شبکه یک - 9 تیر 1396

گزارشی از 2030 به حوزه و دانشگاه (4)

در جمع اعضای هیات علمی دانشگاهها – خرداد 96

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران و خواهران عزیز سلام عرض می‌کنم. دوستان فرموده بودند در حول و حوش سند توسعه 2030 گزارشی خدمت شما داده بشود. ما الان به آن بعد قانونی و حقوقی نمی‌پردازیم و فقط می‌خواهم یک گزارش اجمالی از این 2030 داخلی بدهم که در واقع برای طبعیت از 2030 جهانی داخل کشور از یک سال پیش نه تنها سند شد بلکه الزامی شد. یعنی حتی اگر آن‌ها ظاهراً چیزی را الزام نکرده باشند که خود سند 2030 جهانی پر از باید و متعهد می‌شویم و گزارش می‌دهیم است و بارها تکرار کرده که بندهای مختلف 2030 که 17 هدف اصلی و نزدیک به 170 هدف جزئی و مشخص است همگی به هم مرتبط، با هم منسجم و جدایی‌ ناپذیر هستند. به این معنا عملاً به آن معنی است که حق تحفظی در کار نیست که شما بگویی ما بخشی از آن را اجرا می‌کنیم و بخشی از آن را اجرا نمی‌کنیم. همه این‌ها منسجم و جدایی ناپذیر هستند. این حق تحفظ‌ها بیشتر تعارف و صوری است. البته آن‌ها هنوز زورشان نرسیده که برای این چیزها قطع‌نامه تحریم صادر کنند ولی مقدمه آن از همین جاها شروع می‌شود. آن چیزی که من می‌خواهم دوستان بیشتر توجه داشته باشند، اتفاق خاص و تعهداتی است که دولت خودش رسماً دستور داده 7، 8 وزارتخانه از سال گذشته مشغول بشوند. این که بعداً آمدند و گفتند نه، چیزی امضا نشده و اصلاً قرار نبوده چیزی اجرا بشود همه بازی با الفاظ است. پارسال دولت کل وزارت‌های مرتبط یا 7، 8 وزارتخانه و نهادهای دولتی را الزام کرده و حتی مسئول کرده که بودجه تعیین کنند. بودجه این کار را ببینند و کارهایش را پیش ببرند و باز هم می‌گویند که ما تعهدی نداده‌ایم و الزامی نیست. البته کاسه داغ‌تر از آش بوده‌اند. یعنی ادبیاتی که خودشان برای خودشان در دولت الزامی کرده‌اند چندین قدم جلوتر از آن چیزی است که در سازمان ملل گفته شده است. کاسه‌های داغ‌تر از آش به حدی که آن‌ها تعجب کرده‌اند و هیجان‌زده شده‌اند و از ایران به طور خاص تقدیر کرده‌اند که ماشاالله جلوتر از بقیه وارد شده و بودجه دیده و 30 کارگروه تشکیل داده است. حالا بعضی از دوستان می‌گویند در یک مواردی و در بخش‌هایی از کشور شروع به اجرا هم کرده‌اند. موارد مشکوکی در این باب هست. منتها این‌ها گفتند که ما هیچ جا و در هیچ مدرسه‌ای چیزی را شروع نکرده‌ایم. اگر مواردی هم هست اتفاقی است و ربطی به این قضیه ندارد. حالا من نظر دو طرف را نقل می‌کنم. باید یک تحقیقی بشود که واقعاً چه بخشی از این‌ها در چه جاهایی شروع به اجرا کرده‌اند یا نه. منظور اجرای در سطح مدارس است. مهم‌تر از یک اتفاق خاص، یک تفکر خاصی است که من می‌خواهم دوستان بیشتر به این توجه کنند. حالا چون شما بیشتر دانشگاهی و مهندس هستید به این قضیه مربوط است. چون یک بخشی از این هم اتفاقاً در ذیل همان توسعه پایدار تا 15 سال دیگر و این‌که چه کارهایی باید بکنید که توسعه یافته حساب بشوید به مسئله نظام فنی مهندسی و معماری و شهرسازی مربوط است. این جدا از بحث اخلاق شهروندی است. همین بلا به شکل دیگری در نظام‌های مختلف اعم از نظام پزشکی و نظام مهندسی یا پیش می‌آید یا ممکن است پیش بیاید یا پیش آمده است و آن این‌که سر کسانی پایین باشد و فقط به مسائل فنی کار خودشان توجه داشته باشند و نفهمند که یک سیاست‌های کلی و یک نرم‌افزار پخش‌ شده در کل پروژه هر رشته ممکن است باشد که گرچه یک سری ابعاد فنی دارد، مثلاً در رشته شما بحث‌های فنی مهندسی داشته باشد اما لابلای آن بسیاری از مسائل دیگر هست که بدون این‌که توجه داشته باشید یک فلسفه خاصی را در حوزه معماری و شهرسازی، در حوزه پزشکی و در حوزه تعلیم و تربیت پیگیری می‌کند. افراد داخلی و این‌هایی که در دولت‌ها این کارها را می‌کنند معمولاً نه سواد این حرف‌ها را دارند و نه به لوازم آن توجهی دارند و عمدتاً کار را راه بینداز و جا بینداز جلو می‌روند و طبق پروژه‌هایی که دیگران برای آن‌ها تعریف می‌کنند و خودشان توجهی ندارند و یا با انگیزه‌های سیاسی، سیاست داخلی، سیاست خارجی و حتی انتخاباتی ممکن است پیش بروند. ولی اصل مسئله گاهی آن‌قدر مهم و پیچیده است که ممکن است کلاه شما را بردارند و شما نفهمید. ما یعنی در یک سطوحی از سیاست و سیاست‌گزاری در رشته‌های مختلف به نحوی به مقوله‌ تمدن‌سازی و مدیریت کشور برمی‌گردد مواجه می‌شویم که آن‌هایی که فقط تخصص فنی دارند متوجه آن نمی‌شوند. یعنی ممکن است شما یک مهندس و یک متخصص درجه یک باشی، استاد دانشگاه باشی اما نفهمی که شما را در یک پروژه معماری و شهرسازی به کار گرفته‌اند و از شما استفاده می‌کنند که کاملاً در جهت معماری و شهرسازی تمدن دیگری است یا اصلاً تمدن را نمی‌فهمد و همین‌طور هرج و مرج است. این حرفی که ایشان می‌گفت شما صرفاً مهندس بسیجی هستید به معنی شرکت در مراسم بسیج نیست. دو نکته دیگر دارد. یکی اصلاح نظام مهندسی کشور است، نظام مهندسی که در یک مواردی در آن فسادهای بزرگ اقتصادی و مالی اتفاق می‌افتد، البته در بخش‌های خصوصی هم هست ولی در یک بخش‌هایی مربوط به نهادهای دولتی درگیر آن می‌شوند. بالاخره اگر نظام مهدسی ما قرار است درست بشود چه کسی جز مهندسین متدین و انقلابی باید آن را انجام بدهد؟ چه کسی می‌تواند انجام بدهد؟ کسانی که هم مهندسی بفهمند و هم خیلی اهل غرب‌زدگی و غرب‌گرایی نباشند و هم شناخت و شعور دینی و سیاسی داشته باشند و هم اهل فساد مالی نباشند. ضمن این‌که هیچ کس از مادرش فاسد مالی متولد نشده است. همه یک زمانی صالح مالی هستند، ضد فساد مالی هستند ولی وقتی دست خودشان باز می‌شود و احساس می‌کنند نظارتی نیست مفسد مالی درجه یک می‌شوند. ما بعضی از این اختلاس‌کنندگان فعلی را می‌شناسیم که این‌ها 30 سال پیش جزو جریان‌های دانشجویی فعال ضد اختلاس و ضد فساد مالی بودند. حالا شکم‌های آن‌ها یک مقدار جلو آمده، ریش‌ها یک مقدار سفید شده و نه به آن‌ حرف‌ها و شعارها خیلی علاقه دارند و هم این‌که وقتی آب دیدند معلوم شد شناگرهای ماهری هستند. فساد مالی در حوزه نظام مهندسی در کشور این‌طور است. اصلاً قرار بود یکی از وظایف نظام مهندسی و نظام پزشکی این باشد که بدون این‌که نیاز به نهادهای حکومتی و قضایی و پلیسی باشد طوری مدیریت کنند که این سیستم فسادخیز و فاسدپرور نباشد. همه جای دنیا البته این فساد هست. هم در نظام‌های مهندسی و هم در نظام‌های پزشکی هست. هیچ جا وجود ندارد که این‌ها نباشد. منتها بعضی از کشورها در مدیریت و کنترل آن موفق‌تر هستند. بعضی‌ها اصلاً مدیریتی نمی‌کنند. بعضی‌ها اصلاً خود مدیران دزد هستند. این مهندس بسیجی در نظام مهندسی کشور در حوزه معماری چه نقش دارد؟ فضای انقلابی فقط شعارهای الله اکبر و رهبر نیست. چون بعضی از این‌ها حاضر هستند از این شعارها هم بدهند ولی کار خودشان را بکنند. این یک نماد و یک شروع است. شما در ایجاد و نظارت بر یک نظام مهندسی و معماری و شهرسازی در کشور وظیفه دارید که حتی‌الامکان از فساد دور باشد. حتی‌الامکان علمی و دقیق باشد. حتی الامکان حقوق مردم و مصالح مادی و معنوی آن‌ها را رعایت کند. نظام اداری کشور را در این مسیر اصلاح کند. بیشترین خدمت و کم‌ترین زحمت برای مردم باشد. آن‌هایی هم که در حوزه‌های تئوریک‌تر فلسفه مهندسی وارد هستند که البته از دوستان شما این توقع نیست چون رشته شما این نیست، آن‌ها حتی بتوانند نسبت مهندسی را با پروژه کلی تمدن اسلامی تعریف کنند. همین‌طور نوع رابطه با نظام‌های مهندسی بین‌المللی و خارج کشور را چطور تعریف کنند. همه این‌ها خیلی کار می‌برد. صرف شرکت در جلسات مذهبی و افطاری و سخنرانی و این چیزها نیست. جهاد اصلی آنجاست. هر چه کارها تخصصی‌تر و علمی‌تر می‌شود مجاهد تراز آن صحنه کم‌تر می‌شود. سیاهه لشکر زیاد است. وقتی وارد هر رشته‌ای می‌شوی هر چه به قله نزدیک‌تر می‌شوی و به دنبال 10 نفر آدم حسابی می‌گردی که هم فکر درست داشته باشند و هم سواد داشته باشند و هم اراده انقلابی و دینی داشته باشند می‌بینی باید بگردی و کبریت احمر است. دکتر زیاد است، مهندس زیاد است، حجت‌الاسلام زیاد است ولی اغلب سیاهه لشکر هستند. یعنی مشغول زندگی و کارهای خودشان هستند و توانی بیش از آن ندارند و اگر هم بیشتر داشته باشند اراده‌ای بیش از آن ندارند. حالا این یک هرمی است که در سطوح مختلف باید تعریف بشود. آن چیزی که من خواستم دوستان بیشتر به آن توجه داشته باشند خطر این تفکر است که از اول انقلاب و از دهه 60 هم بود. من فکر می‌کنم اصلاً یکی از ریشه‌های اصلی نزاع مهندس بازرگان با حضرت امام، بنی‌صدر با حضرت امام و جریان‌های دیگر دهه 60 تا بخشی از منازعات سیاسی و فکری که تا همین الان ادامه دارد در همین دو نوع تفکر ریشه دارد. بعد از انقلاب یک بحث مهندس بازرگان با حضرت امام این بود که یکی چرا شما در همه کارها دخالت می‌کنی؟ می‌گفت من نخست‌وزیر هستم. اگر شما من را به عنوان نخست‌وزیر گذاشته‌ای چرا راجع به همه چیز در سخنرانی‌ها حرف می‌زنی؟ چند مورد هم مثال می‌زند. می‌گوید بر سر قضیه کردستان ایشان بدون این‌که به ما بگوید آمد و در رادیو اعلام کرد انسانی نظامی باید به سمت کردستان و جایی که چمران محاصره بود، برود. بر سر قضیه گوشت یخ‌ زده که حضرت امام گفت باید بر ذبح شرعی آن باید نظارت بشود، یا مسئله حجاب که من یادم هست حضرت امام یک مرتبه آمد و گفت انقلاب شده و هنوز کنار دریا زن و مرد لخت قاطی هم هستند. ما این را در فرهنگ انقلابی نداریم. این همه آدم شهید شد برای این‌که این‌ها به این شکل باشند؟ از آن‌جا به بعد حضرت امام گفت طبق احکام شرع و شعار ملت حجاب باید حفظ بشود و حجاب قانون است. این‌ها با همه این‌ها از اول مخالف بودند و مخصوصاً این‌که چرا حضرت امام علیه آمریکا شعار می‌دهد؟ چرا حضرت امام می‌گوید اسرائیل باید از بین برود؟ چرا در مسائل داخلی دخالت می‌کند؟ چرا نهادهای انقلابی موازی درست کرده است؟ یکی از حرف‌های اساسی مهندس بازرگان این بود که می‌گفت چرا امام آمده نهادهای موازی انقلابی درست کرده، کمیته و سپاه و بنیاد مسکن و بسیج را درست کرده است؟ حالا بسیج بعداً بود. می‌گفت ما دو دولت موازی داریم. بالاخره من دولت هستم یا این‌ها؟ این‌ها دلشان می‌خواست که حضرت امام انقلاب کند، ملت هم با شعارهای اسلامی ده‌ها هزار شهید بدهند و بعد بگویند ما حکومت را از شاه و آمریکا گرفتیم و دو دستی خدمت شما می‌دهیم. رسیدش را بدهید که ما به خانه‌های خود برویم و شما هر کاری می‌خواهید بکنید. اتفاقاً‌ حضرت امام هم این کار را کرد و به قم رفت. نمی‌خواست مستقیم بیاید و به مسائل وارد بشود. می‌خواست نظارت دورادور کند. ولی بعد دید نمی‌شود. گفت من توبه می‌کنم. اشتباه کردم. من از خانواده شهدا معذرت می‌خواهم. من فکر کردم این‌ها انقلابی هستند. فکر کردم این‌ها احترام می‌گذارند و به قم رفتم ولی مثل این‌که باید به تهران برگردم که بعد از آن قضایای بیمارستان حضرت امام آمد و گفت من باید نظارت کنم و الا این‌ها انقلاب و مملکت را دو روزه می‌فروشند. بعضی از این‌ها خائن هستند و بعضی هم بی‌عرضه و غرب‌زده هستند. این مشکل از همان موقع بوده و همیشه هم در این 37، 38 سال شدید و ضعیف شده است. یکی از نقاط مهم این تفکر تعریف نوع رابطه با آمریکا و با این سازمان‌های رسمی است که از بعد جنگ‌های اول و دوم بین‌الملل اروپایی تشکیل شد و برندگان جنگ یعنی همین 4، 5 کشوری که بمب اتم دارند و جنگ اول و دوم را بردند این را درست کردند و به عنوان یک اهرم برای کنترل غیر نظامی جهان حق وتو هم برای خودشان قرار دادند. کنترل نظامی هم به عهده شورای امنیت است که باز خود همین‌ها هستند. سازمان انرژی، سازمان حقوق بشر، سازمان ملل، بعد در ذیل سازمان ملل یونسکو و یونیسف و روی همه چیز گفتند ما حقوق بشر را تعریف می‌کنیم و خودمان هم رعایت نمی‌کنیم. برای بقیه تعریف می‌کنیم. بعد کار به این‌جا رسید که قیمت نفت را ما تعیین می‌کنیم، پول جهان باید دلار باشد، زبان حاکم بر جهان و زبان رسمی همه شما باید زبان ما باشد و باید به زبان ما با همدیگر حرف بزنید. قوانین ما، ضوابط ما، حقوق بشر ما و حالا به نظام آموزشی رسیده است که این قضیه 2030 از یک جهاتی بی‌سابقه بوده است. من فقط عرض بکنم. چون شاید فرصت نکرده‌اید ببینید فقط به 7، 8 نکته در آن اشاره می‌کنم که توجه کنید. یکی مقدمه است که این یونسکوی ایران نوشته است. به شکلی نوشته که انگار از طرف آن طرف راجع به مسائل ایران حرف می‌زند. مثلاً نمایندگی از ایران، فرهنگ ایران، تمدن ایران، حتی ایران غیر اسلامی، ایران اسلامی فلسفه تعلیم و تربیت، شعارهای انقلاب، هیچ چیزی در آن نیست. مثل این‌که برای اجرای 2030 در این‌جا مأمور هستند و تعابیر این‌ها هم یک چنین تعابیری است. می‌گوید رهبران این کشورها در سپتامبر 2015 در عالی‌ترین اجلاس سازمان متعهد شدند، دقت کنید که می‌گوید متعهد شدند، می‌گویند الزامی نیست ولی بیش از 100 بار کلمه باید و متعهد می‌شویم و ملتزم می‌شویم در این هست. این‌جا هم متعهد شدند اهداف 2030 را در سیاست‌گذاری‌های کلان ملی خودشان از اول ژانویه 2016 توجه کنند. دقت کنید. این‌جا سه عبارت هست. یکی این‌که متعهد شده‌اند. یک کلمه اعتراض هم آن‌جا گفته نشده است. حق تحفظ هم که کلی به درد نمی‌خورد. مثل این‌که مسئول سالن بیاید این‌جا برای شما 100 باید و نباید بگوید و بگوید این‌ها مرامنامه و اساسنامه ماست و اگر می‌خواهید به سالن بیایید باید این‌طور باشید. بعد شما مخفیانه به گوشه‌ای بروید و بگویید من می‌آیم ولی حق تحفظی هم داشته باشیم. حق تحفظ شما چیست؟ در بخشی از آن اگر حق تحفظ واقعی داشته باشی باید اساس این‌ها را رد کنی. مکرر می‌گوید مواد آن منسجم هستند، تجزیه‌ ناپذیر هستند، نمی‌توانی بعضی را عمل کنی و بعضی را بگویی عمل نمی‌کنم، همه این‌ها روی هم یک پروژه است. باز می‌گوید فقط مسئله آموزش نیست. کل پروژه توسعه است. توسعه همه جانبه است. همه ابعاد کشور‌های شما را تعریف می‌کنیم. متعهد شده‌اند که چه کار کنند؟ این دستور کار است. اصلاً عنوان این دستور کار جهانی است. انشا نیست. دستور کار جهانی است. دیگر این‌که راجع به توسعه پایدار و همه ابعاد توسعه است. البته می‌گوید مهم‌ترین آن آموزش است چون با آموزش می‌توان کادرسازی کرد و بقیه جاها را هم مدیریت کرد. سوم این‌که می‌گوید این‌ها باید تا 15 سال آینده اجرا بشود. همه تعهد داده‌ایم. چهارم می‌گوید این نتیجه یک فرایند گسترده در سطح جهانی است و ما به کل جهان کار داریم و بعد می‌گوید باید از اول ژانویه 2016 سیاست‌های کلان ملی خود را در ذیل این دستور کار تعریف کنید. 17 هدف اصلی و 169 هدف ویژه دارد. هدف چهارم دستور کار آموزش است. بعد راجع به تک تک این‌ها دولت تصویب کرده و این‌ها تهیه کرده‌اند که ما در ازای فلان بند 2030 جهانی و برای اطاعت از آن و اجرای آن در 2030 داخلی به این مواد 1 و 2 و 3 و 4 عمل کرده‌ایم. طبق آن به این‌ها عمل کرده‌ایم. گزارش کار می‌دهد. می‌گوید برای تحقق همه اهداف دستور کار چون باید نظام آموزشی را در کشور عوض کرد، لذا مستقیماً در هدف 1، 3، 5، 8، 12 و 13 و غیر مستقیم تمام اهداف در گروی این است که نظام آموزشی کشور خود را تغییر بدهید. این اتفاقاً الزامی‌ترین بخش آن است. چون خودش می‌گوید آموزش مقدمه همه است. این‌هایی که می‌گویم عین گزارشی است که یونسکوی ایران و مسئول ایرانی بخش ایرانی یونسکو داده است. می‌گوید در خرداد پارسال یعنی دقیقاً یک سال قبل با حضور دبیران کمیسیون‌های کشور‌های مختلف از 130 کشور جلسه‌ای برگزار شد و همه در آن‌جا گفتند اولویت اول در دستور کار جهانی 2030 همین بحث آموزش است. یعنی اول باید مسیر مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها را عوض کرد و می‌گوید این فقط هدف نیست بلکه این اساس موفقیت در بقیه کارهاست. این بند 3 وظیفه تعریف می‌کند. می‌گوید ما 3 نقش داریم. می‌گوید این سازمان 3 نقش دارد. یکی این‌که از آن‌جا یعنی غرب ما را هدایت و هماهنگ کنند. اول باید ما را هدایت کنند و انسجام و هماهنگی سازمانی در این‌جا ایجاد بشود که به آن‌ها وصل بشویم تا هر چه می‌گویند زود گزارش بدهیم که چه کارهایی کردیم. دوم نظارت و گزارش‌دهی است. الزامی نیست و ما امضا نداده‌ایم در کار نیست. نظارت و گزارش‌دهی است. یعنی هر سال باید گزارش بدهی که چقدر از دستورات شما را عمل کرده‌ایم. سوم، ارتقای ظرفیت است. باید خودتان هم بخش‌های کارشناسی دولت را تقویت کنید تا بیشتر بتوانید به آن عمل کنید و می‌گوید ما این را شروع کرده‌ایم. بعد می‌گوید کلیه عاملان جامعه بین‌الملل، کلیه ذینفعان جهان باید در اجرای 6 برنامه اصلی آموزش تلاش کنند و این برای همه لازم است و توصیه‌های مکرر این سازمان است. رویکرد فرابخشی است. نهادهای رسمی و غیر رسمی، بخش‌ دولتی و بخش خصوصی شما باید پای کار بیایند. راجع به کدام قانون و مصوبه داخلی کشور به این شکل عمل شده است؟ این همه مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی راجع به نظام آموزش و نظام رسانه و مسئله حجاب و نظام سینمایی و نظام کتاب دارد. همه این‌ها در شورا تصویب شده است. کدام یک از این‌ها به این شکل قاطعانه پای کار آمده‌اند؟ 7، 8 وزارتخانه را مأمور کردید، گزارش دادید، کار کردید، بعد گفتید تمام بخش دولتی، خصوصی، رسمی، غیر رسمی پای کار باشد. بعد هم می‌گوید توجه کنید که این آموزش فراگیر یک چهارچوب عمل جهانی دارد. ما دستورمان را از جهان می‌گیریم. جهان هم که معلوم است کیست. مثلاً شما دستور خود را از آفریقا می‌گیرید؟ از آمریکای لاتین می‌گیرید؟ از آسیا می‌گیرید؟ از چه کسی می‌گیرید؟ از همه اروپا هم نمی‌گیرید. 3، 4 کشور غربی مثل آمریکا و انگلیس و این‌ها هستند. همین‌هایی که بمب اتم دارند. همین‌هایی که پشت همه جنگ‌ها هستند. جهان و جامعه جهانی اسم مستعار همین‌هاست. این‌ها از طریق همین نهادها برای بقیه تصمیم می‌گیرند و این دستور جهان و آشتی با جهان می‌شود. حضرت امام با جهان درگیر نبود. حضرت امام با جهانخوران درگیر بود. یک عده‌ای به اسم آشتی با جهان می‌خواهند با جهان‌خواران آشتی کنند. این همان بحثی بود که از اول امثال مهندس بازرگان و بنی‌صدر با حضرت امام داشتند. یکی از دعواهای این‌ها همین بود که یک نظام جهانی تعریف شده و آمریکا هم متمدن‌تر و ثروتمندتر و دانشمندتر است. حالا به هر دلیلی که هست. استعمار و غیر استعمار را کاری نداریم. بالاخره هست و ما باید در ذیل این نظام جهانی کار کنیم. در حالی که در منطق حضرت امام آمریکا دشمن بشریت است. آمریکا پشت همه جنگ‌هاست. آمریکا ایران را عقب نگه داشت و ده‌ها کشور دیگر را غارت کرد. آمریکا بمب اتم زد. این دو گرایش هنوز هم هست. آمریکا و انگلیس و این دو، سه کشور دوست هستند یا دشمن هستند؟ این‌ها به فکر حقوق و منافع ما هستند یا می‌خواهند ما نباشیم؟ نباشیم یا مثل قبل نوکر آن‌ها باشیم. صهیونیزم و فلسطین به ما مربوط است یا مربوط نیست؟ این‌ها سوالاتی است که از اول تا الان دو تفکر در جمهوری اسلامی بوده است. آدم‌ها عوض شده‌اند. بعضی از آدم‌هایی که الان این حرف‌ها را می‌زنند در دهه 60 خلاف این را می‌گفتند و در خط حضرت امام بودند. ولی الان و در دهه گذشته شما دیدید همین حرف‌ها را زدند و می‌زنند. نکته دیگر این است که می‌گوید این یک آموزش فراگیر و یک چهارچوب عمل جهانی است. بعد می‌گوید به مراتب دامنه‌ای گسترده‌تر و تکالیفی وسیع‌تر از برنامه آموزش برای همه دارد. یعنی تصور نکنید این یک تعارف یا یک آیین‌نامه و مصوبه حاشیه‌ای است. کل مسائل را فرا می‌گیرد. خیلی هم رادیکال و گسترده است. تکالیف عظیمی بر دوش ما می‌گذارد. فقط هم بحث‌های فنی و آموزش و بهداشت و این‌ها نیست. آموزش‌های اجتماعی و شهروندی است. یعنی سبک زندگی و نوع نگاه به مسائل اجتماعی است. شهروندی و آموزش اجتماعی و سبک زندگی الگوهای خاص سکولار دارد که این‌ها برای تمام دنیا در دانشگاه‌ها و نظام‌های درسی و رسانه‌ها تعریف کرده‌اند. وقتی از شهروند خوب و شهر خوب می‌گوید، وقتی از دولت خوب می‌گوید از آن تعریف دارد. یکی از جزءهای ذاتی این تعریف سکولاریزم و غیر دینی بودن و بی‌دین بودن است و یکی هم غربی شدن و هضم شدن در هژمونی غرب به طور مستقیم یا غیر مستقیم است. دقت کنید. می‌گوید فرایند گذار به سوی جوامع یاد گیرنده، باید طی بشود. این یک گذار است. این فرایند باید طی بشود تا به چه جامعه‌ای تبدیل بشود؟ همه هم هستند. روشن است که در کشور‌ها فقط وزارت‌های آموزش و پرورش نمی‌توانند به تنهایی این کار را بکنند. باید این‌ها به کمک سازمان ملل، به کمک و زیر سایه و هدایت بانک جهانی، صندوق پول کار کنند و در این مسیر پایمردی و اهتمام بورزند. کمیسیون ملی یونسکوی ایران متولی و مسئول اجرای چهارچوب عمل جهانی در ایران است. یعنی ما نماینده آن‌ها هستیم که این‌جا خط و ربط بدهیم. حرف‌های آن‌ها را ترجمه می‌کنیم. دیلماج هستند. این‌ها را باید در دولت اجرا کنند. در سند 2030 می‌گوید باید مجلس شما قوانین مناسبی با این چیزهایی که ما گفتیم تصویب کند. باید بازار شما تحت آمار شفاف از همه چیز اعم از تولید و غیره باشد. باید این را هر سال به ما بدهید. خود ما هر سال می‌آییم و در آن‌جا اصلاً برای شما نظام نظارت و آمار تشکیل می‌دهیم و کنترل می‌کنیم و هم به شما می‌گوییم و هم برای خودمان برمی‌داریم. ما به شما می‌گوییم معلمین شما و نظام تربیت معلم شما باید چه تغییراتی بکند و حاضر هستند به این‌جا مستشار بفرستند که معلم‌های ما را تربیت کنند یا معلم به آن‌جا برود و تربیت بشود. یادتان باشد، بعد از این‌که انگلیس‌ها و غرب در زمان رضا خان و قبل از آن بر ما مسلط شد اولین نهادی که در ایران تشکیل دادند، حتی قبل از دانشگاه تهران دانشسرای تربیت معلم بود. چون وقتی که معلم تغییر کرد و درست در آن ساختار قرار گرفت ظرف 10، 20 سال نسل عوض می‌شود و دیگر لازم نیست شما بیایید و کشور را اشغال کنید. خودشان برای تو با افتخار و با شعار پیشرفت و توسعه و جهانی شدن کشور را اشغال می‌کنند. اولین بورسیه‌هایی که در اواخر زمان قاجار به اروپا رفته بودند خیلی جالب است. قاجار این‌ها را فرستاده بود برای این‌که کارهای نظامی یاد بگیرند و ارتش ایران قوی بشود. پزشکی و مهندسی هم بود. 5 نفر رفتند که همه هم درباری بودند. خیلی جالب است. وقتی رفتند اولاً از این 5 نفر یا 4 نفر یا همه عضو فراماسونری شدند. ماسون‌های غالباً انگلیسی و یکی هم فرانسوی شدند. در ضمن انگلستان به عنوان لژ فرانسه داخل ایران کار می‌کرد. غیر از لژ انگلیس، گاهی مدیریت لژ فرانسوی‌ها هم در دست انگلیسی‌ها بود. از این درون این 5 نفر بعدها 3 قرارداد خیانت بیرون آمد. 3 قرارداد خائنانه امضا شد و جالب است وقتی این‌ها به آن‌جا رفتند گفتند ما آمده‌ایم چیزهای نظامی یاد بگیریم که ارتش ما قوی بشود و شکست نخورد. گفتند نه، به تربیت معلم بیایید. به رشته علوم انسانی و فرهنگی بیایید که ما از شما معلم بسازیم و شما طبق این ساختار به ایران بروید و این مسیر را تعقیب کنید. وقتی امیر کبیر دارالفنون را به راه انداخت گفت یک، از کشورهای استعماری که در ایران استعمار کرده‌اند مثل انگلیس و روسیه ما هیچ استادی نمی‌آوریم. همین حرفی که حضرت امام هم در وصیت‌نامه خود گفت. می‌گوید به کشورهایی که در ایران سابقه استکباری دارند بورسیه نفرستید. آمریکا و انگلیس را می‌گوید. بعد از حضرت امام بیشترین بورسیه به انگلیس رفت. مسئولین ما رفتند و از انگلیس برگشتند. آمریکا هم می‌خواستند بروند ولی آمریکا آن‌ها را راه نمی‌داد. در آخر اوباما یک مقدار شل گرفت. چون به او گفتند به نفع ماست. برای نفوذ خوب است. داشت یک مقدار شل می‌گرفت که این دیوانه آمد و باز یک مقدار آن را سفت کرد. منتها این هم کم کم می‌فهمد که باید مدیریت کرد و نباید برخورد کرد. می‌خواهم بگویم این قضیه‌ها را دست کم نگیرید. اول این‌ها که به اروپا می‌رفتند شعارشان خدمت به ایران و پیشرفت ایران بود. برویم مهندسی جدید یاد بگیریم، برویم فیزیک و شیمی جدید را یاد بگیریم، برویم نظامی‌گری و تولید اسلحه را یاد بگیریم ولی وقتی برگشتند یا فراماسون یا رسماً جاسوس در حکومت بودند. یعنی حداقل ترویج فرهنگ این‌ها و حداکثر هم در حد امضای معاهده‌های خائنانه بودند. پس این مسئله آموزش شهروندی را دقت کنید که همه معنی دارد. می‌گوید چهارچوب عمل آموزش 2030 در نوامبر 2015 تصویب نهایی شد. لذا کمیسیون ملی یونسکو در ایران بر اساس رهنمودهای یونسکو برای هدایت چهارچوب عمل به آن در سطح ملی دریافت کرد. حالا در یک رشته‌ای که ما ادعایی نداشته باشیم و حرفی نداشته باشیم و ضعیف باشیم به شکلی قابل توجیه است. در مسئله تعلیم و تربیت، فرهنگ چه کسانی برای ما تصمیم بگیرند؟ اگر می‌خواهید نمونه اعلای جامعه مدنی لیبرال را بفهمید شهرهای آمریکا را ببینید. بیشترین خشونت در تمام جهان، بیشترین آدم‌کشی، بیشترین تجاوز جنسی، بیشترین اعتیاد به مواد مخدر، بیشترین خشونت در خانه، بیشترین کتک زدن زنان در این شهرها اتفاق می‌افتد. محصول آن تعلیم و تربیت چه شده که حالا ما باید آن‌ها را یاد بگیریم؟ حتی کشورهایی مثل سوئد که به عنوان کشور‌های مرفه و آرام تعریف می‌شوند که واقعاً هم از جهاتی هستند، ترکیبی از سوسیالیزم و لیبرالیزم را اجرا کردند و از نظر اقتصادی شاید جزو بهترین کشورهای غرب بوده باشند. باز شما کشور‌هایی امثال همین سود می‌بینید بالاترین آمار خودکشی و بیشترین افسردگی را دارد. یکی از بالاترین آمارهای افسردگی و خودکشی برای ژاپن و سوئد است که از نظر تعریف شهروندی و پیشرفت فنی جزو بهترین کشورها هستند. در واقع بوده‌اند چون حالا که همه دارند تغییراتی می‌کنند. در این قضیه می‌گوید آن‌ها به ما دستور می‌دهند و ما طبق آن رهنمود در سطح ملی دریافت می‌کنیم. کمیته‌های آموزش عالی و آموزش و توسعه پایدار و گروه آموزش تشکیل دادیم. وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، وزارت بهداشت، وزارت تعاون و کار، سازمان مدیریت و برنامه ریزی بودجه، رئیس دانشگاه فرهنگیان، رؤسای دانشگاه به صف شدند تا تهیه چهارچوب عملی ملی آموزش 2030 را در دستور کار قرار بدهند. چهارچوب 2030 ملی یعنی برنامه اجرایی برای آن 2030 که آن‌ها گفته‌اند. یعنی ما دستورات شما را در شرایط خودمان به این شکل اجرا می‌کنیم. به این معنی نیست که ما هر بخش را نخواهیم اجرا نمی‌کنیم و هر بخش را می‌خواهیم اجرا می‌کنیم. به این معنی است که اجرا می‌کنیم منتها طبق وضعیت خودمان و با توجه به شرایط خودمان اجرا می‌کنیم. دستور کار برای آموزش ابتدایی و آموزش متوسطه، پیش‌دبستانی و ابتدایی، فنی حرفه‌ای، آموزش عالی به ویژه آموزش دختران، آموزش توسعه پایدار در آموزش عالی، شیوه‌های زندگی سالم و سبک زندگی، پروژه برای نحوه همکاری بین‌المللی. همکاری بین‌المللی باید باشد. یک وقت پروژه شماست و طبق منافع خودمان و حقوق ملت است و یک وقت هم پروژه را آن‌ها تعریف می‌کنند. ببینید دو نوع نگاه راجع به روابط بین‌الملل داریم. در علم، در سیاست خارجی، در تجارت روابط بین‌الملل قطعاً باید باشد. اصلاً کسی معتقد باشد که ما نمی‌خواهیم رابطه داشته باشیم و رابطه حداقلی باید داشته باشیم به این معنی است که او نه جهان امروز را می‌شناسد و نه می‌خواهد کشورش به درستی مدیریت بشود. اصلاً دغدغه رشد و پیشرفت ندارد. بلکه می‌خواهد بر یک مردمی حکومت کند. هر چه رابطه این مردم با جهان کم‌تر باشد، آگاهی و مهارت آن‌ها هم کم‌تر می‌شود. حکومت بر یک ملت منزوی محدود قطع رابطه شده راحت‌تر می‌شود. چنان‌که دیکتاتوری‌هایی که بتوانند معمولاً این کار را می‌کنند. یک وقت یک تفکر هست که می‌گوید رابطه بین‌الملل واجب است. پیغمبر در آن زمانی که جزیره العرب 100 نفر باسواد نداشت می‌گوید «اطلبوا العلم ولو بالسین...»، چین آن موقع در آن طرف عالم و یکی از مراکز تمدن بود. علمی هم که در چین بود فقه و اصول و تفسیر قرآن نبود. دستور می‌دهد و می‌گوید بر مرد و زن تحصیل علم واجب است. هر علمی که مشکلی از دنیا و آخرت شما حل می‌کند، آن علم واجب یا مستحب و یا حداقل مباح است. اگر به آن نیاز ضروری داری واجب است. می‌دانید که فقهای ما معتقدند هر رشته علمی که جامعه به آن احتیاج دارد و اگر نباشد کشور دچار فقر و وابستگی و اسارت و ذلت می‌شود رفتن به دنبال آن رشته تخصص واجب شرعی است. واجب کفایی است. اگر یک شهر نانوا ندارد بر همه واجب کفایی است که بروند نانوایی یاد بگیرند تا به حد کفایت برسد. اگر مهندس ندارد، اگر پزشک ندارد همین‌طور است. اگر فیزیک هسته‌ای لازم است واجب کفایی است. در هر رشته‌ای به این شکل به این قضایا نگاه می‌کنند. بخشی هم راجع به تربیت معلم و همکاری‌های بین‌الملل در زمینه تربیت معلم دارد. در ظاهر این‌ها قشنگ است. عرض کردم که رابطه با جهان دو نوع است. تکلیف قطع رابطه که روشن است. رابطه با جهان دو نوع است. یکی رابطه فعال و یکی رابطه منفعل است. پروژه رابطه منفعل را دیگران طبق مصالح و منافع خودشان تعریف می‌کنند و بعد برای شما جا تعریف می‌کنند. شما جزئی از پروژه آن‌ها هستید. معمولاً هم پروژه‌ای که دارند چیست؟ نفوذ بر ایران است. تسلط بر ایران است. غارت ایران است. تحقیر ایران است. کسی که برای رضای خدا موش نمی‌گیرد. آن‌ها نگران پیشرفت من و شما نیستند آن هم کشور‌هایی که 200 است با ما سابقه دشمنی دارند. آمریکا 100 سال یا 80 سال است، انگلیس بیش از 200 سال است. صهیونیزم هم از وقتی که به وجود آمده است. صهیونیزم را می‌گویم از این جهت که همان روزهایی که رژیم اسرائیل داشت به وجود می‌آمد اولین راهپیمایی روز قدس در همین تهران توسط نواب صفوی برگزار شد و در مسجد بازار ثبت نام کردند برای نیروهای داوطلبی که به فلسطین بروند و بجنگند. همان اولی که اسرائیل داشت تشکیل می‌شد و بدانید در جمعیت آن موقع تهران بیش از 5 هزار نفر به مسجد بازار رفتند و ثبت نام کردند که به فلسطین بروند و بجنگند و این ثبت نام همین‌طور ادامه داشت تا حکومت جلوی آن را به دستور آمریکا و انگلیس گرفت و الا تا 5 هزار و خرده‌ای ثبت نام کردند که ما همین الان آماده هستیم به سمت فلسطین حرکت کنیم. ارتباط فعال جهانی این است که ما برنامه توسعه خودمان را تعریف کنیم، پیشرفت اسلامی ایرانی خودمان را داشته باشیم، مشکلات خودمان، نیازها و شرایط و استعدادها و امکانات خودمان را بررسی کنیم و دقیق تحلیل کنیم و بعد بگوییم با توجه به این اولویت‌های ما این‌ها هستند. حالا با توجه به این اولویت‌ها، این فرصت‌ها و این تهدیدها ما این نوع روابط بین‌الملل را با این کشورها در این سطوح برقرار می‌کنیم. این در تجارت و بازرگانی، در حوزه علم، در حوزه نظامی، در حوزه سیاسی، در حوزه مباحث فرهنگی صدق می‌کند. این دو نوع است. و الا همه طرفدار رابطه هستند. رابطه باید باشد. چه نوع رابطه‌ای باید باشد؟ دنباله‌رو هستی یا پیشرو هستی؟ گزارش کار می‌دهی یا گزارش کار می‌گیری؟ یا حداقل دو طرف گزارش کار بدهند. فرق در این است. فرق در سطحی است که در آن ایستاده‌ایم. می‌گوید برای برنامه‌های آموزشی 2030 تأمین اعتبار بکنید و این‌ها از پارسال گروه تشکیل داده‌اند که تأمین اعتبار کنند. برای کدام یک از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی تأمین اعتبار کردید؟ به آن‌ها هم گزارش می‌دهند که ما اعتبارش را هم داریم می‌بینیم. شاخص‌های آموزش را تعریف کنند. مراجع سیاست‌گذاری در ایران، انجمن‌های علمی، سازمان‌های NGO، همه مرتبط بشوند و هم‌پوشانی داشته باشند. هماهنگی بین بخشی در ساختارهای دولت هم هست. چیزی که بزرگ‌ترین مشکلات ماست در اجرای قوانینی که حتی مجلس ما تصویب می‌کند. مطبوعات و آموزش هم هست. رسانه‌ها را هم باید طوری منظم کنید که این را آموزش بدهید و همه جا گفتمان حاکم بشود. اطلاع‌رسانی به دانشگاه‌ها و بحث رسانه‌های جمعی هم هست. بعد می‌گوید یک راهنمای فنی هست که برای تهیه چهارچوب عملی آموزش 2030 که این را نقشه راه داده‌اند و یونسکو گفته نقشه راه چیست و ما هم طبق همان در زمانبندی مشخص عمل می‌کنیم. کمیته تلفیق چهارچوب عمل تشکیل شد. به موازات تهیه این چهارچوب توسط یونسکو در این‌جا تشکیل دستور کار ملی اجرای آموزش 2030 در چند جلسه به ریاست وزیر علوم با حضور وزیر آموزش و پرورش، وزیر صنعت و معدن، معاون علمی رئیس جمهور، معاون سازمان برنامه و بودجه. یعنی با تمام قوا پای کار آمده‌اند. بعد می‌گویند ما به شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گزارش داده‌ایم. بعد از این‌که کارها را کرده‌اند، تعهدات را داده‌اند، دستور کار‌ها شروع کرده‌اند و در دولت دستور داده‌اند یک رونوشت و یک نامه معمولی دست پنجم به دبیرخانه داده‌اند. تازه این‌طور که این‌ها می‌گویند. این حداکثر سندی است که رو کرده‌اند. من در شورا پرسیدم و گفتم خود شما واقعاً سند 2030 را کامل خوانده‌اید؟ من احتمال قوی می‌دهم خود ایشان هم نخوانده است. یا اگر خوانده با دقت نخوانده است. یعنی ابعاد آن را نفهمیده است. از دو، سه نفر پرسیدم. قانون معاون رئیس جمهور قبل از شورا گفت این چیزهایی که می‌گویند در 2030 کجای 2030 هست؟ قصد من تمسخر نبود. واقعاً می‌گویم. می‌خواهم بگویم خود این‌ها هم بعضاً ندیده‌اند. ایشان گفت این حرف‌ها کجای 2030 است؟ من چند بار نگاه کردم و ندیدم. گفتم شما کل 2030 را خوانده‌اید؟ 160، 170 هدف داخل و خارج دارد. نخوانده‌اند. بعضی از خودشان به صورت دقیق نخوانده‌اند. یک کسان دیگری به نظر من پشت صحنه هستند. با انگیزه‌های سیاسی و غیر سیاسی کارهایی می‌کنند و این آقایان هم گرفتار هستند. هزار گرفتاری و شغل دارند و فکر می‌کنند هر کسی هر چه می‌گوید سیاسی است. هر کس هر چه می‌گوید برای انتخابات است و می‌خواهد دولت را خراب کند. مسئله 2030 اصلاً به انتخابات مربوط نیست. حالا اگر کسانی خواستند استفاده انتخاباتی بکنند من کاری ندارم. ولی مسئله این است که خود سازمان ملل می‌گوید تا به حال ما چیزی در این ابعاد نداشته‌ایم. یک چیز عادی نیست. بعد هم می‌گوید گزارش عملکرد جمهوری اسلامی در طرح پیمایش ظرفیت‌سازی آموزش 2030 توسط دفتر منطقه‌ای آموزش یونسکو، ما به یونسکو این گزارش را داده‌ایم و جمهوری اسلامی باتربیت ایران به عنوان یک کشور پیشگام در آسیا و اقیانوسیه در زمینه آمادگی و تمهید تدارکات لازم برای اجرای 2030 مورد تقدیر قرار گرفت. گفتند شما روی دست همه زده‌اید و جلوتر از همه هستید. بعد هم تشکر از وزیر علوم کرده‌اند. مثلاً من معتقدم وزیر علوم،‌ وزیر بهداشت، وزیر آموزش و پرورش، وزیر کار خودشان سند 2030 را کامل نخوانده‌اند. یک چیزی به این‌ها گفته‌اند. 2030 داخلی می‌گوید برنامه آموزشی 2030 برنامه توسعه جامع‌نگر و چند مولفه‌ای است. یعنی بنیان آموزش شماست. این‌هایی که می‌گویم عین عبارات خود سند 2030 داخلی است که این‌ها تهیه کرده‌اند. می‌گوید کلیت نظام آموزشی را در تمام سطوح، پیش‌دبستانی تا عالی و فنی ‌حرفه‌ای و ماهیت رسمی و غیر رسمی کل آموزش کشور را در بر می‌گیرد. با توجه به کاربرد جهانی این برنامه و هدف‌گذاری‌های انجام شده در آن برنامه آموزشی 2030 را می‌توان اولین برنامه جامع جهانی در بخش آموزش محسوب کرد. دیدید قضیه چقدر جدی است؟ می‌گوید این اولین برنامه جهانی آموزش است. یعنی تا به حال در سازمان ملل این حرف‌ها نبوده و حالا وارد این حرف‌ها شده‌ایم. در این برنامه علاوه بر آن‌ که به نقش آموزش در تربیت نیروی انسانی توجه شده به محیط زندگی و ارتقای مهارت‌های شهروندی هم با توجه به شرکای اجتماعی و اقتصادی توجه شده است. یک جدولی دارند که در آن نوشته سطوح اجرایی برنامه آموزش 2030. تدوین برنامه : جهانی. برنامه را برای ما ریخته‌اند. این کار را ما در داخل نکرده‌ایم. ملی نیست. هدف‌گذاری کلان: جهانی. تدوین راهبردهای کلان: جهانی. یعنی هر سه این‌ها از بیرون و از نیویورک و اروپا به ما ابلاغ می‌شود. تدوین راهبرد خرد، منطقه‌ای، تدوین راهبرد اجرایی: ملی. دیگر از این مسخره‌تر می‌شود؟ دقیقاً یک نظامی که آن‌ها دستور می‌دهند و ما در این‌جا تعریف می‌کنیم. هدف‌گذاری‌های خرد هم البته می‌توانید خودتان بکنید. ولی در سطح کلان و راهبردی با ماست. برنامه آموزش 2030 یک ماهیت چند وجهی دارد. رابطه‌ای بین ابعاد ملی، منطقه‌ای و جهانی است. یعنی ما شاکله آن را از بیرون تعریف کرده‌ایم. شما این وسط جای خود را پیدا کنید. این برنامه در سطح جهانی تدوین و تصویب شده است. در سطح منطقه‌ای تقسیم کار می‌شود و در سطح ملی اجرا می‌شود. من نمی‌فهمم معنی این جمله‌ها را آن‌هایی که تصویب کرده‌اند می‌دانند؟ من فکر می‌کنم اصلاً معنی این جمله‌ها را نمی‌فهمند. چون نمی‌شود کسانی معنی این جمله‌ها را بفهمند و در دهه چهارم انقلاب اسلامی این‌ها را تصویب کنند و نفهمد این‌ها با مبنای انقلاب و با قانون اساسی تعارض دارد. به شما بگویم که اگر رهبری دخالت نمی‌کرد ما هیچ غلطی نمی‌توانستیم بکنیم. هیچ کس هیچ غلطی نمی‌توانست بکند. چون هر چه می‌گفتی فایده‌ای نداشت. حالا هنوز هم که قرار شده صریحاً بعضی‌ها حاضر نیستند بگویند لغو شد. می‌گویند بخش‌های غیر آموزشی هنوز هست. چون بخش‌های غیر آموزشی هم دارد. راجع به آن‌ها چه؟ در مورد آن‌ها که کسی لغو نکرده است. بحثی نکرده است. بخش آموزش آن در شورا آمد و همه گفتند اصلاً احتیاجی به بحث ماده به ماده نداریم چون اساس این خلاف است. لغو شد. حتی در گزارش در رسانه‌ها بعضی از دوستان نمی‌گویند حتی بخش آموزشی هم لغو شده است. می‌خواهند بگویند موارد خلاف اسناد ما اجرا نمی‌شود. در حالی که لغو شد. یعنی آن معیار عمل و مرجع نیست و خود آقای روحانی هم پذیرفت که این در جلسه تصویب شد ولی بعضی از دوستان نمی‌گویند. می‌گوید ضروری است همزمان با همسویی با دستور کار جهانی اقدامات ملی خود را شروع کنید. برنامه کشوری یعنی سیاست‌گذاری، شاخص‌سازی و نظارت در راستای محتوای جهانی برنامه باشد. در تدوین و اجرای برنامه آموزش 2030 در سطح ملی و جهانی باید دو اقدام بکنید. یک، نقاط هدف، حوزه عمل راهبردهای اساسی برای هر یک از 7 هدف و ابزار اجرایی 3 گانه تعریف بشود. دو، شاخص نظارت و ارزیابی و بازرسی باید بگذارید که آن‌ها باید بیایند بازرسی کنند و ما هم گزارش بدهیم که ببینند ما راست می‌گوییم یا نه. به عنوان ابزاری کارآمد برای نظارت بر برنامه و تحلیل میزان تحقق اهداف ملی و جهانی تعیین بشود. تجزیه اهداف به مؤلفه‌ها و راهبردها ضروری است. باید پروژه را تکه تکه کنید و به صورت جدا جدا دقیق انجام بدهید. کلی نگویید. چون هر چیزی در شورای ما تصویب می‌شود کلاً پذیرفته می‌شود. در کل پذیرفته می‌شود ولی معلوم نیست چه کسی قرار است کدام بخش آن را تا چه زمانی اجرا کند و به چه کسی جواب بدهد. بودجه کار کجاست؟ چه کسی مسئول است؟ مصوبات داخلی در کل تصویب می‌شوند. مصوبات این‌ها در جز و به صورت دقیق تصویب می‌شود. می‌گوید باید اهداف و برنامه‌ها را دقیقاً تجزیه کنید. هدف‌گذاری ملی برای انتخاب شاخص‌های مناسب و نظارت بر برنامه فراهم بشود و برای هم‌راستایی با راهبرد جهانی مجموعه راهبردهای اساسی را هم خود یونسکو تدوین کرده و پیشنهاد می‌دهد. کار شما را راحت کرده است. آخرین عبارت این‌که می‌گویند این‌ها الزامی نیست. این جدولی است که کامل هم نیست. کشور‌هایی که از طرف همین یونسکو و سازمان ملل در این چند سال به آن‌ها اخطار شده است. من نمی‌خواهم همه این‌ها را بخوانم. فقط مثال می‌زنم. همه هم کشورهای غالباً مسلمان هستند. 2013 گفته‌اند شما گفته‌اید حق شرط و حق تحفظ داریم که ما این‌ها را نمی‌فهمیم و باید نسبت خود را با کل این روشن کنید. در سال 2014 و 2011 به مصر و عراق گفته‌اند حق شرط و حق تحفظ شما لغو است. مکتوب است. اخطار رسمی در باب مسائل خانواده است. به بحرین در سال 2014 گفته‌اند شرط‌هایی که گذاشته‌اید و برای شرایط اسلامی حق تحفظ گذاشته‌اید مطرح نیست و باید آن‌ها را حذف کنید. در سال 2015 به عراق گفته‌اند سندی که در باب مسائل حقوق بشر و غیره امضا کرده‌اید را باید در نظام حقوقی داخل کشور خود به قانون تبدیل کنید. نباید کلی بگویید. این باید قانون عراق بشود و مستقیم در دادگاه‌ها و رویه قضایی به آن‌ها استناد کنید. در سال 2013 به مصر و عراق و افغانستان گفته‌اند راجع به تفاوت جنسیتی که ما گفته‌ایم هیچ تفاوتی نباید در هیچ موردی نباشد، مثلاً این‌که شما می‌گویید مرد در برابر دادگاه باید برای مخارج خانواده پاسخگو باشد ولی نمی‌توانی زن را به کار اقتصادی مجبور کنی. می‌تواند فعالیت اقتصادی کند ولی وظیفه‌ای ندارد. در حالی که مرد وظیفه دارد. بحث نفقه و غیره را گفته با آن معنای کلی تبعیض که ما گفته‌ایم منافات دارد. این‌ها زنای محصنه را جزو حقوق بشر می‌دانند. یعنی مردی که زن دارد با زن دیگری برود، زنی که شوهر دارد با مرد دیگری برود را می‌گویند جزو حقوق بشر است. اصلاً یکی از شرایطی که برای ترکیه گذاشته تا به اتحادیه اروپا برود این است که باید زنا و لواط را جزو حقوق بشر بداند. می‌گویند این‌ها حریم شخصی است. در سال 2011 می‌گوید کشور‌های اسلامی باید قوانین داخلی و برنامه‌های آموزشی مدارس خود را بازنگری کنند. به چندین کشور اسلامی گفته‌اند قوانین جامع ناظر بر محو هر نوع تفاوت شکلی و محتوایی در همه زمینه‌ها. در سال 2015 به عراق دستور داده‌اند باید قوانین و مقررات خود را سکولار کنی. حالا قوانین آن‌جا که سکولار هست ولی دو کلمه که می‌گوید نباید خلاف شرع باشد را قبول نمی‌کند و می‌گوید این را باید برداری. باید بگویی خلاف ضوابط ما نباشد. در سال 2015 می‌گوید گرایشات جنسی جزو حقوق بشر است. یعنی هر کسی هر گرایش جنسی از قبیل همجنس‌بازی و غیره دارد جزو حقوق بشر است. کشورهای اسلامی هیچ نوع تبعیضی علیه گرایشات مختلف جنسی نباید ایراد کنند و باید تمام حقوق افراد همجنس‌گرا در همه سطوح تضمین بشود و این‌ها را در قانون خود بیاورند. این را به عراق و به مصر گفته‌اند. می‌دانید که اغلب این‌ها خودشان همجنس‌باز هستند. واقعاً این‌طور هستند. این‌ها یک مقدار به فکر خودشان هم هستند. می‌دانید که همین کنگره و سنای آمریکا طبق آماری که خود اتحادیه همنجس‌بازها اعلام کرده نزدیک به یک سوم گفته‌اند همجنس‌باز هستند. اصلاً قوم لوط در دنیا بر سر کار است. یک سوم به طور علنی گفته‌اند همجنس‌باز هستند. یک سوم دیگر هم نمی‌گویند ولی اگر کسی از آن‌ها سوال کند می‌گویند. دو سوم این‌طور هستند. اصلاً قوم لوط حاکم است. لذا این‌ها در رأس حقوق بشر مسائل جنسی و جنسیتی را می‌آورند. در سال 2016 به ایران تذکر داده‌اند که باید جرایم جنسی را که در ایران جرم می‌دانید جرم‌زدایی کنید. این‌ها باید از قوانین دادگاه‌های شما بیرون برود. این‌ها جرم نیست و باید همجنس‌گراها و همجنس‌بازها را به رسمیت بشناسید. ما هر سال در سازمان ملل برای این محکوم می‌شویم. برای چه؟ برای این‌که یک کسانی رفتند این‌ها را امضا کردند و گفتند ما با حق تحفظ امضا کردیم. حقوق بشر بود و در لابلای آن این‌ها هم بود. گفتند ما با حق تحفظ امضا کرده‌ایم. حالا هر سال ما را محکوم می‌کنند. می‌دانید که ما هر سال در سازمان ملل برای نقض حقوق بشر محکوم می‌شویم. عمدتاً هم به خاطر همین چیزهاست. به ترکیه دستور دادند باید حقوق همجنس‌گراها را به رسمیت بشناسید. قوانین مقتضی در خصوص هر نوع هویت جنسی را باید تصویب کنید. به اردن گفتند آنچه که شما زنا و زنازاده می‌گویید را باید کلاً از قوانین خود بیرون بیاورید. در سال 2014 به اردن این را ابلاغ کردند. به مصر گفتند باید توسعه مفهومی تبعیض را در ملاحظه نهادهای نظارتی بگذارید که ما نظارت کنیم. تبعیض را ما تعریف می‌کنیم. باید تمام معادهدات حقوق بشری و پیمان‌های حقوق بشری را به قوانین داخلی مصر ببرید و وارد کنید. در سال 2013 به افغانستان و در سال 2014 به بحرین گفته‌اند تجاوز زناشویی جرم است. ببینید خیلی جالب است. می‌گوید زنا جزو حقوق بشر است اما بعضی از موارد را در داخل خانواده به عنوان تجاوز مطرح می‌کند. می‌گوید این را باید به عنوان تجاوز جرم تعریف کنید. البته در مواردی از خانواده هست که ولو زن و شوهر باشند اسلام به خاطر دفاع از مسئله بهداشت و مسئله بیماری مانع می‌شود و می‌گوید این کار را انجام ندهید. مثلاً همسر بیمار است یا حال مناسبی ندارد توصیه‌های اخلاقی می‌شود و البته در جاهایی هم توصیه‌های قانونی داریم ولی این چیزی که این‌ها می‌گویند فراتر از این حرف‌هاست. می‌خواهند خانواده را متلاشی کنند. در سال 2014 گفته‌اند تجاوز زناشویی را باید در روابط زوجین نهادینه کنید. در سال 2013 به افغانستان دستور داده‌اند که هیچ مسئله جنسی را نباید جرم بدانید. در سال 2014 به عراق دستور دادند که باید جمعیت خود را کنترل کنی و کاهش جمعیت داشته باشی. در سال 2015 گفته‌اند سقط جنین را باید قانونی بدانید. نه سقط جنین‌های بهداشتی، بلکه سقط جنین‌هایی که بچه درست کنی و با زن‌های مختلف باشی و جنین را را سقط کنی. این را باید جزو حقوق بشر تلقی کنید. به پاکستان دستور دادند باید جمعیت را کنترل کنی و تنظیم خانواده داشته باشی و وسایل ضد بارداری را گسترش بدهی و به ما آمار بدهی که ما بدانیم در هر 10 سال چقدر جمعیت شما کم‌تر شده است. حالا خودشان پول می‌دهند که جمعیت‌شان زیاد بشود. سوبسیت می‌دهند. می‌گویند ما سوبسیت می‌دهیم. ولی از این طرف فشار می‌آورند که باید جمعیت شما کم بشود. در سال 2014 به بحرین گفته‌اند باید بگویید سقط جنین جرم نیست. کلیشه‌های جنسیتی را باید بشکنید. حداقل سن ازدواج باید 18 سال باشد. این را در همین 2030 هم از ما خواسته‌اند. به ما دستور فرموده‌اند که باید ازدواج زیر 18 سال را ممنوع کنید. این‌ها از بچه کوچک در مدرسه‌ها با این مسائل درگیر می‌شوند. با مسائل جنسی و تجاوز و بارداری درگیر می‌شوند. اصلاً آماری که نهادهای مربوطه در خود آمریکا می‌دادند می‌گوید تقریباً هیچ دختری نیست که به سن 17، 18 سالگی برسد و یا به زور و یا با میل چند مورد اتفاق نیفتاده باشد و چند درصد آن‌ها هم تا قبل از 18، 19 سالگی سقط جنین می‌کنند. بعد به این‌جا می‌گوید زیر 18 سالگی نباید ازدواج بکنی. این‌طور خوب است که ما الان 10، 12 میلیون پسر و دختر داریم که سن ازدواج آن‌ها گذشته یا در حال گذشتن است. این‌ها پیر بشوند ولی زیر 18 سال ازدواج نکنیم. در سال 2015 به عراق دستور دادند که باید ازدواج زیر 18 سال را جرم بدانید. چون این‌ها ازدواج کودک به حساب می‌آید. سن ازدواج دختر و پسر باید کاملاً مساوی بشود. برای چه؟ دختر زودتر از پسر بالغ می‌شود. شما که اصلاً در کشور خودتان نظم جنسی ندارید. باز برای ما نظم می‌تراشید. در سال 2014 می‌گوید رویه‌های زیانبار از جمله‌ کلیشه‌های جنسیتی و ازدواج کودک. به ایران دستور دادند نباید فضای آموزش را به پسرانه و دخترانه جدا کنید. باید از مهدکودک تا دانشگاه تمام مدارس شما مختلط باشد. اگر این‌ها از هم جدا بشوند به عنوان یکی از مصادیق تبعیض جنسیتی است. حالا الان در خود اروپا و آمریکا بعضی از مدارس و دانشگاه‌های خصوصی تشکیل می‌شود که آن‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که اگر جدا باشند حقوق دخترها حفظ می‌شود. این‌‌ها وقتی مخلوط هستند بیشترین توهین و صدمه به دخترها زده می‌شود و اگر این‌ها را از هم جدا بکنند از جهاتی بهتر است. ولی به ما دستور داده‌اند که این‌طور نباشد. به ایران دستور داده‌اند قانون مدنی خود را در خصوص لزوم اذن شوهر برای بعضی موارد کلاً حذف کنید. به بوسنی و هرزگوین دستور داده‌اند وظایفه خانواده را بین مرد و زن تقسیم نکنید. نباید هیچ تقسیم کاری باشد. به کویت دستور داده‌اند مسئله ارث، تابعیت، حضانت و ولایت بر فرزند را باید عوض کنید. به لبنان دستور دادند باید تأکید بر مسئله خانواده و این‌که مادری مهم است را کنار بگذارید. به اندونزی دستور دادند تحقق برابری جنسیتی در حوزه‌های مشارکتی اتفاق بیفتد. به ترکیه دستور دادند از افراد شاغل در فحشا حمایت کنند. می‌گوید از فاحشه‌خانه‌های رسمی حمایت کنید تا فحشا به صورت قاچاقی انجام نشود. بعضی‌ها گفتند فاحشه‌خانه‌های رسمی درست بکنید که غیر رسمی نباشد و این ترافیک خیابان‌ها حل بشود. حالا اسلام مسئله ازدواج را طور دیگری حل می‌کند. آسان‌ترین کار ازدواج است. ازدواج موقت و دائم داریم. این‌ها می‌آیند اصل خانواده را هدف قرار می‌دهند.

سرزمین متمدن ایران با آثار کشف شده به حدود ده هزار سال می‌رسد. چطور می‌شود کشور‌هایی مثل آمریکا برای ما تصمیم بگیرند و ما تمدن خود را کنار بگذاریم و تسلیم باشیم؟ کشورهایی که حداکثر 600 سال سابقه دارند.

600 سال نیست. آمریکا 200 سال قدمت دارد.

من از شورای عالی انقلاب فرهنگی گله دارم.

بله، گله دارند که چرا زودتر سر و صدا نکردیم و جلوی این‌ها را نگرفتیم. این‌ها اصلاً این را در شورا نیاورده بودند. بعد از این‌که رهبری گفتند و آمد و در جلسه شورا مطرح شد بعضی از دوستان به مخالفت صحبت کردند. مسئولین هم قبل از آن توضیح دادند و در جلسه دوم دیگر اجماع شد که لازم نیست در مورد بند بند این بحث بشود و باید کلاً لغو بشود. بنابراین آن‌چه که با حضور ریاست جمهور و دیگران تصویب شد لغو کامل 2030 آموزش بود. دو نکته باقی می‌ماند. یکی این‌که 2030 یک ابعاد دیگری غیر از مسئله آموزش دارد. در حوزه سیاست خارجی، در حوزه مسائل اقتصادی، در حوزه مسائل مدیریتی و ابعاد دیگری هم هست که گفتند این‌ها به شورای عالی انقلاب فرهنگی مربوط نیست. مستقیماً هم مربوط نیست و این درست است. یک سوال این است که بقیه ابعاد 2030 که غیر آموزش است و در شورا اصلاً مطرح نشده تکلیفش چه می‌شود و در چه نهادهایی و کجا باید لغو بشود؟ سوال دوم این است که آن چیزی که در شورا مطرح شد که لغو 2030 بود که باید کلاً کن لم یکن بشود در مباحث خبری و اطلاع‌رسانی برای بعضی‌ها شفاف نبوده و یک مقدار دوپهلو و کش‌دار بوده است. یعنی بعضی‌ها انتقاد می‌کنند که اجرا نکردن به اصطلاح تعلیق در اجرا هست. باید اعلام بشود که اگر 2030 در شورای عالی انقلاب فرهنگی اگر لغو شده و ابطال شده به صراحت گفته بشود و بعد هم باید مصوباتی که در هیئت دولت در راستای اجرای 2030 در تابستان پارسال امضا شده و الزامی شده و دستور داده‌اند که برای آن بودجه تعریف کنند و تقسیم کار کنند و گزارش بیاورند و کمیته تشکیل بدهند باید در دولت صریحاً ابطال بشود و دیگر بعداً باز به یک مناسبت دیگری شروع به اجرا نکنند. یعنی نگویند ما 2030 را اجرا می‌کنیم به جز جاهایی از آن که خلاف اسناد ماست. بلکه اساساً گفته بشود 2030 ابطال شد. در بعد آموزشی و همین‌طور غیر آموزشی ابطال شد. من دیدم که این دو نکته بعد از جلسه شورا در رسانه‌ها مطرح شده که دیگر پاسخگوی این‌ها شورای عالی انقلاب فرهنگی نیست و پاسخگو دیگران هستند که به افکار عمومی توضیح بدهند. همین‌طور بعضی از مناسبات و سیاست‌هایی که توسط معاونت زنان در ریاست جمهوری مدتی است که پیگیری می‌شود و ارتباطاتی با داخل و خارج و با جریانات فمینستی همفکری‌ها و گاهی همکاری‌هایی هست که این‌ها هم باید یک مقدار در شورای عالی انقلاب فرهنگی و در جاهای دیگر شفاف بشود و روشن بشود که در راستای کدام سیاست‌گذاری‌های فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی هست یا نیست.

اگر به 2030 عمل نشود چه اتفاقی برای ایران می‌افتاد؟

هیچ اتفاقی نمی‌افتد. الان تندترین اتفاقات برای هسته‌ای و موشک‌ها بود. شما که هسته‌ای را تعطیل کردید از آن طرف چه اتفاقی افتاد؟ ما به همه تعهدات خود عمل کردیم و آن‌ها به 10 درصد تعهدات خودشان عمل نکردند. الان که انتخابات شد و این حرف‌ها را هم زدیم و هر چه گفتند هم انجام دادیم. باز که همین الان دوباره تحریم شد. گفت این تحریم مادر است. یعنی تحریم‌های اصلی الان آمده است.

به نظر شما سبک زندگی در جامعه ایران امروز ایرانی اسلامی است؟

کلی که نمی‌توان گفت. از بعضی جهات ایرانی اسلامی هست و از بعضی جهات نیست. در بعضی خانواده‌ها هست و در بعضی از خانواده‌ها نیست.

در سازمان نظام مهندسی عده‌ای اخلاق مهندسی را نتیجه لیبرالیزم می‌دانند. بر اساس این اخلاق آیین‌نامه تصویب کرده‌اند. بر اساس آن به سرکوب مهندسین انقلابی اقدام می‌کنند. در حقیقت جلوی امر به معروف و نهی از منکر را می‌گیرند. چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی ورود نمی‌کند و جلوی این آیین‌نامه‌ها را نمی‌گیرد؟ قاضی در سازمان نظام مهندسی منتخب هیئت مدیره یا وزیر است. بدون رعایت شرایط عدالت است. آیا قاضی در جمهوری اسلامی نباید مستقل از قوه مجریه باشد؟ واقعاً نمی‌توانیم به هیچ عنوان جلوی فساد را بگیریم چون این مکانیزم در برابر ما چیده شده است. این‌که اخلاق نسبی باشد و بر اساس منویات گروه‌های قدرت تدوین شود آیا لیبرالیزم نیست؟

من این را چون ندیدم و نخواندم نمی‌توانم دقیق اظهار نظر کنم ولی اتفاقاً یکی از وظایف شما همین است که این را دقیق و منسجم بنویسید و به شورا بگویید و در افکار عمومی مطرح کنید و به فضای مجازی بیاورید. تا مسئله مطرح نشود به دنبال راه حل نخواهیم بود. اخلاق لیبرالی و اسلامی هم در یک جاهایی شبیه به هم هستند و یک جاهایی تفاوت دارند. صد درصد ضد و صد درصد شبیه به هم نیستند.

و السلام علیکم و رحمت الله.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha