شبکه افق - 14 تیر 1403

دولت‌سازی، کارآمدی و عقل عملی

نشست ("دولت‌سازی" مردمی در بستر "نظام انقلابی") _ ۱۳۹۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عنوانی که دوستان فرمودند بحث کارآمدی است و نگاه به مفهوم جهادی مدیریت. مدیریت انقلابی، حکومت انقلابی، دولت انقلابی با حفظ جنبه علمی آن. به چه معناست و از جمله کجاها متفاوت خواهد بود یا مدیریت‌های رسمی عادی حتی قانونی اما غیر انقلابی. اول راجع به مفهوم کارآمدی چند نکته عرض کنیم. کارآمدی هر نهادی، هر ابزاری، هر تشکیلاتی، هر شخصی، هر قانونی، در رابطه با فلسفه آن نهاد، آن برنامه و آن قانون تعریف می‌شود یعنی ما نمی‌توانیم داوری کنیم که چه نهاد یا مدیریتی کارآمد است بدون این که بدانیم فلسفه آن نهاد چیست؟ چه هدفی برای آن تعریف شده بود با چه شرایطی؟ همین برگ‌هایی که الآن این‌جا ریختید می‌شود پرسید که این یک پروژه کارآمد است یا نه؟ منتهی چه زمانی می‌توانیم به این سؤال جواب بدهیم؟ این برگ‌های پاییزی که این‌جا روی زمین ریخته، وقتی بگوییم هدف چه بود؟ چقدر برای آن هزینه شد یا نشد؟ اگر هدف تأمین یک نوع زیبایی‌شناسی با توجه به فصل و سر ذوق آوردن من و شما بود مقایسه‌اش می‌کنیم در اثری که گذاشته است. اگر چنین اثری گذاشته، این یک پروژه کارآمد بوده است که البته گذاشته است. اگر یک پروژه‌ای را درست از قبل تعریف نکنیم، مثلاً دانشکده شما، رشته‌های فنی، علمی، صنعتی اگر توانسته ابزاری بسازد و به نحوی سازماندهی کند که کشور را تضمین کند آن پروژه کارآمد بوده است اگر نتوانسته ناکارآمد است. اگر توانسته ولی با هزینه خیلی سنگین که فایده‌اش و هزینه‌اش نمی‌ارزیده، باز کارآمدی در درجه پایین‌تری است. اگر می‌ارزیده، بالاتر است. پس یک مفهوم دیگر هم دخالت کرد به نام ارزیدن. چه چیز چقدر می‌ارزد؟ معیار ارزشگذاری. از ده جهت بلکه صد جهت می‌شود راجع به کارآمدی سیستم بحث کرد. نظام گمرکی واردات صادرات به چه میزان کارآمد است؟ یعنی کارآمدی هم یک مفهوم نسبی است از صفر که نمی‌شود گفت کارآمدی. از یک تا صد کارآمدی بالا و پایین می‌رود اما یک حد نصابی دارد. و اگر یک سیستمی کارآمدی‌اش از یک حد به پایین باشد کل آن سیستم فلج و ناکارآمد است و مشکل دارد. یا هدفی که برایش تعریف کردند معیوب است یا ابزار وسیله‌ای که برایش تدارک دیدند معیوب است نسبت هدف و وسیله درست تعریف نشده است. یا آدم‌هایی که آن‌جا مسئولیت و مدیریت پذیرفتند آن آدم‌های معیوب هستند معیوب بودن هدف و مبنا باز یک جور بررسی می‌شود. مثلاً کسی بگوید ایدئولوژی و مکتبی که بر اساس آن انقلاب کردیم و می‌کنیم و نظام‌سازی می‌کنیم آن مکتب معیوب است. خب این را باید چطوری فهمید؟ باید رفت به لحاظ مبانی، گزاره‌ها، تحریف‌ها، به لحاظ فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، قبل از آن معرفت‌شناسی که مبنای آن سیستم است و انسان‌شناسی آن، همه این‌ها باید چکاب بشود که آیا اصلاً انسان درست تعریف شد؟ جهان درست دیده شد؟ زندگی و مرگ درست تئوریزه شد؟ نظام حق و تکلیف درست طراحی شد؟ کارآمدی در حوزه نظر معیار آن درست و غلط بودن و حقانیت است و این پایه اصلی مشروعیت یک سیستم است. آنجا عمدتاً بحث، بحث نظری است که ادله شما برای حقانی بودن و درست بودن یک ایده کدام است؟ مارکسیزم؟ لیبرالیزم؟ فاشیزم؟ اسلام؟ کد ام اسلام؟ اسلام آمریکایی؟ اسلام ناب و انقلابی و همین‌طور. آن‌جا باید شما باید بتوانید توضیح بدهید که کدام منطق درست است؟

مرحله بعد آن حلقه‌های وصل نظر به عمل است. تبدیل ایدئولوژی به استراتژی است. این دیگر کار مکتب نیست این حوزه عمل تئورسین‌ها نیست. استراتژیست می‌خواهد. آدم‌هایی که قدرت تبدیل نظر و عمل را دارند ایده‌های درست مفهومی را می‌توانند با مفهوم‌سازی‌های نظری و عملی به روش‌های عملی تبدیل کنند. تبدیل ارزش به روش. ما در حوزه اول موفق‌ترین گام‌ها را در تاریخ معاصر برداشتیم. درست‌ترین سخنان گفته شده است. درست‌ترین و زیباترین تبیین‌ها ارائه شده است از مبانی مکتبی، مبانی مکتب تا قانون اساسی تا سیاست‌های کلی که تصویب می‌شود تا اسناد بالادستی که یکی از پس از دیگری در این سه چهار دهه تصویب شده است. این‌جا من فکر می‌کنم و مدعی هستم و حاضریم با هر مخالفی بحث کنیم که اگر نمره 20 نبوده 19 بوده است. بهترین اسناد بالادستی و درست‌ترین مبانی و زیباترین حرف‌ها. این رکن اول مشروعیت و حقانیت است. این تئوری و این مکتب به لحاظ مبانی کارآمد است به سؤالات اصلی درست جواب داده است.

مرحله دوم که یک مقداری مشکلات ما از این‌جا شروع می‌شود آن حلقه وصل تبدیل نظر به عمل و مفهوم به مصداق، کلی به جزئی است. این‌جا دیگر کارآمدی مکتب مطرح نیست شما کارآمدی هر مکتبی را باید بر اساس آن مبانی خودش، مبانی آن را مورد بحث و نقد قرار بدهید و اگر توانست با استدلال از خودش دفاع کند موفق شده است و کارآمد است. ‌خواه اسلام باشد خواه ایدئولوژی و مکتبی باشد. دینی، غیر دینی.

مرحله دوم به سازندگان یک نظام و سیستم مربوط است. گفت نظام‌سازی آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها! موقع بحث روی کاغذ راه روشن است. لااقل برای ما روشن است نسبت حق و تکلیف، نسبت فرد و جامعه، نسبت ظاهر و باطن، نسبت دنیا و آخرت، نسبت دولت و ملت. همه این‌ها در مباحث تئوریک کارآمد است کاملاً قابل دفاع است. کارآمدی به مفهوم تئوریک در همین حوزه. مرحله دوم که ایدئولوژی می‌خواهد به استراتژی تبدیل بشود ما از مرحله راهنمای عمل درست، وارد مرحله دوم می‌شویم که درست عمل کردن است. مرحله اول، عمل درست کردن، عمل صالح چیست؟ آن‌جا خیلی موفق عمل کردیم. هنوز هم جزو موفق‌ترین‌ها هستیم. این را من دارم از این جهت می‌گویم که بر اساس تجربیات شخصی خودم است که بیش از 30و چند سال است کارم من این است حرفه‌ای مطالعه می‌کنم و تا این لحظه در این ناحیه، من واقعاً احساس بن‌بست و تنگنا در این ایده نکردم و چیزی ندیدم. رقبای ما از ما خیلی مشکلات‌شان بیشتر است. ضعیف هستند. اولین مشکل ما در مرحله دوم پیش می‌آید. وقتی می‌خواهیم این اسناد بالادستی را به اسناد میانی تبدیل کنیم و وارد حوزه عمل بشویم و این‌ها را به پروژه تبدیل کنیم در یک عرصه‌هایی باز، خیلی کارآمد بودیم و در یک عرصه‌هایی ناکارآمد یا نیمه کارآمد بودیم. آن‌جا کارآمد بودیم که تقریباً بدون مدل قبلی برای اولین بار پس از قرن‌ها در این عصر کاری کردیم یعنی ملت و این انقلاب کاری کرد که هیچ کس نکرده بود یعنی هر سیستمی در دنیا بوده بر اساس یا شرقی یا غربی بود زمانی که انقلاب ظهور کرد و این انقلاب با شعار نه شرقی نه غربی آمد و موفق شد نظام‌سازی کند. از براندازی به بازسازی و سازندگی یک سیستم جدید. اما از نظام‌سازی تا تمدن‌سازی یک مسیر طولانی و نسبی است یعنی مرحله‌ای؛ باز آنجا صفر و صد نیست. صفر تا صد است. نه صفر یا صد. در یک حوزه‌هایی در حوزه دولت‌سازی، در حوزه تمدن‌سازی از سرعت و امکانات‌مان خیلی جلوتر بودیم. با فداکاری‌های جهادی و با مدیریت‌های انقلابی که بخصوص در انقلاب و بالاخص در دوران 8 سال مقاومت در جنگ از درون این نسل جوشید. از درون جوانان انقلابی، جوانانی مثل شماها که وقتی شما نبودید این‌ها به سن شما کارهای بزرگی کردند. فقط جنگیدن نبود. مدیریت درست، سازماندهی یک حکومت و یک حاکمیت جدید، مناسبات تازه بین حاکمیت و ملت، همه این‌ها کارهای بزرگی شد. از آن غافل نشویم.

اما یک جاهایی بخصوص آن بخش دولت‌سازی را هنوز مشکلاتی داریم. نظام گمرک، واردات- صادرات ما، نظام بانکی و مالیاتی، الگوی مصرف در جامعه مشکل دارد. این‌ها باعث می‌شود که در رکن دوم مشروعیت که حقانیت نیست اما کارآمدی هست و این کارآمدی اتفاقاً اثر می‌گذارد. ما آن‌جا این مشکل را داریم کار درست بکن حقانیت است، درست کار کن کارآمدی است این دوتا باید با هم باشد تا تو مشروع باشی. یعنی هم پروژه‌ات باید درست باشد و در خدمت خلق باشد و هم باید پروژه را درست پیش ببرید این دوتا که باشد شما هم حقانیت و هم کارآمدی هر دویش هست هر دو در مشروعیت دخالت دارد و الا اگر مواضع شما بر حق باشد ولی خودت بی‌عرضه باشی شما باز هم مدیریت شما مشروع نیست. مثل کسی که بگوید من خلبان هستم و به شما هیچ خیانت نمی‌کنم آدم خوبی هستم ولی خیلی خلبانی‌ام خوب نیست! خب خلبانی شما خوب نیست مشروع نیست که پشت فرمان بنشینی و به کابین خلبان بروی! عکس آن را هم بگوید، بگوید من خلبان خوبی هستم اما آدم خوبی نیستم، خلبانی بلد هستم اما من قابل اعتماد نیستم ممکن است به شما خیانت کنم باز هم حق نداری به کابین خلبان بروی. آیا پارلمان و مجلس ما تا چه میزان کارآمد است؟ ببینید تعریف مجلس چیست؟ شناسایی درست مشکلات مردم و جامعه، تصویب قوانین درست و نظارت درست و دقیق و به موقع بر نهادهای اجتماعی. دستگاه قضایی ما کارآمد است یا نه؟ تعریف آن در قانون اساسی آمده است. چقدر این‌ها افکار عمومی را درست مدیریت می‌کند برای پیشگیری از جزم که یکی از وظایف اوست. چقدر نظارت دارد بر نهادهای دیگر؟ چقدر در دادگاه‌ها درست‌تر و سریع‌تر به مسائل می‌رسد؟ حالا آمارهایی که می‌دادند خیلی وحشتناک بود می‌گفتند سالی 15 میلیون پرونده در ایران تشکیل می‌شود. البته من چند وقت پیش یکی از مسئولین را در یک جلسه‌ای دیدم از ایشان پرسیدم واقعاً 15 میلیون پرونده در سال یعنی چی؟ یعنی 30 میلیون در سال حداقل 30 میلیون نفر با هم دعوا دارند ایشان فرمود نه 5 میلیون بیشتر نیست منتهی چون هر پرونده‌ای 3- 4جا ثبت می‌شود آمار این‌طوری دادند و الا آمار واقعی 5 میلیون پرونده در سال بیشتر نیست باز این یک مقدار آدم را آرام می‌کند و خوشحال می‌شود. چون از ایشان پرسیدم که معنی این چیست؟ معنی آن این است که مردم ما یکی از وحشی‌ترین مردم‌های دنیا هستند که این همه پرونده تشکیل می‌شود یا نه، معنی‌اش این است که اینقدر به دستگاه قضایی اعتماد دارند که کوچکترین دعوای خاله‌زنکی توی خانه را هم زود به دادگاه شکایت می‌کنند و سریع پرونده تشکیل می‌دهند که در دنیا کسی سر این چیزها دادگاه نمی‌رود ولی این‌جا می‌روند از بس مثلاً ‌اعتماد دارند! کدامیک از این این‌هاست یا شقّ دیگری است؟

خب بخشی از این‌ها قطعاً بحث کارآمدی یا نیمه کارآمدی در بوروکراسی قضایی است؟ عقلانیت ابزاری در مدیریت دادگاه‌ها. ما در دولت هم این مشکل را خیلی داریم. می‌گویند حدود 5/4 خانواده که شما هر خانواده‌ای را 4- 5 نفر حساب کنید این‌ها حقوق‌بگیر دولت هستند یعنی بوروکراسی کشور. این‌طور که یادم هست جایی خواندم 4 میلیون و خورده‌ای خانواده 4 × 5= 20تا. یعنی حداقل 20 میلیون از جمعیت ایران مستقیم حقوق‌بگیر حکومت و دولت هستند. خیلی چیز بدی است و خیلی اداره این کشور سخت است. اصلاً بخشی از درآمد نفت را باید برای حقوق‌ها بگذارند نه روی نفت کار تولیدی بکنید پتروشیمی و صنایع نفتی، نه پول اضافه داشته باشید که بتوانید 4تا مشکل اضافه را حل کنید. خیلی کم. این سیستم مدیریت پول اشکال دارد این تقصیر اسلام است؟ آن همه توصیه‌های مکتب و دین به عقل و تجربه و نظارت و بازررسی و امر به معروف و نهی از منکر، تخصص، حتی اسفتاده از تجربیات جهانی، همه این‌ها توصیه دین است بعضی از مشکلاتی که ما داریم منشأش آن است؟ میزان مصرف آب و برق، گاز، بنزین در ایران تقریباً بالاترین مصرف است. میزان دورریزی، زباله‌سازی از نان و غذا در ایران ما رکورددار هستیم.کمترین ملتی در دنیا، شاید نباشد ملتی در دنیا که به اندازه ما نان و غذای اضافی دور می‌ریزد الگوی مصرف آن غلط است. پس فرهنگ مصرف در سطح جامعه یک فرهنگ کارآمدی نیست مصرف ما که نباید از تولید ما بیشتر باشد ملتی که مصرف آن از تولیدش بیشتر است و واردات آن از صادراتش بیشتر است این ملت، مفلوک و وابسته است راحت می‌شود او را تحریم کرد. پیامبر(ص) فرمودند ملت اسلامی که کارآمد است، اگر جامعه‌ای آب دارد و خاک دارد ولی گرسنه دارد آن جامعه نفرین شده ملعون است. آب داری، خاک داری اما گرسنه باشی. نیازمند باشی. تازه پیامبر نفت را نگفت که نفت هم داشته باشید، نگفت که بیشترین نفت و گاز دنیا را هم داشته باشید!

ما در این که حوزه که پهنای کارویژه‌های حاکمیت به معنای عام و دولت که بخش اصلی حاکمیت، دولت و قوه اجراییه است پول و امکانات و مدیریت‌ها همه دست دولت است. در جذب حداکثر رضایت مردم و بندگان خدا چه مقدار موفق هستم؟ قابلیت و توانایی برای اداره بوروکراسی اقتصادی، قضایی و موارد دیگر چقدر است؟ مثلاً در حوزه امنیت الآن دوست و دشمن می‌گویند سیستم امنیتی ایران و سیستم دفاعی ایران خیلی کارآمد است این را دشمنان هم می‌گویند یعنی در ناامن‌ترین منطقه جهان تمام اطراف جمع، تروریزم، درگیری، اشغال، امن‌ترین جامعه، با این که هدف اصلی در تمام این ناامنی‌ها ما بودیم! خب این را می‌شود فهمید که سیستم امنیتی و دفاعی شما تا حدود زیادی دارد درست کار می‌کند اما در یک سیستم دیگری علائم ناکارآمدی پیداست مثلاً چندتا کارخانه بزرگ دولتی بیت‌المال، این را به بخش خصوصی دادند خب اصل کارش درست است اما چطوری دادند و به چه کسی دادند؟ چه کسی داد؟ چه کسی گرفت؟ چه زمانی؟ به چه قیمت؟ چه کسی پاسخگوست؟ چه کسی نظارت کرد؟ چندتا از این کارخانه‌های دولتی را که به بخش خصوص دادند و آن‌ها هم زدند و بالا کشیدند و از بین بردند و خودشان هم دررفتند و کارگرهایشان بندگان خدا گرسنه هستند و حقوق‌های عقب مانده دارند و دشمن هم می‌آید در این مباحث سوار می‌شود. آن‌هایی که از دولت گرفتند و خصوصی‌سازی کردند که بودند؟ چه بودند؟ چند گرفتند؟ چه کار کردند؟ پول‌ها را برداشتند و به چاک زدند! مقصد همه هم آمریکا، کانادا و اروپاست.

راجع به مدیران دوتابعیتی، مگر ما در حکومت حق داشتیم که آدم‌های دوتابعیتی داشته باشیم؟ تابعیت آمریکا دارند، انگلیس دارند، کانادا دارند، اما ایرانی هستند و در حکومت هم هستند! تابعیت دوگانه می‌دانید یعنی چی؟ یعنی برای آن حکومت باید قسم خورده باشی و تو تابع مصالح آن کشور هستی! تو شهروند آن‌ها هم حساب می‌شوی و یک راه هم بیشتر ندارد و آن هم مدیریت انقلابی به سبک دهه 60 منتهی با تجربه دهه 90 . چون در دهه 60 بی‌تجربگی و جوانی هم بود کسی کاره‌ای نبود همه از صفر شروع کرده بودند اغلب مسئولین کشور مثل شماها از دانشگاه بلند شده آمده بودند! نهادها را ساختند و مسئولیت‌ها را قبول کردند. منتهی فرقش این بود که آن موقع مسابقه بود که چه کسی حقوق بگیرد. در حقوق‌های ضد نجومی مسابقه بود یکی از فرق‌های دهه 60 و 90 این است. آنجا مسابقه بود که چه کسی بیشتر و گمنام‌تر کار بکند و کمتر پول بگیرد و کمتر شناخته بشود واقعاً‌ مسابقه بود. چه کسی بیشتر فداکاری کند؟ مسابقه در فداکاری بود. مسابقه در این که کار را درست انجام بدهی ولو هیچ کس، نه مردم بفهمند نه مسئول رده بالای تو بفهمد، خدا بفهمد کافی است و برای خلق کار کن.

یکی از حضار: استاد مدیریت دهه 60 با این نوع مدیریت جمع می‌شود؟

جواب استاد: حتماً جمع می‌شود برای این که آن مدیریت مشکلات بزرگی را حل کرد و گره‌های بزرگی را باز کرد الآن هم آن حل می‌کند فقط آنچه که بود این است وقتی شما تجربه بعضی از کارها را ندارید نه به لحاظ اخلاقی و روحی، بلکه به لحاظ حل فیزیکی مشکل، مجبور هستی از صفر شروع کنی، مثلاً وقتی که سلاح نداریم موشک نداریم ما بیشتر زمان جنگ این اتفاق افتاد وقتی موشک نداریم خمپاره نداریم سلاح نداریم با در خط فشنگ نداری از دشمن می‌گیری، توی خط با اخلاص جلو می‌روی در جنگ پیروز شدی اما با هزینه سنگین. حالا بعد از 20- 30 سال شما موشک نقطه‌زن دارید 2 هزار کیلومتر آن طرف‌تر را نقطه می‌زنید. خب تهدیدات کمتر می‌شودو قدرت تو بیشتر شده است اما اگر بالا اخلاص تو کمتر بشود و توجه شما به خدا و فداکاری‌تان برای خلق کمتر بشود این ضربه را می‌خورید فرقش این است. آن زمان همه چیز از صفر و زیر صفر شروع شد. تحریم مطلق، هیچ کس هم که سابقه حکومت نداشت این منطقه موزه جنگ هست که برای شهید چمران در منطقه دهلاویه هست نمی‌دانم دیدید یا نه؟ آن اول جنگ برداشتند آن زنجیرهای لدر و بلدزر را زیر جیپ انداخته لندور، این اولین تولید تانک‌های داخلی زره‌پوش ما بوده است! بشکه را برداشتند از طول بریدند این اولین زیردریایی داشتند می‌ساختند البته اگر این امکانات و تجربه‌ها بود شهدای ما کمتر می‌شدند و پیروزی‌های ما سریع‌تر بود. ولیکن راز اصلی پیروزی آن چیزی بود که این بچه‌ها را حرکت می‌داد که اگر شما این‌جا 3 تن موشک در هر محله داشته باشید آن را نداشته باشید شکست خوردید. شکست هم نخورید شما دیگر انقلاب اسلامی نیستید و یک حکومت مصداق حکومت‌ها دیگر. حتماً می‌شود این دوتا را با هم جمع کرد. اصلاً وظیفه نسل شما همین است که آن ایمان و فداکاری و اخلاص دهه 60، پاکی، شجاعت، صداقت، جرأت. اصلاً کسی از کسی نمی‌ترسید. آمریکا و... کسی از کسی نمی‌ترسید می‌رفتیم که جهان را فتح کنیم همین بچه دهاتی در خط مقدم می‌آمد سواد خواندن نوشتن نداشت اما اراده آزادی جهان را داشت. خب ما یک کسانی را در نهادها و رسانه‌ها و حکومت داریم که اصلاً این حرف‌ها را صریح نمی‌گویند ولی مسخره می‌کنند قبول ندارند. درحالی که دارند نان همین شجاعت و فداکاری‌ها را می‌خورند و الا اگر این قدرت و هیبت نبود کسی در دنیا به شما محل نمی‌گذاشت. می‌دانید دشمن زودی نیروهای جبهه انقلابی را دسته‌بندی می‌کند و می‌گوید افراطیون عقلا، بعد از عقلا دفاع می‌کند بعد عقلا فکر می‌کنند واقعاً عقلا هستند می‌گویند آقا ببین اینها چقدر خوب هستند دارند با ما حرف می‌زنند شما افراطیون نمی‌گذارید. او به تو و شما به عنوان ابزار نگاه می‌کند برای این که آن‌ها را بکوبد و حذف کند برای این که از آن‌ها می‌ترسد از شما نمی‌ترسد از همان که به آنها می‌گوید عقلا نیستند افراطی هستند از همان‌ها می‌ترسد. می‌خواهد به دست شما آن‌ها را بزند به محض این که از آن‌ها خلاص شد شما را مثل تفاله دور می‌اندازند. من یادم هست دهه 60 تاریخ انقلاب را بروید ببینید هرکس با امام زاویه پیدا می‌کرد این‌ها طرفدار او می‌شدند. امام مظهر افراطی‌گری می‌شد آن‌ها عقلا می‌شدند ولو این که خودشان هم با آن‌ها دشمن بودند ولی تا یک کسی با امام درگیر می‌شد و زاویه پیدا می‌کرد می‌خواهد مرجع باشد خواه نخست‌وزیر حکومت و رئیس جمهور باشد، چپ باشد، راست باشد، مذهبی و غیر مذهبی باشد سریع رسانه‌های غربی و صهیونیست‌ و انگلیس‌ها سریع طرفدارش می‌شدند. به اصطلاح به دست شبه‌عقلا افراطیون را می‌زنند تا آن‌ها حذف شدند این‌ها دیگه یک لقمه می‌شوند! اصلاً لقمه هم نیستند بلکه تفاله هستند دورشان می‌اندازند.

حالا دقت کنید مفهوم کارآمدی و کارآیی جزو مهم‌ترین مفاهیم در اقتصاد، در سیاست و در مدیریت و در همه جاست. الآن چند دهه است که در حوزه سیاست و مدیریت بطور جدی در غرب و شرق عالم مقوله کارآمدی مطرح شده است. من می‌خواهم مکتب انقلاب در دهه 60 نشان داد که چقدر کارآمد بود. انقلاب از یک نسل معمولی زیر متوسط، یک نسلی ساخت که دنیا را تکان داد. به تعبیر امام(ره) می‌گفت فاحشه‌خانه‌ها و مشروب‌فروشی‌ها از مساجد و کتابخانه شلوغ‌تر بود کسی اصلاً مسجد نمی‌رفت مساجد خالی بود کسی کتابخانه نمی‌رفت ولی فاحشه‌خانه‌ها و مشروب‌فروشی‌ها مملو از جوانان بود چه شد یک مرتبه همه چیز بهم ریخت و عوض شد؟ یک مرتبه این همه بچه‌های نمازشب‌خوان، مجاهد و فداکار از کجا آمدند؟ این کارآمدی مکتب انقلاب بود. امامت کارآمد بود ولایت فقیه کارآمد بود. جبهه‌ای تشکیل داد یک به صد و پیروز شد نظام را امام – امتی نگه داشته نه بوروکراسی حکومت. هنوز انقلاب است که جمهوری اسلامی را نگه داشته است. انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی را نگه داشته است. خب در همه جا مقتدرترین و گسترده‌ترین سازمان در جهان کدام سازمان است؟ دولت و حکومت. نهاد دولت اگر بخواهد مشروع نه، محبوب بماند تا بتواند ادامه بدهد و افراد سر کار باشند باید دنبال دستیابی به این هدف حیاتی یعنی کارآمدی باشد. یک پیشینه مشروعیت اولیه که اصلاً مسیر درست است یا نه؟ این چه نوع حکومتی است؟ شعارها و مبانی شما چیست؟ کجا را هدف‌گذاری کردید؟ شما چه کسی هستید؟ چه کسی گفته شما برای حکومت صلاحیت دارید؟ این مسئله اول. مشروعیت اولیه، حقانیت. بُعد دوم مشروعیت که کارآمدی است مشروعیت‌سازی‌های ثانوی دائماً جدید باید باشد یعنی شما هر دهه باید ثابت کنید که حق دارید حکومت کنید چرا؟ چون عرضه آن را دارید علاوه بر این که در مسیر حق هستید، علاوه بر این که مردم شما را قبول دارند و با رأی مردم می‌آیید باید عرضه داشته باشید. باید سال به سال ضریب فساد اقتصادی پایین بیاید و به صفر نزدیک بشود. آمار قاچاق، آمار تخلفات، و الا مشکل دارید و یک جاهایی کارآمدی تو مشکل دارد اگر اصلاح نکنید انقلاب شکست می‌خورد و بخشی از افکار عمومی که نمی‌گویند این شخص این کار را کرد، می‌گویند این سیستم این کار را کرد و این سیستم مشکل دارد. نه آقا سیستم درست چیده شد آدم‌های ناجور در سیستم می‌آیند چه انتصابی و چه انتخابی و چه هرچی، یا بی‌عرضه، یا بی‌تقوا، و غیر پاسخگو. خب این‌ها که خلاف اندیشه سیاسی شیعه است و خلاف مبانی انقلاب است. مشروعیت ثانوی باید دائم برای خودتان ایجاد کنید و نشان دهید پایبند کسب حداکثر رضایت مردم، بندگان خدا و امت هستید باید خدا و مردم را راضی کنید خدا چطوری راضی می‌شود؟ از طریق خدمت درست به مردم. هم خدمت مادی و هم خدمت معنوی. مردم چگونه راضی می‌شوند؟ از همین طریق. نمره کارآمدی یعنی نمره خدمت‌رسانی و راضی‌سازی مردم، توجیه افکار عمومی، درست با مردم حرف زدن. حالا ما از مشروعیت اولیه این سیستم دفاع می‌کنیم چون مبانی آن درست است چون از اول انقلاب تا الآن هرکس سر کار آمده با رأی مردم آمده است. همه مسئولین حکومت ما همه با رأی مردم آمدند. چه خوب، چه بد، چه درست‌ها، چه غلط‌ها، چه خادم چه خائن همه با رأی ملت آمدند. این قضیه که مجبور بودیم بین افراد انتخاب کنیم خب شما بین همه سیستم‌های دموکراتیک مجبور هستید بین افراد خاص محدودی انتخاب کنید. درِ سیستم‌ها که باز نیست. شما در آمریکا باید بین جمهوریخواه و دموکرات یکی‌شان را انتخاب کنید. در انگلیس بین محافظه‌کار و حزب کارگر باید یکی‌اش را انتخاب کنید. سیستم طبق مبانی‌اش تعریف شده است. اما این که دولت و دستگاه قضایی، مجلس، این سه‌گانه‌های حکومت و نهادهای مختلف خارج از این‌ها در حوزه تحقق کارویژه‌هایشان وظایف و اهدافی که برایشان تعریف شده چقدر دغدغه کارآمدی دارند و چقدر طبق آنچه برایشان تعریف شده عمل می‌کنند و برای پاسخگویی به افکار عمومی و به نخبگان آمادگی دارند همه چیز قابل اتفاقاً قابل ارزشگذاری است و دانشگاه کارآمد را بگو تا بگویم معیار آن چیست؟ دانشکده آن را بگو تا بگویم معیارش چیست. نظام دانشگاهی ما در این رشته‌ها چقدر کارآمد است؟ خب جواب بگیر. این همه فارغ‌التحصیل در رشته بازرگانی دارید، تجارت، در حوزه بانکداری و حوزه مدیریت و در حوزه رشته محیط زیست و... خب بیرون را نگاه کن بفهم چقدر کارآمد است. به چه درد کشور می‌خوری؟ کدام مشکل این جامعه را حل می‌کنی؟ به خرجت می‌ارزید؟ از اولی که درس خواندی تا الآن که فارغ‌التحصیل شدی چقدر خرجت شد؟ چه خانواده‌ات چه بیت‌المال، چقدر خرجت شد؟ حوزه؛ نمی‌دانم الآن صد هزار- دویست هزار، چقدر طلبه داریم؟ نظام آموزشی حوزه‌های ما کارآمد است یا ناکارآمد است؟ بیرون را نگاه کنید جواب خودتان را بگیرید! این همه نیرو و استعداد می‌آید ده سال- بیست سال- سی سال وقت می‌گذارد مثل دانشگاه نیست که چهار سال تمام شود و بروید پی کارتان! تا آخر عمر، طلبه طلبه است. بنده طلبه هستم همین الآن بعد از 30 سال طلبگی، بیشتر از 30 سال- سال 61 بود که دانشگاه‌ها تعطیل شده بود انقلاب فرهنگی بود ما آمدیم طلبگی تا همین الآن. 37 سال می‌شود هنوز من طلبه هستم و واقعاً هم خودم را طلبه می‌دانم یعنی احساس من الآن دقیقاً ‌مثل همان وقتی است که شروع کردیم سیوطی و مغنی را خواندن. همان‌قدر خودم را طلبه می‌دانم که تا آخر عمر، طلبه طلبه است. این همه استعداد که اغلب‌شان هم با اخلاص برای خدمت می‌آیند نه برای دنیا. برای دنیا توی آن هست ولی اغلب‌شان این‌طور نیستند خب این‌ها را چطوری سازماندهی می‌کنی که خیلی از عرصه‌های فرهنگی و فکری و دینی خالی است. سنگرها جایش خالی است. خب کدام بخش مدیریت‌ها و آموزش پژوهش حوزه‌های ما چقدرش کارآمد است و چقدر آن ناکارآمد است؟ می‌شود نمره داد. دانشکده‌های تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش ما را می‌شود نمره داد. شما برای کارآمدی در همه نهادها، اشخاص و مدیریت‌ها شاخص دارید. از حوزه، دانشگاه، سه قوه، رسانه، گفتیم شاخص آن چیست؟ با تعریف آن مقایسه کن. فلسفه آن چه بوده و شما اول چه ادعایی کردید؟ و بعد چقدر امکانات دارید؟ هدف‌تان درست بوده یا نه؟ هدف عملی بوده یا نبوده؟ ما نگفتیم که شما یک هدف رؤیایی غیر عملی تعریف کردید هر چقدر هم زور بزنید به آن نرسید. واقع‌بینانه بوده یا نه؟ واقع‌گرایانه نمی‌گویم، چون واقع‌گرایی محافظه‌کاری می‌آورد. واقع‌گرایی خوب نیست یعنی تسلیم واقعیت شدن. اما واقع‌بینی لازم است. انعطاف لازم است اما انفعال نه. با انفعال نمی‌شود انقلابی بود اما انعطاف برای یک حکومت انقلابی لازم است. فرق انعطاف و انفعال را حتماً دوستان می‌دانند. من این را جمع کنم به فرمایش شما برسم.

جمع‌بندی این بخش از عرایضم که هر نهاد و سیستم و دستگاهی کارآمدی رهبری هم ملاک دارد وظایف رهبری در قانون اساسی تعریف شده و رابطه سه قوه را باید بتواند با هم درست تنظیم کند و در این مسیر تلاش کند. سیاست‌های درست قابل دفاعی برای سیستم تعریف کند و مراقب باشد که سه قوه عمداً آگاهانه از مسیر قانون اساسی و مسیر حقوق ملت و ضوابط مکتب خارج نشود. رهبری حتماً باید پاسخگو باشد در این باب که اختیارات من این‌قدر است مسئولیت من این‌قدر است به مسئولیت خود عمل کردم به سه قوه هم خصوصی و هم عمومی دارم می‌گویم و در یک مواردی هم بدون این که بگویم و سروصدا کنم دخالت کردم درگیر شدم و می‌شوم ولی یک مصالح مهم‌تری است که نمی‌خواهم درگیری‌ها را به کف خیابان بکشانم من که نباید مشکلاتم را به مردم منتقل کنم بلکه باید مشکلات مردم را منتقل کنم و در سیستم آن‌ها را حل کنم. حتماً هم رهبری باید پاسخگو باید که آیا شما به وظایفی که در قانون اساسی برای شما به عنوان ولیّ فقیه تعریف شده پایبند هستید؟ بله؟ یا خیر؟ بله منتهی مشکلاتی داریم و موانعی داریم. بخشی را به شما می‌گویم و به آن‌ها هم گفتم و بخشی را هم نمی‌توانم بگویم مصلحت امت نیست. سر همین قضیه برجام رهبری چند بار گفت 8 – 9تا شرط گذاشت خب عمل نکردند. خب حالا چه کار باید بکند؟ باید عزل کند؟ باید درگیر شود؟ او می‌گوید ضرر این‌طور برخورد از نفعش برای جامعه بیشتر است لذا باید مدیریت و مدارا، با مدارا باید مدیریت کرد با گاز و ترمز باید بازی کنید. شما همین الآن در زندگی شخصی‌تان ده‌تا برنامه دارید به آخر سال که می‌رسید می‌بینید به 7تای آن اصلاً نرسیدید. 3تایش را ناقص توانستی بروید نه این که نخواستید ولی نشده، موانعی وجود داشته نشده، دنیا دار تزاحم است. بله اگر بی‌کفایتی یا بی‌تعهدی دیده شده در هر مسئولی. مسئول این دانشگاه تا رهبر. اگر عدم کفایت و عدم تعهد بود خب طبیعتاً او باید پاسخگو باشد اما اگر صلاحیت‌ها را می‌بینید که این آدم و مدیر درستی است حرف‌هایش درست است دارد تلاش خودش را می‌کند منتهی همه پروژه‌ها آنطور که می‌خواهیم و می‌خواهد و باید پیش نمی‌رود و این معلوم است مگر زمان صالح‌ترین حکومت‌های جهان مگر همه پروژه‌ها پیش می‌رفته است؟ موانعی وجود دارد.

اما کارآمدی معنی‌اش این نیست که شما مانع نداشته باشید یا از همه موانع عبور کنید کارآمدی یعنی از همه موانعی که می‌شد عبور کرد عبور کنید و از موانعی که نمی‌شد عبور کرد باعث نشود آن موانع که آدم دوباره کل مسیر را عقب‌گرد کند یا مسیرتان منحرف بشود دنبال راه علاج باشید برای این که مشکل را حل کنید مثل کوهنورد که از کوه بالا می‌رود از بیرون که نگاه می‌کنید می‌بینید که همین‌طور سیخکی راست بالا می‌رود این کسی است که اصلاً کوهنوردی نکرده، کسی که کوهنوردی کرده و روی کوه رفته، می‌فهمد که روی کوه یک جاهایی صخره است یک جاهایی باید دوباره برگشت و پایین آمد. باز یک کم دیگر بیایی، صد متر بیایی و باز دوباره بالاتر بروی. مسیر مستقیم راحتی وجود ندارد زیگزاک است. گاهی باید به چپ بروی، گاهی راست بروی، گاهی عقب بروی، پشت این ارتفاع یک دره است باز باید پایین بروی تا بعد به سمت قله بروی. این انعطاف است. انفعال این است که تا به مانع برسی بگویی خب برگردیم یا ناکارآمد و بی‌کفایت باشی و مشکل عقلی داری به جای این که مسیر درست را انتخاب کنی توی دره بیفتی. این‌ها ناکارآمدی می‌شود این را دقت کنید این‌ها با هم اشتباه نشود.

کارویژه‌ها، اهداف و وظایف هر سیستم و هر دستگاه و هر بخش از حاکمیت و خود مردم، باید درست شناخته بشود. ببینید مردم هم در حکومت نقش دارند. سر همین یارانه‌ها، دولت که آمد همان اول اعلام کرد که هرکس یارانه لازم دارد بیاید ثبت‌نام کند هرکس واقعاً لازم ندارد نیاید. بعد بیش از جمعیت ایران آمدند ثبت نام کردند که ما همه الآن اورژانسی داریم از گرسنگی می‌میریم. خب با مردم هم راحت نمی‌شود کار کرد. می‌گوید چقدر بنزین مصرف کردید و می‌کنید؟ چند درصد راست می‌گویند؟ چند درصد دروغ می‌گویند؟ می‌گوید الآن در برق مشکل داریم یک کم چراغ‌هایتان را خاموش کنید و مصرف را کم کنید، چقدر به حرف گوش می‌کنیم؟ همه‌اش که مسئله حاکمیت نیست. کارآمدی یک ملت هم مهم است. ملت هم کارآمدی‌اش معنادار است. من این را چندبار عرض کردم این سفرهایی که ما داشتیم خیلی از این جهت آموزنده بود که دیدم اکثر ملت‌های دنیا از ما کمتر مصرف می‌کنند و بیشتر حاضرند کار کنند. خیلی‌ها را من دیدم. منظم‌تر از ما بعضی از ملت‌ها هستند سر وقت سر کارشان بیایند، پاسخگو باشند. ما افکار عمومی و تربیت ملی ما هم اسلامی و علمی نیست ما از ناحیه مردم مشکل ناکارآمدی داریم. فرهنگ نادرست داریم. فرهنگ کار در ما نیست. فرهنگ مصرف ما غلط است. زمینه داریم ولی بالفعل نیست. در سیستم هم همین‌طور. اما دشمن می‌خواهد چه کار کند؟ می‌خواهد همه این ناکارآمدی‌هایی که گاهی وجود دارد که البته اگر این سیستم ناکارآمد بود با این همه دشمن و تحریم و تهدید تا حالا ده بار سقوط کرده بود. این سیستم جزو کارآمدترین سیستم‌های جهان است. چون در برابر هزاران توطئه رو به جلوست اما نسبت به امکانات‌مان، شرایط‌مان، تهدیدها و فرصت‌هایمان بخش‌هایی از حکومت مشکل ناکارآمدی دارند و به وظایف‌شان درست عمل نمی‌کنند بلد نیستند نمی‌خواهند، نمی‌توانند یا نمی‌دانند. یک بخش‌هایی این‌طوری هستند نه همه. دشمن می‌خواهد این‌ها را سرجمع کند تبدیل کند به ایجاد شبهه ناکارآمدی حکومت دینی. می‌گوید مشکل شما دین شما و در مکتب و در اصل انقلاب است در حالی که هیچ ربطی ندارد. تشکیک در توان مدیریت‌ها برای پاسخگویی به همه انتظارات درست همه مردم بدون توجه به مشکلات، این صورئ مسئله باید درست طراحی شود. اولاً هیچ نظام سیاسی، اقتصادی، مدیریتی در جهان وجود ندارد که بطور مطلق کارآمد باشد اصلاً کارآمدی صددرصد امکان ندارد. ما هیچ سیستمی در تاریخ بشر نداشتیم الآن هم نداریم هیچ جا، که این سیستم صددرصد حتی 90درصد کارآمد باشد. تمام سیستم‌ها، هرز نیرو، هرز بودجه دارند. حرکت معکوس دارند، تزاحم در آن‌ها هست، چرخ‌هایش به هم گیر می‌دهد و درست تسمه‌های نقاله و انتقال نیرو و پول و بودجه درست حرکت نمی‌کند. در همه سیستم‌ها هست منتهی در بعضی از سیستم‌ها از حد نصاب پایین‌ترند مردود هستند و در بعضی از کشورها اصلاً زندگی نمی‌گذرد. متلاشی هستند. تشکیلات بعضی‌ها بیشترین انسجام‌ها را دارند. پس کارآمدی یک امر نسبی است، کارآمدی صددرصدی هم هیچ‌جا وجود ندارد و یک بیماری گریزناپذیر است در همه نظام‌های سیاسی این مسئله یک مشکل کاهش کارآمدی است و کارآمدی هم یک بار برای همیشه تأمین نمی‌شوند اصلاً حداقل هر دهه‌ای یک بار باید چکاب بشود که آیا قوانین این حوزه هنوز هم کارآمد است؟ آیا این مدیریت در فلان‌جا این شیوه مدیریت کارآمد است. این دیگر بحث عقل و تجربه است. مدام تأکیدتان این است که بحث عقل و تجربه باید باشد. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند «العقل تزید بالتجارب» عقل، یک بخشی‌اش آن عقل فطری برهانی و الهی است که به تجربه و تاریخ کاری ندارد اما یک عقل هم دارید یک بخشی از معقولات و معارف بشر عقل تجربی هستند. «العقل عبد به الرحمان» هست اما فقط آن نیست. «العقل تزید بالتجارب» هم هست یعنی عقل تجربی به مرور زمان با تجربه این عقل و عقلانیت مدام قوی و قوی‌تر می‌شود بشریت در این چند هزار سالی که تاریخ آن هست و قبل از آن نمی‌دانیم چقدر بوده، عقل عملی و تجربی‌اش بیشتر شده است نه کل عقل بشر بیشتر شده باشد. این‌طور نیست که انسان‌های الآن از انسان‌های دو هزار سال پیش عاقل‌تر شده باشند واقعاً این‌طور نیست. شما آن آثار فرهنگی که از هزار سال پیش، از دو هزار سال پیش مانده، وقتی می‌خوانید می‌بینید عجب حرف‌های عمیقی که همین الآن کمتر آدمی می‌فهمد. عقل بشر همه لایه‌ها و ساحات عقل بشر رشد نمی‌کند. عقل من و شما از عقل آدم‌هایی که هزار سال پیش، دو هزار سال پیش زندگی می‌کردند لزوماً اصلاً بیشتر نیست گاهی کمتر است. اما عقل تجربی جمعی و ابزار، صنعت و تکنیک چرا. امیرالمؤمنین(ع) فرمود عقل با تجربه زیاد می‌شود شما عقل‌تان را با تجربه تقویت کنید تجربه انباشته تاریخی داشته باشید. بوروکراسی و تکنوکراسی نسبت آن با کارآمدی سیستم و تمدن‌سازی این‌جاها از جمله معلوم می‌شود. راهکارهای نظری و عملی ما باید دائم جدید داشته باشیم و سعی کنیم این بیماری‌های موسمی را مدام علاج کنیم. هیچ وقت مداوای قطعی یک بار برای همیشه نیست کارآمدسازی‌ها همه موقت و نسبی است و باید دائماً ادامه داشته باشد. نظام کارآمدتر نظامی است که مدام دنبال تجربه‌های بیشتر و عقلانیت بهتر و راه‌های جدیدتر برای افزایش کارآمدی‌اش باشد و این که اصطکاک‌ها و مقاومت‌های نامنفی غلط در سیستم را از سر راه بردارد. با کمترین هزینه بیشترین خدمت را بکند. دقیقاً مهندسی گام به گام منتهی مهندسی گام به گام با اهداف و مبانی انقلابی نه مهندسی گام به گام از نوع مدیریت لیبرال. تفاوت دو نوع منهدسی گام به گام است که از درون آن کارآمدی و ناکارآمدی بیرون می‌آید.

چالش اصلی توسعه اسلامی – انقلابی امروز برای ما این است و ما جلوی همه ملت‌های اسلامی داریم حرکت می‌کنیم و تمام ملت‌های مسلمان از ما عقب‌ترند. ملت ایران از همه ملت‌های مسلمان جلوتر است در حوزه تمدن‌سازی و سیستم‌سازی ما از همه جلوتریم و هیچ کس به اندازه ما تجربه‌های موفق نداشته است. از اغلب ملت‌ها و دولت‌های غیر مسلمان هم جلوتر هستیم چون اغلب این‌ها وابسته هستند چون سیاست‌های کلی‌شان و قانون اساسی‌شان را و حتی سندهای بالادستی‌شان را خودشان تغییر نمی‌دهند اصلاً بلد نیستند ما از این جهت کا رآمدی‌های بزرگی داشتیم ولی هر نوع طراحی پیشرفت، بدون این که جای ویژه کارآمدی و روش ارتقاء کارآمدی در همه جوانب و عرصه‌ها نسبت آن معلوم نشود امکان نخواهد داشت این هم مسئله سوم که ناکارآمدی اگر مدیریت نشود به بخش‌های دیگر بدنه مدیریت سرایت می‌کند اگر یک بخش کارآمد نبود به بخش‌های دیگر هم صدمه می‌زند چون یک سیستم است وقتی این خراب کار کرد آن یکی دیگر هم کم‌کم خراب کار می‌کند. بعد بخش‌های غیر مسئول در جامعه می‌خواهند بیایند کار این‌ها را بکنند چون بخش‌های مسئول درست کارشان را انجام نمی‌دهند. شاخصه کارآمدی در هر رشته چیست؟ راهکار آن برای افزایش کارآمدی در هر موضوع و هر نهاد چیست و چگونه قابل پیش‌بینی است و الا سیاست‌های خوب، دستورات خوب، قانون اساسی خوب، اسناد بالادستی ما کم نداریم یک اسناد بالادستی و یک سند هم باز جدیداً برای 50 ساله آینده اضافه شد. خب این‌ها بسیار خوب است ولی مشکل اصلی ما مرحله پس از این اسناد است ما می‌خواهیم این کارها را بکنیم. الآن سوال این نیست سوال این است که چطوری؟ چگونه این کارها را بکنیم این‌ها را حوزه و دانشگاه و مدیریت‌های ما باید جواب بدهند تا کارآمد باشند. می‌گوییم کاهش تصدی دولت، خیلی خب مبنای این شعار چیست؟ دولت کوچک به کدام معنا؟ به معنای لیبرالی آن؟ که دولت کوچک سرمایه‌داری بزرگ؟ دولت آلت دست سرمایه‌دارها؟ یا به این معنا که بوروکراسی معقول و عقلانیت ابزاری. دولت هرچه کوچکتر و کارآمدتر. این یک چیز است آن یک چیز است این‌ها دوتا روش دارد. چون ما می‌خواهیم دولت کمتر بشود خب الآن خصوصی‌سازی یک کار واجبی است در خیلی از عرصه‌ها که غیر دولت می‌توانند انجام بدهند خوب انجام بدهند منتهی شما دارید چند نمونه شیوه خصوصی‌سازی را می‌بینید. این چطور خصوصی‌سازی است که کارخانه‌های بزرگ و موفق و درجه یک ایران آخرش تعطیل می‌شود و کارگرهایش بیکار می‌شوند؟ طرف پولش را برمی‌دارد فرار می‌کند می‌رود کانادا، خصوصی‌سازی حتماً یک ارزش است باید بشود بخشی از کارآمدی یک سیستم است مگر دولت همه جا باید حاکم و مالک باشد؟ اما خصوصی‌سازی یک پروژه دقیق است همه مراحل آن را باید پیش‌بینی کنید و مدیریت کنید و پاسخگو باشید. مقابله با تمرکز. مقابله با کدام تمرکز؟ چقدر؟ چرا؟ و بعد چگونه؟ مشارکت فعال مردم در تولید، خب مردم از خدا دلشان می‌خواهد آن‌هایی که سرمایه دارند بیایند کار تولیدی بکنند، مسیر درست را چک کردید که یک جمعی بخواهند بیایند کار تولیدی بکنند با چه موانعی روبرو می‌شوند یا همین طوری می‌گویید تولید کنید! این موانع جلوی پای من است. موانع را بردار. آیا نظام بانکی، نظام وام‌تان، نظام مجوزهایتان، نظام واردات و صادرات‌تان همه این‌ها به نفع تولید است یا همه این‌ها موانع تولید است و ضرر می‌کنند؟ سیستم باید به نفع تولید کننده باشد و مدیریت شود. این یعنی کارآمدی.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha