قرآن، اینجا، اکنون (۲) («جهاد آزادیبخش»، تنها مانع «جنگ افروزی» و «خشونت طلبی»)
ویدئوکنفرانس با پژوهشگرانی در ۸۰ کشور جهان / صلح بینالملل و ضرورت جنگ علیه جنگ / ۱۳۹۷
بسمالله الرحمن الرحیم
بنده سلام عرض می کنم هم به دوستان حاضر در این جلسه و هم به مخاطبین محترم که از طریق اینترنت گفتگو میکنیم. خیلی خوشوقتم که فرصت این گفتگوی بینالمللی فراهم آمد دوستان فرمودند که چند صد نفر از اهل فکر و تحقیق و پژوهش از بیش از 80 ملیت و کشور در جهان شاهد این بحث هستند و در این گفتگو و بحث مشارکت میکنند و هرجا از بحث که مایل هستند دخالت میکنند و گفتگو میکنند که انشاءالله به بحث عمق بیشتری خواهد داد که بنده هم از نظر مخاطبین محترم و دیدگاههای آنان استفاده کنم.
صلح جهانی و تفاهم و اشتراک با 7 میلیارد انسان به نحو اعم کل بشریت، و موحدین، مومنین، خداباوران به نحو خاص وجه احترام اسلامی به حقوق بشر ولو غیر مسلمان باشد و این که مبنا در گفتگو با همه ملتها قومیتها، نژادها و حتی ادیان بشری چگونه باید باشد و چه تعریف اسلامی دارد مفهوم دوستی و دشمنی، مفهوم خدمت به انسان بماهو انسان، این یک موضوع بحث است و در کنار این بحث گفتگو و صلح جهانی طبیعتاً مسئله درگیریها و خصومتهای جهان چون در کنار صلح مقولاتی به نام جنگ ودرگیری و استکبار و ضد استکبار هم مطرح است نسبت این ها با همدیگر روشن بشود این دو مقوله در واقع هیچ کدام بدون دیگری قابل بحث نیست و به همدیگر مربوط هستند و بخش اعظم این بحث را طبیعتاً دو ضلع از این سه ضلع که به هم نزدیکتر هستند خواهد گرفت ممکن است این پرسش پیش بیاید که آیا در فقه سنتی ما به عنوان مسلمان و شیعه بطور خاص، این مباحثی که امروز به نام حقوق مستحدث بشر مطرح میشود آیا واقعاً اینها حقوق جدیدی برای بشر است؟ اینها قبلاً مطرح نبوده و اینها جزو کشفیات عصر جدید است؟ مسالمت، گفتگو، صلح جهانی، دگراندیشی، چرا کاملاً این مباحث در متن قرآن شریف و سنت پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت ایشان(ع) با دقت مطرح شده است. شقوق مختلف آن بررسی شده و البته جا و زمینه برای اجتهاد کاملاً وجود دارد چه در حقوق سیاسی که به مقوله مردمسالاری و نسبت آن با دین مربوط میشود چه در حوزه همزیستی با دگراندیشان حتی طبقهبندی دگراندیشان، دگراندیشی در درون مذهب یعنی اختلاف نظر مجتهدان و متفکران مذهب. دگراندیشی در چهارچوب دین یعنی اختلاف نظر مذاهب مختلف اسلامی. دگراندیشی دینی یعنی نوع روابط مسالمتآمیز با خداپرستان و اهل کتاب (مسیحی، یهودی، زرتشتی) بنا به تفسیر بعضی دیگر از بزرگان که حتی بودا را هم مثل زرتشت جزو انبیای الهی میدانند که کتاب مقدس و تعالیم آن ها با شرک آمیخته شد و تحریف شد اگر این باشد که با این تعریف هندوئیزم و بودیزم ممکن است جزو اهل کتاب حساب بشوند چنان که نظر بعضیها همین است. حتی اگر اهل کتاب نباشند یعنی کافر غیر اهل کتاب حتی اگر مشرک باشند قرآن کریم در مورد نوع روابط مسالمتآمیز و غیر خصومتآمیز حتی با مشرکین و این که شما حق دارید و وظیفه دارید حقوق مشرکینی که با شما سر جنگ ندارند کامل رعایت کنید. خب در این باب قرآن کریم مطلقا سکوت نکرده است و در روایات و سنت ما سکوت نشده است البته شرایط هر صد سال و هر نیم قرن و هر دهه، بخصوص این اواخر تغییراتی میکند و معاهدات بینالمللی و معاهدات بینالادیانی که خب طبیعتاً احتیاج به گفتگو دارد و در مواردی نیاز به اجتهاد دارد ولی اصول مسئله خیلی اتفاقاً قدیم است یعنی مسئلهای نیست که تازه مطرح شده باشد. در غرب اینها کشفیات جدید و کشف مدرنیته است ولی تقریباً همه آنچه که در غرب جدید حساب میشود علوم جدید، حقوق جدید، بشر جدید، همه اینها در عالم انسان قدیم است و حرف تازهای نیست از قبل هزاره گذشته بحث شده و اجتهاد هم که صورت میگیرد در جهت نقض معنا نیست در جهت گسترش و تبیین آن معناست. دولت اسرائیل شعارهای یهودی میدهد و الا صهیونیزم یک ایدئولوژی سکولار است قرن 19 و 20 اروپایی است به یهود هم بیشتر نژادی نگاه کردند تا دینی. حضرت موسی(ع) و حضرت داود(ع) و حضرت سلیمان را در رأس شاهان یهود و جادوگرها میدانند نه به عنوان این که اینها پیامبران الهی و اولیای خداوند هستند. اسلام به انسان بماهو انسان چگونه نگاه میکند؟ مسلمان هم نیست. خلق خدا، تعابیری که در قرآن کریم است و در روایات ماست. و در سیره عملی پیامبر و اهل بیت(ع) است. «الخلق عیالالله» خلق هم که فقط آدمها نیستند بلکه کل مخلوقات هستند. تمام عالم را نانخور خدا و خانواده خداوند حساب میکند هیچ چیز در این عالم غیر الهی نیست هیچ چیز هم در این عالم رقیب شما و بیگانه با شما نیست. فرمودید الآن 200- 300 نفر دارند از 70- 80 کشور جهان گوش میکنند بین آنها غیر مسلمان و غیر شیعه هم هست این منطق همه انبیاء بوده، منطق مسیح و موسی و نوح است. «الخلق عیالالله» کل مخلوقات عالم تحت تکفل خداوند هستند روزیخوار خدا و خانواده خدا هستند. «احب خلق الی الله» چه کسی را خداوند بیش از همه دوست دارد؟ «من نفع عیاله» یا «انفعهم لعیاله» کسی که بیش از همه به موجودات عالم خدمت کند ولو حیوانات ولو گیاهان چه برسد به انسان ولو انسان غیر مسلمان، این به خداوند نزدیکتر است. «و ادخل السرور علی اهل بیته» هرکس به اهل بیت خداوند به عیالالله و به اهل خودش بیشتر شادی برساند «ادخل السرور» هر کس تعداد بیشتری از انسانها و جوامع بشری و حیوانات را شاد کند گیاه را شاد کند، گیاه تشنه را آبیاری کنید، سمزدایی کنید، نگذاری شاخه آن را بشکنند به خدا نزدیکتر است. این کل اسلام شد. حالا شما حساب دگراندیشان را بکن. همه مخلوقات عالم خانواده خدا هستند. عزیزترین آنها نزد خدا کسی است که بیشترین سود را به آنها برساند. محبوبترین کس پیش خداوند است این جزو متواترات است که چه کسی را خداوند بیشتر از همه دوست دارد خدا عاشق کیست؟ «انفع الناس للناس» بین بشر آن کس که بیشتر به بشر خدمت میکند و به حال بشر مفیدتر است او خداییتر است. خب این معیار اسلام است. نیازهاهای مردم را هرکس بیشتر برطرف کند بیشتر سود برساند و بیشتر شاد کند منتهی سود برسان نه جدا از جدول حقوقی که بگویی جیب این را خالی میکنم به این میدهم که این شاد بشود! نه؛ با گناه و ظلم نه، با مسیر درست و روش درست. پایان تاریخ با نگاه اسلامی بلکه با نگاه دینی چه نگاهی است؟ صلح برای همه بشر. عدالت برای همه بشر. امنیت برای همه بشر. امام زمان(عج) حضرت مهدی که تشریف میآورند که در روایات شیعه و سنی هست که حضرت مسیح(ع) در رکاب مهدی(عج) هستند اینها میآیند چه کار کنند؟ وعده همه انبیاء راجع به عدالت، امنیت، معنویت، عقلانیت، رحمت، اینها را میآیند جهانی کنند ما طرفدار این جهانی شدن و این جهانی سازی هستیم. نه جهانی شدن ظلم و کفر و کینه و سلطه. در آخرالزمان حیوانات هم شاد هستند چه برسد به انسانها. حالا آن زمان جمعیت چقدر است نمیدانیم. کل 7 میلیارد سیر میشوند. همه سیر میشوند نه یک اقلیت سیر و اکثریت گرسنه باشند! همه امنیت دارند. الآن در بخشهایی از جهان اگر یک میلیارد هم کشته بشوند میگویند یک عدهای کشته شدند! اگر در بخشی از جهان یک ترقه را بترکانند دنیا باید شمع روش کنند که ما معذرت میخواهیم. دوتا ساختمان برج آنجا را میزنند دوتا کشور این طرف باید به خاک و خون کشیده بشوند که هیچ ربطی هم به آن دوتا برج نداشتند. دوتا برج در نیویورک را زدند دوتا کشور عراق و افغانستان را میزنند نابود میکنند. امنیت برای شما خوب است برای ما بد است؟ ما میگوییم جامعه ایدهآلی بشر برای کل بشر است صلح برای همه، رفاه برای همه است. هیچ انسان گرسنهای در 5 قاره عالم نباید باشد. حیوان گرسنهای هم نباید باشد. امنیت برای همه. در روایات ما دارد یک دختر جوان با زیورآلات خود تنها از شرق و غرب عالم میرود نه این که امنیت او به خاطر نمیافتد بلکه یک جسارت و توهین و یک متلک به او نخواهند گفت. ما دنبال این جامعه جهانی هستیم. دین و اسلام دنبال این است. مبارزه با شرک، کفر، ظلم، گناه و همه پناه میآورند حقوق زن و کودک و خانواده و همسایه و همشهری و همنوع. امام صادق(ع) فرمود خداوند برای انسان دستوری جز عدالت و احسان ندارد. «إن الله یأمر بالعدل و الاحسان» خداوند فرمان میدهد تا ابد این فرمان خداوند است به دو چیز عدالت و احسان. یعنی خدمت بیمنت. و جالب است که بعضیها میگویند احسان که مستحب است چون عطف شده پس عدالت هم مستحب است. از آن طرف بگو. بگو عدالت که واجب است پس معلوم میشود که احسان هم واجب است که شما دارید میروید یک سگ گرسنه آنجاست حق ندارید رد بشوید انسان و مسلمان نیستید. مسلمان یعنی انسان. سلم یعنی تسلیم در برابر خدا، در برابر حق، و سلم و صلح با همه موجودات عالم که عیالالله و خلقالله هستند. انسان، حیوان، گیاه، به هیچ کس نباید صدمه بزنید. همه چیز محترم است. در بیابان داشتند میرفتند دیدند یک ماری از آن دور دارد رد میشود دوید رفت او را بکشد. امام(ع) به او گفتند چه کارش داری؟ گفت آقا مار است! امام(ع) فرمودد خب مار است که شما به خانه او آمدید او که به خانه شما نیامده! مگر به تو حمله کرده است؟ دفاع از خود عیبی ندارد او دارد زندگیاش را میکند. گفت آخه مار سمی است. امام(ع) فرمودند آن سم برای دفاع از خودش هست. او با آن سم دارد زندگیاش را تأمین میکند مگر شما حق دارید هر حیوان سمی را بکشید ولو به تو صدمهای دارد؟ چزا شکار تفریحی حرام است؟ حالا یک کسی شغلش شکار است و منبع درآمد دیگیری ندارد و الا شکار جزو شغلهای به شدت مکروه است بعضیها در حد اضطرار انجام میدهند ولی شکار تفریحی که قطعاً حرام است. چون برای لذت جان یک موجود گرفتن است. ما دنبال جامعه جهانی هستیم که حضرت امیر(ع) فرمود اجرای عدالت باعث میشود احکام دین وشریعت زنده بشود. هدف دین عدالت است. دین را یک جوری بفهمی و یک جوری عمل کنی که معطوف به عدالت نباشد با ظلم هم قابل جمع باشد آن احکام مرده است. امیرالمؤمنین(ع) فرمود «العدل حیات الاحکام» یعنی میخواهی احکام زنده بشوند زندگی شریعت و احکام عدالت وقتی است که ارتباط با آن عدالت معلوم شود یعنی حدود و حقوق. موسیبنجعر(ع) فرمودند کل این زمین در پرتو عدالت احیاء و زنده شد و یک روز اجرای عدالت یعنی حقوق بشر همه حقوق بشر و حقوق همه بشر. هممه حقوق بشر یعنی هم حقوق مادی و هم حقوق معنوی و حقوق همه بشر نه فقط حقوق بشر غربی در چندتا کشور بخورد و بخوابد امنیت و همه چیز داشته باشد بقیه بشر هم مردند و بدبخت بودند و گرسنه بودند بمباران اتمی و شیمیایی شدند به درک که شدند. نه؛ همه حقوق همه بشر با حقوق بشر بازی نمیکند و همه مساوی هستند سیاه و سفید و نژاد و قومیت, زبان، جنسیت هیچ کدام معیار نیست. رابطهها با خداوند مساوی است. فرمود یک روز اجرای عدالت یعنی تأمین حقوق و صلح و امنیت بشر چون در رأس حقوق بشر صلح و امنیت آن است. کرامت و حرمت آن است. یک روز اجرای آن به اندازه 40 روز بارندگی و باران بر طبیعت مفیدتر است. این باران معنوی و حیات انسانی را احیاء میکند و به طراوت میرساند. راجع به امنیت اجتماعی در آخرالزمان ما چقدر روایت داریم. الآن فقط سرمایهداران و قدرتمندان امنیت دارند اقلیت هستند هم در دنیا و هم در کشورها، اکثریت امنیت و حقوق هم ندارند. کرامت هم ندارند. غربی که میگوید حقوق بشر و صلح و گفتگو و تمدن، همه اینها حرف است اما در عمل همه جا عکس آن عمل میکنند. انسان با انسان در منطق غرب ابداً مساوی نیست. شهروند درجه یک دارد. سرمایهدار غربی است سفیدپوست است بقیه شهروندان درجه دو هستند مردمان خود آنجا هستند چون مجبورند با آنها زندگی کنند و الا 99 درصد قربانی آن یک درصد سرمایهدار هستند. این قضایای آمریکا و قبل از آن انگلیس و اخیراً فرانسه چیست؟ مردم اروپا هم میگویند ما هم مثل شما جزو مستضعفین هستند. اینقدر نگویید کل غربیها ما هم بیچارهایم و به ما هم دارند ظلم میکنند. امام(ره) یک وقتی گفت اگر مردم آمریکا بفهمند که دولتشان چه کسانی هستند جلوتر از ما مرگ بر آمریکا میگویند و به ما ملحق میشوند. و واقعاً همینطور است نه آگاهی نه آزادی به آنها نمیدهند منتهی به روش پیچیده سلب آزادی و سلب آگاهی میکنند. اگر آزادی و آگاهی باشد مردم اروپا و آمریکا به اندازه مردم آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین با اینها مخالف هستند شورشهایشان سرکوب میشود ما دنبال جامه جهانی هستیم منتظریم نه این که امیدوار هستیم. میفرماید «انتظار الفرج من الفرج» میفرماید بالاترین عبادت افضل العبادات منتظر الفرج است. آن فرجی که منتظر آن هستیم چیست؟ این است که تمام بشریت همه امکان فعالیتهای سالم اجتماعی، آزادی، آگاهی، امنیت داشته باشند شرط و فرصت برای رشد و تکامل فردی و اجتماعی داشته باشند همه کرامت و امنیت داشته باشند همه حداقل رفاه متوسط داشته باشند هیچ کس در هیچ مقامی نتواند به هیچ کس دیگری زور بگوید و در مسیر رشد و پیشرفت او مانعتراشی کند و صاحبان قدرت و ثروت مسلط بر فاقدان قدرت و ثروت نباشند. یک عده درمانده طبقات پایین نباشند یک عدهای طبقات بالا. خب اینها انتظار جامعه دینی ماست.
نکته دیگر در مورد روابط با سایر ملتها به لحاظ اجتماعی و حکومتی چه چیزهایی است؟ مثل این قضیه جهاد در اسلام چیست؟ مسئله جهاد با کفار چیست؟ دوتا مسئله در نگاه اسلامی کاملاًاز هم تفکیک شدهاند و اینها را باید دقیق در ارتباط با هم درست دید. اصالت در نگاه اسلامی با صلح است یا با جنگ؟ هرجا دو نفر به هم میرسند اسلام دعوت به صلح است. حالا یک مقدار جلوتر بروم حتی اول خودت با خودت در صلح باش. اخلاص یعنی یگانگی. توحید یعنی یکپارچه دیدن عالم. یعنی جهان دوقطبی نیست. سیاه سفید و خیر و شر نیست. کل هستی خیر است. گفتیم شر کجاست؟ چون بعضیها از این جمله نتیجه میگیرند که پس این شرهایی هم که در دنیاست خیر هستند! یعنی ظلم هم خیر است, کفر هم خیر است! نه. آنچه که خدا خلق کرده خیر است. آن کارهایی که شما میکنید شر میشود. خداوند امکان تکوینی برای هدف دیگری داده است. خدا شهوت را برای هدف بقای نسل و تشکیل خانواده است. این خیر را که شهوت است به شر و مالیخولیا تبدیل میکنی. قدرت خیر است اگر قدرت نبود که کسی نمیتوانست کاری بکند ما و شما نمیتوانستیم راه برویم نمیتوانستیم حرفی بزنیم و کاری بکنیم. نه اقتصاد بود نه جامعه بود، هیچی نبود. قدرت نباشد نه امنیت است نه مسکن است نه هیچی. قدرت را برای خیر آفریدم ولی شما علیه خودت و علیه بشر استفاده میکنید و به جنگ و تجاوز و نابودی آن را تبدیل میکنی. علم خیر است چرا آن را به بمب اتمی و بمب میکروبی و شر تبدیل میکنی. خب بین خودت و خودت صلح برقرار کن. مشرک با خودش سر جنگ دارد چون عالم را دو قطبی و چند قطبی میبیند. میفرماید: «أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّار» (یوسف/ 39)؛ یک سؤال. وقتی با دید توحیدی به عالم نگاه نمیکنی مدام در جنگ هستی و با همه چیز میجنگی از همه نفرت داری و به همه چیز بدبینی با خودت هم بدبینی. خودت هم شخصیت یکپارچه نداری. موحد یکپارچه است و مشرک چندپارچه است. چون هر لحظه ارباب متفرق داری این را راضی کنم، او را راضی کنم، شهوتم را راضی کنم، خشمم را ارضاء کنم، تو را راضی کنم، دنبال او بروم. مد تنوع است عیبی ندارد اما مدپرستی را داری به خودت توهین میکنی چون میخواهی یک چیزی باشی که نیستی. مدام میخواهی یک چیز دیگری باشی که نیستی و مدام از فلان چهره تقلید کنی. مدام غبطه چیزی که خودت نیستی میخوری. ارزش خودت را در تقلید از کس دیگری میبینی میمونصفتی! بتپرست برای خودش شخصیت قائل نیست کرامت قائل نیست خودت را حذف کردی خودت را در تشبه به یک کس دیگری میبینی. اصلاً تو نیستی. شرک، عالم را در جنگ دیدن بین خدایان متفرقه. این تضاد داخل تو بیاید. پس اولاً صلح با خودت (توحید) تکلیفت را با خودت روشن کن بعد دو نفر با هم خانواده تشکیل میدهند. در خانواده «الصلح خیر» اولین نهاد اجتماعی هسته همه نهادهای اجتماعی خانواده است. «وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا...» اگر مردم گردن کلفت است و از زور بازویش میخواهد سوء استفاده کند و رابطههایتان بهم میخورد اینجا محور زن و حقوق زن در این آیه قرار میگیرد. توجه به زن. اگر میبینید که مردتان گردن کلفت و خریت در رفتارش حاکم است نشوز میکند چون نشوز هم برای زن است و هم برای مرد. نشوز یعنی حقوق طرف مقابلت را زیر پا بگذاری. این نشوز میشود. مرد ناشز زن ناشزه. نظام حق و تکلیف خانوادگی را بهم بریزی. اگر خوف نشوز هست و احتمال میدهی خانواده از هم بپاشد «فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَنْ یُصْلِحَا بَینهُما صلحا» به سمت صلح بروید اصالت را به صلح بدهید هر دوی شما یک مقدار گذشت کنید سعی کنید رابطهتان را حفظ کنید که خانواده از هم نپاشد. بعد یک اصل کلی که فقط محدود به خانواده نیست. خداوند میفرماید میدانید اصل کلی من چیست؟ «الصلح خیر» صلح، در همه حال بهتر است. این اصل مطلق است. خب از خانواده «الصلح خیر» شروع میشود. صلح در روابط دو فرد، خانواده، جامعه، ملی، بینالمللی، صلح بین نژادها، قومیتها، زبانها، سرزمینها منتهی صلح عادلانه. صلح تحت ظلم، یعنی این که من تو را میزنم وت و هم مقاومت نکن با هم صلح کنیم! من سوارت میشوم صلح کنیم. همینطوری سوار تو باشم ولی صلح کنیم! نه این دیگر صلح نمیشود این ظلم مستقر است و در دل آن آتش جهنم است و هر وقت بتواند از تو انتقام میگیرد و همیشه شما در تیررس جنگ هستید. صلح ظالمانه صلح نیست مادر هزار جنگ است، حامل کینه است. اما صلح واقعی «الصلح خیر». جهاد در اسلام، صلح قلابی و صلح ظالمانه برنمیتابد هدف در اسلام صلح عادلانه است. جهاد برای دفع خشونت آمده است. علیه چه کسی جهاد میکنید؟ علیه کسی که دارد سؤال میکند جهاد میکنید؟ اصلاً اسلام گفته کسی اگر سوال کرد یا بحث کرد گفته بروید با او جهاد مسلحانه بکنید؟ نه. گفتند بروید با او جهاد معرفتی و جهاد علمی بکنید. جهاد مسلحانه که نگفتند. کسی که سلاح برمیدارد جهاد مسلحانه بکنید. سلاح برمیدارد، ظلم میکند، تجاوز میکند، میخواهد شرک را گسترش بدهد،ملتها را تحت ستم میگیرد اینها دارند صلح عادلانه را بهم میزند. جهاد در اسلام برای مبارزه با خشونت آمده، منتهی خشونت را با خشونت میتوانید سر جایش بنشانید نه با لبخند. اول لبخند بزن، دوم هم لبخند و سوم هم لبخند بزن ولی دیگه تا کی لبخند؟ بعضیها میگویند مسیحیت گفته اگر زدند توی این طرفت گوش تو، صورتت را بیاور بگو بیا این طرف بزن. ببینید ما روایتی با این مضمون نداریم گفتند این روایت جعلی است. بله اگر مراد ظلمپذیری است حتماً جعلی است. این حدیث از حضرت مسیح را حکومتها جعل کردند عدالت نبود هم نبود. شما در هر حال تمکین کنید و تسلیم بشوید. اما یک احتمال دیگر هم در این روایت هست که این در مسائل شخصی است. در مسائل شخصی یک کسی میآید یک چیزی میگوید، اگر در مسائل شخصی باشد به مفهوم ظلمپذیری نباشد به مفهوم گذشت و کرامت و بزرگواری باشد، عفو باشد، قرآن به عفو دعوت میکند. ما روایت خیلی داریم به همین مضمون. ظلم کرده بود، توهین کرده بود، بعد پشیمان شده بود که معذرتخواهی بکند نمیگذارند که علناً بگوید من این کار را کردم معذرت میخواهم! تا شروع کرده بحث را منحرف کرده که نگوید. نمیگذارند که طرف معذرت بخواهد. حالا بنده و امثال ما یادداشت میکنیم که فلانی چه کار کرده! میگوییم یادمان باشد ما باید یک انتقام از این بگیریم. این پدرسوخته این کار را کرد سوء ظن میکنیم که این حتماً منظور بدی داشت ثانیاً اگر احتمالا منظور بدی نداشت من احتیاطاً احتیاط میکنم میگویم حتماً منظور بدی داشته است. اسلام دستور صلح داده، دستور جنگ هم داده است. هدف آن جنگ، تأمین صلح عادلانه است. دفاع از صلح است. خشونتی که میآید صلح را پایمال کند آن خشونت را باید با خشونت سر جایش نشاند. جهاد مسلحانه علیه کفر نظری و علیه شک نیست. علیه شرک نظری نیست. به دلیل این که همین قرآن میفرماید و دارید با مشرکین میجنگید. وسط جنگ «احد من المشرکین» یکی از مشرکین میگوید جلسه پرسش و پاسخ بگذاریم ببینیم چه میگویند؟ خداوند میفرماید آتش بس. سلاحها را زمین بگذارید. میگوییم هدف ما جنگ نیست هدف ما گفتگو بود. شما چون شمشیر برداشتید ما مجبور شدیم شمشیر برداشتیم بعد قرآن میفرماید اجازه بدهید با امنیت کامل بیاید به تک تک سوالاتش جواب بدهید و به تمام حرفهایش گوش کنید. نمیفرماید همانجا بگویید خب نتیجه آن چه شد؟ تا اینجا هستی هنوز نرفتی باید نتیجه را بگویی که اگر نپذیرفتی چون جزو مشرکین هستی حساب تو را برسیم. قرآن میفرماید همانجا از او سؤال نکنید که آیا قبول کردی و مسلمان شدی یا هنوز مشرک هستی؟ دشمنی یا دوستی؟ آنجا هیچی، نه دوست است نه دشمن است. آگاهی میخواست شما به او دادید. حق ندارید آزادی را از او بگیرید شما قرار شد به او آگاهی بدهید نه این که آزادی را از او بگیرید. حالا که آگاهی دادید با آزادی، فرمود با امنیت کامل او را اسکورت کنید به اردوگاه خودش برگردد و هر تصمیمی خواست آنجا بگیرد. اگر تصمیم به ادامه جنگ گرفت پس میجنگیم و اگر به ترک جبهه تصمیم گرفت دیگر دشمن ما نیست اگر هم به جبهه حق پیوست که برادر و یکی از ماست. خب از این منطقیتر، اخلاقیتر، جهانیتر، انسانیتر، با دگراندیش چگونه میشود حرف زد؟ اسلام میگوید از روابط، تا جامعه تا بینالملل، مبنا را بر تنازع بقاء و انتخاب اقوا – اشتباهی میگویند انتخاب اصلح- او میگوید انتخاب اقوای داروینی نگذارید. داروینیزم علوم اجتماعی مبنای علوم اجتماعی در علوم سیاسی و اقتصاد و سیاست شما نباشد. مبنای آن داروینیزم نباشد مبنای آن الصلح خیر باشد. همه یک خانواده هستیم همه خلقالله هستند. یک ملتی فقیرتر است باید به او کمک کنیم. یک ملتی تحت ستم است میتوانی به او کمک کنید باید کمکش کنید نه این که بگویید خب او که ضعیف است آنها هم که دارند میمکند غارتش میکنند ما هم از این طرف غارتش کنیم! نه برو ضد غارت او را کمک کن. این که میگویند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است نخیر چراغی که به خانه رواست به مسجد هم رواست، هر دوجا رواست. گاهی به مسجد رواتر است. گاهی مجبور هستید و لازم است که چراغ خانهتان را به مسجد ببرید همه چیز بر اساس خودخواهی و من مرکز عالم هستم نیست. مسجد و خانه را که نباید در رقابت با هم قرار بدهید. خانه تو خانه دیگری. این که از پیامبر(ص) روایت شده که تا چهل خانه همسایه شما هستند حالا که عمودی هم هست از چهل طرف، یعنی در هر محلهای، شبکهای درست میکند چهارتا چهلتا،160تا خانه. بعد فرمود اگر شب سیر بخوابی همسایهات گرسنه است جزو امت ما نیستی و با ما نیستی. از ما نیستی. یعنی در هر محلهای هر خانهای باید 160 خانه اطرافش مطمئن باشد که سیر هستند و مشکلی ندارند. خب این جامعه انسانی میشود. همه خواهر و برادر هستیم. میفرماید در بازار که معامله میکنید برنامهتان این نباشد که من باید سود ببرم این ضرر کند! نه. تو باید سود مشروع ببری، او هم باید سود مشروع ببرد. همهاش ضد جنگ و ضد نزاع است. فروشنده مستحب است جنسی که میفروشد یک مقدار اضافه روی آن بگذارد و به طرف بدهد به خریدار عکس آن را میگوید، میفرماید مستحب است معامله که کردی یک مبلغ بیشتری از آن چیزی که قرار گذاشتی بدهی. دعوت میکند که بیشتر به فکر حقوق دیگری باش. او برادر و خواهر توست تو داری کلاه او را برمیداری خانواده او بیشتر گرسنه میماند. خب خانواده او با خانواده تو چه تفاوتی دارد؟ زندگی اجتماعی، سنگ بنای زندگی مسالمتآمیز است. اولین قانون اساسی که نوشته شده پیامبر وقتی به مدینه رفتند منشور مدینه را حتماً دیدید. اصلاً پیامبر جنگ با یهودی مطرح نکرده است. پیامبر اصلا نه به مسیحی نه به یهودی اعلان جنگ نداده،حتی به مشرکین مکه هم اعلان جنگ نداده، گفته یک قراردادهایی میگذاریم به حقوق همدیگر احترام میگذاریم به هم خیانت نکنیم، ظلم نکنیم کنار هم مثل آدم زندگی کنیم همزیستی مسالمتآمیز داشته باشیم حقوق شما محترم است امنیت شما تأمین است آن وقت اگر در برابر شما ظلم و خیانت شد در برابر آن این مجازاتهاست چه ما بکنیم چه شما بکنید اصلاً جنگ با سهتا قبیله، قومیت یهود و بنینضیر و بنیقریظه و بنیقینقاع سر چه بود؟ سر یهودی بودنشان؟ ابدا. اینها در جنگ خیانت کردند با مشرکین از پشت بستند و خیانت کردند و خلاف تعهدشان عمل کردند. آنجا شعار پیامبر(ص) این بود فرمودند صلح دائمی با یهودیان، با مسیحیان، اختلافات به سمت صلح برود، با غیر مسلمین چی؟ گفتند اینهایی که با شما سابقه دشمنی دارند «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ...» اگر اظهار تمایل به صلح نشان دادند «فَاجْنَحْ لَهَا...» شما هم آغوشت را باز کن. جنگطلب نیستیم ما از خودمان و از مظلوم دفاع کردیم. شما جنگ را شروع کردید. بعد میفرماید «و توکّل علیالله» (انفال/ 61)؛ اما یک وقت وا ندهید. فکر نکنید وقتی او گفت صلح تو هم صلح کردی فکر نکنید تمام شد یک وقت کلاهتان را برندارند، سادهلوح نباشید. «و توکّل علیالله» به خداوند اعتماد کنید به تکلیفتان عمل کنید مگر این که مجبور بشوید بجنگید. «توکل علی الله» یعنی به خداوند اعتماد کنید. یعنی به فرمان او عمل کن، نگو نکند خدا متوجه نبوده یک چیزی گفته بعداً ما گیر کنیم توکل کن و اعتماد کن وقتی به تو میگوید فلان کار را بکن انجام بده او میداند. لذا میفرماید «إنّه هو السمیع العلیم» خداوند همه صداهایی که شما نشنیدید همه را شنیده است پچ پچ آنها را میشنود و همه آنچه شما نمیدانید او میداند به خداوند اعتماد کنید خداوند دارد به شما میگوید بازی نخوری هوشیاریتان را کنار نگذارید چشمهایتان باز باشد. خب اینها چه کسانی بودند؟ اینها دشمن بودند داشتند میجنگیدند. لذا امام هم گفت اگر این آمریکا صفات دشمنی صفتیاش را کنار بگذارد و یک کشوری مثل بقیه کشورها بشود ما چرا باید مرگ بر آمریکا بگوییم؟ ما اصلاً چرا مرگ آمریکا گفتیم؟ چرا مرگ بر اسرائیل و صهیونیست گفتیم؟ همه اینها تجلیات امروزین مرگ بر قارون و مرگ بر نمرود است. اینها یزید این عصر هستند اینها امپراطوری روم و شاهان ساسانی این عصر هستند ملتهای دیگر را نابود میکنند تا مرفهین خودشان حقوق بقیه را بالا بکشند حتی حقوق فقرای خودشان را. خب شما اگر علائم معقول صلحطلبی را دیدید اگر واقعاً حسن نیت دیدید اصل احتیاط را رعایت کنید اما اصرار به جنگ نکنید. چرا امام میگفت جنگ جنگ تا پیروزی؟ برای این که تا آخر صدام دروغ میگفت، خیانت میکرد وقتی میدید ما قطعنامه را امضاء کردیم اینجا حمله کرد اینجا او را عقب زدیم باز به کویت حمله کرد. صهیونیستها و آمریکا قابل اعتماد نیستند دروغ میگویند هرچه عقبنشینی کنی بیشتر جلو میآید و صریحتر میگوید من میخواهم براندازی کنم. امام(ره) گفت اگر آمریکا آدم بشود ما مرگ بر آمریکا نمیگوییم و رابطه عادی هم با آمریکا مثل بقیه کشورها برقرار میکنیم. چرا مرگ بر انگلیس میگوییم؟ برای این که 200 سال جنایت کرده وهنوز هم دارد میکند. با کسی دشمنی ذاتی نداریم. «فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ...» اگر کفار و دشمنان شما جنگ را کنار گذاشتند یا ترسیدند یا دیدگاههایشان عوض شد «فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ...» سلاح را زمین گذاشتند و گفتند دیگر با شما نمیجنگیم «وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ...» شعار صلح دادند و واقعاً عمل کردند – اینجا را دقت کنید- اینجا نگفت که خب مثل این که در نقطه ضعف افتاده میخواهد صلح کند حالا وقت انتقام ماست. نه، «فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلًا» (نساء/ 91)؛ خداوند به شما حق هیچ نوع تعرضی نمیدهد. نگو که چطور تا حالا این همه جنگیدید به ما زدید و صدمه زدید حالا که به هر دلیلی صلح میخواهید نه، حالا نوبت ماست. فرمود نه، اگر واقعاً ظلم و جنگ را کنار گذاشتند بپذیرید جنگ هدف ما نیست. رسوالالله(ص) یک تعبیر خیلی زیبا و باشکوهی بعد از فتح مکه و طائف دارند به مسلمانها گفتند فکر نکنید که هدف ما این است که هرچه بشیتر بکشیم؟ هرچه خون بیشتری از دشمن بریزیم من خوشحالتر میشوم یا خداوند راضیتر میشود؟ یک نفر به مسیر حق بیاید، کشتن تعداد زیادی از دشمن اصلاً قابل مقایسه با این نیست. حضرت امیر(ع) فرمودند اولاً همه جنگها تحمیلی است ما هیچ جنگی را شروع نکردیم و نمیکنیم و در هیچ جنگی ما شروع نمیکنیم اولین کشته را ما باید بدهیم. در جمل فرمودند همین الآن ما یک شهید میخواهیم برود شهید بشود. یک جوانی آمد گفت آقا من آمادهام که بروم. فرمودند الآن بروی دیگر برنمیگردی. گفت اشکالی ندارد به بهشت میروم بفرمایید چه کار کنم؟ فرمودند قرآن را دستت میگیری میروی جلوی سپاه میایستی میگویی شما را به کلام خدا سوگند میدهم شمشیرهایمان را زمین بگذاریم طبق کتاب خدا و آنچه رسول خدا فرمود شما بیعت کردید چرا برای براندازی آمدید؟ طبق آن عمل کنید. بیایید برادرکشی نکنیم. تو این را خواهی گفت و آنها تو را خواهند کشت ما اولین کشته را باید بدهیم. تو اول شهید هستی. گفت چشم من میروم. ایشان رفت قرآن را بالا برد و صحبت کرد، حمله کردند اول دستش را قطع کرد با این دستش قرآن را برداشت ولی دوباره او را زدند و ایشان شهید شد. گفت خب ما دعوت به صلح داریم میکنیم اینها دعوت به جنگ میکنند حالا که جنگ است ما باید دفاع کنیم. این که خداوند میفرماید «ما جعلالله علیهم سبیلا» خداوند به شما حق تجاوز نداده ما ظلم نمیکنیم ما ضد ظلم هستیم. در روابط بینالملل اسلامی اینها اصل است. بین خود مسلمین هم قرآن میگوید اگر دعوا و اختلاف شد باز آنجا هم راه حل گذاشته است. میفرماید: «وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا...» اگر متأسفانه دو دسته مسلمان با هم درگیر شدند باز اینجا صلح است. «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا...» اصلاح و صلح، این هدف اصلی است. نه این که یک کاری کنیم این ببرد و این ببازد. اتفاقاً برد- برد اینجا معنی دارد نه این که بین ظالم و مظلوم برد برد معنا ندارد. بین متجاوز و مدافع برد برد یعنی چی؟ یعنی هم حق هم باطل! هم حسین برنده بشود و هم یزید! این که معنی ندارد. اما اینجا میفرماید اگر دو گروه مسلمان به جان هم افتادند این نباید ظلم به کسی. برد – برد به این معنا. اگر درگیری داخلی بین مسلمین و امت اسلامی پیش آمد «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا...» وظیفه شرعی شما اصلاح و صلح بین آنهاست. این هدف اصلی است. حالا ما برای اصلاح و صلح رفتیم بعد میبینیم یک گروه از اینها اسمشان مسلمان است ولی متجاوز است و ظالم است. اگر ظلم را غیر مسلمانها بکنند بد است ولی اگر مسلمانها ظلم کنند اشکالی ندارد! قرآن میفرماید چرا اشکال دارد. «فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى...» اگر در این جنگ داخلی در جهان اسلام میبینید یک گروه متجاوز هستند و دارند زور میگویند هرچه میگوییم به حق خودش هر کسی قانع باشد و با هم کنار بیایید میگویند نخیر ماییم! ولو به اسم اسلام است. خب با او چه کار کنیم؟ شما که میگویید اصالت با صلح است ولی الآن میگویید «فَقَاتِلُوا...» بجنگید. با چه کسی؟ «الَّتِی تَبْغِی...» با آن دستهای که زور میگویند بجنگید بروید کنار آن دستهای که مظلوم است. خب این که جنگ داخلی است! نه، از اینجا به بعد جنگ با ظالم میشود ولو اسم آن اسلام است با آنها بجنگید. خب تا چه زمانی بجنگید؟ تا نابودی؟ نه، «حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ...» تا دست از قلدری و گردن کلفتی و دیکتاتوری بردارند تا وقتی که بگویند خیلی خب ما تابع حق و عدالت هستیم. اگر آنها هم گفتند ما به حقوق طرف مقابل احترام میگذاریم با آنها هم دیگر نجنگید بگویید بسیار خب الحمدلله صلح، تمامش کنید. اصل این است که یک خون اضافی هم ریخته نشود. مدام جنگ را کش میدادند گفتند آقا ما این همه آمدیم در مسیر این همه معطلی کشیدیم خب شروع کنیم چرا معطل میکنیم؟ جنگ که شروع شده، دیروز این همه جنگیدیم امروز چرا تأخیر میکنیم؟ فرمودند برای این که یک خون کمتر ریخته بشود. ولی جالب است در یک روایت دیدم که حضرت امیر(ع) در جنگ به جای این که جنگ را صبح شروع کنند به عصر میانداختند. یک نفر به ایشان گفت خب از صبح شروع کنیم که زمان داشته باشیم. فرمودند نه از صبح که شروع کنید تا غروب میخواهید بجنگید. کشتار دو طرف چند برابر میشود. از عصر شروع میکنم که یکی دو ساعت بیشتر نشود زود هوا تاریک بشود که زود آتشبس بدهند.
ببینید قرآن خیلی واضح حرف زده، اینها مسائل مستحدث جدید نیست. بعد هم «فَإِنْ فَاءَتْ...» اگر گروه متجاوز به هر دلیلی تسلیم حق شد «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا...» دوباره مسئله اصلاح و صلح را برقرار کنید. آتشبس بشود و صلح دائمی بشود. منتهی چطوری؟ - خواهش میکنم این را دقت کنید- «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ...» صلح عادلانه، نه این که هرطور شده آتشبس بکن ولو یکی ظالم و یکی مظلوم. صلح عادلانه، تو به حقوقت برس تو هم به حقوقت. در این حالت صلح کنید. صلح غیر عادلانه مثل این قضیه اسرائیل و فلسطین است. میگویند ما کشور شما را گرفتیم بیایید صلح کنید! مثل این که کسی به خانه شما بیاید خانه شما را بگیرد، آتش بزند، بگیرد، تجاوز کند، توهین و غارت کند بعد شما دفاع کنید جلوی او بایستید، اول بگوید تو هیچی. بعد که مبارزه میکنی و میزنی یک اتاقت را پس میگیری، بعد میگوید که خیلی خب حالا دو دولت با هم باشند با هم صلح کنیم! شما میگویید توی خانه من آمدی میخواهی با من صلح کنی؟ برو در خانه خودت بعد با هم صلح کنیم. من در خانه خودم تو هم درخانه خودت با هم صلح کنیم. آمدی توی خانه من، جنایت میکنی روی کول من نشستی میگویی صلح کن! صلح اعراب و فلسطین، صلح اسرائیل و اعراب، صلح دو کشور فلان! دو کشور چیه؟ یک کشور است برای همان ملت است. فلسطین برای فلسطینیهاست چه مسلمان چه مسیحی، چه یهودی، با رفراندوم و دموکراسی هم که میگویید هرکس هرچی میگوید. خودشان باشند چند میلیون آدم را از خانههایشان بیرون ریختید چند میلیون دیگر آمدند خانههای اینها را اشغال کردند بعد میگویید حالا با هم صلح کنید. نه؛ «اصلحوا بینهما بالعدل» اصلاح روابط، مسالمتآمیز، صلح اما با عدالت. «وَأَقْسِطُوا...» قسط با باید رعایت کنید. «فإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ.» (حجرات/ 9)؛ خداوند عدالتخواهان و عدالتکاران را دوست دارد نه این که صلح با هرکس با هر قیمت ولو با متجاوز، این نیست. جهاد آزادیبخش، نبرد ضد اسکتباری، ولو در سرزمین خودت نباشد آیا این تجاوز نیست؟ دخالت در امور دیگران نیست؟ ببینید این منطق که در غرب و دنیا همه جا، جا افتاده است مثلاً میگویند اگر در خانهات زن خود را کتک میزنی و یا حقوق بچهات را رعایت نمیکنی حکومت میآید اگر در خانه را باز نکنی درِ خانه تو را میشکند و به تو میگوید باید این کارها را بکنی و این کارها را هم نباید بکنی. شما میگویی در امور دخالت ما چرا دخالت میکنی؟ امور داخلی شما، شامل ظلم به آنها نیست آنها بردگان تو نیستند. چرا انبیاء به شهر خودشان قانع نبودند؟ چرا قرآن میفرماید شما «للناس کافّه» شما برای کل بشریت آمدهاید؟ چرا مدینه دست شماست بعد میروید مکه و بعد طائف و بعد کل جزیرهالعرب بعد گسترش در جهان، اینها چیست؟ این یک اصل دیگر اسلامی است و آن نجات انسان بماهو انسان است. دفاع از عدالت و مبارزه با ظلم در جهان در حد توان. فرعون میگفت این مردم امور داخلی من هستند. من هر کاری بخواهم با اینها میکنم. حضرت موسی(ع) چه گفت؟ خداوند به او فرمود: «إذهبا الی فرعون» اولاً قول لیّن و آرام، بنا را بر جنگ نگذارید، اول دوستانه و آرام صحبت کنید آن دیکتاتور است فرعون است درگیر میشود بعد «إنّی معکما» من پشت شما هستم بروید به درگیری و این امت را نجات بدهید ولو با آن هجرت بزرگ. با شرک مبارزه کنید با این خدایان باطلی که پشتوانه تئوریک ظلم هستند شرک پشتوانه ظلم است. توحید پشتوانه عدل است نمیشود موحد ظالم باشی باید مشرک ظالم باشی. مشرک عادل هم اگر شرک، خود شرک به عدالت منجر نمیشود اما اگر مشرکی نه به دلیل شرک، بلکه به دلیل دیگری عدالت ورزید، به آن عدالتش احترام بگذارید چنان که روایت داریم پیامبر اکرم(ص) فرزندان حاتم طایی، حاتم که قبل از اسلام از دنیا رفت. پیامبر آمدند عبایشان را پهن کردند به دختر حاتم فرمودند روی عبای من مهمان ویژه باشید. بعد گفتند میدانید خداوند میخواهد همه مثل پدر تو باشند؟ طلاپرست نباشند، اهل بخشش و سخاوت باشند و نتوانند انسانهای گرسنه را ببیند. ما میخواهیم همه مسلمانها مثل پدر شما باشند. همه بشر در این جهت، مثل پدرت باشند اما این سخاوت او محصول شرک او نبود اما شرک او را قبول ندارم فرمودند اگر پدر شما مشرک نبود برای او دعا هم میکردم. منتهی من بین شرک و سخاوت او تفکیک میکنم. آن عدل و سخاوت و صفات الهی او را تأیید میکنم اما شرک او را تأیید نمیکنم. منطق قرآن این است. میفرماید که – البته به زبان بنده - چه مرگتان شده؟ قرآن مؤدب است من اینطوری حرف میزنم که همه متوجه بشوند. «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ...» نشستید عافیتپرستانه، و زبونانه و تسلیمطلبانه نبرد و جهاد نمیکنید. برای چی؟ «فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ...» در راه خدا و در خدمت به ضعیف نگه داشته شدگان و توسریخوردگان «مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ...» زنان و مردان و کودکان، خانوادهها و جوامعی زبان حالشان این است و شاید هم زبان قالشان. «الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا...» خدایا ما فراموششدگانیم، ما زیر پای اینها رها شدیم ما را له کردند نه حقوق مادی، نه احترام معنوی، نه کرامتی، نه امیدی به آینده «أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ» ما را از این جامعه و از این شهر، از این سرزمینی که «الظَّالِمِ أَهْلُهَا» حاکمان و صاحبان قدرت و ثروت و تصمیمسازان آن ستمگر هستند و بیعدالتی حاکم بر آنجاست خدایا کمکمان کن. خداوند میفرماید چطور صدای کسانی را که دارند من را صدا میزند و در این عالم هیچ کس را ندارند چطور صدای اینها را میشنوید و سلاح برنمیدارید و با غارتگران و ستمگران جهاد نمیکنید؟ «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا...» خدایا برای ما کسانی را بفرست که ما بیپناه هستیم. «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا.» خدایا نصرت عطا کن کمکمان کن و یک کسانی را بفرست که به ما کمک کنند. شرم نمیکنید که اینها کمک میخواهند آن وقت شما نشستید میگویید به ما چه؟ آنها در آمریکای لاتین هستند در آفریقا هستند آنها در اروپا یا فلانجا هستند! شرم نمیکنید؟ در بوسنی و هرزگویین، در اروپا، در آفریقا، در فلسطین، در افغانستان، در لیبی، در یمن، و... سیاهان آمریکا، آمریکای لاتین، شرم نمیکنید اینها از شما کمک میخواهند و میگویند خدایا به ما کمک کن. هیچ کس آنها را کمک نمیکند. «مالکم؟» شما را چه شده؟ - من که تأویل نمیکنم دارم عین ترجمه آن را میگویم- «مالکم؟» شما را چه شده؟ ابهام نظری داری؟ منتظر حکم شرعی هستید؟ «مالکم» یعنی منتظر چه نشستهاید؟ چرا شعله انقلاب را دامن نمیزنید؟ انقلابهای ضد ظلم را گسترش نمیدهید چرا علیه حکومتهای فاسد و طاغوتها درگیر نمیشوید؟ چرا به ملتها، به محرومین، به مجاهدان و به مبارزان کمک نمیکنید؟ این فلسفه تشریع جهاد اسلامی است. قرآن میگوید به سرزمین تو حمله نکردند اما به جاهای دیگر که دارند حمله میکنند. فرض کنید همین آمریکاییها و صهیونیستها و انگلیسیها برای شما خطر نداشتند قرآن میگوید اگر به ملتهای دیگر ستم بکنند شما را چه شده که نشستید دارید نگاه میکنید؟ باید در حد توانتان بروید کمک کنید. موانع تکامل انسان را از سر راه انسان بردارید. حکومتهای ظالم را از سر راه جامعه بشری بردارید. الآن همزیستیهای مسالمتآمیز نیست همه جا جنگ است و یا اگر صلح است صلح ظلمانه است یا ظلم است یا جنگ است. به جنگ جنگ بروید. بروید با جنگ بجنگید، در هر جا که میتوانید به جنگ ظلم بروید. بروید راه رستگاری بشر را باز کنید. نمیگوییم بقیه را به زور به بهشت ببرید شما هنر کنید خودتان را به بهشت ببرید ولی اگر خودتان میخواهید بهشت بروید باید برای بهشتی شدن دیگران تلاش کنید و الآن خودتان هم بهشت نمیروید. من نمیگویم به زور بهشت بروید ما میگوییم نگذارید این جهنمیها بقیه را به زور به جهنم ببرند. شما میخواهید همه را به زور با خودتان به جهنم ببرید. جلوی شما باید ایستاد. هدف؛ تکامل بشر، رسیدن به قرب الهی، تأمین حقوق مادی و معنوی جامعه جهانی است و این یعنی عدالت در جهان و این یعنی مبارزه با ظلم در جهان واجب میشود. «إن الله یحب المقسطین» مُقسط که فقط در محله خودتان نیست، بلکه مقسط در سطح جهان. با شرک باید در سطح جهان مبارزه کنید نه این که مشرکین را به زور شمشیر مسلمان کنید نه، با شرک مبارزه کن. با فقر مبارزه کن نه با فقرا. برای نجات فقیر با فقر مبارزه کن. برای نجات مشرک با شرک مبارزه کن. برای نجات مظلوم با ظلم و ظالم مبارزه کن. خب حالا چطوری؟ این حس بشردوستی و حقوق بینالملل در نگاه اسلامی خیلی صادقانه است و خیلی هم صریح و شفاف است و خیلی منطقی است. به پیامبر اکرم(ص) گفتند شما دعوت کن، نگفتند که 80تا جنگ ظرف ده سال در مدینه، پیامبر فرمودند دقیقاً همین است 80تا جنگ را به ما تحمیل کردند. خب شما مگر چه کار میکردید؟ هیچی، ما پیام خدا را به مردم میرساندیم ما در قبائل راه میافتادیم به مردم حرف میزدیم. چه کسی شمشیر کشید؟ رؤسای قبائل، پولدارها، مطرفین، اشراف، اینها شمشیر کشیدند وگرنه ما داشتیم حرف میزدیم. ما با کسی جنگی نداریم ما سلاحی برنمیداریم ما میرویم با بشر حرف میزنیم. صدور انقلاب یعنی با دنیا حرف بزن یعنی از مظلوم دفاع کن نه این که مسلحانه به جایی حمله کن. خب ما پیامبران آمدیم با مردم حرف زدیم و گفتیم این شرک است، این توحید است این بهشت است این جهنم است این عدالت است، این اخلاق است، این ضد اخلاق است. اینها فهمیدند که منافع اینها به خطر افتاد. اینها میخواهند بر اینها خدایی کنند بعد ما گفتند که خفه شوید، ما گفتیم نه خفه نمیشویم پیام خداوند را باید برسانیم و اینها حق دارند این چیزها را بدانند ولی انتخاب با خودشان است خواستند ایمان بیاورند خواستند نیاورند آزاد هستند ما کسی را به توحید مجبور نمیکنیم ولی ما مجبور هستیم و بر ما واجب است که توحید را عرضه کنیم. اگر خود مردم جلوی تو ایستادند و تو را پس زدند شما تا میتوانید حرفتان را میزنید و تحمیلی هم بر آنها نمیکنی. اما وقتی که مردم آگاه میشوند و دارند به تو محلق میشوند. صاحبان قدرت و ثروت و مغازهداران شرک، منافعشان به خطر میافتد آنها شروع به کشتن و کشتن و شکنجه و تبعید و آزار و توهین میکنند. شما تحمل میکنید. 13 سال پیامبر یک طرفه خورد. خورد و نزد. سیلی خورد این طرف صورتش را آورد. 13 سال مسلمانها فقط یک طرفه مسلمانها قربانی خشونت در مکه بودند. به خانههایشان ریختند، کشتند، شکنجه دادند، غارت کردند، تبعید کردند، حصر اقتصادی و تحریم اقتصادی در شعب ابیطالب ایجاد کردند. پیامبر(ص) یک بار نگفت واکنش خشن نشان بدهید. به حدی که بعضی از اصحاب ومسلمانها گفتند ما تا کی صبر کنیم؟ اینها برای ما هیچ حقی قائل نیستند. ما میگوییم ما به شما کاری نداریم ما میخواهیم مسلمان بشویم میآید میکشند نمیخواهیم یک جوابی به اینها بدهیم؟ پیامبر(ص) فرمودند نه، فعلاً وظیفه ما فقط کتک خوردن است ما نمیزنیم. قرآن میفرماید بعضیها آن موقع گفتند آقا تا کی بخوریم؟ آیه آمد که فعلاً صبر کنید. فعلاً صلات، توحید، تقوا، وحدت. نمیگذاریم اینطوری بماند ما رفتیم مدینه. یک عده ما رفتیم حبشه، تا حبشه دنبالشان رفتند و تا آنجا هم رهایشان نکردند. مدینه آمدند اینها را بکشند. خب حالا بعد آیه جهاد آمد که اگر این دفعه آمدند توی دهانشان بزنید! 13 سال خشونت یک طرفه، حالا دیگر جواب بدهید. چرا اسم این خشونتطلبی است یا مهارت خشونت است؟ پیامبر(ص) گفت اگر شما اسلحه برندارید ما اسلحه برنمیداریم. ما حرف میزنیم شما اسلحه برمیدارید حالا بعد از 13 جواب شما را میدهیم. ببینید حتی جهاد ابتدایی هم در واقع جهاد دفاعی است. چرا؟ دفاع از انسان است، دفاع از توحید است، دفاع از عدالت است، دفاع از حقوق بشریت مظلوم است. آن هم جهاد است. اگر منظور از جهاد ابتدایی سلطه و تجاوز است اصلاً این که جهاد نیست خودش ظلم است اما اگر منظورتان از جهاد ابتدایی یعنی شما ظلم را در پایگاههای خودش برای دفاع از مظلوم هدف قرار داده است آن هم جهاد دفاعی است. هیچ جنگی را پیامبر(ص) شروع نکرده است. اصلاً سنت جنگ، سنت مشرکین بود. همه چیز را با خشونت و جنگ حل میکردند. شما ببینید عرب قل از اسلام – در روایت نوشته گاهی جنگهایشان 60- 70 سال بین دوتا قبیله سر میمون بوده طرف میگوید میمون شما توی زمین ما آمده! سر این که میمونشان آمده بود جنگ شد. میمون آنها را گرفتند کشتند آنها گفتند میمون ما را میکشید؟ ما هم میمون شما را میکشیم 10تا میمون آنها را کشتند بعد آنها گفتند میمونهای ما را میزنید ما هم بچهتان را میکشیم. جنگ شروع شد. اینها واقعی است. یک چنین قوم خشنی را، همه جای دنیا مشرک خشن است. این آمریکاییها مشرک خشن وحشی منتهی با کراوات و پاپیون هستند و الا اینها همان وحشی های جزیرهالعرب و حجاز هستند بلکه از آنها هم وحشیترند. او فوقش دو نفر را با شمشیر میکشید ولی این با یک دکمه 300 هزار نفر را در یک شهر ژاپن در یک لحظه سوزاندند. اینها وحشیتر هستند یا آنها؟ اینها خشنتر هستند یا آنها؟
یک جنگ دیگر؛ لات آن قبیله و محل آمده رد بشود سر جاده میبیند لات این محل بچه لاتها و گردنکلفتها و شؤالیههای آن قبیله نشستند و پایش را دراز کرده، بعد یک کسی رد میشود میگوید که پایت را جمع کن میخواهم رد بشوم. میگوید برو از آن طرف رد بشود. میگوید که خب سر راه ایستادی میگوید خب جاده عریض است برو از آن طرف برو مسیرت را عوض کن! میگوید نه از بالای پایت رد میشوم. بعد میگوید پایی که بخواهد از بالای پای من رد بشود قطع میکنم. او هم میگوید حالا ببینیم جرأت داری قطع کن! رد میشود او هم میزند پایش را قطع میکند. این یک جنگی است که شروع شده، در بعضی از نقلهای تاریخی نوشتند 90 سال این جنگ بین این دوتا قبیله ادامه پیدا کرد! که هرکس از اینها هرکسی را میدید میکشت. بعد پیامبر(ص) کاری کرد ای قبایل، طوری بین آنها پیمان برادری و اخوت بست که همینها بعد در جهاد با مشرکین مجاهد شدند آمدند به این مجروح آب بدهند دارد شهید میشود میگوید به من نده برو به آن برادر از قبیله دیگر بده. شما که قبلاً 90 سال با هم میجنگیدید؟ بله آن قبلاً بود. پیامبر(ص) آمد خشونت را به محبت و صلح تبدیل کرد. عاشق هم باشید. اوس و خزرج مدتها با هم درگیر بودند بعد متحدترین کسان شدند البته بعد از پیامبر(ص) دوباره اختلافات بین آنها افتاد. بعد از صدور انقلاب دقیقاً به دلیل بشردوستی است. جهاد جهانی علیه استکبار دفاع از حقوق بینالملل است. دفاع از صلح است و الا «الخلق کلهم عیالالله» کل این 7 میلیارد انسان خانواده خداوند هستند اگر آن طرف دنیا هم به یک بنده خدایی ستم میشود و شما بتوانید او را کمک کنید وظیفه دارید تو را کمک کنید و واجب شرعی است الا گناهکاری و همدست ظالم هستی. پیامبر(ص) فرمود هرکس ولو غیر مسلمان، گفت «یاللمسلمین»، یک غیر مسلمانی مسلمانان را صدا بزند و کمک بخواهد و شما او را کمک نکنید «فلیس منی». دیگر خودتان را با من یکجا حساب نکنید. شما با ما نیستید. من یک طرف هستم شما یک طرف. معیار ما همین است. «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمِّیّینَ رَسولًا مِنهُم...» خداوند رسولی برانگیخت از بین همین آدمها و تودههای معمولی. آکادمی دیده و خانوادههای اشراف و بزرگان رسمی و دانشگاه دیده نبوده که شما فکر کنید همین آگاهیهای عادی بشری است. آموزش دیده، «یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ...» آیات خداوند را بر کل بشریت تلاوت کند. 7میلیارد تا ابد. «للناس کافه... وَیُزَکّیهِم...» همه را تربیت کند. حیوانات بالفعل را، انسان بالقوه را به انسان بالفعل تبدیل کند. «وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَةَ...» کتاب و حکمت آموزش بدهد. اسلام این است. کتاب، حکمت، تربیت، آگاهی. این اسلام است. «وَإِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ» (جمعه/ 2)؛ قبل از این شما فکر نکن که بگویید حالا قبلش هم ما یک چیزهایی دیدیم تفاوتهایی بوده، نخیر آقا قبل از آن، آشکارا گم شده بودید، شوخی نبود کلاً از بیخ گم شده بودید «ضلال مبین» خیلی تفاوت دارد. توحید با شرک، با ظلم، با عدال، خیلی فرق دارد. «فی ضلال مبین» بودید نگویید حالا ما آنجا بودیم همین آدمها بودیم که حالا در همین شهر قدم میزدیم، نه، آن یک سبک زندگی دیگر و رو به هدف دیگری بود. عوض شد. هدف اسلام این است. جهاد، هم جنگ، هم صلح، باید در خدمت اینها باشد. باید در خدمت تربیت انسان و رشد معنوی انسان، تلاوت کلام خداوند، همه صدای خدا را بشنوند، صدای خدا را بشنوید (تلاوت آیاتالله)، «یزکّیهم» انسان تربیت معنوی و اخلاقی بشود «یعلمهم» علم و آگاهی پیدا کند به کتاب، آنچه خداوند گفت و حکمت. هدف اسلام گسترش حکمت است. همه حکیم بشویم. صلح برای چی؟ برای دفاع از اینها. جنگ برای چی؟ برای دفاع از اینها. جنگ برای این که من بر تو مسلط بشوم نیست. اگر من بر تو مسلط بشوم مثل این که تو بر من مسلط بشوی، هر دویمان طاغوت هستیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی