پرسش و پاسخ (16)
قسمت اول: ۱. چرا صرف "پیشرفت اقتصادی و علمی" بدون "شخصیت ملی" و "خلاقیت و خودباوری"، به "تمدن سازی" نمیانجامد؟ ۲. چرا بدون "هدفگذاری"، نمیتوان به "روشسازی"دست یافت؟ ۳. تفکر سرمایهداری، چرا اقتصاد را از اخلاق و عدالت، تفکیک و آنها را تهدیدی برای اقتصاد!! میخواند؟ ۴. آیا بدون انسانشناسی درست، میتوان به تعریف "سبک زندگی" درست و مناسب شان انسان رسید؟ آیا انسان، یک حیوان سیاسی یا حیوان اقتصادی است؟ قسمت دوم: ۵. چرا همواره تهدید اصلی، جنگ با ظاهر مذهب علیه باطن مذهب است؟ ۶. فلسفه نامگذاری "اسلام آمریکایی" و "شیعه لندنی" چیست؟ ۷. چرا همه روحانیت و همه مذهبیها در صحنه مبارزات، حاضر نبودند و مدعی بودند که تکلیفی علیه ظلم، استعمار و استبداد ندارند؟ ۸. حوزه و دانشگاه را چگونه از آسیب "التقاط و تحجر"، حفاظت کنیم؟ با بیتفاوتی و ناآگاهی چه باید کرد؟ ۹. چرا عافیتپرستان، نهی از منکر "شاهان " را ممنوع و مشروط به حضور امام معصوم میکردند؟
بسمالله الرحمن الرحیم
یکی از دغدغههایی که در سبک زندگی جدید باید از توی سرمان بیرون ببریم این است که ما رسماً چه هستیم؟ چون الآن همه ما رسماً همه چیز هستیم و تقریباً به درد نمیخوریم! – خودم را عرض میکنم- الآن نهادهای رسمی ما همه رسماً هستند! چرا الآن در حوزه و دانشگاه ما با این که همه رسماً هستند ولی مسائل مهم، سبک زندگی روشن نیست. معلوم میشود این رسماًها یک مشکلی دارد نهادهای رسمی ما در ظرف 100- 150 سال گذشته کپیبرداری شده و ملت کپیبردار، ملت تمدنساز نیست هرچه هم با استعداد و باهوش باشد. سقف آن ژاپن است. نمیدانم کسانی رفتند ژاپن را دیدند یا نه؟ در ژاپن نظم میبینی، تلاش میبینی، اطاعتپذیری میبینی، اما چندتا چیز وجود ندارد یکی خلاقیت است از خودشان چیز تازهای ندارند فقط کپی. دوم) شخصیت است. من در ملت ژاپن شخصیت ندیدم هر دو از بزرگانشان در جلسه. نظم دارند، تلاش میکنند، پرکار هستند، اطاعتپذیر هم هستند کپیبردارهای خوبی شدند اما ژاپن تمدن نساخته، اینها تمدن نیست. در توکیو یک برج ایفل به سبک برج ایفل پاریس درست کردند رنگ آن هم قرمز است حالا نفهمیدم چرا قرمز است! کنار آن هم بتخانههایشان است. یک عکسی آنجا گرفتم خیلی عکس قشنگی است از این بدون شرحها، بتها و بتخانهها همه آنجا بودند بتهای بزرگ و کوچک، جلوی آنها ظرف آب گذاشته بودند، لباس کاموا تن بتها کرده بودند چون هوای ژاپن سرد است که یک وقت خدایان زکام نشوند و سرما نخورند! آن وقت کنارش هم آن برج است. یعنی یک عدم تعادل فرهنگی و فروپاشیدگی. و شما میدانید با این که اینها خیلی زحمتن میکشند بیشترین آمار خودکشی در دنیا و افسردگی برای ژاپن است. چند سال پیش که آمار رسمی اعلام کردند تا دهه پیش ژاپن و سوئد مرفهترین کشورهای دنیا بودند حالا وضع همه دارد بهم میریزد ولی تا دهه پیش ژاپن و سوئد مرفهترین کشور دنیا بودند یعنی بالاترین ضریب امنیت اقتصادی، بیمه، تأمین اجتماعی، همه چیز داشتند ولی بالاترین آمار خودکشی و افسردگی برای همینها بود یعنی ببینید وقتی که ما کپیبرداران رسمی هستیم و از سبک زندگی تا تصدیق به این که ما عالم یا جاهل هستیم میدانیم یا نمیدانیم، میتوانیم یا نمیتوانیم همه اینها را دائم داریم از جای دیگری کُد میگیریم اولاً خودمان مبنا نداریم وقتی مبنا نداریم محک نداریم وقتی هدف نداری بر چه اساسی داری ارزیابی میکنی؟ آنها هدف داشتند غرب برای خودش مبنای مادی تعریف کرد ولی تعریف کرد، هدف تعریف کرد، روش ساخت، رسماً هم گفت دین و اخلاق و عدالت همه چرند است پیشرفت اقتصادی و مادی، قدرت و ثروت، آن هم به روش سرمایهداری هدف ماست. تراکم ثروت، تکاثر ثروت، یک درصد باید مسلط بشوند آن 99 درصد هم به برکت آن 1 درصد همانجا باشند کنار سفره بنشینند یک چیزی جلویشان بیندازند و مجموعاً جامعه رشد مادی خواهد داشت اگر بگذارید همان یک درصد هرطوری که دلشان میخواهد در داخل و در سطح جهان بخورند جنگها راه بیندازند جنایت راه بیندازند فساد و ربا حاکم کنند، ولی این 1 درصد اگر بارشان را بستند درست است که با بقیه خیلی فاصله خواهند داشت اما یک قطراتی هم از دست اینها میچکد و ته سفرهای هم برای بقیه میماند شما هم سیر میشوید! ولی اگر بخواهید حرف عدالت و زهد بزنید اصلاً جامعه پیشرفت نمیکند. ما عملاً از همین جا وارد بحث شدیم که سبک زندگی مربوط به تعریف زندگی، مبنای زندگی، هدف آن، و آن موجودی که داریم از زندگی آن سخن میگوییم آن کیست؟ سبک زندگی حیوان، یک وقت داریم راجع به سبک زندگی گوریل صحبت میکنیم خب متناسب با گوریل باید باشد شما از او که نمیتوانید توقع چیز دیگری داشته باشید هرچه برای گوریل مناسبتر است آن سبک زندگی بهتر میشود. یک وقت داریم راجع به سبک زندگی انسان سخن میگوییم. اگر موضوع و مخاطب انسان است انسانشناسی گام اول برای سبکشناسی در زندگی است. چون وقتی انسان را شناختیم و استعدادهای آن را شناختیم آن وقت میفهمیم که چه چیزهایی میتوانیم از او بخواهیم یا نخواهیم و چه تمهیداتی باید برای او آماده کنیم، چه چیزهایی لازم نیست کمکم باید و نباید در سبک زندگی، یا شاید و نشاید از تعریف خود زندگی و آن کسی که دارد زندگی میکند و راجع به زندگی او داریم داوری و قضاوت میکنیم از همانجا شروع میشود.
یک وقت انسان را یک موجودی میبینیم که فقط به تعبیری که در علم اقتصاد میشود حیوان اقتصادی است در علوم سیاسی هم تعریف میشود که انسان حیوان سیاسی است! حیوان اقتصادی یعنی حیوان سودطلب، حیوان شکمو، حیوان سیاسی هم یعنی حیوان قدرتطلب، خب این خلاصه تعریف انسان در مبادی علوم سیاسی و علوم اقتصادی رسمی آکادمیک غرب است فقط به بُعد مادی توجه میکند. البته بُعد مادی خیلی مهم است در تفکر اسلامی ماده را از معنا جدا نمیکنند و نباید کرد. نمیتوانیم بگوییم من معنویت تو را درست میکنم به شکم تو کاری ندارم. اصلاً این تربیت نمیشود. در خانواده میتوانید چنین کاری بکنید تا در سطح یک ملت این کار را بکنید؟ یعنی شما میتوانید به بچهتان بگویید که من به غذا و لباس و مدرسه تو هیچ کاری ندارم ولی میخواهم تو را تربیت کنم! او هم میگوید برو خودت را تربیت کن. همین تربیتی که در خانواده است، ما نمیتوانیم در خانه بی عدالتی باشد، دروغ بگوییم، خیانت بکنیم، سوء استفاده بکنیم، بیمسئولیتی نشان بدهیم بچهمان هم از نظر معنوی و اخلاقی رشد کند. اینهایی که میگویند تفکیک دین از سیاست، تفکیک اخلاق از اقتصاد، اول در خانواده خودشان امتحان کنند ببینند میشود؟ اصلاً سکولاریزم را از خانواده شروع کن ببین میشود در خانه اینطور بود یعنی تفکیک کنید بگویید من فقط به دنیای تو کار دارم یا فقط به آخرت تو کار دارم هر دوی اینها سکولاریزم میشود. نه میتوانی به بچهات بگویی من شکم تو را، غذا و امکانات زندگی را برایت فراهم میکنم به معنویت و اخلاق و شعور و ادب تو هیچ کاری ندارم من در این باب مسئولیت فرهنگی ندارم، تعریف دولت لائیک همین است مسئولیت فرهنگی ندارد مسئولیت اخلاقی در جامعه ندارد خب ببینیم در خانواده این کار میشود؟ الآن هر دو تیپ خانوادهها هستند خودمان هم گاهی همینطور هستیم افراط و تفریط. خانوادهای که فقط به مسائل مادی بچهاش میرسد یعنی تا بچه میآید گریه کند یک پولی به او میدهد یک وسیله جدیدی برایش میخرد چون پولدار است، آن کسی هم که پول ندارد دعوا میشود و غر میزنند و ناراحتی پیش میآید یا میرود رشوه میگیرد و دزدی میگیرد یا قیمت جنسهایش را بالا میبرد، حق یتیم میخورد، حق فقرا را میخورد حق کارگرش را میخورد که به این بدهد یا از آن طرف خانوادهای که اصلاً کاری ندارد این بچه چه مشکلاتی دارد چه حقوقی دارد؟ این بچه نیاز به تفریح دارد، نیاز به معلم دارد، نیاز به لباس دارد، نیاز به امکانات دارد و مدام مینشیند او را موعظه مذهبی میکند به نیازهای مادیاش کار ندارد بلکه مدام موعظهاش میکند. خب او هم به ریش تو میخندد. همه این روشها غلط است. سکولاریزم یعنی این دوتا روش. سبک زندگی اسلامی سکولاریزم نیست نه آن طرفی است نه این طرفی است ماده و معنا را از هم تفکیک نمیکند و در هر دو، هم حقوق تعریف میکند و هم تکلیف وظیفه و حقوق متقابل است بنابراین الگوی ما نه باید ژاپن باشد نه باید سومالی باشد مخاطب انسان است روبرویش حیوان است یک حیوانی است که جلوی آن علوفه ریختند خب همه چیز درست شد بعد که چی؟ یک طویله شیک ساختید. سبک زندگی که به ما گفتند اولیای خدا این است که گفتند نه طویله شیک بسازید نه خانه خراب! خانه یک جامعه انسانی و الهی است. مردم نیازهای مادیشان با نیازهای معنویشان جدا نیست و نباید از هم تفکیک بشود. بگذارید من یک نمونه بگویم. امام سجاد(ع) داشتند سفر میکردند کاروان حج بود یک آقایی با حُسن نیّت، آدم خوبی هم بود هر منزلی که رسیدند یک گوسفندی کشت همسفریهایش را میگفت سر سفره بیایند. الآن به هر کسی بگویید میگویید این قطعاً کار خیر است. به حاجی، مسافر، توی راه، هر منزل یکی دوتا گوسفند کشته و غذا داده، از این بالاتر؟ حالا ببینید امام سجاد(ع) به او چه میگویند؟ واقعاً اینها خیلی ظریف نگاه میکنند ماها در یک عوالم دیگری هستیم. سبک زندگی اسلامی این است امام سجاد(ع) ایشان را کنار میکشند بعد از این که دو – سه منزل از این غذاها میدهد کنار میکشند و میگویند من یک کار خصوصی با شما داشتم – جلوی جمع نه – بعد میگویند شما به هر منزلی که آمدیم گوسفندانی کشتید و به مردم، حجاج که گرسنه بودند خدمت کردید. گفت بله، امیدوارم خدای متعال قبول کند قصد من خدمت بود. فرمودند نیت شما خیر است اما توجه هم کردید که سایر همراهان شما قدرت ندارند در هر منزل گوسفند بکشند و ذبح کنند پول آن را ندارند و از یک طرف هم نمیتوانند غذا نخورند و اینها هر وعده سر سفره تو نشستند و خجالت کشیدند؟ این را هم حساب کردی؟ یعنی حرمت انسان، کرامت انسان. تو خدمت کردی ولی یک جوری کردی که اینها هر وعده سر غذا میآیند سرش را پایین بیندازد یک لقمه بخورد زود بلند شود برود! خجالتشان دادی، نباید خجالت بکشند. مثلاً شاید منظورشان این بود که گمنام بده. سر مجلس بنشینید بفرمایید قابلی نداره نوش جان بفرمایید! همین کار بس است. این بفرمایید از صدتا فحش بدتر است. حالا ببینید امام سجاد(ع) تا کجا را میبینند یعنی میگوید گاهی عمل خیر شما هم شیطانی است. میگوید همان عمل ظاهراً سالمتان هم خراب است! برای این که فرمودند هدف، فقط شکم انسانها نیست انسانها کرامت دارند عزت دارند باید مراقب عزت انسانها باشی. این خیلی رقابت تکاندهندهای است از این روایات زیاد داریم. فرمودند شما قصد خدمت داشتید اما متوجه نشدید که سایر همراهانتان قدرت ندارند در هر منزل گوسفندی ذبح کنند و آنها هم یک سهمی داشته باشند و مشارکت کنند از آن طرف نمیتوانند سر سفره غذا نخورند خجالت میکشند و احساس حقارت میکنند. تو یک فکری برای تحقیر اینها کردی یا فقط به فکر شکمشان را کردی؟ عکس آن هم هست که میفرماید در مسافرتی که خرج شما را یکی دیگر میدهد شرکت نکنید. چون رفتن به این مسافرت یعنی تحقیر شدن را پذیرفتی. میگوید میهمانی که دعوت نشدی نرو. شرعاً درست نیست برای این که تو آنجا تحقیر میشوی کسی تو را دعوت نکرده بلند میشوی به زور میروی. یعنی فرمودند مراقب حرمت و هم کرامت خودت باش و هم مراقب کرامت و حرمت دیگران. بنابراین اینهایی که به اسم بهزیستی و کمیته امداد و انفاق و خیریه یک کارهایی میکنند که انسانهایی که دو لقمه به آنها میرسد تحقیر بشوند خجالت بکشند آبرویشان برود اینها بدانند این پاداش نیست بلکه این کار حرام در اسلام است.
×××
اینجا دعوای مذهبی با غیر مذهبی نیست یک چیزی دقیقتر از اختلاف و تنازع فکری بین جبهه دینی با نگاه ایسمها به ایدئولوژیهای لائیک و غیر دینی است. این پیچیدهتر است. بنا بر دامن زدن به هیچ نوع اختلاف بین جامعهای یا دو دسته کردن شیعیان یا مسلمانان نیست. هر کاری که منجر به تفرقه، و اختلاف در درون مؤمنین بشود خیانت به جبهه دینی میشود ولی چرا امام(ره) تعبیر اسلام آمریکایی را به کار برد؟ و چرا تعبیر شیعه لندنی، چه تفسیر و رویکردی به دین و مذهب در داخل جامعه ما و همه جوامع دینی اینجا بطور خاص شیعی وجود دارد که با ظاهر مذهب به جنگ باطن مذهب میآید؟ یعنی مفاهیم، الفاظ مشترک است هر دو تفکر، هم شیعه علوی و اهل بیتی و هم شیعه انگلیسی به الفاظ و مفاهیمی مثل عاشورا، مهدویت، زیارت، عزاداری، مذهب، روحانیت، حوزه، هیئت معتقدند هر دو این الفاظ را به کار میبرند اما با دو جهتگیری. چون شما همه متعلق به نسلی هستید که اساساً انقلاب را ندیدید، رژیم شاه و قبل از انقلاب را اصلاً ندیدید فقط شنیدید. ممکن است وقتی تعبیر انقلاب اسلامی یا رهبری روحانیت و مرجعیت و امام به کار میرود در ذهنتان بیاید که گویی از آن سال 42 که امام نهضت را شروع کرد بعد سرکوب شد و دوباره در سال 56 و 57 قد علَم کرد و این بار روئید و بالا آمد و موانع را درهم شکست و رژیم را پایین کشید ممکن است در ذهنتان باشد که یک اجماعی بین همه روحانیون و همه مساجد و همه متدینین و مذهبیها بوده برای این که رژیم شاه رفتنی است اصلاً وظیفهای در برابر آن رژیم داریم، اصلاً اسرائیل نباید باشد و فلسطین باید باشد، آمریکا و انگلیس بر جهان اسلام و بر انگلیس نباید حاکم باشند، با ادبیات مذهبی، شعار استقلال و آزادی را میدادند خب این یک اشتباه است. شما باید بدانید که وقتی امام(ره) نهضت را شروع کرد چه در سال 42 و چه در سال 56 که دوباره این آتش از زیر خاکستر زبانه کشید و رژیم را مرکز قدرت آمریکا و انگلیس، غرب و صهیونیزم را در منطقه بلعید و سوخت و خاکستر کرد در هر دو مقطع یک بخش مهمی از جامعه مذهبی ما، هیئتهای ما، و حتی روحانیون ما نه سیاسی بودند، نه انقلابی بودند منتهی اینها دو تیپ بودند یک تیپ کسانی بودند که آگاهی و اطلاعات کافی نداشتند نه از دین و مذهب به همه ابعاد آن توجه داشتند و نه رژیم و شاه را درست میشناختند و به مسائل سیاسی وارد نبودند «اولئک کالانعام» حتی آنهایی که مدرک داشتند دانشگاههای ما هم همین وضع را داشت. اکثریت دانشجو و اساتید ما در زمان شاه، اصلاً سیاسی نبودند یک عده اقلیتی در دانشگاه سیاسی بودند در حوزهاش هم همینطور بوده، آن هم که بین دانشگاهیان و روشنفکران ما سیاسی بودند آنها هم همه یک دست نبودند. بعضیهایشان گرچه در خانوادههای مذهبی متولد شده بودند و بزرگ شده بودند اما طرز فکر دینی نداشتند اصلاً نمیشناختند با گرایشهای چپ، مارکسیستی، ناسیونالیستی، ملیگرا و انواع گرایشهای غیر دینی وارد مبارزه میشدند حتی بچههایی که مذهبی بودند و سیاسی بودند و مبارزه میکردند باز بخشیشان تبیین صحیح معرفتی، از دستگاه نظری اسلام و تشیّع انقلابی، اسلام اصیل نداشتند. در ذهنهایشان ترکیب میشد تلفیقی از مذهب و مارکسیزم، از مذهب با ناسیونالیزم، از مذهب با لیبرالیزم، و این مشکلات را داشتیم یعنی یک قشری را داشتیم و یک بخشی عظیمی آدمهای بیتفاوت، چه متدین و چه بیبدین، بیتفاوت و ناآگاه. اینها یک بخش مهمی از روحانیون ما و هیئتهای مذهبی ما بودند. در دانشگاه هم یک بخش مهمی از دانشجویان، چنانچه این بخش الآن هم در دانشگاه هستند گرچه تعدادشان کمتر شده ولی الآن هم هستند حالا به حسب شرایط آن موقع یکجور، شرایط این موقع یکجور. آن موقع دیسکو و شرابفروشی و خانههای فحشا همه جا در شهرها علنی بود میرفتند و به همدیگر پز هم میدادند که ما فلانجا رفتیم اگر کسی نمیرفت مسخرهاش میکردند. مثلاً ماه رمضان بود اگر کسی در دانشگاه روزه میگرفت مسخره میشد حتی بچه مسلمانهایی داشتیم که تعدادشان خیلی کم بود که روزه میگرفت ماه رمضان به دوستانش نمیگفت روزه هستم، به او سیگاری یا غذایی تعارف میکردند میگفت میل ندارم، نمیگفت روزه دارم! نمازهایشان را یواشکی میخواندند اگر گاهی نمازخوان پیدا میشد اینها یک اقلیتی بودند. سیاسیون کم بودند در دانشگاه کم بود حوزهاش هم کم بود. حالا عرض میکنم امام(ره) میگوید خطر اسلام آمریکایی در حوزه و دانشگاه، همچنان زنده است. شکل و شمایل و ادبیات آن عوض شده است. پس یک بخش آگاه نبودند یعنی نمیدانستند که یک بخش مهمی از مذهب، همین چیزهایی که به اسم امر به معروف و نهی از منکر، اقامه قسط، همه مفاهیم قرآنی و روایی، اینها یعنی انقلاب و مبارزه. امر به معروف و نهی از منکر، مخاطب آن رژیم شاه و صهیونیزم و آمریکا و سرمایهداری نبود موضوع امر به معروف یک دایره بسیار محدود و کوچک و شخصی، مثلاً مشروب کمتر بخورید کارهای بد نکنید اگر بشود نکنید بهتر است ولی اگر نمیشود بکنید! اینطوری امر به معروف و نهی از منکر میکردند. کاملاً شخصی و محدود، بدون هیچ هزینه. فرق امام با خیلیهای دیگر و انقلابیون این بود که میگفتند امر به معروف و نهی از منکر کنید. شاه و صهیونیزم را، آمریکا و انگلیسیها را، صاحبان قدرت و ثروت در جوامع مفلوک عقبمانده بدبخت جهان اسلام را که 200 سال است زیر شلاق و تازیانه استثمار داخلی و استعمار خارجی هستند چرا آنها را نهی از منکر نمیکنید و شما میدانید فضای جهان عوض شد. من یادم هست یک وقت در اروپا و آمریکا یک سفر رفته بودم موقع اذان که میشد حالا من نماز اول وقت خوان نبودیم ولی از لج اینها که در خارج بودند تا موقع اذان میشد با رفقا هرجا بودیم توی خیابان یا راهآهن به نماز میایستادیم آن زمان من یادم هست که هرکس رد میشد نگاه میکردند که اینها چه کسانی هستند دیوانه هستند کنار خیابان ایستادند دارند این کارها را میکنند؟ میایستادند نگاه میکردند عکس میگرفتند که این موجودات عجیب کنار خیابان چه میگویند؟! کنار راه آهن یک مرتبه خم و راست میشوند و روی زمین میافتند! ولی الآن اینقدر شرایط عوض شده که تمام دنیا میفهمد اینها چیست؟ آن زمان اول انقلاب و قبل از انقلاب ما یک بچه مذهبی اروپایی آمریکایی جرأت نمیکرد به مذهب تظاهر کند. الآن هزاران هزار دختر و پسر جوان دانشگاهی که در آمریکا و اروپا به دنیا آمدند پسره دومن ریش تا اینجا میگذارد یک داشداشه بلند هم میپوشد یک تسبیح نیم متری دست میگیرد توی خیابانهای نیویورک و لندن راه میرود و دوروبرش را نگاه میکند که یعنی ما این هستیم! دختران اروپایی که یک زمانی مدل و مانکن بودند برای تمام دختران دنیا که همه جا به اینها نگاه میکردند یک وقتی هم گفتم بدبخت بیچارهها نمیدانستند اینها با هزارتا قرص و بیچارگی و بدبختی اینجوری هیکلهایشان را نگه میدارند. یکی از اینها صحبت میکرد – یک جمله معترضه بگویم – یک برنامهای پخش کردند که یکی دوتا از این مانکنهای مشهور غربی که تمام دختران در چهار – پنجتا قاره آرزو میکردند که میشود ما هم قیافه و هیکلمان مثل این بشود؟ یا مردها بگویند میشود زن ما هم مثل این بشود؟! بعد میگفت با چندتا از اینها مصاحبه کردند. اولاً اغلبشان یا مجرد یا مطلقه بودند، یا مجرده یا مطلقه، اغلبشان میگفتند ما اصلاً مزه خانه و خانواده را نمیچشیم، میگفت این بدن و قیافه و کارهایی که میبینید همه جلوی صحنه است، ببینید پشت صحنه آن چه خبر است، باید چقدر دارو بخوریم، چقدر گرسنگی بکشیم و جراحی کنیم و... برای این که یک عروسکی برای جلوی دوربین درست کنند! بعد مثل یک زباله برو دنبال کارت! میگفت تاریخ مصرف ما یکی دو سال هست بعد یک چروکی توی صورتمان بیفتد و یک مشکلی برایمان پیش بیاید ما مثل یک زباله دنبال کارمان میرویم. حالا در همان فضای اروپا و آمریکا، یک مرتبه هزاران هزار دختر اروپایی و آمریکایی مسلمان محجبه شدند پوشیه میزنند که حکومت و دولت غربی قانون گذاشته که حجاب جرم و ممنوع است ما شما را میگیریم. همان کشورهایی که همجنسبازی را قانونی کردند یعنی با قانون از همجنسبازی و فساد دفاع میکنند حجاب را ممنوع میکنند برای این که دختران آنجا دارند گروه گروه باحجاب میشوند و تحت تأثیر همین فضای اسلام، اسلامگرایی و انقلاب در سی و چند سال پیش از ایران شروع شد و حالا بحث به ترکیه رفت و بعد به کل اروپا رفت و الآن همه جهان عوض شده است. حتی همین داعشیها و رهبرانشان فاسد هستند کاری ندارم ولی بسیاری از بدنهشان تحت تأثیر همین موج انقلاب اسلامی بودند تا حالا چندین هزار نفر از آمریکا و اروپا بلند شدند آمدند. دیدید که دختر و پسر جوانی که در اروپا و آمریکا متولد شده دانشگاه آنجا درس خوانده، آنجا بزرگ شده، خیلیهایشان در دوران نوجوانیشان دوست دختر و دوست پسر و مشروبخوری و خیلی کارها را کردند، یک مرتبه دختر پوشیه میاندازد و پسر هم تا اینجا ریش میگذارد میگوید برویم حکومت اسلامی و خلافت اسلامی درست کنیم. حالا این که چه کسی دارد کلاه آنها را برمیدارد من کاری ندارم که به جای این که بروی علیه آمریکا و اسرائیل و اشغالگران و کفر عملیات کنی میآیی مسلمانکشی میکنی اینها بازی خوردند!
هشتگهای موضوعی