پرسش و پاسخ (19)
پرسشها: ۱. چرا مهمترین علم و ضروریترین آگاهیها، شناخت مبدا و معاد، و آغاز و پایان کار است؟ ۲. خدا، معلم انسان و انسان، معلم فرشته شدن در ازل، به چه معناست؟ ۳. چرا علم بدون جهتگیری صحیح، به انسان، صدمه میرساند، نه سود؟ ۴. اسلام با چه توضیحی، انسانیت را از عقلانیت، غیرقابل تفکیک خوانده است؟
بسمالله الرحمن الرحیم
علم با شمول آن از علوم الهی است یعنی علومی که موضوع آن معرفت به خداوند است، معرفت مبدآ و معاد است و معرفت آن حقیقت انسان است که اینها مهمترین آگاهیهاست چون تمام آگاهیهای عالم را داشته باشیم ولی ندانیم اصل قضیه چیست کلاه سرمان رفته است! لذا اشرف علوم همین علم توحید است، علم معاد است، یعنی آغاز و پایان بشر، اصلاً هدف چیست؟ چه کار میکنیم؟ وقتی اینها را ندانیم کل پروژه را نمیدانیم چیست؟ تو در جزء آن مشغول شدی؟ تا مادیترین و عادیترین و روزمرهترین لایههای علم که مشکلات روزمره معیشتی ما را حل میکند مثل این که چه کار کنم آب سالم بماند؟ غیر بهداشتی نشود؟ همین که ممکن است ما برای آن اهمیت قائل نباشیم. تمام لایههای علم در این دیدگاه تعریف میشود یعنی همان پیامبر اکرم(ص) که از علم توحید آوردند ایشان بزرگترین معلم توحید است، ایشان تا کوچکترین مسائل زندگی، لباس پوشیدن، روش غذا خوردن، معاشقه با همسر، همین جزئیترین مسائل مادی را هم گفتهاند برای این که همه اینها باید به هم مربوط بشود. برای این که قرآن میفرماید علم یک موجود الهی است میفرماید: «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ» (علق/ 5)؛ معلم اصلی در همه علوم خداست، چه علوم فطری، چه علوم اکتسابی. چه علوم الهی و علوم تجربی و طبیعی که اینها هم به یک معنا الهی است. «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها...» خداوند اسماء و حقایق عالم را به آدم آموزش داد. « ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَةِ ...» بعد از فرشتهها پرسید شما اینهایی که به آدم آموختم متوجه میشوید؟ «فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» (بقره/ 31)؛ اگر فکر میکنید قضیه را درست دیدید و در مورد آدم و خلقت آدم و حوا درست داوری کردید حالا به این سؤال جواب بدهید بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ، نامهای این چیزها و حقایق این عالم را به من بگویید. «قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ.» (بقره/ 32)؛ عرض کردند ای خدای پاک و منزه، جز آنچه تو به ما آموختی ما چیزی نمیدانیم،علم و حکمت از تو و در توست.
بعد خداوند رو به آدم میکند و میفرماید: «قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ...» فرشتگان را آگاه کن از نام خودشان و از حقیقت خودشان. خب اینها خیلی چیزهای عجیبی است. «فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ...» وقتی انسان به آنها حقیقت و آگاهی داد، انسان معلم فرشته شد. خدا معلم آدم، آدم معلم فرشته، بعد خداوند به فرشتگان گفت که نگفتم یک حقیقت و یک استعدادی در این موجود هست که شما خبر ندارید؟ «قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ...» (بقره/ 33)؛ من به شما نگفتم؟
امثال این آیات در حوزه معرفتشناسی و نگاه ما به علم خیلی مؤثر است. علم اساساً یک موجود الهی است و منشأ الهی دارد هدف آن هم باید الهی باشد. امام(ره) یک وقتی در تفسیرش میگفت که اولین آیهای که به رسولالله نازل شد چه بود؟ «إقرأ» بخوان. منتهی إقرأ مطلق نبود، بلکه «إقرأ بسم ربّک». علم جهتدار. بخوان به نام پروردگارت. نه بخوان مطلق، بلکه بخوان مشروط. این هم جهت علم را نشان میدهد. در حوزه فنی و مهندسی هم همینطور است. بخوان اما «باسم ربّک» مهندسی دینی و الهی «باسم ربّ» است. مهندسی ماتریالیستی إقرأ بدون اسم ربّ است. جهت آن الهی نیست.
نگاه دینی به علم: میفرماید: «بِاْلعِلْمِ یُطاعُ اللّهُ وَ یُعْبَدُ بِاْلعِلْمِ» حتی اطاعت و عبادت خدا بدون علم نمیشود. خَیْرُ الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ مَعَ العِلْمِ وَ شَرُّ الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ مَعَ الْجَهْلِ. دنیا میخواهید علم، آخرت میخواهید علم. منشأ شقاوت و شرّ دنیا جهل است. شرّ آخرت، شقاوت آخرت، منشأ آن جهل است.
ببینید قرآن و حدیث پر است از این توصیهها که نگاه ما را به علم در حوزه نظر و نظریهپردازی، در حوزه اخلاق علمی، در حوزه معرفتشناسی علم، جامعهشناسی علم، روانشناسی حتی علم، روانشناسی دانشمند، اخلاق علمی و هدف علم روشن میکند و اصول محکمی است.
ببینید این تعبیری که خداوند در قرآن میفرماید: «وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ ...» (اسراء/ 36)؛ هیچ وقت راجع به اهمیت این فکر کردهاید؟ میفرماید در هیچ حوزهای بدون علم حرف نزن. - خیلی چیز عجیبی است – دستور سکوت به همه جاهلان. جاهل باید ساکت باشد. «لا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ» این فرمان خداوند است که بدون علم، دنبال هیچ چیز راه نیفت. حالا در هر رشتهای علم همان رشته است. یا این تعبیر حضرت امیر(ع) که «لاتخبر بما لم تحط به علما»، در هیچ حوزهای که علم و شناخت و آگاهی نداری، آگاه نیستی و متخصص نیستی. حرف نزن. « لم تحط» احاطه؛ یعنی باید نخست احاطه علمی داشته باشی و سپس اظهارنظر. و این که در حوزه علمی و نظریهپردازی، مدام نقل و ترجمه، این چه گفت و آن چه گفت، فرمود اینها علم نیست اینها مقدمه علم است. این تعبیر که فرمودند «علَیکُم بالدِّرایاتِ لا بالرِّوایاتِ» هم در حوزه معرفت دینی، مدام نقل قول! هم در حوزه فرهنگ علمی در سایر علوم دیگر. در حوزه علوم انسانی، روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد، تعلیم و تربیت، سیاست، حقوق، و... مدام نقل نظریات! ترجمه و نقل! فلانی چه گفت، خب که چی؟ الآن تو دانشمند شدی یا حافظ شدی؟ محفوظات داری؟ در حوزه هم همینطور. کم هستند آنهایی که اهل درایت هستند اکثراً اهل روایت هستند. روایت یعنی نقل. فقط مدام کی چی گفت؟ فلانی چی گفت؟ اگر درست کردی نمرهات محفوظ است وگرنه فلان! در دانشگاه هم همینطور است. خب این اصل «علَیکُم بالدِّرایاتِ لا بالرِّوایاتِ» درایت یعنی درک، فهم. بفهمید، مدام نقل قول کنید، بفهمید. علَیکُم بالدِّرایاتِ لا بالرِّوایاتِ. مدام نقل، مدام ترجمه، مدام محفوظات! خب اینها مقدمه است بعدش چی؟ درایات. فهم و درک برای آغاز نظریهپردازی.
مسئله دیگر در حوزه علوم طبیعی و تجربی. این خیلی مهم است که قرآن شریف بارها و بارها به اشکال مختلف، بشر هم مستقیم به عالم معنا ارجاع میدهد و هم از طریق عالم طبیعت ارجاع میدهد. هر دویش. «فی الافاق و الانفس» آیات الهی را ببینید هم فی الانفس، هم به خودتان رجوع کنید و در درون خودتان خدا را بیابید از طریق انسانشناسی. انسان و خودت را درست بشناس. و هم فیالآفاق، جهان و هستی، بیرون از خودت. هم در درون خودتان و هم در بیرون دنبال خدا بگردید. از درون از طریق خداشناسی و خودشناسی به خدا میرسید. در عین حال از طریق طبیعتشناسی هم بروید خدا را بشناسید. اولاً دعوت به طبیعت. دینی که دعوت به نظر میکند «انظروا» میگوید. بسیاری از معنویتها هستند که «لاتنظروا» میگویند! میگویند به عالم طبیعت نگاه نکن، چشمهایت را ببند و فقط به خدا بیندیش. قرآن میفرماید هم فیالانفس؛ خلوت و تفکر و فکر و ذکر، هم فیالآفاق. یعنی برو در عالم طبیعت، انظر، این أنظروا یعنی مطالعات علمی. همین تحقیقاتی که شما در رشتههای فنی و مهندسی یا پزشکی یا هر علوم دیگری که میکنید همهاش مصداق «أنظروا» است. منتهی دو جور نظر داریم چون دو نوع منظر داریم. مهندسی که از منظر الهی به قوانین عالم نگاه میکند یک جور است، مهندسی که از منظر مادی و ماتریالیستی نگاه میکند همین عالم را میبیند اما فقط بخشی از آنچه که آن مهندس الهی دیده میبیند، همهاش را که نمیبیند، او به هر دو بُعد عالم نگاه میکند این فقط به یک بُعدش نگاه میکند. این که خداوند میفرماید «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...» مدام اینها را میگوید آخرش میگوید «لآیات» این تعبیر «لآیات لقوم یعقلون» میگوید برو در عالم مطالعه کن، در قوانین حرکت و ماده و فیزیک و همه چیز مطالعه کن اما رابطه آن را با عالم معنا و متافیزیک و مبدأ و معاد عالم قطع و قیچی نکن. یک بُعدی نگاه نکن. یک چشمی نگاه نکن. دو چشمی نگاه کن. با دوتا چشم نگاه کن. و الا همه جا برو، در همه عرصهها مطالعه کن.
«إن فی خلق السموات والارض» آسمانها، آسمانها که آخرین نظریاتی که میگویند، میگویند چند میلیارد سال نوری عرض جهان است که تا حالا ما کشف کردیم. چند میلیارد سال نوری، یعنی با سرعت نور حرکت کنی چند میلیارد سال طول میکشد عرض این عالمی که تا حالا فهمیدیم طی کنیم! بعد از آن دیگر هیچی نمیدانیم. تا بینهایت. هزاران هزار میلیارد ستاره و سیاره است. گفتند چند هزار میلیارد فقط سیاراتی است که مثل زمین است تا الآن ما نگاه کردیم. خبرهایی هست که ما خیال کردیم ما مرکز عالم هستیم محله ما هم نقطه مرکزی پرگار عالم است! کوچه ما مرکز عالم است و خود ما و مسائل و مشکلات ما هم... امام صادق(ع) میفرماید وقتی که چشم مادیتان باز نیست قوانین ماده را نمیشناسی، بدبخت میشوی. از گرسنگی و بدبختی و بیماری میمیری وقتی چشم مادیتان باز است چشم معنایتان بسته است یک چشمی نگاه میکنید جزئیاتی، بعضی از جزئیات قوانین این عالم را میفهمید ولی چون کل آن را نمیفهمی با خودت مدام درگیر هستی. خیلی روایت زیبایی دیدم – حیف که وقت نمیشود همه اینها را بررسی کنیم – میفرماید بعضیها هستند که عقلشان نمیرسد این عالم حساب و کتاب دارد یک جزئی، چهارتا فرمول مادیاش را فهمیده، نمیفهمد که اگر تو در یک جزء کوچکی صدتا فرمول فهمیدی پس کل این عالم چقدر فرمول دارد که تو بیخبر هستی؟ منتهی چون تو فرمول آن را نمیدانی با مشکل برمیخوری میگویی عالم کجه؟ فرض کنید مثل یک بچهای که نداند آب در صد درجه جوش میآید این تا 90 درجه یا 95 درجه هم میآید میبیند اینطوری است، روی این یک محاسبهای میکند محاسبه غلط. نمیداند که تا چند درجه دیگر این آب میجوشد و قُلقل میکند. آثار دیگری پیدا میکند، نتایج دیگری از این به بعد دارد بعد چون تو نمیفهمی شروع میکنی به آب فحش میدهی که کی آب را اینطوری کرده! کی آب را اینجا گذاشته و... امام صادق(ع) میفرمایند وارد این عالم کسانی میشوند که نمیفهمند این عالم هزاران هزار قواعد مادی و معنوی دارد، بعد به مشکل برمیخورند و بعد به زمین و زمان کفر میگویند، کفران نعمت میکنند، فحش میدهند و چیزی را که نمیدانند انکار میکنند، خدای متعال مثالهایی که در قرآن میزند مثل سماوات، بروید به اعماق آسمانها. حالا این که کل این عالم را میگویند چند میلیارد هزار سال نوری است که تا حالا ما فهمیدیم آیا همه اینها سماء و آسمان اول است؟ آن هفت آسمان که میگویند چیست؟ هیچی! هیچی نمیدانیم. خداوند میفرماید: «... ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلّا قَلِیلاً» (اسراء/ 85)؛ از علم سهم کمی دارید تا آن آخری هم که پیشرفت میکنید آخرش هم هیچی نمیدانید. میفرماید در همان حدی که میتوانید به آسمانها و زمین نظر کنید، نگاه کنید، اینها خلق شدند. فرق زمینشناس و آسمانشناس مادی و الهی یکیاش همین است که او میبیند اینها هست ولی نمیفهمد اینها خلق شده و خالق دارد. میفرماید در خلق آسمانها و زمین نظر کنید «وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ...» ببین این زمینشناسی و آسمانشناسی، با همه صدها علم و رشتهای که مربوط به زمین است، شناخت قواعد حاکم بر زمین و آسمانها، از مکانیک، فیزیک، ریاضی، هندسه، و... «وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ...» رفت و آمد شب و روز، «والفُلْک» فرمود به همین کشتیها نگاه کنید، همین چیزهایی که همهتان میبینید، روز را میبینید، شب را میبینید، آسمان و زمین را میبینید، همینها را نمیشناسید، نه قواعد مادیاش را میشناسید نه قواعد معنویاش را میشناسید، «وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ...» این کشتی چگونه در آب راه میرود و به دریاها و اقیانونسها میرود؟ این همه منافع و خدمات به شما میرساند؟ این نقل و انتقالات دریایی؟ فکر نمیکنید چرا اینطوری است؟ «وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ...» آنچه خداوند از آسمان نازل میکند و نازل کرده است «مِنْ مَاءٍ...» یکیاش آب است. «فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا...» زمین، مرگ و زندگی دارد قوانین مرگ زمین و زندگی زمین را بشناسید، چطوری است که این آب را از بالا میفرستیم زمین میمیرد و دوباره با این آب زنده میشود؟ میدانید اینها یعنی چند رشته علمی؟ آن موقع که اصلاً این رشتههای علمی در دنیا نبوده که دارد دعوت میکند، میگوید در دور و برتان هرچه میبینید شروع به مطالعه کنید، زمین، آسمان، کشتی، آب، باران، مرگ آن، زندگی آن. «وَبَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ...» کل دابّه؛ یعنی هر آنچه که روی زمین میجنبد، تمام موجودات. خداوند اینها را در عالم پراکند، به تمام کل دابه، به هر موجود کوچک و بزرگی که حرکت میکند، حیات دارد، به اینها نگاه کنید و مطالعه کنید «وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ...» باد میآید، از خودتان سؤال کنید این باد چیست؟ هوا چیست؟ چرا میآید؟ «وَالسَّحَابِ...» حالا به ابرها نگاه کن. «الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» (بقره/ 164)؛ چگونه اینها بین زمین و آسمان تسخیر شده است؟ فاصلهاش با زمین، آثار آن، ماهیت آن، با نوع حیات و زیستشناسی شما انطباق دارد. میفرماید همه اینها را بروید مطالعه کنید. همین دو خط آیه، همین یک آیه، تمام رشتههای علوم طبیعی، تجربی، ریاضی، همه را دارد توصیه میکند. منتهی میگوید همه را الهی نگاه کنید. 1) اول میگوید فی خلق؛ اینها خلق شده است. 2) آخرش میفرماید: «لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» فقط علم نباشد عقل هم با آن باشد. ببینید عالِم غیر عاقل، جزئیات علمیاش را تحقیق میکند ولی عقل ندارد، سؤالات کلی عقلی نمیتواند بپرسد. میفرماید دنبال علم بروید اما به علاوه عقل. اگر عقل هم باشد دیگر شما نمیتوانید کافر باشید.
خداوند در آیات اینطوری میفرماید که دانشمندان ماتریالیست محفوظات علمی و دانش تجربی دارند ولی عقل ندارند، از عقل استفاده نمیکنند. چون علم میگوید آب در صد درجه میجوشد. همین! عقل میگوید چرا میجوشد؟ سؤالات الهی را عقل میپرسد. علم طبیعی و مادی اگر به عقل ضمیمه شد، آن وقت خداوند میفرماید به هرچه در این عالم نگاه کنید به چشم آیات نگاه میکنید. یعنی فقط قشر مادی آن را نمیبینید، مادهاش را میبینی، معنایش را هم میبینی، مُلک و ملکوت آن را، هر دویش را میبینی.
در مفاهیم اسلامی از این آیات و روایات زیاد است. ما نگاه قرآنی به علم داشته باشیم و در کنار علم عقل. «ملاک الامر العقل» ملاک همه چیز عقل است. روایت است که: «العُقولُ أئِمَّةُ الأَفکارِ، وَالأَفکارُ أئِمَّةُ القُلوبِ، وَالقُلوبُ أئِمَّةُ الحَواسِّ، وَالحَواسُّ أئِمَّةُ الأَعضاءِ» فرمود اولاً باید اهل فکر باشید. - من این روایت را از تهش به سر میخوانم که آن نتیجهای که میخواهم بگیرم- میفرماید: «الحَواسُّ أئِمَّةُ الأَعضاءِ» تمام اعضاء و قوای طبیعی و جسمانی تو، درک حسیتان، همه اینها اعضای بدن تو، از چه اطاعت میکنند؟ از حواس. از ادراکات حسیتان. خب حواس از کجا فرمان میگیرند؟ «وَالقُلوبُ أئِمَّةُ الحَواسِّ» تجربههای حسی شما دارد از یک قلبی فرماندهی میشود. خب آن از کجا فرماندهی میشود؟ «وَالأَفکارُ أئِمَّةُ القُلوبِ،» تفکر؛ فکر از کجا میآید؟ «العُقولُ أئِمَّةُ الأَفکارِ». منشأ فکر عقل و عقلانیت است. در حوزه فلسفه علم، معرفتشناسی، اپیستومولوژی اگر کار بکنید آن وقت میبینید همین جا، رابطه عقل و عقلانیت، تعقل با فکر و تفکر، با قلب، با حواس، ادراکات حسی، با اعضاء. این نگاه اسلامی به مسائل است. «العقل مصلح کل امر» فرمودند هرجا خرابی میبینید بدانید آنجا عقل نیست. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند هر مشکلی دارید با عقل آن را درست کنید. – این نگاه دینی ماست – خداوند این را به شما داده، یک آچار فرانسه، یک آچار همه کاره خداوند به شما داده که همه مشکلات را میتوانید با آن حل کنید. «العقل مصلح کلّ امر». فرمودند که مشکلات زندگی و دنیایتان را طبق تحقیقات تجربی، طبیعی، مهندسی، - دقت کنید – میفرماید خداوند به شما یک عنصری داده که در حوزه مادیات مشکلات مادیتان را حل کند، در حوزه رابطهتان با خدا، مشکل رابطه با خدایتان را حل کند. یعنی اگر عقلتان را در حوزه ماوراء الطبیعه به کار بیندازید به خدا میرسید. در حوزه طبیعت و ماده هم «لایستعان علی الدهر» فرمودند بر مشکلات زندگی و عالم طبیعت، دهر؛ یعنی طبیعت و زندگی. فرمودند بر عالم طبیعت مسلط نمیشوید الا بالعقل. مگر با عقل. عقل است که باعث میشود شما بر مشکلات زندگیتان مسلط شوید. این استعانت علی الدهر، برای مشکلات اجتماعی، مثل همین طلاق، اعتیاد، ترافیک، میشود تا مشکلات علمی و فنی، تا مشکلات بالاتر. «أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ» (ق/ 6)؛ به آسمان نگاه نمیکنید؟ مدام جلوی پایتان را نگاه میکنید، سرت را برگردان بالا را نگاه کن، کَیْفَ بَنَیْنَاهَا؛ اینها بنا شده، ساخته شده، چطوری ما اینها را ساختیم؟ وَزَیَّنَّاهَا؛ و چقدر زیبا. وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ؛ هیچ جایش سوراخ ندارد و شکاف ندارد، هیچ جای آن خراب نیست. همه چیز بهم پیوسته و منظم و حساب شده است، همه بهم مربوط است. شما شکاف و سوراخ و خرابی در آن نمیبینید. «وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ» (ق/ 7)؛ حالا به زمین نگاه کن مَدَدْنَاهَا؛ ما آن را کشیدیم، ما این زمین را گستردیم. وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ؛ فکر میکنید این کوهها همینطوری یک دفعه یک چیزی ورقلمبیده بیرون آمده؟! میفرماید تمام کوهها، این که چه کوههایی با چه ارتفاعاتی کجاهای زمین باید باشند همه اینها حساب شده است. اگر این کوهها نبودند زمین متلاشی میشد در برابر جوّ اتمسفر و کششها و رانشها و نیروهایی که در فضا و زمین است، نیروهای درون زمین و بیرون زمین است، تعادل نبود و ازهم میپاشید. خب اینها دعوت به چیست؟ دعوت به علوم طبیعی و فنی و ریاضی است. شناخت نیرو، شناخت انرژی، شناخت تعادل قوا، منتهی نگاه الهی به اینها. وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ؛ ما کوهها را به زمین القاء کردیم، اینها مثل میخی در زمین هستند که تعادل زمین را نگه داشتند و الا زمینی که شما دارید در آن زندگی میکنید متلاشی میشد. «وَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ» حالا درست نگاه کنید و ببینید ما از هر چیزی، از هر نوع گیاهی نوع زیبا و شادیبخش آن، بهیج؛ بهجت، میتوانست چیزهایی در این عالم باشد که وقتی شما به آن نگاه کنید دچار افسردگی بشوید! همین گیاهانی که نمیدانند به شما مربوط هستند آنها حواسشان نیست که شما دارید به آنها نگاه میکنید، یک جوری هستند که به شما بهجت و شادی میدهند. ما ملاحظه روانشناسی شما، جسم شما، همه اینها را کردیم. و زوجاً، دوگانه است. تبصرتاً، همه اینها را به دانشمند دینی و غیر دینی میگوید، بعد میفرماید بُعد مادی اینها را مطالعه کنید، اما اگر انسان هستید و عاقل هستید «تَبْصِرَةً وَ ذِکْرى لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ» (ق/ 8)؛ همین قوانین ماده، تبصره مایه بینایی است، ذکری یادآوری یک حقیقتی است برای چه کسی؟ برای کسی که عبد باشد. برای انسانی که به مقام و درجه عقلانیت و عبودیت رسیده است. «وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَکًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِیدِ» (ق/ 9)؛ آبی از آسمان فرستادیم پر از برکت. فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ؛ با آنها زمین را سرسبز کردیم، این باغها. ارتباط اینها بروید مطالعه کنید که چه ارتباطی بین آن آب و این خاک و این باغها و گیاهان است؟ چرا باید این اتفاق بیفتد؟ بروید اینها را در قوانین مطالعه کنید. وَحَبَّ الْحَصِیدِ؛ دانهها و دانههای دروکردنی، که بدن شما با اینها سازش دارد و از طریق اینها میتوانید تغذیه کنید و روی زمین بمانید، وگرنه بدون اینها نمیتوانید روی زمین زندگی کنید «وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِید» (ق/ 10)؛ به درختان خرمای اطرافتان نگاه کنید که شکوفههای درهم رفته، «لَهَا طَلْعٌ نَضِید» و «رِزْقًا لِلْعِبَادِ وَأَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَةً مَیْتًا کَذَٰلِکَ الْخُرُوجُ» (ق/ 11)، میفرماید بروید این گیاهان را مطالعه کنید و به یک چیزی هم توجه کنید همه اینها به آن چیزی که میگویید خداوند رزّاق است، به آن ربط بده، اینها مستقل از این که شما عبد هستید، مخلوق هستید و او خالق است و اینها رزق الهی است، مستقل از این مفاهیم، به اینها نگاه نکن. همین آب و قوانین، همه را رزق خدا بدان و به آن نگاه توحیدی بکن. وَأَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَةً مَیْتًا؛ زمین مرده است. ما زمین را دوباره زنده میکنیم. بعد میفرماید: کَذَٰلِکَ الْخُرُوجُ؛ درست نگاه کن که چگونه درخت مرده، گیاه مرده و شاخه خشک دوباره زنده میشود و گل و میوه میدهد، ما روز قیامت با جنازههای پوسیده شما همین کار را خواهیم کرد. کَذَٰلِکَ الْخُرُوجُ؛ - دقت کنید من میخواستم این را عرض کنم فرق فنی و مهندسی، و مطالعات علمی، فیزیک، نوع الهی و غیر الهیاش، دارد میفرماید در تمام این قواعد، باران، باد، زمین، گیاهان، آسمانها، دریا، و... همه را باید بروید مطالعه کنید که کشتی چطوری روی آب راه میرود؟ از این استفاده کن یک قوانینی را کشف کن. همه اینها را میگوید، منتهی فرق الهی و غیر الهی آن در این است: 1) میفرماید مدام میگوید ما این کارها را کردیم. کَیْفَ بَنَیْنَاهَا؛ ما اینها را ساختیم. زَیَّنَّاهَا؛ ما اینها را زیبا کردیم. ما میتوانستیم یک عالمی درست کنیم که به لحاظ مهندسی درست باشد ولی اصلاً زیبا نباشد وقتی نگاه میکنید حالتان بهم بخورد ولی زندگی ادامه پیدا میکرد! ولی ما فقط ملاحظه ساختار را نکردیم، ملاحظه زیباییاش را هم کردیم که شما به آسمان نگاه میکنید لذت ببرید، به دار و درخت نگاه کنید لذت ببرید، ما با شما یک تناسبی را در آن رعایت کردیم. یک) مدام میگوید فقط ما را ببین، زَیَّنَّاهَا؛ ما کردیم. وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ؛ این کوهها کار ماست، أَلْقَیْنَا؛ ما کردیم. عالم دانشمند مادی میگوید کوهها هستند، قوانین طبیعت چنین است! خدا کو؟ هدف کو؟ یک نتیجه هم آخرش گرفت. آخرین عبارت چه فرمود؟ کَذَٰلِکَ الْخُرُوجُ؛ اشاره به معاد. میگوید اینها را مطالعه میکنید فقط بُعد مادی آن را نبینید حواستان باشد که خروج هم همینطور اتفاق خواهد افتاد. گیاهان مرده زنده میشود همینطوری است.
هشتگهای موضوعی