شبکه افق - 29 فروردین 1402

پرسش و پاسخ (25)

قسمت اول: ۱. اگر حاکمیت به وظایف شرعی خود عمل می‌کرد آیا کسی جرئت کشف حجاب داشت؟ وقتی شیر، موش شود، چرا موش‌ها، شیر نشوند؟ ۲. چه ارتباطی میان مفاسد اقتصادی و مفاسد فرهنگی در سبک زندگی است؟ قسمت دوم: ۳. چه بخش از مشکلات، ساختاری است و چه بخش‌ها راهبردی و اجرایی؟ ۴. چگونه تحول جهت‌گیری‌ها پس از هر انتخابات را با ثبات که شرط توسعه است، در اداره کشور میتوان تطابق داد؟ ۵. چگونه بین‌المللی بودن و جهانی بودن را از خطر نفوذ و تخریب دشمن پیش ببریم؟ ۶. چرا عوام‌فریبی و متهم کردن ایدئولوژی انقلاب، همواره راحت‌طلبانه‌ترین روش مسئولان ناکارآمد برای فرار از پاسخگویی بوده است؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم

شما می‌دانید چگونه جرأت کردند که کشف حجاب کنند؟ من می‌دانم. شما هم یک مقدار فکر کنید تا بدانید. اگر ببینند حاکمیت صادق، قوی، پاک دارد عمل می‌کند و مسئولین خودشان به حرف‌هایی که می‌زنند عجله دارند و عمل می‌کنند جرأت می‌کنند این کارها را بکنند؟ ولی وقتی می‌بینند وا دادند و هر کسی به دنبال کار خودش باشد خودتان هم دیگر این شعارها را قبول ندارید و برای ما می‌گویید خودتان هم قبول ندارید، این اولش می‌شود! باید ثابت کنیم که ما انقلابی هستیم، ما مجاهدیم، ما خادم هستیم، ما پاک هستیم. اگر این را گفتید جرأت نمی‌کنند وگرنه کم‌کم شروع می‌شود و شلوارها را هم درمی‌آورند. زمانی دولت بازرگان، ساواکی‌ها آمدند جلوی نخست‌وزیری تحصن کردند که چرا حقوق عقب مانده ما را ندادید؟ یعنی غلط کردید انقلاب کردید الآن سال 57 حقوق ما را کامل ندادید. این همه گَل و گشاد بود! که امام(ره) گفت شما اصلاً انقلابی نیستید شما اصلاً لیاقت این مردم را ندارید من اشتباه کردم که شما را در این دولت گذاشتم! من از مردم عذر می‌خواهم، از خانواده شهدا من عذر می‌خواهم من توبه می‌کنم بعد گفت من تهران می‌آیم حساب شما را می‌رسم بعد این‌هایی که سلاح برداشتند و به جان مردم و انقلاب افتادند... امام(ره) گفت وقتی تمام انقلاب‌های دنیا پیروز شدند نه انتخابات کردند نه آزادی احزاب دادند نه آزادی رسانه دادند، ما همه این‌ها را دادیم، آن‌ها که می‌آمدند اصلاً تمام احزاب را تعطیل می‌کردند کمونیست‌ها همین کار را کردند وقتی کمونیست‌ها آمدند (انقلاب شوروی) چند میلیون را کشتند. تمام روزنامه‌ها و احزاب را بستند گفتند وقت این چرت و پرت‌ها نیست، وقت خدمت به زحمت‌کشان است. دیکتاتوری است، بله. دیکتاتوری پروتاریا و دیکتاتوری کارگران است. تا حالا دیکتاتوری فئودال‌ها و سرمایه‌دارها بود از این به بعد دیکتاتوری کارگران است. اصلاً آن‌ها نگفتند دموکراسی، انتخابات.

انقلاب فرانسه ظرف یک سال 60 هزار نفر را در خیابان‌های پاریس با گیوتین سرشان را قطع کردند. صد رحمت به این داعشی‌ها! داعشی‌ها پیش این انقلاب فرانسه سوسول هستند. ده‌ها هزار سر را قطع کردند که اینها می‌گویند ما پدر دموکراسی و جمهوریت و لیرالیزم هستیم. خب امام(ره) آمده می‌گوید ما همه چیز را باز گذاشتیم، نمی‌شود که این‌ها بیایند بگویند ما حقوق نگرفتیم! چرا جرأت می‌کند بیاید این کار را بکند برای این که هزار میلیارد می‌گیرید بعد هم اسمت را نمی‌گویند مدام می‌گویند ب.ز- خ.ر و... بعضی از وام‌هایی را که به افراد دادند چه کسی داد؟ چرا دادند؟ سر همین ارز، خب آن زمان گفتند برویم بگیریم دیدند یک کسی کنار خیابان گدایی می‌کند کارت‌های ملی این‌ها را گرفتند به اسم این‌ها میلیارد میلیارد وام گرفتند! خودش هم نمی‌داند. گفت به من 50 هزار تومان دادند کارت ملی من را گرفتند، خب من دیدم با 50 هزار تومان 4 روز دیگر غذا دارم! رهبری گفت آن‌هایی که گرفتند بگیرید آن‌هایی که دادند را چرا نمی‌گیرید؟ آن‌هایی که این وام‌ها را دادند چه کسانی بودند؟ توی حکومت بودند. وقتی آن‌جا به در هرچی شد شد زدی، پررو می‌شوند می‌گویند شماها که آدم نیستید او هم سوارت می‌شود! رجایی دو – سه ماه بیشتر رئیس جمهور نبود، یک جوری می‌گویند رجایی انگار که 30 سال حکومت کرده است. رجایی فقط 40 روز رئیس جمهور بوده، ولی هنوز می‌گویند بهترین رئیس جمهور بود برای این که دیدند توی خانه‌اش زیر کرسی کنار چراغ علاءالدین نشسته راست می‌گوید.

مسئولین دو دسته هستند یک عده دین دارند یک عده‌شان هم بی‌دین هستند. ریش دارند ولی بی‌دین هستند. بعضی‌هایشان دیندار هستند، راست می‌گویند و صادق هستند. این مرز بین دولت اسلامی و غیر اسلامی باید روشن بشود. شما در خانه می‌بینید پدر خانه اگر تریاکی باشد یا دله‌دزد باشد دیگر نمی‌تواند با بچه‌هایش محکم صحبت کند. بچه‌هایش هم محلش نمی‌گذارند و کم‌کم فحش هم به او می‌دهند. اول با احترام است بعد هم بی‌احترامی. طرف آمده پدرش را بغل کرده گفت پدرجان تو خورشید و ستاره‌های منی. بغلش کرده بود ول نمی‌کرد، پدرش گفت پول‌هایم توی آن جیبم نیست توی جیب شلوارم گذاشتم. فهمید که می‌خواهد جیبش را بزند. دفعه بعد هم کتکت می‌زند و می‌گوید پولهایت را بده. یکی از رفقا می‌گفت من می‌خواستم سلمونی بروم پدرم می‌گفت نمی‌خاد سلمونی بروی خودم بلدم بیا موهایت آلمانی بزنم! بعد که موهایم را می‌زد خراب می‌شد بعد از ته موهایم را می‌زد می‌گفت ولش کن عوضش برزیلی زدم، باز خراب می‌کرد می‌گفت برزیلی است.

آقا این پروژه را ما برداشتیم، این امکانات را در حوزه فلان برداشتم! تو اصلاً بلد بودی؟ نبودی؟ طرح‌تان درست بود؟ اصلاً چیزی به نام نظارت که یک رکن دولت اسلامی است چقدر دقیق است؟ سر آن اختلاس سه هزار میلیاردی که آن وقت‌ها بود همین طرف که کانادا رفت یک فیلمی هم دارد که دارد کارمندها را نصیحت می‌کند که مراقب اموال بیت‌المال باشید! مراقب باشید که من می‌خواهم ببرم! خون ده‌ها هزار بسیجی که زیر تانک رفتند و با گلوله مستقیم تانک تکه تکه می‌شدند، بچه 16 ساله‌ای که عمق خاک عراق، شرق دجله، بدنش پاره پاره شده بود افتاده بود، 30 کیلومتر پشت سر باتلاق بود نمی‌شد کسی را عقب ببری، هرکس آ‌ن‌جا شهید شد ماند، همین شهدایی هستند که الآن می‌آورند. 30کیلومتر شرق دجله. من دو – سه بار آمدم الکی به او گفتم الآن بچه‌ها می‌آیند تو را عقب می‌برند، دفعه سوم اشاره کرد رفتم جلو، فکر کردم می‌خواهد بگوید خب من را ببر عقب، چند بار گفتی؟ کو؟ خودم را آماده این کرده بودم، رفتم جلو، از بس از او خون رفته بود لبانش سفید شده بود گفت که کی خواست عقب برود مدام دقیقه‌ای یک بار می‌آیی به من می‌گویی الآن تو را عقب می‌برند؟ من اگر می‌خواستم عقب بروم جلو نمی‌آمدم. بچه 16 ساله! گفت خودت انگار به هوای من می‌خواهی عقب بروی؟! به نظرم راست هم می‌گفت. بچه 17 ساله، او توی خیبر، این توی بدر، ما چهارراه خندق، منطقه رفتیم جلوتر، خیلی داخل رفتیم محاصره شدیم، 10- 15 نفر آن‌جا مانده بودیم بعضی‌ها هم مجروح بودیم، بعد دیدم از پشت دارند تیر می‌زنند، فهمیدم که دور خوردیم، اینها آمده بودند از پشت بروند با سمینف قناسه تک‌تکی به پشت بچه‌ها می‌زنند و دو – سه نفر از بچه‌ها افتادند. این برگشت گفت که این‌ها که دارند از این طرف می‌آیند. محاصره کامل بودیم تمام شد. من خیلی ترسیدم که خب الآن باید چه کار کنیم؟ این به من گفت که ما الآن محاصره شدیم؟ گفتم بله. گفت حالا چه می‌شود؟ گفتم حداکثر تا ده دقیقه دیگر ما را می‌کشند شهید می‌شویم مگر این که بخواهیم اسیر بشویم. چون خودم دیدم که به بعضی از مجروحین تیر خلاص می‌زدند. حالا این بچه به جای این که بترسد، برگشت به من گفت که ده دقیقه مانده؟ گفتم حداکثر. گفت در این ده دقیقه یک نمایشی برای خدا بدهم که کیف کند! یعنی یک جوری شهید بشوم که خدا احسنت بگوید. بچه‌ها این‌طوری بودند. این چفیه برای اوست نه برای تو! بچه‌هایمان را آمریکا بفرستیم به مردم بگوییم بگویید مرگ بر آمریکا! حالا یک وقتی یک بچه‌ای به حرف نمی‌کند یا موقتی مثل بقیه برای تحصیل می‌رود، نه این که برود آن‌جا زندگی کند! مگر این‌طوری است؟ حقوق نجومی برای خودتان می‌نویسید؟ صد میلیون – 120 میلیون خودت برای خودت حقوق می‌نویسی هیچ کس هم با تو کاری ندارد بعد هم می‌گویید ما جزو سرمایه‌های نظام هستیم! ما از دولت اسلامی فاصله گرفتیم. بعضی جاها خیلی فاصله گرفتیم اگر ادامه بدهیم ما شکست می‌خوریم چون کم‌کم مردم را از دست می‌دهیم وقتی خودمان درست اصول را رعایت نکنیم کم‌کم مردم را از دست می‌دهیم وقتی تنها شدی... امام(ره) گفت می‌دانید حکومت‌ها برای چه نوکر غربی‌ها می‌شوند؟ برای این که اول از فاصله می‌گیرند و با خدا کاری ندارند. لذا با مردم کار ندارند از مردم فاصله می‌گیرند وقتی مردم پشت شما نباشند دشمن خارجی می‌فهمد که تو دیگر پایت جایی بند نیست با دوتا فشار می‌افتی. باید همکاری کنی. ما اگر مردم نبودند که اگر این خطر را جدی بگیریم که اگر واقعاً درست کار نکنیم معلوم نیست ده سال دیگر مثل الآن باشد. اگر مردم نبودند تا حالا جمهوری اسلامی صد بار سقوط کرده بود. این کارهایی که در ایران می‌شود همین قضایای اخیر به اندازه ده تا کودتای 28 مرداد بود! کودتای 28 مرداد اصلاً خبر خاصی نبود. پدر من (رحمت‌الله علیه) می‌گفت آن روزی که کودتا شد ما اصلاً نمی‌دانستیم که کودتاست، چند صدتا عرق‌خور و لاش‌خور و فاحشه توی خیابان ریخته بودند، بعضی‌ها هم از رکن2، منتهی ما قبلاً این‌ها که می‌آمدند با یک حیدر حیدر و یا تکبیر مردم می‌زدند این‌ها را جارو می‌کردند. ولی آن روز دیدیم که همه بی‌تفاوت نگاه کردند خود ما هم دیگر انگیزه نداشتیم! بعداً فهمیدند که این کودتا بوده است. ایشان می‌گفت اصلاً اسم کودتا از خودش بزرگتر بود، کودتا چیزی نبود مثل آب خوردن می‌شد این‌ها را جمع کرد. منتهی فاصله افتاد. اگر مردم نبودند جمهوری اسلامی تا حالا 7 کفن پوسانده بود. مردم آن را نگه داشتند. مردم را اگر از دست بدهیم دیگر هیچی نمی‌ماند. یعنی بماند هم فایده‌ای ندارد.

یادم رفت بگویم، این اختلاس‌ها که شد سازمان بازرسی گفتند که شما چطور نمی‌فهمیدید که این‌ها 13 سال است دارند با این حساب این‌طوری می‌کنند؟ گفت، نه، ما هر سال تیم بازرسی متخصص می‌فرستیم همه بانک‌ها از جمله آن‌جا. یعنی 13 بار متخصصین ما بازرسی کردند نفهمیدند! این اسمش نظارت است؟ بازرسی است؟ یا آن بازرس‌ها خودشان فاسد بودند یعنی یا خائن هستند یا مضیّع، بی‌عرضه‌اند. و الا آن کسی که اختلاس کرده معلوم می‌شود او در دانشگاه استاد این‌ها بوده است. او پروفسور است او یک جوری دزدی می‌کند که 13 بار بازرسی می‌کنند نمی‌فهمند او باز فوق تخصص دارد، متخصص غیر متعهد این‌طوری است. بهتر دزدی می‌کند.

×××

پرسش شفاهی بکنید. بگویید.

یکی از حضار: آسیب‌شناسی که شما فرمودید در واقع به مواردی پرداختید گزارشی دادید، که مصوبات اجرا نمی‌شود و فرامین رهبری را هم فرمودید. ولی آسیب‌شناسی اساسی در کشوری که مصوبات مجلس آن را قوه مجریه اجرا نمی‌کند شما می‌آیید یک ساختاری که من نمی‌گویم ابهام قانونی دارد، چون این‌ها بهانه است برای این که مصوبات اجرا نشود ولی در قانون اساسی هم این ساختار نیامده، بعد شما انتظار دارید که مصوبات آن اجرا بشود. نکته بعد این که انقلاب فرهنگی یک نهاد سیاست‌گذار و تصمیم‌ساز است، و تصمیم‌های کلان هم می‌گیرد. بعد این نهاد را، همچنین نهادهای مختلف می‌توانیم داشته باشیم نهادهای موازی در حوزه تصمیم‌سازی، ممکن است در دنیا مرسوم باشد ولی نکته‌ای که این‌جا هست این است که هیچ نهاد تصمیم‌سازی و نهادهایی که در کشور برنامه‌ریزی کلان می‌کنند و راهبرد ایجاد می‌کنند و کارشان تولید راهبرد است هیچ وقت با رفت و آمد دولت‌ها سیاست‌هایشان عوض نمی‌شود، این باید ساختاری شود. یعنی این که رئیس جمهور وقتی رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌شود ما باید این توقع را داشته باشیم که با جابجایی دولت‌ها این اتفاق بیفتد. باید یک فکر اساسی در ساختار شورا اتفاق بیفتد.

جواب استاد: دوتا نکته بسیار مهم گفتید. اتفاقاً دوتا آسیب جدی همین است. یک نکته فرمودند که گاهی دولت‌ها مصوبات خود مجلس را هم اجرا نمی‌کنند. ما مشکل قانونی نداریم، قانون اساسی این را صریح گفته، در قوانین عادی هم این‌ها صریح است. ما مشکل اجرا داریم. با هر انتخابات، انگار که رژیم عوض بشود این‌طوری است. در سیاست فرهنگی، سیاست اقتصادی، واردات، صادرات، این‌ها باید ثابت باشد مگر این‌ها هر چهار سال می‌تواند تغییر کند؟ مگر می‌توانید تولید کشور بگوید خب دو سال دیگر بایستیم مجلس عوض می‌شود شاید همه چیز عوض شد! باز دیگری بگوید دو سال دیگر صبر کنیم رئیس جمهور عوض می‌شود یک دفعه دیدید همه چیز عوض شد. مگر شما این‌طوری می‌توانید اقتصاد و صنعت و کشاورزی‌تان را پیش ببرید.

یکی از رفقای همکار آمد گفت آقا من دارم ازدواج می‌کنم به هوای این که استخدام شدم ولی مد ام به من می‌گویند که وضعیت استخدامی تو معلوم نیست! گفتم من هیچ راهی به ذهنم نمی‌رسد ولی به نظر من شما خانمت را صیغه کن 6 ماه – 6 ماه تمدید کن اگر بیرونت کردند دیگر تمدید نکن بگو پول ندارم! کشور را نمی‌شود این‌طوری پیش برد. که الآن ما منتظریم هر انتخاباتی که می‌شود رئیس جمهور جدید می‌آید مثلاً مدیریت شهری، شهری‌ها عوض می‌شوند یا فلانی‌ها عوض می‌شوند یک مرتبه طرف بگوید که کلاً سروته کن، دوربرگردان کن. برگرد دوباره همان مسیر را برو. چرا می‌گویند قانون اساسی؟ چرا می‌گویند سیاست‌های کلی؟ چرا می‌گویند قانون؟ انتخابات‌ها باید در حد جزئیات اجرایی تغییر کند نه این که زیر کلیات بزنید! الآن در انتخابات کشورهایی که می‌گویند ما پدران دموکراسی غرب هستیم شما ببینید رقابت‌ها در چه حدی است؟ می‌آید می‌گوید بیمه پزشکی را این، این‌طوری کرد، ما رقمش را این‌قدر کم و زیاد می‌کنیم! او هم از چند سال قبل می‌گوید که همه بدانند که وقتی او می‌آید چه کار می‌کند. ولی این‌جا یک مرتبه می‌بینی انگار قانون اساسی عوض شده است! از بیخ! در سیاست خارجی، در سیاست داخلی و... این‌ها تقصیر قانون اساسی نیست، این فرهنگ سیاسی در کشور ما مشکل دارد.

یکی از حضار: ساختاری نیست؟ که علاوه بر این که رئیس قوه مجریه باشد رئیس یکسری تشکل‌های راهبری هم هست، مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، امنیت ملی.

جواب استاد: حالا سؤال دوم ایشان این است. این سؤال اول‌تان. ما در فرهنگ سیاسی مشکل داریم حتی بین نخبگان، بین دولتمردان، شما ببینید زمان مرحوم آقای هاشمی، زمان آقای خاتمی، زمان آقای احمدی‌نژاد، زمان آقای روحانی، این‌ها مثل این که چهارتا دولت در یک سیستم نیستند! مثل اینکه چهارتا رژیم است! کشور یک قانون اساسی دارد، سیاست‌های کلی دارد، یک استراتژی باید داشته باشد تو که نمی‌توانی... الآن تولید کننده ما نمی‌داند امسال گوجه فرنگی کشت کند یا نکند؟ ورشکست می‌شود یا میلیاردر می‌شود؟ خب باید یک جوری بشود که بتواند پیش‌بینی کند. در واردات و صادرات باید برنامه 10 سال آینده‌تان روشن باشد که چه چیزهایی را وارد می‌کنید و چقدر؟ تا آن کشاورز بتواند برنامه‌ریزی کند. در حوزه صنعت‌تان ما این نوع محصولات را تا این حد تا 20 سال آینده وارد می‌کنیم و به تدریج با یک شیبی آن را کم یا زیاد می‌کنیم. ما متأسفانه این مشکل و این ضعف را داریم ولی این ضعف مربوط به قانون اساسی نیست. حتی این مربوط به قوانین و سیاست‌های کلی هم نیست، این مربوط به اجراست. اصلاً هرکس می‌آید گردن کلفت محل است! بعد هم که دوره‌شان تمام می‌شود باز گردن کلفت‌تر می‌شوند. وقتی دوستان می‌خواهند می‌آیند همین‌طور وعده می‌دهند! یک وعده‌هایی می‌دهند که من می‌گویم چطوری می‌خواهد این کارها را بکند؟ با چه چیزهایی؟ اصلاً مگر چنین اختیاراتی داری؟ طرف آمده توی شهرستان، از روستایمان تا تهران مترو می‌کشم! خب چطوری؟ غلط می‌کنی؟ خواب دیدی؟ یا بندرعباس را به مسکو وصل می‌کنم! آن یکی می‌گوید تمام بیابان‌ها را تا آخر دوره‌ام همه را جنگل می‌کنم! مردم هم نمی‌دانم چطوری است که گوش می‌کنند و باور می‌کنند! خب مشکل این است که اول وعده می‌دهند و خیلی هم آدم‌های قانونی، متدین، انقلابی و مردمی. بعد که سر کار می‌آیند یکی دو سال می‌گذرد می‌بیند ای بابا، این حرف‌ها کجا؟ سختی این کارها کجا؟ بعد شروع می‌کنند می‌گویند نمی‌گذارند! نگذاشتند! نمی‌گویم کیه؟ بعداً می‌گویم! الآن نمی‌گویم بعداً می‌گویم که چه کسانی نمی‌گذارند! همه هم می‌فهمند که منظورش چه کسانی است. با همین قانون اساسی، با همین وضعیت سر کار آمده، بعد هم که کنار می‌روند مثل کسی که از مریخ الآن تازه آمده است و نمی‌داند قضیه چیست؟ می‌گوید ای بابا چرا این‌جا این‌طوری است؟! به جای بدهکار، طلبکار می‌شود! این‌ها خطا است. اداره کشور این‌طوری نیست.

سؤال دوم این که شما فرمودید، که اشتباه است که رئیس جمهور کلاً شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس شورای امنیت و... باشد. لذا اگر نخواهد اجرا نمی‌کند، پس باید کسی باشد که غیر از او و بالاتر از او، که اجرا کند. علت اصلی که به عهده این‌ها می‌گذارند این است که بالاترین مقام اجرایی کشور رئیس جمهور است که رأی می‌آورد می‌آید. دلیل این که رئیس جمهور را رئیس شورا می‌گذارند این است که به مصوبات شورا عمل بشود قانون اساسی تکلیف را روشن کرده است.

یکی از حضار: آقای دکتر ما اگر یکسری اختیارات را از رئیس جمهور بگیریم خیلی عالی است به رهبر بدهیم.

جواب استاد: رئیس جمهور از همه نماینده‌های رهبری در همه کشور اختیاراتش بیشتر است. همه چیز دست رئیس جمهور است، دست نماینده رهبر نیست که.

همان: منظورم این است که دست خود رهبر بدهیم.

جواب استاد: خود رهبر که نمی‌تواند کل این مسائل را دست به دست کند. بعد هم رهبری می‌گوید من نمی‌توانم کارهای رئیس سه قوه را بیایم بکنم، پس آن‌ها چه کاره هستند؟ اجرای قانون فرهنگ‌سازی می‌خواهد. وقتی می‌گویم شماها باید مطالبه کنید برای این که فرهنگسازی بشود. و الا آن‌ها از آن طرف می‌آیند مطالبه می‌کنند. شما کوتاه بیایید از آن طرف می‌آیند می‌گویند حجاب‌هایمان را برداریم، بعد می‌گویند حالا بیایید شلوارهایمان را دربیاوریم! از این طرف باید محکم به کسانی بگویند که فضا بسازند و الا آن‌ها می‌آیند طلبکار می‌شوند و جای طلبکار و بدهکار عوض می‌شود. شعارها عوض می‌شود، حرف‌ها عوض می‌شود، جای معروف و منکر عوض می‌شود. قانون اساسی می‌گوید که مسئول است که باید سیاست‌ها و قوانین را اجرا کند باید بکند و الا مشروعیت ندارد. بعد این همه توی شورا بحث می‌شود، همین الآن که داریم بحث می‌کنیم توی شورا آن چیزی که مطرح است این است، یک قانون و مصوبه‌ای که دارد بحث می‌شود این است تبادل‌ها و ارتباطات بین‌المللی دانشگاه‌ها کاری بکنیم که آن 99 درصد ارتباطات که علمی و سالم است قربانی آن 1 درصد که جاسوسی و نفوذ است، یک نمونه‌اش را در الآن محیط زیست دیدیم، می‌گویند این‌ها حدود 120تا خانه خالی در تهران اجاره کرده بودند. محیط زیست چه کار دارد که 100تا – 200تا خانه خالی فقط در اختیار این‌ها بوده است. چه کار می‌خواستید بکنید؟ این‌ها جاهایی که رفتند به عنوان دفاع محیط زیست و یوزپلنگ و... همه یوزپلنگ‌ها دور و بر مراکز هسته‌ای بودند. ما فهمیدیم خانه‌های یوزپلنگ‌ها همه دور و بر مراکز هسته‌ای و موشکی است. همه جا رفتند دوربین کار گذاشتند دوربین‌ها به سمت مراکز موشکی است! برای چی؟ می‌خواهیم یوزپلنگ‌ها که می‌روند چطوری غذا می‌خورند و زاد و ولد می‌کنند! حالا نمی‌شود این یوزپلنگ‌ها آن طرف‌تر بروند زاد و ولد کنند؟ خب این به اسم روابط علمی و محیط زیست بود. قضیه ترور دانشمندان هسته‌ای به عنوان کار علمی بین‌المللی این‌ها را اسرائیلی‌ها شناسایی کردند و ترور کردند.

بحث می‌شود که چه کنیم ارتباطات قوی علمی بین‌المللی داشته باشیم که این‌ها حمایت بشوند و کمک بشوند. اما در عین حال آن یک درصد مراقب باشیم تله می‌گذارند به اسم سمینار بین‌المللی، به اسم بورسیه بچه‌ها را بردند آلوده‌شان کردند. این‌ها را نمی‌شود خیلی گفت. آمدند توی شورا گزارش دادند که ما صحبت از چند صد نفر در رشته‌های مختلف که رفته، به او بورسیه دادند بعد دیدند هوش‌سوار شدند بعد برایشان یک فیلمی یک آتویی به دست می‌آورند بعد می‌گویند اگر نه می‌گوییم. بعد او را مجبور می‌کنند که تا آخر خط ادامه بدهد.

ما سفری به چند کشور اروپایی در آلمان و سوئیس و هلند رفتیم که چندتا از بچه‌های ایرانی خود ما که یکی‌شان شاید ایرانی بودند بقیه‌شان هم نبودند دو – سه‌تایشان می‌گفتند که سرویس‌های جاسوسی سراغ ما آمدند و به ما گفتند این اطلاعات را بده با ما هم در ارتباط باش، هر کاری هم بخواهی ما از تو حمایت می‌کنیم! شغل‌تان در خارج از کشور، حتی جالب است یکی می‌گفت به من گفتند شغلت در داخل کشورتان هم تضمین است! یعنی آن‌ها از بیرون برای ما قشنگ تصمیم می‌گیرند! این‌قدر پول و امکانات می‌دهیم تو فقط همین‌ها را به ما بگو. خب این در شورا مطرح است که روابط علمی و عادی است باید حمایت بشود آن یک درصد باید سد راه بشود که علیه بچه‌های ما توطئه نکنند چون خیلی از بچه‌های ما بی‌اطلاع هستند آلوده می‌شوند نمی‌خواهند که آلوده شوند. گفت به همه دانشگاهیان نباید شک داشته باشیم، هرکس که خارج می‌رود نباید بگوییم جاسوس است! چه کسی این حرف‌ها را زده؟! در شورا که همه دوستان می‌گویند از این روابط بین‌الملل باید حمایت بشود، این که می‌گویید همه چیز سیاسی‌بازی می‌شود این است. علوم انسانی، این تعبیری که بعد از علوم انسانی اسلامی، یک بچه مدرسه راهنمایی همین حرف‌ها را می‌زند؟ رسماً دروغ؟! رسماً تهمت و تحریف؟ طرفداران علوم انسانی اسلامی می‌گویند فلان! چه کسی گفته؟ چه زمانی گفته؟ کجا گفته؟ چهره احمق می‌سازند از آدم‌هایی که می‌گویند علوم انسانی، ‌عقل و تجربه ولی با رویکرد اسلامی، نه رویکرد لیبرالیستی، نه رویکرد مارکسیستی، نه رویکرد اگزیستانسیالیستی، نه رویکرد پوزیتویسیتی، این‌ها را نمی‌فهمی؟ پس کلاس اول فلسفه علم باید بنشینی، اگر بلد نیستی چرا اظهار نظر می‌کنی؟ من احتمال می‌دهم که اصلاً نمی‌داند این‌ها چیست؟ سکوت کنی این‌ها را یک عده زیادی از مردم و بچه‌ها گوش می‌کنند و باور می‌کنند. این تعابیر کلاً غیر علمی بود و خلاف واقع هم بود، دروغ بود، هم دروغ بود و هم غلط بود. اصلاً شک کردم که این چیزها را می‌فهمد و می‌گوید؟ خیلی بد است. نمی‌فهمد و می‌گوید باز هم بد است. این سیاسی‌کاری این مسئله است.

یکی از حضار: متأسفانه وضع شورای عالی فضای مجازی هم که آن هم به عهده رئیس جمهور است وضع آن بدتر از این است.

جواب استاد: بله. حالا ببینید یک مشکل ما همین است. شورای عالی مجازی تشکیل شده، اصلاً جلسات آن را تشکیل نمی‌دادند. دقیقاً شهر بدون عقل! کاش فقط بدون پلیس. شهر بدون عقل، شهر بدون شرع، شهر بدون اخلاق، شهر بدون معلم. معلم باشد به بچه‌ها بگوید که چند ده هزار، چند صد هزار، - من نمی‌گویم چند میلیون – بچه‌های نابالغ، تازه بالغ، در این مسائل افتادند، چیزهایی دیدند و شنیدند که در عمرشان نبود، قبل از انقلاب، این‌ها را کسی در خواب هم نمی‌دید. چند میلیون بچه! چه کسی جواب این‌ها را می‌دهد؟



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha