عزای حسین علیه السلام، آنگونه که باید (شیعه و سنی، هردو حسینی)
به استقبال عاشورا / نشست (حسین علیه السلام، از "عشق الهی" تا "عشق انسانی") / 1403
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام محضر برادران و خواهران عزیز دارم.
نکتهای را در باب عزای سیدالشهدا(ع) مطرح میکنم توجه به دو طرف افراط و تفریط در این باب ضروری است. جریانی بودند و هستند که با ادبیات شبهروشنفکری، به این عنوان که عزا یعنی چه؟ گریه بر حسین چیست؟ گریه چیست؟ کربلا چیست؟ و از این قبیل، علیه هر نوع عزاداری و زنده نگه داشتن عشق و مدح و مرثیه حسین(ع) و اهلبیت موضع گرفتند و کسانی از طرف دیگر به نام عشق حسین و شهدای کربلا و حب اهلبیت، هر نوع کاری را به اسم عزاداری از خودشان ابداع کردند و بدعت آوردند و به نام سنت قالب کردند و به حرف هیچ فقیه و متکلمی هم توجهی نداشتند. باید مراقبت دو طرف بود. همان انقلاب که پیروز شد، چون اساساً تیپ جامعه دو دسته بود، یک عدهای اهل مذهب و عزاداری بودند، عدهای دیگر اهل مسائل روشنفکری و سیاسی و از این قبیل. برای آنها عزاداری و عزای امام حسین مهم بود و حتی بعضی مخالف بودند. تحقیر و مسخره میکردند که یعنی چه؟ اینها اساساً کاری به سؤالات و شبهات و ابهامات اینها و دیگران نداشتند و هیچ استدلالی برای اصل عزاداری و شیوههای آن نه داشتند و نه برای بعضی از آنها مهم بود. در حد درست و حد وسط این دو جریان، همان خطی بود که امام رفت و پس از انقلاب، عدهای گفتند که دیگر عزاداری و هیئت و اینها را برپا نکنیم و راهپیماییهایی که میکنیم در حکم عزاداری است و عزای امام حسین امروز همین است که شعارهای سیاسی بدهیم و راهپیمایی برپا کنیم. امام(ره) صریح فرمودند که خیر. برای حسین(ع) و شهدای کربلا گریه کنید و ندبه کنید. این دین و کیان و مذهب ما را حفظ میکند و کسانی که در ایام عاشورا و محرم هیئتهای عزاداری راهاندازی میکنند، تصور نکنند که با وجود راهپیماییهای سیاسی و انقلابی، دیگر نیازی به آنها نیست یا مسجد و هیئت دیگر اهمیت سابق خود را ندارند. با خودشان نگویند که هیئتها را به راهپیماییهای سیاسی تبدیل کردیم. این راهپیمایی بطور جداگانه، مناسکی اسلامی و انقلابی در جهت دفاع از ارزشهاست. اما این راهپیمایی عزاداران حسین و این هیئتها و مداحیها و نوحهها محتوای اساسیتری و زیربناییتری دارند. ضمن اینکه عزای حسین هم یک عمل عبادی - سیاسی است و تمام ماجرای کربلا عبادی سیاسی بود.
امام در همان اوایل انقلاب، در اوایل دهه ۶۰ فرمودند بعضیها میخواهند جوانان و بچههای ما را، که پاکتر هستند و سریعتر تحت تأثیر قرار میگیرند، به اینها تلقین میکنند که عزای امام حسین عقبماندگی و کارهای ارتجاعی است و ما با انقلاب از این مراحل عبور کردیم و نیازی به سوگواری نداریم. امام فرمودند خیر. ما به سوگواری و گریه و ماتم برای حسین و این دستهجات عزاداری تا ابد نیازمندیم و بلکه امروز بیشتر از گذشته به آنها احتیاج داریم و نباید به شما تلقین کنند که این روضهها و عزاها دیگر دوره آن گذشته و آنها را کنار بگذارید! بلکه ما امروز بیش از همیشه تاریخ به مجالس تعزیه و عزای حسینبنعلی نیازمندیم و به عنوان انسان و مؤمن و حتی به عنوان انقلابی دینی در این عصر به آن محتاجیم. فرق این دستهجات و هیئتهای امام حسین با برخی هیئتها که اگر در زمان امام حسین میبودند، کار امام حسین را سیاسی و خلاف عقلانیت میدانستند و به ایشان محلق نمیشدند چنانچه خیلی از شیعیان و محبان حسین و اهلبیت به امام حسین نپیوستند و گفتند که کار ایشان افراطی و غلط است. اکنون نیز همانها میگویند که اگر در آن زمان بودند، همین را میگفتند. اما باید توجه داشت که عزای حسین مانند حرکت خود حسین(ع) است و باید عبادی سیاسی باشد. باید قدر دهه محرم که لطف خداوند به شیعیان اهلبیت است و در هیچ دین و مذهبی در دنیا مانند ماه محرم با این همه محتوا و ظرفیت وجود ندارد. این ماه محرم و دهه محرم و این اجتماعات و خطبا و مطرح شدن مسائل روز و مسائل دینی و گریستن برای امام حسین، همه شعائر الهی و شعار توحید و عدالت هستند و همین عزاداری است که روح دین را زنده نگه داشته است و امام حسین و عاشورای حسین تا به امروز مسیر تاریخ را دارد تغییر میدهد و همچنان انقلابها با الهام از حسین و به نام او صورت میگیرند.
امام در مورد فلسفه قیام عاشورا و گریه بر سیدالشهدا میفرمودند که این فقط برای ثواب نیست که بگویید که من برای ثواب گریه میکنم، ثواب بردن هدف این عزاداری و گریستن نیست، بلکه ثواب بردن نتیجه آن است و هدف، احیای دین خدا و دفاع از حق و مبارزه با ظلم و فساد و بدعت است. همان چیزهایی که امام حسین علیه آنها درگیر و به خاطر آنها شهید شدند. این درست نیست که عدهای تصور کنند میتوانیم هر طور که میخواهیم زندگی کنیم، به صورت فردی یا اجتماعی، بدون مسئولیت و سپس در ایامی خاص از سال برای ثواب بردن گریه کنیم. امام میفرمایند ثواب بردن هدف زیارت و عزاداری نیست، بلکه نتیجه آن است و هدف، احیای دین و احیای خودمان به نام دین و برای دین است. هدف؛ رشد معنوی، تربیتی و اجتماعی مؤمنین است و ما برای تعالی پیدا کردن گریه میکنیم. گریه بر حسین ما را بیدار و مکتب را حفظ میکند و تا ابد به جهانیان پیام میدهد که در برابر ظلم و کفر و فریب سکوت و تسلیم نشوید. بنابراین ثواب میبریم و میخواهیم هم ثواب ببریم. اما همهاش این نیست و مسئله دقیقتر و مهمتر از این حرفهاست. اینها تصریحاتی بود که امام از ابتدا داشتند و پس از ایشان نیز در مورد نحوه عزاداریها اتفاقاتی کمکم افتاد، به طوری که شاید در دهه ۶۰، قمهزنی و کارهای عجیبغریبی مانند غلط زدن روی شیشه خرده و دویدن روی آتش، و به بچه 6 ماهه قمه زدن، اولاً اینها هیچگاه سنت شیعه نبوده است و ثانیاً در دهه اول انقلاب و دهه ۶۰ این کارها به این صورت نبود یا اگر بود در برخی جاها به صورت مخفیانه انجام میشدند. بنابراین پس از امام هم، رهبری بارها در مورد این مسئله صحبت کردند و فرمودند که تظاهر به قمهزنی دسته جمعی در خیابان کار صحیحی نیست و اینکه دهها و صدها یا هزاران نفر در خیابانها و شهرها با شمشیر به سر خودشان بزنند، اولاً سند شرعی ندارد و ثانیاً اگر به عنوان شرع انجام شود، بدعت است و ثالثاً جدا از مشکل عنوان اولیه شرعی، به عنوان ثانویه نیز مشکلات بیشتری دارد و معلوم نیست این بدعتهای عجیب غریب از کجا و توسط چه سلیقههایی وارد جامعه شیعه شده است. این کارها در قرنهای گذشته وجود نداشتند و در دورههای متاخر ایجاد شده و به طرز مشکوکی گسترش یافتند و فتوای هیچ فقیهی هم نیست که گفته باشد این کارها سنت هستند، بلکه به عنوان حکم حکومتی و قانون حکومت اسلامی است. برخی گفتهاند که این حرف امام، دیدگاهها و فتوای شخصی است و برای مقلدان خودشان خوب است، وگرنه چرا دیگران آن را جایز میدانند؟ و گفتهاند که حکم حکومتی فقط در مسائل قضایی، دادگاهها، اختلافات و دعاوی است و ما آزادیم که هر طور که میخواهیم زیارت یا عزاداری کنیم. ربطی به حکم حکومتی ندارد. البته در این مورد رسالهای هم نوشته شده بود به نام «لماذ التدبیر» که در مورد توجیه همین کارهاست که این نوع استدلالها در آن بود. خیر. این کارها اولاً به لحاظ فتوای فقهی و به عنوان اولی شرعی مشکلات متعددی دارند و مراجع بزرگ شیعه، نه فقط امام یا رهبری، بلکه غالباً با آنها مخالف بودهاند. مرحوم آیتالله بروجردی که مرجع تقلید یگانه زمان خودشان در قم بودند و پیش از ایشان مرحوم حائری یزدی، که سران برخی از این هیئتهای عزاداری را خواستند و به آنها گفتند که عزاداری عبادت بسیار مهمی است آنچه که عرفاً به آن عزاداری میگویند، اما برخی از انواع شبیهخوانی و برخی از عزاداریهایی که ابداعی خودتان یا بدعتهای پیشینیان است را انجام ندهید، زیرا این کارها باعث وهن اسلام و تشیع میشوند و شیعه را بدنام میکنند. برداشتی که دنیا از این کارها میکند ترکیبی از خشونت و خرافات است و این درست برخلاف فرمایش اهلبیت است که فرمودند: «کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً» رفتاری داشته باشید که زینت ما باشد و مردم با دیدن شما ترغیب به شناخت ما شوند، نه این که با دیدن رفتار شما به عنوان شیعه از ما متنفر و پشیمان شوند. علاوه بر عنوان اولیه و ثانویه، اینها حکم حکومتی و قانون حکومت اسلامی نیز هستند و حکم حکومتی فقط در مباحث قضایی و مرافعات شخصی نیست، بلکه در تمام مسائل اجتماعی است و در این زمان که اسلام و به خصوص مکتب اهلبیت در دنیا اینقدر گُل کرده و گسترش یافته و اهمیت پیدا کرده و تمام توجهها به آن جلب شده و همه دنیا به جهان اسلام و مسلمین و به خصوص شیعیان اهلبیت در این منطقه که ناممکنها را ممکن کردهاند، نگاه میکنند، و این خدمات بزرگ و این شهدا و این عقلانیت و این معنویت، در این شرایط یک مرتبه بیاییم کاری را بکنیم که مطابق میل دشمنان اسلام و اهلبیت باشد و تشیع را مسخره و عزای حسین را خرافی جلوه دهد. عزای امام حسین از جمله کارهایی است که قطعا ما را به خدا نزدیک میکند و پاداش الهی دارد و باعث رشد و تقرب میشود و امام نیز عزاداریهای سنتی را تأیید میکردند، اما برخی کارها وجود دارند که نه خارجیها، بلکه مردم خود ما و فرزندان ما در داخل کشور با دیدن آنها به اصل حسین و عزای حسین شک میکنند و از دین برمیگردند و خیلیها با دیدن این صحنههای عجیب غریب و خرافات و خشونتها، نسبت به مذهب اهلبیت بدبین میشوند و شک میکنند و دینگریز میشوند و موارد متعددی را خودم دیدم و شنیدم. عدهای میگویند که به شما چه مربوط است؟ بگذارید هر کس هر کاری میخواهد بکند، برخی میخواهند با تیغ و قفل و سنجاق زدن به بدن خود و غلتیدن روی آتش به عشق حسین ابراز ارادت کنند، بگذارید این کار را بکنند، به شما چه ضرری میرساند؟ خیر. خیلی ضرر دارد. بحث اضرار به نفس جدا که بگوییم ضرر آن خیلی ضرر جدی نیست و من میخواهم به خاطر امام حسین به خودم آسیب بزنم. حتی اگر از بحث اضرار به نفس بگذریم که البته نباید از هم گذشت ولی حالا اگر بگذریم، ضرر آن به دین و مصلحت عمومی امت اسلام و پیروان اهلبیت است. این کارها اساسا عزاداری نیستند و مردم دنیا با دیدن این صحنهها متوجه عزاداری نمیشوند و میپرسند اینها چه میکنند؟ عزاداری در تمام جوامع دنیا، گرچه با عرفهای مختلف، اما به گونهای است که همه متوجه میشوند که آنها دارند عزاداری میکنند. اما این که ناگهان تیغ و شمشیر و زغال گداخته استفاده شود، مردم دنیا متوجه نمیشوند که اینها چه میکنند و این عزاداری نیست. برخی از این کارها، خودنمایی است و ربطی به دین و سنت ندارد و بدعت است و اگر برخی بزرگان در گذشته به آنها تصریح نکردهاند، ایشان یک وقتی هیئتهای قم را جمع کردند و به آنها فرمودند که این کارها را نکنید و از آنها پرسیدند که مقلد چه کسی هستند و از چه کسی احکام میگیرید و حرفشنوی دارید؟ آنها گفتند که مقلد شما هستیم، اما در این چند روز عزاداری مقلد هیچکس نیستیم و هر کاری دلمان بخواهد به عشق مولا انجام میدهیم و به حرفهای شما هم کاری نداریم. در مسائل نجاست و پاکی و حلال و حرام و نماز و روزه شما بگویید اما در این قضیه شما دخالت نکنید! مواردی وجود دارد که مراجع بزرگ شیعه با مسائلی مخالف بودند، اما جرئت ابراز آن را نداشتند، نه به خاطر منافع شخصیشان، بلکه به دلیل این که ممکن بود به لجبازی و عنادهای دیگری منجر شود. اما امروز باید دانست هر کاری که نام شیعه حسین(ع) و نام سیدالشهدا را زیر سوال ببرد و مذهب و رفتار و مناسک و عقاید اسلامی را زیر سوال ببرد و باعث شود متهم به بیمنطقی و خرافات و افراط و خشونت و حماقت شوند، قطعا بدعت است و ضربه بزرگی به مکتب و مذهب میزند.
جالب این است که جریانات ضد اهلبیت و ضد شیعه از دیدن این صحنهها خوشحال میشوند و میگویند دیدید گفتیم؟ آنها میخواهند بگویند که شیعه بدعتگذار و منحرف است و اینها احمق هستند و کارهای خلاف عقل و شرع انجام میدهند. این عده که در بین شیعه هستند با این سبک عزاداری عملا این تفکر را تقویت میکنند و در واقع به حساب دشمنان پول واریز میکنند و به آنها کمک میکنند و سندی برای اثبات ادعای آنها میدهند. این مسئله مربوط به زمان حال نیست. اکنون که رسانه و ماهواره و اینترنت آمده است، خیلی سریع هرطور بخواهند هرچه را منتشر و نشر و سانسور میکنند. اما قرنها و هزار سال پیش نیز افرادی بودند که از دو طرف این کارها را انجام میدادند.
نمونهای از یک سند تاریخی را عرض میکنم. کتابی که به برخی از اشکالاتی که دشمنان اهلبیت و شیعه اهلبیت به شیعه و همه مسلمین عزادار شیعه و سنی و از جمله برخی شیعیان میگرفتند، اشاره میکند. این کتاب مربوط به ۷۰۰- ۸۰۰ سال قبل، نزدیک به ۹۰۰ سال پیش است که فضائح روافض را بیان میکند. یعنی فضیحتها و مسخرهبازیهای شیعه را میگوید.
فضیحت چندم. میگوید: «رافضیها روز عاشورا خاک بر سر میکنند و پدران خود و رافضیهای کوفه را لعنت میکنند، همانطور که گفتیم حسین را با نامه دعوت کردند و سپس بکشتند و علمای بد آنها به دیری شوند و مقتل به دروغ و راست لختی میگویند و تشنیع بر خود و اسلاف خود میزنند و لختی منکرها میکنند و زنکان مویهگوی نوحهها میکنند و عالمان رافضی مویه باز میخوانند و زن و مرد به هم ور شده باشند عشرت میکنند. مردان زنان را آراسته میکنند و پیر دانشمند رافضی سر برهنه کند و لختی لعنت بر خویشتن میکنند.» خب یک آدم کلاهبردار دروغگو؛ یا فرض کنید یک موردی یکی از این افراد منحرف افراطی، شیعههای لندنی آن موقع را دیده، حالا آمده میگوید کل اینها اینطور هستند یا از اساس دروغ و تهمت میزند که اینها خاک بر سر خود میریزند و پدران خود، یعنی شیعیان کوفه را لعنت میکنند و علمای آنها به کلیسا یا دیر یا معبدی میروند و مقتلهای دروغ میخوانند و سپس خود و اجداد خود را میزنند و فحش میدهند و مرتکب گناهان و محرمات میشوند و زنانشان جیغ و داد و ناله میکنند و علمایشان آنها بیشتر میگویند و تحریک میکنند و سپس زن و مردها به جان هم میافتند و عشرت میکنند، یعنی وسط عزای امام حسین اینها عشرت میکنند! و مردان، زنان را آراسته میکنند و عالم بزرگ رافضی و پیر شیعه، سر برهنه میکند و مینشینند خود را لعنت میکند. خب، شخص خبیث و دروغگویی این را نوشته است. حال فرض کنیم افرادی باشند که به نام شیعه، در گذشته یا حال، نه همه این کارها، اما برخی از آنها را انجام دهند. مثلاً بگویند ما شراب میخوریم و نماز نمیخوانیم و کارهای دیگر، اما برای عزای امام حسین در روز عاشورا روی ذغال آتش راه میرویم یا زغال میخوریم و تیغ و سیخ به بدن خود فرو میکنیم. این، عزای امام حسین است. هر کسی که این کارها را میکند، به چنین افرادی که در قرنها قبل بودهاند و الآن هم هستند دارد به اینها میدان میدهد.
نویسنده کتاب به این فرد جواب میدهد و میگوید این تهمتها و دروغها چیست که میگویی؟ اما جواب این شخص سوداطبع هشت مذهب، یک آدم منحط منحرف و خیالباف و دروغگو که بار دیگر از این معاند مکابر مجبر معاند ناصبی یاد کرده است. این آدم دشمن معاند و لجوج و ناصبی و دشمن اهل بیت است و به شیعه اهل بیت تهمت و افترا میزند. عداوت علی و حسین را ظاهر گردانیده است. این علناً با خود علی و حسین مشکل دارد. بعد ایشان جواب او را میدهد میگوید اولاً این که تعزیت حسین داشتن متابعت حضرت رسول(ص) است که گفت «من بکاء علی الحسن وجب له الجنه». اولاً که گریستن بر حسین سنت بر پیامبر است و پیامبر فرمود بر حسین بگریید تا بتوانید اهل بهشت بشوید و باشید. هم علما و هم مستمعان «رداً علی النواصب و الخوارج» میگوید فقط ناصبیها و دشمنان اهل بیت و خوارج اینها مخالف عزاداری امام حسین هستند و الا شیعه و سنی، عالم و عامی، همه اهل عزای امام حسین هستند. شیعه بدین جزع و فزع مخصوص نیستند فقط که شیعه در عاشورا عزاداری و گریه نمیکند در تمام بلاد اصحاب شافعی و بلاد اصحاب بوحنیفه فحول علما، علمای درجه یک حنفی و شافعی چون محمد منصور، امیر عبادی، خواجه علی غزنوی، صدر خُجَندی، ابومنصور ماشاده، مُجِدّ همدانی، خواجه بونصر حسنجانی، شیخ ابوالفضائل مشهد، ابومنصور حَفِده، قاضی ساوِه، سَمْعانیان، خواجه ابوالمعالی جُوَینی، نَظّاری و بسیاری دیگر از علمای بزرگ اهل سنت را میآورد و باقیان از فریقین در موسم عاشورا این تعزیت با جزع و نوحه و زاری داشتهاند و بر شهدای کربلا گریسته و این معنا از آفتاب ظاهرتر است. میگوید از خورشید واضحتر و علنیتر است چه چیزی را به شیعه تهمت میزنید که عزاداری اینها اینطوری است و کار رافضیهاست و آنها هم این کارها را میکنند که لخت میشوند و میرقصند. بعضی از منابع را دوستان میتوانند رجوع کنند که این برای الآن نیست. قرنها و قرنهای گذشته بزرگان علمای اهل سنت نه فقط شیعه، این مسئله زیارت و عزای اهل بیت و بخصوص سیدالشهدا(ع) را جزو عبادات میدانستند.
کتاب «سیری اعلام النُبلاء» جناب ذهبی، گزارشی که ارائه میدهد، ازجمله یک مورد آن در اقامه ماتم در بغداد در سال ۵۶۱ هجری، قرن ششم، ۸۰۰ سال پیش است. دیگر اینکه ایشان میگوید در حدود سال ۵۹۰ آنقدر تشیع اهل بیت شایع و گسترش یافت و مردم شهر به شهر به اهلبیت، که حتی اهل سنت، گرایش پیدا کردند که از رضیالدین طالقانی قزوینی، عالم اهل سنت در آنجا، لعن یزید را بر منبر در روز عاشورا درخواست میکردند. بعد میگوید در این روز خلیفه عباسی، ناصرالدینالله، بود. خلیفه عباسی هم میگفت من شیعه علی و اهلبیت هستم و در عزای امام حسین شرکت میکرد و میگفت قدرت و عظمت خلافت عباسی را دوباره با شعارهای اهلبیتی احیا میکنم و در زمان ایشان جهتگیری حکومت در عراق تا حدودی بسیار تغییر کرد.
یا مورد دیگری که باز در زمان خلافت عباسی، مردم از سبطابنجوزی درخواست در ماه محرم مقتلخوانی کند و ایشان میآمد و مقتل میخواند و بر منبر گریه و زاری میکرد. یا اینکه مردم از حاکم حلب در همان سال ۵۷۰ هجری، قرن ششم، درخواست کمک میکردند. حکومت از مردم در برابر هجوم نیروهای ایوبیان به حلب و شام درخواست کمک کرد. اینها میگفتند ما به شرطی کمک میکنیم و حاضریم بجنگیم که شعائر اهلبیت و ازجمله عزای امام حسین علنی، آزاد و کاملاً قانونی باشد.
یا وقتی سلسله جلایری در عراق به قدرت رسیدند و تا اوایل قرن نهم حکومت داشتند، خب اینها بعضیشان اهل سنت بودند و شیعه نبودند اما کاملاً عزای اهلبیت را جدی میگرفتند.
"ابن بطوطه" که در قرن هشتم هجری است، در سفرنامهاش میگوید که شهرهای مختلفی را در سوریه، عراق، ایران به سمت جزیره هند نام میبرد. از حله و بحرین و قم و کاشان و ساوه و طوس تا به سمت شبه جزیره هند و به سمت شرق و چین میرود و میگوید در تمام این مسیر عزای حسین را دیدم و اینها یعنی ماه محرم را یا خودم دیدم یا پرسیدم و میگفتند اینها همه عزای امام حسین را در عاشورا میگیرند.
در خراسان، "خواجه مؤید" سربداران که در سبزوار و خراسان حکومت علوی تشکیل دادند و جلوی مغولها ایستادند، یکی از بزرگان آنها خواجه علی مؤید، در همین قرن هشتم است. ایشان از شهید اول، فقیه لبنانی در شام، درخواست میکند که به خراسان بیایید. ما اینجا یک حکومت علوی تشکیل دادهایم. احکام شرع را اینجا بیان کنید. فقیه و مرجع ما یا مثلاً ولیفقیه ما باشید و ما مشکلات علمی، فقهی، فرهنگی بسیاری داریم و خیلی چیزها را نمیدانیم. اینجا بیایید و بر این حکومت نظارت کنید که البته ایشان نمیتواند بیاید و در زندان است و کتاب "لمعه" را ظاهراً در مدت کوتاهی در بازداشت و بدون دسترسی به منابع خود، نوشته است که اکنون جزو متون درسی حوزههای ماست، شرح لمعه، و خود ایشان هم در آنجا شهید شد.
یا فرض بفرمایید "ابن تیمیه" که در قرن هشتم است که حالا حرفهای حساب خوبی هم دارد اما لجاجتها و گاهی توهینهای بدی نه فقط به امیرالمؤمنین، بلکه به هر چهار خلیفه صدر اسلام میکند. او از دشمنان تعزیه و عزای امام حسین است، مخالف تعزیه امام حسین. ردیهای برای این نوشته است و معلوم میشود در زمان همان ابن تیمیه در قرن هشتم، در سوریه، ترکیه، عراق و فلسطین و شام و اردن، همه جا عزای عزاداری سیدالشهدا رایج بوده است که ابن تیمیه کتابی علیه عزاداری امام حسین مینویسد و ابن کثیر که چند دهه بعد از اوست، کتابی با این تعبیر دارد، میگوید: «ما یفعله الشّیعةُ مِن إظهارِ الجَزَعِ والفَزَعِ» این رفتار شیعه در جزع و فزع بر قتل حسین است. این را در کتابش تیتر میکند که معنیاش این است که خب آنقدر رایج بوده که این مسئله، یکی از مسائل عادی و رایج بین شیعه و سنی در آن مناطق بوده است. حالا در جاهایی که حکومتهای شیعه تشکیل میشدند، مثلاً مرعشیها در طبرستان، سربداران در خراسان و از این قبیل، در بحرین، خوزستان، جاهای مختلف، عزاداری خیلی نهادینهتر، رسمیتر و قانونیتر انجام میشد.
یک نکته دیگر هم این است که اکنون میبینید که میگویند روضه امام حسین بخوانید، این "روضه" نام یک کتاب است. نویسنده این کتاب، «روضة الشهدا» کاشفی از واعظان و علمای قرن نهم است. چند قرن قبل این کتاب نوشته شده است و ایشان در آن زمان میگوید مراثی و کتابهای بسیاری در مرثیه حسینبنعلی(ع) در سرزمینهای اسلامی نوشته و رایج شده است. ضمن اینکه شیعه بودن خود ایشان معلوم نیست. یعنی بعضی گفتهاند ایشان اهل سنت است، همین کسی که کتاب روضه را، نوشته است و شیعه بودن ایشان هم مسلم نیست. یعنی بعضی گفتهاند ایشان اهل سنت بودند که این کتاب روضه، عرض کردیم بزرگان اهل سنت، هم امام ابوحنیفه، هم امام شافعی، همه در باب، امام احمد حنبل، پسرش از او درباره یزید، کربلا و معاویه سؤال میکند.
ببینید احمد حنبل که این وهابیها، جریانهای نو حنبلی و ادامه این مذهب، خودشان را میدانند و اهل حدیث، ببینید خود احمد حنبل راجع به امام حسین(ع) میگوید. جناب مالکبنانس چه میگوید. هیچکدام از اینها طرف یزید نبودند و سکوت هم نکردند. حالا بعضیهایشان بسیار صریح گفتند و حتی عمل کردند. بعضیها ملایمتر، ولی موضع داشتند. کسی مثل امام شافعی میگوید این حادثه کربلا از حوادثی است که قلب من را مجروح و زخمی کرده و خواب را از من ربوده است. من دیگر خواب را فراموش کردهام و موی من سفید شده است. من در عزای حسین و آنچه در کربلا اتفاق افتاد، پیر شدهام. هم چشمم و هم دلم، دل و دیده من به خود مشغول شده است و من غرق در غم هستم. اشکی که از چشم من سرازیر است، چشم من دائماً در آب و اشک است. نمیتوانم بخوابم. آیا کسی هست که پیامی از من به حسین برساند؟ حسین، کشته بیگناه، شهیدِ بدون جرم، پیراهنش از خون رگهایش سرخ است. ما مردم عجیبی هستیم که از یک طرف در نماز به آل پیغمبر و اهلبیت او سلام و درود میفرستیم و از سوی دیگر همان اهلبیت و فرزندان پیغمبر را میکشیم و به قتل میرسانیم. خب این شعر امام شافعی است. از این تعابیر و روایات در منابع برادران اهل سنت کم نیست.
جناب "سیوطی" عالم بزرگ اسلام که کتاب «مطول» ایشان را میشناسید، جزو کتابهای درسی حوزههای ما، حوزههای شیعه، در بحث بلاغت و فصاحت و معانی و بیان و بدیع و اینها بوده است. از علمای درجه یک اهل سنت، اهل اسیوط مصر، قرنها پیش بوده است. ایشان درباره عاشورای امام حسین میگوید شهادت او در روز عاشوراست. عاشورا، چه عاشورایی، چه روزی! در آن روز - اینها تعبیر جناب سیوطی است - در آن روز، عاشورا، خورشید گرفت. افق آسمان تا شش ماه پس از عاشورا و شهادت حسین نیز سرخی میزد، سرخفام بود و این سرخی برای همه مشهود بود. یعنی سیوطی میگوید همه پس از عاشورا و کربلا تا ماهها میگفتند چرا هوا اینگونه است، این رنگی است؟ درحالیکه تا پیش از شهادت حسین در عاشورا چنین نبود. گفته شد در آن روز در بیتالمقدس، قدس، هیچ سنگی جابهجا نشد، مگر آنکه از زیر آن سنگ خون تازهای جوشید. خب این تعبیر جناب سیوطی است.
جناب "شیخ محمد عبده" که از اساتید مؤسس اخوان المسلمین و از شاگردان سید جمال و یاران اوست، عالم بزرگ اهل سنت و مفسر بزرگ است. ایشان میگوید وقتی در دنیا یک رژیم عادل و یک حکومت درستی باشد که هدف آن اقامه شریعت و حدود الهی و عدالت وجود داشته باشد، در برابر آن رژیمها و حکومتهایی جائر و فاسدی نیز بودهاند و هستند که استقرار عدل را برنمیتابند، ضد عدل هستند. امروز و برای همیشه، هرگاه با چنین رژیمهایی مواجه شدید، در کنار آن حکومتهای صالح، باید بجنگید و از آن دفاع کنید. با این نوع حکومتها باید بجنگید و مبارزه کنید و این درس بزرگ امام حسینبنعلی در برابر حکومت یزید است که خدا او را لعن و خوار کند. این هم تعبیر جناب شیخ محمد عبده، عالم بزرگ است.
مرحوم "عبدالباسط" قاری بزرگ قرآن، من یادم میآید اولین باری که صدای قرائت قرآن، تلاوت قرآن، مرا میخکوب کرد، نوار عبدالباسط بود. پیش از انقلاب، مثلاً من ده دوازده ساله بودم. این را شنیدم. بعضی از بستگان از مکه آمده بودند. اصلاً این صدا، خود عبدالباسط میگفت که با صدای تلاوت من در قرآن، صدها و هزاران نفر مسلمان شدند. حالا عبدالباسط تعبیری درباره سیدالشهدا دارد. میگوید وقتی بیست ساله بودم، پدرم هرگاه به زیارت حضرت زینب، سیده زینب در قاهره در مصر میرفتیم به ایشان متوسل میشدیم و به تبرک مکان حضرت زینب(سلاماللهعلیها) حداقل ده دقیقه در آنجا تلاوت قرآن میکرد و عبدالباسط چنان، هر بار، هرگاه به مزار حضرت زینب، سید زینب، میرفتیم، قرآن میخواند، ولی آنقدر زیبا میخواند و همه منقلب میشدند که یک شور و ولولهای برپا میشد که تا یکی دو ساعت نمیگذاشتند عبدالباسط به سیده زینب به نام زیارت شهدای کربلا و رأس الحسین برود، در آنجا قرآن میخواند و اشک میریخت و میگفت پسر عبدالباسط میگفت، پدرم میگفت من هرچه دارم از زینب است. حتی این هنر قرائت و تلاوت من و این روحی که در این صداست، به خاطر عشق زینب و اهلبیت و به عشق حسین و رأس الحسین است.
مقصود این است که این تقسیمبندیها و این تعبیرها که میکنیم، یا جناب پدر پاکستان، جناب "محمدعلی جناح"، تعبیری درباره سیدالشهدا دارد. البته ایشان که میدانید اولین رئیس پاکستان، دولت اسلامی پاکستان، پس از جدا شدن از هند و پایان اشغال انگلیسیها بودند، ایشان در واقع رئیس و مؤسس و شیعه هم هست. میگوید در تمام تاریخ، در شرق و غرب عالم، قدیم و جدید نمیتوانید نمونهای بهتر از حسین برای شجاعت و صلابت پیدا کنید، از این همه فداکاری، این همه از اوج فدا، و به نظر من تمام مسلمانان، بلکه همه ملتها باید از این شهیدی که خود را در سرزمین عراق در کربلا قربانی کرد، پیروی کنند و اگر مسیر حسین را بروند همه ملتها در جهان آزاد و رها خواهند شد.
خب اینها افرادی نیستند که براساس جوزدگی و اینها بحث کنند. این خانم دکتر "بنت الشاطی" که اهل سنت و اهل مصر است، ایشان کتابی درباره حضرت زینب(س) نوشته است و میگوید میدانید این خانم زینب در عاشورا و پس از عاشورا چه کرد؟ زینب، خواهر حسین، لذت پیروزی را در کام ابن زیاد و یزید و کل رژیم بنیامیه تلخ کرد. پیروزیشان را به شکست و ذلت تبدیل کرد. جای عزت و ذلت را عوض کرد. در جام پیروزی آنها قطرات تلخ زهر را ریخت و آنها را مجبور کرد که آن را بیاشامند! عایشه بنت الشاطی میگوید در تمام حوادث سیاسی پس از عاشورا، نه فقط در قیام مختار و براندازی حکومت بنیامیه و آمدن حکومت بنیعباس و پس از آن، قدرت و رشد مذهب اهلبیت، تشیع، زینب در تمام اتفاقاتی که در قرنهای بعد افتاد، نقش دارد. زینب قهرمان کربلا از عصر عاشورا به بعد است و ادامه حسین است و زینب حسین شماره دو پس از شهادت حسین است و تا امروز زینب نقش برانگیزانندهای برای ملتها در قیام علیه ظلم دارد.
در یک نشستی نیز یکی از وزرای مسلمان شبهجزیره هند میگفت که عاشورا یک روز نیست، یک معنای فراتاریخی و بزرگی دارد. گرچه تراژیکترین و تلخترین حادثه تاریخ اسلام در عاشورا و کربلا اتفاق افتاد، اما بزرگترین فتح، این نشانه فتح بزرگ نهایی برای روح اسلام بود. جسم اسلام را به خون کشیدند، اما روح اسلام پس از شهادت حسین زنده شد، چون مفهوم توحید و توکل و تسلیم به خواست خدا را نشان داد و از یک طرف تسلیمناپذیری و شکستناپذیری در برابر قدرتهای فاسد را نشان داد و شهادت پس از عاشورا معنای برتر و خالصتری پیدا کرد. این کلید، قفلهای بیشتری را باز کرد و یکی از بهترین الگوهای رهاییبخش و ظلمستیز، کربلا و حسینبنعلی و مدرسهای است که ایشان در کربلا افتتاح کرد، که از هیچ سختی و خطری نترسید، از اینکه اقلیتی کوچک هفتاد نفرهای در برابر دهها هزار، ارتش یک امپراتوری هستید، نترسید و حقیقت و عدالت را قربانی قدرت فاسد نکنید.
خب ببینید اینها استفادههایی است که شیعه و غیر شیعه، مسلمان و غیر مسلمان، در طول تاریخ از آن بهرهمند میشوند. همچنان این درسها و پیامها را از کربلا، از حسین و زینب و شهدای کربلا میآموزند. این چهره جهاد و قیام و شهادت و صلابت حسین را دیدیم. توجه داشته باشیم که اولاً اصل این مسئله، بُعد معنوی و روحانی حسین(ع) جدا از دعاها و فرمایشاتشان که در ظهر عاشورا توحیدیترین و معنویترین مطالب را بیان میکنند و در دل دعای عرفه و دعاهای شبانه خود، بحث عدالت و جهاد و انسانیت را طرح میکنند و این دو، این معنویت و عدالت، این فضیلت و سیاست با هم آمیخته است. اشعاری نیز دارند. شعرهایی منسوب به خود ایشان وجود دارد و شعرهایی که ایشان انشاد میکردند، شعرهایی که ایشان از شاعران مطرح نقل و بیان میکردند، از آن اشعار استفاده کردند. یکی از شعرهایی که به ایشان نسبت داده شده، این درس توحیدی است که فرمودهاند:
اغن عن المخلوق بالخالق تغن عن الکاذب والصادق
فرمودند یک دو قطبی کاذب و صادق، کذب و صدق، در این عالم وجود دارد. اگر دنبال غیر خالق بروید و از آنها اطاعت و عبادت کنید، در اردوگاه کذب و در اردوگاه دروغ هستید. اگر دنبال خالق باشید و از او تبعیت کنید، شما صادق و جزو اردوگاه صادقین و اردوگاه راستی و درستی خواهید بود. بعد میفرمایند شما وقتی صدق وجود دارد، نیازی به کذب ندارید. وقتی میتوانید صادق باشید، چرا کاذب باشید؟ وقتی صادق بودن به نفع خود شما و همه است، چرا کذب و دروغ بگویید؟ وقتی خالق وجود دارد، چه نیازی به مخلوق دارید؟ چرا با وجود خالق، از مخلوق حساب میبرید؟ امام حسین میگویند در محضر خالق، چرا از مخلوق میترسید؟ چرا در محضر خالق برای مخلوق چاپلوسی، طمع و ترس دارید؟ «اغن عن المخلوق بالخالق». شما از همه این عالم و همه کسان و همه چیزها بینیاز هستید. شما به هیچکس جز الله، خدا، جز خالقتان، نیاز ندارید. به او وصل شوید، از غیر او بینیاز و قویترین میشوید و با دروغ به قدرت نمیرسید، بلکه صدق و راستی است که شما را قوی میکند. امام حسین میگویند خالق را هدف بگیرید نه مخلوق را. خدا را هدف بگیرید نه آدمها و گروهها و اینها را. از هیچکس دیگر جز او نه بترسید، نه امید داشته باشید و نه حساب ببرید.
واسترزق الرحمان من فضله فلیس غیر الله من رازقی
هنوز باور نکردهاید که هرچه دارید از طرف خداست. دیگران واسطه هستند و خودشان نیز کاری نمیکنند. آنها هم مدیون خدا هستند. آنها هم رزقشان را از جای دیگری میگیرند. امام حسین میگویند غیر از خدا هیچ رازق حقیقیای وجود ندارد. رازق اصلی اوست. از او و از فضل خدا بخواهید. سیدالشهدا میگویند به خدا اعتماد و از او درخواست کنید.
من ظنّ أن الناس یغنونه فلیس بالرحمان بالواثقی
کسی که فکر میکند و احتمال میدهد که مشکلش به دست آدمها حل میشود، آنها را هدف میگیرد، بداند که به خداوند رحمان اعتماد نکرده است. همه خدا را قبول داریم، میگوییم خدا را قبول داریم، ولی اغلب ما به خدا اعتماد نداریم. امام حسین میفرمایند به خدا اعتماد ندارید. فکر میکنید، وقتی میگوییم خدا ما را میبیند و میشنود و وضع ما را میبیند و میتواند، فکر میکنید اینها قراردادی و تخیلی و فرضی است. فکر میکنید اینها ادعا است. باور نمیکنید که اینگونه است. من ظن أن الناس یغنونه، هرکس فکر میکند که مردم مشکلات، کمبودها و فقر انسانی انسان را حل میکنند و او را بینیاز میکنند، فلیس بالرحمن بالواثقی. درواقع دارد میگوید من به خداوند اعتماد ندارم! به مردم و آدمها و قدرت و ثروت و شهرت و ریاست و این چیزها اعتماد دارم اما به او اعتماد ندارم.
و بُعد دیگر سیدالشهدا که در بعضی اشعار دیگر ایشان وجود دارد، بُعد عشق و عاطفه و محبت انسانی است. همان کسی که در ظهر عاشورا آن حرفها را میزند، در نیمهشب نیز این حرفها را میزند و این کارها را میکند. ببینید درباره خانواده، همسر و دخترش چه میگوید. این شعر نیز منسوب به امام حسین(ع) است. مفهوم عشق، خانواده، عاطفه و محبت است.
لِأَمرُکَ إِنّنی لَأُحِبُّ داراً تَکونُ لَها سَکینَةُ وَالرُّبابُ
سیدالشهدا قسم میخورند که من آن خانهای را که همسرم و دخترم در آن هستند، دوست دارم. عاشق آن خانهای هستم که همسرم و دخترم در آن هستند. «أُحِبُّهُما». آنها را دوست دارم، همسرم و دخترم را. «وَأُبذِلُ کُلَّ مالی». و حاضرم تمام ثروت و هرچه دارم را برای همسر و دخترم، برای خانوادهام، بذل و نثار و فدا کنم. «وَلیسَ لِأَحَدٍ عِندی عتابُ». و به هیچکس اجازه سرزنش خود را نمیدهم. اصلاً حق سرزنش ندارد. یعنی اگر حتی عاشق آن خانهای که همسرم و دخترم، خانوادهام، در آن هستند، عاشق خانه باشید و تمام ثروت و هرچه دارید را خرج همسر و فرزندانتان، خرج زن و دختر و بچههایتان کنید، جای سرزنش نیست، کار درستی کردهاید. - دقت کنید - امام حسینی که مظهر عشق صددرصدی به خداست، در عین حال عشق انسانی، عشق عاطفی، عشق خانواده، همسر، فرزند، دوست، پدر و مادر دارد. اینها وقتی در ادامه آن عشق باشند، همه این عشقها توحیدی است، چون مانع آن عشق نیستند و در تعارض با آن قرار نمیگیرند و نباید بگیرند. اگر گرفتند، آن عشق [الهی] ترجیح دارد، اما لازم نیست که این تعارض پیش بیاید.
یعنی شما ببینید، این شعر عاشقانه امام حسین درباره همسر و دخترش است. سکینه یعنی آرامش، یعنی رامش و رباب. این نیز ابعاد دیگری از سیدالشهدا در اشعارشان، اشعار منتسب به ایشان است.
والسلام علیکم و رحمةُ الله و برکاته
هشتگهای موضوعی