شبکه یک - 20 مهر 1403

مدیریت "رویاها" برای کنترل "نسل‌ها" (امروز بمباران "ذهن کودک" به جای فردا، بمباران "شهرها")

روز ملی کودک _ "کودک"، "جامعه فردا" است و "زن"، "مادر جامعه"

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت خواهران عزیز و برادران گرامی سلام عرض می‌کنم. صنایع نظامی و دفاعی در دنیا که هدف نهایی آن سلطه بر جوامع دیگر و غارت منابع دیگر و حذف و هضم فرهنگ‌های دیگر است لزوماً و فقط از طریق سلاک گرم صورت نمی‌گیرد بلکه وارد خصوصی‌ترین ابعاد سبک زندگی ما شده است. اگر بخواهم مثالی بزنم این عروسک‌های باربی که همه جای دنیا تبلیغ می‌شود این که کجا طراحی و تولید شد؟ این سؤال اول. عروسک باربی فقط اسبابی برای بازی نیست بلکه برای سبک زندگی الگوسازی می‌کند یعنی برای میلیارد دختر نوجوان یا با خود این عروسک‌ها یا با لوازم و ملازمات آن، یا فیلم و انیمیشن و برچسب‌های آن در زندگی‌شان درگیر هستند. امروز صنایع نظامی در دنیا فقط موشک و بمب نیست عروسک و انیمیشن هم هست. این باربی مخفف باربابا هست. این اسم دختر ژنرال آمریکاست که اسم دخترش را روی این عروسک گذاشته است. همان تیم و همان شخصی که مسئول طراحی یکی از مخرب‌ترین موشک‌های نظامی ارتش آمریکاست همان تیم طراح موشک‌های باربی است. اگر می‌خواهند ملت‌هایی را فتح کنند منابع آن‌ها را غارت کنند دیگر لازم نیست ضرورتاً و به عنوان اولین راه به جنگ گرم و جنگ سخت بپردازند بلکه باید به جنگ سرد و جنگ نرم پرداخت آن وقت می‌توانید نسل‌ها و ذائقه‌ها و علاقه‌هایشان را تغییر بدهید وقتی توانستید الگوهایشان را تغییر دادید آن وقت اندیشه‌هایشان تغییر می‌کند، سبک زندگی‌شان تغییر می‌کند آن وقت دیگر شما اصلاً دشمن نخواهید داشت. تهدیدی ندارید یعنی وقتی نسلی تربیت شد که آرزوی او تقلید از توست و آرزوی او این است که مثل تو باشد. دختربچه و پسربچه و نسل آینده را طوری تربیت کردید که این آرزو کند مثل باربی موهایم زرد باشم چشم‌هایم سبز باشد و هیکلم فلان باشد و بزرگترین آرزوی او خوش هیکل بودن و خوشگل بودن است و عرضه این‌ها باشد دیگر معلوم است که این یک بُعد از مسئله زنانه را دیده است. بله مسئله زیبایی‌شناسی و زیبایی‌طلبی از ابعاد زنانگی است اما مخصوص به حریم خصوصی و روابط زن و شوهر می‌شود اما این که کل شخصیت زن، زن فقط مادر بچه نیست بلکه زن مادر خانواده و مادر جامعه است. وقتی که طوری تربیت شدکه بزرگترین آرزوی او تبدیل شدن به این مانکن و الگوست و سبک زندگی این باید باشد و هدف اصلی این است که هیکل من باید این باشد آن هم نه برای حریم خصوصی بلکه برای حریم عمومی! وقتی در این جهت مسابقه شد دیگر از توی این جامعه نه علم بیرون می‌آید نه ایمان و نه اخلاص و نه جهاد و نه عبادت و نه اخلاق بیرون می‌آید! معلوم است که جهت و هدف مسابقه چیست و ارزش‌هایی که بر اساس او نمره می‌دهند چه چیزهایی است؟

وقتی که صنایع نظامی آمریکا کنار موشک‌های آدم‌کش عروسک باربی طراحی می‌کند و بعد می‌گوید ما از این طریق توانستیم ارزش‌ها و الگوهای خودمان را حتی این که قیافه و پوشش‌ آرمانی این تیپ دختر آمریکایی است این به اندازه هزارتا موشک برای ما کار می‌کند و مسیر جامعه را تغییر می‌دهد و ارزش‌های آن را عوض می‌کند. دیگر شما از توی عروسک باربی زن فداکار، زن مجاهد، زن مادر، زن دانشمند، زن سیاسی، زن پرتلاش نمی‌بینید. این یک زن است زن زیبا، برهنه، جذاب برای مردان، هیچ چیز دیگر نیست. آن بُعدش را هم عرض کردیم هست، فوق‌العاده مهم است، اما در حریم خصوصی، داخل خانواده نه بیرون خانواده. چرا او ترجیح می‌دهد صنایع نظامی، عروسک درست کند به اندازه‌ای که موشک درست می‌کند؟ روی این‌ها فکر کنید! الان ارتش دارد بزرگترین کارها در فضای مجازی و رسانه‌هایشان را انجام می‌دهد، یعنی در ارتش آمریکا، در ارتش انگلیس، چندین لشکر و تیپ هست که کار این‌ها فقط در حوزه فضای مجازی است. یعنی صبح می‌آیند پادگان با یونیفرم نظامی، می‌نشینند پشت دستگاه، وارد فضای اینترنت می‌شوند و به ۸۰ زبان، ۱۰۰ زبان، یک مفاهیم، یکسری اخبار را به ۱۰۰ زبان در فضای مجازی کشورها می‌فرستند.

برای پیش بردن پروژه سلطه در جهان و سلطه بر ملت‌های دیگر، ملت‌هایی که به لحاظ اقتصادی، به لحاظ نظامی و به لحاظ فرهنگی ضعیف‌ترند ولی منابع ثروت دارند، منابع زیرزمینی، روزمینی، امکاناتی دارند که غارت بشوند، باید در آن جوامع بیداری و هوشیاری و مقاومت را به صفر رساند. یک راه آن از طریق ترس و تهدید است که اگر مقاومت کنید، بمب اتم می‌زنیم، اما یک راه دیگرش هم این است که نه، به جای ترس یک عنصر دیگر هم هست عنصر رؤیاسازی، طمع، الگوهایشان را عوض کن، آرزوهایشان را دستکاری کن. به جای شهرهایشان ذهنشان را بمباران کن. خب یک چیزی به نام صنعت فرهنگ، در حوزه صنایع دفاعی نظامی دارند کار می‌کنند. ما اینجا غافلیم، توجه نداریم، حمایت هم خیلی ضعیف می‌شود، چه برسد به اینکه مستقیم وارد شوند. حالا مثلاً اینجا اگر کسی وارد نیروهای نظامی و این قضایا بشود می‌گوید اوه! آنجا اصلاً کار حیطه خصوصی‌شان در حوزه صنایع دفاعی است. جنس فعالیت در اقتصاد فرهنگ، آنجا نه فقط حمایتی و ترویجی است، بلکه مستقیم، مباشرتی است. اصلاً این را در پروژه و در بودجه‌های سالانه‌شان می‌بینند. چون اصلاً هدف از جنگ چیست؟ هدف تسلط و غارت است. خب شما بدون جنگ اگر این کار را بکنید، هم هزینه‌اش پایین می‌آید و هم مجبور نیستید بروید شهرهای سوخته را اشغال کنید. شهرها سر جایش است ولی در عین حال کنترل ظاهری‌اش دست خودشان است، اما کنترل واقعی‌اش دست شماهاست و این یک بُعد مهمی از آن در ارتباط صنعت و صنایع ارتش‌های اشغالگر غرب و آمریکا به خصوص با فرهنگ خانواده، تربیت کودک، و سبک زندگی‌ها است. ببینید چقدر کار می‌کنند. ولی ما دوتا محصول فرهنگی هم که بخواهد در حوزه فضای مجازی یا مثلاً عروسک برای کودک و نوجوان بیرون بیاید، آن‌قدر بی‌حمایت و بدون پوشش است که خود محصول که نمی‌تواند در بازار رقابت با کالاهای وارداتی که از خارج می‌آید به خصوص آن‌هایی که از غرب می‌آید، رقابت کند و در آن موفق باشد. باید یک نهادهایی وارد عمل شوند، حمایت کنند. آنجا خود آن نهادها این کار را اصلاً انجام می‌دهند، سفارش می‌دهند، پروژه می‌دهند. اینجا حمایت هم نمی‌کنند چون اصلاً اهمیت آن را متوجه نیستند. رفتار مصرف‌کننده را دقیق نمی‌شناسیم، ولی او روی رفتار مصرف‌کننده مطالعه می‌کند.

اولاً روشن است چرا این موضوع را انتخاب کردم؟ چون شما خانواده هستید، در حوزه تربیت کودک، وارد حوزه تربیت کودک و خانواده می‌شوند، الگوسازی می‌کنند ولو از طریق عروسک، انیمیشن و این قبیل مسائل. رفتار مصرف‌کننده را دقیق می‌شناسند. از بازار فرهنگی در دنیا اطلاع دارند، حتی مصرف‌کننده‌های مثلاً ایرانی را مستقلاً مطالعه می‌کنند که این‌ها در حوزه شخصیت‌پردازی، چه‌جوری می‌شود روی کودک و نوجوان اثرگذاری کرد. بُعد اقتصادی این کار را می‌بینند، بُعد فرهنگی‌ آن را هم می‌بینند که بُعد فرهنگی آن مهم‌تر از بُعد اقتصادی‌ آن است اما برای آن‌ها نان اقتصادی هم دارد. یعنی یک کاری می‌کند هم ضربه فرهنگی‌اش را می‌زند، هدف فرهنگی دارد هم نان اقتصادی‌شان را می‌خورد.

آماری که خودشان داده‌اند ۱۰ کاراکتر محبوب بچه‌های ایرانی، همه‌شان آمریکایی هستند ۱۰ چهره کاراکتر اصلی که برای بچه‌ها، کودکان ما و خیلی کشورهای دیگر محبوب هستند، بچه‌ها اسم این‌ها و شخصیت آن‌ها را می‌شناسند، دوست دارند، دوست دارند ماجراهایشان را تعقیب کنند، کنش و واکنش‌های آن‌ها را در زندگی تعقیب می‌کنند. نه فقط در ایران، در بسیاری از کشورهای آمریکایی. موارد استثنا هست، مثلاً در ترکیه جالب است، بین ۱۰ تا چهره اول محبوب کودکان، دوتایشان چهره ترکیه‌ای هستند، مال خودشان هستند، خارجی نیستند، غربی نیستند، ۸ تایش آمریکایی است! در ایران ما هر ۱۰ تایش آمریکایی است. یک چیزی هم نیست که بتوانی خیلی شفاف بگویی و همه بپذیرند، همه بفهمند. می‌گویند ای آقا عروسک را هم سیاسی کردید؟ ای بابا باز گیر دادید؟ توهم توطئه، تئوری توطئه؟! عروسک و کارتون و این‌ها هم سیاسی و استکبار و امپریالیسم شده است؟ نه، هیچی نشده، فقط به حرف‌هایی که خودشان دارند می‌زنند توجه کنید. این اتفاقاً یک مسئولیتی را متوجه مردم و خانواده‌ها می‌کند اما مسئولیت اصلی متوجه نظام است، متوجه ستادهای فرهنگی و حتی دفاعی است چون این قضیه به دفاع ملی هم مربوط می‌شود، چون دفاع سخت‌افزاری وقتی است که یک دفاع نرم‌افزاری قبل از آن باشد. اگر روح دفاع و مقاومت در نسل نباشد، شما هزارتا توپ و تانک و موشک هم داشته باشید، چه کسی می‌خواهد دفاع کند؟ چه کسی می‌خواهد استفاده کند؟ اسلحه که خیلی‌ها دارند، آن کسی که از اسلحه استفاده می‌کند نسل است، جامعه است. اگر او تردید کرد، اگر او اصلاً گفت برای چه باید دفاع کنیم؟ از چه دفاع کنیم؟ در برابر چه دفاع کنیم؟ اگر او به این نتیجه رسید، شما اصلاً هر نفرتان یک بمب اتم هم داشته باشید، باز هم تحت سلطه قرار می‌گیرید. سلطه، در درجه اول فرهنگی است، بعد نظامی و اقتصادی و سیاسی است. اول دژ شخصیت‌های جامعه و افکار عمومی می‌شکند و خراب می‌شود، بعد دیگر دژ مرزهای رسمی خراب می‌شود. اول ساکنان شهرها تسلیم و تحت اشغال قرار می‌گیرند، بعد خود شهرها تصرف می‌شوند، اول خود آدم‌ها تصرف می‌شوند. لذا از طرف هم مهاجم هم مدافع خیلی ضروری است. واقعاً مسئله صنایع فرهنگی از این جهت جزو صنایع دفاعی هم هستند، البته مسئله فرهنگ همه‌اش بحث دفاعی هم نیست ولی این هم هست.

در یک تحقیق، ۴۲ کشور در دنیا در حوزه بازارسازی فرهنگی بررسی شده‌اند که در تمام این کشورها ۱۰ کاراکتر و شخصیت پرطرفدار کودکان، همه‌شان چهره‌های آمریکایی هستند. از بچگی آنجا قبله آمال می‌شود که کاش آمریکایی بودم، چه زمانی بشود آنجا برویم؟ همه‌اش هم توهم! جامعه‌ای که از ۳۰۰ و چند میلیون جمعیت، ۶۰-۵۰ میلیون آن خودشان گفته‌اند شب‌ها گرسنه می‌خوابند. یعنی از هر ۶تا آمریکایی، ۱ نفر بدون کوپن نان از گرسنگی می‌میرد! جامعه‌ای که مردم می‌گویند ما ۹۹٪ باید کار کنیم برای اینکه ۱٪ بخورند! آن جنبش وال استریت بود که فعلاً آن را سرکوب کردند. این را قبله آمال بکنند. کشوری مثل انگلستان، یک وزارتخانه فقط برای صنایع فرهنگی گذاشته است. اصلاً وزیری دارند به نام وزیر صنایع فرهنگی. صنعت فرهنگ یعنی صنعت انیمیشن، صنعت عروسک، صنعت چه و چه. این‌هایی که دارد فرهنگ‌سازی و الگوسازی می‌شود. یک وزارتخانه صنعت فرهنگی دارند. شنیدید که اخیراً هم یک وزارتخانه راه انداختند به نام وزارت تنهایی در انگلیس، این هم خیلی جالب است. گفت بررسی کردیم غیر از ضررهای فرهنگی مثل فروپاشی خانواده‌ها، افسردگی‌ها، تنها ماندن‌ها، بی‌پدر و مادر بزرگ شدن بچه‌ها و خیانت‌های جنسی و... غیر از این مسائل فرهنگی و اخلاقی، صدمات اقتصادی‌ای که از این طریق وارد شده، که همه تنها شده‌اند! حاضر نیستند با هم ازدواج کنند، همدیگر را تحمل نمی‌کنند، زود جدا می‌شوند، بچه نمی‌خواهند بیاورند، بعد تنها می‌شوند، انواع و اقسام بیماری‌های روحی روانی، افسردگی، خشونت می‌گیرند. می‌گویند ما اصلاً به صدمات فرهنگی آن کاری نداشتیم، مسئله ‌ما فقط جیرینگی، بحث مادی بود. بعد بررسی کردیم، دیدیم ما میلیاردها میلیارد پوند داریم ضرر می‌دهیم، ضرر اقتصادی به خاطر تنهایی! چون وقتی طرف تنها بود افسرده می‌شود، معالجه بهداشت او، داروهای او، درمان او، مواد مخدر، بعد خشونت، همه چیزهایی که از درون آن خودکشی بیرون می‌آید، انگیزه برای کار نداشتن، ما از نظر اقتصادی محاسبه کردیم دیدیم این خانواده‌ها از بین رفتند و در بعضی از شهرها ۶۰٪ بچه‌ها نمی‌دانند پدرشان کیست چون بی‌حجابی و برهنگی و خیانت جنسی و بی‌ناموسی حاکم شد، خانواده متلاشی شد، همه تنها شدند، ما ضررهای اقتصادی‌شان را نمی‌توانیم تحمل کنیم و این کار را دولت نمی‌تواند انجام بدهد، وزارت تنهایی درست کردند، اسم آن هست وزارت جامعه مدنی و تنهایی! خیلی جالب است که اصلاً از درون این تفکر و این نگاه به جامعه مدنی، تنهایی انسان بیرون آمد. فردگرایی، تمرکز بر حقوق فردی، شعارش قشنگ بود، از درون این فردمحوری و خودمحوری‌ که در واقع اندیجوآلیزم، در واقع اگوئیزم بود. این فردگرایی در واقع، من مرکز عالم هستم، منافع من، لذت من، سود من مهم است، تجربه من، خواست من است نه خدا، نه عدالت، نه اخلاق، نه توحید، این‌ها همه تابع من هستند. من باید بگویم چه انتظاری از دین دارم نه اینکه دین چه دستوری داده و چه انتظاری از من دارد؟ خب نتیجه آن این چه شد؟ هرچه دوست دارم، میل دارم، لذت می‌برم، جزو حقوق من است، جزو حقوق بشر است، کسی از بیرون نمی‌تواند به من بگوید چه چیزی جزو حقوق تو هست یا نیست. خب از درون تفکر لیبرال و از درون جامعه مدنی همین تنهایی بیرون می‌آید آن وقت باید وزارت جامعه مدنی و تنهایی تشکیل بدهید. وزیر آن یک خانمی است صریحاً‌ گفت که ما که (دولت) نمی‌توانیم دستور و بخشنامه کنیم که مردم لطفاً تنها نباشید! لطفاً به هم اعتماد کنید، با هم حرف بزنید، لطفاً به یکدیگر عشق بورزید، لطفاً همدیگر را دوست داشته باشید، لطفاً خودخواه نباشید، لطفاً ازدواج کنید، لطفاً طلاق نگیرید، لطفاً فرزند بیاورید! خب این‌ها فایده‌ای ندارد. بعد از این همه مبارزه با ازدواج و بچه‌داری، نخست‌وزیر دانمارک بود یک خانمی است با افتخار جلوی دوربین آمد، بچه‌اش خودش را خراب کرده بود او را عوض کرد. گفت صد سال است ما در اروپا هستیم از بچگی به ما گفتند زن با مرد در همه صحنه‌ها باید رقابت بکند. اصلاً پوشش چیست؟ لباس چیست؟ بچه چیست و... من امروز احساس می‌کنم که همان‌قدر که کار من به عنوان یک دولتمرد است دوست دارم و از مادر بودن لذت می‌برم، چرا حق مادر بودن، حق زن بودن را چرا از من سلب می‌کنید؟ بله من در صحنه سیاست هم هستم، مقامات هم پیدا کرده‌ام اما چرا من باید مرد باشم، زن نباشم تا در عرصه عمومی باشم؟ من می‌خواهم در عرصه عمومی باشم، زن باشم. یک بخشی از زن، مادری است. از او خوشم آمد، آمده بود جلوی دوربین فیلم‌برداری، بچه‌اش را که خرابکاری کرده بود، عوضش کرد. جلوی دوربین شوهرش هم او را بغل کرد، همدیگر را بوسیدند و خنده و شوخی کردند. گفتم حالا در ایران یا در کشور ما کسی اصلاً جرئت دارد چنین حرف‌هایی بزند؟ چنین کارهایی بکند؟

جهت‌گیری فرهنگی، اینکه نتیجه یک کار چه می‌شود، برداشت عمومی از یک کار چیست؟ می‌گوید کشوری مثل انگلیس وزارتخانه مستقلی تشکیل داده، همان‌طور که به خاطر یک مشکل وزارت تنهایی درست می‌کند، یک مشکل دیگر آن هم این است که بچه‌ها را از کودکی باید درست فرهنگ‌سازی کرد و این از طریق همین فیلم و کارتون و سینما، انیمیشن، عروسک، تزئین اتاق کودک، از طریق همین‌هاست. از اینجا باید شروع کرد.

ما اگر می‌خواهیم سبک زندگی‌شان را جوری کنیم که اسراف نکنند، دعوا نکنند، خشونت در خانواده نباشد، همه این‌ها را باید از بچگی شروع کنیم، حتی از طریق همان کارتونی که می‌بیند و عروسکی که باهاش بازی می‌کند، وزارت صنایع فرهنگی دارد.

ما الان در ایران چیزی که تقریباً حرف آن را می‌زنند ولی جدی نمی‌گیرند، همین مسئله صنایع فرهنگی است. یک بخشی از آن همین نوشت‌افزار و کیف و جلد کتاب و آن نقاشی‌هایی که روی آن است هست. یک بخشی‌اش همین است که عرض کردیم.

شما می‌دانید الان در جهان چندصد میلیارد دلار دارد خرج فقط بُعد اقتصادی در بازارسازی فرهنگی می‌شود؟ تخمین که زده‌اند، می‌گویند ۱٪ اقتصاد جهان دارد صرف این کار می‌شود. منتها در ۵-۶ تا کشور است، بقیه مصرف‌کننده هستند. یعنی از کل اقتصاد ایران که تازه یک اقتصاد نفتی و نسبتاً پولدار است، بیشتر است. بعد صنایع مختلف در کنار آن تولید شده است. همین الآن در این عرصه ۱۵-۱۶ تا صنعت فعال است که همین اسباب‌بازی و نوشت‌افزار و انیمیشن جزو آن است. همه هدف، شخصیت‌سازی است. منتها شخصیت چه زمانی ساخته می‌شود؟ وقتی که مخاطب، به خصوص کودک و نوجوان و جوان، امروز بحث جوان حتی به یک تعبیری جوان‌های ما هم کودک هستند و پیرهای ما هم کودک هستند. من خودم بعضی از این کارتون‌هایی که می‌گذارند قبلاً وقت داشتم قشنگ می‌نشستم نگاه می‌کردم، همان‌طور که فیلم سینمایی نگاه می‌کردم. بعضی کارتون‌ها را نگاه می‌کردم، چون می‌دیدم خیلی قشنگ و قوی و پرملات است. من با بچه‌ام کوچیک بود، هر دو می‌نشستیم کارتون نگاه می‌کردیم. او فکر می‌کرد من به خاطر او نشسته‌ام، ولی من واقعاً خودم داشتم نگاه می‌کردم از بس جالب بود.

خب، بحث کوچیک و بزرگ نیست اما شخصیت‌سازی جوری است که مخاطب باید آن شخصیت را حس کند، باید بتواند در ذهن خود رفتار آن شخصیت را پیش‌بینی کند. می‌آید یک کاراکتر خلق می‌کند، بعد چرخ چندتا صنعت با آن می‌چرخد و راه می‌افتد. در حوزه طراحی لباس، در حوزه برچسب که بچه بودیم به این‌ها عکسب برگردون می‌گفتیم بچه بودیم با زبان این‌ها را خیس می‌کردیم بعد که می‌کندیم می‌ماند. از طریق عکس‌برگردان، از طریق برچسب، از طریق مدل لباس، از طریق چه و چه، می‌گوید ۱۶-۱۷ تا صنعت، خودش اصلاً تولید ثروت می‌کند، اشتغال ایجاد می‌کند، بعد صادر می‌کنیم یا جلوی خیلی از واردات را می‌گیرد، هم بُعد اقتصادی و هم بُعد فرهنگی دارد. بعد آن هم کشورهایی که تاریخ دارند، یک هویت و شخصیت دارند، حالا بعضی کشورها هستند که متأسفانه تاریخ ندارند، شخصیت تاریخی ندارند. اما مثل ایران که یک کشوری است که هم پس از اسلام این همه قهرمان دارد. در همین دوره انقلاب خودمان چقدر ما قهرمانان بزرگ، پهلوانان بزرگ، شخصیت‌ها و کاراکترهای بزرگ داریم که هم به لحاظ مادی و هم معنوی الگو هستند، در جهان جریان‌سازی کرده‌اند ولی ما اینجا از آن‌ها برای بچه‌هایمان کاراکتر نساخته‌ایم.

ایران قبل از اسلام هم... شما ببینید هالیوود چقدر دارد فیلم می‌سازد راجع به یونان و رومی که آن موقع طرف اصلی‌شان ایران بوده است. یونان و رم سمبل غرب بودند، امپریالیزم غرب بودند. ارتش ایران از زمان هخامنشی تا ساسانی، سمبل قدرت، ابرقدرت شرق بوده است. حالا یک بحث‌های درونی است که اگر کسانی در دنیا مسلط هستند، زور بگویند، یک بحث دیگری است، ما به کاری نداریم، الان نمی‌خواهم تحلیل حقوقی و اخلاقی و ایدئولوژیک و انقلابی بکنیم ولی بالاخره ایران یکی از معدود، بزرگترین تمدن‌های تاریخ جهان است و ما از هزاران سال قبل شخصیت داریم، همین رستم که فردوسی در شاهنامه می‌سازد، همین شاهنامه را اگر غرب داشت، هالیوود از توی شاهنامه تا الان ۱۰۰ تا فیلم تخیلی، ۱۰۰۰ تا انیمیشن ساخته بود. الان شما دیده‌اید، مدام دارند فیلم‌ها، سینمایی، انیمیشن، بازی‌های کامپیوتری بچه‌ها، همه‌اش دارند می‌گویند این برای حالا نیست ما از قبل رئیس دنیا بودیم!

در حالی که همین یونان و رومی که می‌گویند سمبل غرب است، همین‌ها بارها از ایران شکست خورده‌اند. آقا، ارتش هخامنشی تا آتن رفته! من نمی‌خواهم بگویم آن جنگ‌ها خوب یا بد است ولی شما ابرقدرت بودید یا ما؟ ایران زمان هخامنشی، در ارتش ایران از ۴۰-۵۰ کشور سرباز بود، رفتند آتن، مرکز یونان را گرفتند، آتش زدند. حالا من نمی‌خواهم قضاوت و داوری حقوقی- اخلاقی بکنم، بحث تمدن این است، بحث قدرت این است.

از آن طرف هالیوود که ربطی ندارد به یونان و رم، چقدر فیلم و کارتون و بازی کامپیوتری ساخته که بچه ما پشت دستگاه می‌نشیند، لباس ارتش روم، افسر رومی را باید بپوشد و به عنوان یک نماینده تاریخ غرب کار کند. حتی بازی کامپیوتری دیدید در همین اواخر ساخته‌اند که "تهران را آزاد کنید." حالا نمی‌دانم عنوان آن چه بود، مضمونش این بود که ارتش‌های آمریکایی و غرب حمله کرده‌اند به ایران، تهران، بعد این بچه باید به عنوان یک ایرانی کمک کند به ارتش اشغالگر! یعنی به کشورش خیانت کند، کمک کند که وطن آزاد بشود!

صریح در بازی‌اش این هست، این‌ها همه در خیابان‌های تهران هست، باید خودش را برساند به نیروهای ارتش‌های غربی که حاشیه تهران هستند، با آن‌ها ملحق شود، آن‌ها را راهنمایی کند و آن‌ها را به داخل تهران بیاورد که تهران را بگیرند! بازی کامپیوتری‌ای که همزادپنداری می‌کند با آن کسی که بازی می‌کند. گفتم چه کار می‌کنی؟ گفت هیچی، من باید از پنجره به خانه همسایه بروم، مردم‌آزاری کنم، مثلاً یخچالش را خراب کنم، شیشه‌هایش را بشکنم، خانه‌اش را خراب کنم تا از این در می‌آید، من از آن در فرار کنم! هر چه بیشتر تخریب کنم، امتیاز بیشتر می‌گیرم! همسایه‌آزاری، چیزهای بدتری هم من شنیدم، حتی در شورای انقلاب فرهنگی یک وقت آمدند، بخشی از آن‌ها را نشان دادم که این‌ها قابل گفتن نیست، فقط اشاره به این که شما می‌توانید پسر یا دختر، مجرد یا متأهل، شخصیت را انتخاب کنید، بعد با مرد یا زن دیگری رابطه آمیزش برقرار کنید و امتیاز بگیرید! دارد به بچه کوچیک روابط نامشروع جنسی را آموزش می‌دهد. خب یک وقت یک بازی کامپیوتری دارد به آدم کشتن امتیاز می‌دهد که هر چه بیشتر بکشی، بیشتر امتیاز می‌گیری. یک وقتی داشتیم توی خیابان می‌رفتیم یک دفعه یک کسی از وسط خیابان دوید، آمد این‌طرف، گفت اگر الان این را بزنی، 3 تا امتیاز دارد. یکی‌اش بود که اگر الان این را زیرش کنیم ۷ تا امتیاز دارد. به شوخی بود اما همین زدن، کشتن، خراب کردن و فساد، این‌ها در بازی امتیاز می‌آورد، خب این‌ها شخصیت نمی‌سازد. وقتی تو از بچگی یاد می‌گیری که با فشار یک دکمه، یکی را کشتی، امتیاز آوردی! اصلاً کشتن برایت آسان می‌شود، جان انسان ارزان می‌شود.

بعد به یکی از این طراح‌ها گفتم خب موضوع آن را عوض کنید، شخصیت‌سازی، فرهنگ‌سازی، ارزش و ضد ارزش را عوض کنید؟ چرا به جای تخریب، تخریب خانه همسایه و مردم‌آزاری، چرا نرود به همسایه‌اش خدمت کند امتیاز بگیرد، هر که بیشتر خدمت کند، خانه‌اش را تمیز کند، خرید همسایه را بکند این بیشتر امتیاز می‌گیرد. بعد ایشان گفت که درست است ولی آن لذتی که در خرابکاری هست، در درستکاری نیست، بچه‌ها هیجان می‌خواهند، در این کارها هیجان هست. اما اگر بخواهیم مثلاً برویم به یک کسی خدمت کنیم، کجای آن هیجان دارد؟ گفتم چرا آقا به هنرتان مربوط است.

مثلاً در روایات مگر نمی‌گویند که اهل بیت در خانه مردم می‌رفتند کمک می‌کردند، می‌خواستند گمنام بمانند و شناخته نشوند؟ شما از توی همان یک هیجان بیرون بیاور. بگو در خانه همسایه برو غذا بگذار، آب بگذار ولی یک جوری باید فرار کنی که اگر کمک کردی و تو را ندیدند، امتیاز می‌گیری. به او انفاق سرّی یاد بده، شعور داشته باشید کار کنید. اصلاً کار دانشگاه، حوزه، همین‌ها بوده همین کارها را باید بکنید. این همه ما فارغ‌التحصیل در خیابان‌ها داریم. خب کار کن. همین کارها را باید بکند. دشمن! وزارت صنایع فرهنگی دارد. می‌آید در دانشگاه و کالج‌هایش، خجالت نمی‌کشد! به دانشجوی دکتری می‌گوید کلاس فیزیک و... تمام شد، حالا کلاس آشپزی است. می‌دانید در بعضی از کالج‌هایش باید آشپزی یاد بگیری. خیاطی، شلوارت پاره بشود، زیپ آن را نمی‌تواند بدوزی پروفسور بی‌عرضه! هم آن کلاس را می‌گذارد و کنارش می‌گوید آقا شما که مجردید، اغلب خانواده ندارید، همه‌‌اش هم دارید ، فست‌فود و چیزهای بیرون را می‌خورید، آشغال پاشغال‌ها را می‌خورید، خب باید آشپزی، ۱۰ نوع غذای خاص، سریع، ارزان، خانگی را یاد بگیرید. این‌ها فهمیده‌اند و دارند کم‌کم می‌فهمند که ادا و اصول و روشنفکری و بازی‌های بی‌خودی و تهش مشکلات ابتدایی زندگی‌ات را نمی‌توانی حل کنی و فرهنگ و خانواده و خودت هم دست دیگری باشد. این‌ها که فایده‌ای ندارد! باید مشکلت را حل کنی. من رفتم در بعضی از این کشورها دیدم که خیلی راحت... اولاً مثل این‌جا آن‌هایی که پول ندارند مدام ناله می‌کنند، آن‌هایی هم که پول دارند، هر جور می‌توانند خرج می‌کنند. عقل معاش، عقل معاد، هیچ‌کدام نبست که نیست. پول داشته باشد مثلاً سالی یک بار مبلمان و پرده عوض می‌کند، ماشینش را عوض می‌کند، نکند پول ندارد بعد هم احساس عقب‌ماندگی می‌کند. در خانواده‌های همین کشورهای سرمایه‌داری استاد دانشگاه از شرق آسیا تا اروپا تا آمریکا، من خانه‌هایشان رفتم. اغلب این‌ها زندگی‌هایشان ساده است. چهارتا سرمایه‌دار این‌ها را نگاه نکنید. مردم‌شان دوشیفت، زن و شوهر دارند کار می‌کنند تا بدهی‌اش را بدهد. اصلاً این همه چراغ برق روشن نمی‌کنند، این همه گرما و سرما ندارد، این همه بنزین و سوخت ندارد، پولش را اصلاً ندارد که بخواهد خرج کند، ولخرجی کند. بعد بعضی از این‌ها خیلی راحت مثلاً می‌خواهد لوازم جدید بگیرد، می‌آید یخچال خانه‌اش را می‌خواهد عوض کند، در محله یک جای خاصی گذاشته‌اند، می‌آید وسایلش را آن‌جا می‌گذارد هر که نیاز دارد می‌آید آن را برمی‌دارد. دقیقاً یک فرهنگ اسلامی است. همسایه به همسایه می‌گوید فلان چیز را دیگر نیاز ندارم، می‌خواهی؟ طرف در توکیو، استاد دانشگاه بود. خب آقا خانه‌های ما کلاً دوتا اتاق دارد که در ایران کسی آنجا زندگی می‌کنند، می‌گویند بیچاره است! تمام زندگی‌هایشان اغلب همین‌جوری دوتا اتاق ساده چیده، بدون امکانات خاصی. این همسایه به همسایه دیگر می‌گوید این لباس بچه من کوچک شده ولی باز این لباس قابل استفاده است. او هم تشکر می‌کند. حالا شما جرئت دارید چنین کاری بکنید مثلاً در فامیل‌تان؟ ما یک بار در فامیل و بستگان‌مان این اتفاق افتاد، یکی به جاری‌اش گفت که من یک لباس نو گرفته‌ام ولی به تن بچه‌ام کوچک شده، یک بار بیشتر نپوشیده، این به بچه‌ات می‌خورد. آقا چه قهر و دعواهایی شد! به نظرم هنوز عواقبش ادامه دارد. او گفت به من توهین کردی. حالا نمی‌دانم، او هم شاید مریض بوده، خواسته توهین کند. چون این‌ها در بعضی کشورها توهین نیست، نمی‌دانم اینجا چرا توهین است؟ نمی‌دانم در دلش چه بود اما ماجرایی راه افتاد، قهر و اختلاف افتاده سر اینکه این خانم به آن خانم گفته بوده که لباس را می‌خواهی گفته به من توهین می‌کنی؟ آشغال‌های خانه‌ات را به من می‌دهی؟ الان خیلی خانواده‌های محترم در همین کشورها، خیلی از مایحتاجشان را از این یکشنبه‌بازارها و چهارشنبه‌بازار و جمعه‌بازار می‌خرند. به راحتی وسایل دست دوم می‌خرند و به خانه‌هایشان می‌آورند، آدم‌هایی که استاد دانشگاه هستند، زندگی‌شان و همه چیزشان همین‌طوری است. فرهنگ‌هایمان مشکل پیدا کرده است. این فرهنگ ما نه غربی است، اتفاقاً من بارها گفتم تو رو خدا غربی بشوید! ما غرب‌زده‌ایم، حتی غربی نیستیم! یا اسلامی باشید، یا اگر این را ندارید، اقلاً غربی باشید! مثل ۷۰-۸۰٪ خانواده‌های این‌ها زندگی کن، کم‌مصرف باش. اسراف در خیلی از این خانواده‌ها نیست، اصلاً ندارند که بخواهند اسراف کنند. استاد دانشگاه توکیو آمده بود اینجا، خانه یکی از ایرانی‌ها، می‌گفت خیلی برایم جالب است زمستان این‌قدر اتاق‌هایتان را گرم کردید بعد دیدم پنجره‌شان را باز می‌کنند، حتی حاضر نیست لباسش را بکند، یا بخاری را کمتر کند. استاد دانشگاه توکیو می‌گفت ما پول این همه گاز و سوخت را نداریم. من شب‌های سرد توکیو باید 2 ساعت بخاری را روش کنم که اتاق هوا بگیرد نلرزم، بعد با لباس کاموایی گرم به رختخواب می‌روم. مگر من می‌توانم تا صبح این را روشن بگذارم؟

این فیلم‌ها، این بازی‌ها، دارد برای ما سبک زندگی‌هایی می‌سازد که اسلامی نیست هیچی، حتی می‌خواهم بگویم غربی هم نیست. غرب‌زده‌های احمق! فقط این است. شخصیت‌سازی می‌کند. خب او برایش شخصیت‌سازی می‌کند از هرکول، خدایان افسانه‌ای یونان، که همه‌اش خرافات و مسخره است از آن‌ها الگوی قهرمان می‌سازد. حتی سینما. الان آخرین فیلم‌هایی که در سینما دارند می‌سازند که از این تکنیک‌های جدید سینمایی هم استفاده می‌کنند، خیلی قشنگ، مرز اساطیر و واقعیات را برداشته‌اند دیگر معلوم نیست چه چیزی واقعی است، چه تخیلی است؟ که از یک جهت خوب است، از یک جهت بد است. اگر درست استفاده بشود، خوب است. آنجا شما می‌بینید تمام این شخصیت‌ها را واقعی کرده‌اند، حتی همه خرافات باورپذیر شده است! خدایان همه باورپذیر شده‌اند.

یک کسی یکی دو ماه پیش به ایران آمده بود، کارگردان مشهور هالیوود است که آنجا هم جزو منتقدین آمریکا و سرمایه‌داری است، که پسرش مسلمان شد، پسرش هم کارگردان بود، مشهور است. این فیلم‌های خیلی مهمی در غرب ساخته، اغلب هم فیلم‌های او نسبت به غرب انتقادی است. در هالیوود آدم منتقد غرب و منتقد آمریکاست. یک فیلمی هم ساخته به نام "الکساندر" یعنی اسکندر. خب این آمد اسکندر را به عنوان نماد غرب و اروپا چه نشانش داد؟ خب این اسکندر آمده از جمله به ایران و با ایران جنگیده، شاه ایران کشته می‌شود، شکست می‌خورد و می‌آید ایران را می‌گیرد. حالا مثلاً می‌گویند در انتقامی که ایران رفت، قبلاً آتن را گرفت، این‌ها هم آمدند ایران و تحت جمشید و کجا را گرفت و می‌دانید که این‌ها زمان سلوکیان، بیش از یک قرن در ایران حکومت کردند! تا بعد پارت‌ها آمدند با این‌ها درگیر شدند و اغلب این‌ها را زدند اشکانیان و قضایای دیگر که اتفاقات جالبی افتاد. این آقا این‌جا به دانشگاه آمده بود در صحبت‌هایش داشت از آمریکا انتقاد می‌کرد یک عده غرب‌زده مفلوک آنجا به او می‌گویند این‌ها را ولش کن! یک‌کم راجع به هالیوود، سینما، صحبت کن و به ما بگو! که اصلاً او تعجب کرده بود گفته بود ما آمدیم اینجا داریم نقد آمریکا و غرب می‌کنیم، این اینجا می‌گوید که آقا ولش کن، تعریف کن! ولی یک نکته‌ای، من توهین نکردم، اتفاقاً شاه ایران را نشان داد که وقتی کشته شد، اسکندر آمد و عبا و شنلش را با احترام روی او انداخت. توهین نکرد. ولی یک چیزی به شما بگویم، شما خودتان عرضه ندارید، تاریخ شما پر از این مسائل است. من اگر بخواهم در دنیا ۱ یا ۲ کشور را نام ببرم در رأس آن ایران است. شما خیلی از این چیزها در تاریخ و ادبیات‌تان دارید، اما عرضه ندارید! من اگر ایرانی بودم برای شما ۱۰۰ تا فیلم بدون امکانات هالیوودی می‌ساختم که از این فیلم‌های هالیوود بهتر و همه‌اش ایران آرزو و اسطوره کل دنیا بشود! یعنی هی حرف‌های روشنفکری و ادا و اصول درآوردن که نشد، به جای این هه حرف خب کار کن! اصلاً اسلام را قبول نداری؟ ایران قبل از اسلام در برابر غرب را بساز، رستم را درست کن! رستم فردوسی را بساز. می‌دانید که فردوسی آمده صفات تقریباً علوی را امیرالمؤمنین را آورده به رستم داده. یعنی یک شخصیت ایرانی ساخته که تقریباً ۹۰٪ خصوصیات اسلامی شیعی است که در قرآن و حدیث است، نسبت به امام علی(ع) داده است. شما می‌دانید که فردوسی حکیم بزرگ شیعی است و کار خیلی عظیمی کرده است. فردوسی را هم این‌ها تحریف می‌کنند و بازیچه می‌کنند. می‌خواهند فردوسی نماد ایران علیه اسلام بشود. اصلاً کل مفاهیم شاهنامه فردوسی اسلامی است. منتها در قالب اساطیر ایرانی است ولی همه‌اش ارزش‌های اسلامی است. یکی از فضلا تحقیق کرده بود می‌گفت بیش از ۵۰۰۰ آیه و حدیث مستند ابیات شاهنامه‌ است، دقیقاً ترجمه این حدیث است. حالا نقد و بحث به جای خود، ولی یک همچین چیزی. آن‌ها برمی‌دارند از هیچ، ‌چیز می‌سازند. ما از همه‌چیز، هیچ می‌سازیم! این ضعف دانشگاه‌های ما، ضعف جامعه هنری ما، ضعف سینمای ما، رسانه ملی ما، امکانات ما، روشنفکران ما، همین‌طور حوزه، اصحاب رسول‌الله(ص)، یاران اهل بیت، خود ائمه، این همه شخصیت‌های عالی درجه یک دارید که یکی از این‌ها را به هالیوود بدهند ۱۰ تا فیلم از روی آن درست کنند، جهانی می‌شوند. اصلاً اغلب این کشورها قهرمان ندارند، دارند قهرمان‌سازی می‌کنند. اصلاً آمریکا مگر تاریخ دارد؟ تاریخآمریکا ۲۰۰ و خرده‌ای سال است. همه‌شان هم اشغالگران اروپایی آنجا رفته‌اند. اصلاً این کشور برای این‌ها نبوده است ولی از طریق هنر و سینما و انیمیشن و صنایع فرهنگی کاری کرده‌اند که شما فکر می‌کنید این‌ها قدیمی‌ترین و بزرگترین تمدن تاریخ هستند! آمریکا تا ۱۰۰ سال پیش یک کشور معمولی بوده است، ۷۰-۸۰-۹۰ سال بعد از جنگ بین‌الملل دوم ابرقدرت شده است. ابرقدرتی آن هم بیشتر بخاطر فضاهای این‌طوری است. یک بمب اتم زد، بعد نانش را خورد! یک بار بمب اتم می‌زنند. گفت یک بار سیلی می‌زنم بقیه‌اش دیگر فضاسازی است! بقیه‌اش ارعاب و فریب افکار عمومی و اغواست.

خب برای هر محصول فرهنگی برنامه‌ریزی می‌کند و می‌گوید هر برنامه 4تا بُعد دارد، خود محصول است، قیمت‌گذاری آن چه‌جوری باشد؟ توزیع آن چه‌جوری باشد؟ تبلیغ آن چه‌جوری باشد؟ کاملاً حرفه‌ای باید طراحی بشود. در هیچ‌کدام از این حوزه‌ها ما حرفه‌ای عمل نمی‌کنیم، دشمنان ما دارند حرفه‌ای عمل می‌کنند. همین عروسک‌های پسر و دختر (سارا و دارا) بود که چند وقت پیش داخل ایران ساخته بودند، خب شخصیت یک آقا و خانم درست کردند، این لازم است، این شروع است، حمایت‌ها، اصلاحات که این کودک ما، دختربچه ما بتواند با این رابطه برقرار کند. یک فیلمی دیدم در فضای مجازی گذاشته بودند، با مثلاً ۳۰-۴۰ تا دختربچه‌های کوچک ما دارند صحبت می‌کند، همین عروسک آمریکایی باربی را دست او داده بودند سارا و دارا را هم دستش داده بودند از او می‌پرسند کدام خوشگل‌تر است؟ او با ۱۰ دست لباس مجلسی شیک. این با یک دامن بزرگ چین‌دار پلیسه یک دست هم هست هم باید با آن عروسی برود، هم در خانه باشد، هم در آشپزخانه برود، هم خیابان، بعد این قیافه‌اش چه‌جوری است؟ او قیافه‌اش چه‌جوری است؟ اصلاً او چاق است و شکمش بیرون زده اما این چقدر قیافه‌اش قشنگ است! بعد موهای این را نگاه! چقدر موهایش قشنگ و ناز است، ولی آن چی؟ بعد از ۳۰ تا دختربچه می‌پرسند که اگر بخواهی انتخاب کنی، این را می‌خواهی یا او؟ تقریباً همه‌شان می‌گویند او. من هم اگر به جای آن بچه بودم می‌گفتم او. چهره‌اش قشنگ‌تر است، تیپش قشنگ‌تر است، همه‌چیزش جذاب‌تر است با توجه به ذوقی که برایم ساخته‌اند. تعریفی که از دختر الگو و دختر شایسته برایم شده است. دختر شایسته، دختری که خوشگل باشد، جذاب باشد. اما بقیه صفات چی؟ اولاً برای چه کسی خوشگل و جذاب باشد؟ برای مردهای در خیابان و برای هرکس که مذکر است؟ این یک. دوم این که فقط جذاب باشد؟ دیگر هیچ‌چیز دیگری نیست؟ شخصیت زن فقط به جذابیت جنسی‌اش برای مرد است؟ اتفاقاً کسانی که می‌گویند زن برهنه و جذاب در عرصه عمومی برای مرد باشد این‌ها دارند می‌گویند زن جنس دوم است، مرد جنس اول است. می‌گویند ارزش زن این است که خودش را در سطح عمومی برای مرد مطبوع نگه دارد. مردها طرفدار برهنگی زن هستند. بزرگترین طرفداران کشف حجاب، مردان هستند. از مردهای عالم بپرسید خانم‌ها با حجاب باشند یا بی‌حجاب؟ می‌گویند حتماً بی‌حجاب باشند! اصلاً حجاب چیست؟ بگذارید راحت باشند. ولی منظورشان چیز دیگری نیست.

بعد از این بچه‌ها می‌پرسند که این عروسک را می‌خواهی یا آن یکی را؟ همه‌شان می‌گویند این.

سؤال بعدی -گوش کنید یک قدم جلوتر می‌رود و می‌پرسد - اگر بخواهی تنها باشی، دوست داری با این باشی یا با آن؟ می‌گویند با این.

سؤال سوم، این خوبه یا آن؟ اول اصلاً بحث خوب و بد نبود! حالا یک مرتبه می‌پرسد کدام خوب است؟ کدام بد است؟ می‌گوید این خوب است، آن بد است. بچه کوچکی که اصلاً نه سیاسی است، نه مذهبی است یک انتخاب طبیعی است، اما چه‌کار می‌کند که افکار عمومی از کودک تا پیر به این انتخاب می‌رسند؟ مقدمات آن چیست؟ چه ذائقه‌ای درست شد؟ گفتی هدف زندگی چیست؟ بله، اگر هدف خودنمایی و عشوه‌گری است، حتماً او بهترین روش است. هر چه برهنه‌تر هم بهتر است. اما اگر هدف، تکامل و رشد زن و مرد است، چند بُعد دارد، یکی‌اش مسئله جنسیت زن است. آن بُعد را هم در چارچوب اخلاق و حقوق و با حفظ کرامت زن تعریف می‌کند نه اینکه بشود ابزار و وسیله و هدف، مردان چشمچران بشوند. اصل مرد است. شهروند درجه یک آن مرد است، تو (زن) درجه دو هستی چون تو باید خودت را با او تطبیق بدهی، او دوست دارد تو این‌جوری بیرون بیایی. توهین از این بالاتر که نمی‌شود! چه‌جوری توهین، اکرام می‌شود؟ و اکرام، توهین می‌شود؟ جای خوب و بد، ارزش و ضدارزش، معروف و منکر عوض می‌شود؟ این‌جوری معروف می‌شود منکر، منکر می‌شود معروف.

بنابراین باید به همه ابعاد قضایا نگاه کرد، باید به در حوزه بازارسازی فرهنگی که چگونه یک محصول فرهنگی تبلیغ می‌شود؟ چگونه طراحی می‌شود؟ زمان و مکان تبلیغ، رسانه‌ای که از آن استفاده می‌شود، نحوه استفاده از رسانه، شناخت قوانین بازاریابی و مخاطب‌شناسی، آیا یک محصول متوسط را خوب پخش کنیم موفق‌تر است یا یک محصول خوب را متوسط پخش کنیم؟ این سؤالی است که کسانی که درگیر این کار هستند مطرح کرده‌اند و به نتایجی رسیده‌اند. ما شخصیت‌های خوب خیلی داریم، شخصیت‌سازان خوب نداریم. آن‌ها شخصیت بدشان را هم شخصیت‌سازی می‌کنند ولی خوب شخصیت‌سازی می‌کنند. شخصیت‌های داخلی هم که بعضی‌ها می‌سازند، باز کپی‌برداری شده از نمونه‌های خارجی آن است. یعنی اخیراً من دیدم گاهی بعضی از بازی‌های کامپیوتری و انیمیشن‌هایی ساخته‌اند که ایرانی است یعنی طراح آن‌ها ایرانی است، البته این خوب است و شروع خیلی خوبی است اما باز ارزش‌هایش همان ارزش اوست. یعنی چندتا چشم درمی‌آوری، چندتا دزدی می‌کنی، باز امتیاز می‌گیری. ارزش‌هایش باز همان کپی شده از روی همان است. ولو طراح آن ایرانی است، حالا باز یک قدم به جلوست ولی قدم اصلی این است که اصلاً شما باید از طریق این بازی و عروسک و این فیلم‌ها، سبک زندگی درست اسلامی و ایرانی را نمایش بدهید، یاد بدهید چگونه مشکلات زندگی‌تان را حل کنید، یاد بگیرید چگونه عشق بورزید. شما با بازی، با فیلم، با انیمیشن، با عروسک می‌توانید سوءظن یا حسن ظن، اعتماد یا عدم اعتماد، عشق یا خشونت را در خانواده، در بچه‌ها ترویج کنید. کاملاً می‌شود. می‌گویند در طرز چیدن دکوراسیون خانه، شما می‌توانید روابط عاطفی اعضای خانواده را گرم یا سرد کنید! تأثیر دارد. مثلاً در هال، صندلی یا مبل که گذاشتید – من مثال می‌زنم - اگر این‌ها را با فاصله 1 متر- ۲ متر و فقط همه رو به تلویزیون باشد، این یک فضا در خانواده ایجاد می‌کند. اگر به حالت نیم‌دایره و چسبیده به هم بگذارید، یک جور دیگری است. فرق آن این است که وقتی شب، خسته از بیرون به خانه می‌آید و دور هم می‌نشینند، آن لحظه بخشی از رویشان به طرف هم باشد، حالا تلویزیون هم می‌بینند ولی دور هم و نزدیک و چسبیده به هم، که این بتواند دستش را روی دست او بگذارد، او بتواند به شوخی روی دوش او بزند. با طرز چیدن مبلمان در هال، شما می‌توانید کاری کنید اعضای خانواده با هم عاطفی باشند، با هم پنج کلمه حرف بزنند یا نه. یا حتی در فیلم یک کمدی پخش می‌شود می‌خندند، همین‌جوری که خودش می‌خندد، برمی‌گردد می‌بیند بقیه هم دارند می‌خندند، خنده دیگران هم روی خنده تو اثر دارد تا اینکه خودت تنهایی بخندی و خودت تنهایی نگاه کنی. خب وقتی که نوع چیدن مبلمان در هال خانه تأثیر دارد در اینکه روابط اعضای خانواده چه‌طور باشد، این رابطه سخت‌افزار و نرم‌افزار در سبک زندگی‌ها و در الگوسازی خیلی مهم است. شما خانه‌ و اتاق‌تان را می‌توانید جوری بسازید که صله‌رحیم خیز باشد، می‌توانی یک جوری‌ بسازی که تا نگاه کنی بگویی این‌جا نمی‌شود مهمانی گرفت! و خیلی این مباحث هست که در مباحث حقوقی، اخلاقی تأثیر دارد. ظاهرش هم حقوقی، اخلاقی نیست، مثلاً سرگرمی است، بازی است. اصلاً ما کلمه‌ای به نام بازارسازی فرهنگی نداشتیم، این خودش ترجمه است. یک چیزی داریم به نام بازارسازی فرهنگی، اصلاً پول‌ساز است. ما تا الان همه‌اش در ذهنمان این است که در مسائل حوزه فرهنگی باید سرمایه‌گذاری کنیم، بعد می‌گویند سرمایه‌گذاران خیرخواهی پیدا می‌شوند که از پول بیت‌المال بیایند سرمایه‌گذاری کنند؟ خیلی خب، بله باید بشود اما اصلاً توجه نداری که تو می‌توانی این را به یک فعالیت اقتصادی سودآور تبدیل کنی! یعنی این‌هایی که دارند این فیلم و کارتون و این مدل لباس و این عروسک را درست می‌کنند این‌ها برای رضای خدا که نمی‌کنند! غیر از تأثیر فرهنگی دارند میلیاردها سود می‌برند! یعنی شما می‌توانید این چیزی که احتیاج به سرمایه‌گذاری دارد، کم‌کم آن را به یک بازار مفید تبدیل کنی. منتها اینجا پول نفت است اقتصاد فرهنگ هنوز نقش مؤثری پیدا نکرده است. مدام مدیریت هزینه می‌شود در حالی که در بعضی کشورها دارد مدیریت درآمد می‌شود، مدیریت درآمد است نه مدیریت هزینه! یعنی سود دارند می‌برند. کار جذاب، هنری باشد سود می‌بری. الان خیلی از خانواده‌ها حاضرند همان‌طور که پول غذا و شکم و لباس می‌دهند، برای صنایع فرهنگی برای خودشان، بچه‌هایشان، خانواده‌شان پول بدهند، خیلی‌ها حاضرند بدهند حتی خانواده‌های محروم و فقیر من می‌بینم حاضرند برای بچه‌هایشان یعنی مجبورند هزینه کنند. می‌رود موبایل گران می‌خرد، من دیدم خانواده‌ای که نان شب ندارد اما برای فرزندش موبایل گران گرفته! حالا یا مجبور است یا فرهنگ دیگری، به هر صورت. بنابراین فرهنگ حتی می‌تواند محلی باشد برای هزینه‌کردن، از کار فرهنگی درست و مثبت می‌شود پول درآورد که هم محتوای آن درست و مفید باشد هم سودآور باشد ولی کسانی که در حوزه‌های نوشت‌افزار اسلامی و ایرانی و عروسک و انیمیشن الان در ایران فعال شده‌اند، عمدتاً هم خودشان با پول‌ها و هزینه‌های شخصی‌شان هستند. مورد حمایت رسمی، مالی، نهادهای حکومتی نیستند با این که باید باشند و این‌ها که یک مقداری وارد و درگیر مسائل شده‌اند می‌گویند. می‌گویند در حوزه بحث شخصیت‌سازی هم در تشکیلات‌های حاکمیتی هم در بخش خصوصی، اصلاً توجه جدی به آن نشده است. در حالی که اصلی‌ترین اتفاق فرهنگی در حوزه کودک و نوجوان و خانواده، این مسئله شخصیت‌سازی است. زمان ما این امکانات، صنعت فرهنگی الان نبود ولی مثلاً داستان‌های تن‌تن را یادم است که اصلاً گاهی در یک سنی ذهن من با تن‌تن بود که این تن‌تن الان کجاست؟ چه‌کار می‌کند؟ کاش که الان تن‌تن هم اینجا در جمع ما بود! در ذهنمان این بود. حالا این تن‌تن کی بود؟ در چه پروژه‌ای تعریف شده بود؟ داستان‌های خیلی قشنگ و مسلط. یا فیلم‌های آن زمان تارزان بود، تمام این‌ها برای ما شخصیت‌سازی شده بود که الگو این‌ها هستند. اصلاً این فیلم‌ها را دیدید در کشورهای مثلاً اسلامی یا شرق که یک آمریکایی می‌آید بعد این‌جوری می‌کند ۵۰۰ هزار نفر می‌میرند! بعد یک این‌جوری می‌کند ۲۰۰ هزار نفر دیگر می‌میرند! بعد می‌رود یک کشور را آزاد می‌کند، فتح می‌کند! کارتون، سینما، انیمیشن، ترکیبی. آواتار را دیده‌اید؟ بچه‌هایتان که حتماً همه دیده‌اند. این آواتار، یکی از قوی‌ترین کارگردان‌های هالیوود با سرمایه عظیم، اولین فیلمی بود که گفتند با عینک‌های سه‌بعدی و این‌ها می‌شد دید، داستان چیست؟ یک سرباز فلج آمریکایی در یک پروژه‌ای که این‌ها می‌خواهند کرات دیگر را به اسم آبادی دارند اشغال و غارت می‌کنند، این یک سرباز فلج آمریکایی می‌تواند این کار را بکند. تازه به جای داداشش که او فوت کرده، متخصص بوده، غیرمتخصص است و فلج است. این می‌رود در قالب بدن آن‌ها، اهالی و ساکنین آن کره، می‌آید در آن کره، خیلی جالب است! مردم آن کره چه‌جوری هستند؟ اولاً همه‌شان دم دارند! گوش‌هایشان مثل گوش الاغ است! بعد معتقد به اساطیر و خرافات هستند. به درخت مقدس، نور، نیایش. دقیقاً یعنی این جوامع شرقی است.

یکی از حضار: نامفهوم

بله، احتمال قوی باید همان باشد، همان درختی که قرآن می‌گوید: "لما بعث شجره" آن درختی را دارد می‌پرستند. دقیقاً نشان می‌دهد اولاً این کشورهای دیگر که فقط اینجا نیست. کل جهان و کرات دیگر هم هست، بعد ما یک سرباز فلج، ناشی، درس‌نخوانده ما هم می‌تواند یک کره را تسخیر کند. بعد همه شماها دم دارید، گوش الاغی هستید، یک‌کم هم مقدسات نور و دین دارید، احمق و خرافی! بعد یک عالمه منابع زیر پایتان است که شما که بلد نیستید از آن استفاده کنید، برای ماست! شما هم کارگران و بردگان ما هستید! بعد جالب است آخرش هم که می‌خواهد قهرمان بشود و به آن مردم کمک کند، باز یک افسر آمریکایی رهبر انقلاب می‌شود! این قهرمان آن‌هاست! آن‌ها را هم باید اگر کسی بخواهد نجات بدهد، روشنفکرش هم اوست! یعنی هم جلادش هم شهیدش، اوست. جلادش که حق دارد چون پیشرفته است، آن‌ها عقب‌افتاده هستند، می‌خواهد آبادشان کند، خب یک مشت دمدارِ سم‌دار، که شما آدم نیستید ما باید سوارتان بشویم بعد آن کسی هم که می‌خواهد از حقوق شما ملت‌هایی که دم دارند دفاع کند، او هم باز خود سرباز فلج ارتش آمریکاست! الگوسازی‌اش را کرد، فرهنگ سیاسی‌اش را داد، نظام حقوقی را تعریف کرد، نژادپرستی را توجیه کرد، بربرو برتر را تعریف کرد، مقدسات را جلوی خودش گذاشت، مفهوم انقلاب، ضدانقلاب، مفهوم اتوریته، و... یک عالمه مفاهیم پیچیده در ۷-۸ رشته علوم انسانی و تعلیم و تربیت را در یک قالب گذاشت که اغلب مخاطب هم نمی‌فهمند که این چه گفت، فکر می‌کنند که بُعد اصلی‌اش همان بُعد اکشن و هیجانات و تصاویر قشنگش است. خیلی خب، این است آن مسئله‌ای که باید به آن توجه داشته باشیم.

حالا یک کارهایی این‌جا انجام می‌شود، ممکن است ضعیف‌تر باشد ولی باید حمایت بشود. هدف فعالیت فرهنگی انتقال محتواست، بخصوص برای مخاطبی که کودک و نوجوان است، چون به شکل انتزاعی و مفهوم‌سازی نمی‌شود، باید محسوس باشد، باید به شکل داستان باشد، ولو تخیلی یا واقعی طراحی بشود و به جای ای که تولید محتوا کنند، شخصیت خلق می‌کنند. به جای اینکه بیاید به شما بگوید این صفت خوب است، این صفت بد است، شخصیت خلق می‌کند. شما داستان آن شخصیت را تعقیب کن. یک مرتبه می‌بینی ارزش، ضدارزش شده و ضدارزش، ارزش شده است. آدم‌کش دزد، می‌شود قهرمان! کشیش می‌شود یک احمق! مذهب. فلان رفتار جنسی می‌شود یک رفتار روشنفکری! حیای جنسی می‌شود یک حماقت! ولی هیچ‌کدام از این کلمات گفته نمی‌شود. از طریق یک شخصیت و کاراکتر، این همه منتقل می‌شود. آن وقت این شخصیت یک جهانی را می‌سازد که در این قالب، آن محتوا را منتقل می‌کند. عمده فرهنگ دنیا را از درون خانواده‌ها از این طریق دارند مدیریت می‌کنند. عرض کردم در اغلب دنیا ۱۰ کاراکتر اصلی‌ای که شخصیت‌سازی شده‌اند، ۱۰تایش آمریکایی است. زمان ما سوپرمن و بتمن این چیزها بود حالا بیشتر است. لحظه‌ای می‌رسد که بعد دیر است! آن وقت همه می‌فهمیم که کشور ما تسخیر شده است. ما برای چند هزار کیلومتر خاکمان را صدام آمد گرفت ده‌ها هزار شهید دادیم که آن‌ها را پس بگیریم ولی وقتی ذهنت و قلبت و خانواده‌ات و سبک زندگی‌ات اشغال شد، اصلاً گاهی متوجه نمی‌شوی که اشغال شده است. تصرف کردند تمام شد تو نمی‌فهمی! این تهاجم فرهنگی که می‌گفتند آی مواظب باشید تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی شده، بعضی‌ها می‌گفتند کو؟ کو تهاجم فرهنگی؟ به خیالش تهاجم فرهنگی مثل تهاجم نظامی است، باید خون بیاید، درد بگیرد! می‌گوید کجا؟ آن جایی هم که درد نمی‌گیرد! آن جایی که باید درد بگیرد، خراب شد، صدایش بعداً بیرون می‌آید. بعد دردش می‌آید. این مثل سرطان است. یک وقتی دردش می‌آید که بهت می‌گویند ۸۰٪ بدنت را گرفته است! این‌جوری است. مثل گاز خردل شیمیایی، بعد از ۱۰ سال بعد می‌گویند این از همان موقع شروع شده، اول خوش‌خیم است، در تو دارد گسترش پیدا می‌کند تو هم هیچ احساس دردی نمی‌کردی. حالا مثلاً بعد از ۸ سال بدخیم شده است. این هم جزو کرامت و حقوق بشر غربی است که هم این بمب‌ها را می‌سازند، هم مصرف می‌کنند، هم می‌دهند، هم علیه‌ آن صحبت می‌کنند. هنر آن‌ها این است. اصلاً یکی از چیزهای شخصیت‌سازی در فیلم‌هایشان این است، بزرگترین جنایتکاران جهان، بزرگترین طرفداران حقوق بشر هستند! این‌جوری شخصیت‌سازی می‌کنند. وحشی‌ترین تروریسم را درست می‌کنند می‌گویند برای مبارزه با تروریسم آمدیم خیلی‌ها هم باور می‌کنند! همه جنگ‌ها را راه می‌اندازند، می‌گویند ما صلح‌طلبیم! خطرناک‌ترین سلاح‌های اتمی و هسته‌ای و میکروبی را می‌سازند، اما می‌گویند ما مخالف سلاح‌های کشتارجمعی هستیم! هزاران بمب اتم دارد، تنها کشوری است که بمب اتم زده، جنایتکار جنگی، رئیس دزدها شده رئیس پلیس بمب اتم! او حالا به ما می‌گوید یک وقت سمت آن طرف نریزید؟ می‌داند که نمی‌رویم. اصلاً تو جوابت چیست؟ فرض کن ما می‌خواستیم دنبال اتم برویم، تو چه می‌گویی که هزاران بمب اتم داری، بمب اتم هم مصرف کرده‌ای؟ تو چه می‌گویی؟ رئیس دزدها رئیس پلیس شده! چرا؟ به خاطر این فرهنگ‌سازی‌ها که تا بچه ما، کودک ما، اسم غرب را می‌آوریم می‌گوید بله مدنیت، حقوق بشر، حقوق زن و... در حالی که تمام این‌ها را این‌ها به لجن کشیده‌اند!

فضای بازار ایران کلاً رها شده است، تحت اشغال است و اشغال شده است. بحث‌های فقط تئوریک و کتابخانه‌ای کافی نیست، ظرفیت‌های عظیمی در این کشور تعطیل مانده، نیروهای فعال خوبی وجود دارند که این‌ها می‌توانند کار کنند. الان یک چندتا کارتون داخلی و انیمیشن ساختند که این‌ها ضعف‌هایی دارد، همین‌ها را باید تقویت و حمایت کرد. این شاهزاده روم بود، یکی نبرد خلیج فارس بود، این فیلشاه. یکی هم شکرستان و و چندتا هم بازی‌های کامپیوتری آمده که خوب است، ارزش‌هایش باز اسلامی‌تر است، الگوهایش ایرانی‌تر است. این‌ها اگر در غرب باشد، همه می‌آیند حمایت می‌کنند تا این‌ها برجسته بشوند، قوی شوند، تکثیر بشوند، تقویت بشوند، تکامل پیدا کنند. اینجا رقابت‌ها، درگیری‌ها، دشمنی‌هاست.

بنابراین تحلیل این دوستان این است که از نظر اقتصادی به نفع شماست اگر این کار را بکنید 16- 17تا صنعت دیگر در این کشور، همه مرتبط با سبک زندگی کودک و نوجوان، در بُعد اقتصادی و فرهنگی، اشتغال و نان‌آوری ایجاد می‌کنند. هزاران هزار نفر مشغول کار می‌شوند. الان شما یک عالمه بچه‌هایی دارید، فارغ‌التحصیل رشته کامپیوتر، بی‌کارند! مدیریت نمی‌شود. این‌ها خودشان گردان و لشکرند! ارتش آمریکا و ارتش انگلیس در این حوزه‌ها تیپ و لشکر دارد که دارند کار می‌کنند. با لباس نظامی می‌آیند این کارها را می‌کنند. یکی از راهکارهای موفقیت سرمایه‌گذاری است، در سرمایه‌گذاری هم منظور بودجه محوری نیست، لزوماً سرمایه و بودجه یکی نیست. سرمایه‌گذاری‌های عاقلانه و درست در حوزه فرهنگ باید بشود، ساختارهای سرمایه‌گذاری فرهنگی تقویت بشود، شکل بگیرد. نظارت در عرصه فرهنگ در یک کشور مطلقاً نیست. فکر می‌کنند این روشنفکری و بازی است، در حالی که این هرج‌ومرج است. این دوران مادون و ماقبل عقلانیت است! وقتی عقلانیتی در یک مدیریت حاکم نیست، نظارت نیست. نظارت، علامت عقلانیت است. تمدن‌سازی بدون نظارت و مدیریت نمی‌شود. منتها نظارت باید درست باشد نه با معیارهای نادرست. الان در تولید محصولات حوزه شخصیت‌سازی که تولید ضعیف است، بیشتر واردات است، حتی نظارت حداقلی هم وجود ندارد. خیلی از همین کشورهایی که خودشان تولیدکننده این‌ها هستند، بازارشان را کنترل می‌کنند که هر کالایی با هر شرایطی تولید نشود، هر کالایی با هر شرایطی وارد هم نشود؛ که هم روی فرهنگ بچه‌هایشان اثر بگذارد و هم صنایع فرهنگی‌شان یک وقت ورشکست نشوند و رقیب پیدا نکنند. ولی در عین حال با اینکه این بازار مدیریت عقلانی نمی‌شود و بازار نابرابر است، باز هم محصولات خوب اگر تولید بشود، مردم ما شدیداً استقبال می‌کنند. این هم یک نکته جالبی است. الان از وقتی که بحث کالای ایرانی مطرح شده، من جاهای مختلف شنیدم که فروشنده‌ها می‌گویند الآن که به مغازه می‌آیند مخصوصاً خانم‌ها، قبلاً این سؤال را نمی‌کردند این حساسیت نبود ولی الان هست. می‌گویند نوع ایرانی آن را دارید؟ این یک ارزش بزرگی است. این یک تحول است اگر ادامه پیدا کند. جالب است باز از بعضی از بستگان شنیدم که می‌گفت به یک مغازه‌ای رفتیم چیزی را می‌خواستیم فروشنده گفته ایرانی‌اش را هم داریم ممکن است این نقطه ضعف را داشته باشد اما باز این نقطه قوت را هم دارد.

خب در حوزه این صنایع فرهنگی هم اگر شما چهارتا کار درست بکنید، خیلی هم استقبال می‌شود. یکی از دوستانی که در حوزه نوشت‌افزار اسلامی ایرانی بود، گفت ما در همین فرصت کوتاه، بدون حمایت، با این همه موانع، با این همه واردات، استقبالمان در افکار عمومی و خانواده‌ها در این فرصت کوتاه بیش از ۱۰ برابر شده است. گفت حتی خانواده‌هایی می‌آیند پیش ما که مادر خانه، مثلاً خیلی روحیه مذهبی یا حجاب درستی ندارد ولی در عین حال آمده از این نوشت‌افزار ما برای بچه‌اش بگیرد نه از این کالاهایی که عکس‌های چهره‌های غیر ایرانی بچه‌های کوچیک کارتونی روی آن است. آمده دنبال ایرانی‌اش و گفته من می‌خواهم بچه‌ام این‌جوری تربیت شود. خیلی جالب است! می‌گفت مادر گفت من نمی‌خواهم بچه‌ام مثل من بشود. من تا حالا این را نشنیده بودم! دیدم گاهی توی تلویزیون مثلاً دارد راجع به حجاب مصاحبه می‌کند می‌گوید من تعجب می‌کنم این‌هایی که حجاب درست ندارند! حالا خودش حجاب ندارد انگار تعریفش از بی‌حجابی چیز دیگری است. ولی این را ندیده بودم که آمده گفته من این‌ها را می‌خواهم. به او گفتند خب این‌ها برای چی؟ گفته من نمی‌خواهم بچه‌ام مثل خودم باشد. یعنی خودش هم این‌قدر شرف دارد، می‌فهمد. منتها حالا می‌گوید ما این‌جوری هستیم!

بنابراین زیرساخت‌ها را باید فراهم کنیم، بخش خصوصی با نظارت درست فعال بشود آن وقت خواهید دید که در همه عرصه‌ها انقلاب‌های بزرگ تحولات فرهنگی صورت می‌گیرد.

والسلام علیکم و رحمة‌الله



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha