شبکه افق - 26 فروردین 1402

پرسش و پاسخ (22)

قسمت اول: ۱. چرا همه سیارات، منظومه‌ها و کهکشان‌ها در چرخش و طوافند و انسان، به دور کعبه در طواف؟ ۲. چرا هفت آسمان قرآن، هیچ ربطی به هیئت بطلمیوسی ندارد؟ ۳. قرآن، انسان می‌سازد و انسان به قدرت الهی، به کشفیات عقلی و تجربی عالم طبیعت می‌پردازد؟ ۴. علم، خیانت نمی‌کند، برخی عالمان هستند که خائن می‌شوند! ۵. آیا عقل که سفیر خداست، فریب می‌دهد یا نفس است که چنین می‌کند؟ ۶. چه ارتباطی میان آسمان مادی و آسمان معنوی هست و نیز میان: گردش کیهانی" و "پرورش انسانی"؟ ۷. "اومانیسم مدرنیته" چه صدمات و اهانت‌هایی به انسان کرد؟ و چگونه اصالت و کرامت را از انسان سلب کرد؟ انسان‌شناسی سکولار چگونه از انسان، قداست زدایی کرد؟ چرا بالاترین تکریم از انسان، ظرفیت خلیفه اللهی و خداگونگی اوست؟ ۸. آیا در قرآن، اسلام و کفر شناسنامه‌ای، ملاک است و آیا همه مسلمانان رسمی و قراردادی، در آخرت نیز مسلمان و اهل بهشت محشور می‌شوند؟ آیا همه غیر مسلمانان شناسنامه‌ای، کافر معاند و جهنمی‌اند؟ یا شناسنامه‌ها تا گورستان بیشتر اعتبار ندارند؟ ۹. آیا از (اسلام، حق مطلق است) می‌توان نتیجه گرفت که همه مسلمانان، حق مطلق و اهل بهشتند؟ قسمت دوم: ۱۰. چرا اسلام، مدل خاصی برای حجاب، تعیین و الزامی نکرده است؟ ۱۱. الگوسازی غلط در رسانه‌ها و سینما و مدیریت نادرست صنعت پوشاک، چه نقشی در تضعیف فرهنگ پوشش و حجاب دارد؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم

آیه 12 سوره طلاق، می‌فرماید مطمئن باشید اگر خداوند وعده می‌دهد قطعاً عمل می‌کند چون او علم مطلق و قدرت مطلق است. به وعده هیچ کس دیگری جز خدا اعتماد مطلق نکنید چون بخواهد هم اجرا کند معلوم نیست که بتواند مگر همه چیز دست ماست؟ می‌خواهد نمی‌تواند. بعد سبع سماوات، سبع ارض، تعادل در خلقت. تعادل بین آسمان‌ها و زمین. این که هم خلق آن دست خداست و هم تدبیر، «یتنزل الامر» نه این که خداوند خلق کرده و رفته است!‌یک لحظه این عالم بدون خدا و بدون تکیه به خدا امکان وجودی ندارد. امر تکوینی آن این است که نه لازم است به کسی خبر بدهد و نه از کسی اجازه می‌گیرد و نه در اختیار کسی می‌گذارد. کل این عالم دارد با امر تکوینی اداره می‌شود. «کن فیکون» باش، پس باشیدم. آن «پس» هم «فـَ» زمانی نیست که اول خداوند می‌گوید ولو یک ثانیه و یک هزارم ثانیه بعدش اتفاق می‌افتد. نه. آن کُن فیکون، آن «فـ» پس زمانی نیست یعنی رتبه عمل پس از اراده خداست نه این که زمانش پس از اوست، اصلاً زمان ندارد همان لحظه است. لحظه‌ای نیست. غیر از آن، تشریعی دارد فقط خطاب به انسان و جن است. به بقیه و همه موجودات می‌گوید که «کن فیکون» باید باد بوزد، می‌وزد، برگ بیفتد می‌افتد، آن سیاره آن‌جا انفجار بشود تبدیل به چه بشود می‌شود. اما در مورد انسان، دو جور امر است. امر تکوینی، می‌گوید خون باید در رگ‌هایت حرکت کند قلب تو بزند و چشم‌هایت ببیند این‌ها دست تو نیست.

امر تشریعی، از کل این بدن این استفاده‌ها را بکن و این استفاده‌ها را نکن. این را به خودت سپردیم. سرنوشت خودت را انتخاب کن. و این که رشد بشر، «لِتعلموا» علم بشر، هدف آفرینش ماسوای بشر است. خب این همه شأن انسان و شأن علم و آگاهی انسان را ببینید چقدر بالاست؟ همه این‌ها برای این است که تو بفهمی و شعور پیدا کنی. تو بدانی. تو آگاه بشوی، یعنی کل عالم انگار شد مدرسه، آموزشگاه، کلاس درس، یعنی از همه چیز باید یک درس توحیدی و یک درس عقلی و تجربی بگیریم. یعنی علوم عقلی و علوم تجربی، علوم نقلی، همه‌اش برای همین «لتعلموا» است که تو بدانی.‌ آگاهی انسان.

از پیامبر(ص) پرسیدند که این هفت آسمان‌ها و زمین، خلق شده چیست؟ کجاست؟ چقدر است؟ نقل شده که پیامبر(ص) فرمودند این زمینی که تو داری روی آن زندگی می‌کنید و همه موجوداتی که روی زمین هستند و شما اغلب‌شان را نمی‌دانید چه هستند و کی هستند حتی راجع به موجوداتی که زیر این زمین، زیر این خاک و تا اعماق این کره دارند زندگی می‌کنند یا هستند مثل حلقه‌ای است که وسط یک بیابان گم شده باشد. کل آن‌ها و شما با هم در برابر آنچه بالای شماست هیچی نیست مثل حلقه‌ای است که فلان، و هر چه در آن‌هاست در برابر آن‌هاست مثل حلقه‌ای است در فلاتی پرت دورافتاده، همین‌طور سومی تا هفتمی. و جالب است مدام هم مثال به حلقه زده می‌شود. چون دیدید این عکس‌های فضایی و این تصویرهایی که می‌اندازند تقریباً همه حلقه‌ای است حالا نمی‌دانم این تعبیر پیامبر(ص) ناظر به همین است یا نه؟ همه این کهکشان‌ها و منظومه‌ها همه حلقه‌ای دارد حرکت می‌کند و خود زمین و ماه باز حلقه‌ای دایره اطراف زمین است. زمین حلقه اطراف خورشید. قرآن می‌فرماید: «کلٌ فی فلک یسبحون» هر کدام دارند در فلک و مدار خودشان شناور هستند. تعبیر شناور را می‌آورد و تسبیح می‌گویند. و این میلیاردها دارد در فضا حرکت می‌کند و این که کدام به کدام بخورد و نخورد، کی نخورد و چه زمانی همه این‌ها نابود شود یک حساب و کتابی دارد. می‌دانید یک ترافیک عظیمی در عالم است. چرا تصادف سماوی نشود؟ چه زمانی بشود؟ و... همین کرة زمین ممکن است هر لحظه نابود بشود اگر این‌ها در فلک و مدار خودش نباشد. جالب است که می‌گویند شما برای حج هم که می‌روید حلقه‌وار طواف می‌کنید، نماد خدا، آن خانه خدا به مفهوم رمزی و تمثیلی است خدا که خانه ندارد. شما هم دور او طواف کنید، مثل پروانه دور شمع. همه این عالم انگار دارد می‌چرخد و طواف می‌کند، حلقه‌های طواف است و کل هستی انگار دارد دور خدا طواف می‌کند. دور او که علم مطلق است. بعد هم می‌گویند شما هم در زندگی، در آن بخشی که تصمیم‌گیری با خودت است تو هم دور آن حقیقت مطلق طواف کن. بطور نمادین در حج، بطور عینی و واقعی در کل زندگی‌تان، طائف باش، در طواف باش. در بازار، در زندگی، در خانواده، هرکاری انجام می‌دهی انگار داری طواف حق می‌کنی یعنی هدف و نیت تو خدا باشد. بعضی‌ها گفتند این هیئت بطلمیوسی و این هفت آسمان همان هیئت نجوم یونانی قدیمی بوده این‌ها فکر می‌کردند هفت آسمان بوده، پیامبر هم گفته هفت آسمان! یا اگر هم حرف خداست خدا گفته این‌ها که فکر می‌کنند هفت‌تا هست ما هم بگوییم 7تا. ولی منظور کل آن است. نه، این هم غلط است. اولاً آن که هیئت بطلمیوسی در یونان بود اتفاقاً منجمین و دانشمندان مسلمان آن را رد کردند در ذیل تعالیم قرآن آن را نقد کردند. در قرآن آیاتی است که ظهور دارد همان موقع هم نگفته که زمین دارد دور خورشید می‌چرخد. خداوند کشف این چیزها را به عهده عقل و تجربه بشر گذاشته است. این‌طور نیست که خدا بیاید بافت مولکولی و بافت عناصری را بگوید، کتاب این کار نیست، قرآن که کتاب فیزیک و شیمی نیست. قرآن کتاب انسان‌سازی است. انسان که ساخته شد تمام علوم تجربی و عقلی هم درست می‌شود، هم ساخته می‌شود و هم رشد می‌کند و شکوفا می‌شود و هم در مسیر درست به کار می‌رود. انسان کامل که معلوم نباشد که چیست؟ این علوم یا پیدا نمی‌شود یا اگر پیدا بشود در جهت عکس و علیه منافع انسان بکار می‌افتد. از توی فیزیک آن بمب اتم بیرون می‌آید. از توی شیمی آن بمب شیمیایی و میکروبی بیرون می‌آید، علم در خیانت به انسان می‌شود نه خدمت به انسان. ضمن این که در هیئت بطلمیوسی صحبت از هفت آسمان نیست بلکه آن‌جا 9 آسمان و 9 فلک است. که بعضی‌ها می‌گویند قدیم‌ها فکر می‌کردند این‌طوری است در قرآن هم این‌طوری گفته است. نه؛ صحبت از 9 آسمان است که 7 فلک اول آن مرکز سیارات مثل خورشید و ماه و عطارد و زهره است و آن فلک هشتم برای ستاره‌های ثابت تلقی می‌شود و فلک نهم فلک الافلاک به آن می‌گفتند فلک همه فلک‌ها (اطلس) که بی‌ستاره بود و معدل‌النهار به آن می‌گفتند اما ظاهر آیات و تعبیر قرآن این است که کل این مدارهایی که می‌گویید و افلاک‌هایی که هست همه این‌ها به تعبیر قرآن از «السماء الدنیا» است. دنیا یعنی نزدیک، پایین. پایین‌ترین و نزدیک‌ترین آسمان به شماست که آسمان‌ها و عوالم دیگری هم هستند. خیلی خب حالا امکان تسخیر آسمان‌ها را عرض کردیم، پرورش انسان با نظام کیهانی ارتباط دارد. رزق مادی و رزق معنوی ما از همین آسمان و زمین، آسمان به معنای مادی و معنوی‌اش تأمین می‌شود و خداوند هم رب‌العالمین است هم ربّ انسان است، عالمین هم یعنی جمع، یعنی جهان‌ها، یعنی یک جهان نیست. جهان‌ها و جهانیان، نه فقط یک جهان شما، نه فقط شما، بلکه کل این عوالم دارد پرورده می‌شود.

خیلی خب، بیشتر دوستان خسته می‌شوند. ما تا این‌جا، تا این جلسه حداقل از 4 زاویه شأن بالا و استثنایی انسان را در قرآن به آن اشاره کردیم. خواستیم این روشن بشود چون اومانیست‌های بعد از رنسانس در غرب که می‌گویند علوم انسانی، مدرنیته انسان را کشف کرد، انسان را تکریم کرد، تا حالا خدا مرکز بود از حالا به بعد انسان مرکز است، این روشن بشود که انسان بدون خدا نه تنها وجود ندارد بلکه کرامت ندارد و کرامت او در رابطه با خدا تعریف می‌شود و بالاترین تعریف و تمجید از انسان، در زبان خدا و کلام خداست. یعنی هیچ اومانیزمی، اومانیست‌تر از این آیات که نمی‌تواند باشد – البته اومانیزم به معنای درست آن – در هیچ آیین و مکتب، غرب، شرق، مادی، ایدئولوژی، ادیان، عرفان‌ها، ایدئولوژی‌های مادی، مکاتب علوم انسانی، هیچ کد ام این تعریفی که در این دو – سه آیه اشاره کردیم که وارد تفسیر آن هم نشدیم، شده، یک توجه و تکریمی به انسان نشده است.

یکی از حضار: استاد گفتید ما در کشور ایران داریم زندگی می‌کنیم، دین‌مان هم دین اسلام است، شیعه هم هستیم، یک نفری هم هست که در یک منطقه دورافتاده در آفریقا دارد زندگی می‌کند، دین او هم اسلام را نمی‌شناسد، شیعه هم نیست اصلاً نمی‌داند شیعه کیست، و ما را به عنوان کافر می‌شناسند، الآن چه حکمی دارد؟ حکم او با ما چه فرقی می‌کند؟ او بخواهد عذاب و عقاب بشود؟ ما چطوری هستیم؟ ما آن طرف می‌رویم، حکم آن‌ها چیست؟ آن‌ها حتماً باید مسلمان و شیعه بشوند یا نه؟ آن‌ها به عنوان کشوری که بودند همان‌طوری محاسبه می‌شوند؟

جواب استاد: ما یک جلسه دیگری هم داریم که بحث عدل و عدالت است. دو جلسه راجع به عدل الهی، عدل کیهانی، عدل انسانی بحث شد و بعد کم‌کم داریم وارد بحث عدالت اجتماعی می‌شویم. آن‌جا ما دو جلسه اول، همین‌ها را توضیح دادیم که چون شما آن‌جا نبودید قاعدتاً نمی‌دانید. اما اجمالاً، اولاً توصیه می‌کنم دوستان کتاب عدل الهی و کتاب انسان و سرنوشت، این دوتا کتاب آقای مطهری را بروید وقت بگذارید بخوانید، خیلی از سؤالات را که یکی‌اش همین است، خیلی زیبا و دقیق هم بحث عقلی و هم بحث آیات و روایات توضیح داده است. اگر می‌خواهید تفصیلاً و جدی وقت بگذارید این‌ها را بروید ببینید.

و اما هم در قرآن و هم روایات، مکرر راجع به این بحث شده است. انسان‌ها در عالم حق، بعد از این عالم که این‌جا عالم آزمون است، عالمی که همه چیز آشکار می‌شود و پاداش و جزاست، بعد از این مرحله عالم هستی است، آن‌جا هیچی تابع اعتباریات نیست. اعتباریات یعنی این چیزهایی که در شناسنامه‌ها می‌نویسند، دین، اسلام، مذهب، شیعه، این‌ها به درد همین دنیا می‌خورد. الآن همه ماها مسلمان هستیم به لحاظ شناسنامه‌ای که چه کسی مسلمان است؟ چه کسی غیر مسلمان است، ازدواج، ارث، این‌ها برای کارهای دنیا رعایت می‌شود و به درد می‌خورد. اما آن چیزی که نسبت حقیقی ما و خداست از این عالم که می‌روید تمام چیزهایی که قراردادی است تمام می‌شود. یعنی ما در این دنیا دکتر و مهندس و آیت‌الله هستیم! تا قبرستان این چیزها هست وقتی بدن ما را دفن می‌کنند هر کسی خودش هست و دستاوردهای خودش. همین «أیّکم أحسن عملا» چقدر آدم بودی؟ اولاً خیلی از مسلمان‌ها ایرانی‌ها ماها هستیم شناسنامه اسلامی، ایرانی، شیعه و آدم‌های فاسدی هستیم، گناه می‌کنیم، ظلم می‌کنیم، قرآن و روایات می‌گوید شماها جهنمی هستید. این‌طوری نیست که آن‌جا بگویند این آقا ظلم کرد ولی چون شناسنامه‌اش مسلمان شیعه است این عیبی ندارد، چنین چیزی نیست.

یکی از حضار: الآن ما می‌گوییم دین کامل، اسلام است.

جواب استاد: اجازه بدهید دین را می‌گویم. الآن داریم راجع به آدم‌ها صحبت می‌کنیم. دین شناسنامه‌ای معیار نیست یعنی ما در شناسنامه‌مان مسلمان شیعه هستیم ولی در زندگی‌مان مسلمانانه زندگی نمی‌کنیم. درست زندگی نمی‌کنیم «آحسن عملا» نیستیم. یعنی اگر در شناسنامه اسم‌مان مسلمان و شیعه است ولی دروغ می‌گوییم، کلاهبرداری می‌کنیم، رشوه می‌گیریم، می‌دهیم، حق کسی را پایمال می‌کنیم، گناه اخلاقی می‌کنیم و... چرا باید به بهشت برویم؟ چون توی شناسنامه‌مان نوشته شیعه؟ اسلام دین کامل است یعنی اگر به اسلام عمل کنی تو قطعاً بهشتی هستی. اگر به مکتب اهل بیت(ع) عمل کنی تو قطعاً بهشتی هستی و به سمت انسان کامل حرکت کردی و به همان اندازه که آگاهی و عمل داری به همان اندازه خلیفه‌الله هستی. تجلّی خداوند می‌شوید. این راجع به مؤمنین. اگر فاسد و گناهکاری، جهنمی هستی ولو اسم‌تان مسلمان است. اگر دارید واقعاً به اسلام عمل می‌کنید چرا. نسخه نجات کامل، اسلام است. این درست است.

خب غیر مسلمانانی که اصلاً دسترسی ندارند، اطلاعی ندارد، آن گوشه دنیا در یک قبیله‌ای در یک جامعه‌ای یک گوشه‌ای هست که اصلاً خبر ندارد. یک چیزهایی به اسم اسلام شنیده، ولی کجا؟ چطوری؟ البته امکاناتی که الآن هست این حرف‌ها را کمتر می‌شودزد! ممکن است شما تا دویست سال هم بگویید که طرف می‌خواهد بفهمد از این طرف دنیا بلند بشود برود آن طرف دنیا، چه کسی را می‌خواهد پیدا کند، حالا که با این اینترنت و فضاها و کتاب خیلی چیزها راحت شده است. تحقیق، خیلی آسان شده است. لذا الآن تقصیر بیشتر از قصور می‌شود. قصور یعنی یک کسی از اسلام محروم باشد ولی امکان آن را نداشته است این را خداوند جهنم نمی‌برد و عذاب نمی‌شود. اگر همان میزانی که عقل و فطرتش را، همان میزانی که از دین الهی به او خبر رسیده، صادقانه عمل کند، طرف مسلمان نیست، یک گوشه دنیاست، از اسلام خبر ندارد و امکان تحقیق هم ندارد، اما همین مقدار که فطرت و عقل و وجدان اخلاقی که خدا به او داده، ‌یا بخشی از دین، حالا مسیحی، یهودی، زرتشتی، هندویی، بخش‌هایی از حرف‌های الهی و شرک، همه این‌ها مخلوط دارند آن بخشی که به آن رسیده و می‌فهمد، یک کسی که دارد زور می‌گوید و ظلم می‌کند همه می‌فهمند این کار درست نیست. توجیه آن ممکن است بکند ولی می‌فهمد این کار درست نیست لذا اگر خودش نکند و یکی دیگر همان کار را بکند می‌گوید این آدم بدی است ولی خودش که بکند ممکن است به خاطر منافع خودش توجیه کند. خداوند اجمالاً قدرت تشخیص را به همه داده است. اگر کسی غیر مسلمان است دسترسی نداشته، ولی همان میزانی که دانسته صادقانه عمل کرده، یعنی کافر است اصلاً مسلمان نیست ولی ظالم نیست عادل است، خائن نیست خادم است، توهین نمی‌کند به مردمش خدمت می‌کند این جهنمی نیست. چون نقش و تقصیری در این قضیه نداشته است، نمی‌توانسته تحقیق کند، تحقیق کرده به جایی نرسیده، این به لحاظ فکری مستضعف است یعنی ضعیف است، یعنی محروم مانده، قاصر است نه مقصر. خداوند با این حتماً با لطف و کرامت برخورد می‌کند. اگر خدا و قیامت را قبول دارد که اهل بهشت هم می‌شود. البته بهشت مراتب دارد. اگر حتی کافر باشد خدا را قبول نداشته باشد ولی عادل باشد ظالم نباشد، کافری باشد، خدا را قبول ندارد ولی به مردم خدمت می‌کند و نمی‌توانسته تحقیق کند، یا تلاش خود را کرده ولی به جایی نرسیده، این هم جهنمی نخواهد بود و مورد لطف الهی خواهد بود. در قرآن می‌فرماید بعد از این عالم، در عالم بزرخ و قبل از قیامت اصلی این‌ها یک دوره امتحان و آزمونی را به شکل دیگری خواهند گذراند که تمام بالقوه‌های خودشان را بیرون بریزند ولی یک بخش مهمی هستند کسانی که مسلمان نیستند ولی تقصیر دارند و مقصر خودش است که می‌تواند تحقیق کند وی نمی‌کند. می‌فهمد که یک خبرهایی هست، تو اگر حق و باطل برایت مهم است دنبال آن برو، کتاب بخوان، بحث کن، می‌گوید ولش کن همین‌طوری بهتر است، راحت‌ترم! این نه. این مقصر است، معاند است، لجباز است، این جهنمی می‌شود. بنابراین مسلمان جهنمی داریم، کافر جهنمی داریم. مسلمان بهشتی داریم، کافری که جهنمی نیست، حالا ممکن است بهشتی هم نباشد، بعضی از کافرها نه جهنمی است نه بهشتی است، بعضی‌هایشان کافر به خدا و آخرت نیستند، خدا و ‌آخرت را قبول دارند این‌ها عمل صالح برای خدا بکنند این‌ها به سهمی حتماً می‌رسند.

ببینید قضیه قراردادی نیست که ما ماییم، آن‌ها آن‌هایند! مثل نسخه واقعی است. نسخه واقعی کمال، قرآن و اسلام است. هرکس چه اسمش مسلمان باشد چه کافر، به هر مقداری از این نسخه که آگاهانه عمل کند به همان اندازه بهشتی و تکامل و نعمت خدا را دارد، به هر اندازه‌ای که ندانی و عمل نکنی، محروم هستی. اگر می‌دانی و عمل نمی‌کنی، جهنمی می‌شوی. این جهنم هم تجلی اعمال خود ماست، یک چیزی جذا از ما نیست. بهشت و جهنم تداوم خود ماست. تجلی ما بعد از عالم طبیعت است. بنابراین خداوند می‌فرماید به اندازه مثقال و ذره‌ای به شما نه ظلمی می‌شود و نه چیزی نادیده گرفته می‌شود. خدا می‌داند که هرکسی چه می‌دانسته و در آن لحظه چه کار کرده است؟!

×××

بارها از خانم‌ها و از خانواده‌های خودتان بپرسید می‌گویند مانتو یا لباس یا روسری بزرگ و گشاد که بشود، حالا کسانی می‌خواهند بدون چادر ولی حجاب اسلامی داشته باشند، حجاب اسلامی که فقط چادر نیست. یک کسانی می‌خواهند بدون چادر، حجاب داشته باشند. اسلام فرموده که تبرّج جنسی نباشد. همین. این حکم قرآن است. تبرّج جنسی نباشد یعنی طرز لباس پوشیدن جذابیت جنسی ایجاد نکند حجم بدن و برجستگی بدن یا نوع رنگ لباس طوری نباشد که مردها یا مردم وقتی تو را می‌بینند دل‌شان می‌خواهد مدام به تو نگاه کنند حکم اسلام این است. سر و گردن را بپوشانید اما این که چه مدلی از حجاب باشد، چه نوع باشد را قرآن نگفته است، نه قرآن، نه حدیث و نه فقهای ما. بله، می‌گویند چادر بهتر است. خب هرچه پوشیده‌تر بهتر است. اما اگر گفتی یا چادر به سبک ایرانی، و این نوع چادر هم برای همین 100سال اخیر است، از زمان قاجار به بعد این‌طوری شده، قبل از آن این‌طوری نبوده، چادرچاقچول یک طور دیگری بود، دو قطعه بود یک قطعه از دامن به پایین بود و یکی هم روی سر می‌انداختند.

اگر گفتید یا به این سبک باید باشد یا تو بی‌حجاب و بدحجاب و لامذهب هستی نتیجه‌اش می‌شود همین اتفاقی که الآن افتاده است! بعد آن طرفی که می‌مخواهد مذهبی باشد و حجاب داشته باشد بارها ما از آن‌ها شنیدیم می‌گویند ما می‌رویم یک روسری بزرگ بگیریم یا یک مانتوی بزرگ بگیریم نیست. از آن طرف لباس و مانتو طوری درست می‌کنند و وارد می‌کنند که شما وقتی این را می‌پوشی ولو آدم متدین و مذهبی باشی و خودت هم قصد و غرض نداری، غیر از این طرف پیدا نمی‌کند. خب حالا اگر کسی خواست مانتو بپوشد مجبورش می‌کنی این مانتوها را بپوشد که بدن‌نما است؟ خب ممکن است بگویید آقا این‌ها چه ربطی به ما دارد؟ خیلی ربط دارد. اصلاً اگر تعلیم و تربیت در حوزه کار، کارگری، کارفرمایی در حوزه نساجی، و... نباشد در درجه اول، ظاهراً این قضیه اقتصادی است اما در درجه بعد واقعاً یک مسئله فرهنگی و اخلاقی است. مثلاً شما می‌بینید در حوزه تولید و پوشش مناسب کافی برای داخل و ارزان، کار اقتصادی، نکنی بعد از ده سال الگوی پوشش در جامعه عوض می‌شود دست تو نیست. عوض می‌شود بعد نمی‌توانی کنترل کنی. نمی‌توانی در هر خیابانی هزارتا پلیس بگذاری! الآن اگر بخواهند با تذکرات فیزیکی مثلاً مسئله بدحجابی را حل کنند، همه این‌ها عاشورا و تاسوعا نذری می‌دهند و سیاه می‌پوشند و عزاداری می‌کنند و حرم امام رضا(ع) می‌روند/ بله به لحاظ فرهنگی، دین‌شان ضعیف است، اطلاعات‌شان کم است، محکم نیستند، اما این را شما بدانید خیلی از اتفاق‌ها در جامعه می‌افتد نه بر اساس اراده اشخاص است، بخشی از آن بر اساس اقتضائات بازار و الگوسازی و اقتصاد است. یعنی مثل جریان آب که آدم را می‌برد خودش هم نمی‌فهمد. دریا رفتید؟ وقتی که شنا می‌کنید موج که می‌آید معلوم می‌شود که می‌آورد. ولی اگر شما همان‌جا بایستید همان آب برمی‌گردد از زیر شما را می‌برد. و شما یک مرتبه می‌بینید که، فکر کردید ایستادید کنار ده متری ساحل هستید، یک مرتبه می‌بینید چهل متری ساحل هستید چون همین آبی که از رو می‌بینید همه‌اش به سمت ساحل است، ولی از زیر همه‌اش به ضد ساحل است و تو را دارد برمی‌گرداند. اگر حرف‌ها و شعارهای ما مثل امواجی باشد که از بالا می‌آید، واقعیت اقتصادی و تعلیم و تربیت و فرهنگ در جامعه، واقعیت فرهنگ و اقتصاد در جامعه، مثل همین آب موجی است که برمی‌گردد وقتی توی دریا ایستادید می‌بینید که انگار پایتان می‌خواهد کَنده شود انگار می‌خواهد موج شما را برگرداند. بعد شما می‌گویید ما که مدام داریم حرف‌های خوب می‌زنیم، توی سخنرانی، موعظه، مقاله، کلاس معارف، تلویزیون، رادیو، منبر، این همه ... ولی پس چطوری می‌شود؟ برای چه وضعیت حجاب،‌ وضعیت طلاق، وضعیت مواد مخدر، وضعیت فلان این‌طوری است؟! برای این که به روایت و قرآن عمل نمی‌کنیم، برای این که همه ابعاد آن را نمی‌بینیم، برای این که یک بُعدی و سطحی نگاه می‌کنیم. مثلاً می‌خواهیم الگوی پوشش در جامعه درست شود الگوی مصرف را می‌خواهید درست شود خب این ده‌تا اقتضاء دارد، اقتضای فرهنگی، اقتصادی، مدیریتی، تبلیغاتی، همه این‌ها را باید با هم ببینید و پیش بروید.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha