پرسش های اساسی درباره اسناد بین المللی

سند 2030 - قسمت سوم

بررسی سند 2030

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

سلام عرض می‌کنم محضر خواهران و برادران عزیز، از اینکه دوستان ما را در این جمع شریف دعوت فرمودند، تشکر می‌کنیم. فرمودند درمورد سند 2030 و فرایند 2030 داخلی که متمرکز بر بخش آموزشی است گزارشی محضر دوستان بدهیم و بیان کنیم حساسیت بر سر چه چیزی بود.

فرآیند تصویب مخفی سند و تذکرمقام معظم رهبری نسبت به 2030

اولاً این تعهدی بود که سران دولت‌های متعدد، شاهان و رئیس جمهوران کشورهای مختلف، از جمله کشور ما سال گذشته در سازمان ملل دادند. بدونِ اینکه به نهادهای قانونی کشور ارجاع شود و مسیر قانونی را طی کند. زیرا اگر یک پیمان نامه و معاهده بین المللی است باید به مجلس می‌رفت، نمایندگان ملت تصویب می‌کردند و شورای نگهبان می‌دید و تعهد آور می‌شد. این مسیر را طی نکرد.

یک بخشی از سند 2030 هم که آموزشی است، اساساً مسیر آموزش و پرورش و آموزش عالی ما را در جهاتی تغییر می‌داد. دست کم باید به‌عنوان سیاست‌های کلی در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شده و به رأی و یا حداقل به بحث گذاشته می‌شد، ولی هیچ کدام نشد. یعنی اساساً این طرح، این پیمان، این تعهد، مطلقاً به شورای عالی انقلاب فرهنگی نیامد. حتی به اطلاع اعضاء شورا هم نرسید. بلکه فرآیند تدوین و اجرا از خرداد یک سال قبل، بدونِ اعلام به نهادهای رسمی و بی سرو صدا آغاز شده بود، در آنجا به عنوان یک تعهد جهانی، تعهد به سازمان ملل و یونسکو پذیرفته شده بود و در اینجا شروع کردند به برنامه ریزی. حتی هیئت دولت آن را تصویب کرد (این مصوبه هیئت وزیران، دفتر ریاست جمهوری الان در جلوی من است). در 21/شهریور/95 هیئت وزیران به پیشنهاد وزارت آموزش و پرورش بخش مربوط به آموزش سند 2030 را در هیئت دولت تصویب کردند و عملاً به‌عنوان دستورِ دولت و رئیس جمهور و معاون رئیس جمهور ابلاغ شد، با مسئولیت وزارت آموزش و پرورش با استفاده از همه امکانات و ظرفیت‌های کشور. و یک هیئت مرکزی تشکیل شد که تقریبا همه دستگاه‌های مهم دولتی و هر جا که بودجه و پول و سازماندهیِ حکومتی در اختیارشان است مأمور شدند این کار را سریع انجام دهند و گزارش بیاورند و برای اجرای آن بودجه تعریف کردند. وزیر آموزش و پرورش، دبیر یونسکوی ملی، چندین معاون رئیس جمهور، از جمله معاون رئیس جمهور در امور زنان در این کارگروه حضور دارند.

پس شهریور سال گذشته، دولت این سند را برای خود الزامی کرد. هر چند می گویند ما امضاء نکردیم و تعهد ندادیم؛ اگر فرضا آنها الزامی نکرده باشند (در حالی که ادبیات سند قطعا الزام آور است) ولی تا کنون سابقه نداشته است که هیچ کنوانسیون، تعهدنامه و مواردی از این دست در حوزه های مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی این گونه در دولت تصویب شود. بسیاری از تعهدات بین المللی مانند کنوانسیون حقوق کودک یا موارد دیگر که امضاء کرده ایم، حق تحفظ هم قائل شده بودیم، در کتابخانه ها آرشیو شده است و کسی هم کار ندارد.

ولی درباره این سند اقدامات بی سابقه ای صورت پذیرفته است، بدون اطلاع به هیچ نهادی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی سند را تصویب و الزامی کردند و به یک سند ملی تبدیل شد. سپس به هفت_هشت وزارتخانه دستور دادند اجرای سند و لوازم آن را آغاز کنید. به همین منظور کارگروه هایی تشکیل شد. این اقدام از این جهت بی سابقه است. تا کنون درباره هیچ قرارداد یا تفاهم نامه فرهنگی و غیر فرهنگی و آموزشی دیگری چنین حجمی از تلاش و جدیت و اقدام عملی صورت نپذیرفته است. بعضی واحدهایشان وارد عمل شدند، بعضی بخش ها مانند معاونت زنان ریاست جمهوری به طور صریح در راستای مفاهیم _نه این سند_ بلکه مفاهیم لیبرال سازمان ملل در باب مسائل خانواده، زن و کودک، وارد عمل شدند.

مقام معظم رهبری دو هفته قبل از اینکه در سخنرانی عمومی به این قضیه اشاره کنند؛ به صورت خصوصی به مسئولین دستور داده بودند که اجرای این سند را متوقف کنند تا بیشتر بررسی شود و ببینیم چه چیزی را امضاء می کنید؟ چه تعهدی می دهید؟ حتی پاسخ مکتوب از طرف بعضی از مسئولین آمده بود ولی اقدامی نشد. بعد از این مرحله ایشان در جلسه ای که به مناسبت روز معلم در جمع آموزش و پرورشی ها سخنرانی داشتند این مسئله را به صورت علنی مطرح کردند. اینکه برخی می گویند چرا در آن زمان مطرح شد؟ دلیل آن روشن است، به مناسب روز معلم و حضور آموزش و پرورشی ها بود، چون بخش اصلی این بحث مسئله آموزشی بود. حالا اینکه کسانی خواستند استفاده های انتخاباتی کنند، به خودشان مربوط است ولی به هیچ وجه مسئله انتخاباتی و سیاسی نبود؛ مسئله، اساسی تر از این حرف ها است.

در تاریخ 6/2/96 مقام معظم رهبری دستور توقف اجرای سند به منظور بررسی بیشتر و کارشناسی تر شدن کار را دادند. با اینکه هیچ گزارشی مطلقا به شورای عالی انقلاب فرهنگی ندادند. در آذرماه با عنوانی که حساسیت برانگیز نباشد از سند رونمایی کردند، البته نه با این عنوان؛ دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی اعتراض کرد که قضیه چیست؟ این جزء وظایف ذاتی شورا است. به خاطر همین وظیفه ذاتی است که طی سال های متمادی این همه سند نوشتیم، سند آموزش و پرورش، سند مهندسی فرهنگی، سند نقشه جامع علمی کشور و ده ها سند دیگر. چگونه این همه سند را نادیده می گیرید؟ شما برای هیچ یک از این اسناد با این جدیت وارد عمل نشدید، نه در دولت، نه در وزارتخانه ها، کارگروهی برای اجرای آن ها تعیین نشد، حالا چطور برای یک سند خارجی این همه جدیت و تلاش می کنید؟

بعد از آن مقام معظم رهبری دستور دادند، سند از دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی خارج شود، زیرا مسئله جدی و پیچیده و بنیادی تر از این حرف ها است و باید دقیق بررسی شود. یعنی مسئله فقط این نیست که می خواهیم در مسائل آموزش و پرورش چند تغییر جزئی بدهمی. بلکه ابعاد مسئله بسیار دقیق و پیچیده است. عبارات و کلماتی که دیده می شود، همه در یک هندسه فکری خاص تعبیه شده است. تک تک کلمات را در قوانین دیگرشان تعریف کردند. برای مثال وقتی می گوید اقشار آسیب پذیر؛ منظورش معنای لغوی آن نیست، یک معنای حقوقی_اصطلاحی دارد. وقتی می گوید خانواده؛ منظور از آن خانواده ای که ما می گوییم نیست، وقتی می گوید حقوق بشر؛ می گوید ما می خواهیم جامعه صلح جو و خانواده هایی صلح جو تربیت کنیم معانی ای که ما می فهمیم را اراده نمی کنند.

در ادامه عرض خواهم کرد ما با مفهوم لغوی بسیاری از بخش های معاهدات یا تفاهم نامه های بین المللی از جمله سند 2030 مشکلی نداریم. بلکه مشکل در روح حاکم بر اینها است. یعنی پیش فرضها، مبادی، معیارها، این ها محل اشکال است. این متون کاملا ایدئولوژیک هستند. کسانی که اطلاع فنی و دقیق ندارند با مطالعه این معاهدات و پیمان نامه ها و سند 2030 می گویند این که خوب است، چه مشکلی دارد؟ این سند می گوید همه آموزش ببینند، همه جا صلح باشد، همه بهداشت داشته باشند، اصلا بحث سر اینها نیست!

تناقض «حق تحفظ» و ادعای غیر الزام آور بودن سند

اینکه می گویند الزام آور نیست، می پرسیم اگر الزام آور نیست، چرا حق تحفظ دادید؟ حال فرض کنید الزام آور است. اگر متن سند را ملاحظه کنید، می بینید ادبیات جاری در جای جای سند ادبیات الزام آور است. ادبیاتی چون «باید»، «متعهد می شویم» و مواردی از این قبیل در متن سند بسیار دیده می شود.

اینکه گفته شده بود حق تحفظ دادیم باید توجه داشت اگر کسی می خواهد حق تحفظ حقوقی بدهد نباید به صورت کلی باشد. آنها به این چیزها اعتنا نمی کنند. اگر می خواهید حق تحفظ حقوقی باشد باید با ذکر دقیق بند و ماده باشد و اگر کسی حقوق بین الملل بداند و حقوقدان باشد، این نکات را رعایت می کند. البته آن ها حتی به این نوع حق تحفظ هم اعتنا نمی کنند. از اعضای شورا خواسته بودند پیرامون سند بحث کنند ولی عملا هیچ اتفاقی نیفتاد، تا 2030 را شورا در دستورکار قرار دادند، جلسات شورا تعطیل شد و گفتند انتخابات است و رئیس محترم شورا که رئیس جمهور هستند گفتند دیگر وقت نیست بگذارید برای بعد.

بازی با مسئله حقوق بشر در ایران

مورد دیگر مسئله حقوق بشر در ایران است. سازمان ملل هرگاه درباره حقوق بشر در ایران صحبت می کند پنج مورد حقوق همجنس‌بازان و حق ارتداد و حق خودکشی و حق سقط جنین و حقوق بهائیان را در رأس حقوق بشر می داند. هر وقت جلسه‌ای تشکیل می‌شود اینها را مطرح می‌کنند. بنده در ژنو در یک سلسله از مباحثی که پیرامون حقوق بشر بود حضور داشتم. همیشه در هر جلسه‌ای که مخصوصا ایران شرکت می‌کند یک نماینده ی یهودیِ صهیونیست (نه نماینده غیر صهیونیست) و یک بهایی حتما حضور دارد و رئیس گروه هم اولین سوالی که می‌کند (هر چه هم شما بخواهید بحث کنید که اینهمه خدمات و حقوق بشر در ایران شده است، حق کار، حق زندگی، حق ازدواج، حقوق آزادی، سیاسی، حق رسانه، حق اشتغال، حق رفاه، اینهمه ارتقای اقتصادی... هرچه می‌خواهی بگو ولی به اینها گوش نمی‌دهند) یکی اینکه چرا از همجنس‌بازان در ایران حمایت نمی‌شود؟ برای چه قانونی نیست؟ یکی از بهائی‌ها صحبت می‌کنند، که ما همیشه گفتیم بهائی داریم و بهائی‌ها قربانیان بهائیت هستند. کسی در ایران تحقیق نمی‌کند که چه کسانی بهائی هستند و چه کسانی نیستند؟ چند هزار نفر بهائی بودند و هستند. کسی از کسی سوال نمی‌کند که تو بهائی هستی یا نیستی! همه جا هم هستند، دانشگاه هستند، بازار هستند، کار و کاسبی شان هم هست. در ایران اصلاً کسی از کسی تفتیش عقاید نمی‌کند که اصلاً تو بهایی هستی یا مسلمان هستی! اینها قربانیان بهائیت هستند، کسی تفتیش نمی‌کند. اما حق تبلیغ ندارند، زیرا بهائیت یک مذهب نیست یک توطئه است، توطئه ای که از درون تشیع شروع شد، اول علیه تشیع بعد علیه کل اسلام و بعد هم در زمان شاه جزو ارکان رژیم شاه بود، یعنی مقامات عالی رژیم شاه، از رئیس ساواک تا نخست وزیرش تا شش_هفت تا وزیرش، تا پزشک مخصوص شاه تا معلم بچه هایش همه بهایی بودند، حتی بزرگترین بانک‌ها و سرمایه‌های کشور در دست اینها بود. بهائیت در ایران یک توطئه سیاسی است، هیچوقت یک مذهب نبوده است، اینها اول با ادعای اینکه با امام زمان مرتبطند، در حوزه علمیه عراق متولد شدند. بعضی از طلبه‌های نادان افراطی تحت تأثیر جریان شیخیه و بابیه بودند. اول ادعا شد که اینها با امام زمان ارتباط دارند، گفتند ما باب امام زمان هستیم، مانند علی محمد باب، بعد دیدند بازارشان گرفت و یک عده نادانِ شیعه؛ چه طلبه، چه بازاری دنبال اینها راه افتادند و واقعاً باور کردند. بعد ادعا کرد من خود امام زمان هستم و دید باز هم قبول کردند، بعد گفت من پیغمبر جدید هستم، اسلام را قبول داریم ولی ما پیغمبر جدید هستیم، دین جدید هستیم، بعد هم ادعای خدایی کرد. گفت من هم مثل مسیح که گفتند پسر خداست من هم خدا هستم. اگر این مذهب می‌آمد می‌گفت اصلاً ما اسلام را قبول نداریم، اینگونه حساسیت ایجاد نمی‌شد. مسیحی، یهودی وزردتشی اساساً اسلام را قبول ندارند، نه پیغمبر ما را، پیغمبر می‌دانند و نه قرآن را کتاب آسمانی می‌دانند، ولی در ایران آزاد هستند. دین‌شان آزاد، عبادت‌شان آزاد، همه چیزشان آزاد و محترم است. به‌عنوان یک شهروند کشور آزاد است. در مجلس شورای اسلامی نماینده دارند، با اینکه اصل قرآن و اسلام را قبول ندارند. ولی بهائیت یک توطئه سیاسی است. با اینکه ظاهرا می‌گویند ما قرآن و اسلام را قبول داریم و ما پیغمبر بعدی هستیم.

از طرفی پایگاهشان با صهیونیست‌ها یکی است. بیشترین سرویس های جاسوسی را دارند. پس بحث حقوق بهائیت و اینها نیست! آن ها در باب حقوق بشر به ایران ایراد می گیرند که چرا خود کشی را گناه می‌دانید؟ البته این جرمی نیست که بتوان مجرم آن را در دادگاه محاکمه کرد، وقتی کسی مُرد که نمی‌شود او را به دادگاه برد، ولی می گویند اصلا چرا گناه می‌دانید؟ این توهین به حق بشر است. مورد دیگر حق ارتداد و حق گناه است. می‌گویند حق گناه در رأس حقوق بشر است. ما با چنین مکتبی راجع به حقوق بشر روبه رو هستیم. وقتی از زن صحبت می‌کند توجه اصلی‌اش به جسم زن است نه به کرامت و روح زن.

یا مثلاً وقتی در این مباحث سخن از ارتقاء و رشد زنان به میان می آید، می گویند به شما مربوط نیست! در حالی که این دستور انبیاء است، پیغمبر اسلام فرمود: پدری که برای رشد علمی دخترش خرج کند، دو برابر پدری که خرج رشد علمی پسرش می‌کند؛ پاداش دارد. علم آموزی بر مرد و زن مسلمان واجب است. انقلاب ما هم در رشد علمی و اجتماعی زنان رکورد زده است، 65 تا 70 درصد دانشگاه ما زنانه است. از آنطرف مردها باید مطالبه کنند که حقوق مساوی به ما بدهید، اقلاً سهمیه را 50_50 کنید زیرا مسئولیت تأمین زندگیِ خانم و خانواده با من است. ولی 65_75 درصد از دانشگاه‌ها خانم‌ها هستند، ایران که از رکورد‌های جهانی بالا زده و همه هم اعتراف کردند. پس باید در بحث از رشد زن، حقوق بشر و امثال آن روشن شود کدام تعریف از حقوق بشر! کدام تعریف از حقوق زن! کدام تعریف از حقوق کودک! کدام تعریف از حقوق بین الملل! مدنظر است؟

سه مسئله در روابط بین المللی

با توجه به مقدمه ای که گذشت باید گفت در روابط بین الملل، پیمان‌ها و نهادهای بین المللی با سه مسئله مهم روبرو هستیم:

مسئله اول: معیار و منبع تعریف حقوق بشر

برخی سوال می کنند مگر حقوق بشر، ایرانی و غیر ایرانی دارد؟ مسلمان و غیر مسلمان دارد؟ بشر، بشر است دیگر! چه فرقی می‌کند؟ بله بخشی از این حرف درست است. آنها که می‌گویند حقوق بشر ما با حقوق بشر شما فرق دارد این تعبیر دوپهلو است؛ یک طرف آن واقعاً غلط است. اگر بشری حقوقی دارد همه ی افراد بشر دارند، اگر هم ندارند، هیچکدام ندارند. پس بحث سر چه چیزی است؟ موضوعِ حقوق بشر که «بشر» است؛ موضوع بحث نیست. یعنی مسئله این نیست که از کدام انسان سخن می گوییم؟ انسان شرقی است یا غربی، قدیم است یا جدید. بشر، بشر است.

بلکه اختلاف بر سر این است که منبع حقوق بشر چیست و کجاست؟ یعنی فهرست حقوق بشر را چه کسی تعریف می‌کند؟ وچرا؟ دیروز پارلمان آلمان تصویب کرد همجنس‌بازی قانونی است و ازدواج همجنس‌بازان به رسمیت شناخته می‌شود و ما از این به بعد دو نوع خانواده داریم، خانواده همجنس و خانواده غیر همجنس. این همان آلمانی است که دارای تاریخ فلسفه، زادگاهِ پروتستانتیزم و اخلاق است. بیست سال پیش اگر کسی می گفت روزی خواهد رسید که در آلمان همجنس بازی قانوی شود، هیچ کسی قبول نمی کرد[2]. اما الان شبکه‌های رسمی در حال ترویج و تطهیر و تئوریزه کردن این امور هستند. آن را روشنفکرانه جلوه می دهند و در رأس حقوق بشر می‌گذارند. حتی نخست وزیر آلمان (خانم مرکل) اعلام کرد ازدواج بین یک مرد و زن است، اما مجلس رأی نداد.

این واقعیت همان مکاتب غربی و حقوق بشر غربی، لیبرالیزم است که عده دائما از آن دم می زنند. نه اینکه تمام حقوق بشر غربی فقط اینهاست؟ خیر. اولا در حقوق بشر مکاتب مختلفی وجود دارد، لیبرالیزم، نئولیبرال، مکتب حقوق بشر سوسیالیستی و اقسام ایسم های دیگری که امروزه رایج است. اما کدام یک از اینها باید بر جهان حاکم باشد و چرا؟ این پرسش اساسی ماست. انبیا هم برای بشر، حقوق تعریف کردند، اسلام برای همه انسان ها حقوق بشر تعریف کرده است. بدون اینکه بین انسان فرق بگذارد و بگوید این حقوق بشر ما است نه شما. همه بشر این حقوق را دارند. اما کدام حقوق؟ فهرستِ حقوق بشر اسلامی، با فهرست حقوق بشر لیبرال، با فهرست حقوق بشر سوسیالیستی، با فهرست حقوق بشر مثلاً چین و هند باستان و شرق باستان، با فهرست حقوق بشر یهود، اینها در مواردی شباهت دارند و در موارد اساسی دارای تفاوت هستند. از جنبه اشتراک همه حق حیات، حق ازدواج، حق اشتغال، را از حقوق انسان ها می دانند و اختلافی نیست ولی یک چیزهایی را که ما جزو حقوق بشر و در رأس حقوق بشر می‌دانیم، آنها اصلاً جزو حقوق بشر نمی‌دانند؛ مانند حق کرامت انسان، حق رشد، همان چیزی که به نام «حق الله» مطرح می‌شود که درواقع حق النفس است. «حق الناس» را اجمالاً به عنوان حقوق بشر قبول می‌کنند ولی «حق الله» که حق النفس و حق تکامل من است را نمی پذیرند. حق النفس، حقِ داشتنِ دنیا و آخرت خوب، حق تکامل معنوی و اخلاقی و حق آماده شدن برای لقاء الله است. اینها چون مادی نیست جزو حقوق بشر نمی‌دانند. از طرف دیگر مواردی وجود دارد که آنها حقوق بشر می‌دانند ولی ما آنها را حدود بشر می‌دانیم. او می‌گوید چون لذت می‌بری؛ سود دارد تا وقتی لذت می‌بری باش و وقتی هم لذت نمی‌بری خودکشی کن، او این حق را برای بشر قائل می‌شود؛ حق خودکشی.

اما در مکتب توحیدی ما حق صدمه زدن به انگشت خود را هم نداریم، چون امانت است. بدن ما هم برای خداست و با این بدن نمی شود هر کاری کرد. ما حتی حق بی آبرو کردن خودمان را نداریم. یکی از حقوق بشر غربی این است که کسی می‌تواند آبروی خودش را بریزد. ولی اسلام این اجازه را نمی‌دهد چون آبروی تو هم امانت خدا است. یک کسی در مکتب حقوق بشر مادی حق دارد به ظلم تن بدهد و بگوید اینها ظلم می‌کنند و من هم دلم می‌خواهد به من ظلم شود. در حالی که در حقوق بشر اسلامی شما حق ندارید تن به ظلم دهید، همانطور که حق ندارید به کسی ظلم کنید، هر دو ممنوع است. حق گناه ندارید، حق ارتداد ندارید، حق زنا ندارید. حتی اگر طرف راضی شود یا نفهمد یا زجر هم نکشد، باز هم حق ظلم ندارید. بنابر حقوق بشر اسلامی اگر نود و نه در صد از ما، رضایت بدهیم به یک نفر، اقلیت مطلق، ظلم شود؛ چنین حقی نداریم. از این بالاتر اینکه اگر همان یک نفر هم راضی شود و بگوید به من ظلم کنید، به من توهین کنید؛ باز هم چنین حقی نداریم.

با توجه به این مقدمات وقتی سخن از حقوق بشر می زنید، کدام دستگاه حقوق بشر را می‌گویید؟ حقوق بشر غربی، حقوق بشر اسلامی، حقوق بشر شرقی؟ ممکن است هشتاد یا نود در صد مصادیق حقوق بشر در مکاتب مختلف یکسان باشد، اما آن ده- بیست در صد دیگر خیلی مهم است که با هم تفاوت داریم، البته در آن هشتاد_ نود درصد هم استدلال هایمان با هم متفاوت است، هر دو می‌گوییم بشر این حق را دارد یا این حق را ندارد. اما استدلال ها متفاوت است. تعریف بشر در مکاتب مختلف، متفاوت است، بنابراین تعریف حقوق بشر هم در مکاتب مختلف متفاوت است.

مسئله اصلی این است که چه کسی حقوق بشر را برای جهان تعریف کند؟ چرا شما تعریف می‌کنید؟ چه کسی گفته است که این فهرست از حقوق بشر درست است؟ با کرامت انسان سازگار است؟ شما می‌گویید همجنس بازی در 17_18 کشور غربی از جمله آمریکا و آلمان و ... قانونی شد ولی ما می‌گوییم این خلاف کرامت بشر است. هر چه بر خلاف کرامت بشر است جزو حقوق بشر نیست. بلکه از حدود بشر است. هر جا «حق الناس» را علیه «حق الله» تعریف کنید، حقوق بشر غیر دینی و سکولار است. آن حقوق بشر جزو حقوق بشر نیست، آن حقوق جعلی بشر است. مگر هر کسی می‌تواند برای خودش و برای بشر هر حقوقی دلش بخواهد بتراشد؟ آن هم بر مبنای اصالت لذت. بحث فقط سند 2030 نیست، بحث بر سر بسیاری از قراردادهایی است که تا امروز بی سر و صدا امضاء شده است و در همه آن ها گفتند که حق تحفظ داریم. همین حقوق بشر را گفتند با حق تحفظ امضاء کردند؛ ولی ما هر سال در سازمان ملل محکوم می‌شویم، چرا؟ چون آنها می‌گویند که حق همجنس‌بازی هم جزو حقوق بشر است. هر سال ایران محکوم می‌شود. چون امضاء کرده است و گفته حق تحفظ داریم. بعد طرف مقابل می‌گوید تحریم‌ها را به اسم هسته‌ای کنار گذاشتیم، حالا همان تحریم‌ها را به بهانه موشکی می‌آوریم. اگر موشک را کنار گذاشتید، همان تحریم‌ها را بلکه بیشتر به عنوان حقوق بشر می‌آوریم. تحریم‌ها کمتر نشد. بلکه بعد از انتخابات اعلام کردند تحریم‌های مادر آغاز شده است.

پس اولین مسئله ما این است که چه کسی حقوق خانواده، حقوق زن و حقوق بشر را تعریف می‌کند؟ و این تعریف بر چه مبنایی است؟ با چه منبعی و براساس چه معیاری است؟ چه کسی گفته است که لیبرالیزم مبنای حقوق بشر برای همه دنیا است؟ اسلام مبنای حقوق بشر برای همه دنیا است. ما هم به حقوق بشرِ جهانی قائلیم، در صورتی که منبع آن اسلام، توحید و انبیاء باشد نه لیبرالیزم و منافع سرمایه داری؟ این نکته اول نسبت به کل قوانین بین الملل و نهادهای بین المللی است.

مسئله دوم؛ میزان پایبندی غرب به قوانین بین المللی

نکته دوم اینکه آیا صادقانه اینها را می‌گویید یا غیر صادقانه؟ بسیاری از این قوانینی که برای حقوق بشر نوشتید، خودتان در هیچ جا عمل نمی‌کنید، وقتی نوکران‌تان سرکار هستند؛ یکبار هم اینها را محکوم نکردید. شاه در ایران کدام کنوانسیون بین المللی را ولو به ظاهر رعایت می‌کرد؟ شاه، قانون اساسی سلطنتی را هم رعایت نمی‌کرد، که امام اوایل می‌گفت لااقل به همین قانون اساسیِ سلطنتِ مشروطه عمل کن! شاه به کدام کنوانسیون بین المللی عمل می‌کرد؟ آیا حتی یکبار ایرانِ (زمان) شاه؛ تحریم شد؟ نه. آیا عربستان سعودی تا کنون تحریم شده است؟ نه. الان عربستان رئیس چند کنوانسیون حقوق بشر جهانی است. با اینکه بسیاری از حقوق بشر را رعایت نمی کند. در عربستان نمی‌گذارد زن رانندگی کند، در آنجا حقوق زن در خطر نیست! این جنایت‌هایی که در یمن می‌کند. یمن زیر بمباران و قحطی و تحریم است. مردم گرفتار وبا و گرسنگی هستند و هزاران نفر از وبا می‌میرند. کودکان از گرسنگی می‌میرند. در چنین شرایطی آیا حتی یکبار آمریکا و فرانسه و انگلیس و سازمان ملل، عربستان را محکوم کردند؟ پس در حقوق بشر صادق هم نیستید. همیشه چند کشور خاص محکوم می‌شوند. ایران، روسیه، چین، کره شمالی، عراق، سوریه، کوبا. یعنی کشورهایی که به هر دلیلی تسلیم اینها نیستند، علناً هم می‌گویند تسلیم نیستیم، درگیر می‌شوند، این کشورها محکوم می‌شوند. دبیرکل سابق سازمان ملل (بان کی مون) عربستان را به خاطر کشتار کودکان یمن محکوم کرد. عربستان سریع پیغام داد مگر پول نمی‌خواهید؟ او هم با وقاحت تمام گفت که من محکومیت عربستان را پس می‌گیرم، ما از عربستان عذر خواهی می‌کنیم و پس می‌گیریم (بعد جالب است خجالت هم نمی‌کشند) در تریبون بین المللی اعلام کردند که ما به خاطر پول این کار را کردیم. برای اولین بار در تاریخ سازمان ملل یک بیانیه در محکومیت کشوری را پس گرفتند. عربستان با این همه موارد نقض حقوق بشر، رئیس چند کنوانسیون حقوق بشر سازمان ملل شده است و بر حقوق بشر نظارت دارد. یک کشور جنایت کار در بحرین و عراق و سوریه، کشوری که پدر تروریزمِ وحشی و وهابی است و بویی از دموکراسی نبرده، دموکراسی غربی، نه اسلامی، نه حتی خلافت اسلامیِ سُنّی؛ چنین حکومت جنایتکاری محکوم نمی‌شود.

فرانسه بالاترین و عالی‌ترین نشان حقوق بشر مربوط به انقلاب فرانسه را به سینه شاه عربستان زد. البته این کار را مخفی انجام داد ولی بعدا علنی شد و آبرویش رفت برای همین کار چند میلیون دلار پول می گیرند. همین رئیس جمهور دیوانه ی جدید آمریکا به عربستان رفت و پانصد میلیارد دلار باج گرفت که خودشان در نشریه آمریکا عکسش را به‌عنوان گاو شیرده انداختند. پانصد میلیارد دلار که بسیاری از آن پول اسلحه بود، همانجا هم تصمیم گرفتند ارتش جدید عربی_آمریکایی علیه ایران درست کنند و تحریم‌ها را بیشتر کنند، اینها همه بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران بود. اینها کاری ندارند که شما چشمک می‌زنی؟ نمی‌زنی؟ چراغ سبز نشان می‌دهی؟ نمی دهی؟ کاری ندارد، احساس کند ضعیف هستید، جلوتر می آید. می‌خواهم بگویم آیا اصلاً صداقتی در اینها هست که حقوق زن و حقوق بشر را تعریف کنند؟ و برای دنیا سند توسعه پایدار و سند آموزش ملی و بین المللی و جهانی و ارتقاء زنان بنویسند؟

سوال اول این بود که چه کسی و با چه معیاری حقوق بشر را تعریف می‌کند؟ لیبرالیزم یا اسلام یا مکتب دیگری و چرا؟ اشکال دوم ما به اینگونه تعهدات این است که شما صادق نیستید. گزینشی عمل می‌کنید و در بین رژیم های دنیا آنها که نوکر ومتحدتان هستند هیچوقت محکوم نمی‌شوند و تحت فشار نیستند ولو عمل نکنند، یعنی سیاسی برخورد می‌کنید.

مسئله سوم؛ قوانین بین المللی یا دیکتاتوری جهانی؟

اشکال سوم؛ به چه دلیل باید عده‌ای در سازمان ملل بنشینند و برای همه دنیا تصمیم بگیرند؟ در مورد زبان، در مورد تعریف توسعه، در مورد نظام آموزشی، درمورد خانواده، درمورد محیط زیست و ...؟ دیکتاتوری جهانی راه انداختید؟ آیا سازمان ملل یک نهاد بی طرف است؟ کدام یک از این نهادها بی طرف است؟ نهاد حقوق بشر، نهاد انرژی هسته ای، نهاد صلح جهانی، نهاد محیط زیست، کدام یک بی طرف هستند؟ اول اینکه همه اینها زیر شاخه‌هایی هستند و محور مرکزی و تصمیم گیری اینها شورای امنیت سازمان ملل است. سازمان ملل چیزی نیست جز شورای امنیت سازمان ملل. شورای امنیت هم متکشل از 5 کشور است که بمب اتم دارند و فقط این 5 آنجا هستند چون بمب اتم دارند. 5 کشور اتمی؛ اینها رهبر جهان هستند، بعد از جنگ جهانی اول و دوم کشورهای پیروز جنگ آقایی جهان را در دست گرفتند. اول آمریکا و انگلیس و فرانسه و شوروی، بعدها که چین هم به بمب اتم رسید او نیز داخل در این جمع شد. بعد هم گفتند به هیچ کس اجازه نمی‌دهیم به بمب اتم برسد و ما چون بمب اتم داریم؛ حق وتو داریم. یعنی تمام دنیا یک رأی بدهند ولی یکی از این 5 تا یک رأی دیگر بدهد؛ این بر همه مقدم است، چرا؟ چون بمب اتم دارد. این جامعه مدنی و جامعه جهانی است. این وضعیت چیزی جز دیکتاتوری جهانی نیست. ممکن است کسی بگوید مصوبات سازمان ملل محصول عقل جهانی، تجربه جهانی، تعامل بشری و تجربه بشری در تاریخ است. اگر این بود؛ قابل بحث بود. یعنی اینها را روی میز گذاشتند و گفتند هر متفکری و هر صاحب نظری با هر دین و مکتبی ولو بی دین از هر جای جهان هر نظری دارد بگذارد بحث کنیم، بعد هم رأی بگیریم؛ این کار را هم نکردند.

شما فکر می‌کنید این پیمان‌های بین المللی در آفریقا یا آمریکای لاتین یاآسیا تولید شده است؟ حتی در کل کشورهای اروپایی تولید شده است؟ خیر. همه این ها را همان چند کشور خاص که می خواهند یک فرهنگ بر جهان حاکم باشد، تنظیم کرده اند. فرهنگ اصالت لذت، اصالت سود، فرهنگ سرمایه داری، سبک زندگی لیبرال، نماد شاخص هم: یکی همجنس‌بازی و دیگری فروپاشی خانواده است. به طور خاص زنان بیشتر از همه هدف گرفته می‌شوند، چون می‌دانند اگر زن به‌عنوان سنگ بنای خانواده رفت و لغزید، دیگر خانواده‌ای نخواهد بود و وقتی خانواده‌ای نباشد دیگر کودکی نخواهد بود ودیگر نمی شود انسان تربیت کرد. به همین دلیل با همه سنت هایی که کمی از اخلاق و معنویت و خانواده حرف می‌زنند ولو غیر اسلامی، سر جنگ دارند. مثلاً سنت‌های چینی، سنت‌های هندی، سنت‌های مردم آمریکای لاتین، سنت‌های مسیحی، سنت‌های یهودی، همه این ها قائل به خانواده و حجاب بودند. همه اینها مخالف فحشاء و هم‌جنس‌بازی و زنا و لواط بودند. با همه اینها مبارزه کردند و چون اسلام جدیدترین و آخرین دین بوده و دقیق‌تر و همه جانبه‌تر به قضیه نگاه کرده است، روی ارزش‌های اسلامی بیشتر تمرکز می‌کنند. وگرنه تا نود سال پیش زنان در اروپا و آمریکا با حجاب بودند، بروید ببینید عکس‌هایی که در تاریخِ اجتماعی خود آمریکا و اروپاست. صدسال پیش در خیابان‌های اروپا و آمریکا بی حجاب نبوده است! حجاب هاشان مانند این فیلم‌های قدیمی که لباس های بلند به تن دارند و مانند فیلمهای وسترن در قرن 17 و 18 بوده است. اصلاً زن برهنه، زن نیمه لخت و زن آرایش کرده، به‌عنوان اهل فحشاء در خود اروپا و آمریکا مطرح بود. تا همین صد سال پیش این نوع سبک پوشش کاملا قبیح بود. اینها را به عنوان بدنام نگاه می‌کردند. بله فاحشه خانه داشتند، می‌گفتند اینهایی که اهل فحشاء هستند بروند. تا همین پنجاه سال پیش همجنس‌بازی در اروپا و آمریکا یک امر شرم آور و یک جُرم اخلاقی تلقی می‌شد، و حتی در فیلم‌ها مطرح نمی‌کردند، و آن را به‌عنوان یک گناه مخفی می‌کردند تا همین 60_70 سال پیش، حتی تا 40 سال پیش هم هالیوود اینگونه فیلم‌ها را نمی‌ساخت. ولی الان در بزرگ‌ترین فیلم‌ها قهرمان فیلم و شخص اولش همجنس‌باز است. خود اروپا و آمریکا اینقدر فاسد نبود، حالا اینها فساد و فحشاء را به‌عنوان حقوق بشر و حقوق زن مطرح می‌کند. در کتاب مقدس شراب حرام است، گوشت خوک حرام است، حجاب واجب است، حکم سنگسار در قرآن نیست، در کتاب مقدس اینها است. قرآن با تخفیف و با اضافه کردن صد شرط آن هم فقط در یک مورد به طور مشروط و به نحو بازدارنده سنگسار را پذیرفته است. ولی در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان ببینید احکام سنگسار چقدر زیاد و چقدر شدید است.

از کشیشی پرسیدم چرا اینها را به مردم خود نمی‌گویید؟ مردم فکر می‌کنند وجوب حجاب و حرمت شراب و گوشت خوک و این دست احکام مربوط به اسلام است درحالیکه اینها که در کتاب مقدس شماست. گفت نمی‌شود گفت، اگر بگوییم به حرف ما گوش نمی‌کنند. پس همان بهتر که نگوییم. یعنی دین خودشان را سانسور می‌کنند به جای اینکه آن را کامل بیان کنند. اینها با هر فرهنگ دینیِ ولو غربی و شرقی بوده یا حتی سنت‌های اخلاقی مثل آیین شین‌تو در ژاپن، کنفوسیوس در چین، بودیزیم، هندوئیزم، با همه مخالفت می کنند. این ادیان و مکاتب هیچ یک ضدِ حجاب یا طرفدار شراب و زنا و همجنس بازی نبودند. این امور جرم‌های بزرگی در کتاب‌های مقدس به شمار می آید. حتی در اخلاق بودایی و اخلاق هندویی. فرهنگ برهنگی و هم جنس بازی و شرابخواری اساساً ضد دین و ضد هویت اخلاقی است.

تا کنون سه پرسش مطرح شد. اول اینکه حقوق بشر با تعریف چه کسی، باکدام فهرست از حقوق بشر و بر اساس چه منبعی؟ پرسش دوم اینکه آیا شما در برخورد با قوانینی که خودتان نوشتید صادقانه برخورد کردید؟ اصلاً خودتان آن ها را اجرا می‌کنید؟ یا گزینشی است؟ سوم اینکه چرا چند کشور محدود برای همه دنیا قانو تصویب کنند؟ این که دیکتاتوری بین المللی است. چرا چند کشور براساس یک ایدئولوژی سرمایه داری لیبرال، با نفوذ شدید صهیونیسم و رگه‌های بارز فراماسونری، در نگاه به خانواده، نگاه به جنسیت، نگاه به دین، نگاه به صلح، نگاه به حقوق بشر، برای همه دنای تعیین تکلیف می کنند؟ آیا همه با دیدگاه‌های مختلف از هر پنج قاره نشستیم، تمام ایدئولوگ‌ها، دانشمندان و حقوق دانان نشستیم و بحث کردیم و ماده به ماده یک چیزی تصویب شده بعد به رأی گذاشتیم بعد گفتند اکثریت این را گفته است، پس باید برای جهان اجرا شود؛ آیا این روند طی شده است؟ ابداً چنین چیزی نبوده، پس چه کسی گفته که شما رئیس همه عالم هستید؟

یکی از مواد اساسنامه سازمان ملل این است که در امور داخلی هیچ کشوری دخالت نخواهد کرد. این ماده یکی از مبانیِ مشروعیت سازمان ملل است. اما دروغ می گویند، هر جا به نفع شان است، دخالت می‌کنند. هر جا به ضررشان است دخالت نمی‌کنند، تنها چیزی که مطرح نیست حقوق بشر است.

نگاهی به نهادهای بین المللی

همانطور که اشاره شد اگر واقعاً نهادهای بین المللی صادق بودند و به این قوانین عمل می‌کردند و همه کشورها و اندیشمندان را در تدوین قوانین بین المللی مشارکت می دادند و از یک مکانیزم توافق شده جهانی بهره می بردند، امکان گفتگو و بحث وجو داشت. اما کشورهای استعارگر تنها به دنبال تحقیر هستند. جهانی شدن چند نوع است، منظور شما کدامیک از انواع جهانی شدن است؟ ارتباط نوکر با اربابش هم ارتباط جهانی است، ارتباط ارباب با نوکر هم ارتباطش جهانی است، ارتباط دو ملت که نه نوکر هستند نه ارباب، این هم ارتباط جهانی است. ما ارتباطات جهانی مدل سه را می‌خواهیم. این مدل انسانی است. مدل ارتباطی جهانی شدن نوع یک و دو غیر انسانی است، استکبار و استعمار است. یک طرف ارباب است و یک طرف نوکر؛ یکی استثمار می‌کند و یکی استثمار می‌شود، یکی دستور می‌دهد، یکی اطاعت می‌کند. اساسا یکی از اهداف اصلی انقلاب اسلامی ایران دستیابی به استقلال سیاسی و فکری و فرهنگی بود. یعنی ملت ما جزو ملت‌های نوکر نیست، نخبگان ما محترم هستند، ما حرف داریم، دانشگاه ما، حوزه ما، در تمام مناسبات جهانی و بین المللی شرکت می‌کنیم و حرف داریم. در تمام نهاد‌های بین المللی و جهانی شرکت می‌کنیم و باید شرکت کنیم، اما چه نوع شرکتی؟ چه نوع رابطه ای؟ در طرح جامع چه کسی؟ در پروژه چه کسی؟ ما در پروژه آنها یا آنها در پروژه ما؟ یا نه هر دو در یک پروژه عادلانه ی بشری و جهانی؟ ما این سومی را قبول داریم، ما نه می‌گوییم ما ارباب باشیم و بقیه نوکر، نه می‌گوییم آن ها ارباب باشند و ما نوکر. ما می‌گوییم هیچ کس نه ارباب باشد، نه نوکر. همه به هم احترام بگذاریم، درباره همه چیز بحث کنیم و در نهایت ببینیم چه چیزی حقوق بشر است و چه چیزی نیست؟ ببینیم معنای واقعی صلح و جنگ و تروریزم و نیز عوامل اصلی تروریزم و جنگ در جهان چه کسانی هستند؟

یک عده دنبال صلح هستند، یک عده دنبال جنگ هستند، یک عده می‌خواهند ایران منزوی شود، یک عده می‌خواهند ایران جهانی شود، یک عده با جهان قهر هستند، یک عده می‌خواهند با جهان آشتی کنند. امام خمینی با جهان قهر نبود، امام با چهار_پنج جهان خوار قهر بود، دعوا کرد آن هم برای نجات جهان و بشریت. امام جهانی‌ترین حرکت بود، امام ضد جهان نبود، امام ضد جهان خوار بود، یک عده می‌خواهند با چهارتا جهان خوار آشتی کنند و تسلیم شوند؛ می‌گویند آشتی با جهان.

تقسیم همه چیز به سنتی و مدرن، حتی بشر سنتی، بشر مدرن، دین سنتی، دین مدرن، این تقسیم بندی بیش از اینکه علمی و معرفتی باشد، یک تقسیم بندی ایدئولوژیک و تبلیغاتی است.[3]

سنت چیست؟ از نظر اسلام، سنّت بد داریم، سنت خوب داریم. (سنت سیئة، سنت حسنة) اگر با معنای اصطلاحی سنت کار داریم، هر سنتی و هر چیزی که از قدیم بوده صلاحیت تبعیت ندارد. چنانچه هر چیز جدیدی خوب نیست، لزوما هم بد نیست، اگر این بدی بدعت باشد، یعنی خلاف ارزشها باشد چیز بدی است، مدرنیته اش هم بد است، اگر چیز مدرنی است که به نفع تکامل بشر است، بدعت نیست، بدی هست ولی بدعت نیست.

مفاهیم اسلامی نسبتش با سنت و مدرنیته؛ چه در حقوق بشر، سبک زندگی، سبک آموزش، مفهوم دولت، حق حاکمیت، عموم خصوص من وجه است؛ نه تباین است و نه تطابق. یعنی آنچه اسلام می‌گوید بخشی از آن با سنت و تعریف غربی می‌سازد و بخشی از آن با سنت آنها سازگار نیست، بخشی از آن با بخش‌هایی از مدرنیته سازگار است، بخشی هم با بخش‌هایی از مدرنیته سازگار نیست. اصلاً اسلام چیزی را به قدیم و جدید تقسیم نمی‌کند. به درست و نادرست، حق و باطل، مفید و مضر، عدل و ظلم تقسیم می‌کند، نه قدیم و جدید، شرقی و غربی!

اینها پاسخ کسانی است که می‌گویند تکلیف تان را روشن کنید، می‌خواهید با جهان کار کنید یا نمی خواهید؟ ما می پرسیم با کدام جهان؟ صد و بیست_سی کشور دنیا از حقوق هسته‌ای ما دفاع کردند، اینها جهان نیستند؟ این 5+1، در اصل 5+1 منهای 5 شد! زیرا همه مذاکرات با امریکا بود. اینها جهانند؟ آمریکا جهان است؟ این صد و بیست کشور که گفتند ایران حق هسته‌ای دارد، جهان نیستند؟ هر چه او تعهدات را نقض می‌کند و ما با سعه صدر می گوییم انشاءالله نقض نکرده است و منظوری نداشته است. اخیرا گفتند: نقض هم کرده باشند، بی تربیت است، ما به همه تعهداتمان عمل کردیم، بتون ریختید و تمام شد. یکی دو نفر از نوابع هسته‌ای چند وقت پیش به من خبر دادند که در سازمان آب و فاضلاب مشغول هستند، چند نفر به خارج از کشور رفتند، همین کشورهای غربی بعضی از اینها را دعوت کردند، گفتند در ایران که ما نمی‌گذاریم شما کارهای هسته‌ای انجام دهید، به اینجا بیایید، چند نفر مستقیم دعوت شدند، جزو نوابغ هستند، من نمی‌دانم رفتند یا نرفتند. ما که به همه تعهدات مان عمل کردیم آن ها به کدام تعهداتشان عمل کردند؟ ده درصد هم عمل نکردند، بقیه هم با تحریم‌های جدید دارد دوباره برمی‌گردد.

آمریکا را بشناسید، سازمان ملل مستقل از آمریکا و کمپانی‌های سرمایه داری صهیونیست نیست، استقلالی ندارد، بی طرف نیست، اگر یک بار توانست آمریکا و اسرائیل را محکوم کند و تحریمی علیه آمریکا وضع کند و اعلام کند امریکا تنها کشوری است که از بمب اتم استفاده کرده است، جنایتکار جنگی است، حالا یک جنایتکار شده رئیس پلیس بمب اتم دنیا. این نهادهای جهانی را بشناسید؟

نگاهی به عملکرد معاونت امور زنان ریاست جمهوری

این معاونت بیش از یکی دو سال است که خیلی واضح واردِ مذاکرات خارجی با سازمان‌ها و کشورهای مختلف شده است. بعضی از مصوبات آن ها فمنیستی و در تعارض با قانون اساسی و مکتب ما است و حتی در تعارض با کرامت زن است. همچنین مذاکرات وسیعِ پنهانی و علنی داشته اند و دارند و برخی چیزهایی را پذیرفتند و شروع به اجرای بی سروصدای آن در کشور کردند. بعضی از دوستان و خود بنده در شورای عالی انقلاب فرهنگی تذکر دادیم که اگر این ارتباطات و سیاست‌هایی که معاونت زنان ریاست جمهوری دارد تعقیب می‌کند؛ اگر نظرات شخصی افراد است که هیچ، اگر به عنوان نظرات و دیدگاه های ریاست جمهوری اسلامی و سیاست های شورای انقلاب فرهنگی در حوزه ی خانواده و زن است، باید در شورا مطرح شود، دیدگاه‌های مختلف مطرح شود و ببینیم با چه دیدگاه و مبنایی، به سمت کدام اهداف حرکت می‌کند؟ بودجه می‌بندد؟ به خارج از کشور گزارش کار می‌دهد.

دو سال قبل بخشی از عملکردشان را در رسانه ها علنی گفتند که بنابر گزارش‌هایی به نهادهای غربی دادند دارند تلاش می کنند ازدواج زیر 18 سال ممنوع شود، حالا بر چه اساسی ممنوع شود؟ کشوری که ده پانزده میلیون ازدواج دیر شده یا در حال دیر شدن دارد؛ اگر یک دختر و پسر 17 ساله می‌خواهد ازدواج کند چرا نباید ازدواج کند؟ بر اساس کدام ضابطه؟ چون غربی‌ها گفتند؟ حالا آنها برای خودشان اصلاً این چیزها مطرح نیست! آنها از مدرسه ابتدایی و راهنمایی بچه هاشان مشغول مناسبات جنسی اند! و وسائل ضد بارداری و بهداشت جنسی در مدرسه ابتدایی دخترانه گاهی به فروش می‌رود. در آنجا این مسائل تحت عنوان آموزش اشکال ندارد، آموزش و آمیزش مشکل ندارد. اینجا ازدواج زیر 18 سال ممنوع!

حتی اخیرا یک شخصی که لبنانی_آمریکایی بود به ایران آمد و با معاونت زنان و با بخش‌هایی از معاونت هایی در نهادهای دولتی کشور ما بر سر حقوق زن و حقوق بشر اینها جلسات و پیشنهادات و راهکارهایی دادند که بخشی از آن هم ظاهرا به سمت عمل و اجرا و تصویب و بودجه گذاری رفت، یکی از همین‌ها چند ماه قبل به عنوان جاسوس گرفته شد و معلوم شد که اصلاً جاسوس سازمان سیا است و فکر می‌کنم هنوز هم بازداشت است، این آمریکایی_لبنانی دو رگه بود و مستقیم با رئیس جمهور آمریکا ارتباط داشته است و گفته یکی از مأموریت‌های من این بود که در حوزه سیاست زنان و خانواده تأثیرگذاری کنم و تاحدودی هم موفق شدم.

اینها مسائلی است که واقعاً بُعد فرهنگی، بُعد سیاست‌های کلی نظام، بُعد خانواده، بُعد امنیتی و اطلاعاتی همه با هم است. می‌خواهم بگویم مسئله فروپاشی خانواده و بی دفاع و بی سامان کردن زنان و دختران جوان یک پروژه است و این پروژه از شبکه‌های ماهواره‌ای و فیلم‌های خانواده و خیانت‌های جنسیِ مرد به زن و زن به مرد، مسائل همجنس‌بازی شروع می‌شود تا بحث جاسوسی و سیا و ارتباطات با نهادهای داخل کشور تا اِعمال فشارهایی تحت عنوانِ حقوق بشر و حقوق زن و این حرف ها. این مسئله خیلی دقیق است.

در باب مسئله «معاونت زنان ریاست جمهوری» در شورای انقلاب فرهنگی بحثی صورت پذیرفت. عملکرد معاونت زنان ریاست جمهوری در دوره‌های قبل هم گاهی با آسیب هایی همراه بوده است. مثلا در دهه هفتاد هم گاهی از این کارها می‌کردند الان هم دارند می‌کنند. چطور می‌روید با گروه‌های مخالف مفاهیم و ارزش‌های اسلامی مذاکره می‌کنید و داخل کشور اقدام به اجرا می‌کنید و گزارش می‌دهید که طی سال گذشته اشتغال مردان در صنعت و کشاورزی از اشتغال زنان کمتر شده است. بر چه اساسی این کارها را کردید؟ آیا این اقدامات به نفع جامعه زنان است؟ آیا این به نفع یک زن است که در کشاورزی و صنعت شاغل باشد ولی مردش در خانه بیکار باشد؟ این به نفع زن است؟ به نفع خانواده است؟ اسلام مانع اشتغال زنان نیست، اما مسئولیت اقتصاد خانواده را به مرد سپرده است، مرد باید این کار را بکند، زن حق دارد، ولی وظیفه ندارد. زن هم اشتغال داشته باشد.

همسر پیامبرمان تجارت جهانی و تجارت خارجی داشت. جناب خدیجه «سلام الله علیها» وقتی با پیغمبر ازدواج کرد، یکی از زنان ثروتمند قریش بود. پیامبر حتی یکبار هم ایشان را از تجارت منع نکرد. بلکه همیشه تقدیر کرد که بخش مهمی از اقتصاد جنبش و نهضت توحیدی ما مدیون نقشِ اقتصادی حضرت خدیجه بود. نگاه اسلام به آموزش زنان، اشتغال زنان، کار اقتصادی زن و حضور سیاسی زن روشن است. قرآن صریح می‌گوید: مردان و زنان بر یکدیگر ولایت دارند، برای امر به معروف و نهی از منکر؛ یعنی در امر نظارت، حضور، پرسش و پاسخ سیاسی _ اجتماعی در سطح اجتماع، زن همانقدر مسئولیت سیاسی _ اجتماعی دارد که مرد دارد. پیامبر هم با مردان بیعت می کند هم با زنان. کسی محضر پیامبر عرض کرد بیعت ما، بیعت خانم هایمان هم هست، یا زنی می‌گوید شوهرم بیعت کرد، پیامبر می‌فرمایند او از جانب خودش بیعت کرد و خانم‌ها مستقل هستند. در غدیر خم مردان جدا و زنان جدا با علی بن ابی طالب بیعت کردند.

نگاه اسلام به زن روشن است. نگاه اسلام به حقوق کودک، نگاه اسلام به خشونت نیز مشخص است. پیامبر فرمودند: مردی که با زنش با خشونت رفتار کند؛ از ما نیست و در قیامت مشمول عذاب الهی است. می‌فرماید مردی که لقمه‌ی غذا در دهان زنش بگذارد پاداش مجاهد دارد. مردی که در کار خانه کمک کند و اجازه ندهد همسرش تحت فشار باشد؛ نامش در دیوان شهدا نوشته می‌شود. اسلام هیچ وظیفه‌ای را بیرون یا درون خانه برای زن اجباری یا شرعی نکرده است. در همه جای اسلام دفاع از آزادی زن، رهایی زن، رشد زن، به خاطر اهمیت نقش مادری موج می زند. حتی زن می تواند برای شیر دادن به بچه خودش هم از همسر طلب دستمزد کند. یعنی اسلام مقابل استثمار اقتصادی زنان ایستادگی کرده است و همه راه های بیگاری کشیدن از ایشان را مسدود کرده و از آن طرف راه رشد علمی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برای ایشان را هموار کرده است.

در جوامع غربی زن تا جوان و زیبا و آرایش کرده و نیمه برهنه نباشد، اصلاً ارزش انسانی ندارد. زن به عنوان ویترین همه جا هست ولی به‌عنوان تصمیم گیر در هیچ جا نیست. این اقدام اشتباه و غلط است که برای ما تصمیم بگیرند و بدون کتمان هم آمار بدهند که داریم در ایران کاری می‌کنیم که ازدواج زیر 18 سال ممنوع باشد. بسیار اشتباه می کنید. کاری کنید که دوازده میلیون دختر و پسری که در حال پیر شدن هستند؛ ازدواج کنند. نه اینکه راه ازدواج را سد کنید.

آنها وزیر آموزش و پرورش، دبیر کمیسیون یونسکوی ایران، معاون سازمان برنامه و بودجه، معاون وزارت علوم، معاون وزارت بهداشت، معاون وزارت تعاون و کار، معاون وزارت کشور، معاون وزارت ورزش و جوانان، معاون وزارت دادگستری، معاون وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، معاون وزارت جهاد کشاورزی، معاون وزارت صنعت و معدن، معاون سازمان حفاظت محیط زیست، رئیس سازمان آموزش فنی حرفه‌ای کشور، رئیس سازمان بهزیستی، رئیس مرکز آمار، رئیس دانشگاه فنی حرفه ای، رئیس دانشگاه فرهنگیان، نماینده تشکّل‌های غیر دولتی و NGO ها، یعنی همه بخش خصوصی و دولتی را به کار گرفته اند تا این سند را بررسی کرده و به تصویب برسانند. بعد هم دولت آن را تصویب و امضا کرده است. حال می‌گویند ما هیچ کاری نکردیم. تعهد نداده ایم. این تفکر خطرناک است که حتی مدیریت آموزش و خانواده و سبک زندگی و رسانه ما را به دست تفکر غربی بسپارند.

در سند 2030 تا اینجا دخالت می‌کنند که می گویند تربیت معلم هایتان هم باید زیر نظر ما باشد، نظام آموزشی تان را باید تغییر بدهید، هر سال باید به ما گزارش بدهید، آمار داخل کشور را باید مدام و به طور شفاف و به‌روز به ما بدهید، حتی خود ما می‌آییم آمارگیری و نظارت کامل می‌کنیم، یارانه کشاورزی صادراتی تان را باید حذف کنید، یارانه ماهیگیران را باید حذف کنید، در همه چیز دخالت کرده است، اینترنت پر سرعت و بدون کنترل، در درون همه خانه‌ها در اختیار زنان و کودکان و جوانان باشد. ما هم همه چیزهایی را که از ما خواسته اند چند برابر انتظار آن ها و با سرعت بالاتر از حد معمول انجام داده ایم.[4]

بخش آموزشی سند 2030، از چند بخش تشکیل شده است: تدوین برنامه: جهانی؛ هدفگذاری کلان: جهانی؛ تدوین راهبردهای کلان: جهانی؛ تدوین راهبردهای خرد: منطقه ای. همانطور که ملاحظه می کنید همه ابعاد اصلی برنامه «جهانی» است یعنی ما امکان و اجازه نظر دادن و تصمیم گیری نداریم. تنها تدوین راهبردهای اجرایی و هدفگذاری خُرد: ملی است. این جدول را وزارت آموزش و پرورش و دولت ایران گزارش داده است که آنچه شما فرمودید ما عمل کردیم. این ادبیات برنامه ریزی یعنی شما کلیت، اهداف و راهبردهای سند را تعیین کنید و ما فقط چگونگی و روش اجرا را به شما گزارش می‌دهیم. به نظر من این توهین به ملت ایران است، توهین به دانشگاه‌های ایران است، توهین به تاریخ ایران است، توهین به حوزه است، توهین به روشنفکران و نخبگان کشور است، بیش از همه توهین به دولت ایران است.

 

[1]- تاریخ ایراد سخنرانی: 12/4/96

[2]- سال ها پیش به یکی از اساتید گفتم که این اتفاق می‌افتد. او می‌گفت محال است. اما بعد گذشت سال ها اخیرا گفت بله پیش بینی شما درست بوده است و گفت که پسر خودش هم همجنس باز شده است. این تاثیر تبلیغات گسترده است.

[3]- یک عده از «دینِ تکلیف‌محور» سخن می‌گویند، یک عده نیز از «دین حق‌محور» سخن می‌گویند، این حرف‌ها برای بی سوادترین آدم هاست، اولا تکلیف و حق این قدر هم جدی بود، چرا پیغمبر کسی را نفرستاد با ما حرف بزند؟ می‌گوید حالا که فرستادم، انبیاء و دین را، و عقل و فطرت هم به شما دادم، حالا من حق دارم شما را محاکمه کنم شما نمی‌توانید من را محاکمه کنید، این در قرآن است، دینِ سنتی، سنت و مدرنیته هم به شما بگویم که صد جور تعریف کردند، یک عده تاریخی تعریف کردند، یک عده معیار معرفت شناختی گذاشتند، یک عده فلسفی، یک عده حقوقی، یک عده براساس تاریخ ادیان، و این تعریف‌ها هیچکدام با هم دیگر سازگار نیست، یک جاهایی شبیه اند یک جاهایی متناقض اند،

[4]- بعد بخشی از چیزهایی که اینجا مطرح شده است کشورهای هدف، کشورهای بیچاره است. مثلاً یکی از مسائلش این است که دستشویی به قدر کافی در کشورها نیست، باید دستشویی بسازید، خب اینها به درد همان کشورها می‌خورد، می‌دانید که تقریبا 50_60 کشور در دنیا هستند که دستشویی عمومی ندارند، و هیچی ندارند، و در خانه‌ها هم همه دستشویی نیست و بعضی از کشورها را من خودم دیدم از آسیا همین هند و چندتا کشور مثل نپال و اینها تا کشورهای آفریقایی، دیدم که اصلاً امکانات دستشویی ندارند، سرویس عمومی ندارند در کنار خیابان می‌ایستند و همان جا کارشان را انجام می‌دهند، تا در لندن که دیدم کوچه ی کنار دانشگاه که آنجا دیگر مشکل دستشویی نیست والبته آنجا پولی است عمومی به آن صورت نیست ولی کم است. ولی خب بالاخره همه جا دستشویی دارد خانه و دانشگاه، خیلی عادی من دیدم که کوچه بغل دانشگاه بزرگ و معتبر است چند نفر در کوچه سرپا ایستادند و در حال ادرار کردن هستند، یکی هم نشسته مدفوع می‌کند، خب برخی مشکل فرهنگی دارند برخی هم دستشویی ندارند؛ ما هم کنار این ملتها! جزو دستوراتشان این است که دستشویی درست کنیم. باید زنان به اندازه مردها بتوانند تحصیل کنند، خب اینجا که زن‌ها بیش از مردها دارند تحصیل می‌کنند مردها اعتراض می‌کنند که لااقل سهمیه دانشگاه را 50_50 کنید مساوی شود، خب مخاطبش ما نیستیم، یک کشورهای در پیتی در دنیا هستند. اغلب شان هم نوکرهای شما هستند.

هشتگ‌های موضوعی

مطالب مرتبط

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha