پرسش و پاسخ (8)
پرسشها: ۱. چگونه " امپریالیزم زبانی" غرب، عامل غفلت ما از نقش زبان فارسی در تمدنسازی قرنهای گذشته و ماهیت معنوی و عقلانی زبان ایرانی شد؟ ۲. از "تاریخ نویسی دروغ"برای تمدن و علم تا "اجباری کردن زبان" اشغالگران اروپایی در ایران و سایر کشورها، ناظر به کدام کارکرد فرهنگی و سیاسی "زبان" بوده؟ ۳. چرا انگلیسیها در انهدام زبان فارسی و بانک حافظه تاریخی ملت، خط آموزش اجباری زبان انگلیسی در مدارس و تهیه محتوای ضدفرهنگی در متنهای آموزش زبان را بین المللی کردند؟ ۴. مافیای گزینش متن برای ترجمه و بایکوت کتابهای های خوب غربی، با بازار نشر ما چه کرد و چرا حکومت ایران، از "سیاستگذاری زبان"، غافل است؟
بسمالله الرحمن الرحیم
در خصوص نسبت زبان فارسی با معارف اسلامی و فرصتها و تهدیدهایی که متوجه آن هستند نکاتی را خدمت رفقا تقدیم کنیم و به یکی دو پرسش نخست نکاتی را عرض میکنم که البته رفقا و دوستان اینها را میدانند و اینها نکات تازهای نیست که به بنده خدمت شما ارائه بدهم اما از باب این که درب این گفتگو باز بشود و اگر دوستان فرمایشاتی، سؤالاتی و نکاتی دارند بفرمایند همه، بنده و سایر دوستانی که از طریق فضای مجازی دارند بحث را تعقیب میکنند استفاده کنیم من به یکی دو سؤال اول میپردازم اول گفتگوها کافی نبود یا به همه پرسشها نرسیدیم دوستان اصرار داشتند که یکی دو جلسه دیگر هم باشد.
پرسش نخست راجع به سلطه سیاسی، اقتصادی و نظامی و بخصوص سلطه فرهنگی است که از سوی مخالفان اسلام و مسلمین جهان اسلام از طریق زبان ایجاد شده و میشود و به تعبیر دیگری که باز در سؤال دیگری تکرار کردند از یک زاویه دیگری، مسئله امپریالیزم زبانی و تحمیل زبان امپریالیزم بر سرزمینهای استعمارشده بخصوص در یکی دو قرن اخیر در جهان اسلام است و پرسشی در خصوص زبان فارسی است که چه نقشی در ارتقاء فرهنگ و تمدن بشری به نحو عام و اسلامی به نحو خاص داشته است؟ نسبت زبان فارسی با اسلام و آموزههای توحیدی قران و سنت، و نقش آن در انتقال فلسفه، فقه، کلام، منطق، عرفان، اخلاق، سیاست، و همه علوم دیگر، علوم تجربی، ریاضی، عقلی و نقلی که در تمدنسازی تمدن اسلامی در هزاره گذشته نقش داشته است.
من ابتدا در مورد پرسش نخست نکاتی را عرض کنم که فوقالعاده مهم است و بسیاری از مردم در جهان اسلام متوجه آن اهمیت آن نیستند و نبودند. شما امروز میبینید که تقریباً همه کشورهای اسلامی اتفاقی که بخصوص در یک قرن گذشته افتاد و تقریباً جهان اسلام متلاشی شد تا قبل از یک قرن هم تجاوزات و درگیریها و صحنههای متعددی که حقوق و کرامت مسلمین در آن تضییع شد و مورد اهانت قرار گرفت وجود داشت اما بطور ویژه باروها و دژهای جهان اسلام که آخرین آنها عثمانی در غرب جهان اسلام بود که تا نیم یا دوسوم اروپا پیش رفته بود به مدت سه – چهار قرن و در شرق هم تمدن تیموری و گورکانی به اصطلاح، در شبه قاره هند که به مدت بیش از 4 قرن این طرف هم، یک قدرت بزرگ تمدنی، علمی، فرهنگی بود و این وسط هم ایران. این سهتا به عنوان آخرین دژهای جهان اسلام با مرکزیت هند، ایران و ترکیه، هر سه تقریباً در اوائل قرن 20 و اواخر قرن 19 فروپاشیدند و کل جهان اسلام تحت تصرف ارتشهای متجاوز اروپایی و غربی قرار گرفت و بطور خاص بعد از جنگ اول و جنگ دوم، جهان اسلام تقریباً بین انگلیس، فرانسه و روسیه تقسیم شد. قدرتهای دیگر اروپایی هم بودند که در بخشهایی از آفریقا و آسیا به بعضی از سرزمینهای اسلامی آنها چنگ انداخته بودند و سهم آنها شده بود. کشورهایی مثل آن اوایل اسپانیا و پرتغال و کمی امثال هلند و بلژیک و ایتالیا و یک بخشهایی آلمان، اما بخصوص بعد از جنگ دوم بینالملل اروپایی آن قدرتهای دیگر به حاشیه رفتند و عملاً کل جهان اسلام تحت سلطه بخصوص این سه رژیم قرار گرفتند و بعد هم که آمریکاییها پیدایشان شد بخصوص بعد از جنگ بینالملل دوم. همینجا یک اشارهای هم بکنم اولین قدرت استثماری اروپا که از اروپا خارج شد اسپانیا و پرتغال بودند و توجه داشته باشید اینها همان آندلس هستند بعد از فروپاشی تمدن آندلس که یک بخشهایی امویها بودند و یک بخشی عباسیها بودند و یک بخشهایی شیعه بود و یک تمدن بسیار باشکوهی که آن هم حدود 500- 600 سال جنوب اروپا گاه تا مرکز اروپا یک تمدن عثمانی بود که اینها قبل از عثمانیها بودند تقریباً فروپاشی اینها با شروع و آغاز عثمانیها همزمان بود اینها در قرن 16 فروپاشیدند و بعد کل آن تمدن و فرهنگ و تجهیزات و آن قدرت و نظامی و علمی آندلس دست صلیبیون اروپا افتاد که بیشتر اسپانیا و پرتغال بودند جنوب فرانسه و سیسیل ایتالیا بخشی از ایتالیا تمدن اسلامی بود تا قرنها جنوب اروپا اسلامی بود. در این دوران، دورانی است که رنسانس شروع میشود انتقال و ترجمه آثار علمی از فیزیک، شیمی، پزشکی، مهندسی، جراحی، نجوم و ستارهشناسی، گیاهشناسی، زمینشناسی، تا مباحث فلسفه، کلام، الهیات، مباحث عقلی، مباحث فقهی و حقوق بشری، همه اینها کتابخانههای عظیم میلیونی، کارخانههای بزرگ نساجی که با 10- 11 هزار کارگر که رنسانس صنعتی و علمی اینجا بود. بعد از فروپاشی تمدن اندلس این علم و قدرت دست اروپاییهای صلیبی افتاد و طبیعتاً دست اسپانیا و پرتغال و اینها سوار این تمدن شدند. صدها هزار مسلمان اروپایی را در دادگاههای تفتیش عقاید سوزاندند با زبان عربی شروع کردند در آنجا با زبان اسلام مبارزه کردند. هر کتاب عربی، هر کسی به زبان عربی بود که زبان تمدن و علم و اسلام بود اینها را میکشتند و میسوزاندند با کمترین آمار، بیش از 300 هزار مسلمان اروپایی را کلیسا و پاپ قتل عام کرد. حکم قتل آنها را داد و ارتشهای اروپایی آنها را کشتند اما بالاخره آن کارخانهها، آن کشتیها و آن سلاحها در اختیارشان افتاد و راه اقیانوسپیمایی از مسلمین آندلس آموختند و با کشتیهای اقیانوسپیمای آنها و با کمک دریانوردان آنها وارد قارههای دیگر شدند. کریستفکلمب همه از طریق نیروی دریایی فروپاشیده مسلمین در آندلس و به کمک دریانوردان و به کمک نقشههای دریانوردی و اقیانوس پیمایی مسلمین در جنوب غربی اروپا و غرب آفریقا؛ به کمک اینها رفتند برای این که از این طرف بروند به هند برسند چون مسلمین به اینها میگفتند زمین کروی است و وضع اینطوری است که از این طرف می شود به هند رفت و این قاره آمریکا را برای اولین بار اینها دیدند که میگویند ما آمریکا را کشف کردیم! در حالی که مثل این که من بیایم خانه شما را کشف کنم! از قرنها قبل مسلمین از آندلس و از غرب آفریقا با قاره آمریکا رفت و آمد داشتند تجارت میکردند حتی آنجا در خاطرات خود کریستفکلمب یک بخشهایی هست که اشاره شده است. اخیراً دوتا کتاب با اسناد و مستند در این باب چاپ شده است که آنجا هم مناره مسجد دیده هم سکههای ضرب اسلامی لاالهالاالله در همان مناطق سواحل شرق قاره آمریکا دیده بود و بنابراین معلوم بود که مسلمین آنجا رفت و آمد دارند تجارت دارند، مسجد دارند ولی نه غارت کردند و نه با زبان و فرهنگ اینها مبارزه کردند بلکه صلح آمیز دعوتشان کردند. ولی اینها وقتی که رفتند همین کاری که با زبان و خط ما کردند امپریالیزم این صلیبیها و اروپاییها با تمدنهای بومی آنجا کردند یعنی بین 5 تا 7 تمدن بزرگ در قاره آمریکا بود بومیها سرخپوستان همه اینها را نابود کردند. میلیونها بومی سرخپوست را آنجا کشتند و قتلعام کردند. با زبانشان، با خطشان، با فرهنگشان مبارزه کردند و گفتند باید اسپانیاییها، پرتغالی و بعد هم انگلیسی و فرانسوی تسلیم ما باشید با قاره آفریقا همین کار را کردند. سه – چهارتا تمدن بزرگ در آفریقا بود غیر از شمال آفریقا، شمال آفریقا که تمدن عظیمی بود. شمال آفریقا تمدن اسلامی بود و برترین تمدنهای جهان بود و اینها جزو همین آندلس بود و فاطمیون بودند که قدرت بزرگ تمدنی و علمی و نظامی ابرقدرتی در جهان بودند. خب همه اینها بعداً آن موقع فروپاشیده بودند. در آفریقا هم هرچه تمدن بود زبان، آداب و رسوم همه را نابود کردند و زبانهای خودشان را به آنها اجبار کردند. بعد هم در فیلمها و رمانها و داستانها به کل جهان وانمود کردند که آفریقا، آسیا و قاره آمریکا همه اینها بیچاره، نادان، وحشی بودند بدون فرهنگ و بدون زبان از جمله مسلمین، عربها، ایرانیها و بقیه را، همه را به عنوان یک موجودات وحشی که هیچی نداشتند نشان دادند در حالی که هرچه داشتند از مسلمین گرفته بودند. این هم یک نکته. متن درس که میخواند میخواهد گرامر انگلیسی را آموزش بدهد در قالب چه داستانی؟ داستانی که در آن مسئله اخلاق جنسی شالودهشکنی میشود. مسئله شرابخواری، فحشا، رفتارهای غیر اخلاقی در حوزه مناسبات اجتماعی، حتی پروژههای سیاسی یعنی علیه اسلام، علیه اسلام سیاسی، علیه این مفاهیم. خیلی صریح. متن این متن است. مثلاً متن درسی، گزارش راجع به مسائل خاورمیانه که صددرصد به نفع صهیونیستهاست که همهاش دروغ است و علیه فلسطین است. معرفی ادیان و مذاهب به سبکی که آنها میخواهند و یک حالت التماس و حسرت نسبت به غرب، اروپا، انگلیس و آمریکا. وقتی این متن را 3 – 4 ترم میخوانید. این مطالبی که به ظاهر دارد زبان آموزش میدهد اما در واقع به تعبیر رفقا یک بمب فرهنگی است. میآیند با زبان مردم، میراث مبارزاتیشان را، وحدتشان را، شخصیتشان را، و ایمان به خودشان، اعتماد به نفسشان همه را نابود میکنند. آنها خوب میدانند که زبان چه کارکردی دارد؟ الآن از طریق فیلمهای هالیوودی و فضای مجازی و اینترنت فعال هستند. بمب قرهنگی یعنی چی؟ یعنی تو را از کار میاندازد تو را فلج میکند. میگوید همه به زبان ما فکر کنند و همه از طریق این زبان به آنچه ما هستیم بیندیشند و رو به او حرکت کنند. زبان چندتا کارکرد دارد زبان فقط وسیله ارتباط نیست ضمن این که همین وسیله ارتباط خیلی مؤثر است. همین ارتباط است که خیلی کارها را پیش میبرد چه نوع ارتباط با چه نوع مفسده ارتباط، اما به هرحال حامل یک فرهنگ است. ارتباط یعنی انتقال فرهنگ. ما اگر از زبان استعمارگران برای تعریف کردن خودمان و دیگران استفاده کنیم معنیاش این است که این زبان یک ابزاری است که روابط ما با خودمان را او دارد تعریف میکند. یکسری راههای فرهنگی را مسدود میکند بنبست میکند، تنگ را باریک میکند، تنگ و ترشت میکند انگیزه نداری که سراغ آن زبان بروی و آن کتابها را بخوانی و با آن فرهنگ آشنا بشوی اما برای یک چیزی نه، یک دریچه گشاد و راحت، اتوبان است! طبیعی است که وقتی زبانت به این سمت میرود ذهنت هم به این سمت میرود. اصلاً ذهن و زبان قابل تفکیک نیست و شخصیت از ذهن قابل تفکیک نیست. زبان، ذهن، شخصیت. این یعنی همه چیز. با این زبان است که این رسانههای دشمن و این امپریالیزم و صهیونیزم خبری و رسانهای و سینمای صهیونیستی دارد دنیا را آنطوری که میخواهد تصویر میکند. جای شهید و جلاد، ظالم و مظلوم، درست و نادرست را عوض میکند.
یک وقتی این نخست وزیر صهیونیستها چند وقت پیش گفت بزرگترین کودکستان تاریخ بشر والتدیسنی بود و انیمیشن و کارتنها. چون وقتی یک فیلم و انیمیشنی برای بچهها تولید میکنند در زمان واحد، گاهی دو میلیارد کودک جلوی تلویزیون میخکوب میکند و به او یاد میدهد که اینطوری لباس بپوش نه آنجوری. این زبان، زبان اصل است زبانهای شما زبان فرع است. رابطه دختر و پسر اینطوری باید باشد. طرز حرف زدن با پدر و مادر اینطوری است. طرز غذا خوردن، دستشویی رفتن، طرز مبارزه، صلح، و... همه را دارد به او یاد میدهد. بنابراین زبان عملاً ابزار سلطه است چنانچه دریچه آزادی است. زبان یک بانک حافظه جمعی است یک بانک حافظه است. زبان، بانک تاریخ و فرهنگ توست. ما یک چیزی به نام بردگی زبانی داریم که در جوامع پسا استعمار، حالا پسا استعماری وجود ندارد الآن هم استعمار است منتهی نواستعمار که مبنای آن این است که زبانهای اروپایی و غربی و بطور خاص انگلیسی، فرانسوی، روسی، یک برتری فرضی دارند نسبت به ادبیات شفاهی و کتبی بقیه ملتها. اینها بیشتر میفهمند زبانشان گرانتر است، زبانشان فاخرتر است. پشت زبان اینها یک فرهنگ عظیمی است! تنها راه پیشرفت تسلیم شدن زبان ما در برابر این زبانهاست و عملاً زبانهای دیگر را گرسنگی میدهند، تشنگی میدهند و اجازه نمیدهند آنها ابراز وجود کنند، اجازه نمیدهند کسی از زبان بومی خودش حرف بزند و گرسنگی دادن و تشنگی دادن یک زبان یعنی قتل آن زبان. ترور آن، کشتن بانک حافظه آن ملت. چون زبان با سیاست، با فرهنگ، با اقتصاد، با خانواده، درآمیخته است.
جمعبندی میکنم. ما باید با تمام کشورهای اسلامی و بطور خاص در اینجا در ایران دوباره راجع به زبان بیندیشیم و این که چگونه از زبان عربی و زبان اسلام و زبان تمدن اسلامی که بخش مهمی از آن همیشه ایرانی بوده، پاسداری و حفاظت بکنیم. چگونه زبانهای بیگانه را نه از سر انفعال، وابستگی و ذلت، نه به الزامات و اجبارهای استعماری که تا به حال بوده و هنوز هم همانطور است بلکه با یک استدلال روشن منطقی و در طرح جامع خودمان مهندسی کنیم که چه زبانهای بیگانه، چندتا و چرا؟ یکی از آنها هم انگلیسی باشد عیبی ندارد اما نه این که فقط یک زبان، آن هم زبان انگلیسی، آن هم اجباری، این نمیشود باشد. چند زبان باشد آن هم اختیاری و هر کدام هم معلوم باشد ما چه تعداد فارغالتحصیل میخواهیم و چرا و برای چه کاری؟ این یک نکته.
دیگر این که آموزشگاههای زبان انگلیسی، زبانهای بیگانه، در ایران و در کشورهای اسلامی کنترلی روی آنها نیست این که چه متن و چه محتوایی را آموزش میدهند به هیچ وجه اینها مدیریت نمیشود همینطور تبدیل به یک کاسبی و تجارت و پرستیژ شده است و این هم از هنرهای استعمار است که اینها را به تجارت سودآور تبدیل میکند و همینطور به منزلت اجتماعی، که هرکس این زبان را میداند فهمیدهتر و روشنفکرتر است و شعور او بیشتر است! تأثیر آن در سبک زندگی، نظارت بر نحوه آموزش زبانهای بیگانه و کتابهایی که دارد ترجمه میشود کتابهای خاصی با رویکرد خاصی عمدتاً ترجمه میشود بسیاری کتابهای خوب به زبان انگلیسی و زبانهای دیگر اروپایی هست که اینها را اصلاً ترجمه و معرفی نمیکنند چون در جهت مسیر استکباری اینها نیست. محتوای کتابهای آموزش زبان نظارتی نمیشود. این که اینها چه فرهنگی را دارند با چه هدفی نشر میدهند؟ حتی کادرسازی سیاسی و نفوذ از طریق آموزش زبان که عرض کردم دستکم بنده در این مورد سه – چهارتا سند در اسناد لانه جاسوسی دیدم و سیاستگذاری زبانی درستی ما نداریم نه در مورد زبان فارسی و نه در زبانهای دیگر.
من یک وقتی در یکی از دانشگاههایی کشورهای اروپایی دعوت بودم یک بخشی هم آموزش زبان فارسی بود. آن کسی را که فرستاده بودند – تقریباً این جریان برای 15 سال پیش است – یک آقای سبیلکلفتی هم بود فرستاده بودند آنجا که آموزش زبان فارسی بدهد. نمیدانم این قبلاً کمونیست بود یا ساواکی بود، کل متنهایی که آنجا به زبان فارسی به اینها میگفت همه از طریق آنها آمدند چون یک عده دخترخانمها و پسرها آمدند سؤالاتی کردند دیدم اصلاً نشسته تحت عنوان آموزش زبان فارسی یک چرندیاتی به اینها منتقل کرده است تحریف و اشکال به احکام شرعی! توهین به تاریخ ایران و از این قبیل. نمیدانم چه کسی او را آنجا فرستاده بود؟! خب اینها خیلی مهم است که چه کسانی هستند؟ چه متن و چه محتوایی را دارند آموزش میدهند؟ چه زبانهای بیگانه در کشور ما و چه زبانهای عربی و فارسی در کشورهای دیگر را، هدف هیچ وقت قطع جریان ترجمه نیست به معنای جلوگیری از آموزش زبانهای بیگانه نیست. همه اینها لازم است اما عرض کردم یک گزینش عقلانی باید صورت بگیرد مواد مناسب برای تدریس یا ترجمه و این که اینها باید هم با منافع ملی هر ملت و کشور و هم با مصلحت عمومی جهان اسلام سازگار باشد. زبانهایی را به نحوی و به حدی بیاموزیم که به رشد و پیشرفت و عزت و استقلال کشورهای اسلامی کمک کند نه این که در همین راستایی که عرض کردم یک مجرایی برای نفوذ و سلطه باشد.
عذر میخواهم بحث طول کشید. من فقط توانستم از این 10 سؤال به یک سؤال بپردازم.
هشتگهای موضوعی