شبکه یک - 25 تیر 1403

شیعه و سنی، در رکاب حسین ع (۱) ("همذات پنداران" با یزید، مسلط بر جهان)

نشست (خونی که نخواهد خشکید، خواهد خشکاند) _ ۱۴۰۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت دوستان و تسلیت عرض می‌کنم ایام عزاداری سیدالشهدا(ع) و شهدای کربلا را.

دوستان پرسیده بودند در خصوص سابقه تاریخی این عزای امام حسین(ع) در جوامع مختلف با مذاهب مختلف و در عصر حکومت‌های مختلف. گاهی حکومت‌ها و بعضی از متعصبین و افراطیون دشمن اهل بیت(ع) در طول تاریخ تلاش کردند از زمان خود عاشورا و کربلا را که شهدا را دفن نکرده و تکه پاره در دشت رها کردند و رفتند که کسی به این‌ها توجه نکند گزارش درستی از این صحنه کربلا و عاشورا جایی منتقل نشود و این خبر گسترش پیدا نکند، سوال و جواب راجع به این مسئله و علل آن و ماهیت این فاجعه و جنایت و علت آن و آثار آن حتی‌الامکان نشود یعنی به سکوت کامل برگزار بشود و اگر نشد تحریف و جعل تاریخ که در بعضی از کتب تاریخی هم به دست حکومت‌های فاسد از جمله خود بنی‌امیه شد. اما دوتا نکته مهم و قابل توجه داریم یکی این که عاشقان اباعبدالله(ع) و شیعه اجازه ندادند این ماجرا نه تحریف بشود نه محو بشود و در دل تاریخ نه حذف و نه هضم بشود بلکه با اشک و خون و فریاد در طی این هزار و چندصد سال این پرچم را بالا نگه داشتند چه در آن دوره‌ای که هزار سال قبل، زمان آل بویه که در مرکز خلافت عباسی در بغداد مسلط بودند و عزای امام حسین(ع) علناً و رسماً و قانوناً در شهرها صورت می‌گرفت که البته این را هم بدانید آل بویه این‌ها را بوجود نیاوردند قبل از آن‌ها در بغداد و شهرهای دیگر در عراق و ایران و در نقاط دیگر و در شمال آفریقا و در جزیره‌العرب بود اما خیلی وقت‌ها گاهی ممنوع بود یا خیلی محدود بود چون حکومت‌ها دائم احساس خطر می‌کردند و افراطیون و نواصب دشمنان اهل بیت(ع) بین اهل سنت اقلیتی بودند گاهی فشار این‌ها بود اما نه مردم تسلیم می‌شدند و بلکه مخفیانه و به محض این که یک کمی فضا بازتر می‌شد علنی دوباره در عاشورا و تاسوعا و اربعین و در طول این هزار و اندی سال به خیابان‌ها می‌ریختند و دوباره فریاد می‌زدند و نام حسین را می‌بردند که این خون خشک نخواهد شد و با اشک‌مان این خون را هر سال تازه نگه می‌داریم و نه محدود در شیعه بود. بعضی فکر کردند چون الآن در این دوره ما برادران اهل سنت در زیارت اباعبدالله در عاشورا و اربعین یا زیارت اربعین در بعضی از رسانه‌ها دیده می‌شوند و منتشر می‌شود این‌ها فکر می‌کنند این یک چیز تازه‌ای است و توجه ندارند که از همان آغاز کربلا بخش مهمی از طرفداران امام حسین(ع) و عزاداران ایشان بعد از عاشورا برادران و خواهران اهل سنت بودند کسانی که به لحاظ کلامی شیعه اهل بیت یا شیعه امام حسین حساب نمی‌شدند و در باب مسئله خلافت و مباحث کلامی و فقهی، مسیرشان با مسیر اهل بیت(ع) لزوماً یکی نبود اما گرچه شیعه اهل بیت(ع) نبودند اما محب اهل بیت بودند و از جمله به لحاظ سیاسی در خط اهل بیت(ع) بودند و اهل سنت هم، هم علمای بزرگ‌شان و هم مردم حسینی بودند نه یزیدی. طرف امام حسین بودند حتی در دورانی که حکومت‌هایی که بیشتر دنبال قدرت بودند و خیلی مذهبی نبودند در واقع لامذهب بودند و با شعار مذهب هر دوره‌ای... فرض بفرمایید در یک دوره‌ای که سلجوقی‌ها قرن 6 کاملاً مسلط بودند در مصر شیعیان و فاطمیون بودند شیعیان اسماعیلی و تمدن عظیمی در شمال آفریقا و شرق مدیترانه و سلجوقی‌ها این طرف حاکم شده بودند بعد از آل بویه و این بویه که هر دو درست است یکی‌اش تلفظ فارسی و یکی عربی است. سیبویه، قولویه، با ابن‌بابویه، حالا در آل بویه یک جریان ضد شیعه بین این‌ها بود که برخورد کردند و همه چیز را کوبیدند زدند و آتش زدند و عزای امام حسین را هم یک مدتی بعضی‌هایشان ممنوع کردند اما در مناطق دیگری از حکومت همین سلجوقی‌ها در زمان بنی‌عباس عزای امام حسین عزاداری آزاد بود یعنی اگر آزاد نبود هم یک محدودیت جزئی بود و مردم این حکومت نظامی و محدودیت را می‌شکستند و حتی زمان سلجوقیان کم‌کم بعد از کمتر از یک دهه بعد از این که این‌ها به قدرت رسیدند و رژیم سلجوقی آمد سخت‌گیری‌هایشان را کم کردند و مجبور شدند کم بکنند و دوباره شیعه آزادی‌هایی پیدا کرد از جمله در باب عزای امام حسین(ع) که علنی شد. و لذا هر وقت شرایط سیاسی مخصوصاً پیچیده و ملتهب می‌شد و حکومت‌ها احساس خطر می‌کردند از جمله کارهایی که می‌کردند سریع زیارت امام حسین را ممنوع می‌کردند و عزای سیدالشهداء را غیر قانونی اعلام می‌کردند و باز مردم مقاومت می‌کردند و ادامه می‌دادند تا رژیم‌ها عقب‌نشینی می‌کردند و این‌ها دوباره عزای امام حسین علنی می‌شد.

من یکی دوتا سند خدمت دوستان بگویم که از جمله نشان می‌دهد چطور شیعه و سنی پای عزای امام حسین(ع) در شرایط سخت در برابر رژیم‌های ضد اهل بیت و در برابر متعصبان که در واقع سنی نبودند چیزی شبیه این وهابی‌ها و تکفیری‌های امروز بودند و آن موقع با گرایش‌های اموی، و بعضی‌هایشان هم ناصبی بودند. زیر فشار این‌ها هم این متعصبین آن طرف، و هم حکومت‌ها اما شیعه و سنی، علما و مردم دست از عزای امام حسین برنمی‌داشتند. من یک نمونه این کتاب «نقض» گزارشاتی که جناب "رازی قزوینی" از عزاداری شیعیان، از اتهامات و شبهاتی که همان موقع‌ها هم شبیه امروز آن موقع هم عیناً راجع به عزای امام حسین زده می‌شد و این که آن اشخاصی که شیعه را تکفیر می‌کنند بعد سنی‌های عزادار امام حسین را هم منحرف می‌دانند و تکفیر می‌کنند و می‌گویند این سنی‌ها برای چه عزای حسین می‌گیرند. آن وقت این‌جا ایشان، قرن‌ها قبل، ببینید صحبت قرن‌ها قبل است می‌گوید مجالس سوگ و عزای حسین و لعن یزید توسط واعظان مشهور اهل سنت و در جمع اهل سنت انجام می‌شد و گاهی پر حرارت‌تر از آنچه که در شهرهای شیعی برگزار می‌شد. ایشان (رازی قزوینی) در کتاب نقض به عزاداری سنیان در مناطق مختلف از جمله اشاره می‌کند به واعظان بزرگ سنی یکی غزنوی و یکی قطب‌الدین مظفر در بغداد، حالا من عین متن آن را عرض می‌کنم. توجه کنید ایشان این کتاب را در جواب شبهات یک نویسنده متعصب که گرچه می‌گوید من دشمن اهل بیت نیستم اما یک جاهایی از تعابیر او نشان می‌دهد که هست. در آن دوران او یک کتاب و رساله‌ای علیه عزای امام حسین(ع) نوشته که یعنی چه این‌ها عاشورا و تاسوعا عزاداری می‌کنند؟ آن وقت ایشان می‌آید جواب شبهات او را می‌دهد که گستره عزاداری امام حسین در آن دوران بدانید چقدر وسیع بوده و شامل همه مذاهب اسلامی می‌شده نه فقط بحث شیعه. می‌گوید تعزیت حسین از موسم عاشورا به بغداد تازه باشد با نوحه و فریاد. این چه زمانی است؟ وقتی که بغداد دیگر حکومت شیعه و آل بویه نیست و حکومت سلجوقی‌ها آمده است بعد به آن شخصی که این کتاب را علیه شیعه و علیه عزای سیدالشهداء(ع) نوشته اشاره می‌کند و می‌گوید مواضعی بر طریق تشنیع، می‌گوید آن شخصی که آن کتاب را نوشته، یک جاهایی می‌خواهد علیه عزای سیدالشهداء(ع) با لحن تحریف و تحقیر صحبت کند. اول متنی که او نوشته، آن شخصی که مخالف عزای امام حسین در آن موقع بوده، روز عاشورا اظهار جزع و فزع کند، شیعیان رسم تعزیت را اقامت کنند و مصیبت شهدای کربلا تازه گردانند بر منبرها و قصه گویند و علما سر برهنه کنند و عوام جامه چاک کنند و زنان روی خراشند و مویه کنند. این را می‌گوید که این‌ها عاشورا و تاسوعا این کارها را می‌کنند و می‌گوید این‌ها همه بدعت است و انواع تهمت‌ها را هم می‌زند و می‌گوید این عزای حسین بدعت است. می‌گوید نامرزی است و این یک انحراف است. بعد ایشان که دارد جواب شبهات او را می‌دهد می‌گوید ببینید چه می‌گوید؟ می‌گوید از رعایت بغض آل رسول و فرط عداوت اولاد بتول، اولاً معلوم است که همه جهانیان است که بزرگان و معتبران ائمه فریقین از اصحاب امام مقدم بوحنیفه، و امام مکرم شافعی و علما و فقهای طوائف خلفاً أو سلف، این سنت را رعایت کردند. ایشان به آن آقای متعصب سنی که ضد عزای امام حسین(ع) جواب می‌دهد که تو چطور سنی‌ای هستی که از شدت کینه اهل بیت(ع) پیامبر واقعیات جلوی چشم خودت را نمی‌بینی، همین الآن گذشته از گذشته، آنچه که قبلاً بوده، همه می‌دانند که رهبران بزرگ و علمای هم حنفی و هم شافعی، از جمله خود ابوحنیفه و خود امام ابوحنیفه و خود امام شافعی و بزرگان علما و بزرگان و فقهای اهل سنت از مذاهب مختلف، خلفاً أو سلف، نسل به نسل و پشت در پشت این سنت عزاداری شهدای کربلا و حسین(ع) را در تمام این قرن‌ها رعایت و عمل کردند. بعد می‌گوید گذشته از مواضعی که خود ابوحنیفه در قضیه کربلا دارد و طرف امام حسین است و حتی فرزند و نوه امام حسین(ع) وقتی که جناب زید قیام مسلحانه علیه حکومت بنی‌امیه می‌کند ابوحنیفه می‌گوید هرکس در رکاب زید برای حکومت اهل بیت کشته شود شهید است و مثل شهدای صدر اسلام زمان پیامبر اکرم(ص) است. خب این موضع ابوحنیفه.

و در مورد امام شافعی هم ایشان نقل می‌کند و می‌گوید اولاً که خود شافعی که اصل است و مذهب بدو منسوب است بیرون از مناقب، می‌گوید غیر از این که خیلی اشعار و سخنان در مناقب اهل بیت دارد او را در حسین و شهدای کربلا مراثی بسیار است. مرثیه‌های متعددی در باب شهدای کربلا امام شافعی خودش سروده، از جمله این قصیده، که أبکی الحسین، که من اشک می‌ریزم و بر حسین می‌گریم و مرثیه می‌خوانم بر او و خون او و شهادت او. آن که از اهل بیت(ع) رسول خدا و چراغ راه و مشعلی است که تاریخ را روشن می‌کند و آخر قصیده این‌طور ختم می‌کند که «فالفواذ و رقاد عجیب...» می‌گوید تمام همّ و غم من، متوجه این جنایتی است که در کربلا در عاشورا شد. تمام حال من و حواس من شوریده و برانگیخته است. قلب من شکسته است. درد می‌کشم رنج می‌برم. نمی‌توانم بخوابم خوابیدن با فکر آنچه که در کربلا در عاشورا شد کار غریبی است مگر می‌شود خوابید؟ از جمله این‌ها همه مرثیه اوست یعنی جناب شافعی به صفتی که بر چنین معانی دیگران قادر نباشند. بالاتر از همه و بالاتر از حتی خیلی از شیعیان ایشان در باب حسین سروده است و مراثی شهدای کربلا که اصحاب بوحنیفه و شافعی هست بی‌عدد و بی‌نهایت است. چون در این منطقه، می‌دانید در منطقه حیران و عراق و شرق، ما مالکی و حنبلی نداریم کم داریم. مالکی‌ها بیشتر سمت غرب هستند از جمله آفریقا. و حنبلی هم بیشتر در حجاز هستند. این طرف عمدتاً شافعی و حنبلی هستند یعنی اهل سنت شافعی و حنبلی هستند. آن زمان هم همین‌طور بود آن وقت ایشان می‌گوید مرثیه‌هایی که در باب شهدای کربلا اصحاب بوحنیفه و شافعی را هست اهل سنت حنفی و شافعی گفتند بی‌عدد و بی‌نهایت است اصلاً نمی‌توانیم بشماریم از بس در عزای حسین بزرگان اهل سنت، شافعی و حنفی، علاوه بر خود ابوحنیفه و شافعی سرودند. پس اگر عیب است اول بر بوحنیفه هست و بر شافعی و بر اصحاب ایشان. این جواب آن آقای تکفیری را می‌دهد که اگر این عزای حسین اشکال است اول اشکال به ابوحنیفه و شافعی و اصحاب و پیروان ایشان است. آنگه بر ما. اول آن‌ها که اهل سنت هستند اول تو باید به آن‌ها اشکال کنی چون به دلیل همین عزاداری می‌خواهی ما را منحرف بدانی. اول حسابت را با بزرگان اهل سنت روشن کن آن گه چون فروتر آیی، آن وقت چند رده پایین‌تر بیا در همین زمان خودمان، زمان خودش همان قرنها بعد. می‌گوید بزرگان هم در قدرت و هم در علم، اهل سنت که این‌ها را کسی شیعه نمی‌داند خودشان هم چنین ادعایی ندارند خواجه بو منصور ما شارع اصفهان که در مذهب اهل سنت در عهد خود مقتدا بوده است از رهبران اهل سنت در ایران بوده است هر سال این روز، این تعزیت به آشوب و نوحه و غریو داشته‌اند و هرکس رسیده باشد دیده و دانسته باشد. و انکار نکند. می‌گوید هرکس آن‌جا در آن شهر در آن منطقه می‌رود او عالم بزرگ اهل سنت را در این منطقه می‌بیند که در عاشورا و تاسوعا و محرم هر سال چه می‌کند این از ایران.

و اما در عراق می‌گوید وانگه بغداد که مدینه‌السلام و مقر دارالخلافه است که حکومت بنی‌عباس آن‌جا بوده است. خواجه غزنوی حنیفی از برزگان حنفی دانند که این تعزیت چگونه داشتی؟ عالم بزرگ حنفی‌ها در بغداد همه می‌دانند در عاشورا و تاسوعا چطوری عزای امام حسین را می‌گیرد تا به حدی که به روز عاشورا در لعنت سفیانیان مبالغت می‌کرد یعنی از شیعیان بیشتر لعنت می‌کرد ابوسفیانی‌ها و یزید و معاویه و ابوسفیان را. سائلی برخاست و گفت معاویه را چه گویی؟ از یکی از حضار بلند شد و گفت راجع به معاویه چه می‌گویید آیا مثل یزید است؟ به آواز بلند گفت ای مسلمانان می‌پرسد که معاویه را چه گویی؟ آخر دانی که معاویه را چه گویم و امیر عبادی که علامه روزگار و خواجه معنا و سلطان سخن بود او را در حضرت المختفی لامرالله از علمای بزرگ اهل سنت، علامه‌ای بود و در حضور خلیفه عباسی همین سؤال را از او پرسیدند این روز که فردا عاشورا خاص بودن، یک روز قبل از عاشورا، از این علامه اهل سنت در حضور خلیفه عباسی همین سوال را راجع به معاویه پرسیدند جواب من جواب همان است. می‌گوید از او در حضور خلیفه بنی‌عباس پرسیدند که در معاویه چه گویی؟ جواب نداد تا سائل سه بار تکرار کرد. یک کمی ملاحظه می‌کرد که مستقیم علیه معاویه چیزی نگوید چون بعضی‌ها او را قبول داشتند. جواب نداد تا سائل سه بار تکرار کرد بار سوم گفت ای خواجه سؤالی مبهم می‌پرسی نمی‌دانم کدام معاویه را می‌گویی؟ این معاویه را که پدرش (ابوسفیان) دندان مصطفی بشکست؟ و مادرش (هند) جگر حمزه بخوارید و او 25 بار تیغ به روی علی کشید و پسرش سر حسین بِبُرید؟ این مسلمانان شما این معاویه را چه گویید؟ بعد می‌گوید مردم در حضرت خلافت حنیفی و سنی و شافعی همه زبان به لعنت و نفرین برگشودند. یعنی علمای شافعی و حنفی و مردم اهل سننت در حضور خلیفه همه نه فقط یزید بلکه پدر او را هم لعن کردند. این و مانند این بسیار است و تعزیت حسین هر موسوم عاشورا به بغداد تازه باشد با نوحه و فریاد. می‌گوید هر سال در بغداد هست حتی زمانی که دیگر آل بویه نیستند.

بعد راجع به شهرهای مختلف بحث می‌کند و می‌گوید و اما به همدان، اگرچه مشبهه را غلبه باشد برای حضور رعایت سلطان هر سال مجدالدین مذکِر همدانی در مراسم عاشورا این تعزیت را به صفتی آرد که قمیان را به عجب آید. می‌گوید قمیان که شیعه بودند وقتی همدان می‌آمدند و عزاداری‌های مردم را که آن موقع آن بخش از مردم شیعه نبودند اهل سنت بودند جزو گروه مشبهه، که با بقیه این اهل سنت فرق می‌کند آن‌ها با این که بودند ولی آن‌ها طوری در همدان، اهل سنت عزای امام حسین را پرشور می‌گرفتند می‌گوید شیعیانی که از قم می‌آمدند آنها تعجب می‌کردند که چطور اهل سنت این‌جا از ما عاشورا و تاسوعا را خیلی جدی‌تر می‌گیرند. و خواجه امام، نجم بوالمعالی ابن ابوالقاسم بذاری بن نیسابور با آن که حنیفی مذهب بود این تعزیت به غایت کمال داشتی. عالم بزرگ حنفی در خراسان، می‌گوید این‌قدر در عزای امام حسین در عاشورا و تاسوعا جدی و پرشور بود که اصلاً نمی‌توانست آرام بنشیند و عزاداری کند. دستار برگرفتی، عمامه‌اش را برمی‌داشت با سر برهنه، نوحه کردی و خاک پاشیدی و فریاد از حد بیرون کردی. این هم در خراسان. اهل سنتی که در خراسان بودند خاک روی سرش می‌ریخت داد می‌زد و فریاد بیش از حد، بعد می‌گوید حالا به مرکز به ری می‌آییم تهران آن موقع که از امهات بلاد عالم است. آن موقع که ری، تهران نبود حاشیه ری بود. می‌گوید آن موقع ری از بزرگترین شهرهای جهان بود. خب آن‌جا چی؟ معلوم است که شیخ ابوالفتوح نصرآبادی و خواجه محمود حدادی حنیفی و غیر از ایشان در کاروانسرای کوشک و مساجد بزرگ روز عاشورا چه کردند؟ علمای بزرگ اهل سنت در منطقه‌ای از ری این‌ها در عزای حسین چه کردند؟ از ذکر تعزیت و لعنت ظالمان و قاتلان، و در این روزگار. بعد می‌گوید زمان خود ما در این منطقه،‌ هرچه هر سال خواجه امام شرف‌الائمه ابونصر حسنجانی می‌کند در هر عاشورا به حضور امراء و ترکان و خواجگان و حضور حنیفیان معروف این شرف‌الائمه عالم بزرگ اهل سنت می‌گوید چه‌ها می‌کند و همه موافقت نمایند و یاری کنند. تمام علما و حنفاء در حکومت همین بنی‌عباس همه در عزای امام حسین(ع) در این زمان مشارکت می‌کردند و علمای بزرگ حنیفی که بودند خودشان رهبران و صدر مجلس‌نشینان عزای حسین بودند و اشک می‌ریختند و نوحه می‌خواندند. در این قصه، خود به وجهی گوید که دیگران خود ندانند و نیارند گفتند. می‌گوید این آقایی اشکال می‌کند غیر از او هیچ کس این حرف‌هار ا نزده و نمی‌زند. این کافی است پیش هر کدام از مردمان اهل سنت شافعی و حنفی برود آن‌ها جوابش را می‌دهند. خواجه امام بومنصور که در اصحاب شافعی معتبر و متقدم است به وقت حضور او به ری دیدند که روز عاشورا این قصه بر چه طریق گفت. می‌گوید عالم بزرگ شافعی داشت از ری رد می‌شد عاشورایی آن‌جا بود و در عاشورا چه کرد. حسین را بر عثمان درجه و تفضیل نهاد. گفت عثمان را هم کشتند، حسین را هم کشتند، حسین تفضیل داشت و معاویه را باقی خواند در جامعه سرهنگ؛ رسماً گفت معاویه محارب و باغی و یاغی بود. این عالم بزرگ حنفی، بعد قاضی عمده ساوه‌ای حنیفی که صاحب سخن و معروف است در جامع طغرل، مسجد جامع طغرل با حضور 20 هزار آدمی این قصه عاشورا به نوعی گفت و این تعزیت به صفتی داشت از سر برهنه کردن و جامه دردیدن که مانند آن نکرده بودند. می‌گوید این عالم بزرگ عمامه‌اش را کنار پرت کرد و لباس‌های خودش را درید و پاره می‌کرد در مسجد جامع طغرل با حضور 20 هزار نمازگزار اهل سنت. و مصنف این کتاب اگر رازی است – یعنی نویسنده‌اش رازی- دیده باشد و شنود. من خودم این صحنه‌ها را دیدم و شنیدم؛ و دیگر چه؟ می‌گوید در خراسان در نیسابور خواجه تاج شعری حنفی نیسابوری روز عاشورا بعد از نماز، در جامع عتیق دیدند که چه مبالغت کرد در سنه خمس و خمسین و خمس مآئه، سال 555 هجری قمری که نیمه قرن 6 است با اجازت قاضی، یعنی قاضی شهر عالم بزرگ اهل سنت خودش در مجلس عزای امام حسین شرکت داد و گفت این مبالغه هرچه در عزای حسین زیاده‌روی کنید کم است با حضور کُبرا و امراء، پس اگر بدعت بودی، بعد جواب آن شخص را می‌دهد که اگر این‌ها بدعت است چطور بزرگان اهل سنت علما و امراء همه به همین شیوه عمل کردند و خودشان مشارکت کردند این چطور بدعتی است که این‌قدر بین همه بزرگان اهل سنت رایج است. چنان که خواجه مجبر انتقالی گفته است چنان مفتی رخصت ندادی و چنان ائمه روا نداشتندی، اگر آنطور که این آقا اتهام می‌زند و می‌گوید این‌ها بدعت و انحراف است چطور آن همه بزرگان و رهبران و علما و فقهاء و حتی رهبران اصلی حنفی و شافعی پس همه این‌ها منحرف بودند! این عزاداران در این مناطق مختلف که ایشان به بخشی از آن اشاره می‌کند می‌گوید چطور این‌ها بدعت بوده؟ اگر بدعت بود چنان مفتی رخصت ندادی. خود مفتی و قاضی و علمای بزرگ در مجلس می‌آمدند و خودشان سر برهنه می‌کردند و لباس پاره می‌کردند و جامه می‌دریدند چطور بدعتی است؟



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha