شبکه یک - 14 خرداد 1403

از "جماران" تا "جهان" (۱) (تغییر جهان از راه انسان)

مسئولین وزارت آموزش و پرورش کشوری _ سالگشت رحلت امام خمینی _ جماران _ ۱۴۰۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمه الله.

در ابتدا درود می‌فرستیم به شهدای پرواز اردیبهشت؛ این چهره‌هایی که هر کدام می‌توانند نماد یک تیپ و محصول یک تعلیم و تربیتی باشند. شهید آیت الله رئیسی تراز یک مسئول اجرایی که به دوستان عرض می‌کردم تشییع امام که خب یک تشییع بزرگ تاریخی و بی نظیر بود هم استقبال امام بزرگترین استقبال تاریخ بود و هم بدرقه و تشییع امام بزرگترین بدرقه و تشییع تاریخ بود. شهید سلیمانی هم از جهتی کسی باور نمی‌کرد یک چنین تشییعی داشته باشد کسی که کمترین حضور رسانه ای را داشت چون چهره مخفی بود. به ایشان می‌گفتم شما زوروی اسلامی هستی که همیشه باید چهره­تان پوشیده باشد و به کمک ملت‌های مظلوم بیایی و بعد هم مخفی بشوید. و این همه حمله رسانه ای که او بزرگترین تروریست دنیاست این از چگوآرا خطرناک تر هستند تشییع او هم دنیا را متعجب کرده است یعنی باز بزرگترین تشییع جنازه در جهان شد و در 20 ایالت آمریکا عکس این تروریست را بالا بردند و عکس رئیس جمهور خودشان را آتش زدند در شرق و غرب عالم.

تشییع تاریخی شهید آیت الله رئیسی و این برادرانی که با ایشان بودند، باز از یک جهت به نظرم از سلیمانی عجیب تر است چون شهید سلیمانی مسئول اجرایی و آب و نان مردم نبود خیلی زمینه داشت برای قهرمان شدن. یک مجاهدی که تمام عمرش از دوران نوجوانی شهید بود اما یک کسی که 20- 30 سال در دستگاه قضایی بوده، دادستان و قاضی و دادگاه و رئیس قوه بوده و بعد هم چند سال است مسئول آب و نان و زمین و معاش و اجرائیات مردم است خیلی طبیعی است که مورد یک چنین عشق و علاقه ای قرار نگیرد. به نظرم این تشییعی که از ایشان و این شهدای عزیز شد از جهانی از تشییع شهید سلیمانی مهم تر است. کسی که مسئولیت اجرایی یک کشور را به عهده می‌گیرد از قهرمان بودن فاصله می‌گیرد چون بخش مهمی از مشکلات اقتصادی متوجه رئیس دولت می‌شود. اینطور ملت بین مسائل تفکیک کنند و آدم شناس باشند. این‌ها تراز مسائل اجرایی را خیلی بالا بردند. حالا بعد از رئیسی رئیس جمهور شدن خیلی سخت شد. بعد از رئیس جمهور قبلی رئیس جمهور شدن خیلی آسان شده بود. بعد از این خیلی سخت است. آدم پاک ساده زیست. خانه مادرش را در مشهد دیدید؟ ما که مشهدی هستیم نمی‌دانستیم. همسایه‌های 20- 30 ساله اش می‌گفتند ما نمی‌دانستیم این مادر رئیس جمهور است با موتور گازی و لباس شخصی خانه مادرش می‌آمد و بچه‌های دهه هفتادی و دهه هشتادی که ما هرچه می‌گفتیم شهید رجایی، شهید باهنر و... این‌ها نمی‌فهمیدند چیست؟ اینقدر آدم‌های جور و ناجور در این سالها دیدند نمی‌فهمیدند. شهید رئیسی دوباره این نسل نشان که مسئول تراز جمهوری اسلامی چگونه کسانی هستند؟ آقای شهید امیر عبداللهیان هم در نوبه خودش یک خط شکن بود. ما وزیر خارجه‌هایی داشتیم که بزرگترین آرزویشان این بود که مقامات آمریکا، انگلیس و فرانسه به اینها یک لبخندی بزنند. وقتی که با انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها و فرانسوی‌ها روبرو می‌شدند از شدت خنده دهانشان را مثل اسب آبی باز می‌کردند ولی به نیروهای انقلابی در داخل کشور اخم و تف و لعن می‌کردند! درست خلاف وصیتنامه امام که حالا به بخشی از آن اشاره خواهم کرد. بعد می‌گفتند که شما زبان دنیا را بلد نیستید جهانی و بین المللی نمی‌شویم، منزوی می‌شویم. در زمان خود آن‌ها انزوا و تحریم ایران ده برابر شد تهدیدها، توهین‌ها، تحریم‌ها همه بیشتر شد هیچ کدام کمتر نشد. زمان شهید امیر عبداللهیان شما ببینید علاوه بر این که به لحاظ روابط بین الملل هیچ وقت ایران در این 20- 30 سال اخیر اینقدر محترم نبود و این قدر جهانی نشده بود. دیروز مقامات رده یک آمریکا می‌گفتند سازمان ملل به چه حقی پرچم سازمان ملل را برای عزای رئیسی نیمه افراشته کرده است؟ آن زمان دارند وزیر خارجه آمریکا را محاکمه می‌کنند. همین پریروز بروید ببینید می‌گوید چه شد که ایران فقط می‌تواند 200هزار بشکه نفت صادر کند در صورتی که ما تحریم‌ها را بیشتر کردیم ولی زمان رئیسی دارد 2 میلیون بشکه نفت می‌فروشد؟ می‌گوید آن زمان برجام بود ما کنترل می‌کردیم ولی اینها را دیگر نمی‌توانیم کنترل کنیم ما را دور می‌زنند. خب وضعیت دیپلماسی اقتصادی هم خیلی جلو رفت، احترام ایران در دنیا، کجا در دنیا 10- 12 کشور عزای عمومی اعلام می‌کنند برای رئیس جمهور یک کشور دیگر؟ بعضی از کشورها زودتر از ایران عزا اعلام کردند بعضی از کشورهای دنیا 3 روز عزا اعلام کردند. این هم دیپلماسی؛ که می‌گویند آقا دیپلماسی یک طرف، انقلاب یک طرف، در دیپلماسی انقلابی بازی نمی‌شود کرد، میدان یک طرف، دیپلماسی یک طرف. خب این هم یک تراز جدیدی در سیاست خارجی بود. حالا می‌خواهم به وصیتنامه امام(ره) اشاره کنم که ببینید در مورد تک تک این مسائل چه می‌گوید؟

یکی هم امام جمعه تبریز، تراز یک روحانی و عالم دین که خودش توی صف نان می‌رفت نان می‌خرید. خودش توی مغازه‌های مردم و خانه‌های مردم می‌رفت با آنها سلام علیک می‌کرد. یک امام جمعه متناسب با‌شان انقلاب اسلامی چه آخوندی است؟ شوخی نیست یک میلیون و خورده ای تشییع در تبریز، بیش از یک میلیون در قم، 3- 4 میلیون در تهران، 3 میلیون در مشهد. هیچ کجای دنیا برای مسئولین حکومتی­شان وضعیت‌ها تکرار شدنی است. این یک نکته.

و نظامی‌هایی که شهید شدند. ارتش و سپاه که جان­شان همیشه کف دستشان است چون در حاشیه مسئولین هستند گاهی دیده نمی‌شوند که اینها همیشه شهدای زنده هستند همه آن خلبان‌ها و نیروهای ارتش و هم سپاه.

نکته‌ای هم بر این جماران و هم بر آموزش پرورش دارم. این حسینیه کوچکترین و موثرترین مدرسه دنیا بود خود اینجا یک مدرسه بود که آنهایی که سن‌تان بیشتر است حضوری یادتان هست دیدید و آنهایی که سن‌شان کمتر است یا آثار آن را می‌بینند یا فیلم‌های آن را می‌توانند ببینند شاید هیچ مدرسه‌ای در دنیا به اندازه این حسینیه شاگردپروری و کادرسازی نکرده باشد. با یکی دوتا واسطه این اتفاقاتی که در دانشگاه‌های غرب و شرق می‌افتد آن‌ها هم آثار جماران است. الآن 3- 4 هزار دانشجو و استاد آمریکایی بازداشت شدند و زندان هستند همه‌شان را یکی یکی گفتند اخراج می‌کنیم تعقیب می‌کنیم و هیچ شرکت خصوصی و دولتی حق ندارد به این‌ها شغل بدهد. باز دیدید که دیروز چند رئیس دانشگاه‌های آمریکا را محاکمه کردند مثل دادگاه‌های تفتیش عقاید قرون وسطی. از کمونیست‌ها و فاشیست‌ها بدتر. بعد هم می‌گویند حرف نزنید yes or no! چرا اجازه دادید دانشجویان و اساتیدتان علیه اسرائیل راهپیمایی کنند؟ ممنوع است.. 400 دانشجو و استاد در آمریکا و اروپا همان شعارهایی را دادند که 40 سال پیش امام به ما یاد داد پرچم آمریکا و اسرائیل را فقط در ایران آتش می‌زدند امروزه در 120 کشور دنیا آتش می‌زنند از جمله خود آمریکا و اسرائیل! این شعار مرگ بر اسرائیل غیر از امام چه کسی در دنیا می‌گفت؟ هیچ کس. مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل از این حسینیه جماران شروع شد امروز کل جهان را گرفته است در دانشگاه توکیو جمعیت به فارسی می‌گویند مرگ بر آمریکا! ما خودمان هم تعجب می‌کنیم که این چطوری است؟ همه اینها آثار این مدرسه (حسینیه جماران) بود. تحریم مطلق رسانه ای که هیچ کس در دنیا حرفهای این پیرمرد را که این بالا می‌نشست نباید می‌شنید ولی خدا این صدا را به همه جا نشاند. این جاهایی که ما و شماها نشستیم می‌دانید چند هزار شهید اینجاها نشستند. چند هزار شهید همین جاهایی که شما الان نشستید قبلاً نشستند که در فیلم‌ها یادتان هست امام بسم الله می‌گفت زیر گریه می‌زدند. این مدرسه است که انسان تربیت کرد و مسیرتاریخ را عوض کرد. نه بودجه ای داشت، نه رسانه داشت، نه اضافه حقوق به کسی می‌داد، یک کاری می‌کرد که شاگردان این مدرسه فداکاری می‌کردند باز هم خودشان را بدهکار می‌دانستند نه طلبکار. سه تا شهید می‌داد و می‌گفت دوتای دیگر هم دارم! این مدرسه است که وجدان بشر را تغییر می‌دهد بقیه مدرسه‌ها باد هواست. وجدان فطری انسان‌ها را بیدار کردن، به طوری که اصلاً نیاز به پلیس بیرونی نداشته باشند پلیس درون‌شان اینقدر قوی است که نیازی به نظارت بیرونی نیست و الا علت اصلی آن هم این بود که خودش همین طوری بود. ایشان یک تعبیری دارد، ما در جماران سالگرد رحلت امام از غیر از سخنان امام هرچه بگوییم حرف مفت است! می‌گوید ما تجربه کردیم هر وقت توجه به خداوند نداشتیم هیچ کار جدی نتوانستیم بکنیم. حتی اگر توجه فردی داشتیم توجه جمعی نداشتیم نتوانستیم. می­گوید باز شنیدم که امروز شایعه مرگ من را مطرح کردند که فلانی مرد! دلشان خوش است. من بمیرم به شما چه می‌رسد شما دعا کنید خدا بمیرد! من اصلاً کاره ای نیستم خدا دارد پدرتان را در می‌آورد دعا کنید خدا بمیرد.

می‌گویند یک بچه مدرسه ای بود که بدش می‌آمد مدرسه برود هر وقت می‌آمد دعا می‌کرد که انشاءالله معلمم بمیرد! به او گفتند که تو دعا کن پدرت بمیرد! چون این معلم بمیرد باز بابای تو پیش یک معلم دیگر میگذارد، آن معلم هم بمیرد باز یک معلم دیگر! ولی وقتی پدرت بمیرد که دیگر تو را پیش هیچ معلمی نگذارد. امام می‌گفت شما مدام دل‌تان خوش است که خمینی مرد. اصلاً خمینی کاره ای نیست دعا کنید خدا بمیرد و الا من چه کسی هستم؟ این ملت تا با خداست این شکست‌های شما ادامه خواهد داشت خدا امروز پشتیبان این ملت است و تا وقتی این ملت در راه خداست منتهی گاهی ملموس بوده و گاهی ناملموس. بعضی چیزها را هم خود ملت نفهمیدند که کار ما نبود کار ملت هم نبود. یک جا امام(ره) می‌گوید من برای خودم در این قضایا ذره ای استقلال قائل نیستم به مردم می‌گوید برای شما هم قائل نیستم. این دومی از اولی اش بهتر است تملق مردم را نمی‌گوید. می‌گوید من هیچ کاره ام شما م هیچ کاره اید. چون هم شما قبلاً هم بودید و ترسو بودید یک پاسبان مفنگی می‌آمد و می‌گفت روز تولد شاه و فرح و ولیعهد باید تعطیل کنید همه تون می‌ترسیدید تعطیل می‌کردید من هم که یک پیرمرد یک­لاقبا بودم صد بار می‌توانستند من را خفه کنند و بکشند چرا نکردند؟ حالا چطوری شده که اینقدر شما شجاع و پررو شدید از بچه ای که تازه زبان باز کرده تا پیرمرد محتضر توی بیمارستان می‌گویید مرگ بر شاه و مرگ بر آمریکا! این جرأت از کجا آمد؟ از وقتی که من و شما گفتیم خدا قوی شدیم تا وقت هرکس به فکر خودش بود ما ضعیف بودیم. آن کسی که به صحنه اضافه شد خدا بود ما و شما هم که قبلش هم بودیم. این می‌شود تعلیم و تربیت. این مدرسه ای بود که مسیر دنیا را عوض کرده! دخترهای دانشجو در دانشگاه‌های آمریکا حتی در دانشگاه‌های سرمایه داری و صهیونیستی، مثل دانشگاه کلمبیا، اصلاً این دانشگاه کادرسازی صهیونیست‌ها در آمریکاست مرکز اصلی شورش‌ها شد چفیه می‌گذارند مرگ بر اسرائیل می‌گویند زنده باد فلسطین می‌گویند مثل این که داریم خواب می‌بینیم این ژاپنی‌ها بعد از بمباران اتمی که اشغال شدند و تا الآن هم تحت اشغال هستند اینها یک نسل کاملاً بی غیرت آنجا آمریکایی‌ها تربیت کردند. ترسوی بی غیرت برخلاف پدران و اجدادشان. یک وقتی توی دانشگاه توکیو به آنها گفتم که یکی از آمارهای بالای خودکشی برای ژاپن است منتهی این غیر از آن خودکشی‌های سامورایی‌هاست. پدران شما و اجداد شما از سر غیرت خودکشی می‌کرد سامورایی‌ها وقتی شکست می‌خوردند شکست را تحمل نمی‌کردند خودشان را می‌زدند حتی در جنگ که شکست خوردند می‌دانید وقتی که ژاپن تسلیم شد چند هزار سرباز ژاپنی خودکشی کردند و گفتند ما این ننگ را نمی‌پذیریم. حالا هم آمار خودکشی بالاست ولی خودکشی الآن شما از افسردگی و تنهایی و عقده و مادی گرایی است با آن فرق می‌کند در ژاپن جمعیت راه بیفتد و به فارسی مرگ بر اسرائیل بگوید؟ این‌ها معجزه جماران است به این تعلیم و تربیت می‌گویند. می‌گوید در ذهن‌تان نیاید که این انقلاب مربوط به یک شخص است. من به عنوان یکی از افراد این جامعه به همان مقداری که بقیه دخالت داشتند دخالت دارم نقش من از هیچ کس بیشتر نیست و نقش همه ما در برابر اراده خدای متعال هیچ است. خدای تبارک و تعالی همه کارها را پیش می‌برد. او مقلب القلوب است. او شما را تغییر داد، او ما را تغییر داد. خدا ما را تربیت کرد. زمام همه امور دست اوست ما هیچ هستیم نه. ما هیچ اندر هیچ هستیم. ببینید این تربیت توحیدی است. حالا می‌گوید ما در برابر خدا هیچ هستیم و بعد می‌گوید کسی که در برابر خدا خودش را هیچ دید در برابر دشمنان و غیر خدا همه چیز است یعنی پیش خدا هیچ باش و پیش غیر خدا همه چیز باش. می‌گوید آن‌ها هیچ هستند. می‌گوید اگر توانستیم در برابر خدا کوچکی کنیم در برابر همه قدرت‌ها و ثروت‌های جهان می‌توانیم بزرگی کنیم. عنایات خدا این ملت را که تمام جهاتش شکست و ضعف بود منقلب کرد و پیروز کرد و این پیروزی از اوست من بارها تجربه کردم بسیاری اوقات ما می‌خواستیم کاری بکنیم چیز دیگری از آب در می‌امد. ما یک برنامه دیگری داشتیم برنامه ما پیش نمی‌رفت ما ناراحت می‌شدیم که چطور نشد؟ بعد می‌دیدیم آن کاری که شد درست بود نه آن کاریک که ما می‌خواستیم بکنیم و من می‌فهمیدم که خدای تبارک و تعالی کار را اصلاح کرد ما می‌خواستیم یک کار دیگر بکنیم فکر می‌کردیم آن کار موفق و درست است. اما نمی‌شد و یک کار دیگری می‌شد می‌گفتیم ای بابا شکست خوردیم بعد دیدیم همین درست بوده. این خدای تبارک و تعالی این کارها را می‌کرد. سفر می‌رفتیم می‌دیدیم آن برنامه ای که ما ریختیم از آب درنیامد بعد می‌فهمیدیم این به صلاح بوده و ما چون به خداوند توکل کردیم کار درست شد به خداوند اعتماد کردیم. می‌گوید اگر از همه مردم بپرسید همه خداوند را قبول دارند اما به خداوند اعتماد ندارند! یعنی شما به هرکسی بگویید خدا، می‌گوید بله هست. می‌گوید مهم این است کهبه خدا اعتماد کنیم و وعده‌هایش را باور کنیم ما باور نداریم. من بارها در همه امور تجربه کردم اتفاقاتی افتاد که من می‌دانم فکر ما و کار ما نبود آن کسی که افکار را در دست دارد حق تعالی است. او که قلب‌ها را در اختیار دارد اوست. زمام همه امور در دست اوست. و این را باید باور کنیم و همه می‌گوییم ولی باور نداریم.

خب ببینید آن تعلیم و تربیتی که آن انقلاب‌های بزرگ را، که مهمتر از انقلاب سیاسی انقلاب تربیتی و انسانی است که شما یک آدم درست تربیت که و ولش کن خودش می‌رود هزاران نفر را تربیت می‌کند. شهید رئیسی می‌گفت که – می‌دانید که ایشان یک وقتی گفت بقیه راجع به فقر حرف میزنند ولی من با فقر زندگی کردم خود ایشان می‌گفت این اتفاقاتی که در طول این 30- 40 ساله افتاد که و من طلبه­ای در قم بودم شهید بهشتی و شهید قدوسی به من گفتند بیا وارد کار قضایی بشو و دادستان انقلاب تا الآن شدیم برای هیچ کدام از اینها از قبل من برنامه ای نداشتم هر لحظه نگاه می‌کردیم الآن کجا سنگر خالی است نیاز دارند و از ما چه کاری بر می‌آید آمدیم تا به این جا رسیدیم.

شهید قاسم سلیمانی می‌گفت بزرگترین خاطرات من از دوران کودکی و نوجوانی گرسنگی است ما همیشه گرسنه بودیم یک معلمی داشتیم او سیب پوست می‌­کَند می‌خورد من پشت سر او راه می‌رفتم پوست سیب‌هایش را برمی‌داشتم می‌رفتم می‌شستم می‌خوردیم. می‌گفت ما از عشایر پشت کوه بودیم پدرم اهل و نماز و روزه بود خیلی‌ها نبودند. ما هم می‌خوندیم ولی اصلاً احکام و رساله نمی‌دانستیم چیست؟ حتی آنجا آخوند هم نمی‌آمد. می‌گفت من 20 ساله بودم برای کارگری مشهد رفتم آنجا که بحث شرعی غسل پیش آمد یک سرکارگری داشتیم آدم متدینی بود او به من گفت که تو مقلد چه کسی هستی؟ من گفتم مقلد چیست؟ گفت یعنی مرجع تو کیست؟ گفتم مرجع چیست؟ می‌گفت من تا آن روزها نمی‌دانستم مرجع چیست کسی اصلاً به ما نگفته بود. گفتم مرجع چیست؟ گفت بالاخره یک عالمی فلانی باید باشد که تو... گفتم من نمی‌دانم. بعد می‌گفت اون کارگر مشهدی یک عکسی از امام را از توی جیبش درآورد و گفت این آقا آدم خوبی است احکامت را از این تقلید کن. می‌گفت آن عکس را من هنوز هم دارم و از آن موقع من مرجع تقلید پیدا کردم. خب حالا یک بچه دهاتی عشایری، قبلاً هم می‌دانید که به سپاه آمده بود با تیپ شهری نبوده با همان تیپ دهاتی که بچه‌های دهاتی به شهر می‌آیند پاچه گشاد و تسمه­های اینطوری سفید و موهای فرفری و آستین‌های کوتاه رفته بود پاسدار بشود مسئول گزینش او را رد کرد گفت برو بابا! بعدها همان مسئول گزینش در لشکر ثارالله معاون ایشان شد! بعد به شوخی هر چند وقت یک بار که یک کاری می‌شد می‌گفت تو نمی‌خواستی بگذاری من توی سپاه بیایم. می‌گفت به شوخی هر وقت یک بحثی می‌شد می‌گفت به من همین را یادآوری می‌کرد که تو من را رد صلاحیت کردی و گفتی حق نداری توی سپاه بیایی. چطوری می‌شود که یک چنین آدمی قهرمان در جهان می‌شود؟ هزارتا مجلس ختم توی هند، مسلمان و بت پرست برایش گرفتند. هندوهای مشرک و همه جای. اصلاً کسی اینها را ندیده. چطوری می‌فهمند؟ چطوری می‌شناسند که برای چه کسی باید گریه کنند و پشت سر چه کسانی باید تف و لعن کنند و کاری به رسانه‌های رسمی ندارند و این همان است که امام(ره) می‌گوید.

و اما بعضی از نکاتی که امام راجع به آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت گفتند یک بخشی راجع به تعلیم، یک بخشی راجع به تربیت، من بخشی از فرمایشات امام را خدمت شما عرض می‌کنم. البته خودتان می‌دانید منتهی باید یک مقداری دقیق تر شما بزرگواران که از مسئولین آموزش وپرورش در کشور هستید یادآوری این مطالب خیلی مهم است. ببینید اکثر رهبران این انقلاب معلم بودند یعنی از شهید رجایی، شهید باهنرف شهید بهشتی، خود رهبری، امام(ره) که بزرگترین جنبه شخصیتی امام معلم و مربی بودن ایشان بود. آن ابعاد سیاسی و بقیه مسائل در ذیل معلمی ایشان بود. امام معلم بود اکثر رهبران این نهضت معلم بودند بعضی‌ها رسماً معلم آموزش و پرورش بودند بعضی‌ها اسم‌شان معلم نبود ولی واقعاً داشتند نقش معلم را ایفا می‌کردند ما که آن موقع جوان و نوجوان بودیم اینها را معلمان خودمان می‌دانستیم. مطهری معلم است. باهنر معلم بود. رجایی معلم بود. بنابراین اولین نکته این است که به این دانشجویان تربیت معلم و فرهنگیان باید حالی شود که اینطوری تلقی نشود که چون نشد من رشته بهتری بروم آمدم معلم شدم! بفهمید که این کار, یعنی از همه رشته‌های دیگر بهتر است. پزشک دارد روی چربی و استخوان و گوشت کار می‌کند. مهندس دارد روی سیمان و فولاد و آهن کار می‌کند. کسی که مستقیم روی انسان کار می‌کند معلم است. اولین نکته؛ خودباوری معلم و این که به خودش احترام بگذارد و ارزش و اهمیت خودش را بداند. ولو حقوق او زیاد نیست ولی ارزش آن زیاد است. این اولین مسئله که من از سر واماندگی و گرفتاری معلم نشدم و نباید بشوم. معلمی از جراحی مغز و اعصاب، از جراحی قلب دقیق تر و حساس تر است چون تربیت انسان است. یک شاگرد به اندازه هزاران شاگرد مهم است. قرآن می‌فرماید یک نفر از بشریت را احیاء کنید انگار کل بشریت را احیا کرده اید. مثلاً اگر یک دانش آموز در یک روستای پشت کوه دارید باید برایتان همان قدر باشد که الان به شما بگویند شما استاد فلان دانشگاه هستید دویست­تا – سیصدتا یا پانصدتا شاگرد داری. این‌ها با هم فرقی نمی‌کند.

نکته دیگر این که آموزش و پرورش، اتفاقاً آخرین جلسه شورا که آقای رئیسی هم بودند بحث آموزش و پرورش بود. آخرین جلسه که وقت بیشتر جلسه را هم گرفت مسئله سند تحول بود که وزیر آموزش و پرورش آمد آن‌جا توضیح داد که چه کارهایی کردند و می‌خواهند بکنند؟ جالب است آخرین جلسه آقای رئیسی بحث شما بود در شورای انقلاب فرهنگی، من بطور قاطع می‌گویم ایشان بهترین رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی بود که ما دیده بودیم و به نظرم اولین رئیس شهید شورای عالی انقلاب فرهنگی ایشان است و خود این راهپیمایی و تشییعی که اتفاق افتاد خودش یک انقلاب فرهنگی بود. نماد یک انقلاب فرهنگی عظیمی بود. من آن‌جا یک سؤالی از دوستان پرسیدم اتاق فکر آموزش و پرورش کجاست؟ خب یک شورای عالی آموزش و پرورش هستم من در آن شورا گاهی سال‌های قبل شرکت می‌کردم لازم و مفید هم هست ولی این آن چیزی نیست که راجع به آن بحث می‌کنیم شورای انقلاب فرهنگی هم هست بخشی مربوط به تعلیم و تربیت دارد این‌ها ضعف‌ها و ظرفیت‌های خوبی برای این کار هستند اما تا الآن آن چیزی که مد نظر است یعنی الآن می‌خواهم عرض کنم ندیدیم. اتاق فکر به این معنا که جدا از تحولات جاری و روزمره که مدیرکل عوض می‌شود، وزیر عوض می‌شود و با هر انتخابات کلاً ممکن است مسئولین آن عوض بشوند آن جهت‌گیری کلی که احتیاج به استمرار، نظارت و دائم آسیب‌شناسی دارد آن این است که ما از توی این مدرسه‌ها چه می‌خواهد بیرون بیاید؟ یعنی کل ملت 12 سال در اختیار آموزش و پرورش است. نسل فعلی قبلاً در آموزش و پرورش بوده، آن‌هایی هم که الآن در آموزش و پرورش هستند ملت همین‌ها هستند 12 سال کل ملت در اختیار آموزش و پرورش است. و 12 سال یک عمر است. و جامعه‌ای که الآن داریم محصول آموزش و پرورش 20 سال گذشته است. نسل ملت آینده ایران را الآن در مدرسه‌ها داریم می‌سازیم. امانتداری چقدر است؟ دروغگویی چقدر است؟ طلاق؟ اعتیاد؟ تقلب؟ خیانت در امانت؟ کارها را همین‌طوری از سر باز کردن بدون دقت، مسئولیت‌نپذیری، بی‌نظمی، الگوی مصرف غلط. فقدان مهارت‌های لازم برای یک سبک زندگی درست، دینداری از نوع صوری و ظاهری، نه آن دینداری که امام(ره) در جماران می‌گفت. یک وقت می‌گفت که من با خودم فکر می‌کنم آیا من دو رکعت نماز برای خدا خواندم؟ می‌بینم نخواندم. من این نمازها را برای خودم خواندم. اگر بگویند نه بهشتی نه جهنمی در کار است آیا باز هم من نماز می‌خواندم؟ اگر می‌گفتند نماز شما هیچ نتیجه مثبت یا منفی شخصی برای شما ندارد آیا باز هم نماز می‌خواندیم همان نمازخوان‌هایش. الآن چند درصد نه جوان‌ها، بلکه خود ملت و بزرگ‌هایشان، چند درصدشان مرتب نماز می‌خوانند؟ چند درصد روزه می‌گیرند؟ یک آماری از این‌ها داشته باشیم. چند درصد حاضر هستند امکان خیانت اقتصادی، خیانت جنسی پیدا بکنند ولیی دست‌درازی نکنند؟ چند درصد هستند؟ بعد بعضی‌ها خیال می‌کنند مشکل در نسل جدید است، خیر. نسل قدیم خودش مشکل دارد. آخه یک جوری حرف می‌زنیم انگار پدر و مادرها و معلم‌ها همه آدم‌های درستی هستند این بچه‌ها را باید تربیت کنیم. خود ماها تربیت نشدیم – شماها را نمی‌گویم – مگر خود ما نسل قبل تربیت شده که می‌خواهد بچه‌ها و شاگردهایش را آدم کند؟ اصلاً این بچه‌ها توی دست و بال همین بزرگترها این‌طوری می‌شوند. یعنی پدر و مادرها، گاهی بعضی از معلم‌ها و اساتیدشان همین‌طوری هستند. این‌ها بی‌تقوایی، بی‌نمازی، عرق‌خوری، خیانت، خیلی‌هایشان این چیزها را از بزرگترها و پدر و مادرهایشان یاد می‌گیرند. این‌طوری نیست که حالا نسل قبل تربیت شده کامل است و می‌خواهد نسل بعدش را تربیت کند! البته مواردی هست ما خیلی خانواده‌ها و طبقاتی داریم که نسل قبل‌شان بسیار آدم‌های شریفی هستند ولی نسل بعد زباله شدند! عکسش هم داریم. نسل قبلش فاسد است اما بچه‌هایشان پاک هستند.

یک وقتی یک راننده تاکسی بود مشهد سوار شده بودم. اول فکر کردم شوخی می‌کند دارد من را دست می‌اندازد گفت آقا من نمی‌دانم چه کار کنم؟ این بچه‌های من یکسره مسجد و اردوی جهادی توی دانشگاه هستند! من فکر کردم دارد مسخره می‌کند. گفتم خب اشکالش چیست؟ گفت آخه من و مادرش نه اهل نماز هستیم نه اهل روزه نیستیم نمی‌دانم این بچه‌های ما چرا این‌طوری درآمدند؟ از این طرف برعکسش هم داریم.

یکی این مسئله تعلیم و یکی هم مسئله تربیت است. من اول یک مقدار مختصرتر راجع به تعلیم عرض کنم که امام به چه نکاتی اشاره می‌کرد و بعد یک بحثی راجع به تربیت. در باب تعلیم- حالا اگر من بخواهیم عین عبارات امام را بخوانم زیاد می‌شود – من بعضی از محورهایش را خدمت شما عرض می‌کنم. یکی در وصیتنامه امام دست‌کم در دو بند یکی مستقیم به آموزش و پرورش اشاره می‌کند و یکی هم راجع به فرهنگ عمومی بحث می‌کند که بخشی از آن حتماً در درجه اول به آموزش و پرورش مربوط است. یک بخشی از آن را امام می‌گوید به شما یاد دادند که نژاد آریایی و عرب، ضعیف هستند، نژاد اروپایی و غرب این‌ها قوی هستند. آن‌ها می‌توانند ما نمی‌توانیم و این را از بچه‌گی توی مدرسه‌ها توی مخ بچه‌ها کردند. که بطور تفصیل در وصیتنامه به آن می‌پردازند. یک کار بزرگ این است که این نسل بعدی طوری بار بیاید که بفهمد چه ظرفیت‌های عظیمی دارد هیچ کس مادرزاد ارباب یا برده کسی نیست. این خیلی نکته مهمی در حوزه تربیت است. در حوزه تعلیم هم که به اشاره عرض کردم حالا عبارات آن را می‌خوانم، در حوزه تعلیم 3- 4تا نکته خیلی مهم من اشاره می‌کنم از نکاتی که امام(ره) هم در جلسات‌شان با آموزش و پرورشی‌ها و معلم‌ها می‌گفت و هم در وصیتنامه‌اش می‌گفت. تعلیم و تربیت از دو سر افراط، یکی این که بیشتر قدیم‌ها مطرح بود از طریق ترس، تنبیه و تهدید، این تربیت اسلامی نیست. یکی این است که الآن بیشتر رایج شده، از جمله در این مدارس غیر انتفاعی، انگار نمی‌فهمند که مدرسه برای تربیت است نه برای خوشگذرانی که یک کاری کنیم به بچه پولدارها خوش بگذرد بعد هم کلاس‌های خاص ببینند تست بزنند بروند دانشگاه‌های خوب، هدف‌شان هم این باشد که بعد خارج بروند. من شنیدم متأسفانه دانشگاه‌های خوب و باکیفیتی مثل دانشگاه شریف که یک زمانی اوایل انقلاب شاید بیش از نیم یا اکثر دانشجویان آن خانواده متوسط به پایین بودند. الآن دانشگاه شریف اکثرشان نه همه، بچه سرمایه‌دار هستند که در مدارس غیر انتفاعی، ده‌ها میلیون در سال کار می‌کنند، تست می‌زنند و فقط هم توی این نخ هستند که بیایند دانشگاه شریف یا امیرکبیر به آمریکا و کانادا یا انگلیس بروند. یعنی یک نظام آموزشی طبقاتی غرب‌گرا دوباره بازسازی شده درست برخلاف اتفاقاتی که بعد از انقلاب و دهه 60 افتاد. خب این هم از آموزش و پرورش شروع می‌شود. هم این که فقط با تنبیه و تهدید و ترساندن و تحقیر، آموزش و پرورش از طریق تحقیر دانش‌آموز، ترساندن او، بی‌شخصیت بار آوردن او، امام(ره) می‌گوید این تربیت اسلامی نیست. تربیت اسلامی یعنی بتواند ارزش‌های خودش را بفهمد و به خودش احترام بگذارد. خودش را مؤثر بداند آن پلیس درون و وجدانش را بیدار و تقویت کند.

از این طرف هم، فکر کنند که آموزش و پرورش برای عیاشی است! مقدمه‌ای برای بیشتر خوردن از بقیه است. در انقلاب قرار این بود که پزشکی، مهندسی، و رشته‌های مختلف، تغییری که می‌کند در درجه اول در بُعد اخلاقی و تعهد اجتماعی‌اش باشد. ما در رشته‌های مختلف پزشکی، مهندسی به لحاظ فنی و علمی به شدت پیشرفت کردیم یعنی ایران در دنیا به لحاظ تولید مهندس و پزشک از خیلی کشورها سرآمد شد. یک زمانی ما حتی جزو دو – سه کشور اول جهان در جهت رشد این‌ها شدیم. اما اخلاق پزشکی و اخلاق مهندسی مدام ضعیف و ضعیف‌تر شد! با بعضی از کشورها مسابقه گذاشتیم که بگوییم ما بیشتر مهندس و پزشک داریم! اما مهندس و پزشک قرار بود قبل از این که مهندس و پزشک باشند آدم باشند. اگر پزشکی شدید که با درد مردم تجارت می‌کنید و به همه چیز مثل یک بانکدار و تاجر نگاه می‌کنید یا مهندسی باشید که تعهد و حقوق متقابل سرتان نشود خب اصلاً برای چه انقلاب کنید؟ با چه کسی دارید مسابقه می‌گذارید سر چی؟ یا این‌هایی که شرط ارتقاء همه اساتید را مقالاتی از ISA می‌گذارند برای چه داری کار می‌کنی؟ کل انرژی‌تان را گذاشتید برای یک مسابقه نمایشی؟ نظام آموزش و پرورش چه ارتباطی با مشکلات کشور دارد؟ 12 سال یک ملت در دوران کودکی که دوران تعلیم و تربیت است. دوستان می‌دانید که در دانشگاه تربیت نمی‌کنند یعنی خیلی نمی‌شود. در دانشگاه بیشتر جای تعلیم است. جای تربیت در مدرسه است. آموزش و پرورش تربیت می‌کند و می‌تواند بکند.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha