شیعه و سنی، در رکاب حسین ع (۲) ("همذات پنداران" با یزید، مسلط بر جهان)
نشست (خونی که نخواهد خشکید، خواهد خشکاند) _ ۱۴۰۳
بسمالله الرحمن الرحیم
بعد راجع به شهرهای مختلف بحث میکند و میگوید و اما به همدان، اگرچه مشبهه را غلبه باشد برای حضور رعایت سلطان هر سال مجدالدین مذکِر همدانی در مراسم عاشورا این تعزیت را به صفتی آرد که قمیان را به عجب آید. میگوید قمیان که شیعه بودند وقتی همدان میآمدند و عزاداریهای مردم را که آن موقع آن بخش از مردم شیعه نبودند اهل سنت بودند جزو گروه مشبهه، که با بقیه این اهل سنت فرق میکند آنها با این که بودند ولی آنها طوری در همدان، اهل سنت عزای امام حسین را پرشور میگرفتند میگوید شیعیانی که از قم میآمدند آنها تعجب میکردند که چطور اهل سنت اینجا از ما عاشورا و تاسوعا را خیلی جدیتر میگیرند. و خواجه امام، نجم بوالمعالی ابن ابوالقاسم بذاری بن نیسابور با آن که حنیفی مذهب بود این تعزیت به غایت کمال داشتی. عالم بزرگ حنفی در خراسان، میگوید اینقدر در عزای امام حسین در عاشورا و تاسوعا جدی و پرشور بود که اصلاً نمیتوانست آرام بنشیند و عزاداری کند. دستار برگرفتی، عمامهاش را برمیداشت با سر برهنه، نوحه کردی و خاک پاشیدی و فریاد از حد بیرون کردی. این هم در خراسان. اهل سنتی که در خراسان بودند خاک روی سرش میریخت داد میزد و فریاد بیش از حد، بعد میگوید حالا به مرکز به ری میآییم تهران آن موقع که از امهات بلاد عالم است. آن موقع که ری، تهران نبود حاشیه ری بود. میگوید آن موقع ری از بزرگترین شهرهای جهان بود. خب آنجا چی؟ معلوم است که شیخ ابوالفتوح نصرآبادی و خواجه محمود حدادی حنیفی و غیر از ایشان در کاروانسرای کوشک و مساجد بزرگ روز عاشورا چه کردند؟ علمای بزرگ اهل سنت در منطقهای از ری اینها در عزای حسین چه کردند؟ از ذکر تعزیت و لعنت ظالمان و قاتلان، و در این روزگار. بعد میگوید زمان خود ما در این منطقه، هرچه هر سال خواجه امام شرفالائمه ابونصر حسنجانی میکند در هر عاشورا به حضور امراء و ترکان و خواجگان و حضور حنیفیان معروف این شرفالائمه عالم بزرگ اهل سنت میگوید چهها میکند و همه موافقت نمایند و یاری کنند. تمام علما و حنفاء در حکومت همین بنیعباس همه در عزای امام حسین(ع) در این زمان مشارکت میکردند و علمای بزرگ حنیفی که بودند خودشان رهبران و صدر مجلسنشینان عزای حسین بودند و اشک میریختند و نوحه میخواندند. در این قصه، خود به وجهی گوید که دیگران خود ندانند و نیارند گفتند. میگوید این آقایی اشکال میکند غیر از او هیچ کس این حرفهار ا نزده و نمیزند. این کافی است پیش هر کدام از مردمان اهل سنت شافعی و حنفی برود آنها جوابش را میدهند. خواجه امام بومنصور که در اصحاب شافعی معتبر و متقدم است به وقت حضور او به ری دیدند که روز عاشورا این قصه بر چه طریق گفت. میگوید عالم بزرگ شافعی داشت از ری رد میشد عاشورایی آنجا بود و در عاشورا چه کرد. حسین را بر عثمان درجه و تفضیل نهاد. گفت عثمان را هم کشتند، حسین را هم کشتند، حسین تفضیل داشت و معاویه را باقی خواند در جامعه سرهنگ؛ رسماً گفت معاویه محارب و باغی و یاغی بود. این عالم بزرگ حنفی، بعد قاضی عمده ساوهای حنیفی که صاحب سخن و معروف است در جامع طغرل، مسجد جامع طغرل با حضور 20 هزار آدمی این قصه عاشورا به نوعی گفت و این تعزیت به صفتی داشت از سر برهنه کردن و جامه دردیدن که مانند آن نکرده بودند. میگوید این عالم بزرگ عمامهاش را کنار پرت کرد و لباسهای خودش را درید و پاره میکرد در مسجد جامع طغرل با حضور 20 هزار نمازگزار اهل سنت. و مصنف این کتاب اگر رازی است – یعنی نویسندهاش رازی- دیده باشد و شنود. من خودم این صحنهها را دیدم و شنیدم. و دیگر چه؟ میگوید در خراسان در نیسابور خواجه تاج شعری حنفی نیسابوری روز عاشورا بعد از نماز، در جامع عتیق دیدند که چه مبالغت کرد در سنه خمس و خمسین و خمس مآئه، سال 555 هجری قمری که نیمه قرن 6 است با اجازت قاضی، یعنی قاضی شهر عالم بزرگ اهل سنت خودش در مجلس عزای امام حسین شرکت داد و گفت این مبالغه هرچه در عزای حسین زیادهروی کنید کم است با حضور کُبرا و امراء، پس اگر بدعت بودی، بعد جواب آن شخص را میدهد که اگر اینها بدعت است چطور بزرگان اهل سنت علما و امراء همه به همین شیوه عمل کردند و خودشان مشارکت کردند این چطور بدعتی است که اینقدر بین همه بزرگان اهل سنت رایج است. چنان که خواجه مجبر انتقالی گفته است چنان مفتی رخصت ندادی و چنان ائمه روا نداشتندی، اگر آنطور که این آقا اتهام میزند و میگوید اینها بدعت و انحراف است چطور آن همه بزرگان و رهبران و علما و فقهاء و حتی رهبران اصلی حنفی و شافعی پس همه اینها منحرف بودند! این عزاداران در این مناطق مختلف که ایشان به بخشی از آن اشاره میکند میگوید چطور اینها بدعت بوده اگر بدعت بود چنان مفتی رخصت ندادی. خود مفتی و قاضی و علمای بزرگ در مجلس میآمدند و خودشان سر برهنه میکردند و لباس پاره میکردند و جامه میدریدند چطور بدعتی است؟ بعد میگوید خواجه انتقالی (این آقایی که این تهمت را زده) اگر او به مجلس حنیفیان و شیعیان نرفته باشد، حالا فرض کنید تو در مجلس شیعهها و اهل سنت حنفی نبودی، شما در منطقهای هستید که شافعی هستند میگوید خب آخر به مجلس شهاب مشاط که رفته باشد که او هر سال که ماه محرم درآید ابتدا کند به مقتل عثمان و علی. میگوید این عالم بزرگ شافعی چی؟ که ما آنجا که هستیم به مجالس بزرگ امام حسین که ایشان برگزار میکند و هزاران نفر شرکت میکنند آنها را ندیدی که هر سال که محرم میشود روضه مقتل عثمان را میخواند که چطور خلیفه را کشتند و روضه مقتل علی را میخواند که چطور علی را کشتند؟ و بعد مقتل حسین را در روز عاشورا میخواند تا سال پیار، به حضور خاتون امیران و خاتون امیر اجل، این قصه به وجهی گفت که بسی مردم جامهها چاک کردند و خاکها پاشیدند و عالَم سر برهنه شد و زاریها کردند که حاضران میگفتند زیادت از آن بود که جای کنند شیعهت. میگوید اول روضه قتل عثمان خلیفه سوم و قتل علی خلیفه چهارم را میخواند و بعد میآید روضه و مقتل حسین را میخواند و بعد در حضور خانوادههای امیران و بزرگان و خودشان و طوری میگفت که نه تنها خود ایشان داد میزد و بلند بلند میگریست و لباس چاک میکرد بلکه مردم و عزاداران که اهل سنت بودند مردم جامهها چاک میکردند و خاک میپاشیدند به سر خودشان و عالَم سر برهنه شد و زاریها کردند. اینقدر با صدای بلند گریه کردند که حاضران میگفتند کسی باور نمیکرد این جلسه اینها شیعیان اهل بیت به لحاظ رسمی نیستند اینها بیشتر از شیعه عزاداری میکردند. ایشان میگوید خب اینها چیست؟ این بزرگان اهل سنت و مردم، راجع به اینها چه میگویی؟ میگوید این علما و قضات این معنا به تقیه و مداهنه میکنند از بیم ترکان و سلطان، موافقت رافضیان باشد. میگوید حالا راجع به اینها چه میخواهی بگویی؟ اینها دارند تقیه میکنند؟ تقیه برعکس که نیست، قدرت که دست این طرف نبوده که بگویی اینها تقیه میکردند و تظاهر میکردند که عزای امام حسین را گرفتند. تقیه از آن طرفی که نمیشود از این طرف است. این چطور تقیهای است که موافقت رافضیان باشد؟ اگر به اعتقاد میکنند خلاف ایشان را، خواجه را نقصان باشد ایمان را. اگر نه، آنها دارند بر اساس مبانی عقیدتیشان بزرگان و اهل سنت عزای حسین را میگیرند پس این ایمان تو مشکل دارد. و الا در بلا خوارج و مشبهه که روا ندارند کردند دگر همه حنفیان و شافعیان و شیعت، این سنت را متابعت میکنند. آنجاهایی که خوارج هستند و آن جاهایی که مشبهه هستند این دوتا فرقه، آن جاها معمولاً با عزای امام حسین مخالف هستند گرچه آنجا هم عزاداری شیعه یا حنفی یا شافعی میکنند اما به جز این دو فرقه، خوارج و مشبهه میگوید همه حنیفیان و شافعیان و شیعت، همه حنفی و شافعی و شیعه این سنت را متابعت کنند. پس خواجه، یعنی این شخصی که این تهمت را میزند پنداری از این هر سه مذهب بیزار است و خارجی است! معلوم میشود که تو نه شیعه هستی نه حنفی هستی نه شافعی هستی احتمالاً جزو خوارج هستی پس باید به آن منطقه خوارج را که در ایران نام میبرد میگوید باید آنجا بروی که خارجیان هستند تا نبیند و نشنوند که که تعصب که او را هست کسرانی است و تعزیت حسین علی داشتن متابعت قول خداست که «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی» و موافقت قل مصطفی است که گفت «من بکاء علی الحسین من ابکاء أو تبکا وجبت لهم الجنه» میگوید با این آیه قرآن که گفت پیامبر از شما هیچ چیز نخواست جز مراعات اهل بیت خود، و پیامبر(ص) خودش فرمود هرکس بر حسین بگرید و بگریاند و یا گریه دست جمعی (تباکی) و یا حتی وانمود کند اینها از چیزهایی است که آدم را بهشتی میکند. این «لهم وجب الجنه» که در روایات آمده است به این معنا نیست که هیچ کار دیگری نکنی همین یک کار را بکنی ولو هر ظلم و گناه دیگری هم کرده باشی باز هم «وجب له الجنه» نه، معنیاش این است که این اعمالی که بعدش میفرماید «وجب له الجنه» این است که این عمل اگر تو باشی و این عمل، بهشتی میشوی. یعنی این عمل بهشتساز و بهشتآور است معنیاش این نیست که ولو هر کار دیگری بکنی و هیچ کار دیگری نکنی یعنی هیچ وظیفهای را انجام ندهی و هر نادرستی را انجام بدهی باز هم «وجب لهم الجنه» خیر. این روایت را درست معنی کنیم.
میگوید تو اینها را چه میگویی؟ تو هم شنونده و گوینده در رحمت خدای باشد و منکر آن الا منافق و مبتدع و ضالّ و گمراه نباشد میگوید گریه بر حسین طبق قرآن و سنت رسول است و گوینده و شنونده آن مشمول رحمت خدا قرار میگیرند و فقط منافق، یعنی کافری که تظاهر میکند و مسلمان است و بدعتگزار که دین را میخواهد تغییر بدهد و عوض کند، و ضالّ و گمراه، کسانی که گم شدند و نادان هستند فقط این دو – سه دسته مخالف عزای حسین و حب اهل بیت پیامبر هستند و مبغض فاطمه و آلش و علی و اولادش «والحمدلله و اکثرهم لایعقلون» بلکه مشکل عقلی دارد کسی که میگوید در بین حسین و یزید سکوت کنید و بیطرف باشید. من یک نمونه از منابع تاریخی را عرض کردم که بعضی از کاروانهای برادران اهل سنت را در زیارت امام حسین در کربلا، نجف میبینند به خیالشان اینها خیلی عجیب است! نه، از وقتی که این وهابیها و تکفیریها و آل سعود در این چند دهه آمدند در این 70- 80 سال دارند تاریخ اهل سنت و فرهنگ آنها را تغییر میدهند و میخواهند بگویند سخنگوی اهل سنت وهابیها هستند تکفیریها هستند و الا اهل سنت اصلاً این عقاید را نداشتند نسبت به زیارت و شفاعت و توسل و نسبت به پیامبر و اهل بیت پیامبر اصلاً نگاههایشان اینها نبوده است.
نکته دیگر در مورد شخصیت یزید است. بعضیها تصویری که از معاویه و یزید دارند خیال میکنند اینها خیلی علنی و واضح با افتخار، میگفتند که ما فاسد هستیم شما صالح هستید اینها چهرهشان و ادبیاتشان کاملاً منفور و به وضوح باطل بوده است و این طرف هم، همه به حسن و حسین کاملاً نگاه روشن و مثبتی داشتند و به آنها کاملاً منفی! نه، اینطور نیست. ملاحظه کنید یزید در زمانی که این جنایت را انجام میدهد به قدرت رسیده و به روش سلطنتی و خلافت در زمان پدر او به سلطنت تبدیل شد و در این زمان تبدیل شد به یک دیکتاتوری جنایتکار رسماً اسلامستیز، در زمان معاویه تظاهر به اسلام میشد در زمان یزید خیلی چیزها بهم ریخت و اگر امام حسین کربلا را به وجود نمیآورد و سکوت را تحمل میکرد و قضیه تمام میشد و یزید و حکومتشان تثبیت میشد میگوید تا امروز این را بدانید صحبت از تفکیک حسین و یزید نبود میگفتند اسلام و حکومت اسلامی یزید و اینها بودند و این معیار حکومت اسلامی میشد! یزید یک آدمی است که اگر اسم او را نبرید و بگویید چه مشخصات و روحیاتی داشته، بعضیها هستند که بدشان هم نمیآید اولاً یزید که یک جوان سی و چند ساله در آن موقع است اهل قلم و شاعر است. زبان فصیحی دارد، دیوان شعر دارد، که این ابن خلکان، مرید فصاحت و قلم یزید است و میگوید یزید هنرمند و شاعر و یک خطیب قوی بود. میگوید خیلی شکار تفریحی دوست داشت یعنی الآن شما جدا از بحث یزید و حکومت و سیاست و جنایت، بگویند یک شخص جوان شاهزادهای است که اولاً اهل ادبیات و هنر و شعر است، خودش صاحب قلم است اهل شکار و تفریح است، شکار تفریحی میدانید در فقه اسلام حرام است صید لهو که کسی میرود برای تفریح شکار میکند سفر معصیت است. سفر گناه است. شکار برای کسانی که راه دیگری برای تأمین زندگی و غذایشان ندارند و مجبور هستند این کار را بکنند آن هم با شرایطی. اینها که برای تفریح به شکار میروند یک جور جنایت است. خب دیوان شعر دارد، به شکار علاقه دارد و در سوارکاری و اسبسواری مهارت دارد اسبهای متعددی دارد و یک اسطبلی که برای تفریح به اسبسواری میرود در مسابقات اسبسواری شرکت میکند با حیوانات خیلی محشور و دمخور است و حیواناتی را در دربار خود هم تربیت میکنند هم آموزش میدهند و هم خودش بعضی از حیوانات را بطور خاص که شبانهروز با آنهاست اینها را تقویت کرده است به شدت با زندگی با سگ در داخل خانه علاقمند است. یعنی چند سگ خاص تربیت شده یزید دارد که گاهی سر میز و سر سفره با آنها مینشیند غذا میخورد و با آنها میخوابد اهل هنر و اهل رقص است و با رقاصان میانهاش خیلی خوب است. غذاهای خیلی خوشمزه میخورد، رژیم غذایی خیلی خاصی دارد، هر غذایی را نمیخورد غذاها باید خوشمزه و گران باشد و با سر آشپزهای ویژه دربار باشد به شدت در مورد خوشگذرانی حساس است یعنی برای عیاشیها و لذت و مسافرت و تفریح برنامههای خاصی دارد و همراهان خاصی هم دارد. چند تیم و گروه متخصص برای انواع و اقسام جشنها دارد هم موسیقی و هم ارکستر و مطربهایی که میزدند و مناسب مجالس آنها میخواندند اهل رفاه و تنعم و خوشگذرانی و بطالت و اغراق در خوشگذرانی نه خوشگذرانی معمولی، و حشر و نشر با اهل اباطیل، یعنی هنرمندانی که انواع هنر، شعر، موسیقی، رقاصی، از این نوع اباطیل که در روایات فرمودند با اینها خیلی سروکار دارد. یعنی هنر لغو و لهو، نه هنر جهتدار انسانی، هنر در خدمت عدالت، تربیت، معرفت، محبت، و رشد نه، حتی تفریح سالم هم نه. پس این هم رویکرد هنری اوست. یعنی دقیقاً همان شعر و هنری که فرمودند «لایم بطن رجل قیحا خیر من ایم شعرا» از آن نوع شعر و هنری که اگر شکم یک انسانی درون یک انسانی پر از چرک و عفونت باشد، آن از این نوع شعر و هنر بهتر است یعنی شعری که از چرک، عفنتر و بدتر است. آن شعر و هنری است که در جهت ساقط کردن جامعه انسانی از انسانیت است. نه شعری و هنری که در جهت خدمت به انسان است و رشد او و آرامش او و تکامل اوست. شعر و هنری که آثار اجتماعی مفید داشته باشد نه، معمولاً این شعر و هنرهایی که در موسیقیهایی که در دربارها بوده و همین الآن هم در اغلب حکومتهای دنیا هست از جمله در رژیمهای فاسد و دستنشانده کشورهای مسلمان و عرب، همین الآن هم همانطور است که هنر و رقاصی و شعر همه هست، در اوج لغو و خلاعت از معنا و پستی و مستی، بعد یزید صله زیادی هم میداد یعنی اگر رقاصان و هنرمندان میآمدند برنامه اجرا میکردند پول خیلی کلانی میداد. اصلاً بنیامیه در قضیه استخدام هنر، شعر، و ادبیات، به عنوان رسانه علیه مکتب، و استخدام شعرای بطّال و حرف مفتبزن در دربار خیلی برایشان اهمیت قائل بود.
نکته دیگر، شرابخواری و انواع مواد مخدر آن موقع را یزید مصرف میکرد چون از همان موقع این مواد مخدر حشیش هم بود. حدیث از پیامبر(ص) هست که فرمودند امکان ندارد کسی حشیش مصرف کند یعنی مواد مخدر یا شراب بخورد و حتی اگر کارهای خوب دیگری میکند اهل بهشت باشد امکان ندارد با این مواد مخدر و مشروب کسی اهل بهشت باشد. آن وقت یزید، خلیفه و رهبر جهان اسلام است که ابرقدرت جهان آن موقع بوده، بزرگترین حکومت جهان بوده که به یزید رسیده، و نه تنها شرابخوار است و انواع مشروبات را مصرف میکند و با زنان فاسد انواع و اقسام این زنان و حتی غیر زنان ارتباط دارد و حتی با حیواناتی ارتباط دارد اینها در بعضی از مناقب در تاریخ ذکر شده است بلکه علناً هم میگوید مثلاً او در وصف شراب و مستی چندین شعر دارد. یک جا میگوید اگر «إن حر من یوماً علی دین احمدی فخذها دین مسیح بن مریم» میگوید اگر کسی به من بگوید تو رهبر جهان اسلام هستی چرا مشروب میخوری؟ شراب که در دین احمد و در اسلام خوردن آن حرام است میگوید من بر طبق دین عیسی شراب میخورم، در دین مسیحیت مشروب میخورند من بر اساس آن میخورم! خب این خلیفه و رهبر جهان اسلام است! اینها بخشی از اشعار ایشان است در وصف شرابخواری، حالا شعرهای دیگرش هم اینجا هست که نمیخواهم حال شما را بگیرم. جالب است باز یک شعری دارد که باز مسخره میکند حرفهای روشنفکری و همین الآن هم یک عدهای میگویند. میگوید: دع المساجد للعباد تسکنها و اجلس علی دکة الخمار واسقینا
میگوید این مسجد را ولش کن بگذار برای این مذهبیها، نمازخوانها این عابدان و زاهدان بروند آنجا ساکن بشوند خودت بیا برویم توی کافهها شراب بخوریم و شراب بدهیم، نماز برای شما بروید در مساجد نماز بخوانید ما هم شراب میخوریم! بله شما نمازخوانها خوب هستید و ما شرابخوارها بد هستیم. حالا این رهبر جهان اسلام است! ما قال ربک ویل للذی شربا لکنه قال ویل للمصلینا
تازه خدا هم در قرآن نگفته وای بر شرابخوارها، بلکه گفته وای بر نمازگزاران! خداوند یک جا میفرماید: «ویلٌ للمصلین» وای بر این نمازخوانها و مذهبیها که نسبت به شکافهای طبقاتی و گرسنگی گرسنگان بیتفاوت هستند. «وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ» در مورد غذای گرسنگان و سفرههای خالی داد نمیزنند. قرآن میگوید اگر نمازخوانی هستید که به سفرههای خالی و گرسنگان و خانوادههای گرفتار کاری نداری و به کودکان بیسرپرست کاری نداری قرآن میفرماید این نمازتان توی سر و کمرتان بخورد در واقع اهل جهنم هستید. حالا یزید اینجا میآید شعر روشنفکری از این باب میخواند، میگوید قرآنتان هم که گفته وای بر نمازخوانها نگفته وای بر شرابخوارها! بله ما مشروب میخوریم مثل شما مذهبی نیستیم شما در مسجد باشید ما هم اهل شراب و عیش و نوش و رقص هستیم. تازه خدا هم گفته خاک توی سر شما نمازخوانها نه شرابخوارها. و این شعر خبیثانهای که وقتی سر شهدای کربلا را آوردند و وارد شام دمشق کردند میگوید:
لمّا بدت تلک الحمول وأشرقت تلک الرؤوس على شفا جیرون
میگوید آن لحظهای که این سرها دیده شد و اینها طلوع کردند میگویند مثل خورشید اینها طلوع کرد «تلک الشموس» بعد وقتی اینها دیده شد میگوید:
صاح الغراب فقلت صح اولا تصح
یک کلاغی غار غار کرد من به او گفتم که میخواهی غار غار کن یا نکن، ناله کن یا نکن، صیهه بزن یا نزن
فلقد قضیت من النّبى دیونى
من طلبم را از پیامبر از نبی گرفتم من حسابهایم را با محمد صاف کردم! ببینید این دقیقاً اسلامستیز، محمدستیز، قرآن را مسخره بکند، اهل شعر و ادبیات و شراب و رقص و سگ و خوک است و قاتل حسینبنعلی و جنایتکار بزرگ است. گاهی هم در ادامه شعر بعضی از شاعران مشهور عرب، به همان وزن شعرهایی میگفت و اضافه میکرد و ملحق میکرد که بعضی نقل کردهاند بعضی از بیتهایش را نمیتوانیم تشخیص بدهیم که برای آن است یا برای این است.
اصلاً نگران اداره کشور و مسئله مشکلات مردم، و این مسائل مطلقا نبود. کارها دست دیگری بود و عمدتاً آنهایی هم که دور و برش بودند حتی بعضیهایشان مسلمان نبودند بعضی مسیحی و از مرتبطین با دستگاه رومیها بودند و سرگرمی و بازی با حیوانات در حد مسخره، حالا نه این که خودش هم اسب سواری میکرد و هم تربیت اسب هم داشت، البته این خوب است، کار با حیوانات و تربیت حیوان مشکلی ندارد به شرطی که یک آدم معتدل در یک جهت درست به کار بگیرد اما این آدمهای فاسد و پست، حتی با حیوانات هم که کار میکند در جهت نادرستی است. چندتا میمون و بوزینه خاصی داشت که تربیت شده بودند و چند یوز همین یوزپلنگ و حیوانات ویژهای که اینها را تربیت کرده بود. یک تیم مربی سگ و یوزپلنگ و میمون در دربار و کاخ داشت آنها حیوانات را تربیت کرده بودند کارهای عجیب و غریب میکردند میرقصیدند مینشستند سلام میکردند و از این قبیل، حتی سواری میکردند مخصوصاً یک میمون خیلی دستآموزی دارد که به او خیلی نزدیک است و روابط عاطفی با او دارد و این میمون چنان تربیت شده بود که کارهایی میکرد که گاهی از آدمها بهتر کار آنها را انجام میداد. یعنی بعضیها میگفتند این میمون نیست آدم است و به او کنیه داده بود و ابوقیس او را صدا میکرد و لباسهای گران و جواهرات گران، لباس حریر و ابریشم، طلا، لباس زربفت با نخ طلا تن او میکرد و در مجالس هم این را از جمله کنار خودش مینشاند و گاهی حتی عوامل حکومت را میگفت باید به این میمون و ابوقیس اظهار ارادت و کوچکی کنید به ایشان هم باید سلام کنید! یا یک اسبی تربیت کرده بودند که این ابوقیس سوار او میشد و در مسابقه سوارکاری شرکت میکرد یعنی یک قاطر یا الاغی که این میمون ابوقیس هم آن الاغ را و هم آن قاطر را و هم این میمون طوری آموزش دیده بودند که به سرعت در هر نوع مسابقات اسبدوانی شرکت میکردند و در خیلی از این مسابقات این برنده میشد. حالا گاهی هم شاید بعضیها میگویند که اسبسوارها در مسابقه عقب میافتادند که نکند ابوقیس شکست بخورد و خلیفه هم عصبانی بشود بعضیها هم میگویند عمداً یواش میرفتند و یزید در مورد اسبسواری این میمونش باز شعر میگوید و میگوید: «تمسک ابا قیس بفضل عنانها»؛ به میمونش میگوید ابوقیس افسار این حیوان را محکم بچسب؛ «فلیس علیها ان سقطت ضمان» اگر محکم نچسبی و از آن بالا بیفتی این حیوان که زیر توست، این اسب یا الاغ یا قاطر، این ضامن نیست این را نمیشود مجازات و محاکمه کرد! «ألا من رای القرد الذی سبقت به. جیاد أمیر المؤمنین أتان» چه کسی دیده میمونی را سوار بر الاغ، از اسبسواران در مسابقه تیزتر باشد و ببرد و جلو بزند؟ یعنی اینطوری بوده است. حالا شما این شخص را با این ملاحظات، میبینید. همین الآن کم نیستند کسانی که اینطور هستند و با این نگاه و توصیفات، اگر نگویید این یزید است میگویند خب این مشکلی ندارد آدم جالبی هم بوده است! همین الآن کسانی با همین تیپ شخصیتی، اگر حسینبنعلی الآن باشد همان کاری را میکنند که او در کربلا با امام حسین(ع) کرد یعنی این صفبندی و این تیپولوژی از دو طرف، برای هزار و چند سال پیش و کربلا نیست. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. همین الآن هم صفبندیها هست. همان تیپ آدمها و همین تیپ آدمها عینا همین الآن هستند. و فکر نکنید آن زمان کسانی به اشتباه نمیافتادند؟ همانطور که الآن کسانی به اشتباه میافتند نمیتوانند درست و گاهی نمیخواهند درست تشخیص بدهند آن زمان همینطور بود منتهی آن زمان قربانی آن حسین(ع) بود و الآن قربانیان آن کسان دیگری هستند که البته به آن درجه نیستند اما سنخ این موضعگیریها و سیاستها یکی است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی