پرسش و پاسخ (2)
"پرسشها: ۱. پذیرش خدا و انکار انبیا ع، نهایتا چرا با انکار خدا، یکی است؟ ۲. چرا با پرسشهای جدید، پیامهای جدید از آیات قرآن، قابل دریافت است؟ ۳. آیا ابراهیم ع پس از بتشکنی در بیدادگاه مشرکین، دروغ گفت؟ ۴. داروینیزم، آیا اساسا چیزی را به روش علمی، قاطعانه اثبات یا انکار کرده است؟"
بسمالله الرحمن الرحیم
از هیچ آیهای نباید سرسری رد شد. در هر آیهای دستکم چند کلیدواژه مهم است که صدها پایاننامه باید از آنها در حوزههای مختلف علوم انسانی و علوم اجتماعی بیرون بیاید اگر ما اهل فکر و اهل ذکر و اهل تعقّل باشیم. بحث و استدلالی. مرکز بحث ما این بود که یک بار گفتن یک پیامبر، یک سخن خدا را با خلق کافی نیست لزوماً حجّت را بر همه تمام نمیکند و باید بسیاری از چیزها را دوباره خواند و دوباره دید و ارتباط آن را با همدیگر برقرار کرد. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ» (یس/ 13)؛ مثال بزن مردمان آن جامعه را که رسولانی وارد شهر شدند و با مردم سخن گفتن آغاز کردند. «إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ...» دو رسول فرستادیم «فَکَذَّبُوهُمَا...» هر دو را دروغگو خواندند این که میگویید شما از طرف خدا پیام آوردهاید. مثل این که الآن کسی بیاید به شما بگوید من پیامبرم، یک کسی میآید آقای خوش اخلاق و مهربان و امین هست آمده میگوید که خدا با من سخن گفت و من سخنان خدا را به شما میخواهم منتقل کنم. ماها بطور طبیعی چه واکنشی نشان میدهیم؟ به دیده شک و انکار نگاه میکنند چون کسی قبول نمیکند. کسی یک مرتبه بیاید بگوید شما که همه را من به عنوان امین میشناسید و هیچ کس از من خطایی ندیده، همیشه در کنار محرومین بودم، راست گفتم، صادق بودم، سادهزیست بودم من پیامبرم، ما با او چه کار میکنیم؟ چه کسی باور میکند؟ چه کسی گوش میکند؟ بنابراین فکر نکنید اینهایی که پیامبران را تکذیب میکردند غیر عادی بودند آنها عادی هستند پیامبران غیر عادی هستند آنها مثل ما و شما بودند. بعد از یک مدت طول میکشد تا بفهمند، شخصیت را بشناسند و حرفهایش را بفهمند. اغلب مردم نه جرأت قضاوت دارند میگویند «إنّا وجدنا آبائنا» ما همیشه همینطوری بودیم از بچگی همین بودیم، پدران ما، مادران و مادربزرگهای ما همینطوری بودند یعنی میگویی ما همه اینها را دور بریزیم و دنبال تو راه بیفتیم؟ خب این هم یک سؤال طبیعی است، ما و شما هم این کار را نمیکنیم. یک کسی الآن بیاید بگوید من پیامبرم، دو سوم سبک زندگی و سنتهایتان باطل است کنار بگذارید! خب ما چه میگوییم؟ ما میگوییم پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگهای ما همینطوری بودند ما چطوری اینها را کنار بگذاریم و دنبال شما راه بیفتیم. حالا ببینید ایمان آوردن به پیامبران یک ریسک بزرگ است. هم جرأت و شجاعت تجدید نظر میخواهد و هم قدرت و ظرفیت آن را میخواهد که بفهمی چه میگوید. و چون اغلب مردم دنیا نه چنین جرأتی داشتند و دارند و نه چنین ظرفیت و قدرتی، خب انبیاء و رسولان الهی باید معجزه میکردند چون اغلب مردم عقلشان به چشمشان است ببینند که قدرت من، قدرت عادی بشری نیست. بزرگترین ساحرانتان را هم بیاورید، خودشان اعتراف میکنند که اینها سحر نیست یک کس دیگر است و از یک جای دیگری دارد میآید، این قدرت از جای دیگری میجوشد، اینها شعبده و سحر و جادو و کهانت نیست. خب این نکته را دقت کنید. میفرماید دو رسول فرستادیم، مردم به هر دو را گفتند که شما دروغ میگویید و رسول خدا نیستید. «فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ...» سومی را فرستادیم. خب همینجا دقت کنید – فرصت نیست و الا باید روی تک تک این کلمات باید مکث کرد – اولاً عَزَّزْنَا بِثَالِثٍ؛ یعنی تعداد و کمیّت رسولان دخالت دارد. وقتی یک کاری با دو نفر نشد با سه نفر امتحان کن. وقتی یک جا با یک گروه نتوانستی فرهنگ توحیدی را پیش ببری شکست خوردی نگو نمیشود گروههای بعدی را بفرست و ادامه بده. یعنی تأثیر سهتا پیامبر با دوتا پیامبر فرق میکند. دوتا آمدند متوقف شدند، سومی آمده حالا سومی بنبست را شکستند و جلو رفتند و تعبیر «عَزَُّزنا» عزّت است. «فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ» (یس/ 14)؛ گفتند ما (هم این دو نفر) و هم سومی، فرستاده شدیم برای یک مأموریت به طرف شما. جواب مردم چیست؟ همین جوابی که اگر ما هم بودیم همینها را میگفتیم. به این سهتا نگاه میکنند میبینند خب اینها ظاهراً سهتا آدم هستند که دارند حرف میزنند مثل ما هستند، چرا شماها پیامبر هستید؟ شماها چی دارید که خدا با شما حرف زده؟ چرا با ما حرف نزده؟ «قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلا بَشَرٌ مِثْلُنَا...» شماها که مثل ما آدم هستید، کلاه چه کسی را میخواهید بردارید؟! چرا دروغ میگویید؟! خدا گشت از کل این زمین شما دو – سه نفر را پیدا کرد با شما حرف زد و گفت بیایید به ما این حرفها را بزنید؟ - خودتان را در آن موقعیت قرار بدهید اغلب ماها و شماها جزو همان جمعیت حساب میشویم - «وَمَا أَنْزَلَ الرَّحْمَنُ مِنْ شَیْءٍ...» منکر خدا نیستند نمیگویند خدا نیست، حتی منکر رحمت خدا هم نیستند میگویند خدای رحمن چیزی نازل نکرده که شماها را فرستاده باشد و یک حرفی زده باشد. ما خدا را قبول داریم مهربان هم هست، شما ثابت کنید که از طرف او آمدید و دارید با ما حرف میزنید. «إِنْ أَنْتُمْ إِلا تَکْذِبُونَ» (یس/ 15)؛ دروغ میگویید و هیچ چیز جز دروغ در حرفهایتان نیست. شما کلاهبردار هستید.
خب من از این میخواهم استفاده دیگری بکنم و آن این است که حتی دو پیامبر آمدند و پیام خدا را به مردم گفتند مردمی که منکر خدا نیستند مذهبی هستند، خدا را به رحمت قبول دارند، باز اینها میبینند همان حرفهایی است که انبیاء قبل گفته و خدا گفته، میبینند اینها همان حرفهاست باز تکذیب میکنند. سومی هم که میآید میگویند شماها آدم هستید مثل ما دروغ میگویید. خدا هست خوب هم هست مهربان هم هست شما ربطی به خدا ندارید. یعنی حتی کسانی که خدای رحمن را قبول میکند پیام دینی قبل را قبول دارند باز باید کسانی فرستاده بشوند و کسانی در آن جامعه باید باشند که آن مردم را متوجه و متذکر کنند و از شک و تردید آنها را دربیاورند. یکی دوتا کافی نیست. سومی. چطور کسانی میگویند که خب پیامبر اکرم(ص) آمد حرفهایش را زد، قرآن آخرین کتاب است پیامبر هم آخرین پیامبر است دیگر لازم نیست کسی دیگری باشد چه احتیاجی به اوصیاء است؟ چه احتیاجی به علی(ع) است؟ چه احتیاجی به اهل بیت(ع) است؟ خب این حرفها را گفتند قبلاً هم گفته بودند. قرآن میگوید قبلاً هم گفتند مردم مذهبی که خدا را قبول دارند پیامبرانی که دارند همان حرفها را میزنند تکذیب میکنند یعنی لازم است «فعززنا بثالث» سومی را فرستادیم. از این آیات در قرآن مکرر داریم که مستقیم به مسئله غدیر ولایت علیبنابیطالب(ع) شأن نزول آن نیست ولی کاملاً دارد پیام میدهد که دین اگر پس از انبیاء توسط اوصیاء و توسط انبیای بعدی که مؤید هستند ولی مشرّع نیستند اگر تقویت نشود و اگر تبیین نشود یک جامعه دینی روز روشن بیدین میشود و پیامبران خدا را بیدین میخواند. «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى...» از آن دورترهای شهر مردی آمد که با تمام وجود میکوشید میسوخت و سخن میگفت، درد دین و درد مردم را داشت و سخن میگفت. رَجُلٌ یَسْعَى؛ آرام آرام و خونسرد نمیآمد، قدم نمیزد، مثل بعضی از علما و روشنفکران، نه. رَجُلٌ یَسْعَى، جوش میزد، آتش گرفته بود و میآمد. در ضمن همه اینها درس است کسانی که میخواهند از دین تبلیغ کنند و از قرآن برای مردم صحبت کنند باید درد دین و درد خدا و درد مردم داشته باشند. چی گفت؟ «قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ» ای مردم من نیامدم که حرف تازهای به شما بزنم آمدم بگویم خط انبیاء را زیر پا نگذارید. عمل کنید. به این سبک زندگی کنید. اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ، تبعیت کنید، دنبالشان راه بیفتید. کار اهل بیت همین است اگر اهل بیت نبودند چه میشد؟ اهل بیت که به وظیفهشان عمل کردند چه شد؟ اهل بیت که به وظیفهشان عمل کردند این شد که اکثریت امت، از اسلام ناب، فاصله داده شد. نمیگویم فاصله گرفت! فرض کنید اهل بیت(ع) نبودند، واقعاً پیامبر اکرم(ص) هیچ تبعیت نمیشد. پیامبری که آمده همه چیز را گفته، این هم آخرین کتاب را گفته، کتاب من و به قول شما سنت ما، اصلاً نگفته عترت. کتاب و سنت را گذاشته، با همین قرآن و همین پیامبر و سنت پیامبر تهش معاویه و یزید شد. اگر اهل بیت نبودند چه اتفاقی میافتاد؟ همان بلایی که سر تورات و انجیل آمد سر قرآن میآمد اگر علی و فاطمه و اولادشان و اوصیاء پیامبر نبودند. اینها دارند کار همان «مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى» را انجام میدهد که میگوید «اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ» (یس/ 20)؛ به قرآن عمل کنید این قرآن را تفسیر بهرأی نکنید، درست بفهمید و درس عمل کنید. «اتَّبِعُوا مَنْ لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ» (یس/ 21)؛ راه بیفتید دنبال کسانی از شما برای دنیایشان چیزی نخواستند و نمیخواهند. دنبال آنها راه بیفتید «وَهُمْ مُهْتَدُونَ» آنها راه را بلد هستند. راه خدا و رسول را آنها بلد هستند از شما هیچی شخصاً برای خودشان نمیخواهند. یکی از جاهایی هم که معلوم میشود منادیان الهی با منادیان نفسانی فرقشان است این است که منادیان نفسانی حتی اگر حرف معنویت و اخلاق هم میزنند تهش میگویند که «یسئلکم اجرا» یک چیزی از شما میخواهند. میخواهد رئیس بشود، میخواهد مرید داشته باشد. یک چیزی برای خودش میخواهد اما کسانی که به خدا فرا میخوانند و «اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ» میگویند اینها «لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا» اینها برای خودشان دکان باز نمیکنند که آقا یک عدهای مرید شخص من بشوند نه خدا، نه دین! قدرت، ثروت، ریاست، شهوت، شهرت، دنبال این دکانها نیستند. «وَمَا لِیَ لَا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی...» یک سؤال معکوس، میپرسند که ما به چه دلیل باید خدا را بپرستیم؟ این میگوید سؤال درست این است اگر عقلتان درست کار میکند سؤال فطری این است که «وَمَا لِیَ لَا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی...» چرا عبادت نکنم؟ چرا نپرستم کسی را که من را خلق کرد؟ سؤال درست این است. از آنهایی که نمیپرستند و اطاعت و عبادت نمیکنند باید پرسید چرا نمیکنید؟ نه از کسی که میکند بپرسی که چرا انجام میدهی؟ سؤال منطقی این است چه خواهد شد اگر عبادت نکنم خدایی که من را آفرید «وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (یس/ ۲۲)؛ هم ابتدا از او بود و هم خط پایان ملاقات با اوست، شماها را به آن سمت برمیگردانند. سؤال درست این است که چرا چنین حقیقت مطلقی را این خالق و فاطر چرا عبادت نکنیم؟ آیات متعدد از جهات متعدد به آن نگاه کنیم پیامهای متعدد و متکثّری دارد که هیچ کدام با هم متناقض و متعارض نیست، بیارتباط هم نیست هر کدام یک فضای جدیدی را جلوی ما باز میکند. شما اگر به عنوان یک متکلّم سراغ آیه قرآن بروید از آن آیه مفهوم کلامی برداشت میکنید یک مسئله کلامی. به عنوان یک فیلسوف بروید حتماً جرقههای فلسفی توی ذهن شما میآید. به عنوان حقوقدان و فقیه بروید همینطور. با پرسش اخلاقی سراغ قرآن برو. همین آیهای که خواندیم ممکن است ظاهر این آیه جزو آیات اخلاقی طبقهبندی نشده باشد، همین آیه چند پیام اخلاقی دارد، پیام کلامی دارد. پیام معرفتشناختی و منطقی دارد. پیام در حوزه علوم سیاسی دارد، پیام در حوزه فلسفه دین دارد، همین آیه. صد پیام در پاسخ صد پرسش. تو با چه پرسشی سراغ این میآیی؟ الآن ما امتحان کردیم با یک پرسش کلامی در باب عصمت اوصیاء پس از انبیاء سراغ این آمدیم، دقیقاً این آیه هم وصایت و تداوم نهضت انبیاء را ثابت میکند و هم عصمت را ثابت میکند. در همین آیهای که خواندم سه کلمه دلالت بر ضرورت عصمت داشت. یکیاش قوی و دوتایش ضعیفتر.
این آیه کریمه که «وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ...» ابراهیم از پیش راه را به او نشان داده بودیم، راه بلد بود. «وَ کُنَّا بِهِ عالِمِینَ» (انبیاء/ 51)؛ ما روی ابراهیم شناخت داشتیم. ببینید خداوند چطوری یک شخص را نام میبرد و میفرماید از قبل دست او را گرفتیم. «وَ کُنَّا بِهِ عالِمِینَ»، ما نسبت به او آگاه هستیم. کُنَّا بِهِ عالِمِینَ، یعنی زیر ذرهبین ما بوده. همه ما زیر ذرهبین خدا هستیم. منتهی در مورد ما نمیگوید که «آتَیْنا إِبْراهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ...» ما احتیاج به رشد داریم. «إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَٰذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ» (انبیاء/ 52)؛ با کسی هم تعارف نکرد. گفت، سکوت نکرد، مماشات نکرد، حتی به پدرش، به عمویش، به قومش، نگفت که حالا اینها خودی هستند، از همان نزدیکترها شروع کرد. این تمثالها چیست که برای اینها اعتکاف میکنید؟ مهمترین پرسش و رادیکالترین پرسش. «قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ» (انبیاء/ 53)؛ ما نمیدانیم، استدلالی با من حرف نزن. ما دیدیم از نسلهای قبل پدربزرگ و مادربزرگهایمان همه همینطور بودند به اینجا اعتکاف میکردند عبادت میکردند ما هم همین کار را میکنیم. «قَالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» (انبیاء/ 54)؛ خودتان و پدر و مادرهایتان همه راهتان را گم کردید. درگیری با سنتهای غلط. درگیری از این صریحتر و رادیکالتر و انقلابیتر؟ « قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِینَ» (انبیاء/ 55)؛ - به ابراهیم(ع) میگویند - داری راست راستی با ما حرف میزنی یا شوخی میکنی؟ این هم مشکلی است که تا همین الآن هست. دیندارانی که فکر میکنند خدا و پیامبر با ما شوخی کردند تعارف کردند و آنهایی که میگویند اینها حقیقت است و واقعاً مسئله رستگاری و نجات یا هلاکت است. «قَالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ...» پروردگارتان، پروردگار آسمان و زمین که آنها را آفرید و من «وَأَنَا عَلَىٰ ذَٰلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ» (انبیاء/ 56)؛ من هم بر این قضیه شهادت میدهم و اعتراف میکنم که من هم این را پذیرفتم و از آن دفاع میکنم. یعنی من هم موحد هستم. شما هم با پدرانتان این فرهنگ و سنتتان باطل است و گم شدید و گمراه هستید. – حالا اینجا را دقت کنید - «وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ» (انبیاء/ 57)؛ این جواب سؤال بعضیهاست، - انگار ما آیات قرآن را نمیبینیم – ابراهیم(ع) قسم میخورد، میگوید به خدا «بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ» شما که از شهر برای آن آداب و مناسک مذهبیتان و تفریحاتتان بیرون بروید «لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُمْ» با بتها و خدایانتان یک بازیای در خواهم آورد و یک برنامه و کاری چارهساز، أَکِیدَنَّ؛ یعنی کید. یعنی من میخواهم با شما یک پروژهای را اجرا کنم که با تکنیک و کید خاصی سراغتان میآیم. بعد هم تأکید و قسم هم خورده است تَاللَّهِ. بعد لَـ این دوتا، آخرش هم نّ تأکید ثقیله، آن هم خودش دوتا تأکید. در یک کلمه حضرت ابراهیم(ع) 4تا تأکید قسم خورده و گفته من یک بلایی سر بتها و خدایان شما درمیآورم. خدا ایشان صریح گفته است. دیدید بعضیها میگویند چرا حضرت ابراهیم(ع) دروغ گفته؟ وقتی که بتها را شکست آمدند گفتند چه کسی این کار را کرده؟ گفت «قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ...» (انبیاإ/ 63)؛ گفت بت بزرگتان این کار را کرده است. میگویند چطور ابراهیم معصوم بوده و دروغ گفته؟ دروغ نیست. ایشان قبلش گفته که من یک برنامهای برای شما دارم! بعضیها فکر کردند این تقیه بوده! تقیه نکرده، قبلش دارد میگوید شما پدرم یا عمویم و قوم من، شما همهتان گم شدید، از راه توحید منحرف هستید، دچار معنویت انحرافی شدید، نسلهای قبلتان از قبل به شما رسیده، آنها هم اشتباه کردند، چهارتا قسم خورده که شما از شهر بیرون بروید یک برنامهای برای رسوا کردن خدایانتان دارم. خب این را صریح گفته است. بعد که این کار میشود آن سخن حضرت ابراهیم(ع) نه دروغ است، حتی تقیه هم نیست، ادامه مبارزهاش هست، کسی که میگوید این خدایان نه برای شما نفعی دارند نه ضرری، شما گمراه هستید، از شهر که بیرون بروید من برای بتهای شما برنامه دارم، بتها را شکسته و تبر را روی بت بزرگ گذاشته، میگویند اینها را چه کسی شکست؟ میگوید از همان بت بزرگ بپرسید همان شکسته! این معلوم است که ایشان خبر نمیدهد به این عنوان که بگوییم آیا این مطابق با واقع هست یا نیست؟ که شما بگویید این کذب است. صدق و کذب در مورد خبر است، اینجا حضرت ابراهیم(ع) خبر نمیدهد. کسی که جمله «بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ...» را میگوید بعد از آن خط و نشان کشیدنها و علناً درگیر شدنها معلوم است منظورش چیست. ایشان گفته این بتها که چیزی نیستند شما چطور اینها را نماد خدا و نماینده خدا میدانید؟ بحث میشود قبول نمیکنند میگویند پدران و مادرانمان هم همین را گفتند، مگر هرچه از قدیم رسیده درست است؟ از شهر بیرون میروید من « وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُمْ» حالا یک برنامهای برای بتها و خدایان شما دارم. گفته است. حالا اینها میروند و برمیگردند میگویند چه کسی اینها را شکسته؟ میگوید همان بت بزرگ این کار را کرده است. آن بت بزرگ این کار را کرده یعنی چه چیزی را دارید عبادت میکنید؟ چطور خدا و خدایانی هستند که نمیدانند چه کسی چه کار کرد؟ شما خودتان میفهمید حالا میخواهید تکذیب کنید خب تکذیب کن. یک چنین موجود عاجزی چطوری خدای خدایان شماست؟ نماد خداست؟ این ادامه پروژه مبارزه با شرک حضرت ابراهیم(ع) است. و لذا کسی هم حرفش را باور نکرد و بعد از این در آتش انداختند.
ما خیلی وقتها قرآن را درست نمیخوانیم و خیلی از سؤالاتی که پیش میآید سر تقطیع آیات، تقطیع سورهها و ندیدن بعضی از آیات و دیدن بعضی از آیات دیگر است و ناقص دیدن آنهاست.
یکی از حضار:
جواب استاد: این فرمایش شما در تأیید عرض بنده است.
یکی از حضار:
جواب استاد: اصلاً حتی اگر نبود. این امکانش هست روایات در این باب داریم که قبل از آدم و حوا، و بعدش و بعدش، و بعضیها از این روایات اینطوری برداشت کردند که زمین دچار قیامتهای متعددی میشود. قیامت که قرآن هم اوصاف آن را میگوید که زمین و آسمان بهم میریزد کوهها متلاشی میشوند دریاها آتش میگیرند بعضیها آمدند این را تطبیق دادند بر همین اتفاقاتی که در منظومه شمسی خواهد افتاد و از جمله این کره ما و زندگی در این کره نابود خواهد شد و از بعضی از روایات استنباط کردند که در کرات مختلف از جمله کره زمین و بطور خاص کره زمین که ما هستیم آدم و حوا یعنی نسلهای مختلفی از بشر آمدند قرنها و یا چند هزارهها زندگی کردند، دوباره زمین دچار تصادمات آسمانی و حرارت زمین بالا رفته و ذوب شده و متلاشی شده و همه نابود شدند و دوباره زندگی سر گرفته است. این نه با قرآن نه با روایات منافاتی ندارد حتی روایات به نفع آن هم داریم ولی این را نمیشود قطعی هم نسبت داد که قرآن این را میگوید و حتماً نظر قرآن این است. اینها چیزهایی نیست که جزو عقاید باشد، خیلی از جزئیات هست که به عقاید ما مربوط نیست اینها بیشتر نظریات علمی است اگر به لحاظ عقلی و تجربی به نفع هر کدام دلایلی پیدا کردی به همان اندازه این نظریه قابل طرح است نه بیشتر. دوم این که این نظریاتی که در کتابها مینویسند خودشان میگویند اینها نظریه است. شما میدانید متأسفانه هنوز داروینیزم در کتابهای درسی ما هست، در حالی که در خود آمریکا و چندین کشور اروپایی اینها ممنوع است و اینها را در کتابها نمیگویند و در خیلی از ایالات آمریکا اینها تدریس نمیشود حتی خانوادههای متدین مسیحی اعتراض کردند که اگر بخواهید داروینیزم را بخواهید به بچههای ما آموزش بدهید ما بچههای ما را از مدرسه برمیداریم و در بعضی از ایالات لغو شد. میدانم کوتاه نیامدند. امروز هیچ کس داروینیزم را اثبات شده علمی نمیداند یک نظریه بوده. حالا اول آن نظریه را اثبات کنید. انسانهای نخستین، دیگر نخستینتر از آدم و حوا و هابیل و قابیل که ما نداریم، انسان نخستین این تصور که اینها مثل حیوانات از خودشان صدا درمیآوردند منطق نداشتند، اخلاق نداشتند و حقوق نداشتند و... این حرفها نیست. نخستین انسانها منطق، اخلاق، توحید، عدالت، اینها سرشان میشود و دارند با هم بحث میکنند از ما و شما خیلی بهتر دارند بحث میکنند.
یکی از حضار:
جواب استاد: ببینید اولاً آدم و حوا، ما که به لحاظ تاریخی دقیقاً نمیدانیم چه زمانی و چند هزار سال پیش بودند؟ بله در اسرائیلیات و یهود یک چیزهایی میگویند که 6 هزار سال پیش بوده، 4 هزار سال پیش بوده، در روایات ما هم اینها از قول همانها نقل شده است. قرآن که هیچ تاریخی نمیدهد و در روایات قطعی هم ما نداریم. این جزو اعتقادات ما نیست که آیا بشر چند میلیون سال عمر دارد یا چند هزار سال؟ ما نمیدانیم، مهم هم نیست. هیچ کس هم هیچ دلیل و سند علمی، تاریخی پیدا نکرده که ثابت کند یک وقتی آدمها میمون بودند یا انسانها کجا بودند و آیا آنجا تمدن بوده یا نبوده؟ تمام اینها تخمین و گمان است و اینقدر تخمینها با هم فاصله دارد که در نظریههای علمی بعضیها از چند هزار سال حرف میزنند بعضیها از چند میلیون و بعضیها از چند میلیارد سال دارند حرف میزنند. این همه فاصله کدامش علم است؟ همه اینها تخمینهایی در حوزه لایههای زمینشناسی و زیستشناسی تخمین است.
یکی از حضار:
جواب استاد: اگر حجّت نداشته باشد، اگر معجزه نکند، اگر در اخلاق و عملش نباشد.
یکی از حضار:
جواب استاد: بله منظورم این نیست که از عرایض ابتدای بحث من اینطوری برداشت نکنید که بله این منطقی است که پیامبران را قبول نکنیم. نه؛ منظور من این نبود نگفتم منطقی است، گفتم طبیعی است. طبیعی غیر از منطقی است. طبیعی است که قبول نکنیم. آن زمان نپذیرفتن انبیاء همانقدر طبیعی بود که امروز طبیعی است یک کسی بیاید بگوید من پیامبرم. آن حرف طبیعی بود. عرض کردم آنها طبیعی بودند یعنی مادی و طبیعی فکر میکردند. انبیاء فراطبیعی و فوق طبیعی عمل کردند. آن وقت چون مردم دو جور متقاعد میشوند یکی با معجزات که همیشه هم فرق معجزه و شعبده و جادو را همه نمیفهمند ولی در عین حال باید یک عدهای ببینند. یک کسانی هم هستند که بدون هیچ معجزهای هم پیامبران را میشناسند. از روی آداب و اخلاق و افکار و رفتارشان و سبک زندگی و مبارزهشان و حرفهایی که میزنند به لحاظ عقلی، به لحاظ اخلاقی، اصلاً معجزه هم نشود اینها میفهمند این نبی است. البته اینها اقلیت هستند. اکثر مردم ماها اینطوری نیستیم. خب اذان شد ببخشید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی
مطالب مرتبط