"حجاب" پاسداری از "زیبایی"، "مدیریت شهوت" (دفاع از خانواده انسانی، نفی "نگاه ابزاری" به زن)
یادمان قتل عام مسجد گوهرشاد به دست رضاخان و به فرمان لندن - قیام ملت علیه کشف حجاب - 1403
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت خواهران عزیز و برادران محترم سلام عرض میکنم.
این ایام را به شما تسلیت عرض میکنم و درود خالصانه و عرض ادب دارم به محضر سیدالشهدا و حضرت زینب سلامالله علیهما و همه شهدای کربلا. عنوان بحث، حجاب و عفاف بود و به مناسبت آن هم هست که سالگرد قتلعام مردان و زنان مجاهد است. مجاهدانی که در عصر غلبه استعمار انگلیس بر ایران و دیکتاتوری سلطنت پهلوی که همزمان با اسلامستیزی و غارت کشور و از جمله شکستن حریم زنان، مادران ما، حریم خانواده و زیر پا گذاشتن شرم اخلاقی در جامعه بود، مبارزه میکردند. فقط در مسجد گوهرشاد که در سالگرد آن هستیم، برای دفاع از حریم زن، خون ریخته نشده است. در طول تاریخ برای این قضیه فداکاریهای زیادی شده است و از جمله به خاطر یک خصوصیتی که زن دارد. یک وجه اشتراکی که در انسانیت زن و مرد است، یک وجه خاصی با زن دارد و آن این است که خداوند از طریق زن، انسانها را خلق میکند. یعنی هر کس به دنیا میآید از گوشت و پوست و خون مادر خود به دنیا میآید. بدن مادر، بدن زن، مجرای خلقت الهی است و درب ورودی به این عالم، زنان و مادران هستند و این ورودی باید پاک و مطهر بماند و در واقع شرف زن، خط مقدم شرف انسان است. زن و مرد به لحاظ مسئولیتشان در برابر خدا و خلق، هیچ تفاوتی ندارند. بهشت و جهنم زن و مرد، تفاوتی ندارد. قرآن از مرد قدّیس و زن قدّیسه، مرد مجاهد و زن مجاهد، نام میبرد، میفرماید: «مِنَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِنات». یعنی ایمان، زن و مرد ندارد؛ «الصّالحینَ وَ الصّالحات»، پاک بودن، زنانه و مردانه ندارد. انسان، انسان صالح است، چه مرد چه زن. «القانتینَ وَ القانتات»، «الخاشعینَ وَ الخاشعات». مردانی که زکات و مازاد بر نیاز خود را از اموالشان میدهند و زنانی که مالکیت دارند و از اموال خود، مازاد بر نیازشان را زکات میدهند. نماز، روزه، عبادت، علم، هر چه که به رشد انسانی انسان مربوط است، هیچکدام از اینها بههیچوجه زنانه و مردانه نمیشوند. کمالات انسان، جنسی نیست. تابع جنسیت نیست. جنسیت فقط در یک مواردی دخالت میکند که تفاوت آن بین بدن زن و بدن مرد است. بدن زن خصوصیاتی دارد که اوست که انسانهای جدید را به دنیا میآورد. بدن مرد طوری ساخته شده است که بیشتر حفاظت و حمایت کند، یک حریم امنی را ایجاد کند که زن بتواند کار بزرگ آفرینش، خلقت انسانهای جدید را به اذن خدا انجام بدهد. کاری که هر دو به طور مشترک انجام میدهند، جهاد است. کاری که پدر و مادر به طور متفاوت انجام میدهند، آن هم هر کدام، جهاد خودش است.
بنابراین یک جهاد انسانی مشترک دارند. جدا از آن، یک جهاد مردانه داریم و یک جهاد زنانه؛ ولی هر دو جهاد است و هر دو مجاهدند. زن و مرد هر کدام، سه مسئولیت دارند. یکی در برابر، نسبت به خودش. هر انسانی چه زن چه مرد، مسئول رشد و تکامل خودش است. ما مسئول انسان شدن خودمان هستیم. اول) باید خودمان را با نکبتهای عقیدتی و اخلاقی از جهنم نجات دهیم. دوم) در برابر خانواده خودمان مسئول هستیم، چه مرد چه زن. مسئولیتهایشان در بعضی موارد کاملاً مانند یکدیگر و بعضی موارد متفاوت است. تمام مسئولیتهای اقتصادی تکلیف از دوش زن برداشته شده است. زن وظیفه اقتصادی ندارد. حقوق اقتصادی دارد؛ اما وظیفهای ندارد. میتواند هر کار اقتصادی را انجام دهد و قرآن میفرماید: «دسترنج زنان مثل دسترنج مردان است». برای خودشان است. دسترنج هر کاری که زن انجام دهد، مال خودش است، مالکیت دارد. مرد هم همینطور است؛ اما زن را نمیشود مجبور به انجام هیچ کار اقتصادی کرد. حق دارد ولی وظیفه اقتصادی ندارد. مرد وظیفه اقتصادی دارد که خودش و خانوادهاش را باید تأمین کند. چرا این بار از دوش زن برداشته شد؟ برای این که یک بار و مسئولیت بزرگ دیگری بر عهده اوست و آن، به دنیا آوردن انسان، فرزند است که برای یک فرزند، نزدیک سه سال، شبانهروز، وقت مادر و زن صرف این کار میشود. یعنی از دوران آبستنی و تولد و شیرخوارگی، سه سال، شبانه روز، زن از طرف خداوند مأمور است که انسانهای جدید را، انسان جدید را به دنیا بیاورد و مراقبت کند تا تغذیه، سلامت، امنیت و عاطفه او تأمین شود. خدای بچه، مادر اوست و وقتی او را نمیبیند، احساس میکند کل دنیا روی سرش خراب شده است، تنها، بیچارهترین آدم است. حالا آدم بزرگ هم که میشود، ریشش هم که سفید میشود، باز هم نسبت به مادر، من الان سنم از مادرم بیشتر شده است، خودم پیر شدهام؛ ولی مادرم را که میبینم، فکر میکنم همان ۵۰ سال پیش است. یعنی آدم نسبت به مادرش، و مادر نسبت به آدم، همان احساس را دارد و مادر، زن، چنین نقشی دارد. مادر خلقت،آفرینش است. مادر مظهر اسم «هُوَ الخالِق» است. خدا از طریق زن، انسان خلق میکند. لذا حرمت بدن زن از بدن مرد بیشتر است. حریمش، قداستش، اهمیتش؛ اگر بدن زن در تیررس چشمچرانی مرد قرار گرفت، حریم او از بین میرود و مرد به دید زدن و نگاه کردن اکتفا نمیکند، جلوتر میآید. بیشترین مخالفان حجاب در دنیا، مردان هستند. اگر در دنیا رأیگیری کنید، تقریباً همه اکثر مردها میگویند حجاب چیست، خانمها چرا خودشان را میپوشانند؟ مردها عمدتاً، مردان فاسد، مردهایی که حریم نمیشناسند، بیشترین طرفداران کشف حجاب در دنیا هستند و بیشترین ضرر را زنانی که برهنه میشوند در عرصه عمومی، متحمل میشوند. این یک مسئله است. جدا از این مسئله، غریزهای که خدا در مرد و زن گذاشته است که مرد دنبال زن میافتد، مرد دوست دارد به زن نگاه کند، با او حرف بزند، لذت میبرد، زن هم از این که مرد به او نگاه کند و دنبال او بیفتد، لذت میبرد. این دو لذت را این دو نوع لذت را خداوند در انسان، در مرد و زن گذاشته است. شهوت، نعمت خداست. اصل شهوت، شیطانی نیست، الهی است. همه غرایز ما الهی است. شهوت را خدا در انسان گذاشته است. اگر شهوت نبود، هیچکس نبود. هیچکس به دنیا نمیآمد. پس اصل این غریزه جنسی، میل مرد به زن و نوع دیگری، میل زن به مرد، این کار خداست. از چه زمانی شیطانی میشود؟ زمانی که تعادلش را از دست میدهد و گرفتار افراط و تفریط میشود و فلسفه شهوت که ازدواج و تشکیل خانواده است، به ضد فلسفهاش تبدیل میشود یعنی عامل فروپاشی خانواده میشود. باران که میآید، برکت و نعمت است. همه جا را سبز و آباد میکند؛ اما اگر مدیریت نشود و تبدیل به سیل بشود، همین آب که همه جا را آباد میکند، همه جا را خراب میکند. همین که آبادگر است، خرابکار میشود. سیل میآید و همه چیز را نابود میکند. اگر سد ببندیم و آب را مدیریت کنیم، همین باعث آبادی و طراوت و شادی میشود.
بنابراین شهوت، نعمت خداست. مدیریت شهوت است که یا شیطانیست یا الهیست که آن کار خود ماست. این را از این جهت میگویم چون بعضیها فکر کردند حکم اسلام در باب حجاب که البته حکم اسلام نیست، همه انبیاء آن را گفتهاند. میدانید که حجاب در کتاب مقدس، در تورات، انجیل، در آیین زرتشت، همه جا هست. همه جا واجب است. حتی در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، در عهد عتیق، حجاب خیلی سفتتر است. خیلی سفتتر از حجابی که در قرآن گفته شده است. این که بعضیها میگویند آقا یک کسی مسلمان نباشد، چرا حجاب بپوشد؟ اصلاً پیروان همه ادیان در کتاب مقدس و منابع آنها حجاب را واجب دانستهاند. به مردان حرام شده است که به زنان نگاه کنند، دید بزنند، دنبال آنها راه بیفتند، بخواهند با هر زنی رابطه برقرار کنند و بر زنان حرام شده است که جلوهگری کنند و خودشان را در معرض دید و نگاه و وسوسه و هوس مردان قرار دهند. در همه ادیان اینطور است. شما زنان مسیحی، یهودی، زرتشتی، حتی بتپرستها، هندو و بودایی، آنهاییشان که متدین هستند، که هر هفته به بتخانه میروند و عبادت میکنند، بتپرستهای متدینی هستند حجاب را میفهمند. حتی در همین کلیساها، بعضی زنهایی که کلاً بیحجاب هستند، وقتی به کلیسا میروند، با حجاب میروند. اینها به خیالشان باید از خدا رو بگیرند از مردان لازم نیست رو بگیرند! ولی میفهمند که پوشاندن سر، پوشاندن تن، امریست که از دینداری جدا نیست. در کلیسا هم که میآید، روسری سرش میکند. این حکم اسلام نیست. اتفاقاً اسلام در مسئله حجاب آسانتر گرفته است. ایران قبل از اسلام حجاب داشت، خیلی هم سفت و سخت، منتهی برای طبقات اشراف. یعنی خانمهای ثروتمند، درباری، خانمهای اشراف، همه آنها حجاب خیلی سفت و سخت داشتند؛ ولی به زنهای طبقات پایین میگفتند حجاب لازم نیست. معنیاش این بود که آنهایی که محترمتر هستند، پوشیده باشند، آنهایی که احترام ندارند، هر طور میخواهند باشند. این قبل از اسلام در ایران اینطور بوده است. این از این جهت است که میگویند اسلام ضد زیبایی است؟ چون یک وقتی در یکی از همین نشستها در یکی از دانشگاههای اروپایی، یک خانمی گفت که خب چرا زن از زیبایی خودش نباید استفاده کند؟ بالاخره یک موقعیتی، یک امتیازی دارد. یک نیازی در مرد هست که هی به زنان نگاه کند و گل بگوید و گل بشنود، مرد چنین نیازی دارد به زن. برای چه ما از این نیاز استفاده نکنیم؟ گفتم اگر میتوانید استفاده کنید، به شرطی که ضرری به تو نزند، استفاده کن؛ ولی نمیتوانی. چون وقتی جلوهگری میکنی، آن مرد میفهمد که دیگر تو حریمی نداری. تو به او علامت میدهی که من در دسترس هستم، من برای خودم حریمی قائل نیستم. آن وقت مزاحمت و تجاوز و توهین به تو بیشتر میشود. اینجوری نیست که تو فکر کنی اگر پوشیده نباشی، یک امتیازی داری و میتوانی از هر مردی امتیاز بگیری. اینطور نیست. تو در واقع درها را باز کردهای و داری به همه پیام میدهی که من حریم ندارم. هر کس هر جوری میخواهد با من حرف بزند، نگاه کند، بیاید، برود، من مشکلی ندارم. شما خودت را بیدفاع و بیحریم کردهای. آن وقت همین اتفاقی میافتد که در خیلی از جوامع جهان افتاده است و در جامعه ما هم کمکم دارد میافتد.
حجاب برای مبارزه با زیبایی است؟ نه. برای مراقبت از زیبایی است. حجاب میخواهد از جذابیتی که زن برای مرد دارد، حفاظت کند؛ برای او حریم نگه دارد. اجازه ندهد دستمالی بشود، یک کالای ارزان و مفت در اختیار همه قرار بگیرد. پس یک وقت شما به دخترهای جوان، ببینید دختر، به طور خاص دختر، پسر جوان هم همینطور است، است؛ ولی باز هم دختر بیشتر. این میل به زیبایی، یک میل فطری است. این که دلم میخواهد زیبا باشم و دیگران مرا زیبا ببینند، این هم کار خداست. این هم نعمت الهی است و همه آن را دارند، مگر آدمهایی که اصلاً زیبایی برایشان مهم نیست. پیغمبر فرمود: «خداوند از آدمهایی که ژولیده هستند، لباس کثیف، موی ژولیده، بینظم، بدبو هستند، متنفر است.» فرمود: خدا زیباست. هر جا زیبایی است، خدا زیبایی را دوست دارد. منشأهمه زیباییها اوست. حجاب برای سرکوب زیبایی نیست. مدیریت مصرف زیبایی است. برای آن حریم گذاشتن است. هر کسی هر جوری با هر زیبایی، هر طور دلش میخواهد برخورد نکند. زنان، ابزار لذت مردان و چشمچرانی آنها نیستند. زن محترم است. مردان حق ندارند به زنان نگاههای جنسی بکنند، کلمات جنسی به کار ببرند، تهمت جنسی بزنند، توهین جنسی بکنند، متلک بگویند، هر مردی به هر زنی پیام عاشقانه بفرستد، دنبال زن راه بیفتد بدون این که مسئولیتی در برابر او بپذیرد. مردی حق دارد به زنی نگاه از سر لذت بکند و به او نزدیک بشود که به آن زن تعهد بدهد. باید تعهداتی بدهد. اینجوری نیست که حقوقی داشته باشی و وظیفهای نداشته باشی. مردی حق دارد با تو نزدیک بشود و وارد حریم تو بشود که تعهد حقوقی و اخلاقی بدهد. یک میثاق عشق: من عاشق تو هستم، تو را میخواهم. نه فقط بدن تو را، نه فقط برای شهوترانی، کل تو را. عشق، وفا، وفاداری. فردا هم اگر پیر شدیم، هر دو پیر شدیم، همین به اندازه الان هم عاشقت باشم. باید که آن موقع بگویند: نه من شهوت دارم نه تو خیلی. شهوت تمام میشود اما عشق تمام نمیشود. یک) باید پیمان عشق ببندید. دو) میثاق اخلاقی؛ با مردی خودت را راحت بگذار و راحت برخورد کن که آن مرد به لحاظ اخلاقی نسبت به تو تعهد داشته باشد، به تو خیانت نکند، از تو استفاده ابزاری نکند، کلاه تو را برندارد، به تو دروغ نگوید. دیگر چه؟ پس یکی عشق و وفا، یکی تعهد اخلاقی، سه) یکی میثاق اقتصادی؛ مردی حق دارد به تو نگاه کند و با تو رابطه داشته باشد که مسئولیت مخارج زندگی تو را بپذیرد. مفتی، همینطوری، بیا و برو، اینجوری که نمیشود. باید مسئولیت اقتصادی بپذیرد. باید مسکن، لباس، بهداشت، غذای و امنیت تو را تضمین کند. نه این که همینطوری بیاید، هیچ مسئولیتی نداشته باشد، همینطوری بیا استفادهات را بکن برو! چهار) میثاق حقوقی؛ یک حقوق متقابل پیش میآید. گفتند مرد و زنی میتوانند با هم رابطه داشته باشند که غیر از رابطه جنسی، رابطه عاطفی، وفا و عشق هم باشد. مسئولیت تأمین زندگی هم باشد. زندگی فقط همان لحظهای نیست که شهوتی میشوی و میخواهی ارضا بشوی. اکثر زندگی در مواردی است که شهوت نیست یا شدید نیست؛ ولی زندگی واقعی، مشکلاتش، زحماتش، کارهایش هست. آنجا هم باید عاشق هم باشیم.
ببینید این مسئله، همهاش در واقع حفاظت از این حریم است یا گفتهاند که ضد لذت است! دینی که میگوید روابط جنسی باید کنترل شده باشد، روابط جنسی فقط باید درون خانواده باشد نه بیرون خانواده، این دین، ضد لذت است؟ اصلاً میخواهیم لذت را سرکوب کنیم؟ نه. لذت را باید مدیریت کرد. مگر ما از غذا خوردن لذت نمیبریم؟ خب این لذت را خدا در غذا خوردن گذاشته است. اگر این لذت نبود، اصلاً غذا نمیخوردیم تا بمیریم. لذت خواب، لذت خوردن، حتی لذت تخلیه غذا، این لذتها را خدا گذاشته است که زنده بمانیم، بخوریم، بخوابیم و یکی از آنها هم لذت جنسی است. اینها موتورهایی هستند که خدا در انسان گذاشته است. این موتورها اگر بیش از حد کار کنند، میسوزند. اگر اصلاً هم کار نکنند، خراب میشوند. هیچ غریزهای در اسلام، در دین ادیان توحیدی، سرکوب نشده است. اصلاً هیچکس حق ندارد هیچ غریزهای را سرکوب کند. همه غرایز را خدا گذاشته است و همه باید ارضا بشوند، منتهی متعادل و درست، بدون افراط و تفریط. طوری که عدالت حفظ بشود، حقوق و مصالح دو طرف و فرزندان حفظ بشود. پس، اینهایی که میگویند حجاب و هی حرام و حلال و فلان، اینها با زیبایی، با لذت، با خوشی مشکل دارند. طرف گفت خلاصه احکام این است که هر چه خوشت میآید حرام است، هر چه بدت میآید واجب است! نه، اینجوری نیست. خوش آمدن و بد آمدن انسان، معیار است اما نه تنها معیار. مثل این است که ما از غذا خوردن خوشمان میآید، اینقدر بخوریم تا بترکیم. آب لازم است، بدن ما نیاز دارد. وقتی تشنه هستیم و آب میخوریم، خوش میگذرد؛ ولی اگر اینقدر آب بخوریم تا بترکیم، همان آب مفید، مضر میشود. غذا همینطور است. خشم را خدا در انسان گذاشته است که از خودش دفاع کند. اگر خشم نبود، دفاع نبود، هیچکس از هیچ حریمی دفاع نمیکرد، از بین میرفتیم؛ اما اگر همین را درست مدیریت نکنیم، این خشمی که برای دفاع از حق است، تبدیل به حمله به حقوق دیگران میشود. شهوت هم همین است. پس لذت، زیبایی، اینها همه نعمت خدا هستند، مشروع هستند. مواجهه غلط ما با آنهاست که این خیر را تبدیل به شر میکند. ثروت، خیر است. قدرت، خیر است. زیبایی، خیر است. لذت، خیر است. اصلاً هر چه در عالم است، خیر است. این دیدگاهی که میگوید قدرت ذاتاً فاسد و شر است، نه، قدرت ذاتاً شر نیست. قدرت ذاتاً خیر است. ثروت، شهوت، همه اینها خیر هستند. چه کسی اینها را شر میکند؟ مواجهه غلط ما با آنها، افراط و تفریطهای ما.
فلسفه حجاب، از جمله اتفاقاً دفاع از زیبایی و لذت متعادل است. اصلاً چرا قرآن میفرماید: سن خانمها که بالا میرود و جذابیت صوری، قیافهای برای مردها ندارند، لازم نیست حجاب خیلی سفت و سخت بگیرند؟ چرا قرآن این را میگوید؟ خانمهایی که سنشان بالاست، میگوید که مردها به آنها خیلی نگاه نمیکنند. برای اینها حجاب خیلی واجب نیست. در مورد آنها هم البته میفرماید: بیاحتیاطی نکنید چون گاهی بعضی پیرمردها هستند که از شما هم نمیگذرند. میتوانند که میبینند، باز هم به غرض میبینند؛ ولی قرآن میفرماید: خانمهایی که سنشان بالا میرود... اصلاً حجاب برای دفاع از زیبایی و جذابیت زن است تا مورد حمله و تهاجم و توهین مردان فاسد قرار نگیرد؛ یعنی استفاده غلط از شهوت. یا مثلاً در کشف حجابهایی که در غضایایی میکردند، یک خانم پیرزنی بود، جلوی موبایل، همینطور از خودشان فیلم میگرفتند و در تلویزیون آمریکا، بیبیسی و اینها میگذاشتند. این آمد جلوی دوربین، روسریاش را برداشت و گفت من دیگر حجاب نمیگذارم! من به یکی از دوستانم گفتم میتوانی ایشان را پیدا کنی و یک پیغام به ایشان برسانیم؟ گفت بله. گفتم به او بگو اصلاً حجاب برای شما واجب نبوده است، با این قیافهای که دارید. شما تا الان هم بیخودی حجاب داشتید. به خودت ظلم کردهای. اصلاً حجاب برای شما واجب نبوده است. شما باید خیلی زودتر کشف حجاب میکردید. حجاب برای خانمهای جوان و زیباست، خانمهایی است که مردها به آنها هوس میکنند، هی نگاهشان میکنند، دنبالشان راه میافتند. شما کلاً معاف بودید، اصلاً این چند سال را هم بیخودی حجاب داشتید! ایشان چون خیال میکند انقلاب کرده است، خیلی کار بزرگی انجام داده است؛ یعنی با حجابش بهتر بود تا بیحجابش. با حجابش، حالا به چشم یک مادربزرگ میشد به او نگاه کرد؛ ولی روسری که برداشت، خیلی چیز خطرناکی شد، مثل مادر فولاد زره. گفتم لااقل پشت آن، آدم خیال میکرد که مثلاً حجاب داری؛ ولی اینجوری که خودت را نشان دادی، خیلی به ضررت شد. اینها را من برای شماها نمیگویم، چون شما با دختران و پسران جوان سر و کار دارید، اینها را باید به آنها بگویید. بعضیها این را در ذهنشان کردهاند که اصلاً این دین با زیبایی و با لذت مخالف است، با زن مخالف است و فلان. برای چه استفاده نکنم؟ یک اهرمی است به نفع من است، برای چه از آن استفاده نکنم؟ خب استفاده میکنی، به شرطی که واقعاً استفاده باشد. نفعی برایت ندارد. ضررش از نفعش بیشتر است. بعد، مردهای متعدد سراغت میآیند بدون این که هیچ تعهدی به تو بدهند. میخواهند تو را مصرف کنند. وقتی عرضه یک چیزی زیاد شد، تقاضا کم میشود. وقتی طرف ببیند انواع و اقسام خانمها، آرایش کرده، بیحجاب، اینها همه در اختیار و در دسترس هستند، طرف میگوید برای چه بروم ازدواج کنم؟ بعد تو وقتی این کار را میکنی که یک مردی که زن دارد، تو خودت را در عرصه عمومی هی زیباتر و جذابتر و طناز نشان میدهی، او با خودش میگوید اگر اینها زن هستند، پس زن من چیست؟ زن او هم میگوید اگر این پسر را دیدیم که اینقدر قشنگ بود، پس شوهر من کیست؟ اگر این مرد است، پس آن کیست؟ بعد اصلاً سوال این است که کدام زن و مردی در خانواده برای همدیگر حریم، عشق و علاقه قائل میشوند؟ بعد حالا اگر تو به عنوان یک زن، به این شکل، یک مردی را به خودت جذب کردی، شش ماه بعد، یک زن دیگر که از تو خیلی قشنگتر و طنازتر است و به خودش میرسد، شوهر تو را جذب خودش کرد. همان کاری که تو کردی را یکی دیگر با تو میکند. حالا چه میگویی؟ همین کاری که تو کردی، خوب بود، یکی دیگر با تو بکند؟ خانواده تو را متلاشی بکند، آها حالا این خوب است؟ آن بد است؟ آن خوب بود و حالا بد شد؟ یکی از خیانتهای بزرگی که زن و شوهرها را از چشم همدیگر میاندازد، از این طریق است که میگویند بابا زن این است نه آن! مرد این است نه آن! اصلاً من چرا باید به تو وفادار باشم؟ من میخواهم خوش باشم، الان با تو خوشم، شش ماه دیگر با یکی دیگر. خب این حرف را هم مرد ممکن است بزند هم زن و در دنیا دارند میزنند. این، یک منطق است. اصلاً میگویند برای چه ازدواج کنم؟ برای چه باید ازدواج کنم؟ اصلاً کسی که زنباره است، نمیرود دو، سه تا ازدواج کند، میگوید اصلاً یکیاش را هم نمیکنم. بروم دو، سه تا خانه اجاره کنم و خرجی سه تا خانواده و سه تا دعوا و دردسر و اینها را برای چه داشته باشم؟ در خیابان طنازی میکنم، میآید سوار میشوم و میرویم. یک مدتی با این، باز یکی دیگر، باز بعدی. ازدواج سفید. به ازدواج سیاه میگویند سفید. یعنی مرد بدون هیچ تعهدی به زن میگوید بیا با من باش، هر وقت هم بخواهم، اردنگی به تو میزنم و میروی. یکی از دلایلی که اسلام حضانت را البته جز در موارد مصلحت، بعد از هفت سال، بعد از چند سال به عهده مرد میگذارد، برای این است که مرد در دنیا معمولاً زنان را بچهدار میکند و میزند به چاک. میرود سراغ زن دیگر. اسلام بیخ یقه مرد را گرفته است، کجا میروی؟ اینجوری نیست که با هر زنی باشی، چند تا بچه پس بیندازی و بروی سراغ یکی دیگر، یکی دیگر و آن زن با چند بچه بماند و دیگر نتواند ازدواج کند. چون مرد اگر طلاق گرفت و خواست ازدواج کند، مردها میگویند: این بچه چه دارد؟ من کمتر با زنی که بچه دارد، ازدواج میکنم، سختتر است. بچهها را باید بیخ ریش مرد بیندازی چون برای من بازدارنده است نه برای زن. مرد برای ازدواج بعدیاش تحت فشار قرار بگیرد نه زن.
به این موارد هم دقت کنید. مثلاً میگویند خونبهای زن، نصف خونبهای مرد است. خونبها و دیه، به این معنی که قیمت انسان باشد، نیست. من این را چند بار عرض کردهام، دیه مرد را به چه کسی میدهند؟ به زن و خانوادهاش میدهند. هر چه دیه مرد بیشتر باشد، به نفع کیست؟ زن. یک مرد زرنگ خراب اگر باشد، میگوید اگر میشود، دیه خانم من را صد برابر مرد کنید. دیه زن، صد برابر مرد میشود، به شرطی که یک ماشین زودتر زن من را زیر بگیرد و زودتر بمیرد! وقتی میگویند دیه مرد بیشتر از زن است، یعنی اگر مرد، مُرد، دیه را که به او نمیدهند تا در قبر خرج کند. دیه را به زن، بچهها و خانوادهاش میدهند. ارث مرد مثلاً دو برابر زن است. زن هیچ مسئولیت اقتصادی ندارد. ارثی که به او میرسد، برای خودش است و هر کاری دلش میخواهد با آن میکند. آن دو سه سهمی که به مرد میدهند، مال خودش نیست. باید خرج زن و بچه و خانوادهاش را بدهد. یعنی مرد، مسئول کل اقتصاد خانواده است. حتی میشود به آن اعتراض کنند و بگویند آن یک سوم را چرا به زن میدهید؟ کل مسئولیت با من است، پس کل ارث را هم به من بدهید. همهاش را به من بدهید. چرا باید یک سومش را به او بدهید؟ او که وظیفهای ندارد. من باید دو شیفت کار کنم که خرج خانه و زندگی را بدهم. یعنی دقت کنید، یکی از چیزهایی که حجاب را هم کنار آن میگذارند، این است که میگویند اسلام اصلاً اینجوری است. ببینید، دیه، ارث، حضانت و فلان، اینها همهاش ضد زن است. حجاب هم یکی از آنهاست. میخواهند زن را محدود و سرکوب کنند. همین سه تا، همهاش به نفع زن است. همانها، همان دیه، ارث، حضانت که، علیهاش، همینها همهاش به نفع زن است. حجاب هم همینطور است. میگویند حجاب برای سرکوب زن و برای محدود کردن اوست. این تفکیک حجاب و عفاف هم... چون بعضیها میگویند مگر حجاب، عفاف است؟ و مگر عفاف، لزوماً حجاب است؟ ما خانمهایی را داریم که حجاب ندارند اما عفیفهاند. زنهای پاکی هستند، فاسد نیستند، حجاب ندارند. زنهایی هم داریم که حجاب دارند ولی فاسد هستند. یعنی چادر هم دارد، حجاب هم دارد، کامل؛ ولی عفاف ندارد. عفاف و حجاب جدا هستند، اینها را با هم قاطی نکنید. به این هم دقت کنید. اولاً نمیشود کسی عفاف داشته باشد، یعنی اهل عفت و پاکیزگی و شرم جنسی و اخلاق جنسی داشته باشد؛ ولی نفهمد که عرضه بدنش در عرصه عمومی به مردان، خلاف شرم و اخلاق جنسی است. اگر کسی بگوید مرد با دیدن بدن زن تحریک نمیشود، میل به او پیدا نمیکند، دروغ میگوید. اگر مردی بگوید من بدن زنها را که میبینم، اصلاً هیچ احساسی در من بهوجود نمیآید، یا دروغ میگوید یا مریض است و باید به پزشک مراجعه کند. چون معلوم میشود غدهها و هورمونها و اینها درست کار نمیکنند. مردی که با دیدن زن و به خصوص بدن زن، میل به او نکند، این مرد یا دروغ میگوید یا بیمار است. تقوا این است که میل بکنی اما خودت را مدیریت و کنترل بکنی. تقوا این نیست که میل نداشته باشی. اگر میل نداشته باشی، اصلاً احتیاج به تقوا نیست. پس اگر کسی بگوید پوشش بدن، به خصوص بدن زن، ارتباطی با عفت و شرم و اخلاق ندارد، چطور ارتباط ندارد؟ اثرش را مگر نمیبینید که الان در بعضی از جوامع چه شده است ؟ الان ما شهرهایی را داریم که ۷۰درصد آدمها، نمیدانند پدرشان کیست. مادرهایشان را میشناسند اما نمیدانند پدرشان کیست! 60- 70 درصد نمیدانند پدرشان کیست. میگویند در خیابان به همه آقایان سلام کن، چون ممکن است هر کدامشان پدرت باشند! مادرت را میدانی کیست، پدرت را نمیدانی کیست. یعنی صدمهاش به زن میخورد. چون مادر معمولاً بچه را رها نمیکند؛ ولی مرد، رها میکند. میرود سراغ یک زن دیگر. باید زن اطراف خودش، حریمی بکشد و بگوید من اجازه نمیدهم من را مصرف کنی و بروی، با من برخورد ابزاری کنی، چون زورت بیشتر است، چون زور مرد از زن بیشتر است، چون پولت بیشتر است، چون قدرت و ثروت مردان بیشتر از زنان است. اگر قرار شد، رقابت و مسابقه بین زن و مرد راه بیفتد، معلوم است کی برنده است. مرد، قدرت بدنش از زن بیشتر است. مسابقه قدرت و ثروت نباید گذاشت. اینجا جای مسابقه نیست، اینجا جای تعامل و همکاری است. زن و مرد همکاری میکنند، روی هم رفته یک خانواده میشوند، متحد هستند. زن و مرد نباید با هم رقابت کنند، نباید با هم مسابقه بگذارند، نباید علیه هم کار کنند، زن و مرد رقیب هم نیستند. زن و مرد شریک و متحد با هم هستند. یک جاهایی زن به مرد نیاز دارد، باید مرد در خدمت زنش باشد. یک جاهایی مرد به زن نیاز دارد، باید زن در خدمت شوهرش باشد و این خدمت این زن و مرد به هم و به فرزندانشان، عبادت است، مثل نماز شب است. شببیداری، مادری، زحماتی که مرد برای تأمین زن و بچهاش میکشد، زحماتی که زن برای فرزند و شوهرش میکشد، اینها در فرهنگ اسلام، فقط یک کار غریزی نیست، اینها عبادت است. لذا نمیتوانید بگویید ای بابا پدر من درآمد، کسی قدر زحمت من را نمیداند. مرد بگوید من دو شیفت دارم کار میکنم، پدرم در میآید تا خانه اجاره کنم، خرجی بیاورم، اینها را ببرم مسافرت که چی! زن بگوید من این همه زحمت میکشم، اصلاً زحمات من دیده نمیشود شوهرم به من میگوید تو روزها مگه چه کار میکنی! فکر میکنند من هیچی کار نمیکنم. خب در نگاه اسلامی میگویند تمام زحماتی که برای همدیگر و برای فرزندانتان میکشید، عبادت و جهاد در راه خداست. شما دارید بهشتی میشوید. دارید رشد میکنید. یعنی در واقع به خودت خدمت میکنی. خدمت به همسر و فرزند، خدمت به جامعه نیست. آن سه تا را گفتم. یکی مرد و زن در برابر خودشان مسئول هستند، یکی خانوادهشان، یکی هم در برابر جامعه، هر دو مسئول هستند.
قرآن میفرماید: زن و مرد باید امر به معروف و نهی از منکر کنند. یعنی چه؟ یعنی به کل مسائل جامعه، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظارت کنند و موضع بگیرند. قرآن صریحاً میفرماید: مردان و زنان مؤمن نسبت به جامعه مسئول هستند. مسئول نسبت به خودم، خانوادهام، جامعه، امت، چه مرد باشد چه زن. یک جاهایی، تفاوتهایی دارد. مثلاً جنگیدن را گفتند بر مرد واجب است. جنگ دفاعی بر زن هم واجب است. جنگ هجومی واجب نیست مگر نیرو کم باشد و لازم باشد بیایند، چنانکه زمان پیامبر ما هم زنان رزمنده داشتیم. زن جانباز داشتیم، زنی که در جبهه جنگیده است. ام ایمن، هفت- هشت تا خانم هم که در غزوات پیامبر حضور داشتند. زن جانباز داریم. زن فعال اقتصادی داریم. اصلاً زن خود پیامبر، جناب خدیجه، ایشان تجارت خارجی میکرده است. یعنی یک فعال اقتصادی بوده است که تجارت خارجی میکرده است، این خانم، دهها نیرو و کارگزار داشته است. پیامبر فرمودند: اگر پول و ثروت خدیجه و ایمان این خانم نبود، اسلام به سختی پا میگرفت. فرمودند: کل مسلمانها تا ابد مدیون این خانم هستند. برای این که ایشان موقعیت اجتماعی داشت، پول داشت، خواستگار داشت، همه اینها را در راه توحید به کار برد. ایشان از پیامبر خواستگاری کرد. پیامبر از ایشان ده پانزده سال سنشان کمتر بود. پیامبر تا آخر عمر، اسم خدیجه که میآمد، اشک پیامبر جاری میشد. یکی دو بار بعضیها جلوی پیامبر راجع به خدیجه چیزی گفتند که مثلاً حالا ایشان مرده است، حالا چه قدر شما ناراحتی میکنید، پیامبر خیلی ناراحت و عصبانی شدند، گفتند چه حقی دارید به ایشان اهانت کنید؟
قرآن از زنانی که، از حضرت مریم، از مادر همه ما، حوا، از ساره و هاجر، همسران حضرت ابراهیم، آسیه، همسر فرعون، مادر حضرت موسی، خواهر حضرت موسی، حضرت مریم، کوثر، حضرت زهرا، قرآن راجع به این زنان صحبت میکند که اینها رهبران شما هستند، چه مرد چه زن. اینها الگوهای بزرگ انسانی هستند و حضرت خدیجه، زن قدّیسه و مجاهد و بزرگ که سهم دارد، یعنی به گردن همه ما حق دارد. قرآن از زن و مرد در ایمان و فداکاری و اخلاص و معنویت، همه جا اینها را با هم میآورد. در باب ولایت، مسئولیت در برابر جامعه هم مثل هم هستند. میفرماید: «بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعض». مرد و زن مؤمن و مؤمنه، باید امر به معروف و نهی از منکر کنند. یعنی هر جا فساد، ظلم، گناه، انحراف، خطا، بیعدالتی میبینند، چه زن چه مرد، نظارت کنند و اعتراض کنند. یعنی چه؟ امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه؟ یعنی فعالیت سیاسی، یعنی فعالیت رسانهای، مطبوعاتی، فعالیت هنری، فعالیت اجتماعی، اینها همه راههای آن است. سه تا مسئولیت داریم در برابر جامعه داریم.
در ادیان دیگر که حتی تعریف شده، یعنی شما ببینید آخرین دین قبل از اسلام، مسیحیت است. خب؟ در همین کتاب مقدس، زن، همدست شیطان است. یعنی آنجا میگویند علت این که آدم از بهشت اخراج شد، این بود که شیطان به شکل مار در بهشت آمد و با حوا با هم ساختند. شیطان و حوا، آدم را وسوسه کردند، او را فریب دادند، آن گناه اتفاق افتاد و از بهشت او را بیرون کردند. خب این رسماً در کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان آمده است در قرآن، مطلقاً چنین چیزی نیست. قرآن میگوید: «وَسوَسَ لَهُما». شیطان، آدم و حوا، هر دوی اینها را شیطان وسوسه کرد و اینها را به خطا انداخت. در خیلی از ادیان دیگر و مکتبهای دیگر، زن، مظهر شیطان و همدست شیطان است. آدم در توطئه شیطان و حوا قربانی شده است. خب اینها در کتاب مقدسشان همین است. یعنی از اول، نگاه به زن، یک نگاه منفی است و قرآن درست ضد این ست.
آیا میشود با حجاب و پوشش، در همه عرصهها حضور داشته باشیم؟ مثلاً حتی فعالیت سیاسی و اجتماعی بکنیم؟ اصلاً درست است؟ خب شما الان در عاشورا و تاسوعا هستید. زینب(س) چطور است؟ زینب(س) حسین شماره دو است. حضرت زینب وقتی سخنرانی میکند، جلوی دستگاه یزید میایستد، عزاداران را رهبری میکند، مردم کوفه میگفتند انگار علی بود که داشت سخنرانی میکرد، با صدای زنانه. علی بود، کلماتش، کلمات محکمی بود. بروید سخنرانی ایشان را بخوانید، که حالا خیلی زیباست. دیگر ما زن پوشیدهتر و با حجاب و کرامت و عفت اخلاقی که نداریم دیگر. یعنی هم اوج عفت است، هم اوج حجاب است. چون شما دقت کنید، هم حجاب، هم عفت، یک بُعد فردی و یک بعد اجتماعی دارد. یکی عفت خود توست، چه مرد چه زن، یعنی به لحاظ این مسائل اخلاق جنسی را رعایت میکند، آدم پاکی هستی یا ناپاکی. خب، این بعد فردی آن است. یعنی بنده مثلاً خودم فاسد باشم یا صالح باشم. به لحاظ اقتصادی، اجتماعی چه... یکی هم به لحاظ جنسی. این یک مسئله است. یک چیزی، صدمه به خودم میزنم، به شما چه مربوط است؟ من میخواهم بروم جهنم، به شما چه؟ اینجا میتوانی بگویی من میخواهم فاسد باشم، میخواهم بروم جهنم. به تو چه؟ راست میگوید: به تو چه؟ این بحث من است؛ اما همین عمل من، یک بعد اجتماعی دارد. یعنی تو فقط به خودت که صدمه نمیزنی، به دیگران و به جامعه هم صدمه میزنی. این مثل کسی است که در قایق نشسته است، زیر خودش را سوراخ میکند. به او میگویند چرا سوراخ میکنی؟ میگوید زیر خودم است! آخه زیر خودت هست اما زیر بقیه هم هست. تو وقتی زیر خودت را سوراخ میکنی، همه با هم غرق میشوید. اینجوری نیست که زیر خودت، کلاً برای خودت باشد. این تعبیر پیغمبر اکرم است. فرمودند نمیشود در یک کشتی، در یک قایق، نشستیم و هر کسی بگوید این قسمت برای من است، من میخواهم همینجا را سوراخ کنم. اینجا را تو سوراخ میکنی، فقط خودت که غرق نمیشوی. اگر خودت میخواستی غرق شوی، خب برو غرق شو. همه را غرق میکنی، جامعه را به گند میکشی. ۵۰ سال، ۱۰۰ سال دیگر، یک جامعه، همه بیناموس میشوند. هیچکس نمیداند پدرش کیست! آدمها به جایی میرسند که با سگها زندگی میکنند. میدانید انگلستان یک وزارتخانهای راه انداخته به نام وزارتخانه تنهایی؟ وزیر گذاشتند برای تنهایی! از بس همه تنها هستند. چون خانوادهها متلاشی شده است، مردم بچه نمیآورند، ازدواج نمیکنند، ازدواج میکنند به هم وفا ندارند، همه تنها شدهاند. آدمها با سگها زندگی میکنند، چون سگ خیلی حیوان خوبی و باوفایی است و طفلک زبان هم ندارد که حرف بزند. با سگ راحتتر میتوانند زندگی کنند تا با همدیگر. خانواده متلاشی میشود. ۱۰۰ سال پیش، اینجوری نبوده است. شما فیلمهای ۱۰۰ سال پیش آنها را ببینید، همه خانمهایشان با حجاب بودهاند، همه اروپا و آمریکا، همه با حجاب بودهاند. فیلمش هست، فیلمهایش هست. اول، از همین کشف حجاب و برهنگی و روابط نامشروع و نمیدانم، دوست دختر و پسر و از این کارها شروع شد. لباسها اول پوشیده بود، کمکم هی از بالا و پایین کوتاه شد، کوتاه شد، حالا حتی لخت مادرزاد در خیابان میآیند. یک شبه که اینجوری نمیشود که شما بگویید خب من حجابم را برداشتم، چه کار شد؟ شما میگویید دنیا خراب میشود. الان دنیا خراب نشده است! دنیا همین الان خراب نشده است. خراب شدنش شروع شده است. هم دنیای خودت را که حالا به خودت مربوط است، دنیای کل جامعه را داری خراب میکنی. چوبش را نوههایت به بعد، خواهند خورد. دیگر وقتی نوههایت به سن تو برسند، اکثر جوانها دیگر ازدواج نمیکنند. میگویند اصلاً برای چه تن بدهیم به تعهد ازدواج؟ یا ازدواج میکنند، به هم خیانت میکنند. زود از هم جدا میشوند و تو این بلا را سرشان آوردهای. شما شروع کردید، چیزی را کاشتی، میوه تلخش را آنها خواهند چشید و این هم چیزی نیست که بگویی خب حالا سر و ته کنیم دوباره برگردیم! بله این مسیر اشتباه بود، مثل قبل دنده عقب برویم به عقب برگردیم! دیگر دنده عقبی ندارد. وقتی یک جامعهای، ۷۰٪ آدمهایش بعد از ۱۰۰ سال، نمیدانند پدرشان کیست، درست شدن این جامعه، که دوباره به قاعده خانواده، اخلاق، حریم، محرم، نامحرم برگردد، دیگر به آسانیها نیست حتی شاید دیگر نشود.
خب زینب(سلامالله علیها) اوج عفت و حجاب است. نمیشود واقعاً عفت فردی و عفت اجتماعی باشد ولی حجاب نباشد. تو اصلاً آدم پاکی هستی. شما آدم پاکی هستید؛ ولی وقتی بدنت را عرضه میکنی، آدمهای ناپاک نگاهت میکنند. اصلاً فرض کنیم تو واقعاً پاک هستی و عفت داری. خب بقیه چه؟ مگر تو تنها داری زندگی میکنی؟ تو داری زیر خودت را سوراخ میکنی، بقیه هم در قایق هستند. اصلاً فرض کن تو واقعاً غرض و مرضی نداری. آمدهای بیرون. ۲۰۰ تا مردی که نگاهت میکنند، آنها هم غرض و مرضی ندارند؟ بعد تو در منحرف شدن آنها و فاسد شدن آن مردها، تو دخالت نداری؟ برای این که او فردا به زنش نگاه میکند با خودش میگوید زن ما که قیافهای ندارد، چیزی هم ندارد. این که بهتر است! هیچ اثری هم کار تو ندارد؟ تو نمیفهمی داری با بقیه چه کار میکنی؟
بنابراین هم عفت، عفاف فردی و اجتماعی است، هم حجاب، فردی و اجتماعی است. این معنیاش این نیست که هر کس حجاب ندارد، فاسد است، اهل فحشاست. معنیاش هم این نیست که هر کس حجاب را رعایت میکند، این حتماً پاک است، اهل عفاف است. نه. اما معنیاش این است که شما حجاب و عفاف را نمیتوانید از هم تفکیک کنید. اگر چه از این طرف چه از آن طرف تفکیک کنید، این تفکیک فقط در ذهن توست، در بیرون تفکیکی اتفاق نمیافتد. مثل این است که شما بگویی من نیت خوب دارم ولی سم میخورم. سم میخورم ولی به نیت چای دارم میخورم! نیت مهم نیست. آن سم کار خودش را میکند، اثرش را میگذارد.
یکی از چیزهایی که حالا چون عاشورا و تاسوعاست، من این را هم عرض میکنم زنانی که کاملاً حجاب و عفت را رعایت کردند و در خط مقدم مبارزه بودند. حضرت زینب، اهمیت سخنرانیشان را خیلیها نمیدانند، که چطور دارد محاکمه تاریخی و توبیخ میکند. زن، در زنجیر و اسیر، همه ملت ترسیدهاند و خفه شدهاند. حتی شیعیان اکثرشان ترسیدهاند و سکوت کردهاند، شیعیان لندنی هستند. کلاً ۷۰ نفر مانده بودند، این ۷۰ نفر را هم تکه تکه کردند. امام حسین آخرین باری که گفتند زینب این دفعه من بروم، دیگر برنمیگردم از این به بعد شما باید رهبری کنید. چون چند بار هی میرفتند، عدهای را میزدند، مجروح، برمیگشتند، هر بار، مجروحتر. بار آخر گفتند که خواهر من، این بار که میروم، دیگر برنمیگردم. کار ما تمام شد. کار شما آغاز شد. از این به بعد، رهبری با شماست. من نمیگویم خانمها و بچهها گریه نکنند چون این صحنه، صحنهایست که فاجعه در اوج است؛ اما مراقب باشید، کسی ضجه و ناله نکند، به سر و صورت خود لطمه نزند، یقه پاره نکند. این کارها را نکنید. ضعف نشان ندهید. گریه اشکالی ندارد، قابل کنترل نیست. ضجه نکنید. یک جوری ابراز ناراحتی نکنید که آنها فکر کنند پیروز شدهاند و خوشحال بشوند. از این به بعد شما آنها را رهبری کنید.
خب حالا این قضایا گذشت، در کوفه، اینها را در زنجیر اسیر آوردند. این زن مجاهد، در خط مقدم، تمام مردها ترسیدهاند اما این زن، پرچم مقاومت و صلابت را دستش گرفته است. مردم کوفه، خرما و نان و اینها میدادند به بچهها. حضرت زینب رو به بچهها میگوید: طرف خودشان پرت کنید هیچی از اینها قبول نکنید. صدقه از کسی نگیرید. بچهها گشنه و تشنهاند، سر پدرهایشان را روی نیزه، جلو چشمهایشان، تکه تکه شدن را دیدهاند، این صحنهها را دیدهاند، دیگر از این بدتر نمیشود. کتک هم میخورند، فحش هم میشنوند، تشنه و گرسنهاند. آنها آمدند خرما و آب و اینها میدهند، مردم کوفه. زینب رو میکند به بچهها میگوید لب نزنید. طرفشان پرت کنید. اینها نجس هستند. بچهها هم پرت میکنند. ما از کسی صدقه قبول نمیکنیم. شما به ما خیانت کردید. بعد در کوفه، در حضور مردم، میفرماید: «یا اَهلَ الکوفَهِ یا اَهلَ الخَتلِ وَ الغَدرِ وَ الخَذلِ» کلاهبرداران، مذهبیهای دروغگو، فریبکاران، به ما دروغ گفتید، به ما خیانت کردید. «اَهلَ الخَذل.» حسین را صدا کردید، وقتی آمد که به شما کمک کند، او را تنها گذاشتید، به او خیانت کردید. خدا مرگتان بدهد. تا ابد گریه کنید. شما مستحق گریه هستید. ببینید سخنرانی چقدر قوی است. «عَلی فَلآ رَقَأَتِ العَبرَهُ وَلآ هَدَأَتِ الزَّفرَه» این اشکها هرگز خشک مباد. تا ابد گریه کنید. بر خودتان گریه کنید. بر بیچارگیتان، بر پستیهایتان. شرف نداشتید. برای ما گریه میکنید؟
«هَل فیکُم اِلّا الصَّلَفُ وَ العُجبُ؟» شما، حیلهگر و دغلبازی که تعهد دادید؛ ولی شرف نداشتید و پای حرفتان نایستادید، اشکهایتان خشک مباد، آهتان سرد مباد. داستان شما مثل پیرزنی است که یک عالمه بافت بعد همه دوباره باز کرد. نه به آن حرفهای قشنگتان، به آن شروع خوب، نه به این پایان بد و سیاه، نه به آن شعارهای خوب، نه به این عمل زشت. حضرت زینب میفرماید: شما تودهای از چرکاب چاپلوسی و خودخواهی هستید. اول به ما چاپلوسی کردید، حالا که ورق برگشته با اینها چاپلوسی میکنید. شما خودمحور و خودخواه هستید. فقط دنبال خودتان هستید جز منافع خودتان، سرتان نمیشود. از این پس، تا ابد، بگرید. شما فقط باید بگرید. شما مستحق گریه هستید. شما به ننگی تن دادید که هرگز پاک نخواهد شد. این خیانت، این عار، این ننگی که سراغ شما آمده است و خودتان ایجاد کردید، تا ابد پاک نخواهد شد. ننگ با رنگ پاک نمیشود و این لکه ننگ را تا ابد نمیتوانید بشورید آلوده شدید. کجا میتوانید خودتان را از این سیاهی و پلیدی خلاص کنید و تبرئه کنید؟ ادبیات ایشان در آن حالت چقدر زیباست. ایشان که زیر کولر ننشسته، متن سخنرانی بنویسد و بعد برود اصلاحش کند و بخواند. در همان وضعیت، در زنجیر، با آن صحنهها و آن مصائب و آن کارها، ایشان این سخنرانی را کرده است، تندترین و انقلابیترین سخنرانیها در برابر کسی که همه از او میترسند. «فَابکوا فَاِنَّکُم مَهیَّاُ بِالبُکاء.» گریه کنید، شما مستحق اشک هستید. «فَقَد اُبلِیتُم بِها بِعارِها وَ مُنیتُم بِشَرارِها» گرفتار ننگ ابدی شدهاید. «وَ لَن تَرحَضوها اَبَداً» تا ابد خلاص نخواهید شد از این که کردید «وَ اَنّی تَرحَضونَ» چگونه میخواهید این لکه را پاک کنید؟ «قَتلَ سَلیلِ خاتَمِ النُّبوَّه» شما فرزند نبوت را کشتید. فرزند آخرین پیامآور خدا را کشتید. «وَ مَعدِنَ الرِّسالَه» جایی که کانون رسالت بود. «وَ سَیِّدَ شَبابِ اَهلِ الجَنَّة» حالا دقت کنید این کلمات را، غیر از این که قافیه و عبارت قشنگی دارد، چه قدر معانی دقیقی در آن هست. کشتید چه کسی را؟ «وَ مَلاذَ حِزبِکُم وَ مَقرَ سِلمِکُم وَ عاصیَ کَلِمِکُم وَ مَفزَعَ نازِلِتِکُم» خیلی جملات قشنگ و معنیداری است. یعنی این کلمهها را بخواهید ترجمه کنید، برای هر کلمه باید یک جمله بگویید؛ ولی حالا فرصت هم نیست، اجمالاً، میفرماید: حسین را شما کشتید. ایشان چه کسی بود؟ تنهاش گذاشتید و به او خیانت کردید. «وَ مَلاذَ حِزبِکُم» اصلاً این حرب، نبرد شما بود. جنگ شما بود. جنگ حسین نبود. حسین برای شما آمد. حسین، عقبه جنگ شما بود، تکیهگاه شما بود. آمد که شما به او تکیه کنید، از کرامت و حقوق خودتان و از دین خدا دفاع کنید. «وَ مَعاذَ حِزبِکُم» شما یک حزب بودید، یک جریان فکری و سیاسی بودید، تکیهگاه و پاشنه شما حسین بود. او آمد که این حزب حق، حزبالله، سر پا بایستد و کار کند. شما برگشتید، خنجر را در سینه او فرو کردید، به خاطر این که دو روز بیشتر زندگی کنید، دو روز بیشتر غذا بخورید و بروید دستشویی و بخوابید و بعد بمیرید! برای دو روز بیشتر اینجا ماندن، این کارها را کردید؟ «وَ مَقرَ سِلمِکُم» حسین قرارگاه سلامت شما بود. حسین میخواست جامعه شما، یک جامعه سالم باشد. سِلم، صلح. حسین برای شما و به نفع شما عمل کرد. شما برگشتید این دیواری که پشت شما بود، دیوار را خودتان خراب کردید. «وَ عاصیَ کَلِمِکُم» حسین آمده بود زخمهای شما را ببندد، آمده بود جلوی خونریزی اجتماعی شما را بگیرد. «وَ مَفزَعَ نازِلِتِکُم» حسین آمد سپر شما باشد،. «نازِلِتِکُم» این مصیبتها و مشکلاتی که برای شما بعد از این پیش خواهد آمد، حسین آمد خودش را سپر کرد، شما زدید این سپر را شکستید؟ این سپر را تحویل دشمن دادید و زیر پا گذاشتید؟ «وَ المَرجعَ اِلَیهِ عِندَ مُقاتَلَتِکُم» در این نبرد بزرگ، حسین برای شما مرجعیت داشت. حسین رهبر شما بود، آمده بود رهبریتان کند. «وَ مَدرَهَ حُجَجِکُم» چقدر زیبا! حسین، خزانه استدلال شما بود. حسین، دلیل شما برای مبارزه و مقاومت بود. حسین، دلیل و استدلال برای این بود که شما چرا حق دارید بجنگید و در برابر این دستگاه مبارزه کنید. شما حجت خودتان را زدید، شکستید؟ «وَ مِنارَ مَحَجَّتِکُم» حسین شعلهای بود که جاده را روشن میکرد. خودتان این شعله را فوت کردید خاموشش کردید؟ مشعل هدایت که تاریکیها را روشن کرد، آمده بود راه را به شما روشن کند که جلو بروید. خودتان زدید مشعل را خاموش کردید؟
ببینید چقدر این سخنرانی زیباست، بخشی از سخنرانی و شروع سخنرانی حضرت زینب(س) است. این دو خط این سخنرانی است ولی دیگر فرصت برای بقیهاش نیست.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی