سنی و شیعه، در سپاه حسین ع
کاروان فضلا و طلاب "اهل سنت" از کشورهای آسیایی و آفریقایی _ پیاده روی زیارت اربعین _ ۱۳۹۶
بسمالله الرحمن الرحیم
سؤال: فرمودند آیا همانطور که پیامبر(ص) در مورد حادثه کربلا احادیث دارند آیا در مورد راه حل و واقع نشدن حادثه کربلا حدیثی دارند یا به اصحاب چیزی سفارش کردهاند؟
جواب استاد: در منابع اهل سنت، احادیثی از این قبیل که میبینم روزی را که بوزینهها از منبر من بالا میروند که اشاره به بنیامیه است این در روایاتش شیعه و سنی هست که سیدالشهداء فرمودند مراد همین بنیامیه هستند که پیامبر(ص) فرمودند روزی را میبینم که بوزینهها از منبر من بالا میروند. و به اسم من و اسلام و خلافت و به اسم قرآن و خلافت حرف میزنند. این روایت هست. این روایت که حسین را غریب میگذارند و تنها میگذارند و دعوت به این که اهل بیت من را ترک نکنید و من بین شما قرآن و عترت را گذاشتم. «سنتی» و «عترتی» همه اینها نقل شده هست.
سؤال: فرمودند مقصود از پیادهروی اربعین چیست؟
جواب استاد: اصل قضیه، جلب رضای خدا و محبت خدا، پاداش الهی است برای این که این بزرگداشت حسینبنعلی، بزرگداشت شهید و شهادت، بزرگداشت امر به معروف و نهی از منکر است، بزرگداشت دین و اولیای دین است و اعلام این که ما در همان صف حسین تا آخر هستیم ما علیه یزید و یزیدیها تا آخر هستیم. سیدالشهداء(ع) نگفتند من فقط با یزید بیعت نمیکنم بلکه فرمودند: «مثلی لایبایع ملثه» مثل منی با مثل یزید بیعت نخواهد کرد. یعنی یک قانون برای همیشه است. «کلّ یومٍ عاشورا و کلّ ارضٍ کربلا» یعنی فقط آن روز و این کربلا و این بیابان نبود. این خط تا ابد هست. تا ابد حسین و یزید هست. تا ابد ظلم و ظلمستیزی هست پس هدف رضای خداست، این زیارت و این پیادهروی عبادت است با این سختیهایش عبادت خداست برای خداست و تجلیل از جهاد و شهادت و امر به معروف و نهی از منکر که ظالمین امروز هم بگویند حسین تمام نشده، شما تمام شدید. این خطاب حضرت زینب(س) خطاب به یزید هست وقتی یزید به حضرت زینب(س) گفت دیدی چه به سرتان آوردیم؟ حضرت زینب(س) میفرماید: «فَوَاللهِ لا تَمْحُو ذِکْرَنا، وَ لا تُمِیتُ وَحْیَنا...،» به خدا سوگند نمیتوانی وحی ما را و قرآن را حذف کنی و بفراموشانی. تو میخواهی قرآن را حذف کنی ولی ما نمیگذاریم آنها نگذاشتند و نمیگذارند و به خدا سوگند نمیتوانی ما را از تاریخ حذف کنی. تو حذف میشوی ما تا آخر خواهیم ماند. خب داریم الآن میبینیم. الآن چه کسی دنبال قبر یزید برود او را زیارت کند؟! ولی 20 میلیون آدم، مسلمان، شیعه، سنی، غیر مسلمان دهها کیلومتر برای زیارت حسین راه افتادهاند.
سؤال: فرمودند اقدامات اصلی دشمن برای تخریب و بهم زدن اربعین چیست؟
جواب استاد: هزارتا کار کردند، از بمب گذاشتن. صدام که اینجا بود کسی زیارت اربعین میرفت دستش را قطع میکردند و او را میکشتند. میدانید همین مسیری که شما دارید میروید این مسیر را معمولاً تک و توک شب میرفتند که نخلستان هم بود تا مأمورهای صدام میآمدند لای نخلها میرفتند قایم میشدند آن مسیر جاده اصلی که الآن جمعیت اصلی از آنجا میرود از آنجا نمیرفتند چون زود بازداشت میشدند از این مسیر میآمدند. آن هم نه این جمعیت. بعضی از خانهها با شمع مرافب بودند که مأموران حکومت نباشد زائرین اباعبدالله باشند اینها را میآوردند. هرکسی را میدیدند یا میکشتند یا دستهایشان را قطع میکردند. یک شیوهاش این بود. اما شیوههای پنهانترش از انواع مختلف بود یکی این که در رسانههای دشمن و ضد دین در همین ایام میگویند پول مفت را میبرید اربعین برای زیارت پخش میکنید؟ خب تو آنتالیا و تایلند و ترکیه میروی عرق میخوری آنجا به فکر پول فقرا نیستی، ولی تا میخواهند زیارت پیامبر و اهل بیت پیامبر بروند به فکر فقرا میافتی. دوم این که، اغلب اینها که این پیادهرویها را میآیند خودشان فقرا هستند. اغلب اینها خودشان متوسط به پایین هستند. تو دلت میخواهد عرق بخوری اینها دلشان میخواهد در راه خدا پول خرج کنند، رشد معنوی کنند، زیارت اباعبدالله بیایند. چهارم این که، فایدهاش چیست؟ فایدهاش این است که امروز چنان دنیا از این راهپیمایی اربعین ترسیده که فیلم آن همه جای دنیا سانسور میشود. چرا تلویزیونهای دنیا این را نشان نمیدهند؟ برای این که چنین چیزی در دنیا نظیر ندارد. شما در دنیا یک جمع صدهزار نفره راه بیفتند بگویند ما میخواهیم 20 کیلومتر راه برویم تمام تلویزیونها نشانشان میدهند. چرا این جمعیت ده – بیست میلیونی را که دهها، صدها و بعضیهایشان چند هزار کیلومتر راه آمدهاند چرا اینها را در رسانهها در غرب و شرق عالم نشان نمیدهید؟ برای این که میترسند. برای این که وقتی نشان بدهند میپرسند اینها چه کسانی هستند؟ میگویند اینها مسلمانان هستند. این کیست؟ این حسین است. قضیه چه بوده؟ سمینار بعد از اربعین دو سال پیش، سوسیالیستهای دنیا جمع بودند گفتم من دارم از عراق میآیم راهپیمایی اربعین است جمعیت عظیمی آمدند و اینجوری است و... گفت برای چی؟ گفتم برای حسینبنعلی که شهید شده. فکر کردند در همین جنگهای اخیر عراق کشته شده. گفتند کی بوده که اینطوری کشته شده؟ گفتم 1400 سال پیش کشته شده. گفت 1400 سال پیش کشته شده حالا 10- 20 میلیون آدم پیاده این همه راه آمدند آن هم در عراق که این همه جنگ و درگیری است؟ گفتم بله. آخرش تا دو میلیون راضی شدند. مردم و مسلمانها پیامبر و بچههای پیامبر را دوست دارند و بیطرف نیستند. بعد میدانید آن کمونیست به من چه گفت؟ گفت اگر ما حسین داشتیم تا الآن دنیا را گرفته بودیم! ما اگر حسین داشتیم که 70 نفر جلوی 10هزار – 100 هزار ایستادند و همهشان هم رجز خواندند از بچه 12 ساله که جلو میآید میبیند شمشیر دارد به امام میخورد دستش را جلوی امام حسین(ع) میآورد که دستش قطع بشود و ضربه شمشیر به حسین نخورد، دست میافتد ناله میکند امام حسین(ع) او را بغل میکنند بعد برمیگردد به امام(ع) میگوید از من راضی هستید؟ من پیش خدا به وظیفهام عمل کردم؟ پیرمرد 90 ساله تا بچه کوچک، همه یک چیز گفتند و ایستادند. گفت ما سوسیالستها اگر حسین داشتیم دنیا را تا حالا گرفته بودیم ما حسین نداریم. راست میگوید هیچ کس جز اسلام حسین ندارد. یکی هم روش تکفیریهاست. آی راهپیمایی و زیارت شرک است بوسیدن قبر پیامبر شرک است! شما دست ملکه انگلیس را میبوسید شرک نیست عین توحید است! حاکمان امارات و قطر و عربستان و اردن و مصر، کفش رئیس جمهور آمریکا را حاضر هستند ببوسند آن توحید است بعد اگر کسی دیوار قبر پیامبر را بوسید این شرک است؟ شما تمام آثار پیامبر و اصحاب پیامبر را در مکه و مدینه خراب کردید به جایش پاساژ ساختید. دیدید در مسجدالحرام آن ساختمان بلند را ساختند؟ آن را باید خراب کرد. مسلمان و کافر میروند آن بالا میایستند کعبه خانه خدا زیرپایشان! توهین از این بالاتر. حالا یکی از دوستان که به معماری وارد بود گفت فلانی علائم فراماسونی و شیطانپرستان در همان معماری آن ساختمانها هست که سایهاش روی کعبه میافتد. اینها میگویند شما که پیادهروی میروید سواره یا پیاده زیارت امام حسین که نه، حتی زیارت خود پیامبر هم بروید شرک است. این انواع مخالفتهای اینهاست.
سؤال: فرمودند آیا تفریط به اندازه افراط ضرر دارد؟ در مصداق سنی و شیعه؟
جواب استاد: افراط به این معناست که روشن است کسی بگوید ما ائمه را قبول داریم اینها در عرض خدا و شریک خدا هستند مثل خدایند! خدا خلق بشر را به عهده اینها گذاشته خودش هالیدی و تعطیلات رفته! خوابیده! قرآن میفرماید: «لاتأخذه سنه و لانوم» خدا چرت نمیزند و نمیخوابد. نه آقا خدا کارها را سپرده و رفته. این شرک و انحراف است. تفریط این است که بگوییم علیبنابیطالب، فاطمه زهرا(س)، حسن و حسین مثل بقیه بودند!بقیه هم مثل اینها بودند فرقی نداشتند! پیامبر هم اگر گفته دوستان اینها را دوست بدار و دشمنان اینها را دشمن برای این که فاطمه بچهاش بوده و علی هم دامادش بوده و بقیه هم که نوههایش بودند! تفریط این است که پیامبر(ص) در آخرین سخنرانیهایشان فرمودند هرکس از من طلبی دارد؟ حرفی هست؟ یا من را ببخشد یا من را قصاص کند. من با همه شما مساوی هستم. در زمان معاویه و بنیامیه این حدیث تغییر پیدا کرد. حدیث اینطوری شد. در آخرین خطبه، قال رسولالله: هرکس که من به او فحش دادم و کتکش زدم، اموال هرکسی را خوردم، به هرکسی که دروغ گفتم، آبروی هرکسی را که بردم یا من را ببخشد یا بیاید قصاص کند! یعنی چی؟ عصمت پیامبر(ص) را زیر سؤال میبرند برای این که بگویند پیامبر یک آدم عادی بود! چون میدانستند هر وقت اسم پیامبر بیاید اسم اهل بیت ایشان هم میآید. و آن وقت اهل بیت ایشان نمیگذارند حکومت دست امثال یزید بیفتد. گفتند پیامبر را از آل پیامبر جدا کنیم. آل ایشان را کنار بگذار. بعد خود پیامبر چی؟ خود پیامبر هم معصوم نبوده، دروغ گفته، فحش داده، توی سر مردم زده، حق کسی را خورده، خودش هم آخر عمری آمده گفته که من این کارها را کردم من را ببخشید! خب اگر شما این کارها را کردید پس فرق شما با ما چیست؟ ما هم که همین کارها را میکنیم شما هم که مثل ما هستید. چرا خدا به شما وحی میکند؟
سؤال: معاویه و حضرت علی(ع) کاتبان وحی بودند و رسولالله هم واقعاً کربلا را میدانستند پس نگاه رسولالله به معاویه در آن زمان چه و چگونه است؟
جواب استاد: این سؤال علم پیامبر(ص) و علم انبیاء و علم اهل بیت(ع) از نظر شیعه که چگونه یک چیزی را میگویید میدانند ولی باز هم انگار نمیدانند عمل کردند، یک سؤال مهم و کلامی است. یک جلسه مستقلی میطلبد راجع به آن صحبت کنیم شاید انشاءالله خداوند عمری داد و دوباره همدیگر را دیدیم و این بحث را بکنیم خیلی خوب است. در خود شیعه هم میپرسند میگویند مگر نمیگویید پیامبر از قبل گفته این در کربلا شهید میشود و خود حسین هم میدانست و در جنگ صفین علیبنابیطالب به اینجا رسید، ابنعباس نقل میکند دیدم علی از اسب پایین آمد و به سجده رفت دارد گریه میکند. آمدم گفتم یا علی چه شده؟ چرا به سجده رفتید و دارید گریه میکنید؟ فرمودند که اینجا آنجاست. 20 سال قبل از کربلا. اینجاست که سر فرزند پیامبر را از تنش جدا میکنند و آن جنایات با ناموس پیامبر میشود. تو هم اگر بدانی اینجا چه اتفاقاتی میافتد بیش از من گریه میکردی. که بعد آنجا فرمودند اینجا «مَناخِرُ رکّاب» اینجا اسب بر جنازههای بیسر شهدا رکاب میزنند و میدوانند. اینجا «مسارع عشّاق» اینجاست که عاشقان شهادت در خون خودشان دست و پا میزنند و غلت میزنند. اینجاست. 20 سال قبل علی گفت. اتفاقاً امام حسین(ع) وقتی به کربلا رسید و گفتند حرّ راه را بسته یک مرتبه امام حسین(ع) پرسیدند اینجا کجاست؟ اسم اینجا چیست؟ گفتند کربلا یا نینوا. یک مرتبه حسین از اسب پایین آمد و گفت اینجاست که رسول خدا گفت. همین جاست که سر ما را بر نیزه خواهند کرد. اینجاست که بر دختران پیامبر شلاق میزنند و حجاب از سر ناموس پیامبر برمیدارند. اینجا ما را به خاک و خون میکشانند. اینجا پایان خط است و در واقع آغاز ماجراست. بعد سؤال میکنند که اگر امام حسین میدانسته که اینجا شهید میشود چرا رفت؟ مگر قرآن نمیرفت «و لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکة» خودکشی مگر حرام نیست؟ مگر این خودکشی نیست؟ چرا تقیه نکرد؟ میگویند شیعه فقط تقیه دارد! ولی همه دنیا تقیه میکنند. تقیه یعنی وقتی که میبینید طرف خشن و وحشی و نمیشود همه حرفهایت را بزنی بخشی از سخنانت را نگو یعنی دشمنت را فریب بده. تقیه به معنی نفاق و دروغگویی و فریبکاری نیست. آن تقیه نیست آن دغلکاری و خیانت است. تقیه به این معنا که حکومت ظالم شما را گرفته و برده و در زندان تو را شکنجه میکند و میزند و میگوید بقیه را لو بده. شما آنجا باید به او بگویی بقیهای نیست من کسی را نمیشناسم. نباید کسی را لو بدهید. این تقیه میشود. تقیه یعنی مبارزه مخفی. یعنی به دشمنان دین ضربه بزن ولی ضربه نخور. بیشتر ضربه بزن و ضربه نخور. نه این که سادهلوح مثل احمقها جلو بروی و هرچه هست بگویی. خب اگر تقیه نمیشد کس دیگری را از اینها باقی نمیگذاشت. اما آنهایی که میترسند و فرار میکنند اسم این تقیه نیست فرار از جبهه است. آن کفر است. تقیه برای مبارز است برای مجاهدین است نه برای قاعدین. مبارزه با دشمن خشن دیکتاتور، باید تقیه کند. تقیه یعنی مبارزه مخفی. همه جای دنیا هرکس دارد با حکومتها مبارزه میکند اهل تقیه است. منتهی تقیه حق داریم و تقیه باطل. در مسیر حق و در مسیر باطل. تقیه یعنی مخفیکاری، امروز به آن مبارزه زیرزمینی میگویند نه ترک مبارزه! این بوده. خب حالا سؤال چرا امام حسین(ع) تقیه نکرد؟ برای این که تقیه برای حفظ جان ما نیست تقیه برای حفظ مکتب و توحید است. اگر خود مکتب به خطر افتاد دیگر تقیه نداریم باید بروی کشته شوی. امام(ره) وقتی نهضتشان را در برابر شاه شروع کردند گفت هرکس تا حالا تقیه کرده و گفته شاه دیکتاتور است و زود میکشد و همه حرفهایمان را نزنیم گاهی بگوییم گاهی نه، نه دیگه، تقیه حرام ولو بلغ مابلغ. چون تاریخ هجری هجرت پیامبر را تاریخ شاهنشاهی کردند. قسم به قرآن را از توی قانون بردارند و گفتند قسم به کتاب مقدس. یعنی انجیل، تورات. امام(ره) گفت دیگر دارند به قرآن و اسلام ضربه میزنند دیگر تقیه حرام است به صحنه بیایید ولو همه کشته شوید. خب حالا امام حسین(ع) آنجا جای تقیه نیست جای کشته شدن است. اگر توحید و قرآن به خطر افتاد حسین هم باید کشته بشود و فدا شود. چه کسی از حسین باارزشتر است که حسین بخاطر او باید کشته شود. آن چیست؟ آن توحید و عدالت است. حسین فدای آنها، زینب فدای آنها. آقا بچههایتان را میزنند میکشند. خب بزنند بکشند. علی اصغر را؟ خب بزنند برای توحید و عدالت است. آیا پیامبر(ص) میدانستند که بعداً علی و معاویه چه خواهد شد؟ حتماً میدانستند. چرا کاری نکردند؟ چرا کاری بکنند؟ اصلاً فلسفه خلقت این نیست. طبق روایات ما امیرالمؤمنین میدانست که ابنملجم ایشان را میکشند. همان صبح توی مسجد هم که این توی مسجد بود و نشسته بود با سلاح شمشیر زهرآلود که ترور کند که ابنملجم از خوارج بود، نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) همه را برای نماز صبح و نماز شب بیدار کرد، قبل از نماز، او را هم بیدار کرد و او روی شکم خوابیده بود. امیرالمؤمنین(ع) او را صدا زدند و گفتند مثل شیطان و خواب شیطانی روی شکم نخواب. برگرد. بلند شو وقت نماز است. خب آیا علی میدانست که او را میخواهد بزند. بله میدانست. چرا جلویش را نگرفت. علیبنموسیالرضا(ع) میدانست که مأمون مسموم کرده؟ بله میدانست. پیامبر چی؟ وقتی به خیبر رفت زن یهودی غذای مسموم به ایشان میدهد؟ میدانست در گردنه بعد از غدیر که خواستند بعضیها به شتر ایشان سنگ بزنند که شتر ایشان رمی کند و از بالا پرت شوند؟ میدانست یا نه؟ بله همه را میدانست. پس چی؟ مگر قرار است همه را با علم غیب حل کند؟ مسئله و هدف تربیت بشر و جامعه است. شما باید به گونهای عمل کنید که یک آدم عادی عمل میکند. چون قرار است تو امام مردم عادی بشوی. پیامبر(ص) اسوه حسنه و الگوی مردم عادی است باید تو کاری که فردا مردم نگویند خب پیامبر که به اذنالله علم غیب داشته، ما که نداریم پس ما وظیفه نداریم! آقا علی که به اذنالله علم غیب داشته! خب ما که نداریم. خب نداشته باش. علی هم یک جوری عمل کرد که انگار نداشته. عادی عمل کرد. عالم، عالم امتحان است. عالم، عالم همین قواعد عادی است. اتفاقاً از اهل بیت(ع) پرسیدند که امام حسین(ع) نمیتوانستند دعا کنند از خدا بخواهند و خداوند قضیه کربلا را بهم بریزد که این اتفاقها نیفتد؟ فرمودند چرا. ولی سؤال این است که برای چی این اتفاقها نیفتد؟ این اتفاقها باید بیفتد که بشود بشر را هدایت کرد. بشود فرق جنس اصل و جنس بدل را نشان داد.
فرمودید نگاه رسولالله به معاویه در آن زمان چه بود؟ از نظر ما طبق منابع ما منفی داریم. ما روایت هم در منابع اهل سنت در این مورد داریم. در منابع اهل سنت هست که نقل میشود رسول خدا کاری داشتند معاویه نوجوانی بود، صدایش کردند یک بار، دو بار، سه بار، نیامد. گفتند دارند غذا میخورد. دفعه دوم، دفعه سوم، دفعه چهارم گفتند دارد غذا میخورد. در منابع اهل سنت هست که رسول خدا(ص) فرمودند الهی بخوری و سیر نشوی! معاویه تا آخر عمر به شدت پرخور بود و هیچ وقت هم سیر نمیشد. اما این که چرا پیامبر دخالت نکرد و جلوی حادثه را نگرفت. خب جلوی چندتا حادثه را بگیرند؟ بعد پیامبر تا کی هست که بخواهد جلوی حوادث را بگیرد؟ باید سیر عادیاش را طی کند. باید مردم تربیت و آگاه بشوند و درست تشخیص بدهند.
سؤال: فرمودند آیا با وجود حکم حرمت ضرر به نفس، این پیادهروی مشمول این حکم نیست؟
جواب استاد: اگر کسی مریض است و میداند اگر این پیادهروی را برود حتماً حالش خرابتر میشود معلوم نیست که مستحب باشد. خستگی یک چیز است اما ضرر یک چیز است. چیزی است که شیعه لندنی و همین وهابیها میخواهند. وظیفه من و شما این است که هوشیار باشیم. ما یک امت هستیم. ضمن این که سر مسائل صدر اسلام یک اختلاف نظرهایی طبق روایات هست. الآن ما چه کار میتوانیم بکنیم؟ روایات را عوض کنیم یا تاریخ را عوض کنیم؟ هیچ کدام را نمیتوانیم عوض کنیم. ما باید بگوییم مسائل را فرعی – اصلی میکنیم. ما در 90 درصد مطالب همهمان یک چیز داریم میگوییم و همه ما سر یک چیز میایستیم. آن جاهایی که افراط یا تفریط است میخواهد شیعه باشد میخواهد سنی باشد توی دهنش بزنید. اما اگر عوام است با او درگیر نشوید. یکی از اشتباهات این است که با عوام بحث کنید. عوام آدم قابل بحث نیست او چیزی نمیفهمد. با عوام بحث نکن. میخواهد شیعه باشد یا سنی باشد یا هر کسی باشد. بودایی، آدم توی خیابان برود یک بودایی را گیر بیاورد بگوید بیا بنشین میخواهم هدایتت کنم! میخواهم تو را موحد کنم. او میگوید لامذهب، بیدین، تو منحرف هستی تو میخواهی من را هدایت کنی؟ من میخواهم تو را هدایت کنم.
عرضم را ختم کنم. دوستان، برادران عزیز، مسئولیت بزرگی دارید. شما اهل سنت هستید، عالم هستید، مسلمان هستید، محبّ اهل بیت هستید. شما با شیعه افراطی نادان و با سنی نادان مواجه هستید. شما نباید دنبال آنها راه بیفتید. شما باید هدایت کنید. اهل اسلام را بگویید هدف اصلی توحید است. عدالت است. وحدت امت است. اصلاح جامعه و امر به معروف و نهی از منکر است. اما این که روایت شما این را میگوید روایت ما این را میگوید یا این که شما چرا دست بسته نماز میخوانید، ما حق نداریم همدیگر را تکفیر کنیم. حق هم نداریم این را بگوییم که لازمه این عقیده تو این است که پس چی، پس چی، آن شرک است پس تو مشرک هستی. نه آقا، خیلی از افراد به لازمه عقایدشان کاری ندارند. اگر شما الآن واقعاً حجت شرعی دارید که تاریخ صدر اسلام بعد از پیامبر اینطوری است و آن حق است، تحقیق هم کردید به این نتیجه رسیدید تابع آن مذهب اسلامی شدید، شما پیش خداوند مأجور هستید. اگر خطا هم کردید معذور هستید. من هم همینطور هستم. اگر من هم صادقانه دنبال حق رفتم و به مذهب شیعه اثنی عشری رسیدم یا شیعه زیدی، یا شافعی یا حنبلی یا... اگر در واقع اشتباه کرده باشم ولیکن من صادقانه دنبال حقیقت رفتم بدون لجبازی و تعصب به اینجا رسیدم، آنجا که شما به آن رسیدید شما معذور هستید ولو نظرمان با هم فرق کند. بعد هم قرآن میفرماید همه اختلافاتتان در دنیا حل نمیشود. بعضی از اینها در آخرت حل میشود. آنجا ما اگر جاهل صادق باشیم خداوند با ما با رحمت برخورد میکند و الا نه.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی