شبکه یک - 14 مهر 1402

آیا یکدیگر را می‌شناسیم؟ (وحدت در کثرت، تفاوت و تعامل)

جمعی از نخبگان اهل سنت پاکستان _ میلاد پیامبر اکرم ص و هفته وحدت مسلمین _ ۱۳۹۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمه‌الله. خیلی خوش آمدید و بر ما منت گذاشتید این‌جا را مشرف کردید و لطف فرمودید که تشریف آوردید. نکاتی که برادر عزیزمان در معرفی بنده فرمودند از حسن ظن و محبت خودشان است و بنده مصداق تعاریفی که فرمودند نیستم. توفیق بزرگی است که با برادران عزیزمان روبرو می‌شویم.

خداوند با بعث رسول اکرم(ص) بر بشریت منت گذاشت بیاییم تصور کنیم اگر خاتم‌الانبیاء(ص) نبودند و اگر بعثت ایشان نبود چه بر سر بشر می‌آمد؟ اولاً انسان نمی‌توانست خدا را بشناسد، رابطه انسان با آسمان قطع می‌شد. انسان در تاریکی زندگی می‌کرد. تفاوت حق و باطل را نمی‌دانست. راه به سوی خدا بسته بود. همه بشر دچار انواع و اقسام بت‌پرستی‌ها و شرک و کفر بود. اگر قرآن نبود حقیقت معلوم نبود. همین‌طور اگر پیامبر اکرم(ص) نبود اخلاق معنایش را از دست می‌داد و بشریت نمی‌دانست خوب چیست و بد چیست؟ امروز شما ببینید که بشریت با وجود پیشرفت‌های مادی و صنعتی و تجربی و علمی دچار انواع خرافات و شرک‌هاست و خزعبلات را به اسم معنویت پذیرفته که به لحاظ نظری جهل مرکب و به لحاظ عملی برای بشر گرفتاری درست کرده است. چند وقت پیش برای یک سمیناری در دانشگاه توکیو دعوت بودیم برایم خیلی جالب بود که یک شهر صنعتی در خیابان‌های متعدد انواع بت‌خانه‌ها هنوز موجود است و همین مردمی که به لحاظ تکنولوژی جلو هستند می‌دیدم در بتخانه‌ها بت‌های کوچک را لباس پوشاندند جلوی آن‌ها آب گذاشتند و برای آن‌ها هدیه و نذر می‌کنند. و برایم خیلی عجیب بود که یک پروفسور فیزیکدانی که در مطالعات فضایی شرکت داشت او می‌آمد جلوی این بت تعظیم می‌کرد و از بت خواهش می‌کرد و دعا می‌کرد و مشکلات خود را با آن مجسمه کوچک درمیان می‌گذاشت. مسلمین این را بفهمند که اگر به لحاظ ضعف‌های خودشان و به لحاظ تمدنی در این 200 سال اخیر، برخلاف آن گذشته درخشان عقب ماندند و ذلیل شدند و وابسته شدند اما دچار این سوء تفاهم نشوند که اگر یک جامعه‌ای به لحاظ صنعت و تکنولوژی پیشرفت کرده این در شناخت انسان، در شناخت خدا، در علوم انسانی و در علوم الهی هم به همان اندازه جلو رفته بلکه ممکن است در حوزه علوم الهی و علوم انسانی به لحاظ هستی‌شناسی، خداشناسی، در حد الفبای این آگاهی‌ها باشند ولی متأسفانه چون مسلمین در امور مادی عقب افتادند دچار این سوء تفاهم شدند که این عقب‌ماندگی دلیل بر عقب‌ماندگی حتی حوزه‌های معرفتی و فرهنگی هم هست و لذا در این عرصه هم غرب‌زده و مقلّد و دچار ذلت فرهنگی شدند و بار آمدند. حالا پرسش این است که چه اتفاقاتی افتاد که مسلمین به این وضع دچار شدند. شما می‌دانید که در قرن‌های گذشته مسلمین به لحاظ علمی و تمدنی قدرت اول جهان بودند و در همه رشته‌های علمی از شرق و غرب عالم باید به کشورهای اسلامی در دانشگاه‌های اسلامی می‌آمدند فیزیک، شیمی، پزشکی، فضاشناسی، زمین‌شناسی، و انواع و اقسام این تخصص‌ها را می‌آموختند. به کشورهای اسلامی می‌آمدند و وقتی به اروپا برمی‌گشتند لباس علمای اسلامی را می‌پوشیدند و افتخار می‌کردند که ما در فلان دانشگاه اسلامی در فلان شهر اسلامی مهندسی یا پزشکی خوانده‌ایم. چند سال پیش من در دانشگاه کراچی آمدم و اتفاقاً بخشی از این علم و تمدن جدید را برای اساتید و دانشجویان آن‌جا ذکر کردم که فیزیک جدید، شیمی جدید، جبر، مثلثات، نجوم و ستاره‌شناسی، جغرافیا، تاریخ، حقوق، همه این‌ها چگونه کلید آن در جهان اسلام زده شد و بعد به اروپا و به غرب و شرق عالم منتقل شد و جهان جدید راه افتاد. شما می‌دانید در همین شبه جزیره هند و پاکستان، یک تمدن بسیار قوی اسلامی نزدیک به 500 سال برقرار بود و یکی از قدرت‌های بزرگ تمدنی جهان اسلام بود و اتفاقاً مایه‌های آن مایه‌های مشترک شبه‌جزیره هند و پاکستان که آن موقع البته پاکستان نبود، هند هم در اختیار مسلمین بود. مشترک بین هند و ایران بود یعنی یک تمدن اسلامی هندی – ایرانی بود و هنوز هم بقایای آن تمدن در پاکستان شما هست در هند هست، بزرگترین آثار معماری توریستی هند از تاج محل تا ساختمان‌هایی که در خود دهلی هست که بازدیدکنندگان خارجی دیدن آن می‌روند تمام این‌ها جزو آثار آن تمدن بود. آن موقع ملت‌های ما و شما مثل امروز با هم بی‌ارتباط نبودند و زبان و فرهنگ‌شان یکی بود. پدربزرگ‌ها یا اجداد شما همه فارسی می‌دانستند بعد که انگلیسی‌ها آمدند مستقر شدند و حاکم بر منطقه شدند زبان فارسی که زبان اسلام بود،‌ زبان قرآن و زبان مفاهیم قرآنی در شبه جزیره هند بود ممنوع شد. زبان فارسی و عربی ممنوع شد و زبان انگلیسی به عنوان زبان استعمارگر حاکم شد و یکی از اهداف آن اجباری شدن این زبان و ممنوع شدن آن‌ها این بود که رابطه‌های ما با هم، رابطه مسلمین با هم قطع شود عین همین کار را غربی‌ها و انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها وقتی بر ایران حاکم شدند همین کار را با زبان عربی کردند یعنی زبان انگلیسی و فرانسوی را در این‌جا اجباری کردند و شروع به تضعیف زبان عربی کردند تا رابطه ما با مسلمین و مهم‌تر از او رابطه ما با قرآن قطع شود. اسلام با زبان فارسی از ایران به هند و چین آمد و با زبان عرب به ایران آمد. وقتی که ما و شما رابطه‌مان، شما با فارسی و عربی و ما با عربی رابطه‌مان قطع شد یعنی رابطه ما با فرهنگ قرآنی قطع شد. همین کار را با عثمانی و در ترکیه کردند که وقتی غربی‌ها انگلیسی‌ها بر آن‌جا مسلط شدند خط عثمانی ممنوع شد و امروز جوانان ترکیه نمی‌توانند کتاب‌های تاریخ خودشان را بخوانند چنان که در تاجیکستان همین کار شد. چنان که در سرزمین شما شد. امروز شما بخش مهمی از آثار فرهنگ و تمدن خودتان را دیگر نمی‌توانید بخوانید. ما ده‌ها دیوان شعر شاعران هندی و پاکستانی داریم. چقدر شاعران دهلوی، لاهوری، از بیدل، اقبال و دیگران که جزء زیباترین اشعار فرهنگ اسلامی و عرفان اسلامی به زبان فارسی هستند امروز شماها دیگر نمی‌توانید آن‌ها را بخوانید. اگر رابطه ما با زبان فارسی و عربی قطع شد یعنی رابطه‌مان با بخش مهمی از فرهنگ الهی، رابطه مستقیم ما قطع شده چنان که وقتی زبان‌های انگلیسی، فرانسه، روسی، آلمانی و دیگران را فقط در مدارس‌مان اجباری کردیم طبیعتاً ما فقط مصرف کننده فرهنگ آنها خواهیم بود. آموختن زبان لازم است اما نه این که به زبان دین و زبان فرهنگ خودمان ضعیف بشود و همه انحصاراً مجبور به آموختن زبان بیگانه مسلط بشوند نتیجه‌اش این می‌شود که در دانشگاه لاهور جلسه‌ای داشتم و جلسه‌ام را با خواندن بعضی از اشعار جناب اقبال شروع کردم که به لحاظ لفظ و معنا خیلی اشعار زیبایی بود در مدح پیامبر(ص)، در مدح علی‌(ع) و فاطمه زهرا(س) و در مدح حسین‌بن‌علی(ع) بود ولی هیچ کدام از دانشجویان آن دانشگاه معنی اشعار ایشان را نمی‌دانستند و من مجبور شدم توضیح بدهم و مترجم مجبور شد به انگلیسی در شهر اقبال شعر اقبال را ترجمه کند!

پس نکته اول این که، ‌تمدن اسلامی، ایران، هند، عثمانی شکست خورد و خطر اول این است که رابطه ما با همدیگر به لحاظ زبان و گفتگو و ارتباطات قطع شد. این رابطه را قطع کردند و ما دیگر همدیگر را نمی‌بینیم و با هم نمی‌توانیم صحبت کنیم. همدیگر را نمی‌شناسیم. همین مسیر الآن از طریق رسانه‌های غربی ادامه دارد. این‌جا در ایران مردم خیلی‌ها اصلاً خبر ندارند که دهلوی‌ها چه کسانی هستند؟ اصلاً نمی‌دانند که مثلاً تفاوت آن‌ها با دیوبندی چیست؟ یا فرق سنی با وهابی چیست؟ آیا وهابی‌ها به اهل بیت(ع) اهانت می‌کنند آیا همه سنی‌ها همین‌طور هستند؟ خیلی‌ها اطلاع ندارند. فکر می‌کنند هرکس که اهل سنت است دشمن اهل بیت پیامبر(ص) است. چرا؟ به همان دلیلی که در جامعه شما نمی‌دانند مردم شیعه آیا مشرک هستند؟ موحد هستند؟ آیا به همه اصحاب توهین می‌کنند؟ مستقیم با هم ارتباط نداریم. ما از طریق رسانه‌های دشمنان اسلام به همدیگر معرفی می‌شویم. شما را آن‌ها به ما معرفی می‌کنند و ما را هم آن‌ها به شما معرفی می‌کنند. رابطه ما با هم قطع است. این خطر اول است و با این شیوه نمی‌شود تمدن اسلامی جدید ساخت. اگر نمی‌گذاشتیم که دشمنان ما و شما ما را از هم جدا کنند امروز تمدن اسلامی دوباره تشکیل شده بود. دشمنان اسلام و مسلمین از پس امت اسلام برنمی‌آیند مگر با جدایی انداختن بین مسلمین و درگیر کردن مسلمین با مسلمین. این تنها ابزارشان است و متأسفانه در 200 سال اخیر موفق شدند و این کار را کردند ما از هم جدا شدیم ما همدیگر را نمی‌شناسیم و از نزدیک با هم صحبت نمی‌کنیم. الآن من نمی‌دانم شماها بار اول است که ایران آمدید یا خیر؟

سؤال من این است که آیا تصور شما از ایران و از برادران مسلمان‌تان در این‌جا با آنچه که در ذهن‌تان بود و با آن‌چه که دیدید یکی بود؟

یکی از حضار: کاملاً متفاوت است.

من مطمئن هستم اگر 20 روز بیشتر بمانید و 10 جلسه با افرادی داشته باشید صحبت کنید باز هم ما بیشتر شما را می‌شناسیم و هم شما بیشتر ما را می‌شناسید آن وقت خواهیم دید که ما و شما یکی هستیم و تا به حال از هم بی‌خبر بودیم! ما یک خانواده‌ایم و از هم بی‌خبر و بی‌اطلاع هستیم. یک برادری از پاکستان یک وقتی آمد، در مدرسه‌های دیوبندی درس خوانده بود گفت شماها مشرک هستید گفتم بر چه اساسی این حرف را می‌زنی؟ گفت قرآن شما فرق می‌کند. برای او قرآن آوردیم گفتیم قرآن ما این است با قرآن شما فرقی دارد؟ گفت نه این را تو آوردی به من نشان دادی! گفتم برو در خانه‌های مردم درِ هر خانه‌ای را می‌خواهی بزنی و قرآن‌های آنان را نگاه کن ببین فرقش در چیست؟ و ایشان رفته بود و این کار را کرده بود و متعجب شده بود! واقعاً فکر می‌کرد قرآن ما با قرآن شما فرق می‌کند. چه کسانی ذهن این‌ها و ذهن ما را این‌گونه خراب می‌کنند؟ برای این که ننشینیم این‌گونه با هم صحبت کنیم. گفت شما بت‌پرست هستید بت کوچولو جلوی خودتان می‌گذارید و به آن سجده می‌کنید! گفتم آن مُهر خاک است که به آن سجده می‌کنیم چون طبق فتوای فقهای ما وقتی می‌فرماید سجده باید علی‌الارض روی زمین باشد این ارض یعنی خاک. و نباید روی فرش یا چیز دیگری سجده کرد باید روی خاک باشد. منتهی خاک نداریم توی خانه‌مان بریزیم روی مُهر سجده می‌کنیم. این بت نیست. او فکر می‌کرد که ما داریم آن مهر را عبادت می‌کنیم! گفت زیارت شرک است و شما مشرک هستید، گفتم شما مثل این که جزو اهل سنت پاکستان و هند نیستی. از پدر و مادرت بپرس و سؤال کن که اهل سنت در همه جای جهان اسلام از جمله در پاکستان و هند همه محبّ اهل بیت(ع) بودند و هستند. در این دوره اخیر که وهابیت با این توطئه انگلیسی و آمریکایی شروع کردند مسلمین را به جان هم بیندازند به این بگویند او کافر است و به او بگویند این کافر است و مشرک است شماها و نسل جدید شماها را دارند این‌گونه تربیت می‌کنند. برو از مادربزرگ و پدربزرگ و پدر و مادرت سؤال کن همه این‌ها زیارت پیامبر(ص) و ائمه(ع) را در مسیر عبادت خداوند می‌دانند. کسی وقتی زیارت می‌رود که نمی‌گوید اهل بیت خدای ما، پروردگار ما و معبود ما هستند. کسی این حرف را نمی‌زند! می‌روند می‌گویند خدایا این‌ها بندگان خالص تو هستند به آبرو و برکت این‌ها و به خاطر این‌ها ما را مورد رحمت قرار بده. شفاعتی که ما می‌گوییم شفاعت به اذن‌الله است که خود قرآن هم این را می‌گوید. منظور از زیارت این است.

خب ببینید تمام مفاهیم و اعتقادات را یک طور دیگری معنا می‌کنند و این توطئه از صدر اسلام وجود داشت. زمان خود اهل بیت(ع) این مسائل بود و به اهل بیت(ع) تهمت می‌زدند که این‌ها ادعای خدایی یا ادعای نبوت دارند. امام علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) در مشهد اگر رفتید یا به زیارت ایشان بروید، یک وقتی نقل شده کسی خدمت امام رضا(ع) آمد گفت آقا حکومت دارد شایعه می‌کند که شما اهل بیت می‌گویید که مردم بندگان ما هستند، هرچه می‌خواهند به جای خدا از ما بخواهند و از این قبیل. امام علی‌بن ‌موسی ‌الرضا(ع) رو به قبله کرد و دستانش را بالا برد و چشمانش پر از اشک شد و فرمود خدایا این اولین ظلم و ستم نیست که به اهل بیت می‌شود این دروغ‌هایی که به ما نسبت می‌دهند تو شاهدی که هرگز نه من و نه پدران ما و نه رسول‌الله، ما هیچ وقت نگفتیم که ما خداییم یا ما را به خدایی بگیرند یا کسی برای ما عملی را انجام بدهد. افتخار ما بندگی خداست. این توطئه‌ها تا همین الآن ادامه دارد از آن طرف هم هست چند وقت پیش یک کسی آمده بود می‌گفت که در یک جمعی در یکی از شهرستان‌های ما می‌گفت بله، من رفتم پاکستان یک جلسه‌ای بوده، روز شهادت حسین‌بن‌علی این‌ها جشن گرفتند و شیرینی پخش می‌کردند و به هم تبریک می‌گفتند گفتند برو ببین کجای پاکستان این کار شده؟ همان‌هایی که از ما دروغ به پاکستان می‌برند از پاکستان هم دروغ به ایران می‌آورند. شیعیان نادان، افراطی و نامتعادل داریم آن‌ها سخنگوی تشیع نیستند بلکه سخنگوی مکتب اهل بیت خود اهل بیت(ع) هستند. آن‌ها ممکن است بر اساس لجاجت، جهل، سخنانی بگویند، رفتاری انجام بدهند که این‌ها مورد رضایت اهل بیت(ع) نیست. اهل بیت(ع) خلاف سنت رسول‌الله و خلاف قرآن یک کلمه نه گفته‌اند و نه عمل کرده‌اند و خود اهل بیت(ع) فرمودند اگر جمله‌ای، روایتی، حدیثی از ما نقل کردند که خلاف قرآن بود یا خلاف سنت رسول‌الله بود یا خلاف عقل بود آن‌ها را به دیوار بزنید ما آن‌ها را نگفته‌ایم.

و خود رهبران مذاهب، جناب ابوحنیفه، جناب شافعی، جناب مالک، جناب احمد حنبل، این‌ها مسلمین دیگر را تکفیر نکردند این‌ها در زمان امام جعفر صادق(ع) فرزند پیامبر(ص) بخش مهمی از مسلمین برادران مسلمان مثل شما جزو احناف هستید حنفی هستید ما جعفری هستیم رهبر مذهب فقهی ما و شما در یک دوره زندگی می‌کردند. جناب ابوحنیفه دو سال در درس فرزند پیامبر(ص) جعفربن‌محمد(ع) شرکت می‌کرد و خود ایشان صریح گفت. و این‌ها با هم گفتگو می‌کردند و اختلاف نظری هم در بعضی از مباحث فقهی، کلامی بود و مطرح می‌شد. امام جعفر صادق(ع) به امام ابوحنیفه نمی‌گفت تو کافری! یا او به این بگوید تو کافری! بحث می‌کردند و گفتگو می‌کردند. این رهبران ما و شما این‌طوری بودند. حالا شما می‌گویید احکام اسلام را از ابوحنیفه می‌گیریم او می‌گوید از شافعی می‌گیرید او هم می‌گوید از فرزند پیامبر جعفربن‌محمد می‌گیریم. هدف همه ما عمل به اسلام است و عزت اسلام است هدف‌مان یکی است حالا در مورد روش و مصداق آن اختلاف نظر است. خب مگر اختلاف بین دوتا فقیه حنفی نیست؟ بین دوتا فقیه شیعه خودشان با همدیگر مگر اختلاف ندارند؟ در تفسیر یک آیه بین دوتا مفسر شیعی گاهی اختلاف می‌شود. بین دوتا مفسر سنی اختلاف می‌شود. گاهی نظر یک مفسر شیعی با آن مفسر سنی نزدیک‌تر است تا نظر او به نظر این مفسر دیگر شیعی. بحث علمی است. بحث علمی، اخلاق اسلامی، منطق، علم و آزادی و برادری می‌خواهد. اختلاف نظرها باید بین علما با اخلاق، با منطق، با اخلاق اسلامی و شرعی گفتگو بشود. تفاهم کردند کردند اگر نکردند مهم نیست. بعضی اختلافات باید در قیامت حل شود. قرار نیست در این‌جا حل شود. منتهی این است که به صرف یک اختلاف نظر زود بگوید تو جهنمی هستی، تو کافری، تو فاسقی، این‌ها خطرناک است و خیانت است.

مثلاً در قرآن شریف اختلاف می‌شود که آیا در قیامت خدای متعال را با همین چشم سر می‌بینیم یا نه؟ هر دو جریان به آیاتی از قرآن استناد می‌کنند. بعضی می‌گویند قرآن می‌فرماید لقاءالله است،‌ لقاء و رؤیت یعنی با چشم. خیلی خب. یک جریان دیگر می‌گوید به دلایل قرآنی چون خداوند جسم نیست «لایدرکه الابصار» خدا را با چشم نمی‌شود دید چون مادی نیست. خدا را با چشم قلب و با چشم روح می‌شود دید. هیچ کدام از این دوتا نمی‌توانند بگویند که تو عمداً و آگاهانه برخلاف قرآن می‌خواهید یک حرفی را بزنید. او می‌گوید برداشت من از قرآن و سنت این است و او هم می‌گوید برداشت من از قرآن و سنت این است استدلال‌هایشان را با هم می‌کنند و بعد هم معانقه می‌کنند و قیامت همه می‌بینیم که خدا را چگونه می‌شود دید؟ این دیگر بحث و دعوا ندارد، تکفیر ندارد. کسی در همان دوران خدمت امام صادق(ع) آمد گفت من در یک شهری زندگی می‌کنم که ما شیعیان اهل بیت(ع) در آن‌جا اقلیت هستیم و با بقیه مسلمین چه رفتاری داشته باشیم که آن‌ها پیروان اهل بیت نیستند ما با آن‌ها چه رفتاری داشته باشیم؟ گفت ما با آن‌ها رابطه نداریم و رابطه ما با آن‌ها قطع است و با خودمان رابطه داریم چون سبک نمازشان و وضویشان با ما تفاوت‌هایی دارد. امام صادق(ع) فرمودند اگر شیعه ما و اهل بیت هستید آن‌ها برادران شما هستند، شما یک امت هستید، به خانه‌هایشان بروید، آن‌ها را به خانه‌هایتان دعوت کنید بر سر سفره‌شان بنشینید مریض‌هایشان را عیادت کنید، تشییع جنازه‌ آن‌ها شرکت کنید، در نماز جماعت به آن‌ها اقتدا کنید همه ما و شما یک امت هستیم. اختلاف نظر بر این که پس از پیامبر(ص) خلافت حق علی بود یا ابوبکر؟ این اختلاف هست همان زمان هم بین اصحاب پیامبر بود و اصحاب پیامبر هم دو دسته شدند. سلمان و ابوذر و زبیر و مقداد و بلال، طرف علی‌بن‌ابیطالب ایستادند و اصحاب دیگری طرف جناب ابوبکر ایستادند. خب این اختلاف همان موقع هم بود این را که ما بوجود نیاوردیم. اما باید این اختلاف نظرها را مدیریت کرد. ما همه یک امت هستیم در بعضی از مسائل هم اختلاف نظر داریم. علمی، اخلاقی، بدون تکفیر بحث و گفتگو می‌کنیم اگر حل شد چه بهتر و اگر حل نشد شما به وظیفه خودت عمل کردی من هم به وظیفه خودم عمل کردم ما وظیفه دیگری نداریم، وظیفه ما برادری است. بیش از 90 درصد احکام فقهی مسلمین یکی است. کلیات که صددرصد یکی است. در جزئیات، در شکل تفاوت‌هایی دارد. در اخلاق اسلامی مگر اخلاق اسلامی حنفی و شافعی و جعفری دارد؟ اخلاق اسلامی برای همه یکی است. قرآن همه یکی است. ولی طوری اختلافات را برجسته کردند که اشتراکات دیگر به چشم نیاید. حالا سؤال این است خدای متعال به رسول‌الله(ص) در قرآن می‌فرماید حتی به غیر مسلمین، به اهل کتاب بگو «تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ...» (آل عمران/ 64)؛ وقتی به غیر مسلمین می‌گوید اول بیایید از مشترکات‌مان شروع کنیم و مرحله بعد تفاوت‌هایمان را بگوییم چرا مسلمان با مسلمان اول می‌رود از اختلافات شروع می‌کند و صحبت می‌کند؟ در حالی که 90 درصد اشتراک نظر است. اول باید از آن 90 درصد بحث کنیم یکی شویم و در آن 10 درصد هم گفتگوی دوستانه بکنیم. اما الآن چه شده؟ الآن با توطئه استکبار غرب، با توطئه رژیم‌های فاسد کاری کردند که هر دوتا مسلمانی به هم برسند اول در مورد اختلافات‌شان با هم صحبت کنند. اول در مورد اختلافات صحبت کنند بعد نوبت به مشترکات نمی‌رسد. نتیجه آن چیست؟ نتیجه این است که ما امت واحدی نخواهیم داشت پس تمدن جدید اسلامی دیگر شکل نخواهد گرفت. چرا؟ چون ما با هم یکی نیستیم. آن وقت کفار بر ما و شما مسلّط می‌شوند چنان که شدند. کفار بر ما و شما مسلط شدند ما را به دست شما و شما را به دست ما می‌کوبند و بر هر دوی ما مسلط شدند در حالی که رسول‌الله(ص) می‌فرماید: «هُمْ یَدٌ واحِدهٌ علی مَن سِواهم» مسلمین باید با هم این‌طور باشند نمی‌فرماید دوتا دست با هم باشند می‌فرماید یدٌ واحده، یک دست. راه حل برای تمدن‌سازی جدید این است. حتی نمی‌فرماید ده‌تا دست که با هم گره بخورند می‌گوید یک دست. یعنی همه با هم بالا بروند و همه با هم پایین بیایند. رژیم‌های کشورهای مسلمان، غالباً رژیم‌های لامذهب و لائیک و وابسته به غرب هستند آن‌ها نمی‌خواهند مسلمین با هم باشند چنان که آمریکا و دشمنان نمی‌خواهند. در انقلاب اسلامی یکی از اصول قطعی امام خمینی(ره) این بود که نگویید شیعه، سنی، حنفی، شافعی، جعفری، بگویید مسلم. و نگویید ایرانی، هندی، پاکستانی، عرب، ترک، بگویید مسلم. ما اول مسلمانیم بعد شیعه یا سنی هستیم. اول مسلمان هستیم بعد ایرانی یا پاکستانی یا ترک یا عرب هستیم. این راه نجات است. و الا متأسفانه همه جا هستند در همین ایران هم کسانی را داریم که می‌گویند ما باید به فکر ایران باشیم بقیه مثل فلسطین به ما چه ربطی دارد؟ آن‌ها عرب هستند، فلسطینی‌ها سنی هستند به ما چه ربطی دارد؟ ما را تحریم می‌کنند به این خاطر که ما از فلسطین حمایت کردیم. خب موضع امام خمینی(ره) این نیست. موضع امام خمینی این است که ما باید در حد توان‌مان به همه مسلمین جهان کمک کنیم. لذا برادران ایرانی شما در بوسنی، برای دفاع از برادران مسلمان بالکان، با صرب‌ها جنگیدند با این که آن‌ها شیعه نیستند. برادران ایرانی شما در فلسطین و لبنان با اسرائیل جنگیدند با این که آن‌ها شیعه و ایرانی نیستند. هیچ یک از حکومت‌های اسلامی حتی یک گلوله، یک فشنگ تا الآن به فلسطینی‌ها کمک نکرده، فقط جمهوری اسلامی موشک ساخت و داد و آموزش داد و جنگ غزه و جنگ جنوب لبنان اسرائیل در 4 جنگ از برادران ایرانی شما شکست خورد و هیچ کس کمکی نکرد وقتی شوروی افغانستان را گرفت ایران نیرو و اسلحه فرستاد.

نکته دوم، امروز عقب ماندگی علمی مسلمین است که این هم باعث شد ما مسلمین در این یکی دو قرن اخیر بخصوص 100 سال اخیر تحت سلطه غرب قرار بگیریم. این مسئولیت دانشگاه‌های کشورهای اسلامی است که این عقب‌ماندگی را جبران کنند اگر به لحاظ علمی قوی نشوید از زیر سلطه کفار خارج نخواهید شد باید دانشگاه‌های ما در همه رشته‌های علمی از علوم فنی- مهندسی، پزشکی و انواع تکنولوژی‌ها تا علوم انسانی دانشگاه‌های ما دوباره باید تولید علم کنند، فقط ترجمه نکنند، الآن تمام متن‌های درسی در دانشگاه‌های کشورهای اسلامی همه ترجمه است باید دوباره خودمان تولید کنیم. بر اساس نیازهای کشورهای خودمان و بر اساس معارف الهی با نگاه الهی علم و تکنولوژی ساخته بشود و الا از زیر سلطه آن‌ها خارج نمی‌شویم چون به آن‌ها محتاج هستیم. تفاوت علوم طبیعی و تجربی اسلامی و غیر اسلامی در این است که اگر علم و تکنولوژی اگر خارج از توحید و تقوا باشد انسان و جامعه را فقط مادی می‌کند و همین تکنولوژی و علم در خدمت فسق و ظلم قرار می‌گیرد در خدمت جنگ و خیانت و فساد قرار می‌گیرد و خانواده‌ها را متلاشی می‌کند. امام خمینی(ره) می‌گفت علم را هم که می‌آموزید بسم ربّ بیاموزید. فرمود: «إقرأ بسم ربّک» نگفت فقط «إقرأ» گفت «بسم ربّک» به نام خدا بخوان. راه تمدن‌سازی علمی – الهی الآن همین است باید علوم طبیعی و تجربی را بخوانیم بسم ربّ، مهندسی و پزشکی و صنعت و تکنولوژی را بسم ربّ به نام خدا بخوانیم آن وقت این علم مادی با علم الهی یکی و متحد شوند آن وقت به بشر خدمت می‌کنیم و الا به بشر خیانت می‌کنیم. الآن غرب با همین تکنولوژی به بشر جنایت می‌کند. الآن برادران و خواهران شما در دانشگاه‌های ایران به لطف خدا بعد از انقلاب چنان پیشرفت کردند که در حدود 15 رشته بسیار مهم علمی در جهان جزو 5 کشور اول جهان هستند. در بعضی جزو دو کشور اول هستند و در بعضی جزو 10 کشور اول هستند و در بعضی جزو کشور اول جهان شده است. الآن برادران شما در دانشگاه‌های ایران به تکنولوژی خودشان و بدون کمک دیگران به فضا ماهواره می‌بستند. بدون هیچ کمکی و در تحریم مطلق، آماده می‌شوند اولین فضانورد با تکنولوژی صددرصد یک کشور مسلمان بدون هیچ کمک ایران به فضا بفرستند و این‌ها در تحریم بوده، در تحریم مطلق بوده است. 5 میلیون دانشجو داریم که الآن مشغول درس هستند. طبق گزارش سازمان ملل، ایران سریع‌ترین رشد علمی را در ده سال گذشته تقریباً در جهان داشته، 11 برابر متوسط رشد علم در جهان بوده است و در تحریم مطلق همین برادران شما در دانشگاه‌های ایران الآن دارند هواپیما می‌سازند ما در تحریم مطلق به ما سیم خاردار هم نمی‌دادند. سیم خاردار که می‌گفتند ممکن است استفاده جنگی داشته باشید نمی‌دادند و الآن توانستند موشک‌های قاره پیما بسازند و مهم این است که معنویت را درست بشناسیم.

امام خمینی(ره) یک عارف بود، همانطور که فقیه و فیلسوف بود عارف بود، اهل ریاضت بود در تمام عمر از جوانی ذکر و تحجّد داشت. حتی وقتی نوجوان بوده در جلسه‌ای اگر غیبت کسی می‌شده شرکت نمی‌کرد و جلسه را ترک می‌کرد می‌گفت جوان‌ها به ملکوت خدا نزدیک‌تر هستند. جوان‌ها پاک‌تر هستند می‌گفت در جوانی خودتان را اصلاح کنید و به خداوند نزدیک‌تر بشوید هرچه سن بالاتر برود اصلاح نفس سخت‌تر می‌شود. می‌گفت تمام عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید. می‌گفت که ما وارد مبارزه شدیم برای قدرت و ریاست نیست به همان دلیلی وارد سیاست و مبارزه شدیم که رسول‌الله وارد مبارزه شدند و حکومت تشکیل دادند ما نمی‌توانیم مثل پیامبر باشیم اما باید سعی خودمان را بکنیم. هرچه جامعه و زندگی‌مان شبیه‌تر به آن باشد. معنویت و عرفان اسلامی این نیست که گوشه خانه‌تان در غار بنشینید فقط ذکر بگویید و کاری به عدالت اجتماعی نداشته باشید بلکه عارف حقیقی پیامبر اکرم(ص) بود که در اوج معنویت و تقرب به خداوند جامعه را هم اصلاح کند، با مشرک، با مستکبرین و با اغنیای فاسد مبارزه می‌کرد. اگر عرفان باشد جهاد نباشد آن عرفان ناقص است. اگر جهاد باشد عرفان و اخلاق نباشد آن جهاد مضر است و به ضرر انسان است و می‌گفت اگر حکومت‌هایتان را می‌خواهید بشناسید که اسلامی هستند یا نه، ببینید کجا و چگونه زندگی می‌کنند؟ حاکم اسلامی در چه خانه‌ای زندگی می‌کند؟ شما جماران یا رفتید یا بروید ببینید امام وقتی حاکم بر یک کشور چند ده میلیونی بود کل زندگی‌اش یک چمدان را هم پر نکرده نصف چمدان با کمترین امکانات بود چنان که رهبر امروز هم آیت‌الله خامنه‌ای هم زندگی بسیار ساده و در حد پایین مردم است. برای بعضی از مسائل زندگی پول قرض می‌کند. شما در کشورهای مسلمان همین الآن چندتا حاکم سراغ دارید که این‌گونه باشند؟

ابوبکر و عمر و علی همه‌شان ساده زندگی می‌کردند و زاهد بودند. یک شاخص برای این که مسلمین بفهمند حکومت‌هایشان اسلامی است یا خیر؟ این است که ببینید این‌ها آیا مثل اشراف زندگی می‌کنند یا مثل توده مردم و در کنار محرومین و فقرا و مستضعفین.

و آخرین جمله این که، شما برای پاکستان چه برنامه‌ای دارید؟ نگویید که مگر ما کی هستیم یا چه کاره‌ایم؟! امام(ره) اولی که شروع کرد کل افراد اصلی‌ای که کنار ایشان بودند تعدادشان 20 نفر هم نبود. به امام(ره) گفتند شما در برابر حکومت و اربابان خارجی‌اش کاری نمی‌توانید بکنید، امام(ره) گفت بتوانم یا نتوانم مهم نیست خداوند متعال فرموده است که: «إنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى...» (سبأ/ 46)؛ خداوند فرمود خدا یک موعظه دارد و آن این است که برای الله قیام کنید چه دو نفر باشید چه یک نفر باشید. من یک نفر هستم به فرمان خدا باید عمل کنم. به ایشان گفتند شکست می‌خورید گفت آنچه که خدا از ما خواسته عمل به وظیفه است نه این که حتماً پیروز بشویم ما مأمور به تکلیف هستیم نه مأمور به پیروزی. گفت ما می‌خواهیم خدا راضی باشد خداوند هم وقتی راضی می‌شود که به وظیفه‌مان عمل کنیم شکست یا پیروزی دست خداست ثانیاً برای ما مهم نیست برای ما خدا مهم است معلم ما حسین‌بن‌علی است که با 70 نفر و با زنان و کودکان در برابر 30 هزار نفر ایستاد! آن پیروزی است. گفت اگر خدا یک چیز بگوید و تمام بشر یک چیز بگویند من در برابر همه می‌ایستم و به حرف خدا عمل می‌کنم و وقتی که انقلاب پیروز شد و داشت از تبعید به ایران برمی‌گشت در هواپیما از امام(ره) پرسیدند چه احساسی دارید؟ که مثلاً بگوید ما پیروز شدیم و... امام فرمود احساسی ندارم ما برای خدا قیام کردیم شکست و پیروزی برای ما مساوی است. می‌گفت مسلمین قرآن می‌خوانند ولی باور ندارند. خداوند می‌فرماید: «اِن تَنصُرُوا اللّهَ یَنصُرکُم» (محمد/ 7)؛ دارد وعده می‌دهد و می‌فرماید: «وَ مَن‌ أَوفی‌ بِعَهدِه‌ِ مِن‌َ اللّه‌ِ» (توبه/ 111)؛ باز هم مسلمین باور نمی‌کنند. خدا گفته شما یاری کنید من یاری می‌کنم پیروز می‌شوید ولی مسلمین باور نمی‌کنند و این آیات را فقط برای ثوابش می‌خوانند. عرض من تمام و اگر نکته‌ای دوستان دارند بفرمایند استفاده کنیم.

یکی از حضار. (مترجم): ایشان می‌گوید ما از شما تشکر می‌کنیم شما با ادله صحبت را شروع کردید و برای ما راهنمایی انجام دادید که برای ما خیلی چیزها روشن شد. خطاب شما الآن به این جوان‌ها بود که این‌ها مجاهد هستند. حرف شما برای امت واحده مسلمانان تمرین کرده‌اند ولی برای ما یک احساس جدید و تأثیر جدیدی روی ما گذاشته است. این پیام شما که برای امت واحده دادید انشاءالله به سراسر پاکستان می‌رسانیم.

یکی از حضار. (مترجم): این که شما فرمودید همه ما باید یک زبان باشیم این نکته خیلی برای ما مهم است و در آینده در این نقطه انشاءالله با هم متحد شویم و برای اسلام کاری انجام بدهیم. این انجمن طرق اسلام قبل از دو عشره دائیر شده است و در احیای تفکر پیامبر اسلام و عشق به مصطفی دارند کار می‌کنند خیلی کار انجام داده و به اهداف خود رسیده است. می‌گوید امت واحده فقط در تفکر است ممنون هستیم که آن راه‌ها را شما به ما نشان دادید. انشاءالله ما از شما استفاده خواهیم کرد و این پیام محبت شما را با خودمان می‌بریم. شما تشریف آوردید الآن هم تشریف بیاورید که جوانان و دانشجویان دیگر که هستند از سخنان شما استفاده کنیم. ما با آمدن این‌جا و با صحبت‌های شما الآن همه دوستان آماده شدند که زبان فارسی را یاد بگیریم و این که شما از قضیه لاهور گله کردید ما انشاءالله حرف شما را مطرح می‌کنیم.

استاد: من هم انشاءالله اردو یاد می‌گیرم.

یکی از حضار. (مترجم): انشاءالله ما یک ملت هستید و شکل عالی این ملت را به شما نشان خواهیم داد. ما از شما تشکر می‌کنیم شما خیلی به ما محبت کردید ما از مهمان‌نوازی‌های ایرانی‌ها و شما و آقای دکتر صادقی تشکر می‌کنیم.

یکی از حضار. (مترجم): می‌گوید شما در سخنرانی اول مسائل جهان اسلام را مطرح کردید و قسمت دوم شما مسائل بین شیعه را مطرح کردید. اختلاف‌های بین شیعه و سنی از کجا شروع شده است و رسانه با غربی‌ها یا استکبار آمدند بیشتر این اختلافات را بزرگ‌نمایی کردند. ایشان می‌گویند جایی که آتش هست دود از همان‌جا بلند می‌شود. می‌گویند تمام آن ذهنیتی که نسبت به ایران داشتیم الحمدلله الآن رفع شده است. جایی که به اهل بیت خیلی محبت فراوان این‌جا دیده می‌شود نسبت به خلفا کمرنگ دیده می‌شود.

جواب استاد: خیلی متشکرم از این که حرف قلب‌تان را صادقانه می‌گویید و رسم برادری همین است. اولاً بحث اختلافات یک بحثی نیست که جدیداً به وجود آمده، بلافاصله بعد از رحلت پیامبر این اختلافات شروع شده است. منتهی مسئله این است که ما در ایران، در همین عراق، در سوریه، خانواده‌های شیعه و سنی اساساً خودشان را جدا از هم نمی‌دانستند. ما در همین ایران خانواده‌هایی داریم که اعضای یک خانواده بعضی‌ها شیعه و بعضی‌ها سنی هستند. ما در ایران سید، از فرزندان اهل بیت داریم که سنی است! و در عین حال متصدی امامزاده است یعنی قبر بعضی از فرزندان اهل بیت(ع) را متصدی است یعنی سید است فرزند اهل بیت است مراقب مزار یکی از فرزندان اهل بیت(ع) است در عین حال سنی است. نامگذاری این‌ها در کشورهای اسلامی رایج است در همین تاجیکستان ما خیلی خانواده‌هایی داریم که اسم فرزندشان مثلاً عمرحسن است! فرزندان‌شان را این‌گونه نامگذاری می‌کنند. عقاید شیعه و سنی هر کدام برای خودشان محترم است و این اختلاف نظر برای آن‌ها نباید به کینه و دشمنی تبدیل شود. اما این که می‌فرماید اسم خلفا را نمی‌بینید حالا شهرهایی که اهل سنت هستند بروید آن‌جا می‌بینید. این مسئله حکومتی نیست یک فرهنگ مردمی است. مردم شیعه نام اهل بیت و فرزندان پیامبر را می‌گذارند. برادران اهل سنت ما در شهرهای سنی بروید می‌بینید آن‌جا هست تعداد مدارس علمی اهل سنت و تعداد مساجد اهل سنت نسبت به درصد جمعیت شیعه که نگاه خاصی به مسائل دارد بیشتر است. اما این معنی‌اش این نیست که سایر مسلمین را مسلمان ندانیم. منطق جمهوری اسلامی این نیست. اما یک وقتی داریم راجع به صدر اسلام صحبت می‌کنیم شیعه طبیعتاً معتقد است که خلافت بعد از پیامبر(ص) حق علی‌بن‌ابیطالب و اهل بیت(ع) بوده است این عقیده ماست و این را انکار نمی‌کنیم. شیعه معتقد است که پیامبر(ص) به دستور خدای متعال خلافت علی‌بن‌ابیطالب(ع) را اعلام کرده است هم در روز غدیر و هم در روزهای دیگری. بله این عقیده شیعه است. در اسناد اختلاف نظر است. بعضی احادیث است که شیعه معتقد به آن احادیث است بعضی از احادیث را اهل سنت نقل می‌کنند ما این را نمی‌توانیم امروز حل کنیم و نه می‌توانیم احادیث را تغییر بدهیم و نه می‌توانیم اتفاقی که 1400 سال پیش افتاده آن را تغییر بدهیم. این اتفاقات افتاده است ولی حتی اگر این حدیث درست باشد باز معنایش این نیست که امروز باید مسلمین با هم درگیر شوند. چون شما از ته قلب‌تان صادقانه گفتید من هم جواب قلبی صادقانه به شما دادم. می‌توانیم انتقاد کنیم و این انتقاد عیبی هم ندارد چون اهل سنت معتقد نیستند که خلفا معصوم هستند. فرض کنید یک کسی خلافت را قبول نداشته باشد معتقد باشد که علی‌بن‌ابیطالب باید خلیفه می‌شده، با توجه به این که اهل سنت معتقد نیستند که حکم خدا بوده است که باشند معتقدند که خود مسلمین انتخاب کرده‌اند. بنابراین اگر کسی با این انتخاب مخالف باشد معصیت الله را نکرده و حکم الله را زیر پا نگذاشته، خلافت جناب ابوبکر و حکم خداست یا انتخاب مردم است؟ اگر مثل نماز و روزه حکم خداست کسی که مخالفت کند مخالفت با حکم خدا کرده، البته این در عقیده است و در عمل وقتی که حاکم تعیین شد باید اطاعت کرد. حتی علی‌بن‌ابیطالب اطاعت کرد. شما در نهج‌البلاغه ببینید خود علی‌بن‌ابیطالب به قضایای خلافت معترض است اما می‌گوید اطاعت می‌کنم. مشورت می‌داد این که در صدر اسلام بین اصحاب اختلاف شد ما و شما که اصلاً نبودیم هزار سال قبل این اختلاف شده است. خلفا خطبه‌هایی دارند حضرت علی(ع) در خطبه انتقاد می‌کند که تعابیری که از بعضی از اصحاب علیه بعضی دیگر از اصحاب شنیدید این اتفاقات در صدر اسلام بوده است و ما نمی‌توانیم صدر اسلام را تغییر بدهیم. آخرش شما یک حدیث می‌گویی و من هم یک حدیث می‌خوانم و شما می‌گویید این حدیث تو در منابع ما نیست. تو یک حدیث می‌گویی من می‌گویم در منابع ما نیست. خب این‌جا راه حل این نیست که ما بگوییم تو کافری او هم بگوید تو کافری. راه حل این است که آن مقداری که می‌توانیم گفتگو می‌کنیم و آن مقداری هم که اختلاف باقی ماند مثل دوتا برادر که سر یک مسئله‌ای با هم اختلاف دارند. دوست هستیم نظرات‌مان هم با هم متفاوت است ولی با هم برادریم. این را از این جهت عرض کردم که طبیعی است یعنی مردم شیعه نگاه‌شان به خلفا با مردم اهل سنت یکی نیست.

ببینید ماها و شماها باید به دیگران و به مردم عادی یاد بدهیم که اختلاف نظرها را بپذیریم. ما اختلافات تاریخی، فقه، کلام داریم بین خودمان هم داریم. ما در خود شیعه انواع و اقسام دیدگاه‌ها داریم که خود علمای شیعه با هم اختلاف دارند چنان که بین علمای حنفی هم هست. مگر دیوبندی حنفی نیست، شما حنفی هستید دیوبندی هم حنفی است خب با هم اختلاف دارید. ما هم همین‌طور هستیم. باید یاد بگیریم به صرف کوچکترین اختلاف همدیگر را کافر و فاسق نخوانیم. این درس بزرگی است که قرآن می‌فرماید اگر تنازع کردید «تفشلوا» دچار فشل می‌شوید بعد کفار بر شما مسلط می‌شوند. این را باید یاد بگیریم کافر نیستند.

یکی از حضار: سبّ النبی.

جواب استاد: از نظر ما هم «سابّ النبیّ» کافر است و حکم اعدام سلمان رشدی را که امام خمینی(ره) داد به اتهام این بود که این سابّ النبی است و مرتد است. این درست است. خیلی از دیدن شما خوشحال شدم و امیدوارم که این‌گونه جلسات ادامه پیدا کند و من مطمئن هستم هرچه ما با هم بیشتر صحبت کنیم بیشتر خواهید دید که چقدر با هم مشترک هستیم. من در دانشگاه منهاج‌القرآن آمدم و جلسه داشتیم. جهان اسلام پیش می‌رود و به این وحدت می‌رسد. این‌جا خانه شماست این‌جا کشور دوم بلکه اول شماست و امیدواریم هر سال تشریف بیاورید خدمت شما برسیم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha