بسمالله الرحمن الرحیم
در بند 41 میگوید ما در دستور کار جدید برای اینکه هر دولتی در کشور خودش اهداف فرعی و اصلی را اجرا کند به ابزارهای لازم پرداختهایم. در مورد اجرایی شدن دستور کار میگوید باید پول بدهید. باید هزینه آن را خودتان بدهید و باید تضمین کنید که این هزینه صرف این کار میشود. خیلی دقیق است. میگوید همه ما میدانیم که بالاخره ابزارهای اجرایی بسیار مهم است. ما میدانیم اجرایی شدن این دستور کار 2030 به بسیج منابع مالی، به ظرفیتسازی نیازمند است. منابع عمومی اعم از بینالمللی یا ملی، دستری به سایر منابع مالی بسیار نقش حیاتی دارند و میگوید ما به نقش بخش خصوصی که بسیار متنوع است خیلی توجه خاصی داریم و شما باید آنها را در کشورهای خود درگیر بکنید. حالا یکی از جاهایی که خودشان را لو میدهند همین است. میگوید باید تجار خود را در این پروژه درگیر کنید که عملاً رهبری آن در اختیار فعالیتهای چند ملیتی است و به نقش نهادهای جامعه مدنی ما توجه داریم. در بند 43 میگوید ما تأکید میکنیم منابع عمومی بینالمللی در تکمیل تلاش کشورها برای جذب منابع مالی داخلی فعال بشوند. در بند 44 میگوید مؤسسات اقتصادی بینالمللی در این قضیه مهم هستند. باز از جاهایی که خودشان را لو میدهند این است که عملاً بایستی حواس شما باشد که مؤسسهها و سازمانهای اقتصادی و بینالمللی که عمدتاً مربوط به آمریکا و کمپانیهای سرمایهدار است از فضای سیاستگذاری کشورهای در حال توسعه مخصوصاً در حوزههای تجاری سرمایهگذاری واقف هستیم و صحبت از اینکه کشورهای در حال توسعه بیایند و ما در این حوزه و در عرصه اقتصاد بینالملل هنجارسازی و حاکمیت اقتصادی جهانی متعهد شدهایم. حاکمیت اقتصادی جهانی چه تعریفی دارد؟ اینها اسم دیگر چیست؟ اسم مستعار چیست؟ در بند 45 میگوید همه ما بر اهمیت نقش پارلمانهای ملی در باب اینکه برای اجرای 2030 قانونگذاری کنند و بودجه تصویب کنند، عیناً از تصویب بودجه حرف میزند، و تضمین پاسخگویی یعنی در کشورهای خود قانون بگذارید که خودتان را به ما پاسخگو کنید، در فرآیند اجرای مؤثر تعهدات خود اذعان داریم. اصلاً از سران کشورها و از جمله ما تعهد گرفته که باید بروید این دستوراتی که ما به شما میدهیم را در مجلس خود تصویب کنید و مسئولیت خودتان را اعلام کنید و آقایی کنید و پاسخگویی خود به ما را تضمین کنید. برای اجرای این دستور کار دولتها و مؤسسات دولتی هم باید با مسئولین محلی و منطقهای و مؤسسات زیرمنطقهای و بینالمللی و غیره همکاری نزدیکی داشته باشند. از بند 47 به بعد وارد یک بعد خطرناکتری میشود و آن اینکه حالا که گفتیم باید ضمانت اجرا را تعریف کنید، باید خودتان را پاسخگو کنید و به ما جواب بدهید، برای اینها باید بودجه هم در مجلس خود تصویب کنید، حالا مرحله خطرناکتر این است که میگوید ما بازرسی میکنیم. ما بازبینی میکنیم. ما پیگیری میکنیم و شما باید مستقیماً به ما تعهد بدهید و تعهد دادهاید که گزارش بدهید. آقایان این را تعهد دادهاند. در بند 47 میگوید ما دولتها مسئولیت مهم پیگیری و بررسی میزان پیشرفت در اجرای اهداف اصلی و فرعی دستور کار 2030 را در سطوح مختلف ملی، منطقهای و جهانی در 15 سال آینده بر عهده گرفتهایم. صحبت از مسئولیت است. صحبت از دلبخواهی نیست. من نمیدانم از این واضحتر چه میشود گفت؟ دولتهای ما مسئولیت این را به عهده گرفتهاند که مدام بررسی و پیگیری کنند که چه بخش از اهداف اصلی و فرعی دستور کار 2030 چه در وظایفی که در سطح کشور خودتان و ملی دارید و چه وظایفی که در عرصه منطقهای و در عرصه جهانی پیدا میکنید در 15 سال آینده مسئولیت پیگیری و بازرسیها را باید به نمایندگی از ما انجام بدهید و بعد میگوید ما برای حمایت از شفافیت در قبال شهروندان امکان بازرسی نظاممند اجرای دستور کار 2030 را فراهم میکنیم مطابق با آن چه که در کنفرانس آدیسآبابا تصویب شد. مجمع سیاسی عالیرتبه سازمان ملل مسئولیت نظارت بر امور، پیگیری و بازرسی اجرای دستور کار را در سطح جهانی بر عهده خواهد داشت. اصلاً حکومت کامل جهانی تصویب شده است. دولتها بایستی به دستور سازمان ملل در همه سطوح کشورهای خود بودجه تخصیص بدهند و آقای بنویسند و اجرا بکنند و بعد هم او میگوید همه ما زیر نظر سازمان ملل خواهیم بود و آن مجمع سیاسی عالیرتبه سازمان ملل نه کل سازمان مسئولیت نظارت بر امور، پیگیری و بازرسی اجرای دستور کار 2030 در سطح جهانی بر عهده خواهد داشت. در بند 48 میگوید حالا شاخص هم تعیین میکنیم. مثل ما نیستند که همینطور اصول کلی و سیاستهای کلی را در شورای عالی انقلاب فرهنگی مینویسیم و نه شاخص تعیین میکنیم، نه به بازرسی و بازپرسی تن میدهند، نه نظارت است، نه پیگیری است، نه بودجهای برای آن تعریف میشود. همینطور تصویب کن و دولتها آن را کنار بگذارند. همه دولتها اینطور هستند. هر کدام بخواهند عمل بکنند. اینها اینطور نیستند. خیلی جالب است. دولت و مجلس ما برای مصوبات شورا و نهادهای رسمی ما این کارها را نمیکنند ولی اینجا تعهد دادهایم. میگوید همه ما تعهد دادهایم که بودجه از پول بیتالمال خودمان بگذاریم و در مجلس آقای تصویب کنیم و هر چه مانع اینهاست را باید لغو کنیم. بعد در بند 48 میگوید حالا شاخص را طراحی و تعریف میکنیم که بتوانید میزان پیشرفت را اندازهگیری کمی بکنید تا بفهمیم هر ماه و هر سال چقدر پیشرفت کردهاید تا این 15 سال به سرانجام برسد و دادههای مجزای کیفی، قابل دسترس و موثق نیاز داریم. ما باید بتوانیم دقیق و عیناً شما را کنترل کنیم. یعنی باید مدام به ما عدد و رقم بدهید. کلی نگویید ما 2030 را اجرا کردیم. باید عدد و رقم بدهید. این دادهها لازمه تصمیمگیری هستند. هر جا که ممکن است باید از دادهها و اطلاعات قابل دسترس از طریق ساز و کارهای موجود گزارشدهی استفاده شود. یعنی دقیقاً باید به ما مدام گزارش بدهید. ما بر آن هستیم تا برای تقویت ظرفیتهای آماری در کشورهای در حال توسعه، بیاییم و نظارت کنیم. میگوید ما بر آن هستیم تا تلاشهای خود را برای تقویت ظرفیتهای آماری در کشورهای در حال توسعه افزایش دهیم. یعنی نظام آماری شما را هم خودمان به عهده بگیریم که خودمان مستقیم به کشورهای شما نظارت کنیم. بر آن هستیم اقدامات گستردهتری را هم برای پیشرفت بعد از این در اجرای دستور کار 2030 انجام بدهیم. در این قضیه میگوید ما برای بازرسی و پیگیری و گزارش خواستن از شما برنامههایی داریم. از بند 49 به بعد دوباره تأکید بر این است که ما جهان را تغییر میدهیم و این یک فراخوان عمومی است که سازمان ملل و جامعه ملل بعد از دو جنگ خشن و وحشیانه اروپایی چطور تشکیل شد؟ اروپا خشنترین و خونریزترین و سرخترین قاره جهان است. اینها ظرف 30 سال دو جنگ بینالملل به راه انداختند. دو بلوک قدرت در اروپا با هم درگیر شدند و بیش از 100 میلیون از مردم خود اروپا و کشورهای دیگر را به خاک و خون کشیدند و الان هم در 200 سال اخیر هر جا در دنیا جنگ است یک طرف آن علناً یا پشت صحنه 3، 4 کشور اروپایی و آمریکا هستند. وحشیترین کشورها و خشنترین قاره در جهان هستند. خونینترین قاره در جهان هستند. الان هم پشت همه جنگها و سلاحهای خشن هستند. باز میگوید ما برای صلح جهانی تلاش میکنیم. در بند 50 دوباره میگوید این یک کار عادی نیست. امروز با یک تصمیم تاریخی مواجه هستیم. ما به دنبال ایجاد آیندهای بهتر برای همه هستیم و بعد میگوید اگر بتوانیم به این اهداف عمل کنیم جهان در 2030 مکان بهتری از امروز خواهد بود. بله، از این حرفها زیاد شنیدیم. از اول عصر استعمار با شعار توسعه و پیشرفت و تمدن و مدنیت همین حرفها را برای غارت جهان و کنترل جهان زدند. در بند 51 دوباره تأکید میکند که این یک آقای خاص جزئی نیست. ما یک منشور برای کل کره زمین در قرن 21 نوشتهایم. این مسئله رهبری و مدیریت جهان است. بند 51 میگوید آنچه را امروز اعلام میداریم دستور کاری برای اقدام جهانی در 15 سال آینده در واقع منشوری برای مردم و کره زمین در قرن بیست و یکم است. کودکان، زنان و مردان جوان که از نظر آنها بیشتر قابل مدیریت آمدهاند و چند جا هم این را گفتهاند عاملان مهمتر این تحول و ابزاری برای کاربرد ظرفیتهای نامحدود برای جهانی هستند که میخواهیم بسازیم. در بند 52 میگوید منشور سازمان ملل با عبارت ما مردم آغاز میشود. امروز هم ما مردم هستیم که عزم برای گذار به 2030 جزم کردهایم. شما مردم هستید که اینها را نوشتهاید؟ صحبت از یک گذار تاریخی است. میگوید این گذار ما مجلسها را فرا میگیرد، دولتها را فرا میگیرد، نظام بینالملل را فرا میگیرد، برای مؤسسات بینالمللی دستور کار تعیین میکند، مسئولان محلی، مردم بومی، جامعه مدنی، همه فعالیتهای تجاری، بخش خصوصی، جامعه علمی و دانشگاهی و همه مردم را شامل میشود. میلیونها نفر را در جهان درگیر این مسئله کردهایم و خواهیم کرد و این دستور کار دستور کل بشر برای 15 سال آینده است. این سند دستور کاری است برای مردم که توسط مردم تهیه شده است. مردم نشستهاند و اینها را نوشتهاند. در بند 53 هم راجع به آینده بشریت حرف میزند و میگوید علاوه بر ما نسل جوان امروز در مسئله آینده بشریت و حفظ سیاره زمین نقش دارند. ما نقشه راه را برای آنها مشخص کردیم. نقشه راه تحقق توسعه پایدار را مشخص کردهایم و همه مسئول هستند مسئولیت این گذار برگشتناپذیر را تضمین کنند. باید برگشتناپذیر هم باشد. بعد از این و از بند 54 به بعد وارد توضیح اهداف اصلی و فرعی توسعه میشود. در بند 54 صریح میگوید ما در همه حوزهها در باب توسعه پایدار و اهداف اصلی و فرعی بحث میکنیم و در مورد آنها به توافق رسیدهایم. میگوید آنهایی را که در مورد آن به توافق نرسیدهایم در اینجا نمیآوریم. این اصولی که از این به بعد تحت عنوان اهداف میخواند میگوید همه توافق کردهایم. ببینید اینها چند بار تصریح میکنند. اصلاً مبهم نگذاشتهاند. در بند 55 میگوید همه اهداف به هم وابسته هستند. بار چندم است که این را در متن میگوید؟ اهداف اصلی و فرعی به هم وابسته و جداییناپذیر هستند. ماهیت جهانی دارند. کاربرد آنها جهانی است. اینها را نمیتوانید تفکیک کنید و بگویید ما این بندها را اجرا میکنیم و اینها را تحفظ داریم. چون کشورها در توسعه درجات مختلفی دارند و ظرفیتها و واقعیتها هم مد نظر بوده است، میگوید از این به بعد یک وقت نگویید ظرفیتها و واقعیتهای ملی ما با شما فرق میکند، میگوید ما در نوشتن اینها به آنها توجه کردیم و گفتیم به اولویتهای و سیاستهای ملی شما احترام میگذاریم. اینجا صحبت از احترام است، صحبت از ضمانت اجرا نیست. احترام میگذاریم ولی این اهداف و حتی اهداف فرعی تعیین شده آرمانی و جهانی هستند. دوباره تأکید میکند که اینها را باید اجرا کنید. هر دولتی اهداف ملی خود را با نظر به میزان اهمیت آن اهداف و تعهد جهانی که برای تحقق آن اهداف داده باید عمل کند. در این فرآیند به شرایط حاکم بر فضای ملی شما هم توجه داشتهایم و آنها را ندیده نگرفتهایم. یعنی اینجا در روش و زمانبندی و سرعت میگوید ما به اولویتهای شما احترام میگذاریم. یعنی احترام گذاشتهایم و با وجود آن اینها را نوشتهایم. یعنی این متن با آن احترام منافاتی ندارد. اما مدام تأکید میکند اینها وابسته هستند، جداییناپذیر هستند، فرعی و اصلی آن جهانی هستند، ماهیت جهانی و کارکرد جهانی دارند و همه باید ضمانت اجرا داشته باشد و گزارش بدهید. نمیگوید اجرای این اهدافی که برای شما تعریف کردیم به عهده خود شما دولتهاست که اجرا بکنید یا نکنید. میگوید چگونگی ادغام اهداف آرمانی و جهانی در فرآیندهای ملی بر عهده خود دولتهاست. دیگر خودتان میدانید. ما گفتیم این اصول و این فروع باید اجرا بشود. این هم مبانی و قراردادها و تفسیرهای آن است. اما اینکه چگونه اینها را با سیاستگذاریها و برنامهریزیهای ملی خودتان در آن قالب پیش ببرید و ادغام بکنید دیگر با خودتان است. لزوم تشخیص و پذیرش ارتباط بین توسعه پایدار و فرایندهای دیگر در حوزههای زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی فوقالعاده مهم است. در بند 56 میگوید میدانیم که هر کشوری چالشهایی دارد و واقف هستیم. یعنی اگر به کشورهای خود رفتید و یک عده مخالفت کردند و گفتند نسبت اینها با قانون اساسی ما چیست و با این همه اصول و سیاستها و آییننامههایی که امضا کردهایم چه میشود و با قوانین داخلی چه میشود نترسید و ما انتظار این چالشها را داشتهایم و داریم. ما واقف هستیم که کشورها برای اجرای اینها با چالشهایی مواجه میشوند و این طبیعی است. در بند 57 یک نوع اعلام آمادگی و پیشنهاد هست برای اینکه بیایند و نظام آمار و اطلاعات کشور را از بیرون کنترل کنند و در اختیار بگیرند. در بند 57 میگوید ما دولتها متوجه شدیم برای تعدادی از اهداف فرعی 2030 یک اطلاعات جامعی در دسترس نیست. لذا برای اینکه مسئله گردآوری اطلاعات و ظرفیتسازی در کشورها تقویت بشود باید یک پایگاههای اطلاعرسانی جهانی در کشورهای شما ایجاد بکنیم و این باید حمایت بشود. یعنی در کشورهای ما ایجاد بشود و حمایت خارجی بشود و ما متعهد میشویم مشکل گردآوری اطلاعات را رفع کنیم تا بتوانیم هر چه بهتر زمینه اندازهگیری پیشرفت را فراهم کنیم. یعنی آمریکا و انگلیس و فرانسه و کشورهای توسعه یافته به ایران بیایند و نظام آمارگیری و نظارت ما را، پایگاه اصلی اطلاعات داخلی کشور در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، علمی و آموزشی را کنترل کنند. حالا که کنترل غیر مستقیم میکنند. آنجا دیگر علناً و رسماً این کار را میکنند. در بند 58 میگوید ما تلاش مداوم دولتها را به هر شکلی که باشد برای رویارویی با موانعی که بر سر راه اجرای 2030 هست احترام و ارزش قائل هستیم و احساس مسئولیت میکنیم و نیت ما این است که دستور کار 2030 و شیوه اجرای آن حامی فرآیندهای هر کشوری در ابعاد ملی خود باشد. در اصل 59 و آخرین اصل اینقدر صریح و علنی گفته که باید همه چیز را به ما گزارش بدهید و نظام اطلاعات کشور خود را در اختیار ما قرار بدهید و اطلاعات و برنامهریزیها و آمار را به ما بدهید. آن تکهای که اینها میگویند ما حق تحفظ داریم این بند است که میگوید ابزارهای هر کشوری فرق میکند. لذا هر کشوری باید به اصول و فروع 2030 کاملاً عمل کند. یعنی به شکلی عمل نکنید که جامعه شما جلوی آن بایستد و درگیری بشود و نتوان آن را اجرا کرد. باید اجرا کنید. ولی حالا اولویتبندی کنید که چطور اجرا کنید. ما بار دیگر تأکید میکنیم کره زمین خانه مشترک ماست. ولی رئیس کره زمین اینها هستند. بعد وارد اهداف شده است. اهداف اصلی را گفته است. هدف اول آن که تحت عنوان مبارزه با فقر است که یک وظیفه مهم انسانی و اسلامی است. اما اینکه منشأ فقر جهان و تبعیض ثروت در جهان امروز چه کسانی هستند؟ چند حکومت و چند کشور در دنیا هستند که بقیه کشورها را 200 سال است که غارت میکنند؟ فقر تحمیلی و فقر اختیاری چیست؟ فاصلههای طبقاتی نظام سرمایهداری غرب چقدر مسئول است؟ ولی وقتی که وارد تدوین چهارچوبهای سیاستگذاری میشود راجع به سیاستگذاری در حوزه اقتصاد کشور، چه وظایفی که در کشور خودمان داریم، چه وظایفی که در منطقه داریم و چه وظایفی که در برابر رهبری جهانی داریم و در یک بحث صد درصد اقتصادی یک مرتبه میگوید راهبردهای توسعه جنسیتمحور. همه اینها تعریف دارد و یک عالم مخالف در خود غرب و شرق عالم هم دارد. هدف دوم اصلی آن بحث کشاورزی است که دقت کنید این بحث اصلاً فقط بحث آموزش و پرورش نیست. راجع به کشاورزی، راجع به امنیت غذایی، راجع به بعد دیگری از اقتصاد، استقرار در کشورهای در حال توسعه و بحث تنوع ژنتیکی در سطوح بینالملل با توجه به توافقنامههای بینالملل تا سال 2020. اینجا البته من نمیخواهم در این مورد نظر قاطعی عرض بکنم. ولی باید تحقیق بشود. فقط این بند را من در حد یک احتمال مطرح میکنم که آیا این جنگ میکروبی که برای نابودی محصولات یک کشور یا بحثهای تراریخته و وجود دارد که امروز دیگر اثبات شده که با یک جنگ ژنتیک مواجه هستیم. اینجا باید به دو مسئله توجه بشود که آیا دو تهدید هست یا نیست؟ یکی اینکه در خود گزارشهای دانشگاههای متخصص این مسئله بارها بحث شده و الان اگر شما در اینترنت سرچ بکنید مکرراً از این مسائل را میبینید که چگونه میشود با دستکاری بذرها، با نوع خاصی از سموم شیمیایی و میکروبی یک مرتبه باغات و مزارع یک استان یا یک کشور را به کلی مثلاً در سه نوع محصول خاص نابود کرد. با دستکاری ژنتیک، با دستکاری در بذر و مواد میتوان این کار را کرد. بعد اینکه بانکهای ژنوم برای گیاه و دام در اختیار اینهاست. این یک بعدی است که من فقط در حد یک احتال توصیه میکنم دوستان متخصص به آن بپردازند چون در این بعد چیز دقیقی نمیدانم و بیشتر مطالعات پراکنده داشتهام. ولی یک بعد آن که باز واضحتر است در بند 2-ب میگوید نباید هیچ نوع محدودیت تجاری برای بازارهای کشاورزی جهانی در کشور خود ایجاد کنید. یعنی باید بگذارید همه چیز وارد بشود. واردات و صادرات خود را بر اساس منافع تولید کننده داخلی نباید تنظیم کنید. میگوید همه اشکال یارانههای کشاورزی را در حوزه صادرات حذف کنید و بعد همه قوانین حاکم بر صادرات کشاورزی را باید اصلاح کنید و تغییر بدهید که در مسیر حذف همه یارانههایی باشد که به نفع کشاورزان هست. اینکه دیگر یعنی میگوید در حوزه یارانه کشاورزی و بانک ژن گیاهان تو هم باید برای تو تصمیم بگیریم. منافع کشور تو مهم نیست. منافع بازار جهانی که تحت کنترل اینهاست مهم است. یک بعد دیگر که این هم در رابطه با همان تهدیدی است که عرض کردم این است که میگوید تسهیل دسترسی به اطلاعات بازار شما. حالا به بقیه کاری نداریم. ولی اینکه بازار داخلی ما باید در دسترس و در کنترل جهانی قرار بگیرد. در هدف اصلی سوم که راجع به رفاه و سلامت بحث میشود مسائلی دارد که یکی از آنها مثلاً بحث همین مسائل جنسی و باروری برای کنترل جمعیت است. در چهارمین هدف اصلی که عمدتاً این در کشور بیشتر مطرح شد یکی از اهداف است. اصلاً کسی تا حالا راجع به بقیه اهدافی که تا حالا گفتم بحثی نکرد. آن بعدی که بیشتر منشأ سر و صداها بوده هدف اصلی چهارم است که راجع به آموزش برابر فراگیر و مادامالعمر برای همه بحث میکند. این آموزش که روشن است. این اصل مثل همه اصول کلی که در تعهدات بینالملل و قوانین سازمان ملل و حقوق بشر هست، 80 درصد این حرفها حرفهای اسلامی و انسانی است. من عرض کردم این مسائل مثل آموزش برابر، حقوق برابر، عدالت، صلح، آرامش، آموزش، بهداشت، رفاه همه تعالیم پیامبران و انبیا برای بشر است. تمام قرآن و روایات ما همینها را میگوید. اصلاً انقلاب اسلامی برای همینها ایجاد شد. ما برای تحقق همین مسائل در جهان و در ایران در حد امکان چندصد هزار شهید دادیم. حالا چقدر موفق بودند یا نبودند بحث دیگری است. در مواردی موفق بودهاند و در مواردی موفق نبودهاند. باید بررسی کرد که چرا نبودهاند و چه کسانی نبودهاند و اصلاح بشود و از طرفی چرا بودیم و چه کسانی بودیم و آنها تقویت و بازتولید بشود. دوباره عرض میکنم که 80، 90 درصد مواردی مثل 2030 و غیر از آن انسانی و اسلامیی و علمی و به نفع همه کشورها است. اما یکی مهم این است که چه کسی این را به چه شکلی به دنیا دستور میدهد؟ داری یک دولت جهانی تعریف میکنی. کاملاً یک مرکزیت جهانی تعریف کرد که مرکزیت آن هم در دست آدمهای ناصالح و فاسد و ظالم و جنگافروز که منشأ تمام جنایتهای بشری هستند و همه شهرها و ایالتهای آن حکومت واحد اینها میشوند که با بودجه خودشان باید قوانین خود را اصلاح کنند و پاسخگو باشند و امکانات و اطلاعات خود را در اختیار اینها بگذارند و دائم میگویند ما تعهد دادهایم، ما تعهد میدهیم، ما تعهد میدهیم و باید و باید و باید. ضمن اینکه 10، 20 درصد از این مواد هم مشخصاً موادی هستند که یا کاملاً مبهم و قابل سوء استفاده هستند و تفسیرهای آنها حاکم میشود که تفسیرهای غلطی است و به تفسیرهای ما کاری ندارند یا مواردی است که با هر تفسیری صریحاً خلاف اسلام و خلاف حقوق ملتها و ملت ماست. در این بند آموزش، آموزش روشن است. اسلامی که پیامبر وقتی در آن جامعه جاهلی وقتی اسیر میگیرند و میخواهند او را آزاد کنند میگویند هر اسیری که ده نفر از مسلمانان را باسواد کند آزاد میشود. در دورهای که زن و دختر هیچ حقوق اجتماعی و انسانی نداشته و حتی حق حیات او در خطر بوده چه برسد به آموزش میفرماید آموختن علم فریضه واجب است. «علی کل مسلمِ و مسلمه...»، اگر مسلم هم میگفت شامل هر دو بود. ولی باز تأکید میکنند «و مسلمه». پیامبری که میفرماید پدری که خرج رشد دخترش بکند دو برابر پدری که خرج رشد پسرش میکند پیش خداوند پاداش خواهد داشت نشان میدهد که نگاه اسلام به مسئله آموزش و حتی مسئله مساوات جنسیتی و توانمندسازی به خصوص زنان و دختران چیست. اما عرض کردم این کلمات مفاهیمی دارد که خودش میگوید ما در قوانین دیگر گفتهایم و همه اینها یکپارچه و جداییناپذیر هستند. وقتی میگوید نابرابریهای جنسیتی را در آموزش و در غیر از آن ریشهکن میکنیم معنا دارد. این معنی لغوی کافی نیست. روشهای اجرا و مصادیق این را خودشان تعیین کردهاند و میکنند. در بند دیگری باز صحبت از سبک زندگی است. صریحاً میگوید شیوههای زندگی جدید را در 15 سال آینده باید در کشورهای خود برقرار کنید. حقوق بشر با تعاریف ما، تساوی جنسیتی و تشابه جنسیتی، نفی خشونت، شهروندی جهانی، احترام به تنوع فرهنگی را میگوید. اتفاقاً شما هستید که به تنوع فرهنگی احترام نمیگذارید و با شعار جهانی شدن صحبت از غربی کردن همه جهان و جهانی کردن غرب میکنید. شما اتفاقاً به تنوع فرهنگی احترام نمیگذارید. و الا بگویید 5 قاره و صدها نژاد و قومیت و هزاران زبان هستند و همه محترم باشند. شما میگویید زبان انگلیسی باید زبان همه باشد. دلار باید پول همه باشد. در مورد حقوق بشر تعریف ما از حقوق بشر باید بر همه حاکم باشد. ما باید بمب اتم داشته باشیم. حق وتو داشته باشیم. اینها به معنی احترام به تنوع فرهنگی است؟ اینها به معنی مشارکت همه ملتها در تحقق توسعه پایدار تا 2030 است؟ تک تک این کلمات را در بند آموزش آورده است. وقتی میگوید تضمین آموزش و با کیفیت چه و چه و چه جزء این است که شیوههای زندگی پایدار را باید شما با تعریف ما آموزش بدهید. حقوق بشر، تشابه جنسیتی، مفهوم صلح، مفهوم خشونت، مفهوم شهروندی جهانی را طبق آنچه که ما میگوییم باید شما آموزش بدهید و در نظام آموزشی خود تعریف کنید. در بند 4-الف باز صحبت از فضای به دور از خشونت است که این از نظر ما روشن است. اما این هم تعریف دارد. بند 4-ب افزایش بورسهای تحصیلی از کشورهای در حال توسعه به خصوص در حوزههایی مثل فناوری اطلاعات و ارتباطات به کشورهای توسعه یافته تا سال 2020 آمده است. مسئله بورس هم خیلی مهم است. ببینید اسلام با اعزام دانشجو برای آموزش علم از همان اول صد درصد موافق بوده و توصیه میکند. اصلاً پیامبر اکرم(ص) آن زمانی که در کل جزیره العرب صد نفر آدم باسواد هم نبوده میفرمایند «اطلبوا العلم ولو به سین...»، سین یا چین آن موقع یک مرکز علم و تمدن بود و به جزیره العرب هم خیلی دور بود. چین به معنی آن طرف دنیاست. علم بجویید ولو در آن طرف دنیا باشد. حالا این علمی که پیغمبر در اینجا میگویند منظور فقه و اصول و تفسیر و قرآن نیست. در چین که اینها را آموزش نمیدادند. علمی که در چین و آن طرف عالم بود همین علوم متعارف معیشتی و علوم تجربی و ریاضی و همین علومی که در دانشگاهها مرسوم بود. پیامبر در یک چنین جامعهای میفرماید به دنبال آخرین یافتههای علمی بروید ولو آن طرف دنیا باشد. یا میفرماید حکمت و علم را حتی از کافر و منافق بیاموزید. اینها توصیههای پیامبر اکرم(ص) است. علم و حکمت را بگیرد ولو از کافر، ولو از منافق. اگر یک کافر و یا یک منافق حرف درستی زد و یا از زبان دشمن هم یک جمله درستی صادر شد نگویید چون تو دشمن هستی یا چون بیدین هستی این حرف درست تو هم غلط است و ما قبول نمیکنیم. بپذیرید. این جمله درست است. گزارههای درست، گزارههای معقول قطعی اسلامی هستند ولو از زبان و دهان و قلم یک کافر یا منافق یا حتی دشمن تو صادر بشود. این نگاه اسلام به مهاجرت علمی است. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند اگر لازم شد در عمق باتلاق فرو بروید، به عمق اقیانوسها بروید و علم بیاموزید. حتی در روایت داریم که اگر برای کسب علمی که هدف شما از آن خدمت به بشر و خدمت بندگان خدا و حل مشکلات است، کشته بشوید شهید هستید. ما یک چنین بحثهایی را داریم. به دورترین نقاط عالم بروید، به عمق اقیانوس و باتلاقها بروید، به آن طرف عالم و کشورهای غیر مسلمان بروید و بیاموزید. آن هم در جامعهای که اصلاً باسواد نبوده است. این حرفها نبوده است. این حرف همین الان از طرف پیامبر الهی و از طرف یک دین یک چیز عجیب در دنیا به نظر میآید. همه ادیان و آیینهای معنوی و عرفانی معمولاً میگویند علم راززداست و علم شما را متوجه دنیا میکند و علم قدسی نیست و علم عرفی است و جهان را یا دینی و رازآلود نگاه کنید یا قدسی و دینی و اصلاً بین علم و ایمان تفکیک میکنند و یا حتی تخاصم تعریف میکنند. غرب تا همین الان هنوز مشکل جمع علم و دین خودش را دارد. پیامبر اکرم(ص) در جامعهای که مسئله علم نداشته، اصلاً عالمی نداشتهاند، این تعابیر را به کار بردهاند. اما یک چیزی هم به نام این بورسیهها و اعزامها داریم. ببینید در اسناد وزارت خارجه انگلیس و وزارت مستعمرات آن و در همین اسناد لانه جاسوسی آمریکا چه چیزهایی است. این سندها دیگر سندهایی است که برای خود اینها بوده و منتشر شده و دیدهایم. یا همین چیزهایی که در ویکیلیکس منتشر میشود. حالا حتی اگر اعتبار آن تضمین نشده باشد اینقدر زیاد منتشر میشود که کسی خیلی از اینها را تکذیب نمیکند. در خود ایران از زمان قاجار و بعد پهلوی ببینید یکی از اهداف اصلی مقوله بورسیه و اعزام دانشجو و تربیت دانشجوی ایرانی در خارج از کشور یا تشکیل مدارس و دانشگاههای خارجی در داخل کشور کادرسازی برای نفوذ در حاکمیت و نخبگان بود و اصلاً قضیه فراماسونری در ایران که اولین شبکههای جاسوسی و کادرسازی در ایران بودند توسط انگلیسها و فرانسویها و بعد آمریکاییها صورت گرفت و چگونه همینها انقلاب مشروطه را منحرف کرد و همینها رژیم پهلوی را بر سر کار آوردند و تا همین الان هم همینها در داخل کشور و خارج از کشور در عرصههای مختلف از رسانه و ماهواره و فضای مجازی تا موارد مختلف نفوذ در بعضی از ادارات همچنان فعال هستند و مستقیم با سرویسهای جاسوسی اسرائیل و آمریکا و انگلیس و فرانسه مرتبط هستند. حضرت امام در وصیتنامه خود تصریح میکند به کشورهایی که سابقه استعماری در ایران دارند و داشتند دانشجو اعزام نکنید. این را در وصیتنامه و در چند سخنرانی خود صریحاً میگوید. یعنی به طور ویژه به آمریکا و انگلیس دانشجو اعزام نکنید. به کشورهای دیگر بروند. دقیقاً از بعد از حضرت امام بیشترین بورسیههای دانشجویی ایران به انگلیس رفتند. میخواستند به آمریکا هم بفرستند که خود آمریکا راه نمیداد. تا این اواخر که یک مقداری فضا را رها کرد. حالا باز این دیوانهای که بر سر کار آمده و همان حرفهای باطن اوباماها را در ظاهر و علنی میگوید کمی سخت گرفته است. آنها یک چیزهایی را مخفیانه میگویند و ظاهرش را درست میکنند ولی این علنی میگوید. چون مثل اینکه یک مقدار مشکل مغزی هم دارد. این دوباره یک مقدار محدود کرد. بورسیه دادنهای اینها غالباً پروژههای طراحی شده است. نمیخواهم بگویم همه سرویسهای جاسوسی است. دوستان این کتاب کنترل فرهنگ یا امثال اینها را بخوانید و ببینید. همه آمارها و استنادهای داخلی خود اینهاست که چگونه از چه کشورهایی چه نیروهایی را بیاوریم و بعد با اینها چه کنیم. انگلیس از کشورهای آفریقایی بورسیه میگرفت. مثلاً یک وقتی از کنیا 500 بورسیه قبول کرده بود. بعد در لندن گفتند چرا اینقدر اینها را از دهات و قبائل پراکنده آفریقایی میآورید؟ اینها هزینه دارد. وزارت مستعمرات میگوید هزینه به لحاظ اقتصادی به صرف ماست. 500 نفر را میآوریم. اینها از آن قبائل و دهات فقیر خود به خیابانهای لندن اینجا میآیند و نمیدانند که این لندن را ما با پول جواهرات و الماسهای خود آفریقا و کنیا و هند ساختهایم. از آنجا به اینجا میآید و یک مقدار هم به دیسکو میرود و شراب مینوشد و رقص و تفریح میکند. اینها هیچ چیزی هم که نشوند وقتی یک مدرکی بگیرند و به کشور خودشان برگردند همه سمپاتهای ما خواهند شد. همه اینها در آنجا یک کارهای میشوند. حداقل یک استاد یا معلم و مسئولی میشوند. ما 500 نفر آدم در آنجا داریم. از بین این 500 نفر، 50 نفر فرزندان بزرگ کنیا هستند. فرزندان رئیس قبیله و رئیس روحانی و رئیس و ژنرالهای ارتش آنها هستند. اینها وقتی به آنجا برگردند همه یک کارهای هستند. از بین این 50 نفر، 7، 8 نفر وزیر و وکیل میشوند. اگر یک رئیس جمهور یا یک شاه هم از داخل اینها بیرون بیاید کافی است. ما با همینها کار خود را انجام میدهیم. چنانکه قراردادهای استعماری ایران در اواخر زمان قاجار و در زمان پهلوی همه توسط چنین افرادی امضا شد. حالا یک بند هم این است که افزایش چشمگیر تعداد بورسها در کشورهای در حال توسعه که باید اینها را به اینجا بیاوریم. بعد میگوید به خصوص اولویت با رشتههایی مثل فناوری اطلاعات و ارتباطات است که اینها خیلی در فرهنگسازی و کنترل فرهنگ در کشورهای هدف مؤثر است. در بند 4-ج از همکاریهای بینالمللی برای تربیت معلم در کشورهای در حال توسعه بحث میشود. یعنی روی دانشگاه تربیت معلم دست میگذارند. دوستان ببینید الان دانشگاه فرهنگیان ما 3، 4 سال است که رئیس ندارد. یکی، دو نفر از اشخاص محترم را به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی کردند و شورا رأی نداد. چون خود آن شخص گفته بود من اصلاً دانشگاه فرهنگیان را به عنوان یک دانشگاه مجزا قبول ندارم. یک تزی است که برای معلم شدن لازم نیست آموزش ویژه داشته باشید. از همین دانشگاههای مختلف هر کس لیسانس دارد را میتوانیم بیاوریم تا معلم بشود. یک دیدگاه دیگر این است که نهخیر، دانشگاه فرهنگیان و آموزش تربیت معلم و استاد برای آموزش و پرورش به یک خصوصیاتی علاوه بر آن احتیاج دارد. خود معلم بودن جدا از آن رشته و اطلاعات یک خصوصیاتی میخواهد. تا همین الان دیگر شخصی را معرفی نکردهاند. این دانشگاه الان 4 سال است که رئیس ندارد و یک سرپرست برای آن گذاشتهاند. اینها تخلف از آقای است و بعد میگویند اینجا برای تربیت معلم مسئله داریم و میگویند آیا تربیت معلم اصلاً لازم است یا نه و رئیس ندارد ولی در این سند 2030 تعهد دادهاند که معلمین واجد شرایط برای آموزش و تأمین اهداف 2030 باید افزایش قابل ملاحظه داشته باشند. حالا این مهم است که میگوید از طریق همکاریهای بینالمللی برای تربیت معلم و در یک جای دیگر هم توضیح میدهند که اصلاً به وضوح معنی آن این است که ما میتوانیم مستشار بفرستیم تا معلمهای شما را تربیت کنند یا شما آنها را اینجا بفرستید که ما به آنها بگوییم چطور این اهداف در مدرسههای شما آموزش بدهند. شما تربیت معلم خود کشور را قبول ندارید و برای مصوبات آن اهمیت قائل نیستید حالا اینجا تعهد میدهیم در همکاریهای بینالمللی آنها بیایند و برای ما تربیت معلم کنند. هدف اصلی پنجم باز دستیابی به تشابه جنسیتی و پایان دادن به همه اشکال تفاوت بین زنان و دختران و مردان، ریشهکنی همه انواع فلان در حوزههای عمومی و خصوصی را میگوید. ببینید بحث جنسی هم یک بحثی است که من الان نمیخواهم وارد آن بشوم. اینها حتی در یک مواردی زنای محصنه را جزو حقوق بشر و حقوق زن و مرد در مسائل جنسیتی میدانند. چنانکه اتحادیه اروپا یکی از موانعی که همیشه برای ترکیه میگذاشت این بود که شما در آقای خود گفتهاید زنای محصنه جرم است. زنای محصنه یعنی مرد زندار با زن دیگری یا زن شوهردار با مرد دیگری باشد. در حالی که اینها جزو حقوق اینهاست. همجنسبازی، لواط و زنای محصنه جزو حقوق بشر است و در یک مواردی آمیزش شوهر با همسر را تجاوز جنسی تفسیر میکنند که حالا ما در آن مورد تفصیل قائل هستیم که نکاتی دارد که الان وقت نیست. راجع به بند 5-3 میگوید ریشهکنی همه اقدامات زیانبار مثل ازدواج در سن پایین که در یک جای دیگر میگویند زیر 18 سال اگر ازدواج بشود ازدواج کودک حساب میشود و این زیانبار است. در کشورهای شما که غیر از کودکآزاریهای جنسی که یک چیز رایجی است و حتی بین مسئولین شما هر چند وقت یک بار لو میرود، رابطه جنسی کودک و نوجوان به شرطی که تجاوز نباشد منعی ندارد. حالا اینجا قید سنی میگذارد برای موردی که طبق آقای و مصالح باشد. یعنی دختر و پسر 17 ساله حق ازدواج ندارند. بحث ختنه و مشکلاتی که آنها دارند. در تمام ادیان ابراهیمی از ختنه گفتهاند. در کتاب مقدس خود شما هست. در بند 5-5 مشارکت کامل زنان در تصمیمگیریهای بالای اقتصادی و سیاسی را میگوید. این هم در اسلام هیچ منعی ندارد و زنان به لحاظ فعالیتهای اقتصادی میتوانند همه کاری بکنند. زن خود پیامبر اکرم(ص) حضرت خدیجه(س) که مادر اهل بیت(ع) هستند یک تاجر بینالمللی بود و دهها و صدها کارگر و کارمند داشت. اسلام با اصل این مسئله مشکلی ندارد. ولی تعریفی که اینها میکنند به هم ریختن بسیاری از نظامات است. بعد هم بدانید که در نظام سرمایهداری اقتصاد خود غرب هم زن در ظاهر همه جا هست ولی عملاً کارهای نیست. زنان جلوی ویترین هستند. زنان همیشه نقشهای درجه دوم دارند. رئیس هیچ کمپانی سرمایهداری زن نیست. تصمیمگیر اصلی آنها زنان نیست. در بند 5-6 بهداشت جنسی در راستای توافقهایی که مسئله است قبلاً کردهایم. در کنفرانس بینالملل جمعیت و توسعه، در برنامه اقدام پکن، در اسناد نهایی دیگری که بازنگریهایی که شده بحث بهداشت جنسی و مسئله باروری را طبق تعریفهایی که کردهایم یعنی کنترل جمعیت و بحث فحشای جنسی دنبال میکنیم. در بند 5-الف امکان مالکیت را میگوید. امکان مالکیت برای زن در غرب تا همین 70، 80، 100 سال پیش مشکل داشته و هنوز هم در بعضی از کشورهای خود اروپایی چه برسد به بقیه جهان مسئله مالکیت زن مانع قانونی دارد. اسلام از 1400 سال پیش آن هم در آن جامعه میفرماید زنان و مردان هر کدام مالک اکتساب و کسب خودشان هستند. مالک اموال خودشان هستند و مالکیت مستقل دارند. اینها تازه میخواهند اینها را به جهان آموزش بدهند. در بند 5-ج از سیاستهای مطمئن و وضع قوانین قابل اجرا برای ترویج تشابه جنسیتی میگوید. من میخواستم شما یک تصور کلی از 2030 داشته باشید. در هدف 8 هم راجع به اقتصاد و تعریف توسعه اقتصادی بحث میشود. یعنی این مسئله به توسعه اقتصادی ما کاملاً مربوط است. در بند 4-8 در حوزه مصرف و تولید و برنامههای 10 ساله مصرف در سایه رهبری کشورهای توسعه یافته صحبت میکند. یعنی این مسئله بهبود و منابع و مسئله بهبود مصرف که میگوییم طبق یک برنامه 10 ساله تا سال 2030 در سایه رهبری ماست. در بند 7-8 اقدام مؤثر برای ریشهکنی کار اجباری است. الان شما ببینید که یک مشکل بزرگ دنیا بردهداریهای نوین است. چه برای نیروی کار و چه بردهداری جنسی است. اخیراً هم که بردههای تروریستی است. پشت همه اینها چه کسی است؟ بند 8-9 میگوید سیاستهای گردشگری را تا سال 2030 طوری که ما میگوییم باید اجرا کنید. ما برای شما در مورد مسئله توریزم و گردشگری دستور کار تعیین کردهایم که تا 15 سال دیگر باید این اتفاق بیفتد. یعنی مثلاً فردا برهنه و نیمه برهنه بیایند و در ملأ عام مشروب بخورند و مشغول هر کاری بشوند تحت عنوان اینکه اینها سیاستهای سازمان ملل برای گردشگری است. نه، البته میتوان برای گردشگران یک محیط بستهای باشد که برای خودشان هر کاری بکنند. این هم مدیریت میشود. اینها دو نوع گردشگری است. در بند 8-ب میگوید یک راهبرد جهانی و یک تقسیم کار جهانی را ما برای شما تعریف میکنیم که آن معاهده بینالمللی کار تا سال 2020 است. هدف 9 بحث زیربنای اقتصادی است که در بند 9-2 میگوید این هم بستگی به هر کشوری دارد که چه شرایطی دارد. دیدم اخیراً معاونت زنان رئیس جمهور در رسانهها نوشته بود که خوشحال شدهاند از اینکه در سال گذشته میزان اشتغال زنان به بخش صنعتی و کشاورزی از میزان اشتغال مردان پیشی گرفته و جلو افتاده است. در بند 9-3 میگوید حتی فعالیتهای تجاری کوچک در کشورهای در حال توسعه باید تحت مدیریت قرار بگیرد و تجارتهای کوچک در بازارهای بزرگ طبق رویکرد ما ادغام بشوند. در 9-5 میگوید تعداد کارکنان حوزه پژوهش به ازای هر یک میلیون نفر فلان باشد. این چه ربطی به شما دارد؟ هر کشوری بسته به شرایط خودش باید ببیند. در 9-ج افزایش قابل ملاحظه فناوریهای اطلاعات و ارتباطات و اینترنت را میگوید. میگوید باید تا سال 2020 یک اینترنت بدون فیلتر در همه شهرها و خانوادهها برقرار باشد که البته الان هم هست آثار سوء آن را هم در حوزه مفاسد و خانواده و غیره داریم میبینیم و جالب است که در بعضی از موارد در بعضی از این چند کشورها کنترلهایی دارند. البته نه در مسائل جنسی ولی در مسائل دیگر کاملاً کنترل میکنند. هدف 10 اصلی بحث مسائل داخلی و درون کشورها در حوزههای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است که بدون توجه به سن، جنسیت و مذهب تا سال 2030 در همه ابعاد سیاسی بایستی آنطور که ما میگوییم بشود و اینها باید تضمین بشود. بند 10-3 میگوید تمام سیاستها و اقدامات و قوانینی که گفتهاند باید تفاوت در این مسائل قائل باشند از بین بروند. مؤسسات و بازارهای مالی جهانی باید طوری پذیرفته بشوند که اجرای این قوانین در داخل کشورها را کنترل کنند. یعنی ما تحت نظارت و کنترل مؤسسات اقتصادی جهانی قرار بگیریم. در بند بعد حضور پررنگ مؤسسات مالی و اقتصادی بینالمللی در کشورهای در حال توسعه با هدف تبدیل به نهادهایی مؤثرتر و مطمئنتر. چون سلطه کمپانیهای سرمایهداری در کشور با این عنوان و با این اسم است. در بند دیگر میگوید ترغیب به ارائه کمکهای رسمی برای توسعه به کشورهای در حال توسعه که از جمله سرمایهگذاری مستقیم خارجی است. راجع به سرمایه خارجی هم روشن است که باید سرمایهها بیایند و بروند و باید سرمایه خارجی هم جلب بشود. اما سوال این است که کدام سرمایه خارجی را میگویید؟ آیا کمپانیهای سرمایهداری غرب برای رضای خدا موش میگیرند؟ به اینجا میآیند تا برای اقتصاد شما پول بیاورند؟ اینها تا از هر کشوری ده برابر پول نبرند چیزی نمیآورند. به بسیاری از کشورها رفتهاند و در حاکمیت و در بانکها و در بازار آن کشورها نفوذ بیشتر و مستقیمتری کردهاند. در حکومت آن نفوذ کردهاند و تولید داخلی را از بین بردهاند و هزاران جنایت دیگر که اینها در کتابهای تاریخ اقتصاد سیاسی ثبت شده است. همین الان هم در جریان است. بعد هم وقتی ما نتوانیم هزاران میلیارد سرمایه داخلی را به درستی جذب کنیم و مدیریت بکنیم و نتوانیم واردات و صادرات و بانکها و بیمه را کنترل کنیم و امنیت تولیدی برای سرمایهگذار داخلی نمیتوانیم ایجاد بکنیم چطور است که برای سرمایهگذار بیطرف دلسوز خارجی میخواهی این کار را بکنی؟ هدف 11 صریحاً از شهروند جهانی و اینکه شهرها باید تبدیل به مکانی با تعریف اینها بشود حرف میزند. هدف 12 الگوی مصرف را برای ما تعریف کرده و در یک بند از آن صریح میگوید باید شرکتهای بزرگ چند ملیتی اقدامات پایداری در کشورهای شما داشته باشند. تضمین اینکه مردم تا 2030 در همه جا آگاهیهای لازم در مورد توسعه و سبک زندگی در اختیار داشته باشند. در بند دیگر تهیه ابزار و اجرای برنامههایی برای قضیه گردشگری را میگوید. در بند بعد تغییر شکل نظام مالیاتی است. ما حتماً باید این را اصلاح بکنیم ولی نه اینکه بر اساس منافع شما باشد. هدف 13 راجع به مباحث اقلیمی است. آنجا هم باز میگوید بایستی در چهارچوب سازمان ملل آن چیزهایی که گفتیم انجام بشود و باز هم میگوید با تمرکز بر زنان و جوانان. حالا اینکه قضیه محیط زیست چطور فقط به زنان و جوانان مربوط است را نفهمیدیم. هدف 14 بحث آبها و دریاهاست. اینجا باز میگوید یارانههایی که برای ماهیگیران قرار میدهید را باید حذف بکنید. حذف یارانههای تعیین شده برای بعضی از اشکال ماهیگیری و از بین برداشتن یارانههای اشکالی از ماهیگیری. در یک بند از هدف 15 میگوید منابع ژنتیک را در راستای توافقهای سازمان ملل به سازمان ملل گزارش بدهید. هدف 16 هم خیلی بحث دارد ولی دیگر وقت ما تمام شده است. ترویج جوامع صلحجو و فراگیر برای توسعه و ایجاد مؤسسههای پاسخگو و فراگیر است. در یک بند دیگر میگوید باید در همه سطوح مؤسساتی داشته باشید که برای سازمان ملل شفاف و پاسخگو باشند. در یک بند دیگر میگوید باید تصمیمگیریهای نتیجهبش همه شمول همه را تضمین کنید. این خیلی جالب و مسخره است که در یک بند دیگر میگوید حضور کشورهای در حال توسعه در مؤسساتی که در قالب حاکمیت جهانی اداره میشود. حاکمیت جهانی را میگوید. میگوید کشورهایی مثل ایران باید خودشان را در قالب این حاکمیت جهانی قرار بدهند. به خصوص کشورهای در حال توسعه فرمانپذیر باشند و در یک بند دیگر میگوید دسترسی به اطلاعات و پاسداری در راستای قوانین بینالملل که همه اینها بحث دارد. در بند دیگر از تقویت مؤسسات ملی از طریق همکاریهای بینالملل برای ظرفیتسازی در همه سطوح و به خصوص در کشورهای در حال توسعه و برای ممانعت از تروریزم میگوید. منظور اینها از این تروریزم و جرم و خشونت نهضتهای مقاومت انقلابی است و الا داعش و این جنایتکاران تروریست نیستند. در هدف اصلی 17 میگوید باید ابزار اجرای توسعه پایدار و همکاریهای جهانی خود را با ما تقویت کنید. باید تقویت کنید. با بسیج منابع مالی داخلی تحت حمایت بینالملل به خصوص در کشورهای در حال توسعه مثل ما در همه مسائل و حتی در حوزه جمعآوری مالیات و سایر درآمدها باید این را تقویت کنید. باید به اجرای کامل این متعهد بشوید. در یک بند دیگر هم میگوید غیر از اینکه بودجه کشوری را تعریف میکنید و قوانین مجلس را اصلاح میکنید منابع مالی اضافی برای کشورهای در حال توسعه از محل منابع مختلف خود را باید تأمین کنید. سیاستگذاری هماهنگ برای تأمین مالی و بحث تجدید ساختار دیون است که خود این در باب مسئله بانک جهانی و بدهیهای بینالملل یک مسئله بسیار پیچیده و مهمی است و این یک دام بزرگ برای استعمار کشورهاست. در بند دیگر راجع به رژیمهای ترویج سرمایهگذاری و در بعد دیگر باید در کشور خودتان بانک فناوری ایجاد بکنید و این تحت کنترل و نظارت ما باشد. به خصوص روی فناوری اطلاعات و ارتباطات و اینترنت خیلی حساس هستند که مسائل را از این طریق کنترل کنند. باز میگوید در این حوزه هم باید ظرفیتسازی بکنید. در بند بعد ظرفیتسازی دارد. حمایت بینالمللی برای فعالیتهای ظرفیتسازی هدفمند در کشورهای در حال توسعه است. میگوید یک نظام تجاری چند جانبه جهانی را باز و به دور از کنترل و تحت نظارت سازمان تجارت جهانی بایستی استقرار بدهید و مستقر بکنید. در بند دیگر اجرای به موقع بدون سهمیه و بدون مالیات که کمپانیهای خارجی در راستای تصمیمات سازمان تجارت جهانی از طریق تضمین سادگی قواعد ترجیحی کشور مبدأ در خصوص واردات کالاها به بازارهای شما دسترسی داشته باشند. یعنی بازارهای شما به روی تصمیمات سازمان تجارت جهانی کاملاً گشوده و باز باشد. یک موضوعات نظاممندی هم تعریف میکند که انسجام نهادی و خط مشیهای شما باید همه با هم بخواند. زیگزاگ نروید. در اقتصاد کلان چه بکنید. میگوید باید یک انسجام سیاسی در کشور خود ایجاد کنید تا این توسعه پایدار 2030 عمل بشود. ذینفعهای آن چند گانه هستند. مشارکتهای خصوصی و خصوصی دولتی و جامعه مدنی و جامعه جهانی. دادهها باید دائم پایش بشوند. ظرفیتسازی آماری کشورهای در حال توسعه توسط سازمان ملل صورت بگیرد. ابزار اجرا و مشارکت جهانی و بعد در بند 60 میگوید ما بار دیگر قویاً بر تعهد خود، یعنی رؤسای کشورها از جمله ایران بار دیگر قویاً بر تعهد خود مبتنی بر اجرای کامل دستور کار 2030 تأکید میکنیم. ما به این آگاهی رسیدهایم که در نبود مشارکت نوسازی شده و گسترش یافته جهانی قادر نخواهیم بود به اهداف آرمانی و روشهای آرمانی و تحقق آنها دست یابیم. همکاری جهانی در حمایت از اصول و فروع با تجمیع دولتها، جامعه مدنی، بخش خصوصی، سازمان ملل و سایر نقشآفرینان جهانی. روش اجرای اهداف در ذیل هدف اصلی بیان شده و اینها لازمه تحقق دستور کار ماست. اینها آخر متن است. در اجرای اهداف اصلی و فرعی همه به یک اندازه مهم هستند. هم روش و هم برنامه اجرا و هم اصول آنها مهم هستند. در تلاش خود برای اجرای این دستور کار 2030 تمام شیوههای اجرا از اولویت یکسان برخوردارند. شما که گفتید اولویتهای ملی را در نظر میگیرید. چطور باز حالا میگویید همه از اولویت یکسان برخوردارند. در چهارچوب شاخصهای جهانی و نه شاخصهای ملی برای پایشهای پیشرفت همه اهمیت و اولویت یکسان دارند. درست خلاف آن است. از این تناقضها هم در متن زیاد است. این دستور کار در کنار اهداف توسعه پایدار در چهارچوب مشارکت جهانی نوسازی شده با خط مشیهای ملموس تعیین شده که بخشی از آن در آدیس آبابا که بخش جدا نشدنی از دستور کار 2030 برای توسعه پایدار است باید تحقق یابد. این دفعه دهم یا بیستم است که میگوید اینها از هم جدا نمیشوند و همه لازم الاجرا هستند. منابع مالی ملی، منابع تجارت خصوصی و بینالمللی، همکاریهای بینالمللی برای توسعه و تجارت جهانی در این قضیه وارد میشوند. در مورد راهبردهای منسجم ملی در هر کشوری چه میگوید؟ خیلی جالب است میگوید ما بار دیگر بر این موضوع تأکید میکنیم. یعنی شاهها و رئیسجمهورها تأکید میکنیم که هر کشور شخصاً مسئول این توسعه اجتماعی و اقتصادی است. بعد از اینکه دو، سه بار گفت به اولویتهای ملی شما احترام میگذاریم به این جمله دقت کنید. اینطور تمام میشود. میگوید ضمن اینکه نمیتوان نقش سیاستهای ملی و راهبردهای توسعه ملی را بیش از حد بزرگ جلوه داد. یعنی حالا خیلی ملی ملی هم نگویید که ما یک چیزی گفتیم. ما به فضای سیاسی تک تک کشورها احترام میگذاریم اما شما هم خیلی جدی نگیرید. گفتیم اولویتهای ملی اما لازم است فعالیتهای ملی برای توسعه توسط یک فضای اقتصادی بینالمللی و جهانی از جمله تجارت جهانی منسجم و همه جانبه و حاکمیت تقویت شده اقتصاد جهانی پشتیبانی شود. فرآیند تدوین و تسهیل ترویج سیاستگذاریهای منسجم در همه سطوح و توسط همه عاملان به تقویت مشارکت جهانی برای توسعه پایدار 2030 متعهد میشویم. رفتن تحت حاکمیت اینها دیگر از این واضحتر نمیشود. در بند 65 میگوید ما تصدیق میکنیم کشورهایی که درآمد متوسط دارند و مشکلات خاصی دارند، باید تلاش خود را برای رویارویی با مشکلات دائمی از طریق حمایت متمرکز نظام توسعه بینالملل و نهادهای مالی بینالملل و سازمانهای جهانی و منطقهای تحکیم بکنیم. در بند 67 صریح از کمپانیهای چند ملیتی بحث میکند و میگوید ما در تجارت سرمایهگذاری و نوآوری به اهمیت شرکتهای چند ملیتی کاملاً آگاه هستیم و خواهان ترویج تجارت با بازدهی خوب هستیم مثل اصول راهنمای تجارت، حقوق بشر و کنوانسیون زنان و حقوق کودک و از این قبیل. در بند 68 تجارت جهانی را مطرح میکند و میگوید ما به ترویج یک نظام جهانی فراگیر برای تجارت تحت نظر سازمان تجارت جهانی ادامه میدهیم. برای آزادسازی فعالیتهای تجاری تلاش خواهیم کرد به خصوص در کشورهای در حال توسعه ظرفیتسازی خواهیم کرد و دینها و بدهیهای خود را هم زیر نظر ما بگذارید. ما آن را با رباهای بیشتر دستهبندی و درست میکنیم. بعد هم میگوید پس یک کارگروه هم تشکیل دادیم. کارگروه بین نهادی سازمان ملل برای اهداف توسعه پایدار 2030 که از طریق یک پایگاه اینترنتی وارد کار تشکیلاتی و عملیاتی میشود. 10 نماینده از جامعه مدنی شما، بخش خصوصی شما و جامعه علمی شما خواهند بود و دبیر کل سازمان ملل هیئت را تشکیل میدهد. دفتر امور اقتصادی اجتماعی سازمان ملل توسعه صنعتی و کنفرانس توسعه تجارت سازمان ملل و اتحادیه مخابرات و پایگاه اینترنتی، تشکیل این پایگاه برای نظارت بر اجرای اینهاست. جلسات مجمع به عهده رئیس شورای اقتصادی اجتماعی سازمان ملل است. مجمع سیاسی عالی رتبه سازمان ملل تشکیل شده و همه باید زیر نظر او باشند و کل اطلاعاتی که از همه کشورها میگیرند در اختیار مجمع سیاسی عالی رتبه در نیویورک قرار میگیرد. راجع به اهداف توسعه پایدار 2030 مجمع سیاسی عالی رتبه تعیین میکند که چه کارهایی باید چگونه و در چه زمانبندی اجرا بشود و پاسخگو باشید. باز دوباره در بند 71 برای هزارمین بار تأکید میکند که این دستور کار 2030 و اهداف اصلی و فرعی آن برای توسعه و روش اجرا و ابراز اجرای آن همه جهانی و به هم پیوسته و جدا نشدنی است. این هم حق تحفظ شماست. بعد اصل پیگیری و بازپرسی تعیین میکند. میگوید ما متعهد میشویم طی 15 سال آینده همه ما دنبال اجرای این دستور کار باشیم و مدام آن را مرور و بازبینی بکنیم. یک چهارچوب مستحکم و منسجمی برای پیگیری و بازپرسی و بازرسی دستور کار ایجاد بشود که این نقش مهمی در اجرای آن خواهد داشت و کشورها را با این هدف کنترل بکند که هیچ چیز در این جریان از قلم نیفتاده باشد. همه باید وظیفه خود را انجام بدهید. یک چهارچوب محکمی باشد. مشارکتی و اختیاری هم قاعدتاً باید باشد ولی یک کمیته نظارت تشکیل میدهیم با این هدف که در این جریان کسی از قلم نیفتاده باشد. فرآیند بازپرسی و پیگیری و نظارت را هم تعریف میکند. یعنی باید مدام به اینها گزارش بدهی. میگوید البته در سطوح مختلف توسعه ملی فضا و اولویتهای سیاسی کشور خودتان مد نظر باشد و خودتان داوطلب بشوید که به اینجا بیایید و گزارش بدهید. علتش هم این است که اینجا فعلاً نمیتوانند غیر داوطلبانه و به زور مجبور کنند ولی شکل و شمایل مدام از باید و تعهد و باید و باید و باید و به هم پیوستگی و جدایی ناپذیری است. میگوید باید منابع اطلاعاتی رسمی ملی کشورهای شما مدام تحت بازبینی جهانی باشد. این فرایندها به پیگیری میزان اجرای اهداف اصلی و فرعی جهانی توسعه پایدار 2030 و روشها و ابزارهای اجرای دستور کار در همه کشورها به نحوی که به ماهیت جهانی، منسجم و به هم پیوسته این اهداف هیچ خدشهای وارد نشود. میگوید هر طور حق تحفظ و اولویت ملی و قوانین داخلی داری ما کاری نداریم. باید به ماهیت جهانی، منسجم و به هم پیوسته این اهداف هیچ خدشهای وارد نشود. همه اینها به هم مربوط هستند. جهتگیری بعضی از این فرایندها طولانیتر خواهد بود و از تأثیرگذاری نظام توسعه بینالمللی حمایت میکند. یعنی هم تعریف، هم اجرای توسعه با معیارهای جهانی است که ما تعریف کردهایم. فرایندهای یاد شده جنسیتمحور هستند. این را هم باید توضیح بدهند که چیست. دیگر اینکه میگوید به زیربناهای موجود در کشور خود این فرایندها بر آن مبناها اضافه بشوند و نیازها و ظرفیتها و اولویتهای ملی خود را ببینید که چطور است. منتها فرایندها در طول زمان با توجه به مشکلات داخلی هر کدام از شما باید تکامل پیدا کنند و از بار گزارشدهی دولتها میکاهند. یعنی دولتهای شما مدام باید به ما گزارش بدهند. ولی اگر مشکلات داخلی خود را حل کنید این فشار گزارش دادن دولتهای شما به ما کمتر میشود. اصلاً در هر بندی مدام تکرار میکند. دوباره میگوید اینها فرایندهای منسجمی خواهند بود. دوباره میگوید. اینها را تجزیه نکنید. نگویید حق تحفظ داریم. اینها فرایندهای منسجمی خواهند بود که در شواهد ریشه دارند. در تهیه آنها از دادهها و ارزیابیهای کشوری با کیفیت قابل دسترس متناسب با زمان و طبقهبندی شده بر مبنای درآمد، جنسیت، سن، نژاد، قومیت، مکان جغرافیایی و سایر مشخصات مورد توجه در همه بافتهای ملی همه کشورها استفاده میشود. فرآیند پیگیری و بازرسی و بازبینی تحت حمایت مؤثر سازمان ملل متحد و مؤسسات جهانی خواهد بود. بازپرسی و بازبینی و پیگیری اهداف اصلی و فرعی چه معیاری دارد؟ باز میگوید شاخصهای جهانی که ما تعریف کردیم و با این شاخصها نمره میدهیم. میگوید یک سری اهداف فرعی است که در بافت ملی بعضی کشورها و در سطح جهان هنوز برای آن خط مبنا تعریف نشده که آنها را هم تعریف میکنیم. چهارچوب جهانی شاخصها توسط گروه کارشناسی در زمینهی شاخصهای اهداف توسعه پایدار ایجاد بشود باید در ماه مارس 2016 اول به تأیید یک کمیسیون در سازمان ملل برسد و بعد شورای اجتماعی اقتصادی سازمان ملل آن را تصویب بکند و این هم دقیق و هم ساده خواهد بود و همه اهداف فرعی و اصلی توسعه پایدار خواهد پرداخت. ما به همه جای شما نمره میدهیم. دوباره میگوید در ضمن حفظ تعادل و انسجام و اهداف سیاسی موجود در دستور کار 2030 روشهای اجرای اهداف اصلی و فرعی را در آن چهارچوب به شما آموزش خواهیم داد. در بند 76 میگوید ما از کشورهای در حال توسعه مثل ایران برای تقویت دفتر آمار و نظام اطلاعرسانی حمایت میکنیم تا از این طریق به اطلاعات به روز، موثق و طبقهبندی کشور دسترسی پیدا کنیم و آن را تضمین کنیم. ما به دنبال ترویج همکاریهای خصوصی، دولتی هستیم که در حوزههای اطلاعات و ارتباطات بر همه چیز اشراف پیدا کنیم. در بند 77 میگوید ما به پیگیری و بازرسی منظم و فراگیر در سطوح محلی، ملی، منطقهای و جهانی متعهد شدهایم. از شبکههای موجود ساز و کارها و مؤسسات مرتباط با فعالیتهای پیگیری و بازبینی استفاده میکنیم. گزارشهای ملی که هر کشوری میدهد به ما امکان میدهد تا مدام در سطوح جهانی همه کشورها را نمره بدهیم و ارزیابی کنیم و گزارشهای ملی در اختیار ما قرار میگیرد. باز به طور ویژه 2 بند در سطح ملی تعیین تکلیف میکند که میگوید همه کشورها تا هر زمان که امکان داشته باشد و هر چه سریعتر راهکارهای مناسب در سطح ملی را برای اجرای این دستور کار جهانی اتخاذ کنند که جالب است ایران یکی از اولین کشورهایی است که در دنیا شروع به اجرا کرده و به دولت رفته و تصویب شده که تشویق هم شد. یونسکوی ایران تشویق شد و گفتند که ما اینقدر انتظار هم نداشتیم. شما کاسه داغتر از آش هستید. این راهکارها میتوانند از تحقق توسعه پایدار حمایت کنند و بر مبنای ابزارهای برنامهریزی موجود به گونه مناسبی تدوین بشوند. ما کشورهای عضو را به بازرسی دورهای منظم فراگیر که چقدر در عمل به برنامههای ما پیشرفت کردهاند در سطوح ملی تشویق میکنیم که این کار را انجام بدهند. در سطح منطقهای هم پیگیری و بازرسی انجام بشود از جمله از طریق بازبینیهای داوطلبانه مثل تعلیق داوطلبانه و بازرسیهایی که در قضایای هستهای داشتیم و در انتها دیدیم که چه شد. خواستههای آمریکا محقق شد ولی به کمتر از 10 درصد تعهدات خود عمل کردند و زیر بقیه زدند الان هم بعد از همین انتخابات هم تحریمهای جدید شروع شده و هم اینکه قرار شد حتی ارتش جدیدی در منطقه علیه ما تشکیل بدهند. در سطح جهانی هم میگوید مجمع سیاسی عالی رتبه بر شبکه فرایندهای بازرسی در سطح جهانی به شکل منسجم و نزدیک در حوزههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاستگذاری در حوزه توسعه پایدار نظارت خواهد کرد. در بند 83 میگوید این قضیه پیگیری و بازرسی و نظارت در زمینه تحقق اهداف توسعه پایدار گزارش پیشرفت سالانه خواهند داشت و این گزارش را دبیر کل سازمان ملل با توجه به شاخصهای جهانی که خودشان تعریف کردهاند و دادههای ملی آماری و اطلاعات هر کشور اعلام میکنند و به شما نمره میدهند. مجمع سیاسی عالی رتبه سازمان ملل زیر نظر شورای اجتماعی، اقتصادی است. بروید ببینید جلوی صحنه و پشت صحنه اینها چه کسانی هستند. میگوید در راستای قطعنامه فلان در جولای 2013 به بازرسیهای منظم اقدام خواهد کرد. دیدید که بحث بازرسی شد. باز قطعنامه، باز داوطلبانه و بازرسیهای منظم را پیش کشیدند. افرادی که بازبینی را انجام میدهند به ارائه گزارش تشویق میشوند و در مورد کشورهای در حال توسعه جامعه مدنی و بخش خصوصی هر کشور هم به سازمان ملل راجع به هر کشوری گزارش میدهند. من نمیدانم اینهایی که این مادهها را خواندهاند و تعهد دادهاند چه فکری کردهاند. رئیس مجلس گفته اینها با قانون اساسی منافات شکلی ندارد. اینطور که دولتیها گفتهاند. یعنی چه که منافات شکلی ندارد؟ تمام اینها منافات محتوایی و شکلی است. اصلاً منافات شکلی و محتوایی نیست. باید طبق قانون اساسی آن را بسنجید و ببینید با قانون اساسی سازگار است یا نه. چند ماده از این با قانون اساسی ما در تعارض است. بعد بعضیها میگویند بله، جهانی شدن همین است. پیشرفت همین است. همانطور که قبلاً تلویزیون را آوردند و بعضیها میگفتند حرام است حالا هم میگویند 2030 حرام است. خودتان را مسخره میکنید؟ این چه مقایسهای است؟ در بند 87 میگوید مجمع سیاسی عالی رتبه هر 4 سال یک بار تحت نظر مجمع سازمان ملل تشکیل میشود و در مورد دستور کار 2030 و اجرای آن راهکارهای مهم سیاسی ارائه میدهد. راهکارهای مهم سیاسی و دستورات سیاسی میدهیم و میگوید این چرخه نشستها هر 4 سال ادامه خواهد یافت. در بند 90 میگوید دبیر کل سازمان ملل یک گزارشی راجع به نقاط عطف بازرسیهای منسجم و نظارتهای مؤثر و فراگیر در سطح جهانی ارائه و تهیه کند و در نشست سال 2016 دوباره در سطح سران و رئیس جمهورها و شاهان مطرح بشود و زمینهسازی مقدمات یک سازمانی برای بازرسی و نظارت بر کشورها صورت بگیرد. این گزارش باید حاوی توصیههایی در مورد راهکارهای گزارشدهی باشد که کشورها باید داوطلبانه گزارش بدهند. این گزارش باید وظایف آن مؤسسات را به وضوح مشخص کند و آخرین بند این 2030 جهانی و تعهداتی که دادهاند این است که حاکمان و دولتها دوباره تکرار میکنند که ما بار دیگر بر تعهد خدشهناپذیر خود برای تحقق دستور کار 2030 تا سال 2030 تأکید میکنیم. هم خدشهپذیر نیست و هم تأکید میکنیم. حالا پیشنهاد من در آخرین جمله این است. الان چند ماه دیگر دوباره سران کشورها و از جمله ایران باید به سازمان ملل بروند. اگر بخواهند یک فرصت خوبی است. آنجا اعلام کنند که تمام قوانینی که برای جهان مینویسید یک، روی میز بگذارید و یک بحث علمی و تئوریک بکنیم. اینها تابع ایدئولوژیهای خاصی است. این به لحاظ محتواست. در این صورت واقعاً جهانی میشود. واقعاً اشتراک جهانی میشود. نه دستور یکی، دو کشور به جهان. دوم، بررسی بشود خود سازمان ملل و نهادهای نظارتی و قانونگذار آن چقدر مستقل و شفاف و آزاد هستند و چقدر واقعاً جهانی هستند؟ ما واقعاً به یک سازمان ملل و نهادهای بینالمللی جهانی احتیاج داریم به شرط اینکه جهانی باشند و نه اینکه آمریکایی و صهیونیستی باشند. جهانی باشند. سوم، نظارتها یک طرفه نباشه. سازمان ملل در نیویورک و آمریکا قرار دارد. اول بر خود آمریکا نظارت بشود. یک گزارش شفاف از اقتصاد آمریکا، کمپانیها، 99 درصد و 1 درصد، زندانهای آمریکا، ذراتخانههای سلاحهای شیمیایی و میکروبی آمریکا، سیاست خارجی آن، پیمانشکنیهای جهانی آن، دزدیهایی که از پولهای بانکی میکنند و از پولهایی که در بانکهای آنهاست برمیدارند. اول یک بار سازمان ملل یک گزارشی از وضعیت آمریکا و صهیونیستها و انگلیس ارائه بدهد تا دنیا باور کند که شما واقعاً بیطرف و یک سازمان جهانی هستید. این سه پیشنهاد را بکنند بعد اگر خواستند 2030 یا هر چیز دیگری را بپذیرند با حق تحفظ بپذیرند. آنها برای شما و برای هیچ ملتی حق هیچ تحفظی، هیچ کرامتی، هیچ استقلالی قائل نیستند. حضرت امام بارها میگفت به نهادهای بینالمللی از جمله سازمان ملل اعتماد نکنید. با طناب به هیچ چاهی نروید. نگذارید آنها برای شما تصمیم بگیرند. از این فرصت تریبونهای بینالمللی برای اعمال فشار در جهت دفاع از مستضعفین و کنترل مستکبرین استفاده کنید. آن بخشی از حقوق خود را که میتوانید احقاق کنید از طریق این کشورها و دیپلماسی بکنید. اما نکند آن چیزی که میدهید بیش از آن چیزی باشد که میدهید. به خصوص عزت و استقلال این ملت را. شوخی شوخی با این چیزها خودمان به دست خودمان داوطلبانه به بخشی از حاکمیت جهانی چند قدرت خاص تبدیل میشویم که خودشان هم معمولاً به اینها تعهد ندارند و مثال هم زدم. آخرین نمونهاش همین یکی، دو هفته پیش است که از پیمان پاریس که راجع به محیط زیست بود خارج شدند. آمریکا یکی، دو سال پیش گفت این یک نمادی از رهبری آمریکا بر جهان است و حالا خودش بیرون رفته و یک طرفه لغو کرد و گفت به دلیل اینکه با منافع اقتصادی آمریکا سازگار نیست ما یک طرفه خودمان آن را لغو کردیم و بیرون آمدیم. ما خودمان برای خودمان در کنگره آمریکا و در سنا آقای مینویسیم. نمیگذاریم کس دیگری برای ما آقای بنویسند. حتی آقایی که خودمان هم در نوشتن آن نقش داشتهایم را گاهی خودمان امضا نمیکنیم. مثلاً آمریکا هستهای را امضا نکرده است. خیلی چیزهای دیگری را هم امضا نمیکند. همین 2030 را هم من بعید میدانم امضا کرده باشد. اگر هم امضا کردیم هر وقت دلمان بخواهد و تشخیص بدهیم بیرون میآییم. حق تحفظ هم نمیخواهیم. کلاً بیرون میآییم. خب این آمریکاست، این صهیونیستها هستند و این هم جمهوری اسلامی که قرار بوده و هست که رهبری قطبی انقلابی جهان را در برابر نظام فاسد سرمایهداری و جنگافروز ضد حقوق بشر ضد صلح امروز دنیا به عهده بگیرد. دوباره عرض میکنم هدف ما مارک زدن و متهم کردن به خیانت و به فاسد جنسی و به جاسوسی و این چیزها در مورد مسئولین نیست. دو نکته اینجا هست. یکی اینکه توجه کنید چه کسانی پشت پرده به شما این خطها را میدهند. من مطمئن هستم اغلب شما متن 2030 را کامل و دقیق نخواندهاید یا اگر خواندهاید نفهمیدهاید و سرسری خواندهاید. یا اصلاً تخصص خواندن اینها را ندارید و حقوقدان نیستید و دوم اینکه یکی به افراد نفوذی توجه کنید که چه کسانی پشت پرده این کارها را انجام میدهند و جلوی دست شما میآورند تا امضا کنید. در دولت و مجلس هم فرقی نمیکند. دوم اینکه خودتان دقیق اینها را به طور عمیق بخوانید و با مبانی نظری و حتی قوانین کشور و قانون اساسی درست مقایسه کنید. سوم، جدا از مواد آقایی مراقب باشید که تن دادن به اصل این هژمونی و سلطه خطرناک است ولو اینکه هیچ کدام از این اشکالات در این قوانین هم نبوده باشد. به حکومت جهانی و به امپریالیزم غرب تن دادهاید. ما با امضای اینها تن میدهیم و آن را آقایی میکنیم. فردا اگر تخلف بکنیم دیگر ظلم آنها بر ما حساب نمیشود. قانونشکنی و حقهبازی ما در دنیا ثابت میشود که یک چیزی را تعهد کردیم که آن هم غیر قابل خدشه و اکیداً و منسجم و غیر قابل تفکیک و جدایی ناپذیر بوده و بعد زیر آن زدهایم و گفتهایم من تفسیر خودم را میکنم. در حالی که تفسیر را خودش میکند. همان سازمان ملل تفسیر میکند. معلوم هست که تحت چه پارادایمی و تحت چه فشارهایی تفسیر میکند. سند 2030 داخلی را در حوزه آموزش و غیر آموزش و به خصوص آموزش در ذیل این تعریف کردهاند. به شما بگویم آنجا هم حق تحفظ صوری رعایت شده است و الا همان مقدمه و 2، 3 صفحه اول را اگر کسی ببیند، در سند 2030 داخلی که میگویند ما به آن ملتزم هستیم و حق تحفظ آنجا رعایت شده مکرر تأکید میکند که اصلاً این یک برنامه اجرایی فقط برای تحقق این است. یعنی این همان چیزی است که خود آن خواسته که هر کشوری یک دستور کار اجرایی مشخص با توجه به ظرفیت داخلی خودش فراهم بکند و گزارش بدهد که کدام بندها را در کجا اجرا میکند. مشخصاً نوشتهاند این بند از 2030 شما را ما در اینجا و به این شکل داریم محقق میکنیم. بعد بعضی از کلماتی که آنها به کار بردهاند را اینها یک کلمه وسیعتر و مبهمتر و کشدارتری را به جای آن در ترجمه گذاشتهاند که فردا بتوانند به این طرفیها هم جواب بدهند که منظور ما این نبوده و منظور ما آن بوده است. مثلاً تشابه جنسیتی مد نظر آن است و این میگوید عدالت جنسیتی که قابل توضیح اسلامی و حقوقی هست و از این قبیل مسائل هم در این آقای 2030 داخلی زیاد است. اصلاً اگر کسی مقدمه آن را بخواند کاملاً متوجه میشود که این هم در راستای اطاعت از آن است. این را هم میخواهند به آنها گزارش بدهند و لذا صریحاً میگویند طبق این ماده ما این را تصویب کردیم. بومیسازی به این معناست. حتی میگوید شما از تشابه جنسیتی گفتهاید و ما اینجا این کارها را کردهایم. حالا بخش مهمی از این کارها خدمات این انقلاب و جمهوری اسلامی است که در این 37، 38 سال این همه کارهای مثبت در آموزش و در علم و در آبادی کشور و در مبارزه با فاصلههای طبقاتی و آبادی روستاها و جاده و برق و آب و امکانات انجام شد. حالا که اینترنت به روستاهای بیش از 20 خانوار و 30 خانوار رسیده که نفهمیدیم فلسفه آن هم چیست. مثلاً آیا ضرورت اول این روستاها این چیزها هست یا نیست. 2030 داخلی به آنها گزارش میدهد که ما چطور فرمایشات شما را بومیسازی کردیم. منتها با عبارت دوپهلوتری این کار را میکند. بعد بسیاری از خدماتی که خود انقلاب به ایران کرده و پیشرفتهایی که خود ایران با نیروی داخلی خودش داشته به پای این نوشته میشود که این دستورات را آنها دادهاند. یعنی مثلاً بعد از انقلاب 65 درصد دانشگاههای ما و در بعضی از دانشگاهها 70 درصد خانمها هستند. حالا ما باید بگوییم این را مدیون دستورات شما هستیم؟ آنها چیزهای دیگری را هم خواستهاند. بدهکار کردن خودمان، خدمات این انقلاب و کشور را مدیون دستورات آنها کردن است. اصلاً این ربطی به آنها نداشته است و موارد تعارض قطعی را لاپوشانی کردن است. یعنی یک حالت ریاکاری و دو چهره بودن هم با داخل و هم با خارج. با سازمان ملل و غربیها وانمود کنند که ما حرفهای شما را اجرا میکنیم در حالی که آنها هیچ وقت ما را قبول نمیکنند. هیچ وقت از شما راضی نخواهند شد تا صد درصد بگویید اصلاً غلط کردیم و ما مثل زمان شاه یکی از ایالتهای شما هستیم. یک کشور غارت شده عقبمانده کاملاً تسلیم سکولار با دیکتاتوری میشویم. تازه شاید تو را ببخشند. با آن طرف دو چهرگی میکنید و آنها ما را منافق و کلاهبردار و دروغگو تعریف میکنند. همه جا میگویند اینها نقض حقوق بشر میکنند و دروغ میگویند. با داخل و افکار عمومی و مردم هم دوچهره بازی میکنید. به ملت میگوییم که حق تحفظ است و با نهادهای آقایی هماهنگ شده در حالی که با هیچ نهادی هماهنگ نشده است. نه رهبری قبل از امضا و قبل از این تعهدات به طور کامل در جریان قرار گرفته، نه شورای عالی انقلاب فرهنگی در جریان این قرار گرفته، نه در مجلس تصویب شده و عرض کردم خود آنها معمولاً اینها را امضا نمیکنند و اگر امضا بکنند هم عمل نمیکنند. مبنای ایدئولوژیک و عزت انقلاب ایران و ملت ایران هم کاملاً پایمال میشود. این انقلاب یک دستور کار جدید برای جهان داشته و دارد. برای ایران، برای مسلمین، برای مستضعفین و برای کل جهان داشته و دارد. حالا ما هم یک کشوری بشویم مثل بعضی از کشورهای معمولی که برای ما دستور میدهند و بعد هم میگویند میآییم و بازرسی میکنیم و شما باید جواب بدهید. این توهین به ملت ایران است. توهین به تاریخ ایران است. تخلف از قانون اساسی و خلاف شأن و کرامت این ملت و خلاف ادعاهای بلند انقلاب اسلامی و فلسفه وجودی جمهوری اسلامی است ولو اینکه نه در وزارت خارجه، نه وزارت علوم، نه وزارت آموزش و پرورش، نه در هیئت دولت، نه در ریاست مجلس، هیچکس قصد صدمه زدن به این عزت را نداشته باشد ولی نتیجه همین است. امیدواریم در باب قراردادها و تعهدات بینالمللی راجع به گذشته یک بار دیگر بررسی بشود، تعهداتی که باید آن را محکمکاری کنیم تا فردا برای ما دردسر نشود یا حداقل باعث محکوم شدن ما در جهان و بیآبرو شدن ما و تحقیر ما نشود و به خصوص از این پس، از همین 2030 و 2030 به بعد باید حتماً یک دقت جدی بشود که چه کسی چه قراردادی را امضا میکند. دیدید که حتی در قرارداد محیط زیست یک عالم بحثهای دیگر راجع به سیاست و خانواده و جنسیت و تعریف حقوق بشر و این حرفها بود و خود آمریکا اینها را ایجاد میکند و بعد خودش هم بیرون میرود. پیشنهادهای مختلفی هست که یکی از آنها این است که شما به جای اینکه سندهای غربی را معیار قرار بدهید آن هم با این وسعت، اسناد تصویب شده خودمان، اسناد بالادستی خودمان مثل سند تحول آموزش و پرورش و سایر اسناد و قانون اساسی را مبنا قرار بدهید. حالا اگر در سندهایی که سازمان ملل و غرب میگویند فرض کنید بعضی از مواد هست که چیزهای خوبی است. هم به نفع کشور ماست و هم مطابق با اصول ماست، اگر لازم است بخشی از آنها را ما در اسناد خودمان اضافه میکنیم و این اشکالی ندارد. ما هر چیز مثبتی در هر جای جهان اعم از شرق و غرب باشد میپذیریم. آن بخشهایی از 2030 که نکات و تجربیات مثبتی است را اضافه میکنیم. میتوانیم به سند آموزش و پرورش یا اسناد دیگر خود اضافه کنیم. چون همه در شورا تعریف شده که اینها باید مدام مورد بازبینی و تکامل قرار بگیرد. عیبی ندارد. اگر یک بندهای خوبی در 2030 یا غیر 2030 هست اضافه میکنیم. ولی معیار ما باید این سندها و اسناد بالادستی خودمان باشد. آنها را باید با این تطبیق بدهی و وتو کنی نه اینکه این را با آن تطبیق بدهی. اصل اسناد ملی خودمان است. آنها اگر چیزی مثبتی دارد، میپذیریم ولی اگر ندارد به کلی و صریح میگوییم نمیپذیریم. حداقل مثل آمریکا باشیم و بگوییم نمیپذیریم. نه اینکه بگوییم با حق تحفظ و تفسیرهای خودمان میپذیریم ولو شما قبول نداشته باشید. تشکر میکنم از تحمل دوستان.
و السلام علیکم و رحمت الله.
هشتگهای موضوعی