بسمالله الرحمن الرحیم
توجه داشته باشید در جهاد علمییک پیامیهست ما اهداف پیش پا و محافظهکارانه در حوزه علمینباید داشته باشیم. تحت عنوان علم و دین ما در روایتمان نداریم. علم، تعریف دینی دارد. علم سطوحی دارد و همه علم است و به هم مربوط است. علم تجربی، علم عقلی، علم شهودی، بالاتر از همه علم وحیانی که علم خطاناپذیر است. اینها همه مراتب یک علم هستند. چرا؟ چون معلوم، آن چیزی که متعلَق و موضوع علم در بیرون است یک حقیقت واحد است و آن حقیقت، الهی است. آن واقعیت در عالم، واقعیت سکولار نیست علم به واقعیت هم نمیتواند علم سکولار باشد. ارتباط علم تجربی نباید با علم وحیانی قطع بشود. چنان که در واقع عالم فیزیک و متافیزیک طبیعت و ماوراءالطبیعه از هم جدا نیستند. علم به طبیعت بدون علم به ماوراءالطبیعه جهل است. نه این که علم سکولار است بلکه جهل است و علم ناقص است. چون علم، یعنی واقعیت را آنطور که هست ببینیم. واقعیت آنطور که هست فیزیک و متافیزیک آن از هم تفکیک نمیشود. قرآن میفرماید به همین عالم ماده نگاه کن. دریا، آسمان، ستاره، کوه، شتر و... آیات الهی هستند یعنی همه اینها بُعد ماوراءالطبیعه دارند. طبیعت را ببین و چشم خود را به روی طبیعت و علوم طبیعی نبند اما به طبیعت و علوم طبیعی اکتفا نکن. این طبیعت ریشه دارد، مبدأ دارد، معاد دارد، ماوراء دارد. این عالم محسوس اینها آیات آن عالم حقیقی است اینها نشانه است. حقیقت اینها نیست بلکه اینها نشانه آن حقیقت هستند. آیه آن هستند کسی بگوید علم دینی به طبیعت کاری ندارد. تصرف در دنیا علامت غفلت و کفر است. اینها تفکر اسلامینیست. هم آن کسانی که میگویند تصرف در عالم علامت غفلت است هم آنهایی که میگویند بخور و بچر و برو. طبیعت را درو کن و برو! هر دویش غیر اسلامیاست. «سخرنا لکم» این عالم طبیعت را، زمین و آسمانها و سیارات و اقیانوسها را، همه را ما طوری قرار دادیم که تو بتوانی آنها را با همین علم، علوم طبیعی و تجربی تسخیر کنی. تصرف کن. «کلوا واشربوا» بخور، بیاشام. «قل من حرَّمَ» چه کسی زیباییهای دنیا را برای شما حرام کرده است. ما که حرام نکردیم استفاده کنید و لذت ببرید اما «ولا تسرفوا» آن چیزی که اسلام با آن مخالف است مصرف نیست بلکه اسراف است. تصرف نیست افراط است. تصرف در طبیعت نیست. ناشکری و کفران نعمت است، ظلم است، با غفلت مخالف است نه با لذت بطور مطلق. ما نگاه محافظهکارانه نداریم. کاملاً روشن است که جهاد علمیبدون تعریف درست علم امکان ندارد بدون ترک نگاه محافظهکارانه امکان ندارد. اینها وقتی مذهبی میشوند و میخواهند به دین احترام بگذارند مذهب یک علیل بیچاره عجوزهای است از باب ترحم. میبیند حل نمیشود میگویند همین جا مجلس او را راهش بدهید یک آبی چایی به آن بده! کاملاً محافظه کارانه. مهمترین نهضتهای دینی که در عرصه علم خواستند احترام بگذارند یک طوری حوزه دین، قلمروی دین یا زبان دین، ماموریت دین و فلسفه دین را تعریف میکنیم که کاری به واقعیات عالم نداشته باشد. واقعیت برای علم است. لذا ما گوشه مجلس بنشینیم و لذا در مورد واقعیت ما دیگر هیچ حرفی نمیزنیم هیچی! ما فقط نصیحت میکنیم موعظه میکنیم مشکلات تان را حل میکنیم آب حوض میکشیم هر کاری بخواهید ما میکنیم فقط ما را از صحنه بیرون نکنید! این ته آن است. حالا به شکلهای مودبانه گفته میشود. مثلاً پُلتینیش دین، علقه نهایی. علقه نهایی و تعلق باطنی منطقی دارد بنده به عنوان یک انسان تجربی لذت طلب، غریزی میخواهم زندگی کنم و میخواهم یک تمدن مادی مناسبی بسازم بنده چرا باید متدین هم باشم؟ با چه منطقی؟ دین عُلقه نهایی است. یا ویتگنشتاین در دوره متقدم خود نمیگوید حتی خرافه است یعنی جمله معنی دارد ولی غلط است. یک وقت میگویید از خرافه آن طرف تر است یعنی اصلاً جمله معنی ندارد. از پدران فلسفه تحلیلی، هر جملهای که حسی تجربی نیست و در آزمایشگاه محسوس نیست این گزارهها میخواهد اخلاق باشد، مذهب است، ماوراءالطبیعه است، فلسفه است، عرفان است، نه این که خرافه است. اصلاً اینها معنی ندارد! مثل این که یک جمله ای را غلط بکار بردی، مثل یک کلمه ای که مستعمل نیست مهمل است مثلاً هَزَلنگ! یک وقت میگویید هوشنگ اینجاست خوب این معنی دارد اما دروغ است.
اشلایر ماخر به بعد قرن 19 و 20 همین حرفها را میزنند ولی مودبانه. شما به واقعیت کاری نداشته باش. اعتبار عقلانی نداری در حوزه تمدنسازی و زندگی هم دخالت نفرمایید. شما در حوزه نظر نه منشأ حقانیت هستید نه منشأ مشروعیت و حجیت هستید در عرصه عمل. از این کارها و جملهها هرچه بخواهی برایت میگوییم فقط دخالت نکن! یکی میخواهد برود شراب بخورد مواد بزند یکی هم میخواهد مذهبی باشد کلیسا برود. یکی زبان علم است یکی زبان اسطوره ای است، زبان اخلاق است، زبان دینی است اینها صورتهای مختلف و خاص زبانی هستند. اینها به این زبان حرف میزنند شما فکر نکن که دارند راجع به واقعیت یا حقیقت حرف میزنند. اینها به این زبان حرف میزنند و درست است که منطق ندارد و منطقی ندارد معنای واقعی و منطقی ندارد اما کارکرد دارد. یک اثر بیرونی دارد. زبان علمیجداست، از آن حرفهای بودایی نمیتوانید بفهمید که اینها از بتشان چه میفهمند؟ آیا بت واقعا هست نیست؟ درست است درست نیست؟ چه الهیاتی پشت آن است؟ منطق دارد ندارد؟ اصلاً صحبت از منطق نیست شما باید با اینها زندگی کنید و کم کم معنای زبان اینها را بدانید. کم کم صورت اینها را که یک مفاهیمی از زندگی است یک سبکی از زندگی است این را بفهمید. بگویید سبکهای مختلفی از زندگی وجود دارد زبانهای مختلفی وجود دارد اینها اینطوری زندگی میکنند. تو هم اگر میخواهی بفهمی لازم نیست به قضیه منطقی نگاه کنی برو ببین آنها چطوری حال میکنند؟ چطوری پیش میروند؟ عملاً شما دنبال دیالوگ منطقی و تفاهم بین منطق علمی با منطق مذهبی و معنوی نباید باشید. به شکلهای مختلف ما تعارضهای علم و دین را با ریش سفیدی لاپوشانی میکنیم بعد دعوای این شد که بگوییم زبان علم و دین زبان نظریه استقلال یا نظریه تفکیک زبانی یا نظریههای مختلف زبانی. و ببینیم تفاوت جهاد علمی و جهاد فرهنگی و جهاد با نفس که این سه تا در فرهنگ اصلا از هم جدا نمیشود اینطوری نیست که اول شما جهاد علمی بکن بعداً بیا اینجا میخواهیم جهاد اکبر بکنیم! زنگ بعدی برنامه تمام شد ده سال آخر میخواهیم برویم جهاد فرهنگی کنیم! نه، اینطوری نیست. همه اینها با هم همزمان است و هر کدام از یک بُعد به واقعیت نگاه میکند. همان لحظهای که دارید جهاد علمی میکنید همان لحظه دارید و باید یک جهاد نفسانی و اخلاقی هم بکنید و همان لحظه مشغول جهاد فرهنگی هم باشید همه اینها همزمان است. تعریف مادی مکانیکی صورت نمیگیرد. جهاد علمی یعنی به کار علمی قداست جهادی میدهید جهاد یک امر دینی مقدس است. اگر علم یک امر سکولار نامقدس باشد جهاد علمی کوسه ریش پهن میشود. در منطقی که علم را ذاتاً سکولار میدانید اصلاً علم مقدس نیست. در این فرهنگ اسلامی علم قداست هم پیدا میکند. چرا؟ چون حجت است حتی علم تجربی و عقلی. اگر علم تجربی به شما گفت این کار را باید بکنید به نفع مردم است این کار را بکنید صدمه میزند. اگر شما خلاف علم عقلی یا تجربی عمل کنید خلاف شرع عمل کردید گناه کردید. ولی در آن منطق میگوید اگر شما خلاف علم سکولار خلاف علم عمل کردید علم هم سکولار است شما گناهی نکردی یک تخلف مدنی کردی. یک جرم دادگاهی کردی. شهروندها میتوانند تو را ببرند دادگاه از تو شکایت کنند، محاکمهات کنند و جریمه ات کنند.
به اینها دقت کنید خیلی مهم است. اگر مسائل علمی از دین جداست و علم عقلی تجربی و سکولار هستند دین هم جداگانه یکسری موعظههایی است و... بعد مهندسی سد یا پلی را باید بسازد. عقل و تجربه به تو میگوید که اینطوری نباید عمل کنی این روش تو علمی نیست. اگر شما با عقل و تجربهات مخالفت کردی و معصیت عقل کردی. یعنی با این که عقل و تجربه میگوید اینطوری عمل کن شما رفتی آنطوری عمل کردی. در این نگاه شما یک جرم شهروندی انجام دادی. به نظام مهندسی و دادگاه شکایت میکنیم ولی اگر مهندسی برخلاف اقتضاء عقل و تجربه کاری را انجام بدهد نه فقط تخلف علمیکرده است گناه و معصیت شرعی کرده است. پس وقتی میگویند علم، حجت شرعی است و جهاد علمی یعنی یک امر مقدس با علم در فرهنگ اسلامی معنا دارد اگر یک جایی خلاف عقل و تجربه عمل کنید اینجا باید این مقدار آلیاژ به کار برد ولی شما یک مقدار و آلیاژ دیگری را به کار ببری. در اتاق عمل به جراحی عقل و تجربه میگوید باید این کار را بکنی شما میدانید خلاف تجربه همه پزشکان و خلاف عقل یک کاری را انجام بدهید شما هم مجرم قانونی هستید و هم مجرم شرعی هستید. چون عقل حجت شرعی و حجت خدا بر تو بود. حق ندارید خلاف آن عمل کنید گنا کردید علاوه بر این که تخلف کردید یعنی هم جنبه حق الناسی دارد و هم جنبه حق اللهی دارد هم در دنیا مجازات میشوید و هم در آخرت عذاب خواهید شد. اولا در این فرهنگ جهاد علمی معنا دارد ولی در آن فرهنگ جهاد علمیمعنادار نیست. تلاش علمی معنا دارد اما جهاد علمی نه، فرق میکند چون جهاد یک تلاش مقدس الهی است و بُعد اخلاقی دارد. لذا جهاد علمی نمیتواند از جهاد اخلاقی جدا باشد. شما همان لحظهای که جهاد علمی میکنید همان لحظه باید جهاد اکبر و جهاد اخلاقی بکنید. همان لحظه ای که به سختی تن میدهید ماهها روی یک پروژه کار کنید که این کار دقیقتر علمیتر انجام بشود همان لحظه شما مشغول جهاد اکبر هستید و مثل نماز و روزه است و دارید ثواب میبرید. اصلا جهاد علمی و اخلاقی و فرهنگی از هم جدا نیست. جهاد اقتصادی را هم اضافه کنید. جهاد اقتصادی بالاترین تلاش است. پیامبر میفرماید سه قطره پیش خدا هست که مقدسترین چیزها در این عالم است. 1) قطره خون مجاهد. کسی که در راه حق و عدل کشته شده است. 2) قطره اشک کسی که از خوف خدا و از خوف ظلم به عشق خدا اشک میریزد. حقیقت مطلق. 3) قطره عرقی که از پیشانی کارگر میریزد کسی که کار میکند. کار اقتصادی میکند. سه قطره مقدس: قطره خون شهید؛ قطره اشک عابد؛ قطره عرق کارگر. از این جالبتر یک قطره دیگری است که میفرماید کسی که با همسرش آمیزش میکند بعد میرود غسل میکند به تعداد قطرات آبی که بالای سرشان میریزد برای اینها پاداش میریزند. این هم یک قطره دیگر! برای این که بدانید در فرهنگ اسلام دنیا و آخرت از هم جدا نیست. نیازهای بشر همه به رسمیت شناخته میشود درحد تعادل بدون افراط و تفریط. اسلام نمیگوید که مسائل جنسی و غسل جنابت و طهارتتان، آنها که مسائل حیوانی است! این قطره عرق هم که دارید عرق میریزید آخرش میخواهید غذا بخورید! حیوانات هم زحمت میکشند این هم که دنیا و سکولار است! قطره خون هم که جنگ و خشونت است این هم که ربطی به روح مذهب ندارد حداکثر همان قطره اشکش باید مقدس باشد. نگاه دینی به همه چیز. همه جهادها همزمان توأم با هم. یک عمل در آن واحد سه جهاد است بلکه بیشتر. آزمایشگاهتان میشود معبدتان. جبهه میشود معبد. میشود مسجد. کارخانه میشود مسجد. مزرعه میشود مسجد. جبهه جنگ هم مسجد میشود. رختخواب هم مسجد میشود. این قدرزیبا و منطقی است.
حضرت رضا(ع) فرمودند که محاسن کلام ما را، حرفهای خوب ما و حرفهای درست ما را به بشریت به «الناس» نه مومنین، درست منتقل کنید «لتبعونا» همه بشر دنبال ما راه خواهند افتاد. ما حرفی خلاف اخلاق، خلاف منطق و خلاف فطرت نمیزنیم. ما هرچه گفتیم انسانی و جهادی است.
یک سمینار جهانی بود از 5 قاره عالم دعوت کرده بودند روشنفکران چپ منتقد کاپیتالیزم را از سراسر جهان گفته بودند. اقتصاد را به منزله جبهه نبرد جهانی و بحث بحران نفتی بود یکی هم کمیته ای بود مربوط به بحران سرمایهداری جدید و طبقه کارگر در جهان. عناوین آن سوسیالیستی و مارکسیستی بود سوسیالیزم 120تا تعریف دارد! طبق بعضی از تعریفها اسلام، سوسیالیستی است. طبق بعضی از تعریفها آقای مطهری میگوید اسلام نوعی سوسیالیزم است و از انواع سوسیالیزم به سوسیالیزم آرمانگرا که به قول مارکس غیر علمیاست نزدیکتر است. گفتند مارکسیزم نیستیم نه نگاه طبقاتی به انسان داریم نه نگاه ماتریالیستی به تاریخ داریم. و ما انسان را منحصر در شکم و اقتصادش نمیدانیم اما در این بُعدی که شما حساس هستید یعنی برابری اقتصادی و اجتماعی، حقوق ضعفا و کارگران و مقاومت در برابر سرمایه داری یعنی یک نوع برابریخواهی و به اصطلا خودتان یک نوع عدالت طلبی ولی در ورژن مادی آن، ولی بالاخره یک نوع عدالت طلبی است از ظلمطلبی بهتر است ولی از حقیقت دور است. جلسه تمام شد این آقا آمد پیش من و گفت نمیدانستم در قرآن و دین شما این حرفها هست. این حرفها خیلی مترقی است و برای ما خیلی جالب است. این همان حرف امام رضا(ع) است که فرمودند: «... اَلنَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلاَمِنَا لاَتَّبَعُونَا اَلْحَدِیثَ» بشریت چپ و راست عالم حرفهای ما را بفهمند «لاتبعونا» دنبال ما راه میافتند منتهی ما مذهب و دینمان را درست نمیشناسیم چه برسد بخواهیم به دیگران درست منتقل کنیم. گزینشی، محدود.
این نگاه که وقتی بحث جهاد علمی و بحث علم میشود موارد تعارض صریح میخورد در مذهب شان با مسائل عقلی و تجربی نمیداند چه کار کند شروع میکند به برخورد محافظه کارانه یا فحشهای ناموسی به دین و مذهب میدهند بعد میبینند با خلا معنویت چه کار کنند؟ خیلی خصوصی و فردی و درونی میشود از کل جنبههای درونی و اجتماعی و بیرونی فاصله بگیرد چون هیچ چیز را درست نمیتواند توجیه کند یا نادیده بگیرد یا از آن طرف هم موارد تضاد صریح را در این باب چه کنیم؟ مثلاً عمر زمین چقدر است؟ شروع انسانیت چطوری بوده؟ یا باید علمیباشد یا دینی باشد؟ در فرهنگ اینها نمیشود هم علمی باشد هم دینی باشد! باید یکی از اینها باشد. میدانید سر همین قضیه داروینیزیم، من واقعاً گاهی دلم میسوزد هم برای مذهبیهای مسیحیان هم کمونیستها و ضد مذهب شان! البته قبل از آنها اول دلم برای خودمان میسوزد که یک چنین مذهبی در دست و بال ماست نمیدانیم. هیچی نمیدانیم. قرآن وسنت مهجور و غریب است. مذهب ما شده فقط عزاداری و زیارت. شما عزاداری و زیارت را حذف کن اگر چیز دیگری از مذهب در زندگی ما بود به من خبر بدهید! چون در بازار که بیشتر از کفار به هم دروغ میگوییم! کلاهبرداری در بازارهای ما از بازار کفار خیلی بیشتر است. همین کشورهای لامذهب سکولار همان چیزهایی که در روایات ما گفتند آنها دارند عمل میکنند نه ما! مذهب ما محدود شده است. عزاداری و زیارت جزئی از پروژه مذهب است نه کل مذهب. البته اینها خیلی هم مهم است. خیلی هم لازم و مهم است باز فردا ننشینید بگویید فلانی ضد عزاداری و ضد زیارت است و گفته هرکس برود زیارت علمی نیست. لامذهبها! با همین امام رضایی که زنده بوده و حرم او میروید چه کار کردید؟ الان میگویند 3- 4 میلیون زائر آمدند. 100 هزار – 200 هزار پیاده آمدند انشاءالله خداوند از همه قبول کند. انشاءالله امام رضا(ع) به همه ما نظر لطف و رحمت کند و خداوند به برکت ایشان همه ما را مورد لطف و رحمت قرار بدهد مخصوصاً اینهایی که با مشکلات دارند میآیند ولی خواهش میکنم به این 4- 5 میلیون آدم زائر و مجاور بگویید 5تا جمله از امام رضا بگویید که امام رضا(ع) چه گفته است؟ به زیارت چه کسی آمدید؟ امام رضا(ع) به کدام سبک زندگی راضی است و با کدام سبک زندگی مخالف است؟ اگر به شما گفتند بنده ریشهایم را از ته میزنم. اگر کسی به شما جواب داد! یک مذهبی برای خودمان درست کردیم و آخرش زیارت و عزاداری است تمام! از زیارت شروع میشود و به عزاداری ختم میشود. من گاهی دلم میسوزد برای این غربیها که اینها اینقدر مذهب بیسروته دارند اینقدر دست و پا میزنند آن را نگه دارند من مطمئن هستم اگر در کشورهای غربی بودم بیدین بودم یعنی بیدینی را از چنین دینداریهایی معقولتعر میدانستم. یک مشت خرافه دستشان است همان را ول نمیکنند داروینیزم. - جالب است – کشیشها خلاف کتاب مقدس گفتند. حالا داروین خودش ملحد نبود خدا را قبول داشت داروینیزم یک بسته واحدی که نیست داروینیزم و این نظریه مونتاژی است که قبل از آن جدا جدا گفته شده است معمولاً این نظریهپردازانی که مطرح هستند مونتاژگرهای وابسته ای هستند مولد فکر نیستند. مثلاً مارکس 4- 5تا نظریه را کنار هم گذاشت و نتیجهگیری کرد یعنی یک مونتاژ و یک بسته بندی کرد نتیجه گرفت. حرفهای خودش نبود. یک بخشی را از اقتصاد کلاسیک انگلیس گرفت. یک بخشی را از سوسیالیزم فرانسه گرفت یک بخش تاریخی را از دیدگاه فلسفه تاریخی هگل گرفت که آن حرف هم اولین بار نبود که گفته شده بود بلکه اولین باری بود که به موقع و قشنگ گفته شد و به مشکلات اجتماعی مردم اروپا گره خورد و یک گفتمان بزرگ شد. حق و باطل را مخلوط کرد تناقض هم در آن دارد. از یک طرف مارکس میگوید این تاریخ یک ماده کور مجبور است انسان این وسط مجبور به جبر تاریخ و ابزار تولید و اقتصاد است. به عنوان فیلسوف دارد حرف میزند ماتریالیست است مادی محض است. بعد میآید در حوزه جامعه شناسی و اقتصاد و اصلاحات اجتماعی و به زبان مسیح حرف میزند. صحبت از فداکاری, قیام برای کارگران، تو چه گفتی که انسان یک حیوان مجبور به جبر تاریخ است. اولاً وقتی ما انسان ها مجبور هستیم با چه کسی داری حرف میزنی؟ چه کسی را داری موعظه میکنی؟ کارگران جهان متحد شوید! برای چه؟ مگر دست ماست؟ شما که میگویید جبر تاریخ هستید! میگوید زایمان تاریخ است. میگوید میتوانیم لااقل نقش ماما را ایفا کنیم که این زایمان راحت تر انجام بشود این حداکثر است. خب این تناقضات است. داروینیزم اجزایی دارد یک بخش هایی از آن درست است و یک بخش هایی معلوم نیست که درست است یا غلط است؟ اثباتپذیر نیست. یک بخش هایی هم قطعاً غلط است نه به عنوان وحی بخواهیم حرف بزنیم بلکه در آن بحث عقلی و تجربی تان غلط است و خیلی از شماها مخالف آن هستید. بعد جداگانه، یک بخشی از این حرفها با اعتقاد به خدا و دین سازگار است و یک بخشی از آن سازگار نیست. مثلاً فکر نکنید که اگر گفتید جهان مرحله به مرحله آمده و تغییراتی اتفاق افتاده این معنی اش این است که خدا نیست. وقتی راجع به جنین انسان در رحم مادر سخن میگوید به مراحل آن مگر اشاره نمیفرماید؟ اگر گفت چه میشود نطفه است بعد علقه میشود بعد مضعه، بعد استخوان است بعد گوشت است و... این مراحل طی میشود شما قائل به تحول مراحل باشید این دیگر نمیتواند الهی باشد. فکر کردند خدا یک بشکن میزند یک مرتبه همه کارها میشود! اگر به تدریج انجام شد این دیگر الهی نیست. آن وقت خود خداوند میدهد میفرماید «خلقناکم» ما شما را در شکم مادرتان اینطوری خلق کردیم بعد دوباره ما شما را خلق کردیم «مضغتاً» ما علقه خلقتان کردیم. یعنی این مراحل همه هست همهاش الهی است و توجیه علمی هم دارد. ولی توجیه علمی بدیل توجیه الهیاتی نیست. توجیه علمی آن در ذیل توجیه الهیاتی است. این مراحل است ما این کار را کردیم. اولاً که هیچ وقت داروینیزم اثبات نشد حتی به قول پوپر میگوید داروینیزم اصلاً یک نظریه علمی نیست برای این که طبق نظر حتی نوپوزیتویستها بخصوص پوزیتیویستها نظریهای علمی است که بتوان آن را اثبات تجربی کرد میگوید اصلاً امکان ندارد کسی اثبات تجربی کند که در این میلیون ها سال این تحولات برای بشر اتفاق افتاده است. اصلاً امکان اثبات تجربی آن نیست امکان ابطال تجربی آن هم نیست بنابراین اصلاً این گزاره علمی نیست یعنی حتی تعریف پوزیتویستی و نوپوزیتیویستی میگوید داروینیزم تجربه علمی نیست. پوپر میگوید این نظریه متافیزیکی است علمی نیست و نمیشود آن را اثبات یا رد کرد. در عین حال آن با تفکر توحیدی سازگار و معقول است این مرحلهاش نیست نه این که با کل بستهاش مخالفت یا موافقت کنند. بعد شما میدانید صدها هزار خانواده آمریکایی مسیحی گفتند ما بچه هایمان را از مدرسه ها برمیداریم چون در مدرسه ها دارید به بچه های ما داروینیزم یاد میدهید و این خلاف مسیحیت است صدها هزار. قانون بردند شکایت به دادگاه های مختلف کردند بعضیها بچه هایشان را از مدرسه ها برداشتند و گفتند ما برای بچه هایمان معلم خصوصی میگیریم خودمان یادشان میدهیم و زیست شناسی و بحث تکامل زیست شناسی و زمین شناسی مسیحی و دینی نیست ما هم اجازه نمیدهیم بیایند. به دادگاه ها شکایت کردند و قرن 20 یک معضلی شد هنوز هم البته هست. همین الآن هم بعضی از ایالات آمریکا چون هر ایالات با ایالت گاهی قانون هایشان فرق میکند اجازه دادند زیست شناسی و زمین شناسی داروین اجباری تدریس نشود چون خانواده ها میگویند این ها خلاف دین است. بعد دادگاه ایالت ارکانساز به نفع اینها حکم میکند و میگوید تدریس درس تکامل زیست شناسی و زمین شناسی ممنوع میشود و در رسانه ها یک چیزی آمد به نام محاکمه اسکوپ، دادگاه اسکوپ خیلی معروف شد و روی آن سروصدا شد. بعد هم تجدیدنظر رفت و دعوا به دادگاه عالی کشید آنجا حکم نقض شد و گفتند بخاطر این که اینجا سکولاریزم حاکم است بنابراین دین در هیچ مسئله دولتی از جمله آموزش و پرورش که باید سکولار باشد حق دخالت ندارد شما به اسم دین نمیتوانید جلوی این را بگیرید. حکم آن را عوض کردند. میخواهم بگویم اینها چقدر دست و پا میزنند که بگذارید بچه ما غیر از داروینیزم یک چیز دیگری را هم یاد بگیرد. طرفداران کتاب مقدس یک نهضتی راه انداختند که دین برای تبیین واقعیت از نظر ما کافی است حالا چون از نظر شما کافی نیست و چون اقتدار کتاب مقدس و کلیسا مقبولیت ندارد ولو حقانیت دارد ولی حقانیت بدون مقبولیت کافی نیست یک کار سنگین خود متدینین و مذهبی ها سرمایه گذاری کردند که نظریه خلقت چون طبق کتاب مقدس خلقت بیش از 4 هزار و 4 سال. و طبق یک روایت بیش ا 6 هزار نباید باشد. آن وقت این چیزهایی که لایه های زمین شناسی فسیل ها و سنگواره ها صحبت از چند میلیون است. قرآن اصلاً اشاره به زمان خلقت نکرده است. در روایات معتبر ما اینها جزو عقاید اسلامی نیست که معتقد باشید که زمین چقدر عمر کرده این جزو محکمات عقاید اسلامی نیست. او میگوید که اگر عقیده نداشته باشیم جهان 4 هزار و چهار سال و طبق یک نقد دیگر حداکثر 6 هزار سال عمر دارد شما کافر هستید دلایل زمین شناختی گفتند میرویم برای آن دست و پا میکنیم. جهاد علمی در دل یک دین ضعیف محافظه کار حتی اگر صادقانه صورت بگیرد تهش چیست؟ ما دنبال این طور چیزها نیستیم ما صحبت از این میکنیم که که کل تمدن تان را میتوانید بر اساس این مبنای فکری دینی میتوانید بسازید. رادیکال فکر میکنید. ظرفیت و غنای معرفتیاش در دستگاه دینی ما هست. در آن تناقض نیست. گفتند شما راجع به فسیل ها نظریه دادید گفتید احتمالاً میلیون ها سال است. ما یک نظریه دیگر هم صحبت کردیم میشود گفت که احتمال دارد همین 4 هزار سال بیشتر نباشد. شما که نظر ما را نمیتوانید رد کنید بنابراین به دلایل زمین شناختی شما حق ندارید فقط نظریه داروین را با این استنتاج در دبیرستان به خورد بچه های ما بدهید. باید هر دویش را بگویید. بگویید دوتا نظریه است. یکی آن است یکی این است. آن وقت این قضایایی که من دارم میگویم هنوز در جریان است. مثلاً این دادگاه 1981 یعنی 3- 4 سال از انقلاب ما گذشته بود این اتفاق در رسانه های آمریکا و غرب خیلی با سروصدا بحث شد به دادگاه شکایت کردند که غیر از نظریه داروین نظریه دیگر هم هست چرا فقط این را به بچه ما تدریس میکنید و تحمیل میکنید؟ گفتند با ادبیات علمی جلو بیاییم شکاکانه. بگوییم ما هم بالاخره یکی. اول شکایت کردند که این مخالف کتاب مقدس را باید جمع کنیم این تجدید نظر شد بعد گفتند شکایت علمی میکنیم. این قضایا هنوز ادامه دارد. این حکم را قبول کرد و سال بعد دوباره دادگاه نقض کرد در 1987 گفتند یک ایالات ویرجیاناست که دادگاه آن جا معتقد به آفرینش است. دادگاه های ایالات دیگر میگویند اینها آفرینش نیست بطور طبیعی بوجود آمده است اما دادگاه دوتا ایالت است که اینها آفرینش را قبول دارند گفتند برویم به آن دادگاه شکایت کنیم که آن دادگاه آمد و کتاب "علم و دین"، 1991 آنجا میگوید که این حکم دادگاه لوئیزیانا به نفع این ها حکم داد و میگوید این که میگفتند دوره دینداری تمام شد و همه بی دین و لائیک میشوند به نظرم اینطور نیست همین که اینها دارند اینقدر هزینه میکنند و میخواهند در برابر داروینیزم بچه هایشان را حفظ کنند اشکال میکنند چرا در مدرسه ها به بچه های ما احکام جنسی یاد میدهید چرا معلم میآید به اسم آموزش ایدز دارد به بچه های کوچک دبستانی که هنوز بلوغ جنسی ندارند آموزش جنسی میدهند و مسئله همجنس بازی را به اینها توضیح میدهند. این کارها خلاف مسیحیت است ما قبول نداریم. میگوید درست است که حرفهای این ها در دادگاه ها ثابت نمیشود ولی این کشش قوی وجود دارد و ما پیش بینی میکنیم در آخر قرن 20 و اول قرن 21 اتفاقاً بنیادگرایی دینی در جامعه غربی و آمریکایی خیلی قوی تر و مقبول تر بشود همین اتفاق افتاده است بعد از انقلاب اسلامی ما بخصوص تمام دینداران جهان پررو شدند. همه حاشیه نشین و منزوی و محافظه کار، منفعل, خجالتی، دم در نشستن یا بیرون در بودند حالا همه این دینداران در همه ادیان میخواهند بیایند این وسط معرکه. این قضیه را غیر عادی ببینید که 10- 20 هزار بچه مسلمانی که اصلا در آمریکا و اروپا متولد نشدند بلکه بزرگ شدند بیشتر آنها آنجا دوست دختر و دوست پسر داشتند همین کار را هم کردند حالا دومن ریش گذاشته داعش آمده توی سوریه و عراق میخواهد خلافت اسلامی درست کند! همین هم جزو آثار انقلاب ماست همین هم جزو واکنش اینهاست یعنی اینها در اروپا و آمریکا تحقیر شدند و میشدند به اسم این که اینها مسلمان هستند اینها ریشه هایشان فلان هستند پدرهایشان مهاجر بودند اینها دیدند میشود مسلمانانه پرچم عزت بالا ببرید عیناً این آدمها را دیدم. عیناً این تیپ آدمها را دیدم امام و انقلاب را قبول داشت. من یادم هست وقتی القاعده و طالبان در افغانستان شروع کرده بودند اینجا آقای خاتمی رئیس جمهور بود که فتیله حرفهای انقلابی را در ایران پایین کشیده بودند. یک نفری بود در کانادا، جمعی از همین بچه ها بودند که دانشجوی دکتری بودند که نژادشان اروپایی- آمریکایی بودند و بعضی هایشان هم از نژادهای هندی، پاکستانی و عرب بودند که آنجا متولد شده بودند و شهروند آنجا بودند. یک جلسه ای 30- 40 نفر از اینها بودند همه شان تحصیلکرده بودند کتاب های "رنهگنون" را داشتند میخواندند. گفت بچههای سنی بسیار خوب متدین دانشمند و طرفدار انقلاب هستند طرفدار امام هم هستند گفتند که ایران چه خبر است؟ چرا حرفهای انقلابی امام را دیگر نمیگویند؟ چرا دارید فتیله را پایین میکشید آنها آنجا گفتند این حرفها چیه؟ گفت ما اینجا داریم در جامعه مدنی زندگی میکنیم پر از کثافت و چرکاب است باز حالا بعد از آن حرفهایی که خمینی و اسلام زده، باز شماها به ته مانده حرفهای آنها بازگشتید؟ اینها خودشان اینجا به ستوه آمدند. آمریکا میخواهد بگوید جهاد دو- سهتا سازمان تروریستی هستند که کل مطالب این است در حالی که این نیست یک نهضت ملی مردمی بینالملل است کار چهارتا گروه نیست اینها میخواهند بگویند اینها دو- سهتا گروه هستند بعد هم اینها وهابی هستند اینها هم که افراطی هستند پس اصلاً کل این حرکت افراطی است! به آنها گفتم در حالی که مسئله انقلابهای مردمی در پیش است ملتها دارند حرکت میکنند. اما اگر منظورتان حرفهای وهابی و تکفیری است اتفاقاً اینها ضد حرکت و نهضت خواهد بود خودشان هم پیشبینی کردند که این اتفاق میافتد و این مسئله بنیادگرایی.
خب امام رضا(ع)، حیف این امام رضا برای شماها! شناخت زمان؛ شناخت در همه چیز قبل از عمل. دوم، شناخت انسان. با همه نقاط قوت و ضعف آن. سوم شناخت زمان؛ شرایط. یعنی انتزاعی توی یک اتاق تنها ننشین توی خواب تصمیم بگیر! همه مطالعات کتابخانهای نیست. شعور اجتماعی، شعور زمان، درک زمان، شناخت مردمتان، شناخت واقعیات. ما مردم خودمان را نمیشناسیم گاهی یک اتفاقهایی توی جامعه میافتد نمیفهمیم که چه خبر است؟ از خانهام محل اتاق کارم میروم و برمیگردم یک اتفاقاتی میافتد گیج میشوم. یک مرتبه میگویند بعضی از شهرهای شما یک پنجم ازدواجها طلاق شده است. قبلاً در خانوادههای لامذهب بود حالا در خانوادههای مذهبی هم متأسفانه آمده است. یک مرتبه یک خوانندهای از دنیا رفت، جمعیت، گریه، داد. هیچ کس هم نمیداند کیست، خودش هم بنده خدا نمیدانسته اینطوری هست! گفتند یک بچه هیئتی بوده که بعداً خواننده شده، چون یک مدتی میگذرد میبینند خیلی انگار فرقی نیست آهنگ و شعرش که همه یکی است. من همینجا که بودم یک کسی نشان داد روز عاشورا به اسم عروسی حضرت قاسم جشن بود، یک عروسی بود جای شما خالی! هلهله میکشیدند، روز عاشورا و ظهر عاشورا این را خواندند هلهله، کف، دایره زنگی، عروس را آوردند، داماد را چه کار کردند. اصل آن دروغ است. ما برای ازدواج حضرت قاسم در کربلا هیچ روایتی نداریم. اصل آن دروغ است. اگر هم بگویند میگویند با حضرت قاسم دشمن هستی؟ دشمن حضرت قاسم. خب. یک مذهب من درآوردی درست کردند که اصلاً کاری به دین و خدا و پیامبر(ص) ندارد. حضرت امیر(ع) راجع به این خوارج میفرماید اینها «اَلْمَعْرُوفُ فیهِمْ ما عَرَفُوا وَالْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ ما اءَنْکَرُوا» اینها یک تیپهایی هستند که خودشان معروف و منکر درست میکنند هرچه به خودشان میگویند این خوب است خوب است و هرچه به خودشان میگویند این بد است این بد است «کانهم کلاً و إن منهم امام نفس» هرکسی انگار امام خودش است! خودشان مرکز دین هستند و برای خودشان دین میسازند. همین آخرین موردی که عرض میکنم دیدید که میگویند آخر ماه صفر، یک چیزی درست کردند راه میافتند 7 تا مسجد را در بزنیم که خبر ماه ربیع را بدهیم که تمام گناهان ما بخشیده میشود! آن وقت در اینترنت دیدم عکسهایی هم که انداختند نصفشان همین خانمهایی هستند که حجاب درستی هم ندارند. یعنی به احکام شرع کاری ندارند ولی این کارها را میکنند! کارهای آسان که همه گناهان یک مرتبه بخشیده بشود همینطور توی بهشت برویم. همه دنبال یک چیزی هستند. که زرتی توی بهشت بروند! حالا اصل قضیه چیست؟ اصلاً این روایت که هرکس به من بشارت بدهد که ماه صفر تمام شده بهشت بر او واجب است! این روایت اصلاً وجود ندارد. اصل قضیه ببینید چیست و دینی که ما میسازیم چیست؟ اصل آن چه بوده و چه درست کردند! روایتی که نقل شده که حالا روی سند آن هم بحث است، پیامبر فرمودند «فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» هرکس خبر بدهد که ماه آزار، ماه رومی تمام شده، اهل بهشت است. حالا قضیه چه بوده؟ پیامبر با اصحاب در مسجد نشسته بودند میخواستند از بین اصحاب، اصحابی را که بین همه الگو و نمونه هستند به همه معرفی کنند. مثلاً داریم میفرمودند که هرکس الآن از درِ مسجد داخل بیاید او بهشتی است. اگر میخواهید بدانید چه کسی بهشتی است ببینید چه کسی الآن از درِ مسجد داخل میآید. همه نگاه میکردند که ببینند کیست یک دفعه میدیدند امیرالمؤمنین داخل آمدند. یک مورد این است. اصحاب که همه مثل هم نیستند که میگوییم اصحاب پیامبر، همه اینها یک موجود و یکی نیستند. و این که هیچ مذهبی نمیگوید که اصحاب در اسلام معصوم هستند. ولی بعضیها طوری حرف میزنند که انگار معصوم هستند. ائمه و خود پیامبر را معصوم نمیدانند ولی انگار همه اصحاب مثل هم هستند و همه معصوم هستند. پیامبر میخواهد بگوید که بعضیهایتان درست هستید بعضیهایتان نیستید اصحاب تا اصحاب داریم. امیرالمؤمنین از اصحابی است که اولین کسی است که ایمان آورده و عدهای هم که بعد از فتح مکه از ترس مسلمان شدند آنها هم اصحاب هستند همه هی میگویند اصحاب پیامبر! مگر همه مثل هم هستند؟ مگر ابوذر و سلمان مثل بعضی از اینها هستند؟ پیامبر میخواستند از جمله ابوذر را معرفی کنند که بگویند آقا مثل این باشید این الگوی صحابیای است که تا آخر عمر سالم بوده است. به اصحاب در مسجد فرمودند یک کسی از درِ مسجد الآن وارد میشود که او بهشتی است اگر میخواهید یک بهشتی را بشناسید به او نگاه کنید. خب فلسفه حرف پیامبر روشن است چیست؟ چند نفر از مسلمانها که توی مسجد بودند به بهانه کار و دستشویی بیرون رفتند که بعد دوباره داخل بیایند! حالا بعضیهایشان روی این که فکر کردند پیامبر یک راه آسانی نشان داده که یک عمر زندگی همینطور الکی بدون هیچ کاری، نفر اول داخل مسجد بیاید سوک سوک کند او به بهشت میرود! فکر کردند اینطوری است. نفر اولی که بیاید شانسی این بهشتی است هیچ کار هم نکرد نکرد! این چند نفر بیرون رفتند که زودی برگردند همه بگویند عجب! بعد بعضیها به هوای این که خدا سرش کلاه برود و بگوید دیدید عمل نکرد ولی خب اول آمده، پیامبر هم یک قولی داده دیگه چه کار کنیم! ما به رودربایستی پیامبر ماندیم خیلی خب بیا برو به بهشت! یک عده اینطوری گفتند خدا را در تنگنان قرار بدهند و کلاه خدا را بردارند! یک عدهای هم گفتند ما بیاییم که همه بعداً به هم نقل کنند که پیامبر گفته فلانی بهشتی است! پیامبر دیدند اصلاً مسئله چیز دیگری بود دارد چیز دیگری میشود. فرمودند بله آنکه گفتم بیاید بهشتی است او به ما خبر خواهد داد که ماه آزار که ماه رومی است این ماه تمام شده است! او این خبر را اینجا میدهد آن کسی که به خروج آزار میدهد که ماه آزار تمام شد منظورم این است که او بهشتی است! یک مرتبه غافلگیر شدند دیدند دیگه نمیشود یکی بیرون برود بیاید خبر آزار را بدهد یک مرتبه دیدند چند نفر از اصحاب و مسلمانها آمدند جناب ابوذر هم بین اینهاست! خود پیامبر سؤال کردند حالا از بین همه آنها از ابوذر سوال کردند که ابوذر الآن چه ماه رومی است؟ ابوذر هم که نمیدانست که قضیه چه بوده؟ گفت آقا ماه آزار تمام شده است! همه فهمیدند پیامبر میخواهند بگویند که این ابوذر بهشتی است به این نگاه کنید این الگوی یک صحابی خوب است حالا این قضیه را به چه تبدیل کردهاند؟ گفتهاند ماه آزار مصادف با ماه صفر است. ما در تقویم حساب کردیم ماه آزار رومی میشود ماه صفر قمری. بعد از آن نتیجه گرفتند راه میافتند 7 تا مسجد را در بزنند. اول گفتند در بزنند تق تق کنند بگویند ماه صفر تمام شد اینها بهشت میروند. بعد گفتند که باید نذر کنند که اگر دمِ درِ 7تا مسجد بیایی باید نذر کنی و آب و جارو کنی، بعد گفتند دمِ هر مسجد باید دعای توسل بخوانید! همینطور دارد اضافه میشود! یادتان باشد سال دیگر که ما نیستیم شما بودید به شما گفتند که دمِ هر مسجد، 7تا مسجد است گفتند دم هر مسجد باید یک چهله بنشینید و یک دهه ... اگر کسی گفت نه این لقمه حرام خورده، و این ضد پیامبر و اهل بیت است میخواهد پیامبر را آزار بدهد، یادتان باشد اینها عادی خواهد شد. این کارها همینطور گسترش پیدا خواهد کرد ولی اینها هیچ کدام با همین یک روایت تحریف شده کار دارند و با آن همه روایت دیگر کاری ندارند. ما نه روایتی داریم که دم 7تا مسجد برو نه چیزی. دروغ است. بعد میگویند آقا بد است که آدم دم درِ 7تا مسجد برود؟ گناه دارد؟ نه. مگر هر کاری که گناه ندارد باید به اسم مذهب بکنید؟ بد است که آدم نذر کند؟ بد است که آدم برود بگوید ما صفر تمام شد و ماه ربیع شروع شد؟ و... مثل این که طرف میگوید آقا بد است حرام است قمه زدن؟ یک آیه و یک روایت بیاور که گفتند قمه حرام است؟ خب اگر اینطوری باشد که مذهبسازی همینطوری شروع میشود.
هشتگهای موضوعی