پرسش و پاسخ (17)
قسمت اول: ۱. چرا زن، بهطور ویژه، هدف فرهنگی دشمن قرار گرفته و با دو سوی افراط و تفریط ماجرا چه باید گفت؟ ۲. حق حضانت که همان تکلیف سرپرستی از فرزندان پس از طلاق، چرا بیشتر در جهت حمایت از زن است؟ ۳. بیشترین گرایش زنان اروپایی به اسلام، بهعلت نفقه و حجاب است. چرا؟ ۴. حجاب، که درجهت غلبه "انسانیت" بر "جنسیت" در عرصه عمومی و مبارزه با "نگاه جنسی" به زن در خیابان و... است چرا در رسانه های دشمن، بهعنوان "اسارت زن" و "برهنگی" او بهعنوان "آزادی" او تبلیغ میشود؟ قسمت دوم: ۵. آیا "حق حاکمیت" و "حق اعمال حاکمیت"، لزوما و همواره، همزمان است؟ ۶. "مردمسالاری دینی" چگونه در بیعت همه با امام علی ع برای نخستین بار پس از پیامبر اکرم ص تحقق یافت؟ ۷. چرا نه صالح میتواند دیکتاتور باشد و نه دیکتاتور میتواند صالح باشد؟ ۸. چرا پس از پیامبر ص برسر تعیین حاکم، نه اجماع بود، نه طبق نص ؟ و چرا چهار خلیفه، به چهار روش آمدند؟ ۹. چرا در عصر غیبت، دیدگاه سیاسی شیعه و سنی به یکدیگر نزدیکتر شد؟ قسمت سوم: ۱۰. شعار تشکیل "اتحاد جمهوریهای اسلامی"، و نقش انقلاب اسلامی در فروپاشی بلوک کمونیسم و تزلزل روبه فروپاشی نظام سرمایه داری غرب چگونه مذهب را که تریاک تودهها یا سنتهای فرسوده، مینامیدند به موتور مقاومت سیال جهانی تبدیل کرد؟ ۱۱. ورژن قلابی و وهابی از حزب الله، چگونه بنام جهاد!! کوشید تا نبرد اسلام با استکبار را به نبرد مسلمان با مسلمان، تبدیل کند؟...
بسمالله الرحمن الرحیم
امروز مسئله زن در رسانههای دشمن در داخل و خارج به طرز فوقالعاده متمرکز بمباران نقطهای میشود. هدف، گسترش فحشا، برهنگی، فروپاشی خانواده، کوبیدن اخلاق خانواده در اسلام، از این طرف هم متأسفانه جریانهای افراطی داریم. ببینید ما الآن در بازار کتاب داریم از دوتا طیف، یکیشان در کتابش نوشته که زن کلاً در تمام عمرش یا باید حامله باشد یا شیرده! یعنی شرایطی که نه حامله باشد نه شیر بده، نباید داشته باشد! این میشود زن ایدهآل. از این طرف، جریانهای فمینیست مذهبی که میگوید زن و مرد، تمام احکامی که در مورد زن و مرد در خانواده هست کلاً برای 1400 سال پیش بوده و هیچ تفاوتی در هیچ زمینهای، در پوشش، در کوشش، در خارج و داخل خانواده، مطلقا نباید با هم داشته باشند. هر دویشان تکبُعدی و ناقص هستند. مثل این که او این آیات و روایات را نمیبیند، او اینها را نمیبیند! عقل جمع این مطالب را ندارند که زن مسلمان، زنی است که هم مسئول خانوادهاش هست و حفظ خانواده و هم از آن طرف، این زن یک مجاهد، اهل دین و تعلّم و امربه معروف و نهی از منکر و مبارزات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. هنر زن مسلمان همین است که دوتا وجه را با هم دارد. فاطمی است، فاطمه است، زینب است، هنوز شما میبینید که اینها برداشتهای یک بُعدی، ناقص و نادرست و گزینشی از آیات و احادیث دارند و الآن دارد وارد سبک زندگی میشود. البته آن اولی مخصوصاً در این دوران، الآن خیلی طرفدار ندارد عده خیلی کمی میپذیرند اما این دومی که سبک زندگی غربی است گسترش پیدا میکند. همین امروز یکی از دوستان میگفت که یک دختر و پسر مذهبی که چندماه است دارند با هم گفتگو میکنند که ازدواج بشود یا نشود، معمولاً اشکالاتی هم در دختر و هم در پسر و خانوادههای مختلف بطور طبیعی هست آدم بیعیب که وجود ندارد اما طرز نگاه را ببینید، میگفت امروز ازدواج اینها بهم خورد یعنی قرارشان منتفی شد سر این که آن آقاپسر به این دخترخانم گفته بود که چرا من باید همیشه تو را دعوت کنم؟ در دورانی که هنوز عقد هم نکردند چرا تو یک وقت من را به رستوران دعوت نمیکنی که پول غذایم را بدهی؟ چرا دنبال من نمیآیی؟ پسر به دختر گفته بود که چرا من فقط باید دنبال تو بیایم؟! سر این بهانهها و اینطور حرفها! همان که من در غرب دیدم توی یک رستوران زن و مردی آمدند نشستند غذا خوردند و بلند شدند و هر دو جدا جدا بلند شدند رفتند. شما از این طرف میگویید زن و مرد با هم هیچ تفاوتی ندارند لباس و رفتارشان باید مثل هم باشد. بعضی از این جریانها میگوید که طبیعت به زن ظلم کرده خب برای چه فقط زنها بزایند خب یک بار هم مردها بزایند! تا این حد نگاهها هست که دیگر خدا را قبول ندارند میگویند طبیعت به زن ظلم کرده است. برای چه زن باید بزاید. حواسش هم نیست که زن و مرد هر تلاشی که بکند و هر رنجی که میبرد به همان اندازه پاداش الهی و رشد است. این هم بگویم عرضم را ختم کنم.
جناب ابوالاسود از یاران امیرالمؤمنین است آدم شیعه خوبی هم هست در حکومت امیرالمؤمنین هم یک دورهای مسئولیت داشت بعد هم قاضی شد و بعد هم چون صدایش یک کم بلند بود حضرت امیر(ع) او را عزل کردند گفتند قاضی نباید صدایش در دادگاه بلند باشد. گفت تو آدم خوبی هستی. «خنیتُ أو جنیتُ» من خیانت کردم که من را نصب کردید و دوباره عزل میکنید؟ حضرت امیر(ع) فرمودند «ما خنت و لاجنیت» نه خیانت کردی نه جنایت. آدم پاک و شریفی هستی. گفت پس چرا عزل شدم؟ گفتند برای این که در دادگاه گاهی صدایت را بلند میکنی. آرام و متین صحبت کنی، نباید بترسند باید حرفشان را بزنند، قاطع باش ولی آرام! ایشان سر یک قضیهای از خانمشان جدا شدند اختلاف سر بچه بوده است. میآیند پیش قاضی دادگاه اسلامی، بحث میکنند - همینها که میگویند طبیعت به زن ظلم کرده است – ابوالاسود میگوید بچه را به من بدهند. زنش میگوید نه به من بدهند. قاضی برخورد میکند و میگوید ما یک بحث حضانت داریم. این را هم بگویم روش تفسیر احکام و آیات و روایات، با چه ادبیاتی بگویی تبدیل به چیز منفی یا مثبت میشود. حق حضانت، اسم آن حق است، تکلیف است. حضانت یعنی بعد از طلاق، این بچهها آویزان پدر باشند یا مادر؟ این خدمت به زن است که زنی که چندتا بچه دارد و خانوادهاش ازهم پاشیده است شانس ازدواج مجدد و زندگی مجدد داشته باشد. زنی که با 3- 4تا بچه طلاق گرفته، چقدر شانس ازدواج مجدد دارد و زنی که بچه آویزان او نیست؟ اینها بیخ ریش مرد است. حضانت یعنی بیخ ریش مرد است بازدارنده مرد است که تو نمیتوانی یک زن بگیری، چندتا بچه پس بیندازی، باز یک بچه دیگر، باز بچهها را به آن زن بیندازی و باز با یک زن دیگر بروی! اینها باید بیخ ریش مرد را بگیرد. دقیقاً چیزی که به نفع زن است علیه زن تفسیر میشود. نحوه گفتن آن خیلی مهم است چطوری بگویی؟ شما میدانید من یک آماری چند وقت پیش دیدم بیشترین گرایش به اسلام در انگلیس از طرف زنان تحصیلکرده دانشگاهی است! خیلی عجیب است. بیشترین گرایش به اسلام است از آنها نظرسنجی کردند گفتند به دو دلیل، یکی نفقه که تأمین مخارج ما با شوهرمان است. ما اینجا باید مدام رقابت کنیم با شوهرمان و دیگران بجنگیم که زندگی خودمان تأمین شود. اسلام گفته مرد، مسکن، لباس، تغذیه، بهداشت، خانه، با احترام باید تأمین کند به زن هم گفته وظیفهای نداری. حالا بحث اخلاقی و ادبی جداست. آن خانم انگلیسی میگوید دیگر از این فمینیستیتر فقه و قانونی در جهان نیست. مرد تأمین میکند و نمیتواند زن را به کار اقتصادی مجبور کند و او را استثمار کند. دوم برای حجاب. میگوید وقتی ما اینجا برهنه و بیحجاب هستیم نگاه مردها به زن انسانی نیست نگاه سکسی و جنسی است مدام به بدن زن نگاه میکنند، ورانداز میکنند ببینند به دردشان میخوری یا نه؟ میخواهد تو را مصرف کند. اما وقتی حجاب داری تفاوت مرد و زن بسیار کم میشود. انسانیت بر جنسیت در عرصه عمومی غلبه میکند. خب شما ببینید همین دوتا نفقه و حجاب که بیشترین آمار گرایش زنان دانشگاهی در انگلیس به اسلام است به عنوان نقاط ضعف اسلام دارد مطرح میشود! که نفقه عامل تسلط مرد بر زن است، حجاب هم عامل اسارت زن است! اینها باید درست بیان بشود و بحث بشود.
بحث ابوالاسود بود که در بحث حضانت بچه، میگفت باید بچه را به من بدهید اول در بدن من بوده، خانمش میگوید آن کسی که 9 ماه این بچه را حمل کرده و تمام زندگی و شب و روزش را برای این بچه گذاشته، من بودم. به ابوالاسود میگوید ما با هم رفیق هستیم! قاضی دستور میهد که حضانت بچه را به زن او بسپارند نه به ابوالاسود. حالا نمیخواهم بگویم این استدلال برای همه جا و همه موارد است. ولی این را توجه داشته باشید یکی کسانی از آن طرف، آن آقا میگوید زن فقط باید یا حامله باشد یا بچه شیر بدهد! غیر از این دو حالت دارد تلف میشود. این نگاه هم از این طرف میگوید زن و مرد اصلاً با هم هیچ تفاوتی ندارند و اصلاً چرا زن باید بچه به دنیا بیاورد. یک کاری کنید مرد به دنیا بیاورد. توی اخبارها دیدید که دو – سهتا مرد هم امتحانی این کار را کردند بچه را توی شکمش گذاشتند چند ماهی هم طول کشید بعد یکی از آنها مُرد و یکی هم توی دستشویی بچه را به دنیا آورد و سقط کرد! خب حالا مرد نمیتواند بزاید حالا باید چه کار کند! فرضاً شما صد سال دیگر یک کاری کردید مردها بزایند خب سیستم زندگی را بهم ریختید و عوض کردید! این که هر کسی چه نقشی را ایفا کند و هر کس به مقدار زحمت و تلاشی که میکشد پیش خدای متعال مأجور است. مردی که دارد بیرون عرق میریزد، میدود، دو شیفت کار میکند برای این که مخارج زندگی زن و فرزندانش را با آرامش تأمین کند مجاهد است دارد به خدا نزدیک میشود. آن کارگری که بنا میکند و از روی تیرآهن میافتد و میمیرد آن مرد شهید است، بهشتی است، مجاهد فیسبیلالله است! آن زنی که زیر زایمان فرزندش از بین میرود شهید است به بهشت میرود در مسیر خلق الهی و خلقت خداوند از دنیا رفته است. آن زنی که شبها بیداری میکشد و این بچه را 9 ماه با خودش حمل میکند بعد تولد و بعد دو سال شیر دادن او، تغذیه او، شب و روز حواسش به اوست، خب این زن مجاهد فیالله است. وقتی نگاه معنوی کنار رفت و خانواده معنویتزدایی شد سکولاریزه شد خانواه سکولار یعنی خانواده غیر معنوی و معنویتزدایی شده، وقتی معنویت کنار رفت، دیگر جهاد، عشق، ایثار، فداکاری، گذشت، اینها معنی ندارد. این نگاه میکند طرفش خوشگل است ببیند تا چه زمانی خوشگل است؟ او نگاه میکند که این تا چه زمانی پول دارد؟ وقتی که یکی دیگر رقیب بهتری پیدا شد یک لگد به این میزند سراغ یکی دیگر میرود. بعد کمکم میگوید اصلاً برای چه ازدواج کنیم؟ بعد کمکم میگوید برای چه مسئولیت بپذیریم؟ بعد کمکم میگوید برای چه بچه به دنیا بیاوریم؟ بعد میگوید چرا خیانت نکنم؟ این سؤالات همه پشت سر هم میآید تا فروپاشی خانواده و اخلاق جنسی و همه چیز. اما همین الآن حوزه احکام خانواده را اگر بیدقت، با تعبیر حساب نشده بیان کنید تمام نقاط قوت اسلام به نقاط ضعف تبدیل میشود. تمام افتخارات اخلاق و سنت به مایههای ننگ تبدیل میشوند و دشمن این کار را میکند و بعضی از افراد نادان هم بین ما به این قضیه دامن میزنند.
×××
بین 10تا فقیه که ممکن است همه صالح برای حکومت باشند، چرا یکیشان ولیّ فقیه و ولیّ امر بشود بقیه نشوند؟ چون آن یکی را مردم قبول کردند و نمایندگان مردم به آن رأی دادند، منتخب مردم شده، ولیّ فقیه منتخب مردم هم وظیفه و هم حق بالفعل منجّز اعمال حاکمیت پیدا میکند. اصل حق به خاطر صلاحیتهای آن است اما اصل حق بخاطر این که اجازه و حق شرعی داری که اِعمال حکومت کنی این بعد از این میشود که در عصر غیبت منتخب مردم باشد. در عصر عصمت و معصوم چی؟ در عصر معصوم «رضا الناس» دخالتی در مشروعیت حاکمیت او اصلاً ندارد. ولی در امکان اِعمال حاکمیت دخالت دارد. وقتی نمیتوانی اِعمال حاکمیت کنی و اگر بخواهی اِعمال حاکمیت کنی ضرر آن از سود آن بیشتر است دیگر وظیفه نداری کنار میروی. مثل امام حسن(ع) به مردم فرمودند که معاویه دارد میآید اینها اگر بیایند دیکتاتوری و ظلم و فساد را بر شما حاکم میکنند، تحقیرتان میکنند، حقوقتان را بالا میکشند دین خدا را ضایع میکنند. مردم گفتند که بله آقا راست میگویی، ما هم با شما بیعت کردیم، ما هم میفهمیم که اینها باطل هستند و شما حق هستید ولی ما دیگر حال جنگیدن نداریم! عیب ندارد بیاید. آنجا امام حسن(ع) فرمودند که من که به زور نمیتوانم شما را به جهاد ببرم. خدایا ببین و بدان که من گفتم آنچه باید میگفتم و اینها عمل نکردند که حالا وظیفه من عوض شد و من وظیفه دیگری پیدا میکنم. به زور که نمیخواهم حکومت کنم و به زور شما را جبهه ببرم. نمیخواهید و میخواهید به ذلت و پستی تن بدهید خب بدهید! یا امیرالمؤمنین(ع) فرمود من میتوانم درستتان کنم منتهی به قیمت خراب شدن خودم است اگر بخواهم با زور شما را در مسیر حق بیاورم شما را اصلاح میکنم اما خودم را فاسد میکنم. در نهجالبلاغه هست که فرمودند من نمیخواهم به قیمت فاسد کردن خودم شما را اصلاح کنم. من نمیخواهم دیکتاتوری کنم، امامت، دیکتاتوری نیست. دیکتاتور صالح ما در اسلام نداریم. دیکتاتور نمیتواند صالح باشد و صالح نمیتواند دیکتاتور باشد. پس ما با اصحاب اهل و حق مشکلی نداریم. انصار، مهاجرین، همه بنشینند اجماع کنند، منتهی مشکل این بود که یک) بعد از پیامبر(ص) واقعاً اجماعی نبود، اسم آن اجماع شد! خود اصحاب پیامبر(ص) دو – سه دسته بودند. سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، زبیر، همه اینها مخالف اتفاقاتی بودند که بعد از پیامبر افتاد. یک دسته اصحاب بودند که میگفتند بعد از پیامبر باید یکی از اهل مدینه و اصحاب خلیفه بشود، یک عده میگفتند علی باید بشود، یک عدهای میگفتند از مهاجرین باید بشود و... کدام اجماع؟ اولاً اجماعی نبود که بگویید نظر همه بر شخص خاصی بود. اولاً چنین چیزی اصلاً نبود. دوم) فرمان صریح خدا و رسول بود. وقتی فرمان صریح در مورد شخصی هست و اسم برده شده ما نمیتوانیم برویم یک تصمیم دیگری بگیریم. سوم) چهار خلیفه صدر اسلام آمدند و هر کدام به یک شیوهای به قدرت رسیدند. 4نفر آمدند به 4 روش حاکم شدند. بالاخره کدام روش اسلامی است؟ جناب خلیفه اول با آن وضعیتی که خلیفه دوم و دیگران توی خیابان ریختند و گفتند اگر سریع انتخاب نکنیم اختلاف میشود بهم میریزد، فتنه میشود، براندازی میشود، کفار روم و ایران همه نگران هستند مردم تازه مسلمان هستند، زود زود! بله زود اما چطوری و چه کسی؟ خلیفه دوم چطوری انتخاب شد؟ حتی جلسه شورای سقیفهای هم تشکیل نشد، خلیفه اول اعلام کرد بعد از من خلیفه دوم فلانی است. نصب شد. خب این دوتا روش شد. خلیفه سوم چطور آمد؟ خلیفه دوم یک شورای 6 نفره گذاشت گفت شما 6تا از بین خودتان یکی را خلیفه کنید ترکیب شورا هم طوری بود که نتیجه آن تقریباً معلوم بود. خب این سهتا روش شد. خلیفه چهارم امیرالمؤمنین(ع) چطوری بود؟ بیعت مردم بود. مردم هجوم آوردند که حضرت امیر(ع) در نهجالبلاغه میگوید داشتند خفهام میکردند لباسهایم را پاره پاره کردند و حسن و حسین زیر دست و پای مردم داشتند خفه میشدند به زور آمدند، من دستم را بستم و مُشت من را به زور باز کردند. گفتم من نمیخواهم حاکم باشم بگذارید من وزیر باشم یعنی مشورت بدهم، کمک کنم بهتر از این است که امیر باشم. مدام شرط گذاشتند قبول کردم، جمعیت آمد ول نمیکرد. در نهجالبلاغه دارد که پیرمرد عصایی یادش رفت که عصا دارد، عصایش را انداخته بود و بیعصا طرف من میدویدند. دختران جوان، حجاب از سرشان افتاده بود حواسشان نبود میآمدند طرف من با من بیعت کنند. خب این هم روش چهارم. خب 4 خلیفه صدر اسلام، به 4 روش خلیفه شدند. کدامش اسلامی بوده است؟ نکته بعدی این است که تعیین حاکم پس از پیامبر یک تعیین دینی است یا یک تعیین غیر دینی است؟ یک تفاوت شیعه و سنی در مسئله امامت پس از پیامبر این است. شیعه میگوید امام را هم مثل پیامبر خدا تعیین کرده و باید بکند. برادران اهل سنت از اول معتقد بودند که مسئله حکومت، دیگر ربطی به نبوت ندارد. نبوت و دین دیگر تا اینجا تمام شده است. از این به بعد چه کسی حاکم بشود و حکومت کند ربطی به دین ندارد اینها مسائل دینی نیست! من نمیخواهم بگویم این شروع سکولاریزم در جهان اسلام بود نمیخواهم این تعبیر را به کار را به کار ببرم چون به معنی دقیق کلمه، سکولاریزم از زمان معاویه شروع شد که میگفت دیگر به من خلیفه نگویید بلکه شاهملک بگویید! سلطنت شد ولیکن این که بعد از پیامبر(ص) بگوییم خدا و پیامبر در مورد سرنوشت امت اسلام پس از پیامبر سکوت کردند گفتند هرکسی خودش به هر شیوهای میخواهد. این یک نکته اختلاف بین شیعه و سنی در مباحث کلامی است. ولی در عصر غیبت مثل الآن. نظر شیعه و سنی از یک جهت، نه از خیلی جهات، خیلی بهم نزدیک است چون ما الآن معتقد نیستیم که شخص خاصی را خدا و پیامبر تعیین کردند که این شخص باید حاکم باشد. شرایطی را گفتند و خود امام هم میگوید ولیّ فقیه است منتخب مردم، مردم وکیل انتخاب میکنند منتهی وکلا باید شرایطی داشته باشند صلاحیت علمی و عملی، همین خبرگان میشود اینها به نمایندگی از مردم ولی بر اساس ضوابط الهی نه مطلق و همینطوری و هرکسی را دلمان خواست اینها نظارت میکنند بر چی؟ دخالت نمیکنند بلکه نظارت میکنند بر این که چه شخصی بین اشخاصی که اجمالاً از بقیه بیشتر برای رهبری صلاحیت دارند صالحتر است؟ چه کسی صلاحیت رهبری و حکومت را بیشتر دارد و در طول رهبریاش هم به این معنا نظارت میکنند که آیا این صلاحیت او همچنان برقرار است یا نیست؟ اگر صلاحیت را از دست داد اگر روند قابل اصلاح نیست وظیفه شرعیشان است که باید او را تغییر بدهند. این حق هم حقالله و هم حقالناس است.
×××
زمان انقلاب، دوتا مستکبر شرق و غرب جهان را بین خودشان تقسیم کرده بودند دعوایشان هم ایدئولوژیک بود اما هر دو مادی، سر تقسیم جهان بود. انقلاب اسلامی جهان دوقطبی را سهقطبی کرد با شعار نه شرقی، نه غربی و امام(ره) گفت بله ما هم یک ابرقدرت سومی ایجاد میکنیم و کردیم – این عبارت را صریح به کار برد – ولی این ابرقدرت مثل شما مستکبر نیست. این ابرقدرت ضد استکباری است. گفت ما دنبال امپراطوری نیستیم چون از آن موقع میگفتند که انقلاب اسلامی میخواهد امپراطوری درست کند، امپراطوری شیعی – ایرانی. گفت ما که دنبال این مباحث نیستیم و نمیخواهیم شریک شما در خوردن دنیا بشویم، یا رقیب شما باشیم یا به جای شما باشیم. من دشمن این مسلک هستیم و امام(ره) آنجا صریح این تعبیر را به کار برد که این انقلاب دنبال امپراطوری جدیدی نیست اما اگر خیلی اصرار دارید و این کلمه را به کار میبرید عیبی ندارد بگویید ولی این امپراطوری، امپراطوری مستضعفین جهان است – اینها که میگویم عین عبارات صریح امام(ره) است – ابرقدرت سوم، امپراطوری مستضعفین جهان، ابرقدرت اسلامی، تشکیل اتحاد جمهوریهای اسلامی در جهان، بلوک شرق فرو ریخت. شما وقتی به دنیا آمدید که بلوک شرق را ندیدید که نیمی از جهان در اختیار اینها بود کمونیستها و شوروی بزرگترین ارتش جهان را داشتند و تصور این که یک روزی اینها سقوط کنند نبود، اینها جوانتر از غرب هم بودند به عنوان ضد امپریالیزم غرب آمدند و همه دنیا امروز قبول دارند که جهان بین این معادله دوقطبی یک تعادلی بود و جهان بین غرب و شرق نصف شده بود انقلاب اسلامی آمد اوضاع را بهم ریخت. اولاً ایدئولوژی چپ را به کلی زیر سؤال برد. چون مبنای آنها این بود که دین افیون و تریاک تودههاست! از درون دین انقلاب بیرون نمیآید. دین، ماهیت ضد انقلابی دارد. اول ایدئولوژیشان زیر سؤال رفت. چون دیدند ضد آمریکاییترین انقلاب جهان که در ایران پیروز شده یک انقلاب دینی است بعد هم که اینها افغانستان را اشغال کردند از ایدئولوژی انقلاب اسلامی شکست خوردند. فروپاشی نظامی و سیاسیشان هم شروع شد یعنی مطمئن باشید اگر انقلاب اسلامی نبود شوروی، به لحاظ ایدئولوژیک و به لحاظ عملیاتی به این سرعت متلاشی نمیشد. بلوک غرب هم کل آنچه که بافته بود راجع به مفهوم دین و نهادهای اجتماعی دینی و بر اساس گرایشات مختلف لیبرال – سرمایهداری، ظرف این 20- 30 سال به کلی زیر سؤال رفت تعریف دین عوض شد، تعریف نهادهای اجتماعی عوض شده، تعریف ایدئولوژی تغییر کرده است بعد از این که ایدئولوژی غرب زیر سؤال رفته، بعد کمکم عقبنشینیهای غرب به رهبری آمریکا و در جهان اسلام و در منطقه شروع شده، تا الآن که شما دارید میبینید کل منطقه از اختیار و کنترل غرب خارج شده است یعنی از افغانستان و پاکستان تا یمن همسایههای ایران از شرق تا غرب، و این موج تا شمال آفریقا، فلسطین و لبنان رفت و الآن یک جنگ جهانی است که در سوریه و عراق و یمن تا فلسطین یک جنگ جهانی و یک جنگ بینالملل کامل الآن در جریان است. فقط مانده که ارتشها مستقیم با تمام قوا وارد بشوند و این جنگ ادامه جنگ 8 ساله ماست و آن جنگ ادامه انقلاب ما بود همان جبههبندی. همه با صدام بودند تنها چیزی که فرق کرده فروپاشی شوروی و روسیه است که رژیم روسیه کلاً عوض شد و تقریباً فقط جایگاه روسیه تغییر کرده، بقیه همان جنگ است. چون آن موقع هم روسها که شوروی بودن کنار صدام بودند، کنار آمریکا و انگلیس، همهشان با هم بودند. ما یک جنگ جهانی بیسروصدا در جنگ 8 ساله داشتیم که از 13 و به عبارتی بعضی از دوستان میگویند بیش از 20 کشور اسیر گرفتیم! همه اینها همهشان با هم بودند و این طرف بچههای ما واقعاً با کلاش و آر.پی.جی با دست خالی جنگیدند. امروز همان جنگ منتقل شده، جنگی که داخل مرزهای ایران بود حالا به کل منطقه منتقل شده است. کل جهان اسلام تبدیل به جبهه نبرد شده است جهان دوباره دوقطبی شده است. انقلاب ما جهان را دوقطبی کرد. الآن شما ببینید روسیه و چین و بعضی از کشورها کنار ما قرار گرفتند. آن طرف هم انگلیس و فرانسه و اسرائیل، همه آن طرف جبهه قرار گرفتند جهان تقسیم بر دو شده و انقلاب اسلامی و ایران نقش بسیار اساسی در این قضیه دارد. بنابراین به لحاظ نظامی بیش از 5 است اینها، جنگ جهانی میخواهند سوریه و عراق را بگیرند ولی نتوانستند و همه به صحنه آمدند. تمام رژیمهای فاسد منطقه و خود اسرائیل و تکفیریها و آمریکا و ناتو، با میلیاردها پول با آخرین تجهیزات و سلاحها، با هرچه نیرو در چنته داشتند، با مزدور، با فریبخورده با تمام قدرت آمدند. فقط رسماً مانده ارتش آمریکا وارد بشوند آن هم میترسند. این ارتش در عراق و افغانستان وارد شد آمد، چه کسی آن را بیرون کرد؟ خودشان میگویند فشار ایران بود. میگفتند بوش احمقترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا بوده، این یک حماقت سیستماتیک تاریخی است شما جلوی آن را نمیتوانید بگیرید یعنی وقتی سیستم احمق واقعیت را نفهمید و انقلاب اسلامی را درست درک نکرد نتیجه آن همین است. آزاد شدن موصل یا حلب، یعنی یک شکست بزرگ در یک جنگ جهانی که جنگ جهانی اعلام نشده سوم است. اگر اسرائیل سقوط کند وضعیت کل جهان تغییر خواهد کرد این را بدانید مثل دومینووار است. یکی اسرائیل، یکی وضعیت عراق و سوریه، همین الآن مثل آن مهرههای اول دومینو هستند اگر اینها بیفتد بقیه دیگر حساب نیست. یعنی یک مرتبه خواهید دید 10تا رژیم با هم سقوط میکنند. چنانچه در اتفاقات 5 سال پیش، یک مرتبه دیدید 4تا رژیم افتاد، بقیه هم به خطر افتاد. اگر جنگهای داخلی را شروع نکرده بودند مطمئن باشید میرفتند. بیداری اسلامی را در یک پروژه جهانی تبدیل به جنگ مذهبی کردند و مستقیم وارد شدند. این هم تا یک حدی عقب میاندازد ولی نمیتواند بطور کامل مهار کند. جهان واقعاً سر یک پیچ تاریخی است. جهان که میگوییم امروز مرکز جهان همین منطقه غرب آسیاست. بقیه جهان خبری نیست. 4- 5تا قدرت جهانی هستند که همه الآن اینجا درگیر شدند. مرکز جهان همین منطقه غرب آسیاست، مرکز این منطقه، یعنی قویترین کشور در این منطقه ایران است همه میگویند اگر ایران نبود هیچ کدام از این اتفاقات نبود الآن هم اگر ایران کنار بکشد تمام مسائل را اینها ظرف یک ماه حل میکنند و همه چیز را جمع میکنند. یعنی فقط کافی است انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی کنار بکشد! کل منطقه ظرف یک ماه به وضع اولش برمیگردد و بعد شروع میکنند خیابانها را جمع کردن و دوباره بیایند مستقر بشوند. این را عرض کردم که هم دشمنی به این پیچیدگی در تاریخ، مستضعفین و مسلمین جهان نداشتند در عین حال، قویترین قدرت در این 20- 30 سال مدام دارد عقب میرود و انقلاب ما دارد جلو میرود و گسترش پیدا میکند. پیچیدهترین جنگهای جاسوسی و اطلاعاتی تاریخ بشر الآن در جریان است هم نباید دستکم بگیریم. من خواهش میکنم این اسناد لانه را بررسی کنید. اینها 30و چند سال پیش، اول انقلاب ببینید تا کجاها اشخاص را یکی یکی ردیابی میکردند، تحلیل میکردند، خودش، خانوادهاش، ارتباطات، رفت و آمدها، طرز فکر و نقاط ضعفش، چه کسی را با پول، میشود خرید، به چه کسی اگر پول بدهیم عصبانی میشود باید یک جور دیگری ارضاع بشود، چه کسی جاهطلب است، چه کسی مغرور است، مغرور را چطوری باید نوازشش کنیم، چه کسی را باید بترسانیم، و... من این را آوردم چند نمونه از تحلیلهایشان را راجع به ایران و منطقه، اگر فرصت شد عرض میکنم اینها را ببینید و از درون اسناد لانه راجع به مسائل داخلی و خارجی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تحلیل کنند، حتی روی روانشناسی آدمها کار میکردند. خودشان گفتند ایران، انقلاب اسلامی نمیگذارد. هیچ کشور اسلامی و عربی در منطقه غرب آسیا را، بلکه هیچ جای دیگر را، هیچ کشور اسلامی قابل اشغال نیست. ممکن است بیایید تخریب کنید، بمباران کنید و نیروهایتان را بیاورید، چند سال باید دست از پا درازتر بروید، تلفات میدهید و میروید. مخصوصاً الآن که مقاومت سیال و جهانی شده! یعنی یک مرتبه از یک کشور بود مرزها بهم ریخته است. این نمادها را انقلاب اسلامی بهم ریخت. حالا درست است داعش و القاعده، آمدند استفادهاش را میکنند و ادای حزبالله را درآوردند اینها ورژن قلابی از حزبالله بود برای این که دهها هزار جوان سنی مسلمان و ضد ظلم، اینها جذب انقلاب اسلامی شدند حتی داشتند تغییر مذهب میدادند و خیلیهایشان دادند. از شمال آفریقا، مصر، تا جاهای دیگر، خیلی این اتفاق افتاد. یک ورژنی درست کنند که این عطش جهادی و عزتطلبی را در جوانان اهل سنت ارضاع بشود در عین حال بهترین روش آن همین جنگ مذهبی است. شیعه و سنی، و اینها را بیاورند سازماندهی کنند که عملاً به دست اینها رژیمهای فاسد منطقه و همینطور رژیم اسرائیل حفظ شود. هدف اصلی همین است. الآن مهمترین هدف غرب این است که اسرائیل باید حفظ بشود اگر مطمئن باشند این دوتا حفظ میشوند معامله میکنند میترسند هر دوی اینها سقوط کنند و واقعاً هر دو در خطر سقوط هستند. اگر قضیه سوریه و عراق اینطور که اینها میخواهند پیش نرود آینده بسیار خطرناکی برای غرب پیش میآید حتی به لحاظ فیزیکی برای خود اروپا. میدانید از این منطقه، شمال آفریقا و از سوریه تا اروپا یک قدم است. در بخشی از این جاها با توپخانه معمولی هم میتوانند بزنند و میشود. همین تیپهای داعشی، همهشان که یک دست نیستند بین اینها جوانان مسلمان فریب خورده که فکر میکند جهاد در راه حکومت اسلامی هست که بازی خوردند تا مزدور، تا افسران و ارتشهای عربی و منطقه که لباس میپوشند و صورتهایشان را میپوشانند، کی به کی هست؟!
هشتگهای موضوعی