هر خانهای "مسکن" نیست (الگوی "مسکن و شهرسازی" و "و انقلاب در "سبک زندگی")
روز معماری و شهرسازی و بزرگداشت نابغه معماری، علامه شیخ بهایی) _ ۱۳۹۳ {بنیاد مسکن انقلاب اسلامی}
بسمالله الرحمن الرحیم
دعوت فرمودند در این محضر شریف. نکاتی را که البته برای شما و دیگران خیلی واضحتر است اما توجه دادن و توجه یافتن اینها به نفع جامعه است عرض کنم. چون بنیاد مسکن انقلاب اسلامی است و گویی که انقلاب اسلامی یک نگاه ویژهای به مسکن و شهرسازی دارد یا چنین پیشفرضی وجود دارد یک مقداری راجع به این نسبت صحبت کنیم که متأسفانه همیشه خیلی کم صحبت شده است.
شما میدانید کسانی که منادی تمدنهای دیگری بودند راجع به مسکن، معماری و شهرسازی از منظر ایدئولوژیک نظریهپردازی کردهاند. من سروران عزیز را ارجاع میدهم که بروید ببینید مارکسیستها از ساختمان مارکسیستی سخن گفتهاند. شهرسازی سوسیالیستی. نظام سرمایهداری در باب نگاه سرمایهسالارانه به مفهوم مسکن و شهرسازی تئوریپردازی کردند و کتابهایشان در دانشگاههای دنیا دارد تدریس میشود. فقط از جنبه فنی به مصالح سیمان و آهن نگاه نکردند. ارتباط بین مصالح و آهن و آجر و سیمان را هم با حقوق اجتماعی دیدند و هم با اخلاق اجتماعی بر اساس مبانی مادی خودشان دیدند.
کمترین و نخستین کاربرد مسکن، مسئله امنیت از سرما و گرما و تعریف یک حریم خصوصی است. اگر این نباشد که دیگر هیچی نیست این لانه هم نیست چه برسد به خانه. اما نگاه اسلامی به مسئله مسکن با توجه به تعامل، یعنی هم تأثیر و هم تأثری که مسکن و شهرسازی و معماری میگذارد روی اخلاق عمومی و فرهنگ عمومی، حقوق عمومی و امنیت روانی و مفهوم آرامش، دوستیها و دشمنیهای اجتماعی، رقابتهای مثبت یا حسادتهای منفی، از این منظر به مسئله مسکن، معماری و شهرسازی و تأثیر آن در سبک زندگی اشاره شده، اشارات فوقالعاده دقیقی است متأسفانه ما روی این ابعاد اجتهاد نکردیم و خیلی گذرا عبور کردیم. ضرورت دارد کسانی که با مبانی و مفاهیم فلسفی، اخلاقی، حقوقی که در حوزه معماری و شهرسازی در دنیا مطرح است آشنا با آنها و در عین آنها مجتهدانه سراغ کتاب و سنت بروند و ما باید کرسی درس خارج فقه در حوزه فقه مسکن و معماری و شهرسازی داشته باشیم که از جنبه فنی معماری نه، آن کار دانشکده معماری است، بلکه از جنبه فرهنگی، تربیتی، حقوقی، اخلاقی به مقوله معماری، مسکن و شهرسازی نگاه کنند. اگر نماز در خانه غصبی باطل است یعنی به مسئله خانه، صرفاً به مفهوم غریزی خانه حفاظت از سرما، گرما نگاه نکردند یک مسئله حقوقی و اخلاقی هم هست. ساکن شدن ضمن عطف توجه به حقوق دیگران، یک مفهوم فوقالعاده مهم فرهنگی، حقوقی و اخلاقی است. هر خانهای به هر قیمتی نمیخواهیم. در آن خانه کمترین شرط ایمان که نماز و ارتباط با خداوند است تحقق نخواهد یافت. از همین مسائل ظاهراً کوچک و ظاهراً بیربط با مسئله فرهنگ معماری و شهرسازی خواهیم دید مفاهیم فلسفی، اخلاقی، عرفانی، حتی کلامی و به وضوح مسائل فقهی و اخلاق عملی وجود دارد که اگر نگاه جامع بکنیم از نظر فقهی و اخلاقی، یک دریا بحث است در باب معماری، مسکن و شهرسازی. مثلاً اگر دعوت به صله رحم میشود ارتباط آن را با معماری و شهرسازی و مسکن باید دریافت. چگونه شهری، چگونه آپارتمانی و چگونه خانهای بسازیم که به صله ارحام کمک کند و چگونه شهری صله ارحام را تضعیف میکند؟ اگر قرآن کریم راجع به حریم خصوصی میفرماید که وقتی بچهها میخواهند به اتاق پدر و مادر بروند در بزنند و اجازه بگیرند، درست است که از یک طرف این یک مفهوم تربیتی و اخلاقی است دارد حریم جنسی و اخلاقی در درون خانه را آموزش میدهد. حقوق خصوصی را آموزش میدهد اما در عین حال یک سر آن به مسئله معماری متصل است. یعنی معماری باید به نحوی صورت بگیرد که اتاق خواب پدر و مادر در مرئا و مسمع بچهها نباشد. یا میهمان حریم خصوصی داشته باشد. اگر میفرماید آبروی انسان و مومن مهم است این معنیاش این است که دستشویی را نباید یک جایی بسازی که همه توی هال نشستند مهمان شما میخواهد دستشویی برود با ترس و لرز برود که نکند یک صدای مشکوکی نامشکوکی به گوش بقیه بخورد! یعنی با ترس و لرز طرف به دستشویی برود.
دقت کنید مفاهیم مختلف اخلاقی و حقوقی وجود دارد که اگر به لوازم نظری و ملزومات عملی آن بیندیشیم میبینیم در حوزه مسکن، شهرسازی و معماری، بخصوص در شهرسازی، منطقهبندی دخالت دارد. اگر در فرهنگ اسلامی، افسردگی، کسالت، راهی به سوی نفاق است حتی علامت نفاق است و نشاط علامت ایمان و مؤمن است. معنی این است که در معماری و شهرسازی باید هر چیزی که افسردگی ایجاد میکند و در خانه یا در محله و شهر گسترش میدهد با آن مبارزه بشود و هرچه که نشاط سالم ایجاد میکند معماری و شهرسازی اسلامی، معماری و شهرسازی ضد افسردگی و به نفع نشاط است. حریم خصوصی و حریم عمومی هر دو را باید تعریف کند. اگر میگویند آگاهی و علم، یعنی در شهرسازی تقسیمبندی مناطق آموزشی، مسجد، مدرسه، کتابخانه باید طوری باشد که تمام محلات دسترسی داشته باشند. یک بُعد مسئله مسکن عدالت اقتصادی و طبقاتی است همه مسکن داشته باشند. نمیگوییم همه خانهها عین هم یک دست باشد ولی هم شکیل و زیبا بودن. روایت دارد که یکی از علائم خانه مومن این است که این خانه تمیز و خوشبوست. خب این یعنی شهر بدبو، شهرسازی که لجن است، بیقواره است، شکیل نیست، یک آدمی وارد به شهر میشود حالش بهم میخورد، بوی فاضلاب و گنداب آن را میشنود، به در و دیوار آن نگاه میکند کسل میشود، در خانه شما میآید دلش باز نیست، دلش میگیرد. نه از باب کوچک و بزرگی و فقر و غنا، بلکه از باب نظافت و زیباپرداختن به مسئله، خب این معلوم میشود شهرسازی و معماری غیر اسلامی و اسلامی دارد. کسی از یاران سیدالشهداء(ع) درب منزل ایشان میآید. ایشان دعوت میکنند او وارد میشود تا سیدالشهداء(ع) میروند کاری بکنند برگردند ایشان اشتباهی میرود توی اتاقی که اول بود که اتاق همسر سیدالشهداء(ع) است. میگوید بهبه اتاق به این شیکی و قشنگی که در و دیوارش تزئیین شده! سیدالشهداء(ع) فرمودند اینجا اتاق خانم من است. اولاً وقتی که ازدواج میکنیم مهریه همسرمان را همان اول میدهیم. این هم جزو رسمهای غلط ماهاست که مهریه را نمیدهند یا آخر موقع طلاق میدهند و آن را هم نمیدهند. مهریه در اسلام، فرمودند وقتی ازدواج میکنیم همان اول مهریه را میدهیم و ایشان با حق مالی که دارد همسر من دوست دارد اتاقش را تزیین کند. اشرافی نیست اما زیبا هست. اما اتاق من این طرف هست. گفت حضرت من را به اتاق خودش برد دیدیم زمین خالی و یک حصیر است و هیچی نیست. ضمن این که روشن باشد همسر آدم حق دارد در خانه یک اتاق خصوصی داشته باشد که حتی دوست دارد به آن حریم خصوصی و اتاق خصوصی برسد. آنهایی که امکان این را دارند یک وقتی کسی این امکان را ندارد. وقتی میتوانید فرمودند یکی از علامت سعادت و زندگی خوب اسلامی خانه وسیع است. هر خانهای و هر معماریای و هر شهرسازیای، هر منطقهبندی که مثلاً عدالت در توزیع نور رعایت نشود یعنی یک خانه یا یک محله نور ندارد یکی نور دارد. یک جای شهر پر از سبزه و درخت است اما یک جا حتی یک درخت هم نیست. اینقدر در روایات ما در مورد فضای سبز تأکید شده که حتی میفرمایند نگاه به درخت و شنیدن صدای آب روح شما را تازه میکند، به نور چشم شما اضافه میکند و آرامش میدهد. این یعنی چه؟ یعنی شهر مسلمان و خانه اسلامی باید آب و درخت داشته باشد. اگر اضرار به مردم حرام است یعنی هر چیزی که دود و جنگ اعصاب و ترافیک ایجاد میکند حرام است. یعنی باید در شهرسازی و معماری کاری کنید که اینها را به حداقل برسانید. عقل و شرع هم این را میگوید. انسانها یک حریم خصوصی میخواهند، سکوت میخواهند، امنیت میخواهند و... به تعبیر روایات خِصب، رفاه؛ رفاه متوسط غیر اشرافی، این یعنی معماری و شهرسازی باید به این سمت باشد. در روایت ما میفرمایند برنامهریزی که میکنید «ساعةٌ للذه» یک بخشی از زندگی را حتماً برای تفریحات سالم مشروع برنامهریزی کنید. یعنی چی؟ یعنی معماری و شهرسازی اسلامی باید نهاد تفریحات سالم را حتماً ببیند و تعریف کند چون خدا با انسان سروکار دارد و خدا این انسان را خلق کرده و خدا بهتر از هر کسی میداند این انسان نیاز جنسی دارد، نیاز به تفریح دارد، نیاز به غذا دارد، نیاز به بیمارستان دارد. فکر کنیم که شهر اسلامی شهری است که فقط به مسجد آن فکر کنیم یا معماریها همه به شکل گنبد و گلدستهای باشد این شهر اسلامی میشود! اینها اشتباه است. در هیچ آیه و حدیثی توصیه نشدیم که حتماً ساختمانهایتان را به این شکل یا به آن شکل بسازید. به ما معیار دادند شکل ساختمان را به ما نگفتند و تعیین نکردند. معیار دادند و همه معیارها هم حقوقی، اخلاقی و تربیتی است. عدالت است. رعایت حقوق همدیگر است، اخلاق اسلامی است، مثلاً حسد باعث سقوط انسان است. شهرسازی که روح حسد را در یک جامعه تحریک کند این شهرسازی غیر اسلامی است. این طرف شهر یک اتاق هم گیرش نمیآید آن طرف شهر، طرف باید فقط نیم ساعت نگاه کند و حسرت بخورد. خب اگر معماری اسلامی منهای حرص، منهای حسد و منهای تکبر است یعنی شهرسازی و معماری ما نباید حرص و حسد و تکبر را در جامعه تقویت کند بلکه باید آن را تضعیف کند.
ببینید تمام اخلاق و فقه اسلامی و تمام مفاهیم تربیتی آن، همه اینها به همه ابعاد و سبک زندگی، از جمله به مسئله شهرسازی، مسکن و معماری ارتباط دارد ما این ارتباط را متوجه نیستیم. از کنار آن عبور میکنیم. حضرت که در آخرالزمان تشریف میآورند روایت دارد که ایشان فرمان میدهند یکسری از مساجد را خراب کنند – خیلی جالب است – میفرماید مساجدی که «تزخرف» مساجدی که به سبک اشرافی ساخته میشود که شبیه کاخ است، شبیه کلیساست، «عریش» عریش موسی، مسجد باید شکوه معنوی داشته باشد نه شکوه مادی. شکوه مادی برای کاخ و کلیساست. این تصور که در شهر اسلامی یک مسجد مثل کاخ بسازیم! فرمود بدا مسجدی که جمعیت زیاد است، تشریفاتی است اما نمازگزارها قلبهایشان از هم جداست و به فکر هم نیستند با هم برادر نیستند این مسجد باید خراب بشود. آن مسجد سادهای که همه با هم برادر هستند، موحد هستند، در برابر خدای متعال خاضع هستند آن مسجد خانه خداست. میفرماید که به باطن مسجدها برسید. به قلب آدمها برسید. جوانها دارند کشتی میگیرند، وزنهبرداری میکنند، پیامبر(ص) تشویق میکنند و جالب است خودشان هم مشارکت میکنند و خودشان کشتی گرفتند و وزنهبرداری کردند و مسابقه اسبسواری و شترسواری کردند. این یعنی شهرسازی اسلامی باید نماد ورزش و سرگرمی را در یک محیط سالم حتماً ببیند وگرنه شهر اسلامی نیست و آن محله، محله اسلامی نیست و الا این بچه را مجبور میکنید که برای تفریح و ورزش به محیطهای ناسالم برود.
شهرسازی و مسکن، آنچه که اخلاق و احکام اسلامی، هر نوع معماری و شهرسازیای که فرد و جامعه و خانواده را به سمت ارزشها نمیگویم هُل بدهد، تشویق و تسهیل کند آن شهرسازی و معماری، اسلامی و اسلامیتر است هر کدام نکند غیر اسلامی و غیر اسلامیتر است. فکر کردند معماری اسلامی یعنی گنبد و کاشیکاری، مثل معماری دوران صفوی، هرجا باشد اسلامی است و هرجا نباشد اسلامی نیست. معماری دوران صفوی معماری قشنگ و خوبی است اما ربطی به قرآن و حدیث ندارد یک کار مسلمانانه قشنگی است. اسلام طرفدار سرور است. ادخال السرور، در قلب انسان و مؤمن عبادت است. خب آن شهرسازی که سرور میآورد اسلامی است. اما ضد غفلت است. آن معماری و شهرسازی که غافل میکند، افراد را غافل میکند غرق در مادیات و دنیا میکند و حرص میآورد این شهرسازی غیر اسلامی است. آن وقت این جزئیات را چه کسانی باید به دانشکدههای معماری ما بگویند؟ این جور وقتها میگویند در کل! همینطوری که کلی شعار میدهند وقتی میگوییم یک نمونه بگویید میگویند نه، ما همینطوری در کل گفتیم! در کل نگوییم، در جزء بگوییم. یعنی 200 تا پایاننامه راجع به همین ابعادی که عرض کردم نوشته بشود. دوتا درس خارج داشته باشیم، صورت مسئلههای فنی و علمیاش را بگوییم، پاسخهای حقوقی و اخلاقی و تربیتیاش را استنباط کنیم. بحث کنیم. کفار این کار را کردند. از منظر ایدئولوژی خودشان بحث کردند. قرآن شریف به خانه چطوری نگاه کرده است؟ «والله جعل لکم من بیوتکم سکنا» فلسفه بیت و خانه سَکَن و آرامش است. هر نوع معماری و شهرسازی که آرامش را از انسان سلب کند خلاف فلسفه خانه در قرآن است. میفرماید فلسفه خانه، خانه فقط ساختمان نیست ما ساختمان نمیخواهیم، طویله هم ساختمان است، اداره، بازار، همه ساختمانها ساختمان است اما هدف خانه و فلسفه خانه فقط این نیست که این بدن را یک جایی پرت کنید و تا صبح بیفتد. «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً...» (نحل/ 80)؛ هدف، سَکَن است. پس معماری و شهرسازی که اضطراب و استرس را به حداقل برساند و سکن و آرامش را زیاد کند و سکن یک چیز قابل اندازهگیری است. کدام خانواده مدام دچار استرس است؟ روانی است؟ وقتی که شما خانه ندارید آرامش ندارید ولی اینطور نیست که هرکس خانه دارد آرامش دارد. هر خانهای مسکن نیست. خانه کافی نیست مسکن لازم است و کافی است. اما خانه به عنوان یک حداقل لازم است. آدم مستأجر اهمیت خانه را میفهمد. از آن بیشتر کسی میفهمد که حتی نمیتواند یک اتاق اجاره کند. او میفهمد یک خانه چقدر مهم است. ما ده بار خانه عوض کردیم، یک عالمه هم کتاب داشتم ما از وقتی که خانه را میگرفتیم تا وقتی که مستقر میشدیم چند ماه طول میکشید ما فقط چند ماه زندگی میکردیم، نه فقط ما، همه همینطور بودند. دوباره از چند ماه مانده به سر سال، اضطرابها شروع میشود که من حالا چه کار کنم؟
خب قرآن یک) مسئله سکن را میفرماید و دو) حتی خانهای که در حال حرکت هستید انسان متحرک «وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُیُوتاً تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ إِقامَتِکُمْ...» (نحل/ همان)؛ اینها که کوچنشین و مهاجر هستند و یک جا ساکن زندگی نمیکنند همین الآن که ما داریم با شما صحبت میکنیم چند صد میلیون زندگیهای متحرک در دنیا هست. به فلسفه آن توجه کنید «تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ إِقامَتِکُمْ» این «تَسْتَخِفُّونَها» یعنی در هر صورت برای شما آسان باشد، حمل آن برای شما آسان باشد چه روزی که کوچ میکنید میروید و چه روزی که برمیگردید و دوباره مقیم میشوید. یعنی خدای متعال به خانه برای سکونت و آرامش اعصاب و آرامش روانی توجه میفرماید. یکی به این مسئله آسان بودن «تستخفونها» یعنی فلسفه معماری و شهرسازی اسلامی به بُعد راحت بودن «استخفاف» سبک بودن و آرامش توجه ویژه دارد. این را برای سعادت اخروی لازم میداند لذا بنیاد مسکن یا هر کسی که کار میکند برای این که بیمسکن صاحب مسکن بشود دارد جهاد فیسبیلالله میکند چون کمک میکند به شرایط رشد و تکامل معنوی مردم، چون آدم بدون خانه نمیتواند رشد معنوی هم بکند مگر یک حداقلی از اولیاءالله که اینها در غار و بیابان و جنگل و وسط دشت هم باشند اینها کاری ندارند مشغول فکر و ذکرشان هستند و الا 95 درصد مردم مثل ما و شماها اگر خانه نداشته باشیم میگوییم خانه چیست بالاخره شما 60- 70 سال که بیشتر اینجا نیستید دارید به سوی خدا و لقاءالله میروید برو آماده لقاءالله شو! میگوید آقا به جان خودم اگر خانه نداشته باشم نمیتواند آماده لقاءالله بشوم! ازدواج نکنم، مشکل است. کتابخانه نباشد، مدرسه نباشد و بیمارستان نباشد و... اگر همه اینها خودش هدف باشد تمدن سکولار میشود. معماری و شهرسازی سکولار، یعنی دنیامحور، یعنی فقط به لذت و آسایش دنیوی فکر میکند نه به رشد. اما اگر همه اینها به عنوان وسیلهای در خدمت هدف متعالی که عدالت و تعالی است قرار بگیرد دیگر هیچ کدام از اینها دنیوی نیست همه اینها الهی و معنوی است. همهاش آخرت است. این که پیامبر(ص) فرمودند: «من سعادة المسلم سعة المسکن...» که البته معنیاش را دیدم... دیدم یک بنده خدایی یک خانهای یک کاخ خیلی بزرگ درست کرده، دوستان به او طعنه زدند که این چه خانهای است که میسازی؟ گفت شماها چپزده و کمونیست و سوسیالیست هستید. پیامبر(ص) فرمودند یکی از علائم و سعادت آدم این است که خانه بزرگ داشته باشد. پیامبر(ص) فرمود: «من سعادة المرء المسلم الزوجة الصالحة والمسکن الواسع والمرکب البهی...» امام باقر(ع) فرمود: «مِنْ شَقَاءِ اَلْعَیْشِ ضِیقُ اَلْمَنْزِلِ» یکی از علائم زندگی بد و بدبخت خانه کوچک نُقلی است که نمیتوانی در آن نفس بکشی. امام صادق(ع) فرمودند: «لِلْمُؤْمِنِ رَاحَةٌ فِی سَعَةِ اَلْمَنْزِلِ» مؤمن در خانه وسیع و بزرگ راحت است. گفتم اینها را دیدی، اما آن همه آیات و روایاتی که میگوید مساوات و مواسات و انفاق، که کسانی که یک اتاق هم گیر نمیآورند توی فامیل تو هستند، کنار تو هستند، آشنای تو هستند به آنها محل نگذاری بروی خانه اینطوری 1500 متر درست کنی! اینطوری که نگفتند. اولاً آن سعادتی که میگویند برای همه است نه با این تفاوت. ولی اگر آن مسئله عدالت اقتصادی و برادری مواسات و مساوات رعایت بشود یعنی فرض کنید امکانی هست برای ساختن خانه برای همه، آیا خانه کوچک اسلامی است یا خانه بزرگ و وسیع؟ حتماً خانه وسیع. چرا؟ این معنیاش این است که مسکنسازی و شهرسازی و معماری شما با سعادت و شقاوت شما ارتباط دارد. معنی این احادیث و روایاتی که از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) خواندیم غیر این است؟ سعادت و شقاوت ارتباط دارد با سعه منزل و ضیق منزل. البته ممکن است کسی بگوید منظور از این سعادت و شقاوت فقط خوشبختی و بدبختی دنیوی است ولی ما حواسمان هست که در کتاب و سنت خوشبختی و بدبختی دنیوی فقط را ملاک نمیدانند وقتی میگویند سعادت و شقاوت، یعنی سعادت و شقاوت دنیا و آخرت را دارند میگویند نه فقط دنیا را.
معماری و شهرسازی با سعادت و شقاوت فرد، خانواده و جامعه ارتباط دارد. به شرط عدالت، چون اسلام هم از موضع عدالت به مسکن و شهرسازی نگاه میکند که فاصلههای طبقاتی نباشد یک شهر گدا، محلات گدا و محلات اشرافی و سوپر اشرافی، یک شهر اسلامی و شهرسازی اسلامی نیست. این بُعد عدالت اقتصادی آن است و از بُعد اخلاقی هم به شهرسازی و معماری نگاه میکند و ملاکهای بسیاری وجود دارد که من به چندتای آن اشاره کردم. از بُعد حقوقی اشاره میکند.
یکی هم مسئله حقوقی ببینید راوی میگوید گفتم «إن لی رجلا دینا فی » امام فرمودند: «اعیذ بالله »
-این خیلی حرف عجیبی است – این یعنی چه؟ یعنی امام صادق(ع) شأن خانه و مسکن را تا چه حد بالا میداند. حالا برای بعضی از دوستانی که طلبه و اهل علم نیستند من برای آنها عرض میکنم. معنی روایت این است که طرف میگوید آقا کسی به من بدهکار است میخواهد خانهاش را بفروشد و قرض خود را بپردازد. امام صادق(ع) فرمودند به خدا پناه ببر و خدا تو را باید از این خطای بزرگ حفظ کند که «ان تخرجه من راسه» مبادا از زیر سایه بالای سر او را بیرون بیاوری؟ تو چطور حاضر میشوی که کسی برود خانهاش را بفروشد و بیخانمان و آواره بشود برای این که قرض تو را بدهد؟ مشکلاتت را تحمل کن و هیچ خانوادهای را بیخانه نکن. و طوری اصحابشان را تربیت کرده بودند که ابنابیعمیر از امام صادق(ع) روایت نقل میکند که، «کان ابن ابیعمیر رجلاً بزازا درهم فذهب ماله ... و فخذه» شبیه همین قضیه است. ابنابیعمیر بزاز است از یاران امام صادق(ع) است میگوید ده هزار درهم، ده هزار سکه از کسی طلب داشتم طرف اموالش رفت فقیر شد، بعد رفت خانهاش را به ده هزار درهم فروخت و درِ خانه من آمد. دقالباب کرد محمدبنابیعمیر بیرون آمد – ببینید اهل بیت(ع) چگونه یارانشان را تربیت کرده بودند – طرف گفت این مال شما که من بدهکار بودم بگیر. ابنابیعمیر نمیگوید خیلی خب دستت درد نکند برو! این را نمیگوید. میگوید تو که وضع مالیات خوب نبود. – نگران طرف است فقط منافع خودش را نمیبیند - میگوید وضع مالی تو که خوب نبود چطور این همه پول را برداشتی یک مرتبه آوردی؟ «فان لک هذا المال» ارث بردی؟ میگوید نه. میگوید کسی به تو پولی بخشیده که یک مرتبه این همه پول آوردی؟ میگوید نه. «لا» پس چی؟ «بعت داری» خانهام را فروختم بیاورم به تو بدهم. ابنابیعمیر گفت من از فرزند پیامبر شنیدم که گفت: «لایخرَجُ الرّجُلُ مِن مَسقَطِ رأسِه بِالدَّینِ» در فقه ما در تمدن ما هرگز اجازه نمیدهیم کسی بخاطر قرض و بدهکاری از خانهاش، از وطنش آواره و بیرون بشود. «ارفعها» پولت را بگیر «و لا حاجت...» من به این پول احتیاج ندارم. این پول به قیمت نابودی تو خانواده تو دارد تمام میشود. – بخش بعدیاش جالب است – میگوید نه این که فکر کنی وضع من خوب است؟ «إنی محتاج فی وقتی هذا إلى درهم وما یدخل ملکی منها درهم» بخدا همین لحظهای که دارم با تو این حرف را میزنم من حتی به یک درهم احتیاج دارم اینقدر وضع من خراب است اما «و ما یدخل ملکی درهم» یکی از این سکهها را وارد اموالم نخواهم کرد. برو سریع خانهات را پس بگیر و در خانهات زندگی کن.
یکی هم کسانی که بتوانند خانه بدهند و خانه خالی داشته باشند و ندهند و خانوادهای آواره بشود، در حدیث قدسی رسولالله(ص) فرمود خدای متعال به فرشتگان خود که «ملائکتی» این خانه خالی داشت و میتوانست بدهد ولی نداد «فعزتی لا یسکن جنانی ابدا» هرگز اجازه نمیدهم این آدم وارد بهشت بشود. گفتند نزدیک نیم میلیون خانه خالی در تهران است.
یکی هم عقلانیت در شهرسازی و معماری در جامعه اسلامی؛ «قال معمربن خلاد: ان ابا الحسن اشترى دارا وامر مولى له ان یتحول الیها وقال: ان منزلک ضیق» یک خانهای اماام رضا(ع) با پول خودشان خریدند به یکی از شیعیانشان که مشکل مالی داشت کلید را به او دادند و گفتند برو اثاثکشی یک خانه برای تو گرفتم به آن خانه برو. گفت آقا خانه داشتم نمیخواستم شما زحمت بکشید. امام(ع) فرمودند نه، «إن منزلتک ضیق» خانهات خیلی کوچک است زن و بچهات نمیتوانند نفس بکشند. او گفت: «فقال: قد أحدث هذه الدار أبی» این خانه از پدرم به من ارث رسیده نمیخواهم آن را از دست بدهم آن یادگار پدرم هست. امام رضا(ع) – احتمالاً چون با او آشنا بودند با او شوخی میکردند و الا ادب حضرت رضا(ع) زبانزد است چون ایشان در مناظره با دشمنانشان اینقدر مؤدب است که آدم لذت میبرد- دیدید در توحید و در احتجاج که امام رضا(ع) با ایدئولوگهای کفر دارد مناظره میکند و طرف دارد شکست میخورد امام رضا(ع) میگوید که «خلّونی و ایاه» جلسه رسمی تمام است و من را با ایشان تنها بگذارید. امام نمیخواهد که جلوی جمع آبروی او برود. حضرت رضا(ع) با ایشان خلوت میکنند و در جلسه خصوصی بقیه سؤالات ایشان را جواب میدهند. خود آن بنده خدا نقل کرده – عین روایت هست بروید این عبارات را ملاحظه کنید – میگوید آمدم بیفتم روی پایش ایشان نگذاشت، آمدم دست ایشان را ببوسم ایشان نگذاشت و من را بغل کرد و امام(ع) پیشانی من را بوسید. این قدر با ادب با من برخورد کرد. اینجا او حتماً از یارانش بوده که امام به او میگوید خانهات کوچک است او میگوید نه، این یادگار پدرم هست. «إن کان أبوک احمق» اگر پدرت خل بوده «ینبغی ان تکون مثله» تو هم میخواهی آنگونه باشی؟ این چه خانهای است، بچههای تو توی هم میلولند! حریم خصوصی برای شما وجود ندارد. اینهایی که در این خانهها هستند که 10- 20 نفر در یک خانه هستند پدر و مادرها مدام باید بچهها را دنبال نخود سیاه بفرستند آنها هم میروند نخودسیاه را زود میآورند. آخه اینجا جای زندگی است؟
عقلانیت در مسکن و شهرسازی؛ جامعه عقلانی و سبک زندگی عقلانی، نیازهای طبیعی نه اضافی، طبق همان ملاحظات میطلبد. نظام سرمایهداری تعریف ایدئولوژیک از معماری و شهرسازی کرده است. نظام مارکسیستی تعریف کرده، نظام و تمدن اسلامی باید تعریف کند و این اسلام هم که میگویم به مذهب کاری ندارد، این شیعه و سنی و جعفری و شافعی و مالکی، در این قضیه با هم هیچ فرقی ندارند و اینها احکام اسلامی و احکام کلی اسلامی است نه دانشگاههای معماری و شهرسازی نظریهپردازی کردند به حسب نیازهای مردم کشور، که مناطق کویری باید چگونه خانه و شهرسازی باشد؟ آنجا که آب نیست و مدام طوفان و خاک است. آنجا که جنگل است چطور؟ آنجا که کوهستانی است چطور؟ خب اینها کار دانشگاههای ماست نه این که طوطیوار کتابها را میخوانند حفظ میکنند پایاننامه مینویسند مدرک میگیرند! خب راه بیفتید در جامعه، و ببینید مشکل مسکن و شهرسازی این جامعه به حسب موقعیتهای جغرافیایی و امکاناتش چگونه است؟ چه مشکلاتی است و چگونه باید حل بشود؟ که یک مرتبه سیل نیاید نصف شهر را خراب کند، زلزله آمد زیر آوار کشته نشوند. خب یک جاهایی نشستند کار کردند، اینها مسئولیت شرعی ندارد؟ اینها جان و مال و خون مردم نیست؟ شما برای کبود شدن دست یک کسی باید دیه بدهید، زلزله و سیل میآید همان خدا به تو گفته که عقلت را به کار بینداز و خانهات را سر راه سیل بنا نکن. همان خدا گفته عقل، همان خدا گفته باید دقت کنید. همان خدا فرموده عقل معاش، فرموده «تقدیرالمعیشه» یعنی اندازهگیری زندگی و رعایت درست زندگی، همین عقلانیتی که امام رضا(ع) میگویند اگر پدرت احمق بود تو هم باید احمق باشی؟! یعنی ما برویم خانهها را طوری بسازیم و بعد هم بگوییم اینها بلایای طبیعی و امتحان الهی است! بله، آنها امتحان الهی هست اما نتیجهای که از آن میگیریم این نیست که احمق باشیم.
یک الگوهای سرمایهداری که اینها به شهر چگونه نگاه میکنند از ساختمان به مفهوم سوسیالیستی و کمونیستی. ظاهر آن مصالح و آهن و پولاد است اما باطن آن ایدئولوژی هست، حقوق هست، اخلاق هست، نگاه مکتبی هست، تعریف انسان است. از انسان چه تعریفی دارید؟ نگاهتان به وظیفه، به مرگ، به زندگی، به بیماری، سلامت.
یک تعبیری "جورج زیمن" جامعهشناسان مشهور غربی دارد در حوزه فلسفه شهر و شهرسازی یک بحثی طبق مبانی خودش دارد. ادعای نظام لیبرال سرمایهداری این است که ما به فرد و حقوق خصوصی توجه داریم برخلاف کمونیستها و برخلاف مذهب که مذهب به فرد توجهی ندارد کمونیستها هم که فرد را قبول ندارند جامعه و همه چیز را عمومی و دولتی میبینند! میخواهد راجع به فلسفه شهرسازی و معماری بحث کند قاعدتاً ما باید توقع داشته باشیم که توجه ویژه کند به حریم خصوصی و مسئله حقوق فرد. وقتی خودش دارد الگوی سرمایهداری شهرسازی و معماری را تعریف میکند و میگوید این وسط انسان به عنوان یک فرد دیده نمیشود، له میشود. تنها چیزی که اینجا مطرح است سود سرمایهدار و مسابقه لذت است که فلسفه اخلاق لیبرالی است. فلسفه اخلاق لیبرالی طرفدار اصالت لذت است. فلسفه اقتصاد آن طرفدار اصالت سود است. فلسفه سیاسیاش طرفدار اصالت لذت جمعی و سود جمعی است که با پروتکل و قرارداد و کنترات اجتماعی مثل دموکراسی به توافق برسیم که بیشترین لذت را ببریم و کمترین مصیبت را بکشیم مهمترین خصوصیت الگوی سرمایهداری در حوزه شهرسازی و معماری اقتصادی محض دیدن شهر است یعنی وقتی به شهر بزرگ نظر میکنیم برای این که چه کار کنیم که یک شهر ایدهآل باشد توجهی به مسائل عدالت اجتماعی، به مسئله اخلاق، به مسئله آرامش نیست. مسئله اصلی سود سرمایهدار است. باید چه کار کنیم؟ مسابقه لذت و چشمچرانی، چشم چرانی نه فقط به آدمها بلکه به در و دیوار شهر، چیزهای لوکس، سروصدا، بیا و برو، هیجانهای کاذب، مشتری جذب کردن، یعنی فلسفه اصلی این است که انسان به عنوان مشتری دیده میشود. انسان جز مشتری چیزی نیست. حالا با این نگاه بیا شهرسازی کن، محله بساز، پارک بساز، تفریحگاه بساز، خانه بساز، رسانه بساز، دانشگاه بساز، پارک بساز و... چطور پارکی میسازی؟ پارک با ضوابط کمونیستی یا پارک با ضوابط سرمایهداری؟ سهجور پارک از توی این بیرون میآید نه این که درختهای آن مثلاً برعکس است و سرش پایین است! نه، مسئله سر شاخه و درخت نیست. مباحث تجربی و فنی و ریاضی و مهارتی سر جایش، چه چیزهایی برایتان اولویت پیدا میکند؟ در نگاه سکولار و مادیمحور چه چیزهایی اولویت اصلی است؟ کدامها فرعی است؟ وقتی تزاحم پیدا شد کدامها باید قربانی کدام بشود؟ آرامش مهمتر است یا سود؟ تعاون بر برّ، تعاون جمعی مهمتر است یا سود شخصی؟ بانک آن هم با هم فرق میکند. ظاهر سختافزار آن یکی است، نرم افزار و جهتگیریاش فرق میکند. در یک بانک هدف رشد ربوی سرمایه است که پول، پول بیاورد بدون هیچ خدمت اجتماعی، در یک بانک مسئله و فلسفهاش این است که پول سرگردان بیفایده را تجمیع کند و وارد بازار تولید و رونق کار و پیشرفت جامعه و حل مشکلات جامعه بکند با یک سود مشروع. خب اینها دو جور است و ظاهر همهاش یکی است.
آن روز داشتم از یک خیابانی رد میشدم باور کنید دیدم بیش از 20 بانک در یک خیابان بود. کمدی است! ایران دو برابر آلمان بانک دارد. آلمان فعالترین اقتصاد اروپاست. انگلیس که مرکز نظام سرمایهداری، و شروع تئوری نظام سرمایهداری بوده بانکهایش از ما خیلی کمتر است. انواع و اقسام بانکها. من حرام و حلالش را نمیدانم فلسفه اینها چیست؟ با دوستان شمردیم نزدیک به 20تا از انواع و اقسام بانکها بود. از مغازه، از بقالی، از نانوانی، از همه چیز بیشتر بود! خب اینها عقل است یا آن احمقی که امام رضا(ع) میگوید همین است.
شهر بزرگ در معماری و شهرسازی و مسکن در نگاه سرمایهداری؛ شهر چیست؟ شهر فقط مرکز مقر پولی است. تمرکز مبادلات، تنوع معاملات و ارزش صرفاً ابزاری دادن به شهر و مسکن. مبادلات ساده روستایی یا شهرستانی در یک شهر یا شهرستان کوچک یا روستا فرق دارد با آنچه که در یک شهر بزرگ سرمایهداری است و این تفاوت این دو نوع معماری و شهرسازی مربوط به فلسفه اقتصادی شهر است. اقتصاد پولی، هم منشأ آن تسلط منطق صرفاً مادی و اخلاق مادی است و هم آثار آن هست. حتی نوع تبلیغ شهری. تبلیغ پول مفت. دیدید چقدر در شهر و در تلویزیون تبلیغ پول مفت میشود؟ مثلاً اینطوری کنید یک مرتبه در یک ماشین را باز میکنند همینطوری اسکناس بیرون میریزد! سکه بیرون میریزد! این تبلیغ به مفتخوری تبلیغ اسلامی است؟! تبلیغ کالاهای اشرافی غیر لازم برای زندگی که گاهی قیمت این کالا به اندازه تمام اجاره یک کسی در ماه است یا نصف آن. تشویق به الگوی زندگی مصرفی و کالاهای شیک مصرفی غیر لازم. به جای این که تولیدات داخلی را تبلیغ کنید، به جای این که سبک زندگی درست را تبلیغ کنید نه سبک زندگی مصرفگرا را، ببینید وقتی یک جایی فقط مقرّ اقتصاد پولی شد منطق مادی و اخلاق مادی مسلط بر آن شهر میشود آن وقت خودش را در معماری و شهرسازی هم نشان میدهد. در نوع پارک تفریحی، باغی هم که درست میکنید آن وقت فرق میکند. رستورانی هم که میزنید تأثیر آن روی چشم و گوش و نگاه مردم یک تأثیر منفی است.
روایت دارد اجرای عدالت که فلسفه قیام آخرالزمان است که در منابع شیعه و سنی مسئله ظهور مهدی(عج) جزو ضروریات دین است یعنی هرکسی که این ظهور را قبول نداشته باشد مسلمان نیست. اصل مهدویت در منابع شیعه و سنی از ضروریات اسلام است. یکی از دستوراتی که آنجا دارد این است که حضرت(عج) به محض این که در مکه ظهور میکنند – نمیدانم دوستان دیدند یا نه؟ - اولین دستوری که میدهند میفرمایند آنهایی که طواف مستحب کردند سریع مسجدالحرام و مطاف را تخلیه کنند تا آنهایی که طواف واجبشان را نکردند بیایند. این اولین دستور است. اجرای عدالت حتی در طواف. از آنجا شروع میشود. یکی از دستوراتشان این است که آنهایی که فاضلاب خانه را وارد حریم عمومی میکنند و صدمه به بهداشت جامعه میزنند تمام اینها باید بسته بشود و اصلاح شود. این یکی از اولین دستورات حضرت در قیام آخرالزمان در روایات اهل بیت این است، اصلاح شهرسازی، معماری و مسکن. حریم عمومی نباید مزاحم خصوصی بشود حریم خصوصی نباید مزاحم حریم عمومی بشود. این جزو اولین فرمانهای امام زمان(ع) است.
زیمس که از پدران سبک زندگی سرمایهداری در حوزه جامعهشناسی حساب میشود کتابی دارد به نام «فلسفه پول» راجع به پول بحث فلسفی کرده است. راجع به فلسفه مسکن، فلسفه شهرسازی، میگوید در شهری که با مدل سرمایهداری ساخته میشود شهرداری و معماری که در چارچوب این ارزشها ساخته میشود اقتصاد پولی و تسلط منطق مادی به سختی بهم پیوند خوردند، پیوندی عینی، محسوس، در چنین شهری که فقط به مادیات و زرق و برق توجه دارد انسان و شیء باید در رابطه محسوس با همدیگر قرار بگیرند. ما به فکر رابطه اخلاقی نیستیم، اینها برای خودتان است هر کس در خانه خودش از این اداها میخواهد دربیاورد! شهرسازی و معماری آنچه که از بیرون در عرصه عمومی نگاه میکنیم ما با فرد کاری نداریم برخلاف شعارشان که اندیویجوآلیزم یعنی اصالت فرد بود، در معماری سرمایهداری و شهرسازی سرمایهداری، اصلاً ذوق فرد و ذائقه او مصالح و منافع او، حقوق معنوی و اخلاقی او، حریم خصوصی او کنار میرود. اینها شعار روی کاغذ است. انسان و اشیاء در رابطه محسوس با هم باید قرار بگیرند. یک قانون رسمی بر معماری و شهرسازی حاکم میشود. اسم آن را خشونت بیرحمانه میگذارید بگذارید. اما انسان منطقی در برابر فردیت و شخصیت انسان دیگر بیتفاوت میشود. میگوید ما یا یابد به معماری و شهرسازی منطقی نگاه کنیم یا عاطفی. نظام سرمایهداری با منطق مادی باید پیش برود. بنابراین واقعیت فرد در روابط واکنشهایی را به وجود میآورد که برای شهرسازی سرمایهداری قابل درک نیستند چرا؟ چون آنچه که اینجا مهم است اصل پول و سود است. اصل پول در برابر هر نوع فردیت بسته است. بیتفاوت است. تنها چیزی که باید دیده بشود مسئله سود است و آنچه که به غریزه مردم و منفعتطلبی مربوط است. آنچه که ارزش مبادله دارد فقط آن مهم است. همه کیفیات و خصوصیات را همسطح میکند فقط مسئله کمیت مطرح بشود روابط عاطفی بین افراد بر مبنای فردیت به حاشیه میرود. رابطه منطقی انسانها که از همه آدمها و رفتارشان عنصر قابل محاسبه بسازد. حتی به مسائل معنوی و مذهبی و اخلاقی از منظر مادی، گفتند که فقط در بازار مشهد بازار حضرت رضا(ع) آن طرف، نیم میلیارد تومن تسبیحی که چینیها ساختند فروختند! خب آن کسی که آنجا کارخانه زده، او که به مهر و تسبیح کاری ندارد او حتی با نیاز مذهبی تو به عنوان یک کالای مادی برخورد میکند سودش را هم میبرد. یعنی الآن این مُهرهایی که برای شکاکها و کثیرالشک هستند مُهر و تسبیح را دارد میسازد. او نگاه میکند که پول کجاست؟! کلیسای همجنسبازان، مسجد لیبرال، مسجد مدنی، مسجد مدرن، پست مدرن، حتی اگر فردا ببیند که شما دلتان میخواهد رسومات قبیلهای هزار سال پیش را اجرا کنی ولی سود توی آن است همان کار را برایتان میکند! الآن دارند عروسکها و بازیچههایی میسازند که لباس داعش روی آن است. اصلاً کاری ندارد که چیه، بلکه نگاه میکند الآن توجه تبلیغاتی به این چیز شده، که توی این پول است! ضمن این که من در همین کشورهای سرمایهداری رفتم اینها هم از ما کممصرفتر هستند حالا اینها روی کاغذ این حرفها را میزنند ولی چون پول ندارند مجبور هستند ساده زندگی کنند همین انگلستان من رفتم خانه استاد دانشگاه و خانه افراد مختلفشان رفتم، زندگی و مصرفشان، مصرف آب و برقشان و کالایشان از ماها خیلی کمتر است. ما اسراف میکنیم، مردم در همین اروپا و ژاپن اسراف نمیکنند. من در ژاپن توکیو به خانه یک استاد دانشگاه رفتم کل خانهاش دوتا اتاق کوچک بود با خانوادهاش، بعد زمستان سرد ژاپن که از ایران سردتر است، گفت ما یک ساعت فقط اتاق را گرم میکنیم و بعد با لباس گرم مثل کاموا میرویم توی رختخواب میخوابیم! ولی ما ایران خانه شما ایرانیها آمدیم زمستان اینقدر خانههایتان گرم است با زیرپوش هستید باز گاهی پنجرهتان را باز میکنید. یعنی مؤدبانه داشت میگفت شماها دیوانهاید! مصرف ما در سوخت و انرژی و گاز در دنیا اول هستیم چین یک میلیارد و خوردهای جمعیت دارد مصرف سرانهشان از ما کمتر است. خب ما میگوییم اسراف، آنها دارند قانعانه زندگی میکنند ولی ما داریم اسراف میکنیم.
آخرین عبارت؛ آن روابط منطقی مادیای که از انسانها و همه رفتارشان عنصر قابل محاسبه بسازد بی هیچ تفاوت بین خودشان فقط با کارآییشان یعنی سودشان و حجم مادیشان جلب توجه کنند. شهروند از فروشندگان و خریدارانش، از خانواده و خدمهاش، و در موارد زیادی از افرادی که جامعه آنها را مجبور کرده به روابط خانگی یا همسایگی، باید عنصر قابل محاسبه بسازد. فقط محاسبه مادی و کمّی که چقدر از توی آن درمیآید؟ چقدر میصرفد؟ و چقدر تهش میماند؟ اگر معنوی هم بود اشکالی ندارد ولی من به معنویت هم نگاه مادی دارم. نگاه بازاری دارم. در محیط محدود شناختها گریز ناپذیر هستند. در یک روستا آدمها فقط همدیگر را میشناسند، فقط معامله اقتصادی نمیکنند ولی در یک شهر بزرگ سرمایهداری آدمها همدیگر را نمیشناسند بلکه همه به هم با چشم مشتری و خریدار، موجر و مستأجر، و به شکل منبع پول نگاه میکنند! در فرهنگ اسلامی از این جهت تفاوت ارزشی بین شهر و روستا نیست شما میتوانید یک شهر اسلامی داشته باشید میتوانید یک روستای غیر اسلامی داشته باشید ولی بطور طبیعی در یک جامعه کوچک، چون روابط کمتر است و انسانیتر است فرد به عنوان فرد شناخته میشود اما در یک شهرسازی وسیع که مدام بوق و سروصدای سرمایهداری و تبلیغ است این صداهای افراد دیگر شنیده نمیشود. بطور اجتناب ناپذیر در محیط غیر سرمایهداری رفتار عاطفیتر میشود همه چیز فقط ارزشیابی مادی نمیشود. روانشناسی اقتصادی بازار تغییر میکند همه چیز فقط کالا نیست. همه چیز سفارشی نیست. تولید کننده و مصرف کنند همدیگر را میشناسند و با همدیگر دوست هم هستند این آن شهرسازی اسلامی میشود که خریدار و فروشنده قبل از این که نگاه اقتصادی به هم بکنند اول نگاه برادرانه و انسانی دارند اول میپرسد مساءکمالله، سبحکمالله، حالتان چطور است خانواده چطورند؟ مشکلی کاری چیزی نداری؟ یک شهر مسلمان اول اینها را میگوید بعد میپرسد حالا این جنس است؟ میفرماید بازار اسلامی بازاری است که دروغ نگویند قسم نخورند چانه نزنند همین بازارهای ما را میگوید! بازار اسلامی بازاری است که هیچ کس دروغ نمیگوید، قسم نمیخورد چانه هم نمیزند. چه نوع مدیریت بازار باید باشد که این سه عنصر غیر اسلامی بیرون برود؟ بازاری که در آن اذان میگویند مردم میروند مسجد نماز میخوانند میگوییم بازار اسلامی است روایات ما میگوید نه. عین روایت حضرت رضا(ع) است که فرمود کثرت صوم و صلات، شما را بازی ندهد «لیست بکثره الصلات و الصیام» فرمود اگر میخواهید بفهمید یک بازاری و یک شهری اسلامی است یا نه؟ 1) صدقالحدیث ببینید چقدر در بازار و اقتصادشان راست میگویند چقدر دروغ میگویند؟ 2) اداء الامانه؛ فرمود از این دوتا بفهم که این بازار و شهر اسلامی است یا نه؟ این عین روایت اهل بیت(ع) است. اما در شهری که بر اساس الگوی سرمایهداری ساخته میشود به گونهای انحصاری از تولیدی تغذیه میکند که برای بازار تدارک دیده شده است. مشتری برای تولید کننده به معنای خاص کلمه ناشناخته است. تو مشتری هستی آدم نیستی! یک واقعیت بیرحم وجود دارد از دو وجهه به آن نظر میشود اما هر دو بر اساس خودمحوری مادی و اقتصادی است. محاسبات منطقی یعنی فقط منطق چرتکه! نه منطق برادری. روابط فردی بیاعتبارند مگر تا وقتی که از هدف سود مادی منحرف بشوند و بعد این جمله میگوید که وقتی میگویند لندن، کسی به لندن فکر نمیکرد همه به بورس لندن فکر میکردند چون منطق وجودی لندن بورس لندن بود. مرکز سرمایهداری. و میدانید شهر لندن – به نظرم الآن هم همینطور باشد – کل ملک شهر لندن برای چهار نفر است! بقیه همه مستأجر طویلالمدت هستند.
من عرضم را با این نتیجهگیری ختم میکنم. یک بار بنشینیم فکر کنیم دانشگاه از منظر تخصص خودش که مزیت اضافی جامعه ما نسبت به محاسن تکنیکی شهر و معماری چیست؟ آیا معماری و شهرسازی در اعتیاد به مواد مخدر، در طلاق دخالت دارد یا نه؟ حضرت عباسی یک کسی برود بررسی کند ببیند نوع معماریها و شهرسازیها چقدر در طلاق دخالت دارد؟ نمیخواهم بگویم این علت اصلیاش هست اما دخالت داشته! در بیماریهای عصبی و روانی چقدر نقش دارد؟ در دعوا و تنش چقدر نقش دارد؟ شما قبول دارید یک شهری که همه چیزش روبهراه است، سکوت و آرامش است، سبزه، گیاه، همه چیز منظم باشد ترافیک نباشد، در این شهر دعوا کم میشود یا نمیشود؟ در شهری که شما هم قدم به قدم مشکل دارید و مدام اصطکاک دارید باید آن را حل کنید، خب روزی ده بار دعوا میکنی بعد هم میروی خانه با همسرت دعوا میکنی. اینها تأثیرات دیده نشده معماری و شهرسازی در اخلاق عمومی و در حقوق عمومی یعنی فقه و اخلاق که باید انشاءالله حوزه و دانشگاه به آن بپردازند.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
هشتگهای موضوعی