بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت خواهران و برادران عزیز.
کاپیتولاسیون بین المللی، عرصه تحقیر و استعمار ملت ها
وقتی عنوان کاپیتولاسیون به میان میآید، چه کاپیتولاسیون فرهنگی مدنظر باشد، چه اقتصادی، چه سیاسی، یا هر عرصه ی دیگری، ابتدا خبر از تحقیر و اهانت به یک ملت مطرح میشود، یعنی حق حاکمیت ملی به عناونین مختلف از یک ملت سلب شود؛ با عناوین ملی، بین المللی، روشنفکری، ادبیات توسعه، پیشرفت، مدنیت، حقوق بشر یا هر چیز دیگری. یک وقت سخن از تعامل و گفت و گوی بین المللی است، بله، این چیز خوبی است. اینکه همهی ملتها و همهی افکار در مورد سرنوشت مشترک جهانی، با هم بیندیشند تا درمورد مسائل مشترک، ابعاد مشترک انسانی، استدلال کنند و گزینه روی میزشان منطق باشد، ادب باشد؛ نه جنگ و بمب اتم و تحقیر و کاپیتولاسیون. این چیز خوبی خواهد بود. در چنین شرایطی هر کسی هر چه میگوید باید دلیل بیاورد. پس یک وقت میگویند تمام ملتها، نخبهگانشان، یا دست کم دولتهایشان بنشینند و همه درباره مسائل مشترک جهانی اظهار نظر کنند و همه دارای حق رأی مساوی باشند، کسی هم حق وتو نداشته باشد. نه اینکه هر کس گردن کلفتتر است و بمب اتم دارد در برابر همه جهان بایستد. میدانید الان حق وتو به همین معنی است؛ اگر یکی از این پنج کشوری که بمب اتم دارند، یک رأی بدهد، تمام ملتهای جهان همه به یک چیز دیگر رأی بدهند، نظر آن یکی مقدم بر همه کشورها است. الآن این قانون رسمی سازمان ملل است حق با کسی است که بمب اتم داشته است. بقیه نباید به بمب برسند فقط همینها داشتهاند. اینها رئیس جهانند. تمام جهان به یک چیز رأی دهند و آن یکی خلافش را رأی بدهد، همان مقدم میشود. حق وتو یعنی این.
اصلاً جهان در یک کاپیتولاسیون وحشیانه و تحقیرآمیز است. طی دویست سال گذشته آن بخش که با نظامی گری، با غارت و با اشغال پیش بردند که بردند. بقیه را هم میخواهند به دست خود ما پیش ببرند. یعنی چیزهایی که با جنگ و تحمیل و اشغال و توطئه و تهدید و تحریم و از این قبیل پیش نمیبرند، تحت عنوان پروتکلهای جهانی، قرداد بین المللی و مشارکت در سرنوشت جهان، و از این دست تعابیر کلاهبردارانه پیش می برند. می گویند خودتان امضاء کنید. برخی تعهداتی که بعضی از کشورها در صحنهی بین المللی دادهاند و می دهند به صورتی طبیعی نیازمند چند جنگ بود تا چنین تعهدی بر ملتی تحمیل شود ولی بدون هیچ جنگی و با زبان خوش از خودت امضاء میگیرند، تعهداتی را می پذیری که نه تنها قوانین بین الملل در پشت آن نیست؛ حتی ارزشهای واقعاً جهانی که همهی جهان در تعیین آن مشارکت داشته باشند هم پشت آن نیست.
کاسه های داغ تر از آش وطنی
بحث ما تنها درباره این دولت نیست. یک گرفتاریای کم و بیش وجود دارد. حال بعضی از دولتها به این تحمیل ها تن ندادند و مقاومت کردند و و گفتند ما حق تحفظ داریم و با شرط و شروط میپذیریم، برخی هم بدون شرط و شروط خودشان چهار دست و پا مثل کاسههای داغتر از آش میدوند. خودشان آن امر تحمیلی را قانونی میکنند، تعهد می دهند، تیم تشکیل میدهند و شروع به گزارش دادن میکنند. در همین مسئله 2030 که هنوز هیچ جای دنیا، هیچ کس اینها را نه امضاء کرده نه اجبار شده؛ اینها شروع به دادن گزارش کرده اند. این خطرناک است.
از خود قرارداد مهمتر و خطرناکتر نفس همین روحیه است که از ترسِ مرگ خودکشی کنی. یا حتی به عشق کسی که عاشقت نیست (عشق یکطرفه) خودت را بفروشی. همانها که می گفتند قرارداد هستهای کاغذ پاره نیست، مهم است و باید امضاء کنیم تا منافع ما تأمین شود، خوب، امضاء کردند ولی منافع ما تأمین نشد و منافع دشمن تأمین شد؛ ایران به صددرصد تعهداتش عمل کرد و آنها به ده درصد از تعهدات شان هم عمل نکردند، هیچ ضمانتی هم وجود ندارد. شکایتی هم نمیتوانند بکنند. چون اگر شکایت هم کنند دوباره تحریمها بر میگردد. (این نتیجه یک تفکر و رویکرد در تعامل با دنیای استکبار است).
آنجا گفتیم که اینها کاغذ پاره نیست، الان هم که آمده اند و در مسائل فرهنگی، توسعه سیاسی، حقوق بشر، حقوق زن، تعریف مجدد خانواده، آموزش و پرورش و... امضاها و تعهدات عجیب و غریبی می دهند، بعد میگویند: حالا مهم نیست، یک کاغذی بود، همینطوری امضاء کردیم و تمام شد. اولاً این که به معنای «یک بام و دو هوا» است و چه منطقی دارد؟ ثانیاً طبق همین امضاهایی که شده و میشود؛ در دنیا محکومیت ایجاد میشود.
واقعیت امروز جهان: رئیس دزدها، رئیس پلیس است
الان هر سال ایران را در سازمان ملل به عنوان نقض حقوق بشر محکوم میکنند؛ چه کسانی؟ همان قدرتهایی که سازمان ملل و شورای امنیت هستند، خودشان بمب اتم دارند، خودشان هم پلیس هستهای جهانند، خودشان جنگ راه میاندازند، خودشان هم شورای حقوق بشر، شورای صلح جهانیاند، خودشان غارت میکنند، خودشان هم بیانیه علیه غارت میدهند، این خیلی چیز جالبی است. امروز در دنیا رئیس دزدها، رئیس پلیس است. همین چند کشوری که در شورای امنیت تمام جنگ و جنایتها، سلاح اتمی، سلاح شیمیایی، سلاح میکروبی، قاچاقِ مواد مخدر، تولید کالاهای فرهنگیِ فحشا، همه اینها کار خودشان است؛ همان هایی که قاچاق انسان، تولید سلاحهای کشتار جمعی، پشت صحنه همه جنگها در جهان، خودشان هستند؛ با این حال همه جا تمام بیانیههای سازمان ملل، بیانیه صلح، دموکراسی، توسعه، پیشرفت، برابری جهانی، مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی و همه و همه را خودشان مینویسند و از همه دنیا امضاء میگیرند و جالب است که بسیاری از اینها را خودشان امضاء نمیکنند. الان همین قوانین بین المللی دباره انرژی هستهای را خودشان امضاء نکردند. آمریکا امضاء نکرده و دیگر هم نمیکند. امریکا صدها و هزاران بمب اتم دارد و تنها کشوری است که در دنیا از بمب اتم استفاده کرده و مرتکب جنایت جنگی شده است و بنابر قوانین بین المللی باید محاکمه شوند، نه تنها جنایت خود را کتمان نمیکنند، بلکه عذر خواهی هم نمی کنند. آمریکا تا همین الان هم برای بمباران اتمی ژاپن عذرخواهی نکرده است. برای آخرین بار که اوباما به ژاپن رفت، گفتند لااقل عذرخواهی کن. گفت: نه، عذر خواهی نمیکنیم. لازم بوده. اینها که بمب اتم میزنند، عذرخواهی نباید بکنند؛ بقیه با اینکه بمب اتم هم ندارند باید تحریم وکنترل شوند. بحث حقوق بشر همین گونه است. بحث زندانهایشان همین گونه است.
انهدام کانون خانوداه، نتیجه سبک زندگی غربی
یکی از مسائل هم این است که همین کشورها برای دنیا تعهدات تعریف میکنند و می گویند سبک زندگی، خانواده، آموزش و پرورش، روابط زن و شوهر، روابط پدر و مادر و فرزند، همه اینها را ما تعیین میکنیم .حال شما بر چه اساسی تعیین و تحمیل میکنید؟ آیا شماها خودتان سبک زندگی ایدهآلی دارید؟ وقتی از روابط زن و مرد و حقوق زن و مرد و خانواده و کودک سخن میگویید، آیا خودتان خانوادههای درست و حسابی دارید؟ تا دیگر کشورها بتوانند از وضعیت مطلوب شما الگو برداری کنند؟ شما که بیخانوادهترین تمدن جهان هستید. دیگر خانوادهای در غرب وجود ندارد. در آمریکا تقریباً خانوادهای وجود ندارد. حتی مواردی هم که با هم زندگی میکنند غالباً بدون تعهد زندگی میکنند. میدانید که ازدواج عمدتاً متعهد شدن مرد است. مردها از ازدواج فرار میکنند. چون ازدواج به نفع زن است. مردهای فاسد دنیا از خدا میخواهند که با زنهای فاسد رابطه داشته باشند بدون اینکه هیچ تعهدی بدهند، ازدواج نمیکنیم ولی باهم باشیم، که هر وقت خواستم تو را بیرون کنم و تعهدی هم در برابر تو نداشته باشم. نه تعهد حقوقی، نه اخلاقی، نه اقتصادی. در حالی که ازدواج موقت این آسیب را حل می کند. این مواردی که روابط دوست دختری دارند و هیچ تعهد متقابلی بین آن ها نیست تعهد اخلاقی با ازدواج موقت تعهد ایجاد می شود. ازدواج موقت می گوید اگر هم به موردی رسیدید که ازدواج دائم نکردید و نمیخواهید بکنید، این رابطه هم باید متعهدانه باشد. وگرنه در تمام دنیا روابط موقت بدون تعهد مرد وجود دارد.
اغلب مردان در دنیا از ازدواج فرار میکنند. میگویند هم باشی. با هم در خانه باشیم. چند تا بچه هم دارد اما هنوز زن و شوهر نیستند. مدام زن نگران و مضطرب است که من و بچهها را میگذارد و میرود. هیچ قانونی هم نمیتواند یقهاش را بگیرد. چرا؟ چون تن به ازدواج نمیدهد.
امروز که در جامعه خودتان (امریکا) ازدواج ور افتاده است، بعضی از شهرها و ایالتهاتان تا حدود 70 درصد از بچهها بی پدر هستند و نمیدانند پدرشان کیست. در آن کشورها ضرب المثلی است که میگوید: «هرکسی مادرش را میشناسد ولی در خیابان که راه میروی هر مردی ممکن است پدرت باشد». پدر است که تعهد نمیدهد و معمولاً بچهها را برای مادرها میگذارند و فرار میکنند. به همین دلیل است که باید نام فامیل پدر را روی بچه بگذارید. چون هرکسی مادرش مشخص است ولی پدرش مشخص نیست و بایدنام فامیل پدر را بگذارید که پدر فرار نکند. تا معلوم باشد مسئولیت اقتصادی بچه، با کیست.
قوانین اسلامی و حراست از کانون خانواده
بحث حضانت هم همینطور است. حضانت یعنی مسئولیت اقتصادی و امنیت فرزند بعد از طلاق. نه یعنی اینکه مرد به مصاحبت بچه باشد و مادر حق ندارد بچه را ببیند. اصلاً معنایش این نیست؛ بلکه تأمینش با او است. بعد هم دادگاه مصلحت میسنجد که اگر مادر صلاحیت دارد باید تحت اختیار مادر باشد و پدر هزینهاش را بدهد. این هم عمدتاً به خاطر تأمین حق مادر و حق کودک است. زنی که از شوهرش جدا میشود اگر با چند بچه جدا شده است چند درصد شانس ازدواج مجدد دارد که مرد دیگری با وی ازدواج کند و مجدداً آن زن تشکیل خانواده بدهد مثلاً با چهار فرزند. چقدر شانس ازدواج دارد؟ولی اگر این بچهها بیخ ریش پدر بند باشند بازدارنده هستند و مرد می فهمد که نمی تواند از این غلطها بکند و با هر زنی رابطه داشته باشد، بعد چندتا بچه پس بندازد و باز با یک زن دیگر برود. اگر هم میخواهد از یک زن جدا شود و با زن دیگری ازدواج کند، آن زن دیگر سختتر خواهد بود زیرا می گوید: من زن تو شوم با چهار بچه؟ پس تحمل مسئولیت بچه با مرد است تا شانس ازدواج مجدد مرد را پایین بیاورد و شانس ازدواج مجدد زن را بالا ببرد.
اگر به همهی اینها درست دقت کنیم، تمام اینها دفاع از حقوق زن و مادر است. ولی تمام اینها به صورت معکوس تفسیر میشود؛ تحت عنوان تساوی، و بعد خانوادهها را از هم میپاشند و اغلب هم اولین مظلوم در این میان زن است. نخستین قربانی این سبک از زندگیهایی که اینان ترویج میکنند؛ تحت عنوان زندگی مدرن، زندگی مدنی، بشر جدید و ... اغلب قربانیاش زنان و کودکان هستند و بیشترین نفع را مردان میبرند. مردان بی تقوا. مردان بی تعهد.
پذیرش تعهدات بین المللی از طرف ملت بدون رضایت ملت
نکته بعدی این است که چه کسانی از طرف این ملت و از طرف جمهوری اسلامی در دنیا تعهدات بین المللی میدهند؟ با کدام مجوز شرعی و مکتبی؟ با کدام مجوز قانون اساسی؟ چه کسی به من اجازه داده است که از طرف ملت ایران چیزهایی را امضاء کنم و تعهد بدهم و بعد بگویم حق تحفظ گذاشتیم که هر جا خلاف قانون اساسی است، عمل نمیکنیم؟ شما عمل نمیکنی؛ ولی. آنها که هر سال در سازمان ملل محکومت میکنند، مثلاً گفتند مسأله همجنس بازی جزو حقوق بشر؛ تو هم امضاء میکنی و میگویی: آن که خلاف شرع است را تعهد نمیدهیم. خوب، تو تعهد نده، ولی هر سال تحت عنوان نقض حقوق بشر دارند محکومت میکنند.
چه کسی مجبورتان کرده است این کنوانسیون ها را امضا کنید؟ باج فرهنگی دادن مگر از باج سیاسی و اقتصادی دادن کمتر است؟ چیزهایی را امضاء میکنید که آنها برای سبک زندگی ما و شما از خانواده تا آموزش و پرورش تصمیم بگیرند؟ حالا مگر خود آنها خانواده دارند؟ مگر نظام آموزش و پرورش ایده آل دارند؟ خودشان از وضعیت شان مینالند؟ حال آنها برای ما تعیین الگو می کنند و برای ما دستور زندگی تعیین کنند و بعد بگویند هر سال باید بیایید و گزارش بدهید. در تمام تعهدات و قراردادهای بین المللی چه سیاسی، چه اقتصادی، چه خانواده، چه حقوق بشری، چه هستهای، چه نظامی نه شرعاً و نه طبق قانون اساسی هیچ کس در حکومت حق ندارد نهادهای رسمی قانون اساسی را دور بزند. بدون امضای مجلس، بدون اطلاع نمایندگان ملت در مجلس، بدون تأیید رهبری، بدون مطابقت با قانون اساسی، بدون سنجش آن با نظام حقوقی، ارزشی، و اخلاقی اسلام، و ارزشهای انقلاب اسلامی چیزی را امضا کند و از طرف یک ملت بپذیرد. آن هم به نمایندگی ازچنین ملتی، چنین انقلابی.
قرارداد محرمانه بین المللی، خلاف اسلام و قانون اساسی
توجه داشته باشید که شما به عنوان دانشجوی مسلمان در همهی دورهها باید مواظب حکومت، دولتها، مجلسها، دستگاه های قضایی، همه و همه باشید؛ که اینها در عرصه بین الملل با چه کسی، چه چیزی را امضاء میکنند؟ با چه حقی؟ باید با شفافیت پاسخ بدهند. تعهد محرمانه نداریم. یکی از چیزهایی که هم خلاف اسلام است، هم خلاف قانون اساسی است، قراردادهای اقتصادی یا سیاسی محرمانه است. تنها چیزی که ممکن است بگوییم محرمانهی آن اشکال ندارد؛ مسائل نظامی و امنیتی است، ولی بقیه باید شفاف باشد. هیچ قراردادی را حق ندارند بگویند محرمانه است. شنیدم که برخی مسئولین در موارد متعدد میگویند: این محرمانه است. قرارداد اقتصادی محرمانه است؟ بعد جالب است که «محرمانه» برای این است که دشمن نفهمد، اینها محرمانه میکنند برای اینکه مردم نفهمند، اصلاً ما محرمانه از مردم نداریم. آن هم که گفتند محرمانه است؛ مسائل امنیتی و اطلاعاتی است. و این موارد هم محرمانه میشود چون اگر بخواهیم به مردم خودمان بگوییم؛ دشمن هم متوجه می شود. نه اینکه به آنها میگویید و با آنها قرارداد میبندید و بعد آن را محرمانه میکنید که مردم نفهمند؛ این یک چیز عجیب و غریبی است. درست خلاف مشی حکومت شیعی و دینی است.
امیر مؤمنان (ع) فرمودند: بر شما حکومت کردم: «ما کتمتُ و لا کذبتُ» به خدا سوگند که یک دروغ به شما نگفتم. و هیچ چیز در حکومت را از شما مخفی و مکتوم نکردم. کتمان نکردم. در یک خانهی شیشهای حکومت کردم. هرچه بود با شما گفتم. فقط مسائل امنیتی و مسائل نظامی استثنا بود، که اگر میخواستم به شما بگویم دشمن هم متوجه میشد. غیر از آن در هر زمینه ای از مسائل اقتصادی، فرهنگی، قضائی، حکومتی، و هر تصمیمی که گرفتم، شفاف بود. نه کتمان کردم، نه دروغ گفتم و به شما پاسخگو هستم. حکومت دینی این است. بله، پاسخگو هستم، از من سؤال کنید؛ جواب میدهم.
اما وقتی گفتیم: یک چیزهایی هست که به شما مربوط نیست، ما خودمان با غربیها چیزهایی امضاء کردیم که به شما مربوط نیست، محرمانه است (این بر خلاف مبانی دینی و شیعی است). شما چنین حقی ندارید. این بر خلاف مبانی اسلام و تشیع است، بر خلاف فقه سیاسی شیعه است، بر خلاف قانون اساسی است، بر خلاف مبانی انقلاب است، بر خلاف مشی امام و رهبری است. رهبری همه چیز را شفاف به مردم می گوید، هر تصمیمی که میخواهد بگیرد، میگوید و میگوید که چرا این تصمیم را گرفتهایم، در مسائل هستهای، در مسائل مختلف، در سال 88 و در مسائل اخیر.
نکته دیگر این که چه کسی به من یا تو صلاحیت داده است که از طرف ملت چنین تعهداتی بدهیم؟ کدام قانون چنین اجازهای داده است؟ نکته دیگر این که چرا مخفی کاری از ملت؟ محرمانه برای مردم، غیر محرمانه برای دشمن؟ طبق کدام ضوابط دینی و اسلامی؟ مگر ما حق داریم در قراردادهای بین الملل هرچیزی را امضاء کنیم ولو تشریفاتی؛ درحالی که خلاف صریح مبانی اسلام است؟ بعد آنها کلمات و اصطلاحات خاص خودشان را به کار میبرند. حالا همین مثالی که بارها زدم را تکرار می کنم برای اینکه غیر انسانی بودنش خیلی واضح است. در همین قوانین میگوید «مسأله همجنس بازی» حمایت از اقشار آسیبپذیر یا تهدید شونده است، بعد شما میگویید این که خیلی خوب است. حمایت از اقشار آسیبپذیر و تهدید شونده کار خوبی است و حتماً باید انجام شود، بعد می بینید که در جای دیگر نوشته است منظور من از حمایت از اقشار آسیب پذیر جریانهای فساد جنسی هم هست. یا در قوانین نوشته است: «لزوم حمایت از خانواده»، ما هم می گوییم، خیلی خوب است و حرف اسلامی است، بعد میبینیم در جای دیگر خانواده را اینطور تعریف کرده است: خانواده میتواند غیر همجنس و یا همجنس باشند. ما هم میرویم امضاء میکنیم. بعد میگویند امروز دیگر عصر جدید است. این حرفها برای قدیم بوده است. اتفاقاً این کارهای شما برای قدیم بوده است، هزاران سال پیش قرآن میگوید که قوم لوط این کاره بودهاند. این کارهای شما خیلی قدیمی است. شما از اسلام خیلی قدیمیتر هستید. میگویند اینها جزو حقوق بشر است. شعارهایی که میدهند: حقوق بشر، توسعه، پیشرفت، کرامت انسان، سعادت، عدالت، شرافت و همهی اینها را میآورند ولی اگر بپرسی تعریف شما از این اصطلاحات چیست؛ کرامت انسان به چه چیز است؟ چه چیزی کرامت انسان را از بین می برد؟ آیا ظلم و گناه از بین برنده کرامت انسان هست؟ ولی شما گناه را جزو حقوق بشر می دانید، بخشی از ظلمها را هم جزو حقوق بشر میدانید. یک بخشی از آن را نمی دانید.
در هر قراردادی که دولت، مجلس، دستگاهها، در هر دورهای با بیرون، با بیگانگان خصوصا با صاحبان قدرت و مستکبرین امضاء میکنند، باید شفاف باشد و باید ذره بین بیندازید. نه اینکه هر کسی از شما سوال کرد، بگویید محرمانه است و به شما مربوط نیست. باید بگویید چه چیزی امضاء کردید؟ با کدام مجوز؟ آیا سیر قانونیاش طی شد یا نشد؟ من فقط درباره یک قضیه نمیگویم، به طور کلی میگویم.
نگاهی گذرا به ساختار سند 2030
حال به طور خاص به چند محور از سند 2030 اشاره کنم. اولاً عنوانش هست: سند توسعهی پایدار، یعنی در جهان توسعه را ما تعریف میکنیم. هر کشور و جامعهای که میخواهد به توسعه برسد، باید از این مسیر عبور کند، بر اساس آن نقشه راهی که ما کشیده ایم. این سیاستی جهانی است که همه باید به آن عمل کنند. متأسفانه مسئول کمیسیون یونسکو در ایران که ایرانی است، خودشان این متن را نوشتند. آنقدر هم پیش دستانه و جلوتر از اینکه آنها چیزی بگویند، عمل کردند و کارگروه تشکیل دادند و امضا و تعهد دادند که خود آنها هم تعجب کردند؛ اجرای دستورات یونسکو، دستورات یونیسف، دستورات سازمان ملل آن هم با پول خودمان. ای کاش پولی میدادند و می گفتند به شرطی که اینگونه خرج کنید. اما الان داریم با پول خودان باید این کارها را انجام می دهیم. از آن طرف حقوق کارگرهای معدن را یکسال و نیم ندهیم؛ از این طرف اینها را اجرا کنیم. کارگرهای معدن یورت که سوختند، درخبرها خواندم که یک سال و نیم حقوق اینها را نداده بودند و بیمه هم نبودند.نآ مگر حقوقشان چقدر بود؟ اینها ماهی چندتومان حقوق داشتند؟ 800 هزار تومان. اینها واقعاً جنایت نیست؟ ماهی 800 هزار تومان؟ با این وضع خطرناک؟ برای اینها پولی نیست. اما باید دستورات سازمان ملل و آمریکا و غرب وحقوق بشر غربی را با پول خودمان اجرا کنیم. حقوق کارگرهای این معدن، حقوق بشر نیست؟ به خدا قسم بحثِ من، بحث انتخاباتی نیست، من در زمان تمام دولتها این حرفها را میزنم.
این نماینده ایرانی یونسکو خودش متنی نوشته است و می گوید: رؤسای دولتها، نمایندگان بلندپایه نهادهای تخصصی سازمان ملل و جامعه مدنی[1] در سپتامبر 2015 جمع شدیم و در سازمان ملل دستور کار توسعه پایدار 2030 را تصویب کردیم. این سند دارای 17 هدف اصلی و 169 هدف ویژه است. این نقشه راه جامعه جهانی برای توسعه پایدار تا 15سال آینده باید اجرا شود.
اصلاً چه کسی به شما چنین حقی داده است؟ چه کسی به شما گفته است که رئیس جهان هستید؟ چه کسی تصمیم گرفته و نقشه راه را تعیین کرده است؟ و چه کسی گفته است هدف چیست و راه کدام است و به چه دلیل و استدلالی؟ گفت و گوی جهانی بوده است؟ گفت و گوی تمدنها شده است؟ کدام گفت و گوی تمدنها؟ دستور قوی به ضعیف، اسمش شد گفت و گوی تمدنها؟ آنها کی حاضرند به صورت برابر بنشینند و با ما بحث کنند؟ هر ادعایی دارند؛ دلیلش را بر روی میز بگذارند، به سوالات ما جواب بدهند. منشأ حقوق بشر کجاست؟ روش کشف آن چیست؟ به چه دلیلی میگویید این فهرست حقوق بشر است؟ اینها را کجا ثابت کردید؟ به لحاظ، نظری، اخلاقی، معرفتشناسی، حقوقی؛ بعد بیاید در حوزههای اقتصاد و سیاست و حاکمیت تعریف شود و تا بعد به مسألهی حاکمیت بین المللی برسیم.
سازمان های بین المللی، ابزارهایی در دست مستکبران
بعد مسئولین یونسکوی ایرانی و دولتی ها نوشتند که جناب حضرت «بان کی مون[2]» فرمودند که این دستور کار وعدهای است که رهبران جهان وعده میدهیم. خود بان کی مون کیست؟ یک مترسک است، عروسک هم نیست. برای افکار عمومی این پرسش وجود دارد که چطور از کل دنیا، کره شمالی، کوبا، ایران، سودان این سه چهارتا کشوری که هرکدام به یک دلیلی نماد مبارزه با شما بودند، چرا دائما اینها به بهانه بحثهای حقوق بشری محکوم می شوند؟ این همه کشورهایی که نوکرهای شما هستند و کثیفترین حکومتها را واقعاً دارند ولی یکبار محکوم نمیشوند؟ چرا در همین یمن که خبرهای آن را سانسور میکنید و الان بیش از نصف مردم یمن در خطر مرگ از گرسنگی و قحطی هستند، یکسره دارند بچه کشی میکنند، چرا این جنایات را محکوم نمی کنید؟ بان کی مون تحت همین فشار افکار عمومی مجبور شد عربستان را به خاطر جنایت و کشتن کودکان در یمن محکوم کند، یک محکومیت کوچک و سریع که رد شود و کسی نفهمد. همین که سازمان ملل آن ها را محکوم کرد، عربستان گفت: این همه پولهایی که از ما می گیرید چه شد؟ حق نداری حتی صوری و فرمایشی هم ما را محکوم کنید. همین «بان کی مون» آمد رسماً اعلام کرد که ما اعلامیهمان را پس میگیریم؛ دوباره آن را از روی سایت سازمان ملل پاک کردند. از او سوال شد چرا محکومیت را پس گرفتید؟ خیلی صریح و وقیحانه گفت: عربستان پول زیادی به سازمان ملل می دهد. این «بان کی مون» شده است دبیر سازمان ملل متحد.
فرانسه که مدعی حقوق بشر، دموکراسی، انقلاب فرانسه و ... است و می گوید: ما این حقوق بشر را در غرب و در جهان نهادینه کردیم همین فرانسه، رسماً به جای محکوم کردن عربستان، برترین مدال حقوق بشریِ فرانسه را بر روی سینهی شاه عربستان آویخت. اما دید اینقدر وقیح است که نمی تواند علنی انجام دهد. گفت ما این کار را میکنیم؛ عربستان هم گفت که این مدال را باید به ما بدهید، برای اینکه ما میلیاردها دلار پول مفت به شما میدهیم. سواری از ما می گیرید، لااقل جبران کنید. گفتند به شرطی که رسانهای نشود. در یک اتاق خصوصی که کسی هم نباشد این مدال را به سینهات میچسبانیم.
دنیا این است. سازمانهای بین الملل، نهادهای حقوق بشر و... این است. زندانهای آمریکا در داخل و خارج آمریکا، مملو از شکنجههای قرون وسطایی است، همه هم می دانند، خودشان هم اعلام کردند. فیلمها و عکسهای آن را هم بیرون فرستادند که بقیه بترسند. ولی یک بار اینها محکوم نمیشوند. زندانهای حکومتهای دیکتاتور وابسته به غرب هیچگاه محکوم نمیشوند. اساسا سازمان ملل مستقل نیست چه برسد به رئیس سازمان ملل. همه چیز تحت کنترل است. زندگی خصوصیشان، درآمدشان، خانوادهشان، پولش، آیندهاش، گذشتهاش، همه حساب و کتاب دارد. منتهی رنگهایش فرق دارد، یک وقت سیاه بیاوریم، یک وقت یک کرهای بیاوریم، یک وقت از آمریکای لاتین کسی را بیاوریم، یک وقت هم یکی از دستشان در برود یا اول تسلیم باشد و بعد در این وسط سریع برایش یک چیزی بسازید، پروندهای چیزی و آن را بردارید.
رئیس بانک جهانی، رئیس صندوق بین المللی پول، رئیس نهادهای سازمان ملل هیچکدام امکان ندارد مستقل باشد، کنترل دائمی، شنود دائمی، در مسائل خصوصیشان، از همه آتو دارند، به همه رشوه دادند. قیافهها مختلف ولی حرفهای ما را میزنند منافع ما را باید مد نظر داشته باشند. رئیس صندوق بین الملل پول یا رئیس بانک جهانی بود که در فرانسه فیلمش را علنی کردند که در اتاق هتل می خواست به خانم خدمتگزار تجاوز کند. شما که همه تان از بچه گی اینکارهاید! اصلاً چطور این یک مرتبه جرم شد؟ این یک سهم میخواست. یک سهم شخصی بیشتری می خواسته، گفتند یکی از این صدتا فیلمهایش را بیرون بدهیم، تا اینکه گرفتنش و در دادگاه گفت غلط کردم. استثنائاً اگر موردی پیش بیاید، این گونه است.
ویژگی های سازمان بین المللی مستقل
امام در سخنانش میفرمود به هیچ یک از سازمانهای بین المللی و جهانی اعتماد نکنید. از فرصتهایشان استفاده کنید، بروید حرف بزنید تا دنیا بشنود ولی تسلیم اینها نشوید و اعتماد نکنید. اینها هیچ چیزی جز شر برای شما نمیخواهند چون اینها اصلاً مستقل نیستند. نهاد بین المللی مستقل نهادی است که:
یک: مکانیزم تشکیلش را همهی جهان به صورت شفاف ببینند؛
دو: همه در آن مشارکت داشته باشند؛
سه: روشن باشد به چه دلیلی و به چه قوانینی و چه کسی سر کار آمد؛
چهار: در برابر همهی جهان پاسخ گو باشد. امکان داوری نسبت به آن وجود داشته باشد که ببینیم عدالت رعایت شد یا نشد.
اگر چنین سازمان جهانی ای به وجود آمد هم باید همکاری کنید، هم باید متعهد شوید. تعهد جهانی یعنی هر امضایی که ما میکنیم باید پای آن بایستیم. امام که در پاریس بود، به ایشان گفتند اینجا هم گوشتهایش ذبح شرعی نیست، هم گران است، گوسفند خریده بودند تا در نوفل شاتو و در حیاط خانه ذبح کنند که هم ارزانتر و هم حلالتر باشد. امام فرمود خلاف قوانین فرانسه است. ما که در این کشور آمدیم باید تابع قوانینشان باشیم تا جایی که احکام شرع مشکل ندارد ما باید تابع باشیم. در اینجا قانوناً کسی حق ندارد در خانه گوسفند ببرد و بکشد. باید بروید جوری که هم شرعی باشد هم خلاف قوانین اینها نباشد انجام دهید.
امام وقتی قطعنامه را امضا کرد، نیروی زیادی به منطقه آمد و حمله کردیم و دشمن را شکستیم و بچهها اینها را عقب زدند تا جایی که اگر فشار میآوردیم میشد بصره را گرفت. امام گفت: وقتی شکستشان دادید، از مرز به آن طرف نروید. گفتند آقا هیچ وقت اینقدر نیروی نیامده بود. امام گفت: ما قطعنامه را قبول کردیم. ما تعهد کردیم از کشور بیرونشان کنیم. سر مرز بایستید. ما اگر تعهدی بدهیم پای آن میایستیم.
اما چه کسی حق دارد، چه تعهدی، از طرف کدام ملت، به چه کسی، با چه شرط و شروطی بدهد؟ این انقلاب اسلامی آمده سرنوشت را عوض کند. نیامده تا دوباره برود در همین غالبهای کلیشهای مادیّون و مستکبرین عالم، محافظه کارانه تسلیم شود و بگوید: ما هم زیر سایه شما. ما هم زیر چتر شما. ما آمدیم که سایه شما را از سر بشریت برداریم و جمع کنیم؛ خودمان بیاییم زیر سایه شما؟ این منطق انقلاب و امام بود. اما منطق برخی دیگر اینطور نیست.
به اسم جامعه مدنی به اسم دولتها همه موظفند تا 15 سال دیگر باید این کارها را انجام دهند. چون دستور فرمودند. بعد هم میگویند سال به سال باید بیایید گزارش دهید. بعد هم میگویند البته اجباری هم نیست. آخر اجباری هست یا نیست؟ یک جا میگوید اجباری نیست ولی یکجا طوری گزارش کار میخواهد که برای هیچ کار اجباری ای اینقدر نباید گزارش کار بدهی. بان کی مون یک عروسک خیمه شب بازی است، حالا او می گوید این دستور کار وعدهایست که رهبران کشورها میدهند و برای کرهی زمین خانهی مشترک ما این کار باید انجام شود. میگویند: داوطلبانه نه اجباری. این وضعیت چنین اسناد بین المللی است.
[1]- جامعه مدنی پدر ما را درآورده است. جامعهی مدنی یک اصطلاح خاصی است در ادبیات بورژوازی و سرمایه داری جدید غرب وضع شده است. مرادشان از جامعه مدنی این اصطلاح است. البته جامعه مدنی در مکاتب مختلف علوم سیاسی به شکلهای مختلفی تفسیر و معنا شده است اما این که در دنیا به عنوان جامعه مدنی میشناسند به عنوان بخش خصوصی. آن هم بخش خصوصی؛ نه مردم، بخش خصوصی یعنی سرمایهداران بزرگ و عمدتاً وابسته به کمپانیهای غرب می شود. حواستان باشد می گوید ما با جامعه مدنی، یکی از عوامل ما، همینها است. کمپانیهای سرمایه داری و سرمایه داران بزرگ وابستهی داخلی.
[2]- دبیر سازمان ملل
هشتگهای موضوعی
مطالب مرتبط