غدیر، علی ع، سبک زندگی
نشست حجاب و عفاف و سبک زندگی _ عیدغدیر ۱۴۰۱
بسمالله الرحمن الرحیم
عید سعید غدیر را محضر خواهران و برادران عزیز تبریک عرض میکنم. در این حمدی که شیعیان در عید غدیر به همدیگر میگویند و مسافحه میکنند خدا را برای یک تمسّک سپاسگزاری میکنند. تمسّک به ولایت امیرالمؤمنین(ع) و معمولاً ما فکر میکنیم تمسّک به ولایت همین کارهایی است که ما میکنیم. اینها تمسّک نیست. تمسّک اگر یک وقتی از یک بلندیای بخواهید بیفتید دستتان به هیچ جا بند نباشد یک دستگیرهای، ریسمانی، ولو یک علفی را چنگ میزنی که نیفتی به این تمسّک میگویند. کاری که ما میکنیم یکجور ادای مناسک و ادای احترام است و خیلی هم خوب است. لازم است اما اینها تمسّک نیست. تمسّک یعنی ما بفهمیم اگر این آموزهها نباشد ما داریم سقوط میکنیم. آن وقت تمسّک معنادار میشود. اگر احساسمان این است که ما اصلاً سقوط نمیکنیم ما اصلاً مشکلی نداریم ما داریم زندگیمان را میکنیم کنارش هم جشن غدیر میگیریم و مراسم برگزار میکنیم این کاری است که غیر شیعه هم میکند. اسم این تمسّک نیست. تمسّک به ولایت علیبنابیطالب(ع) یعنی پاسخ پرسشها و راه حل مشکلات را از اینها بپرسیم که چه باید کرد؟ اگر شما بودید چه میکردید؟ ما دنبال شما حرکت کردیم و خودمان را شیعه مینامیم یعنی شما را مشایعت میکنیم ما نمیدانیم شما به کدام سمت میروید که بخواهیم شما را مشایعت کنیم. ما نمیدانیم راه حل شما برای چنین معضلات و مشکلاتی چیست؟ این نکته اول. تمسّک به ولایت علیبنابیطالب(ع) کار پیچیده، دقیق و هزینهبری است و آن کاری نیست که ما میکنیم. ما اظهار ادب و اظهار محبّت میکنیم.
در باب خانوادههای جانبازان و شهدا که شما برادران و خواهران عزیز توفیق و افتخار دارید که به آنها دارید خدمت میکنید و کار شما یک کار مقدسی است یک جهاد است. تمسّک به ولایت علیبنابیطاب(ع) در این باب توجه به بعضی روشهای ایشان در مورد خانواده شهدا و جانبازان و مفقودین است که فقط یک نمونه آن را که بارها شنیدیم که ایشان برای بیخبری از مشکل یک همسر شهید و فرزند یتیم او خودشان را مستحق آتش و جهنم دانستند. شنیدید که ایشان در دوران خلافت آن موقع که تلویزیون نبود که مردم با قیافه بشناسند بسیاری از خلیفهها و حاکمان را نمیشناختند اما دورادور علیبنابیطالب(ع) را قبول داشتند و به ایشان ارادت داشتند ولی چهرهشان را نمیشناختند. گاهی ایشان توی بازار و شهر میرفتند مردم نمیدانستند ایشان کیست. و یک روز در حال عبور خانمی را با یکی دوتا بچه میبینند که معلوم است به شدت در مشکلات و گرفتاری است جلو میآیند و به او میگویند که، هنوز نمیداند که ایشان همسر شهید است فکر میکنند که یک خانمی است گرفتار است فرزند دارد کمک میکنند که بارش برسد. توی راه که صحبت میکنند متوجه میشوند که او همسر شهید است آن هم از طریق نفرینی که او به امیرالمؤمنین میکند. این همسر شهید به ایشان میگوید خدا خیرت بدهد و به تو عزت بدهد و علیبنابیطالب را ذلیل کند که یادش بود شوهر من در جبهه بجنگد ولی یادش نماند که این زن و بچه دارد. شوهر من رفت شهید شد هیچ کس به من سر نزد. من هستم و این چندتا بچه. گاهی اوقات غذا نداریم، هیچ کس به ما سر نزد. هرچه خدا عمر تو را اضافه کند از عمر او کم کند. امیرالمؤمنین(ع) اینقدر شرمنده شدند که خودشان را معرفی نکردند خجالت کشیدند آمدند به خانه و او را کمک کردند – که بقیهاش را دیگر خودتان میدانید – به آن زن گفتند من بروم آتش روشن کنم نان بپزم یا بچهها را نگه دارم؟ تقسیم کار کنیم من امروز کارهایم را تعطیل میکنم خدمت شما هستم. آنجا نقل شده وقتی دارند آتش تنور را روشن میکنند صورتشان را جلوی آتش نگه میدارند و صورتش میسوزد و زیر لب میگوید علی این آتش را بچش که این مقدمه آتش جهنم است. بسوز که یک کسی مردش به خاطر اسلام و خدا به جبهه آمد با اعتماد به خدا و اعتماد به ما رفت شهید شد و خانوادهاش را به ما سپرد و من خبر نداشتم! این خانم میگوید هیچ کس به او سر نزده است. مشکلاتش را حل نکرده است. علی این آتش را بچش که مقدمه آتش جهنم است. ولایت علی(ع) این است. تمسّک به ولایت علیبنابیطالب(ع) این است که تا وقتی احتمال میدهیم همسر یا فرزندان شهید، جانباز، مفقود، مشکلاتی دارند، صدا و دستشان به کسی نمیرسد ما در خطر سقوط در جهنم هستیم. چون مسئولیت پذیرفتیم. اگر نمیپذیرفتیم نه. مسئولیت پذیرفتیم. برای این کار حقوق میگیریم. مواردی بود که خانواده شهید میآمد به مسئولین و یاران امیرالمؤمنین(ع) میگفت یک شهید دادم بقیه بچههایم هم شهید بشوند یک دینار هم از بیتالمال نمیگیرم ولو فقیر و گرفتارم. اما آن موقع داشتیم در روایت هم هست که طرف فحش میداد! حضرت امیر(ع) به نیروهایشان میگویند تحمّل عصبانیت و فحش مردم از جمله کسانی که هزینه دادند بر شما این تحمل واجب است. اگر تحمل ندارید و بلد نیستید فحش بخورید کنار بروید. کسی حق دارد اینجا اینطور کارها را بکند که ظرفیت فحشخوری داشته باشد. مشکل طرف را داری حل میکنی متوجه نیست. در جریان نیست یک مطالبه بیش از حد دارد. فحش میدهد. امام(ع) فرمودند که باید با لبخند فحش او را تحمل کنی. در فرمان مالک اشتر ببینید میگویند اگر نمیتوانی ظرفیت تحمل شکایت و ناله و فحش بعضی از افراد را نداری کنار بکش! خودشان هم همینطور بودند. ایشان در جنگ جمل که بصره را پس گرفتند خب یک عده از این بصریها جنگیده بودند کشته شده بودند وقتی که امام(ع) میخواهند وارد شهر بصره بشوند به یارانشان فرمودند وقتی میخواهید وارد شهر بصره بشوید خانمهای کسانی که از آن طرف کشته شدند خانمشان مادرشان در خیابان میآیند عصبانی هستند جیغ و داد میکنند به شما و به من فحش میدهند به هیچ وجه حق ندارید عکسالعمل نشان بدهید هرچه به شما فحش میدهند بشنوید و جوابی ندهید. اینها الآن داغدیده هستند شوهرانشان و پدرانشان به جنگ ما برای براندازی حکومت آمدند هرچه هم نصیحت کردیم فایده نکرد ما مجبور شدیم دفاع کنیم اینها کشته شدند. زن و بچههایشان گناهی ندارند اطلاعی ندارند. شما که میروید کنار شما میآیند و به من فحش میدهند باید تحمل کنید به هیچ وجه عکسالعمل خشن و تندی نسبت به اینها نشان ندهید. این تازه نسبت به بازماندگان کشتههای دشمن است. در مورد این شهید هم، حضرت امیر(ع) نقل شده که برای بچههای این شهید صدای گوسفند درآورد، ولیّ خدا، خلیفه مسلمین و امام معصوم(ع) پیش فرزندان خانواده اینها خودش را کوچک میکرد. یک جا هم دیدم که قنبر میگوید آقا این صداهای گوسفندی که از خودتان برای این بچهها درمیآورید در شأن شما هست؟ فرمودند بله. از هر خانهای که بیرون میآیم باید دوتا اتفاق آنجا افتاده باشد 1) گرسنه نباشند 2) غمگین نباشند. بله من شکلک درمیآورم برای این که این بچهها بخندند. ببینید فرزند شهید طوری است که امیرالمؤمنین با این بچهها کشتی میگرفت و آنها چهاردست و پا میرفتند و سوار ایشان میشدند. تنور را روشن میکرد که نان بپزد بعد خودش را جلوی آتش میبرد میگفت بسوز و آتش را بچش که چطور از خانواده شهید بیخبر هستی؟! چطور اینها همه چیزشان را دادند اما برای تو عادی شده؟ چطور شد که بیخبر ماندی؟ خب این تمسّک به ولایت علیبنابیطالب(ع) میشود.
راجع به عفاف و حجاب هم ابعاد مختلف دارد. یک بُعد آن در قرآن و سنت از جمله امیرالمؤمنین(ع) عرض کردیم مسئله ازدواج است. خداوند طوری دختر و پسر را خلق کرده که از سن بلوغ تا سالها در اوج عطش جنسی است. خود شماها وقتی مجرد بودید و جوان و نوجوان بودید این مراحل را گذراندید. همین الآن هم هست. بعضیها هستند تا پیر هم میشوند ولکن نیستند. حالا قرآن میفرماید که اگر یک وقتی دیدید یکی به پیرزن هم خیره میشود باز آن پیرزن هم مراقب باشد. چون قرآن یک جا میفرماید حجاب برای این است که مزاحم خانمها نشوند. نگاههای ابزاری و جنسی به آنها نکنند، نگاه خریدار نکنند. حجاب باعث میشود که در عرصه عمومی ما نه زن باشیم نه مرد. بلکه انسان باشیم. وقتی بدن پوشیده است همه مثل هم هستند. وقتی برهنه و نیمه برهنه میشوید معلوم میشود چه کسانی مرد هستند و چه کسانی زن هستند؟! یعنی مسئله جنسیت با برهنگی میآید جای انسانیت را میگیرد. این مسئله غریزه جنسی یک چیزی نیست که با دستور و با موعظه و با تهدید بشود آن را حل کرد. ما جلوی ساختارشکنیها در مسئله حجاب، بحث کشف حجاب یک بحث است و فعالیتهای ضد حجاب بطور سازماندهی شده آنها یک بحث است که باید با آنها بطور قاطع و دقیق برخورد کرد و آنها مسائل امنیتی و اطلاعاتی است اما بقیهاش که اکثر موارد است آنچه که از آن به بدحجابی تعبیر میشود باید ریشهها و علل آن معلوم شود تا جلوی آن را نگیرید مثل زخمی است شما تا جلوی خونریزی را نگیرید این دائم خون میآید مدام برو پانسمان عوض کن. یکی مسئله نیاز جنسی است. شما بچههای خودتان را پسرها و دختران بالغ خودتان را نمیتوانید فقط موعظهشان کنید باید زمینه ازدواج و اشتغال را برایشان فراهم کنید حتی اگر بخواهد پاک بماند نمیتواند. مسئله حجاب و عفاف مربوط به اخلاق جنسی است یعنی اگر شهوت نبود حجاب و عفاف لازم نبود شهوت را چه کسی گذاشته؟ خداوند. برای این که تشکیل خانواده بدهی و نسل بشر بماند. اگر شهوت نبود ازدواج نبود. حضرت امیر(ع) میفرمایند اگر خداوند لذت جنسی به انسان نداده بود هیچ کس ازدواج نمیکرد. این لذت جنسی موتور اصلی ازدواج است. اگر ازدواج نشود موتور اصلی فروپاشی است. لذت فرزنددار شدن باعث میشود به مشکلات فرزندزایی و فرزندداری تن بدهیم. خداوند این لذت را گذاشته که وقتی بچه به دنیا میآید هرچه هم اذیتمان کند باز هم اینقدر شیرین است که حتی خرابکاری میکند داری زیر آن را تمیز میکنی میگویی بهبه الهی قربانت بروم چقدر خوب خرابکاری کردی! خب اینها نیروهایی است که خداوند درون انسان گذاشته است. ما که با شهوت نمیتوانیم و نباید مبارزه کنیم و نه میتوانیم مبارزه کنیم و نه حق داریم مبارزه کنیم. خلقت الهی است. این نیاز جنسی باید پاسخ مشروع داشته باشد همانطور که خداوند داده است. این هم یک بخشی دیگر از تمسک به ولایت علیبنابیطالب(ع) است. امیرالمؤمنین(ع) فقط موعظه نمیکرد مشکل خودش را حل نمیکرد و بعد به مشکل او کاری نداشته باشد و او را نصیحت کند. مشکل آنها را مشکل خودش میدانست. مشکل جنسی و نیاز جنسی و نیاز به همسر، مثل نیاز به آب و هواست، مثل نیاز به غذاست، مثل نیاز به مسکن است. باید از طرف خانواده، خودش و مدیریتها پاسخ مناسب بگیرد. ببینید محتوای غدیر اینهاست. این که ما جشن غدیر بگیریم و امیرالمؤمنین(ع) خوشحال میشوند. امیرالمؤمنین(ع) نه خوشحال میشود و نه از ما ناراحت میشود اصلاً ما کی هستیم! بلکه خوشحال میشود از این که ما به آن سبک عمل کنیم و تمسک به ولایت ایشان بکنیم تا مشکلات دنیا و آخرت ما حل بشود. اینها امام هستند. علی جان میگویند! به جای امام علی، علی جان! به جای امام حسین، حسین جان! به جای امام مهدی، مهدی جان! همهاش جان شده! یعنی ما دوستت داریم و داریم حال میکنیم ولی وقتی که گفتی امام، یعنی ما اطاعت میکنیم ما دنبال شما راه میافتیم. اینها امام ما نیستند علی جان هستند! 13 رجب و عید غدیر به نمایندگی از آنها شیرینی میخوریم و 21 ماه رمضان هم سیاه میپوشیم این کل تمسک ما به ولایت علیبنابیطالب است. اینها تمسک نیست اینها تظاهر به ولایت است نه تمسک به ولایت. این همه روایات و تصریحات خود قرآن و از آن مهمتر فرمان میدهد «أنْکِحوا» بعضیها «اَنکِحوا» را «اِنْکَحوا» میخوانند! یعنی قرآن میگوید اینها را ازدواج بدهید ولی اینها خودشان میروند باز ازدواج دوباره و چندباره میکنند! اینها را باید ازدواج بدهید.
حالا این حدیث را دقت بفرمایید فرمودند بعضی از کسانی هستند که آدمهای متدیّنی هستند در عمرشان یک گناه جنسی و زنا نکردند ولی در قیامت جزو زناکاران محشور میشود. طرف توی قیامت میبیند او را توی صف بیناموس بردند. میگوید آقا من در عمرم بیناموسی نکردم یک بار رابطه حرام و نامشروعی از کسی نداشتم. - ببینید اینها ولایت است – جواب میآید بله خودت نکردی اما مانع زنای کسانی میتوانستی بشوی ولی نشدی. میپرسد کجا چه زمانی؟ میگوید که تو چندتا کارگر داشتی یا فامیل و همسایه، آشنا اینها در اوج غریزه جنسی بودند باید ازدواج میکردند نمیتوانست یک اتاق اجاره کند تو هم فهمیدی گفتی به من چه! آنها رفتند زنا کردند چون نتوانستند ازدواج کنند رابطه نامشروع برقرار کردند جنابعالی که میتوانستی کاری بکنی اینها به فساد نیفتند و کمکشان کنی، کمک مالی، کمک مشاوره، کمک مسکن، یا به هم معرفی کنی ولی نکردی این کوتاهی تو باعث شد که اینها زنا و رابطه نامشروع برقرار کنند. تو در این نقش داری. معلوم نیست در قیامت چه چیزهایی را به پای ما مینویسند خیلی کارهایی که باید میکردیم و نکردیم. چون میخواهم عملی صحبت کنیم باز ولایت امیرالمؤمنین(ع)...
یک جوانی استمناء خودارضایی میکرده، حضرت امیر(ع) به او گفتند تو ازدواج کردی؟ گفت نه آقا چه کسی به ما زن میدهد! خب حالا باید چه کار کند؟ 1) بگوید که برای این فسق و فجور باید پرونده تشکیل بدهیم و کاری ندارد این برای چی دارد این کار را میکند و مشکل او چیست! 2) روشنفکربازی و لیبرال بازی دربیاوریم بگوییم عزیزم عیبی ندارد هر کاری میخواهی با هر شیوهای بکن! 3) تمسک به علیبنابیطالب. زد پشت دستش که این فکر نکند این کار اشکالی ندارد تعزیر او. بعد هم ولش نکرد نصیحت که آقاجان این کارها را بکن برو. موقعیت او که تغییری نکرد. امیرالمؤمنین(ع) او را به خودش به سمت دارالحکومه برد گفت چرا ازدواج نکردی از بیتالمال برایش وام گرفت گفت این را میگیری و با موردی که خودت میخواهی ازدواج کن و بعد بیا ببینیم که چه کار کنیم و کجا مشغول کار بشوی! خب این جلوی یک فساد بلکه چندتا فساد را میگیرد. یعنی درک طرف مقابل. این حرفهایی که ما خیلی وقتها میزنیم یک کمی هم باید فکر کنیم که مگر مخاطب ما اینها را نمیداند یا هزاربار نشنیده؟ پس معلوم میشود مشکل او ندانستن این حرفها نیست. مسئله دیگری است آن مسائل را باید حل کنید. این مسئله دهها هزار بچهها و پسر و دختر که نه اصلاً نه اصل مسئله را میدانند نه احکام آن را میدانند نه اخلاق آن را میدانند بدانند هم صدتا تهدید است هزار نفر دیگر هم دارند با او حرف میزنند و چیزهای دیگری به او میدهند بعد راه حلهای عملی مفت و آسان جلوی پایش هست. بعد راه مشروع او مانع دارد بعد به او میگویید کنترل کن! یک اقلیتی کنترل میکنند اکثریت قریب به اتفاق نه میکنند و نه میتوانند کنترل بکنند. مثل این که میگویم تشنهام هست ما بگوییم آب زلال نداری آب زباله نخور! خب میخورد. در بخشی از این مسائل ما به وظایف خود ما برمیگردد. یعنی نظارت بر اینها، پرس و جو از احوال بچههایمان، جوانها و پاسخ به سؤالاتشان، حل مشکلاتشان، احساس مسئولیت در مورد آنها بخصوص بچههای خانوادههای شهدا و جانبازان که مشکلات اینها از بقیه بیشتر است و خودشان را فدای اسلام، فدای نظام کردند.
این هم باز ولایت علیبنابیطاب(ع) است، ایشان میگوید هر تصمیمی برای کسی یا جایی میخواهید بگیرید هر حرفی که میخواهید به او بزنید اول خودت را جای او بگذار. نه این که جسمت جای او، بلکه روح و حواس و ذهنیت و خاطراتتان را سعی کنید به جای او بگذارید. بروید آن طرف میز بنشینید ببینید اگر تو به جای او بودی چه توقعی داشتی از کسی که این طرف میز نشسته است؟ از چه چیزی بدت میآمد و از چه چیزی خوشت میآمد؟ این تعبیر امیرالمؤمنین(ع) است. فرمودند این کار را بکن طرف مقابلت را درک کن خودت را جای او بگذار بعد حرف بزن و تصمیم بگیر. او را جای خودت نگذار که من این طوری هستم پس حتماً این هم باید اینطوری باشد. خودت را جای او بگذار. ببین اگر در موقعیت این باشی یکی یکی مرور کن. دهتا توصیف، این در چه وضعیتی است؟ سن او؟ موقعیت او؟ شرایط اقتصادیاش؟ شرایط خانوادگیاش؟ شرایط عاطفیاش؟ شرایط جنسیاش؟ مشکلاتش؟ امیدهایش؟ یأسهایش؟ فرصتهایش؟ تهدیدهایش؟ فکر کن بچه خودت است. تمسک به ولایت علیبنابیطالب در همه مسائل، از جمله مسائل جنسی.
حضرت امیر(ع) دوتا فرمان دارند. غدیر اینهاست. فرمودند اگر میتوانی و این قدرت را داری خودت را جای او بگذار. اگر من الآن در شرایط این بودم این کارهایی که این نمیتواند بکند من هم نمیتوانستم کارهایی که این میتواند من هم میتوانستم من چه کار میکردم که این نمیکند؟! من چه کار نمیکردم که این نمیکند؟! اصلاً من اگر جای این بودم عین همین بودم. تو این طرف میز هستی، تو اگر آن طرف میز بودی همین کار را میکردی بسا همین موضع را داشتی. این دستور اول امیرالمؤمنین(ع) است که هرچه برای خودت میخواهی برای او بخواه و هرچه برای خودت نمیخواهی برای او نخواه. خودت را جای او بگذار.
2) میگویند اگر اینقدر قدرت همزادپنداری با مردم نداری و نمیتوانی خودت را جای او بذاری و کاملاً درکش کنی، یک پلن شماره 2 راه حل 2 هست که فکر کن این دختر و پسر خودت هست، فکر کن خواهر یا برادر یا پدر و مادر خودت هست. اگر این الآن مادر خودت بود برای او چه کار میکردی؟ با او چطور مواجه میشدی؟ مشکل او را چطور حل میکردی؟ الآن این پیرزن مادر توست این هم دستور دوم امیرالمؤمنین(ع) است. خودت را جای او بگذار. این را دارم به شما عرض میکنم چون توفیق و افتخار خدمت به بهترین و فداکارترین خانوادهها را دارید. این توفیقی که شماها دارید کمتر کسی دارد. خیلی کارتان درست است لذا اینها را خطاب به شما عرض میکنم. بقیه در همین حد هم نیستند که این حرفها را بشنوند شما مخاطب هستید. تمسک به ولایت علیبنابیطالب.
طرف آمد دید ظهر تابستان کوفه و نجف، که مردم از شدت گرما به سرداب و زیرزمینها رفته بودند و کسی در کوچه و خیابانها نبود من داشتم رد میشدم دیدم یک کسی در کوچه و خیابانها میرود و میآید آمدم جلوتر دیدم علیبنابیطالب(ع) با یکی دو نفر دیگر است. بعد من یک جایی مثلاً مهمانیای ناهارم را خوردم خوابیدم و تمام شد بعدازظهر که کمی هوا بهتر شد آمدم جای دیگری بروم دوباره دیدم علیبنابیطالب(ع) با همان دو- سهتا نیروهایش توی یک خیابان و کوچه دیگر دیدم از بس خسته شده از شدت گرما کنار دیوار نشسته و در سایه یک درختی تکیه داده و دارد استراحت میکند. با خودم گفتم توی این هوا ایشان چند ساعت است دارد چه کار میکند؟! آمدم جلو گفتم آقا هوای به این گرمی همه توی زیرزمینها رفتند شما چند ساعت پیش هم دیدم اینجا هستید چی شده؟ اتفاقی افتاده که توی کوچهها و خیابانها میروید و میآیید؟ فرمودند نه، یکی از برنامههای مرتب من همین است. گفتم چطور؟ گفتند میگویم نکند یک کودک یتیمی، توی کوچه و خیابان تنها مانده باشد، نکند یک بردهای، اسیری، کتک خورده، غریب، نکند یک خانواده مریضی، محرومی یک کسی از روستا و شهرستانها بلند شده به کوفه آمده که مشکل او حل شود توی پایتخت، نکند نیروهای ما و کارمندان ما او را ندیدند و محلش نگذاشتند به سؤالش جواب ندادند مشکلش را حل نکردند من گاهگاهی که کارهای رسمیام تمام میشود باز خودم میآیم گشت میزنم ببینم کسی در کوچه و خیابان نباشد که آواره و بیپناه باشد که دستش به ما نرسیده باشد. حالا بگوییم «من المتمسکین بولایه علیبنابیطالب». کدام متمسک؟ اصلاً تمسکی نیست. شماها را نمیگویم خودم و امثال خودم را میگویم تمسک کجا بوده؟ تظاهر است ادا است. ولایت علیبنابیطالب(ع) اینهاست. تمسک آن هم این است که میگوید من باید فدای مردم بشوم. حتی مخالف من که او به ما ظلم کرده، بستگانش به من فحش میدهند جواب او را ندهید چون او الآن کنترلش دست خودش نیست چون شوهرش در جنگ با ما کشته شده، کاری دیگر از او برنمیآید به من فحش میدهد هرچه به من فحش داد او را کاری نداشته باشید. یعنی حتی خانواده دشمن خودش را هم درک میکند. یعنی خودش را جای او میگذارد که آن زنش که الآن قضیه حق و باطل را نمیداند او فقط این را میداند که شوهرش برای جنگ با ما آمده و کشته شده! این با شوهرش فرق میکند. باید به این کمک کرد نباید ادامه برخورد با او باشد.
احمد متوسلیان نیروهای برانداز آن طرف آمدند اینها را میزدند میکشتند بعد یکی از رهبران این جریانهای کومله و دموکرات از آدمهای مهمشان در این درگیری با این بچهها کشته شد. بعد میگفت این شهید فردا و پسفردایش بلند شد به خانه او رفت و برای بچهها و همسر او (دشمن) برنج و روغن برد! بعد میگفت رفت آنجا زن او به این فحش میدهد که شماها پاسدارهای فلان و جنایتکار هستید این هم سرش را پایین میانداخت میگفت خواهر این خدمت شما باشد هر وقت کاری داشتی در خدمتتان باشم. بعد هم هر وقت خواستی من به شما توضیح میدهم که در این قضایا چه کسی مقصر بود و چه کسی حمله کرد؟ چه کسی دفاع کرد؟ خب این تمسک به ولایت علیبنابیطالب میشود.
یک نکتهای هم راجع به عفاف و حجاب عرض کنم کسانی که نخستین پردهدریهای علنی و فجیع را در مورد مسئله پوشش در غرب کردند بخصوص در این یک قرن اخیر، شخصیت اینها و مبانی فکری و ادبیات اینها را خوب است بدانیم بخصوص نسبت به زنان. شما میدانید دنیا تا 100- 150 سال پیش اینطور برهنگی و بیحجابی نبود. در شرق و غرب عالم زنان و مردان پوشیده بودند همین اروپا و آمریکا، همینها تا 100- 150 سال پیش عکسها و فیلمهایی که از اولین وقتی که سینما هست آمده بروید ببینید در همین آمریکا و اروپا اغلب خانمها حجاب دارند یعنی سرشان را پوشیدند بدنشان پوشیده است لباس و پوشاکشان اصلاً بدننما نیست. یعنی از حجاب بخش مهمی از خانمهای ما که الآن بدحجاب هستند وضع حجاب آنها اسلامیتر بود تا 150 سال پیش. الآن فیلمهایشان هست در خیابان دوربین را گذاشتند همه پوشش دارند فقط زنان فواحش نیمچه لخت بودند و آرایش میکردند بیرون میآمدند. در این 100 سال بخصوص از جنگ بینالمل اول و دوم، بخصوص از جنگ دوم به بعد که کل اروپا ازهم پاشید، دهها میلیون کشته شدند کل اروپا نابود شد یک مرتبه همه چیز بهم ریخت بعد از جنگ همه چیز ساختارشکنی شد چون دهها میلیون کشته شدند کل اروپا تقریباً با خاک یکسان شد آن وقت همه ارزشها هم زیر سؤال رفت. مذهب، پوشش، خانواده، چون همه چیز از بین رفت و یک مرتبه همه چیز زیر سؤال رفت. در این 70- 80 سال اخیر به سرعت دارد به سمت این قضیه میرود و معمولاً پشت آنها در رسانههای دشمن کمپانیهای سرمایهداری یهود و صهیونیستها هستند. چون هم تجارت بسیار زیادی از این قضایا میکنند این صنعت پورنو و سکس جزو پردرآمدترین و پرمشتریترین صنایع جهان است که بدن زنان برهنه به فروش برای دید زدن در اختیار مردان قرار میگیرد به آن کمپانیها پول میدهند! این جزو پردرآمدترین صنعت است. یعنی درآمد اصلی آمریکا برای کشاورزی و صنعتی و علم نیست بلکه یکی اسلحه و سلاحهای کشتار جمعی است، یکی صنعت سکس است و یکی هم پشت پرده، مواد مخدر است و یکی هم سینما (هالیوود). عمده ثروتی که آمریکا ادعا میکردند که اینها ثروتمندترین کشورهای جهان است چون غارتگرترین کشور جهان هم هست از اینها بود همین الآن هنوز پول توی اینهاست. همین الآن 300- 400 میلیون غیر رسمی کنیز جنسی در دنیا معامله میشود یعنی زنان و کودکان را تجارت و قاچاق انسان میکنند. خب این بنگاه بزرگ اقتصادی که میخواهد هر سال دهها میلیارد و صدها میلیارد دلار پول دربیاورد باید فرهنگ حجاب و پوشش را تخریب کند باید برهنگی را به روشنفکری و ارزش تبدیل کند باید خانواده را متلاشی کند. خانواده که متلاشی شد زن بیپناه میشود مرد هم بیپناه میشود و کودک آوار مطلق میشود. همینهایی که بحث مبارزه با پوشش و لباس، رهبران برهنگی در غرب شدند و اینها دهههای قبل، صد سال قبل در خود غرب منفور بودند اینها را به زندان میانداختند، با اینها برخورد میکردند و میگفتند اینها منحرف جنسی هستند اینها بیمار و مجرم هستند. الآن خود اینها قهرمان شدند و حرفهایشان ایدئولوژی پیشرفت شده است نگاهشان به زن چقدر تحقیرآمیز و چه توهینها به زن میکنند. یک نمونه آن را خدمت شما عرض کنم.
شما این تعبیر سادیزم یا سادیسم را شنیدید میگویند فلانی سادیسم دارد. شخصی است به نام ساد، یک آدم اصالت لذتی است که معتقد است ما تا زندهایم فقط یک هدف در دنیا داریم و آن این که تا میتوانیم شهوترانی کنیم و مهم نیست با کی؟ محارم چه کسانی هستند؟ اصلاً مهم نیست محرم هستند، نامحرم هستند؟ مرد است؟ زن است؟ بزرگ است؟ کوچک است؟ مهم نیست این تنها بهرهای است که ما میتوانیم از دنیا ببریم. ما باید انتقام خودمان را اینطوری از دنیا بگیریم. آن وقت کارش به آزار جنسی رسید و افتخار میکرد. ایشان دهها کتاب نوشته! اینها از جمله رهبران مبارزه با حجاب در غرب بودند که به زنان مسیحی و یهودی که حجاب داشتند آنها تلاش میکردند که آن زنان و خانوادهها حجاب را کنار بگذارند و مرد و زن بیرون بیایند و این یک ارزش شده است. نمیدانم خبرها را دیدید یا نه؟ روز دوچرخهسواری بود که میخواهیم مردم را به دوچرخهسواری تشویق کنیم که کمتر ماشین سوار بشوند. قرار شد که هزاران نفر گفتند که ما با دوچرخه به خیابان میآییم میتینگ میدهیم و میرویم. منتهی همه لخت مادرزاد! خب حالا شما میخواهید تبلیغ دوچرخه بکنید چرا به این بهانه لخت میشوید؟ مثلاً میگوییم برو چایی بیاور میرود لخت میشود میآید! میگویند برو فلان کار را بکن، میگوید باشد میرود لخت میشود میآید. اینها به هم چه ربطی داشت؟ شهر لختیها درست کردند و در روزهایی از سال اجازه میدهند که با حفظ امنیت و هماهنگی با پلیس، مرد و زن، اینها لخت مادرزاد بیایند و هیچی تنشان نباشد بیاییم رژه برویم. یک جاها و شهرهایی است که کسی با هیچ لباسی نباید وارد شود یعنی کلاً لخت باید بیاید اینها تا صد سال پیش در خود اروپا و آمریکا این حرفها مسخره میشد و میگفتند این طرف دیوانه یا مجرم است. همین ساد که حالا میگویم نگاه او چیست دو بار درخود فرانسه میخواستند با گیوتین او را اعدام کنند. 10- 20 بار به زندان افتاد و سالها زندان بود. در زندان هم کتاب مینوشت! این سادیسم یعنی این سبک ساد. اصالت لذت جنسی و دعوت به برهنگی. او راجع به زنان چه میگوید؟ یعنی اینهایی که جزو رهبران مبارزه با حجاب و پوشش بودند میگوید – من معذرت میخواهم این تعابیر را به کار میبرم برای این که بدانید اینها چه کسانی هستند – چون شعارشان این است که حجاب ضد و مانع شکوفایی و کرامت زن است، بیحجابی و برهنگی رهایی زن است. اینهایی که شعار برهنگی رهایی زن است ببینید راجع به زن چه میگوید؟ من هم از خودم معذرت میخواهم و هم بخصوص از خانمها. میگوید: «زنها کانون حماقت هستند زن شایسته هیچ توجهی نیست این که بحث میکنند آیا زن هم قلب یا ذهن دارد یا ندارد و جایگاه احتمالی قلب او کجاست؟ به کلی منتهی است زن نه قلب دارد نه ذهن. دلتان به حال جوجهای که میخورید میسوزد؟ نه. وقتی که دارید غذا میخورید کباب میخورید دلتان که به حال آن گوسفند نمیسوزد. میگوید دلتان به حال جوجهای که میخورید میسوزد؟ نه. به فکرش هم نیستید. در زمان زنان به همین گونه رفتار کنید!» اینها از آزادی زن حرف زدند.
نمونه دیگر در یکی دیگر از کتابهایش: «به هیچ وجه لازم نیست به زنان لذت ببخشیم تا از آنان لذت ببریم!» یعنی او اصلاً آدم نیست و ملاک نیست. من هدف هستم. حالا شما بگذارید بحث حجاب و عفاف مسئله جنسی است. در این مسئله امیرالمؤمنین(ع) به مرد میفرماید که، همانطور که تو میخواهی زنت آرایش کند و خوشبو باشد تو هم باید همین کار را برای زنت بکنی. یک طرف نیست. فرمودند دهانتان را بشویید معطر باشید، موهایتان را روغن بزنید آنطور که همسرتان میخواهد لباس بپوشید. شما هوس و میل دارید مگر او میل ندارد؟ بعد حضرت امیر(ع) به مرد میفرماید حتی در آمیزش فقط به فکر ارضای خودت نباشی باشی. باید طوری این مجامعت صورت بگیرد که هردو ارضاع بشوید نه فقط تو. حالا ببینید ولایت علیبنابیطالب از کارخانه تا جبهه تا دانشگاه تا رختخواب، همه جا هست. رعایت حقوق همه و عدالت. این میگوید به هیچ وجه لازم نیست به زنان لذت ببخشیم تا از آنها لذت ببریم طبیعت فرمان خود را داده است. همه دنیا قبول دارند که مرد باید به زن فقط باید به چشم موجودی بنگرد که برای لذت اوست! «تا وقتی از زنان لذت میبرید هوای آنان را داشته باشید هر وقت از آنان لذت نمیبرید یک اردنگی!» ازدواج سفید همین است. یعنی تا وقتی که من خوشم میآید باش تا وقتی هم که نخواستم برو من تعهدی به تو ندارم. «زنها خودشان تابع هوسهای خودشان هستند و اگر در مواردی شرارت نمیکنند برای آن است که ناتوان هستند نمیتوانند شرارت کنند» یعنی هرجا شرارت نمیکنند برای این است که نمیتوانند! «زنان فقط در خور تحقیر از سوی مردان هستند و بس!» این مرتیکه جزو ایدئولوگها و رهبرانی است که دهها کتاب هم نوشته است!
شعار میدادند زن باید رها بشود زن باید آزاد بشود، برهنه بشود. بعد یک جای دیگر میگوید «مجسم کنید زن موقع زایمان چه وضع فلاکتباری دارد در برابر این گندآب ما باید به شوق بیاییم؟ آیا این موجود، مرکز خوشبختی است؟ یا مرکز تعفن؟» خب این مرتیکه تمام وجودش، روابط نامشروع و التذاذ از انواع و اقسام زنان و بیچاره کردن اینها بوده با پول، با زور، با فریب. صدها زن را، به همه جا هم میگفته من طرفدار حقوق زنان هستم زن باید آزاد باشد و برهنه باشد. آن وقت نگاهش به زن یک چنین نگاهی است. «تمام زنان اشیائی هستند فقط برای لذت بردن.»
نمونه دیگر، برای این که بدانید اینها چه کسانی هستند حالا اهمیت اینها را میگویم، ممکن است بگویید حالا یک نفر در غرب یک چیزی گفته! یک نفر نیست اینها آدمهای بسیار مؤثری هستند.
"شارل بودلر" اولین کسی که کلمه مدرنیته را در بیان آکادمیک و کتابهایش را به کار برده است بعد از او این کلمه مدرنیته به راه افتاد. میگوید «من همیشه در شگفت و تعجب بودم که چرا زنان را در کلیسا راه میدهند مگر زن هم میتواند با خداوند گفتگو کند؟ زن چه حرفی دارد با خدا بگوید؟» تازه این آقا مذهبی هم هست. «زن؛ ترس، خودخواه، نادان، خودشیفته که کارش استثمار مردان است. زن زندگی میکند و مرد باید در خدمت او باشد مگر این موجود شایسته خدمت است؟» میگوید «زن خودشیفتهای است که از دوست داشتند خودش دلزده نمیشود» فقط خودش را میبیند و میخواهد و به کسی محل نمیگذارد. میگوید «بدترین مردان، مرد ستمگر، پرخور عیاشِ خشنِ حریص، در برابر بهترین زنان، موجود نورانی و خوبی است!» ببینید اصلاً در تاریخ شرق و غرب این همه به زن توهین شده است. «تو ای موجود وحشتانگیز، از چه جادوی ابدی برخوردار هستی که همه میدانند تو موجود بدردنخوری هستی ولی باز هم همه فریب تو را میخورند! مردان فریب تو را میخورند!» خب اینها چه کسانی هستند؟ من فقط، این شارل بودلر، شاعر بزرگ و منتقد بزرگ و سرشناس مدرنیته، اولین کسی که کلمه مدرنیته را در مقالات و کتابهایش به کار برده است با زنان متعدد رابطه دارد بعد به یکی از دوست دخترانش نامه نوشته و میگوید: «من دارم خودم را میکشم میدانم با خودت میگویی تو تا حالا خواستی ده بار خودکشی کنی!» یعنی پوچگراست، هدفی ندارد. میگوید «میدانم الآن با خودت میگویی این دفعه چندم است که دارم به تو میگویم میخواهم خودکشی کنم ولی این دفعه واقعاً میخواهم خودم را بکشم» که باز هم نکشت خیلی بدقول است! میگوید «عذاب خوابیدن، عذاب بیدار شدن، عذاب صبح شدن، عذاب شب شدن و دوباره تکرار شدن دیگر تحملناپذیر است، من خودم را میکشم وقتی تو این نامه را میخوانی من دیگر مردهام!» ایشان یک انقلاب بزرگ در ادبیات فرانسه ایجاد کرده است آدم معمولی نیست. از اولین پدران نسل روشنفکری فرانسه و اروپا در جهان است. یعنی میگویند تمام شاعران فرانسه بلکه اروپا، بعد از او به نحوی سلاله او هستند، ادامه او و تحت تأثیر او هستند اینقدر قوی بود. و بعد از مرگش هم بعد از 30- 40 سال گفتند این بزرگترین شاعر تاریخ فرانسه است. اینها آدمهای کمی نیستندکه این حرفها را میزنند و خیلی از شاعرها از او تأثیر پذیرفتهاند. حتی رماننویسهای بزرگ که مشهور هستند تحت تأثیر او بودند که میگفتند این حرفهایی که شارل بودلر راجع به مسائل مختلف دارد این قویترین کلامی است که تا به حال از دهان بنیبشری نیامده است. البته نه این حرفهایش بلکه کارهای علمی دیگرش. میگفتند این نابغه بزرگی است که کسی در موارد مختلف از جمله ادبیات، هنر و فلسفه، به این زیبایی و دقت حرف نزده است و هر کلمهاش را باید طلا گرفت. یک چنین آدم مهم و مؤثری این حرفها را میزند. یکی از متنهای کسی که دارد راجع به بودلر حرف میزند این است میگوید: «فسق و فجور، صلیب بر خود میکشد و از این به بعد تعلیم الهیات را باید به شیطان سپرد!» که هر کدام اینها تحلیل دارد که اینها چه کسانی هستند.
ساد کیست؟ یک اشرافزاده بچه سرمایهدار فرانسوی است که بعد افسر ارتش شده، بعد به تئاتر رفته، بعد از چندتا تئاتر بیرونش کردند چون با تعداد زیادی در آنجا رابطه جنسی و همجنسبازی و لواط برقرار کرده، و بعد پدرش برای این که او دست از این کثافتکاریها بردارد به زور دامادش میکند برایش زن میگیرد در عین حال، باز چندین بار او را به اتهام همجنسبازی میگیرند و به زندان میرود و دو بار میخواستند با گیوتین او را اعدام کنند. حتی آن جامعه در اروپا این حرفها را آن موقع نمیپذیرفت ولی الآن همهاش را میپذیرند! الآن دیگر همهاش را قبول دارند الآن آمدند همجنسبازی را قانونی کردند و حجاب را ممنوع کردند. این ساد، کتابهای متعددی نوشته است. عرض کردم سادیزم یعنی کسی که به برهنگی، روابط آزاد جنسی، مبارزه با حجاب، مسخره کردن عفت و عفاف، قائل بود. میگوید اینها که حیا دارند شرم جنسی دارند بیمار روانی هستند. میگوید اگر کسی خجالت میکشد لخت مادرزاد به خیابان بیاید این بیمار روانی است! یعنی ببینید جای عاقل و دیوانه را اینطوری عوض میکنند.
روابط آزاد جنسی و حتی آزار جنسی که آن موقع در اروپا و فرانسه با آن برخورد کردند. در دفاع از سکس خشن، در دفاع از رابطه جنسی با مرده، با جنازه، کتاب و مقاله نوشت و گفت این توهین به جنازه نیست اشکالی هم ندارد به لحاظ اخلاقی و حقوقی فلان... ببینید تا کجا؟!
بعد از او بحث کردند که این سادیسم، دیگر آزاری، آزار جسمی و جنسی دیگران را باید بگوییم بیمار روانی است؟ یک اختلال روانی است یا نه؟ اینطور که این میگوید کسی که از این کارها رنج میبرد او بیمار روانی است! شما میدانید کتابها نوشته شد در این مورد که سادیسم بیماری نیست بلکه یک نوع دگرباشی است! شما اینطوری او هم این طوری. مثل این که میگویند شما آبگوشت دوست داری، او پیتزا دوست دارد او چلوکباب! مگر حق داری بگویی آن بد است یا خوب است؟ سلیقه است. اینها به مفاسد جنسی و اخلاقی، دگرباش میگویند! دگرباش یعنی غیر از توست! نه این که بد باش یا خوب باش. ما بد و خوب نداریم! حتی میدانید کتابها نوشتند که انسان نرمال اگر طبیعی باشد باید وقتی هوا خیلی گرم و خیلی سرد نیست باید لخت بیرون بیاید! چون در طبیعت انسان لخت به دنیا میآید! اصلاً لباس برای وقتی است که از شدت گرما و سرما مجبور هستی هست، و الا اگر بتوانی هوا را متعادل کنی لباس اصلاً لازم نیست. میگوید برای لباس پوشیدن باید دلیل بیاورید نه برای برهنه شدن! برای حجاب باید دلیل بیاورید نه برای کشف حجاب! این به خیالش لباس فقط برای گرما و سرماست! نمیفهمد که لباس اقلاً دهتا کارکرد دارد. یکیاش مسئله شخصیت و امنیت اخلاقی است. لباس را که میپوشید دارید سیگنال میدهید. چه سیگنالی؟ شما از طرق لباس پوشیدن یک آدم میفهمید که این بینظم است! از طرز لباس پوشیدن او میفهمید خل و چل است! میفهمید که این آدم بیشرم و بیحیاست یا نه، خیلی باحیاست. میفهمید که این آدم خوش سلیقه است یا بدسلیقه! از طرز پوشش یا عدم پوشش میفهمید چه کسی به دیگران احترام میگذارد چه کسی نمیگذارد؟ چه کسی شعور اقتصادی دارد یا ندارد؟ این لباسی که خریده اقتصادی است یا نه؟ یعنی شما از روی لباس پوشیدن شما میتوانید دهتا خصوصیت را در طرف تشخیص بدهید. حتی در بعضی از حوزههای آدمشناسی هست که از روی دست خط شما اخلاق شما را میفهمند! یعنی دستخطتان را نشان بدهید به شما میگوید که این چقدر عصبی است؟ چقدر آرامش دارد؟ این خوب میخوابد یا بد؟ این آدم حسودی است یا نه؟ از روی دستخطتان میفهمند. از روی رژیم غذایی ما میشود فهمید که ما یکسری اخلاقیاتی هم داریم!
من یک وقتی یکی از این آقایان نبضی که خیلی وارد بود – نه کلاهبردارهایش – نبض من را گرفت سه –چهارتا خصوصیت خوب و بد را در من گفت که تقریباً همهاش درست بود. یعنی فقط نبض من را گرفت گفت مثلاً تو در فلان مسائل اینقدر نظم داری و اینقدر نداری! در فلان چیز وقتی به یک چیزی پیله میکنی ول نمیکنی! سه – چهارتا گفت که بعضیهایش خوب بود بعضیهایش بد بود – حالا اگر خواستید خوبهایش را به شما میگویم بدهایش را نمیگویم- گفتم شما اینها را بر چه اساسی میگویید؟ گفت نوع ضربان خون در رگ آدمها هم حال جسمشان را نشان میدهد هم حال روحشان. گفت من حالا چیزی نمیدانم ما اساتیدی در این طبها داشتیم که توی چشم شما نگاه میکند به شما میگوید تو چه بیماریهایی داری، بعد میروی آزمایش میدهی میبینی همینطور است. البته در این قضایا کلاهبردار هم هست.
حالا سؤال من این است که وقتی از روی عطسه زدن شماها میشود فهمید که شما چه شخصیتی دارید، دیدید عطسهها چطوری است یکی یک صدای کوچک میکند رد میشود، یکی همچین عطسه میکند که میخواهد کل ساختمان بریزد، میگویند از روی طرز عطسه کردن شما میشود بفهمند که اخلاق و شخصیت شما چطوری است؟ خب حالا از روی لباستان نمیشد فهمید؟! آقا ما ظاهرمان فلان است باطنمان فلان. مگر ظاهر و باطن جدا از هم است؟ قرآن میفرماید: « لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً...» (اسراء/ 37)؛ روی زمین مثل آدم راه برو. اینطور دماغت را بالا نگیر. طرز راه رفتنتان نشان میدهد که تو آدم متکبر و بیادبی هستی و بقیه را تحقیر میکنی، آدم حساب نمیکنی یا آدم مؤدب و متواضعی هستی؟ درست راه برو و درست لباس بپوش. شما از طرز غذا خوردن افراد سر سفره میتوانید بفهمید این چطور آدمی است؟ شکمو است؟ چقدر شکمو است و چقدر نیست؟ چقدر حقوق دیگران را رعایت میکند و چقدر رعایت نمیکند؟ مثلاً یک ظرفی را که گوشت آن بیشتر است برمیدارد جلوی خودش میگذارد یکی هم میبینی که هرچه جلویش هست میخورد اصلاً دست دراز نمیکند آن را بردارد. از این آدمها هم هست ما دیدیم که جلویش هرچه هست همان را میخورد. حالا من به او میگویم بیمار روانی! در حالی که من بیمار هستم نه او. آقا لباس ربطی به حیا و شرم و شخصیت ندارد! لباس چه ربطی به اخلاق و حقوق دارد؟ طرز عطسه کردنت ربط دارد در صورت مردم عطسه میکنی یا سرت را پایین میگیری؟ نعره میکشی یا آرام؟ معذرت میخواهی یا نمیخواهی؟ چطور از روی لباس پوشیدن نمیشود فهمید. از روی لباس پوشیدن میشود فهمید چه کسی الدنگ است و چه کسی مبادی آداب است؟ لباس علامت میدهد، برهنگی علامت میدهد. یقهات را تا اینجا باز بگذاری یک معنی، تا اینجا باز بگذاری یک معنی و تا اینجا یک معنی! مگر معنی اینها فرقی نمیکند؟ وقتی در یک جمعی میروید مسئله جنسیت و سکس و شهوت هیچی. این را که میپوشی دکمه را کجا میبندی سهتا معنا دارد سهتا شخصیت است. یا میگویند این اینقدر گیج است که نمیفهمد دگمههایش باز است، یا میگویند این برای کسی انگار حرمتی قائل نیست یا میگویند این خراب است آدم درستی نیست! خب حالا جسم و روح مربوط هستند یا نه؟
ایشان میگوید - این مبنای فلسفی و تفکر این است- میگوید چرا نشود با مرده، با کودک، با همجنس، با حیوانات رابط برقرار کرد؟ میگوید من چرا باید لباس بپوشم؟ میگوید این خرافات است که به شما میگویند خودتان را بپوشانید! شرم، تخیل ماست! ما را از بچگی عادت دادند مدام توی سرمان زدند و گفتند حیا، اخلاق، ادب، ما خیال کردیم اینها یک چیزهایی است! نه اینها فقط پدر و مادربزرگهای ما اینها را توی کله پدر و مادرمان کردند آنها هم توی کله ما کردند ما هم میخواهیم توی کله بچههایمان بکنیم! اصلاً چیزی به نام حریم و حرمت و حرام وجود ندارد. هیچی حرام نیست همه چیز حلال است.
یک کتابهایی را هم نوشت برای درهم شکستن مذهب! گفت ما این که عفت و پاکدامنی و نگاه جنسی به هم نکنید و سرت را پایین بینداز، این ناموس اوست، تو ناموس این هستی، بحث ناموس و بیناموسی همه اینها را مسیح، مذهب توی پاچه ما کرد ما باید از شر مسیح و مذهب خلاص بشویم! یکی از کتابهایش «فلسفه در اتاق خواب». یک رمان به نام «ژوستین»، رمان «ژولیت»، نمایشنامه «گفتگوی کشیش و مرد محتضر» که میگوید یک کسی دارد میمیرد آخوند آمده به او شهادتین تلقین کند این برمیگردد به کشیش حرفهایی میزند که آخرش معلوم میشود حق با این است نه با او!» خود کشیش هم آخرش به شک میافتد که نکند ما الکی اینها را قبول داشتیم! یک کتابی هم هست به نام «دریای ایمان» برای "دان کیوپت" کشیشی بوده که بیدین است. میگوید من هیچ جا نگفتم که من نه خدا را قبول دارم نه مسیح را، ولی از مدتها پیش من به اینها شک کرده بودم و قبول نداشتم ولی خب شغل من کشیشی بود. میگفت من از طرف کلیسا در یک بیمارستانی در لندن یا منچستر مأمور بودم که هرکس از مریضها میخواست بمیرد ما باید بالای سرش میرفتیم که تلقین بدهیم که خدا رحم کند. بعد میگوید رفتم بالای سر یک مریضی دیده خیلی گریه میکند و میترسد خیلی اشک میریزد گفتم چیست؟ چرا اینقدر گریه میکنی؟ گفت من خیلی گناه کردم الآن که دارم میروم چه میشود؟ من جوانیهایم کلیسا رفتم ولی دیگر نمیرفتم اصلاً عقیده نداشتم من نگران هستم الآن میمیرم بعد چه میشود؟ بعد خودِ این دان کیوپت میگوید که دیدم این طفلک که دارد میمیرد و دیگر موعظه فایده ندارد نگاه کردم دیدم هیچ کس دور و برم نیست سرم را گذاشتم بیخ گوش او گفتم نگاه کن، این حرفها که بهشت و جهنم و خدا و گناه و ثواب، همهاش کشک و دروغ است من خودم هم اینها را قبول ندارم منتهی ما اینها را در دنیا به شماها میگوییم تا یک کمی خودتان را مدیریت و کنترل کنید تا کمتر لگد بپرانید! و الا من خودم هم میدانم اینها نیست و خبری نیست! لذا اصلاً نترس. الآن که میمیری کلاً تمام میشوی، نیستی که بخواهی بفهمی چیه! وقتی نیستی از چه چیزی میخواهی بترسی؟! تو وقتی میمیری کلاً نیستی نابود هستی، اصلاً غصه نخور و نابود بمیر. او را موعظه کرد. حالا این کتاب «فلسفه در اتاق خواب» عاشقانههای زندان. سالها در زندان بوده بخاطر همین حرفها و کارها او را میگرفتند که این خلاف مذهب است، خلاف قانون است، این فاسد است. باز در زندان کتاب مینوشت و کمکم مشتری و مخاطب پیدا کرد. الآن ایشان در دنیا مطرح است. آن وقت تعابیر ایشان راجع به زن را شما ملاحظه فرمودید.
آخرین نکته راجع به این شارل بودلر که عرض کردم اینها آدمهای – من فقط دوتا اسم از اینها بردم و الا اینها خیلی هستند- این کارهایی که الآن به عنوان روشنفکری رهایی زن و مرد و پیشرفت مطرح شده، همه اینها برای صد سال اخیر است. صد سال پیش این خبرها نبود در خود غرب هم نبود. البته کسانی بودند که همیشه این عقاید را داشتند ولی اینها در حاشیه بودند در اقلیت بودند یواشکی این حرفهایشان را میزدند نه این که اینطور علنی کتاب بنویسد و افتخار کنند و حالا هم بت و الگو بشوند.
و آخرین نکته؛ هرجا ما بتوانیم به مخاطب بفهمانیم قبلش هم خودمان بفهمیم که آنچه که واجب شده چیزهایی است که به نفع انسان است. آنچه که حرام شده، حرام شده چون به ضرر انسان است. هیچ سودمندی حرام نشده، و هیچ مضرّی واجب نشده. این حدیث امیرالمؤمنین(ع) است. فرمودند فکر نکنید خداوند منتظر اعمال شماست یا حالش خوب میشود و خوشحال میشود و ناراحت میشود که شما عبادت بکنید یا نکنید! عدالت کنید یا ظلم کنید! این شریعت آمده راه نجات شما را نشان بدهد. آنچه که حرام شده، مثلاً شراب، قمار، دزدی، حرص، خساست، بیحجابی، کشف حجاب و برهنگی حرام شده برای چی؟ اینها مثل سیم خارداری است که لب پرتگاه کشیدند هیچ سیم خارداری سر راه شما و وسط جاده نکشیدند. هرجا میبینید که شرع – نه چیزهای مندرآوردی – شریعت و خداوند واجب و قطعی کرده، اینها سیمهای خارداری هستند که لب پرتگاه کشیدند. تو زرنگبازی درمیآوری یواشکی سیم خاردار را قیچی میکنی که رد شوی آن طرف سیم خاردار مگر چیست؟ لجنزار است، درّه است، پر از مار و عقرب است. بعد میگوید ای آقا هرجا میروی یک سیم خارداری هم هست! اولاً هرجا نیست، همه چیز عالم حلال است الا آنچه که گفتند حرام است. اصل حلال بودن همه چیز است. این منطق یک عدهای بود میگفتند اصل این است که همه چیز حرام است، هر چیزی را میخواهید استفاده کنید اول باید بروید ببینید این حلال است یا نه؟ یا همه چیز نجس است مثل این که اصالت نجاست است! مگر این که مطمئن شوید پاک است! امام(ع) فرمودند برعکس است همه چیز حلال است، الا آنچه که علم پیدا کنی که حرام است. همه چیز پاک است الا آنچه که مطمئن شوی نجس است. خب این دو نوع سبک زندگی است. دو نوع دین و دینداری است.
حالا حجاب، اولاً حجاب با اسلام شروع نشده، مسیحیت و یهود و کتاب مقدس این احکام را دارد اینها عمل نمیکنند. چند وقت پیش تصاویری از بعضی از خانمهای یهودی را دیدم دختر و مادر بودند نمیدانم دیدید یا نه، بروید سرچ کنید. حجابهایشان عین حجاب خانمهای ما، عین شماها بود. – نمیدانم دیدید یا نه- من اول که تصویر را انداختند فکر کردم از ایران یا از عراق است، بعد گفت نه اینها یهودیها در آمریکا هستند.
در کانادا آمیشها که یک فرقهای پروتستانهای مسیحی هستند یک فرقهای از آنها هستند که خیلی با این زرق و برق و ماشینزم مخالف هستند و خیلی هم متدین هستند و خانمهایشان همه باحجاب هستند منتهی نه حجابهای ما، بلکه لباسهای پوشیده. همینهایی که در فیلمها میبینید خیلی پوشیده است. من رفتم شهر اینها را دیدم با اینها صحبت کردم بعد داشتیم میآمدیم چون دیدم خانمهایشان حجاب خیلی خوبی دارند به یکی از این آقایان گفتم اگر میشود یک عکس دستهجمعی بیندازیم خانم شما هم باشد. خانمهایتان هم باشند. بعد ناراحت شد گفت شما میخواهی با خانم من عکس بیندازی؟ گفتم نه با خود شما. همهمان با هم، نه این که من با خانم شما عکس بیندازم. گفت برای چی؟ گفتم میخواهم به خانمم نشان بدهم که اینجا در چنین جامعهای همچین خانمهایی هستند. گفت نه، من همچین اجازهای نمیدهم. نگذاشت
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی