شبکه یک - 12 شهریور 1403

محمد ص؛ آخرین سخنگوی خداوند (چنین گفت "نماینده خدا"، از "عقل عملی" در "سبک زندگی")

نشست (وداع با پیام‌آور یا پیام؟) _ دانشگاه فردوسی مشهد _ رحلت پیامبر اکرم ص _ ۱۴۰۲

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت سروران عزیز، اساتید مکرم، برادران و خواهران گرامی عرض سلام و تسلیت دارم.

در شب رحلت پیامبر اکرم(ص)، می‌خواهیم در مورد عقل عملی و خلق عملی از زبان مبارک ایشان گفتگو کنیم.

یکی از اشکالاتی که به تریبون‌های دینی ما وارد است، کم‌توجهی به فرمایشات پیامبر اکرم(ص) نسبت به اهل بیت(ع) است. یعنی در منبرها و بحث‌ها بیشتر با کلمات اهل بیت(ع) سروکار داریم تا پیامبر(ص). یک علت آن این است که چون همه مسلمانان، پیامبر(ص) را قبول داشتند و بیشتر بین مسلمانان، اهل بیت(ع) حرف‌ها و کرامات‌شان را بایکوت می‌کردند، تحریم می‌شدند، متقابلاً بیشتر تمرکز شیعه روی کلمات و احادیث اهل بیت(ع) گذاشته است. اینکه این تأکید هست، نقطه مثبتی است نه منفی؛ اما اینکه آن تأکید به قدر کافی نیست، نقطه منفی است. اینکه از اهل بیت(ع) گفته شود، هر چه بیشتر گفته شود، نور بیشتری منتشر شده است؛ اما این که توجه به پیامبر اکرم(ص) که پدر و آموزگار همه اهل بیت(ع) و ائمه است، جدا از پیامبر(ص) اگر هستند که هستند، تحت شعاع پیامبر(ص) هستند. علی(ع) که اصل همه ائمه است، ایشان می‌گوید: «أنا عبدٌ من عبیدِ مُحَمَّدٍ». بنده‌ای از بندگان محمد(ص) هستم. من یکی از شاگردان مکتب او هستم؛ البته شاگرد اول است.

اشکال دومی که البته به بعضی از تریبون‌های معرفتی و فرهنگی شیعی در ایران به‌خصوص وارد است، - نه همه- این است که معمولاً بیشترین توجه‌ها روی ذکر مصائب اهل بیت(ع) است. آن هم لازم است اما باز کافی نیست. در رأس همه مصائب پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، محرومیت ما از معارف پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. یعنی از مصائب اهل بیت(ع) زیاد گفته می‌شود، این اشکالی ندارد. از معارف اهل بیت(ع) کمتر از مصائب‌شان گفته می‌شود در حالی که خود این، مصیبت است. خود این، یکی از مصائب اهل بیت(ع) است.

ما الان بزرگ‌ترین مشکلی که داریم، در حوزه عقل عملی و اخلاق عملی است. در حوزه عقل نظری، در مورد جامعه ما و هم نخبگان ما، خوب، خیلی حرف زده شده است و کار شده است. بهترین حرف‌های دنیا در همین 30- 40 سال بعد از انقلاب، گفته و شنیده شده است. بهترین اساسنامه‌ها و مصوبات، بهترین شعارها، جدول ارزش‌ها، دیگر از این بهتر نمی‌شود حرف زد. کل دنیا به اندازه ما، حرف خوب نزده‌اند! ولی مشکلاتی که داریم، بیشتر مربوط به عقل عملی است. حالا برای این حرف‌های خوب و این اهداف خوب، نمی‌دانیم که باید چه کار کنیم. می‌دانیم آنجا قله است. آن را مرتب به هم می‌گوییم. درست هم می‌گوییم، اما چجوری به قله برویم، کم و ضعف داریم. مسئله اصلی ما، ضعف در درک چگونگی‌ها است. این‌ها را دارم می‌گویم برای اینکه تأکیدات مکرر پیامبر اکرم(ص) در مورد عقل عملی است. ایشان می‌گویند اصلاً فرد یا سازمان یا جامعه یا حکومتی مؤمن است که عقل عملی و نظم، برنامه‌ریزی درست داشته باشد و هر کاری که می‌کند، آن کار، آن عمل، محکم و متقن صورت بگیرد. فرمودند مؤمن کسی است که: «إِذا عَمِلَ عَمَلاً»» هر عملی، کوچک، بزرگ، فردی، جمعی، هر کاری می‌خواهد بکند، باید طوری محاسبه کند که آن عمل محکم باشد. محکم یعنی حکیمانه. یعنی کاردرست. محکم و متقن، آن کار را باید انجام بدهد. کسی می‌خواهد وسیله‌ای را از جایی به جایی ببرد. می‌خواهد میزی را مرتب کند. می‌خواهد کارخانه‌ای را بسازد. هر کاری. پیامبر(ص) فرمودند شما ممکن است این‌ها را مربوط به ایمان، مذهبی‌تان، ندانید ولی من می‌دانم. اگر همه کارهایی که می‌کنید سرهم‌بندی است، محاسبه نمی‌توانید بکنید که چه چیزی به چه چیزی می‌ارزد. چه چیزی برای چه محصولی هزینه کنید. همه اطراف آن را نسنجید. پیامبر(ص) می‌گویند که من شما را مؤمن نمی‌دانم. حضرت رضا(ع)، این فرمایش از ایشان نقل شده است که مؤمن سه تا علامت دارد. یکی‌اش «تقدیر المعیشه» است، تقدیر المعیشه یعنی عقل اقتصادی. همین در ذهن ماها نیست. مثلاً اینکه برویم حرم، خادم بشویم، به زوار محبت کنیم، این را ثواب می‌دانند. این حرف‌هایی که خود امام رضا(ع) زده است، این‌ها را نمی‌دانیم. ایشان می‌گویند از نظر من این سه تا علامت است که- حالا شهادت ایشان هم هست- می‌فرمایند: سه تا علامت به شما می‌گویم، برای این که بتوانید قضاوت کنید که مدیریت دینی است یا نه؟ چقدر دینی است. اشخاص، خانواده‌ها، سازمان‌ها، کارخانه‌ها، نهادها، چقدر دینی هستند؟ این سه تا علامت جامعه دینی است. امام رضا(ع) می‌فرمایند: یکی‌اش «التَّفَقُّهُ فِی الدّین» یعنی دین غیرعوامانه. فقه یعنی فهم عمیق. نه سطحی. تفقه در دین. نه مناسک فقط. ما عموماً اهل مناسک هستیم. روی یک چیزهایی صد درجه تأکید می‌کنیم که خود اهل بیت(ع) یک درجه یا 10 درجه تأکید کرده‌اند. چیزهایی که آن‌ها صد درجه تأکید کرده‌اند، ما یک درجه تأکید داریم. خودمان برای خودمان داریم کارهای خودمان را می‌کنیم! ایشان می‌گویند که من این سه تا شاخص را به شما می‌گویم که ارزیابی کنید، به خودتان و به خودمان نمره بدهیم که ما چقدر دینی هستیم. یک) «التَّفَقُّهُ فِی الدّین» یعنی دین استدلالی، دین قابل دفاع. دینی که فهمیدید و ایمان دارید، نه همین‌جوری بزن برویم! شناسنامه‌ای نه. دو) «الصَّبرُ عَلَی النَّوائِبِ» قدرت روحی و مقاومت. جامعه‌ای دینی‌تر است که در برابر مشکلات، موانع حرکت، خسته نشود، تسلیم نشود، وا ندهد، اهل صبر و مقاومت باشد، قوی باشد. بتواند هر کاری که می‌کند، چه معنوی، چه مادی ادامه بدهد. سه) مورد بحث ما است، «تقدیر المعیشه» است. تقدیر یعنی اندازه‌گیری، مهندسی. معیشت هم یعنی زندگی، اقتصاد، دنیا. یعنی عقل معاش. یعنی قدرت برنامه‌ریزی. فرصت‌ها و تهدیدها، همه را دیدن. هزینه‌ها و درآمدها را دیدن. خیلی این چیز مهمی است که علی بن موسی الرضا(ع) می‌فرمایند: داشتن یا نداشتن یا میزان عقل معاش، عقل اقتصادی شما، با دین‌داری و ایمان شما ارتباط دارد. می‌گویند ما ایمانی را ما نمی‌پذیریم که هیچ ارتباطی با نحوه اداره زندگیتان، اقتصادتان ندارد. حالا اقتصاد خانواده، هر خانواده بالاخره درآمدی دارد و مخارجی دارد. مهندسی اقتصاد خانواده. یک جامعه همین‌طور است. یعنی واردات، صادرات، نظام مالی، نظام مالیاتی، نظام گمرک، نظام تولید و مصرف، نظام آموزشی، پژوهش‌ها، عقلانیت در آموزش، عقلانیت در پژوهش ما، عقلانیت در واردات و صادرات کجاست؟ امام رضا(ع) می‌فرمایند این معیشت «تقدیر المعیشه» یعنی دنیای خودتان را درست مهندسی کنید. عقل را در کار بیندازید، تجربه را به کار بینداز، محاسبه کنید، سؤال کنید، پس و پیش کنید. بعد تا نتوانید راجع به خیلی چیزها بگویید چرا؟ برای چه این‌جوری است؟ نمی‌توانید تمدن‌سازی کنید. شروع تمدن‌سازی با طرح سؤال چرا که نه، هست. یعنی انواع طرح‌ها به ذهن‌تان بیاید و بگویید «چرا که نه؟» اصلاً تمدن‌سازی، تحول با چرا که نه شروع می‌‌شود. می‌گوید این وضع، بیست سال هست، این‌جوری است. هر جا می‌روی، همین است. خب، برای چه همین است؟ یک وقت برگردیم ببینیم کی اول این‌ها را گفت این‌جوری باشد. برای چه گفت؟ در چه شرایطی گفت؟ این دو تا نکته‌ای که الان عرض کردم، در ذهن کسی نیست که این‌ها خیلی به دین‌داری و مذهب کار داشته باشد. خیلی توجه به این قضایا نداریم. اولاً امام رضا(ع) می‌فرمایند: «لَیسَتِ العِبادَةُ بکَثرَةَ الصِّیامِ وَ الصَّلاةِ.» خیلی این حرف‌ها عجیب است. اگر امام رضا(ع) نگفته باشد، کسی دیگر بگوید، می‌گوییم عجب آدم ضعیف‌المذهبی است! می‌گویند از نظر من عبادت، به نماز و روزه زیاد خواندن نیست. «لَیسَت» نیست. «العِبادَةُ بکَثرَةَ الصِّیامِ وَ الصَّلاةِ.» این امام رضا(ع) است. یعنی ممکن است کسانی زیاد اهل نماز و روزه باشند ولی در واقع عابد، عبد نباشند. ببینید عبادت و عبودیت بهم مربوط هستند ولی دو چیز هستند. عبد و عابد، دو کس هستند. عابد کسی است که عبادت می‌کند. عبد کسی است که به هدف عبادت رسیده است و می‌رسد. مثلاً شیطان، عابد بود اما عبد نبود. شیطان عابد است، از شیطان عابدتر کیست؟ می‌گویند هزاران سال، به زمان‌بندی آن عالم، عالم طبیعت، نه، آن عالم ماقبل طبیعت، شش هزار سال عبادت کرده است. شیطان عابد بود، عبد نبود. عبد یعنی وقتی خداوند به او می‌گوید که تو داری خدا را عبادت می‌کنی، حالا در برابر این سجده کن، برای این سجده کن. می‌گوید من برای تو سجده کرده‌ام، باز هم می‌کنم. اما برای این سجده نمی‌کنم. من از این بهترم! تو هم بگویی نمی‌کنم. خب، تو عابد هستی، عبد نیستی. ما در همین دوره‌های زمانی خودمان افرادی را دیده‌ایم که عابد بودند، عالم هم بودند. یعنی اطلاعات خیلی داشتند. اما عبد نبودند. خائن شدند. آدم‌هایی هم داشتیم که عبادت واجب داشتند ولی خیلی عابد نبودند. خیلی اهل مستحبات نبودند. البته این فضیلتی نیست. ولی می‌گوییم می‌شناسیم، دیدیم که اهل این‌ها نبودند. واجبات‌شان را انجام می‌دادند ولی عبد بودند. صادق بودند. به سعادت رسیدند. آدم‌های بزرگی شدند. همین قاسم سلیمانی می‌گفت من تا 21 سالگی تقلید و مرجع تقلید و رساله نمی‌دانستم چیست. من بچه عشایر بودم، پشت کوه، گوسفند می‌چراندم. نماز می‌خواندیم، روزه هم می‌گرفتیم. نمی‌دانستم توضیح‌المسائل چیست. این آدم نه مرجع تقلید بود، نه پروفسور بود ولی عبد بود. بزرگ‌ترین تشییع جنازه جهان برایش صورت گرفت. یک کسانی برای او گریه می‌کردند که اصلاً آدم تعجب می‌کرد. برای چه شما برای او گریه می‌کنید. این، تفاوت این دو تا است.

خب امام رضا(ع) می‌فرمایند عبادت، به این که اگر دیدید کسی زیاد نماز می‌خواند، مستحبات زیاد، روزه می‌گیرد، زیاد حرم و زیارت می‌رود فکر نکنید عابدتر است نه. پس به چیست؟ در حرم همه مذهبی هستند. در بازار ببینید چه کار می‌کند؟ امام رضا(ع) فرمودند موقع معامله، آنجا ببینید چه کار می‌کند. به کسی می‌گویند مؤمن که به اعتماد دیگران خیانت نکند. امانت‌دار باشد. می‌تواند خیانت کند، سوءاستفاده کند ولی نکند. این ایمان است. و الا اگر او ایمان بود، خب، الان کل ملت در محرم سیاه‌پوش هستند. کار خوبی هم است. پس این کلاهبرداری‌ها، این دزدی‌ها، طلاق‌ها، زندان‌ها این کارها را پس چه کسانی انجام می‌دهند؟ حرم امام رضا(ع) می‌آییم، هم همین کارها را می‌کنیم. این فرق آن است. امام رضا(ع) می‌فرمایند از نظر من ملاک دین‌داری این است که ببینید آنجایی که می‌تواند اختلاس کند، دزدی کند، کلاهبرداری کند، خودش را بیندازد جلو، ریاست‌طلبی، فرصت بی‌ناموسی پیش می‌آید، آنجا چه کار می‌کند؟ آنجا می‌شود فهمید دین‌دار است، عبد است یا نه. و این را هم باز ما دیدیم، داغ مهر داشتند و خیلی کارها را کردند! ماها خودمان هم ممکن است بکنیم. این تعریف دین‌داری از نظر امام رضا(ع) است. همین را چند نفر می‌دانند؟ چند نفر را قبول داریم اصلا.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند از نظر من مؤمن کسی است که هر کاری را که می‌پذیرد انجام بدهد، دقیقاً همان‌طوری که تعهد کرده است، انجام بدهد. یعنی می‌گوید من این محصول را، این قدر از شما پول می‌گیرم، این کار را، این پروژه را در این زمان‌بندی با این مصالح و آلیاژ با این کیفیت در آن تاریخ به تو تحویل می‌دهم. پیامبر(ص) فرمودند اگر این کار را نکنی، مؤمن نیستی، از امت من نیستی. چرا همه دنیا، بعضی محصولات بعضی کشورها را می‌خواهند؟ می‌گویند این همان چیزی است که گفته است، واقعی است، صادق است. جنسش گران‌تر است ولی همین که می‌گوید این، این‌قدر عمر می‌کند، این‌جوری است، این‌جوری است. همه این‌ها درست گفته است، راست می‌گوید. پیامبر(ص) می‌فرمایند اگر دنیایتان هم می‌خواهید آباد شود، راهش این است، آخرتتان هم می‌خواهید آباد شود، راهش همین است. در اقتصاد، در بازار، در خانواده با خدا صادق باشید، با مردم صادق باشید و به اعتماد مردم خیانت نکنید. شنیدید که یکی از اصحابشان فوت کرده بود. آمدند دفنش کنند. دیدند پیامبر(ص)، قبرش را خیلی همین‌جوری، یکی زده زمین را سوراخ کرده است، می‌خواهد مرده را به زور داخل آن بتوپاند! پیامبر(ص) فرمودند این قبر را چه کسی کنده است؟ یکی گفت ما کندیم آقا. ایشان گفتند چرا این‌جوری است؟ اصلاً نه دقتی، نه نظمی، نه چیزی، همین‌جوری کنده است. گفت آقا، قبر است دیگه. حالا می‌خواهیم مرده را آن‌جا بیندازیم بعد هم کرم می‌افتد می‌پوسد، آن را می‌پوشانیم. کسی هم که نمی‌آید قبر را ببیند، درست ساختیم یا نه! پیامبر(ص) فرمودند مهم نیست چه چیزی ساختی. مهم این است که چجوری ساخته‌ای. شما که قبر را دقت نمی‌کنید، فردا می‌خواهید گهواره بسازید؟ آن را دقت می‌کنید؟ می‌خواهید ماشین، کارخانه، خانه بسازید، آنجا دقت می‌کنید؟ اصلاً مهم نیست که این قبر است یا نه. مهم این است که هر چه که می‌سازیم، درست بسازیم. این چه طرز کاری است؟ ما الان چه‌قدر همین را رعایت می‌کنیم؟ در بازارهای ما، در عرصه صنعت، بازار، تجارت، چه‌قدر به هم دروغ می‌گوییم؟ در پایان‌نامه‌ها کلاهبرداری می‌کنیم. استاد با شاگرد، شاگرد با استاد. حالا همه که مثل شماها نیستند که؛ چقدر ما از این کلاهبرداری‌ها داریم؟ این امانت است یا خیانت است؟ این اصول سبک زندگی و سبک مدیریت است. پیامبر(ص) فرمودند «إِنَّ الرِّئاسَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِأَهْلِهَا.» هر نوع مسئولیت و مدیریت، چه در اقتصاد، امنیت، بهداشت، معرفت، در هر حوزه‌ای، پیامبر(ص) فرمودند از نظر ما خط قرمز در پذیرش یک مسئولیت و مدیریت، فقط و فقط صلاحیت است. این که رفیق چه کسی هستی؟ در کدام حزب و جناح هستی؟ فامیل چه کسی هستی؟ قومیت‌تان چیست؟ فارسی، ترکی، عربی، لر هستی؟ هیچ کدام. «الرِّئاسَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِأَهْلِهَا.» خب، این پیامبر(ص) است. این اسلام است. صحبت از صلاحیت و اهلیت است. ریاست، به صلاحیت گره خورده است. پیامبر(ص) می‌گویند هر جا کسی را به مدیریت و ریاست گماشتید که صلاحیت کافی برای آن کار را ندارد یا صالح‌ترین فرد در دسترس شما نیست، هم دادن آن مسئولیت به او نامشروع است، هم پذیرفتن او، این مسئولیت را، نامشروع است. فعل حرام انجام داده است. غصب است. حقوقی که می‌گیری، حرام است. خودت می‌دانی، تو این کاره نیستی. پروژه‌ای را قبول کرده‌ای در حالی که اشراف نداری.

فرمایش دیگر پیامبر(ص) این که فرمودند هر کس هر کاری را می‌کند، اگر قبلش برای آن محاسبه کافی نکند ابعاد آن را نبیند، بعد پول بیت‌المال را بگیرد، یا پول آن کسی که به او کار را سفارش داده پول را بگیرد بعد پول و وقت را همه نابود کند، ضایع کند، بعد بگوید نشد! یا بگوید نشد. جنس را تحویل بدهد، خود آن طرف بفهمد که نشد. کلاهش را برداشته است. پیامبر اکرم(ص) می‌گویند خائن است. اگر قرار است روی کاری، هزار نفر ساعت کار کنی، 900 نفر ساعت کار کردی پیامبر(ص) می‌گویند خائن هستی. اگر جراحی، یک محصولی، یک درسی، یک پروژه‌ای، یک تدریسی، یک خریدی، یک مسابقه‌ای، هر کاری، چون ایشان می‌گویند: «إِذا عَمِلَ عَمَلاً» مطلق است. اگر هزینه آن کار را نپرداختی، به قدر کافی دقت و وقت نگذاشتی و آن کار را کردی و گفتی من این کار را کردم، کلاهبرداری و پولی که گرفتی، حرام است. دزد هستی. «مَن دَعَا النّاسَ إِلى نَفسِهِ وَ فیهِ مَن هُوَ أَعلَمُ مِنهُ لَم یَنظُرِ اللّهُ تَعالى إِلَیهِ یَومَ القِیامَةِ.» - حالا یک قدم جلوتر- می‌فرمایند هر کس هر کاری را بپذیرد نه اینکه خودش هم دنبال آن برود به او تعارف بزنند. خودش دنبال ریاست نیست. از بچه‌های بالا به او زنگ زدند به او گفتند که آقا شما بیایید رئیس این کار را، مثلاً وزیر، استاد، قاضی، مسئول رسانه، مسئول چه و چه، هر چیزی. این کار امنیتی، این کار روابط بین‌المللی، این کار دینی، معرفتی است. شما بیایید قبول کنید. خیلی این حرف‌های پیامبر(ص) خطرناک است. است. ایشان می‌گویند که صلاحیت هم داری. مدرک آن را داری بلدی، خودت هم دنبال آن نرفتی، به تو پیشنهاد کرده‌اند. خب، از این بهتر چیست؟ فرمودند: «أما فیه من هو أعلم منه.» همان‌جا در دسترس، در همان دانشگاه، در همان محیط، در همان شهر، کسانی را می‌شناسی که خودت می‌دانی، او از تو برای این کار قوی‌تر است. او از تو عالم‌تر، متخصص‌تر است. او از تو متعهدتر و دقیق‌تر است. اگر این را قبول کنی در قیامت خداوند نظر رحمت به تو نخواهد کرد. یعنی جهنمی هستی. این‌ها خیلی خطرناک است. پدر آدم درمی‌آید. یعنی اصلاً با این‌ها نمی‌شود شوخی کرد. ولی ما، مردم به حساب مذهبی، متدین، واقعاً چقدر این حرف‌ها را می‌دانند؟ و چقدر این‌ها را مهم می‌دانند؟ می‌گویند حالا ایشان یک موعظه‌ای کرده و یک چیزی فرمودند، خدا رحمتشان کند. خدا اموات شما را هم بیامرزد. این از روایات متواتر است. در روایات، منابع شیعه و سنی هست. یک بار هم نگفته است. پیامبر(ص) بارها فرمودند هر کسی کاری را ولو نظافت اینجا را قبول کند به او گفتند بلد هم هست. به او هم گفتند شما این کار را بکنید. به تو پول می‌دهیم، حقوق می‌دهیم. ولی می‌داند که مثلاً دستش به آنجا نمی‌رسد، نمی‌تواند آنجا را درست تمیز کند ولی فلانی می‌تواند. بعد می‌گوید حالا چرا فلانی؟ خب، دارند حقوق می‌دهند خودم انجام می‌دهم باشد چشم قبول. برای اینکه تو داری با سرمایه و اعتماد دیگران در جامعه، داری روی آن‌ها اسکی می‌روی. می‌ترسم بقیه احادیث پیامبر(ص) را بخوانم چون دو سه تا دیگر بخوانم، ممکن است بگوییم اصلاً از کجا معلوم ایشان پیامبر بوده است؟ عده‌ای می‌گویند که این قرآن که وحی و حرف‌های خدا نیست. ایشان از خودش دارد می‌آورد. آدم خوبی بوده، ایشان خواب دیده، خواب‌هایش را آمده به ما گفته است. ما هم باور کردیم. بله خب، این حرف‌ها...

یک فرمایش دیگر ایشان را نگاه کنید. «لِلمُؤمِنِ عَلى المُؤمِنِ سَبعُ حُقوقٍ.» پیامبر(ص) فرمودند شما را ما مؤمن نمی‌دانیم. مسلمان، جزو این امت نمی‌دانیم مگر اینکه تک‌تک شما نسبت به همدیگر حقوقی دارید. حداقل این حقوق هفت تا است. در حدیثی دیگر، دیدم تا 40 تا حق شمرده‌اند. همین هفت تایش را حالا ببینید چیست، 40 تای آن را ولش کنید. فرمودند روابط انسانی در جامعه دینی چطور باید باشد؟ این‌ها فرمایش پیامبر(ص) است. اگر مؤمن هستید، جامعه دینی هستید، حداقل هفت حق «واجبتٌ من الله» این‌ها مستحب هم نیست، واجب است. مثل نماز است. نگفتند بهتر است این‌جوری باشید. فرمودند: «واجبةٌ من الله عزّ و جلّ علیه.» هفت‌تا حق حداقل نسبت به هم دارید که باید در برابر هم رعایت کنید. همه‌ شما برادر، خواهر، همه در جامعه اسلامی، هفت تا وظیفه حداقلی‌ترین وظیفه‌ای که نسبت به همدیگر دارید، حالا حداکثری آن چیست؟ این حداقلی‌اش ببینید چیست که همان حداکثری ما می‌شود. یک) «الإِجلالُ فی عَینِهِ» با احترام به هم نگاه کنید. نگاه‌هایتان توهین‌آمیز، نگاه‌های تحقیرآمیز نباید باشد. ولو همدیگر را نمی‌شناسید، برای اولین بار همدیگر را دیدید. باید نگاه‌هایتان به هم محترمانه باشد. «الإِجلالُ فی عَینِهِ.» چون می‌دانید 30- 40 نوع نگاه است، نگاه تهدید که یک‌جوری نگاه می‌کند، طرف قالب تهی می‌کند. می‌گوید این الان می‌آید ما را می‌زند. نگاه تحقیر که با نگاهت می‌فهمی که تو که اصلاً داخل آدم نیستی! نگاه حسد، نگاه کینه و خشم، نگاه شهوتی، شهوت، نگاه عاقل اندر سفیه، نگاه سفیه اندر عاقل، نگاه حسرت، نگاه حقارت آن تکبر از بالا، این از پایین نگاه است. نگاه متواضعانه و نگاه متکبرانه، نگاه احمقانه. اصلاً می‌دانید از طرز نگاه کردن احمق‌ها می‌شود فهمید این احمق است. چند جور دیگر ما نگاه داریم. خیلی نگاه داریم. نگاه عاجزانه، ملتمسانه. پس یک چشم هست، ولی 30- 40 جور نگاه و 30- 40 تا معنا دارد. و لذا معلوم می‌شود آن معانی دیگر در این جسم، در این چربی‌ها نیست. آن معانی در آن روحی است که پشت این چشم است. این انواع و اقسام مربوط به آن روح و شخصیت است. نگاه که به لحاظ فیزیکی، همه این نگاه‌ها یکی است. انعکاس نور در شبکیه و فلان، همه‌اش یکی است. این 40 تا از کجا آمده است، این‌ها مربوط به آن روح انسان است. نه مربوط به این ماده و جسم او. خب، حالا پیامبر(ص) می‌فرمایند: اولین چیزی که در جامعه‌ای می‌توانید بفهمید این‌ها مسلمانانه دارند زندگی می‌کنند، سبک زندگی‌شان اسلامی و انسانی است یا نه، ببینید چجوری به هم نگاه می‌کنند. نگاه به این معنا که اصلاً چه کسی به تو گفته این‌جا بیایی؟ «الإِجلالُ» «إجلال» یعنی تعظیم و احترام. یعنی رعایت شکوه یکدیگر. یعنی پیامبر(ص) می‌گویند همه برای همدیگر باید شکوه قائل شوید. همه همدیگر را جلیل بدانید. نگاه‌هایتان باید به همدیگر محترمانه و مؤدبانه باشد. این اولین حق است. می‌گویند وگرنه، مؤمن و مسلمان نیستید و به سبک اسلامی زندگی نمی‌کنید. دو) «الوُدُّ لَهُ فی صَدرِهِ» باید همه عاشق هم باشید. ولو همدیگر را نمی‌شناسید. «ودّ» یعنی محبت، عشق. «فی صدره» نه به زبان، بلکه در دل‌تان. اصلاً او هم نداند. آن هم نداند ولی پیامبر(ص) می‌فرماید باید همه‌تان همدیگر را دوست داشته باشید. همان‌طور که خودت را دوست داری. همه همدیگر را دوست داشته باشند. خریدار و فروشنده همدیگر را دوست داشته باشند. مالک و مستأجر، استاد و شاگرد، همسایه و... همه را باید دوست داشته باشید. این حقی است که به گردن هم دارید. نباید از هم متنفر باشید. نباید از هم بیگانه باشید که بگویید به من چه! به من چه نداریم. پیامبر(ص) می‌گوید مشکل هر کس، مشکل همه‌ست. نباید بگویی این مشکل تو است. از تو فیلم‌ها یاد گرفتند فیلم‌های غربی را دیدید؟ مثلاً طرف می‌آید دارد از یک مشکلی جز و پر می‌زند. کمک می‌خواهد طرف مقابل خیلی آرام می‌گوید این مشکل خودت است! پیامبر(ص) می‌گویند اگر کسی به کسی بگوید این مشکل خودت است، این کافر است. مسلمان حق ندارد به کسی بگوید این مشکل تو است. باید بگوید مشکل تو، مشکل من هم هست. مشکل همه، مشکل همه‌ست. منتهی در حد توانمان. بعد رسول‌الله(ص) می‌فرمایند اگر نمی‌توانید مشکل او را حل کنید، مثلاً پول می‌خواهد، نداری. نفوذ می‌خواهد که بروی از او دفاع کنی، نداری. باز هم نباید بی‌تفاوت باشی. فرمودند به او آرامش بده. این‌ها حرف‌های پیامبر است. فرمودند او را آرام کن. محبت کن، لبخند بزن، او را نوازش کن و به او بفهمان که تو تنها نیستی. ما با هم هستیم، همه با هم هستیم. حالا این مشکل حل نشد، نشد. ولی تو نباید احساس کنی تنها هستی. پیامبر(ص) فرمود: اگر در جامعه اسلامی کسی احساس کرد که تنها مانده است و غریب است و هیچ کس با او کاری ندارد. هیچ کس به او سلام نمی‌گوید. هیچ کس احوالش را نمی‌پرسد. وقتی مریض می‌شود هیچ کس عیادت او نمی‌آید. وقتی بدهکار است هیچ کس به او قرض نمی‌دهد، لعنت بر آن شهر. این که می‌گویم پیامبر(ص) خیلی خطرناک است، برای این است. اگر در شهری صدای گریه کودک بیاید، بخصوص کودک بی‌سرپرست، صدای گریه کودک در کوچه‌های شهری بیاید و مردم بگویند این که بچه ما نیست، به ما چه. لعنت بر آن شهر. آن شهر جهنمی است. لذا با زیارت و عزاداری و حتی با نماز و روزه مسئله حل نمی‌شود، این‌ها کافی نیست.

پیامبر(ص) شاخص‌هایی که گذاشتند، از این‌ها دقیق‌تر و پیچیده‌تر است، باید هزینه بدهید. حالا بقیه‌اش را واقعاً می‌ترسم بخوانم. پس «الوُدُّ لَهُ فی صَدرِه» پیامبر (ص) فرمودند این حق را همه شما به گردن هم دارید. باید همه‌تان عاشق هم باشید. نباید سود خودتان را در ضرر دیگری ببینید. باید بگویید سود او، سود من است. ضرر او ضرر من است. یک کسی پیش پیامبر (ص) آمد گفت آقا، کلاه یک غیرمسلمان را برداشتیم. یک معامله شیرینی کردیم. طرف مسلمان نبود، مسیحی بود، یهودی بود. خلاصه به او گران قالب کردیم! یک به هیچ، به نفع اسلام! نقل شده که پیامبر (ص) ناراحت شدند. رنگشان تغییر کرد. گفتند غیرمسلمان در جامعه اسلامی زندگی می‌کند، کلاهش را برای چه برداشتی؟ گفت آقا، مسلمان نبود که. فرمودند خب مسلمان نباشد، تو مگر مسلمان نیستی؟ بعد هم، آن انسان است، به چه حقی این کار را کردی؟ بعد جمله‌ای گفتند که ما نسبت به خودمان رعایت نمی‌کنیم چه برسد به غیرمسلمان‌ها. فرمودند: «لَهُ ما لَنا وَ عَلَیه ما عَلَینا» یعنی چه؟ یعنی سود او، سود ما است. ضرر او، ضرر ما است. مسلمان نباشد، تو به چه حقی کلاه او را برمی‌داری؟ جالب است به او گفتند به مسجد حق نداری بیایی، مگر اینکه بروی عذرخواهی کنی و حقش را به او بدهی.

به ثروتمندان می‌فرمودند حق فقرا را از اموالتان بیرون کنید. آن‌ها برای شما نیست، حق آنها است. اگر مسلمان هستید، رضای خدا را می‌خواهید، بدهید. اگر مسلمان هم نیستید، باز به نفع شماست که بدهید. چند بار گفتند، زکات بدهید. خب، عده‌ای می‌دادند. چهار پنج نفر از این پولدارهای حاجی بازاری که به مسجد، نماز می‌آمدند ولی پول نمی‌دادند. نقل شده است پیامبر(ص) یک روز آمدند جلوی جمع - چون قبلاً چند بار به آن‌ها گفته بودند ولی باز آن‌ها نمی‌دادند- می‌خواستند نماز بخوانند، قبل از نماز جلوی جمع به آن‌ها فرمودند فلانی، شما، شما، شما بلند شوید. بلند شدند. فرمودند از مسجد بیرون بروید. حق ندارید اینجا بیایید نماز بخوانید. آن‌ها گفتند ما؟ ما که نماز اول وقت‌ خوان هستیم! فرمودند: نماز با زکات گره خورده است. باید حق فقرا را بدهید.

شخصی که آیه برای او نازل شده است- حالا اسم او یادم رفت. اسمش مهم نیست. ولی اصل ماجرا خیلی جالب است- الان هم نمونه‌هایش هست. بنده خدایی بود، آدم مؤمن، مسجدی. مرتب در مراسم و مناسک و این‌ها می‌آمد. اذان هم که می‌شد نماز، می‌آمد جلو، آدم متدین. ولی فقیر بود. وضعش خوب نبود. این، یکی دو بار پیش پیامبر(ص) آمد گفت آقا، من هر چه کار می‌کنم، خرجم درنمی‌آید و مشکل دارم. شما دعایی بفرمایید که این زندگی ما برکت کند، کمی از مشکلات حل شود. پیامبر(ص) دعا نکردند. فرمودند شما به خدا توکل کن، برو کار کن، خدا روزی تو را می‌رساند. نقل شده است این آدم دو، سه بار، چهار بار در مقاطع مختلف، پیش پیامبر(ص) آمد گفت آقا شما دعایی بکنید شاید خدا به خاطر شما روزی ما را زیاد کند. پیامبر(ص) فرمودند مطمئن هستی اگر ثروتمندتر شدی، همین حرف‌هایی که الآن می‌زنی خواهی زد؟ همین آدم می‌مانی؟ وظایف دینی‌ات را در برابر خدا و خلق یادت نمی‌رود؟ شاید به نفعت نباشد، شاید همین بهتر باشد. گفت اگر شما دعا کنید، من ثروتمند شوم، بیش از حق واجب فقرا به آنها می‌دهم. به یتیم‌ها، خیریه، کمک، هر کاری باشد، من می‌کنم. خب، او رفت. ظاهراً پیامبر(ص) برای او دعایی کردند و اوضاع او عوض شد. زمین خرید، آن زمین را فروخت، یکی دیگر. و کارگر و... کشاورزی و بعد، باغ‌های بزرگی اطراف مدینه خرید و دیگه از مسجد دور شد و بعد از مدتی، بعد از دو- سه سالی، به مسجد نمی‌آمد. مأموران زکات را فرستادند که بروید از ثروتمندان، زکات و مالیاتشان را بگیرید که خرج محرومین و فقرا و بچه‌های بی‌سرپرست و گرفتارها و بیمارها کنیم. آمدند پیش این، گفتند سهم مالیاتت را بده، اوضاع تو خیلی خوب شده است. سهم فقرا را بده. گفت من خودم می‌دهم. من با پیامبر(ص) خودم رفیق هستیم، سابقه داریم. شما بروید، من خودم می‌آیم پیش پیامبر(ص) حساب و کتاب می‌کنم. یک بار این را گفت. چند روزی گذشت باز مأموران زکات پیش او آمدند گفتند چرا نیامدی؟ وضع تو که از آن سال‌ها خیلی بهتر است آن موقع که چیزی نداشتی گاهی یک چیزهایی می‌دادی حالا که این همه داری هیچی نمی‌دهی؟ جالب است دفعه دوم سوم که پیش او آمدند جوابی که داد این بود گفت که این هم دینی است که برای آدم درست کردند همه‌اش از آدم پول می‌خواهند! مثل بعضی‌ها دیدید می‌گویند آقا بگذار یک مقدار توسعه پیدا کنم یک مقدار وضعم خوب بشود مثل گداها به حساب بانکی ما چشم دوختید تا یک مقدار حساب توی حساب ما می‌آید نمی‌توانید ببینید چشم‌تنگ هستید می‌خواهید از ما بگیرید! این جمله را که گفت که این چه‌جور دینی است که مدام می‌خواهند از آدم پول بگیرند. یکی از مأمورهای مالیات به او گفت که چرا چرت و پرت می‌گویی؟ مگر تو نمی‌گفتی اگر وضع من خوب شود چه کار می‌کنم بهمان می‌کنم. تو که کارهای قبلی‌ات را نمی‌کنی مسجد هم دیگر نمی‌آیی. روشنفکر و لامذهب شدی! می‌گویند آدم‌ها وقتی فقیر هستند عدالتخواه هستند اما وقتی پولدار می‌شوند سیر می‌شوند آزادیخواه می‌شوند دیگر عدالت کرایه نمی‌کنند الآن وقت آزادی است بزن برویم! این مأمورها برگشتند پیش پیامبر و به ایشان گفتند این طرف خیلی آدم مزخرفی شده، دیگر این آدم آن آدم نیست. بعد گفته من خودم می‌آیم حساب کتاب می‌کنم. یکی دو روز گذشت خودش به مسجدالنبی آمد، چون ترسید گفت یک وقت پیامبر(ص) با ما سر لج بیفتد. بعد بیاید کل این‌ها را از ما بگیرند و مصادره کنند. خودش آمد مسجد النبی و نماز جماعت اول وقت سبّحکم الله و... از این کارها. بعد پیش پیامبر(ص) آمد گفت آقا این مالیات تقدیم شما، خدمت شما، من مالیات و زکات را آوردم. حالا مثلاً یکی دو سال هم بود نیاورده بود. پیامبر(ص) فرمودند پولت را بردار برو. گفت یا رسول‌الله، برای چه؟ من زکات را آورده‌ام. فرمودند به این دو مأمور، چه گفتی؟ گفتند یادت هست به تو گفتم معلوم نیست اگر ثروتمند شوی، همین آدم بمانی؟ چون دیدید بعضی‌ها وقتی فقیرند، متدین هستند، پولدار که می‌شوند، خیلی آدم‌های لامذهب، خطرناکی می‌شوند. بعضی‌ها هم برعکس هستند، وقتی پولدارند، آدم‌های خوبی هستند، فقیر که می‌شوند، به سیم آخر می‌زنند! من با هر دوی این‌ها اظهار همدردی می‌کنم. پیامبر(ص) مهربان، این کارها را هم می‌کند. این‌ها هم جزو مهربانی است. فرمودند یکدیگر را دوست داشته باشید. اگر امت من هستید، نباید همدیگر را رقیب یا دشمن بدانید. این‌ها حرف‌های رسول‌الله(ص) است. می‌گویند اگر می‌خواهی معامله کنید یا هر کاری بکنید، اول برو آن‌طرف میز جای آن طرف بنشین. بگو اگر من جای او بودم، دوست داشتم این کسی که این طرف است، چه بگوید؟ چه نگوید؟ چه کار بکند؟ چه کار نکند؟ حالا که فهمیدی، حالا پاشو بیا این طرف میز. همان کاری را که دوست نداری با تو بشود، با او نکن، همان‌طور که دوست داری با تو بشود، همان کار را حالا با او بکن. این هم فرمولی است که پیامبر اکرم (ص) داده‌اند. مالک هستی یک لحظه خودت را جای مستأجر بگذار. بگو اگر من جای او بودم، این رفتاری که الان می‌خواهم با او بکنم، خوب است؟ خوب بود؟ نه؟ خب، پس من هم نکنم. یا بگوید بله، خوب بود. بگوید خب، باز می‌کنم. مثلاً اگر زن و شوهرها این کار را می‌کردند، این همه دعوا و طلاق، امکان نداشت باشد، چون ما همیشه دیگران را جای خودمان می‌گذاریم، نه خودمان را جای دیگران. ما از چشم تنگ خودمان به همه چیز نگاه می‌کنیم. مثل این که طرف ما آدم نیست.

حالا حدیثی دیگر از پیامبر(ص) که بفهمیم ما اصلاً مذهبی به این معنا نیستیم. ما مثلاً چیزی را می‌خواهیم بخریم. مثلاً ماشینی، خانه‌ای. تمام سوراخ سنبه‌هایش را می‌رویم نگاه می‌کنیم. لوله‌کشی‌اش آن چطور باشد؟ پنجره‌اش چطور است؟ این ماشین، رادیاتور‌ش چطور است؟ موتورش آن چطور است؟ وقتی می‌خواهیم بخریم، دقت می‌کنیم عیبی چیزی نداشته باشد یک دفعه به ما بیندازند. اما وقتی می‌خواهی بفروشی، عیب‌هایش را هم می‌پوشانی و به طرف نمی‌گویی. یک کاری می‌کنی نفهمد عیب دارد. پیامبر(ص) فرمودند مسلمان نیستی، از جزو امت من نیستی، اگر وقتی می‌خواهی بخری، دقیق عیب‌هایش را پیدا می‌کنی یا عیب اضافی هم روی آن می‌گذاری و می‌خواهی توی سر مال بزنی دوتا عیب هم برای آن می‌تراشی. اما وقتی می‌خواهی بفروشی، عیب‌های آن را می‌پوشانی. این سبک زندگی، مسلمانانه نیست. من شما را قبول ندارم. باید یکدیگر را دوست داشته باشید.

قدم بعدی - هر چه جلوتر می‌رود خطرناک‌تر است- «وَ المُواساةُ لَهُ فی مالِهِ» فرمودند مسلمانان باید اموال‌شان را با همدیگر تقسیم کنند. درآمد تو بیشتر است، بیش از نیازت داری، فامیل و همسایه و کارمندت، کارگرت، زحمت دارد می‌کشد، مفت‌خور نیست، دارد زحمتش را می‌کشد، دو شیفت، سه شیفت کار می‌کند ولی نمی‌تواند زندگی‌اش را تأمین کند. مواسات یعنی در غم و مشکلات دیگران شریک شو و دیگران را در شادی‌های خودت، شریک کن. مواسات یعنی تنها تنها نخور. حواست به بقیه انسان‌ها و خانواده‌ها باشد. «وَ المُواساةُ لَهُ فی مالِهِ» اموال‌تان را باید با هم به اشتراک بگذارید. تو سه تا ماشین داری، او یک دوچرخه هم ندارد، خب او را کمک کن. چهارتا دختر دارد، می‌خواهد عروس کند، جهیزیه ندارد، نمی‌تواند. خب او را کمکش کن. واجب است. پیامبر (ص) می‌گوید این‌ها مستحب نیست. این‌ها واجب است. «واجبةٌ من الله.» زیادی داری باید تقسیم کنی. طرف آمد خانه امام رضا(ع)، راهش ندادند. از شهرهای دور یک جمعی، دو- سه بار آمدند، راهشان ندادند. ما شیعیان شما هستیم. چرا ما را راه نمی‌دهید؟ مگر نمی‌گویند شما امام رؤوف هستید؟ فرمودند حالا که سؤال می‌کنید، بفرمایید داخل. ولی راهتان ندادم برای این که دروغ می‌گویید. پرسیدند چه دروغی؟ گفت در شهر پخش کردید که شماها شیعه هستید. گفت آقا، ما دروغ نگفتیم، ما شیعه هستیم. حالا تعریف شیعه‌ای که امام رضا(ع) می‌گوید ببینید. ما زائر امام رضا(ع) هستیم. ما شیعه امام رضا(ع) نیستیم. ایشان می‌گوید حق ندارید بگویید شیعه هستیم. بعد چندتا سؤال کردند. گفتند خبر دارید در شهرتان، کدام خانواده لباس کافی ندارند؟ لباس‌هایتان را می‌روید با آنها نصف کنید؟ تقسیم کنید؟ گفتند: نه. اما اگر کسی بیاید خانه‌مان، مثلاً بگوید لباس ندارم، حالا یک لباس اضافه داشتیم، به او می‌دهیم. اما اینکه شما می‌گویید نه. گفت خبر دارید چه خانواده‌هایی در شهرتان هستند که چه مشکلاتی دارند و شما شب در خانه‌تان راحت می‌خوابید، او گرسنه است، بیمار است، گرفتار است، پسر و دختر جوان هستند. به ازدواج احتیاج دارند. نمی‌توانند ازدواج کنند. بعد می‌روند روابط نامشروع برقرار می‌کنند؟ فرمودند اگر شما یک دختر و پسر جوانی را در اوج غریزه و شهوت ببینید که نیاز دارند به هم، دوست دارند همدیگر را، می‌خواهند ازدواج کنند، تو می‌توانی برای جهیزیه‌اش یا اجاره خانه‌اش کمک کنی، ولی نکنی و این دوتا بروند گرفتار انحرافات جنسی بشوند، روابط نامشروع برقرار کنند، این زنا در نامه عمل تو هم نوشته خواهد شد. این را می‌دانید؟ همین‌ها را نمی‌دانم برای چه به مردم نمی‌گویند؟ یعنی اگر کارگرت، همسایه‌ات، فامیل‌تان، این پسر، آن دختر، همدیگر را می‌خواهند و می‌خواهند ازدواج کنند، نمی‌توانند، تو می‌توانی کمک کنی. پول اضافی در بانک داری و می‌گویی به من چه. فقط می‌گویی: ان‌شاءالله دخترم خوشبخت بشوی انشاءالله پسرم خوشبخت بشوی. از این کارهای بی‌ضرر و آسان! کارهای مفت را خیلی خوب انجام می‌دهیم. دعا می‌کنم ان‌شاءالله مشکلاتت حل شود! کمی از پول‌هایت را بده. مثلاً زمان جنگ، ما فامیلی داشتیم، هر وقت جبهه می‌رفتیم، متلک می‌گفت. می‌گفت آقا خسته شدیم، دیگه! گفتم جبهه‌ها را ما می‌رویم، خسته‌ها را تو می‌شوی؟ می‌گفت آقای خمینی، جواب این بچه‌ها را چی می‌دهد؟ گفتم تو که اصلاً جبهه نرفتی. به تو چه که چه جوابی می‌دهد؟ بعد بچه‌ها که پیروز می‌شدند می‌آمد می‌گفت تقبل الله. می‌گفت ای کاش ما هم بودیم، ما توفیق نداشتیم. حالا هم مرده است. می‌خواست شهید نشود، مُرد. گفتم خب، نگاه! یک دفعه شما را هم می‌بریم که توفیق پیدا کنید. چون توفیق شهادت خیلی می‌خواست، بدون اینکه بیاید جبهه، می‌خواست شهید بشود. گفتم بیا برویم آنجا، توفیق می‌دهند. اینجا که خبری نیست. حالا یک تیپ‌هایی این‌جوری تشویق و موعظه می‌فرمایند. ان‌شاءالله مشکل اجاره خانه‌ات حل می‌شود. عمو تو باید مشکل آن‌ها را حل کنی. همه این پول‌ها برای تو نیست. پیامبر(ص) می‌فرمایند ثروتمندان و سرمایه‌داران بدانند همه پول‌هایی که در اختیار آنهاست، برای آنها نیست. می‌گوین خودمان این پول را درآوردیم. باشد همه مصرف آن برای تو نیست. یک‌پنجم مازاد درآمد سالانه‌ات که نیاز نداری دست به آن بزنی، حرام است. برای تو نیست. باید سهم نیازمندان را به آنها بدهید. خمس و زکات را بدهید. این جمله امام رضا(ع) است. هی به گنبد ایشان، به طلاها سلام می‌دهیم، به خودش سلام بدهیم. ایشان می‌گویند شما حقیقتاً مالک هیچ چیز نیستید. حضرت رضا(ع) می‌فرمایند کل این مالکیت‌های ما و شما مجازی است. مالک حقیقی، خداست. امام رضا(ع) می‌فرمایند هرچه دست شماست، عاریه است. برای تو نیست. این که بگوییم خودم زحمت کشیدم پول درآوردم! ما خودمان هم برای خودمان نیستیم چه برسد به پول‌مان. «إِنَّا لِلَّهِ» ما برای خداییم. «وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» ما همین الان برگردنده به سوی او هستیم. نه این که بعد از مرگ بعداً برمی‌گردیم. همین الان «راجعون». همین الان در حال رجعت هستیم. می‌فرمایند هرچه که یک وقت ندارید، یک وقت دارید، این ذاتاً معلوم می‌شود برای شما نیست. مثلاً ما یک وقت در این عالم نبودیم. این زندگی را نداشتیم. بعد هم که باز می‌میریم. شما می‌دانید که همه‌تان می‌میرید؟ بله؟ می‌دانید؟ چون همه به خیال‌شان یک عده‌ای اتفاقی می‌میرند. می‌گویند عجب فلانی مرد؟ بدشانسی آورد! خودت هم یک روز می‌میری. صد سال دیگر تمام این هفت- هشت میلیارد آدم دنیا، همه‌شان زیر خاک هستند. یک نفر دیگر نیست، حتی بچه‌ای که همین الان به دنیا آمد، هیچ‌کدام زنده نیستید. یک عده دیگر هستند که زندگی می‌کنند. شما خیال می‌کنید آنها هم باز شماها هستید. اصلاً آنها هم نمی‌دانند شما و ما اینجا بودیم. دلم می‌خواهد شما که 100 سال دیگر هستید، من نیستم بیایید همین‌جا ببینید، همین‌جا چه خبر است؟ اصلاً آنها خبر دارند ما 100 سال پیش، اینجا نشسته بودیم؟ همان‌طور که ما نمی‌دانیم 100 سال پیش، اینجا چه خبر بوده است، گفت آقا کاری بکنید نام نیک‌تان بماند. نام نیک من پیش چه کسی بماند؟ در ذهن مردم. همان مردم هم خودشان می‌میرند، ذهنشان کجا می‌رود؟ یک کوچه را به اسمت بکنند. خب، بکنند، چه فایده‌ای دارد؟ من وقتی مردم، من باید از اینجا با خودم چیزی ببرم. پیامبر(ص) می‌فرماید دل‌تان را به این چیزها خوش نکنید، که اسم‌تان را می‌برند، برایتان کف می‌زنند. صلوات می‌فرستند یا کوچه‌ای را به اسم‌تان می‌کنند. دل‌تان را به این چیزها خوش نکنید. این‌ها همه بازی است. شما از این عالم می‌روید، هیچ‌چیز هم با خودتان نمی‌برید. حتی بدنتان را. فقط اعمالی که کرده‌اید با شما آن‌طرف می‌آید. عقاید و اخلاق‌تان و همان کارهایی که واقعاً کردید. و الا مگر این زندگی برای من است؟ من قبلاً نبودم، شما هم نبودید. بعداً هم نیستیم. ما چند سال دیگر نیستیم، می‌میریم. پس معلوم می‌شود این زندگی برای خود ما نیست. به ما دادند و از ما گرفتند. علم‌تان هم همین‌طور است. بچه که بودید چیزی نمی‌‌دانستید. قرآن می‌فرماید: شما را از شکم مادرانتان بیرون آوردیم، در حالی که هیچ نمی‌دانستید. خب، این علم که ذاتاً برای شما نبوده است. به شما دادند. بعد هم از شما می‌گیرند. چند سال دیگر، آلزایمر می‌گیری. بعد همسر خودت را نمی‌شناسید، بچه‌ات را نمی‌شناسید. می‌آید جلو، می‌گویید ببخشید شما؟ پس معلوم می‌شود این علم برای خودت نیست. پولت هم همین‌طور است. هیچ‌چیز برای ما نیست. این‌ها فرمایشات امام رضا(ع) است. نمی‌دانم این‌ها را چرا نمی‌گویند؟ این همه زائر، سالی 10- 15 میلیون می‌آیند. همین‌ها را نباید بگویند؟ ایشان می‌گوید شما مالک هیچ چیز نیستید. مالکیت شما مجازی است. موقت است. هر چه دارید، به شما دادند و هر چه دارید، از شما می‌گیرند. حتی این بدنتان. هر چه دارید، عاریه است. عواری. هر چه که دارید به شما دادند، معلوم نیست کی از شما بگیرند. تا دست من است، چطور درست با آن عمل کنم. نیاز خودم و خانواده‌ام را تأمین کنم، حق دیگران را بدهم که اگر این‌طوری بود، دیگر نه حرص می‌خوری، نه حسادت می‌کنی، نه غصه می‌خوری، آرامی. چون اصلاً این برای من نبود، کل ثروتت آتش بگیرد بسوزد آرام هستی. چون این برای من نبود که. پول مفت به تو بدهند، خوشحال نمی‌شوی، برای اینکه برای من نیست. این‌ها حرف‌های امثال بنده نیست، این‌ها حرف‌های امام رضا(ع) است. می‌گوید چرا فکر می‌کنید این چیزهایی که دارید، برای شماست؟ شما مسئول هستید. پیامبر فرمودند: «وَ المُواساةُ لَهُ فی مالِهِ» «مسلمان هستید وقتی که اموال خودت را اموال دیگران هم بدانید که اگر نیازمند است، از تو نیازمندتر است به او بده.

حالا یک تعبیر عجیب دیگر از امام حسن(ع) که شهادت ایشان هم هست. امام حسن(ع) فرمودند مردم وقتی چیزی را برای خودشان نگه می‌دارند، می‌خورند، مصرف می‌کنند، خیال می‌کنند این برایشان می‌ماند. آن چیزی را که به بقیه می‌دهند، فکر می‌کنند از دست‌شان رفت! امام حسن(ع) می‌فرمایند دقیقاً برعکس است. هر چه خودت خوردی، از دست رفت. یک دستشویی می‌روی تمام می‌شود. لباست هم می‌پوسد کهنه می‌شود و تمام می‌شود. اما آنچه را که به دیگران برای خدا می‌دهی آن برای تو می‌ماند. اصلاً دقیقاً ضد محاسبه ماست. ما می‌گوییم این ریاست، این پول، این قدرت، این شهرت آمد اگر برای خودم مصرف کنم، یعنی از آن یک چیزی برای خودم دربیاورم این به نفع من است این برای من ماند. بعد می‌گویند خب، به بقیه هم بده، از این نعمتی که خدا به تو داده، پولت، ریاستت، قدرتت، نفوذت، به دیگران بده نیاز دارند. می‌گوید اگر بدهم، این‌ها از دست می‌رود. امام حسن(ع) می‌فرمایند: دقیقاً محاسبات‌تان غلط است. هر چه که برای خدا به دیگران می‌دهی، برای تو تا ابد می‌ماند. هر چه که برای خودت فقط مصرف می‌کنی، از بین می‌رود، مصرف می‌شود، تمام می‌شود. ببینید، اصلاً منطق این‌ها با ما فرق می‌کند. اصلاً ما نمی‌دانیم زیارت چه کسی می‌رویم، عزاداری برای چه کسانی می‌کنیم. پیامبر(ص) می‌فرمایند بر شما واجب است که دیگران را در اموال‌تان شریک کنید. اگر فقیر هستند، واجب است آن‌ها را کمک کنید. می‌گوید به من چه. خودت را به آن راه می‌زنی!

بعد واجب دیگر: «وَ یَحرُمُ غیبَتُهُ» اجازه نباید بدهید علیه هیچ انسانی در حضور شما صحبت شود. همین غیبت. من اصلاً نمی‌دانم همین غیبت را برای چه حرام کرده‌اند؟ اصلاً نمی‌شود غیبت نکرد. با منطق ما، غیبت جزو واجبات است. بعد خداوند در قرآن این را یک‌جوری خط قرمز تعریف کرده است که اصلاً حال آدم بهم می‌خورد. می‌گویند از انسانی که نیست تا از خودش دفاع کند، دارید راجع به او صحبت می‌کنید و او نیست تا از خودش دفاع کند، در غیاب او، در غیبت او دارید می‌گویید مثل اینکه مرده، در گوشت جنازه‌اش چنگال می‌زنید. دارید مرده‌خواری می‌کنید. فقها و محدثین می‌گویند گناهانی که در قرآن ذکر شده است، گناه کبیره است. این غیبت که اصلاً نمی‌دانم بین شماها واقعاً صادقانه کسی هست غیبت نکند؟ اسم آن را عوض می‌کنیم. مثلاً اسم آن را می‌گذاریم تحلیل سیاسی. یا اسم آن را می‌گذاریم ارزیابی فامیل. اسم آن را می‌گذاریم گزارش از وضعیت بازار. اسم‌های خوب بلدیم بگذاریم. واقعاً کسی هست؟ من شنیده‌ام این‌جور افراد هستند ولی ندیده‌ام واقعاً. تا الان ندیده‌ام. راجع به امام می‌گویند این‌جوری بوده است. امام می‌گویند از همان دوران نوجوانی، طلبگی‌اش، اگر می‌دیدند علیه کسی دارند صحبت می‌کنند، به عنوان اعتراض، جلسه را ترک می‌کردند.

پیامبر اکرم(ص) می‌گویند: حق مسلمان بر مسلمان این است که اجازه ندهید علیه هیچ انسانی که در آن جلسه نیست تا از خودش دفاع کند، علیه او سخنی گفته شود و او را قضاوت کنید. حق ندارید قضاوتش کنید. خودش نیست که جواب بدهد. «وَ أَن یَعُودَهُ فی مَرضِهِ» هر کس در جامعه اسلامی بیمار می‌شود، بروید به عیادتش و به او آرامش و دلگرمی بدهید. نکند در جامعه دینی، کسی باشد که مریض می‌شود و می‌گوید هیچ‌کس به فکر من نیست. اصلاً همه من را یادشان رفته! پیامبر(ص) می‌گویند اگر کسی در جامعه اسلامی احساس کند که تنهاست، غریب است، هیچ‌کس او را دوست ندارد امت اسلام نیستید. این هم وظیفه شماست. اگر کسی بیمار شد، حتماً بروید او را ببینید. البته توصیه هم کرده‌اند که خیلی طولش ندهید. خسته‌اش نکنید. ولی بگویید ما به فکرت هستیم. «وَ أَن یُشیِّعَ جَنازَتَهُ» حتی اگر مرد، دیگر خودش از این عالم رفته است باید به بدن او احترام بگذارید. احترام پس از مرگ. حق ندارید بگویید مرد که مرد، خب، دیگر مرد! باید احترام بگذارید، به تشییع پیکر او بروید، برای او طلب رحمت و استغفار کنید، به خانواده‌اش، به بچه‌هایش رسیدگی کنید. برایش دعا کنید، صدقه بدهید. اینجا هم ما خلاف می‌کنیم. شما دیدید وقتی یکی می‌میرد، سوم، هفتم همه خراب می‌شوند در خانه او. هر روز می‌روند آنجا، ناهار و شام می‌خورند. حالا طرف، خانواده داغدار است، گرفتار است، پدرش که همه حساب و کتاب‌ها دست او بوده است، رفته است، مادر مانده است با بچه‌ها. حالا باید تا چند روز، شام و ناهار به بقیه بدهد. این درست خلاف سنت پیامبر(ص) است. پیامبر(ص) فرمودند وقتی کسی فوت می‌کند، تا یک هفته برای آن‌ها غذا ببرید. نه اینکه به خانه آن‌ها بروید بگویید غذا بیاور! البته یک خوبی دارد که طرف از بس خسته می‌شود، یادش می‌رود باباش مرده است، چون یکسره باید پذیرایی کند. گاهی پول‌های کلان داده می‌شود طرف بچه صغیر دارد، بدهکار است، مشکل دارد، اجاره خانه‌اش را همین ماه ممکن است نتواند بدهد. پول‌های کلان می‌دهند که گل بخریم سر قبر مرده ببریم! از کجا این حرف‌ها را آورده‌اند؟ این که گل می‌خرید سر قبر او می‌برید فکر می‌کنید چیزی به او اضافه می‌کند؟ سنگ قبر گران بگذاریم! هیچ‌کدام از این‌ها توصیه‌های اسلام نیست. زنش اصلاً ازدواج نکند، به شوهرش که مرده وفادار باشد. دیگر ازدواج نکند. همه این‌ها خلاف است. می‌گویند تا یک هفته غذاهایشان را ببرید. بروید ببینید مشکلی بچه‌هایش، همسرش، کارهایی دارند، کمکشان کنید. تنهاشان نگذارید. مشکل مالی، بدهی اگر دارند. حساب و کتاب داشته باشید مواظب اموالشان باشید که این اموال برای بچه یتیم است. ممکن است طلب کسی باشد، بدهی باشد. ببینید الان تا چند ماه آینده، تا فصل آینده، می‌خواهد چطور زندگی کند؟ بچه‌هایش یتیم و بی‌سرپرست هستند. بچه خودت را می‌خواهی پارک ببری، برو بچه او را هم ببر. این‌ها روایات ماست. به بچه‌ات می‌رسی، برای بچه‌ات می‌خواهی لباس بخری برای هم بخر. بدون تحقیر؛ فرمودند حق تحقیر نداری. جوری که احساس نکند دارند به او رحم می‌کنند. نه. با شیوه مؤدبانه و متواضعانه و درست.

چه کسی گفته است گل بخرید؟ قبر گران بخرید؟ این‌ها را کجا گفته‌اند؟ و بعد هم: «أن لایَقُول فیهِ بَعدَ مَوتِهِ إِلّا...» بعد از مرگ او هم، هرکسی راجع به او چیزی گفت، بدی‌هایش را گفت، - البتته در مسائل شخصی- اجازه نده، ادامه بدهد. می‌گوید حالا خدا بیامرزدش ولی خیلی آدم فلانی بود. او مرده است. دیگر علیه او حرفی نزنید الآن از دنیا رفته و دستش از دنیا کوتاه است. دیگر حرفی نزنید. بله اگر حقوقی به گردنش بوده، باید جبران شود. ولی کشش ندهید. این، خودش آنجا الان مشکل دارد. خودش الان که از این عالم رفته است، گرفتار است. اینجا دیگر توهین نکنید. بله، مسائل اجتماعی، حسابش جداست. چون بعضی‌ها برداشتند این روایت را که اگر درست باشد که «اذکروا موتاکم بالخیر.» مرده‌هایتان را به خوبی یاد کنید. علیه مرده‌ها صحبت نکنید. شما هم فردا می‌میرید. او دیگر نیست. اگر سند این حدیث درست باشد که البته در آن حرف هست. این را آوردند. کسانی می‌گویند آقا معاویه، یزید حالا هر چه بوده. حالا که رفته، تمام شده است، دیگر علیه آنها صحبت نکنید. «اذکروا بالخیر.» راجع به مرده‌ها خوب صحبت کنید. عجب! که آن بحث شخصی نیست. او جنایتکار است. باید علیه او حرف بزنی و او را افشا کنی. آقا در مورد مرده‌ها دیگر حرف نزنید. نه این‌طوری نیست. در مسائل شخصی گفتند که دیگر حرف نزنید.

بنابراین، عرضم را ختم کنم. ما در عروسی و عزا، خیلی کاری با این سبک فرمایشات پیامبر(ص) و امام حسن(ع) و امام رضا(ع) و این شب شهادت این سه بزرگوار است، نداریم. معمولاً در همین حد زیارت و عزاداری است. نه بیشتر. همه را نمی‌گویم. اکثریت، این‌جوری هستند. همین مرحوم پدر ما( رحمة الله علیه) خدا اموات همه شما را در این شب، مورد رحمت خودش قرار دهد. ان‌شاءالله. همه شهدا را، در رأس آن، امام را و این مرحوم پدر ما. ایشان وصیت کرده بود، پشت یک وانت بگذارید. بدون سر و صدا، ببرید همان روستایی را که آنجا زراعت و کشاورزی می‌کرد و به آن روستاهای اطراف، به خانواده‌های محروم خیلی خدمت می‌کرد، من را همان‌جا غسل بدهند و قبرم را هم همان‌جا دفن کنند. من را فقط غسل که دادند، آبش که از کدام پول باشد، از کدام آب باشد؟ کفن، چطور باشد؟ من را فقط ببرند جلوی ضریح امام رضا(ع) در صحن ببرند، یک دعای توسل و زیارت حضرت رضا(ع) را بخوانند و از امام رضا (ع) بخواهید که شفاعت کند من را و من را بپذیرند. بعد، من را ببرید در آن روستا، دفن کنند. حاضر نیستم برای خریدن قبر من، کسی پول بدهد. اگر کسی در مجلس تدفین من دسته گل آورد، دسته گل او را توی کوچه پرت کنید. منبری حق ندارد اسم من را بیاورد، شروع کند حرف‌هایی که برای مرده‌ها می‌زنند که انگار این‌ها بهترین آدم‌های دنیا بودند، الان مرده‌اند! حالا تا قبلش، فحشش می‌دادند، حالا بهترین شده است. نه بگو بدترین است، نه بگو بهترین است. می‌دانید یکی از مکاسب محرمه در فقه ما این است که بروی پول بگیری، راجع به کسی که مرده، حرف مفت بزنی. بگویی این، خیلی آدم خوبی بوده است! همین‌طور الکی! این هم جزو مکاسب حرام و پول حرام است. آن وقت ایشان گفته بود یک منبری بیاید که فقط راجع به مرگ و قیامت با مردم صحبت کند که بدانند همه آنها فردا جای من هستند. همه‌تان مسیر من را طی می‌کنید، من هم مسیر قبلی‌ها. شما هم می‌آیید. فقط راجع به این حرف بزنند. آن وقت، دیدید در مسجدهای عزاداری، اسم اشخاص و رجال را می‌برند. مثلاً این همه آدم نشسته، می‌گویند جناب آقا فلانی تشریف آوردند، خوش آمدند. یعنی چه؟ توهین به همه می‌کنیم. این الان کیست که آمده است؟ ایشان وصیت کرده حق این که اسم کسی را در جلسه بیاورید ندارید. انواع شیرینی‌ها و گل، پرده! می‌گفت این‌ها بدعت است. این همه پول گل و پرده می‌دهید همین‌ها، خرج یک هفته، دو هفته، یک ماه خانواده‌اش خرج سه- چهار ماه خانواده‌اش و زن و بچه‌اش هست از کجا می‌دهید؟ اگر از بیت‌المال هم می‌دهید که بدتر.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha