فریاد «عقل» بر سر «جهل» (اعلام جرم علیه «سکوت»)
در سوگ شهید بصیرت، حضرت فاطمه زهرا ع _ ۱۴۰۱
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر برادران عزیز سلام عرض میکنم. شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را تسلیت عرض میکنم.
نخستین قهرمان بصیرت، بصیرت سیاسی و مکتبی، شاید حضرت فاطمه باشند. در دعای شکایت، که در ماجراهای مربوط به حاکمیت بعد از پیامبر، پیش آمد، از جمله آنجا به خداوند عرض میکنند که جهت ثبت هم در جریده عالم، و هم در تاریخ که تا امروز و تا همیشه پیش چشم همه باشد «اللهم الیک نشکو فقد نبیّک و رسولک و صفیّک»؛ خدای من، شکایت به محضر تو، نخست برای از دست دادن آن کسی که از میان همهی بشریت انتخابش کردی. «صفیّک»، صفی یعنی انتخابشده، برگزیده. برای از دست دادن آن کسی که آخرین پیام را از طرف تو برای انسان آورد. رسول تو بود و نبی، فقدان آن کسی که صاحب خبر بود. خبری که جز او و جز رسولان بزرگ از آن مطلع نبودند تا آن را به ما بگویند.
پس نخست، شکایت از اینکه انسان (بشر) محمد(ص) را از دست داد. بعد میفرمایند: «و ارتداد امّته»، یک ارتداد سیاسی بعد از پیامبر اتفاق افتاده است. توجه داشته باشیم این ارتداد، ،مرتد شدن، الا چند نفر، مثلاً زیر ۱۰ نفر، ۷ نفر، ۳ نفر، اینجوری است. معنای این تکفیر مسلمین نیست. چون ارتداد یعنی کفر بعد از ایمان. یعنی کسی که حقیقت را شناخته، نور را دیده، با وجود این، بعد رویش را برمیگرداند. چشمش را بر نور میبندد، لجبازی میکند با حقیقتی که دریافته است، این ارتداد میشود. خب ارتداد فقهی که بعد از پیامبر اتفاق نیفتاد. یعنی اینجوری نبود که مسلمین بعد از پیامبر بگویند که خیلی خب حالا ایشان رفت، همهی حرفها بیخود بود! نه خدایی بوده، نه قیامتی هست، نه اینها کلام خداست، همه این حرفها بیخود بود. این را نگفتند، یک اقلیت خیلی کوچکی بودند، یک جنبش ارتدادی راه انداختند. تازه همه آن هم ارتداد نبود. آن مواردی که بود خیلی کم بود. این که حضرت فاطمه میفرمایند که در سطح کلان جامعه اسلامی و امت یک ارتدادی اتفاق افتاد، مرادشان ارتداد از توحید یا نبوت یا معاد نیست. به دلیل روایات دیگری و مسائل دیگری. مرادشان ارتداد در حوزه امامت است، ارتداد در مسئله حق حاکمیت و ولایت است. یعنی بعد از پیامبر در مسیر رهبری مسیر ادامه پیدا نکرد، راهزنی شد. و «منعهم ایّانا حقّنا الذی جعلته لنا فی کتابک المنزل». پس اولاً توجه داشته باشیم حتی این تصور که خب پیامبر رفتند ولی بالاخره قرآن بود، سنت بود، آموزههای ایشان بود، اصحاب و شاگردان بودند، اهلبیت بودند، بنابراین حالا خیلی چیز مهمی از دست ندادیم! نه. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) میفرمایند با وجود همهی دستاوردهای پیامبر که منحصر به فرد بود، از دست دادن شخص ایشان ضایعه بزرگی بود. جدا از همهی تعالیم و همهی مجاهدات ایشان، حضور خود ایشان و عدم حضورشان سرنوشت بشر را و امت را تغییر میدهد. یک پیام دیگر هم اینجا دارد که حتی نهضتی که رهبرش شخص پیامبر باشد و در حضور کسانی مثل علی و فاطمه(سلام الله علیها) باز هم خطر انحطاط هست. یعنی هیچ انقلابی گارانتی نشده است. بعضیها میگویند انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را خداوند در هر صورتی حفظ میکند. نه، چنین قولی کسی نداده است. گارانتی نشده است. همهاش مشروط است. درست عمل کنیم خداوند حمایت میکند «ان تنصروا الله ینصرکم» شما هزینه بدهید، نصرت کنید، ما نصرت میکنیم. شما نصرت نکنید، اقدام نکنید، تلاش نکنید، فداکاری نکنید، صداقت نشان ندهید، برنامههای درست نریزید، هزینه بقاء و کمال و تکامل را نپردازید، ما از شما حمایت نمیکنیم. یعنی خداوند وعده نصرت، وعده مشروط میدهد نه وعده مطلق.
خب وقتی با خود حضرت پیامبر(ص) اصل توحید این اتفاق میافتد که ایشان میگویند نه در حوزه اصل دینداری، بلکه در حوزه مسئله ولایت و حاکمیت، یک نوع ارتداد سیاسی اتفاق افتاده و مسیر حاکمیت آنطوری که پیامبر گفت ادامه نیافت. خب وقتی در آن نهضت در حضور علی و فاطمه(سلام الله علیها) و همه اصحاب و همه کسانی که پیامبر را از نزدیک دیده بودند، حرفها را صریح شنیده بودند و در غدیر به عنوان آخرین تذکر صریح و یک جور وصیت سیاسی و مکتبی شنیده بودند. با وجود اینها، این اتفاق افتاد. دیگر حساب ما و شما و این انقلاب روشن است. ایشان خطاب به همه آن اصحاب، مهاجرین، انصار میفرمایند که خیلی از آنها سوابق انقلابی، جهاد، مبارزه، فداکاری داشتند و از یاران اسلام بودند. به بخشی از همینها فرمودند: «الیکم انّی»، بعد از پیامبر میآمدند میگفتند خانم تسلیت عرض میکنیم! آن کارها را میکنیم ولی به شما هم تسلیت میگوییم! فرمودند: «الیکم انّی»، من را تنها بگذارید. دور شوید، من را تنها بگذارید، من نمیخواهم کسی دور و بر من بیاید. «فلا عذرا بعد غدیرکم» با یک عذر و احوالپرسی غدیر تمام میشود؟ غدیر چه شد؟ با کدام عذر دارید مسئله حکومت بعد از پیامبر را، سیاست و عدالت را جدا میکنید؟ مسئله را با من شخصی کردید؟ که چون دختر ایشان هستم؟ چرا به سفارشات ایشان عمل نمیکنیم. «الیکم أنی» از من دور شوید من نمیخواهم به مراسم رسمی و تعارف بیایید. «فلا عذر غدیرکم» دیگر چه عذری بعد از غدیر؟ حالا قبلاً هر چه پیامبر گفته بود یک طرف، ولی غدیر را ایشان با فاصله کوتاهی قبل از رحلتشان آمدند صریح گفتند، همهتان تبریک گفتید، بیعت کردید. ایشان مسئله حکومت بعد از خودش را تعیین کرد. با کدام عذر؟ «والامر بعد تقصیرکم» این دیگر یک قصور و اشتباه نیست. این یک خطای سهوی نیست. این یک عمد است. این کارتان یک تعمد است. «الامر بعد تقصیرکم» این تقصیر است. یعنی آگاهانه این کار را کردید. «هل ترک ابی یوم غدیرکم لِاحدٍ عذر؟» پدرم در روز غدیر برای کسی عذری گذاشت؟ مبهم و دوپهلو صحبت کرد؟ ایشان نگفت بعد از من تکلیف حاکمیت و حکومت چه باشد؟ نگفت چه کسی از همهی شما به قرآن آشناتر است؟ حالا من به شما میگویم چه کسی از همهی شما آشناتر است؟ اولین مسلمان چه کسی بود؟ بیشترین فداکاریها را در جهاد و مبارزات و جنگها چه کسی میکرد؟ پیامبر بارها و بارها برای فهم دین به چه کسی ارجاع میداد؟ اینها دیگر عمدی و آگاهانه است. خدایا به تو شکایت میکنیم. به تو پناه میآوریم. نخست برای از دست دادن ایشان، سپس برای ارتجاعی که در سطح کلان در بین امت در حاکمیت اتفاق افتاد. ارتداد یعنی ارتجاع. ارتداد یعنی بازگشت به عقب. خدایا پناه به تو از این ارتجاع بعد از انقلاب.
ممکن است بگویند که ناراحت بودید از مسئله شخصی و برخوردهای شخصی که با شما شده است! فرمودند نه، مسئله این نیست. و «منعهم ایّانا حقّنا الذی جعلته لنا فی کتابک المنزل»، نه، وارد عمل شدید. مسئله شخصی نبود. این «حقّنا»، حق ما، مسئله حق شخصی ما نیست. حق حاکمیت و حق امت است. حکومت دینی به معنای درست کلمه، نه بهمعنای ناقص یا نادرست کلمه. بلکه میگویند که آن حقی که «جعلته لنا فی کتابک المنزل» آن حقی که برای ما در قرآن قرار دادهای. قرآن که نیامده یک حق شخصی برای اینها تعریف کند. مسئله کل امامت، رهبری و ولایت است.
درس سوم و حدیث سوم از فاطمه(سلام الله علیها) برای این مسئله مقاومت ایشان، حضرت امیر(علیهالسلام) کمرش شکست. ایشان یک جا میفرمایند در طول زندگی دو ضربه بزرگ خوردند که بعد دیگر از دست این دو ضربه کمر راست نکردم یکی از دست دادن پیامبر و رحلت ایشان بود و بعد از فرصت کوتاهی از دست دادن فاطمه بود. خود حضرت فاطمه میدانند که ایشان با وجود عظمت و روح بزرگش که یک عالمی میتوانند به علی تکیه کنند، ولی علی به فاطمه تکیه میکند. و حضرت فاطمه میدانند که حضرت امیر خیلی برایشان سخت است همه مشکلات عالم را تحمل میکند و این مسئله دیگری است. و لذ
هشتگهای موضوعی