"انسان بودن" در ساحت فردی و جمعی (امام هادی، ابنالرضا ع)
میلاد امام علی بن محمد (النقی الهادی) ع _ دانشجویان دانشگاه اصفهان _ مشهد _ ۱۴۰۱
بسمالله الرحمن الرحیم
بعضی از ما به زیارت و معنویت هم نگاه مادی داریم. یک عدهای که حسابشان روشن است کسانی که اصل این چیزها و کل آن را خرافات و بیمعنا میدانند و میگویند سفرهای سیاحتی – تفریحی است و یک برچسب مذهبی هم روی آن میزنند. آنها کسانی هستند که نه تنها به زیارت بلکه به خود این رهبران الهی، مسائلشان مربوط به آنجاست از آنجا باید مسائلی جواب داده بشود تا به اینجا برسد. اما خود ما مذهبیها هم که اهل زیارت هستیم بخشیمان توجه درستی به مسئله نداریم. مثلاً بعضیها فکر میکنند در و دیوار حرم موضوعیت دارد و خیال میکنند زیارت، زیارت ساختمان است. خیلی از ماها به زیارت ساختمان و گنبد و ضریح میرویم. میآییم و برمیگردیم خود امام رضا را زیارت نمیکنیم. چون خود امام رضا(ع) سبک زندگی اوست و الگوهایی که در ابعاد مختلف حیات شخصی و اجتماعی ایشان تعریف کرده است همه از ایشان صحبت میکنیم که چقدر زیارت امام رضا(ع) ثواب دارد چه میشود، چه میشود و خوش به حالتان که به حرم آمدید و توفیق داشتید و همه اینها اجمالاً درست است غلط نیست اما میآییم و برمیگردیم اما هیچ اتفاقی در ذهن ما نمیافتد یعنی ذهنیت ما نسبت به مسائل هیچ ارتقاء بلکه تغییری پیدا نمیکند فقط احساس میکنیم مثل این که خیلی ثواب کردیم و خیلی وضعمان خوب شده خودمان خبر نداریم. این بچههایی که به منطقه جنگی (اردوهای راهیان نور) میروند روی علاقه فکر میکند خاک شلمچه، آن نخلها، رود اروند، آب با بقیه خاکها و آبها فرق دارد. فرق فیزیکی ندارد بلکه ارزش آن خاکهای شلمچه و فکه و کردستان به آدمهایی است که آنجا بودند و برای حق و برای خدا و برای دفاع از خلق فداکاری کردند. بنابراین هرجا قداست و ارزشی هست به جمادات و اشیاء برنمیگردد به مکان و زمان مربوط نیست به آن روح الهیای است که در ذهن و زبان و مجاهدتهای انسانهای بزرگ و الهی جاری شده و منعکس شده است. امام هادی(ع) فرمایش ایشان را هم دوستان در همین رابطه بشنوند. ایشان به نام ابنالرضا، امام جواد و بعد، همه را ابنالرضا میگفتند چون حضرت رضا(ع) یک شاخصی شده بود و ایشان را هم در دنیا و جهان اسلام میشناختند تا دو – سه نسل اینها را ابنالرضا میگفتند. امام هادی میفرمایند که: «لاتجعل للایام صنعاً فی حکم الله» یک وقت فکر نکنید که روزها، زمانها و مکانها در برابر اراده و مشیت الهی اصالت دارند و خداوند مقهور زمان و مکان است. یک وقت فکر نکنید که روزگار در کار خدا دخیل است. کارهایتان را، شکستها یا پیروزیهایتان را به چیزی غیر از اراده عام خداوند اراده خاص خودتان نسبت ندهید. دیدید ما یک جاهایی خراب میکنیم، جنایتی، چیزی، میگوییم زمانه خراب است! تقصیر زمانه است! خب زمانه یک چیزی است که نه میشود جایی آن را پیدا کرد و نه آن را محاکمه کرد ولی همه چیز را میشود تقصیر آن انداخت.
امام جواد(ع) فرمودند اینهایی که کارهایشان را و نتایج کارهایشان را به زمانه و زمان نسبت میدهند و این که اقتضائات جامعه اینطور بود یا مجبور بودیم این را بگوییم یا ما مجبور شدیم این کار را بکنیم و... یک جبری گاهی به نام خدا گاهی به نام غیر خدا، جبر مذهبی، جبر آرتیستی، جبر فرویدیستی، جبر لیبرالیستی، جبر اشعری، با اینها میخواهند همه چیز را توجیه کنند و توضیح بدهند امام هادی(ع) میفرمایند ممنوع! این نگاه دینی نیست. یک بنده خدایی از شیعیان ایشان آمد ایشان را ببیند 3- 4تا اتفاق بد برای او افتاد به امام هادی(ع) رسید گفت آقا امروز روز شانس من نبود خیلی بدشانس بودیم! امروز چه روز گندی بود! امام هادی(ع) پرسیدند چطور؟ گفت قرار بود مثلاً سر وقت از خانه بیرون بیایم خواب ماندم بعد مثلاً لباسم لای در گیر کرد پاره شده بعد مثلاً فلان جا دستم در رفت با فلانی دعوایم شد و... معولم است امروز یک روز بد یومنی است من امروز روی شانس نبودم خیلی روز بدی بود. آقا مثل این که بعضی روزها خیلی نحس است. امام هادی(ع) فرمودند که اگر موحد باشی، توحید بفهمی، این حرفها را نمیزنی. چیزی به نام شانس وجود ندارد اینها خرافات است. مرور کن چه کارهایی باید میکردی که نکردی، چه کارهایی نباید میکردی که کردی، بخشیاش هم شاید مربوط به روزهای قبل بشود، خودت علتش را پیدا کن. فرمودند که از حقوق و حدودتان تجاوز نکنید مطمئن بشوید خودتان دارید درست عمل میکنید و درست زندگی میکنید «ولا تجعل للایام صنعاً فی حکمالله» روی روزها اسم نگذارید. خودتان روزها را خراب میکنید. روزهایی که ایامالله میشود بخاطر افعال الهی است که در آن روز انجام شده نه بخاطر خود آن روز. مکان مقدس بخاطر آن شخص و فکر، آن روح و ارادهای که آنجاست مقدس میشود نه بخاطر فیزیک آن. تفاوت تربیت سیدالشهداء(ع) با سایر تربتها مربوط به فیزیک خاک نیست بلکه مربوط به حسین(ع) است. بنابراین اگر فکر کنیم که ما آمدیم مشهد، کربلا رفتیم، مکه رفتیم و... این درست شد و امام رضا(ع) هم دیگر از ما طلبی ندارد حالا نوبت اینهاست که بیایند مشکلات من را حل کنند. بدهیهای من را بدهند، اگر درست رانندگی نکردم اینها نگذارند من تصادف کنم، اگر تصادف کردم اینها یک کاری بکنند طرف دیگر بمیرد نه من! دیگه نوبت امام رضا(ع) و خداست! مراقبت غذایی نکردم اینها نگذارند من انواع بیماریها را بگیرم. اگر سرطان گرفتم معلوم میشود تقصیر خدا و امام رضا(ع) است و الا من که آمدم این کارها را کردم نوبت شما بود چرا بدقولی کردید؟ ببینید اینها نگاههای مادی به معنویت است. اینها اصالت دادن به ماده و زمان و مکان که آثار ماده است. و توجه نداشتن به این که خیر و شر، همه خداوند در قرآن میفرماید به نوع نسبتی که ما و شما با خداوند و با خلق برقرار میکنیم.
پس نکته اول: مذهب را و مناسک را از جمله زیارت را طوری تعریف نکنیم که از ما مسئولیتزدایی کند. یعنی بگوییم ما تا اینجا را آمدیم از این به بعد کل کارها و مسئولیتهای زندگی من با اینها! اسم این توکل نیست. توکل و توسل مربوط به انسان فعال مجاهد اهل عمل است. نگاه میکند که وظیفهاش چیست؟ به آن در هر حوزهای عمل میکند. مسائل شخصی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، علمی، و... که وظیفه من چیست و چه کاری درست است و چه باید کرد؟ من مأمور به تکلیف هستم نتیجه آن دست من نیست. توکل یعنی این که خدایا من به وظیفهام عمل میکنم این که چه خواهد شد دست من نیست هرچه شد، شد. و برای من شکست و پیروزی مادی مساوی است. این توکل میشود. چند نفر از ما میتوانیم توکل کنیم؟ اصلاً نمیتوانیم بکنیم، توکل که گفتنی نیست که بگوییم توکلت علی الله. توکل کردن مقدمات میخواهد، آگاهی، اراده، آمادگی، یقین، چون توکل یعنی خدایا تو وکیل هستی،همه کارهایم را به تو سپردم. این که میگوییم «أفوض امری إلیالله» میگوییم و رد میشویم. از بزرگترین دروغهایی است که اکثر ماها میگوییم که توکلت الیالله، یا توسلت الیالله بک، یا اعوذبالله. واقعاً به خدا پناه بردی؟ پس چرا میترسی؟ اگر به خدا پناه بردیم برای چه کلاه همدیگر را برمیداریم؟ برای چه میترسیم؟ به خدا توکل کردم و رفتم. اگر به خدا توکل کردم برای چه به قول و وعدههای به خدا اعتماد ندارم؟ زیارت، زیارت این سنگ و ساختمانها نیست. زیارت آن ضریح نیست هیچ کد ام از اینها زمان امام رضا(ع) نبوده است همه اینها قرنها بعد به عشق امام رضا(ع) ساخته شده است و سازندگان آن هم، آنهایی که به عشق اهل بیت(ع) و برای خدا کردند ثواب بردند و ثواب میکنند و تعظیم شعائر الهی کردند اما مواظب باشیم که امام رضا(ع) در حرم خود گم نشود. یعنی وقتی برمیگردیم سهتا تغییر در سبک زندگیمان از ایشان داشته باشیم. فرمودند که: «مَن لَم یَقدِر عَلی زِیارَتِنا» همین که فرمودند هرکس ما را زیارت کند اینقدر پاداش الهی دارد منتهی یک قیدی هم آوردند «عارفا بحقی» معرفت داشته باشید بدانید که به زیارت چه کسی آمدید و برای چه آمدید؟ ما اصلاً برای چه باید به زیارت اینها بیاییم؟
آن طرف دیگر، تفکر وهابی است که آن هم یک تفکر مادی و ماتریالیستی است چون فکر میکند هرکس از این عالم رفت، پیامبر(ص) اولیای خدا، انبیاء که از این دنیا رفتند نابود شدند. مثل این که وقتی شما بر مزار اینها میآیید و میگویید سلام بر رسولالله و سلام بر چه... چون این وهابیها نگاهشان مادی است میگویند بر چه کسی داری سلام میکنی؟ او مرده و تمام شده رفته به چه کسی داری سلام میکنی؟ نگاهشان مادی است و فکر میکنند هرکس که از این عالم طبیعت رفت نابود شده، نمیفهمد که در عوالم بعد از دنیا آگاهی خیلی بیشتر از اینجاست. ما اینجا محجوب هستیم و گرفتار حجاب و پردههای طبیعت هستیم. از اینجا که میروید تازه میفهمید چه خبر است؟ پیامبر(ص) فرمود اغلب بشریت در خواب هستند و در خواب دارند زندگی میکنند. «الناس نیام» مردم، ملتها، آدمها همه خواب هستند، خوابگرد هستند در خواب دارید زندگی میکنید «إذا ما تمتُ له» وقتی میمیرند بیدار میشوند یعنی از عالم طبیعت خارج میشویم آن وقت میبینیم. پیامبران آمدند بگویند که کل زندگیتان را نخوابید، در خواب زندگی نکنید و خوابگرد نباشید. قبل از مرگ بیدار شوید. امام(ع) از رهبران بیداری است و از آن طرف میگویند مقام ما را بشناسید و حالا بیایید. «عارفاً بحقّنا» بدانید برای چه دارید میآیید؟ با چه کسی هستید؟ برای چه به زیارت من میآیید؟ من چه کسی هستم؟ تو چه کسی هستی؟ چه میخواهی؟ این تصور که ما آمدیم 7- 8تا مشکل هم ردیف کنیم بعد دعا و توسل، بعد هم بگوییم خیلی خب آقا مشکلات من را حل کن. اصلاً بدون مشکل یک بار بیا ببین حرفت چیست؟! ایشان میفرمایند آنهایی که میخواهند به زیارت ما بیایند ولی نمیتوانند «فَلیَزُر صالحِیَ موالینا،» در همان منطقه خودشان آدمهای پاک و شریف نیستند؟ انسانهای صالح، افراد مؤمن، پاک، صادق، مجاهد، فداکار، خادم مردم، اهل رسیدگی به محرومین، در شهر خودتان نیستند؟ امام رضا(ع) فرمودند «مَن لَم یَقدِر عَلی زِیارَتِنا،» آنهایی که نمیتوانند به زیارت ما بیایند راه دور است، مخصوصاً آن زمانها که راه خیلی سخت بود الآن که یک بلیت میگیرید از یکی دو ساعت، با قطار و اتوبوس میشود 10- 15 ساعت، ولی آن زمان از یکی دو هزار کیلومتر میخواست به زیارت علیبنموسیالرضا(ع) بیاید، 6 ماه در مسیر بود، در آفتاب، سرما، برف، بیابان، مار، عقرب، دزد، راهزن، گرسنگی، تشنگی، راه را گم کنند و... آنها زیارت بود. آن وقت میگفتند کسی این همه سختی را تحمل کند برای این که بیاید اینجا یک زیارت بکند و برود؟ این اهل بهشت است. این چقدر باید معرفت داشته باشد که 6 ماه بیاید و 6 ماه برگردد. حالا الحمدلله خیلی فیزیک زیارت آسان و خوب شده است. باید متافیزیک زیارت قویتر بشود.
فرمودند اگر نمیتوانید به زیارت ما بیایید در همان شهر و منطقه خودتان بگردید شبیهترین افراد به ما، آنهایی که در همین مسیر هستند «فَلیَزُر صالحِی َموالینا،» آنهایی که در خط ما هستند و صالح هستند، راستگو و امانتدارند، فداکارند، شجاع هستند، صادق و خادم هستند، عابد هستند، ببینید آنها چه کسانی هستند، به دیدن آنها بروید «یُکتَب لَهُ ثَوابُ زَیارَتنِا» ثواب زیارت ما را به شما میدهند؛ از همینجا معلوم میشود هدف از زیارت، تماس و توجه هرچه بیشتر با این فضائل الهی است. لذا میفرماید نمیتوانید بیایید آدمهایی که شبیه ما هستند و در حد توانشان در همین خط و همین فکر هستند به زیارت آنها بروید. زیارت آنها در حکم زیارت ما، ما قبول داریم. چون معلوم میشود خطتان همین خط است.
نکته دوم این که، بعضیها یک مذهبی دارند میگویند ما فقط یک رابطه شخصی برای ثواب داریم که البته مهم است اما اصلاً کافی نیست. بعد میگویند خب نسبتتان با آدمها چیست؟ میگوید ما سیاسی نیستیم ما را وارد مسائل دنیوی نکنید. آقای مذهبی خانم متدین شما در کدام جبهه هستید؟ با چه کسانی هستید؟ بر چه کسانی هستید؟ میگوید نه من با کسی هستم نه بر کسی. ما اصلاً در این خطها و نخها نیستیم. یک وقت کربلا بودم این اربعین نزدیک حرم امام حسین(ع) یکی از همین شیعه لندنیهای نجف، یک چیزی گفت یادم نیست چه گفت ولی من به او گفتم چرا شماها اینقدر بیتفاوت هستید؟ صدام اینجا حکومت میکند زیر سایه صدام زندگی میکنید و زیارت میکنید. آمریکاییها و انگلیسیها میآیند زیر چکمه آنها هستید. قضیه چیست؟ بعد رو کرد به گنبد امام حسین(ع) گفت آقا ما با این چرت و پرتها کاری نداریم ما نوکر این آقا هستیم. گفتم اولاً این آقا خودش کشته شده و به مرگ طبیعی نرفته، هفتاد نفر جلوی دهها هزار نفر ایستادند. این مثل تو نبوده. دوم این که هم صدام اینجا را به گلوله بست و هم آمریکاییها، داعشیها هم که خودشان دارند میگویند ما بیاییم خراب میکنیم برای چه نمیروید از این گنبد آقا که نوکرش هستی دفاع کنی. یک قمه میزنی یک کم خون راه میافتد دیگر شهید زندهای؟ خب جلو برو که بزنند گردنت را قطع کنند و داعشیها سرت را از بدنت جدا کنند اگر راست میگویی. آن حججی نوکر این آقا بود. شما نوکر نیستید. این آقا اولاً نوکر نمیخواهد شیعه میخواهد. آقا ما سگ امام حسین هستیم. امام حسین(ع) اصلاً سگ نمیخواهد خودش سگ داشت. سگ نمیخواهد، نوکر هم نمیخواهد بلکه پیرو و شیعه و آدم میخواهد. اینهایی که میگویند خدا را دوست داریم، پیامبر را دوست داریم، اهل بیت را دوست داریم، بعد میگوییم خب الآن در جامعه خودت با چه کسانی هستی؟ بر چه کسانی هستی؟ در کدام جبههای؟ با چه کسانی دوست هستی و با چه کسانی دشمن هستی؟ میگوید آقا ما با مرگ بر و درود بر کاری نداریم ما نه با کسی هستیم نه بر کسی هستیم. امام(ع) چه میفرمایند؟ «حُبّ اولیاءالله واجب، کذلک بغض اعدائهم و برائت منهم و من ائمتهم» دین و مذهب بدون موضع نیست. مذهب بیطرف نیست. اگر بیطرف بود چطوری بود که تمام رهبران ما و ائمه شیعه را کشتهاند. میدانید تنها مذهبی که تمام رهبران آن را کشتهاند و هیچ کدام به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند، برای چه همهشان را کشتند؟ از علی(ع) تا امام عسگری(ع) همه را کشتند یا به شمشیر یا به ترور و سم. ترور شیمیایی و میکروبی و به قول امروزیها ترور بیولوژیک. این چطور مذهبی است که تمام رهبران آن را کشتند؟ الآن امام هادی(ع) حدود 40 ساله بودند که شهید شدند. امام جواد(ع) 25 ساله به سن شماها شهید شده است. حضرت معصومه(س) که اسمشان فاطمه است ایشان یک دختر جوانی که مجرد بود و به همین دلایل سیاسی اجتماعی ازدواج نکرد و به مرگ طبیعی نرفت. داشتند میآمدند به امام رضا(ع) ملحق بشوند بین راه به اینها حمله شد ایشان فرمودند دیگر به خراسان نمیتوانیم برسیم و نمیتوانم به امام رضا(ع) ملحق بشوم من از همینجا بیشتر نمیتوانم بروم. اینجا جایی نزدیک به قم است من را آنجا ببرید که رفتند و یک هفته بعد... حضرت فاطمه(س) چرا یک خانم 18 ساله طبق یک روایت 23 سال، طولانیترین عمری که برای ایشان گفتند 27 ساله بوده، کدامیک از اینها به پیری رسیدند؟ هیچ کدام. امیرالمؤمنین(ع) و پیامبر(ص) 62- 61 ساله، یعنی از بنده یکی دو سال بزرگتر بودند رفتند. سیدالشهداء(ع) همسن الآن من یا شاید یک سال کوچکتر شهید شدند. اینها تازه عمر زیاد کردند و الا امام جواد(ع) که 25 ساله بود و حضرت حجت(عج) هم که غیبت اتفاق افتاد و الا ایشان را هم کشته بودند. ایشان که بیاید و آن انقلاب جهانی را علیه همه رژیمهای فاسد جهان راه بیندازد و عدالت جهانی را برقرار کند ایشان هم طبق بعضی از روایات خواهند کشت و شهید میشود. خب یک مذهبی که هیچ کدام از رهبران آن سر سالم به گور نبردند و زندگی عادی نداشتند این چطور کسی میتواند بگوید من این ائمه را قبول دارم و به اینها متوسل میشوم زیارت میکنم با حوادث و مسائل اجتماعی زمان خودم کاری ندارم که چه کسانی دوستان خدا و دشمنان خدا هستند. من موضعی ندارم. میفرماید موضعی ندارید از ما نیستید. آقا ما بیطرف هستیم ما به این چیزها کاری نداریم! خب «حُبّ اولایاءالله واجب» شما واجب است که، مثل نماز است مثل روزه است واجب است که طرفدار جبهه حق باشید بلکه عاشق اولیاء خدا، سربازان و یاران خدا باشید باید آنهایی که در این مسیر فداکاری میکنند باید اینها را دوست داشته باشید. مگر میتوانید بگویید من خدا را دوست دارم، سربازان خدا را دوست ندارم؟ دروغ میگویید.
بعد ممکن است کسانی بگویند خیلی خب، ما عاشق هستیم و همه را دوست داریم بعد میگویند دوست داشتن یاران حق لازم است اما کافی نیست باید از دشمنان آن هم بیزار باشید. یعنی باید بگویید درود بر چه جبههای و مرگ بر چه جبههای. باید این را بگویید. خب یک جوری این وسط میگویید که آهسته برو، آهسته بیا که گربه شاخت نزند، اینجا کباب، آنجا در آخرت کباب، اینجا خوش بگذرد آنجا هم انشاءالله خوش بگذرد! هم زیارت میرویم هم رشوه میگیریم! هم داغ مُهر داریم و هم جاسوسی میکنیم! طرف را دیدید که هم داغ مُهر داشت و هم جاسوس بود. مذهب اینطوری و اسلام آمریکایی. تشیع لندنی. انگلیسها اروپاییها و غربیها دو میلیون یورو به او پول داده بودند یک ویلا در لندن، یک ویلا در اتریش، یک ویلا در سواحل اسپانیا، تابعیت انگلیس. سال بعد از عاشورا یک عده از کوفیان حج آمده بودند پیش عبداللهبنعمر میروند که فرزند خلیفه دوم بود و عالمی بود محدث بود و مفتی بود و فتوا میداد پرسیدند که ببخشید اینجا خون پشه به لباس احرام من هست این نجس است یا نه؟ حج من چطور میشود؟ تازه او خودش در این قضایا میگفت حق با حسین است ولی من نمیتوانم بیایم به امام حسین هم گفت شما بروید اینها شما را میکشند و وحشی هستند نروید این کار شما خطرناک است که سیدالشهداء(ع) فرمودند که نمیشود بگویی نرو، باید بگویی چرا نروم اگر حرفتان درست است نروم اما اگر حرف من درست بود تو هم بیا یا اگر نمیآیی در دلت از اینها متنفر باش. خب امام حسین رفتند و ایشان اعمال حجش را انجام داد امام حسین اعمال حجشان را انجام ندادند و تبدیل به فرادا کردند. اینها منی رفتند گوسفند قربانی کنند ولی حسین به کربلا رفت خودش را قربانی کند. کار سیاسی کرد. گفتند حسین حج را سیاسی کرد. حج سیاسی – عبادی است. اصلاً همه کارهای مؤمن عبادی است، عبادی – اقتصادی. عبادی – سیاسی، حتی عبادی تفریحی یعنی وقتی تفریح به مسافرت و میهمانی میروید و تفریح و لذت سالم دارید همان هم عبادت است. علمی – عبادی. وقتی دارید در دانشگاه یک تحقیق انجام میدهید علمی – عبادی- اقتصادی. همه چیز عبادی است. به هدفتان مربوط است. عبادی خانوادگی. همه کارها در این مسیر میشود. از ما نیستید الا این که در زمان خودتان و شرایط خودتان بیطرف نباشید «حب اولیاءالله واجب» ببینید چه کسانی دارند در راه خدا تلاش میکنند باید با آنها باشید و بگویید درود بر آنها. کنار آنها بایستید و آنها را دوست داشته باشید و آنها را حمایت کنید.
دیگر چی؟ میشود بگوییم که ما طرفدار اینها باشیم ولی نگوییم علیه چه کسی هستیم؟ بیخودی دشمنتراشی نکنیم و یک عدهای را علیه خودمان حساس نکنیم میشود بگوییم درود بر کی ولی نگوییم مرگ بر چه کسی؟ اینقدر مرگ بر نگوییم؟ «کذلک بغض اعدائهم» همان قدر که عشق به مجاهدین و شهدا و صالحان و مصلحان و فداکاران واجب است نه مستحب، همان قدر هم نفرت از دشمنان حق و عدالت واجب است. اگر مؤمن هستید باید از کفر متنفر باشید از مروجین به کفر متنفر باشید و از کسانی که طرفدار فساد و فحشا در جامعه هستند متنفر باشید، از مستکبران و مستبدان عالم متنفر باشید، دشمنان حق. باید بگویی مرگ بر آنها. باید بگویی من بیطرف نیستم. به ما میگویند مستحب است که آب هم که میخورید بگویید سلام بر حسین لعنت بر یزید. خب آب داریم میخوریم آب را هم سیاسی کردید؟ آب خوردن هم سیاسی عبادی شد؟ آب هم که میخوریم باید بگوییم درود بر چه کسی و مرگ بر چه کسی. آب خوردن هم سیاسی است یعنی بیطرف نیست. من این آب را میخورم لعنت بر آن کس که این آب را از حسین دریغ کرد و درود بر حسین که بخاطر آب حاضر نشد تسلیم شود. تشنه مُرد. تشنه بر او که تشنه رفت. با سر بریده حاضر نشد کوتاه بیاید. تسلیم نشد. پس مذهب بیطرف را قبول ندارم. بغض لازم است باید از آن بدم بیایم اگر از آدمهای بد بدت نمیآید خودت هم بدی. اگر از آدمهای درست خوشت نمیآید خودت درست نیستی و نادرست هستی مشکل داری. میفرماید باید بغض و کینه اینها را داشته باشید همینطور که باید کینه شیطان را داشته باشید چون دشمن شماست. بعد این بغض لازم است اما کافی نیست. و بعد «البرائت منهم» باید اعلام برائت کنی و بگویید من از شما بیزارم. باید فریاد بزنید که من با شما مخالف هستم و من علیه شما هستم. و دیگر چی؟ «و من ائمتهم» من از رهبران شما هم متنفرم. من از شما و از عمل شما و از رهبران شما متنفر و بیزار هستم مرگ بر شما.
پس این مرگ بر شاه، مرگ بر صدام، مرگ بر آل سعود، انگلیس، شوروی، آمریکا، این مرگها و شعارها جزو شعائر دین است اینها جزو مناسک مذهب است. هرجا ظالم و مظلوم است باید بگویید مرگ بر ظالم و درود بر مظلوم. من کنار مظلوم هستم و در حد توانم علیه ظالم هستم.
محور دیگر، قدرت و شهرت خوب است یا بد است؟ چه چیزی خوب است و چه چیزهایی بد است؟ ما برای چه چیزهایی باید بدویم؟ برای چه چیزهایی نباید بدویم؟ از این طرف فرهنگ هندی، بودایی، هندو یک نماد است اینها قائل به اصالت رنج هستند یعنی هرچه بیشتر رنج ببرید بهتر است. بیشتر رشد میکنید. مقابل آن تفکر سرمایهداری غرب است که اینها قائل به اصالت لذت هستند میگویند از هر چیزی به هر شکلی هرچه بیشتر لذت مادی جسمانی ببرید همان درست است ما خوب و بد نداریم، درست و نادرست، حق و باطل نداریم. نماد آن در اقتصاد میشود نظام سرمایهداری، اصالت پول و سود. در اخلاق و فلسفه اخلاق، اصالت لذت میشود. از هر چیزی خوشتان بیاید جزو حقوق بشر میشود. از هر چه بدتان بیاید حدود بشر میشود و الا حقوق بشر همهاش قراردادی است. چه چیزی دوست داری؟ هر کاری را که لذت میبرید جزو حقوق توست. از هر کاری هم خوشتان نمیآید همینطور. لذا واجب و حرام در این منطق معنی ندارد واجب و حرام چیست؟ معروف و منکر ندارد که بخواهید بگویید امر به معروف و نهی از منکر. میگوید تو اصلاً غلط میکنی به من یک چیزی را امر میکنی. آن معروف توست معروف من نیست! اصلاً معروف تو منکر من است. معروف من هم منکر توست. اصلاً تو حق نداری به من بگویی چه کاری خوب است و چه کاری بد است و امر به معروف و نهی از منکر. برادر و خواهر این کار را نکن یا این کار را بکن! به تو چه! بله در حریم خصوصی راست میگوید به تو چه! اما در حریم عمومی به تو چه نیست اینجا برای تو نیست برای همه است. پیامبر(ص) فرمودند مثل کسی است که وسط آب در قایقی نشسته این دارد زیر خودش را سوراخ میکند بعد به او بگویید داری چه کار میکنی؟ نکن بگوید به تو چه زیر خودم است! من به اندازه خودم حق دارم این کار را بکنم. این نگاه میکند میبیند به اندازه ماتحت خودش که توی قایق نشسته میگوید این سهم خودم است خب تو زیر خودت را سوراخ کردی همه با هم به خاطر تو غرق میشوند داری همه را میکشی و نابود میکنی. زیر خودم است، مته و میخ خودم است! قایق خودت نیست. الآن سر همین قضیه کشف حجاب، میگویند بدن خودم است لباس خودم است. بله در خانه خودت، ولی خیابان، خیابان تو نیست خیابان برای همه است و حقوق عمومی است و حقالناس است. همینطور که در عرصه عمومی میتوانند با قانون مجبورتان کنند که باید ماسک بزنید تو میگویی من میخواهم با کرونا بمیرم. خب بمیر برو یک گوشه بمیر. اجازه نمیدهد بیرون بیاید همه باید این واکسن را بزنید، همه باید به سربازی بروید، همه باید مالیات بدهید، بعضیها میگویند من به مالیات عقیده ندارم نمیخواهم بدهم. خب به عقیده تو ربطی ندارد تو در این جامعه داری زندگی میکنی، داری استفاده میکنی، حقوقی، مزایای اجتماعی و از امکانات این جامعه استفاده میکنی باید حقوق جامعه را رعایت کنی. این حقوق فقط جسمانی نیست در نظام مادی فقط حقوق جسمانی را میبینند یعنی بیماری، خطر، زلزله، اینها که به بدن مربوط است اما یک چیزهایی هم به روح و حقیقت و اخلاق انسان و عقاید انسان مربوط است. من نمیخواهم روزه بگیرم و به جهنم بروم. خب برو، روزهات را بخور ولی ماه رمضان در خیابان نه. من میخواهم مشروب بخورم خب برو در خانهات بخور. در عرصه عمومی و خیابان حق نداری. من به حجاب عقیده ندارم. خب نداشته باش. کشف حجاب مثل بقیه گناهان دو بُعد دارد یک بُعد آن بین تو و خداست کسی حق ندارد دخالت کند اما یک بُعد آن بین تو و مردم است و در عرصه عمومی نمیتوانی هرکاری خواستی بکنی. یک کسی بگوید من مواد مخدر دوست دارم و میخواهم مصرف کنم، خب بکن زندگی خودت را نابود کن، بگوید نه من میخواهم در خیابان بیایم هم علنی مواد بفروشم، هم استفاده کنم هم تبلیغ کنم! نه نمیشود. یا من معتقد به نژادپرستی هستم خب این عقیده شما غلط است. باشد غلط باشد! خیلی خب باشد. نه میخواهم به جامعه بیایم و علیه بعضی از نژادها و قومیتها تبلیغ کنم و بین مردم جنگ نژادی راه بیندازم! نه نمیشود، ببینید ابعاد مسائل باید روشن باشد و که چیزی حق خصوصی است و حریم فرد است و چه چیزی حریم عمومی است. این نکته که مراقب حریم عمومی بودن و حساس بودن.
آیا ما دنبال امکانات زندگی باشیم یک عمل دنیوی است و مکروهی انجام دادیم؟ یا این میتواند عمل صالحی بوده و هست؟ فرمودند آن مقداری که برای یک زندگی شرافتمندانه و هرچه راحتتر، نه حداقل بخور و نمیر، بلکه هرچه راحتتر. این نه تنها حق شماست بلکه اگر در این مسیر تلاش کنید این تلاش شما یک عمل صالح حساب میشود. تو میخواهی یک خانه راحتتری برای خودت و خانوادهات داشته باشی. امکانات بیشتری، بهداشت، مسکن، امنیت، شغلهای بهتر و مناسبتر، اینها جزو حقوق همه است اینها خلاف اخلاق اسلامی نیست. تلاش دراین مسیر میکنید عبادت تلقی میشود. کسی که میرود کار میکند تا خانوادهاش را تأمین کند که اگر مریض شد بتواند معالجه کند، بهداشت خانواده، مسکن و امنیت خانواده، تغذیه خانواده، لباس مناسب، مرکب مناسب، یک ماشین مناسب، یک خانه راحتتری داشته باشد هرگز اینها در فرهنگ اسلامی منفی و ضد ارزش تلقی نشده است شما در این مسیر هرچه کار کنید عمل صالح است. فرمود: «اِجْعَلُوا لِأَنْفُسِکُمْ حَظّا مِنَ الدُّنْیا...،» سهمتان را از دنیا فراموش نکنید هرکس به دنیا آمده و خلق شده وارد این عالم طبیعت شده، حقوق طبیعی و مادی دارد. تلاش در جهت داشتن شغل و آبرو و مسکن و همسر خوب و امکانات، اینها یک عمل گناهآلودی نیست که بگویید وجدانم ناراحت است دارم برای دنیا و شیطان کار میکنم نه اینها برای شیطان و دنیا نیست. طرف آمد گفت آقا من یک خانه خوبی درست کردم منتهی دائم در آن میهمان و فامیل و محرومین و فقرا و بچههای گرفتار را میآورم و خیلی خودم هم از آن استفاده نمیکنم. فرمودند این دنیا نیست این آخرت است. این عمل آخرت است از راه مشروع به دست آوردی و در راه مشروع داری استفاده میکنی و در خدمت مردم گذاشتی. اینها عبادت تلقی میشود. فرمودند از آن طرف افراطی نشوید و خشک مقدسبازی و این که هیچی نباید بخورم، هیچ کاری نباید بکنم، اینطوری نیست حالا اگر تحمل آن را داشته باشی خوب است چون خود ائمه اینطوری بودند. میدانید که هیچ وقت ائمه(ع)، امام رضا(ع) هیچ وقت سیر نخوابیدند و سیر نخوردند و هیچ وقت راحت زندگی نکردند. حتی در روایت دیدم که امام رضا(ع) لباس معمولی و عرفی پوشیده بودند یکی از این صوفیها و معنویتهای قلابی، عرفان بازیها که وسطهایش کلاهبرداری هم میکنند او آمد یک لباس پشمی خیلی زمخت و فقیرانه پوشیده بود و گفت شما بچه علی هستید؟ آن کس که خلیفه بود یک پیراهن داشت آن را میشست، باد میزد خشک میشد دوباره همان را میپوشید شما فرزند او هستید؟ الآن این لباس شما مثل لباس جدتان علی است؟ امام(ع) فرمودند این لباس، مثل لباس همه مردم است. آن زمان شرایط با الآن فرق میکرد. آن زمان اول کار مسلمانها بود چیزی نبود الآن جامعه اسلامی ثروتمندترین جامعه دنیا شده است چون بزرگترین امپراطوری شده بود و از سراسر عالم اسیر و غنائم میآمد، همه نسبتاً مرفه بودند. البته فقیر و گدا هم خیلی بود اما سطح عمومی بالا بود. امام رضا(ع) فرمودند من لباس زمانه خودم را پوشیدم این لباس عمومی است این را برای مردم پوشیدم که با مردم تفاوتی نداشته باشم بعد زیر آن را نشان دادند دید زیر آن یک لباس خشن و زمخت است که خیلی فقیرانه و ساده است که تن را اذیت میکند. فرمودند من این را برای مردم پوشیدم که با بقیه متفاوت نباشم و عرفی است، لباس اشرافی نیست همه این را دارند. این را که زیر پوشیدم برای خداست و برای تربیت خودم است برای این که فلسفه زندگی خوشگذرانی نیست میخواهم همیشه این حالت خوف و رجا در من باشد. اما تو این لباسی که بیرون پوشیدی، یک لباس فقیر سادهای بود گفت این را برای مردم و عوامفریبی و ریاکاری پوشیدی که تظاهر کنی سادهزیست هستی. اما میشود بگویی زیر آن چه پوشیدی؟ دید زیر آن یک زیرپیراهنی خیلی نرم و راحتی پوشیده است فرمودند فرق دو نوع معنویت انحرافی و اعتدالی این است. من به خودم سخت میگیرم اما نمیخواهم به چشم مردم آدم زاهدی جلوه کنم. شما میخواهید مردم را فریب بدهید بیرونتان این لباس را پوشیدید ولی زیر آن یک لباس نرم که خوشخوشانتان بیاید این فرق عرفان حقیقی و عرفان قلابی است. سهم خودتان از تمایلات مشروع زندگی را بدهید. «بِاِعْطائِها ما تَشْتَهى مِنَ الْحَلالِ...» اما از نوع حلال آن. حلال آن است که مشروع اخلاقی است، درست است، عادلانه است. از این مسیر خارج نشوید ولی شما نیازهای جمسانی دارید، شما غذای مناسب میخواهید، مسکن مناسب و راحت میخواهید، لباس راحت و آبروی اجتماعی میخواهید، خانواده خوبی میخواهید تشکیل بدهید، اینها سهم شماست اینها دنیا نیست که فکر کنید اگر دنبال آن بروید اهل دنیا میشوید منتهی به روش درست و مشروع. «وَ مالَمْ یَنَلِ المُرُوَّةَ وَ لا سَرَفَ...» 1) مشروع باشد و لقمه دیگران را نقاپی خودت بخوری. با ظلم و گناه و دروغ و رشوه و خیانت پول جمع نکنی تلاش کن عرق بریزی. تلاش کن و زندگی خوبی هم داشته باش، متعادل. 2) اسراف و زیادهروی نکن. کاخ نساز که وقتی بقیه رد میشوند آه بکشند. اینقدر نخور که نیاز نداری. الگوی مصرفتان را اصلاح کنید در حد متعادل نه بیشتر. مصرف زیادی و مروت. جوانمردی یادتان نرود. بیمعرفت نباش، آدم باش. دنبال تولید ثروت برو اما آدم باش (مروت). و زیادهروی نکن حد بشناس. «وَ اسْتَعِینُوا بِذَلِکَ عَلَى أُمُورِ الدِّینِ...» آن وقت که تولید ثروت کردی این در مسیر دین قرار میگیرد یعنی تو تا میتوانی تولید بکن اما تا میتوانی که نباید مصرف کنید. این را دقت کنید، تازگی یک آقایی بود میگفت آقا مدام میگویند اسراف نکن خب اگر ما اسراف نکنی، یعنی کار نکن، کم بخور و کم کار کن. گفتم چرا قاطی میکنی؟ گفتند کم بخور ولی نگفتند کم کار کن چرا به آن چسباندی؟ بله گفتند کم بخور، کم کار کن، اولاً نگفتند کم بخور گفتند در حد نیاز نه بیشتر. توی چهل دست لباس نمیخواهی، ششتا ماشین نمیخواهی، سهتا ویلا نمیخواهی. بعضی از خانهها هستند که هر سال مبلمان خانه را عوض میکنند اینها روانی هستند. هر سال پردههای خانه و مبلمان عوض بشود. بعضیها میخواهند مهمانی بروند میگویند لباس ندارم! میگوییم خب اینها پس چیه؟ میگوید اینها را یک بار پوشیدم! خیال میکنند لباس یک بار مصرف است! یا فلانی این خانه و ماشین و این لباس را دارد من ندارم. اینها مرض است اینها نیازهای تو نیست بلکه توهمات توست. بعد فرمودند با این قدرت و ثروتی که تولید کردی همه را که نباید خودت مصرف کنی، در حد نیازت مصرف کن و مازاد آن را در بین امت و جامعه و خانوادهها و ملتهای نیازمند توزیع کن به آنها بده و بگذار آنها مازاد آن را مصرف کنند.
فرمودند: «سُئِلَ عَنْ اَفْضَلِ عَیْشِ الدُّنْیا؟» پرسیدند زندگی خوب که راحت و لذتبخش باشد و آرام باشد و به گناه هم نیفتیم چیست؟ فرمودند «فَقالَ: سِـعَةُ الْمَنْزِلِ...» همه تلاش کنند یک خانه راحت داشته باشند از این خانههای تنگ و ترشت نباشد «وَ کَثْرَةُ الْمُحِـبّینَ» و هرچه بیشتر دایره محبت اجتماعی و همبستگی را گسترش بدهند تا میتوانند دوستان بیشتری داشته باشند. رفت و آمدها بیشتر باشد. لبخندها و محبتها بیشتر باشد. این یعنی خوشبختی. اما از آن طرف، کار عبادت است، کار شرف است. اما با کار سالم نمیشود سوپر میلیاردر شد. اینهایی که میبینید یک مرتبه غیر عادی ثروتهای عجیب و غریب به دست میآورند مطمئن باشید اینها شیله پیله دارند. فرمودند مراقب باشید که گرفتار اخلاق سرمایهداری نشوید. «لَایَجْتَمِعُ الْمَالُ...» مال زیاد جمع نمیشود «الّا بِخِصَالٍ خَمْسٍ...» تا 5 صفت زشت در کسی و در طبقهای نباشد اینها سوپر سرمایهدار نمیشوند که خرج تفریح نصف روزشان به اندازه خرج ماه صدتا خانواده بشود. این امکانات و ریخت و پاشها! اگر 5 خصلت غیر انسانی در افرادی نباشد اینطور سوپر میلیاردر نمیشوند. 1) «بِبُخْلٍ شَدِیدٍ...» شدیداً بخیل. حاضر نیست هیچ چیز به کسی بدهد. یعنی وقتی میخواهید از اموالش به کسی بدهید انگار دارید جان او را میگیرید. بخل شدید. فرمودند اینها شرک است. اینها کفر است. پس یک) بخل شدید که اصلاً حاضر نیست مشکلات دیگران را حل کند و برای دیگران فداکاری کند. 2) «وَ امَلٍ طَوِیلٍ...» یعنی توهم، آرزوهای طول و دراز، فکر میکنند حداقل 500 سال دیگر حداقل هستند! خب تو فردا- پسفردا میمیری! اصلاً کسی اینجا نمیماند اصلاً نمیدانیم چه کسی چه زمانی میرود؟ میگویند چرا عاقل نیستید و واقعبین نیستید؟ انسان عاقل واقعبین میگوید معلوم نیست من فردا هستم یا نیستم؟ سال دیگر هستم یا نیستم؟ چطوری دارید برای ابد و برای شخص خودت برنامه میریزید؟ چون در روایت داریم که طوری در دنیا کار کنید که انگار تا ابد هستید یعنی دقت، نظم، برنامهریزی. مدام نگویید ممکن است فردا من بمیرم و اصلاً هیچ کار جدی علمی، اقتصادی را شروع نکنید و پروژههای طولانی برندارید، نه. در دنیا طوری عمل کنید که انگار تا ابد اینجا هستید یعنی برنامههای درازمدت داشته باشید و هم این که دیر نمیشود، نگویید اگر همین الآن این را نچاپم، اگر این را الآن نقاپم، دیگر بعداً از دست من میرود. نه آقا. وقتی میخواهید دنیا را بقاپید و پاچه کسی را بگیرید و حقوق کسی را از حلقوم او بیرون بکشی به خودت بگو این فرصت تا ابد هست دیر نمیشود امروز نخوردیم فردا! به روش مشروع تلاش کن. اما به لحاظ اخروی؛ که پاک و شریف زندگی کنید طوری عمل کن که انگار امروز روز آخر توست امشب که بخوابی دیگر صبح بیدار نخواهی شد. یعنی به لحاظ روحی، وارسته، قوی و آماده باشید وابسته نباشید. اما به لحاظ مادی، برنامهریز و تا افقهای دور را دقیق ببین، علمی برنامهبریزی کنید.
فرمودند اما این تیپها که ثروتهای انبوه جمع میکنند 5 صفت حیوانی و کثیف دارند که پشت به خدا و خلق، پشت به انسان و محرومین هستند. 1) شدیداً بخیل و خسیس هستند وقتی چیزی به کسی مجبور میشوند بدهند با غصه و رنج میدهد. حداقلی میدهد. آن وقت شما ببینید ائمه ما اهل بیت(ع) گاهی نصف اموالشان را یک جا میدهند میرود. ما راجع به ائمه(ع) و امام حسن(ع) داریم که ایشان چند بار تولید ثروت کرد کار میکرد و کار میکرد و کل اموالش را بین فقرا تقسیم میکرد، فردا دوباره از صفر شروع میکرد حالا این کار همه نیست کار آنهاست. انسان شریف از اطعام لذت میبرد، خوراندن به دیگران. امیرالمؤمنین گفتند طعام خوردن خوراک جسم است اما اطعام یعنی خوراندن خوراک روح است. میخواهید جسمتان چاق شود میخورید اما میخواهید روحتان بزرگ بشود بخوران. خودت کمتر بخور و به دیگران بده بخورند. فرمودند اینها اینطوری هستند نمیتوانند بخورانند. 2) واقعبین و عاقل نیستند. در توهمات هستند. آرزوها و رؤیاهای تمام نشدنی دارد. اینجا را میگیرند، بعد کلاه او را برمیدارند، بعد انشاءالله 6تا برج، 200تا ویلا، و... احمق هستی انگار نمیفهمی کجا و در چه وضعیتی هستی؟ 3) «وَ حِرْصٍ غالبٍ...» به شدت حریص هستند سیر نمیشوند. هرچه از حلال و حرام به دست میآورد سیر نمیشود انگار از اول است و هیچی ندارد. یعنی ظاهرش غنی است اما درونش فقیر است. پولدار است اما روح او گدا فقیر و حقیر است. فرمودند حرصی که تمام نمیشود و سیرمونی ندارد. هیچی برای او بس نیست. تو مگر چقدر غذا میخوری؟ مگر بدن تو چندتا لباس لازم دارد؟ مگر خانهتان چندتا اتاق میخواهد؟ آقا یک خانه گرفتیم 20تا اتاق دارد و 6تا دستشویی! خب مگر میخواهی دستشویی بروی به 6 بخش تقسیم میکنی. 20تا اتاق! خب آن اتاقها را چه کار میکنی؟! هیچی همیشه در آن قفل است! خب مریض هستی. 4) «وَ قَطِیعَةِ الرَّحِمِ...» رابطههای خویشاوندیشان را قطع میکنند و دیگر هیچ کس را دوست ندارند کسی هم اینها را دوست ندارد. نسبت به هیچ انسانی محبت و عشق ندارند. رابطههی فامیلیشان را قطع میکنند و میگویند بقیه ندارند با هم بنشینیم از من توقع دارند و میخواهند به آنها پول بدهم! اصلاً نمیخواهند کسی را ببینند و با کسی دوست نیستند تنها میمانند. روابط انسانی و عاطفی ندارند هیچ کس را دوست ندارند. 5) «وَ ایثَارِ الدُّنْیَا عَلَى الْآخِرَةِ...؛» هر وقت میخواهند بین دنیا و آخرت انتخاب کنند قطعاً آخرت را کنار میگذارند یعنی همه جا تصمیمها و انتخابها شیطانی و حیوانی است انتخابهای درست نمیکنند. اتفاقاً فرهنگ و اخلاق سرمایهداری همین چیزهاست. میدانید که فیلسوفان لیبرال میگویند بدون حرص نمیشود توسعه پیدا کرد! میگویند حرص موتور پیشرفت است اگر حریص نباشی پیشرفت نمیکنید باید حریص باشید! این پیشرفت لیبرال- سرمایهدار غربی است. پیشرفت اسلامی این است که موتور شما روشن باشد تا میتوانید تولید کنید کار کنید و جلو بروید اما همه آن را خودت مصرف نکن. انسانهای دیگر را فراموش نکن و آنها را دوست داشته باش. امام هادی(ع) فرمودند کسی که نداند، نه این که بداند همسایهاش گرسنه است خودش سیر بخوابد، نه. میگویند نداند که آیا همسایهاش سیر است یا گرسنه؟ مشکلی دارد یا نه؟ محل نگذارد، نداند و تحقیق هم نکند و راحت بخوابد. امام هادی(ع) فرمود شما شیعه ما نیستید. بعد فرمودند و اما همسایه، از چهار طرف، از هر طرف تا چهل خانه همسایه شماست. چهار چهارتا 16 تا. یعنی امام هادی(ع) میفرمایند اگر مسلمان هستید و شیعه ما هستید هر خانه باید بداند 160 خانه اطرافش، این 160 خانواده مشکلی دارند یا ندارند؟ میتوانم آنها را کمک کنم یا نه؟ امام هادی(ع) فرمودند هیچ شخص و خانوادهای در جامعه اسلامی نباید احساس کند که من تنها هستم و کسی به فکر من نیست و هیچ کس احوال من را نمیپرسد و هیچ کس به من سلام نمیکند، کسی من را به خانهاش دعوت نمیکند و هیچ کس خانه من نمیآید. امام هادی(ع) فرمودند اگر چنین روابطی دارید شما از ما نیستید تا 40 خانه. پس این صفاتی که فرمودند. فرمودند: «کُلَّمَا أَحْدَثَ اَلنَّاسُ مِنَ اَلذُّنُوبِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ» هر کثافتکاری و گناه تازهای که انجام میدهید، هر ظلم جدیدی که میکنید «أَحْدَثَ اَللَّهُ لَهُمْ مِنَ اَلْبَلاَءِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعُدُّونَ.» هر خطای جدید که میکنید یک بلای جدید سراغتان میآید بعد میگویید اینها خواست خدا و تقدیر الهی بود! اینها کار خودتان بود. وقتی به هم دروغ میگویید، گران میفروشید، حقوق هم را رعایت نمیکنید، الگوی مصرف درست ندارید، هر کدام از این خطاها یک مصیبت و گرفتاری برایتان بوجود میآورد، مشکلات مادی و معنوی درست میکند. امام رضا(ع) فرمودند چرا هر طوری که دلتان میخواهد زندگی میکنید بعد میگویید تقدیر الهی است و این خواست زمانه است! جبر تاریخ است! فرمودند خودتان این کارها را میکنید. هر خطای جدیدی که میکنید یک بلای جدیدی برای خودتان درست میکنید. تقصیر این و آن و تقصیر خدا و بقیه میاندازید. فرمودند اگر میخواهید مشکلاتتان کمتر بشود خودتان را اصلاح کنید. دارید اشتباه زندگی میکنید. مصرفتان، ازدواج و طلاقتان، جشنتان، عزایتان، روابط فامیلیتان، روابط بازاریتان، طرز خرید و فروشتان غلط است. خب از توی آن هزارجور مشکل و ناراحتی هم بیرون میآید.
سؤال: فرمودند که در قضیه رفتارهای عمومی مثل رعایت ماسک زدن در جوامع عمومی و واکسن، که اجبار از طریق سازمان کرونا بود حضرت آقا موافق نبودند و با پدافند غیر عامل موافقت داشتند آیا باز هم باید رعایت شود؟
جواب استاد: من قضیه ماسک و کرونا را مثال زدم الآن به قضیه کرونا گیر ندهید! من نمیدانم قضیه این چیست که میگویید نظریه رهبری یک چیز دیگری بوده! مثال زدم. حالا کرونا را ول کنید مثلاً واکسن آبله، واکسن فلج. من الآن سر کرونا بحث نداشتم. میخواهم بگویم وقتی بخاطر مسائل مادی الزام است، مثلاً در مسئله ترافیک میگوییم باید پشت چراغ قرمز بایستی، میگوید من به چراغ قرمز عقیده ندارم! خب نداشته باش ولی باید بایستی. اصلاً قانون یعنی اجبار. منتهی اجبار دو جور است. یکی اجبار مشروع، زور مشروع که قانون میشود و زور نامشروع و اجبار نادرست که آن ظلم است.
سؤال: فرمودند تفاوت سنگ و چوب حرم امام هستم و خانه کعبه در چیست؟
جواب استاد: اصلاً اگر به آن سنگهای کعبه اصالت بدهید خلاف است. آن سنگهای کعبه آرم و علامت است. ارادت داریم درب حرمش را هم میبوسیم و ضریح هم میبوسیم و داخل میآییم. اما یک وقت فکر کنید که این در و آن آهن و طلا با آهن و سنگ و طلاهای دیگر فرق میکند. بخاطر این ماده نیست بخاطر متافیزیک این است یعنی بخاطر امام رضا(ع) است. خانه خدا (کعبه) مقدسترین نقطه روی زمین است. آلوده کردن و نجس کردن آن حرام است واجب است که اگر دیدید یک جایی از آن نجس و کثیف شد پاک کنید اما فرق ما که رو به کعبه سجده میکنیم با بتپرستی که رو به بت سجده میکند در چیست؟ او خود آن بت را نماد یک قدرتی غیر از قدرت خداوند میداند. انواع ارباب، اجنه، ارواح، طبیعت، ماه، خورشید و بتپرستان که منکر خدا نیستند میگویند آن خدای خدایان است و با ما کاری ندارد ولی خدایانی که هستند ما به اینها متوسل میشویم که اینها مشکل ما را حل کنند. ما اگر برویم به امام رضا(ع) بگوییم که ما به خدا کاری نداریم شما خودت جداگانه و مستقلاً مشکل ما را حل کن. اما اگر گفتیم خدایا به حق امام رضا(ع) که پیش تو عزیز است مشکل ما را حل کن. یا گفتیم یا علیبنموسیالرضا(ع) تو پیش خدوند محترم هستی و مقام داری تو از خدا بخواه یا حتی تو به اذن خدا این کار را بکن، هیچ کدام اینها شرک نیست و توحید است. اگر ضریح امام رضا(ع) را با این نگاه توحیدی میبوسیدی این عبادت است اما اگر بوسیدی، گنبد امام رضا(ع) که هیچی، حتی به خود کعبه و آن سنگها اصالت دادی مشرک هستی/. چون آنها نماد است فرق ما با آنها این است.
در جامعة ما گشادهرویی و محبت با هرکسی درست است، خصوصاً با جوانان فاسد؟
اگر لبخند به معنای تأیید او باشد و این که برای ما این حرفها مهم نیست، نه درست نیست. اما اگر لبخند به این معنا باشد که، چون اینها به خیالشان حزباللهیها یک آدمهای خطرناک هستند که تو را گیر بیاورند میخورند! یک توهماتی دارند، امام میفرماید حتی به آدمی که فاسد است اما نمیخواهد فساد گسترش پیدا کند معاند نیست، اگر کمک خواست به او کمک کنید. قرآن میگوید به مشرک هم اگر دشمنی نمیکند، مریض نیست ولی خب مشرک است گرفتار شد و کمک خواست او را کمک کنید. پس ببینید اگر کمک شما به معنای تأیید کارش باشد نه. اما کمک به عنوان این که او یک انسان است اتفاقاً او را جذب میکند این خوب است.
در مورد قوانین پوشش و اجرای آن عدهای مسئله امکانسنجی را مطرح میکنند. مثلاً میگویند تا وقتی که اقتصاد سامان نیافته نمیشود قانون پوشش را اجرا کرد.
این از آن حرفهاست که خیلی جالب است! مثلاً میرویم فلان اداره میگوییم آقا چرا کارت را درست انجام نمیدهی؟ میگوید حالا همه کارهایتان درست شده مانده همین یک کار ما؟ بعد میرویم یک اداره دیگر، او هم میگوید حالا همه کارهایتان درست شده مانده این کار ما! میرویم نانوایی مثلاً نان سوخته خمیر به شما میدهد میگوییم آقا چرا نان را درست نمیپزی میگوید حالا همه مشکلات شما حل شده مانده همین نان ما؟ بعد به آن خانم یا آقا هم میگوییم خانم حجابت را رعایت کن یا لباست مناسب بپوش میگوید حالا همه مشکلات دنیا حل شده، مانده همین دوتا تار موی ما؟ اولاً دوتا تار نیست سهتا تار است! از دوتا تار مو شروع میشود. 90 سال پیش در اروپا زنان همه با حجاب بودند. فیلمهایش هست حالا اینقدر تنها شدند میروند با حیوانها ازدواج میکنند! اصلاً چرا همه دارند با سگ زندگی میکنند؟ چون با همدیگر نمیتوانند زندگی کنند. رابطه انسان – انسان، انسان – سگ شده است چون سگ حیوان بسیار باوفای خوب و بیزبان است. همدیگر را نمیتوانند تحمل کنند. خب 60- 70 درصد آدمها و بچهها نمیدانند پدرشان کیست! حالا به جایش وزیر تنهایی گذاشتند! میدانید در انگلستان وزارتخانهای به نام وزارتخانه تنهایی تأسیس شده است. میخواهند با بخشنامه تنهاییها را درست کنند! خب اینها از برهنگی و کشف حجاب و بعد خیانت جنسی و... شروع میشود و به اینجا میرسد. یک مرد رفته با یک میمون ازدواج کرده – فیلم آن هست – یا یک زن رفته بود با یک خری ازدواج کرده بود و به خر کراوات زده بودند
استاد طلاق گرفت!
معلوم بود آن ازدواج آخر و عاقبت ندارد! یک موردی با گیتار خودش ازدواج کرد! تور عروس به گیتارش بسته بود حالا بچهشان چه میشود! یک خانمی هم طفلک خودش با خودش ازدواج کرده بود لباس عروس پوشیده بود این طرف آن تور بود این طرفش کت و کراوات زده بود. بعد به او گفته بودند شما که همیشه خودتان با خودتان هستید برای چه با خودتان ازدواج کردید؟ گفت برای این که تنها نباشم. گفتند خب چرا ازدواج نمیکنی؟ گفت شما در این کشور یک مرد پیدا کنید که بشود به او اعتماد کرد تا من با او ازدواج کنم. خب چه زمانی این کارها شد؟ اینها از کشف حجاب و خیانتهای جنسی و روابط نامشروع شروع شد و به 90 سال به اینجا رسید. حالا اینجا با این رسانههای فعلی شروع شود 90 سال نمیخواهد 15 سال کافی است!
هشتگهای موضوعی