امام کاظم ع و زاویه نگاه به زندگی
میلاد امام موسی بن جعفر (امام کاظم) علیه السلام _ ۱۴۰۲
بسمالله الرحمن الرحیم
حضرت موسیبنجعفر(ع)، امام کاظم، «کظم» یعنی تسلط بر خشم. معلم مبارزه با خشم. آموزگار تسلط بر خود و آرامش. نزدیک 13 سال از این زندان به آن زندان و از این تبعید به آن تبعید و در زنجیر و در زندان شهید شد. سنشان هم وقتی شهید شدند 55 ساله بودند یعنی از بنده 5 سال کوچکتر بودند که شهید شدند. حالا تعابیری از موسیبنجعفر(ع) عرض میکنیم ببینید ارتباط آن با سبک زندگی ما و وضعیت ما چگونه است بعد برای فرمایشاتی که دارید در خدمت شما هستم. امام کاظم(ع) میفرمودند که «أما انَّ أَبْدانَکُمْ لَیْسَ لَها ثَمَنٌ الّا الجَنَّةَ، فَلا تَبیعوها بِغَیْرِها». این بدنتان را فقط برای چیزی و اهدافی به کار بیندازید که میارزد. بدن شما و فرصتی که برای زندگی در عالم طبیعت دارید از کل دنیا گرانتر است. گران را فدای ارزان نکنید. لااقل عقل اقتصادی داشته باشید. شما با یک چیز گران که نمیروید خرج کنید که یک چیز ارزانتر را به دست بیاورید. موسیبنجعفر(ع) فرمودند بدنهایتان و این فرصت زندگی با این اعضاء و چند ده سالی که دارید به هیچی نفروشید. هیچ هدفی از شما گرانتر نیست شما از همه این عالم گرانتر هستید و این بدن یک قیمت دارد و آن بهشت است. یعنی سعادت ابد. تنها چیزی که میارزد و شما از این بدن در آن راه کار بکشید رشد تقرّب به خدا از طریق عمل صالح است. عمل صالح اقتصادی هست، خانوادگی هست، ورزشی، تفریحی و سرگرمی هست. علمی هست، سیاسی هست، جهادی هست همه کارهای درستی که در یک زندگی چند بعدی و صالح لازم است. این نکته اول.
اصل دوم؛ فرمودند شما آدمهای مذهبی که وقتی جلوی جمع هستید گاهی مذهبی هستید وقتی تنها هم هستید همینطور هستید؟ این هم سؤال دوم امام کاظم(ع). فرمودند وقتی کسی تنهاست یک جور نماز میخواند وقتی در جمع است یک جور دیگری، به نمازش شک کند. اگر در جمع مذهبی قرار میگیری یک دفعه خیلی مذهبی میشوی. در یک جمع غیر مذهبی و آدمهای لاابالی قرار میگیری خودت را با آنها تطبیق میدهی یک جای کار تو مشکل دارد یعنی هنوز اینها شخصیت واقعی تو نیست. ادا درمیآوری. ادا درنیاور. خودت باش منتهی نه این که ظاهرت را مثل باطنت بکن نه. باطنت را مثل ظاهر بکن. «إِستَحیَوُا مِنَ اللهِ فی سَرائِر کُم، کَما تَستَحیُونَ مِنَ النّاسِ فی عَلانیَتِکُم» از خداوند خجالت بکشید. شرم کنید. «فی سَرائِر کُم،» وقتی تنها هستید. «کَما تَستَحیُونَ مِنَ النّاسِ فی عَلانیَتِکُم» همانطور که در جامعه از مردم حساب میبرید. یک کارهایی هست که اگر ببینیم یک نفر ما را نگاه میکند ما آن کار را نمیکنیم. آن حرف را نمیزنیم. ولی وقتی کسی نیست خدا که هنوز هست آن کار را میکنیم. امام(ع) میفرماید وقتی از یک آدم حساب میبری و اعمالت را با او تطبیق میکنی ولیکن در خلوت هیچ کس نیست هیچ معیار دیگری نداری و هر کاری ممکن است بکنی و هر حرفی ممکن است بزنی، این نشان میدهد تو برای خداوند به اندازه او آدم هم ارزش و حرمت قائل نیستی. یعنی تو اساساً به خداوند ایمان و باور نکردی که خدا هست. چون اگر یک کاری را داری میکنی یک مرتبه میبینی یک کسی آمد سریع یک کار دیگری میکند این معنیاش این است که تا الآن که تو نبودی ولو خدا بود ولی خدا اصلاً کی هست! انگار نبوده، بود و نبود خدا یکی بوده است. یک فرض است واقعی که نیست! خدا قراردادی است. خدا فرضی است! میگویند که با دشمن فرضی رفتیم جنگیدیم چندتا هم مجروح دادیم. روی خدای فرضی که نباید آن حساب کرد. امام کاظم(ع) میفرمایند که بعضی از کارها را ولو یک نفر ببیند تو نمیکنی. ولی میدانی و میگویی که خدا میبیند و همان کار را به راحتی انجام میدهی معنیاش این است که در برابر خداوند شرم نداری. یعنی خدای تو یک خدای واقعی نیست. خدای فرضی است. این هم یک بحث. که یک هزارم آنچه که از آدمها و از مردم حساب میبرید یک هزارم آن از خداوند حساب میبرید. امام کاظم(ع) میفرماید نفع و ضرر واقعی شما دست این مردم نیست این مردم هم که برایشان ادا درمیآوری مثل خودت بدبخت هستند. اینها هم مثل خودت هستند و از تو هم ضعیفتر هستند برای چه کسی داری ادا درمیآوری و تظاهر میکنی که آنها قبولت داشته باشند از تو تعریف کنند و برایت کف بزنند یا علیه تو حرف بزنند. آن وقت خداوندی که هم تو و اینها و همه چیزتان در اختیار اوست به اندازه یکی از اینها از او حساب نمیبری؟ این هم درس دیگر امام کاظم(ع) که یک فرد و یک جامعهای دیندار مسئول و مدیران، حاکمیت دینی و غیر دینی، دینی واقعی و غیر دینی. حالا فردا هر رشته و هر شغل و تخصصی دارید یک عده اینطوری هستیم اگر کسی بفهمد آن کار را نمیکنیم سوء استفاده از بیتالمال، خیانت، باندبازی، گرانفروشی، کلاهبرداری اگر کسی ولو یک نفر بفهمد نمیکنیم ولی اگر کسی از آدمها نبیند آن کار را میکنیم. امام کاظم(ع) فرمودند این علامت نفاق است یعنی خدا را تظاهر میکنی ولی در واقع او را قبول ندارید. «إِستَحیَوُا مِنَ اللهِ... از خداوند شرم کنید، فی سَرائِر کُم، در آن کارهای یواشکیتان در لایههای پنهانی زندگی و عقاید و انگیزههایتان. کَما تَستَحیُونَ مِنَ النّاسِ فی عَلانیَتِکُم». حداقل به اندازه حیایی که در مقابل مردم دارید. اگر یک کاری میکنید میترسید فردا لو برود همه بفهمند نمیکنی، نمیترسی که در قیامت جلوی همه بیآبرو بشوی و آنجا معنی واقعی آبرو و بیآبرویی است. اینجا آن کسانی که آبروی ما پیش آنها میرود خودشان هم مثل ماها هستند. یک کمی ضعیفتر یا یک کمی قویتر. همه ماها بیچاره هستیم. یک چیزی به شما بگویم تمام اینهایی که میخواهید برای آنها ادا دربیاورید تظاهر میکنید فیلم بازی میکنید فردا مثلاً یک جایی رئیس بشوید پول قلمبهای گیرت بیاید هم تو بدبختی، هم او بدبخت است و هم بدبختم. همه ما مثل هم هستیم فقط کسی که میارزد برای او عمل کنی او خداست. امام کاظم(ع) فرمودند فقط او را هدف بگیرید. بقیه همه توهم است. همین شما اگر تنها بمانید یک مشکل و گرفتاری داشته باشید به همانهایی که امید بستی تنهایت میگذارند و رهایت میکنند. تو بدبخت بشوی کمکت نمیکنند تو به یک جای مادیای برسی دوروبرت میآیند. تو را نمیخواهند پولت را میخواهند. قدرت تو را میخواهند. تو را نمیخواهند چون گر تو را خواستند وقتی هم گرفتار میشوی و از پا میافتی آن وقت هم باید سراغت بیایند ولی نمیآیند. کسی عاشق شما نیست الا خدا. میگویند فقط خداست که شما را میخواهد به او اعتماد کنید. لااقل روی خدا به اندازه آدمها حساب کن. کاری من نمیکنم که آدمها بفهمند خب به همان دلیل یک کاری نکن که خدا ببیند. میگوید خدا را در حد آدمها حساب کن. این هم جلوی ریاکاری و نفاق را میگیرد و هم این حالتی که خیلیها هستیم مدام برای هم فیلم بازی میکنیم برای هم نقش بازی میکنیم هر کدام 7- 8 تا شخصیت داریم و هرجا میرویم یکی از اینها جلو میآید. مثلاً با آن رفیقهایمان آن شخصیت. در خانه این است با فامیلها این است در دانشکده این است. در اردوی زیارتی که مشهد آمدیم باز یک شخصیت دیگر. شما کدام آن هستی. شما کی هستید. همه اینها که فیلم بود نقش بازی کردی خودت کی هستی؟ به موسیبنجعفر میگویند خودت را با خداوند تظیم کنید. او تغییر نمیکند. او درست است. دینداری با اخلاص نه دینداری زینتی، نمایشی و ریاکاری. پس این اصل میگوید خلوت و جلوتتان را یکی باشید. نه این که حریم خصوصی یکی است. ما در حریم خصوصی بیرجامه میپوشیم لباس زیر میپوشیم در خانه یک جور دیگر حرف میزنیم. نگفتند در خانه با کت و شلوار رسمی بیا خیلی سنگین یا در کوچه مثل خانه باش. نه آداب حریم خصوصی و عمومی حتماً فرق میکند اما شخصیتتان نباید در حریم خصوصی یک جور باشد متضاد آن در ملأ دیگران. آنجا به یک چیزهایی معتقدی و تظاهر میکنی و آنجا به چیزی اعتقاد نداری اینطوری نباش و الا حریمها فرق میکند.
نکته چهارم؛ «إنَّ للّه ِِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَینِ...:» خداوند دوجا با تکتک شما اتمام حجت و تسویه حساب کرده است یعنی خداوند دوتا بدهی به شما داشته و آن دوتا بدهی را به شما پرداخته، حالا نوبت شماهاست. در تشخیص درست و نادرست. ما از کجا بفهمیم چه کاری خوب است و چه کاری بد است؟ چه چیزی ما را رشد میکند و بهشتی میکند و چه چیزی ما را بدبخت میکند؟ در دنیا هزارتا مصیبت سرمان میآید هم اینجا. گفتند مواد نزن، شراب نخور. بله چون خوب است گفتید نخور! خب بخور. مواد بزن دو دقیقه گیج میشوی احمق میشوی و خوشت میآید بعد دیگر خانوادهات را از دست میدهی. کرامت و حیثیت اجتماعیات را از دست میدهی. موقعیت اجتماعی و اقتصاد آن، آبرو، سلامتت را همه را نابود میکنی این حرام شد بخاطر این که این اتفاقها نیفتد. تو گفتی نه، دلیلی نداشته. خب برو.
حالا خدایا اگر راه اینقدر دقیق است ما همه چیز را باید بدانیم آیا تو واقعاً ما را طوری ساختی که همه چیز را بدانیم؟ موسیبنجعفر(ع) میفرماید دوتا چراغ راهنما روی برج گذاشته که امکان ندارد اینها را ندانی. اگر مسیرت را کج میکنی مشکل از خودت هست. دوتا برج چراغ چشمکزن زده است هر روز و هر شب دارد به تو علامت میدهد. خداوند دو تابلوی راهنما جلوی چشمانت گذاشته نمیتوانی بگویی من هیچ کدام آنها را ندیدم. «حُجَّةً ظاهِرَةً، و حُجَّةً باطِنَةً...،» یک علامت از بیرون برایت فرستادیم و یک علامت درون تک تک شما در فطرت شما گذاشتیم. «فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِیاءُ و الأئمَّةُ(علیهمالسلام...،) آن علامت چشمکزن از بیرون که مدام به شما بگوید چه سبک زندگیتان درست است و کدام غلط است؟ پیامآوران خدا بودند پیام خدا به شما رسیده، رهبران الهی بودند، ائمه شما بودند. اینها همه چیز را به شما گفتند. در مسائل اقتصادی چطوری باشید یا نباشید؟ در مسائل جنسی، خوراک، پوشاک، در روابط اجتماعی، در صلح و جنگ. در خانواده به شما گفتند. «و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ.» یک علامت باطنی و یک راهنما هم داخل تکتک شما ما کار گذاشتیم و آن عقلتان است. عقل شما از طرف ما دارد با شما حرف میزند. عقل سخنگوی خداست. امام کاظم(ع) رسول خدا فرمودند: «العقلُ رسول الحق» عقل، رسولالله است. امکان ندارد تو برای یک کار غلط برهان پیدا کنی. یعنی دلیل قطعی عقلی به نفع یک کار غلط داشته باشی. امکان ندارد. ممکن است عقل ناقص، مغلطه، نفس و عقل را قاطی کنی، وهم و توهم و عقل را قاطی کنی، شیطنت و عقل را قاطی کنی، اینها ممکن است اما امکان ندارد برای یک کار نادرست استدلال صددرصدی داشته باشید. استدلالها ناقص است. خیلی کارها را هم به اسم عقلانیت میکنی ولی در واقع نفسانیت است نه عقلانیت. طرف میگوید آقا اینجا اینطوری است اینجا اینطوری است من اگر اختلاس نکنم اینطوری میشود اگر گران نفروشم اینطوری میشود. عقل میگوید این کار را بکن. نه عقل نمیگوید. نفست دارد میگوید این کار را بکن. نفس میگوید نه عقل. عقلانیت تو را به سمت عدالت و بهشت میبرد. نفسانیت با ماسک عقلانیت میآید با تو حرف میزند. میدانید ظاهر تمام وسوسهها استدلالی است. مثلاً میگوید من الآن این کار را بکنم یا نکنم؟ بله دیگر بکن اگر تو این کار را نکنی یکی دیگر میآید این کار را میکند. بالاخره که این کار میشود پس بهتر است که تو بکنی. ظاهر همهاش استدلال است. ظاهر همه اینها عقلی بود ولی هیچ کدام از این سهتا جملهای که من گفتم برهان عقلی نبود. 1) این کار آنقدرها که میگویند غلط نیست. چرا غلط نیست؟ 2) این کار را اگر من نکنم یکی دیگر میکند. ممکن است نکند به چه دلیل میگویی؟ 3) پس بهتر است خودم بکنم! از چه نظر بهتر است؟ به چه دلیل کار غلط را بهتر است خودت بکنی بهتر است؟ برای چه کسی بهتر است؟ برای خودت هم بهتر نیست. سهتا جمله ظاهراً عقلی که خیلی وقتها ما همین حرفها را میزنیم. و هر سهتایش نفسانیت است نه عقلانیت. امام کاظم(ع) میفرماید هر غلطی میکنید نسبت به عقل ندهید. یکی هم نسبت به خدا ندهید نگویید خدا خواست من این کار را کردم! خدا از طریق پیامبرانش و ائمه و رهبران الهی حرفش را به شما زد. از طریق عقل هم به شما گفت. فطرتتان. اما وقتی که ما میخواهیم یک کثافتکاری بکنیم خودمان میفهمیم کثافتکاری است. اول میفهمیم. کمکم شروع میکنیم سر خودمان را شیره میمالیم. اول سر بقیه را بعد هم خودمان را. توجیهاش میکنیم یعنی روی کار بد اسم خوب میگذاریم. هیچ کس کار بدی را با اسم بد نمیکند! یک کار بدی است میگوید بد است ولی الآن اینطوری نیست بلکه اینطوری و اینطوری است الآن خوب شد! طرف خیانت میکند اسم خوب روی آن میجذارد. جاسوسی کرده اسم خوب روی آن میگذارد. اختلاس کرده، به طرف که اختلاس کرده بود گفتند چرا اختلاس کردی گفت حق من بوده، من 30 سال است دارم اینجا به مردم خدمت میکنم یک دهم حق من را به من ندادند من حق خودم را از بیتالمال برداشتم. مگر من و خانواده من باید فدای مردم بشویم؟ من خودم که میدانم خیلی کار کردم حقوق من کم بوده. یعنی دارد میگوید من برای اجرای عدالت اختلاس کردم. اسم خوب روی آن میگذارد! این جواب به دو گروه است یکی آنهایی که میگویند آقا ما که مربی دینی نداشتیم بعد هم که حرفهای دین خیلی معروف و عرفی و عقلایی نیست. چرا هست. عقل و وحی یک حرف را دارند به تو میزنند اگر دوتاست یا آن وحی نیست یا این عقل نیست یا هیچ کدامش هیچ کدام نیست یا کلاهبرداری دینی – مذهبی از شما شده، یا کلاهبرداری عقلی و فلسفی از تو شده است این دوتا از طرف یک خدا آمدند و یک پیام آوردهاند. موسیبنجعفر(ع) میگوید عقل و وحی یک پیام را آوردند از طرف یکجا آمدند یک هدف دارند هرجا بین عقل و وحی تعارض میبینی بفهم یا آن برهان عقلی نیست تظاهر به عقل است یا این وحی نیست. کلام خدا و کلام اولیا و انبیاء نیست تحریف شده درست فهمیده نشده است. – دقت میکنید؟- میگویند دعوای علم و دین، این دعوای آن علم و آن دین است. این علم و این دین موسیبنجعفر(ع) میگویند تناقض علم و دین امکان ندارد. تناقض عقل و وحی امکان ندارد که عقل این را میگوید دین این را میگوید. در اسلام هم ما چنین چیزی نداریم. تناقض عقل و دین ما نداریم. خداوند دو پیامبر از بیرون و درون فرستاد. عقل و وحی. این دوتا یک چیز را میگویند. میگوید من مربی دینی نداشتم دسترسی نداشتم. همان مقداری که عقل و فطرتتان به شما میگفت چه خوب است چه بد است نمیفهمیدی؟ در دنیا کسی هست که بعضی کارها را نفهمد که این بد است و آن خوب است؟ اغلب این چیزهایی که ماها به عنوان مسلمان میگوییم این خوب است آن بد است؟ من رفتم این را پرسیدم هم از خواص و هم از توده عوامشان. همین احکام اسلام را نگو اسلام است وقتی توضیح میدهی میگویند این درست است. یعنی شما هرجای دنیا برو بگو سخاوت و بخشش خوب است یا خسّت و بخل خوب است؟ خب اسلام میگوید بخل حرام است و سخاوت لازم است. هرجای دنیا برویم بگوییم شما آدمی که به دیگران چیزی میبخشد خوب است دوستش دارید یا آدمی که به کسی هیچی نمیدهد؟ میخواهی کدامش باشی؟ همه جای دنیا خدا به آنها عقل و فطرت داده میفهمند. شما هرجای دنیا بگویید که عادل باشیم خوب است یا ظالم؟ هیچ جا نمیگویند ظالم باشی خوب هستی. حتی خود ظالم که ظالم است میگوید عادل خوب است بعد میگوید من عادلم. دزدها وقتی میخواهند رئیس انتخاب کنند میبینند که کدامشان عادل است آن را انتخاب میکنند و رئیس خودشان میکنند چون میگویند باید اموال دزدی را عادلانه تقسیم کنی! ما عادل نیستیم ولی تو که میخواهی بین ما تقسیم کنی باید عادل باشی. یعنی ظالم هم میداند که عادل خوب است. الآن در این فیلمهای هالیوودی به آدمهای خوبشان خصلتهای اسلامی نسبت میدهند. عدالت. شجاعت. صداقت. جمال. ادب. ترحم. عقلانیت. حساب و کتاب. آن خیلی آدم خوب و چیز فهمی است. بعد میخواهد این طرف را نشان بدهد مثلاً مسلمانها را تروریست نشان بدهد حماقت، کثافت، شقاوت، سنگدلی و بیرحمی، بیعقلی، بیشعوری، ترسو بودن. یعنی دقیقاً همان خصلتهایی را که میگوییم اینها فضیلت است و اینها رذیلت است. اسلام همین را میگوید و عقل و فطرت همین را میگوید. دشمنانش هم میفهمند اینها معیار است. لذا موسیبنجعفر(ع) میگویند فرض کن اگر یک جایی هم آیه و حدیثی هست جنابعالی ندیدی دسترسی هم به کسی نداشتی خب چراغ درونتان که روشن است دارد به شما چشمک میزند چرا آن را ندیده میگیرید؟ عقل فطری تو به تو نمیگفت که اینجا بیناموسی نکن، اینجا حقوق دیگران را بالا نکش، اینجا این ستم را نکن؟ آن خلبان آمریکایی که بمب اتم توی ژاپن انداخت 300 هزار نفر را یکجا سوزاند، به او گفته بودند مگر تو مسیحی نیستی؟ آن لحظه فکر نکردی که این آدمها و این مردم بیگناه کشته میشوند؟ چون جنگ هم تمام شده بود. چون روسها و شوروی از آن طرف حمله کرده بودند آمریکایی ها از این طرف، تمام شده بود. اینها باخته بودند معلوم بود. گفت چرا یک چیزیکی یک لحظه در ذهنم آمد گفتم ولش کن. آن چیزک نبود چیز بود. چیز بزرگی هم بود! تو آن را ندیده گرفتی. جنایتکاری. موسیبنجعفر(ع) میفرماید هیچ جنایتکاری نمیتواند بگوید آن عمل نادرست بود و آن عمل خوب بود برای این که از درون شما ما داریم با شما حرف میزنیم. ما داریم از طریق عقل و فطرتتان با شما حرف میزنیم. آن صدای وجدان ماست. نفس لوّامه یعنی نفس سرزنشگر. ما هستیم. فرشتهها دارند با شما حرف میزنند. شیاطین هم دارند با شما حرف میزنند امام(ع) میفرماید تمام این افکار بدی که در ذهنتان میآید اینها فقط توهمات شما نیست شیاطین دارند ور ور با شما حرف میزنند و بیخ گوشتان میگویند این کار را بکن عیب ندارد درست است وقتهایی هم که صداهای خوب میشنوید که یک کارهایی میخواهید بکنید یک چیزی درونتان به شما میگوید که این کار را نکن. آن هم توهم نیست فرشتگان دارند با شما حرف میزنند. خداوند از طریق فطرت شما دارد با شما حرف میزند. نادیده میگیری و خودت را به آن راه میزنی. یک کسی هم بگوید ما خیلی عقل مطالعاتی و سواد نداشتیم خب اگر تو فقط هم نقل بود نه عقل. مگر نقل، آیات و احادیث این حرفها را نگفته است؟ این خیلی حرف مهمی است که نقل حجت بیرونی پشتوانه عقلی و حمایت عقلی دارد. عقل، حمایت دینی دارد. این دوتا یک پیام است این خیلی حرف مهمی است این پاسخ 7- 8تا اِشکال بزرگ است. یکی دیگر فرمودند – همان عرضی که عرض کردم – که شما فکر نکنید وقتی به شما میگویند این کار را بکن این فقط آخرتی است، خیر. در همین دنیا هم به نفعتان است. امام کاظم(ع) فرمودند: «أداء الامانه و الصدق» شما جدا از مسلمانی اگر دوتا صفت را داشته باشید یکی صادق باشید در بازار، در سیاست، در خانواده دروغ نگویید کسی از تو دروغ نشنود. دوم این که در هیچ امانتی خیانت نکنی پاکدست باشی، تو این دوتا را داشته باش. نه این که خدا را راضی کردی بلکه «یجلبان الرزق» ثروتمند میشوی. یعنی به نفع دنیایتان است. ما فکر میکنیم اگر ادر یک امانتی خیانت کنیم یا یک چیزی خریدیم به دروغ بگوییم اینقدر خریدیم فکر میکنیم پولدارتر میشویم و برای ما رزق میآورد. اولاً نمیشوید. ثانیاً موسیبنجعفر(ع) میفرماید اگر هم پول توی حسابتان بیاید خورده تو نمیشود. دیگران برایت میخورند. حالا یک چیز جالبتر که این هم یک راز است فرمودند اگر کسی یک جایی باید از یک پولی برای خدا صرفنظر کند مثلاً حرام است، مشکوک است، حق دیگران است، شائبه سوء استفاده دارد ولی بگوید ولش کن بردارم از یک سود حرامی نگذرد یا یک جایی باید پول بدهد به دیگران انفاق کند، خرج کند، خمس بدهد، صرف دین و دنیای مردم بکند محرومین نکند، موسیبنجغفر(ع) میگویند دو برابر آن پولی که باید میدادید و ندادید یا نباید برمیداشتید و برداشتید به شیوههای دردناکی از تو گرفته خواهد شد یعنی به شما میگویند الآن شما ده میلیون بده. این خانواده گرفتار است این بچه مریض است. داری نیاز هم نداری، اضافی است نمیدهی. یا میگویند خمستان که حق شرعیتان است بده، از این حق حرام استفاده نکن، اختلاس میکنی، گرانفروشی میکنی، جنس قلّابی میدهی 50 میلیون برمیداری میگویی زدیم توی رگ. توی رگ زدی اما چه چیزی را زدی؟ رگتان را از آن طرف پاره میکند. امام سجاد(ع) فرمودند حداقل دو برابر این پولی که برداشتی همینجا از جیب تو خواهد رفت یک تصادفی برایت اتفاق میافتد. یک مرتبه سرطانی پیش میآید. بیماری پیش میآید. یک مرتبه میبینی بچهات به مواد مخدر معتاد شد، یک اتفاقهایی برایت میافتد که نمیفهمی از کجا خوردی. فکر نکن اگر مال حرام جمع کردی و ثروتمند شدی. چندتا خانه و ویلا و ماشین و سفر خارج شد مقام حرام به دست آوردی یا کمکی باید جایی از پولی میگذشتی و گذشت نکردی فکر نکن آنها را میخوری و از گلویت پایین میرود نه کاری میکنیم استفراغ کنی! مشکلاتی در زندگیتان بوجود آمد که همهاش را بلکه دو برابرش را بالا بیاوری. این حدیث خیلی عجیب است. یعنی اگر آدم همین را باور کند خیلی از کارها عوض میشود.
جای دیگر میفرمایند که مواردی هست که خداوند برایتان این ماه این مبلغ را گذاشته که تو اگر تلاش مشروع کنی به تو میرسد. میروی دروغ میگویی کلاهبرداری میکنی، گران میفروشی، خیانت میکنی این کارها را میکنی آخر برج همان مبلغ بیشتر گیرت نمیآید. تنها کاری که کردی حلال را حرام کردی. تو قرار بود این ماه مثلاً ده میلیون گیرت بیاید. تو اگر تلاش مشروع حلال قانونی میکردی کلاه کسی را برنمیداشتی گیرت میآمد. الآن هم که به در و دیوار زدی، دو نفر را پوست کندی و زرنگبازی درمیآوری و او را دور زدی، بیشتر از این گیرت نیامد و نمیآید. گیرت بیاید توی حساب تو هم برود تو نمیخوری. تو نمیتوانی بخوری. از حلقوم تو بیرون میکشیم. بله جمع میکنید بعد ورثهات، عروسها و دامادهایت میخورند. حمالیهایش را بکن، جهنم برای توست و آنها برای تو میخورند. یعنی موسیبنجعفر میگویند فکر نکنید اگر به این احکام خداوند عمل کنید در این دنیا ضرر میکنید در همین دنیا هم سود میبرید حتی اگر به خدا و آخرت عقیده ندارید به این اخلاق اسلام و احکام اسلام عمل کنید به نفعتان است. میفرماید که وقتی امانتدار هستید و خیانت در امانت نمیکنید صادق هستید رزقتان زیاد میشود «والخیانت و الکذب یجلبان فقر و النفاق» وقتی در بازار، در سیاست، در خانواده به هم دروغ میگویید زن و شوهر، پدر و مادر، بچهها، برادر و خواهر به هم دروغ میگویید از خانواده تا سطح بالاتر، وقتی به هم دروغ میگویید و به هم خیانت میکنید او به تو اعتماد کرده و تو به اعتماد او خیانت میکنی هم گرفتار فقر اقتصادی میشوید وقتی دروغ میگویید و به اعتماد دیگران خیانت میکنید بعد از چندتا معامله تو را در بازار میشناسند! میپرسند فلان چیز را از چه کسی بخرم؟ میگویند از فلانی نخری، سهتا مغازه آن طرف این آقای فلانی است هیچ وقت دروغ نمیگوید از او بخر و از این نخر! حتی میخواهم بگویم توضیح مادی هم دارد. ما به وراء مادیاش اشراف نداریم. یکی هم میگوید نفاق شما را دوشخصیتی میکند وقتی دروغ میگویید و به اعتماد هم خیانت میکنید خودتان دوشخصیتی میشوید نمیدانید تکلیفتان با خودتان هم روشن نیست. رعایت حقوق آدمها، رعایت احترام و حتی اعصابشان. موسیبنجعفر(ع) فرمودند اگر در اتاقی و محلی نشستهاید سه نفر هستید دو نفرتان با همدیگر حق ندارید پچ پچ کنید. شما اینجا سه نفر هستید یک مرتبه دو نفرتان برنگردید با همدیگر پچ پچ حرف بزنید این توهین به نفر سوم است. حرف خصوصی دارید بروید بیرون یک وقت دیگر بزنید وقتی جلوی کس دیگری شروع به پچ پچ میکنید او غصهدار میشود احساس میکند به او توهین شده، یک چیزی هست که من محرم نیستم، یا نکند راجع به من دارند حرف میزنند؟ یا چیست که به من اعتقاد ندارند؟ یا چیست که اینها خوششان میآید و من نباید مشارکت کنم؟ موسیبنجعفر فرمودند «اذان کان ثلاث فی بیت فلاینتاجی اثنان دون صاحبهما» حتی اگر سه نفر در اتاق هستید نکند دو نفرتان با هم شروع کنید به نجوا کردن و بیخ گوش هم حرف بزنید و آن یکی دیگر احساس کند که تنها ماند؟ «و ان ذلک غمّه... » این باعث میشود که نفر سوم غصه بخورد حق ندارید یک انسانی را به همین اندازه غمگین کنید. امام صادق(ع) فرمود رسول خدا(ص) در یک جلسهای آمدند دیدند سه – چهار نفر هستند با همدیگر میگویند و میخندند و یکی ساکت است. فرمودند یعنی چی؟ با همدیگر شما میگویید و میخندید ایشان تنها مانده! گفتند ایشان کر و لال است. امام کاظم(ع) فرمودند رسول خدا فرمود وقتی کر و لال است شما با هم می گویید و میخندید چه احساسی به ایشان دست میدهد؟ کمترین آن این است که ببین من چقدر بدبخت هستم که حرفهای معمولی را من نمیفهمم اینها چه دارند با هم میگویند؟ خوش به حالشان. بدترش این است که نکند دارند من را دست میاندازند و ادای من را درمیآورند؟! گفتند آقا چه کار کنیم ایشان کر و لال است ما هم حق نداریم بگوییم و بخندیم؟ ما باید خفه شویم چون ایشان کرولال است؟ پیامبر(ص) فرمودند نه، اگر میخواهید در حضور او این کار را بکنید به یک نحوی با زبان اشاره به او هم تفهیم کنید. یک جوکی دارید میگویید و میخندید یک جوری به این هم حالی کنید! بعد فرمودند تفهیم یک مطلب به یک ناشنوا و یا یک نابینا این هم یک صدقه است. این هم عبادت است. امام کاظم(ع) فرمودند هرگز نگذارید هیچ کس در جامعه تنها بماند. همه ننشینید بخورید یکی دو نفر آن گوشه هستند تنها باشند. همه با هم بخورید. امام کاظم(ع) فرمودند رسول خدا(ص) فرمودند: «کلوا جمیعاً ولاتفرقوا» همه با هم بخورید. سر سفره یک عدهای جدا نشوید که یک عده با هم بخورند و یک عده تنها گرسنه بمانند! هرچه دارید تقسیم کنید با هم بخورید و فکر نکنید دنیا یک چیزی است که از آن سیر میشوید. - گفتن این حرفها آسان است و الا خودم مخاطب این حرفها هستم من فقط دارم ترجمه میکنم – امام کاظم(ع) فرمودند یک توهمی که میلیاردها بشر گرفتار آن میشوند تا آخر عمر هم نمیفهمند و میمیرند بعد از مرگ میفهمند و آن این است که خیال میکنند در دنیا سیر میشوند. خداوند انسان را یک جوری آفریده که اصلاً سیر نمیشود. تمام ثروت و طلاهای عالم را به تو بدهند نمیگویی بس است! تمام قدرت و ریاست کل زمین را به تو بدهند باز هم نمیگویی بس است! امام خمینی(ره) میگفت آدمهایی که تربیت نشدهاند اینطوری هستند. پیامبران اگر همهشان در یک روستا باشند دعوایی نخواهد شد. ولی آدمهای تربیت نشده و بیایمان اگر کل کره زمین را دو قسمت کنید نصف را به این بدهی و نصف را به آن یکی بدهی، دوتاییشان سر مرز میآیند میایستند! این نصفه او را میخواهد او هم نصفه این را میخواهد! خب آن نصف کره زمین برای توست برو ببینم میخواهی چه کار کنی؟ بعد امام(ره) میگفت حالا اگر کل آن را به یک نفر بدهند فکر میکنید سیر میشود؟ نگاه میکند میگوید آن کرات دیگر برای کیست؟! آنها را هم میخواهم! بعد امام(ره) میفرماید علتش این است که خداوند انسان را بینهایتطلب آفرید. با دنیا سیر نمیشود انسان فقط با خدا سیر میشود. «ألا بذکرالله تطمئن القلوب» شما فقط یک بار میگویید بس است به آرامش رسیدم و آن وقتی است که به آن خدای مطلق وصل میشوید او مطلق است، با او آرام میگیرید و الا اگر کل دنیا را به شما بدهند ثروت، قدرت، ریاست، شهرت، بگویند کل کاپهای جامهای جهانی را به تو دادیم، کل مدالهای علمی را به تو دادیم ولی یک نفر هست یک مدال کوچک است او را به تو ندادیم! توی دلتان میگویید خب برای چی؟ بیخود کردید آن را به من ندادید آن را هم باید به من بدهید! بعد موسیبنجعفر(ع) میگوید اغلبتان زندگی میکنید و میمیرید ولی نمیفهمید که هیچ کدامتان از دنیا سیر نمیشوید، تمام عمرتان را برای پول، برای شهرت، برای ریاست، برای قدرت، برای لذت میگذارید و سیر نمیشوید. فرمودند: «مثل الدنیا مثل ماء البحر» دنیا مثل آب دریا شور است شما در دریا تشنه بشوید هرچه آب دریا را بیشتر بخورید تشنهتر میشوید سیراب نمیشوید کل آن دریا را هم بخورید باز تشنهتر هستید. موسیبنجعفر(ع) فرمودند ماهیت عالم طبیعت و ماده را بشناسید، غریزههایتان را طبیعت کنید «کل ما یشرب عطشان حتی یقتله» آدم تشنه در دریا هرچه آب دریا بخورد سیراب نمیشود اینقدر میخورد تا کشته شود. فرمودند در دنیا فکر نکنید الآن فلانجا شاگرد اول میشوید، به فلان مقام میرسید، فلان ثروت را به دست بیاورید و یا فلانجا رئیس شوید آنجا آرام میشوید! اینطوری نیست به آنجا هم برسی باز مثل همین الآن هستی! حالا یک بار به خودتان رجوع کنید ماها بچه که بودیم میگفتیم کی میشود به مدرسه برویم؟ بعد که مدرسه رفتیم گفتیم کی میشود به دبیرستان برویم؟ بعد که به دبیرستان رفتیم گفتیم کی میشود کنکور بدهیم؟ میشود دانشگاه برویم؟ بعد میگویید کی میشود دکتریمان را بگیریم عضو هیئت علمی بشویم؟ وقتی هم بشوی باز هم مثل همین الآنت هستی! الآنت چطوری هستی؟ راضی هستی یا ناراضی؟ آن موقع هم همین هستی. موسیبنجعفر(ع) میگویند اول و آخر دنیا مثل هم است! دنیا را هدف نگیرید، سیرمونی نمیگیرید! آن مقداری که لازم دارید استفاده کنید ولی اینها را هدف نگیرید. هدفتان روی تکامل باشد «تفقه فی دینالله» موسیبنجعفر(ع) فرمودند دین عوامانه خیلی مشکلات شما را حل نمیکند. دین متفکرانه. تفقّه یعنی فهم عمیق. فهم استدلالی. موسیبنجعفر(ع) فرمودند بروید دینتان را مطالعه کنید بدانید چرا مسلمان هستید؟ چرا پیرو ما اهل بیت(ع) هستید؟ تفقّه، فقه یعنی علم عمیق نه علم سطحی. این معنی تفقّه است. امام کاظم(ع) فرمودند: «تفقّه فی دینالله» شما فکر میکنید که دیندار هستید شما از دین چیزی نمیدانید این دین شناسنامهای است. «تفقّه» بیندیشید و مطالعه کنید «فإن الفقه» فقه نه فقط به معنای فقه، فقه یعنی آگاهی عمیق از دین، همه ابعادش. «مفتاح البصیره» کلید قفل بصیرت و بینش است. اگر درست مطالعه کردید فهمیدید که ایمان به خدا چرا؟ آخرت چیست؟ عمل خوب و عمل بد چیست؟ نماز برای چیست؟ روزه برای چیست؟ هرچه اینها را بیشتر و بهتر بفهمید آن وقت بینش پیدا میکنید. بینش از دانش هم مهمتر است. دانش ممکن است اینها را بدانی ولی نمیفهمی که فایده و فلسفه اینها چیست؟ بینش یعنی با چشم باز دارید حرکت میکنید نه طوطیوار. فرمودند فهم عمیق از دین پیدا کنید، در دین مطالعه کنید. این کلیدی است که قفل بصیرت را باز میکند «و تمام العباده» اگر میخواهید عبادتهایتان عبادتهای کامل و صددرصدی باشد، نماز و روزه و حجاب و عبادات و حجتان اینها را با فهم استدلالی درگیر کنید و مطالعه کنید. حالا من به شما عرض میکنم آثار شهید مطهری، آقای مصباح، شهید بهشتی، رهبری، امام(ره)، جوادی آملی، تا میتوانید آثار اینها را بخوانید و در کنار بحث و درسهایتان مطالعه کنید که این فهم استدلالی پیدا بشود. پس 1) بصیرت فرمودند. و نکته بعدی فرمودند که اگر میخواهید تمام اعمالتان مُهر قبولی بخورد «إن خواتیم اعمالکم» آن خاتمه خوب و پایان خوب برای یک کارنامه این است: «قضاء حوائج اخوانکم» بروید مشکلات مردم را حل کنید. این پایان خوبی برای کارنامه زندگی شماست. بروید برای مردم بسته به تخصصی که دارید مشکلاتشان را حل کنید. موسیبنجعفر(ع) میفرماید بروید اشکها را پاک کنید و گریهها را به خنده تبدیل کنید و به ناآرامیها آرامش بدهید. کودکان بیسرپرست را دریابید. خانوادههای فقیر و گرسنه را دریابید. بیمار هستند درد و رنج را از آنها دور کنید. «إن خواتیم اعمالکم» مُهر اعتبار اعمال شما که نشان بدهد شما مؤمن و صادق هستید حاضر هستید هزینه بگذارید. بلند شو برو اردوی جهادی، برو در مناطق محروم، تخصصتان را بگیرید میتوانید فلان کشور یا فلان خیابانهای شمال تهران بروی نرو، یا در کنارش یک وقت اساسی برای جاهای محروم بگذار و خدمت کن. ما در همین مشهد پزشکان جوانی میشناسیم، بچههایی که همسن شما هستند از مریضهای پولدارشان پول میگیرند و به مریضهای فقیرشان میدهند. داروی آنها را هم حتی تهیه میکنند. خونهاش میبرد همان پولی که از آنها میگیرد توی مطبش میگذارد در واقع شب که برمیگردد هیچ پولی برایش نیست. صبح تا شب، چند میلیون تومان پول داشته ولی شب هیچی از آنها نیست به اندازه نیاز آن شب خانوادهاش برمیدارد که چیزی باید بردارند بخرند استفاده کنند و نیاز دارند و الا همه را میدهند. به یک سرزمین اسلامی حمله کردند، تجاوز شده، اشغال شده باید برود دفاع کند. یک جا یک مشکل اخلاقی و فرهنگی پیش آمده، بچههایشان دارند منحرف میشوند باید بروید جلوی انحراف و آن فساد بایستید و کمکشان کنید. موسیبنجعفر(ع) فرمودند اگر کسی فقط نماز و دعا بخواند ولی کارنامهاش در خدمت به جامعه خالی باشد این آن مُهر اعتبار کارنامه را ندارد. از آن طرف، اگر کسی کارهای خیریه خیلی بکند ولی برای خدا نباشد به خدا و آخرت عقیده ندارد او هم چیزی در دستش نیست خالی است. قرآن میگوید مثل خاکستری است که روی سنگ صاف است اول که میبینید بگوییم عجب چیزی اینجاست بعد کافی است یا بادکی بیاید همه را میبرد! بعد میبینید هیچی نیست. یعنی اگر کسی برای خدا عمل نمیکند و خدا را باور ندارد یعنی اهداف دنیوی دارد حداقل میخواهد مشهور بشود، اصلاً مشهور نه، میخواهد محبوب بشود. میخواهد یک عدهای او را دوست داشته باشند میخواهد نام نیک از او بماند. میگوید من به خدا کاری ندارم میخواهم نام نیک از من بماند. همه اینها توهم و بازی است یعنی تو یک توقعی از آنها داری اگر برای خدا عمل کنی از آنها هیچ توقعی نداری. اما اگر خدا را قبول نداری برای نام نیک و برای آرامش وجدان هم نه، میگویی میخواهم خودم راحت باشم. خب خودت راحتی فردا که کمی سخت شد ناراحت میشوی و رها میکنی. یا به این خدمت میکنی این برمیگردد به تو فحش میدهد میگوید بیشرف من به تو خدمت کردم تو به من فحش میدهی؟ برای این که توقع داری. اما اگر برای خدا کردی همین الآن به یک کسی کمک کن او همان لحظه به تو فحش بدهد باکتان نیست، پشیمان نمیشوید لذا فرمودند: «حوائج اخوانکم» همه مردم را خواهر و برادر خودتان بدانید، اخوان خودتان بدانید، حوائج و نیازمندیهایشان را بشناسید مردم مشکلاتی دارند مشکلات مادی، فرهنگی، مشکل ازدواج و... هرچه میتوانید کمک کنید «و احسان الیهم». احسان یعنی چی؟ یعنی خدمت بدون هیچ توقع و به روش زیبا. این سهتا قید است هم به او خدمت کنی هم هیچ توقعی از او نداری حتی تشکر، بدون هیچ عذر و منت چون با خدا حساب داری. سوم این که باید به روش درست خدمت کنی. چون ما گاهی به یک کسی خدمت میکنیم ولی پدر او را درمیآوریم. تحقیرش میکنیم! هر بار که جلویش میآییم توقع داریم سرش را خم کند بگوید بله شما به ما خیلی لطف کردید! ما مدیون شما هستیم. این احسان نیست. این که یک کاری بکنید به او کمک کردید ولی همیشه خودش را مدیون تو بداند موسیبنجعفر(ع) فرمودند این احسان نیست با او تجارت و معامله کردی! یک پولی به او دادی توقع داری که دائم پیش تو تعظیم کند. به آنها احسان کنید و دیگر چه؟ «ما قدرتم» با تمام توان و قدرتتان. نه این که حالا داریم میرویم اینجا سر چهارراه یک کسی هم آمد فلان. فرمودند «ما قدرتم» تا هر جا که میتوانید به مردم خدمت کنید مخصوصاً به فقرا و محرومین. مخصوصاً به بیمارها، مخصوصاً به کودکان و خانوادههای بیسرپرست. آنهایی که بیشتر نیاز دارند «و الا لم یقبل منکم عمل» - خواهش میکنم دقت کنید – امام کاظم(ع) میفرمایند اگر همه کارهای خوب را بکنید ولی به انسانهای دیگر خدمت نکنید آن اعمالتان هم قبول نخواهد شد. میگویند اگر نماز بخوانید ثروتمند هستید زکات نمیدهید حق فقرا را ندهید نماز تو قبول نخواهد شد حتی اگر با بهترین قرائت نمازتان را بخوانید والضّالین را نیم ساعت کش بده نمازت قبول نیست اگر زکات نمیدهی و حق محرومین و فقرا را نمیدهی. این دوتا باید با هم باشند. «حنوا--- اخوانکم» این حدیث خیلی زیباست. اگر واقعاً همین یک حدیث را عمل کنیم زندگیها و رابطهها عوض میشود، پرونده دادگاهها تمام میشود، طلاقها تمام میشود. موسیبنجعفر(ع) فرمودند هرکسی خودش را جای طرفش بگذارد بعد یک حرفی را بزند و یک کاری را بکند یعنی ما با پدر و مادرمان، با فرزند و همسرمان، با استادمان، با دانشجویمان، با همسایهمان، با برادر و خواهرمان در یک معامله، در یک سیاست، امام کاظم(ع) میفرماید هر کاری میخواهید بکنید اول یک لحظه خودتان را آن طرف میز قرار بدهید فکر کنید جای او هستید اگر شما جای او باشید از این کاری که خودتان دارید میکنید راضی خواهید بود یا نه؟ اگر دیدید راضی هستید بکن. اگر دیدید که همین کاری که من دارم با این میکنم، این حرف را میزنم یک کس دیگر همین را با من انجام بدهد و بگوید من عصبانی میشوم، فرمودند آن وقت آن حرف را نزن و آن کار را نکن. امام کاظم(ع) میفرماید اگر همین یک اصل را رعایت بکنید دنیای آرام و لذتبخشی خواهید داشت همه در آشتی و محبت و اعتماد به هم هستید و آخرتتان هم درست است. فرمودند اگر شیعه ما هستید «حنّوا علی اخوانکم» عاشق همه باشید. همه مردم را برادر و خواهرتان بدانید ولی نمیدانید کی هستند؟ اسمشان را نمیدانید برای بار اول است که آنها را میبینید همه را برادر و خواهر خودتان بدانید و «حنّوا» حنّوا یعنی محبت کنید و عشق بورزید و عاشق آنها باشید و مهربانی کنید «وارحموهم» به آنها رحم کنید به هم سخت نگیرید همدیگر را راحت ببخشید از هم گذشت کنید. امام کاظم(ع) فرمودند کسی به شما توهین میکند و ظلم میکند شما به او محبت کنید حق تو را رعایت نمیکند تو حق او را رعایت کن. فرمودند خداوند در قرآن میفرماید کسانی که به شما بدی میکنند شما به آنها نیکی کنید. میخواهی انتقام بگیری اینطوری انتقام بگیر. او به تو بدی کرد تو برو به او نیکی کن. حالا ما حرف میزنیم من خودم ده برابر بدی میکنم تا پوست او را نکَنم ولش نمیکنم ولی دارم موسیبنجعفر(ع) را میگویم، میگویم ائمه اینطور بودند، انبیاء اینطور بودند، او به اینها فحش میداد اینها به او لبخند میزدند دستش را میگرفتند در آغوش میگرفتند که برادر اگر کاری داری ما در خدمت تو هستیم! موسیبنجعفر(ع) گفت یاد بگیرید همدیگر را ببخشید و به یکدیگر سخت نگیرید با هم مدارا کنید «وارحموا کم» فرمودند اگر میخواهید به ما ملحق بشوید «تلفقوا بنا» اگر این کارها را بکنید به ما ملحق خواهید شد در بهشت با ما هستید ما تضمین میکنیم کنار هم هستیم به شرطی که این کارها را بکنید.
من همه اینها را گفتم تا این سؤال را از شما بکنم الآن این حرفهایی را که ما از امام کاظم(ع)، امام رضا(ع)، امام سجاد(ع) و قبل از همه از پیامبر اکرم(ص) و قرآن نقل کردیم کدام این حرفها به ضرر بشر است؟ واقعاً منتقدانه بگویید، فرض کنید مخالف دین هستید بگویید این حرفشان به ضرر انسان است؟ کدام یک از این توصیهها در همین دنیا به ضرر انسان است حتی آدمهایی که دین نداشته باشند؟ کدامیک از این توصیهها ضرر دارد؟ کدامیک از آن کارهایی که گفتند نکن به نفع بشر است؟ اگر این نوع دینداری را ما پذیرفتیم حالا دیگر نماز و روزهمان هم یکجور دیگری میشود. ما در واقع داریم نماز و روزه برای خودمان انجام میدهیم نه برای خدا. امام(ره) عارف خیلی بزرگی بود. امام(ره) یک وقتی گفت من به خودم که رجوع میکنم میبینم دو رکعت نماز برای خدا نخواندم هرچه نماز خواندم برای خودم بوده! برای این که خودم نجات پیدا کنم عقب نمانم! دو رکعت نماز که بگویم من هیچ. من اصلاً خودم نیستم. امیرالمؤمنین(ع) فرمود اگر بهشت و جهنم هم نبود من همینطور نماز میخواندم. اگر بهشت و جهنم هم نبود خدا را عبادت و اطاعت میکردم چون مستحق عبادت و اطاعت است. چون این کار درست است. چه رسد به این که بهشت و جهنم هم هست.
من کلاً خواستم خدمت شما عرض کنم که باید این نوع نگاه به دین را بتوانیم در خودمان تقویت کنیم بعد در دانشگاه، همکلاسیها، با اساتیدتان ولو یک جمله و یک کلمه بفهمانید! همه ما مذهبی شرمند هستیم خودش هم نمیداند به چه ایمان دارد؟! مذهبی و مؤمن که شرمنده نیست ما بدهکار نیستیم طلبکار هستیم حرفهای درست را تو داری میزنی نه آنها. او اشتباه میکند یا دارد آگاهانه به حقیقت خیانت میکند ولو رعایت این مفاهیم را بکند استدلال او چیست؟ منطق او چیست؟ و ادب گفتن او، طرز انتقال او خیلی مهم است. ببخشید وقت شما را گرفتم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی