شبکه یک - 4 فروردین 1402

کجائیم؟ کیستیم؟ چرا؟

اردوی جهادی "طلاب غیر ایرانی"، _ شادگان آبادان _ ۱۳۹۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت خواهران و برادران عزیزم سلام عرض می‌کنم. خسته نباشید. انشاءالله خدا به بازوهای شما قدرت بیشتر بدهد و به قلب شما اخلاص بیشتر و به ذهن و آگاهی‌های شما معرفت بیشتر عنایت کند. بنده واقعاً افتخار می‌کنم که در یک چنین جمعی به محضر شما مشرّف بشوم. بدون هیچ تعارفی عرض می‌کنم که برای بنده یک افتخاری است و دست شما را می‌بوسم. کجا هستیم؟ کی هستیم و چرا هستیم؟ من می‌خواهم در این دقایقی که در این‌جا مزاحم شما شدیم به این سه سؤال پاسخ بدهم.

چند ده مرد و زن هستید از بیش از 22 کشور از سه قاره جهان. از 22 قومیت و ملیت و نژاد و زبان از آسیا، آفریقا و اروپا، اولاً بلند شدید به ایران آمدید و از همه فرصت‌های یک زندگی معمولی و یک زندگی کم خاصیت گذشتید. مردم زندگی نمی‌کنند بلکه زندگی را می‌گذرانند. کسانی که علیرغم غرایزشان نمی‌توانند تصمیم بگیرند. طبق غریزه بسته به سن‌شان نیازهایی دارند و فقط دنبال همان‌ها هستند. لذت، قدرت، ریاست، شهرت، شهوت، 90 درصد بشریت تصمیم‌هایی مثل تصمیماتی که شماها گرفتید نمی‌توانند بگیرند. خانه و زندگی و بستگان و آرامش و همه چیز را رها کند از آن طرف عالم بلند شود برود توی یک منطقه‌ای که رنگ پوست و نژاد و زبان و قومیت آن متفاوت است و دنبال حقیقت است و در خدمت فضیلت و عدالت باشد برای آشنایی با دین خدا همه چیز را رها کند و به همه چیز پشت پا بزند. برود وارد یک جامعه و فضایی بشود که از جهاتی شاید هیچ سنخیت قومیتی و زبان به آن ندارد. این‌ها تصمیمات بزرگی است هر کسی نمی‌تواند این تصمیمات را بگیرد. شماها گرفتید. از تمام لذائذ عادی گذشتید. هرکسی آن‌قدر انسان است که در برابر غریزه‌اش تصمیم‌های بزرگ می‌گیرد چون طبق غریزه زندگی کردن خیلی عادی و راحت است همه همین کار را می‌کنند. همه حیوانات و اغلب انسان‌ها این‌طور زندگی می‌کنند. ما طبق غریزه‌مان زندگی می‌کنیم نگاه می‌کنیم ببینیم کجا بیشتر خوش می‌گذرد. یک عده‌ای هستند که می‌گویند مسئله من خوش گذشتن موقت نیست بلکه مسئله من رشد و تکامل من است. من باید بپرسم که حقیقت چیست نه این که بپرسم فایده در چیست؟ یک انسان متعالی از فایده عبور می‌کند و به حقیقت می‌اندیشد و از آن متعالی‌تر می‌شود وقتی می‌خواهد برای آن حقیقت سرمایه‌گذاری کند از مال و آبرو و راحتی‌اش بگذرد تا شرایطی اقتضاء کند که از جانش بگذرد. شما یک انتخاب بزرگتری هم کردید که به طلبه‌گی درس و بحث رسمی هم اکتفا نکردید. گفتید ما الگوهایی به نام پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) داریم که می‌خواهیم به آن سبکی که آن‌ها عمل کردند و زندگی کردند به آن سبک عمل کنیم. خب بلند شدید آمدید این‌جا در نخلستان‌ها و بیابان‌های اطراف آبادان، روستاهای شادگان بین برادران و خواهران مسلمان عرب زبان ما در این منطقه، و آمدید این‌جا به کسانی که اصلاً آن‌ها را نمی‌شناسید خدمت کنید. می‌گویید تو من را نمی‌شناسی من تو را نمی‌شناسم اما ما همدیگر را می‌شناسیم ما همه فرزندان آدم و حوا هستیم بندگان خدا هستیم پیروان یک مکتب هستیم ما آمدیم به تو خدمت کنیم. شما از چین و اندونزی تا مالزی و آفریقا بلند شدید این‌جا آمدید و به کسانی که با اسم و رسم آن‌ها را نمی‌شناسید به لحاظ خون و قبیله و نژاد و زبان با آنها متفاوت هستید آمدید بدون این که اسم‌تان جایی ثبت بشود و کسی بخواهد از شما تشکر کند خدمت کردید. در این چندتا روستایی که این بچه‌های اردوهای جهاد سازندگی شما دارند رفتیم از خدمت به یتیم، تعمیر خانه یتیم حضور داشتید تا ساختن این مسجد، تا خواهران عزیز که مدرسه را برای بچه‌ها رنگ می‌کردند و بعد فعالیت‌های فرهنگی در کنارش، بردن مفاهیم ارزشی به درون خانه‌ها بازی کردن با بچه‌ها، خدمت کردن به یتیم، رفتن به خانه سالمندان، همه آن کاری که انبیاء آمدند به بشر بگویند تو آن وقتی انسان هستی و به آن میزان انسان هستی که از خودت عبور کنی و به دیگران هم بیندیشی. این کار بزرگی است. می‌خواهم این را عرض کنم که ظاهراً این‌جا جمع کوچکی است اما چنین جمع‌هایی مرکز جهان است. همین پتوهایی که در این مسجد نیمه تمام کنار این نخلستان زیرتان انداختید، این‌جا یکی از آن همان مناطق و مراکزی است که می‌فرماید خداوند و فرشتگان خدا به آن نظر دارند. هرجا خداوند بنده‌ای را می‌بیند که فقط به فکر خودش نیست بلکه به دیگران خدمت کند دستش تاول و آبله می‌زند برای این که مشکل دیگران را هم حل کند می‌فرماید او دارد فلسفه خلقت را می‌فهمد و دارد رشد می‌کند و عمودی بالا می‌رود. می‌دانید که حیوانات سرشان پایین است تنها حیوانی که سرش بالاست انسان است. همه حیوانات حتی آن‌هایی که بعضی‌هایشان روی دوتا پا راه می‌روند گاهی روی دست، بیشتر سرشان پایین است انسان مسطول‌القامه است حیوانی است که راست آفریده شده و می‌تواند راحت بالا را نگاه کند. انسان اگر به بالا و خدا توجه کند به خلق خدمت کند به آن میزان انسان است. به آن میزانی که سر ما پایین افتاده و فقط به خودمان و منافع‌مان، اسم من، شکم من، امنیت من، رضایت من، تفریح من می‌اندیشد یعنی به همان اندازه سرمان پایین است و به همان اندازه ما به حیوانیت نزدیک می‌شویم این اصلی است که به ما گفته‌اند. پس ما کی هستیم؟ شما کی هستید؟ از 22 ملیت از چند قاره جهان. این‌جا کجاست؟ مسجدی است که دارید با دست خودتان می‌سازید. اغلب شما فکر می‌کنم هیچ کدام‌تان اهل کار و کارگری نبودید اصلاً این کارها را درست بلد نیستید ولی این‌جا آمدید تا دست‌هایتان تاول زده به عشق خدا و خلق.

مسئله سوم که من بخش اصلی عرایضم را می‌خواهم به آن اختصاص بدهم این است که چه می‌کنید؟ دارید چه کار می‌کنید؟ ظاهرش این است که چندتا آجر روی هم می‌گذارید و یک ساختمانی را رنگ کردید و برای خانه آن یتیم در آن روستا بچه‌ها رفتند دستشویی ساختند و طویله‌شان را درست کردید. این ظاهر قضیه است. باطن قضیه چیست؟ باطن قضیه، شما در حال ساختن جهان جدیدی هستید. این‌طوری دنیای جدیدی ساخته می‌شود. این شروع ساختن یک تمدن جدید است. انسان جدید، الگوهای صدر اسلام این‌طوری زنده می‌شود. شما فکر می‌کنید این مدینه که امروز برای ما کار پیامبر(ص) و اصحاب پیامبر و اهل بیت پیامبر(ص) الگو شده، مگر این مدینه 1400 سال پیش چه بوده؟ نسبت به شهرهای امروز شهر و آبادی‌ای نبوده، این اتفاقات بزرگی که گاهی برای آن‌ها قرآن و آیات الهی نازل شد، این کارهایی که هنوز شما می‌گویید علی و فاطمه و اصحاب پیامبر(ص) همه این‌ها در یک محیط‌های کوچکی شبیه این‌جا اتفاق افتاده است. یک نخلستان کوچک و در یک روستای کوچکی بوده است. حجم آن به لحاظ جغرافیا و وسعت جغرافیایی زیاد نبوده، امکانات خیلی مهم و ثروت و قدرت و سروصدا نبوده، رسانه‌ای نبوده است. همه چیز ظاهراً در سکوت می‌گذشت. همه فکر کردند که تمام شد. امروز بعد از 1400 سال، اسلام دوباره مرکز توجه جهان شده است و شروع این نهضت از اسلام اهل بیت(ع) بود و جهان جدیدی دارد ساخته می‌شود. هم الگوهای جهاد و شهادت صدر اسلام در این زمان دوباره احیاء شد. همین منطقه دارخویین و آبادان و خرمشهر 20 و چند سال پیش، همین جاها الگوهای جهاد و شهادت صدر اسلام زنده شد یعنی ما دیدیم نوجوان 14- 15 ساله‌ای که با پارتی به جبهه آمد، سن او قانونی نبود، شناسنامه‌اش را دستکاری کرد بعد آمد غواص بشود گفتند سن تو کم است، ولی بچه 15 ساله شروع به گریده کردن کرد و التماس می‌کرد که به فرمانده گردان بگویید بگذارد من بیایم. فرمانده ستون غواص‌ها گفت سن تو کم است نمی‌گذارم بیایی. روی پای فرمانده افتاد پاهای او را می‌بوسید و التماس می‌کرد که بگذار من بیایم. خب ما این‌ها را خوانده بودیم که در جنگ احد جوانان 15- 14 ساله آمدند بروند پیامبر(ص) فرمودند سن شما کم است بعد به یکی اجازه دادند چون هیکل او درشت بود تیرانداز قوی‌ای بود به او اجازه دادند ولی به این‌ها اجازه ندادند. بعد این بچه‌ها آمدند گفتند چطوری است که سن ایشان از ما یک سال بزرگتر است اجازه می‌دهید ولی چرا به ما اجازه نمی‌دهید بیاییم؟ پیامبر(ص) فرمود ایشان به تیراندازی واردتر است و هیکلش هم درشت‌تر است می‌تواند. شما نمی‌توانید. گفت من این را در کُشتی که با هم می‌گیریم می‌زنم اگر کُشتی گرفتیم این را زدم می‌گذارید من بیایم؟ با گریه و التماس. بالاخره پیامبر(ص) را مجبور کردند این بچه رفت کشتی گرفت و او را که از خودش درشت‌تر بود را زد، بعد گفت من این را زدم، شما اجازه می‌دهید این بیاید جهاد کند چرا به من اجازه نمی‌دهید؟ پیامبر(ص) را مجبور کرد که اجازه بدهد او هم بیاید. خب ما این صحنه‌ها را همین زمان دیدیم. می‌رفتند اهل بیت پیامبر، امیرالمؤمنین(ع)، اصحاب پیامبر(ص) به مناطق محروم می‌رفتند برای یتیم و فقیر غذا ببرند، لباس ببرند، در خانه‌شان در بزنند، گمنام به آن‌ها کمک کنند. علی‌بن‌ابیطالب را خواندیم که چاه می‌کَند و تشنه زیر آفتاب مدینه، نه آفتاب این‌جا، آب سرد زلال که بیرون زد لب به آب نزد همان‌جا نوشت این وقف فقراست. تشنه از چاه بیرون آمد و گفت من از این آب نمی‌خورم این متعلق به فقراست. خب ما الآن داریم می‌بینیم این کاری که امثال شماها دارید می‌کنید همان خط است.

پس، سؤال؟ داریم چه می‌کنیم؟ دارید الگوهای صدر اسلام و انبیاء را دوباره زنده می‌کنید. هم آن الگوی جهاد و شهادت و هم این الگوی سازندگی و خدمت به انسان‌ها، خدمت به محرومین، این الگوها را دارید جهانی می‌کنید و این کار بسیار بزرگی است این یعنی ساختن یک جهان جدید. چه آقایان، چه خانم‌ها چه چیزی را می‌خواهید جهانی کنید. شما از 22 ملیت و کشور این‌جا هستید. اگر به همین 22 کشور این پیام برود که چه چیزی جهان جدید را می‌سازد؟ ببینید آیا در این 5 قاره جهان کسی هست با این مخالفت کند؟ انسان باشد بگوید نخیر آقا، هرکس از هر دین و مذهبی گر یک ذره انصاف داشته باشند در برابر این تعالیم اسلام خضوع می‌کنند. جهان تشنه همین‌هاست. اگر دنیا سراغ کمونیزم رفت، سراغ فاشیزم رفت، سراغ لیبرالیزم و سرمایه‌داری رفت، سراغ این مذاهب و معنویت‌ها و عرفان‌های قلابی می‌رود، سراغ بت‌پرستی و افراط و تفریط می‌رود، همه‌اش به خاطر این است که دنبال یک گمشده می‌گردد که در مکاتب و مذاهب مختلف دنبال آن می‌گردد. این مکاتب می‌آیند آن را درست کنند چشم را کور می‌کنند. می‌آیند یک جایش را درست کنند یک جای دیگر را خراب می‌کنند. ولی شما این را به همه پیروان و همه ادیان و مذاهب و مکاتب، حتی مادیونی که یک مقدار انصاف و اخلاق سرشان بشود یک کمی از عقل استفاده کنند و فاسد نباشند ارائه کنید و بگویید می‌خواهیم این‌ها جهانی بشود. شما مخالف هستید؟ اگر کسی گفت که مخالف است. ما دیدیم کسانی را که مسلمان نبودند بلکه اصلاً دین نداشتند بلند شده گریه کرده و گفته ما دنبال همین ارزش‌ها هستیم. ما کمونیست دیدیم که بلند شد برای آیات قرآن دست زد. ما بت‌پرست در هند در بتخانه دیدیم که گفت محمد و علی از خدایان هستند. آیین شینتو در دانشگاه توکیو، استادش گفت ما دنبال این ارزش‌ها هستیم. گفت این‌ها بزرگترین ایده‌آل‌های ماست. و در هیچ دین و مذهبی این‌ها همه کنار هم نیست. بنابراین نکته اصلی عرایض من این است که چه چیزی را می‌خواهیم جهانی کنیم؟ وقتی می‌گوید گسترش اسلام در جهان، منظور این‌هاست. اگر یک جایی مجبور می شوی به جنگیدن، مجبورمان به جنگیدن می‌کنند. همین الآن که ما داریم با هم صحبت می‌کنیم خب مردم یمن قیام کردند، شیعه، سنی، شافعی، زیدی می‌گویند می‌خواهیم حکومت ما تحت سلطه نباشد، می‌خواهیم آزاد باشیم و یک ملت شریف، ولی گرسنه، دارند از شورای امنیت، آمریکا، اروپا، غربی‌ها همه بسیج شدند که همه باید دخالت نظامی کنیم و ملت یمن را سرکوب کنیم خب چرا به حرف‌شان گوش نمی‌کنید. یک ملت حق ندارد که بگوید چه می‌خواهد؟ در بحرین به یک شکل، در مصر یک جور دیگری، در عراق و سوریه یک جور دیگری، بیداری اسلامی را به جنگ مذهبی تبدیل می‌کند، جنگ این قبیله با آن قبیله، برای چی؟ برای این که رژیم اسرائیل باید حفظ بشود و رژیم‌های خودشان و بقیه‌شان سقوط نکنند و انرژی بیداری اسلامی و وحدت اسلامی تبدیل به جنگ مذهبی بشود. بعد تبلیغ می‌کنند که بله انقلاب اسلامی می‌خواهد این‌ها شیعه هستند برود سنی‌ها را شیعه کند، یا ایران می‌خواهد امپراطوری درست کند و همه جا را بگیرد. 5تا کشور عربی در کنترل ایران هستند و... خب این حرف‌ها را اول دشمن برای تحریک مردم زد. اصلاً کسی دنبال این چیزها نیست. اگر کسی دنبال سلطه یک ملت بر ملت‌های دیگر باشد طاغوت است. فرقی نمی‌کند ایرانی و آمریکایی باشد، امپراطوری ایران و امپریالیزم آمریکا مساوی می‌شود! سلطه عرب بر عجم، عجم بر عرب، فارس بر ترک، ترک بر فارس. این چیزها را ما نداریم. تمام نژادها و قومیت‌ها برادر و برابرند و همه باید آزاد باشرف به حقوق‌شان برسند این آن چیزی است که اسلام و انقلاب اسلامی خواسته است. باید همه ما به خدمت همه ملت‌ها برویم. اگر یک ملتی مورد حمله نظامی قرار گرفته باید همه برویم کنار او و از او دفاع کنیم. اگر یک ملت برادری گرسنه است گرفتار است قحطی می‌شود، زلزله می‌شود، سیل می‌شود، همه باید کمک کنند. مشکل بی‌خانمانی هست همه باید کمک کنند داخل و خارج ندارد این مرزها اعتباری است مرز حقیقی، مرز ایمان و کفر است، مرز حق و باطل است، مرز عدل و ظلم است، جبهه مستضعف در برابر مستکبر. نبرد ظالم و مظلوم. و فقر و غنا با تفسیر توحیدی نه با تفسیر مادی.

خب پس ما چه می‌خواهیم؟ انقلاب اسلامی که یک انقلاب ایرانی، یعنی درست است که از ایران و از فرهنگ شیعه شروع شد ولی انقلاب نه ایرانی است نه فقط شیعی است. این انقلاب، احیای ارزش‌های اسلام و قرآن است. احیای ارزش‌های توحید و عدالت است و هدف او خدمت به مستضعفین همه جهان است. ما منتظر یک روزی هستیم که الآن شما بلند شدید از آفریقا آمدید توی روستاهای آبادان، یا شما از الجزایر آمدید یا شما از نیجریه آمدید، آن یکی از مالزی، آن یکی از چین، فردا ما از این‌جا بلند شویم به چین و مالزی و نیجریه برویم و به مردم آن‌جا خدمت کنیم و بگوییم مشکل‌تان چیست. دنبال چنین هدفی هستیم. چرا خدمت اقتصادی به محرومین وظیفه شرعی ماست و ساختن یک تمدن جدید است. اول ازدواج فاطمه(س) و علی(ع) است، پیامبر(ص) از حضرت فاطمه(س) می‌پرسند که فاطمه جان زندگی‌تان چطور می‌گذرد؟ خب می‌دانند که این‌ها وسط مبارزه هستند، علی و فاطمه فقط فکر خودشان نیستند، مبارزه می‌کنند، کار می‌کنند، ثروت هم تولید می‌کنند اما همه را خودشان مصرف نمی‌کنند. ببینید یک فرقی بین فقیر و زاهد است. فقیر، ندارد که بخورد. زاهد، دارد ولی خودش نمی‌خورد و به دیگران می‌دهد. فقیر نبودند ولی فقیرانه زندگی کردند. زاهد بودند. یعنی علی‌بن‌ابیطالب(ع) حتی آن موقعی که در حکومت نیست و مثلاً از عرصه سیاست حذف شده، این که می‌گویند علی خانه‌نشین شد، علی(ع) هرگز خانه‌نشین نشد برود توی خانه بنشیند چمباتمه بزند و بگوید نگذاشتند من در عرصه سیاست باشم، بروم توی خانه‌ام و با همه قهر کنم! ابداً. وسط جامعه بود و به محرومین خدمت می‌کرد. نخلستان‌های اطراف مدینه را آباد می‌کرد. هزار برده آزاد کرد. برده می‌خرید تربیت می‌کرد آزاد می‌کرد. چقدر خانه فقرا و یتیم‌ها می‌رفت، چقدر نخلستان آباد کرد، چقدر نهر و آب جاری کرد و این‌ها را وقف فقرا می‌کرد. فقیرانه زندگی کردند ولی فقیر نبودند زاهد بودند. زاهد عمداً مثل فقرا زندگی می‌کند هرچه دارد می‌دهد. روحش بزرگ است. پیامبر(ص) پرسیدند زندگی‌تان چطور است؟ حضرت فاطمه(س) لبخند زدند که «ما یَدَعَ عَلیّ شَیْئاً مِنْ رِزْقِه...» هیچ چیزی توی این خانه نمی‌آید الّا این که «اِلاّ وَزّعَهُ بَیْنَ الْمَساکینَ» فوری بین فقرا و مساکین تقسیم می‌شود. و بارها می‌شود که پول و غذا توی خانه می‌آید تقسیم می‌شود و همان شب ما گرسنه می‌خوابیم. بارها پیش می‌آید که برده‌ای، مسکینی، یتیمی، فقیری، مسافر غریبی، در راه مانده‌ای، می‌آید ما روزه داریم و آماده شدیم برای افطار که آیه هم در این باب نازل شد (سوره انسان) که خانواده‌ای که با این که خودشان نیاز دارند با لبخند می‌بخشند. بارها می‌شود که حسن و حسین گرسنه هستند غذایی که دارند به یتیم و فقیر و برده‌ای می‌آید به او می‌دهیم چراغ را خاموش می‌کنیم و بچه‌ها با گرسنگی می‌خوابند. گاهی می‌شود ما دو روز- سه روز غذای درستی نمی‌خوریم. نه این که نداشته باشیم می‌آید ولی توی خانه ما بند نمی‌شود. این خانه، خانه کرامت به انسان و خدمت به انسان است. این خانه نمی‌تواند هیچ گرسنه‌ای را ببیند ولی خودش سیر بخوابد. پس چه چیزی را می‌خواهیم جهانی کنیم عشق به انسان، خدمت به همه گرسنگان عالم. خدمت به بردگان، به گرسنگان، به یتیمان، به در راه ماندگان با لبخند. داریم ولی نمی‌خوریم. این تربیت فاطمه زهرا است خواستند این را به ما یاد بدهند. «ما یَدَعَ عَلیّ شَیْئاً مِنْ رِزْقِه اِلاّ وَزّعَهُ بَیْنَ الْمَساکینَ» ما داریم همه چیز داریم ولی چیزی بند نمی‌آید تا می‌آید علی بین فقرا و مساکین توزیع می‌کند. فقیر دمِ در بیاید هرچه داریم می‌دهیم و در حالی که آن روز روزه داشتیم شب فقط با آب افطار می‌کنیم اما خوشحال هستیم و خوشحال می‌خوابیم. یک روز کسی این‌جا آمد حسن و حسین گرسنه بودند مثل «کانهما فرخان منتوفان و لکن لا ارد الخیر اذا نزل الخیر ببابی» مثل دوتا جوجه پَرکَنده این بچه‌ها گرسنه بودند ما غذا را دادیم آن‌ها هم غذا را دادند. وقتی خیر به درِ خانه ما بیاید ما آن را رد نمی‌کنیم. وقتی ما گرسنه هستیم و یک فقیری درِ خانه ما بیاید ما نمی‌گوییم بلا آمد! مصیبت آمد! بلکه می‌گوییم خیر آمد این خیر است. این فرهنگ باید جهانی بشود که خدمت به انسان محروم خیر بشود. فرمودند خداوند عدالت را واجب کرد برای این که قلب‌های مردم به هم نزدیک شود. باید به حقوق‌شان برسند و الا کینه و نفرت ادامه پیدا می‌کند. فاطمه زهرا(س) می‌فرماید باید کاری کنیم تا حدی که می‌توانیم عدالت در سرزمین‌های ما حاکم بشود. «الْعَدْلَ تَنْسِیقاً لِلْقُلُوب» قلب انسان‌ها به هم نزدیک می‌شود وقتی به حقوق‌شان برسند. نمی‌شود یکی از پرخوری بمیرد و یکی هم از گرسنگی بمیرد بعد هم بگویید با همدیگر برادر باشید! نمی‌توانند با هم برادر باشند. فاطمه(س) می‌فرماید نمی‌شود یک کسی که دارد از گرسنگی می‌میرد و کسی هم از پرخوری، یکی یک اتاق هم ندارد و یکی یک کاخ دارد، نمی‌توانند این‌ها با هم محبت داشته باشند. اگر می‌خواهید قلب‌ها به هم نزدیک بشوند و آرامش پیدا کنند خدمت کنید و بهم نزدیک شوید سطح زندگی‌هایتان به هم نزدیک باشد چه ارزش‌هایی را می‌خواهید در این کشور حاکم بشود و در همه جهان حاکم بشود؟ «وَ تَوفِیهَ المکاییلِ وَ المَوازینَ تَغییراً لِلبَخسِ» حضرت فاطمه(س) فرمودند ما جامعه‌ای را قبول داریم که ترازوهای آن درست کار کند. موازین یعنی ترازوها. مکائیل یعنی پیمانه‌ها. فرمودند جامعه‌ای که پیمانه‌اش درست پُر بشود، پیمانه سر خالی به مردم نفروش. اگر در کار علمی هستی یک کار علمی ناقص نده، استاد هستی برای درس خود باید مطالعه کنی اگر مطالعه نکنی و سر کلاس چرند بگویی پیمانه تو ناقص است و ترازویت درست کار نمی‌کند. اگر یک پروژه‌ای را برداشتید انجام بدهید یک کارخانه‌ای، یک کارگاهی، یک چیزی را گفتی من این محصول را درست می‌کنم یک جنس بُنجل دادی، ترازوها و پیمانه‌هایت درست کار نمی‌کند. اگر هنرمندی، داری یک فیلمی می‌سازی، یک رمانی می‌نویسی، آن کار را ضعیف و ناقص انجام بدهی، تعهد کردی یک جور دیگر انجام بدهی ولی یک جور دیگر انجام می‌دهی، «بخس» کم‌فروشی می‌کنید. این خلاف قرآن است که می‌فرماید به پیمانه‌ها و ترازوها وفا کنید. فاطمه(س) فرمودند ما می‌خواهیم در جامعه بشری و در همه جای جهان، همه جا ترازوها درست کار کند. یعنی آنچه که می‌دهی با آنچه که می‌گیری برابر باشد این امروز مایه ننگ ماست که بگویند فلان کمپانی غربی جنسی که تحویل می‌دهد درست است ولی جنسی که از تولید داخلی ماست وسیله‌ای که می‌خری دو روز بعد خراب بشود و وسیله‌ای که از او می‌گیری خراب نشود، این‌ها یعنی بی‌دینی ما، لغلغه زبان است که در زندگی ما دیده نمی‌شود. فاطمه(س) فرمودند شیعه کسانی هستند که به آ‌نچه که ما می‌گوییم عمل می‌کنند نه آن‌هایی که می‌گویند ما را دوست دارند ولی عمل نمی‌کنند. این‌ها شیعه ما نیستند محبّ ما هستند. البته آن‌ها هم نجات پیدا می‌کنند اما بعد از یک مدتی که در جهنم پاک بشوند. ما جنس قلابی می‌دهیم، دروغ می‌گوییم، به قرارهایمان عمل نمی‌کنیم، حقوق هم را پایمال می‌کنیم و مدام به فکر خودمان هستیم نه دیگران، فرمودند این‌ها در دنیا مشکلات دارند، در آخرت هم مشکلاتی خواهند داشت بالاخره پاک می‌شوند ولی باید یک مسیر سختی را طی کنند. این فرق شیعه و محبّ است. کاری که شماها دارید می‌کنید آن وقتی که دارید بحث و درس می‌خوانید آمدید غربت درس بخوانید و هم وقتی این‌جا می‌آیید دست‌تان برای خدمت به محرومین تاول بزند این‌ها تشیّع است. امام باقر(ع) فرمودند که خیلی‌ها ادعای تشیّع می‌کنند اما من می‌پرسم به فقرا سر می‌زنید و مشکلات آن‌ها را حل می‌کنید یا نه؟ آیا اگر کسی به شما بدی کرد زود او را می‌بخشید یا یادداشت می‌کنید یک وقتی از او انتقام بگیرید؟ اهل گذشت هستید یا اهل انتقام؟ آیا با همدیگر همدردی می‌کنید؟ اگر پول نداری به او کمک کنی یک کسی که مشکل دارد می‌روی احوال او را بپرسی به او آرامش بدهی و بگویی من کنار تو هستم مهم نیست دلگرمی بدهی، اعصاب او را آرام کنی. گفت اگر وقت کنیم و الا ما چنین وظیفه‌ای را برای خودمان تعریف نکردیم! امام باقر(ع) فرمودند شما شیعه نیستید. شیعه نباید بی‌اطلاع باشد از این که دوستان و بستگان و همسایگانش، در شهر و روستایش کسی نباید شب گرسنه بخوابد. لباس اضافه دارد او نباید بی‌لباس باشد، به او سر نزنی و لباس اضافه‌ات را به او ندهی، اگر سقف روی سرش نیست و تو بی‌تفاوت هستی شیعه نیستی. محبّ ما هستی ولی حاضر نیستید برای این محبّت هزینه بدهید. می‌خواهید هم راحت زندگی‌تان را بکنید و هم اسم‌تان شیعه باشد. کسی را می‌شناسید که لباس درست ندارد با احترام می‌روید یک دست لباس خودت را به او بدهی؟ روایت دیگر از امام صادق(ع) که می‌فرماید شما برادر نیستید. قرآن می‌فرماید: «إنما المؤمنون اخوه» مؤمنین برادر هستند برادر نیستید لذا مؤمن نیستید.

حضرت امیر(ع) با یک کسی قرار داشتند منتظر او بودند او نیامد، دیر آمد. وقتی آمد از او پرسیدند که چرا سر قرار نیامدی؟ گفت چون لباس مناسب نداشتم، یک لباس پاره پوره داشتم و آن را تا خواستم درست کنم طول کشید، گفت کسی آن‌جا نبود از برادران، ‌همسایه‌ای کسی یک لباس به تو بدهد؟ گفت چرا بودند گفتند خبر داشتند تو چنین وضعی داری و به تو رسیدگی نکردند؟ گفت بله. فرمود برادر نداری، تو بی‌برادری! مردم آن محله تو مسلمان نیستند. روایتی داریم که کسانی که به فکر همدیگر نیستند در قیامت جزو کفّار محشور می‌شوند. ببیند یک کسی مریض است بچه‌اش دارد می‌میرد پول ندارد نمی‌تواند به بیمارستان ببرد و این می‌تواند او را کمک کند و بگوید به من مربوط نیست. یک دختر و پسری می‌خواهند ازدواج کنند به سن ازدواج رسیدند نمی‌توانند کمک مالی می‌خواهند و تو بتوانی ولی بگویی به من مربوط نیست. خانه‌ای سقف ندارد تو می‌توانی برای آن سقف بزنی و نکنی. در قیامت جزو کفّار هستند. در دنیا، در شناسنامه مسلمان است ولی در قیامت که دسته دسته مردم می‌آیند جزو کفّار محشور می‌شوند و جزو مسلمین نیستند. خب خود پیامبر(ص) فرمود اگر کسی بفهمد ولو آن طرف دنیا، از او کمک می‌خواهند ولو مسلمان نیست در آفریقا و در آمریکای لاتین، در آسیا، یک ملت ضعیف ولو مسلمان نیست از او کمک بخواهد پیامبر(ص) فرمودند: «مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادِی یا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم»؛ اگر کسی بشنود که کسی ندا می‌دهد که ای مسلمانان من را کمک کنید من مسلمان نیستم ولی مشکل دارم من را کمک کنید، پیامبر(ص) فرمود اگر بتوانید او را کمک کنید ولی نکنید فَلَیْسَ بِمُسْلِم؛ مسلمان نیستید جزو امّت من نیستید. یعنی مسلمان کسی است که در برابر مشکلات همه بشریت احساس مسئولیت کند. یک جا لازم است سلاح بردارد و به استقبال جهاد و شهادت برود. یک جایی لازم است بیل دستش بگیرد دانشجوست، طلبه است، بیل دست بگیرد و دستش تاول بزند، چنانچه امیرالمؤمنین(ع) مولای ما این‌طوری بود به وقتش شمشیر، یک وقت هم بیل. یک وقت هم قلم دستش می‌گرفت.

شما دوستان طلبه هستید ما طلبه هستیم، طلبه‌ای که یک گوشه‌ای بنشیند و فقط جمله حفظ کند برود بقیه را موعظه کند این طلبه در مسیر اهل بیت(ع) نیست. پیامبران و اهل بیت و انبیاء این‌طوری نبودند بلکه یک بُعد علم بود، یک بُعد عمل بود، زندگی ساده و خدمت به فقرا و محرومین بود. آموزش آگاهی‌های دینی و الهی و به مردم و جاهلان بود. اگر لازم می‌شد سلاح برمی‌داشتند خط مقدم می‌جنگیدند اگر جنگ نبود و لازم نبود بیل برمی‌داشت و کارگری می‌کرد، نخلستان آباد می‌کرد، قلم برمی‌داشت آگاهی می‌داد. طلبه بی‌دست و پا، طلبه ناآگاه از وضعیت جامعه، طلبه ترسو، طلبه تنبل، این طلبه مکتب اهل بیت(ع) نیست. ترسو نیست، راحت‌طلب نیست،‌ خودش را به زحمت می‌اندازد تا بقیه نجات پیدا کنند. امام صادق(ع) فرمودند ما سه تیپ شیعه داریم. یکی کسانی که ما را دوست دارند ولی به ما آویزان هستند از ما آویزان می‌شوند یعنی پای سفره ما می‌نشینند هرجا منافع‌شان است شیعه هستند هرجا باید هزینه بپردازند و زحمت بکشند خبری از آن‌ها نیست این‌ها یک دسته هستند خود را به ما می‌آرایند و خود را به ما می‌چسبانند ما وسیله ارتزاق آن‌ها هستیم سر سفره ما نشستند به اسم این که شیعه ما هستند دارند نان ما را می‌خورند. فرمودند این‌ها یک دسته شیعه هستند که این‌ها شیعه نیستند به نام ما می‌چاپند. «استیکال بِنا» عین روایت است. استیکال بِنا یعنی به اسم ما دنبال قدرت و شهرت و ریاست و مرید پیدا کنند و دنیایشان آباد بشود و رئیس مذهبی بشوند به فکر خودشان هستند نه به فکر دین خدا و خلق خدا. فداکاری نمی‌کنند بلکه می‌خواهند بقیه برای این‌ها فداکاری کنند. یک دسته را فرمودند احمق هستند مثل آبگینه. دیدید شیشه را از این طرف نگاه می‌کنید تا آن تهش دیده می‌شود. نه عقل دارند، نه برنامه دارند، نه پیچیدگی دارند، این را نگاه کنید تا آخرش را می‌فهمی که می‌خواهد چه کار کند؟ آدم‌های خوبی هستند ولی فقط صدمه می‌زنند. یک دسته فاسد هستند به اسم مذهب دنبال دنیا هستند. یک عده احمق هستند می‌خواهند جای بی‌عقلی را با مذهب پر کنند. مذهب به جای عقل. دسته سوم مثل طلای سرخ و طلای ناب هستند. هم شرف دارند و هم عقل. این‌ها شیعیان ما هستند. هرچه در آتش گداخته‌تر بشوند و هرچه مشکلات بیشتر بر سرشان بیاید این‌ها به جای این که سقوط کنند و تسلیم بشوند قوی‌تر می‌شوند و بیشتر رشد می‌کنند. امام صادق(ع) فرمودند کسانی ما را دوست دارند و منتظر قائم ما هستند که آخرالزمان قیام کند می‌گویند مهدی بیا مهدی بیا، منظورشان این است که بیا سفره من و سبیل من را چرب کن! ما را دوست دارند منتظر آخرالزمان هستند تا از دنیا به نوایی برسند! به فکر خودشان هستند نه به فکر همه بشریت و عدالت جهانی. ولی طبق آنچه که ما می‌گوییم عمل نمی‌کنند. کاری ندارند که ما گفتیم به چه سبک زندگی کنید. فرمودند این‌ها در آتش محشور می‌شوند و جهنمی هستند. فرمودند دسته دوم کسانی که ما را دوست دارند به حرف‌های ما عمل می‌کنند اما برای این که می‌بینند مردم مسلمان و شیعه هستند می‌بینند بین این مردم اگر بخواهند آبرو پیدا کنند باید اسم ما را بیاورند! ظاهرش این است که دارد برای دین خدا خدمت می‌کند اما در واقع اگر این مردم یک مذهب دیگری داشتند باز این یک مذهب دیگری بود. چون این مردم مسلمان هستند یا چون شیعه اهل بیت هستند این آقا از همه اهل بیتی‌تر می‌شود! برای این که می‌فهمد توی این جامعه باید این‌طوری حرف بزند! امام صادق(ع) فرمودند این‌ها هم دسته دوم هستند. خداوند شکم این‌ها را هم از آتش پر خواهد کرد. اما دسته سوم کسانی هستند که دقیق نگاه می‌کنند که ما چه می‌گوییم؟ پیامبر چه گفت؟ قرآن چه می‌فرماید و طبق آن عمل می‌کنند و برخلاف آن عمل نمی‌کنند این‌ها از ما هستند و ما از این‌ها هستیم و این‌ها در قیامت در کنار ما و با ما محشور می‌شوند.

حالا یک سؤال؟ آیا باید صددرصد شیعه خالص باشیم با این همه اقدامات؟ و الا شیعه حساب نمی‌شویم؟ چرا. مراتب دارد. ادعای آن تشیّع صددرصد را نکن. همان که هستی باش. گفتند مشکل ما با کسانی است که ادعا می‌کنند شیعه هستند ولیکن عمل نمی‌کنند ما با این‌ها مشکل داریم همان که هستی بگو. بگو من محبّ اهل بیت(ع) هستم شما را با این درجه دوست دارم. تشیّع من هم از صد درجه 25 درجه است. خیلی خب این خیلی خوب است مگر باید یا صفر باشید یا صد؟ مثل کوهی است که آن بالاتر است و یکی هم مثل بنده ضعیف‌تر است پایین‌تر است. آدم‌ها را ما سیاه و سفید نمی‌بینیم. نگو تو یا شیعه صددرصد خالص هستی، خب خوب هستی اگر نه، تو جهنمی هستی، بد و فاسد هستی، تو هر غلطی هم بکنی فایده‌ای ندارد، تو بدبخت و بیچاره‌ای. نه مغرور، نه مأیوس. انسان یک وجود نسبی است واقع‌بین باش. آدم‌ها را سیاه و سفید نبین. بنده مثلاً شما، ممکن است در یک جهتی 40 درجه مسلمان باشیم. در یک جهت دیگری ممکن است 20 درجه و در یک خصلت دیگری ممکن است 90 درجه. ما نسبی هستیم چه کسی است که همه چیز او صددرصد است. فرمودند هیچ کس را مأیوس نکن، نگو تو شیعه صددرصد هستی؟ نه، پس تو جهنمی هستی. نه؛ این‌طوری نیست که مردم باید یا بالاترین جای بهشت باشند یا ته جهنم باشند. هزاران مراتب است. نه هیچ وقت مأیوس شوید که من که فاسدم، من که بدبختم پس ولش کن. نه مغرور بشوید که دوتا عمل خیر انجام بدهید بعد یک مرتبه بگویید فرشته‌ها الآن کجا هستند بیایند زیر بغل من را بگیرند! یک فرشته هم بیاید من بالای شانه‌اش بنشینم! فرشته‌ها کجایند؟! نه مغرور نه مأیوس. آدم‌ها نسبی هستند. امام(ع) فرمودند آدم‌ها را سیاه و سفید نبینید. «إذا کانت مَحاسِنُ الرجُلِ أکثَرَ مِن مَساوِیهِ فذلکَ الکامِلُ» هرکسی را دیدید خوبی‌هایش از بدی‌هایش بیشتر است این آدم خوبی است. هرکس را می‌بینید که چهارتا خصلت بد دارد شش‌تا خصلت خوب، این آدم خوبی است. «و اذا کان متساوى المحاسن و المساوى فذلک المتماسک» حتی کسی که خوبی و بدی‌هایش به اندازه هم است او هم امید نجات داشته باشد. 5تا خصلت بد دارم، خسیس هستم، حسود هستم، عصبانی مزاج هم هستم، فحش هم می‌دهم، 4- 5تا خصلت بد دارم 4- 5تا هم خصلت خوب دارم. فرمود حتی اگر می‌بینید کسی خوبی‌ها و بدی‌هایش اندازه هم است او هم ممکن است اهل نجات باشدو متماسک او هم هلاک نمی‌شود. او هم امید به بهشت داشته باشد «و ان زادت مساویه علی محاسنه فذلک الهالک» بدی‌هایش از خوبی‌هایش بیشتر است خوبی‌هایش را باید مدام بگردی تا پیدا کنی او مشکل دارد باید بگردد خودش را نجات بدهد. او در خطر است.

سؤال؟ آیا فقط به آدم‌های مسلمان و هم‌فکر خدمت کنیم؟ آن‌هایی که ما را قبول دارند؟ فاطمه زهرا(س) فرمودند اگر می‌خواهید بهشت‌تان تضمین باشد هر روز با هر کس که روبرو می‌شوید با لبخند و با ادب و با محبت روبرو بشوید و سعی کنید هر روز به هرکسی یک خدمتی بکنید بهشت را برای شما تضمین می‌کنم.

پرسیدند که اگر مسلمان نباشد از ما نباشد، یک حزب و قبیله دیگری باشد؟ فاطمه(س) فرمودند اگر به کسی که با شما مخالف است خدمت کنید محبت کنید تضمین می‌کنم جهنمی نشوید حتی به شما توهین می‌کند شما خدمت کن، تضمین می‌کنم جهنمی نخواهید. بود فاطمه زهرا(س) فرمودند اگر کسی به تو فحش داد تو توانستی فحش ندهی – بنده که نمی‌توانم حالا شما را نمی‌دانم – فرمودند اگر خودت را مدیریت کردی و به او خدمت کردی تضمین می‌کنم تو اهل بهشت هستی. خدمت نامشروط به خلق. همین کاری که شماها دارید می‌کنید یعنی کاری نداشته باش که طرف کیست؟ فرمودند «المُحسِنُ مَن عَمَّ النّاسَ بالإحْسانِ» محسن و نیکوکار کسی است که اصلاً نگاه نکند این طرف کیست از کدام کشور است، از کدام نژاد و قبیله است؟ از قبیله من هست نیست؟ زبان او چیست؟ اصلاً با من دوست است یا دشمن است؟ من را قبول دارد یا نه؟ به من احترام گذاشت یا نگذاشت؟ فرمودند محسن حقیقی، انسان شریف کسی است که بدون قید و شرط به همه خدمت کند. اصلاً نپرسد که تو کی هستی. اگر به تو بدون قید و شرط خدمت کرد و با تواضع و ادب روبرو شد حضرت فاطمه(س) فرمودند من تضمین می‌کنم که اهل بهشت باشید. بهشت یک چیزی نیست که به آن نرسید. بهشت دست یافتنی است. حضرت امیر(ع) فرمودند ارزش هر کدام از شما از بهشت هم بیشتر است. بهشت را برای شما خلق کردند نه شما را برای بهشت. آن چیزی که مهمتر است هدف است. بهشت برای شما خلق شده است یعنی شما از بهشت هم مهم‌تر هستید تمام دنیا ارزشش از یکی از شماها کمتر است. رسول‌الله(ص) فرمودند تمام عالم در یک کفه ترازو باشد یک انسان در یک کفه، آن کفه‌ای که انسان در آن است از تمام این عالم سنگین‌تر است. شما از تمام عالم بیشتر می‌ارزید. خودتان را فدای دنیا نکنید دنیا باید فدای شما بشود. این دنیا را برای شما خلق کردند شما را برای این دنیا خلق نکردند. شما از این دنیا دارید عبور می‌کنید، شما برای دنیا، برای آخرت خلق شدید. امام صادق(ع) فرمودند: «اَلْمُؤْمِنُونَ خَدَمٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ...» اگر می‌خواهید بفهمید که کدام جامعه مؤمن هستند ببینید چقدر به هم خدمت می‌کنند؟ جامعه‌ای که هرکسی منتظر است و به بقیه می‌گوید تو چرا به من خدمت نکردی این جامعه کافر است. جامعه مؤمن مدام باید همه بپرسند من چقدر به دیگران خدمت کردم این جامعه مؤمن است. مکتب اهل بیت(ع) این‌طوری تعریف کرده است. میزان ایمان مساوی است با میزان خدمت به دیگران. امام صادق(ع) فرمودند خداوند یک گروهی را خلق کرده که «إ نَّ اللّهَ تَعالى خَلَقَ خَلْقا مِنْ خَلْقِهِ اِنْتَجَبَهُمْ لِقَضاءِ حَوائِجِ فُقَراء شیعَتِنا عَلى ذلِکَ الْجَنَّةُ، فَاِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ تَکُونَ مِنْهُمْ فَکُنْ» خداوند اینها را انتخاب کرده که این‌ها بروند و مشکل فقرا را حل کنند. خداوند یک عده‌ای را برای این کار انتخاب می‌کند به همه توفیق نمی‌دهد که بروند به فقرا خدمت کنند. چقدر همین الآن آدم هست که به فقرا در تمام عمرش، دلش هم می‌خواهد ولی فرصت پیدا نمی‌کند برود به فقرا خدمت کند. امام صادق(ع) می‌فرمایند خدا انتخاب می‌کند مگر اجازه می‌دهد هرکسی بیاید به فقرا خدمت کند؟ می‌فرماید که «إ نَّ اللّهَ تَعالى خَلَقَ خَلْقا مِنْ خَلْقِهِ...» خدای یک کسانی را خلق کرده «اِنْتَجَبَهُمْ» انتخاب‌شان کرده، به همه چنین توفیقی نمی‌دهد «لِقَضَاءِ حَوَائِجِ فُقَرَاءِ شِیعَتِنَا...» که آن‌ها بروند به فقرای ما برسند و کمک‌شان کنند. «عَلى ذلِکَ الْجَنَّةُ...» و بهشت مخصوص آن‌ها آفریده شده، جاهای خاصی در بهشت دارند «فَاِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ تَکُونَ مِنْهُمْ فَکُنْ.» فرمودند اگر می‌توانی جزو آن‌ها باشی حتماً تلاش کن که جزو آن‌ها باشی. اگر می‌توانی برو و از خدمت به خلق فرار نکن. تا می‌توانی خودت را به آن‌ها برسان. از یک طرفی می‌فرماید مهمترین چیز در این عالم عبادت است. اصلاً ما برای عبادت آفریده شدیم. عبادت خاص هم نماز و روزه و حج است. این‌ها این همه ارزش دارد. این‌قدر ارزش دارد که «یَا إِسْحَاقُ مَنْ طَافَ بِهَذَا اَلْبَیْتِ طَوَافاً وَاحِداً کَتَبَ اَللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَسَنَةٍ...» هرکس یک طواف دور خانه خدا بکند 6 هزار حسنه و پاداش برای یک طواف آن دارد. 6 هزار گناه او بخشیده می‌شود، 6 هزار درجه بالا می‌رود تا به رکن حجر و باب کعه و محل ملتزم برسد 7 در از درهای بهشت بر او گشوده می‌شود. خب طواف خانه خدا و عبادت این‌قدر ارزش دارد نماز هم که گفتند رکن دین است. خب حالا این همه ارزش و ثواب، همان پیامبر(ص) و همان اهل بیت(ع) می‌فرمایند که بگویم چه چیزی از طواف خانه خدا پیش خدا عزیزتر است و پاداش آن بیشتر است؟ اسحاق‌بن‌عمار گفت بله، فرمودند خدمت به مردم. برو مشکلات فقرا را حل کن. مشکل بیمارها، مریض‌ها، بی‌خانمان‌ها، برهنگان و مشکل یتیمان را برو حل کن. بگویم چه کاری از طواف خانه خدا با این همه فضیلت، پاداشش بیشتر است؟ حل مشکل یک مسلمان. دارند طلاق می‌گیرند برو جلوی طلاق‌شان را بگیر. آبروی یک کسی دارد می‌رود برو از آبرویش دفاع کن. بدهی دارد کمکش کن. خدمت به یک انسان، حل مشکل یک نفر، پاداش آن بیشتر است از یک طواف از دو طواف، از سه طواف، از ده طواف. ببینید «مَنْ قَضى لاَِخَیهِ الْمُؤْمِنِ حاجَةً کانَ کَمَنْ عَبَدَاللّهَ دَهْرا.» هرکس یک مشکل از برادر مؤمن و خواهر مؤمنش را حل کند «کانَ کَمَنْ عَبَدَاللّهَ دَهْرا.» مثل کسی است که در نماز است به شرطی که هدف او خدا باشد نه این که منت بگذارد یا به او رأی بدهند یا مرید پیدا کند! بعضی‌ها فکر کردند ایمان و تقوا با تنبلی و گوشه‌نشینی سازگار است. دیدید بعضی‌ها می‌گویند فلانی خیلی آدم نورانی و مؤمنی است. چطور؟ یک گوشه نشسته تکان نمی‌خورد! اصلاً راه می‌رود جلویش را نگاه نمی‌کند ممکن است با کله توی دیوار برود! فلانی این‌قدر آدم مقدس و خوبی است یک وقتی توی آب حوض خانه‌اش افتاد داشت خفه می‌شد این‌قدر مقدس است! به بی‌عرضه مقدس می‌گویند! ما سؤال می‌کنیم که کدام پیامبر و کدام اهل بیت بی‌عرضه بودند؟ کدام‌شان بی‌عرضه بودند؟ یک آقایی بود آدم خیلی خوبی هم بود ولی یکسره سرش پایین بود ذکر می‌گفت نه با انقلاب کار داشت، نه با مشکلات مردم، خودش تنهایی می‌خواست به بهشت برود و به هیچ کس هم نمی‌خواست کمک کند و آدم صافی هم بود. اولاً این قدر ساده بود که کلاه سرش می‌گذاشتند اولاً هرکس پیش او می‌رفت و هرچه می‌گفت این باور می‌کرد. بعد بعضی‌ها فکر می‌کردند این‌هایی که همه چیز را زود باور می‌کنند این‌ها آدم‌های اهل عرفان هستند و معنوی هستند. یا اگر طرف دست و پایش نمی‌جنبد و سریع نمی‌تواند یک کاری را بکند به او می‌گویند آماده شو، به جای این که ظرف 30 ثانیه آماده بشود نیم ساعت کش می‌دهد مثل این که خیلی آدم مقدسی است.

بروید حتماً منشور روحانیت را بخوانید و الا خطر تبدیل شماها به این آخوندهای تشیع انگلیسی، آخوندهای بی‌عرضه، آخوندهای ریاکار، آخوندهای راحت‌طلب، این خطر وجود دارد. ملاک آخوند مجاهد، خود امام(ره) است. ما در همین منطقه‌های جنگی سه هزار طلبه داشتیم که جنگیدند و شهید شدند. بیشترین تعدادی که در همه اصناف نسبت به جمعیتش شهید شدند طلبه‌ها هستند. با رفقای طلبه، هر وقت عملیات بود می‌گفتیم کدام گردان اول حرکت می‌کند؟ کدام دسته در این گردان، جلوی گردان حرکت می‌کند و کدام محور خطرناک‌تر است؟ 40- 50تا رفقای طلبه بودند که می‌رفتیم تقسیم می‌شدیم نوک حمله در هر گروهی 7- 8تا طلبه جلوی همه بود.

کسالت، تنبلی، مفت‌خوری، انگل‌صفتی، مدام ما بنشینیم و بقیه کار کنند. دیدید وقتی بعضی‌ها مسافرت می‌روند به بعضی‌ها کسی چیزی نمی‌گوید همین‌طور خودشان بلند می‌شوند کار می‌کنند بعضی‌ها هم کسی چیزی به آن‌ها نمی‌گوید خودشان می‌روند می‌گردند بهترین جا را پیدا کنند. یک عده مسئول کار هستند و یک عده مسئول خواب هستند. پیامبر(ص) در هیچ کدام از این سفرها و مسافرت‌ها هرگز نمی‌نشستند که بقیه کار کنند!

این جمله حضرت امیر(ع) را ببینید من بیزار و متنفر هستم من کینه دارم نسبت به «یکون کسنان من امر دنیا» کسانی که در کار دنیایشان بی‌عرضه و شُل هستند. نه این که بدم می‌آید متنفرم. از کسانی که در کار شُل هستند. دیدید موقع کار، بعضی‌ها می‌ایستند که آخر صف بیفتند! بقیه زودتر بروند، می‌گویند انشاءالله تا نوبت به ما می‌رسد کارها تمام شود! در مسافرت نگاه می‌کند آن‌هایی که اول می‌رسند جای خوب و راحت و سایه و امکانات بیشتر است سریع جلو می‌روند اگر می‌بینند نه، آن‌هایی که اول می‌رسند باید بروند جارو کنند، نظافت کنند، تمیز کنند، خیمه بپا کنند، آرام راه می‌رود که عقب بیفتد! نوبت کار می‌گویند باید این‌جا را بسازی، می‌گویند حالا لازم است حتماً آجرها را این‌قدر دقیق روی هم بچینیم؟ دنیا آقا ارزشی ندارد حالا همین‌طوری بچین برو بالا. اتفاقاً امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید این‌ها اهل دنیا هستند چون مفت‌خور و راحت‌طلب است. راحت‌طلب اهل دنیاست. فرمود هر کاری می‌کنید باید دقیق و جدی انجام بدهید. کار دنیایتان را با عشق و هیجان بکنید یا کسل و شل. با انرژی و نشاط. کار ساختمان و کشاورزی، صنعت، مهندسی، خانه‌داری، کار هنری، خیریه، خدمات، می‌خواهد مقاله بنویسد، کسل و سرهم بندی می‌کند. عیبی ندارد حالا این تحقیق را هم کردی یا نکردی، حالا دوتا مقاله بیشتر خواندیم یا نخواندیم! فرمودند بیزارم نسبت به کسانی که در کار دنیایشان کسل هستند، بی‌نشاط هستند، خمیازه می‌کشند، موقع کار مدام دنبال بهانه می‌گردند. «إِنِّی لَأُبْغِضُ اَلرَّجُلَ یَکُونُ کَسْلاَنَ مِنْ أَمْرِ دُنْیَاهُ لِأَنَّهُ إِذَا کَانَ کَسْلاَنَ مِنْ أَمْرِ دُنْیَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَکْسَلُ.» چون کسی که در کار ساده دنیا کسل و تنبل است در کار آخرت حتماً تنبل‌تر است. حتماً آن لحظه‌ای که باید از جان و مال و آبرویش بگذرد تنبل‌تر است و آن‌جا بیشتر بهانه می‌آورد چون کار دنیا که از کار آخرت آسان‌تر است. تو وقتی انگیزه نداری دقیق نیستی، جدی نیستی، به جای صد درجه، بیست درجه زحمت می‌کشی، خب در کار آخرت که حتماً راحت‌طلب‌تری. «إن یَکُنِ الشُّغُلُ مَجهَدَةً...» از آدم‌های بیکار متنفرم.

دقت کنید یکی از مشکلات جامعه ما، مسلمان‌ها متأسفانه از این جهت سقوط کردند هم از نظر مادی و هم معنوی، کسانی فکر می‌کنند که کار کردن ضرر است، بیکاری و مفت‌خوری استفاده است. می‌گویند چه کنیم که کمتر کار کنیم و بیشتر بخوریم. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند بیکاری شما را نابود می‌کند. مفت‌خوری شما را نابود می‌کند هم دنیای شما را از بین می‌برد و هم آخرت را. گفتند اگر جوانی باشی سه‌تا چیز با هم جمع بشود حتماً فساد می‌آید: جوان باشی، بیکار باشی، مرفه باشی. جوان، بالاخره آدم شهوت دارد، غضب دارد حالا اغلب شماها جوان هستید. جوان باشید مجبور به کار هم نباشید، بیکار هستید، پول دارید، بیکار هستید جوان هستید، هیچی برایتان مهم نیست فقط چه کار کنم که بیشتر لذت ببرم؟ لذت هم اول از لذائذ حلال شروع می‌شود بعد خط قرمز نمی‌شناسید و سراغ حرام آن می‌روید. حضرت امیر(ع) فرمودند می‌خواهید انسان باشید و رشد کنید؟ اگر شما فقیر نیستید باز هم کار کن. تو به کار احتیاج داری، کار فقط پول نیست. اول برای پول کار می‌کنید خب الآن پول دارید، بعضی‌ها هستند دیگر مشکلات اقتصادی ندارند. امام(ع) به یک کسی گفتند شنیدم مدتی است که سر کار نمی‌روی، گفت آقا مشکل اقتصادی ندارم الحمدلله می‌رسد. فرمودند مگر فقط باید برای پول کار کنی؟ جسم تو به کار احتیاج دارد روح تو هم به کار احتیاج دارد. بیکاری نابودت می‌کند.

در جامعه اسلامی، هم برای تفریح و لذت باید برنامه‌ریزی داشته باشید هم برای عبادت و هم برای کارش. همه چیز با هم. نه فقط تفریح، نه فقط کار، نه فقط عبادت. همه باید باشد. انسان چند بُعد است. انسان هم به تفریح احتیاج دارد و هم به کار. «إن یَکُنِ الشُّغُلُ مَجهَدَةً...» اگر کار سخت است، بله همه دوست دارند بروند در سایه بنشیند و بقیه کار کنند! «إن یَکُنِ الشُّغُلُ مَجهَدَةً...» درست است کار مشکل است اما «فَاتِّصالُ الفَراغِ مَفسَدَةٌ.» بیکاری مساوی با نابودی است. باید هرکسی یک کاری بکند و آن کار را بدون کسالت با دقت انجام بدهد. «اِنَّ الاَْشْیاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتِ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَ الْعَجْزُ، فَنَتَجَ مِنْها الْفَقْرُ.» در عالم دوتا چیز هستند که وقتی این‌ها با هم ازدواج کنند فرزندشان فقر و نابودی است، نابود می‌شوید. 1) کسالت. 2) عجز. عجز یعنی بی‌عرضه‌گی و تنبلی. چرا جامعه باید تنبل باشد؟ چرا باید دشمن کفر ما را تحریم کند؟ چرا به ما بگویند که قطعه‌ای هست یک تکنیکی هست ما به شما نمی‌دهیم؟ چرا آن‌ها باید اسلحه‌ای داشته باشند ما نداشته باشیم؟ چرا علمی باشد که ما نداشته باشیم؟ چرا هنری، سینما و تکنولوژی‌ای باشد که او بتواند بچه‌های ما را فاسد کند ولی ما در هنر و رسانه و سینما این‌قدر قوی نباشیم که بتوانیم این ارزش‌های الهی را در سطح جهان با هنر، نه بی‌هنر، بلکه با هنر گسترش بدهیم؟ برای این که این دوتا با هم ازدواج کردند! کسالت و عجز. تنبلی، بی‌حالی. می‌خواهی فیلم بسازی، بعضی از فیلم‌ها این‌طوری است که همان لحظه یک چیزی به ذهنش می‌آید همان‌جا می‌بافد، همان جا هم می‌سازد و همان جا هم پخشش می‌کنند! از آن طرف، صهیونیست است، از فساد تبلیغ می‌کند ولی فیلمی را از نظر هنری قوی و در جزئیات آن فکر می‌کند که همه ماها می‌نشینیم تا آخرش نگاه می‌کنیم. خب این یعنی چه؟ یعنی در کار هنر، در کار علمی، در کار کشاورزی، صنعت، ماشین، با دو چیز مبارزه کنید 1) کسالت 2) عجز، تنبلی، بی‌دقتی، بی‌عرضه‌گی.

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند نتیجه این‌ها فقر است. فقر سیاسی، فقر اقتصادی، فقر علمی، فقر هنری، عقب می‌مانید. تمدن جهان دست دشمنان شما می‌افتد. چرا حضرت امیر(ع) در لحظه شهادت که دارند از این عالم می‌روند دوتا چیز را با هم به ما گفتند: 1) تقوا. 2) نظم. از نظر حضرت امیر(ع) این قدر نظم مهم بود که به اندازه تقوا. اگر این دوتا را داشته باشید شما هم دنیایتان و هم آخرت‌تان درست است. نظم و تقوا.

تقوا؛ یعنی هدف فقط خدا باشد. فقط حقیقت. عدالت و فضیلت. دوم نظم، «نظم امرکم» هر کاری می‌کنید کشاورزی است، صنعت است، هنر است، علم است، مسجد ساختمان می‌سازی درست بساز، منظم، برنامه‌ریزی کن، درست زمان را تجزیه کن همه اجزای آن را ببین، همه چیز را ردیف کن. با کسالت، با تنبلی، ولش کن، اسمش را هم ما گذاشتیم که دنیا را ولش کن! این دنیا نیست این آخرت است. ما می‌گوییم آخرت را ولش کن چون تنبلی با دنیا سازگار است. تلاش یعنی آخرت. تنبلی و مفت‌خوری یعنی دنیا.

من خواستم عرض کنم که اگر آن چیزی را که ما می‌خواهیم جهانی بشود که شما بخاطر آن بلند شدید این‌جا آمدید این ارزش‌هاست. این ارزش‌ها و هزار ارزش دیگری که در قرآن است. از خداوند می‌خواهیم عمل صالحی که شما در این‌جا انجام دادید از همه قبول کند، این توفیق را باز هم به همه ما و شما بدهد که انشاءالله روزی برسد ما در آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین و همه جای جهان کمک کنیم و پرچم اسلام همه جا به احتزاز دربیاید و این الگوها جهانی بشود همان طور که الگوی جهاد دارد جهانی می‌شود.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha