شبکه افق - 9 فروردین 1402

پرسش و پاسخ (7)

قسمت اول ۱. چرا بدون اصلاح خود، همه انتظارات ما از دشمن، توهم و خودفریبی است ؟ ۲. چرا ایدئولوژی بدون کمک " عقل ابزاری "، شکست می‌خورد ؟ ۳. آیا ایدئولوژی اسلام، چیزی مغایر با منافع ملی است یا تعریف کامل از منافع ملی است؟ ۴. آیا "ظاهرسازی "بدون "باطن سازی"، نتیجه می‌دهد؟ پس آیا "ظاهرسوزی" مجاز است؟ ۵. اگر انقلاب پیامبر ص پس از ایشان ظرف چند دهه بدست یزید افتاد، آیا آینده ما به طور مطلق، تضمین است؟ قسمت دوم: ۶. تیتر تبلیغاتی "اسلام رحمانی"، چرا جعل شد و به چه معناست و چرا خط قرمزهای اخلاقی و سیاسی و... غیرقابل تفکیک است ؟ ۷. روایات آخرالزمان تا چه حد معتبر و نیز تا چه حد، واضح و قابل تطبیق بر مصادیق خاص است؟ ۸. معنویت" فسادآور" و عبادت " سقوط آور " ازچه نوع و چراست ؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم

تقریباً اقدام جدی و اساسی برای اصلاح ساختارهای اقتصادی کشور صورت نمی‌گیرد. همین اقتصاد مقاومتی فقط در اخبار و تلویزیون و شعار است. بازبینی ساختار اداری و بوروکراسی کشور، بازاندیشی در کارکردها، همین‌طور می‌گذارند تلمبار می‌شود بعد یک مرتبه به همه چیز منتظر است آی آن‌ها قول دادند الآن همه چیز درست می‌شود! اول که جان‌کری قول داده، بعد همین‌طوری هی قول دادند قول دادند به جای این که جلو برویم عقب رفتیم. اقدام اصلاحی در واردات، صادرات، حمایت از تولید کننده اصلاح نظام بانکی، حذف زندگی‌های اشرافی، حقوق‌های نجومی، در حکومت، مثل این که به این‌ها کسی نباید رسیدگی کند و این‌ها باید قانونی بماند! به جایش شما از جیب ملت امتیاز بده، خب چرا از جیب خودتان امتیاز نمی‌دهید؟ از جیب ملت به دیگران امتیاز می‌دهند. بعد ظاهرش را هم حفظ کنیم. اقدامات علمی و مدیریت علمی اگر در خدمت اهداف ایدئولوژیک نباشد شکست می‌خورد و اصلاً آن هدف ایدئولوژیک قابل اعمال نیست، هدف ایدئولوژیک برای ما در حوزه اقتصاد و مدیریت اقتصاد چه چیزهایی بوده است؟ تولید بالا و مناسب، مصرف متعادل، توزیع عادلانه، در این عرصه‌ها کدام کار علمی را کردید؟ در حوزه سیاست خارجی، ایدئولوژی ما چه می‌گوید؟ می‌گوید عقلانیت، عزت، عقلانیت یعنی ببین سود و ضرر تو کجاست؟ سود تو باید از ضررت بیشتر باشد وقتی ضررت از سود تو بیشتر است دیگر در دیپلماسی عقلانیت نیست. و عزت هم نیست شما اگر هدف ایدئولوژیک در سیاست خارجی، عقلانیت و عزت است باید استراتژی‌تان برای رسیدن به آن روشن باشد این خلأها را باید پر کنید. ظاهر و باطن هر دویش مهم است. - الآن داشتم می‌آمدم تار موهایم شمارش دارد و من برای این که توزیع عادلانه باشد آن بخشی که بیشتر مو دارد باید به آن بخشی که کمتر مو دارد کمک کند! من داشتم از باب عدالت اجتماعی درست تنظیم می‌کردم یکی از دوستان گفت خوش تیپی، گفتم این که می‌دانم من خوش تیپم ولی بقیه هم باید بفهمند- یاد این روایت افتادم که پیامبر اکرم(ص) در حیاط خانه‌شان بودند در زدند. پیامبر(ص) همان‌جا دیدند که آب هست توی آب نگاه کردند موهایشان را مرتب کردند و دستی به سروصورت‌شان کشیدند و یک جمله قشنگی گفتند. فرمودند که این کسی که دیدن من می‌آید یک حقی دارد و آن حق به گردن من دارد که وقتی با من روبرو می‌شود یک آدم ژولیده نبیند. حق او باید رعایت بشود. باید یک کسی را ببیند که موهایش مرتب است یعنی ظاهر مهم است. ظاهر یک نظام مهم است، ظاهر یک کشور مهم است اما ظاهر بدون باطن عوامفریبی است. ما باید باطن و ظاهر را با هم درست کنیم. حالا ببینید بعضی‌ها تعجب می‌کنند که چطور 50 سال بعد از پیامبر(ص) امام حسین(ع) در کربلا شهید شده و یزید رهبر اسلام شده است! ما هنوز تا 50 سال بعد از امام، هنوز 20 سال جا داریم! 20 سال دیگر اصلاً چنین اتفاقاتی بعید نیست. همین الآن بعضی چشمه‌هایش را داریم می‌بینیم. 20 سال دیگر که آن نسل اول انقلاب و کسانی بودند دیگر هیچ کدام تقریباً نیستند. حتماً اتفاقاتی شبیه کربلا مهم است یعنی با همین ظاهر جمهوری اسلامی بدون این که مجبور باشند آن را براندازی کنند یک سیستم و یک کسانی بیایند که کاملاً برخلاف آرمان‌های اسلام و انقلاب کار کنند و حتی ولیّ فقیه قلابی هم سر کار بیاورند! یک آخوندی با اسلام آمریکایی آن بالا بیاورند. نصیحت کند! حرف‌های خوب خوب کلی بزند! خب این اتفاق مگر در صدر اسلام نیفتاد؟ بنی‌امیه چه کسانی بودند؟ چطوری است که پیامبر و ابوسفیان رهبران اسلام و کفر هستند نسل دوم اختلاف می‌شود بین علی و معاویه. اولین مسلمان و آخرین مسلمان که کدام شایسته هستند که حضرت علی(ع) می‌فرماید ببینید که اسم من و معاویه را کنار هم می‌آورند. ما دوتا را با هم مقایسه می‌کنند. مثل این که امام(ره) را با بختیار مقایسه کنند و بگویند کدام‌شان بهتر و کدام‌شان بدتر است. تازه بیشتر هم فاصله دارند. نسل سوم، رهبر کل امت و حکومت اسلامی یزید شده و امام حسین ضد نظام شده است. خوارج شده، خوارج یعنی خارجی، برانداز. خب هنوز تا آن موقع ما 20 سال راه داریم! اگر مراقب نباشیم این اتفاقات اصلاً محال نیست کم‌کم حرف‌های نسنجیده، حرف‌های مفت، مسئولین حکومت اسلامی آخوند و غیر آخوندش حرف‌های مفت بزنند درست خلاف مبانی انقلاب، تناقض بگویند. اسم آن را پارادوکس و پارادوکسیکال می‌گذارند که روشنفکری بشود. این همان حرف مفت سابق است حالا اسم آن را پارادوس گذاشتی. تناقض می‌گویی؟ نفوذ آدم‌های فاسد و افکار فاسد این خطرش است. نفود آن در حکومت. بعد نهادهای انقلاب که قرار است حافظ انقلاب باشند یا تضعیف بشوند و منحرف بشوند بعد مشکلات کوچک دسته دهم مشکلات درجه یک بشود! بزرگ‌نمایی بشود. بعد مشکلات درجه یک را به جای این که حل بکنید بگویید ببینید این حرف‌ها از اول حرف مفت بود! حرف مفت نبود عمل مفت بود. تو مفت مفت به قدرت رسیدی. آن حرف‌ها حرف مفت نبود.

×××

قرآن می‌فرماید مؤمن کسانی هستند که وقتی اختلاف بین‌شان افتاد حکمیت را به خدا و رسولش ارجاع بدهند و بپذیرند ولو علیه آن‌ها باشد. از این‌جا به بعد یک جامعه معلوم می‌شود مسلمان است نه فقط با سینه‌زنی و روضه‌خوانی. این‌جا در حکمیت نظام اجتماعی و حقوقی حق را به چه کسی و کجا می‌دهی؟ ارتباط بین افراد بر چه اساس است؟ راه ترک خصومت موقع اختلافات بر چه اساس صورت می‌گیرد؟ نظام معاملات تجاری مالی، نظام خانواده در ازدواج و خویشاوندی، نظام قضاوت در هنگام اختلاف، در فهم این نظام‌ها، این‌جا نظام روابط اجتماعی شکل می‌گیرد. نظارت بر نظام اجتماعی، نظارت بر استقرار و حمایت و از نظام‌های ناشی از سبک زندگی اسلامی است نه فقط عبادت شخصی فردی. ثبات این نظام، یعنی استقرار آن در داخل، یعنی دفاع از این سیستم اخلاقی و ارزش‌ها در برابر حمله دشمن و تلاشی که از بیرون برای ایجاد تحول‌های نادرست در این نظام ارزشی صورت می‌گیرد یا مقاومت در برابر تحول‌های درست و اجتهادی. آن وقت این نظام شکل می‌گیرد هویت جامعه شکل می‌گیرد این‌ها می‌خواهند جامعه اسلامی هویت پیدا نکند، ‌امر به معروف و نهی از منکر به جامعه اسلامی هویت می‌دهد. می‌خواهند هویت و اصالت پیدا نکند. اسلام فقط در دل‌تان بماند! اگر خواست از دل شخص بیرون بیاید و نظامات اقتصادی، اجتماعی، ثروت، قدرت، تعلیم و تربیت را اصلاح کند می‌گویند این دیگر اسلام رحمانی نیست! در حالی که قرآن چه می‌فرماید؟ هم از خصوصی‌ترین و درونی‌ترین مسائل شخصی اخلاقی دارد حرف می‌زند و هم از عینی‌ترین مسائل اجتماعی و روابط بین‌الملل. طبق آن این آیه‌ها رحمانی نیست. مثلاً «تعالوا» بیایید آنچه را که پروردگار شما بر شما حرام کرده است بر شما بخوانم. چیزی و کسی را با او شریک قرار ندهید. حالا یکی شرک است، شرک در عبادت که همه ما می‌دانیم که سجده جلوی غیر از خدا می‌دانیم نباید بکنیم جز برای خدا. اما شرک در اطاعت، یعنی شرک در سبک زندگی، شرک در بازار، شرک در سیاست، شرک در رسانه، که همه گرفتار آن هستند. خداوند در قرآن می‌فرماید مؤمنی نداریم الا این که «و هو مشرک» همه مؤمنین مشرک هستند. همه شما یک جهنمی تشریف خواهید برد منتهی چقدر باشد؟ کمّ و کیف و عمق و دوام و سختی آن، متفاوت است باب مغفرت الهی هم باز است. اما اگر بخواهیم چرتکه بیندازیم بخاطر کارهایی که می‌کنیم منتهی مغفرت الهی شامل حال‌مان بشود.

خب خداوند می‌فرماید با پدر و مادر نیکی کنید. احسان به والدین، حرمت خانواده. یعنی تلاش برای حفظ توحید، کنارش تلاش برای حفظ خانواده. ببینید اهمیت‌ها چقدر است. بعد می‌فرماید فرزندان‌تان را از ترس فقر زنده‌بگور نکنید ما شما و آنان را روزی می‌دهیم. یعنی حرص و ترس از فقر. اخلاق و حقوق را فدای اقتصاد و شکم‌تان کنید. این هم یک خط قرمز است.

به کارهای زشت چه آشکار و چه پنهان نزدیک نشوید. یعنی حریم فساد و گناه را در جامعه تعلیم بدهید و تبیین کنید که حتی نزدیک آن هم نباید بشوند و بفهمند که این‌ها به خودشان صدمه می‌زند. یعنی منکرشناسی. تعریف درست از این فهرست.

و تنی را که خداوند حرام داشته، جز به حق نکشید. قداست جان انسان، حرمت جان یک نفر. فرمود یک بیگناه نباید کشته بشود، یک خون به ناحق نباید ریخته بشود. این‌ها منکرات قرآنی است. این‌هاست که شما را به آن اندرز داده‌ است باشد که تعقل کنید، عقلانی زندگی کنید.

به مال یتیم نزدیک نشوید. حقوق اقتصادی اقشار آسیب‌پذیر که یتیم نماد آسیب‌پذیرترین انسان است کودکی که حقوق خودش را نمی‌شناسد و نمی‌تواند از خودش دفاع کند و کسی نیست او را نوازش کند درست مثل یک پرنده معصوم وسط یک جنگل تنهاست. می‌بیند همه لانه دارند، صاحب دارند، دانه دارند، تکلیف‌شان معلوم است این جوجه بچه وسط این جامعه دور و برش نگاه می‌کند و می‌ترسد کسی نیست که بیاید به او بگوید. به اموال این‌ها نزدیک نشوید جز بهترین روش. بهترین یعنی عقلانی‌ترین، اخلاقی‌ترین، علمی‌ترین، مفیدترین به حال یتیم و مستضعفین تا او به قوت خویش برسد. اصل حمل بر صحت، یک کسی یک حرفی زده کاری کرده، دوتا احتمال دارد، یک احتمال بد و یک احتمال خوب. حق نداری اول احتمال بد را توی ذهنت بیاوری. می‌فرماید اول حمل بر صحت کن. در روایت می‌فرماید یک کسی می‌آید از جایی که چیزی می‌گوید شبیه یک فحش است یک کسی برگشته به تو یک چیزی گفته تو از دور شنیدی احتمال زیاد فحش داد، بگویی نه او این را نگفت یک کلمه دیگر را گفت، این دوتا کلمه خیلی به هم شبیه هستند آن را گفته! فرمودند اگر کسی بیاید در این گوشم به من فحش بدهد همان لحظه برود در این گوش عذرخواهی کند کلاً فراموش می‌کنم.

پیامبر(ص) یک کسانی که به ایشان جفا می‌کردند بعد می‌آمدند عذرخواهی کنند پیامبر اکرم(ص) این‌قدر – حالا من خودم به هیچ کدام این‌ها عمل نمی‌کنم منتهی چون سؤال پرسیدید دارم برایتان روایت می‌خوانم من به هر کدام دلم بخواهد و هر وقت بخواهم عمل می‌کنم هر وقت هم نخواهم عمل نمی‌کنم، توجیه هم بلد هستم چون درس خواندم می‌دانم کجا چطوری باید توجیه کرد – اگر کسی یک کاری می‌کرد می‌آمد معذرت‌خواهی کند این قدر پیامبر(ص) بحث را عوض می‌کرد تا طرف حوصله‌اش سر برود یادش برود آمده معذرتخواهی کند. بعد اگر یقه پیامبر(ص) را می‌گرفت می‌گفت آقا من این کار را کردم حالا آمدم معذرتخواهی کنم پیامبر طوری رفتار میکرد که انگار اصلاً چنین چیزی نبوده، می‌گفت من یادم نمی‌آید برای چه معذرتخواهی می‌کنی!

سؤال: فرمودند وظیفه ما نسبت به بی‌حجابی چیست؟ جای امر به معروف کجاست؟ اگر دخالت کنیم...

البته گفتن آن بر همه لازم است در حدی که با رعایت شرایط باشد اما این که قانون وظیفه‌ای تعیین کرده است، احتمال تأثیر، ادبیات آن، روش آن، چه مهم است و چه چیزی مهم‌تر است همه این‌ها را داریم اما بسیاری از این‌هایی که با تیپ‌های خیلی عجیب و غریبی می‌آیند در درجه اول، وظیفه نهادهای دیگری است که جلوی آن را بگیرند. قبل از این که بخواهد نوبت به شماها برسد آن‌ها باید اقدام کنند.

سؤال: فرمودند به علت این که صحبت‌های شما در خصوص امر به معروف باشد لطفاً درباره بحث‌های پیرامون آخرالزمان و حوادث پیش آمده و تطبیق نشانه‌ها صحبت بفرمایید.

این هم یک بحث مفصلی است. وقتی به این روایات رجوع می‌کنم می‌بینم خیلی قرائن پیدا می‌شود که شاید انشاءالله مربوط به همین زمان باشد. و ما باید همیشه منتظر و امیدوار باشیم و دعا کنیم یک موقع هم دیدید واقعاً همین قضایای شام و یمن و عراق و پرچم‌های سیاه و ایران، یک موقع می‌بینید واقعاً همین‌ها شد، اگر بخواهیم در این اخبار ملاحم مؤید پیدا کنیم در منابع شیعه و سنی حتی مسیحی و یهودی زیاد پیدا می‌شود اما قطعی نیست هرکس بگوید که الآن عصر ظهور است خلاف روایات اهل بیت(ع) حرف زده است. ولی هرکس بگوید امیدواریم انشاءالله الآن باشد و قرائن زیادی هست این حرف درست‌تر است و امیدواریم انشاءالله بشود چون خیلی دارد حوادث عجیب و غریب اتفاق می‌افتد. حتی گاهی من منتظر هستم می‌گویم ببینم این کار هم می‌شود. مثلاً اگر واقعاً طبق بعضی از شرایط باشد این تیپ‌های تکفیری‌ها و سفیانی‌ها باید بروند مدینه را بگیرند و شام را کلاً بگیرند یعنی سوریه و دمشق سقوط کند و بروند مدینه را هم بگیرند از مدینه به سمت مکه حرکت کنند، بعد در روایت دارد یک جنگی بین ترک‌ها با همین تکفیری‌ها می‌شود که در آن جنگ بین 40 تا 80 هزار نفر کشته می‌شود. بعد دارد که دوتا سپاه عظیم است دوتا سپاه سفیانی‌ها یکی از این‌ها می‌روند مدینه را می‌گیرند و به سمت مکه می‌آیند که خسف‌الارض می‌شود و آن‌جا شکست می‌خورند لشکر دیگرشان از شام به سمت ایران و عراق می‌آید که آن هم در عراق توسط نیروهای حضرت لت و پار می‌شوند، حضرت(عج) از مکه به سمت عراق تشریف می‌آورند اولین پایگاه مرکزی‌شان را در نجف می‌زنند و در آن‌جا سپاه حضرت به دو سپاه اصلی شرقی و غربی تقسیم می‌شود بخشی از رهبران آن ایرانی‌ها هستند، بخشی هم غیر ایرانی‌ها هستند. سپاه شرق از سمت عراق به سمت ایران برای شرق جهان می‌رود سپاه غرب هم از عراق به سمت شام برمی‌گردد و به سمت آفریقا و اروپا می‌رود. خب قرائن داریم امیدوار هم هستیم، ته دل‌مان هم خیلی ذوق داریم که انشاءالله باشد چند سال دیگر هم انشاءالله باشیم این صحنه را ببینیم آدم خوش‌خوشانش می‌شود. ولی صدای پای امام زمان آمد فلانی آقا را دیده، آقا گفته دیگر آمدم! این‌ها خلاف توصیه اهل بیت(ع) است چون این امیدها بعد به یأس‌های خطرناکی منجر می‌شود و در سه – چهار مقطع تاریخ، زمان صفویه می‌گفتند دولت صفوی به دولت امام زمان متصل می‌شود. من یادم هست که داشتیم برای عبور از اروند آماده می‌شدیم ایشان گفت البشارت البشارت، روایت از امیرالمؤمنین(ع) هست که «ویلٌ لک یا بصره» وای بر تو بصره، وقتی که سربازان و مجاهدانی به سمت تو می‌آیند که این‌ها پایشان مثل شترمرغ است، یعنی این‌ها پاهایشان را محکم می‌کوبند و قاطع می‌آیند. ایشان گفت که نه آقا،‌ معنی‌اش این نیست ما فین غواصی داشتیم همین کفش‌های غواصی، گفت منظور این است، گفت منظور حضرت امیر از پای شترمرغ این است. ما رفتیم عملیات بدر، 30 ساعت پاروزنی و عملیات، خط خیلی خوب شکست. این قدر خسته بودیم یادم هست توی خواب خط شکست یعنی وقتی که توی خواب رفتم بالا، به بچه‌ها گفتم الآن خط شکست؟ چون 30 ساعت نخوابیده بودیم. یک سال گذشت،‌ سال 64 دوباره غواصی داشتیم این دفعه برای عبور از اروند. فاو. دوباره خدا رحمت‌شان کند دوباره همان روایت را خواند، رفتم به او گفتم تو فکر کردی آن پارسالی‌ها همه شهید شدند؟ گفت نه، من هنوز هم همان عقاید دارم قضیه بصره است و همین فین‌ها فلان است. گفتم جان ما روایات را تطبیق نده. چون بعد طرف می‌گوید امیرالمؤمنین هم همچین حرف‌هایش خیلی حساب و کتاب ندارد. مثل یکی از بستگان ما روز اول روزه گرفته بود دم عصر دیدم دارد می‌میرد گفتم - وقتی کسی نفهمد روایت را چطوری معنا کند – گفتم چی شده این‌قدر حالت خراب است، گفت هییچی دارم می‌میرم، گفتم چی شده، گفت هیچی یک روایتی دیشب در مسجد محل ما گفتند که به پیامبر گفتند هرکس با خرما روزه بگیرد این خیلی ثواب دارد ما هم خر شدیم به حرف گوش کردیم. – عین عبارت است – حالا دارم می‌میرم! گفتم باید ببینید روایت چه بوده؟ منظور پیامبر(ص) چه بوده؟ به چه کسی گفتند؟ این چه طرز روایت خواندن است، این چه طرز عمل کردن است؟ حالا من خودم طلبه‌ام، من که به حرف تو گوش نمی‌کنم ولی یک عده بچه مذهبی از روستا به عشق حرف تو آمده، با حرف‌های امیرالمؤمنین تطبیق نکنید. روایت می‌فرماید گاهی شیطان با زبان خدا با شما حرف می‌زند! با زبان دینی و مذهبی و اسلام با شما حرف می‌زند! مثلاً می‌آید کارهای درجه 4 معنوی را پیش شما خیلی برجسته می‌کند، انگشتر عقیق چندتا باشد، ریش تا کجا باشد، وارد حرم که می‌شوم سینه‌خیز بروم، و چه کار کنم... این‌ها در روایت هست، این قدر توی چشم‌تان این مسائل جزئی را مهم می‌کند که ظرف روح تو پر از این مسائل بشود آن وقت به مسائل اصلی دین نتوانی برسی و آن‌ها برایت بی‌اهمیت بشود. این هم یکی از چیزهایی است که کلاه خیلی‌ها را برمی‌دارند. همین اواخر که استخاره‌های عجیب و غریبی می‌گرفت نمی‌دانم شنیدید یا نه که چه کثافت‌کاری‌هایی در حد توهین به قرآن با اجنّه، خیلی هم مرید داشت بعد فهمیدیم همه این‌ها بازی است.

یکی هم گاهی شیطان یک کاری می‌کند که شما 4تا کار خوب انجام بدهید تا دچار غرور و خودبزرگ‌بینی بشوید که من رفتم جبهه، من فلان کار خیر را کردم، من نماز شب خواندم، من مجلس روضه گرفتم، چهارتا از این کارها را شیطان به دست تو انجام بدهد، تا تو کم‌کم باورت بیاید که تو آدم متدینی هستی و از بقیه متدین‌تر هستی و از این طریق تو را پایین می‌کشد و با مغز زمین می‌خوری. تک تک این‌هایی که دارم می‌گویم روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. با ادبیات مقدس‌مآبی به اسم اسلام، همین آقایی که می‌گویم به جای دهه فاطمیه، چهله فاطمیه در قم می‌گرفت. همین شیخ. می‌گفت دهه برای حضرت زهرا کم است. شیطان با ما این‌طوری می‌کند. کار نیکی انجام بدهید بعد غرور پیدا می‌کنید و فکر می‌کنید آدم متدینی هستید. بد آدم را زمین می‌زند. کاری می‌کند که این‌قدر افراط کنی تا از کار خیر متنفر بشوی. من کسانی را می‌شناسم که افراطی حزب‌اللهی بودند، افراطی مذهبی‌بازی درمی‌آوردند الآن دین ندارند. یک وقتی می‌رفتیم جبهه نمازشب می‌خواندیم وقتی که پشت جبهه می‌آمدیم بعضی اوقات نمازشب می‌خواندیم بعضی اوقات هم نمی‌خواندیم بعضی وقت‌ها نماز صبح‌مان هم قضا می‌شد. یک آقایی بود که تقریباً هر شب آن‌جا برنامه‌ای راه انداخته بود. بعد مراسم سینه‌زنی که بود، نیم ساعت سینه می‌زنند نه 4 ساعت. بعد که سینه می‌زدند می‌گفت عاقل‌ها بروند عاشق‌ها بمانند! باز دو ساعت دیگر سینه می‌زدند، بعد دوباره می‌گفت عاشق‌ها بروند دیوانه‌ها بمانند! باز یک ساعت دیگر سینه می‌زد. در منطقه شب عملیات بود، رفتم بهش گفتم آقا من به تو این حرف‌ها را نمی‌گویم اما به تیپ مثل تو می‌گویم فردا در عملیات در نروی. فردا پشت خاکریز یا وقتی که توی راهکار نشستیم تیربار دارد می‌زند می‌گوید بلند شو به سمت تیربار برو، جان مادرت آن موقع هم همین‌طوری باش. معمولاً این آدم وقتی حرکت می‌کردیم، من در 7- 8تا عملیات بودم در 4تا عملیات مجروح شدم در بقیه‌اش هم شهید شدم از همه محکم‌تر داد و نعره می‌زد بعد توی عملیات هیچ وقت او را نمی‌دیدیم! به او گفتم الآن توی محور داریم می‌رویم برویم جلو! گفت ما از شماها جلوتریم باک تو نباشد! هرجا اسم حسین را دیدی ما آن‌جاییم. از این چیزها هم می‌گفت. کسی ایشان را زیر آتش در عملیات هرگز ندید ولی صدای کلفت داشت. بعد از مدتی گذشت یکی دیگر، شبیه همین آدم‌ها، سال‌ها قبل با یکی از دوستان صحبت می‌کردم گفت فلانی برای یک کار رفتم کانادا، فهمیدم فلانی کاناداست رفتم منزل او، در خانه او مشروب! زنش بی‌حجاب! نماز نمی‌خواند! آدمی که جبهه می‌آمد نعره می‌کشید. خب این‌طوری هم هست. از آن طرفش هم هست. آن‌هایی که صادقانه مدح امام حسین(ع) می‌گفتند و یاحسین می‌گفتند آن‌ها را هم ما دیدیم که زیر آتش چه کار می‌کردند.

بالاخره می‌فرماید گاهی یک کاری می‌کند که متنفرتان می‌کند. این آدم را می‌دانم از بس افراط کرد خودش متنفر شد! متنفر از عبادت و همه چیز شد، همه را ترک می‌کند.

و یکی هم روایت فرمود گاهی در قالب این که به حساب دارید از حق دفاع می‌کنید شما در واقع دارید خودتان را مطرح می‌کنید و می‌خواهید خودتان را جا بیندازید، مدام می‌گویید خدا چه گفت، رسول چه گفت، انقلاب چه گفت، وسط‌هایش همش این است که تو باید جا بیفتی. آن‌ها وسیله هستند و تو هدفی.

و آخرین محور این روایت هم این است که فرمودند گاهی چهره عبادی و معنوی یک کار را پررنگ می‌کنند برای این که یک چهره دیگر الهی‌اش را کمرنگ کنند مثل همین اسلام رحمانی. یعنی می‌آید روی چیزهای معنوی می‌گوید مثلاً غیبت نکنید غیبت نکنید، این‌قدر این را برجسته می‌کند خب غیبت خیلی مهم است این قدر مهم است که من تا الآن کسی را ندیدم که غیبت نکند! شما اگر دیدید غیر از خودتان بگویید من تا الآن واقعاً هیچ کس را ندیدم که غیبت نکند، اصلاً نمی‌شود که غیبت نکرد. من نمی‌دانم خدا برای چه همچین حرفی زده است! ولی این را تعمیم می‌دهند یک چیز کوچکی را می‌گیرند که جلوی یک مقدس دیگری را بگیرند. مادربزرگ ما مرحوم شد – خدا اموات شما را بیامرزد – این‌قدر زن خوبی بود، ایشان شنیده که غیبت حرام است، سال 56 و 57 یک جلساتی منزل پدری ما بود که اعلامیه‌های امام از پاریس و نجف که می‌آمد یکی از مراکز آن‌، منزل ما بود که این‌ها در مشهد تکثیر می‌شد می‌رفتیم پخش می‌کردند. گاهی تا صبح بود. ایشان – خدا رحمتش کند – آدم بسیار متدین و خوب بود. توی اتاق دیگر بود، تا ساعت 3 و 4 صبح، آن موقع من 14- 15 ساله بودم، می‌رفتم و می‌آمدیم بعد یک دفعه به من گفت که آن اتاق چکار می‌کنید؟ نصفه شبی تا صبح چی می‌گویید؟ گفتم هیچی، دارند علیه شاه حرف می‌زنند، بعد گفت که همین درست است تا نصفه شب می‌نشینید غیبت شاه را می‌کنید؟ واقعاً هم می‌گفت. گفتم غیبت برای کسی است که گناه شخصی یواشکی کرده، این اشرف فاحشه است شاه این‌طوری است فلان است، بعد می‌گفت تو این‌ها را با چشم خودت دیدی؟ این‌قدر آدم خوب و ساده‌ای بود.

عملیات فاو را هم برایتان بگویم، من در فاو مجروح شده بودم تا آن طرف اروند رسیدم توی آب مجروح شدم، صورتم سوخت و تا مدت‌ها چشم‌هایم نمی‌دید. بعد رفتم بیمارستان، بعد از مدتی رفتم خانه، ایشان هم آمد دیدن ما، خیلی مادربزرگ من زن خوبی بود و ساده بود خدا بیامرزدش. خوب ایشان شنیده بود فاو، فکر می‌کرد این فاب است، فاب و تاید که می‌گویند. بعد گفت کجا مجروح شدی، گفتم ما از اروند رد شدیم فاو مجروح شدم. گفت برای فاب رفتی این کارها را کردی؟ گفتم که خب بله، من هنوز نفهمیده بودم ایشان چه می‌گوید؟ گفتم بالاخره دشمن است باید بیرونش کنیم. گفت من نمی‌دانم آقای خمینی چطوری روز قیامت به خدا جواب می‌دهد که جوان‌های مردم برای فاب باید بروند این‌طوری بشوند. من آن‌جا شنیدم که اشتباه کرده، به ایشان می‌گفتم حاج خانم، گفتم حاج خانم ولی این فاب‌ها با فاب‌های دیگر فرق می‌کند! یک بار که می‌شوری تا آخر سال می‌ماند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha