شهیدان جبهه مقاومت؛ با «اشک بشر»، اشک ریختن، با «رنج بشر»، رنج بردن (تعاونوا علی البرّ و التّقوی)
نشست («صدور انقلاب»؛ عبور از «من شخصی» به «من جهانی» _ بزرگداشت سرداران شهید جبهه مقاومت و رهایی قدس _ ۱۳۹۶
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت برادران و خواهران عزیز سلام عرض میکنم. در دورهای که خیلیها سرشان به خودشان، خودِ شخصیشان گرم است، حداکثر به خودِ شهریشان میاندیشند و دیگر سقف دغدغههایشان خودِ ملیشان هست، شما به خودِ جهانی میاندیشید. جهانی اندیشیدن به یک سعه صدر بالا و سعه فکر، افاق بلند احساس نیاز دارد. بعضیها آن سوزن پرگار را که در جای "منِ" خودشان میگذارند، بازوی پرگارشان اینقدر کوتاه است و شعاع آن دایرهای که دور خودشان میکشند، به اندازه عرض بدن خودشان است. بعضیها که روح بزرگتری دارند، دایره این پرگار، خانواده، محله، بعضیها شهر را و آنهایی که روح بزرگتری دارند به کل سرنوشت ملت میاندیشند، نه فقط منافع شخصی خودشان. رؤیاها و سقف رؤیاهایشان، آشیانه و امکانات شخصی و ماشین و این چیزها نیست. بزرگ هستند و آنهایی که بزرگتر هستند به کل انسانیت، به کل مسلمین، به کل مستضعفین میاندیشند. یک کسانی را داریم که روحشان از این هم بزرگتر است که به همه موجودات میاندیشند، نه فقط به انسانها. با یک نگاه عرفان توحیدی به عالم نگاه میکنند و همهچیز را از خدا، متعلق به خدا، رو به سوی خدا، مال خدا میبینند و میدانند و با همه عالم همزادپنداری میکنند.
مقولهای مثل صدور انقلاب شاید به توضیحاتی برای رفع بعضی سوءبرداشتها احتیاج داشته باشد که منظور امام از صدور انقلاب یعنی در خود محدود نشدن و نپوسیدن، به خود و درون خود متوقف نشدن، سهم بقیه ملتها و بشریت را از آگاهی و آزادی پرداختن یا تلاش برای پرداختن؛ با اشک همه بشریت اشک ریختن، با شادی آنها شاد بودن، تلاش برای کمک به سایر ملتها برای شکستن زنجیرهای اسارت، برای رهایی از دیکتاتورها و دیکتاتوریها، برای بازگشت به اسلام و ارزشهای الهی، کمک و تعاون بر - به تعبیر قرآن کریم- «بِرّ» که فرمود: «تعاونوا علی البر» به یکدیگر و به کل بشریت کمک کنید، همه به هم بر نیکی و نیکیها کمک کنید «و لا تعاونوا» و برای گسترش دو چیز هیچ نوع مشارکت و کمکی نکنید. «علی الاثم و العدوان». «اِثم» یعنی گناه، فساد، عدوان، بیعدالتی و تجاوز. تجاوز به حقوق انسانها، ملتها که این تجاوز به حقوق ملتها به طور دستهجمعی، آن چیزی است که اسم آن را استعمار و استکبار میگذاریم که مصادیق امروزی آن آمریکا، انگلیس، اسرائیل، فرانسه، بودهاند و هستند و مصادیق دیروزی آن، فرعون و قارون و نمرود، در هر دوره تاریخ، مصادیق خودش را دارد. مرگ بر آمریکا، استکبار، صهیونیزم، همه اینها مصداق مرگ بر فرعون است، مرگ بر ظلم است. حالا هر دورهای یک مصداقی است. وقتی قرآن میفرماید: «تَبَّتْ یدآ أبی لهب و تب» بریده باد دست ابولهب، این ابولهب عموی پیامبر است ولی در جناح استکبار است؛ و خداوند میگوید این شعار را بدهید، مرگ بر ابولهب، مرگ بر عموی پیامبر. چون مربوط به توحید و عدالت و حقوق انسان است، فامیلبازی و ارث و ژنتیک و قبیله و... نداریم. حضرت امیر(علیهالسلام) به سربازان خودشان فرمودند شماها به اندازه ما، اصحاب پیامبر، محکم نیستید. ما برای دفاع از حق همهچیز را زیر پا گذاشتیم. فقط عدالت و توحید بود. با نزدیکترین کسان خود مجبور شدیم جنگیدیم. گاهی در دو تا جبهه، برادر آنطرف بود، برادر اینطرف، پسرعمو این طرف بود، پسرعمو آن طرف. ما گفتیم برای ما حق مهمتر از قبیله است.
پس اولاً روشن باشد، چندتا پیشفرض دارد، نسبت اینها را روشن کنیم چون بعضی ابهامات و سؤالها همینجاها مطرح میشود. یکی اینکه تصور نشود انقلاب یک کالاست که صادر میشود. این صدور انقلاب در واقع یک اصطلاحی بود برای نشان دادن اینکه ارتشهای غربی، به طور خاص انگلیس و فرانسه در قرن ۲۰، جهان اسلام را بین خودشان تقسیم کردند. بعد از جنگ اول و به خصوص دوم بینالملل اروپایی عمدتاً بین انگلیس و فرانسه و روسیه تقسیم شد و سهچهارتا کشورهای دیگر اروپایی، مثلاً هلند، پرتغال، اسپانیا، یک بخشهایی، یک بخشهایی آلمان، یک بخش بلژیک، اینجوری هم بوده. ولی تقریباً کل جهان اسلام در آسیا و آفریقا بین این سه- چهارتا کشور تقسیم شد و هر کدام حاکمان دستنشانده خودشان را آنجا گماشتند و تقریباً همزمان با روشهای نظامی یا اشغال و جنگ یا کودتا بر کشورهای اسلامی، ابتدا نفوذ پیدا کردند، بعداً به طور کامل مسلط شدند. یعنی همین اتفاقی که اواخر قاجار، نفوذ بود و بعد با کودتا رضاخان پهلوی را آوردند و مسلط کامل شدند، عین همین اتفاق مثلاً در عثمانی ترکیه افتاده است. نفوذ در قالب بعضی تنظیمات و اصلاحات در دوره عثمانی شروع میشود و یک مرتبه بعد از جنگ که ارتش عثمانی دیگر شکست میخورد، متحدین از متفقین در اروپا شکست میخورند، کودتا میکنند و این کمال مصطفی آتاتورک را میآورند و نفوذ به حاکمیت مطلق تبدیل میشود. آنجا هم با کودتا. در عراق هم با اشغال و کودتا، در فلسطین هم با اشغال و کمکم جایگزین کردن صهیونیستها، خشونت و ترور، در سودان هم با جنگ و اشغال، در مصر هم با جنگ و اشغال و کودتا. یعنی همهجا این سیاست را پیش بردهاند و بعد شروع کردند به تجزیه ایران. هرات و افغانستان و بلوچستان و اینها را از ایران جدا کردند که یک حائلی بین ایران، بین روسیه و هند داشته باشند چون هند خیلی انگلیس را ثروتمند کرد. انگلیس در قرن ۱۸ و ۱۹ دهها مستعمره داشت ولی از هند بار خودش را بست. یعنی با غارت کردن هند به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل شد. لذا هند همیشه برایش مهم بود و میخواست ایران را حائل بین روسیه و هند قرار بدهد و ایران را اشغال کردند و با کودتا بر ایران هم مسلط شدند. از فلسطین، مصر تا اینجا اینها همه دست انگلیسیها، بخشی، کشورها، دست فرانسویها، آسیای میانه، دست روسها.
این نهضت بیداری اسلامی، انقلاب جهانی اسلام، صدور انقلاب، تلاش برای تشکیل امت واحده اسلامی، عزت و وحدت مسلمین، بازسازی تمدن اسلامی، ساختن تمدن معاصر و جدید اسلامی و عناوین مختلف دیگری که به کار برده میشود، هدف یک پروژه را دارد از ابعاد مختلف بیان میکند. این پروژه اولاً بیش از ۱۰۰-۱۵۰ سال است در جهان اسلام هم با مایههای شیعی هم سنی، هم فرهنگی، هم نظامی، هم سیاسی، هم علمی و روشنفکری و هم اقتصادی و نگاههای خاص وجود داشته است. اما در تمام این صدواندی که جهان اسلام متلاشی شد و به دست ارتشهای غرب و حاکمان وابسته افتاد، به اندازهای که انقلاب ما موفق شد، هیچکدام از نهضتها موفق نشده بودند، همه شکست خوردند. هیچکدام تا این حد پیروز نشدند که ملت میلیونی به صحنه بیاید با کمترین خشونت، بدون جنگ مسلحانه، به دست ملت، حکومت بسیار تقویتشده، سلطنت، دیکتاتوری، سکولار و مستظهر به پشتیبانی صددرصد همه قدرتهای غربی، حتی شرقی! یعنی حتی شوروی و چین هم مایل به سرنگونی رژیم شاه نبودند، چالش داشتند. اولین پیروزی بزرگ بنیادین جهان اسلام بعد از یکونیم قرن استعمار و تحقیر و غارت و اسلامستیزی و اشغال. همه نهضتهای قبل از ما در جهان اسلام شکست خوردند. این اولین نهضتی بوده که پیروز شده و حکومت تشکیل داده و رابطهاش را با مردم محکم حفظ کرده است. شعارها و اصول و ارزشهای اصلی انقلاب را در رده امام و امت حفظ کرده است. حالا این وسط در حکومت، یک کسانی همیشه مسئلهدار یا بودند یا نبودند، بعد میشوند ولی انقلاب، همان شعارهای اول انقلاب را تکرار میکند و این یک شاخص مهمی است.
نکته بعدی این است که نسبت آن با دخالت در امور داخلی سایر کشورها چیست؟ قراردادی را امضا کردی، چرا ما به آن قراردادها باید وفادار باشیم؟ صدور انقلاب، امام گفت به این معنا نیست که سرزمینهای دیگران را تصرف کنیم، حکومتی را با لشکرکشی سرنگون کنیم. اینها صدور انقلاب نیست. هیچوقت اینها را امام نگفت. عبور نظامی از مرزها برای تحمیل یک حکومت دیگری بر ملتی که از ما دعوتی هم نکرده، کمکی هم نخواسته، به این معنا نبوده. البته این nation-state با تعریف غربی و با مرزبندیهای استعماری، بعد از اشغال جهان اسلام، کاملاً توطئهآمیز بوده، به قصد تسلط بر جهان اسلام بوده، همیشه اختلافانگیز بین ملتهای مسلمان همسایه بوده است.
سوم اینکه، امروز خود آنها این مرزها را به رسمیت نشناختند. اگر این مرزها معتبر است، چهطور شما هر وقت دلتان میخواهد از این مرزها عبور میکنید؟ به هر کشور اسلامی هر وقت اراده میکنید، حمله میکنید، اشغال میکنید. آمریکا آنطرف عالم است، انگلیس آنطرف است، میگویند ما به خاطر منافع یا امنیتمان میآیند اینطرف عالم حمله میکنند، کشورهای اسلامی را اشغال میکنند. حتی برخلاف قوانین سازمان ملل که خودشان نوشتهاند! این قوانین برای بقیه لازمالاجراست ولی برای آنها هیچ نوع محدودیتی ندارد. مثل اینکه برای کنترل بقیه نوشته شده است. شما بدون هیچ مجوز قانونی، حتی قوانین بینالملل، هر وقت میخواهید و خواستید دوباره به کشورهای اسلامی حمله میکنید. لیبی، سوریه، عراق، افغانستان، یمن، میآیید میزنید. چهطور وقتی شما از آنطرف عالم در تجاوز به سرزمینهای اسلامی، مرزها و دخالت در امور داخلی دیگران سرتان نمیشود؟ اما اگر مسلمین در دفاع از سرزمینهای اسلامی برای مبارزه با اشغالگر به کمک هم بیایند اسم این دخالت در امور دیگران است. این نمیشود. البته ما در اسلام یک حکم داریم. هر کشور و سرزمین اسلامی که مورد تجاوز نظامی و اشغال قرار گرفت، بر بقیه مسلمین، همهشان واجب کفایی است که خودشان را به صحنه برسانند و اشغالگر را بیرون کنند. جهاد دفاعی واجب است، احتیاج به دستور و اذن مجتهدی هم ندارد، برای زن و مرد هم واجب است. در دنیا هم موجه است. فرق هیتلر با اینها این بود که هیتلر شکست خورد. مثل هم بودند. بین اتحادیه آلمان و ایتالیا و ژاپن علیه اتحادیه انگلیس و فرانسه و روسیه و آمریکا جنگ قدرت بود. دوتا بلوک قدرت تشکیل شده، بر سر اروپا و بر سر مستعمرات اروپاییها در کشورهای دیگر به جان هم افتادند. اگر هیتلر پیروز شده بود الان دنیا یک شکل دیگری داشت. مدرنیته، تعریف آلمانی و نازی داشت. آن وقت این فیلمهایی که برای جنگ جهانی دوم میسازند قهرمانهایش آلمانی بودند، شکستخورده، همه آمریکایی، انگلیسی، فرانسوی بودند، اینجوری بود. یا در دعوای شرق و غرب اگر کمونیستها پیروز شده بودند، امروز دانشگاههای دنیا، علوم انسانی، علوم اجتماعی، اقتصاد، جامعهشناسی، همه اینها از نوع سوسیالیستی و چپ بود و میگفتند علوم انسانی، علم، اینهاست. تفکر سرمایهداری علم نیست. حالا چون اینها بردهاند همهجا در دانشگاهها کتابهای اینها تدریس شده و میشود. علوم انسانی با تعریف اینها، تعریف اقتصاد، تعریف توسعه، آرتیستها، آدم خوبها، قهرمانها، اینها هستند، و مخالفها اینها ضد قهرمان هستند. اینها جنایت میکنند، باز هم قهرمان هستند. آن ملتی که دارد از خودش دفاع میکند، او تروریست و وحشی است. ارزش و ضدارزشها طبق این نصاب تعریف میشود. او از آنطرف عالم میآید غارت میکند و میکشد، میگویند خب کاری کرد، برای دفاع از دموکراسی و مبارزه با تروریسم و دفاع از صلح جهانی بود! این از خودش دفاع میکند، میگویند جنایتکار و تروریست و بنیادگرا و افراطیون هستند، اینها تهدید برای تمدن جهانی هستند. اصلاً آمریکا در جنگ اول و دوم به خصوص، جنگ دوم، به چه عنوانی وارد کشورهای دیگر شد؟ مگر در جنگ اول خاک آمریکا مورد هدف قرار گرفته بود؟ نه، دنبال یک بهانهای گشتند که وارد شوند چون احساس کردند اگر وارد نشوند، کل اینها شکست میخورند، بعد او سراغ خودشان میآید. اگر هم نیاید این کشورهای اروپایی در جنگ دارند نابود میشوند، یک خلاء قدرتی پیدا میشود، از این خلاء باید آمریکا استفاده کند، بیاید رئیس بشود و همین کار را هم کرد. یعنی اگر جنگ اول و دوم در اروپا نبود آمریکا ابرقدرت نمیشد. انگلیس و فرانسه و آلمان و... همه اینها در دوتا جنگ خودشان به فاصله ۳۰ سال زدند همدیگر را خورد کردند ضعیف شدند این وسط، آمریکا از این خلاء قدرت و ثروت استفاده کرد و به میدان آمد. آمریکا ۷۰-۸۰ سال است که ابرقدرت شده، قبل از این که ابرقدرت نبوده.
یک بخش مهمی از بیداری اسلامی و انقلاب و صدور انقلاب، تحت تأثیر اتفاقاتی است که در ۲۰۰ سال گذشته در اروپا افتاد چون بعد آنها سراغ جهان اسلام آمدند، شکستهای قبلیشان را جبران کردند، مسلط شدند. نهضت مقاومت که شکل گرفت، این نهضت مقاومت، همان نهضت بیداری اسلامی است. صدور انقلاب یعنی وقتی نهضت مقاومت در ایران پیروز شد حالا در کل جهان اسلام گسترش پیدا کند تا قدرت تصمیمگیری را به خود ملتها برساند.
نگاه جنبش جهانی اسلام به پروتکلهای بینالملل چیست؟ بخشی از آن ظالمانه است، با اهداف ظالمانه توسط برندگان جنگ اول و دوم اروپا بر کل جهان تحمیل شد. چون اینها بمب اتم پیدا کردند و پیروز شدند، اینها برای کل جهان برنامه ریختند. دیگر اینکه خودشان هرگز به اینها پایبند نبودند و نیستند. هر وقت میخواهند به یک جایی حمله کنند، دیگر به سازمان ملل هم کاری ندارند. اگر شد سازمان ملل را پشت خودش میکشاند اگر هم نشد میگوید ما رفتیم! اصلاً حمله به عراق و افغانستان خلاف قوانین سازمان ملل بود. خلاف قوانین بود، تحریمها خلاف بود. اینها گفتند ما خودمان یکطرفه عمل میکنیم. بقیه را هم تهدید میکنیم. یا با ما هستید یا بر ما هستید. بقیه هم خب ضعیف و آسیبپذیر، میترسند. این اهمیت قضیه است.
یک جنبش یکونیم - دو قرنی در جهان اسلام، بعد هم تحقیر و اشغال و استبداد و استکبار و دینستیزی و بیعدالتی، دهها قیام در جهان اسلام برای رهایی و آزادی با شعار اسلام شکل گرفته است همه شکست خوردند. بعضی پیروزیهای بزرگتر، بعضیها کوچکتر. اولین نهضت اسلامی که پیروز شده اینجاست. اولین جنبش مقاومتی که بعد از فروپاشی تمدن اسلام در یکی دو قرن اخیر شکل گرفت، اینجا بوده است. اولین نهضت اسلامی که توانسته ۴۰ سال با مشارکت مردم و حفظ شعارهای اصلی انقلاب بماند. این تجربه انقلاب ایران و پیروزی ایران را اگر از دست بدهید و اگر سقوط کند تا ۵۰۰ سال دیگر جهان اسلام و به خصوص ایران، توسری خواهد خورد؛ یا فاسد و سکولاریزه بشود، از مردم جدا بشود، از خدا و دین جدا بشود، مستحیل و استحاله بشود یا براندازی بشود، دوباره اینها بر جهان اسلام مسلط میشوند. این دفعه دیگر ممکن است هزار سال حکومت کنند. خیلی هزینهها پرداخت شده و به اینجا رسیدهایم، این را باید حفظ کرد، باید اشکالات آن را برطرف کرد، باید اصلاح کرد، تقویت کرد و آن را جهانی کرد.
آیا صدور انقلاب، تلاش برای تشکیل یک استعمار اسلامی است؟ به آمریکا و انگلیس میگوییم شما بروید حالا از این به بعد ما خودمان غارت میکنیم؟ «لایریدون عُلُوًّا فیالارض ولا فسادا». اصلاً یک معیار که چه کسانی صالح و مصلح هستند و چه کسانی در سطح بینالملل و ملی فاسد و مفسد هستند این است که هدفشان «عُلو» است «عُلو» یعنی من از شما بالاتر و عالیتر هستم. ما از شما بهتر هستیم، ما باید رئیس بشویم. آیا میگویند «أنا ربکم الاعلی»؟ دنبال عُلو هستند یا دنبال فساد هستند؟ ظلم و فساد، این همان است که فرعون و فراعنه تاریخ گفتهاند و امروز هم اینها میگویند. حالا گاهی فرعون کوچولو دارید، مثل صدام و شاه، آل سعود، فرعونهای ملی و منطقهای. یک وقت فرعونهای بزرگتری دارید مثل آمریکا و شوروی و آلمان هیتلری و این تیپها. ولی همه حرفشان یکی است. قارون سرمایهداری که بقیه غارت بشوند، همهچیز دست ما باشد. همانطور که قرآن میفرماید: «با سه شاخه فرعون و قارون و بلعم باعورا روبهرو میشوید. این جنبش اسلامی با همین سه شاخه روبهروست: 1) با فرعون که قدرت است، 2) با قارون که ثروت است و 3) با بلعم باعورا که مذهب و معنویت قلابی است. در روایت داریم که بلعم باعورا مستجابالدعوه بوده، واقعاً به مقامات بالای عرفانی رسیده بوده، واقعاً اهل مکاشفه و کرامات بوده ولی همین آدم، بعد سقوط میکند. توجه به دنیا که قرآن میفرماید: «أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ» برای همیشه به زمین و اصالت دنیا چسبید، و آن کرامات از او گرفته شد و جُرثومه گند شد! که او را به سگ هار تشبیه میکند. همین سهتا الان در برابر نهضت اسلامی ایستادهاند. آخوند درباری و عرفانها و معنویاتهای قلابی، مسئولیتستیز، دست درویش در دست شاه، هم قدرت، سرکوب، کشتار و هم ثروت، سرمایه؛ سرمایهدارهایی که اغلب آنها یهودی هستند. بعد که اینها را درهم شکستیم، انقلاب اینجا پیروز شد، در منطقه همینها جلوی تو ایستادهاند. ائتلاف صهیونیستها و... آمریکا و انگلیس گسترش پیدا کردید و الان قویترین قطب جهان اسلام و عرب شده است، باز همان سهتا جریان در برابرت ایستادهاند: فرعونهای منطقهای، فرعونکها و فرعونهای جهانی، قارونکهای منطقه و قارونها (صهیونیستها) و بلعم باعوراها(آخوندهای وهابی) و آخوندهای درباری و حکومتی و کلیسا، پاپهایی که علیه ظلم هیچوقت حرف نمیزنند. به مظلومی که از خودش دفاع میکند، نصیحت میکنند که خشن نباش! کنار مظلوم نمیآیند که در دهان ظالم بزنند.
پس صدور انقلاب، تحمیل حکومت و قدرت بر سایر ملتها نیست. تجاوز، استعمار اسلامی، حریمشکنی، تحمیل چیزی بر ملتها و دولتها نیست. پس چیست؟ لبیک گفتن به استغاثه ملتها و دولتهایی که آماده مقاومتاند و مورد حمله قرار میگیرند. اصلاً فلسطین و اولاً سرزمینهایی مثل فلسطین یا عراق و افغانستان که اشغال شدهاند، احتیاجی به اجازه گرفتن ندارند همه مسلمین باید بروند دفاع کنند. همین الان یک کشور اسلامی در آفریقا مورد اشغال قرار بگیرد، جهاد معنیاش این است که نباید بنشینی بگویی حالا اگر ببینند آنها موافقاند که ما برویم یا نه؟ نه، این دفاع از اسلام و عزت مسلمین بر همه واجب است. اگر آنطرف عالم سرزمین اسلامی اشغال شد همه باید بروند تا جایی که میتوانند باید بروند کمک کنند، اشغالگر را بیرون بکنند. مسئله فلسطین، فلسطینیها نباید تسلیم شوند. فلسطین سرزمین اسلامی است، قدس قبله دوم مسلمین است. فلسطین، مسئله فلسطینی نیست، مسئله عربی نیست، مسئله اسلامی و انسانی است. اگر فرضاً همه آنها خیانت میکردند باز جهاد برای آزادی فلسطین واجب بود. البته همانجا هم عقیده اسلامی این نیست که مسیحیها و یهودیها حق ندارند فلسطین بیایند. قدس برای هر سه دین مقدس است. حضرت عیسی(ع) فلسطینی است. حضرت موسی(ع) نهضت عظیم تمدنساز خود را در این منطقه فلسطین مأموریت الهی داشت. عروج پیامبر، معراج پیامبر از آنجاست، قبله اول مسلمین آنجاست. مسیحیان و یهودیان فلسطینی باید در فلسطین باشند نه این چند میلیونی که از جاهای دیگر آمدهاند و خانههای اینها را اشغال کردند، آنها باید بروند. خود ملت فلسطین، مسلمان، مسیحی، یهودی که اکثریت، غریب به اتفاقشان، مسلمان بودند، اینها رأیگیری میکنند و در مورد آینده خودشان تصمیم میگیرند. اما قدس از اشغال صهیونیستها باید آزاد بشود. بعد، مسیحی، یهودی، مسلمان، همه در عبادت آزادند، همه بیایند به مقدسات خودشان، کنار هم، برادرانه عبادت کنند.
سؤال بعدی این است که این نهضت بیداری اسلامی و صدور انقلابی که امام مطرح میکند، نگاهش به سایر ادیان چیست؟ ما همهجا روشن کردهایم، مراد، جهاد اسلامی علیه مسیحیان یا جهاد علیه یهودیان نیست. اصلاً قرآن نفرموده جهاد مسلمان علیه مسیحی، جهاد مسلمان علیه یهود. آن یکی دو جنگی هم که در صدر اسلام بین پیامبر و یهود پیش آمد، به خاطر یهودی بودنشان نبود. اصلاً پیامبر وقتی وارد مدینه شدند، یهودیها با ایشان به عنوان حاکم و ولی امر بیعت کردند و اولین قانون اساسی اسلامی که در مدینه نوشته شده، میگوید «برادران یهود ما» تعبیر به برادر میکند. میگوید اینها جزو امت ما هستند. آزادی عبادت، آزادی دین، حقوق اجتماعی، انفرادی، هیچکس حق ندارد مزاحم اینها بشود. پیامبر یک جا میفرمایند که اگر کسی مزاحم اقلیتهای دینی بشود و به آنها توهین کند و حقوق آنها را پایمال کند، «أنا أخاصمه یوم القیامة» تا ابد بدانید اگر به این اقلیتها توهین کنید، با آنها گفتوگو بکنید، دعوت بکنید، محبت هم به آنها بکنید. حق ندارید به حقوق و حرمت و آزادی و دین آنها تعرض کنید.
پس این هم روشن بشود که صدور انقلاب، بیداری اسلامی در مسئله ادیان، مبتنی بر آزادی ادیان است. غیرمسلمین حق دارند در امور شخصی خودشان طبق دین خودشان عمل کنند. nation-state و مرزها اگر اشغال بشود، چه وضعی دارد؟ اشغال نشود، چه وضعی دارد؟ منشأ قوانین چه بود؟ آثار و کارکرد آن چیست؟ و اینکه خود غرب اصلاً و هیچوقت به این مرزها احترام نمیگذارد. هر وقت اراده کند و نترسد هرجا بخواهد میرود. ایران نمیآید برای اینکه میترسد. میداند اینجا اگر بیاید دیگر نمیتواند بیرون برود. عراق و افغانستان را هم باور نمیکرد اینجوری بشود و الا نمیآمدند. عراق و افغانستان هم خودشان میگویند ایران، انقلاب، ما را از آنجا بیرون کرد. ۶ سال هم هست که آمدند سوریه را بگیرند ولی نتوانستند و شکست خوردند. لبنان همینطور، غزه همینطور.
خب برای اولین بار پشت این جنبش بیداری یک قدرت قوی نظری و تئوریک است. قبلاً جنبشهای اسلامی که ایجاد میشد، در برابر مثلاً ایسمهای مختلف غربی همهشان شرمنده بودند یا جواب درستی نداشتند، افراط و تفریط میکردند. یا سوسیالیزم میآمد، ناسیونالیزم میآمد، لیبرالیزم و نئولیبرال میآمد در حوزههای مختلف اقتصاد، بعد علوم انسانی از نیمه قرن ۱۹ آنجا با مبانی مادی و سکولار تئوریزه شد، در قرن ۲۰ مدام ترجمه شد آمد، نظامسازی پیش میآمد. دوره مشروطه بین خود فقها و علما اختلاف میافتاد، چهکار باید کرد؟ به کلی رد کنیم؟ بپذیریم؟ یا بخشی از آن را بپذیریم، یا بخشی از آن را نپذیریم؟ آیا اینها میخواهند اسلام یا دین را مدرن کنند یا مدرنیته را دینی کنند؟ کدامش است؟ قرار است در حوزه سیاست، دین دموکراتیزه بشود یا قرار است دموکراسی دینی بشود؟ اینها دوتا جریان است. خب ما همه این تجربهها را پشت سر گذاشتیم. امروز یک بنیه قوی تئوریک و نظری است که در برابر تمام این جریانها از موضع بالا و با آگاهی دارد برخورد میکند.
البته ما هنوز اشکالات زیادی در حوزه و دانشگاه داریم اما انصافاً بنمایه فکری بیداری اسلامی امروز در ایران از همه جهان اسلام قویتر است. راجع به همه مسائل اینجا اظهارنظر میشود، کتاب مینویسند، مقاله مینویسند، جواب میدهند. بحثهای محیط زیستی با آن گرایش پیش میآید، محیط زیست با یک گرایش دیگری در برابرش مطرح میشود. بحث حقوق زن و فمینیزم و اینها مطرح میشود در برابر جریان افراط ضد زن، زنستیز و جریان افراطی به اصطلاح زنزدگی و زنمحوری که آن هم به ضرر زن میشود. آن هم به ضرر زن است، هر دوش به ضرر زن است. یک مرتبه رویکردهای اسلامی که حقوق زن، حقوق مرد، حدودشان، شأن خانواده، زن در خانواده، زن و خودش، زن و جامعه، مرد و خودش، مرد و خانواده، مرد و جامعه، رابطه مرد و زن، خب ما امروز خیلی با چشم بازتری میاندیشیم، میتوانیم نه متحجرانه و متوفقانه چشمهایمان را راجع به مسائل جدید ببندیم و نه تسلیم و واداده و مترجم، ترجمه زده شویم تحت این عنوان که ما میخواهیم مدرن بشویم. از این نظر این جنبش امروز هیچوقت در این ۱۵۰ سال گذشته جنبش اسلامی تا این حد عالم و بصیر و آگاه نبوده است. امروز به راحتی نمیتوانند بیایند شبهه بیندازند، یک مرتبه کل ملت و دولت و نخبگان را آب ببرد! قشنگ در برابر آن، ولو دیر و زود، مقاومت میشود، افشا میشود و جواب آن داده میشود. نگاه آن به مرزها و ادیان را گفتیم، مذاهب مختلف اسلامی که این متأسفانه یکی از موانع بزرگ وحدت امت بود و در همین قضایا هم از این سوء استفاده کردند، دیدید نهضت بیداری اسلامی را در جهان عرب به جنگهای مذهبی تبدیل کردند. اسرائیل لب پرتگاه بود، چهارتا از حکومتهای دیگرشان هم افتاد، بقیه هم به سرعت داشتند سقوط میکردند ولی یک مرتبه جنگهای مذهبی راه انداختند، تمرکز روی سوریه، عراق و برای این که سه- چهارتا کار بکنند، هم رژیمهای وابسته و خائن خودشان را حفظ کنند که فعلاً تا حدودی موفق شدهاند. تا الان البته. رژیم صهیونیستی را حفظ کنند که لب پرتگاه بود و برای اولین بار در تاریخ صهیونیزم چهارتا شکست پیدرپی خورد و بدانید شکست صهیونیسم و اسرائیل، شکست کل غرب است چون همه پشت او ایستادهاند. شکست یک کشور، یک دولت اشغالگر نیست. کل غرب است. اگر انشاءالله فلسطین آزاد بشود کل جهان اسلام آزاد میشود و اصلاً وضعیت قوا و معادله قوا در جهان، کلاً عوض میشود چون آنجا خط مقدم است و غرب تمام حیثیت و همه چیز خود را آنجا گذاشته است. نظامی سختافزاری، نرمافزاری، آبرو و... را آنجا گذاشته است. شما ببینید همه گروهها و جناحها در آمریکا و اروپا، احزاب، موقع انتخابات، همه باید بیایند اسرائیل، با اینها بیعت کنند. خط قرمز همهشان است. علیه هولوکاست در هر کدام از کشورهای اروپایی حرف بزنی، شما را میگیرند ولی علیه خدا هر چه میخواهی بگو! علیه مسیح بگو، فحش بده، آزادی بیان است! منافع سرمایهداری و اصول صهیونیزم، خط قرمز است، اینقدر برایشان مهم است. لذا این قضیه مرگ بر اسرائیل این است. از مذهب سوءاستفاده سیاسی کردن دقیقاً این کاری بوده که خودشان کردهاند. یعنی اسم دین و مذهب و پیغمبر و اینها را برای استعمار و استکبار و غارت و تجاوز آوردهاند. نخستوزیر صهیونیست بود، گفت که سه تا جمهوری اسلامی اطراف ما تشکیل شده. یکی جنوب لبنان، یکی کرانه باختری، یکی هم در غزه. مانده چهارمیاش که از آن طرف از پایین هم یک جمهوری اسلامی درست شود که دیگر ما کلاً محاصره میشویم خب اینها دارند میگویند الان اردوگاه مقاومت انقلاب اسلامی در منطقه پیروز و مسلط شده است. ۵ تا کشور آزاد شدهاند، در این اردوگاهاند یا دیگر دارند از دست دشمن بطور کامل خارج میشوند. اینها حیاط خلوتهای اینها بودهاند. خب این شد یک بلوک جهانی. انقلاب اسلامی، نفوذش، نفوذ مردمی است، نفوذ فکری و ایدئولوژیک است، نفوذ در قلبهاست. از نظر نظامی هم میگویند هیچوقت جنبش مقاومت اسلامی مثل امروز قوی نشده بود. این که گفتند انقلاب ما دهه ۵۰ شما را از ایران ریختیم دهه ۹۰ هم از کل منطقه شما را بیرون ریختیم. این را یادتان نرود! ما میدانیم کجاط شما میسوزد! از منطقه شما را بیرون ریختیم. شما عراق و افغانستان را داشتید قورت میدادید، از توی حلقومتان بیرون کشیدیم. الان انقلاب اسلامی آنجا نفوذش بیشتر است، مردم با آن هستند یا شماها؟ تازه سرزمین هم دست شما نیست. شما ۶ سال است جنگ جهانی راه انداختید که سوریه را بگیرید، نتوانستید! از چه کسی شکست خوردید؟ خودتان میدانید از چه کسی شکست خوردید. لبنان، حیاط خلوت شما بود، امروز دست شما نیست، حتی این سعد حریری که آدم خودتان بود، دیگر برگشته، مجبور شدند زن و بچهاش را، خودش را بگیرند و بازداشت کنند. آمد لبنان گفت ک با حزبالله و ایران است و از این طرف شروع کرد به لج درآوردن آنها صحبت کرد. شما لبنان را هم از دست دادید، شما غزه و فلسطین را از دست دادهاید. در جنگ ۳۳ روزه، نخستوزیر اسرائیل گفت هزار موشک توی سر ما خورد و ما برای اولین بار در تاریخ اسرائیل، مجبور شدیم هیئت دولت را در زیرزمین تشکیل بدهیم.
خب امروز قدرت نظامی منطقه، قدرت مردمی منطقه کیست؟ معاون رئیسجمهور آمریکا میگوید که یکی از چهار قدرت اصلی جهان در آغاز قرن ۲۱ میلادی، ایران است. میگوید سرنوشت دنیا با توافق این چهارتا قدرت مدیریت میکنند. میگوید ما هستیم، یعنی آمریکا، روسیه، ایران، چین. این اولین بار است که بعد از سقوط جهان اسلام به دست اینها، یک چنین استقلال، آزادی، قدرتی پیش میآید. استعمار و ضداستعمار، هر دو بینالمللی عمل میکنند ولی این کجا و آن کجا؟ اینها میگویند ما جهانی عمل میکنیم، استکبار، اما ضداستکبار جهانی عمل نکنید! شما اگر جهانی میاندیشید، ما هم جهانی میاندیشیم. شما میخواهید جهانی عمل کنید، استکبار، خب ضداستکبار هم جهانی عمل میکند. خب این را که هم غرب قبول دارد، خود شما همهجا از مرزها عبور کردید. هم مارکسیزم شرق قبول داشت هم امپراتوری شرق، یعنی شوروی کمونیستی، همهجا را میگرفت، میگفت آزاد کردیم! هرجا را اشغال میکرد، میگفت آزاد کردیم! آمریکا و غرب هرجا را میگرفتند، میگفتند: اینها به جهان آزاد ملحق شدهاند. چریکهای کمونیست انقلابی، همین چهگوارا، کاسترو، اینها اصلاً ارزششان آن زمان به این بود که میگفتند چهگوارا، یک پزشک آرژانتینی است، آمده برای آزادی کوبا جنگیده، وزیر نیشکر کوبا شده، بعد اسلحه برداشته برای انقلاب رفته در سه- چهارتا کشور دیگر آمریکای لاتین و بالاخره در بولیوی کشته شده است.
پس این مسئله صدور ارزشها، گسترش ارزشها را که همهتان هم قبول دارید، هم گفتید، هم کردید. اصلاً وقتی انقلاب فرانسه پیروز شد، گفتند این انقلاب فرانسه نیست، این انقلاب اروپاست! ۱۰-۱۵ سال بعد ناپلئون به همین عنوان بعد از جمهوری انقلاب فرانسه اعلام امپراتوری کرد! دوباره امپراتوری شاهی شد و بعد تحت عنوان فرانسه رفت کل اروپا را به خاک و خون کشید. این هم انقلاب فرانسه، مظهر لیبرالیزم.
انقلاب شوروی، کمونیزم اصلاً شعار لنین رهبر انقلاب شوروی این بود که یک جنبش جهانی است ما باید همهجا به جنگ سرمایهداری برویم. بعد استالین رفت نصف جهان را اینها گرفتند اشغال کردند. نصف کره زمین دست اینها افتاده بود. منتها بعد یادشان رفت قرار بود کمک به زحمتکشان و مبارزه با سرمایهداری کنند! خودشان به جای سرمایهدارها یک سرمایهداری دولتی بینالملل درست کردند! آمریکا هم تحت عنوان جهان آزاد و جهان غیر آزاد و ما رهبر جهان آزادی هستیم با شعار لیبرالها شروع به غارت جهان کردند.
خب حالا سؤال ما این است که چطور لیبرالیزم سرمایهداری جهانی عمل کرد؟ مارکسیزم شرق هم که جهانی عمل کرد. خود شما هم الان جهانی میآیید اشغال میکنید. در تمام کشورها داخل کشورها نیروهای مختلف فعال فرهنگی، سیاسی، جاسوس، نظامی، اطلاعاتی، ترور دارید، هیچکدام اینها عیبی ندارد اما اگر ضد شما بیاید جهانی عمل کند بعد شعار در دهانها میاندازید که نه غزه، نه لبنان، سوریه را رها کن! سوریه را رها کنیم که تو آن را بخوری و قورتش بدهی؟ از توی حلقومت آن را بیرون کشیدیم! نه غزه، نه لبنان برای اینکه غزه و لبنان دست صهیونیستها بیفتد؟ نه آقا! لبنان را اشغال کردید، نصف لبنان را تا بیروت گرفتند، بیرونشان کردند. لبنان و غزه اصلاً دقیقاً این شعارها معلوم است از کجا آمده است؟ از آن جاهایی که ضربه آن را خوردهاند، از آنطرف آمده است. سوریه را رها کن. خب بعداً بگو عراق را رها کن، بعد هم ایران را رها کن! حالا ما از این به بعد به شما میگوییم ایران را از شما پس گرفتیم، عراق و سوریه را هم مجبور شدید عقب رفتید، حالا کمکم ما به شما میگوییم کل جهان اسلام را رها کن. کمکم حجاز را رها کن، یمن را رها کن، اردن را رها کن، مصر را رها کن. یک زمانی میگفتیم کربلا کربلا ما داریم میآییم. حالا باید گفت شمال آفریقا، شرق آسیا ما داریم میآییم! بوسنی مسلمانهای سنی حنفی را در قلب اروپا قتلعامشان میکردند. یک حکومت مسلمان کمک نکرد، فقط بچههای ما آنجا رفتند به اینها آموزش دادند، سازماندهیشان کردند، شهید دادند، جنگیدن یاد دادند که اینها حلقه محاصره جنایتکارهای صرب را شکستند. آمریکا و دیگران همه ایستادهاند گفتند مسلمانها اینجا قتلعام بشوند، اگر وسط اروپا یک جامعه مستقل مسلمان و یک حکومت مسلمان تشکیل بشود، بعد ممکن است کل اروپا را بگیرد. همه توافق کردند مسلمانهای بوسنی باید سرکوب بشوند. خب فقط بچههای ما رفتند، آموزش دادند.
در درجه اول نقطه هدف جهان اسلام است، در درجه اول ایران، در درجه دوم جهان اسلام، هرچه نزدیکتر و شدنیتر، اولویت بیشتر، هر کدام مهمتر، اولویت بیشتر. مثلاً خب فلسطین از کل جهان اسلام از یک جهاتی واقعاً مهمتر است. گاهی بعضی از مسلمانها از این چچن و کشمیر هند و اینها میگویند که چرا مدام فلسطین، فلسطین میگویید؟ مگر ما مسلمان و مظلوم نیستیم؟ شما هم مسلمانی، هم مظلومی. اما اگر فلسطین آزاد بشود، شما همه آزاد میشوید. آن کلید رهایی جهان اسلام است. سمبل پیروزی جهان اسلام بر غرب خواهد بود. اگر آنجا آزاد بشود، بقیه خودشان مجبور میشوند بروند یا حقوق شما را رعایت کنند. این هم روش است؛ و هدف درجه سه، مستضعفین جهان هستند. امام(ره) گفت ما باید یک حزب مستضعفین جهان تشکیل بدهیم. تمام مظلومین و مستضعفین و فقرا، غارتشدهها، ولو غیرمسلمان، اینها جزو جامعه هدف ما هستند. امام میگوید که کاری کنیم که نه فقط از مناره مساجد، از ناقوس کلیساهای جهان هم شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی بیاید.
خب سعی کردم یک مقدار ماهیت این صدور انقلاب و نهضت بیداری و روش آن را بگویم. این شمعی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. اولاً این جمله را چه کسی گفته؟ اصلاً این جمله درست نیست. بسا که ممکن است شما در خانهات شمع نداری ولی لازم باشد شمع را ببری مسجد. چه کسی گفته شمعی که در خانه لازم است، نباید مسجد ببری؟ گاهی باید فداکاری کنی. عیبی ندارد خانه من تاریک بشود، مسجد روشن بشود. اصلاً ایثار و فداکاری، مسلمانی معنیاش این است. این شعار و این شعار برای یک جای خاصی است که کسی یک چیز لازم را فدای یک چیزی که اصلاً ضرورتی ندارد و وظیفه نیست بکند، این ممکن است. ولی این که دلیل این باشد نه. اصلاً اگر قرار بود این باشد، پیامبران چرا قیام کنند؟ چرا این همه مشکل برای خودشان و پیروانشان به وجود بیاورند؟ چرا در تحریم، در محاصره، در قتل، در جنگ باشند؟ خب همان زمان هم میگفتند آقا شما سری که درد نمیکند، چرا دستمال میبندی؟ چرا دشمنتراشی میکنی یا رسولالله؟ محاصره شدهای، گرسنه، پشت خندق، سنگ به شکمت بستهای. میگویید سه روز است نان نخوردم! همان لحظه نامه مینویسید به تمام قدرتها و ابرقدرتهای جهان که تسلیم شوید. ملتهایتان را رها کنید، بگذارید خود ملتهایتان تصمیم بگیرند. دست جنایت از سر ملتها بردارید. اَسلِم تسلَم، خب چرا اینها را میگویند؟ این مثل این است که جنگ شروع شد، صدام آمد خوزستان و... را گرفت، و شما در تهران هستید یا مثلاً در مشهد هستید، بعد بقیه بگویند ما اینجا خودمان مشکلات داریم. شمع و چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. ما اینجا خودمان مشکلات داریم، خانواده گرفتاری داریم، چک عقبافتاده داریم و... حالا باید برویم آنجا بجنگیم؟ بله آقا! اگر نروی هم آنجا را میگیرد هم اینجا سراغت میآید. بله باید بروی دفاع کنی.
دوم این که این شایعات عظیم که آقا ایران میلیاردها پول برداشته، در خیابانهای سوریه و عراق پول خرج کرده، دروغ است.
سوم، شما داری از ملت و منافع ملی خودت داری دفاع میکنی. یا مسلمانی یا ملی یا انسان هستی. اگر انسانی، میگویی من نه مسلمانم، نه ایرانی هستم بلکه انسانم. انسانیت به تو اجازه میدهد که بتوانی به یک ضعیفی کمک کنی ولی نکنی برای اینکه خودت راحتتر باشی؟ میگوید این خلاف انسانیت هم هست. صدور انقلاب، دفاع از انسان و انسانیت در سراسر جهان است. همه بشر همخانواده هستند. همه ما یک خانوادهایم. ۷ میلیارد، یک خانوادهایم، همه برادر و خواه هستیم. آنطرف عالم ظلم میشود باید اگر میتوانی کمک کنی، باید بکنی. نمیتوانی هم تازه روایت پیغمبر میفرمایند اگر نمیتوانی نهی از منکر یدی بکنی، یعنی مبارزه کنی، نهی از منکر لسانی باید بکنی، یعنی باید بگویی مرگ بر تو! باید بگویی ما با اینهاییم، با شما مخالفیم. اگر بتوانیم با تو میجنگیم. تازه میگوید اگر این را هم نکردی، اسیر شدی، زبانت را بریدند، دستهایت هم در زنجیر است، پیامبر فرمود: دیگر مرحله نهی از منکر قلبی است. یعنی باید در دلت از این ظالم متنفر باشی. مسلمان نمیتواند بگوید من بیطرفم! در قلبت متنفر باش، با زبانت بگو درود بر مظلوم، مرگ بر ظالم؛ و اگر میتوانی، با دستت برو جهاد کن، کمک کن، بجنگ. حالا شما میگویی انسان نیستی، مسلمان هم نیستی. من فقط منافع مادی خودم را میخواهم! خب کسانی که خودشان میگویند ما میخواهیم سراغ شما بیاییم ۳۰ سال است تحریمتان کردهاند، مشکلات به وجود میآورند اگر اینها یک جایی با دیگران درگیر شدند، دشمنِ دشمن تو کیست؟ دوست توست دیگر! حتی اگر دوستت هم نباشد ولی در موضع دوستی توست. یکی از آن طرف دارد میآید میگوید میخواهم بیایم تو را بزنم، میخواهد بیاید من را بزند. بین راه یکی با او دست به یقه میشود. حالا اگر من الان از اینجا بروم کمک کنم یا یکی را بفرستم برود به این کمک کند که او را بزند، نگذارد بیاید این طرف، به نظر شما اصلاً اسلام و انسانیت هیچچیز، صدور انقلاب هیچی، آیا این به نفع منافع مادی تو نیست؟ عقل مادی چه میگوید؟ میگوید بگذار او را بزند، بعد بیاید سراغ تو؟ یا میگوید کمک کنیم تا اینها او را بزنند که دیگر نتواند اینجا بیاید یا حداقل ضعیف بشود. همین که اینها میگویند سوریه و عراق فدای ایران شد! حالا ما این را نمیگوییم ولیکن اینهایی که صرفاً مادی فکر میکنند میگویند اول تمام مشکلات مادی من باید حل شود، بعد به فلانی بدهی یا کمک کنی. در ماشین نشسته میگوید بستنی میخواهم. میگوید نه نمیخواهد تو بستنی بخوری به فقیری که اینجا نشسته باید بدهی. بعد میگوید چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است! او دارد از گرسنگی میمیرد! تو گرسنهای ولی او دارد میمیرد! خب حالا منافع ملی، منافع ملی این است که یکی دارد از ته کوچه میآید، به شما گفتند دارد همینجور خانهها را آتش میدهد، جلو میآید. سهتا خانه دیگر میرسد به تو. بعد میگوید که خانه دوم باهاش درگیر شده است، کمک کنیم با همدیگر او را بزنیم. بعد میگویی نه به من چه؟ چراغ که به خانه رواست به مسجد حرام است! خیلی خب، او حالا حساب او را که میرسد، بعد میآید چراغ خانه تو و خود خانهات را روی سرت خراب میکند! منافع مادی تو میگوید سریع بجنب! برو دوتا کوچه آنطرفتر، تو هم چهارتا سنگ بزن که این یا از پا دربیاید یا ضعیف شود. وقتی به تو میرسد دیگر، ضعیف باشد. این هم منافع مادی. منافع ملی هم ضمناً فقط مادی نیست. کرامت ملت ایران، محبوبیت ملت، جزو منافع ملی است. همین که الان هرجا میرویم، میگویند ایران و ایرانی، واقعاً با احترام دارند نگاه میکنند. اینهایی که میگویند پاسپورت ایران چه شده و... اینها چون اغلب میخواهند آمریکا و انگلیس و کانادا بروند نگران ویزای آنجا برای خودشان و بچههایشان هستند. مشکلشان آن است که تازه دیدیم ارزش آن چقدر شد. اینها نماینده ایران برای سازمان ملل تعیین کردند آمریکا راهش نداد اینقدر ما احترام پیدا کردهایم، دیپلماسی! ولی شما الان دانشگاههای جهان، بین مردم برو، تودههای مردم، دانشگاهها، با همه دینهای مختلف، آنهایی که با ما به لحاظ سیاسی و اعتقادی یکی نیستند، گفتند از ایران جلسه آمدهاند دانشجوها ریختند، استادها آمدند با احترام و با علاقه نشستند میگویند شما بالاخره ملت ایران، یک ملت خاصی هستید. شما یک کاری کردید بقیه میترسند و ترسیدند. منافع ملی هم که میخواهی، باید کرامت و نفوذ جهانی پیدا کنی. اگر بازویت بلند بشود تا نتوانند به مرزها و به ملت تو تجاوز کنند، یعنی تو قدرت ضربه زدن در خارج از کشور پیدا کنی، منافع ملیتان تقویت میشود یا تضعیف؟ پس هرجور بگویی، جواب آن روشن است.
ببینید نظامیگری بدون بسترسازی فکری هیچ و هیچ و هیچ اثری ندارد. شما اگر یک جایی هیچ نفوذ فکری و طرفدار نداشته باشی، محبوبیت نداشته باشی، هزار تن اسلحه ببر، ۶ میلیارد هم پول ببر، حبّ قلبی نمیآورد. البته پول ممکن است به آنها خدمت کنی حب بیاورد ولی هزار تن اسلحه ببر. شما فکر میکنید قدرت نظامی ما کافی بوده؟ نه، استقبال مردم، علاقه مردم. همین که الان میگویند سپاه قدس، در هر کدام از این کشورها میرویم مردم مثل یک چیز نجاتبخش به آن نگاه میکنند. درباره سلیمانی همه میگویند این بچهها اهل کشور خودمان هستند. این نفوذ فکری و قلبی اگر نبود، هرگز این پیروزیهای نظامی به دست نمیآمد. شما الان برو در یک کشوری که پذیرش قلبی نداری، صدهزار نیرو و اسلحه هم ببر، شما آنجا اشغالگر حساب میشوی. اصل زمینهها اینهاست. اما اینکه میگویید هیچ پشتوانه فکری ندارد این حرف را نزنید. اصل آن همهجا فقط پشتوانه فکری است. در فلسطین، لبنان، افغانستان، شبهجزیره هند، مالزی و اندونزی، بوسنی، هرجا میروی، شمال آفریقا.
اسم چند جا را بردید. حماس، ریشه حماس اخوانیهای مصر بودند که بعد از انقلاب اسلامی در بین فلسطینیها ایجاد شد. جنبشهای فلسطین، جز آنهایی که اول تشکیل شد و مذهبی بودند مثل شیخ عزالدین قسام و آن عالم سید حسینی، بعداً دیگر بیشتر گرایشهای سکولار فلسطینی بودند که یا ناسیونالیست و قومیت عرب بودند یا سوسیالیست بودند(چپ). بعضیهایشان شخصاً ممکن است مسلمان و نمازخوان بودند اما ایدئولوژی مبارزهشان اسلامی نبود. برای اولین بار بعد از انقلاب اسلامی در ایران بود که جنبش اسلامی سنی فلسطینی، ریشههای اخوانی، در فلسطین فعال شد. انتفاضه شد و در واقع حماس، جهاد اسلامی، اینها همه بعد انقلاب ما و بعد از آزادی لبنان و پیروزیهای حزبالله در لبنان به وجود آمد. منتها این دو شاخه بودن اخوانی، که بعضیها حساسیت نسبت به شیعه داشتند. بخشیشان نه، کاملاً تقریبی و وحدتی و متحد با ما بودند. شاخه نظامی حماس، یعنی مجاهدین اصل حماس، آنها بودند که میجنگیدند. اینها در قضایای سوریه و این مسائل، متصل به حزبالله و اینها ماندند. اسماعیل هنیه رهبر سیاسی حماس شد. دیگر دیدید ایشان دوتا پیام در همین ۱ ماه اخیر داد که ما با انقلاب شما و تا آخر در کنار شما هستیم و شما صادقترین جریان در جهان اسلام که واقعاً کنار فلسطین هست شما هستید. انقلابیون در عراق، در افغانستان، در کشورهای مختلف در آفریقا دارند به بلوغ میرسند. بحرین فقط با زور مسلسل مدیریت شده و الا بحرین آزاد شد. کل ملت، یک کشوری که جمعیت آن ۱ میلیون نیست، ۶۰۰-۷۰۰ هزار است. هر روز راهپیمایی ۶۰۰-۷۰۰ هزار نفری برگزار میشد! یعنی چه؟ یعنی بحرین دست شما نیست. بحرین را مسلسل بالای سرها گرفتید. یک ذره حرف بزنی تمام اس! بعضی کشورها الان آزاد شدهاند، حالا صدایش درنیامده است. یک مقدار اهرمهای فشار جلو بروی تمام است.
در موقعیتی هستید که بیش از ۱۵۰ سال در کل جهان اسلام، از جمله ایران برای آن مبارزه و تلاش شده است. هزاران نفر شلاق خوردند، زندان رفتند، تیرباران شدند. چند صد هزار نفر در انقلاب و جنگ و این جریانهای منطقه و اینها شهید شدهاند. میلیونها نفر مسلمان در منطقه آواره شدهاند. برای اولین بار در دوران جدید، یک جمهوری اسلامی، حکومتی که به رأی مردم و با شعار اسلامی تشکیل شده است. این را دستکم نگیرید. هم برای حفظ نظام، هم اصلاح نظام، مبارزه با مفاسد، هم گسترش ایدئولوژی انقلاب که امروز دیگر لازم نیست شما چیزی را به کسی حقنه کنید. آنها منتظرند. آنها میگویند چرا نمیآیید؟ در دهها کشور همه مسلمان و غیرمسلمان، میگویند چرا اینجا نمیآیید؟ حرفهایتان را نمیزنید، بحث نمیکنید؟ یک جریانی باید راه بیفتد، ۱۰ هزار، ۲۰ هزار، جاهای مختلف بروند. نه برای کار نظامی بلکه برای صحبت کردن، علمی، فرهنگی، انقلابی، همهجا. از آمریکای لاتین تا آفریقا، تا شرق آسیا، ملتها و نخبگان واقعاً تشنه گفتوگو و شنیدن حرف هستند، تشنهاند و اغلب قلبهایشان با ماست و اغلبشان متنفر از ابرقدرتها هستند، اغلبشان امام و انقلاب را قبول دارند و دوست دارند. حتی شایعات و چیزهایی که در رسانهها مدام میشنوند، شک میکنند ولی خیلی از آنها را باور نمیکنند. ما باید برای یک همچین وضعیتی آماده باشیم.
والسلام علیکم و رحمةالله
هشتگهای موضوعی