"مردم سالاری دینی" ؛ راه حلی جهانی (رضایت "مردم" در امتداد رضایت "الله")
سالگرد رحلت امام خمینی (ره) - طلاب مدرسه حقانی قم
بسمالله الرحمن الرحیم
موضوع بحث ما مردمسالاری دینی است و تفاوت آن با غیر دینی و غیر مردمسالاری چیست؟ دوستان اگر فرمایشی دارند بعداً بفرمایند.
نکته اول این که گرچه نهضتهای آزادی بطور عام و نهضتهای شیعی بطور خاص در طول این هزار و اندی، یک و نیم هزاره، حکومتهای با گرایشهای شیعی هم در نکات مختلف عالم و در قرآنها مختلف به وجود آمده، حتی یک دورهای بین قرن 3 تا 5 میلادی دوسوم جهان اسلام در اختیار حکومت اهل بیتی با گرایشات مختلف قرار گرفت. مثلاً مصر و سودان و شمال آفریقا و شرق مدیترانه، قدس، در اختیار فاطمیون بود شیعیان اسماعیلی شش امامی. و بخشهایی از ایران، بخشهایی از آسیا، نهضت جریان بنیحمدان، آل حمدان در شام و این مناطق، شیعیان زیدی در چندین نقطه در جهان اسلام، در یمن، در ایران، در عراق یا وقتی که آل بویه میآیند که تا بغداد مرکز خلافت عباسی ظاهرش بنیعباس بودند اما باطن شیعه است و یک تمدن عظیمی تشکیل میشود. جریانهای سربهداران هستند اما اینها به این شکل نبود که مرجع دینی مثل امام، یک فقیه و فیلسوف و عارف، متکلم و محدث، مفسر، اصولی و همه فن حریف و ملای درجه یک حوزوی، ملت را به صحنه بکشاند و مردم با شعار حکومتی را که مدرنترین حکومت ضد دینی در ایران بوده، یعنی مجهزترین و تحت حمایت قدرتهای درجه اول فاسد جهان آمریکا، انگلیس، اسرائیل، این حکومت را پایین بکشاند یعنی یک ملت با رهبری یک مرجع عالم دینی این حکومت سلطنتی دستکم دو سه هزار ساله را که خودشان ادعا میکردند سرنگون کنند و بعد یک حکومت دینی مردمی با رأی ملت زیر نظر مجتهد و مرجع شیعی تشکیل بشود. چنین چیزی در تاریخ ادیان بیسابقه است و در تاریخ بشر هم بیسابقه است. حساب انبیاء را جدا کنید که اغلب انبیاء که نتوانستند حکومت تشکیل بدهند، اهل بیت(ع) هم به جز امیرالمؤمنین(ع) تقریباً کسی حکومت نکرد امام حسن(ع) چند ماه بیشتر نبود و حکومت او براندازی شد. حرکتی است که هیچ نهضت و جنبش دیگری هم نتوانست این کار را بکند. در همین ایران، نه چپها، نه کمونیستها، نه ملیگراها، ناسیونالیستها، هیچ کس نتوانست این کار را بکند. تشکیل حکومت اسلامی در عصری که شرق و غرب عالم همه اجماع و توافق داشتند که نه تنها دوران حکومت دینی بلکه دوران دین گذشته است! لیبرالها با یک شیوه و ادبیات، و کمونیستها و چپها هم با یک ادبیات، هر دویشان راست و چپ میگفتند در یک شرایط بیاید یک چنین اتفاقی بیفتد بعد نظامسازی کند، حکومت تشکیل بدهد، نهادسازی کند، دولتسازی کند، قدرت آن در سطح جهان گسترش پیدا کند و صدای آن تا نیجریه و تا یمن و تا کجا برود و شعارهای آنها همین شعارهای انقلاب بود که آثار آن در عراق، افغانستان، سوریه، پاکستان، شبه جزیره هند، تا فلسطین، تا مصر، از آن طرف شرق آسیا، همه جا برود یعنی جهان تغییر کرد امروز توجه تمام جهان به منطقه و حرکتی است که آغازگر تمام تحولات آن ایران و همین قم بود. همه چیز از همینجا شروع شد و امروز جهانی شده است. پس نکته اول، خودمان را آماده کنیم برای تداوم یک انقلاب جهانی و مقدمهسازی برای تمدن جهانی. دیگر مخاطب یک شهرستان نیست.
نکته دوم این است که امام(ره) در وصیتنامهاش دستکم به سه مؤلفه اشاره کرده که موضوع آن مردمسالاری دینی است. به بعضی از سؤالات، اشکالات اساسی و ابهامات مردمسالاری دینی میپردازیم که دوستان هم اگر نکتهای داشتند آنجا میفرمایند. در وصیتنامه امام میگوید اصل این انقلاب و حرکت از همه انقلابهای جداست. هم در عصر پیداش آن که چطوری شروع شد، هیچ کس منتظر آن نبود، هیچ کس در عالم آن را پیشبینی نمیکرد هم در کیفیت مبارزه، هم در انگیزه قیام و انقلاب که تمام جنبشهای معاصر در جهان، همه صرفاً انگیزههای مادی داشتند. این انگیزه معنوی- مادی داشت یعنی مادی آن هم ریشه معنوی داشت. شما این را بدانید، شما که زمان انقلاب نبودید ما بودیم، در زمان انقلاب، ملت مردم، متدینین که در خیابان میآمدند و هر روز شهید میدادند هیچ کدام از شعارهای انقلاب اسلامی این که ما رفاه، مسکن، نان میخواهیم نبود با این که مشکلات در جامعه زیاد بود ولی اصلاً در هیچ مرحلهای از انقلاب اسلامی از 15 خرداد بگیرید تا سال 56 و 57 که ملت به صحنه آمدند شعارشان نان، مسکن، رفاه نبود گرچه مشکل داشتند شعارها، برابری، برادری، حکومت عدل بود. همه شعارها یک چنین ماهیتی داشت. استقلال، آزادی، حکومت اسلامی که بعداً امام گفت بگویید جمهوری، که شکل آن را هم گفته باشید. حکومت اسلامی محتوای آن است و فرم و شکل و نحوه تعیین حاکمان آن را هم بگویید که آن هم اسلامی است که از آن به بعد، بخصوص از پاییز 57 به بعد آن دو – سه ماه آخر بیشتر شعارهای جمهوری اسلامی هم داده شد.
دقت کنید آن چیزهایی که بعداً شعار انقلاب شد و در قانون اساسی نظامسازی کرد و حالا در جهان صادر میشود و همه جا پخش میشود ابتدا در حلقههای کوچکی امثال همین قم شکل گرفت. مثلاً همان بهشتی که این مدرسه حقانی را مدیریت میکرد و کار میکرد همین جمعهای اینطوری محدود که آن زمان در همین اتاقها و حجرهها مینشستند مقاله مینوشتند، بحث امامت، بحث توحید و پاسخ به شبهات که کل مخاطب آن ممکن بود 30 تا دانشآموز و 50 تا دانشجو و 15تا طلبه باشند همانها بعداً همینها قانون اساسی را نوشتند. مجلس خبرگان اول قانون اساسی را همینها نوشتند. همین بهشتی رئیس مجلس خبرگان شد، همینها مجموعاً 10- 15 فاضل اساسی بودند که هسته اساسی قانون اساسی انقلاب و جمهوری اسلامی را نوشتند. بقیه بیشتر تبعیت میکردند. همین تولیدات کوچک و حلقههای کوچک سرنوشت یک ملت را میسازند بعد که قانون اساسی اینجا نوشته میشود و قانون اساسی را اینجا ساختارسازی میکند و بنیاد آن را میاندازد حالا بعد از 30- 40 سال امثال اینها شهید شدند رفتند یا بعضیهایشان هستند بالاخره نظریهها و پاسخ به شبهات را میدهند مجموع اینها 20 نفر هم نبود که شاکله فکری یک نسل جدیدی را در حوزه و دانشگاه طراحی کردند. پس نکته دوم که از حلقههای کوچک کارهای بزرگ شروع شد و امروز آن حلقههای کوچک جهانی شده است حالا همان حرفها همه جا دارد گفته میشود. وقتی امام از خانهاش تا مدرسهاش در همین قم میرفت دوتا کوچه بود شاید کسی تصور نمیکرد که ایشان بعدها منشأ چه تحولات عظیم جهانی و بشری خواهد شد. چه کسی تصور میکرد؟ هیچ کس.
نکته سوم این که، علیرغم بسیار توطئههای متراکم تاریخی علیه روحانیت که همه مطمئن بودند روحانیت، تمام دشمن خوشحال و مطمئن و دوستان هم مطمئن و مأیوس، مطمئن بودند که دیگر روحانیت نمیتواند دوباره برگردد. جامعه دیگر نمیپذیرد تمام شد. امام(ره) در وصیتنامهشان میگویند حواستان هست که صد سال علیه آخوند و روحانیت جوک ساختند و متلک گفتند؟ چقدر که هجو گفتند آخوند مفتخور، آخوند روضهخوان. من که اول میخواستم دهه 60 طلبه بشوم چون کسی در فامیلهای ما طلبه نمیشد، انقلاب فرهنگی شده بود دانشگاهها تعطیل بود، اول آمدم طلبگی که یک مقدار صرف و نحو و ادبیات بخوانم بعد دیدم کجا باید بروم؟ همین کاری که میخواستم همین حوزه است جایی نمیخواهم بروم. آن وقت همه فامیلهای ما چند تیپ بودند، همهشان مذهبی بودند ولی بعضیهایشان متدین بودند و بعضیهایشان معمولی. به لحاظ سیاسی هم بعضیها انقلابی و بعضیها هم ضد انقلابی. ضد انقلابها که همیشه مسخره میکردند که هیچی. همین متدینهایش مثلاً میگفتند یعنی چی که شما میخواستید بروید پزشک بشوید حالا رفتی طلبه و آخوند بشوی. روی دلسوزی. یادم میآید داشتم مطوّل و لمعه میخواندیم آخوندها میروند سر قبرها مینشینند شغلشان است قرآن میخوانند و پول میگیرند او به خیالش هرکس حوزه میرود اینطوری است. بعد آن یکیشان گفت نه بابا این نیست، اسم شهدای کربلا همه 72تا را یاد گرفتی همه را بگویی؟ اسم ائمه را میشود برعکس بگویی؟ اینها متدینهایش بودند. سطح عقل اینقدر بود. صد سال این همه اهانت و جوسازی و تفرقه و کوتاهیهایی که در خود روحانیت بوده است و از آن طرف، زبان بهمزدها، و قلم بهمزدها، در روزنامهها و سخنرانیها و محافل ضد اسلامی، چقدر شعر، بذلهگویی علیه دین و روحانیت، چقدر مرکز فحشا و قمار و منکرات و مواد مخدر، همه برای این که این نسل دیگر کلاً پشت به دین تختهگاز برود. تصور نمیکردند این نسل ترمز کند و برگردد. با صدای عالم دین دوباره برگردد و بیاید و این حالتها یک مرتبه اتفاق بیفتد. انقلاب دینی، حکومت دینی، همین داعشیها را هم شما همان بُعد منفیاش که اینها بازی خوردند و در تور صهیونیسمها و وهابیت افتادند این را توجه دارید ولی یک نکته دیگر را هم توجه داشته باشید که همین ها هم تحت تأثیر انقلاب ما بود. اصلاً وهابیت تئوریزه شد برای ایجاد تفرقه بین مسلمین و برای تفکیک دین از سیاست که حج بیایید ولی کاری به برائت از مشرکین نداشته باشید! حالا چطوری شده که هزاران هزار نفر جوان وهابی از دانشگاههای اروپا و آمریکا میآیند، آنجا دارد درس میخواند، متولد شده، تبعه آن کشور است تا چند سال پیش دوست دختر و دوست پسر و دیسکو و شراب و رقص بودند حالا یک مرتبه پسره اینقدر ریش میگذارد و میگوید خلافت اسلامی اینطوری، الله! دستش را اینطوری بالا میبرد و میگوید خلافت اسلامی. آن دختره هم دهتا دوست پسر داشته حالا یک مرتبه پوشیه میزند. این را توجه داشته باشید که همینها هم تأثیرات انقلاب اسلامی است.
دین مرده بود امام و انقلاب دوباره آن را زنده کرد. حتی مسیحیهای سیاسی تندرو، یهودیهای سیاسی پیدا شدند بودایی سیاسی، بنیادگراها پیدا شدند که همه اینها عکسالعملهای مستقیم و غیر مستقیم یا روی اثر لجبازی و حسادت و رقابت یا تحت تأثیر انقلاب ما بود. دین تمام شده بود از حاشیهها هم داشت بیرون میرفت اما حالا دوباره دارد به متن میگردد چه به برسد به حکومت دینی.
نگاه امام به مسئله حکومت که به مردمسالاری دینی داریم نزدیک میشویم همانطور که اسلام یک تحفه و پدیده الهی است حکومت اسلامی هم یک هدیه غیبی و هدیه الهی است. منت خدا بر بشر است چون تشکیل یک حکومت هرچه اسلامیتر زمینهسازی برای رشد هرچه انسانیتر، خدمت مادی و معنوی به انسانها و زمینهسازی برای تکامل بشر است. اصلاً فلسفه تشکیل حکومت اسلامی همان فلسفه اصل اسلام و نزول انبیاء است. انبیاء و دین برای چه آمده است؟ برای هدایت و عدالت. آمده برای تهذیب و تعلیم کتاب و حکمت و برای قیام به قسط. اقامه قسط. قرآن میفرماید اینها هدف نزول انبیاء است. هدف از تشکیل حکومت دینی هم همین است به حکومت باید اینطوری نگاه کرد که یک ابزار و وسیله است نه هدف. وسیلهای است اگر درست به کار برود سعادت بشریت را در دنیا و آخرت کمک میکند که بیشتر تأمین بشود و در بالاترین وجه تأمین بشود. تشکیل حکومت اسلامی یعنی قدرت، ثروت، علم، رسانه، همه در خدمت رشد بشر قرار بگیرد نه علیه آن. یعنی حریم عمومی برخلاف حریم خصوصی نباشد که بگویند متدین در حریم خصوصیاش در خانه خودش فقط نماز بخواند اما وقتی بیرون بیاید در عرصه جامعه، مدرسه، دانشگاه، خیابان، پارک، سینما اینها خلاف آن حرکت کند. نه. حریم عمومی و خصوصی هر دو در جهت تکامل بشر باشد هم هدایت به لحاظ عقلی و روحی و هم عدالت. به لحاظ معنوی و مادی. عدالت مادی و معنوی. اصلاً عدالت مادی بدون عدالت معنوی عدالت نیست و خودش یک جور ظلم است. افراط و تفریط میشود. عدالت معنوی هم بدون عدالت مادی عدالت نیست چون نمیشود که ما در درون و در ساحت فردی عادل باشیم ولی در بیرون در رفتار اجتماعی و در ساحت عمومی عادل نباشی و ظالم باشی! نمیشود بگویید در حریم خصوصی عدل ولی در حریم عمومی ظلم! اصلاً شما میتوانید بگویید یک کسی اگر در مسائل شخصی خود عادل است ولی به جامعه بیاید و ظالم باشد به این میتوانی عادل بگویی؟ عدالت شخصی هم حتی نیست. تشکیل حکومت دینی در این دوران با کمک مردم نه با دور زدن مردم، نه با تحمیل بر مردم، با مشارکت مردم یعنی قلم سرخ کشیدن بر ستم و چپاول و فساد و تجاوز یعنی تلاش برای نزدیک کردن هرچه بیشتری از جمعیت بشری به کمال مطلوب و به هدف خلقت و به هدف بعثت. چون انسان یک موجود یک بُعدی و مادی فقط نیست و یک موجود تک معنوی فقط نیست بلکه در تمام شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، همه جا. انسان یعنی همه اینها. شما به عنوان یک انسان فردی لباس میخواهید، همینطور که لباس میخواهید غذا میخواهید همینطور احتیاج به ازدواج داری،خانواده میخواهی، جنس مخالف میخواهی، همینطور خانه میخواهید و همینطور آبرو و منزلت اجتماعی میخواهید، همینطور تربیت معنوی و رشد عقلی میخواهید. همینها یعنی یکیاش فرهنگ، یکی اقتصاد، یکی ... اینها روی کاغذ از هم جداست اما در حقیقت انسانی از هم جدا نیست. فرهنگ از اقتصاد جدا نیست. شما همان لحظهای که دارید یک فعالیت اقتصادی میکنید همان لحظه دارید یک فعالیت فرهنگی درست یا غلط انجام میدهید. و برعکس، اینها روی کاغذ از هم جدا میشوند. مکتبهای غیر توحیدی انسان را تجزیه میکنند و انسانیت را منحصر میکنند فقط در ابعاد مادی. اما در فرهنگ الهی تمام موانعی که سر راه انسان است باید تلاش کنی برداشته بشود. این موانع، بخشیاش موانع تربیتی است و بخشیاش اقتصادی است، بخشیاش فرهنگی است و بخشیاش موانع جهل و علمی است. تلاش برای رفع این موانع احتیاج به قدرت دارد، احتیاج به ثروت و رسانه و حکومت دارد. به دادگاه درست، مدرسه درست، رسانه درست احتیاج دارد. بنابراین اگر یک کسی فکر کند دینی کردن جامعه یعنی مثلاً فقط مسجدسازی، نه این اشتباه است. جامعه دینی جامعهای است که مسجد محوریت دارد اما فقط مسجد نیست. جامعه دینی جامعهای است که مدرسه درست، سینمای درست، پارک تفریحی درست، خانه و محله درست، همه اینها را داشته باشد چون انسان همه بُعدی است. اصلاً کسانی که تا میگویند دین فقط یاد مسجد و حسینیه میافتند اینها خودشان متوجه نیستند که نگاهشان نگاه سکولاریستی به دین است. این فیلمهایی که صدا و سیما و جاهای مختلف برای روزهای مذهبی میسازند! میگویند بعضی روزها مذهبی است و بعضی روزها غیر مذهبی است! روزهای مذهبی مثل اربعین، عاشورا، تاسوعا، فیلمهای مذهبی که میخواهند نشان بدهند اگر دقت کرده باشید تمام فیلمهایشان در حسینیه، مسجد در شبیهخوانها که عزاداری برای عاشورا و کربلا میکنند کلاه دارند، کلاهخود و زره دارند، خیال میکنند فیلم مذهبی یعنی از اول تا آخرش باید در شبیهخوانی و در حسینیه باشد. اصلاً همین نگاه، نگاه سکولار است ولی توجه ندارند یعنی تا میگوییم مذهب، فقط یاد شبیهخوانی میافتند. مذهب یعنی کل زندگی. بشر به چه چیزهایی احتیاج دارد؟ به هرچه که احتیاج دارد آن احتیاجات او به دینی و غیر دینی تقسیم میشود و یک حکومت دینی و یک رسانه و هنر دینی و آخوند، روحانیت و حوزه دینی باید در همه این عرصهها حضور داشته باشد و حرف داشته باشد. اینطوری نیست که فقط وقتی میخواهند نماز بخوانند یا کفن و دفن میت است یاد آخوند بیفتند! فقط موقع غسل و طهارت و نجاست، یاد عالم و دین و انبیاء بیفتند. اینها حوزه مخصوص دین است بعد بقیه زندگی یعنی 90 درصد زندگی به آن کاری نداشته باشند و میگویند اینجا حوزه شما نیست. اینجا حوزه تخصصهای دیگر است. خب انبیاء که اینطوری نبودند. اصلاً اصل فلسفه تشکیل حکومت اسلامی این است که این تقسیم غلط است. اسلامی که احکام عبادی دارد احکام غیر عبادی بیشتری دارد. احکام فردیاش به جای خود، احکام اجتماعیاش صد برابر احکام فردی آن است. حوزه و روحانیت و طلبهای که آماده نشود برای همه این سطوح، حالا تخصصی، افراد مختلف در حوزههای مختلف، این نمیتواند تمدن دینی بسازد و نمیتواند در دینیتر کردن جامعه کمک کند. لذا دین مدام فقط در مناسک فشرده میشود، مناسک شخصی و عبادی و تشریفات مذهبی، فقط در روزهای خاص منحصر و مکانهای خاص محدود میشود. دین، فقط در حرم، در مسجد، عاشورا، تاسوعا و 21 ماه رمضان و شب قدر، فقط همینها میشود!
سبک زندگی دینی که سؤال میکنند فقط محدود میشود به احکام عبادی، و فقط به مسئله طهارت، نجاست، در همین حد محدود میشود. بقیه زندگی و 90 درصد زندگی چیست؟ آنجاها چی؟ آنجاها هم میگوییم آنجا دیگر به ما ربطی ندارد مسائل دینی نیست! خب سکولاریزم یعنی همین. ریشه سکولاریزم در نحوه آموزش و پژوهش حوزههاست. خیلی حرف خطرناکی زدم. معمول این است که میگویند ریشه سکولاریزم غرب و دانشگاهیان و غربزده هستند ما داریم یک چیز دیگری میگوییم. ما میگوییم ریشه سکولاریزم در نقصان آموزشی – پژوهشی حوزههاست. چرا؟ هرکس گفت چرا؟ ببینید وقتی شما میگویید ما تمدن دینی ساختیم و داریم میسازیم، حکومت اسلامی، جامعه اسلامی، یعنی چی؟ نهاد غربی، سکولار غربی، لیبرال، یا یک نهاد کمونیست – سوسیالیست شرقی وقتی میگوید ما تمدن ساختیم چه میگوید؟ او میگوید ما دین را تعریف میکنیم که چه هست و چه نیست؟ من ورزشتان را هم میگوید چطوری باشد؟ ازدواج و طلاق و سبک زندگیتان، نحوه تأمین نیازهای جنسیتان را من میگوید چطوری باشد! مثلاً لیبرال میگوید خانواده یعنی چی؟ ما الگو میدهیم هرطور راحتتر هستید و خوش میگذرد همان کار را بکنید. این الگوی ماست. خب ما که متقابلاً میگوییم تمدن اسلامی باید با دلیل بگوییم باید بگوییم ما راجع به خانواده صحبت داریم، راجع به ورزش حرف داریم، هنر، تفریح، علوم انسانی، علوم اجتماعی، نحوه دفاع و جنگ و صلح، روابط بینالملل، تعلیم و تربیت، خانواده، تمدن اسلامی یعنی این. سؤال: آیا بوداییها میتوانند چنین ادعایی بکند؟ خیر، چون چنین آموزههایی در بودیزم نیست. در 90 درصد این حرفها چیزی ندارد. مسیحیت میتواند؟ نه. نه پروستان آن نه کاتولیک آن. اصلاً خود مسیحیها میگویند ما شریعت نداریم شریعت بار سنگینی بودکه از آن رها شدیم. عشق معنویت روی هوا/ چون معنویت روی هوا گفتنش آسان است اما معنویت عرفان را وقتی بخواهی روی زمین هم اجرا کنی این شریعت میشود، سبک زدگی و واجب و حرام میشود منتهی فقه اجتهادی. اگر گفتیم ما که فقط در عاشورا و تاسوعا و مسائل ایام خاص مذهبی و فقط در حوزه عبادات مذهب شما برای شما فرق دارد. غیر از این از ما بپرس در حوزه هنر، روابط بین ملل و ادیان و... اینها چی؟ اینها هیچی. خب اینهایعنی تفکیک دین از همه چیز! تفکیک دین از سیاست، از اقتصاد، تفکیک دین از هنر، سینما، تفکیک دین از رسانه، تفکیک دین از الگوی تفریحی، تفکیک دین از سبک زندگی. اگر در حوزه، آن فکری که امثال بهشتی این مدرسه حقانی را تشکیل دادند این بود که اگر ما برای همه عرصهها این همه آیات و روایات هست که فقط اسلام و بطور خاص شیعه است که میتواند راجع به تمدنسازی دینی به سبک زندگی دینی حرف بزند. چون کتاب و سنت، مملو از توضیحات دقیق در همه عرصههاست. با عقلورزی اجتهادی، بقیه نمیتوانند. مسیحیها، یهودیها، بوداییها، هندوها، عرفانهای مشربهای سرخپوستی، شرقی، غربی، آفریقایی، سرخپوستی، هیچ کدام منطقاً نمیتوانند این ادعا را بکنند فقط اسلام و بطور خاص اسلام شیعه. دست او پر است. اگر ما در هشتاد درصد عرصهها حضور نداشته باشیم یعنی حضور دینی، و الا طلبهای که فقط لباس عمامه و عبا دارد ولی سواد دینی ندارد و در همه عرصهها هم میروند حرف میزنند روشنفکربازی، حرفهای خلاف میگویند از اینها داریم. ما همین الآن در قم و مشهد، طلبههایی داریم معمم که سه متر عمامه بسته اما اصلاً عقیده به وحی و نبوت ندارد و تحت تأثیر بعضی از همین نحلههای به اصطلاح شبه روشنفکری و شبه نواندیشی عقایدشان غلط است و خیال میکنند اینها روشنفکر هستند آنها را کاری ندارم طلبه واقعی. مثل همین امثال بهشتی غربدیده بود اما غربزده نبود. من هیچ وقت از دست غرب ناراحت نیستم بلکه از دست غربزدهها بیزارم و عصبانی هستم. غرب هیچ کاری نمیتواند با ما بکند چون که مرزهایمان شفاف و مشخص است. اما غربزدهها چه آخوند غربزده و چه دانشگاهی غربزده و همینطور متحجرین، دین منهای عقل. این دوتا جریان از پسشان برنمیآییم خطرناک هستند اینها پدر شیعه و اسلام را درآوردند هر دوی اینها بزرگترین کمک به سکولاریزم در جامعه هستند. لذا امام در وصیتنامهشان میگوید ما میخواهیم موانع سر راه تکامل اجتماعی و فردی را برداریم. جمهوری اسلامی را به فضل و توفیق خدا و به دست ملت توانستیم پایهریزی کنیم ما حکومت اسلامی مردمی را برای نخستین بار در عصر جدید، امام میگوید ما تازه پایه آن را ریختیم. ما نمیتوانیم بگوییم یک حکومت اسلامی تمام عیار ساختهایم! ما پایهگذاری و شروع کردیم. همه گفتند از بین میروید اما ادامه دادیم. و داریم موفق میشویم و جلو میرویم.
امام(ره) میگوید آنچه در این حکومت مطرح است اسلام و احکام مترقی اسلام است. هیچ چیز دیگری برای ما اصالت ندارد منتهی در حد توانمان. و از ملت عظیمالشأن خود میخواهم که به تأمین محتوایش به همه ابعاد اسلام توجه کنند و یک بُعدی جلو نروند و حراست کنند و همه بدانیم که همه ما فدای اسلام و فدای مردم هستیم. حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است. هر کاری و هر بحثی که به اسلام صدمه بزند ولو ظاهر آن خدمت باشد این خیانت است اسلام را بیآبرو کند، اسلام را ذلیل و بیآبرو کند. هیچ مانعی را نگذارید که شما را از این فریضه بزرگ بازبدارد. با تمام قوا تلاش کنید برای ساختن یک چنین حکومت و مدنی از آدم تا خاتم، انبیاء(ص) تلاش کردند و اهل بیت(ع) از علی تا غائب بزرگ همه در این مسیر رنج بردند و رنج میبرند. این کار کوچکی نیست این نظامسازی را نمیشد فقط نگه داشت. یک جاهایی خون فایده دارد. در کنار خون، قلم، علم، آگاهی اجتهادی، جنبش نرمافزاری، تولید علم، پاسخ دادن به انواع سؤالات که هیچ جای خالی ندارید که آن جای خالی را سکولاریزم پر کند، مکاتب و نهادهای غربی یا شرقی جای آن را پر کنند. هرکجا که حوزه حضور نداشته باشد جای خلیاش را سکواریزم پر میکند شما هرچه مقاله کمتر بنویسید آنجا ترجمه بیشتر میشود. ترجمه از مکاتب غیر الهی بیشتر میشود. صدتا سنگر است در هرچندتایش که نباشی یا حضور حوزه ضعیف باشد آن سنگر دست دشمن میافتد و بخش مهمی از این سنگرها در اختیار دشمن است یا در اختیار دوستان نادان است. دوست هستند، تمایلات و اهداف خوبی هم دارند اما بیسواد و نادان و سطحی هستند یک بُعدیاند. بیهنرند. یا غربزدهاند. ما از غرب نمیترسیم از غربزدهها میترسیم. میگوید قدر این نظامسازیها را بدانید چقدر پیامبر و اهل بیت و قبل از آنها همه انبیاء زمان خودشان تلاش میکردند چقدر خون دادند و چقدر تلاش کردند کتک خوردند و تبعید شدند که بتوانند یک حکومت کوچک تشکیل بدهند که مرم آن ا قبول داشته باشند خود حاکمان آن هم بگویند ما میخواهیم الهی باشیم با این که ضعف داریم. ولی میخواهیم. مگر در طول تاریخ چندتا از این حکومتها تشکیل شده است؟ این اهمیت مردمسالاری دینی است و میگوید این امانت، الهی در دستان شماست. واجب است این را که برای نخستین بار در عصر جدید بطور رسمی اعلام شد که یک حکومت اسلامی در ایران تشکیل شد و نتایج عظیمی در این فرصت و مدت کوتاه ایجاد کرده است. تلاش بکنید آن را حفظ کنید و مقتضیات بقای آن را فراهم کنید تا بماند. ضعیف و بیآبرو نه، بلکه قوی مقتدر و حلال مشکلات مردم، هم سالم، هم قوی و هم محبوب مردم و الا این امانتی که به این سختی به دست آمد شماها آسان بر باد میدهید تا 40- 50 سال آینده دوره شماهاست. میگوید تلاش کنید مشکلات آن را حل کنید، عیبهای را برطرف کنید ضعف آن را برطرف کنید امیدوارم و این کار خواهد شد که پرتوی نور این نظامسازی بر تمام کشورهای اسلامی تابیده و خواهد تابید و بر این امر حیاتی تمام دولتها و ملتها بالاخره روزی با هم تفاهم خواهند کرد و دست ابرقدرتها و جنایتکاران تاریخ را باید از سر تمام ستمدیدگان جهان کوتاه کنید. من از شما نمیخواهم که فقط جمهوری اسلامی را نگه دارید بلکه جمهوری اسلامی را گسترش بدهید که اتحاد جماهیر اسلامی بشود. تا همین پریروز جمهوری اسلامی گامبیا. همین جمهوری اسلامی گامبیا! ولو جمهوری اسلامیهای قلابی! ولی بالاخره یک وقتی کسی تصور نمیکرد که اسلام را در عنوان یک کشور بیاورند. پاکستان هم که بود بحث دعوای هندوها با مسلمانها بود اسلامی که میخواستند بگویند به این معنا بود. توجه به این بُعد نظامسازی و تمدنسازی نداشتند بیشتر جنبه سلبی اسلام در جمهوری اسلامی پاکستان شد اینجا بحث ایجابی هم آن شد. آنچه که برای حفظ این ودیعه الهی دخالت دارد و لازم است و خطرهایی که آن را تهدید میکند برای نسلهای آینده میگویم و دیگر مسئولیت با شماهاست اینها را برای شماها گفتیم شماها که امام را ندیدید.
باز یک نکته در مورد مبانی مردمسالاری دینی است میگوید اگر بخواهید حکومت اسلام و الله برقرار باشد و دست استعمار و استعمارگران خارجی و داخلی را از سر ملتها قطع کنید اولاً انگیزه الهی را باید حفظ کنید اگر انگیزه شما مادی شد، حزبی، باندی، قومی، نژادی، شخصی، چه کسی رئیس باشد چه کسی نباشد، چه کسی رأی میآورد ما رأی نمیآوریم و... اصالت را به خودتان بدهید میگوید اگر ظاهر جمهوری اسلامی هم بماند پوشالی است. دیگر جمهوری اسلامی واقعی نیست قلابی است چون جمهوری اسلامی محتوایش انگیزه الهی است. مقصد الهی خدمت به خلق و تأمین عدالت با حفظ وحدت ملت است این انگیزهای که خداوند در قرآن سفارش کرده اگر از دست بدهید یعنی هدف را فراموش کردید وکسی که هدف را فراموش کند دور خودش میچرخد. میگوید از آن به بعد فقط تفرقه و اختلاف است بوقهای تبلیغاتی دشمن در جهان و ولیدهها و تولههای وطنیشان در داخل کشور اینقدر شایعه ساختند و خواهند ساخت، اینقدر دروغ گفتند و راجع ما خواهند گفت، میلیاردها دلار در داخل و خارج فقط صرف شستشوی مغزی مردم و افکار عمومی و تغییر دیدگاه نسلهای بعدی و جوامع دیگر میشود که آنها از ما مأیوس بشوند و ما را پیش آنها بدنام کنند که ملتهای دیگر راه ما را نیایند و نسلهای بعد هم این راه را ادامه ندهند میخواهند مارا در ذهنها خراب کنند. متأسفانه بین اینها و اغلب حکومتها در کشورهای مسلمان فاسد هستند وابسته به آمریکا و صهیونیستها هستند و فقط به منافع شخصی خودشان فکر میکنند و بعضی از روحانینماها هم به آنها ملحق هستند. میگوید مشکل بعدی ما این است که تیپهای ظاهراً روحانی در جهان اسلام، شیعه و سنی، اینها خودشان آلوده هستند اهل دنیا هستند با لباس روحانیت. کنار صاحبان قدرت، دنبال منافع خودشان هستند. تمام تلاشتان را بکنید که این تبلیغات خطرناک را در داخل و خارج خنثی کنید کفار و منافقین را مأیوس بکنید اینقدر آنها تلاش میکنند که ملتها مأیوس بشوند یکی از موضع روشنفکری میگویند تشکیل مردمسالاری دینی و تشکیل حکومت اسلامی و اصل دین معنا ندارد دین ارتجاعی است، یکی هم در قالب موافقین دین، که امام میگوید این دومیاش توطئه خطرناکتری است دین مقدس است، دین را وارد مسائل سیاسی و حکومت نکنید! امر مقدس را دنیوی نکنید! نقشه این طایفه دوم خیلی موذیانهتر است. آنها صریح دین را مسخره میکنند معلوم است دشمن دین هستند مردم دنبال آنها راه نمیافتند. ولی یک عده هستند مردم را فریب میدهند. مردمسالاری دینی و حکومت دینی در عصر غیبت اصلاً یعنی چی؟ یا صفر؟ یا صد؟ یا امام زمان، یا شاه و صدام. این وسط نه. یا سفید سفید یا سیاه سیاه. خب وقتی سفید سفید نیست معلوم است چیست معلوم است سیاه سیاه است. کسی که میگوید در عصر غیبت فقه نظامساز نباید باشد فقه ما همین فقه فردی و عبادی فقط محدود باشد ما در عرصههای مختلف اجتماعی، نهادسازی، اقتصاد، هنر، حرف خدا و حرف دین، یا حرفی نیست یا فقط برای عصر معصوم است یا گفتن آن حرام است چه رسد به عمل کردن آن. خب این یعنی چی؟ کسی که میگوید یا حضرت مهدی، یا شاه و صدام و بوش و اوباما و کلینتون و صهیونیستها، خب این «یا» معلوم است یعنی تا قبل از این که حضرت تشریف بیاورند شما دارید تمام این حکومتها را با توجیه مذهبی دارید به رسمیت میشناسید. به زبان میگوییم همه حکومتها نامشروع هستند اما در عمل دارید چه کار میکنید؟ دارید به تمام متدینین میگویید به فکر نظامسازی و تمدنسازی در عصر غیبت نباشید از سبک زندگیتان تا همه چیزتان را بگذارید این ظلمه و فجره، ملحدین و فاسقها اینها تعیین کنند. دیکتاتورها و ظالمها. شما فقط در حوزه عبادت و طهارت و نجاست مذهبی باشید. یعنی 90 درصد اسلام تعطیل. اینها خودشان بخش اعظم قرآن و حدیث و سنت را نسخ کردند. امام میگوید از اینها بترسید. امام میگوید اینها در بخشی از حوزهها و روحانیت ریشه دارند. میگوید باید به این نادانها گفت که قرآن کریم و سنت رسولالله(ص) آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند. اغلب احکام قرآن و سنت در مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، بازار و خانواده و این مسائل است غیر از عبادی به معنی اخص است و غیر فردی است. شما دارید میگویید اغلب اسلام تعطیل، به جای آن بگذارید کفار در اینجاها حکومت کنند و تکلیف ملتها را تعیین کنند. شریعت کفر بگذارید حاکم باشد نه شریعت اسلام. دارید این را میگویید منتهی با این ادبیات که دین مقدس است، تشکیل حکومت فقط برای زمان معصوم است با این ادبیات ظاهراً مذهبی. وصیت این جانب به آن دسته از طایفه و روحانینماها که با انگیزههای مختلف با جمهوری اسلامی و نهادهای آن مخالف میکنند و وقتشان را وقف براندازی جمهوری اسلامی کردند در حالی که زمان شاه خفه شده بودند حتی تأیید میکردند بعضی از این تیپها بودند دست شاه را بوسیدند آن زمان وظیفه شرعیتان اینها بود به جای این که در مبارزه کمک کنید؟ و حالا در حد توانمان 30 درصد از احکام اسلام را میتوانیم اجرا کنیم 30 درصد اجرا بشود بهتر است یا صفر درصد باشد؟ 60 درصد آن را میخواهیم اجرا کنیم یا صفر یا صد؟ ما 60 درصد میتوانیم باید تلاشمان را بکنیم و به اشکالاتمان اعتراف کنیم. آن دسته از روحانیون و روحانینماهایی که با انگیزههای مختلف وقتشان را انگار وقف براندازی جمهوری اسلامی کردند! با مخالفان توطئهگر و بازیگران سیاسی کمک میکنند گاهی برای من نقل کردند که پولهای گزافی از سرمایهداران بیخبر از خدا، بعضی از این روحانیون میگیرند برای این هدف که علیه انقلاب و جمهوری اسلامی خرج کنند و مصرف کنند و به این کارها فتوا هم میدهند. اینها در وصیتنامه امام هست. برای این که ما آمدیم مردمسالاری دینی تشکیل بدهیم. شماها طرفی از این غلطکاریها تاکنون نبسته و بعد از این هم گمان ندارم ببندید. میگوید بعضی از شما روحانیون برای دنیایتان دارید با ما مبارزه میکنید بعضیهایتان نه، واقعاً برای دین است و ناآگاه هستید. اگر برای دنیا یعنی از روی حسادت، جاهطلبی، موریبازی، قدرت، شهوت، شهرت منتهی با لباس روحانیت، اگر برای دنیا به این عمل دست زدید و خداوند نخواهد گذاشت شما به مقصد شوم خود برسید. درِ توبه باز است از پیشگاه خداوند عذر بخواهید با ملت مستمند مظلوم همصدا شوید از جمهوری اسلامی که با فداکاریهای این ملت به دست آمده حمایت کنید، انتقاد هم بکنید اما کمک کنید چرا اینقدر تلاش میکنید که براندازی کنید ما را کنار دشمن ساقط کنید؟ خیر دنیا و آخرت در آن است گرچه ندارم که موفق به توبه شوید یعنی توبه نمیکنید.
و اما به آن دسته از روحانیونی که از روی اشتباهات و خطاها چه عمدی و چه غیر عمدی که از اشخاص مختلفی صادر شده و مخالف با اسلام بوده یا با اصل جمهوری اسلامی و حکومت آن مخالفت شدید میکنند یعنی یک کسانی در جمهوری اسلامی اشتباهاتی کردند آدمهای معمولی هستند، افراط، تفریط، گناه، مگر ما آدم فاسق، خائن و رشوهگیر در جمهوری اسلامی نداشتیم و الآن مگر نداریم؟ میگوید بعضی از این روحانیون هستند که برای دنیا با ما درنیفتادند منتهی چهارتا اشتباه چندنفر از افراد را میبینند و برای خدا با ما مبارزه میکنند! در جمهوری اسلامی اشکال میبینند خیال میکنند ما از اینها دفاع میکنیم بعد برای خدا با ما شروع میکنند مبارزه میکنند و میخواهند براندازی کنند و با تصور خودشان این جمهوری از رژیم سلطنتی بدتر یا مثل آن است. میگوید از آنهایی که در اثر سوءتفاهم برای خدا دارند با ما مبارزه میکنند من میگویم با نیت صادق در خلوت تفکر کنید از روی انصاف مقایسه کنید واقعاً این حکومت مثل حکومت قبل است فرقی نکرد؟ تمام انقلابهای دنیا را ببینید تا چند دهه هرج و مرج است، هیچی به هیچی نیست این انقلاب کمترین هرج و مرج را داشته اما بالاخره این اتفاقها در انقلاب میافتد و در کنترل کسی نیست. خود ما هم با آن مخالف هستیم در جمهوری اسلامی اتفاق میافتد ما با آن هم مخالف هستیم چرا آن را پای جمهوری اسلامی مینویسید کمک کنید اشکالات را اصلاح کنید این به دسته دوم به بعضی از روحانیون و متدینینی میگوید که برای خدا میخواهند ما را ساقط کنند. ببینید در انقلابهای دنیا هرج و مرجها، غلطرویها و فرصتطلبیهای بسیار است، اصلاً غیر قابل اجتناب است مگر همه چیز را میشود مدیریت و کنترل کرد؟ من چه زمانی مسئولیت هر اتفاقی که در جمهوری اسلامی میافتد بپذیرم مگر حق دارم بپذیرم، خلاف شرع هم در جمهوری اسلامی میشود بیایید آن را اصلاح کنید چرا با اصل آن مبارزه میکنید؟ در حالی که زمان شاه که باید با اصل آن مبارزه میکردید به همین اشکالات کوچک هم اعتراض نمیکردید میترسیدید توجیه شرعی هم میکردید. گرفتاریهای این جمهوری را در نظر بگیرید، این همه توطئه و تبلیغات دروغین، حمله مسلحانه خارج از مرز و داخل، بعد یک عده مفسد و مخالف اسلام در ارگانهای دولتی نفوذ کردند و هستند به قصد ناراضی کردن ملت. ما از آنها دفاع نمیکنیم بیایید کمک کنید. از اشکالتراشان به فکر بنشینید بهتر نیست به جای سرکوب به اصلاح جمهوری اسلامی بشتابید و کمک کنید بیایید با هم کمک کنیم به جای طرفداری از منافقان و ستمگران و سرمایهداران و مبتکران بیانصاف از خدا بیخبر بیایید طرفدار مظلومین و محرومین باشید به جای دفاع از گروههای تروریست و آشوبگر و طرفداری غیر مستقیم از آنها یک توجهی هم به ترور شدهها و روحانیون مظلوم باشید هیچ گاه نگفته و نمیگویم که امروز در جمهوری اسلامی به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل میشود! ما ادعا نداریم که ما میتوانیم کار معصوم را بکنیم. تازه زمان معصوم، مگر زمان امیرالمؤمنین(ع) همه کارها دست امیرالمؤمنین(ع) بود؟ بروید نهجالبلاغه را ببینید که از مسئولینی که دزدی میکرد، رشوه میگرفت، خیانت میکرد، حضرت امیر به یکی از استاندارهایش مینویسد ارزش تو از بند کفش تو پیش من کمتر است. به خدا اگر حسن و حسینم این کاری که تو کردی بکنند با اموال بیتالمال و اموال فقرا و اموال مردم، دست حسن و حسین را هم قطع خواهم کرد. خب بروید ببینید. در حکومت معصوم هم این اتفاق میافتاد. منتهی نباید تأیید کنید باید تلاش کنید و اصلاح کنید باید جلوی آن بایستید. امام میگوید من هیچ نگفتم و نه هیچ وقت میگویم که در جمهوری اسلامی به اسلام با همه ابعادش درست داریم عمل میکنیم من هرگز نگفتم که اشخاصی در حکومت نیستند که از روی جهالت یا عقده یا بیانضباطی برخلاف اسلام عمل نکنند چرا هستند. لکن عرض میکنم قوایسهگانه با زحمات جانفرسا تشکیل شده و دارند در این کشور برای حل مشکلات و برای اسلامیتر کردن کشور تلاششان را میکنند و ملت هم پشت آنها ایستادند چون میدانند اشکالات زیاد است ولی اصل آن در جهت خدمت به خلق است. بعد میگوید اگر این اقلیت اشکالتراش و کارشکن به کمک بشتابند در تحقق این آمال آسانتر و سریعتر خواهد بود و اگر خدای نخواسته به خودتان نیایید این توده میلیونی بیدار بشوند و شما را بشناسند شما را سر جایتان خواهند نشناند. مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی کمر بستند نه به براندازی جمهوری اسلامی بلکه به براندازی اسلام و از هر راه ممکن هم این کار را میکنند.
راجع به بحث مردمسالاری دینی این سؤالاتی که من دارم به شما عرض میکنم در یک سمیناری که از ایرانی و غیر ایرانی در آن بودند و در حوزه فقه سیاسی و فلسفه سیاسی شیعه بحث میشد مردمسالاری دینی یک اصطلاح درستی است دموکراسی یک مفهوم متشابه است یا یک مفهوم محکم و واضح؟ و چگونه میشود به روش دموکراتیک از ولایت و ولایت فقیه بطور خاص، که یک امر دینی و الهی و از بالا به پایین است دفاع کرد؟ واقعاً بشود دموکراسی را با دین جمع کرد؟ دموکراسی یک مفهوم و اصطلاح غربی است و ذاتاً یک مفهوم سکولار بوده است. دموکراسی دینی یعنی سکولاریزم اسلامی، یعنی کوسه ریش پهن. این نمیشود چطوری اینها با هم قابل جمع است؟
جواب این است که دموکراسی معانی مختلف و تعاریف مختلفی از آن شده است. دهها تعریف از دموکراسی به لحاظ نظری از آن شده است. به لحاظ عملی و سیستم اجرایی آن هم دموکراسی و مردمسالاری به اشکال مختلف و بلکه متضاد در هم خود جهان غرب پیاده شده است. یعنی شما هم سوسیال دموکراسی دارید هم لیبرال دموکراسی دارید. سوسیال دموکراسی میگوید دموکراسی به شیوه، روش، فرم دموکراسی، انتخابات، محتوا سوسیالیزم است و مثلاً در وجه افراطی آن کمونیزم است. لیبرال دموکراسی میگوید روش حاکمیت حاکمان دموکراسی، انتخابات، محتوای حکومت لیبرالیسم. خب اگر اینها معنی دارد سوسیال دموکراسی و لیبرال دموکراسی، معنادار است اسلامی که دموکراسی است چرا معنادار نباشد؟ چرا مردمسالاری دینی معنادار نباشد یعنی شکل و فرم حکومت (انتخابات) و محتوای آن اسلام. پس لااقل به همان معنایی که لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی معنادار است در علوم سیاسی همین مادی و فلسفه سیاسی مادی مردمسالاری دینی معنادار است. اگر دموکراسی شیوهای است برای انتخاب حاکمان، برای پرسشگری از حاکمان، و برای نظارت بر حاکمان، اصل این مفهوم، این شیوه با احکام اسلام، بخصوص اسلام شیعی منافات ندارد. چون ما مفاهیم دیگری در تفکر اسلامی داریم، اسلام سیاسی که همین مضمون را دستکم دارد که ما به آن امر به معروف و نهی از منکر میگوییم. در اصلاحات به آن نظارت بر حاکمان، حق پرسشگری، حق انتقاد میگوییم. خب امر به معروف و نهی از منکر همان حق انتقاد، حق نظارت، حق پرسشگری و حق اعتراض است حتی احق انقلاب است. ما مفاهیم دیگری اینها را میگوییم. من نمیخواهم بگویم اختلافات فقط لفظی است بلکه در محتوا هم اختلافات وجود دارد امر به معروف و نهی از منکر دامنهاش وسیعتر از آنچه که لیبرال - دموکراسی میگویند کریتیک، نقد، اعتراض و سوال. اما دستکم آن چیزی که شما در آن مفاهیم مکاتب مادی دنبال آن هستید دستکم در فرهنگ سیاسی اسلام و شیعه وجود دارد به علاوه چیزهایی که در مکتب شما نیست و اینجا هست. اگر دموکراسی به مفهوم فرم حاکمیت است و شکل تعیین حاکمان است یعنی انتخاب کردن آنها، رضایت مردم، حق سوال و حق پرسشگری، اینها با اسلام شیعی و تعریف سیاست در اسلام شیعی سازگار است گرچه در مبانی ما بازتر و عمیقتر هستیم یعنی ما هم به بُعد مادی و هم معنوی فکر میکنیم هم دنیا و هم آخرت. شما فقط به بُعد دنیوی و محدود فکر میکنید ضمن این که اگر دموکراسی بستر و ابزار و چارچوبی است در خدمت لیبرالیزم و کمونیزم هم میتواند قرار بگیرد خب چرا در خدمت ارزشها و احکام اسلامی نتواند قرار بگیرد؟ خب اگر گفتید ما یک تعریفی از دموکراسی داریم که با احکام اسلام قابل جمع نیست خب ما آن نوع دموکراسی را قبول نداریم. این ملت مسلمان هستند جامعه اسلامی است. شما دموکراسی را مشروط به لیبرالیزم کردید یعنی بخشهایی از دموکراسی که با لیبرالیزم منافات پیدا میکند سانسور میکنی و وتو میکنی خب ما دستکم به همان دلیل که تو داری آن کار را میکنی ما هم هرجایش که با احکام شریعت الهی منافات داشته باشد ویراستاری و وتو میکنیم. ما الآن داریم بر اساس مبانی آنها جواب میدهیم با مبانی خودشان به خودشان جواب میدهیم. مردمسالاری دینی نمیشود چون دموکراسی یک مفهومی است در غرب که ذاتاْ سکولار بوده است. میگوییم اگر در ذات معنای دموکراسی بیدینی و نفی شریعت الهی خوابیده است این دموکراسی را قبول نداریم اما به این مفهوم که حاکمان برای حکومت بر مردم احتیاج دارند به رضایت مردم «رضاْ الناس» و به تعبیر روایات «رضا العامه» به بیعت و رضایت آنها مشروط است حتمی امام معصوم(ع) وقتی میبیند امکان بیعت عمومی نیست به زور خودش را بر مردم حاکم نمیکند. درست است که حق حاکمیت را در نفسالامر دارد اما وظیفه حاکمیت را ندارد یعنی برایش این وظیفه و تکلیف بالفعل نمیشود چون قدرت ندارد و بخشی از این قدرت، دستکم رضایت عامه است. ضمن این که ما اصلاْ در اسلام حکومت را برای حکومت نمیخواهیم بلکه ما حکومت را برای هدایت و عدالت و خدمت به خلق میخواهیم نمیشود با زور بگوییم توی سرت میزنم ولی میخواهم تو را رشد بدهم. خب وقتی تو نمیخواهی آگاهیتان کافی نیست یعنی چنین جامعهای هنوز مستحق یک حکومت خوب نیست. وقتی نمیخواهی یا نمیفهمی به زور که نمیخواهم تو را هدایت کنم و به زور که نمیشود کسی را هدایت کرد. باش و بکش و بچش تا رشد پیدا کنی و بفهمی که چه حکومتی ارزش بیعت کردن را دارد. تا اینجا روشن است؟
امت و امامت با جمهوریت و دموکراسی به این مفهومی که ما گفتیم چه منافاتی دارد؟ امام امت هم، امام تا رضایت امت و بیعت امت را نداشته باشد امکان امامت و وظیفه امامت ندارد. به همین دلیل امام حسن(ع) وقتی میبینند جماعت با ایشان نیست از منبر پایین میآیند و فرمودند من به زور شما را به جهاد نمیتوانم ببرم تکلیف من عوض شد. به همین دلیل است که حضرت علی(ع) بعد از پیامبر(ص) با این که حق حاکمیت را مربوط به خودشان میدانند اما درگیر نمیشوند. پس ببینید امامت و امت محتواست.
جمهوریت و دموکراسی اگر به این مفهوم است یک وقت جمهوریت دموکراسی لائیک است آنها میگویند هرکسی را که، اکثریت هر جمعیتی به حاکمیت بشناسد آن شخص حق حاکمیت پیدا میکند ما این را قبول نداریم. یعنی مثلاْ طرف فاسق، فاجر، ظالم، رأی بدهند بگویند تو حاکم ما باش! اگر همه هم صددرصد هم بگویند تو حاکم بر ما هستی از نظر اسلام او مشروع نیست یک آدم ظالم فاسد. اگر ۵۱ نفر نه، ۹۹ نفر در یک جمع همه رأی بدهند که به یک نفر ظلم کنیم چنین حقی پیدا نمیشود. بنابراین اینطوری نیست که اکثریت کافی باشد اما رضایت عامه برای حکومت بر عامه گرچه کافی نیست اما لازم هست. هم از باب امکان و مقدوریت، که وقتی نتوانی با تو بیعت نکنند نمیتوانی بیعت کنی و وظیفهای نداری. و هم از باب دوم همین نکتهای که نتیجه اولی است یعنی شما دیگر تکلیف منجز و بالفعل ندارید وقتی که نمیتوانید. وز آن مهمتر حضرت امیر(ع) در نهجالبلاغه میگویند من که میتوانم با روشهای دیگری یا با فریبکاری یا با زور، من میدانم مشکل شما با شمشیر حل میشود من میتوانم با شمشیر شما را مدیریت کنم اما حضرت امیر(ع) یک اصطلاح خیلی عجیبی دارد میفرمایند من نمیخواهم به قیمت فاسد کردن خودم شما را اصلاح کنم. خیلی تعبیر مهمی است. یعنی من اگر بخواهم دیکتاتوری بکنم ممکن است بتوانم شما را به راه بیاورم اما خودم فاسد شدم. اصلاْ دیکتاتور صالح و مصلح نداریم. اصلاْ دیکتاتور صالح نیست آدم صالح دیکتاتور نیست. دیکتاتور یعنی هر کاری دلم میخواهد میکنم. صالح و مصلح هر کاری که حق است و عدل است انجام میدهد.
حالا سوال این است که اگر حکومتی با نیت اصلاح ولی با مخالفت، که ممکن است منشأ این مخالفت جهل باشد، فساد باشد، هرچه که باشد آیا یک حکومت مصلح است و میتواند آن جامعه را تربیت و هدایت کند؟ نمیتواند و اصلاْ امکان آن نیست و چنین وظیفهای نداری. چنانکه اکثر اهل بیت در یک چنین وضعیتی بودند ولی این معنیاش این نیست که تو حق حکومت نداری. مشروعیت به حق حاکمیت را امام باقر(ع) امام صادق(ع) و امام جواد(ع) و امام سجاد(ع) همه داشتند همانطور که امیرالمومنین داشت. اما چنین وظیفهای نداشتند چنین امکانی نبود چون میشد برای یک امر صالح یک فساد بیشتری انجام میشد. اصلاح نمیشد چون هدف اصلاح است و هدف حکومت کردن برای حکومت کردن نیست. حکومت که هدف نیست وسیله است.
بنابراین در جهان اسلام اولاْ تمام حکومتها اغلب حکومتها نه اسلامی هستند نه مردمی به تعریف اسلامی هستند و حتی نه دموکرات به مفهوم غربی هستند چون در غرب هم این حکومتها اغلبشان دموکرات واقعی نیستند اینها ابزار کمپانیهای صهیونیستی و سرمایهداری هستند. دموکرات واقعی نیست اصلاْ اسمش حکومت مردم بر مردم است. دموکراسی عملاْ حکومت به نام مردم بر مردم است نه حکومت مردم بر مردم. ولی حتی اگر فرض کنیم که چنین چیزی روی کاغذ درست است تمام حکومتهای کشورهای مسلمان که همهشان از شاه بگیرید تا صدام تا بقیه آل سعود، همهشان نوکرهای گماشتهها و دستپروردههای همین آمریکا و انگلیس و فرانسه، همین کشورهایی که مدعی دموکراسی و جمهوری حقوق بشر هستند همینها اینها را با کودتا آوردند با شکنجه با قتل عام سر کارشان آوردند. این حکومتها نه اسلامی هستند نه دموکرات هستند اینها دیکتاتوریهای علمانی، یعنی دیکتاتورهای سکولار هستند و مردمسالاری دینی مزایای دموکراسی غرب را دارد اما نقاط ضعف آن را ندارد. نقاط ضعف دموکراسی غربی یکی دوتا نیست خطر عوامفریبی، سرمایهسالاری، کمپانیسالاری، محدود به اخلاق نیستی، به عدالت کاری نداری، حتی عوامسالاری و عوامفریبی، البته ما در عمل مشکلاتی داریم باید آن را حل کنیم منتهی در تئوری و مبنای مردمسالاری اسلامی ما این مشکلات را نداریم در واقع همان دموکراسی نقاط مثبتش هست منهای نقاط منفی آن و به علاوه امتیازاتی، مردمسالاری دینی. یک امتیاز آن این است که این دموکراسی در چارچوب عدالت است. در چارچوب اخلاق است و در چارچوب قوانین الهی و شرعی است یعنی نمیتوانید بگویید اکثریت به همجنسبازی رأی دادند پس قانونی میشود همچین چیزی نیست. اکثریت رای دادند که به یک اقلیتی ظلم بشود! اکثریت نظرشان این است که ما اگر خواستیم خودکشی کنیم! ما چنین حقی نداریم. پس دموکراسی است با نقاط مثبت و بدون نقاط منفی آن. نقاط مثبت آن: ۱) در چارچوب و اخلاق و عدالت و شریعت است. ۲) حاکم برای حاکم در مردمسالاری دینی صرف رای ملت کافی نیست لازم هست اما کافی نیست برای ولایت فقیه سابقه مرجعیت به مفهوم دادن رساله لازم نیست اجتهاد کافی است منتهی مجتهد جامعالشرایط منتخب مردم. یعنی اگر مجتهدی که شرایط حاکمیت را دارد و منتخب مردم هم هست در عصر غیبت این دیگر حکم او الهی است چون ما در عصر غیبت نصب خاص نداریم نصب عام است. نصب عام یعنی شرایط و ضوابط نه شخص خاص. یعنی امام خمینی بطور خاص شخصشان که مخصوص خدا و امام زمان نیستند اینها مصداقی هستند یا بهترین مصداقی هستند که توسط وکلای کارشناس و خبره مردم به عنوان صالحترین فرد تشخیص داده شدند آن وقت واجب میشود که با اینها بیعت کنند و آنها هم واجب است که به وظیفهشان عمل کنند ضمن این که این مسئله نظارت هم آیا خبرگان نمایندگان ملت بر رهبری نظارت میکنند. این نظارت باید درست معنا بشود. نظارت به مفهوم دخالت در رهبری است نه این که در مورد ولایت فقیه. در هیچ کار مدیریتی اصلاْ امکان ندارد. مدیر بیمارستان حق مدیریت دارد منتهی بر او نظارت کنیم. یا در اتاق جراحی، میگویند بر جراح باید نظارت باشد نه این که به جراح بگویند آقای جراح میخواهی چه کار کنی؟ اول باید به همه ما زود توضیح بدهی! هر قیچی که میبری یا هر دارویی که استفاده میکنی اول باید به همه ما به کل کادر بیمارستان و مریضها و خانوادههایشان توضیح بدهی! این که نظارت نیست. اسم این دخالت و فضولی و هرج و مرج است. شما سوار هواپیما میشوید میگویید آقا نظارت بر خلبان! تمام مسافران باید به کابین خلبان بیایند که ببینند چه کار دارد میکند؟ اسم این که نظارت نیست بلکه دخالت است. اما نظارت به این معنا که صلاحیت فرد برای خلبانی، برای رانندگی، برای مدیریت کارخانه یا دانشگاه یا بیمارستان صلاحیت آن باید تحت نظر باشد. این صلاحیت علمی و عملی باید مدام حتماْ کنترل شود. اگر صلاحیت را از دست داد دیگر حق مدیریت و ولایت را ندارد. نظارت بر رهبری میگویند کار خبرگان نظارت بر رهبری هست یا نیست؟ حالا کلمه نظارت نیست اما مفهوم آن که هست. تشخیص صلاحیت. منتهی نظارت به معنای تشخیص صلاحیت نه در مسئله رهبری که اینقدر کار مهم و پیچیدهای است در همه مسائل عادی. الان این جلسه یک مدیری دارد این اتاق و اینجا یک مدیری دارد کلیدش، برقش، بخاری، بلندگو، صدایش و... نظارت به این معنا که شما می بینید ده جای این دارد خراب کار میکند یکی دوتا- سهتا- چهارتا- بعد میروند ببینند این کسی که مسئول اینجا هست خواب است بیدار است؟ اصلاْ هست؟ نیست؟ حالت خوب است؟ چه کار داری میکنی؟ ببینند صلاحیت این کار را دارد یا ندارد؟ این یک بحث است اما این که در تمام این جزئیات همه ما باید بفهمیم که شما قرار است ساعت چند آب بیاوری؟ بعد چه کار کنی؟ برای چی؟ این که طرف میگوید آقا بیا همه این مصالح در اختیار خودت! خودت هر کاری دوست داری بکن. این ریش و این قیچی ما اصلاْ نخواستیم. نظارت بر رهبر نه، نظارت بر مدیریت هر جایی به مفهوم تشخیص صلاحیت است و این که آیا این همچنان حق ولایت و مدیریت را دارد یا نه؟ حق عقلی و شرعی و تخصصیاش را دارد یا ندارد؟ یا این که مدام دارد به جدول میزند ویراژ میدهد، یکی دو بار از او توضیح میخواهید توضیح درستی ندارد این کمکم میبینید صلاحیت علمی ندارد یا صلاحیت جسمی ندارد مدام مریض است. مثلاْ مدیر یک تشکیلاتی مدام مریض است یا در بیمارستان بستری است. خب این نمیشود. اما نظارت به این معنا که مدیر چه رهبر چه مدیر یک جای جزئی، باید در تمام مسائل و جزئیات آن بر همه توضیح بدهد. همه باید بیایند مدام دخالت کنند که آقا چه کار کردی؟ خب اسم این رهبری نیست. بله به این معنای اول ما نظارت بر رهبری داریم فقط هم خبرگان نیستند کل ملت باید ناظر باشند و به آن معنای دوم که دخالت و هرج و مرج هست نه.
یکی از حضار: در جمهوری اسلامی که رای مردم مد نظر است برای تأسیس یا برای اداره آن است یا برای هر دو هست؟ و این که اگر برای استمرار آن رأی مردم مورد نظر است چطوری صورت میگیرد؟ کلیات آن چگونه است؟
جواب استاد: ببینید میگویند در اصل تاسیس آن یا بقای آن؟ فرقی نمیکند. در تاسیس و بقا فرقی نمیکند. یک بخش مسئله مشارکت مردم است. یکی از فواید این کار این مخصوص دموکراسی غربی نیست. ببینید پیامبر اکرم که در مکه بودند تا ۱۳ سال که اصلاْ حکومتی تشکیل ندادند ما هیچ حکمی در مکه نداریم! ۱۳ سال مسلمین فقط کتک خوردند. پیامبر هنوز دارند یک امت معنوی و عقیدتی میسازند. احکام عبادی هم هنوز در مکه نیست. اما وقتی که هجرت میشود و مدینهای تشکیل میشد و یثرت مدینهالنبی میشود تمدنسازی شروع میشود از اینجا به بعد احکام اجتماعی و حکومتی مطرح میشود. اما چه در مدینه چه در مکه پیامبر اکرم بدون مردم چون امام بدون امت، یعنی چی؟ امام، امت میخواهد. امت، امام میخواهد. امت بیامام منحرف میشود. امام بیامت به نتیجه نمی رسد چون هدف امام از امامت چیست؟ رشد امت است. بنابراین مردم را باید با مدارا برخورد کرد. چرا پیامبر(ص) فرمودند: «ان معاشر الانبیاء اُمرنا» همان خدایی که به ما گفت وحی را ببر و واجب و حرام را به مردم بگو همان خداوند ما را به «مدارات الناس» مأمور کرد. با مردم مدارا کنید. یعنی ظرفیت مردم را رعایت کنید. بیش از توان و درکشان چیزی را از آنها نگویید و چیزی را از آنها نخواهید. در جنگ احد پیامبر یقین داشتند این استراتژی و روش جنگ اشتباه است اما چون اکثریت گفتند پیامبر(ص) پذیرفتند. (۰۱:۰۰:۰۰)
خب سوالات دیگر ماند، انشاءالله اگر عمری بود در فرصت دیگری خدمت شما میرسیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی