شبکه افق - 17 فروردین 1402

پرسش و پاسخ (14)

۱. چگونه ذهنهای نامنظم، درون قرآن و حدیث، نظام فکری نمی‌بینند؟ ۲. آیا حب علی ع و اهلبیت ع، بعنوان علامت تشیع، کافیست؟ ۳. تشیع انحرافی ، چگونه ظلم و کفر را توجیه و تثبیت می‌کند؟ ۴. سکولاریزم در حوزه، چه بلایی بر سر فقه و کلام و... آورده و چرا برخی بزرگان حوزه هم تعریف درستی از آن ندارند؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم

به ذهن من آمد که تفکیک موردها از هم شروع خطاست. خب دوتا مناسبت طلبگی است، سالگرد امام حسن(ع) دوتا موضوع. خودمان داریم با این تقسیمات حوزه را ناکارآمد می‌کنیم یعنی به ناکارآمدی نسبی در حوزه مباحث فقه سیاسی اجتماعی، فقه تمدن‌ساز، فقه حکومت‌ساز دامن می‌زنیم، اهل بیتی داریم که برای ما جزو مقدسین هستند و جالب است که تنها مذهبی در تنها دینی که تمام رهبران آن شهید شدند شیعه است. هیچ مذهب دیگر اسلام این‌طور نیست هیچ دینی از ادیان ابراهیمی این‌طور نیست هیچ دین و مذهبی در دنیا این‌طور نیست که همه رهبرانش به شهادت رسیدند و آخرین پیشوا هم که مأموریت برای یک انقلاب جهانی دارد او هم در غیبت است. و تاریخ در انتظار اوست. اصلاً خود همین معنادار است. به نظرم آمد از همین جا خطایابی را شروع کنیم و در منطق درس و بحث‌های خودمان. این خطای اول. در یک سطحی از آن خیانت است که دشمنان این پروژه را پیش بردند و در کَت ما کردند. در یک سطح عمده‌تر آن خطاست. موضوع پروژه ما انسان است ماهو انسان، راجع به مؤمن و کافرش تعریف دارد.

ما جداگانه بحث کنیم راجع به امام حسن(ع) مظلوم بودند، ‌آیه و احادیث‌مان را جدا جدا بخوانیم و فقه و اصول‌مان و تفسیر و فلسفه و عرفان و کلام‌مان را هم باز جدا. تقسیم می‌کنیم یک بخش عاطفی، یک بخش بحث‌های کلاسیک و یک بخش هم واقعیت‌های زندگی و اجتماع. ما سه کاره‌ایم! خود این تفکیک، و تضلیع که آن ضلع ربطی به آن ندارد و آن این است و این آن است، این خودش شروع انحراف است. این چیزی است که بعد از پیامبر(ص) همین کار را با اهل بیت(ع) کردند. شما می‌دانید آن تعبیری که پیامبر اکرم(ص) فرمودند «والا من والاه و عاد من عاداه» خب این در منابع برادران دیگر مسلمان هست منتهی طور دیگری تفسیر شد. تفسیر این شده که ایشان گفتند علی را دوست داشته باشید. مگر ما گفتیم که دوستش نداشته باشید! حب علی را حتماً قبول داریم روشن است اصلاً در روایت اهل سنت داریم که اگر کسی بغض علی را داشته باشد کافر است. بغض اهل بیت را داشته باشد کافر است. بحث حبّ که همان موقع هم بود. این شیعه لندنی و اسلام آمریکایی در حوزه و خارج از حوزه، که می‌گوییم سکولاریزم حوزوی، یعنی همین. یعنی مقدسات به جای خود، زندگی و علم و فکر و دنیای ما به جای خود، جداگانه، ولی هر دویش جدا جدا محترم است. سکولاریزم همین است. سکولاریزم به معنی دشمنی با اسلام و دین و اهل بیت نیست. می‌گویند محترم هستند به شرطی که دخالت نکنند. خب ما هم همین کار را کردیم. آن‌ها نظراً صریح می‌گویند ما می‌کنیم. آن‌ها می‌گویند ما نمی‌گوییم ولی همان کار را می‌کنیم! یعنی نوبت به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) که می‌رسد مثل این که قصه می‌گویند خاطره تعریف می‌کنند که بعد بگویند آن‌ها آدم‌های خوبی بودند! مظلوم هم بودند ما هم دوست‌شان داریم! بعد فکر می‌کنیم این تشیع است. این‌ها را غیر شیعه هم قبول دارد. شما در منابع اهل سنت بروید همه این نکته‌ها هست. راجع به تک تک اهل بیت(ع) دارند که این‌ها اسوه تقوا بودند، اسوه فضیلت بودند، این‌ها اهل جود و کرم بودند، این‌ها عابد و زاهد بودند، این‌ها عالم بودند و ما دوست‌شان داریم. تا این‌جا که شیعه لندنی فرقی با بقیه ندارد. پس تشیّع کجاست؟ تشیّع دقیقاً آن لحظه‌ای است که این دو – سه‌تا را که از هم جدا کردید دوباره بهم گره بزنید. یک کاسه! یعنی اگر دارید از امام حسن(ع) بحث می‌کنید مسئله را شخصی نکنید تمام! مسئله شخصی و تمام نشود. مسئله امامت است، مسئله اقتداست، ولایت است. ولایت به معنی محبت را همه مسلمین قبول دارند. ولایت به معنی محبت علامت شیعه نیست. آن را همه مسلمین قبول دارند حتی من به شما بگویم همین تکفیری‌ها و وهابی‌ها. اولاً همه این‌ها را با هم قاطی می‌کنند اولاً فکر می‌کنند همه تکفیری‌ها وهابی‌اند و همه‌شان هم ناصبی هستند. نه، اینها از هم جدا هستند. وهابی‌هایی داریم که تکفیری نیستند خودش منحرف است ولی بقیه را تکفیر نمی‌کند. تکفیری‌هایی داریم که بقیه را تکفیر می‌کنند اما دشمنان اهل بیت نیستند ناصبی نیستند. همین رئیس داعش یک اعلامیه داده بود و نسب خودش را به اهل بیت(ع) رسانده بود! گفته بود من خودم سیدم و اولاد اهل بیت هستم! نسب‌نامه‌اش را به امام هادی(ع) رسانده بود منتهی از طریق جعفر کذّاب! کذابش را که آن‌ها قبول ندارند گفته بود از طریق چی و چی جعفربن‌فلان... همین ابوبکر بغدادی گفته بود من پسر علی و فاطمه هستم. تکفیری وهابی، اما می‌گفت من سیدم، فرزند اهل بیت هستم، شیعه منحرف است! این‌ها رافضی هستند حساب شیعه از اهل بیت(ع) جداست و الا داعش هم می‌گوید ما محب اهل بیت هستیم حتی گفتند حرم‌ها را خراب می‌کنیم ادعایشان این بود که اهل بیت این کارها را قبول ندارند. روایت در این باب شکسته بسته یک چیزهایی نقل می‌کنند تحریف می‌کنند. حتی اعلام کردند ما این مسجدالحرام و خانه کعبه همه را خراب می‌کنیم چون آن‌ها سنگ است اغلب مسلمین بت‌پرست هستند و رو به کعبه طوری سجده می‌کنند که بت‌پرست‌ها رو به بت! چه فرقی می‌کند؟ آن‌ها هم می‌گویند این بت‌ها مظهر خدا و خدایان است نه این که به خود این چوب‌ها و سنگ‌ها. بت‌پرست‌ها که نمی‌گفتند این سنگ‌ها و چوب‌ها ما را خلق کردند. می‌گویند این‌ها نماد و سمبل آن خدایان هستند. خدایان هم همه زیر دست خدای اصلی هستند. الآن هم چند میلیارد بت‌پرست‌ عین بت‌پرستان زمان پیامبر(ص) داریم از هند شرق آسیا بگیرید تا آفریقا. همین الآن هستند دقیقاً همان حرف‌ها. خیلی هم معنوی‌اند مشرک هم هستند می‌گویند خدا این‌قدر خوب است که یکی‌اش کم است چیز به این خوبی برای چی یکی؟ حتی توی هند یکی از این مرتاض‌هایشان که دنده‌هایش بیرون زده بود 40 ساله بود و مدام در ریاضت و روزه بود با او بحث می‌کردم داشت ما را هدایت می‌کرد. نایب‌الزیاره شما به بتخانه‌های هند رفته بودم نذر، صدقه، گریه، به انواع خدایان. مجسمه میمون بگیر تا مار، تا زَکَر که یک فرقه عظیم است می‌گویند کل زندگی از این است این نماد خداست. لذا ما به این‌ها که اصالت نمی‌دهیم همه آیات الهی هستند ولی کم‌کم به همین آیات این‌ها سجده می‌کنند و آن اصل کاری یادشان می‌رود. او می‌گوید اگر خورشید نبود حیات نبود، خورشید تجلی حیات است. این‌ها یک حرف‌های درستی قاطی‌اش می‌کنند خرابش می‌کنند. مثلاً در منابع شما دارید که جبرئیل فرشته علم و آگاهی است. عزرائیل فرشته مرگ است. و.... این‌ها همین‌ها را می‌گویند خدای جنگ، خدای صلح، خدای عشق، خدای علم، یعنی به خدا تبدیل می‌شود بعد یک مرتبه خدایان می‌شود و برای این‌ها اصالت قائل می‌شوند بعد با ریاضت که می‌کشند با اجنّه هم ارتباط دارند و یک قدرت‌های فوق عادی هم با ریاضت پیدا می‌کنند طرف 20 سال است آن‌جا نشسته و می‌گوید فقط روزی این‌قدر ته استکان آب یا شیر می‌خورد! 20 سال است! خب این ریاضت ولو غلط، قدرت روحی می‌آورد. نمی‌گویم فلاح می‌آورد ولی قدرت می‌آورد. – حالا بحث‌مان منحرف نشود – می‌خواهم بگویم یک مقدار راجع به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برایش گفتم می‌گفت محمد و علی هم جزو خدایان هستند. این‌ها هرچه که مقدس باشد و یک کمی خوب باشد جزو خدایان می‌شود. هرچه که به حال بشر مفید باشد می‌گویند این‌ها هم خدایان هستند. خب به این معنا، آن‌ها هم حبّ اولیاء را دارند.

بحث ما سر شناخت و اطاعت است. بحث امام و مأموم و اقتدا است. الآن مسائل امام حسن(ع) را جدا جدا بحث می‌کنند که بگویند ایشان مظلوم بوده، بعد خیال می‌کنند آن شرایط یک شرایطی بوده که مخصوص همان دوران بوده، مسئله شخصی بوده تمام شده است. اصلاً قرآن و روایات را اغلب ماها به عنوان یک سند تاریخی داریم می‌خوانیم نه به عنوان نسخه راهنما همین الآن. می‌گوییم بله یک اتفاقی افتاده این‌جا یک آیه نازل شده، این را گفتند ایشان هم این را گفته ببینید چقدر مظلوم بوده. بعد اگر بروید گزارشات آن طرف را هم ببینید خودتان را جای مریدان معاویه بگذارید می‌بینید عجب، همه چیز عوض شد! یعنی الآن نُطق‌های سیدالشهداء(ع) در مسیر کربلا را ماها می‌دانیم، نُطق‌های یزید را نمی‌دانیم. چقدر مظلوم‌نمایانه می‌گوییم چرا می‌آیی مردم را به جان هم می‌اندازی؟ چرا فتنه راه می‌اندازی؟ قرآن مگر نمی‌گوید که فتنه از قتل بدتر است؟! چرا مسلمین را به جان هم می‌اندازید؟! خب یک زمانی حکومت دست شماها بود، دست پدرت بود حالا نیست! معاویه نامه‌هایی به امیرالمؤمنین(ع) دارد که حضرت امیر(ع) را به این دعوت می‌کند که این‌قدر حرص دنیا را نزن تقوا داشته باش! نامه‌های معاویه به علی. «اتق الله یا علی» به چه داری دل می‌بندی به دنیا؟! سیر نمی‌شوی؟ نبوت در شما بود حکومت هم باید در شما باشد؟ هم حکومت را می‌خواهی هم آن را می‌خواهی، هم خدا می‌خواهی، هم خرما می‌خواهی، بس‌تان نیست؟ با خلفای قبلی ور رفتی برای این که قدرت به تو نرسید. این‌طور که برای من و شما مسلّم است که علی حق است و معاویه باطل است، این همیشه حرف‌های خوب می‌زده آن‌ها حرف‌های بد می‌زدند! اگر مبنا نداشته باشید ممکن است بگوییم معلوم نیست چی به چی هست. وقتی مبنا دست‌مان نیست. همان زمان همین اتفاق افتاد. شما ببینید بعضی از بزرگان گفتند ما بی‌طرف هستیم. سعدبن‌ابی‌وقاص فاتح ایران، بزرگترین ارتش است که جهان را شکست داده، این از آدم‌های بی‌طرف بود می‌گفت من اصلاً کاری به این کارها ندارم! سیاست‌بازی و کارهای جناحی بس است مگر ما چقدر دیگر در دنیا هستیم؟ این دعواها سر سیاست و قدرت بس است. چند سال آخر گفت من فقط عبادت می‌روم بعد برای این که بتواند عبادت کند چندتا کاخ و خانه‌های اشرافی هم ساخت و چند ده‌تا و چند کنیز خوشگل هم بود که... چون این‌ها لازم است که مقدمه بشود قدرت برای نمازشب پیدا کند. دنیا و آخرت باید با هم باشد. این‌طوری بودند. این‌ها کم‌کم عوض می‌شدند شما این طلحه و زبیر را که این‌قدر پیش شیعه بدنام شدند شما می‌دانید این‌ها جزو بهترین اصحاب پیامبر(ص) علی و فاطمه بودند؟ سر قضیه سقیفه بعد از پیامبر(ص) طلحه و زبیر محکم‌ترین آدم‌ها کنار علی بودند علیه جریان سقیفه. اصلاً زبیر شمشیر کشید. زبیر گفت وظیفه علی می‌گوید سکوت است وظیفه من می‌گوید سکوت نیست من اجازه نمی‌دهم به علی و فاطمه جسارت بشود. زبیر شمشیر کشید و گفت این‌جا دم خانه علی و فاطمه می‌ایستم هرکس جلو بیاید او را می‌زنم تا شهید بشوم یعنی وقتی که خیلی‌ها علی و فاطمه را تنها گذاشتند طلحه و زبیر تا آخر کنار علی و فاطمه بودند. این تاریخ خیلی پیچیده است شما خیال می‌کنید این آیات و احادیث در خلأ آمده است! هر کدام از این آیات و روایات و سیره هر کدام از اهل بیت(ع) وسط هزارتا ماجرا بوده است. مثل همین الآن. بعضی‌ها فکر می‌کنند آن زمان یک جور دیگری بوده، نه همان موقع هم مثل الآن بوده است. یعنی الآن شما نگاه کنید همان تهدیدها و همان فرصت‌ها همان آفت‌ها، همان‌ها عیناً همین‌ها هست من نمی‌خواهم الآن مصداق‌های پیچیده به این‌ها بدهیم بحث آن را ندارم، می‌خواهم بگویم آن‌ها زنده هستند. شما به عنوان یک موجود زنده نگاه کنید.

حوزه علمیه کارآمد، حوزه‌ای است که بفهمد کتاب و سنت کارآمد هستند، یادبود گذشته نیستند بلکه پرچم امروز هستند. آن‌ها را که می‌خوانی باید بتوانیم وضعیت الآن تکلیف‌مان را بشناسیم، دشمن‌شناسی کنیم، آسیب‌شناسی کنیم، آفت‌شناسی کنیم، خوداصلاحی کنیم، و الا ما نه مأموم هستیم نه شیعه هستیم محبّ هستیم. حبّ هم که خیلی هزینه ندارد تشیّع است که هزینه دارد. باید از جان و مال و آبرو و آسایش‌مان باید بگذریم. می‌گوییم آقا چه کار می‌کنی؟ می‌گوید عرق‌‌مان را می‌خوریم،‌ ربایمان هم را که می‌گیریم، الحمدلله حبّ اهل بیت هم که داریم. این‌جا کباب، آنجا کباب، الحمدلله دنیا و آخرت. این‌جا هم خوب است آن‌جا هم خوب است. امام(ره) یک جا می‌گوید بعضی از این اشخاص مثل حیوانات می‌خورند و نمازشب می‌خوانند. – می‌گوید مثل حیوانات – فکر کردم می‌خواهد بگوید مثل حیوانات فقط می‌خورند! ولی گفت یک عده هستند عین حیوانات می‌خورند بعد هم فقط نمازشب و مسجد می‌روند! این‌جا کباب، آن‌جا هم کباب! یعنی این‌جا دارد حالش را می‌کند و از حالا هم دارد حوری‌های آن‌جا را هم آماده می‌کند! یک اگر بشود غسل هر دویش هم یک جا انجام بشود. حوری‌های این‌جا و آن‌جا، شراب این‌جا و آن‌جا! این‌جا امنیت، آن‌جا امنیت. خدایا اسئلک العافیه! عافیت خوب است ولی عافیت‌پرستی بد است. کل اهل بیت ما از خدا عافیت خواستند ولی هیچ کدام عافیت نداشتند. عافیت‌پرستی یعنی آسایش و آرامش و زندگی نداشتند. ائمه ما در میانسالی و جوانی و حتی نوجوانی شهید شدند. آخری‌اش هم که این‌جا جای ماندن نیست اگر بماند ریشه کل خط انبیاء برای همیشه زده می‌شود. شیطان مطلقا بر عالم بشری حاکم می‌شود. حوزه کارآمد اتفاقاً با همین الآن که بحث امام حسن مجتبی(ع) هست باید تکلیفش را با این روشن کند تا کارآمد بشود. باید یک جور دیگری قرآن و حدیث را بخوانیم، یک بار دیگر باید از این زاویه به سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نگاه کنیم که این‌ها تنها محبوب ما نیستند بلکه ما امام ما هم هستند. از آن‌ها یاد بگیریم که الان چه کار کنیم؟ ما یا در موقعیت امیرالمؤمنین(ع) هستیم یا در موقعیت امام حسن(ع) هستیم یا در موقعیت سیدالشهداء(ع) هستیم یا در موقعیت امام سجاد(ع) هستیم اتفاقاً این دو و نیم قرن، انواع و اقسام موقعیت‌ها پیش آمد از موقعیت موسی‌بن‌جعفر(ع) از این زندان به آن شکنجه‌گاه تا آن تبعیدگاه تا موقعیت پسر ایشان امام رضا(ع) که شد نفر دوم حکومت ولو بطور صوری، اصلاً اهل بیت یک صحنه نمایشی را خداوند به دست این‌ها اجرا کرد که ما اصلاً بهانه‌ای نداریم. می‌گوید کدام‌تان موقعیت‌تان سخت‌تر از سیدالشهداء(ع) و سخت‌تر از مخصوصاً امام سجاد(ع) بعد از کربلاست؟ کدام جامعه یک وقت شرایط به بدی زمان موسی‌بن‌جعفر(ع) است. چه زمانی شرایط به خوبی زمان امیرالمؤمنین(ع) که حالا ببینید خوب آن چقدر مصیبت دارد یا حضرت رضا(ع) که دو سال بیشتر تحمل نکردند و ایشان را شهید کردند و کشتند چه زمانی اوضاع به آن خوبی است و چه زمانی به آن بدی است؟ شما بالاخره در این طیف هستید، شما هر وقت و هر جا هستید شبیه به یکی از اهل بیت(ع) هستید. یاد بگیرید در هر موقعیت در ضرّاء و سرّاء در پیروزی و شکست، در حاکمیت و یا محکومیت، چگونه می‌شود در همه حال می‌شود شیعه بود و مسلمانانه و قرآنی عمل کرد؟ در حکومت باشید چطور؟ ضد حکومت باشید چطور؟ در زندان باشید چطور؟ در کاخ ابرقدرت جهان کنار مأمون باشید چطور؟ اصلاً‌ این حجت را بر ما تمام کردند. بعضی‌ها ذهن‌شان انسجام ندارد می‌گوید ما نظام سیاسی اسلام را نمی‌دانیم چیست، نظام اقتصادی، نظام اخلاقی، نظام خانواده، نظام تعلیم و تربیت، نظام چیست؟ ما یکسری احکام داریم! یکسری آیات و احادیث است که از هر کدام استنباط جدا جدا داریم. این خیالش در آیات و روایات باید بگویند 6تا آیات و روایت است این‌جا را هم ببینید این‌جا نظام است. دنبال کلمه نظام یا یک حجمی به نام نظام‌بندی می‌گردد. عقل بعضی‌ها نمی‌گردد که نظام محسوس نیست نظام معقول است، نظام باید این‌جا باشد نه آن‌جا. شما ذهن‌تان نامنظم است. اصلاً مبدأ و غایتی در ذهن‌تان نیست فکر کردید یک سمساری است 6 هزار و خورده‌ای آیه در آن هست و چند ده هزار هم حدیث است. برویم توی سمساری همین‌طوری ریختند هر کدام را می‌خواهی بردار و یک چیزی بگو. نمی‌فهمی کل این‌ها یک کتاب است کل ائمه در موقعیت‌های مختلف یک نفر هستند، همین تعبیر انسان 250 ساله تعبیر قشنگی است. یک نفر در 12 موقعیت است هیچ کدام شبیه آن یکی دیگر نیست. اما همه‌شان رو به یک هدف هستند فقه ما باید این را بفهمد اصول فقه ما باید روش استنباط این معیارهای ولایت را بتوانیم دربیاوریم. تفسیر ما باید این‌طوری نظام‌مند قران را بفهمیم، حدیث را این طوری روی هم بریز، معلوم است سندی که محتوای آن درست است هزارتا حرف توی آن هست اما مثل سمساری است ه شما بروید یک جنس خوبی پیدا کنید تفاوت سمساری با یک فروشگاه چیست؟ فروشگاه هر چیزی معلوم است که کارش چیست کارآمدی آن چیست کجاست؟ ارزش و قیمت آن چقدر است؟ مگر احکام و آیات و روایات مگر اهمیت‌شان به یک اندازه است؟ نه آقا این هندسه است اهم و مهم داریم، اصل و فرع داریم. حالا بحث ناسخ و منسوخ و مطلق و مقید به کنار، مگر همه واجبات به یک اندازه واجب هستند مگر همه حرام‌ها به یک اندازه حرام هستند که یا واجب یا حرام؟ نه این‌طور نیست. جواب سلام واجب است دفاع از دین خدا هم واجب است این دوتا به یک اندازه واجب است؟ مگر همه حرام‌ها به یک اندازه حرام هستند؟ از کجا می فهمی که چه حرام‌تر است و چه واجب‌تر است؟ اهم و مهم را چطوری می‌فهمی؟ بدون اشراف بر کتاب و سنت، و بدون این که... این یک مهندسی است هدف اصلی چیست؟ هدف فرعی چیست؟ چه چیزی وسیله است؟ کدام وسیله‌ها مقدم هستند و کدام نیستند؟ اصلاً شما فکر می‌کنیم تزاحم یک مورد خاص در یک جای خاص است. نه، کل قرآن و سنت در مقام اجرا در اغلبش تزاحم پیش می‌آید. شما هیچ جا بیرون در زندگی واقعی، دعوای سیاه و سفید پیدا نمی‌کنید که یک طرف صددرصد مدام حرف مفت و باطل بگوید یک طرف صددرصد حرف حق بزند! اصلاً این‌طور نیست. چرا می‌گویند «إنّ العلماء ورثة الأنبیاء» مگر انبیاء چه چیزی برای علما ارث گذشتند؟ انبیاء معارف گذاشتند، روح جهادی و فداکاری گذاشتند و یک مقدار سنگ و فحشی که باید بخوری! همه انبیاء هم خوردند. قرآن می‌گوید یک نفر از انبیاء نیامدند الا «کانوا به یستهزئون»، ارث و میراث انبیاء برای علما و برای ما طلبه‌ها همین استهزاء است مسخره‌ات می‌کنند باید بکنند اصلاً اگر مسخره‌تان نکنند معلوم می‌شود که مسیر انبیاء را نمی‌روی. منتهی کدام استهزاء؟ یک استهزاء بخاطر سبک مغزی من است، یک وقت یک استهزاء می‌کنم برای این که من نمی‌فهمم چه باید بگویم، آن که نه. اما استهزایی که اگر من حق را بگویم و درست بگویم و بعد مسخره‌ام کنند معلوم می‌شود که داری مسیر انبیاء را می‌رویم. نه این که کارهای مسخره بکنیم مسخره‌مان بکنند بعد بگوییم پس معلوم شد که من دارم راه انبیاء را می‌رویم. مردم دو گروه را مسخره می‌کنند یکی خُل‌ها را و یکی هم انبیاء را. خُل‌ها را برای خُلی‌شان. خُل‌ها را برای این که مادون عقل هستند انبیاء هم برای این که مافوق عقل عادی حرف می‌زنند. خُل‌ها و مجانین را مسخره می‌کنند برای این که مادون محاسبه معیشتی عادی حرف می‌زنند انبیاء را چرا مسخره می‌کنند برای این که مافوق چرتکه‌اندازی صرفاً معنوی حرف می‌زنند طرف به پیامبر می‌گوید تو که محترم بودی چرا خودت و ما را به زحمت می‌اندازی؟ به پیامبر(ص) قبل از بعثت‌شان در جوانی‌شان به او محمد امین می‌گفتند قبل از اسلام، قبل از نبوت، مشرکین، همه به ایشان امین می‌گفتند یعنی ما تو را به عنوان یک شخصیت اخلاقی، قابل اعتماد یک انسان شریف، که همه قبولش دارند ما قبولت داریم. قضیه حجرالاسود که نقل می‌کنند که مشرکین قبایل دعوا می‌کردند که چه کسی سنگ مقدس را سر جایش بگذارد این قبیله، آن قبیله، بعد چه کار کردند؟ پیامبر اکرم یک جوانی بودند گفتند همه ما این را قبول داریم. قبایل مشرک همه گفتند ما این جوان را قبول داریم این آدم هم عاقل است هم منصف است و هرچه می‌گوید درست حرف می‌زند. اینها قبل از بعثت است بعد گفتند ما که همه تو را قبول داشتیم برای چه با خدایان ما درمی‌افتی؟ همه را با خودت دشمن کردی، قدرت می‌خواهی تو که بطور طبیعی می‌توانستی، الان هم بیا یکی از سران ما باش. ثروت می‌خواهی، می‌خواهی جزو اشراف باشی تو استعداد هم داری خیلی تیزهوش و زرنگ هستی، به قول امروزی‌ها کاریزما هم داری و نفوذ داری،‌ خیلی‌ها دوستت دارند می‌توانی باشی. خوشگل‌ترین دختران قریش یا هر کجا که بخواهی ما برایت می‌آوریم. بهترین دخترها. نه خودت را اذیت کن نه ما را. خد! توحید! اخلاق! این بازی‌ها را ول کن! خورشید را همین الآن در دست راستم بگذارید و ماه را در دست چپم، از این بالاتر می‌خواهید بکنید؟ به خودش سوگند دست از این حرف‌ها برنمی‌دارم. من آمدم بشر را نجات بدهم. من یک فرصت محدودی در این عالم هستم بعد از من هم دیگر پیامبری نخواهد آمد باید همه حرف‌های گفتنی گفته شود باید تا ابد به انسان‌ها نشان بدهم که چطوری می‌توانیم همه بن‌بست‌ها را بشکنیم؟ این پیغام خدا برای ما می‌شود. این می‌شود پیامبر.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha