها را غارت میکنند. فقر تحمیلی چیست؟ فقر اختیاری؟ فاصلههای طبقاتی؟ نظام سرمایه داری غرب چقدر مسئول است؟ از این ها بگذریم. ولی وقتی که وارد تدوین چارچوبهای سیاست گذاری میشود؛ درباره سیاست گذاری در حوزهی اقتصاد کشور، اینکه که چه وظایفی در کشور خودمان داریم؟ چه وظایفی در منطقه و چه وظایفی در برابر رهبری جهانی داریم؟ و در یک بحث صد در صد اقصادی یک مرتبه میگوید: راهبردهای توسعهی جنسیتمحور. دقت کنید، اینها همه تعریف دارد و در شرق و غرب عالَم مخالفان جدی ای دارد.
هدف دوم:
پایان دادن به گرسنگی، تحقق امنیت غذایی و تغذیه بهتر و توسعه کشاورزی پایدار
هدف دوم بحث کشاورزی است. دقت کنید اینجا بحث فقط آموزش و پرورش نیست. درباره کشاورزی، امنیت قضایی، بُعد دیگری از اقتصاد، بحث تنوع ژنتیکی در سطوح بین الملل با توجه به توافق نامههای بین الملل تا سال2020 درباره همه این مسائل بحث می کند. البته من در اینجا نمیخواهم نظر قاطعی عرض کنم ولی باید تحقیق شود. من فقط این بند را در حد یک احتمال مطرح میکنم. آیا این جنگ میکروبی که برای نابودی محصولات یک کشور به راه انداخته می شود و امروزه اثبات شده که اصلاً با یک جنگ ژنتیک روبرو هستیم، آیا این تهدید است یا نیست؟ یکی اینکه در گزارش های برخی دانشگاهها این مسئله بارها بحث شده است و الان اگر در اینترنت جستجو کنید، مکرر از این مسائل میبینید که چگونه میشود با دستکاری این بذرها، با نوع خاصی از سموم شیمیایی و میکروبی، یکمرتبه باغات و مزارع یک استان را در سه نوع محصول خاص به کلی نابود کرد. با دست کاری ژنتیک یا با دست کاری در بذر و مواد، یا اینکه بانکهای ژنوم برای گیاه و دام که در اختیار اینها است، یک بُعدی است که من در حد احتمال توصیه میکنم دوستان متخصص به این بپردازند چون من در این بُعد چیز دقیقی نمیدانم و بیشتر مطالعات پراکنده داشتم اظهار نظر قطعی نمی کنم ولی جای بررسی تخصصی و فنی دارد.
در بند 2، ب می گوید نباید هیچ نوع محدودیت تجاری برای بازارهای کشاورزی جهانی ایجاد کنید. یعنی باید بگذارید همه چیز وارد شود. واردات و صادراتتان را براساس منافع تولید کننده داخلی نباید تنظیم کنید. میگوید همه اشکال یارانههای کشاورزی را در حوزه صادرات حذف کنید. بعد همه قوانین حاکم بر صادرات کشاورزی را باید اصلاح و تغییر دهید. یعنی حذف همه یارانههایی که به نفع کشاورزان است. حتی میگوید در حوزه یارانه کشاورزی و بانک ژن گیاهان هم ما برای شما تصمیم می گیریم. منافع کشور تو مهم نیست. منافع بازار جهانی که تحت کنترل اینها است، مهم است. یک بُعد دیگر آن تهدیدی است که عرض کردم. میگوید: تسهیل دسترسی به اطلاعات بازار شما. یعنی بازار داخلی ما باید در دسترس و کنترل جهانی قرار بگیرد.
هدف سوم:
«تضمین یک زندگی توأم با سلامت و ترویج رفاه برای همه و درتمامی سنین»
در هدف اصلیِ سوم که راجع به رفاه و سلامت بحث میشود، مسائلی دارد که یکی از آن ها مسائل جنسی و باروری برای کنترل جمعیت است.
هدف چهارم:
«تضمین آموزش با کیفیت، برابر و فراگیر و ترویج فرصتهای یادگیری مادامالعمر برای همه»
چهارمین هدف اصلی بحث آموزشی است که در کشور ما بیشتر این بُعد مطرح شد، اما این فقط یکی از اهداف است. دیگر مواردی که تا به حال گفتم اصلاً کسی بحثی از آن ها نکرده است. هدف اصلی چهارم درباره آموزشِ برابرِ فراگیر و مادام العمر برای همه بحث میکند. آموزش یک اصل است، مثل همهی اصول کلیای که در این تعهدات بین المللی مطرح شده است. اساسا 80 درصد قوانین سازمان ملل و حقوق بشر حرفهای اسلامی و انسانی است. آموزش برابر، حقوق برابر، عدالت، صلح، آرامش، بهداشت، رفاه، اینها همه تعالیم پیامبران برای بشر است؛ تمام قرآن و روایات ما همین ها را میگوید. اصلاً انقلاب اسلامی برای همینها ایجاد شد. ما چند صدهزار شهید دادیم برای تحقق اینها در ایران و جهان. حالا چقدر موفق بودند یا نبودند بحث دیگری است که باید بحث و بررسی شود.
سوء استفاده جهان استکبار از مفاهیم عام انسانی
همانگونه که عرض شد 80 درصد مواردی مثل 2030 و غیر از آن، انسانی و اسلامی و علمی و به نفع همه کشورها است، اما پرسش اینجاست که چه کسی و به چه شکلی به همه دنیا دستور میدهد؟ در این سند یک دولت جهانی تعریف شده است. یک مرکزیت جهانی تعریف شد. مرکزیت آن هم در اختیار انسان های ناصالح، فاسد، ظالم و جنگ افروز که منشأ همه جنایتهای بشر هستند، قرار دارد. با این سند همه کشورها به شهرها و ایالتهای آن حکومت واحد جهانی تبدیل می شوند. که باید با بودجهی خودشان این قوانین را اجرا کننند. اما در این میان 10_20درصد از این مواد، مشخصاً موادی هستند که کاملا مبهم و قابل سوء استفاده اند و تفسیرهای آنها بر آن حاکم می شود که تفسیرهای غلطی است با تفسیرهای ما ناسازگار است یا مواردی است که صریحاً خلاف اسلام و خلاف حقوق ملتها و ملت ماست.
در بند آموزش سخن از آموزش همگانی است؛ پیامبری که در جامعه جاهلی زمان خویش، وقتی اسیر میگیرند، می فرماید هر اسیری که ده نفر از ما مسلمانان را باسواد کند آزاد میشود، در دورهای که زن و دختر هیچ حقوقی أعم از حقوق اجتماعی و انسانی نداشته است، حتی حق حیاتش در خطر بوده چه برسد به آموزش ؛ میفرماید آموختن علم واجب است. (فریضةٌ علی کلِّ مُسلمٍ و مُسلمة)[1]. پیامبری که میفرماید: پدری که خرج رشد دخترش کند؛ دو برابر پدری که خرج رشد پسرش میکند؛ پیش خداوند پاداش خواهد داشت، تا این اندازه به مقوله علم آموزی و آموزش اهمیت می دهد. این واقعیت آموزه های اسلامی است. اسلام به مسئله آموزش و حتی مسئله مساوات جنسیتی و توانمند سازیِ زنان و دختران اهمیت ویژه می دهد. اما عرض کردم که این کلمات همه مفاهیمی دارد که خودش میگوید ما در قوانینی دیگر گفتیم که اینها همه یکپارچه و جداییناپذیرند. وقتی میگوید نابرابریهای جنسیتی را در آموزش و غیر آن ریشه کن میکنیم؛ اینها معنا دارد. اینها معنی لغوی آن نیست. اینها روشهای اجرا و مصادیقش را خودشان تعیین کردند و میکنند.
در بند دیگری صحبت از سبک زندگی است و صریحاً میگوید: شیوههای زندگی جدید را در پانزده سال آینده در کشورهایتان برقرار کنید. حقوق بشر با تعریف ما، تساوی جنسیتی، تشابه جنسیتی، نفی خشونت، شهروندی جهانی، احترام به تنوع فرهنگی، همه این ها با تعریف ما است. اتفاقاً شما هستید که به تنوع فرهنگی احترام نمیگذارید، با شعار جهانی شدن؛ صحبت از غربی کردن همه جهان و جهانی کردن غرب میکنید. شما اتفاقا به تنوع فرهنگی احترام نمیگذارید وگرنه بگویید پنج قاره است با صدها نژاد و قومیت و هزاران زبان و همه محترم باشند . نه اینکه زبان انگلیسی زبان رسمی همه باشد، دلار باید پول همه باشد، تعریف ما از حقوق بشر بر همه حاکم باشد، ما باید بمب اتم داشته باشیم، حق وتو داشته باشیم. اینها یعنی احترام به تنوع فرهنگی؟ اینها یعنی مشارکت همه ملتها در تحقق توسعه پایدار تا 2030؟
تک تک اینها را در بند آموزش آورده است! شیوههای زندگی پایدار را باید با تعریف ما آموزش بدهید. حقوق بشر، تشابه جنسیتی، مفهوم صلح، مفهوم خشونت، مفهوم شهروندیِ جهانی را طبق آنچه ما میگوییم باید در نظام آموزشی آموزش دهید.
در بند 4، الف، صحبت از فضای به دور از خشونت است که نظر اسلام در این زمینه روشن است ولی آن ها تعریف خاصی از آن دارند.
بند 4- ب: بورسیه های تحصیلی
«افزایـش چشـمگیر تعـداد بورس هـای اعطـا شـده در جهـان بـه کشـورهای در حـال توسـعه، بـه ویـژه کشـورهای دارای پایینتریـن سـطح توسـعه یافتگـی، کشـورهای جزیـرهای کوچـک در حـال توسـعه و کشـورهای آفریقایـی بـرای ثبـت نـام در مقاطـع مختلـف آمـوزش عالـی، از جملـه: در حـوزۀ آمــوزش فنــی و حرفــه ای، فنــاوری اطلاعــات و ارتباطــات، رشــته ّ های فنــی مهندســی و علمــی در کشـورهای توسـعه یافتـه و سـایر کشـورهای در حـال توسـعه تـا سـال 2020»
در این بند افزایش بورسهای تحصیلی در کشورهای درحال توسعه بویژه در حوزههای فناوری اطلاعات و ارتباطات، کشورهای توسعه یافته تا سال 2020 مطرح است. بورس هم خیلی مهم است. به این مسئله از دو زاویه نگاه می کنیم:
جایگاه کسب علم و مهاجرت علمی در اسلام
اسلام با آموزش نیرو و ارسال دانشجو برای آموزش علم از همان اول صددرصد موافق بود و توصیه میکند. حتی پیامبر اکرم آن زمان که در کل جزیرة العرب، صد نفر باسواد هم نبوده است، میفرمایند: «اطلبوا العلم ولو بصین» صین یا چین در آن زمان یک مرکزِ علم و تمدن بود و فاصله بسیاری تا جزیرة العرب داشته است. چین در آن زمان یعنی آنطرف دنیا. اما اسلام می گوید علم بجویید ولو در آن سوی دنیا باشد. علمی که پیامبر فرمودند، منظور از آن علم فقه و اصول و تفسیر نیست زیرا در چین این چیزها را آموزش نمیدادند. علمی که در چین بود، همین علوم متعارف معیشتی و علوم تجربی و ریاضی بود. پیامبر در چنین جامعهای میفرماید بروید دنبالِ آخرین یافتههای علمی ولو آنطرف دنیا باشد. یا میفرماید که حکمت و علم را بیاموزید حتی از کافر و منافق؛ اینها توصیههای پیامبر اکرم است. خذ الحکمه، خذ العلم، علم را بگیرید ولو از کافر؛ اگر حرف درستی زد، نگویید چون تو دشمن هستی، یا کافر هستی، یا چون فلان هستی، بی دین هستی؛ حرف درستت هم غلط است ما قبول نمیکنیم. حرف را بپذیرید این جمله درست است. گزارههای درست، گزارههای معقول و قطعی همه اسلامی است ولو از زبان و قلم و دهان یک کافر یا منافق یا حتی دشمن صادر شود. این نگاه اسلام است به مهاجرت علمی.
امیر المؤمنین(ع) فرمود: اگر لازم شد در عمق باتلاق فرو روید، به عمق اقیانوسها بروید و علم بیاموزید. حتی در روایت داریم که فرمود: حتی اگر برای کسب علمی که هدفتان خدمت به بشر و خدمت به بندگان خدا و حل مشکلات است، اگر در راه این نوع علم آموزی کشته شوید هم شهید هستید. این حرف ها در همین دوران هم از طرف پیامبر الهی و از طرف دین یک چیز عجیب در دنیا به نظر میآید. پیامبر در آن جامعهای که مسئله شان اصلاً مسئله علم نبوده است، عالم نداشته اند، در آنجا این تعابیر را به کار برد.
اهداف پشت پرده غرب از مقوله «بورسیه»
اما چیزی داریم به نام بورسیهها؛ اسناد وزارت خارجه انگلیس را مطالعه کنید، اسناد لانه جاسوسی آمریکا را ملاحظه و بررسی کنید.، اینها همه سندهایی است که برای خودشان بوده است و منتشر شده است. در ایران از اواخر قاجار و نیز دوران پهلوی مقوله بورسیه و اعزام دانشجوی و تربیت دانشجوی ایرانی در خارج از کشور و یا تشکیل مدارس و دانشگاههای خارجی در داخل کشور مطرح بوده است که یکی از اهداف اصلی آن کادرسازی برای نفوذ در حاکمیت نخبگان است. اصلاً قضیه فراماسونری در ایران که اولین شبکههای جاسوسی و کادرسازی در ایران بودند، توسط انگلیسیها و فرانسویها و بعد آمریکاییها پایه گذاری شد. چگونه همینها انقلاب مشروطه را منحرف کردند و همینها رژیم پهلوی را سرکار آوردند و تا همین الان هم همینها در داخل کشور و در خارج کشور در عرصههای مختلف از رسانه و ماهواره و فضای مجازی تا موارد مختلف نفوذ دارند. حتی در بعضی ادارات همچنان فعال هستنند، و مستقیم با سرویسهای جاسوسی آمریکا، انگلیس و فرانسه مرتبط اند. امام در وصیت نامه خود تصریح میکند که به کشورهایی که سابقه استعماری در ایران دارند و داشتند، دانشجو اعزام نکنید. صریح در وصیت نامه و در چند سخنرانی مطرح میکنند.
یعنی به طور ویژه به آمریکا و انگلیس، دانشجو اعزام نکنید؛ به کشورهای دیگر بروند ولی در این کشورها نه، دقیقا بعد از امام، بیشترین بورسیهها به انگلیس رفتند. آمریکا هم میخواستند بفرستند که خود آمریکا راه نمیداد. بورسیه دادنهای اینها غالبا پروژههای طراحی شده است. نمیخواهم بگویم همه آن ها سرویسهای جاسوسی هستند. دوستان این کتاب کنترل فرهنگ یا امثال اینها را بخوانید. همه آمارها و استنادهای داخلی خود این هاست که چگونه از چه کشورهایی، چه نیروهایی بیاوریم و بعد با اینها چه کار کنیم؟
زمانی انگلیس از کنیا 500 نفر بورسیه قبول کرده بود، عده ای در لندن اعتراض کردند که این کار هزینه بر است، وزارت مستعمرات میگوید: هزینه به لحاظ اقتصادی به صرف ماست. اینها از قبائل و روستاهای فقیرشان به اینجا میآیند و خیابانهای زیبای لندن را می بینند، آنها نمیدانند لندن را با پول جواهرات و الماسهای خود آفریقا و کنیا و هند و اینها ساختیم. در اینجا دیسکو و رقص و شراب و تفریح و اینها را میبیند، اینها حتی اگر یک مدرک ساده هم بگیرند و به کشورشان بازگردند، آنجا سمپاتهای ما خواهند شد، همهی آنها یک کارهای میشوند. حداقل استادی، معلمی، مسئولی، آن وقت ما در آن کشور 500 تا نیرو داریم. از بین این 500 نفر، 50 نفر فرزندانِ بزرگان کنیا هستند. این 50 تا همه به مناصبی خواهند رسید که در بین آن وزیر و وکیل هم بیرون می آید و یکی هم رئیس جمهور و شاه شود برای ما کافی است. ما کارمان را با همینها انجام میدهیم. چنانچه قراردادهای استعماری قاجار و زمان پهلوی توسط چنین افرادی امضا شد.
با این مقدمه، حالا ببینید یکی از بندهای اهداف سند توسعه پایدار افزایش چشم گیر تعداد بورسها در کشورهای در حال توسعه است. اولویت را هم به رشتههایی چون فناوری اطلاعات و ارتباطات می دهد که در فرهنگ سازی و کنترل فرهنگ در کشورهای هدف، مؤثر است.
بند 4- ج: تربیت معلم
«افزایــش قابــل ملاحظــۀ تأمیــن معلمــان واجــد شــرایط، از جملــه از طریــق: همکاری هــای بین المللـی بـرای تربیـت معلـم در کشـورهای در حـال توسـعه؛ ...»
در این بند از همکاری بین المللی در حوزه تربیت معلم بحث میشود. آن هم در کشورهای در حال توسعه یعنی دست میگذارند روی دانشگاه تربیت معلم. دوستان توجه کنید. الان دانشگاه فرهنگیان ما نزدیک به چهار سال است رئیس ندارد. یکی دو نفر افراد محترمی را به شورای انقلاب فرهنگی معرفی کردند، شورا رأی نداد، چون خودِ آن شخص گفته بود من اصلاً دانشگاه فرهنگیان را قبول ندارم. یک دیدگاه وجود دارد که برای معلم شدن لازم نیست آموزش ویژه دیده شود. از همین دانشگاههای مختلف، هر کسی لیسانس دارد معلم شود. دیدگاه دیگر این است که دانشگاه فرهنگیان و تربیت معلم برای آموزش پرورش لازم و ضروری است، زیرا خودِ معلم بودن جدا از آن رشته و اطلاعاتش، یک خصوصیاتی میخواهد. تا الان برای ریاست دانشگاه فرهنگیان شخصی را معرفی نکردند. این دانشگاه چهار سال است که رئیس ندارد و سرپرست گذاشتند. این تخلف از قانون است.
دانشگاه فرهنگیان کشورمان رئیس ندارد، بعد در اینجا تعهد دادند که معلمین واجد شرایط برای آموزش و تأمین اهداف 2030 باید افزایش قابل ملاحظه داشتند باشند. این نکته مهم است: «از طریق همکاریهای بین المللی برای تربیت معلم». در یک جایی هم توضیح میدهند که به وضوح معنایش این است که ما میتوانیم برای تربیت معلم های شما مستشار بفرستیم. یا شما بفرستید اینجا تا ما به آنها یاد بدهیم که چگونه بروند این اهداف را در مدرسهها آموزش بدهند. برخی دوستان برای مصوبات تربیت معلم کشور ارزش قائل نیستند، حالا تعهد میدهیم با همکاریهای بین المللی آنها بیایند و برای ما معلم تربیت کنند.
هدف پنجم:
«دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمندسازی همۀ زنان و دختران»
هدف اصلی پنجم، دستیابی به تشابه جنسیتی، پایان دادن به همه اشکال تفاوت بین زنان و دختران و مردان، در همه حوزههای خصوصی و عمومی است.
مسئله جنسیتی بحثی است که نمیخواهم الان به آن بپردازم. تنها به برخی موارد اشاره می کنم. اینها حتی در مواردی زنای محصنه را حقوق بشر و حقوق زنان در مسائل جنسیتی میدانند. یکی از موانع و بهانه هایی که همیشه اتحادیه اروپا برای پیوستن ترکیه به این اتحادیه میگذاشت؛ این بود که میگفتند شما در قانونتان گفتید که زنا (زنای محصنه) جرم است. زنای محصنه یعنی مرد زن دار با زن دیگر، یا زن شوهر دار با مرد دیگری ارتباط داشته باشد. درحالی که اینها جزء حقوق بشر است. همجنس بازی، لواط، مساهقه و زنا (زنای محصنه) جزو حقوق بشر است. از طرفی در برخی موارد آمیزش همسر را تجاوز جنسی تفسیر میکنند که ما در آن مورد بحث های مفصلی داریم که الان زمان پرداختن به آن نیست.
بند 3-5:
در بند 3_5، ریشه کنی همه اقدامات زیانبار مثل؛ ازدواج در سن پایین است؛ در جای دیگر میگویند اگر در سن زیر 18 سال ازدواج صورت بگیرد، ازدواج کودک به حساب میآید و زیانبار است. در کشورهای شما که کودک آزاری جنسی امر رایجی است. حتی در بین مسئولینتان، هر چند وقت یکبار هم لو میرود؛ اصلاً رابطه جنسی کودک و نوجوان از نظر شما منعی ندارد! به شرطی که تجاوز نباشد. اینجا قید سنّی میگذارد برای موردی که طبق قانون و مصالح باشد. یعنی دختر و پسر 17 ساله حق ازدواج ندارند ، بحث ختنه، مشکلی که آنها دارند، در تمام ادیان ابراهیمی از ختنه گفتند در کتاب مقدس خود شما هم هست.
بند 5-5:
«تضمیـن مشـارکت کامـل و مؤثـر زنـان و در اختیـار قـرار دادن فرصتهـای برابـر (بـا مـردان) بـرای انتصـاب بـه مسـئولیتهای بسـیار بالا در همه سـطوح تصمیم گیـری در حوزه هـای سیاسـی، اقتصـادی و همچنیـن در زندگـی عمومـی»
مشارکت کاملِ زنان برای انتصاب در مسئولیت های بالا؛ در اسلام هیچ منعی ندارد که زنان به لحاظ فعالیت اقتصادی بپردازند. زنِ پیامبر اکرم، حضرت خدیجه ام المؤمنین علیها السلام که مادر اهل بیت هستند، ایشان، یک تاجر بین المللی بود و صدها و دهها کارگر و کارمند داشت، اسلام با اصل این مسئله مشکلی ندارد، ولی تعریفی که اینها میکنند به هم ریختن بسیاری از نظامات است. در نظام سرمایه داری و در اقتصاد غرب، زن تنها اسمش همه جا هست ولی عملاً کارهای نیست. زنان جلوی ویترین اند. زنان همیشه نقشهای دوم را بازی می کنند. رئیس هیچ کمپانی سرمایه داری، زن نیست. تصمیم گیرنده اصلی در آنجا زنان نیستند.
بند 6-5:
«ضمانـت دسترسـی جهانـی بـه بهداشـت بـاروری و جنسـی و دسترسـی بـه حقـوق بـاروری در راســتای توافقهــای انجــام شــده در جریــان کنفرانــس بینالمللــی جمعیــت و توســعه و اعالمیــه و برنامــۀ اقــدام پکــن، و بــر مبنــای اســناد نهایــی بهدســت آمــده از کنفرانسهــای بازنگــری برگــزار شده در این ارتباط»
بند 5- الف:
«انجـام اصلاحاتـی بـرای برقـراری تسـاوی حقـوق زنـان و مـردان بـه منظـور دسترسـی زنـان بــه منابــع اقتصــادی و امــکان مالکیــت و کنتــرل دارایی هــا از قبیــل: زمیــن و ســایر اشــکال دارایــی توسـط آنـان و همچنیـن برقـراری حـق دسترسـی زنان بـه خدمـات مالـی، ارثیـه و منابـع طبیعـی، در راسـتای قوانیـن ملی کشورها»
در این بند بحث از امکان مالکیت است. توجه داشته باشید مالکیت برای زن در غرب تا همین هفتاد، هشتاد، صدسال اخیر مشکل داشته است. هنوز هم در بعضی از کشورهای اروپایی، مسئله مالکیت زن، مانع قانونی دارد. اسلام از هزار و چهارصد سال پیش آن هم در آن جامعه میفرماید «و للنساء نصیب مما اکتسبت» زنان و مردان هر کدام مالک اکتساب و کسب خود هستند، مالک اموال خودشان هستند و مالکیت مستقل دارند. اینها تازه میخواهند مالکیت زن را به جهان آموزش دهند.
بند 5-ج:
«تقویـت و اتخـاذ سیاسـت های مطمئـن و مناسـب و همچنیـن وضـع قوانیـن قابـل اجـرا بـرای ترویـج تسـاوی جنسـیتی و توانمندسـازی همـۀ زنـان و دختـران در کلیـۀ سـطوح»
در این بند دوباره از سیاستهای مطمئن و وضعِ قوانین قابل اجرا برای ترویج تشابه جنسیتی سخن می گوید. اینکه برخی از این موارد را عینا از روی متن سند قرائت کردم، میخواستم یک تصویر کلی از محتوای سند 2030 داشته باشید.
هدف هشتم:
«ترویـج رشـد اقتصـادی مانـدگار، فراگیـر و پایـدار، اشـتغال کامل و بهـره ور و اشـتغال شـرافتمندانه بـرای همـه»
در هدف 8 هم درباره اقتصاد و تعریف توسعهی اقتصادی بحث میشود. این مسئله به توسعهی اقتصادی ما کاملا مربوط است.
بند 4-8: درحوزه مصرف و تولید، برنامههای ده سالهی مصرف، در سایه رهبری کشورهای توسعه یافته، مسئلهی بهبود منابع و مسئله الگوی مصرف طبق یک برنامه ده ساله در سایه رهبری کشورهای توسعه یافته تا سال 2030.
بند 7_8 اقدام مؤثر برای ریشه کنی کار اجباری است. شما میدانید یکی از مشکلات بزرگ دنیا برده داریهای نوین است، چه برای نیروی کار، چه برای بهره برداری نیروی جنسی، اخیرا هم بردههای تروریستی رواج یافته، پشت همه اینها چه کسی است؟
بند 9-8 میگوید: سیاستهای گردشگری را تا سال 2030 آنگونه که ما میگوییم باید اجرا کنید. ما برای مسئله توریست و گردشگری هم دستور کار تعیین کردیم که تا پانزده سال آینده باید محقق شود. فردا اگر یک توریست برهنه یا مشروب خوار دیدیم، این ها تحت عنوان سیاستهای سازمان ملل برای گردشگری است. بنابر این تعریف میشود برای گردشگران محیط بستهای تدارک دید، هر کاری که خواستند در آنجا مرکتب شوند. این دو نوع گردشگری است.
بند ب-8، میگوید ما یک راهبرد جهانی و یک تقسیم کار جهانی برای شما تعریف میکنیم. «تدویـن و اجـرای یـک راهبـرد جهانـی بـرای اشـتغال جوانـان و اجـرای معاهـدۀ بین ِ المللـی کار سازمان جهانی کار تا سال 2020»
هدف نهم:
«ســاختن زیربنــای مقاومتــی، ترویــج صنعتی ســازی پایــدار و فراگیــر و ترویــج نــوآوری»
هدف 9، بحث زیربنای اقتصادی است. در بند 2-9 میگوید اینها بستگی به شرایط هر کشوری دارد. اخیرا دیدم معاونت زنان ریاست جمهوری در رسانهها گفته بود از اینکه در سال گذشته میزان اشتغال زنان در بخش صنعتی و کشاورزی از میزان اشتغال مردان پیشی گرفته و جلو افتاده است، خوشحال شدند.
بند 3-9 میگوید حتی فعالیتهای تجاریِ کوچک در کشورهای در حال توسعه باید تحت مدیریت در بیاید و تجارتهای کوچک در بازارهای بزرگ طبق رویکرد ما ادغام شوند.
در 5_9 میگوید: افزایش تعداد کارکنان حوزه پژوهش و توسعه به ازای هر یک میلیون نفر. خوب، این هم چه ربطی به شما دارد؟ هر کشوری بسته به شرایط خودش باید ببیند به چه میزان متخصص در هر حوزه ای نیاز دارد.
9_ج: افزایش قابل ملاحظه فناوریهای اطلاعات و ارتباطات. باید یک اینترنت بدون فیلتر تا سال 2020 در همه شهرها و خانوادهها برقرار باشد. البته الان هم هست ولیکن آثار سوء آن را هم میبینیم. درحوزه مفاسد و خانواده جالب است بعضی از این چندتا ملت کنترلهایی دارد. البته نه در مسائل جنسی ولی در مسائل دیگر کاملاً کنترل میکنیم.
هدف دهم:
«کاهش نابرابری در درون و در میان کشورها»
هدف اصلی 10، بحث مسائل داخلی درون کشورها در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی است. بدون توجه به سن، جنسیت و مذهب تا سال 2030 در همه ابعاد سیاسی آنطور که ما میگوییم باید تضمین شوند.
بند 3_ 10: «تضمینایجـاد فرصتهـای برابـر بـرای همـه و کاهـش نابرابـری در دسـتیابی بـه نتیجـه، از جملــه از طریــق: از میــان بــردن قوانیــن، سیاســتها و اقدامــات تبعیض آمیــز و ترویــج قانونگــذاری، سیاسـتگذاری و انجـام اقدامـات مناسـب در ایـن رابطـه»
همچنین مؤسسات و بازارهای مالیِ جهانی باید طوری پذیرفته شوند که اجرای این قوانین در داخل کشورها را کنترل کنند. یعنی ما تحت نظارت و کنترل مؤسسات اقتصادیِ جهانی قرار بگیریم.
بند 6-10: حضور پر رنگ مؤسسات مالی و اقتصادی بین المللی در کشورهای در حال توسعه با هدف تبدیل به نهادهای مؤثرتر و مطمئنتر؛ چون سلطه کمپانیهای سرمایه داری بر کشور با این عنوان و با این اسم است.
در بند 10-ب میگوید: ترغیب برای ارائه کمکهای رسمی برای توسعه در کشورهای درحال توسعه که از جملهی سرمایه گذاریِ مستقیمِ خارجی است؛ منظور از سرمایه گذاریِ خارجی هم روشن است. باید سرمایهها بیایند و بروند سرمایههای خارجی هم جلب شود: اما سؤال این است که کدام سرمایه خارجی را میگویید؟ آیا کمپانیهای سرمایه داری غرب، برای رضای خدا موش میگیرند؟ میآیند برای کمک به اقتصاد شما پول بیاورند؟ اینها تا از هر کشوری ده برابر پول نبرند، چیزی نمیآورند. در بسیاری از کشورها رفتند در بانک ها و بازار آن کشورها نفوذ بیشتر و مستقیم تر کردند، در نتیجه تولید داخلی آن کشور را از بین بردند. هزاران جنایت کردند که در کتابهای تاریخ اقتصادِ سیاسی ثبت شده است و الان هم این سیر در جریان است. وقتی هزاران سرمایه داخلی را نتواستیم درست جذب کنیم، مدیریت کنیم، کنترل کنیم، واردات و صادرات را، بانک ها، بیمه را، امنیت تولیدی برای سرمایه گذار داخلی را نمیتوانید ایجاد کنید؛ چگونه برای سرمایه گذار بی طرفِ دلسوز خارجی میخواهید ایجاد کنید؟
هدف یازدهم:
«تبدیــل شــهرها و ســکونت گاه های انســانی بــه مکانهــای همه شمول، امن، مقاوم و پایدار»
صریحاً سخن از شهروند جهانی است و اینکه شهرها باید به مکانی با تعریف اینها تبدیل شوند.
هدف دوازدهم:
«تضمین الگوهای پایدار تولید و مصرف»
هدف 12، برای ما الگوی مصرف تعریف کرده است و صریح در یک بند از آن میگوید باید شرکتهای بزرگ چندملیتی اقدامات پایداری در کشور شما داشته باشند. همچنین تضمینِ اینکه مردم تا 2030 همه جا آگاهیهای لازم در مورد توسعه و سبک زندگی که آنها میگویند در اختیار داشته باشند.
بند 12-ب: تهیه و ابزار اجرای برنامههایی تعریف شده برای مسئله گردشگری مطرح می شود.
بند 12-ج: تغییر شکل نظام مالیاتی مطرح است، ما حتما باید نظام مالیاتی مان را اصلاًح کنیم ولی نه براساس منافع شما.
هدف سیزدهم:
«اقدام فوری برای رویارویی با تغییر اقلیم و آثار آن»
هدف 13 راجع به مباحث اقلیمی است. در آنجا میگوید بایستی آنچه گفتیم در چارچوب سازمان ملل انجام شود. مجدد تأکید می کند با تمرکز بر زنان و جوانان. حالا مسئله محیط زیست چگونه فقط به زنان و جوانان مربوط است را نفهمیدیم.
هدف چهاردهم:
«حفاظــت و اســتفادۀ پایــدار از اقیانوسهــا، دریاهــا و منابــع دریایــی بــرای توســعۀ پایــدار»
در این هدف بحث آبها و دریاهاست. ذیل برخی بندهای این هدف میگوید: یارانههایی را که برای ماهیگیران قرار میدهیم باید حذف کنیم. حذف یارانههای تعیین شده برای بعضی از اشکال ماهیگیری، و از بین برداشتن یارانههای ماهیگیری.
هدف پانزدهم:
«پاسداشـت، احیـاء و ترویـج اسـتفادۀ پایـدار از بوم سـازگانهای زمینــی، مدیریــت پایــدار جنگلهــا، مبــارزه بــا بیابان زایــی و توقــف و معکوس سـازی رونـد تخریـب یـا فرسـایش زمیـن و همچنیـن متوقـف سـاختن تخریــب تنوع زیستی»
مثلا در یک بند از آن میگوید: منابع ژنتیک را در راستای توافقهای سازمان ملل به سازمان ملل گزارش دهید.
هدف شانزدهم:
«ترویــج جوامــع صلــح جــو و فراگیــر بــرای توســعۀ پایــدار، برقــراری امــکان دسترســی بــه عدالــت بــرای همــه و ایجــاد مؤسســات مؤثــر، پاســخگو و فراگیــر در همــۀ ســطوح»
هدف شانزدهم نیازمند بحث مفصلی است. متأسفانه فرصت ما ما تمام شد. ترویج جوامع صلح جو و فراگیر برای توسعه، و ایجاد مؤسسههای مؤثرِ پاسخ گو و فراگیر؛ در یک بند از توضیحات این هدف می گوید باید برای همه سطوح مؤسساتی داشته باشید، که برای سازمان ملل شفاف و پاسخ گو باشیم. در یک بند میگوید باید تضمین کنید، تصمیم گیریهای نتیجه بخشِ همه شمولِ را. در یک بند که خیلی جالب و واقعاً مسخره است، حضور کشورهای در حال توسعه در مؤسساتی که در قالب حاکمیت جهانی اداره میشود را مطرح می کند. میگوید: کشورهایی مثل ایران باید خود را در قالب این حاکمیت جهانی قرار بدهند به خصوص کشورهای درحال توسعه، فرمانپذیر باشند. در بند دیگر میگوید: دسترسی به اطلاعات، و پاسداری از آن در راستای قوانین بین الملل؛ اینها همه نیاز به بحث و بررسی دارد. در بند دیگر تقویت مؤسسات مرتبط ملی از طریق همکاریهای بین الملل برای ظرفیت سازی در همه سطوح کشورهای درحال توسعه به خصوص برای ممانعت از تروریزم. خوب، این تروریزم و جرم و خشونت که می گویید را تعریف کنید. خیلی خلاصه اشاره کنم: منظور آنها از تروریزم، نهضتهای مقاومت انقلابی است و إلّا داعش و این جنایتکاران و اینها تروریست نیستند.
هدف هفدهم:
«تقویـت ابـزار اجـرا و احیـای همکاری هـای جهانـی بـرای تحقـق توســعه پایدار»
ذیل هدف 17 سرفصل هایی از جمله: مالی، فناوری، ظرفیت سازی، تجارت و موضوعات نظام مند را مطرح و تبیین می کند. هدف هفدهم سند توسعه پایدار می گوید باید ابزار اجرای توسعه پایدار و همکاریهای جهانی خود با ما را تقویت کنید. با بسیج کردن منابع داخلی و نیز با حمایت بین المللی از کشورهای در حال توسعه، در همه مسائل حتی در حوزه جمع آوری مالیات و سایر درآمدها.
در یکی از بندها میگوید: غیر از اینکه بودجه کشوری تعریف میکنید و قوانین مجلس را اصلاح میکنید، منابع مالی اضافی برای کشورهای در حال توسعه از محل منابع مختلف هم باید تأمین کنید. سیاست گذاری هماهنگ برای تأمین مالی، بحث تجدید ساختار دیون است. که این موضوع در باب مسئله بانک جهانی و بدهیهای بین المللی یک مسئله پیچیده و بسیار مهم است و یک دام بزرگ برای استعمار کشورها به شمار می آید.
در بند دیگر به رژیمهای ترویج سرمایه گذاری اشاره می کند. باید در کشورها بانک فن آوری ایجاد کنید و این بانک باید تحت کنترل و نظارت ما باشد. به ویژه روی بحث فناوری اطلاعات و ارتباطات و اینترنت خیلی حساس هستند که از آن طریق مسائل را کنترل کنند.
در حوزهای هم میگوید باید ظرفیت سازی بکنید. یک بند درباره ظرفیت سازی است. اشاره به حمایت بین المللی برای فعالیتهای ظرفیت سازی هدفمند در کشورهای در حال توسعه. در بُعد تجارت میگوید یک نظام تجاری چند جانبه جهانی و به دور از کنترل و تحت نظارت تجارت جهانی بایستی اسقرار دهید.
در بند دیگر اجرای به موقع و بدون سهمیه و بدون مالیات دسترسی به بازار برای کشورهای کمتر توسعه یافته را بیان می کند. یعنی ورود کمپانیهای خارجی به بازارهای داخلی؛ در راستای تصمیمات سازمان تجارت جهانی از طریق تضمین سادگی قواعد ترجیحی کشور مبدأ در خصوص واردات کالا؛ یعنی کالاهای کشورهای شما کاملا گشوده و باز باشد به روی تصمیمات سازمان تجارت جهانی.
در بخش دیگر سرفصلی با عنوان «موضوعات نظام مند» تعریف میکند و در آن می خواهد انسجام نهادی و خط مشی ها همه باید با هم سازگار و هماهنگ باشند. اینکه در اقتصاد کلان و در زمینه انسجام سیاسی چه کنید. یک بُعد دیگر درباره این است که باید انسجام سیاسی در کشورتان ایجاد کنید تا توسعه پایدار 2030 عملی شود. ذی نفع هایشان چندگانه هستند: مشارکتهای خصوصی، خصوصی_دولتی، جامعه مدنی و جامعه جهانی. دادهها دائم باید پایش شوند، برای این کار به «ظرفیت سازی آماری کشورهایِ در حال توسعه توسط سازمان ملل، ابزار اجرا و مشارکت جهانی» توصیه می کند.
ابزارهای اجرا و مشارکت جهانی
پس از برشمردن اهداف 17 گانه سند توسعه پایدار و توضیح و تفصیل هر یک از این اهداف در قالب بندهای متعدد وارد سر فصل دیگری با عنوان «ابزارهای اجرا و مشارکت جهانی» می شود. تا پیش از اهداف 59 بند از مصوبات سند را مطرح کرد و از اینجا به بعد وارد بند شماره 60 می شود.
بند 60 تا 71:
در بند 60 میگوید: ما بار دیگر قویّاً بر تعهد خود (یعنی رؤسای کشورها از جمله ایران) مبتنی بر اجرای کامل دستور کار 2030 تأکید میکنیم. ما به این آگاهی رسیدیم که در نبودِ مشارکت نوسازی شده و گسترش یافتهی جهانی قادر نخواهیم بود به اهداف آرمانی و روشهای تحقق آرمانیِ تحققِ آنها دست یابیم، همکاری جهانی در حمایت از اصول و فروع از اهداف اصلی و فرعی با تجمیع دولت ها، جامعه مدنی، بخش خصوصی، سازمان ملل و سایر نقش آفرینان جهانی. روش اجرای اهداف در ذیل هدف اصلی بیان شده است. اینها لازمه تحقق دستورکار ما است.
«اهداف اصلی و فرعی همه به یک اندازه مهم هستند. هم روش، هم برنامه اجرا و هم اصولش، در تلاش خود برای اجرای این دستورکار 2030 تمام شیوههای اجرا از اولویت یکسان برخوردارند»! شما که گفتید اولویتهای ملی را در نظر بگیرید، چطور میگویید که همه از اولویت یکسان برخوردارند؟
در ادامه می گوید: «در چارچوب شاخصهای جهانی برای پایشِ پیشرفت، همه اهمیت و اولویت یکسان دارند». دقت کنید می گوید اولویت های جهانی نه اولویت های ملی، درست خلاف آنچه پیش از این می گفت که اولویت های ملی اهمیت دارند، از این تناقضها در متن زیاد است.
بند 62 می گوید: «این دستورکار در کنار اهداف توسعه پایدار در چارچوب یک مشارکت جهانی، نوسازی شده با خط مشیهای ملموسِ تعیین شده که بخشی در آدیس آبابا که بخش جدانشدنی از دستور کار 2030 برای توسعه پایدار است، تحقق یابد». این دفعه دهم یا بیستم است که میگوید اینها از هم جدا نمیشوند. همه لازم الإجرا هستند. از طرفی اشاره می کند که منابع مالیِ ملی، منابع تجارت خصوصی، بین المللی، همکاریهای بین المللی برای توسعه، و تجارت جهانی همه وارد این قضیه میشوند.
خیلی جالب است در بند 63 می گوید: «ما[2] بار دیگر بر این موضوع تأکید میکنیم که هر کشوری شخصاً مسئول توسعه اجتماعی است. ضمن اینکه نمیتوان نقش سیاستهای ملی و راهبردهای توسعه ملی را بیش از حد بزرگ جلوه داد». هر چند در ظاهر دائما از اولویت های ملی دم می زنیم، در عین اینکه ما به فضای سیاسی تک تک کشورها احترام میگذاریم، اما شما هم خیلی جدی نگیرید، گفتیم اولویت ملی، اما لازم است فعالیتهای ملی برای توسعه توسط یک فضای اقتصادیِ بین المللی و جهانی،از جمله تجارت جهانی منسجم و همه جانبه و حاکمیت تقویت شدهی اقتصاد جهانی پشتیبانی شود. فرایند تدوین و تسهیلِ ترویجِ سیاست گذاریهای منسجم و ... در همه سطوح و توسط همه عاملان به تقویت مشارکت جهانی برای توسعه پایدار 2030 متعهد میشویم. دیگر از این واضح تر، رفتن تحت حاکمیت اینها نمیشود.
در بند 65 می گوید: «ما تصدیق میکنیم که کشورهای دارای درآمد متوسط، مشکلات خاصی دارند و تلاشمان را باید برای رویارویی با مشکلات دائمی از طریق حمایت متمرکزِ نظام توسعه بین الملل و نهادهای مالیِ بین الملل و سازمانهای جهانی و منطقهای تحکیم کنیم».
در بند 67 صریح از کمپانیهای چند ملیتی بحث میکند. میگوید: ما در تجارت، سرمایه گذاری و نوآوری، کاملا به اهمیت شرکتهای چند ملیتی آگاهیم و خواهان ترویج تجارت با بازدهی خوب هستیم مثل راهنمایِ تجارت، حقوق بشر و حقوق زنان و کنوانسیون زنان، حقوق کودک و از این قبیل.
در بند 68 تجارت جهانی را مطرح میکند و میگوید: «ما به ترویج یک نظام جهانیِ فراگیر برای تجارت تحت نظر سازمان تجارت جهانی ادامه میدهیم. برای آزادسازی فعالیتهای تجاری تلاش میکنیم بخصوص در کشورهای در حال توسعه ظرفیت سازی خواهیم کرد». دِینها و بدهیهای خود را زیر نظر ما بگذارید، ما دسته بندی و درست میکنیم با رباهای بیشتر.
در بند 70 میگوید: «یک کارگروه هم تشکیل دادیم؛ کارگروهِ بین نهادی سازمان ملل برای اهداف توسعه پایدار 2030 که از طریق یک پایگاه اینترنتی وارد کارِ تشکیلاتی و عملیاتی میشود». ده نماینده از جامعه مدنیِ شما و بخش خصوصی و جامعه علمی شما خواهند بود و دبیرکل سازمان ملل هیئت را تشکیل میدهد، بعد اعضای حقوقی این مجموعه را معرفی می کند. جلسات مجمع به عهده رئیس شورای اقتصادی اجتماعی سازمان ملل است. مجمع سیاسی عالی رتبه سازمان ملل تشکیل شده است و همه باید زیر نظر او باشد و همه اطلاعاتی که از همه کشورها میگیرند در اختیار مجمع سیاسی عالی رتبه در نیویورک میرود. درباره اهداف توسعه پایدار 2030، مجمع سیاسی عالی رتبه تعیین میکند که چه کارهایی و چگونه و در چه زمانبندی اجرا شود.
دوباره برای هزارمین بار در بند 71 تأکید میکند: «ما بار دیگر تأکید میکنیم که این دستورکارِ 2030 و اهداف اصلی و فرعی آن برای توسعه پایدار و همچنیـن روشهـا و ابزارهـای اجـرای آن، جهانـی، به هـم پیوسته و جدا نشدنی است». این هم از حق تحفظ که آقایان مطرح می کنند.
پیگیری و بازبینی
از بند 72 وارد عنوان جدیدی به نام «پیگیری و بازبینی» می شود. هر چند سر فصل مستقلی است ولی مفاد آن را پیش از این بارها تکرار کرده است.
بند 72 و 73 و 74:
در این بند میگوید: «ما متعهد میشویم طی پانزده سال آینده پیگیرِ اجرایِ این دستور کار باشیم و آن را مرور و بازبینی کنیم، ایجاد چارچوب مستحکم، منسجم، برای پیگیری، بازبینی دستور کار نقش مهمی در اجرای آن خواهد داشت و کشــورها را در زمینـۀ پیشـرفت بیشـتر و پایـش پیـش ِ روی حاصـل از اجـرای دسـتورکار، بـا ایـن هـدف کـه درایـن جریــان کســی از قلــم نیفتــاده باشــد، یــاری می رســاند». همه باید وظایفتان را انجام دهید. یک چارچوبی که محکم باشد، البته مشارکتی و اختیاری هم باید باشد ولی یک کمیته نظارت تشکیل می دهیم با این هدف که در این جریان کسی از قلم نیفتاده باشد.
فرایند بازپرسی و پیگیری و نظارت را هم تعریف میکند. یعنی باید دائما به اینها گزارش بدهید. در سطوح مختلف توسعه ملی شرایط و اولویتهای کشورهای خودتان مد نظر باشد و خودتان داوطلب شوید و به اینجا گزارش دهید. هر چند نمیتوانند غیر داوطلبانه و به زور کسی را مجبور کنند، اما به گونه ای دیگر با الزامات حقوقی و عبارت های «تعهد و باید و باید و باید و به هم پیوستگی و جدایی ناپذیری» آن هدف را دنبال می کنند.
در ادامه اشاره می کند: «باید منابع اطلاعاتی رسمیِ ملی کشورهای شما همواره تحت بازبینیِ جهانی باشد. این فرایندها به پیگیری میزان اجرای اهداف اصلی و فرعی جهانی توسعه پایدار 2030 و روشها و ابزارهای اجرای دستورکار در همه کشورها به نحوی به ماهیت جهانی و منسجم و به هم پیوستهی این اهداف هیچ خدشهای نباید وارد شود کمک میکند». با این بیان میگوید ما با هرگونه حق تحفظ و اولویت ملی و قوانین داخلی کار نداریم، باید به ماهیت جهانی، منسجم و به هم پیوستهی این اهداف هیچ خدشهای وارد نشود. اینها همه مربوط هستند. جهت گیری برخی از این فرایندها طولانی تر خواهد بود و از تأثیرگذاری نظام توسعه بین المللی حمایت کنند. یعنی هم تعریف و هم اجرای توسعه با معیارهای جهانی است.
«فرایندهای یادشده؛ جنسیتمحور هستند»، این را هم باید بیایند و توضیح دهند که به چه معنی است! «در جایی که زیربنای لازم وجود داشته باشد این فرآیندها بر آن مبناها بنا می شوند، با توجه به شرایط، نیازها و ظرفیتها و اولویتهای ملی کشورها تعریف می شود»، اما فرایندها در طول زمان با توجه به مشکلات داخلی هر کدام از شما بایستی تکامل پیدا کنند و از بار گزارش دهی دولتها میکاهند. یعنی دولتها همیشه باید به ما گزارش دهند، ولی اگر مشکلات داخلی خود را حل کنید فشار گزارش دادن دولتها به ما کمتر میشود. در هر بندی مدام تکرار میکند که اینها فرایندهای منسجمی خواهند بود، اینها را تجزیه نکنید، نگویید حق تحفظ داریم. در اینجا می گوید: «اینها فرایندهای منسجمی خواهند بود که در شواهد ریشه دارند که در تهیه آنها از دادهها و ارزیابیهای کشوری، با کیفیت، قابل دسترس، متناسب با زمان و طبقه بندی شده بر مبنای درآمد ،جنسیت سن، نژاد قومیت و مکان جغرافیایی، و سایر مشخصات مورد توجه در همه بافتهای ملیِ همه کشورها استفاده میشود».
بند 75:
بند 75 می گوید: «پیگیری و بازبینی، تحت حمایت مؤثر سازمان ملل متحد و مؤسسات جهانی خواهد بود..». بازپرسی و بازبینی و پیگیری اهداف اصلی و فرعی، معیارش چیست؟ خودش پاسخ می دهد: شاخصهای جهانی که ما تعریف کردیم، با این شاخصها ارزیابی می کنیم. «یک سری اهداف فرعی هم در بافت ملی برخی کشورها و در سطح جهان خط مبنا هنوز برایش تعریف نشده است». آنها را هم تعریف میکنیم. «چارچوب جهانی شاخصها توسط گروه کارشناسی در زمینه شاخص اهداف توسعه پایدار ایجاد شود. باید در ماه مارس 2016 به تأیید یک کمسیون در سازمان ملل برسد و اجتماعی_ اقتصادی سازمان ملل تصویب کند و هم دقیق و هم ساده خواهد بود و به همه اهداف فرعی و اصلی توسعه پایدار خواهد پرداخت ما به همه چیز نمره خواهیم داد». ادامه می دهد: «در ضمن حفظ تعادل و انسجام و اهداف سیاسی موجود در دستور کار 2030، روشهای اجرای اهداف اصلی و فرعی را در آن چارچوب به شما آموزش خواهیم داد».
بند 76:
«ما از کشورهای در حال توسعه (مثل ایران) برای تقویت دفتر آمار و نظام اطلاع رسانی حمایت میکنیم، تا از این طریق به اطلاعات بهروز، موثق و طبقه بندی شدهی داخل کشور دسترسی پیدا کنیم و آن را تضمین کنیم. ما به دنبال ترویج همکاریهای خصوصی_دولتی هستیم». یعنی می خواهیم در حوزههای اطلاعات و ارتباطات بر همه چیز اشراف پیدا کنیم. حتی تصریح می کند: « تــا بــر ایــن اســاس بتوانیــم در فعالیت هــای خــود از اطلاعــات گســترده تری .... بهره ببریم».
بند 77:
«ما به پیگیری و بازرسی منظم و فراگیر در سطوح محلی، ملی، منطقهای و جهانی متعهد شده ایم. برای این کار تا حد امکان از شبکههای موجود و سازوکارها و موسسات مرتبط با فعالیتهای پیگیری و بازبینی استفاده کنیم. گزارشهای ملی موجود به ما امکان ارزیابی پیشرفت و شناسایی چالش ها در سطوح منطقه ای را می دهد.»
سطح ملی، منطقه ای و جهانی
در ادامه به سه سطح از سطوح تحقق و اجرای سند اشاره می کند، سطح ملی، سطح منطقه ای و سطح جهانی و ذیل هر یک از این سطوح چند بند توضیح ارائه می دهد.
در سطح ملی به طور ویژه در دو بند برای ما تعیین تکلیف کرده است. بند 78 ذیل سطح ملی میگوید: «مـا همـۀ کشـورهای عضـو را تشـویق میکنیـم تـا هـر زمـان کـه امـکان داشـته باشـد و هر چه سریعتر راهکارهای مناسب در سطح ملی را برای اجرایِ این دستورکار جهانی اتخاذ کنند. این راهکارها میتوانند از تحقق توسعه پایدار حمایت کنند و بر مبنای ابزارهای برنامه ریزی موجود به گونهی مناسبی تدوین شوند». جالب است که ایران یکی از اولین کشورهایی در دنیا است، شاید هم اولین کشور باشد که شروع به اجرا کرده است و سند را در دولت تصویب کرده است که از سوی یونسکوی ایران تشویق هم شد. گفتند ما اینقدر هم انتظار نداشتیم؛ شما کاسههای داغ تر از آش هستید. بند 79: «ما کشورهای عضو را به بازرسیهای دورهای منظم فراگیر در سطوح ملی تشویق میکنیم.» که این کار را انجام دهند تا ببینند در عمل به برنامه ها چقدر پیشرفت کردند.
در سطح منطقهای هم باید پیگیری و بازرسی انجام شود. از جمله از طریق بازبینیهای داوطلبانه، مثل تعلیق داوطلبانه و بازرسیهایی که در هستهای داشتیم، عاقبت آن را هم دیدیم چه شد. خواستههای آمریکا بر اینها محقق شد و به کمتر از ده درصد از تعهدات خود عمل کردند و زیر بقیه زدند و بعد از این انتخابات هم تحریمهای جدید شروع شده است. حتی قرار شد ارتش جدیدی در منطقه علیه ما تشکیل دهند.
در سطح جهانی هم میگوید: «مجمع سیاسی عالیدرخصــوص نظــارت بــر شــبکۀ فرایندهــای پیگیــری و بازبینــی در ســطح جهانــی نقــش کلیــدی دارد». به شکل منسجم و نزدیک در حوزههای اجتماعی اقتصادی و فرهنگی و سیاست گذاری در حوزه توسعه پایدار نظارت خواهد داشت.
در بند 83 میگوید: این پیگیری و بازرسی و نظارت گزارش پیشرفت در زمینه تحقق اهداف توسعه پایدار، سالانه خواهند بود. این گزارش را دبیر کل سازمان ملل با توجه به شاخصهای جهانی که خودشان تعریف کرده اند و دادههای ملیِ آماری و اطلاعات هر کشور اعلام میکنند و به شما نمره میدهند.
در بند 84 می گوید: «مجمع سیاسی عالی رتبه سازمان ملل زیر نظر شورای اجتماعی_اقتصادی در راستای قطعنامه 67/290، در ژولای 2013 به بازرسیهای منظم اقدام می کند.». بروید تحقیق کنید و ببینید این افراد در جلوی صحنه چه کسانی هستند؟ و در پشت صحنهی آن چه کسانی؟ دیدید که بحث بازرسی شد؛ باز هم قطعنامه، باز هم داوطلبانه، و بازرسیهای منظم.
از سوی دیگر می گوید: «جامعه مدنی و بخش خصوصی هر کشور هم به سازمان ملل گزارش میدهند». من نمیدانم کسانی که این سند را تصویب کردند، این مادهها را خواندند و تعهد دادند یا خیر؟ رئیس مجلس شورای اسلامی گفته است: سند 2030 منافات شکلی با قانون اساسی ندارد، یعنی چه که منافات شکلی ندارد؟ تمامش هم منافات شکلی و هم منافات محتوایی دارد. باید بسنجید با قانون اساسی، ببینید با قانون اساسی سازگار است یا نه. مواد متعددش با قانون اساسی ما در تعارض است. بعضیها نام آن را میگذارند: جهانی شدن یعنی همین پیشرفت، بعد با تمسخر می گویند همینطور که قبلا عده ای تلویزیون را میگفتند حرام است، الان میگویند 2030 حرام است. این چه مقایسهای است؟
در بند 87 میگوید: «مجمع سیاسی عالی رتبه هر چهار سال یکبار تحت نظر مجمع سازمان ملل تشکیل میشود و درمورد دستورکار 2030 و اجرای آن راهکارهای مهم سیاسی ارائه میدهد». ما دستورات سیاسی میدهیم و این چرخهی نشستها هر چهار سال ادامه خواهد یافت.
در بند 90 میگوید: « از دبیـر کل سـازمان ملـل متحـد می خواهیـم کـه گزارشـی در خصــوص نقــاط عطــف پیگیری هــا و بازبینی هــای منســجم، موثــر و فراگیــر در ســطح جهانــی، بــرای بررســی در هفتادمیــن نشســت مجمــع عمومــی بــه منظــور آماده ســازی بــرای نشســت ســال 2016 مجمــع سیاســی عالیرتبــه تهیــه کنــد. ایــن گــزارش می بایســت شــامل پیشــنهادی بــرای زمینه سـازی مقدمـات سـازمانی بازبینی هـای کشـوری در مجمـع سیاسـی عالیرتبـه باشـد». این گزارش باید حاوی توصیههایی در مورد راهکارهای گزارش دهی است که کشورها باید داوطلبانه گزارش دهند این گزارش باید وظایف آن مؤسسات را به وضوح مشخص کند.
و آخرین بندی که در بخش «سطح جهانی» مطرح است، تکرار تعهداتی است که قبلا داده اند: «مـا بـار دیگـر، بـر تعهـد خدشـه ّ ناپذیـر خـود بـرای تحقـق دسـتورکار حاضـر و نیـز اسـتفادۀ بهینــه از آن بــرای تبدیــل جهــان بــه مکانــی بهتــر، تــا ســال 2030 تأکیــد میکنیــم».
جمع بندی بحث و پیشنهادهایی برای دولت درباره سند 2030
برای جمع بندی بحث چند پیشنهاد مطرح می کنیم. چندماه دیگر سران کشورها از جمله سران ایران باید در سازمان ملل حضور یابند. در آنجا فرصت مناسبی است تا مطالباتی را مطرح نمایند.
بررسی مبانی تئوریک قوانین بین المللی
در آنجا اعلام کنند که تمام قوانینی که برای جهان مینویسید نیازمند بحث علمی و تئوریک است. زیرا همه تابع ایدئولوژی خاصی هستند و هر ملتی با هر نوع ایدئولوژی و تفکری نمی تواند الزاما آن را بپذیرد. پس باید مباحثه و تحلیل و بررسی شود. این به لحاظ محتوا؛ اگر چنین اتفاقی بیافتد و همه کشورها پس از بحث های تئوریک به یک جمع بندی و تفاهم برسند، آن وقت میتوان نام توافق جهانی بر آن گذاشت. نه اینکه چند کشور محدود و استعمارگر متنی را بنویسند و بگویند این یک توافق جهانی است، همه هم باید بپذیرند.
بررسی کارنامه سازمان ملل متحد در عمل به وظایف ذاتی
از سوی دیگر این پیشنهاد مطرح شود که باید بررسی شود سازمان ملل متحد، نهادهای نظارتی، و قانون گذار آن چقدر مستقل و شفاف و آزاد بوده و به عبارتی واقعاً چقدر جهانی اند؟ ما به یک سازمان ملل واقعی و نهادهای بین المللی جهانی احتیاج داریم به شرطی که جهانی باشند، نه آمریکایی _صهیونیستی، جهانی باشند، یعنی آزاد از فشار و سیطره استعمارگران و نماینده واقعی همه ملت های جهان.
برطرف شدن نظارت های یکطرفه سازمان ملل
نظارتهای سازمان ملل نباید یکطرفه باشد. سازمان ملل در نیویورک اول بر خود آمریکا نظارت داشته باشد. یک گزارش شفاف از اقتصاد آمریکا، کمپانی ها، نود و نه و یک درصد، زندانهای آمریکا، زرادخانههای سلاحهای شیمیایی و میکروبی آمریکا، سیاست خارجیاش، پیمان شکنیهای جهانیاش، پولها و دزدیهایی که در بانکهای آنان صورت می گیرد، و از این قبیل داشته باشد. اول سازمان ملل یک گزارشی از وضعیت آمریکا و صهیونیستها و انگلیس ارائه بدهد تا دنیا واقعاً باور کند که شما بیطرف و یک سازمان جهانی هستید.
این سه تا پیشنهاد را بروند بکنند بعد حالا 2030 یا هر چیز دیگری را میخواهند بپذیرند با حق تحفظ بپذیرند. آنها برای شما و برای هیچ ملتی حق هیچ تحفظ و هیچ کرامتی قائل نیستند. هیچ استقلالی قائل نیستند. امام بارها میگفت: به نهادهای بین المللی از جمله سازمان ملل اعتماد نکنید. با طناب اینها درون هیچ چاهی نروید. نگذارید آنها برای شما تصمیم بگیرند. از این فرصت تریبونهای بین المللی برای ایجاد فشار در جهت دفاع از مستضعفین و کنترل مستکبرین استفاده کنید. آن بخشی از حقوقتان را که میتوانید احقاق کنید، از طریق این سازمانها و دیپلماسی احقاق کنید. مبادا آن چیزی که میدهید بیش از آن چیزی باشد که میگیرید. به خصوص عزت و استقلال این ملت را به دست خودمان و داوطلبانه تبدیل نفروشیم. با این اسناد ما به صورت داوطلبانه به بخشی از حاکمیت جهانی تبدیل می شویم. اسنادی را می پذیریم که این کشورهای سلطه گر خود نسبت به آن ها پایبند نیستند. آخرین نمونهاش همین یکی_دو هفته پیش بود که امریکا از پیمان آب و هوایی پاریس خارج شد. با اینکه دوسال پیش می گفت این پیمان یک نماد رهبری آمریکا بر جهان است، حالا خودش یکطرفه آن را لغو کرد و بیرون آمد، به دلیل اینکه با منافع اقتصادی آمریکا سازگار نیست. امریکا بسیاری از معاهدات بین المللی را امضاء نکرده است! خیلی از چیزهای دیگری را هم امضاء نمیکند. من بعید میدانم همین 2030 را امضاء کرده باشد و اگر امضاء کنند می گویند هر وقت دلمان خواست و تشخیص دهیم بیرون میآییم. حق تحفظ هم نمیخواهیم. این آمریکا است و این هم جمهوری اسلامی که قرار بوده و هست که رهبری قطب انقلابی جهان را در برابر نظام فاسد سرمایه داری و جنگ افروز ضد حقوق بشر و ضد صلح امروز دنیا برعهده گیرد.
دوباره عرض کنم هدف ما متهم کردن کسی به خیانت و فساد و جاسوسی نیست.
سه نکته نهایی:
یکی اینکه؛ توجه کنید چه کسانی در پشت پرده به شماها این خط را میدهند. من مطمئن هستم که اغلب شما (مسئولین) متن را به صورت کامل نخواندهاید. همین 2030 را دقیق نخواندید یا اگر خواندید نفهمیدید و سرسری خواندید یا اصلاً تخصص خواندن اینها را ندارید چون حقوق دان نیستید. پس یکی اینکه به افراد نفوذی توجه کنید. ببینید چه کسانی دارند پشت صحنه این کارها را انجام میدهند و جلوی صحنه شما را میآورند تا شما آن را در دولت در مجلس امضا کنید.
دوم اینکه خودتان این اسناد را دقیق و عمیق بخوانید و با مبانی نظری کشور و قانون اساسی مقایسه کنید.
سوم اینکه گذشته از مواد قانونی، مراقب باشید تن دادن به اصل این هژمونی و سلطه، خطرناک است ولو هیچگونه از اشکالات در قوانین هم نبوده باشد، تن دادید به حکومت جهانی، و امپریالیزم جهانی غرب خطرناک است. ما با امضای این گونه اسناد بین المللی عملا به سلطه و حکومت جهانی غرب تن میدهیم. آن را قانونی میکنیم، فردا اگر تخلف کنیم، ظلم آنها بر ما حساب نمیشود. قانون شکنی و حقه بازی ما در دنیا ثابت میشود.
این را هم به شما بگویم که حق تحفظ به صورت صوری رعایت شده است. و گرنه اگر کسی مقدمه و دو سه صفحه اول را ببیند؛ در سند 2030 داخلی که میگویند ما به آن ملتزم هستیم و در آن حق تحفظ رعایت شده است، در همین سند مورد قبول آقایان بارها تأکید میکند که این یک برنامه اجرایی است. یعنی از جهت محتوا فقط همان چیزی که او خواسته است باید محقق شود. تنها به هر کشوری اختیار دادند یک دستورکار اجراییِ مشخص برای خودش فراهم کند و گزارش بدهد. برخی کلماتی که صریح به کار برده اند، یک کلمه وسیعتر، مبهمتر و کشدارتری را به جای آن در ترجمه گذاشته اند که فردا هم بتوانند به این طرفیها جواب بدهند که منظور ما این نبوده است. منظور ما آن بوده است. مثلاً تشابه جنسیتی مدنظر آن است ولی این میگوید عدالت جنسیتی؛ که قابل توضیح اسلامی و حقوقی هست. و از این قبیل مسائل در این قانون زیاد است. اگر کسی مقدمهی همین 2030 داخلی را بخواند متوجه میشود که این هم در راستای اطاعت از آنها است. در اینجا هم میخواهند که گزارش بدهند به آنها و لذا صریحاً میگویند که ما طبق این ماده، این را تصویب کردیم، بومی سازی به این معنا، حتی شما که میگویید تشابه جنسیتی، ببینید ما این کار را کردیم. البته بخش مهمی از آن خدمات این انقلاب و جمهوری اسلامی است که طی این سی و هفت_هشت سال اینهمه کار مهم انجام شد در آموزش، در علم، در آبادی کشور، در مبارزه با فاصلههای طبقاتی، آبادی روستاها، جاده، برق، آب، امکانات، حالا که اینترنت به روستاهای بیش از بیست_سی خانوار که آن هم نفهمیدیم فلسفهاش چیست؛ ضرورت اول آن روستاها هست یا نیست؟ این 2030 داخلی دارد به آنها گزارش میدهد که ما چگونه فرمایشات شما را بومی سازی کردیم. منتها با یک عبارات دو پهلوتر، بعد بسیاری از خدماتی که خود انقلاب کرده است به ایران و پیشرفتهایی که خود ایران با نیروی داخلی خودش داشته است اینها هم نوشته میشود به پای دستوراتی که آنها دادند. مثلاً بعد از انقلاب 65 درصد از دانشگاههای ما یا 70 درصد از بعضی دانشکدههای ما خانمها هستند. حالا ما باید بگوییم که ما مدیون دستورات شما هستیم؟ اصلاً آنها چیزهای دیگری هم خواستند. بدهکار کردن خودمان، خدمات این انقلاب و این کشور را مدیون دستورات آنها کردن منتسب به اینکه شما این دستور را دادید و ما هم انجام دادیم، است. اصلاً این ربطی به آنها ندارد و موارد تعارض قطعی را لاپوشی کردن؛ یعنی یک حالت ریاکاری و دوچهره بودن هم با داخل هم با خارج. با سازمان ملل و غربیها و اینها وانمود کنند که ما همه حرفهای شما را اجرا میکنیم در حالی که آنها هیچوقت ما را قبول نمیکنند و هیچوقت از ما راضی نخواهند شد تا اینکه صددر صد بگویید ما غلط کردیم، ما هم یکی از ایالتهای شما مثل زمان شاه هستیم. یک کشور غارت شدهی عقب ماندهی کاملا تسلیم سکولار با دیکتاتوری، تا آنجا باید بروی تا شاید ببخشند. از آنطرف دو چهره گی میکنی که ما را منافق، کلاهبردار و دروغگو تعریف میکنند. همه جا میگویند: اینها نقض حقوق بشر میکنند و دروغ میگویند در داخل هم با افکار عمومی و مردم هم دوچهره بازی میکنند به مردم میگوییم حق تحفظ است با نهادهای قانونی هماهنگ است درحالی که با هیچ نهادی نه رهبری در جریان قرار گرفته است به طور کامل قبل از امضاء و قبل از این تعهدات، نه شورای انقلاب فرهنگی در جریان قرار گرفته است نه در مجلس تصویب شده است. و عرض کردم خود آنها معمولاً اینها را امضاء نمیکنند، امضاء هم بکنند عمل نمیکنند، مبنای ایدئولوژیک و عزت انقلاب ایران و ملت ایران هم کاملاً پایمال میشود. این انقلاب یک دستورکار جدید برای جهان داشته و دارد، برای ایران برای مسلمین و برای مستضعفین و برای کل جهان. حالا ما بیایم بشویم یک کشور مثل بعضی از کشورهای معمولی که اینها برای ما دستور میدهند بعد میگویند میآییم بازرسی میکنیم و جواب بدهید و از این قبیل. این توهین به ملت ایران است، توهین به تاریخ ایران و تخلف از قانون اساسی است و خلاف شأن و کرامت این ملت و خلاف ادعاهای بلندِ انقلاب اسلامی و فلسفه وجودیِ جمهوری اسلامی است ولو اینکه نه در وزارت خارجه، نه در وزارت علوم نه وزارت آموزش و پرورش، نه در هیئت دولت، نه در ریاست مجلس، قصدِ هیچکس صدمه زدن به این عزت نبوده باشد ولی نتیجهاش این هست. امیدواریم در باب قراردادها و تعهدات بین المللی راجع به هم گذشته یک بار دیگر بررسی شود تعهداتی را که باید محکم کاری شود تا فردا برای ما دردسر نشود یا حداقل باعث محکوم شدن ما در جهان یا بی آبرو شدن و تحقیر ما نشود و بخصوص از این پس و از این 2030 و 2030 به بعد باید حتما یک دقت جدی شود که چه کسی چه قرار دادی امضاء میکند؟ دیدید در داخل قرارداد محیط زیست خیلی بحث راجع به سیاست و خانواده و جنسیت، تعریف حقوق بشر و این حرف هاست و خود آمریکا ایجاد میکند و خودش هم بیرون میرود. پیشنهادهای مختلفی است که یکی از آنها این است که شما به جای اینکه سندهای غربی را معیار قرار دهید آن هم به این وسعت، اسناد تصویب شده خودمان، اسناد بالا دستی خودمان، مثل سند تحول آموزش و پرورش و سایر اسناد و قانون اساسی خودمان را مبنا قرار بدهید حالا اگر در سندهایی که سازمان ملل میگوید و غرب میگوید مثل 2030، فرض کنید که برخی از مواد آن چیزهای خوبی است، هم به نفع کشور ماست هم مطابق با اصول ما است، خب اگر لازم است آنها را و بخشی از آن را در اسناد خودمان اضافه کنیم، اشکالی ندارد ما هر چیز مثبتی در جهان باشد، چه غرب چه شرق میپذیریم آن بخش از 2030 که نکات و تجربههای مثبتی است ما اضافه میکنیم و میتوانیم اضافه کنیم به سند آموزش و پرورش مان. یا اسناد دیگر. چون همه آن در شورا تعریف شده است که مدام باید مورد بازبینی و تکامل قرار بگیرد. عیب ندارد بندهای خوبی در 2030 یا غیر 2030 وجود دارد اضافه میکنیم اصلاً به سند تحول، ولی معیار ما باید اسناد بالا دستی خودمان باشد آنها را باید با این تطبیق دهی و وتو کنی نه اینکه این را با آن تطبیق بدهی. اصل، اسناد ملی خودمان است آنها هم اگر چیز مثبتی دارد میپذیریم اگر ندارد کلی و صریح میگوییم که نمیپذیریم لااقل مثل آمریکا باشیم بگوییم نمیپذیریم نه اینکه میپذیریم ولی با حق تحفظ، خودمان ولو شما قبول نداشته باشید.
تشکر میکنم از تحمل دوستان.
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1]- اگر مسلم هم میگفت شامل هر دو بود ولی باز تأکید میکند و میگوید: مسلمه
[2]- ما یعنی پادشاهان و رؤسای جمهور کشورهای جهان
هشتگهای موضوعی
مطالب مرتبط