پرسش و پاسخ (10)
قسمت اول: ۱. چگونه "شادی کاذب" را از "شادی راستین"، تشخیص دهیم و چرا "زندگی شاد" بدون معنویت توحیدی، منطق قابل دفاعی ندارد؟ ۲. چرا "طبیعت و طبیعیات" نیز در منطق اسلامی، تفسیر توحیدی دارند؟ و مرز "ایمان به غیب" با ایمان به "خرافات شرک آمیز" کجاست؟ ۳. چرا اسلام، آبادکردن زمین، پاکیزه نگهداشتن هوا و آب، استحصال درست از خاک و منابع طبیعی و... را به "فلسفه خلقت" گره زده است؟ و حفظ محیط زیست را تکلیف دینی می داند ؟ قسمت دوم: ۴. چرا جشن های ملی و اعیاد سنتی باید فلسفهای قابل دفاع داشته باشند؟ ۵. چگونه فرهنگ مادی، حتی اعیاد دینی و معنوی را تبدیل به مناسبات فساد و لهوولعب و غفلت اجتماعی کرده است؟ ۶. عید نوروز و سیزده بدر و چهارشنبه سوری و... چه بود و چه شد؟ ۷. فرهنگ سرمایه داری غرب، از کریسمس و هالووین و ولنتاین چه چیز ساخته و چگونه اخلاق و معنویت و همه اعیاد مذهبی را سکولاریزه و تبدیل به ضد کرد؟
بسمالله الرحمن الرحیم
این که وقتی وحی میآمد شاد میشدند چون وحی و قرآن پیامآور شادی حقیقی است برای این که این هدایت از اموالی که کفار به شکل حلال و حرام یا مسلماننماهایی که به سبک کفار زندگی میکنند شاد میشوند با این که پول بیشتر و عیاشی بیشتر میکند درست و نادرست و ظلم و عدل، و مشروع و نامشروع را دیگر کاری ندارد اینها از آنها شادتر هستند اینها با غم و شادیهای حقیر سر میکنند و بعد هم که هیچ کدام اینها را با خودشان نمیبرند همه چیز را در دنیا میگذارند حتی این بدن را هم اینجا میگذاریم و میرویم ولی آنهایی که وحی میآید و شاد میشوند برای این که میدانند یک سوغاتی برایشان آمده، یک هدیهای که تا ابد و ابدیت با آنها هست. این خیلی مهم است. پیامبر(ص) میفرمودند که: «مَن هَداهُ اللهُ للاسلامِ، خداوند دست هرکس را در دست اسلام بگذارد، و علَّمهُ القُرآن، و علم و آگاهی وحیانی را به او بیاموزاند، ثُمَّ شَکَا الفَاقهَ، بعد این بیاید از گرفتاری و بیچارگی بنالد و فکر کند که بیچاره است، کتبَ اللهُ الفقرَ بینَ عینیهِ الی یومٍ یَلقاهُِ» خداوند فقر را تا قیامت وسط دو چشم تو خواهد کاشت! تا آخر بیچاره و محتاج باشی. وقتی که این وحی آمده تو دنیا و ابدیتت را میتوانی تأمین کنی. به تو سرفصلها و سرخطها را داده است تو با هیچ مذهب و مکتب و ایدئولوژی دیگری نمیتوانی به این رشد برسی. با هیچ سبک زندگی دیگری نمیشود با انواع جهلها و تردیدها و اختلاف. این غذای بزرگ روحی، هدیه بزرگ معنوی، عقلانی برای رشد انسان است. پس به این اصل توجه داشته باشید.
مسئله دیگری که میخواهم به آن توجه کنم نگاه به طبیعت است. در نگاه اسلامی آفرینش و طبیعت تجلّی خداوند است، سراسر آیات الهی است همه اینها انگشت اشاره به سوی اوست، قرآن کریم هرجا از طبیعت، حیوانات، گیاهان، آسمانها، کرات، از زمین، ابر، باران، باد، درخت، از هر حیوان و گیاه و محیط زیستی صحبت میکند همه اینها را به آن بُعد آیه و نشانه بودن مطرح میفرماید که هم دقت تجربی در آن بکنید علم حسی، علوم طبیعی، مشاهده و هم در عین حال برای همه اینها بُعد ماوراءالطبیعی و این طبیعت را الهی ببینید و فاعل باشد و اینها به آن ماوراء طبیعت تکیه داده است. بله حتماً فرشتگانی از طرف خداوند موکّل و گماشته هستند و بر آب و باد و باران و برف و زمین و آسمان و همه چیز. همه چیز تحت ربوبیت الهی است و بسیاری هم از طریق فرشتگان الهی است. اما خرافات و یک چیزهایی را تخیل کردن و ادعا کردن که قابل اثبات بلکه قابل فهم نیست و تناقض در آن هست و به وضوح از خرافات است یا شرکآمیز نگاه کردن به عوامل طبیعی و قوای طبیعی یا قوای غیر طبیعی و فراطبیعی اینها آن جاهایی است که مشکل پیدا میکند. بله قرآن کریم میفرماید که این محیط زیست را خداوند برای شما و مناسب برای شما و شما را مناسب با او آفرید و در این چند ده سالی که در عالم طبیعت و در این دنیا هستید و بعد وارد عوالم دیگری میشود. «اَلَذی جَعَلَ لَکُم الاَرضَ مَهداً...» (طه/ 53)؛ خداوند این زمین را مثل یک گهواره و یک آرامشگاهی زیر پای شما قرار داد در حالی که با یک سرعت سرسامآور دارد هم دور خودش میچرخد و هم در مدار دارد حرکت میکند و بعد میفرماید که برای شما در این سُبُل و انواع و اقسام راهها را پدید آورد که نقل و انتقالات و ارتباطات بتوانید در این عالم خاک، آبها و خاکها حرکت کنید. زیر زمین، حتی خداوند آسمانها و زمین را مسخّر شما کرد که نفوذ کردید هرجا میتوانید نفوذ کنید «فانفذوا» بروید، میتوانی این توان را به شما دادم. به آسمانها و عمق زمین و اقیانوسها بروید. بعد یک جا میفرماید «أنشأکم من الارض» خداوند این جسم و بدن شما و بُعد مادی شما را از زمین از جنس خاک آفرید. همین عناصری که در خاک است در بدن شماست بعد از این که حیات را از این گرفتیم بدن شما به خاک تبدیل میشود شما از خاک آفریده شدید. مواد و عناصر اصلی بدنتان از خاک است. «هُوَ أَنْشَأکُم مِنَ الأرضِ وَ اسْتَعْمَرکُم فیها» (هود/ 61)؛ اما شما را مأمور کرده که این زمین را آباد کنید. خداوند از شما آباد کردن زمین را خواست. « وَ اَلْأَرْضَ وَضَعَهٰا لِلْأَنٰامِ » (الرحمن/ 10)؛ خداوند زمین را قرار داد، مدیریت کرد در خدمت انام یعنی همه مردمان بلکه همه موجودات کسانی که درکره زمین دارند زندگی میکنند و میفرمایند دشمنان خدا و انسان کسانی هستند که « وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَاد» (بقره/ 205)؛ اینهایی که وقتی در زمین قدرت پیدا میکنند زمین را به گند و فساد میکشانند، کشاورزی و اقتصاد را نابود میکنند و نسلها و نیروهای انسانی را تباه میکنند. همین کاری که استکبار و استبداد انجام میدهند همین است. قرآن میفرماید: «الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلاٰدِ» (فجر/ 11)؛ اینهایی که طغیان میکنند و این قدرتهای استکباری و فاسد که طغیان میکنند «فَأَکْثَرُوا فیهَا الفساد» (فجر/ 12)؛ و به وفور فسادگستری میکنند و سراسر زمین، دریاها و زمین را را به گند میکشانند، قرآن میفرماید هرجا فساد و خرابی میبینید، در خشکی و دریا مشکل میبینید این دستاورد خودتان است. دستاورد انسانهاست. خدا زمین را بد نیافریده است، خودتان دارید همه چیز را خراب میکنید. این تعبیر قرآن کریم است و حضرت امیر فرمود هم در رابطه انسان با انسان است مراقب همدیگر باشید به هم ظلم نکنید «اِتَّقُوا اللّه َ فی عِبادِهِ و بِلادِهِ فإنّکُم مَسؤولُونَ حتّى عنِ البِقاعِ و البَهائمِ، أطِیعُوا اللّه َ و لا تَعصُوهُ» از خدا بترسد و از خدا حساب ببرید (در مورد بندگان) و بلاده، و در مورد طبیعت، فإنّکُم مَسؤولُونَ حتّى عنِ البِقاعِ و البَهائمِ، شما مسئول هستید پاسخگو خواهید شد نه فقط در مورد انسانهای دیگر بلکه در مورد بهائم یعنی حیوانات و چهارپایان و ظلم به هر حیوانی که بکنید مسئول هستید و باید پاسخگو باشید. و بِقاع، در مورد طبیعت، آبها، خشکیها، مراتع، جنگلها، کویرها، حضرت امیر(ع) میفرماید در برابر همه اینها مسئول هستید و باید پاسخ بگویید. خداوند شما را به آباد کردن زمین گماشت، معایش و معاش شماست، منابع زمینی و زیر زمینی و از این قبیل ابزار زندگی شماست، شما زمین را به گند میکشید. راجع به باران، راجع به برف، راجع به مواد طبیعی، جنگلها، مراتع، حیوانات، گیاهان، محیط زیست، منابع طبیعی، منابع زیرزمینی که اینها امانت و نعمت خداست، بیش از نیاز مصرف نکنید، اینها ریخت و پاش نکنید، اسراف و تبذیر و نابود نکنید اینها فقط برای شما نیست برای حیوانات و گیاهان هم هست، برای نسلهای بعد شما هم هست.
این که امام صادق(ع) میفرماید: «لاتَطیبُ السُکنى إلاّ بِثَلاثٍ: الهَواءِ الطَّیِّبِ وَ الماءِ الغَزیرِ العَذبِ و الأرضِ الخَوّارَةِ»؛ ارزش سکونت و زندگی ندارد منطقهای که هوای پاکیزه و آب زیاد و مناسب و خاک خوب و زمین مناسب نداشته باشد. یعنی هرکس هوا را آلوده میکند، هرکس آب را اسراف میکند و از بین میبرد و با کمبود و قحطی آب مواجه میشود و آبها را آلوده میکند و کسانی که زمین و خاک را خراب میکنند، کشاورزی را خراب میکنند در واقع دارند با اصل زندگی مبارزه میکنند، با شهرنشینی، با روستانشینی، با سکونت و سکنی مبارزه میکنند. راجع به آبها و ارزش حیاتی آب چقدر توصیه میکند. قرآن میفرماید همه چیز را از آب پدید آوردیم، منشأ حیات و زندگی آب است. الآن شما ببینید در سیارات میگردند و میگویند هرجا آب پیدا بشود حتماً آنجا زندگی هست. قرآن میفرماید به یک معنا همه چیز از آب شروع شد و همین الآن آب که میآید این درختان مرده و زمین مرده را دوباره زنده میکند و شکوفا میکند و این چوبهای خشک را دوباره برگ و گل میرویاند میفرماید در قیامت هم همینطور خواهید شد شما استخوانهای پوسیدهتان دوباره همین آدمها با خصوصیات قیامت وارد میشوید و زنده میشوید خداوند هر جنبده و هر حیاتی را از منشأ آب آفرید. ما از آسمان آب مبارک فرستادیم این آب مبارک است یعنی نگاه قرآن به محیط زیست و طبیعت اینگونه است. اینها برکت الهی است. «...فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍ...» (انعام/ 99)؛ هر نوع رستنی و روئیدنی با آب است «... مِن کُلِّ زوجٍ کریمٍ» (شعراء/ 7)؛ از هر جفت که سودمند باشند و از این قبیل. راجع به بسیاری از چیزها، آلوده نکردن و حفظ آب میفرماید آب پاکیزه کننده، ما آب را به عنوان پاککننده فرستادیم با آب پاک میشوید اگر آب ناپاک و خراب بشود دیگر چیزی نیست که آب را پاک کند. بعد میفرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْر بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاس...» (روم/ 41)؛ هرجا در خشکیها و اقیانوسها فساد و تباهی میبینید اینها دستاورد مردم و بشر است، کار خود شماهاست. تصرفات نادرست،خداوند آب را پاکیزه کننده و پاکیزه آفرید که چیزی نجس و آلوده نمیشود الا این که آب آن را پاک کند و اما فرمودند اگر رنگ و مزه و بوی آب تغییر کرد آن آب غیر قابل استفاده شده و دیگر از آن استفاده نکنید. حضرت امیر(ع) فرمودند: «اَلْمَاءُ لَهُ سُکَّانٌ فَلاَ تُؤْذِهِمْ بِبَوْلٍ وَ لاَ غَائِطٍ» همین آبی که شما چیزی نمیبینید انواع موجودات ریز و درشت زنده در این آبها هستند و در آب زندگی میکنند یا از آب زندگی میکنند یک وقت در آب و دریاچه و چشمه نروید بنشینید ادرار و مدفوع کنید. اولاً این آب به خودتان آلوده میشود بعد بگویید من که نیستم دارم میروم خرابکاری بروی! میفرماید: لَهُ سُکَّانٌ؛ یک موجوداتی دارند در این آب زندگی میکنند ملاحظه آنها را بکنید. اجمالاً این نگاه اسلامی به شادی، به طبیعت و ارزش طبیعت.
و اما من اینجا به نگاه اساطیری ایرانی هم اشاره کنم که روشن بشود که با چه بخشهایی از آن مشکل داریم و با چه بخشهایی نداریم، کجای آن و چرا؟
شما ببینید در اساطیر قبل از اسلام، نگاه معنوی و ماوراءالطبیعه به طبیعت هست که از این جهت مثبت است یک رگههایی از حقیقت و معنویت در آن هست که عقلانی است اما بخش بسیار مهمی از آن واقعاً عقلانی نیست و یک حالت خرافی و یک هندسه شرکآمیز و چندقطبی و متناقض از هستی تعریف میکنند. بعضی از این اساطیری که مربوط به ایران قبل از اسلام است، عقاید پدران و مادران ما در هزارههای قبل است ببینید چه چیزهایی بوده آن وقت خودتان داوری کنید. مثلاً یک نمونه، ببینید که چه چیزهایی را خدا و خدایان میدانستند چه نسبتی بین این خدایان با همدیگر است؟ یک نمونه از گیاه مقدسی صحبت میشود به نام گیاه هوم، که شیره آن را از یک صافی که میگویند از موی گاو هم باید درست شده باشد، چون گاو در آیین آریاییها در ایران وهند مقدس بود و شاید از جهاتی اولین حیوان بود، نوشیدن ادرار گاو یک عمل مقدس در ایران قبل از اسلام و در آیین هند و ایرانی حساب میشد و کلاً آریاییها در هند و ایران و اروپا، بعد یک اورادی بر شیره این گیاه میخواندند و مخلوط میکردند بعد میگفتند خود این گیاه در عالم مینوی یکی از خدایان است و در اینجا گیاه هست و این گیاه دشمنان را دور میکند و این پادشاه گیاهان است در هند به آن سومه یا سواما میگفتند و در هند هومه یا هوما. خب این هم گیاه است و هم یکی از خدایان است.
×××
دوستان میدانند که از امام هادی(ع) یک زیارت غدیریه داریم که زیارتنامه بسیار مهمی است یک مانیفست است هم به لحاظ عقیدتی – کلامی، و هم به لحاظ سیاسی – تاریخی؛ و پر از مضمون است و مربوط به وقتی است که معتصم، امام هادی(ع) را با ظاهر محترمانه بازداشت میکند که آن هم غیر محترمانه شد. ایشان را از مدینه به سامرا میآورند که پایتخت خلافت بنیعباس بود که آن موقع خلافت اسلامی بزرگترین ابرقدرت جهان بود و از ناحیه ایشان احساس خطر میکند و در مسیر که دارند میآیند اتفاقاً امام هادی(ع) روز عید غدیر در نجف بودند حالا یا اتفاقاً بود یا تنظیم کرده بودند و همین روز عید غدیر امام هادی(ع) به زیارت امیرالمؤمنین(ع) میروند و بر سر مزار ایشان این زیارتنامه را میخوانند و خطاب به امیرالمؤمنین(ع) یک دوره فشرده تحلیل تاریخ سیاسی و عقیدتی اسلام و شیعه را بیان میکنند و بعد هم ادامه مسیر ایشان را به عراق و سامرا میبرند و ایشان آنجا بازداشت هستند در زندان و حبس و حصر هستند تا این که ایشان را تحمل نمیکنند و ایشان را به شهادت میرسانند. فرمایشی از امام هادی(ع) نقل شده که کارکرد جشن و عید گرفتن، همه جای دنیا، همه اقوام و ملتها جشن دارند اما این که این جشن اولاً توجیه منطقی داشته باشد که برای چه جشن میگیریم؟ از چه خوشحال هستیم؟ این شادی یک منطقی داشته باشد و بعد نسبت آن با حقوق بشر، حقوق انسان و اخلاق اجتماعی روشن باشد این خیلی مهم است. اعیاد اسلامی، شادی هست، جشن و شیرینی هست ولی چرا؟ همه ملتها آداب و رسوم و جشنهایی دارند بخشی از جشنها را بروید ببینید بین خود ماها هم هست، جاهای دیگر هم هست، که این جشن فلسفه ندارد یا فلسفه آن معلوم نیست و یا فلسفه مسخرهای دارد و بر اساس خرافات است، بر اساس توهین به یک قوم و نژاد دیگری است، جشن یک یادبود ستمی است که در تاریخ شده و از این قبیل. میدانید که یهودیها یک جشنی دارند جشن ایرانیکُشی! که هزاران هزار ایرانی را در زمان خشایارشاه، که اینها در دستگاه شاه هخامنشی نفوذ کردند و دوتا از اینها زن شاه و صدر اعظم آن شدند و از شاه در حال مستی حکم قتل عام خیلی از ایرانیها را گرفتند و هزاران هزار ایرانی را داخل خود ایران در یک روز سلاخی کردند! این را هر سال جشن میگیرند به نام عید پوریم! و جشنهای دیگری هم هست، بودایی دارند، هندوها دارند، بروید ببینید موضوع این جشن چیست. گاهی این جشنها و عیدها مناسبات اولیهاش درست بوده اما کمکم تحریف شده، یعنی یک عید معنوی و انسانی تبدیل به یک جشن و شادیهای مزخرف و خلاف اخلاق شده است. مثلاً کریسمس که تاریخ تولد حضرت عیسی(ع) هم میدانید این تاریخ نیست و به دلایلی این تاریخ اعلام شد. خب حالا یک جشن معنوی و مذهبی بوده که به جشن عرقخوری و زناکاری و مستی و اشرافی تبدیل شده است. این جشن قیافههای ترسناک که ماسک میزنند اصل این، - یکی دوتا نقل و روایت است- ولی اصل این به جشن زیارت اموال برمیگشت و یاد مرگ. یک چیزی مثل شب برات که رسم هست آخر سال میرویم، یک چنین چیزی بوده ولی الآن به مسخرهبازی تبدیل شده است که شکل اسکلت و مرده و زامبی دربیاورند همدیگر را بترسانند ترقه در کنند و به یک چیز دیگر تبدیل شده است. چنانکه در ایران هم همینطور. میدانید چهارشنبه سوری جشن ایرانی زرتشتی قبل از اسلام نیست. در ایران قبل از اسلام چهارشنبه نداشتیم. این تقویم هفته که از شنبه تا جمعه است این تقویم سامی- عربی بوده که بعد وارد ایران شده است. ایران قبل از اسلام هفته ندارد، ماه هر روز ماه هم یک اسم دارد. این فروردین و اردیبهشت، خرداد و... اسم روزهای ماه بوده است. چهارشنبه در ایران قبل از اسلام نبوده که بخواهد چهارشنبه سوری باشد! – دقت کنید – آتش بوده ولی نه این که از روی آتش بپرند و زردی من از تو و سرخی تو از من... اینها نبوده. ما این کارها را خودمان در دوران بچگی میکردیم. ملاقهزنی و... جشن و شادی عیبی ندارد اما این که بعضیها فکر میکنند اینها مربوط به آیین زرتشت و قبل از اسلام است اصلاً چنین چیزی نیست. در آیین زرتشت روزهای آخر سال را، بعضی از روزهای آخر سال نه فقط چهارشنبه، آتش روی پشت بامهایشان روشن میکردند چون اینها آتش را مقدس میدانند از روی آن نمیپرند با آن بازی نمیکنند آتش روشن میکردند منطقش هم این بود که ارواح گذشتگان و امواتشان از آسمانها بیایند و چیزی از این قبیل. و به دیدن بازماندگانشان بیایند و اینها به یاد پدران مقدس و آتش مقدس روی پشت بام اینها بوده که از روی آن بپرند. این کارها اصلاً نبوده است. اینها یک جشن معنوی با یاد مرگ به این شکل که دور آتش بنشینند، شد عرقخوری و انواع مفاسد! دقت کنید بعضی از جشنها از ایدههای شرق و غرب عالم هستند اگر ببینید شروع آن چه بوده؟ یک امر خلاف بشری و خلاف انسانی بوده است. بعضیها تحریف شده است همین جشنی هست که دوست دختر – دوست پسرها به هم هدیه میدهند (جشن ولنتاین) این جشن ولنتاین هم من بررسی کردم الآن به دختربازی و دوست پسر تبدیل شده، حتی طرف به زن یکی دیگر هدیه میدهد و آن یکی به شوهر یکی دیگر کادو میدهد! یعنی یک بهانهای برای گاهی بیناموسیها را توجیه کردن است و تئوریزه کردن است! در حالی که اصل آن در منابع اروپایی و مسیحی 3- 4 روایت است ولی آن نکتهای که یک مقداری ادله آن شاید بیشتر باشد آنطور که من بررسی کردم دقیقاً خلاف کارکرد ولنتاین امروز است. آن ولنتاین را بعضیها میگویند خودش یک کشیش بیناموسی بوده و خودش فاحشهخانه مذهبی درست کرده بوده ولی یک نقل دیگر که من دیدم که به نظرم این نقل درست است اتفاقاً این ولنتاین یک کشیشی بوده که برای ازدواج و گسترش نهاد ازدواج و خانواده، فعالیت میکرده است. ماجرای آن هم این بوده که امپراطوری روم با شاهنشاهی ایران قرنها با هم در حال جنگ بودند گاهی ایران پیروز میشد گاهی آنها. در یک شرایطی ارتش روم سرباز کم دارد و میبیند نمیآیند و سربازانش درست نمیجنگند. بررسی میکند میبیند برای این که اینها زن و بچه دارند جنگ که راه میافتد درست نمیجنگند میترسند که کشته بشوند علائقی دارند، لذا ازدواج ممنوع شد! یعنی امپراطوری روم بخشنامه کرد جوانانی که در این سنها هستند فعلاً نباید ازدواج کنند باید مجرد باشند و باید به ارتش بیایند خودشان را برای جنگ با ایران معرفی کنند! داشتند در یکی دوتا جبهه از ایران شکست میخوردند، آن وقت آنجا میگویند این ولنتاین مخفیانه یک محضر ازدواجی راه انداخته بوده و این سربازها و جوانها را با دخترها برای همسری عقد ازدواج میخوانده، ازدواجهایی که آنها غیر قانونی میدانستند ولی ازدواج بوده! خب اگر این باشد که کارکرد آن در جهت دفاع از نهاد خانواده و ازدواج مشروع بوده است نه در جهت نامشروع. این هم گفتم از ولنتاین دفاع کنم که این بنده خدا یک وقت مظلوم واقع نشود و ما هم مدیون او نباشیم! البته طبق قرائت بنده، چون از ولنتاین دو – سهتا قرائت است.
هشتگهای موضوعی