شبکه یک - 26 آذر 1402

فاطمه ع؛ اعتراض به "ارتجاع"(چه زشت است "نفهمیدن" پس از "فهمیدن")

بازخوانی سخنرانی انتقادی حضرت فاطمه ع در باب حکمرانی _ دانشگاه شهید رجایی (فرهنگیان) _ ۱۴۰۲

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام خدمت خواهران و برادران محترم.

در مورد حضرت فاطمه(س) با این که غالب سخنان ایشان در طول تاریخ سانسور شد حتی محل دفن ایشان هم پنهان شد و همه این‌ها معنادار است و راجع به چنین شخصیتی با این که منابعِ مکتوب هست اما کم است در عین حال می‌شود سالها بحث و گفتگو کرد که چگونه این تعبیر که فاطمه(س) الگوست تا امروز و تا همیشه این سخن تعارف و مبالغه یا حتی تعبّد بدون دلیل نیست بلکه یک الگوی واقعی است. یکی از دلایلی که باعث می‌شود کسانی گمان کنند که مسائل مربوط به حضرت فاطمه(س) مسائل شخصی بوده و مربوط به هزاره قبل بوده، ما برای ایشان قداست قائل هستیم اما امامت چگونه؟ حالا یک وقت شخصی را محترم و مقدس می‌دانید اما برای او شأن رهبری نمی‌توانید تعریف کنید مربوط به زمان و مکان و مسائل دیگری بوده، به ایشان احترام می‌گذاریم علاقه هم داریم اما نمی‌دانیم چطوری ما باید از ایشان سبک زندگی ایشان، مواضع ایشان برای امروز چه باید از ایشان یاد بگیریم؟ و چون معمولاً در فرهنگ مذهبی رایج ما بیشتر ذکر مصائب می‌کنند و کمتر ذکر معارف می‌کنند. البته ذکر مصائب خوب است و لازم است اما کافی نیست. ذکر معارف باید قبل از ذکر مصائب بشود که معلوم شود این مصائب بر چه کسانی و چرا وارد آمد؟ دعوای شخصی ای در کار نبوده. ببینیم می‌شود از این‌ها برای امروز و همیشه درس‌هایی گرفت یا خیر؟ از ایشان سوال می‌شود که اعتراض شما سر مسئله رهبری بعد از پیامبر(ص) و این اصرار شما برای چیست؟ آیا حکومت را برای خودتان می‌خواهید و می‌گویید چرا حکومت حق ما بود و سهم ما بود و پیامبر هم گفته بود چرا از ما گرفتید و خودتان بردید؟ یعنی یک شکایتی که معمولاً همه جا در دعواهای سیاسی هست که می‌گویند چرا شما خوردید؟ چرا شما بردید؟ ما نخوریم؟! چرا ما رئیس نشدیم شما شدید؟ حق ما بود سهم ما بود سهم ما را شما بالا کشیدید! قرار بود علی شاه بشود من هم ملکه بشوم! کسان دیگری شاه و ملکه شدند! بعضی‌ها تصورشان از این مسائل بعد از پیامبر و آن اصطکاکاتی که پیش آمد و از همان جا اسلام دوشقه شد یک چنین تصوری است. بعد هم می‌گویند که حالا آمدید حق این‌ها را خوردید چرا زدید؟ چرا خشونت نشان دادید و این کارها را کردید؟ این مسئله اگر در سطح یک دعوا بین بستگان پیامبر با همدیگر سر حکومت باشد چنانکه بعضی‌ها همین طور تصویر کردند که ابوبکر و عمر و عثمان و علی همه فامیل‌های خود پیامبر هستند همه شان هم اهل بیت هستند بعد از پیامبر سر قدرت دعوا کردند یک عده ای از فامیل‌ها بردند یک عده ای باختند! آن‌هایی که باختند ما برای آن‌ها گریه می‌کنیم و اشک می‌ریزیم! مثل این که صحبت تقسیم غنایم و تسهیم سهمی‌در کار بوده و این‌ها نگران خودشان بودند. حالا ببینیم حضرت فاطمه(س) در این باب چه می‌گویند؟ به زنان مدینه که گاهی بعضی‌ها می‌آمدند ایشان بعد از این که آن کودتا تقریباً صورت گرفت و این‌ها خانه نشین شدند بعضی‌ها می‌آمدند یا یواشکی یا با اهداف دیگری و مخفیانه برای دلجویی خانه حضرت فاطمه(س) می‌آمدند که مثلا احوال ایشان را بپرسند و دلداری بدهند یا ببینند بعد از آن قضایا مواضع ایشان چیست؟ یک بخشی از آن فرمایشات ایشان در آن سخنرانی این است

«أَمَا لَعَمْرِی لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَیْثَمَا تُنْتَجُ...،» فرمودند که ما نگران شما بودیم نه نگران خودمان. مسئله ما مسئله علی و اعتراضات و انتقاداتی که ما کردیم سر این نبود که چرا شما چرا ما نه؟ پیامبر هم وقتی به اشکال مختلف گفت علی، نگفت چون پسرعمویم هست یا دامادم هست. ایشان هم پسر عموهای دیگر داشت و هم داماد دیگر. گفت چون علی اعلم و اتقا است. علی از همه شما در نحوه درست اِعمال حاکمیت متخصص تر و ماهرتر است و از همه شما بیشتر حقوق مردم را می‌شناسد و رعایت می‌کند. یعنی ملاک، علم و عدالت است. پیامبر گفت هرکس در علم و عدالت جلوتر است حق حاکمیت با او بیشتر است و علی چون از همه شما هم آگاه‌تر و هم ملتزم‌تر و عدالت محورتر است او از همه شما شایسته‌تر است. بحث این بوده نه فامیلی. خب آن‌ها هم فامیل بودند. در یک شهر کوچک یک زندگی قبیله‌ای همه با هم فامیل هستند. آنجا حضرت فاطمه توضیح می‌دهند که دعوا سر چیست؟ سوگند می‌خورند که ما اتفاقی که از آن نگران بودیم که نباید بیفتد افتاد اما بدانید که آن اتفاق چه بود «أَمَا لَعَمْرِی لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَیْثَمَا تُنْتَجُ» نطفه تباهی انحرافات بزرگ در نحوه حکمرانی بسته شد الان منتظر نباشید نتیجه آن را ببینید که بگویید حالا چه اتفاقی افتاد؟ به جای تو به جای علی این‌ها آمدند چه اتفاقی افتاد؟ این جا هم که نماز هست و حج هم هست و قرآن هم می‌خوانند نماز جماعت هم هست چه شد که مدام می‌گویید اسلام در خطر است! کجای اسلام در خطر است؟ فرمودند «فَنَظِرَةٌ» مهلت تاریخی لازم است تا بفهمید «رَیْثَمَا تُنْتَجُ» این نطفه و این بذری که امروز کاشته شد میوه‌های آن بعداً به تدریج دیده و چشیده خواهد شد این طوری نیست که هر خطای تاریخی، هر خطای سیاسی و فرهنگی، هر خطای اجتماعی یا خیانت اجتماعی در لحظه باید میوه آن را ببینیم. نه. گاهی زاویه اول کم است بعد همین طور که جلوتر می‌رود این زاویه بیشتر می‌شود. آن وقت 50 سال بعد از پیامبر اکرم جامعه، نسل بعدی نمی‌تواند بفهمد که این یزید حاکم اسلامی‌نیست. نمی‌تواند بفهمد که حاکم اسلامی‌حسین است یا یزید است؟ امام جماعت حاکم مدینه در حکومت اسلامی‌می‌آید در محراب، از بس شراب خورده مشروب خورده، بالا می‌آورد و استفراغ می‌کند در محراب نماز، امام جماعت است و حاکم شهر است امام جمعه است. بعد یک وقتی می‌آید مست می‌کند نماز صبح را چهار رکعنی می‌خواند! یکی به او می‌گوید نماز صبح است سلام بده! باید زودتر سلام می‌دادی. گفت خب یعنی چی؟ من الان کم خواندم؟ زیاد خواندم؟ من الآن حالم خوش است هرچه بخواهید می‌خوانم! یعنی نماز صبح را 6 رکعتی، 8 رکعتی هم بخوانید می‌خوانم! این‌ها حکومت اسلامی‌شدند! خلیفه مسلمین (یزید) با حیوانات توی رختخواب می‌رفت با سگ و با میمون همخواب بود! شاعر هم بود، جوان هم بود، روشنفکر هم بود، اهل موسیقی و اهل بزن برقص و شراب هم بود. این‌ها حکومت اسلامی‌شدند.

حضرت فاطمه(س) الآن سریع منتظر یک اتفاق ناگهانی نباشید زمان به شما نشان خواهد داد که مسیر عوض می‌شود. حالا شما الان در همین شرایط خود ما مطابق برای آن پیدا کنید خیلی از کسانی که همه حرف‌های خوب می‌زنند و تقریباً هم مثل هم حرف می‌زنند فکر می‌کنید اختلاف سلیقه‌هایی جزئی و فردی است در حالی که آن نگاه یک نگاه‌هایی اگر بیاید حاکم بشود ادامه پیدا کند چی می‌شود یک نگاه‌های دیگری چه می‌شود؟ می‌گویند که در آینده زیان انحراف و کج روی‌های کوچک را خواهید چشید آن روز ما نیستیم اما آیندگان پیامد کار ما و شما را خواهند دید ما و شما آن روز نیستیم ولی نسل‌های بعد و قرن‌های بعد و دهه‌های بعد می‌آیند سر سفره‌ای می‌نشینند که الان ما و شما برای آن چیدیم. آن گاه به تدریج دنیایی خواهند ساخت – در جهان اسلام هم قرن‌ها بعد همین اتفاق‌ها افتاد – دنیایی خواهند ساخت که مجبورید از آن دل بکَنید و دیگر آرامش از فتنه پشت فتنه و مشکلات داخلی نخواهید داشت و به شما مژده می‌دهم به شمشیرهای آخته و از غلاف بیرون آمده، بعد از این با همدیگر با شمشیر حرف می‌زنید. علی می‌خواست با اخلاق برادری و منطق با هم حرف بزنید. بعد از این در جهان اسلام با زبان شمشیر و با خشونت گفتگو می‌کنید بشارت باد بر شما در دهه‌ها و دوره‌های آینده سلطه دیکتاتورها – عین عبارت حضرت فاطمه (س) است - «وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِینَ» جامعه اسلامی‌ به سمت استبداد و دیکتاتوری می‌رود. هر کس زورش بیشتر باشد می‌آید و همان پیروز می‌شود. چنانچه از زمان معاویه به بعد همین طوری شد یعنی بنی عباس و بنی امیه مدام صحبت از جنگ و خشونت و دیکتاتوری و غارت بود به اسم اسلام. بشارت باد به شما هرج و مرج‌های فراگیر. استبداد زورگویان. همانان که بعدها حکومت‌هایی خواهند آمد که بخش ناچیزی از حقوق شما را به شما برگردانند اکثر حقوق مردم را بالا می‌کشند و یک بخش ناچیزی از آن را با توهین جلوی شما می‌اندازند ما می‌خواستیم این اتفاقات بعدها نیفتاد. حالا این اتفاقات بلافاصله زمان ابوبکر و عمر به این شکل نیفتاد خیلی کمتر بود ولی همین طور زاویه رفت و رفت و به معاویه و یزید رسید و بعد شما خلیفه‌های اسلامی‌را که آن زمان بنی امیه در ایران و جاهای دیگر به اسم اسلام حکومت می‌کردند ببینید این خلیفه‌ها چه کسانی بودند که بعضی جنایات هم که در جاهای مختلف و ایران و سرزمین‌های عربی کردند همین‌ها کردند. این‌ها همان‌هایی هستند که اهل بیت پیامبر را کشتند معلوم است که با ایرانی و آفریقایی و چپ و راست این‌ها به اسم حکومت اسلامی‌چه کار می‌کردند. خلیفه مسلمین قبل از این که خلیفه بشود قرآن می‌خوانده، کلاس قرآن داشته، خلیفه که شده – این‌ها در تاریخ ثبت شده – این‌ها خلیفه‌های جهان اسلام شدند. این خلیفه که شد نشسته بود داشت عرق می‌خورد قرآن هم می‌خواند! چه اشکالی دارد دامنه اسلام رحمانی باید خیلی باز باشد که بشود همه کار کرد! قرآن را باز کرد این آیه آمد که «وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ» (شعراء/ 227)؛ به زودی ستمگران، ظالمان، دیکتاتورها خواهند دید که چگونه زیر و رو خواهند شد. این به قرآن گفت عجب به من طعنه می‌زنی؟! خودش فهمید. این آیه قرآن خوان و مقدس، قرآن را به آن طرف پرت کرد و بعد به سمت قرآن تیراندازی کرد یعنی این قدر کینه و عقده. این‌ها خلیفه‌های جهان اسلام شدند. بزرگترین کاخ‌ها. شراب. سگ‌بازی. خیانت. بی ناموسی. بعضی‌هایشان همجنس بازی از همین خلفا هستند این کارها را می‌کردند این‌ها به اسم اسلام آمدند و حاکم شدند.

ببینید حضرت فاطمه(س) دهه‌ها قبل به این‌ها چه می‌گوید؟ می‌گوید انگار خیلی‌هایتان نفهمیدید چه اتفاقی می‌افتد؟ فکر می‌کنید فرقی بین علی و غیر علی نیست؟ نسل‌های بعدتان بیشتر این زهری که شما در این کاسه ریختید خواهند چشید. طوری که شما الان تصور نمی‌کنید که بعدها چه خواهد شد؟ خب الآن شما ببینید حرمین، مکه و مدینه دست چه کسانی است؟ بیت‌المقدس دست چه کسانی است؟ نجف و کربلا دست صدام و این‌هاست. در خود ایران حرم حضرت رضا(ع) دست امثال شاه بود. یعنی در جهان اسلام حکومت‌ها در یک مدت کمی‌دست اهل بیت بود غالباً این‌ها بودند. یک دوران کمی‌بود که حکومت مردمی‌و انقلابی و عدالتخواه و نسبتاً سالم نه کاملاً آمدند آن‌ها هم سقوط می‌کردند. حمله می‌کردند و درگیری می‌شد. فرمودند ما نگران هستیم که بخش کوچکی از حقوق شما و نسل‌های بعدتان را به شما خواهند داد. حقوق شما را به اسم حکومت اسلامی‌بالا می‌کشند. قرآن هم می‌خوانند! اجتماع شما را درو خواهند کرد. بعدها می‌گردند هر چه نیروهای صالح و مصلح و پاک است آن‌ها را درو می‌کنند و آدم‌های فاسد و کثیف را سر حکومت‌ها و قدرت‌ها می‌آورند و این اتفاق در دهه‌ها و قرن‌های بعد ادامه پیدا خواهد کرد وقتی سنگ بنای حکومت اسلامی‌را بلافاصله بعد از پیامبر درست نگذارید. افرادی باشند که ولو فاسد نباشند اما باید قدرت دست صالح و اصلح باشد. بعدها افراد فاسد و فاسدتر خواهند آمد.

ببینید فرمودند که چه حسرت بزرگی است من دارم حسرت آن روزها و آن نسلها و آن میلیون‌ها مسلمانی که بعدها هم خواهند آمد من دارم حسرت آن‌ها را می‌خورم. چه حسرت بزرگی و چه می‌توان کرد؟ - چقدر جمله‌ها قشنگ است – امروز چشمانتان را بستند و بردند. چشم بندی کردند کورکورانه شما برده شدید خودتان نفهمیدید و نرفتید استدلالی برای این کار ندارید.

ببینید اصطلاحات ایشان دقیقاً این ترجمه ای که عرض کردم عین عبارات ایشان است. شما این سخنرانی حضرت فاطمه(س) را تا به حال شنیدید؟ بله؟ نشنیدید. شش تا دهه فاطمیه می‌گیرند یک بار هم نمی‌گویند ایشان چه گفته؟ دعوا سر چه بوده و جمله‌ها چقدر قشنگ است. «أَمَا لَعَمْرِی لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَیْثَمَا تُنْتَجُ،» لقاح اتفاق افتاد نطفه خشونت و خیانت بسته شد ولو الآن ندانند و ندانید. مهلت؛ تاریخ به شما نشان خواهد داد «رَیْثَمَا تُنْتَجُ،» بعداً نتیجه و میوه خواهد داد. «ثُمَّ احْتَلَبُوا مِلْ‌ءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً وَ ذُعَافاً مُبِیداً،» به جای شیر، خون بدوشید خون خواهید دوشید. دوشید و نوشید. «هُنَالِکَ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ» آن وقت معلوم می‌شود چه کسی حق را ابطال کردند و چه خسارت‌ها دیدند و چه خسارت‌ها زدند و بعدا خواهند زد. «وَ یُعْرَفُ التَّالُونَ،» یک عده ای در این نسل سنگ بنایی را می‌گذارند تأسیس کردند اما «آخرون» در نسل‌ها و قرن‌های بعد خواهید دید که با همین کارها با کنار زدن علی چه کسانی را 200- 300 سال، 500 سال، تا هزار سال بعد بر جهان اسلام حاکم کردید؟ چون بعدی‌ها می‌آیند به قبلی‌ها استناد می‌کنند. اگر علی بود نمی‌توانستند هیچ ستمی‌را و هیچ کوتاهی را و هیچ نادانی را به قبلی‌ها نسبت بدهند. چون هر خلیفه ای می‌آمد باید می‌گفتند نسبت تو با پیامبر چیست؟ نسبت پیامبر با علی معلوم است. نسبت معنوی او، نسبت اخلاقی، نسبت سیاسی و ایدئولوژیک، نسبت عملی او با پیامبر معلوم است. نسبت تو با آن‌ها چیست؟ ولی وقتی که پله پله پایین آمد تا رسید به دوره‌ای که یکی از خلفا یک پنجم مالیات کل آفریقا را به داماداش هدیه داد که اهل بیت(ع) جلوی او ایستادند که چه کار داری می‌کنی؟ گفت دارم تألیف قلوب می‌کنم! مثل این که ایشان با دامادش مشکل داشته می‌خواسته دامادش را جذب کند آن وقت امام(ع) به ایشان می‌گویند مگر تألیف قلوب از کیسه ملت است؟ از کیسه خلیفه از کیسه ملت می‌بخشی؟ مگر حق داری چنین پولی را برداری به کسی بدهی؟ یکی از خلفای اسلام آمد گران‌ترین لباس‌ها را پوشیده بود که در کل مسلمین کسی آن لباس‌ها را نداشت. اهل بیت جلوی آن‌ها ایستادند و گفتند مگر شما نمی‌دانید که سنت پیامبر در حکومت چه بود؟ ایشان می‌فرماید که دنیای خوبی هم نخواهید داشت نه این که فکر کنید ما داریم می‌گوییم دنیایتان خوب می‌شود آخرت‌تان خراب می‌شود. نه، این‌ها دنیای شما را هم خراب می‌کنند. تحقیرتان می‌کنند. گرسنه می‌مانید. حق‌تان را به شما نمی‌دهند بعد فرمودند «وَ أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ» به شما بشارت می‌دهم به شمشیرهای کشیده. پیامبر اکرم که این طوری نبود. علی که با مردم این طوری حرف نمی‌زد ولی شما کاری می‌کنید بعدها همه با همدیگر با شمشیر حرف می‌زنند. همه مسائل را می‌خواهید با خشونت و جنگ و درگیری حل و فصل کنید و این شیوه پیامبر نبود، شیوه پدرم نبود، شیوه علی نیست. «وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِینَ» یعنی دیکتاتوری. حکومت‌های دیکتاتور و ظالم خواهند آمد. «یَدَعُ فَیْئَکُمْ زَهِیداً وَ جَمْعَکُمْ حَصِیداً..،» بیت المال‌تان را بالا می‌کشند و «جَمْعَکُمْ حَصِیداً» هرچه هم شماها جلوی آنها بایستید دروتان می‌کنند «فَیَا حَسْرَةً لَکُمْ» من دارم غصه شماها را می‌خورم من دارم غصه نسل‌های بعد را می‌خورم «و انابکم» و شما چه کاره‌اید؟ «وَ قَدْ عَمِیَتْ عَلَیْکُمْ؟» کلاهتان را برداشتند. این بخشی از فرمایشات حضرت فاطمه(س) است.

یک تعبیر دیگر در سخنرانی شان در مسجد مدینه. فرمودند «فَبِعَـیْنِ اللّه ِما تَفْـعَـلُونَ» رو کردند به همه بزرگان اسلام و فرمودند شما فکر می‌کنید بخشی از کارهایی که می‌کنید این‌ها دیده نمی‌شود، یک جنگ قدرت پنهان راه انداختید فکر می‌کنید این‌ها دیده نمی‌شود و چیزی پس پرده از خداوند مجهول می‌ماند؟ اولین نکته که به شما می‌گویم اگر به خداوند و علم خدا و محضر خدا هنوز ایمان دارید که ده روز بیشتر از رحلت پیامبر نگذشته «فَبِعَـیْنِ اللّه ِما تَفْـعَـلُونَ» هرچه می‌کنید پیش چشم خداست. دارید دیده می‌شوید. هرچه می‌کنید زیر نظر اوست «وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ» و ستمگران به زودی خواهند دانست که به سوی چه سرانجامی‌باز خواهند گشت. و من کیستم؟ ممکن است بگویید که تو یک دختر جوان همه اصحاب، بزرگان، مهاجرین، انصار، همه این جا هستند، جنابعالی این وسط چه می‌گویی؟ فرمودند «أنا لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ» من دختر همان کسی هستم که شما را به عذاب دردناک، از عذاب شدید در آخرت ترساند و شما از این چیزها نمی‌ترسیدید. من دختر او هستم و من در مدرسه او تربیت شدم. و من دارم به شما اخطار می‌کنم «فعملوا إنا عاملون» شما هر کاری می‌خواهید بکنید بکنید، ما آن کاری را که درست می‌دانیم می‌کنیم. شما مسیر خودتان را می‌روید ما مسیر خودمان را. «وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ» (هود/ 122)؛ شما منتظر نتیجه تصمیم‌هایی که گرفتید و می‌گیرید باشید ما هم منتظر آثار انتخاب‌های خودمان خواهیم بود. ببینید این جمله‌ها چقدر زیبا، چقدر منطقی، اخلاقی، افشاگر، انقلابی و مستدل. فرمودند که پیامبر اکرم شما را از وسط منجلاب بیرون آورد. شما عرب‌های قبل از اسلام چه بودید؟ شما از آب کثیف آلوده به پهن، سرگین شتر آب می‌خوردید. شما بین مار و عقرب‌های کوهستان‌ها زندگی می‌کردید. شما غذاهایی می‌خوردید پوست دباغی نشده حیوانات را می‌خوردید. شما بت می‌پرستیدید. شما دختربچه‌هایتان را زنده بگور می‌کردید. همه چیز برای شما خدا بود هزاران خدا داشتید جز با زبان خشونت و جهالت با هم حرف نمی‌زدید. با کوچکترین این قبیله با آن قبیله می‌زدید همدیگر را لت و پار می‌کردید چه کسی آمد شما را با هم برادر کرد؟ چه کسی آمد صلح و آشتی و اخلاق را بین شما حاکم کرد؟ چه کسی بین شما مسابقه گذاشت که چه کسی بیشتر ایثار کند؟ چه چیزی شما را تغییر داد؟ بعد از آن همه فراز و نشیب‌ها، بعد از آن همه درگیری پیامبر اکرم با مردان حیوان صفت و گرگ‌های آدمخوار عرب و گردن کشان و طاغوت‌هایی که به نام اهل کتاب و به نام یهود و حرف می‌زدند چه کسی شما را نجات داد؟ شما هر گاه آتش جنگی بر می‌افروختند خداوند این آتش جنگ را خاموش می‌کرد و شما را نجات می‌داد و کمک می‌کرد اگر شاخ شیطان سربرمی‌آورد این شاخ شیطان را علی می‌شکست. پیامبر، علی را می‌فرستاد. هر گاه مرزی از سوی مشرکان گشوده می‌شد پیامبر برادرش علی را در کام خطر و به استقبال شهادت می‌فرستاد و او تا وقتی یال و بال و دست و پای کفر و استکبار را نمی‌شکست و پایمال خود نمی‌کرد و آتش آن‌ها را با شمشیر آزادیبخش خود خاموش نمی‌کرد بازنمی‌گشت. به خدا سوگند «لو مالو اهل محجته راهه» راهی که واضح بود و همه شما می‌دانستید که بعد از پیامبر چه مسیری را باید رفت. به خدا اگر مسیرتان را کج نمی‌کردید و پشت سر علی می‌آمدید می‌دانید او بر شما چگونه حکومت می‌کرد؟ اجازه نمی‌داد جامعه در جاده انحرافی بیفتد. ممکن بود اشخاصی از مسیر خارج بشوند اما نمی‌گذاشت امت بروند او راه و بیراه را می‌شناخت. علی مسیر را می‌دانست. می‌دانست که کدام مسیر درستی است. هدف کجاست بقیه نمی‌دانستند. کمی ‌می‌دانستند و اگر کسانی جلوی حق می‌ایستادند علی آنها را وامی‌داشت که در برابر حق و حقوق دیگران تمکین کنند و علی اهل خشونت نبود. با نرمش و ملایمت جامعه را گام به گام به سوی اسلام و عدالت پیش می‌برد به گونه‌ای که خشونت و ناهمواری این راه مردم را آزار ندهد. یعنی بعضی‌ها فکر می‌کنند که حضرت امیر(ع) می‌گفته می‌خواهم عدالت را به سخت‌ترین شیوه اجرا کنم ولو پدر همه‌تان دربیاید. اصلاً حضرت فاطمه(س) برعکس می‌فرمایند و می‌گویند این طوری نبود. چون به سبک علی حکومت نشد درگیری پشت درگیری، خشونت، اختلافات، دعواها، هرج و مرج پیش آمد. اگر علی بود شما و این جامعه را با آرامش و نرمش به سمت حق و عدالت می‌برد طوری که آزار نبینید مگر آن‌هایی که درگیر می‌شوند بقیه آزار نبینند و قربانی نشوند. علی رهروان را خسته نمی‌کرد. اگر علی جلودار این قافله حکومت اسلامی‌و امت بود یک طوری از یک راههایی می‌برد و با یک سرعت و برنامه ریزی که خسته نشوند. گیج نشوند و با هم درگیر نشوند رهروان راه خدا را خسته نمی‌کرد. این خیلی حرف جالب و مهمی‌است. بعضی همین الآن هم هستند می‌خواهند مردم راه درست را بروند ولی طوری که خسته می‌شوند. می‌گویند خیلی خب این حرف‌ها درست است ما دیگر حالمان بهم خورد نمی‌خواهیم. ما حرفهای غلط می‌خواهیم درست نمی‌خواهیم. فاطمه(س) می‌فرماید: علی حقیقت را شیرین به کام مردم می‌ریخت نه تلخ. حقیقت را تلخ نمی‌کرد و بگوید بلکه شیرین منتقل می‌کرد چون همه مردم می‌فهمیدند همه اینها به نفع خودشان است و سواران را ملول و خسته نمی‌کرد. جامعه در مسیر حق خسته نمی‌شد اگر علی رهبری می‌کرد و آخر مسیری که شروع کردید آبشخوری پر از برکت، زلال و گوارا بود. بعدها معلوم نیست این کاروان جامعه اسلامی‌و حکومت، 100 سال بعد، 200 سال بعد، هزار سال بعد کجا می‌رود؟ در بن بست‌ها و کویرها می‌روید گم می‌شوید ما نگران این هستیم. «اَللاهُمَّ اِلَیْکَ نَشْکُو...» خدایا شکایت می‌کنیم اما نه پیش کسی غیر از تو. در محضر تو شکایت می‌کنیم ما به ستوه آمدیم. «فَقدَ نَبِیِّک» پیامبرت از پیش ما رفت، او که ما را به تو وصل می‌کرد سخنان تو را به ما منتقل می‌کرد رفت این ضربه اول. «وَ رَسُولِکَ وَ صَفِّیکَ» آن نماینده و سخنگوی تو، کسی که فقط حرف تو را می‌زد رفت «و ارْتِدادَ أُمَّتِهِ عَلَیْنا، وَ مَنْعَهُمْ اِیّانا حَقَّنَا الَّذی جَعَلْتَهُ لَنا و فی کِتابِکَ الْمُنْزَلِ عَلی فَقَدْ نَبیِّکَ بلسانهِ.» و بعد از پیامبر چه کردند؟ راه طی شده را برگشتند! ارتداد یعنی راه طی شده را برگردی. یعنی داری به قله کوه می‌روی دو سوم قله کوه را بالا رفتی بعد یک کمی ‌سخت است مشکلات است بعد می‌گویی ولش کن دوباره به پایین برمی‌گردی در کویر و بیابان داری می‌روی نزدیک مقصد وسط کویر برمی‌گردی نور را ببینی بعد انکار کنی. روز بشود تو هم بفهمی ‌روز شد بعد بگویی شب است! حضرت فاطمه(س) می‌فرماید مشکل بعدی ما بعد از این که پیامبر را از دست دادیم این است که راه طی شده را دارند برمی‌گردند دارند بخشی از اخلاقیات و سنت‌های قبل از اسلام و عصر جاهلیت را به اسم اسلام دوباره دارند برمی‌گردانند و توجیه می‌کنند. ارتداد یعنی ارتجاع، یعنی بازگشت به عقب. این‌ها دارند دنده عقب می‌روند. می‌خواهند همان وضعیت طبقاتی، درگیری‌های قبیله‌ای، همان مسائل را با اسم اسلام دوباره کم‌کم احیاء کنند چنان که یکی از اتهامات علی‌بن‌ابیطالب که گفتند ایشان آدم خوبی است پیامبر هم خیلی سفارش کرده همه ما هم می‌دانیم از همه ما به قرآن آگاه‌تر است و از همه ما سابقه‌اش بیشتر است و اولین مسلمان است و... اما دو- سه تا عیبی که به حضرت امیر(ع) گرفتند 1) این بود که گفتند خیلی جوان است! ایشان آن موقع 32 ساله بودند. خب در حضور بزرگان، پیرمردان و مشایخ یک جوان 30 را مثلاً رهبر جهان اسلام ‌بکنیم؟ 2) علی ابوتراب است خیلی خاکی است، سنگین نیست در جلسات شوخی می‌کند اهل مطایبه است. با افراد شوخی می‌کند، می‌گوید می‌خندد. بعد برای خودش شأن و شئونات خیلی قائل نیست همین طوری هرجا نشست روی خاک، روی زمین می‌نشیند. به اصطلاح این حالت پروتکل‌ها را رعایت نمی‌کند! پروتکل‌های بزرگان و VIP و صف اول بنشینیم سرش نمی‌شود! نمی‌فهمد که بالاخره رهبر و حاکم جهان اسلام باید یک پرستیژی داشته باشد! جوان است، شوخی می‌کند و پروتکل‌های رسمی را هم خیلی رعایت نمی‌کند و از هم بدتر در دوران انقلاب و جنگ بزرگان این قبایل را در جنگ‌ها علی کشته است! حالا همه این‌ها مسلمان شده‌اند ولی همه با علی مشکل دارند. چون رهبران این قبایل که با پیامبر می‌جنگیدند در جنگ بدر و احد و خیبر و در همه جنگ‌ها که حضرت علی(ع) جلودار بوده و در خط اول بوده، خیلی از این‌ها را علی کشته، سینه‌های این‌ها چرکین است، کینه‌ها صاف نشده، مسلمان شدند ولی با علی مشکل دارند و لذا مصلحت امت اسلام این است که علی مسلمان نشود چون این قبایلی که مسلمان شدند با علی همراهی نخواهند کرد یک کسی بشود که این‌ها خیلی با او دشمنی ندارند. و جالب است این را بدانید بیست و چند سال بعد که حضرت امیر(ع) رهبر و خلیفه شد این جنگ‌ها را علیه او تحمیل کردند بعد یک عده‌ای آمدند گفتند آقا تو تندروی کردی، الآن هم که سر کار آمدی حرف‌هایت که همه خوب است، خودت هم که آدم خوبی هستی چرا داخل جهان اسلام این همه دشمن داری؟ و مدام علیه شما جنگ راه می‌افتد؟ برای این که شما قبلاً به همه این‌ها ضربه زدی، اقلاً یک جوری – چون به حضرت امیر(ع) پیشنهاد کرده بودند یک جوری عذرخواهی کن و از دل این‌ها در بیاور- بگو حالا دوران انقلاب دهه 60 یک نوع افراطی‌گری‌هایی ما کردیم یک تندروی‌هایی کردیم گذشته گذشته ولش کنید. حضرت امیر(ع) جواب داد از قول من به آن‌هایی که این حرف را به تو زدند برو بگو علی می‌گوید آن شمشیری که آن موقع دهه 60 ما، آن موقع زمان پیامبر در آن جنگ‌ها پدران و رهبران‌تان را با آن زدم آن شمشیر هنوز پیش من است. نوبت خود شما هم ممکن است برسد. فکر نکنید علی شک کرده، پشیمان شده، شرمنده است، علی افراطی نبود. علی انقلابی است. علی مجاهد است، همان شمشیر در دست همان علی هست و من به همان دلیلی که جلوی پدران شما که آن موقع صریحاً مشرک و کافر بودند ایستادم حالا جلوی شما که باطناً همان‌ها هستید مشرک هستید ولی ظاهراً مسلمان هستید خواهم ایستاد. شما باید شرمنده باشید انقلابیون نباید از ضد انقلابیون عذرخواهی کنند. شما باید توبه کنید نه ما. حضرت فاطمه(س) به خدا عرض کردند که خدایا بعد از پیامبر، یک بازگشت به عقبی اتفاق افتاد و مسئله حقّنا، حق ما که مسئله حق حاکمیت است به همین معنایی که عرض کردم نه این که سهم ما. «حقُّنا» حق ما، حق علی یعنی ولایت و حکومت، یعنی در واقع حق مردم. یعنی جامعه‌ای که علی را از دست بدهد به موقع بیعت نشود علی را از علی بودن محروم نکرده، علی، علی است بلکه خودش را از علی داشتن محروم کرد. و لذا وقتی حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند حقُنا،‌ حق ما پایمال شد. آن‌ها که سهم نمی‌خواهند. یک وقتی پیامبر(ص) به حضرت فاطمه(س) فرمودند که جبرئیل می‌گوید هرچه از خدا می‌خواهی بخواه، نه این که دختر من هستی، برای این که نورانی هستی. حضرت فاطمه(س) – خیلی عجیب است – حضرت فاطمه(س) می‌گویند هیچی. جبرئیل می‌گوید هرچه از خدا می‌خواهی بخواه اجابت می‌شود. یعنی کل دنیا را بخواه. حضرت فاطمه(س) عرض می‌کنند که از خدا فقط خدا را می‌خواهم این جمله فاطمه است. من از خداوند هیچی نمی‌خواهم. من هیچی در این عالم نمی‌خواهم فقط از خدا خود خدا را می‌خواهم به من اجازه بدهد به جمالش بیشتر نگاه کنم می‌گوید فقط از خدا یک چیز می‌خواهم و آن خود خداست نظر به وجه الله. این فاطمه است آن وقت برای فدک و برای قدرت گریه می‌کند یا برای توهین شنیدن و شکنجه شدن؟ شأن این‌ها از این حرف‌ها بالاتر است کل دنیا به او عرضه می‌شود می‌گوید نمی‌خواهم. آن وقت این‌جا که می‌گوید حق ما ضایع شد، خدایا حقی که تو در کتاب منزل و در قرآن به آن اشاره کردی و پیامبر به تو به زبان صریح پیش چشم همه گفت، و همه شنیدند و همه فهمیدند ایشان چه می‌گوید، با مسئله حق حاکمیت بازی شد و این پایمال شد. محمد و علی پدران این امت هستند. «اَبَوا هذِهِ الْأُمَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِىٌّ»‌ این‌ها نقش پدری برای این مردم داشتند. هم پیامبر که رفت، هم علی که الآن کنارش می‌زنید این‌ها پدران این امت بودند «یُقیمانِ اَوَدَهُمْ» نگرانی پدر برای فرزندش چیست؟ این نیست که به من چه می‌رسد؟ این است که این بچه و فرزندانش چه می‌شوند؟ علی مثل پیامبر نگران امت بود و هست. «یُقیمانِ اَوَدَهُمْ» پدران امت اسلام پیامبر و علی، اگر از این‌ها اطاعت کنید آن کجی‌هایتان را می‌سایند، می‌تراشند و اصلاح می‌کنند، اشکالات‌تان برطرف می‌شود «وَیُنْقِذانِهِمْ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ» و شما را از رنج دائمی‌نجات می‌دهد می‌خواهند شما رنج نبرید. نه در دنیا رنج بیخودی ببرید نه رنج‌هایی که امتحان و آزمایش است،‌رنج‌های بیخودی، نه در آ‌خرت رنج ببرید، عذاب دائم «اِنْ اَطاعُوهُما وَیُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائِم اِنْ وافَقُوهُما.» و اگر جامعه‌ای با همان اندازه که با این پدرانش، با پیامبر و علی همراهی و اطاعت کند نتیجه‌اش این است که شما را به نعمت جاودان، بهشت دنیا یعنی در دنیا یک زندگی انسانی و بعد از این عالم، در مراحل بعد از زندگی‌تان بهشت ابدی در انتظار شما خواهد بود. فرمودند اگر حق حاکمیت را به کسانی که این حق را دارند واگذار کنند و می‌کردند حتی دو نفر درباره خدا اختلاف نمی‌کردند. سر قبر حمزه سیدالشهداء بودند ایشان هر هفته سر قبر شهدا می‌رفتند که یاد شهدا و اهداف‌شان زنده بماند تحریف نشود، آن‌جا یکی می‌آید احوال ایشان را می‌پرسد و می‌گوید درگیری سر چیست؟ می‌شود شما تخفیفی بدهید؟ می‌فرمایند که قضیه این است: «قالَت فاطِمَةُ علیهاالسلام لِرَجُلٍ لَمّا سَئَلَها وَ هِىَ عَلى قَبرِ عَمِّها حَمزَة(ع):» ایشان (حضرت فاطمه(س)) سر قبر شهدای احد و حمزه بودند یکی از مسلمان‌ها گفت این‌طوری و این‌طوری، ایشان گفتند که «اَما وَاللّه ِ لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلى اَهْلِهِ وَاتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِیِّهِ لَمَااخْتَلَفَ فِى اللّهِ تَعالى اثْنانِ» به خدا سوگند از شاگردان مدرسه که اهل بیت هستند علی است، من هستم، از ما حرف می‌شنیدید اگر حق حاکمیت را درست رعایت می‌کردید و بکنید به خدا قسم حتی دو نفر سر خدا در مورد خداوند با هم اختلاف نمی‌کردند. این خیلی حرف عجیبی است یعنی دارند می‌گویند «لَمَااخْتَلَفَ فِى اللّهِ تَعالى اثْنانِ» یعنی می‌گویند از همان موقع تا الآن هرچه دعوای دینی، دعوای مذهبی، اختلافات فرقه‌ای هست اگر حکومت علی بود این‌ها نبود چون طوری خدا را معرفی کرد که سر او اختلاف نمی‌شد. این همه اختلافات به اسم دین و مذهب، و در دنیا یک حرف در مورد خداوند گفته می‌شد یعنی اسلام ناب بر کل جهان نور می‌انداخت. اختلافات دنیوی حل می‌شد و اختلافات دینی هم نمی‌بود. ببینید جمله‌های حضرت فاطمه(س) را، می‌گویند خط قرمزها و خطرها چیست. «اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ، فُقِدَ الْنَبِىُّ وَ ظُلِمَ الْوَصىُّ، هُتِکَ وَ اللّهِ حِجابُهُ» این روزهای بعد از پیامبر، ثانیه‌هایش برای من طولانی است و در رنج مضاعف دارم زندگی می‌کنم. خانم‌هایی به عیادت ایشان آمدند و دارند از ایشان سؤال می‌کنند. گفتند حال‌تان چطور است؟ ایشان فرمود حال جسمی‌من را که دارید می‌بینید، حال روحی‌ام به این دنیایی که همه شما دنبال آن افتادید ذره‌ای رغبت و علاقه ندارم. همه شما عاشق چیزی هستید که من از آن نفرت دارم یعنی اصلاً ذره‌ای من به آن علاقه‌ای ندارم. خودتان و مردان‌تان دنبال چه هستید؟ به دنیای شما بی‌رغبتم و از مردان شما عصبانی که هر کدام دنبال منافع خودشان رفتند. من این مردان شما و جامعه شما را و طرز فکر شماها را چشیدم بعد تف کردم! یعنی این‌طور نیست که شماها را نشناسم و همین‌طور روی هوا حرف بزنم من کاملاً شما را می‌شناسم این طرز فکر و این سبک زندگی و این طرز انتخاب، این عافیت‌پرستی، این مذهبی بودن توأم با پول‌پرستی و قدرت‌پرستی، فرمودند ما این مردان شما را تجربه کردیم. «عائِفَةً لِدُنْیاکُنَّ، قالِیَةً لِرِجالِکُنَّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ.» این‌ها زیر دندان ما بودند بعد مثل آب دهان این‌ها را بیرون انداختیم. ما دچار سوءتفاهم با شما نشدیم سوء تفاهمی‌در کار نیست خوب می‌دانم مردان شما چه کردند و چرا؟ خودشان هم می‌دانند. «فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ، وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ، وَ قَرْعِ الصَّفاةِ، وَ صَدْعِ الْقَناةِ، وَ خَطَلِ الاْراءِ،» چه زشت است وا دادن پس از محکم بودن. چه زشت است که انقلابی سازشکار بشود. چه زشت است که مجاهدین بشوند قاعدین و بعد خائنین! چه زشت است که آدم‌های درست کم‌کم نادرست بشوند آدم‌های محکم وا بدهند. این‌ها جمله‌های حضرت فاطمه(س) است. یعنی این اتفاق افتاد. چه زشت است کُند شدن تلاش‌ها، آدم‌هایی که تلاش می‌کردند زحمت می‌کشیدند زمان پیامبر(ص) بعضی از این‌ها آدم خوبی بودند اما بعد همه چیز برایتان بی‌اهمیت شد نسبت به خیلی چیزها بی‌تفاوت شدید هر خبری به شما می‌دهند می‌ایستید مثل ماست نگاه می‌کنید همه چیز برایتان مساوی شده، چه زشت است سست شدن قدرت‌ها. آدم‌هایی که قوی بودند،‌ ضعیف و فشل شدند و چه زشت است اضطراب اندیشه‌ها. این ذهن‌هایی که پیامبر این‌ها را منسجم کرد، هدف‌دار شدند چقدر بد است که بعد از این که می‌فهمی، نفهمی. چقدر زشت است نفهم شدن بعد از فهمیدن، چقدر بد است که خودتان را به آن راه می‌زنید. چطوری است که این‌قدر ذهنیات شما مضطرب شده؟ اضطراب اندیشه‌ها «خَطَلِ الاْراءِ» طرز فکرتان، بعد فرمودند من می‌دانم از چه انتقام گرفتند؟ «وَ مَا الَّذِی نَقِمُوا مِنْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام)؟» تنها علتی که از ابی‌الحسن، از علی انتقام گرفتند «نَقَمُوا مِنْهُ وَ اللهِ نَکِیرَ سَیْفِهِ،» به خدا این‌ها انتقامی‌است که دارند از علی می‌گیرند بخاطر ضرباتی که پیش از مسلمان شدن از شمشیر علی دریافت کردند. علی در رأس و جلوی انقلابیون و مجاهدین بود، این‌ها در صف کفار و مشرکین بودند این‌ها تیزی شمشیر جهاد را کشیدند از علی ضربه خوردند حالا آمدند این طرف دژ می‌گویند ما مسلمان هستیم ولی کینه‌هایشان را هم با خودشان آوردند. شرک‌شان همان مبانی غلط و انحرافات‌شان را هم با خودشان آوردند به خدا سوگند تنها عیب علی، شمشیر برّان او بود که دست‌های ستم و بی‌عدالتی و کفر و شرک را برید. گناه علی این شمشیر و جهاد اوست، سابقه ضرباتی است که به شما زد «نَکِیرَ سَیْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبالاتِهِ بِحَتْفِهِ،» از علی می‌ترسید چون می‌دانید که علی از مرگ نمی‌ترسد- این‌ها جمله‌های فاطمه(س) است – می‌دانید چرا همه شما از علی می‌ترسید؟ برای این که علی هرگز از مرگ نترسیده و هر وقت احساس خطر برای دین و مکتب و عدالت کرده به سمت مرگ و شهادت دوید. خیلی از شما از شهادت و مرگ فرار می‌کردید. اما علی دنبال شهادت بود و شهادت از دست او فرار می‌کرد. شما از دست شهادت فرار می‌کردید شهادت از دست علی فرار می‌کرد. - این‌ها جمله‌های فاطمه(س) است - و بی‌اعتنایی او به مرگ و برخورد سخت و ضربات مرگبار و خشم سرکش او هرجا که دین خدا به خطر می‌افتاد. حضرت فاطمه(س) می‌فرماید از علی متنفر هستید برای این که علی «وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذاتِ اللهِ.» برای این که علی هرجا بحث خدا و حکم خدا و رضای خدا بود با هیچ کس تعارف نمی‌کرد. با نزدیک‌ترین آدم‌ها درمی‌افتاد. بله، علی برای خودش دشمن‌تراشی کرد برای این که هرکس که با راه خدا درافتاد علی با او درافتاد. شماها چرتکه می‌انداختید علی چرتکه نداشت چرتکه‌ها را شکسته بود برای این بود که از علی می‌ترسید و بدتان می‌آید.

خب این خطبه طولانی است و وقت هم نیست. اسم فاطمه(س) را زیاد می‌شنویم حرف‌های ایشان، سبک زندگی ایشان، مکتب سیاسی ایشان، مکتب اخلاقی ایشان، هیچی. طبیعی است که ندانیم چه الگویی است، 1400 سال پیش در جامعه قبیله‌ای عرب زندگی می‌کردند چطوری برای ما الگو هستند؟ آن‌ها را نگفتند که با شتر و اسب راه بروید و از این نظر الگو بگیرید، آن مربوط به ابزار زندگی است عوض می‌شود. حرف‌ها و موضع‌گیری‌ها و جهت‌گیری‌هایشان است. حالا چون ایام شهادت حضرت فاطمه(س) است گفتم در کنار این همه فاطمه فاطمه شنیدن‌ها، یک کم هم از فاطمه(س) بشنویم که خود ایشان چه می‌گویند؟ حالا شما دوستان می‌فرمایید که هیچ کدام‌تان تا حالا این‌ها را نشنیدید! غیر از شما هم خیلی‌ها نشنیدند خیلی از این‌هایی که خودشان منبر می‌روند و مداحی می‌کنند خود آن‌ها هم این‌ها را نمی‌دانند. یا خواندند اهمیت آن را نفهمیدند. ممکن است این جمله‌ها را بخواند رد شود ولی نمی‌فهمد این‌ها یعنی چه؟ به خیالش یک دعوای شخصی است.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha