پایان منطق "عدد"؛ ۷۲ بزرگتر از ۳۰۰۰۰ (کجایند شیعیان یزید و قبر او؟ اینک بزرگترین راهپیمایی تاریخ بشر)
موکب بین الملل در مسیر نجف به کربلا _ نشست (مذهب، سفره نیست، معرکه است) _ اربعین ۱۳۹۸
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت خواهران و برادران عزیزم سلام عرض میکنم و برای بنده افتخار بزرگی است که در این راهپیمایی عظیم زیارت اربعین و عرض ارادت به سیدالشهداء(ع) و شهدای کربلا با این امت ده – بیست میلیونی از 70 – 80 کشور جهان در خدمت شما خادمین امام حسین(ع) هستیم که خود شما از ملیتهای مختلف و همه ارادتمند مکتب جهاد و شهادت و امام حسین(ع) هستید. نمی گویم قرنها پیش یا دههها پیش، تا همین چند سال پیش هم تصور یک چنین ملاقاتی در چنین مسیری در دل یک پدیده جهانی را نمیکردیم. حالا سی سال پیش که صدام مشغول قتل عام ملت عراق و ایران با هم بود و از جمله زائران اباعبدالله(ع) در همین اربعین را در نخلستانها و بیابانهای مسیر نجف به کربلا و مسیرهای دیگر به مسلسل میبست و قتل عام می کرد حرم خود سیدالشهداء(ع) را به توپ و مسلسل بست و در حرم عده زیادی از پیروان اهل بیت(ع) را قتل عام کرد آن روزها تصور این که یک وقتی ملت ایران و ملت عراق و دهها ملت دیگر همه با هم در این مسیر دهها کیلومتری و بعضیها صدها کیلومتری از 5 قاره عالم زیر پرچم حسین(ع) متحد بشوند و پیام عشق و نفرت, هر دو را، عشق به خوبیها و نفرت از زشتیها را یکجا و به نحو عالمگیر اعلام کنند واقعاً تصور آن مشکل بود و بلکه میخواهم عرض کنم محال بود. آن سالهای جنگ 100- 150 کیلومتر آن طرفتر در سنگرها و خاکریزها زیر بمباران شیمیایی این در حد خواب و رویا بود آنچه که ما و شما امروز شاهد آن هستیم الآن ما در مسیر نجف به کربلا هستیم در این موکب بینالمللی و جهانی شما. خود شما از ملیتهای مختلفی اینجا تشریف دارید به یک معنا نماینده مردمی هستید که در این مسیر میلیونی دارند حرکت میکنند.
یک اتفاق بزرگی افتاده و دارد میافتد یک اتفاقی که نمونه آن در هیچ نقطه دیگری از عالم نیست نه بوده و نه هست و میشود گفت نه خواهد بود. بعضی تعبیر کردند که یک تمدن جدیدی دارد شکل میگیرد یک انسان جدیدی دارد متولد میشود. انسان جهانی. انسانی که تمثل و تجسم اخلاق و برادری است. آدم هایی که مطلقاً همدیگر را نمیشناسند و زبان همدیگر را هم نمیدانند ولی از هر برادر و خواهری به هم نزدیکترند. در همه تمدنهای مادی عالم قدیم و جدید، شرق و غرب، مسابقه بر سر خوردن است اما اینجا مسابقه بر سر خوراندن است. همه جا رقابت بر سر سواری گرفتن از دیگران است اما اینجا دعوا بر سر سواری دادن و خدمت کردن است. معنای برنده و بازنده در این زیارت اربعین عوض شده است. هرچه که در تمدنهای مادی و پشت سر ما علامت زرنگی است اینجا سمبل حماقت است. و هرچه که آنجا علامت عقب افتادگی است و علامت سادگی است اینجا اوج عقلانیت است. در منطق تمدنهای مادی هرکس بیشتر بخورد و کمتر کار کند زرنگ است! در این زیارت این رودخانه عظیم این اقیانوس انسانی به سمت اباعبدالله(ع) هرکس بیشتر کار کند و کمتر مصرف کند و بیشتر خدمت و تولید کند و کمتر بخورد او برندهتر است بنابراین اساساْ مقیاس عوض شد. معیار عوض شده، این تصور که آیا تمدنهای دیگری انسان دیگری جهان جدیدی ممکن است یا خیر؟ و در ذهنها این بود که محال است مگر انسان میتواند غیر از این خصلتهای طبیعی که دارد داشته باشد؟ بله در افسانههای طبیعی، اساطیر الاولین یک چیزهایی گفتهاند که مثلاْ در صدر اسلام در هزاره گذشته یک عده آدمهایی بودند که اینطوری فداکار میکردند در کربلا هم کلاْ ۷۰ نفر بودند و در زمان انبیاء قبل هم یک عده محدودی بودند ولی شاید اینها افسانه بوده یا اگر بوده استثنائاتی بوده! شما امروز دارید میبینید که این استثناء دارد به یک قاعده تبدیل میشود و در این مسیر یک امت تشکیل شده، مسیری که تمدنهای ماتریالیستی دارد طی میکنند این دقیقاْ دارد عکس آن را طی میکنند. نکته این تمدن و تفکر در منطق انبیاء بسته شد و در کربلا به پای آن خون ریخت تا حفاظت شد. اساساْ در کربلا معنای برنده و بازنده عوض شد. شکست و پیروزی جابجا شد. طبق منطق مادی حسین شکست خورده! آنها پیروز شدند در منطق الهی دقیقاْ برعکس است جای پیروزی و شکست عوض شد. معنای شکست و پیروزی عوض شد این تفاوت منطق مادی با منطق الهی است. همه جا برای فرار از خطر و رسیدن به رفاه و امنیت مسابقه میگذارند. همه اینطوری هستند ما خودمان هم همینطوری هستیم. در کربلا آموزش جدیدی به انسان دادند که شما عالی و متعالی هستید بیایید یک مسابقه دیگری بگذاریم مسابقه بر سر مخاطره! چه کسی بیشتر خطر میکند. مسابقه رقابت بر سر شهادت. همه مسابقه میگذارند بر سر ماندن به هر قیمت در این عالم و در این دنیا ولو چند سال دیگر، ما مسابقه بگذاریم که چه کسی زودتر از این عالم به سختترین وجهی اما پیش چشم مولا و ولیّ خدا برود. شما دقت بفرمایید یک مرتبه تشنگی، کرامت شد. پرخوری شد رذالت. ترس که بطور غریزی در وجود همه ما هست این ترسی که به طور غریزی در وجود همه ما از لحظه تولد تا مرگ هست فقط با روح توحید و با ایمان به آخرت و باور به خدا و التزام به حقیقت، نه فقط اعتقاد به حقیقت، التزام به حقیقت. این ترس از بین رفت. حسین(ع) در کربلا زندگی بدون ترس را آموزش داد. گفت به شما یاد میدهم ۷۰ نفر در محاصره ۳۰ هزار نفر چگونه باشید که شما نترسید و آنها بترسند؟ شهدای کربلا که این اربعین به یاد آنها و به نام آنها امروز میلیونها انسان را در این مسیر نجف به کربلا راه انداخته و همه دیوانهوار و عاشقانه سراسیمه در گرمای ۴۵ درجه، زن، مرد، جوان، کودک، بیمار، سالم، ما افرادی را دیدیم که فلج هستند و صد کیلومتر روی زانو دارند میآیند و کسانی را دیدیم که روی زمین دارند سینهخیز میآیند چه کسی در کربلا پیروز شده و چه کسی شکست خورده است؟ شیعیان یزید کجا هستند؟ قبر یزید کجاست؟ هیچ کس نمیداند. قبر حسین کجاست؟ از این ۲۰ میلیون جمعیت برو بپرس. بزرگترین راهپیمایی در تاریخ بشر بین نجف و کربلا دارد اتفاق میافتد. این امت ۱۰- ۲۰ میلیونی نماینده کل جهان است و ما یقین داریم اگر ملتهای دیگر حتی ملتهای غیر مسلمان این پیام را بشنوند که حسین را معرفی کنید، این راهپیمایی ظرفیت دارد که به جای ۲۰ میلیون ۲۰۰ میلیون و بعد دو میلیارد و بعد کل بشریت این مسیر را بیایند چون حسین درد حسین را گرفت. حسین از درد انسان گفت و به نجات انسان اندیشید. امام حسین فقط به آن ۷۲ نفر فکر نمیکرد و فقط به امت اسلام هم فکر نمیکرد. فرمود برای اصلاح آمدهام. امر به معروف و نهی از منکر یعنی ما بیطرف نیستیم و ما فقط حرف نمیزنیم ما موضع میگیریم، ما عمل میکنیم، ما فدا میشویم. ما دنبال مذهب بیتفاوتی و راحتطلبی و عافیتپرستی نیستیم ما از آن دسته اقلیت مذهبیها هستیم که «قلّت دیّانون» دینداران واقعی که کم هستند که فقط حرف نمیزنند. بچه ۶ ماهمان را دم تیغ میآوریم. امام حسین میدانست که میزنند اصلاْ آورد که بزنند. امام حسین(ع) میدانست علی اصغر را میزنند آورد که بزنند و گفت تاریخ ثبت کند. ببینید که نبرد انسانیت با قساوت است. ببینید تفاوت شهید و جلاد را، اخوی ایشان محمد حنفیه گفت آقا خطرناک است قطعاْ شهید میشوید فرمودند که خداوند اراده کرده که من را کشته ببیند بله با حرف زدن دیگر کار پیش نمیرود باید با خون حرف بزنم. گفت خب این زن و بچهها دخترها چی؟ اینها را چرا ببرید فرمودند «ان شاءالله أن یراها سباها» خداوند میخواهد این زنان و کودکان پیامبر را در زنجیر ببیند. میدانم اینها شلاق میخورند، به آنها توهین میشود، اذیت میشوند ولی باید بخورند. سر ما بالای نیزه میرود و این بچهها باید شلاق بخورند تا همه به اصطلاح مذهبیها تا ابدانند که مذهب سفره نیست مذهب معرکه است. قرار نیست همهاش پای سفره بنشینیم و نان دین را بخوریم باید چوب دین را هم بخوریم باید هزینه بگذاریم و دیگر سن مطرح نیست. ۶ ماهه تا ۹۰ ساله. دیگر عدد مهم نیست ۷۲ در برابر ۳۰ هزار. ما دیگر تعداد خودمان و آنها را نمیشماریم. دیگر به شناسنامه نگاه نمیکنیم که ۶ ماهت هست یا ۹۲ ساله هستی؟ ما به حقیقت نگاه میکنیم رو به حق حرکت میکنیم و میدانیم چه میشود؟ بله خدا میخواهد من را کشته ببیند و میخواهد این کودکان و بچهها را در زنجیر و زیر رگبار شلاق ببیند. ما این مسیر را داریم با چشم باز میرویم. سیدالشهداء(ع) فرمودند یک وقت فکر نکنید ما اشتباه تاکتیکی کردیم محاسبات ما درست نبود، ما فریب خوردیم یا پیشبینی ما غلط از آب درآمد. نه. همه چیز روشن بود. بله ما علیه حکومت جور قیام کردیم و برای حکومت اسلامی این کار را کردیم. سیدالشهداء(ع) در مدینه همان اول حرکت این را گفتند من تعجب میکنم اینهایی که میگویند برای حکومت نظر به حکومت نداشتند همان ابتدای حرکت از مدینه که به مرکز دارالاماره احضارشان میکنند که در مدینه که مروان و ولید آنجا هستند که سیدالشهداء(ع) با ۵۰- ۶۰ نفر از نیروهایشان میآیند و میگویند اطراف کاخ حکومت کمین آماده باشید من داخل میروم احتمال دارد اینها بخواهند همین الان من را بازداشت کنند یا از من بیعت بگیرند اگر دیدید طول کشید یا صدای تکبیر من را شنیدید مسلحانه داخل بریزید و نبرد را از همین جا شروع کنید چون من اینجا نباید کشته بشوم ما هنوز اول عشق است ما از اینجا باید به مکه و کربلا برویم من مسیر به مسیر با بشریت حرف دارم. اگر دیدید داخل اتفاق افتاد داخل بریزید. آن وقت آنجا میگویند معاویه مرده شما باید بیعت کنید میگوید من بیعت یواشکی با کسی نمیکنم شما بیعت علنی میخواهید من الآن به شما جوابی نمیدهم باشد تا فردا. بعد مروان به ولید میگوید نگذار که برود همین الآن دست ما به او میرسد این اگر برود دیگر دست ما به اینها نمیرسد و اینها مدام تکثیر میشوند و کشتن و بازداشت او سخت و سختتر میشود تو برای حکومت باید با خلافت بیعت کنی! سیدالشهداء(ع) فرمود حالا خواهید دید که شما باید با ما بیعت کنید یا ما با شما؟ حکومت حق شماست یا حق ما؟ شما حق حکومت دارید یا ما؟ حکومت شما حرام است. حکومت ما واجب است. خب سیدالشهداء(ع) از همان مدینه اعلام کرد که دعوا بر سر حکومت است اما با علم به شهادت. امام حسین(ع) درس انسانیت در اربعین که دارد جهانیتر میشود و انشاءالله هر سال از این که هست باشکوهتر بشود چنان که ما در این مسیر غیر مسلمان هم دیدیمَ مسیحی بود، زرتشتی بود، بودایی بود، هندو دیدیم، لیبرال دیدیم، کمونیست دیدیم، کمونیستی که خدا را قبول ندارد دیدیم در این صف آمده! گفت ما که اینها را قبول نداریم در کشورهای غربی هم هست بالاخره نفهمیدیم مسیح خداست؟ انسان است؟ پسر خداست؟ خود خداست؟ ما اینها و خدا را قبول نداریم ولی این را قبول داریم و آن کسی که این جمعیت او را قبول دارند ما او را قبول داریم. این را یک مارکسیسم اروپایی، سوسیالیست آمریکای لاتین و آفریقایی، این را گفت. گفت ما دنبال این بودیم ما اصلاْ دنبال الحاد و کمونیست نبودیم. ما دنبال همین هستیم که میگویید حسین گفته! قیام به قسط و عدالت. اخلاق و برادری. توحید و برابری. انسانیت و فداکاری. گفت ما دنبال این هستیم منتهی پیدا نکردیم نه در کلیسا بود نه در هیچی. به یک عده گفتند در لیبرالیزم است! به یک عده گفتند در کمونیزم است! به یک عده گفتند در فاشیزم است! ما گم شدیم. همان ضالینی که میگویید. اغلب بشریت مغضوب علیهم نیستند ضالین هستند یعنی راه را گم کردند لجباز و معاند نیستند مغضوب علیهم آنانی هستند که لجاجت دارند میفهمند حق چیست ولی درگیر میشوند. آنها در دنیا اقلیت هستند. اکثریت ما، اکثریت جهان و بشر ضالین هستند راه را گم کردند، امام ندارند، الگو نیست کسی راهنمایی نیست، کسی به سوالاتشان جواب نداده است. چرا هزاران غیر مسلمان و خیلی بیش از آنها غیر شیعه، مسلمانان و برادران غیر شیعه ما الآن در این راهپیمایی حضور دارند. من در کاروان علمای سنی که برای این زیارت اربعین آمدند بودم. ۲۰۰ نفر فقط در این کاروان علمای سنی بودند و به نام حسین اشک میریختند و میآمدند. سنی وهابی نیست، تکفیری نیست، دشمن اهل بیت(ع) نیست. و ارتباط این قضیه که قضیه امام حسین برای گذشته نیست ناظر به آینده است.
ببینید شباهتهایی که بین انقلاب جهانی آخرالزمان به دست حضرت حجت(عج) اتفاق میافتدو شعارهایش خیلی شبیه به اتفاقات و شعارهای کربلا و امام حسین است. خیلی. اولاْ شیعه همیشه آرزو میکند در دوتا صحنه باشد و شهید بشود. یکی به امام حسین در گذشته میگوید کاش در کربلا بودم «یا لیتنی کنتُ معک و افوز فوزاْ عظیما» کاش من آنجا بودم جزو آن ۷۲ نفر بودیم. کاش که من نفر ۷۳ بودم! حیف که در آن زمان نبودم. این یک آرزو و یک حسرت شیعه است. یک دعای دیگر دعای میکند که، مثلاْ در دعای عهد دعا میکند که خدایا میشود در قیام بزرگ عدالت در سطح جهان که همه رژیمهای ظالم و فاسد که اصلاح یا سرنگون میشوند حکومت عدالت جهانی برقرار میشود. میشود من در آن نهضت باشم آنجا شهید بشوم؟ یکی میگویی کاش در کربلا بودم شهید میشدم و یکی هم میگویی کاش در آن نهضت آخرالزمان باشم و پیش چشم مهدی جزو شهدای آن نهضت عدالت جهانی باشم. در دعای عهد میگویید که در صبیحه کل یوم، هر روز صبح میگوییم خدایا میشود من آن ایام باشم و برای عدالت بجنگم و کشته شوم؟ عدالت چیست؟ تأمین حقوق بشر. همه حقوق بشر و حقوق همه بشر. یعنی آن زمان ۷ میلیارد جمعیت هست همه به حقوق مادی و معنویشان برسند. قیام امام زمان این است. قیام امام حسین هم همین است. قیام به قسط و عدالت بود احیای توحید از زیر بار کفر و شرک و خرافات و انحرافات. اصلاح امت بود. حسین برای اصلاح امت جدش و امت اسلامی قیام کرد و مهدی همان حرکت را برای اصلاح کل امت بشر. بعد در دعای عهد میگویید اگر هم من آن موقع مرده بودم خدایا میشود من را از قبر بیرون بیاوری و آن لحظه انقلاب بزرگ کفنپوش و شمشیر به دست، مجاهد مسلح از گور برخیزم و در میدان نبرد بزرگ در دفاع از جهانی شدن توحید و عدالت بجنگم و شهید بشوم؟ این را هم در دعای عهد از خدا میخواهیم.
شما دیدید که این کوفه هم مرکز حکومت علی است و هم هدف حکومت حسین بود و هم مرکز حکومت امام زمان(ع). ایشان بعد از فتح و آزادی مکه تشریف میآورند کوفه همین مسجد سهله و مسجد کوفه در روایات ما ذکر شده که اینجا خانه مهدی میشود و قرارگاه فرماندهی ایشان. و میگوید آن زمان کوفه هزار در دارد یعنی جمعیت میلیونی است. مسجد کوفه هزار در دارد یعنی یک تجمع عظیم میلیونی میشود مرکز گسترش و صدور انقلاب امام زمان به شرق و غرب عالم که از عراق و کوفه نیروها تقسیم میشوند به دو ارتش آزادیبخش که یکی به سمت هند و شرق میرود و یکی به سمت اروپا و غرب میرود که جهان را از دست مستکبرین آزاد کنند ملتهای مظلوم جهان و مستضعفین را نجات دهند. این نکته خیلی مهمی است که کوفه و مسجد کوفه که سابقهاش به حضرت آدم(ع) و نوح(ع) میرسد و در مسجد سهله شما مقام پیامبران و اولیای خدا را دارید میگویند حضرت ابراهیم(ع) از کوفه برای نبرد با عمالقه استکبار آن موقع حرکت کرد. یعنی ابراهیم پدر انبیاء که او هم در همین سرزمین بینالنهرین و عراق بود و به دنیا آمد و آخرین نهضت که مهدی است و ایشان هم در عراق در بینالنهرین سرزمین مقدس اهل بیت به دنیا آمد او اولین نبرد توحیدی و این آخرین نبرد توحیدی برای جهان در همین منطقه و کوفه است. این جمعیت جزو معجزات اهل بیت است. این جمعیت را اگر میلیاردها دلار خرج کنی یک چنین جمعیت را هیچ کسی نمیتواند بیاورد. به هر کدام اینها یک میلیارد بدهید با همین حال هوا باشند. بله ممکن است یک میلیون آدم مزدور استخدام کنید میآیند ولی اینطور اشک نمیریزد! این عشق را که نمیشود خرید. اینها زجر میکشند و کیف میکنند. پاهایشان خونی میشود لذت میبرند. در گرمای ۴۳ درجه این خانمها با حجابش میپزد و دارد اشک میریزد و میگوید خدایا قبول کن. با کدام پول میتوانی این کار را بکنی؟ با کدام زور و توپ و تفنگ میتوانید این کار را بکنید؟ هیچ قدرت و ثروتی به پای قدرت و ثروت اربعین نمیرسد این قدرت توحید است، این ثروت عشق است. و من از خیلی از اینها شنیدم -و خودم هم یکی از آنها – که تا دو روز پیش اصلاْ نمیخواستیم بیاییم. جالب است که من ده روز است بعضی از دوستان میگویند برویم، من گفتم من امسال قطعاْ نمیآیم چون کار دارم و گرفتارم نمیآیم تا دو روز قبلش هم یقین داشتم که نمیخواهم بروم و نباید بروم! الآن نمیدانم برای چه آمدم؟ واقعاْ نمیدانم چطوری آمدم و برای چه آمدم؟ من از خیلیها شنیدم که این را میگفت. اینجا یک پیرمردی را دیدم که یک بقچه کوچک یک دستمالی روی شانههایش انداخته و هیچ چیز دیگری ندارد گفت بیرون خانه سر کار بودم قرار بود به خانه برگردم شب بخوابم دیدم من نمیتوانم به خانهام بروم. مستقیم به سمت اینجا آمدم. بعد توی راه با اتوبوس میآمدم نزدیک مرز به خانوادهام زنگ زدم و گفتم من امشب و چند شب دیگر نمیآیم. گفت من یک بقچه دارم اصلاْ هیچی ندارم همینطور راه افتادم گفتم فوقش در مسیر کربلا میمیریم چه بهتر؟! کجای دنیا یک چنین معانی انسانی هست؟ خیلیها در این جمع هستند که در شرایط عادی این کارها را نمیکنند. بله پیادهروی اربعین همیشه بوده هزار سال از زمان ائمه بوده، ولی همیشه یک تعداد محدودی بودند معمولاْ هم از علمای بزرگ، عرفا، مراجع، کلاْ در این مسیر چند صد نفر حداکثر اگر همیشه بودند گاهی چند ده نفر. چه شده که یک مرتبه ۲۰ میلیون میآیند؟ این پیام به فطرت انسانها مربوط میشود جهانی است فطری است این نیاز بشر جدید است. چرا میگوییم کاش در کربلا بودیم و چرا میگوییم کاش در قیام جهانی امام زمان باشیم و آرزوی شهادت در این دو نبرد داریم یکی آن نبرد ظاهراْ کوچک اما باطناْ بزرگ. چون همان کربلا معلم قیام آخرالزمان است. جالب است از حضرت مهدی(عج) راجع به کربلا و امام حسین(ع) روایات نقل میشود از جمله این که شما در دعای ندبه هم میخوانید «أین طالب بدم مقتول کربلا» کو آن خونخواه شهدای کربلا. یا زیارتی که منسوب به ناحیه مقدسه است منسوب به حضرت حجت است منسوب به اهل بیت است میگوید خدایا «فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ» خدایا اگرچه زمان من را به تأخیر انداخت و بین من و حسین چند صد سال فاصله است من آن موقع نبودم «وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ» و تقدیر ما نع شد که من آن روز باشم و خودم را به حسین برسانم «وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَکَ الْعَداوَةَ مُناصِباً،» و توفیق نشد که آن روز با حسین در برابر کسانی که با تو جنگیدند با حسین جنگیدند ما چشم در چشمشان بایستم بجنگم و شهید بشوم و کسانی که با تو پرچم دشمنی برداشتند سینه به سینه درگیر بشوم اما توفیق نداشتم آن موقع نبودم اما « فَلاََ نْدُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَسآءً،» اما حسین من شب و روز به یاد تو هستم و اشک میریزم «وَ لاََبْکِیَنَّ لَکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً» و به جای اشک خون گریه میکنم که چرا نبودم؟ این ارتباط انقلاب جهانی با کربلا.
از این طرف شما از امام حسین(ع) روایت دارید که اگر در زمان فرزندم مهدی بودم دوست داشتم «لخدمته» به او خدمت کنم. خیلی عجیب است سیدالشهداء(ع) میفرمایند که دلم میخواست در زمان قیام فرزندم که میخواهد کل انسانیت و بشریت را نجات بدهد باشم و من به او به مهدی به فرزندم خدمت کنم. «وخدمته» این نسبت دوگانه.
ائمه را جدا جدا تفسیر نکنید. اسلام را تکه تکه نخوانید. قرآن را به تعبیر قرآن میفرماید: «الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ» (حجر/ 91)؛ یک عده قرآن را تکه تکه و جدا جدا میخوانند انگار اینها اصلاْ به هم ربطی ندارد عبادت و سیاست آن جداست. اخلاقش جداست، اقتصادش جداست. نه. همه اینها یک چیز است. بله، یکی از ائمه ذاتاْ صلحطلب بوده، یکیشان ذاتاْ جنگطلب بوده، یکیشان روحیات حکومتی داشته، یکیشان حکومتی نبوده! این حرفها چیه؟ یک خط است و یک حرف است. در موقعیتهای مختلف کنشها و واکنشهای مختلف به حسب شرایط. لذا اولین خون که کربلاست و آخرین خون که قیام جهانی است یک پیام دارند حرفشان یکی است. حسین میگوید اگر آن موقع باشم دوست دارم به مهدی خدمت کنم، در زیارت نیز حضرت مهدی(عج) بهسیدالشهداء(ع) میگویند که حسین جان زمان بین من و تو فاصله انداخت نشد که من آن موقع در کربلا باشم ولی دائم دارم به یاد تو و کربلای تو خون گریه میکنم. این گفتگوی حسین و مهدی است. پدر و فرزند. مهدی فرزند حسین است. این یعنی ما. اینهایی که میخواهند بگویند یک اسلام گذشته داشتیم یک اسلام آینده هم داریم ما اسلام امروز نداریم. اسلام گذشته که کاش با حسین بودیم حالا که الحمدلله نیستیم شانس آوردیم نبودیم! این که گذشته بر گذشته صلوات. حسین که رفته، انشاءالله بهشت رفته، ما هم عزاداری میکنیم به بهشت میرویم. دیگر احتیاجی به جهاد و شهادت و فداکاری و انفاق و ایثار نیست. فقط یک زیارت میکنیم بهشت میرویم. یکی هم آینده است که آن هم هنوز نیامده! حالا کو تا مهدی؟ بیاید؟ نیاید؟ کی بیاید؟ آن هم که الان برای من مسئولیتی ایجاد نمیکند. من فقط یک مسئولیت داریم که نیمه شعبان شربت بخوریم و چراغانی بکنیم ما که کار دیگری نداریم. این که یکی از شعارهای انقلاب مهدی «یالثارات الحسین» است یعنی آن انقلاب همین انقلاب است. این که این کوفه آغاز جهاد ابراهیم و ابراهیمی بود و هم حکومت علی، و هم شهادت حسین و هم جهاد جهانی مهدی، اینها معنا دارد یعنی نمیتوانیم بگوییم ما یک اسلام گذشته داشتیم یک اسلام آینده هم داریم الان هم که دیگر وظیفهای نداریم. حداکثر در حد یک زیارت عزاداری و چراغانی که البته اینها هم ثواب دارد ولی این ثواب کجا آن ثواب کجا؟ خدای متعال در قرآن میفرماید بله کارهای خوب و خیر زیاد است ولی یک وقت کلاه خودتان را برندارید. قرآن میفرماید اینهایی که مسجدالحرام را آباد میکنند یا به حجاج میروند آب میدهند و سر راه تشنگی حجاج را برطرف میکنند و به زوار خدمت میکنند اینها پاداش دارد اما یک وقت فکر نکنید اینها با مجاهدین و شهدا مساوی هستند؟ این آیه قرآن است. یک وقت کلاه خودتان را برندارید. حالا یک عدهای بروند فداکاری کنند ثواب کنند ما هم کارهای کوچک کوچک که خیلی خطر ندارد از این کارها میکنیم ما هم ثواب میکنیم انشاءالله قرار ملاقات ما در بهشت. نه آقا. اگر شما بهشت هم بروید بهشت تو بهشت آنها نیست. قرآن میفرماید مجاهدین با قاعدین مساوی نیستند. قاعدین مسلمانهایی هستند که همیشه میترسند و همیشه میخواهند راحت باشند سیاسی نیستند انقلابی نیستند. اینها قاعدین میشوند. اگر گرفتاری و عذری برای مبارزه ندارند که جهنمی هستند باز قرآن میفرماید اهل جهنم هستند. اگر مریض است، عذر د ارد، پیر است گرفتار است، به این دلیل جهاد نکرده تازه قرآن میفرماید این ها پیش خدا پاداش دارند اما مساوی نیستند اینها با آن خانوادهای که چهارتا شهید داده با آن خانمی که شوهرش جانباز است و سی سال است دارد به شوهرش خدمت میکند اینها با هم مساوی نیستند. این شهدای مدافع حرم، این شهدای حشدالشعبی عراق، شهدای بسیجی و حزباللهی که امروز بینالمللی شده است. امروز فاطمیون افغانستان و زینبیون پاکستان و همینطور علوییون عراق و سوریه یمن و انصارالله یمن و حزبالله لبنان و جهاد اسلامی و حماس فلسطین، این روح حسینی این پرچم عاشوراست که دارد جهانی میشود این فرهنگ کربلاست که ما نمیشماریم ما چند نفریم شما چند نفر؟ و دیگر برای ما کشتن یا کشته شدن، پیروزی و شکست مساوی است. ما مأمور به تکلیف هستیم نه نتیجه، و از این به بعد است که اتفاقاْ نتیجه میگیریم و پیروز میشویم. اینها پیامهای جهانی اربعین است یعنی شهیدان زندهاند مجاهدین با قاعدین مساوی نیستند. مومنین فداکار با مذهبیهای عافیتپرست و راحتطلب مساوی نیستند. «فَضَّلَ اللهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً» (نساء/ 95)؛ فاصله و پاداششان خیلی عظیم است. اگر گفتید یک اسلام گذشته، دیدید بعضیها میگویند گذشتهها خیلی خوب بوده، آیندهها و بعداْ هم خیلی خوب میشود همین الآن که ما هستیم بد است. همیشه در دنیا همه همین را میگفتند الآن دیدید ما بعضی اوقات عذر میآوریم میگوییم در سیاست همهاش پدرسوختگی است در بازار مدام دروغ و کلاهبرداری است دیگر مثل قدیمها نیست. الآن اینطوری است حالا برایتان متن میآورم برای ۱۴۰۰ سال پیش که طرف میآید به پیامبر همین حرفها را میزند! پیامبر میگوید در بازار کلاه همدیگر را برندارید به هم دروغ نگویید به پیامبر و اپمه میگویند که در این دوروزمانه نمیشود اینها برای قبل بوده! در این دوروزمانه بدون دروغ گفتن نمیشود کاسبی کنی. نمیشود بیایید توی سیاست دروغ نگویی و پدرسوختگی نکنید لهتان میکنند. اگر نزنید تو را میزنند. حق دیگران را بخور و الا حقت را میخورند! قرآن میگوید چند هزار سال پیش هم به پیامبران همینها را میگفتند. حرف الان نیست. به آنها هم همین را میگفتند. آنها هم میگفتند قبلاها خوب بوده بعداْها هم خوب میشود الآن بد است ما هم الآن همین را میگوییم. بله اگر من زمان حسین بود که میآمدم خب الحمدلله آن موقع که نبودیم زمان حضرت مهدی که حتماْ میآیم آن هم که الحمدلله حالا حالاها نیست. وقتی میآید که ما نیستیم بنابراین ما الآن وظیفهای نداریم. این روایات میگوید اسلام گذشته و اسلام آینده از طریق اسلام امروز با هم وصل میشوند. هم آن مقدسمآب و شیعه لندنی و آخوند انگلیسی و سنی آمریکایی و وهابی که میگویند عدالت جهانی و مبارزه با استکبار برای امروز نیست برای ما نیست برای انبیاء بوده ابراهیم فقط بتشکن بوده بتهای آن زمان را فقط باید میشکستند بتهای الآن لازم نیست شکسته شود. هم اینهایی که با ادبیات مقدسمآبانه حرف می زنند حتی بعضی از منبریها و روحانیون خود ما داخل ایران و عراق، افکار متحجر و منحرف از مکتب اهل بیت دارند از موضع مقدسمآبی بگویند امروز وظیفهای نیست چه آنهایی که به اسم روشنفکری از منبرهای روشنفکری و تریبونهای روشنفکری با گرایشات علمانی و سکولاریستی و لیبرالی و امثال اینها بگویند که دین فقط برای مسائل شخصی و درونی است ربطی به بیرون و جامعه و عدالت اجتماعی ندارد. با ظلم کاری ندارد. دین بدون امر به معروف و نهی از منکر. دین بدون جهاد. نه جهاد با استکبار در بیرون، نه جهاد با استکبار درونی. جهاد با نفس. دین منهای جهاد. دین عیاشی و راحتطلبی. رابطه عدالت را با معنویت قطع میکنند میگویند نمیشود یک طوری باشد که هم اشرافی کنیم و هم تشرف به محضر امام زمان داشته باشیم؟ هر دویش با هم. اشرافیگری و تشرف با هم. خیانت و عبادت با هم. هم خیانت میکنیم هم عبادت. هم زیارت میکنیم و هم سازش. و ذلت. ذلت و زیارت با هم. زیر سایه شمشیر صدام به زیارت امام حسین و امیرالمومنین میآییم زیر سایه شمشیر صهیونیستها هم زیارت مسجدالاقصی میرویم و زیر سایه شاه هم زیارت امام رضا و حضرت معصومه میرویم! هدف زیارت است معنایش که مهم نیست. در حالی که خود اهل بیت اگر بودند با همین شاه و صدام و صهیونیستها درمیافتادند. آمریکا آمدند اینجا زیر چکمه آمریکاییها بیایید زیارت امیرالمومنین و کربلا. ما کاری به سیاست نداریم ما زیارتمان را میکنیم! خب نادان اصلاْ امام حسین برای نبرد با همینها شهید شده. مگر یزید مخالف حج و زیارت و نماز و روزه بوده؟ مگر معاویه جلوی اینها را گرفته؟ اینها میگفتند هرچه میخواهید... اصلاْ کربلا چه زمانی شد؟ وقتی همه در مکه در حج بودند کسی مخالف حج نبود منتهی حج بیخطر، حج بیمعنا، حج بیمبنا. حج بیحسین. حج زیر سایه یزید. این بوده! آقا ما حجمان را برویم ثوابمان را بکنیم حالا مسئله حسین و یزید سیاسی است این به ما مربوط نیست. نه آقا. حجتان باطل است. چرا میفرمایند عبادت بدون ولایت باطل است یعنی تو هرچه میخواهی نماز بخوان، زیارت برو، حج برو، وقتی موضع نداری در مسیر حق نیستی از جان و مال و آبرویت نمیگذری خیانت میکنی، دروغ میگویی و تسلیم زور میشوی آن نماز توی سرتان بخورد و آن حج هم توی کمرتان بخورد! چه حج و چه نمازی است؟ دارید از خدا دور میشوید نزدیک نمیشوید. چرا میگویند حج بیولایت باطل است؟ ولو همه احکام شرعی آن را هم رعایت کنید. وسط اعمال حج است همه مسلمین دارند طواف میکنند شعور ندارند که از خودشان سوال کنند که چرا پسر پیامبر حجش را نیمه تمام میگذارد و دارد میرود؟ آقا کجا میروی؟ ما داریم منا میرویم گوسفند قربانی کنیم شما کجا میروید؟ گفت من هم دارم به منای کربلا میروم ما میخواهیم خودمان را قربانی کنیم شما میخواهید گوسفند قربانی کنید؟ من میروم بچههایم را قربانی کنم. بعد شما شعور ندارید که به من بگویید تو چطوری حجت را ناقص میگذاری؟ وسط عمل شرعی میروی؟ مگر احکام بلد نیستید؟ مگر مسئله شرعی بلد نیستید؟ مگر نمیدانید که ثواب حج چقدر زیاد است؟ وسط حج رها میکنی و درست در جهت عکس حجاج میروید؟ همه دارند آن طرف میروند این یک نفری این طرف میرود. همه میبینند هیچ کس نمیپرسد که آقا کجا داری میروی؟ هرچه میگویی زیر سایه اینها نباشید این چه حجی است؟ اسلام به باد رفته شما دارید اعمال زیارت انجام میدهید؟ آقا زیارت امام رضا! اصلاً امام رضا کیست؟ شما چه میدانید امام رضا کیست؟ علیبنموسی الرضا در نبرد با ظلم مسمومش کردند و شهیدش کردند آقا میخواهیم زیارت امام رضا زیر سایه شاه برویم! امام حسین را سیاسی نکنید میخواهیم با امام حسین حال کنیم! میخواهیم ثواب کنیم. باز هم ببینید خودش است میخواهد ثواب جمع کند. خود حسین سیاسی است.
ببینید وقتی که زینب(س) و حضرت سجاد(ع) به اسارت به شام رفتند طبق بعضی از روایات 7- 8 روز، یکی دو هفته بیشتر آنجا نبودند در همان مدت آنجا شورش ایجاد کردند. مدام به همه گفتند میدانید ما چه کسی هستیم؟ میدانید ما بچههای پیامبرتان هستیم؟ اصلاً مردم نمیدانستند، چه شده؟ شما را برای چه کشتند و چرا در زنجیر هستید؟ یک مرتبه زینب(س) و زینالعابدین(ع) وضعیت را بهم ریختند و شورش شد. یزید به غلط کردن افتاد. یزیدی که اول با چوب به لب و دندان سر بریده سیدالشهداء میزد و میگفت که خوردی بخور. کاش پدران من بودند میدیدند که من انتقام بدر را از بچههای مصطفی گرفتیم. فکر کرد تمام شده! و فکر کرد اینها کلاً نابود شدند و به اصطلاح خلیفه مسلمین و رهبر جهان اسلام جرأت کرد آنچه که درونش بود گفت! بعد زینب(س) و زینالعابدین(ع) کاری کردند که اینها به غلط کردن افتادند! بعد کمکم یزید اعلام کرد که من اصلاً نگفته بودم این کارها را بکنند من به عمرسعد و ابنزیاد گفتم که جلویشان را بگیرید یا بازداشتشان کنید یا نگذارید فتنه کند، من چه وقت گفتم سر اینها را بِبُرید؟ من گفتم کلاه بیاور رفته سر آورده! خب تو که اول با چوب به دندان امام زدی و افتخار کردی حالا یک مرتبه چه شد؟ این پروژه زینب(س) بود که این کار را کرد. - حالا دقت کنید – یزید گفت مراسم عزاداری برای حسین(ع) باید بگیریم. اولین تعزیه رسمی امام حسین(ع) را یزید گرفته است. گفت مجلس بگیرید، قرآن پخش کنید و قرآن بخوانید! گفت خدایا اینهایی که خطا کردند و حسین را کشتند اینها را ببخش و عفوشان کن، اینها آدمهای افراطی بودند من که راضی به این کار نبودم بعد هم گفت این اسرا را با احترام به سمت مدینه برگردانید. دیگر از آنجا به بعد مثل اسیر نبودند با احترام آنها را برگرداندند برای این که دید دارد انقلاب میشود و دارد مرکز حکومت او بهم میریزد. – حالا شاید این تیکه را نشنیده باشید – برای این که در مجلس عزای امام حسین مردم نپرسند که بالاخره این حسین را برای چه کشتید؟ چطوری اول آنطوری حرف میزدید حالا اینطوری؟! برای این که سؤال نکنند و پچ پچ نشود و آگاهی نشر نشود یزید اعلام کرد در مجلس عزای حسین فقط قرآن بخوانید هیچ کس حرف نزند! قرآنها را پخش کنید اسکتوا! اسکتوا! وقتی قرآن میخوانند همه ساکت باشید گناه دارد وسط قرآن خواندن گناه دارد حرف نزنید. همه قرآن بخوانید و ثواب آن را به حسین هدیه کنید. این یزید است. دیگر از این بهتر؟ مجلس عزا برای حسین! قرآن بخوانید و ثواب آن را هم به روح حسین هدیه کنید! خب یزید همین کارها را کرد. گفت ولی کسی حرف نزند نگویید دعوا سر چه بود؟ قضیه سر چه بود؟! حسین چه میگفت شما چه میگفتید؟ اینها را نگویید، قرآن بخوانید ثواب آن را هدیه کنید بعداً به بهشت بروید! قضیه این بود. الآن هم دعوا سر همین است. الآن هم که مذهبیها و متدینین خیلی هستند اصلاً همه دنیا مذهبی هستند آدمی که ضد خدا باشد در دنیا خیلی کم است که کلاً بگوید من یقین داریم خدایی نیست و من ملحد قطعیام! اغلب یا شکاکیت است یا لاابالیگری است و هرکس در هر جای دنیا سؤال میکنید شما در کشورهای خودتان هم دیدید ما از کشورهای غیر اسلامی هم زیاد میشنویم شما از مردم بپرس خدا را قبول دارید میگوید بله. حتی آن بتپرست میگوید خدایان برای خدای خدایان هم هست. ما خدای خدایان را هم قبول داریم. خب این خدای بیخاصیت را که همه قبول دارند. خدای حسین است که مسئولیت ایجاد میکند. مسئله این است. اینهایی که عرض کردم بخشی از پیامهایی است که این پیادهروی 10- 20 میلیونی اربعین این پیام را گرفته و دارد مثل نور و آفتاب به سطح جهان اینها را تشعشع میدهد و انشاءالله امیدواریم سال به سال، این حرکت عظیم حسینی و معجزه امام حسین، این معجزه زینب(س) است. آنهایی که فکر کردند زینب در زنجیر است او را شلاق میزدند آنها فکر کردند کربلا تمام شد، 70 نفر را در بیابان کشتیم تمام شد. جنازههایشان را هم گذاشتیم گرگها بخورند و 10- 20تا زن و بچه هستند اینها را هم در زیارت میبریم تمام شد! نه تمام نشد. این راهپیمایی 20 میلیونی کار زینب(س) است. زینب(س) از فردای عاشورا شروع کرد به حرف زدن. از توی همین کوفه مردم گریه میکردند گفت گریه کنید تا ابد گریه کنید خیانت کردید شما مثل گُلی میمانید که در پِهِن روئیده، شما در زبالهدانی روئیدید، شما مثل قبر هستید که بیرون آن را رنگ میکنند و زیبا میکنند ولی توی آن پر از کرم و لجن است. شما از درون فاسد هستید. زینب از فردایش شروع کرد. سخنرانی زینب و امام سجاد(ع) و فاطمه دختر حسین در اسارت و زنجیر، شلاق خوردند و حرف زدند. کتک خوردند و حرف زدند. آن رقیه و سکینه، اینها این راهپیمایی را راه انداختند دخترهای امام حسین راه انداختند. همانهایی که آن ابرقدرت جهان که آن موقع اسلام بزرگترین خلافت جهان بود که دست یزید بود. او گفت اینها تمام شده. نه آقا تو تمام شدی و اینها شروع شدند و این دقیقاً جملهای بود که زینب(س) به یزید گفت. یزید گفت دیدی خدا با شما چه کار کرد؟ یعنی کاری که ما کردیم کار خدا بود. امام سجاد(ع) اسیر هستند در زنجیر و در شام، یزید میآید و امام سجاد(ع) که یک نوجوانی بودند و شلاق خورده و آن مصیبتها را دیده، رو کرد و گفت تو از اینها زنده ماندی. گفت دیدی چه بر سرتان آمد؟ تقصیر خودتان بود. خدا هم در قرآن میگوید «وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ ...» (شوری/ 30)؛ یعنی هر بلایی سرتان میآید تقصیر خودتان است. این هم یکیاش. ما کاری نکردیم خودتان غلط زیادی کردید و نتیجه آن را دیدید. حضرت سجاد(ع) این نوجوان که در زنجیر و آن وضعیت بود شهادت او قطعی بود چون هر لحظه ممکن بود او را بزنند چند بار هم خواستند او را بکشند حضرت زینب(س) جلو آمد و گفت اول من، بعد او. من را بکشید بعد او را بکشید. امام سجاد(ع) در زنجیر، در کاخ یزید در شام (دمشق) رو به یزید میکند و میفرماید آیه را اشتباهی خواندی، این آیه مربوط به قضیه ما نیست. آن چیزی که مربوط به مسئله ماست این آیه است که «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ...» هیچ مصیبتی در جامعه و در زمین، بیرون یا در درون به شما وارد میشود «إِلَّا فِی کِتَابٍ...» الا این که از این قبل نوشته شده است. «مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا...» قبل از این که زمین را بیافرینیم برای شما رقم خورده که شما چه امتحانهایی باید پس بدهید. «إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ...» اینها برای خدا سخت نیست. تو خداشناسیات مشکل دارد، تو خدا را نمیشناسی. اینها بر خداوند آسان است. این آیهای که مربوط به ماست بر مصیبتی که به دست تو شد این آیه است نه آن آیه. مخاطب آن آیه کسان دیگری هستند دیدید ما هزارتا خرابکاری میکنیم بعد که نتیجهاش را میبینیم تقصیر خدا میاندازیم. مثل این که کسی سم بخورد بعد دارد درد میکشد بگوید خدایا چرا با من این کار را کردی؟ از بالای پشتبام خودت را میاندازی بعد دست و پایت میشکند بعد میگویی خدا چرا کاری کرده دست و پای من بشکند؟ خودت کردی. خدا این امکان را به تو داد، خدا تو را از آن بالا پرت نکرد. ببینید ما ظلم و گناه میکنیم بعد نتیجهاش را میبینیم میگوییم خدایا چرا این بلا را سر ما آوردی؟ طرف دروغ میگوید خیانت و کلاهبرداری میکند بعد مردم به او بیاعتماد میشوند بعد ورشکست میشود بعد میگوید خدایا چرا با من این کار را کردی؟ اینجا خداوند میگوید این بلاهایی که سر شماها میآید خودتان سر خودتان میآورید. ما کجا این کار را کردیم؟ به تو میگویم خیانت نکن، خیانت جنسی وخیانت مالی نکن، میکنی بعد چوبش را میخوری، خانوادهات متلاشی میشود بعد خودت هم زندان میافتی بعد میگویی خدایا چرا با من این کار را کردی؟ آن آیه اول جواب این است. امام سجاد(ع) فرمودند مردک جواب ما این آیه است که شما که دارید درست زندگی میکنید نگویید چرا برای ما مشکلات پیش میآید؟ من که گناهی نکردم گاهی این مشکلات چیست؟ جواب این است که این مشکلات مجازات شما نیست. این مشکلات در تقدیر الهی قبل از آفرینش زمین، خداوند میفرماید برای شما برنامهریزی شده و مشکلاتی در زندگی پیش میآید چون همه باید امتحان بدهید از این عالم بروید ما هیچ کدام بدون امتحان نمیرویم. قرآن میفرماید همه شما را اینقدر امتحان میکنیم تا راهتان را مشخص کنید امتحان نشده کسی را از این عالم نمیبریم. آنهایی که در سن کودکی از دنیا میروند آنها در عالم برزخ برنامه دیگری دارند ما باید اینجا امتحان بدهیم سر مال و جان و آبرو و شهوت و قدرت و ثروت، همه چیز باید امتحان بدهیم.
امام سجاد(ع) میفرماید آیه را اشتباهی خواندی. ما تکیه بر این آیه داریم، این مصیبتها و گرفتاریها بر خداوند آسان است که یک پروژه الهی باشد که ما داریم اینها را امتحان میکنیم. هدف او چیست؟ «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ...» برای این که بدانیم ما معتقدیم آنچه که شده خداوند خواسته و اراده کرده است و وقتی بدانید همه چیز تحت نقشه و برنامه الهی است دیگر آنچه از دست میدهی مأیوس نمیشوید از شکستهایت مأیوس نمیشوی و غصه نمیخوری و از پیروزیهایت هم خوشحال نمیشوی چون هم شکست امتحان است و هم پیروزی امتحان است. قرآن میفرماید شکست و پیروزی برای شما مساوی باشد. کشتن، کشته شدن، غلبه کردن، مغلوب شدن، اینها مسائل دنیوی است و تمام میشود. غالب و مغلوب میمیرند، چند روز زودتر، چند روز دیرتر، همه از اینجا میروید آنچه حقیقت این است.
ببینید این که امام سجاد(ع) فرمودند «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ...» (حدید/ 22)؛ همان معنایی است که امام(ره) میگفت ما مأمور به تکلیف هستیم نه نتیجه؛ یعنی میفرماید وظیفهتان را انجام بدهید چه اهمیتی دارد که پیروز میشوید یا شکست میخورید؟ این پیروزیها و شکستها با مقیاس دنیوی و مادی است. پیروزی حقیقی کسب رضایت خداوند و اطاعت از اوست. شکست حقیقی، معصیت خداوند و خیانت به اوست. بقیهاش اصلاً اهمیتی ندارد. امام حسین(ع) از این ناراحت نیست که میخواهد کشته بشود
چند بار ایشان خواست صحبت کند دیگران سروصدا کردند و هو کردند و... سیدالشهداء(ع) فرمودند من که در محاصره شما هستم، شما که دهها هزار مسلّح ما را محاصره کردید من که از اینجا نمیتوانم بروم. از چه میترسید چرا نمیگذارید حرف بزنم؟ من از شما چیزی بیشتر از این نمیخواهم. یک لحظه سکوت کنید و بگذارید من صحبت کنم سخنان من را بشنوید و بیندیشید و بعد بیایید من را بکشید ولی بیندیشید و تصمیم بگیرید بیایید ما را بکشید! اما بیندیشید تا بعد و تا ابد رگبار لعنت سراغتان نیاید. هزار و چند صد سال است همه دارند اینها را لعنت میکنند. امام حسین(ع) برای آنها هم غصه میخورد. میگوید بیندیشید شاید تصمیمتان عوض بشود. من که خودم را دارم شهید میبینم. سیدالشهداء(ع) در مسیر هم چندین بار گفت که راه ما به دریاچه خون ختم میشود. هرکس به فکر دیگری است و احتمال دیگری میدهد از ما جدا شود. ما هر قدمی که برمیداریم داریم به شمشیرها نزدیکتر میشویم ما داریم برای کشته شدن میرویم. امام حسین(ع) آن حرف را نمیزند که جلب ترحم آنها را بکند که میشود من را نکشید؟! نه؛ میگوید من را بکشید ولی حرف من را گوش کنید بیندیشید و بعد بکشید. امام سجاد(ع) به یزید گفتند که آیه را اشتباه خواندی، یک چیزی شنیدی! ولی این آیه است که خداوند میفرماید نه بر شکستهایتان تأسف بخورید و نه بر پیروزیهایتان مغرور و شاد بشوید و جشن بگیرید. شکست و پیروزی این عالم مساوی است. شکست و پیروزی چیز دیگری است. بعد امام سجاد(ع) فرمودند ما از همانانی هستیم که بخاطر آنچه از دنیا از دست میدهیم از جمله جانمان را هرگز تأسف نخواهیم خورد و برای آنچه از دنیا به ما داده شود حتی قدرت و ثروت هرگز شاد نخواهیم شد. تو فکر نکنی غصه و غم و شادیهای ما مثل غم و شادیهای شماهاست. منطق ما با شما فرق میکند. همان نکتهای که اول عرایضم گفتم یک منطق جدید و یک منطق توحیدی در این مسیر و این حرکت هست.
من مجدداً از شما خواهران و برادران که هم سالهای گذشته و هم امسال با عشق به اباعبدالله(ع) اینجا میآیید و از ملیتها و کشورها و قارههای مختلف اینجا میایستید و خدمت میکنید دست همه شما را میبوسم و از خداوند میخواهم انشاءالله ما را هم در بخشی از اجر شما شریک کند. سال گذشته هم فکر کنم همینجا بودم یکی از برادرها مثل الآن که میکروفونتان پایه نداشت، سال دیگر هم حتماً ندارد، پارسال هم نداشت، بعد یکی از دوستان آمد از بچههای آفریقایی بود میکروفن را گرفت من داشتم صحبت میکردم که شیعه و سنی همه با هم در این مسیر هستند، بعد یکی گفت آقا همین آقایی که میکروفن دستش گرفته سنی است! و هرچه من قبلش گفتم نمیخواهد میکروفن را شما بگیری گفت نه، یک ساعت روی زانو ایستاد میکروفن را به عشق امام حسین(ع) گرفت.
یکی از حضار: این میکروفن را یک لائیک گرفته اصلاً دین ندارد.
انشاءالله موفق باشید. از همه شما التماس دعا داریم مخصوصاً در کربلا.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی