بازشناسی سیره سیاسی امام صادق ع(۲)
شهادت امام جعفر صادق ع _ از سلسله مباحث "انسان ۲۵۰ ساله" _ مشهد _ ۱۳۹۹
بسمالله الرحمن الرحیم
موضع امام صادق(ع) این است. اینهایی که زمان شاه یا زمان شاههای قبل ترسو بودند برمیداشتند این روایات جعلی را بادش میکردند میگفتند ائمه اهل بیت اهل مبارزه نبودند! او روایت جعل کرده که امام حسن(ع) صدتا ازدواج و طلاق داشته تمام عمرش فقط مشغول ازدواج و طلاق بوده است! خب اینقدر شعور ندارد که اگر با حکومت سازش کرده آن فشارها چیست و چرا شهیدش کردند؟ وقتی شرف نیست اینها با هم هستند. پدر من میگفت زمان شاه یکی از اینهایی که قبلاً انقلابی بود روحانی هم بود به او گفتم شما که سابقاً سیاسی و انقلابی بودی چه شده که کلاً همه چیز را کنار گذاشتی؟ گفت که آقای خمینی سید حسینی است من سید حسنیام! ما هر کدام راه خودمان را میرویم! گفتم اگر تو واقعاً سید حسنی هستی یک کاری کن مثل امام حسن دل و جگرت توی تشت بیاید. تو امام حسنی هستی؟ امام حسن خون بالا آورد ایشان را مسموم کردند کشتند. تو سید حسنی هستی؟ ما آدمهای کلاهبردار اینطوری داشتیم. گزینش بین روایات. روایات جعلی را بادش کن. خب این چندتا روایات امام صادق را که گفتیم چرا هیچ وقت اینها را نمیگفتند؟ امام صادق(ع) در «وسائل الشیعه» فرمودند «لَوَدِدْتُ أنَّ الخارِجیَّ مِن آلِ محمّدٍ صلى الله علیه و آله خَرجَ و عَلَیَّ نَفَقةُ عِیالِهِ»، این روایت خیلی عجیب است. امام صادق(ع) فرمودند جنبش مسلحانه و قیامهای مسلحانه پی در پی از بین اهل بیت(ع) اتفاق بیفتد و حمایتهای مالی از اینها و خانوادههایشان و خانوادههای مبارزین و مجاهدین و زندانیان سیاسی و شهدا با من باشد. قیامها و جنگهای مسلحانه و مجاهدینی برخیزند و آماده شهادت و علیه دستگاه قیام مسلحانه کنند و من از اینها و خانوادههایشان حمایت کنم.
در مورد امام سجاد(ع)، امام صادق(ع) جعل حدیث میکردند. مرحوم علامه مجلسی میگوید من هر روایتی که به من رسیده من همه اینها را در «بحار» ریختم، من نگفتم همه این روایات قطعاً درست است من خودم اگر بخواهم نظر بدهم انتخاب میکنم چنان که ایشان «مرآتالعقول» را نوشت و در «مرآتالعقول» بسیاری از روایات «بحار» را نیاورد گفت من آن روایات را نقل کردم که از دست نرود. دیدیم به ما رسیده، حالا راست و دروغ است نمیدانم یا تفسیر دیگری دارد من نمیدانم، من گفتم فعلاً اینها در آرشیو باشد بایگانی بشود اینها را نگه داشتم اما من خودم هم، همه احادیث را تأیید نمیکنم. بعضیها به خیالشان هر حدیثی که از توی بحارالانوار یا از توی کافی دربیاورند یعنی قطعاً این حدیث درست است! یکی از مصیبتهای ما الآن این است. در منبر برمیدارد حدیث که امام(ع) این را گفتند. میگوییم چرا این را میگویی؟ میگوید خب توی کافی هست! مگر احادیث توی کافی و بحار، همهاش درست است؟ بعضی از اینها جعلی است، بعضی از اینها جعلی نیست توضیح میخواهد و تفسیر دارد همینطوری دستشان را میکنند حدیث درمیآورند و توی سر و کله مردم میپرانند. بعد تازه احادیث که قطعی هستند خیلی از اینها را توضیحش را نمیدانیم این در رابطه با یک مسئله دیگر است باید آن را بدانی تا این حدیث را بدانی. باید اتفاقاتی که آنجا در آن مقطع افتاده بود آنها را بدانی باید معانی آن چندتا آیه قرآن و چهارتا حدیث را بدانی و الا نمیفهمی معنی این حدیث چیست یا بد برداشت میکنی. حالا من یکی دو نمونه از آنها را نقل میکنم.
نقل میشود که امام(ع) جلوی منصور چاپلوسی کردند که بعضیها مثل مرحوم دکتر شریعتی به نظرم نمیدانست که در بحار همه روایات قطعی نیست. خیلیها از علامه مجلسی عصبانی هستند که چرا به امام شیعه توهین میکند. باز هم این چون خاطرهای هست عرض کنم، پدرم میگفت شریعتی آن روزی که از ایران رفت و دیگر برنگشت یکی دو روز قبلش یک جلسهای منزل ما بود که بعضی از این دوستان کانون ... بودند میگفت آقای دکتر علی شریعتی همیشه زود میآمد آن روز دیرتر از بقیه آمد من توی حیات داشتم باغچهها را آب میدادم ایشان آمد توی حیاط سیگار میکشید من چندتا سؤال از ایشان کردم یکی بحث علامه مجلسی را پیش کشیدم گفتم شما برای چه درباره علامه مجلسی اینطوری حرف میزنی؟ مجلسی خیلی در آن زمان به شیعه خدمات کرد و ما مدیون زحمات مجلسی هستیم حالا چندتا مسئله خطا هم کردند که این لحن درست نیست. ایشان میگفت شریعتی با همان لهجه مشهدی گفت علی شریعتی کیه که به علامه مجلسی چیزی بگوید اما مجلسی کیه که به امام صادق(ع) توهین کرد! مگر میشود بزرگتر از این به امام صادق توهین کرد؟ که نقل کرده که منصور امام صادق(ع) را با توهین احضار میکند و امام(ع) میگوید یا امیرالمؤمنین! یعنی حکومت تو دینی و مشروع است، شما این بدیهایی که از ما میبینی تحمل کن! ایوب هم بر آن مشکلات صبر کرد، یوسف هم صبر کرد به نعمت رسید شکر کرد شما هم ادامه ایوب و یوسف هستی و... حالا راوی اینها کیست؟ راوی تمام این 4- 5تا حدیث یک نفر است. آن کیست؟ وزیر دربار منصور است که اینها را نقل کرده است. بعد یک منبری بیسواد یا فاسد برمیدارد این را نقل میکند که بله امام صادق(ع) اینطوری گفتهاند پس بنابراین تا اینجایش هم جایز است. بنابراین ما دست و پای شاه را برویم ببوسیم. شاه مشهد آمد عکسی هست که شیخی افتاد روی پای شاه و کفش شاه را بوسید بعد گفتند چرا پای شاه را بوسیدی همه دست او را میبوسند تو چرا افتادی روی پای شاه؟ گفت من نمیخواستم این کار را بکنم نمیدانم چه شد هیبت شاه ما را گرفت. بعد شما احادیث ضد اینها را چه کار میکنید که امام صادق(ع) میگوید دوست دارم قیام مسلحانه کنید من خانوادههایتان را حمایت میکنم من آماده دارم من به اندازه 17تا بز آدم ندارم و الا جنگ مسلحانه میکردم. خب اینها چیست؟ بعد تقیه تا کجا؟! از همین امام صادق(ع) روایت نقل میشود که هرچی تقیه معنیدار باشد من در بعضی از چیزها تقیه نمیکنم ایشان میگوید من برای شراب تقیه نمیکنم بعد بیاید برای حفظ جانش برای چنین حرفهایی به حاکم جور بزند؟ که همین روایت معنیاش این است که حکومت بنیعباس کاملاً مشروع است و ادامه حکومت انبیاء است! اینها ادامه حکومت یوسف و ایوب هستند! هرگز این کار را نمیکند. چه کسی این احادیث را نقل کرده است؟ ربیع حاجب، که وزیر دربار است یکی از نزدیکترین آدمهای منصور است خب این باید هم بیاید بیرون نقل کند که بگوید شما دارید با دستگاه مبارزه میکنید چه میگویید؟! آن رئیس کلتان که جعفر صادق است آمده اینطور در حکومت چاپلوسی و تملق کرده، شما چه میگویید؟! اگر دنبال حجت شرعی هستید این حجت شرعی! اگر میخواهید انقلابیبازی دربیاوری این رئیس کل انقلابیهایتان. شما برای چه مبارزه میکنید؟ بعد برای این که کلاه بعضیها را بردارند در همان حدیث دو- سهتا فضائل اخلاقی و معنوی هم از امام صادق(ع) نقل شده است. که بعدها تا همین الآن یک کسی به نام شیعه بگوید که این روایت اتفاقاً درست در این حد تقیه هست اما مزایایی هم گفته است اگر دروغ بود چطوری دشمن برداشته یک چنین چیزی گفته است. چه گفته؟ ربیع میگوید وقتی جعفر را آوردند از در وارد شد که پیش خلیفه بیاید دیدم زیر لبش دارد یک ذکری میگوید. خب پس اهل ذکر است. بعد ذکرش طوری بود که خلیفه به ما گفته بود او را بیاورید که میخواهیم اعدامش کنیم. کشتنش قطعی است ولی با همان ذکری که گفت و آن چاپلوسیهایی که کرد، ببینید این چاپلوسی به علاوه ذکر معجزه کرد. ذکر هم گفته است. بعد یک امام نفهم برمیدارد میگوید اهل بیت را اگر میخواهید بشناسید ببینید یک ذکری گفت که حکومتی که گفت بیاورید اعدامش کنیم گفت نه، اعدامش نکنید بازداشت کنید و توی تک سلول او را بیندازید! این معجزه ذکر است و تقیه. خب ذکرش که خوب است باید قبول کنیم. امام صادقی که میگوید من برای خوردن یک لیوان شراب انگور هم تقیه نخواهم کرد اینجا تقیه میکند آن هم اینطوری؟ خب معلوم است که حدیث جعلی است. هر 5- 6تا حدیث یک راوی دارد که راویاش همین آقاست. اصلاً او اگر این را نگوید چه باید بگوید؟ و چندجور هم روایت کرده و بعد آن همه روایاتی که عرض کردیم برخوردهای تند امام(ع). میخواهند بگوید تعبیری که در این متن هست که تعبیر قشنگی هم هست میگوید میخواهند با این روایات بگویند که آی شیعیان جعفری، این امام صادق(ع) شما در حضور منصور دستبسته، ذلیل، مطیع، جانعزیز، عافیتطلب و ترسو، اسم آن را هم تقیه گذاشته است حالا اینجا حواستان باشد این همان امام صادقی است که فرمودند «التقیه دینی و دین آبائی» تقیه، روش من و پدران من است. فرمودند اگر کسی تقیه نکند اصلاً مؤمن نیست هم احمق است هم خائن است چرا؟ چون تقیه یعنی ضربه بزن، ضربه نخور. نه این که اصلاً ضربه نزن. ولی تقیه کمکم اینطوری شد که میگوییم آقا شما چرا هیچ کاری نمیکنی؟ میگویند عصر غیبت است ما مشغول تقیه هستیم! تقیه چیست؟ تقیه چیزی است که جان ما باید حفظ بشود! برای چه جان تو باید حفظ بشود؟ تو کی هستی که باید جانت حفظ بشود؟ جان حسینبنعلی حفظ نشود جان جنابعالی حفظ بشود؟ اگر معنی تقیه حفظ جان است پس حسین چرا تقیه نکرد؟ امام صادق(ع) فرمود معنی تقیه حفظ مکتب است. و جالب است از همین امام صادق(ع) که فرمودند تقیه روش و مکتب من و پدران من و هرکس تقیه نکند خائن است به ما خیانت کرده، یعنی چی؟ یعنی مثل احمقها مبارزه نکن، یعنی سیستم و دستگاه را فریب بده، نه این که دیگر مبارزه نکن، بلکه مبارزه کن به نحوی که بیشتر ضربه بزنی و کمتر ضربه بخوری. تقیه یعنی مبارزه مخفی، مبارزه پیچیده نه ترک مبارزه. سؤال: تقیه کار مجاهدین است یا کار قاعدین؟ قاعد که تقیه نمیخواهد از چه تقیه میکند؟ مثل این که به طرف گفتند کجا بودی؟ باید راست بگویی که دیروز کجا بودی؟ بگوید نمیشود بگویم کجا بودم! خب گفته کجا بودی؟ یا خوابیده بودی یا حمام بودی، یا داشتی چلوکباب میزدی یا توی مغازهات داشتی دختربازی میکردی. مگر تو تقیه لازم داری؟ نه آقا نمیشود گفت نمیگوییم. حمام که تقیه ندارد! چه کسی باید تقیه کند؟ آن کسی که مبارزه میکند. میگویند کجا بودی؟ هیچی ما خانه خالهام بودم سینما رفته بودم در حالی که نه خانه خالهات بودی نه سینما بودی. تقیه بر تو واجب است. ولی آن که تقیه نیست. نگاه کنید همین امام صادقی که میفرماید تقیه روش ماست و هرکس تقیه نکند از ما نیست. روایت از همین امام صادق(ع) است که میفرمودند بعضیها میگفتند برو فلان کار سیاسی علیه حکومت بکن. شیعه به من میگفت آقا ببخشید من باید تقیه کنم! امام صادق(ع) فرمودند – خیلی عجیب است – همان کسانی که ما خودمان به آنها تقیه یاد دادیم وقتی به همانها میگویم اینجا تقیه نکن برو آن کار را بکن به من درس تقیه میدهد. این روایت امام صادق(ع) است. امام صادق(ع) میفرماید به آنها میگویم برو فلان کار را بکن میگویند «إنّا کُنا نَتّقی» آقا ما در تقیه هستیم و کارهای خطرناک نمیکنیم. اینها به خیالشان تقیه یعنی کار خطرناک نکن. تقیه یعنی به سبک احمقها مبارزه نکن نه این که مبارزه نکن. همین امام صادق(ع) فرمودند ما گرفتار یک مشت تقیهکن شدیم که قشنگ دارند زندگیشان را میکنند از مذهب هم بخشهای بیخطر و بیضررش را قبول دارند شله و آش نذری که ثواب دارد و خطر هم ندارد و الا آن جاهای خطرناک را نیستند. این کار ممکن است جانتان برود! عملیات است باید جلوی نیرو حرکت کنی و جبهه بروی، دیگر سخنرانی ورّاجی نیست باید راه بیفتید. آیه جهاد خواندیم، آیه شهادت خواندیم! خواندی که خواندی باریکالله! حالا راه بیفت جلو. باید جلوی گردان بروی. حالا آیه جهاد را دیگر نخوان بلکه آیه جهاد را عمل کن. بعد میبینید یک مرتبه تقیه میکنند. این وظیفه ماست.
من یادم هست زمان جنگ ما با بعضی از این رفقا در همین حوزه مشهد و دانشگاه مشهد میگفتیم امام(ره) گفته جبهه بروید ولی نمیآمدند، میگفتیم برویم جبهه میگفت شما دارید الآن را میبینید ما آینده اسلام را داریم میبینیم! در آینده اسلام به ما احتیاج دارد! آینده اسلام هم آمد آینده اینها نیامد همانطور شکمها بزرگ دارند ادامه میدهند. او خیال میکرد ماها که داریم میرویم جبهه دیگر زنده نمیمانیم که آینده را ببینیم! که بعد اینها آینده چه کار میکنند. آینده هم هیچ کاری نکردند و نمیکنند و بعضیهایشان هم جزو مسئولین هستند!
بزرگترین اهانت به امام صادق(ع) این است که این احادیث جعلی را برداری تو به عنوان شیعه نقل کنی بعد هم بگویی تقیه بوده! توهین از این بزرگتر نمیشود.
سعدی که تعبیری دارد که اینجا به آن استناد میشود سعدی میگوید اینهایی که غمّاضی و سخنچینی میکنند حالا یک کسی در یک جلسهای به من یک فحشی داده، به من یک چیزی گفته، باز تو آن را برمیداری میآیی به خودم میگویی! مثل این که دشمن یک تیری به سمت من پرتاب کرده، این تیر به من نخورده، من نشنیدم، افتاده، باز تو تیر را برمیداری جلو میآیی و توی پهلوی ما میکنی؟ حدیثی را حکومت به نام امام صادق(ع) جعل کرده، تو به عنوان شیعه روی منبر، یا توی کتاب، برمیداری همین حدیث را نقل میکنی که بله امام صادق(ع) رفته به حاکم و به آن خلیفه جنایتکار چنین حرفهایی زده است؟! بعد هم میگویی عیب ندارد تقیه است آن هم کسی که میگوید من برای خوردن یک شراب انگور تقیه نمیکنم چون مسیر دین عوض میشود. ما رهبران این امّت هستیم. امام صادقی که صریح توی روی خلیفه به او جبّار گفته، جبار یعنی چی؟ یعنی دیکتاتور. امام صادقی که چند دسته روایت دارید در برابر این چندتا روایتی که اظهار ذلت بوده که زنده بماند! چندین دسته روایت دارید که چنان جلوی او در حضور خودش و آدمهایش محکم ایستادند امام صادق(ع) توی دهان خلیفه و منصور زدند که حتی وقتی او آمده بحث را منحرف کرده باز امام آن را سیاسی کرده است.
یک نمونه: امام صادق(ع) و منصور و دیگران نشستهاند همه دستگاه حکومتی هستند امام صادق(ع) شروع میکنند به تیکه انداختن علیه حکومت که این چه جور اسلامی است؟ منصور مدام میخواهد بحث را منحرف کند – این روایت خیلی جالب است – میگوید یااباعبدالله – که لقب امام صادق(ع) است- یا اباعبدالله یک مگسی وسط صحبتهای امام صادق(ع) میآید و روی همین خلیفه مینشیند. هی دستش را این طوری میکند مگس میرود دوباره میآید، باز دستش را تکان میدهد دوباره مگس میرود میآید. میخواهد بحث امام صادق(ع) علیه خلیفه در حضور دیگران نکنند. میگوید آقا راجع به این مگس یک صحبتی بفرمایید! وسط صحبتهای امام صادق(ع)! میگوید از نظر علمی این مگس یک چیزی بگویید به هوای علمی، یک جوری چیز کنند که بله امام صادق(ع) جلوی خلیفه نشسته بود داشت راجع مگس بحث علمی میکرد! هیچ چیزی مهمتر از مگس و فیزیولوژی مگس نبود! امام صادق(ع) چه میگویند؟ میگوید بله این «خلقٌ من خلائق الله» این آفریدهای از آفریدههای خداوند است. گفتند پیامبر راجع به مگس چیزی نفرمودند؟ امام(ع) گفت چرا پیامبر هم در مورد مگس این جمله را گفتند. همینطور میخواستند بحث را منحرف کنند و سر امام صادق(ع) را گرم کنند. دوباره میگوید آقا فلسفه خلقت این مگس چیست؟ مگس برای چه خلق شده؟ امام(ع) گفت برای این که امان دیکتاتورها را بِبُرد. برای این که مگس یک کاری بکند که تو 5 دقیقه اینطوری اینطوری میکنی میخواهی توی گوش خودت بزنی که این مگس برود نمیرود! خدا این مگس را فرستاده برای این که نشان بدهد دیکتاتورها چقدر ضعیف هستند. جواب امام صادق(ع) در حضور سران حکومت. «لیُذلّ به الجبابره» خدا این مگس را خلق کرده یا فرستاده برای این که زورگوها، دیکتاتورها و طاغوتها را ذلیل کند. تو جلوی یک مگس ذلیل هستی، آقای خدای خدایان جلوی یک مگس ضعیف هستی. خب حالا این روایات متناقض کدامهایش درست است؟ کدامهایش غلط است؟
ایشان آنجا میگوید به علامه مجلسی نباید اهانت کرد امروز این ضعف ماست که در این قرنها ننشستیم این روایات را دستهبندی کنیم. در حوزه تحقیق کنیم، محققانی باشیم که اینها را دستهبندی کنیم بگوییم این روایات این طوری است، نسبت اینها با هم این است و روش شیعی این است و روش حکومتی این است و الا روایات متناقض وجود دارد.
مثل این که امام(ره) در صحبتهایش که چند وقت پیش دیدم یکی از این ضد انقلابهایی که به خارج فرار کرده، گفته این آقای خمینی حرفهایش متناقض بود، راجع به رژیم پهلوی چهارجور حرف زد. کلاه مردم را برمیداشت، قبل از انقلاب یک چیزی میگفت، بعدش یک چیز گفت، نجف یک چیز گفت، تهران یک چیز گفت! چی؟ کجا چه گفته؟ خب امام(ره) اولی که نهضت را علیه شاه و دربار شروع کرد از اول که نگفت سلطنت باید برود و پهلوی باید برود. اصل این است که به او بگوید امور را اصلاح کن. خداوند هم به حضرت موسی(ع) میفرماید برو با قول لیّن به فرعون بگو، از اول نگو مرگ بر تو، مرگ بر جد و آبادات! بگو اوضاع اینطوری است این را درست کن. امام(ره) هم که از اول مرگ بر شاه نگفت، نامههای اول امام(ره) این است که میگوید اعلیحضرتا! نامه از امام(ره) خطاب به شاه داریم که اعلیحضرتا! به این آقای عَلَم نخستوزیر بگویید این کارها را نکند. بعد دید محل نمیگذارد و ادامه دارد، بعد گفت جناب آقای شاه! بعد دید فایده ندارد قضیه 15 خرداد و فیضیه پیش آمد، این فیضیه از همان موقع تا همین الآن مظلوم است. فیضیه تا همین الآن مظلوم است. بعد گفت جناب آقای شاه، جوابش فیضیه بود زدند و کوبیدند، آنجا بعد از آن بود که امام گفت کاری نکن که بگویم این مردم گوش تو را بگیرند مثل پدرت از این مملکت بیرونت کنند وقتی بابات رفت مردم به جای این که ناراحت باشند همه شادی میکردند. حالا آن وقتی که امام(ره) این حرف را زد خیلیها به امام(ره) خندیدند که عمو مواظب خودت باش فعلاً باد تو را نبرد، میخواهی گوش شاه را بگیری و از این مملکت بیرون کنی؟ ولی بعد این کار شد. خب بله، امام(ره) اول گفت اعلیحضرتا اصلاح کن. بعد گفت جناب آقای شاه این کارها را نکن، بعداً که نجف بود گفت اصلاً شاه باید برود. جبهه ملی، نهضت آزادی، این تیپها همهشان، آقای شریعمتداری به عنوان مرجع روشنفکر به اصطلاح که بعد اسناد ساواک او بیرون آمد با حرفهای روشنفکرانه، با آن دارالتبلیغی که در قم راه انداخت که ظاهرش اسلام جدید و مدرن بود اما واقع آن یک دکانی در برابر امام(ره) بود که وقتی به امام(ره) گفتند امام ناراحت شد عوض این که خوشحال بشود. خب اسناد ساواک بیرون آمد که به شاه میگفته ما با شما هستیم همکاری کنیم این آقای خمینی افراطی است پیروز نشود! اسنادی از لانه جاسوسی درآمد که پسر ایشان داماد ایشان، بیت مرجع، با آمریکا ساختند که کودتا بشود، امام(ره) بمباران بشود امام را بکشند و این آدم به جای امام(ره) رهبر و مرجع دینی ما بشود! خب این کارها میشد. همه اینها هم این اسمها را روی آن میگذاشتند از عنوان تقیه و اصلاح. باید این روایات را دستهبندی میکردیم و بکنیم. هنوز هم در حوزه سیره سیاسی و غیر سیاسی اهل بیت(ع) کارها اصلاً کافی نیست در حد لازم هم نیست چه برسد به حد کافی. البته با قبل از انقلاب خیلی فرق کرده، کتابهای خوب خیلی زیاد است اما دشمن هزار برابر ما دارد کار میکند. همین حکومت خانه امام صادق(ع) را آتش زده است. یکی از کارهایی که حکومت کرد گفت بروید این دارد ریشه ما را میزند بروید خانه را روی سرش خراب کنید و آتش بزنید! حمله کردند خانه امام صادق(ع) آتش زدند. وقتی امام صادق(ع) از توی آتش و آن درگیریها بیرون آمدند مثل ابراهیم از دل آتش بیرون آمد داشت میگفت «أنا ابن اعراق الثری انا بن خلیل الله(ع)» من فرزند ریشههای خاک هستم من فرزند ریشههای زمین هستم یعنی ریشه ما در عمق این زمین است نمیتوانید ما را حذف کنید ولو من را بسوزانید و بکشید ما حذف شدنی نیستیم. «أنا ابن اعراق الثری انا بن خلیل الله(ع)» من فرزند آن خاندان تاریخی هستم که ریشه او در عمق تاریخ است تو ریشه ما را نمیتوانی بکَنی. «أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى» فرمود خون پیامبر و علی و حسن و حسین در رگهای من است تو فکر کردی ما اینطوری از پا درمیآییم و حذف میشویم. ایشان اهل سازش بوده است؟! در جلسه این شعر را خطاب به خلیفه میخوانند جلوی همه آدمهای خلیفه و حکومت. این شعر هم در بحار است. این هم علامه مجلسی نقل کرده است، همه اینها را هم باید دید.
لا تَطمَعوا أن تُهینونا فَنکُرِمَکُم وأن نَکُفَّ الأَذى عَنکُم وتُؤذونا
یک وقت راجع به ما چنین طمعی نکنید که شما یکسره با ما درگیر هستید و دارید ریشههای ما را میزنید ما بایستیم نگاهتان کنیم؟ دشمن، دشمن است و جنگ، جنگ است. "لا تَطمَعوا أن تُهینونا فَنکُرِمَکُم" در مورد ما طمع نکنید که شما به ما اهانت کنید و ما به شما احترام کنیم؟ .. "وأن نَکُفَّ الأَذى عَنکُم وتُؤذونا"، شما را شکنجه بدهید ما به شما ضربه نزنیم؟ "فاللّه یعلم إنا لا نحبکم" والله خدا میداند و همه بدانند که ما هیچ ربطی به شما نداریم ما با شما نیستیم ما کنار شما نیستیم "ولا نَلومُکُمُ أن لا تُحِبّونا" ما شما را سرزنش نمیکنیم که از ما خوشتان نمیآید شما حق دارید نباید هم از ما خوشتان بیاید. این تعبیر امام صادق(ع) این را هم علامه مجلسی در «بحار» نقل میکند.
امام صادق(ع) حتی برای بعد از شهادتشان هم پروژه تعریف کردند برای زدن ریشه حکومت. امام صادق(ع) وصیت میکنند که تا 7 سال بعد از من، هر سال گروهی از شیعیان بیایند در ایام حج، برای من گریه کنند. در دیکتاتوری و خفقانی که هیچ چیز نمیشود گفت حکومت هم گفته، بله آقای جعفربنمحمد رحمتالله علیه، ایشان مثلاً سرطان گرفتند! سکته فرمودند! مثل امام رضا(ع) که گفتند از بس انگور خوردند فوت فرمودند! از بس خوردن سکته کردند! اگر حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) نبودند حواستان باشد الآن در تاریخ ثبت شده بود که حسینبنعلی(رضیالله عنه) در اعمال حج حالش بهم خورد ایشان دچار سکته قلبی شدند و از دنیا رفتند! بیمار شدند مراسم حج را ناتمام گذاشتند برای استراحت بروند و بعد در عراق، سرطان گرفتند! مگر نمیخواستند این کار را بکنند؟ زینب(س) نگذاشت و گفت تو آنها را کشتی. اشک شیعه نمیگذارد خون حسین(ع) خشک بشود. هر سال با اشک این خون را دوباره تازه میکنیم نمیگذاریم دفن بشود، تا آخر این استخوان در گلوی شما خواهد بود. چنانکه منصور یک جایی میگوید، بعد از این که امام صادق(ع) شهید شدند گفت این استخوان در گلوی من بود! کجا امام(ع) سازش کردند؟ بلکه ایشان استخوان در گلوی حکومت بود. ما فقط بُعد علمی ایشان را شنیدیم. حکومت تبلیغ کرد که جعفربنمحمد در بستر مُرده و فوت کرده، خدا رحمت کند اگر میخواهید برای ایشان تعزیه بگیرید! امام صادق(ع) گفتند که نمیتوانید سریع بروید بگویید فلانی را کشتند، تا 7 سال، 7 سال در حج، در مِنی، چون مِنی بهترین جا هست که یکی دو روز توقف است، در عرفات که نمیشود نصف روز است، چند ساعت است فرصت هم نیست. در مشعر هم که شب در حال حرکت است مناسب نیست. در مکه هم مناسب نیست چون مردم یا زیارت میروند یا استراحت میروند اما در مِنی همه جمع هستند. مِنا بهترین جا برای سخنرانی و افشاگری بود سیدالشهداء(ع) یک سال قبل از عاشورا در منا آن سخنرانی عجیبشان را کردند. امام باقر(ع) هم وصیت کردند در ایام حج بروید وسط جمعیت برای من گریه کنید و روضه بخوانید. قضیه چیست؟ همین کار را امام صادق(ع) در 7 سال در ایام حج کردند. این روایت در «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق و در «تهذیب» شیخ صدوق(ره) هست. این گریه یعنی من را هم بکشید باز هم بیخ خِرتان را میگیریم. من را بکش، تو که بالاخره ما را هم میکشی، حالا ما در آن جنگ مسلحانه کشته نشدیم بعد اینطوری کشته میشویم ولی یک کاری میکنم بعد از مرگت هم نه بتوانی ما و بقیه را خفه کنی نه بتوانی این جنایت و قتل را سرپوش بگذاری. امام صادق(ع) دوتا وصیت کردند - من خواهش میکنم دقت کنید- اصلاً اگر عصمت و ولایت نبود این نبوغ و هوش سیاسی ایشان. امام صادق(ع) از یک طرف میخواهند اینها را افشاء کنند که من را کشتند و الا مگر ائمه(ع) به مردم نگفتند اگر کسی از شما مرد گریه نکنید، ضجه نکنید، توی سروصورتتان نزنید آن هم 7 سال؟ چطور خودشان خلاف آن عمل کردند؟ پس یک علتی دارد. بعد هم مگر نمیگفتند متوفی جعفربنمحمد. این که مردم گریه میکنند که چی؟ هر سال میآیید اینجا گریه میکنید و حرف میزنید؟ اصلاً جعفربنمحمد کیست؟! ایشان فرزند پیامبر(ص) است. حالا برای چه گریه میکنید؟ او را کشتند. مگر چه کار کرده بود؟! این حرفها را میزد. مگر اینها خلافت اسلامی نیستند؟ تو خودت بگو هستند یا نیستند؟ کدام اسلام؟ دوتا اسلام است اسلام جعفربنمحمد، اسلام خلیفه! این به یک نهاد و تشکیلات تبدیل شد که هر سال به این بهانه، رهبران تشکیلات علوی و شیعی، انقلابیون از نقاط مختلف برای حج میآمدند در منا با هم جلسات مخفی و نیمه مخفی و نیمه علنی داشتند. ببینید امام صادق(ع) با یک وصیت که برای من این کار را بکنید چندتا کار انجام میدهند که آقا ایشان مسموم شدند، خودشان به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند. برای چه گریه میکنید؟ ما چندتا گریه هم قبلاً داشتیم یکی گریههای امام سجاد(ع) بود که تا 40 سال بعد از کربلا، هر وقت گوسفند قصابی میکردند هر وقت آبی میآوردند که آب بخورد گریه میکرد. برای چی؟ چون در شدیدترین خفقان که نمیتواند بگوید چه شده؟ گریه که میکند میگویند ببخشید آقا مگر آب خوردن گریه دارد؟ فرمودند بله، اگر عاشورا را دیده بودی میفهمیدی که گریه دارد که برای همین آب چه کردند! قصاب دارد گوسفند را قصابی میکند امام سجاد(ع) نشستهاند در خیابان دارند میروند میبینند یک قصاب گوسفند را زمین زده دارد قصابی میکند امام سجاد(ع) اشک میریزند. میپرسند آقا ببخشید چه شده که دارید گریه میکنید؟ میگوید میبینید چطوری سر میبرند؟ سر فرزندان پیامبر را بریدند! همینها.
یک گریه دیگری، نخستین گریه، گریههای فاطمه زهرا(س). این گریههای حضرت زهرا(س) گریههای سیاسی است. این گریهها اگر نبود خط اسلام اهل بیت با بقیه اصلاً فرقش معلوم نمیشد. درست در آن لحظهای که وظیفه علیبنابیطالب(ع) سکوت بخاطر حفظ اسلام است وظیفه فاطمه(س) فریاد است بخاطر حفظ اسلام. علی(ع) باید سکوت کند نباید درگیر شود چون اگر درگیر شود جنگ داخلی راه میافتد و اسلام و حکومت همه از بین میروند. اما فاطمه(س) او وقتی علی(ع) در خانه مینشیند فاطمه(س) از خانه بیرون میآید. حالا گریه فاطمه(س) از هر جنگ مسلحانهای مؤثرتر است. این هم گریهای که امام صادق(ع) وصیت کرده است. گریه حساب شده درازمدت برنامهریزی شدة پیامدار سیاسی. گریه ذلت و ضعف نه؛ گریه اعتراض به خدا که چرا مُرد و رفت نه، گریه اعتراض به ستمی که دارند لاپوشانی میکنند. قاتل میخواهد بیاید صاحب عزا بشود! میخواهند بشورند برود! این گریهها خیلی مهم است. توّابین وقتی بعد از عاشورا قایم کردند میدانید قیامشان اسمش توّابین است. گفتند ما که حسینی و علوی بودیم برای چه در کربلا کمک نکردیم؟ چرا شک کردیم؟ چرا وقتی که از حسینبنعلی(ع) پیغام آوردند که ایشان گفته بود من را اینجا در کربلا محاصره کردند نمیگذارند من به کوفه برسم، هرکس با ماست خودش را برساند و بدانید همه ما کشته خواهیم شد ولی باید کشته شویم. چرا ما نرفتیم؟ توّابین اینها بودند، بعد توبه کردند. نهضت توّابین با گریههای طولانی سیاسی و گریههای استغفار سیاسی شروع شد. اصلاً اینها اولی که رفتند کفن پوشیدند چند هزار آدم، چند روز فقط گریه میکردند حسینبنعلی گفت بیایید ما شک کردیم چرا نرفتیم؟ حالا میرویم یا حکومت را سرنگون میکنیم یا کشته میشویم. و اینها میدانید که مستقیم به سمت شام رفتند اگر اینها چند روز دیگر در راه ادامه میدادند و به شام میرفتند اینها به احتمال قوی میتوانستند شام را سرنگون کنند و حکومت را بگیرند یا حداقل کاری میکردند که مرکز حکومت بنیامیه به خاک و خون کشیده شود. یعنی از آن طرف و از دو طرف هزاران نفر کشته میشدند پایتخت حکومت، جنگ داخل شهر، انگار جنگ چریک شهری. و خب بین راه همه شهید شدند.
وصیت دوم امام صادق(ع). این وصیت اول، حکومت را افشاء میکند که این رد گریهها را بگیرید تا بیایید به رد خون حسین برسید. این گریه بر من، راه را به شما نشان میدهد، این قطرههای اشک را بگیرید تا بیایید به قطرههای خون حسین(ع) برسید. وصیت دوم؛ خب وقتی شما این کار را میکنید کل حکومت را دارید روی هوا میبرید. بیآبرویشان میکنید، خب میآیند میزنند لت و پارتان میکنند. وصیت دوم چیست؟ به خلیفه (منصور) خبر میدهند که جعفربنمحمد را کشتیم کارش تمام شد، شهید شد، مرد، رفت. خلیفه گفت که یک استخوانی در گلویم بود خدا خیرتان بدهد این استخوان را درآوردید من یک نفس راحتی بکشم. منتهی سریع به مدینه بروید این حتماً وصیّ تعیین کرده ببینید چه کسی را به جای خودش وصیّ کرده است آن نفر بعدی را قبل از این که توی جامعه معرفی بشود و پخش بشود و همه توجهها به سمتش بیاید قالش را بکَنید! اصلاً هم نمیخواهم زنده بیاورید همانجا حساب او را برسید! بروید ببینید چه کسی را وصیّ خودش کرده؟ بعد از او پرچمدار کیست؟ چون وصیّ یعنی نهضت ادامه دارد. ما را زدی، نفر بعدی.
حالا من خواهش میکنم من یک لحظه سکوت میکنم فکر کنید امام صادق(ع) چه وصیتی کردند؟ در وصیتنامهشان چه کسی را وصیّ کردند؟ یکیاش خود منصور است. گفتند 5 وصیّ دارم یکیاش هم جناب خلیفه. اگر میخواهی وصیّ من را بشناسی و بکشی یکی هم خودت هستی. دقیقاً فریب دستگاه حکومتی و فریب حکومت. 5تا وصیّ این طبق این روایت نقل میکند که یکیاش منصور است. دوتا فرزندان خودشان هستند که یکیاش موسیبنجعفر(ع) است و یکی فرزند دیگرشان و دو نفر دیگر، برای این که معلوم نشود بین این 5تا وصیّ واقعی کیست؟ موسیبنجعفر(ع) است. یکی را هم میگویند خلیفه است. مأمورین امنیتی میآیند هرچه میگردند میبینند کسی نیست میگویند ایشان 5 نفر را معرفی کرده است، یکیاش هم خلیفه است گفته به این بخشی از وصیتهایم خلیفه عمل کند! برمیگردند به خلیفه میگویند، خلیفه میگوید من را وصیّ خودش کرده است؟ بعد از مرگش هم دست از سر من برنمیدارد؟ باز برای بعد از مرگش هم نقشه کشیده؟ این استخوان هنوز در گلوی من است، اینها روشهای اهل بیت(ع) از جمله امام صادق(ع) بود که شیعه مدیون ایشان است. من آن دفعه هم عرض کردم بعد از امیرالمؤمنین(ع) بیشترین روایات از امام صادق(ع) است. شیعه دهها هزار حدیث از اهل بیت دارد به جز امیرالمؤمنین(ع). چون بیشتر از همه، روایات از امیرالمؤمنین(ع) هست. روایات امام صادق(ع) از یک طرف، بقیه همه ائمه(ع) یک طرف. چرا؟ چون دوران سقوط آن رژیم و آمدن این رژیم بوده و از این 7-8 – 10 سال امام صادق(ع) یک شکافی ایجاد کرد و مبانی توحید و عدالت و تشیّع را چنان ریشهدار کرد که هم در سرنوشت همه فقههای مذاهب اسلامی اثر گذاشت هم مکتب را احیاء کرد و هم خط انقلاب شیعی را حفظ کرد و هم بهانه دست حکومت نداد. در واقع آخرش هم گفت تو که فهمیدی من دارم ریشهات را میزنم خود جنابعالی هم کمک ما باش کمک کن در این که این ریشه را با همدیگر انشاءالله بزنیم! این در واقع پیام پشت پرده امام صادق(ع) به دستگاه این بود. انشاءالله ما مشمول دعای امام صادق(ع) قرار بگیریم. و امیدواریم این میراث استثنایی که از اهل بیت(ع) و بخصوص از امام صادق(ع) برای ما مانده، قدر آن را بدانیم و یک ذره ضریب هوشی، یک ذره دقت، یک ذره کار، که اینها را به دنیا معرفی کنیم در حالی که خود جامعه شیعه خیلی از اینها را نمیداند انشاءالله اگر زنده بودیم از جلسه بعد، حرکت عظیم موسیبنجعفر(ع)، مظلوم بزرگ و مجاهد بزرگ، معلم بزرگ که در غربت و تنهایی یک عمر شلّاق خورد، تازیانه خورد و این پرچم را سر دست نگه داشت و کاری کرد که بعد از ایشان، فرزند ایشان امام علیبنموسیالرضا(ع) عملاً حکومت را قبضه کرد. برای این که بفهیم کار امام رضا(ع) که مبارزه زیر زمینیاش چه بود؟ همه تحت تعقیب بودند یک مرتبه چطوری شد که هارون موسیبنجعفر(ع) را در زندان شکنجه میکند و کشته، جنازه ایشان را برداشته روی یک تخته آورده وسط خیابان گذاشته، کنار پل رفتند! مثل این کارتنخوابها که کنار خیابان میمیرند. اینطوری با جنازه کردند، کمکم مردم فهمیدند و بزرگترین تشییع جنازه، کل منطقه بغداد را و کل آن شهر را، اشک و گریه و فریاد برداشت. یک سؤالی از خودتان بپرسید این وضعیت را، رابطه هارون با موسیبنجعفر را، چه کسی به رابطه مأمون با امام رضا(ع) تبدیل کرد که نامه مینویسد از مدینه تشریف بیاورید حکومت در خدمت شما، ما هم چاکر شما. اصلاً حکومت برای شماست. این ورق چطوری برگشت؟ اگر میخواهیم این را بفهمیم باید بدانیم موسیبنجعفر(ع) چه کرد؟
انشاءالله اگر عمری بود از جلسه بعد به محضر موسیبنجعفر(ع) میرویم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی