شبکه چهار - 5 اسفند 1401

امام سجاد ع، قرآن، اخلاق، رفاه... (کتاب خدا، زمین را به آسمان گره زد)

میلاد امام علی بن حسین، زین العابدین ع _ مشهد_ ۹۶

بسم‌الله الرحمن الرحیم

معجزه قرآن مطرح می‌شود خب یک بحث‌هایی است که در کتب علوم قرآنی همیشه بوده و هست. هزار سال بیشتر است که در این باب دارد بحث می‌شود. از پیش‌بینی‌ها و پیشگویی‌های قرآن، از آگاهی‌هایی که در مورد زمین، در مورد آسمان‌ها، هزاران میلیارد کهکشان‌ها، هفت آسمان، اطلاعاتی که راجع به جنین در شکم مادر و مراحل تکوین بدن انسان و روح انسان، از پیشگویی‌هایی که راجع به قیامت، پیشگویی‌هایی که در همین دنیا از تاریخ و در آینده تاریخ، از نظم دقیق ریاضی‌وار نسبت حروف و کلمات، از فصاحت و بلاغت گفته شده است. بزرگترین معجزه پیامبر اکرم(ص) نشان دادن راه تبدیل ماده به معناست. بسیاری از آیین‌های معنوی چه توحیدی و ابراهیمی، چه غیر توحیدی آمدند از معنویت سخن گفتند حتی مشرکین، همان مشرکینی که در جزیره‌العرب پیامبر(ص) با آن‌ها اصطکاک داشت چون آن‌هایی که در جزیره‌العرب با پیامبر مبارزه می‌کردند ملحد نبودند، کافر به معنای منکر خدا و منکر معنویت نبودند، مشرک بودند. ملحد می‌گوید خدایی در کار نیست. مشرک می‌گوید فقط خدا نیست بلکه خدایان هستند، نه تنها خدا هست بلکه خدایان هستند. در برابر انبیاء معمولاً زیاد ملحدین نبودند الآن هم در دنیا زیاد ملحد نداریم. یک اقشار محدود خاصی ملحد هستند الآن شما هرکجای عالم بروید حتماً رفتید دیدید آن‌هایی که مطالعات و فعالیت‌های دانشگاهی داشتند، کسانی که قاطعانه می‌گویند اصلاً خدا و آخرت همه این‌ها کشک است هیچی نیست و ما یقین داریم که جز ماده هیچی نیست این افراد بسیار کم هستند. تقریباً نیستند. من خودم در این همه سفرهایی که در دانشگاه‌های مختلف و درکشورهای مختلف داشتم واقعاً کسی را ندیدم که بگوید من ملحد هستم. حالا ممکن است بگوید مسیحی نیستم، هندو نیستم، بودایی نیستم، اما صریح بگوید که من یقین دارم اصلاً آخرت و خدا و عالم معنایی وجود ندارد و هرچه هست فقط ماده است،‌ من به چنین کسی برنخوردم. اغلب بشریت مشرکت هستند، یک بخشی از بشریت هم دچار شک هستند شکاک هستند ولی ملحد نیستند. ملحد خیلی کم است. خداوند در قرآن می‌فرماید مشرکین و بت‌پرستان، این‌ها ملحد نیستند، اگر از آن‌ها بپرسید «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ...» (زمر/ 38)؛ چه کسی آسمان‌ها و زمین را خلق کرده؟ می‌گویند خدا خلق کرده، نمی‌گویند این بت‌ها خلق کردند. خداوند در قرآن یک گزارش منصفانه از جبهه مخالف انبیاء و پیامبر(ص) می‌دهد و می‌گوید این‌ها منکر خداوند نیستند انحرافات در خداشناسی است، بشر بیشتر گرفتار انحراف در خداشناسی است که گاهی دچار شک می‌شود و گاهی خیلی کم دچار الحاد می‌شود چون می‌فهمد فقط ماده نمی‌تواند این‌جور نظم و شعور و هدف‌داری را توضیح بدهد. اصلاً ارتباط ماده با آگاهی چیست؟ ارتباط ماده با اراده چیست؟ آگاهی و اراده نمی‌توانند مادی باشند. یک اقلیتی الحاد و یک اکثریت قلیلی شرک، و یک عده هم شک. که خداوند با تک‌تک این‌ها هم ملحد، هم مشرک، هم شکاک، این‌ها را در قرآن مخاطب قرار می‌دهد و هر کدام را با زبان خودشان، مسئله آن‌ها را طرح می‌کند. بعد هم با خود مسلمین و مؤمنین طرح مسئله می‌کند که حالا این ایمان شما به چه درد می‌خورد؟ حالا شما مثلاً شکاک نیستید، ملحد نیستید، مشرک هم نیستید، خب که چی حالا؟ این چه سبک زندگی است؟ کجاست توحید شما؟ عدالت‌تان کجاست؟ رسیدگی به محرومین و یتیم و گرفتاران کجاست؟ چرا ثروت‌اندوزی افراطی؟ چرا با خشم و خشونت و با لذت و شهوت همه چیز را مدیریت می‌کنید؟ خب این‌ها خطابات قرآنی به امثال ماهاست که ما می‌گوییم ما نه مشرک هستیم، نه ملحد هستیم نه مشرک هستیم مثلاً ما موحد هستیم. بعد با ما این‌طور خطابات را می‌کند و این که چرا در راه دفاع از مستضعفین مبارزه نمی‌کنید؟ «وَما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفینَ... (نساء/ 75) چرا ربا می‌خورید و حق مستضعفین گردن‌تان است؟ چرا به هم اهانت می‌کنید؟ چرا گرفتاران را می‌بینید و عبور می‌کنید؟ و... بنابراین هر 4تا مخاطب را قرآن با هر کدام به حسب خودشان بحث می‌کند و از شکاک می‌پرسد «أَفِی اللَّهِ شَکٌّ...» آیا شک در مورد خداوند منطقی است؟ «فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...» (ابراهیم/ 10) تو داری آسمان‌ها و زمین را با این وضعیت می‌بینی این‌ها فاطر ندارند؟ می‌شود این‌ها بدون فاطر، بدون پدیدآورنده و خالق، بدون مدیر باشد؟ حالا اگر خدا نه، تو از همین عالم ماده شروع کن، زمین و آسمان‌ها و این کهکشان‌ها و منظومه‌های هزاران میلیارد تودرتو این‌ها را ببین چطوری می‌توانی این‌ها را ببینی و در فاطر شک کنی؟ چه استدلال دیگری لازم است؟ با شکاک سخن می‌گوید، با ملحد حرف می‌زند اتفاقاً بیشترین خطاب خداوند با مؤمنین و مسلمین است که این چه طرز اسلام آوردن است؟! اسلام‌تان فقط شده زبانی و شناسنامه‌ای. مسلمانانه زندگی کردن کجا رفت؟

معجزه بزرگ قرآن این است که بدون این که عالم ماده را و جسم را و دنیا را انکار کند یا بی‌اهمیت نشان بدهد اصالت آخرت را و اصالت ابدیت را به انسان یادآوری می‌کند. یعنی بزرگترین معجزه در اسلام جمع دنیا و آخرت است. «ربَنا اتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی‌الاخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النّار» (بقره/ 201) دنیای خوب و آخرت خوب. نه دنیای خوب آخرت بد، نه دنیای بد آخرت خوب، که این‌ها با هم نمی‌شود چون باید معنی خوب و بد را فهمید که چیست؟ و این که چگونه در قلب همین علم و سیاست و تجارت و خانواده و تفریح و همه مباحث، نیازهای جسمانی و بهداشت و سلامت، ضمن همه این‌ها درون همه این‌ها توحید را دیدن و خدا و آخرت را هدف گرفتن. این کار بسیار بزرگی است. هیچ دین و آیینی با این جامعیت نتوانسته این کار را بکند. یا غلتیدن به سمت فقط معنویت، بدون این که ارتباط آن با مادیت و عالم ماده را درست تبیین کنند و به ما بگویند که چطوری یک زندگی متعادل شرافتمندانه‌ای در دنیا داشته باشیم که رفاه، بهداشت، راحتی باشد ولی در عین حال ما انسان باشیم نه حیوان. الهی زندگی کنیم. بسیاری از معنویت‌ها و عرفان‌ها یک بُعد ماجرا را دیدند و لذا گفتند اگر بخواهید معنوی باشید رشد انسانی و معنوی بکنید سیاست را ولش کن رها کن، دین از سیاست جداست، اقتصاد را رها کن، رفاه لازم نیست، بهداشت مهم نیست، لذا شما یک شبه‌عرفایی داشتید که از بیماری لذت می‌بردند جریان‌های فکری داریم که هرچی بیشتر درد بکشی، حتی اگر می‌توانی معالجه کنی نکن! و این رنج تو را خالص می‌کند. این را هم اسلام و قرآن آمد تصحیح کرد و گفت با بیماری و رنج و گرسنگی مبارزه کنید. به فقیر کمک کنید اما با فقر میانه‌تان خوب نباشد با فقر باید مبارزه کنید. با رفاه‌زدگی و رفاه‌پرستی و ثروت‌اندوزی افراطی هم مبارزه کنید دو سر قضیه به ضرر انسان است اما اگر بیماری به سراغ‌تان آمد و نتوانستید علاجش کنید حالا در این شرایط جدید چگونه مثل یک انسان با بیماری مواجه شو. بی‌صبری و شکایت و اعتراض و فحش به این و آن دادن، تا می‌توانی این‌ها را مهار کن. به این معنا بیماری و رنج را هم یک پلکانی برای رشد و برای تقرب به خداوند و برای رشد شخصیت انسانی بدان. نه این که با بیماری مبارزه نکن. اگر بیماری چیز خوبی بود که در دعاها نمی‌گفتند «اللهم اشف کل مریض» خدایا بهداشت برای همه بشریت می‌خواهیم. اگر بیماری خوب بود استغفار می‌کردند می‌گفتند خدایا همه ما را مریض کن و اگر می‌گفتند بیماری‌ها را فقط به روش معنوی باید حل بکنید این روایات نمی‌آمد که پیامبری از بنی‌اسرائیل بیماری سختی می‌گیرد و در دعاهایش به خداوند عرض می‌کند و می‌گوید خدایا من اهل توحید مطلق هستم بیماری به دست توست شفا به دست توست. خیلی خب بله. هر اتفاقی که در این عالم می‌افتد طبق مشیّت و قوانین الهی است. در عالم طبیعت و ماوراءالطبیعه چه بیماری‌اش چه سلامتی‌اش. اما این معنی‌اش این نیست که بسترها و علل مادی آن را ندیده بگیرید. گفت که من موحد هستم به پزشک مراجعه نمی‌کنم به خودت و به عزت و جلالت تو سوگند من نه دارویی مصرف می‌کنم نه پیش پزشک می‌روم تا خودت من را شفا بدهی چون "أنت شافی". خداوند هم به او نداد که به خودم و به عزت و جلال خودم سوگند که تو را شفا نخواهم داد تا به پزشک مراجعه کنی و دارو مصرف کنی. همان پزشک و دارو ابزار شفا است، آن شفا را هم من دارم می‌دهم نه آن پزشک و دارو. بله مواردی هم هست که بدون پزشک و دارو شفا می‌دهم. مواردی هم هست که با پزشک و دارو هم شفا نمی‌دهم. بهترین پزشک می‌روی بهترین دارو را هم مصرف می‌کنی ولی باز یا درد می‌کشی یا می‌میری. ولی مسیر آن است باید آن مسیر را بروی.

یا این مسئله که یک کسی پیش پیامبر(ص) آمد گفت آقا بالاخره خداوند یک بیماری‌هایی هم گذاشته که هیچ درمانی ندارد تا ما از آن طریق به خداوند رجوع کنیم و دعا کنیم. پیامبر(ص) فرمودند در تمام بیماری‌هایتان چه علاج دارد چه ندارد به خداوند مراجعه کنید وقتی به پزشک هم مراجعه می‌کنید حواس اصلی‌تان به خداوند باشد اما این که گفتی بیماری‌هایی وجود دارد که درمان و دارو ندارد. پیامبر(ص) فرمودند هیچ بیماری‌ای نیست که دارو و درمان نداشته باشد. بگردید و پیدا کنید. پیامبر(ص) فرمودند که تمام بیماری‌ها دارو و درمان دارد باید پیدا کنید مگر این که اجل قطعی برسد و کسی آن وقتی که باید از دنیا برود که زمین و آسمان را هم، بهم بدوزید می‌میرد و الا نگو بیماری‌های بی‌درمان وجود دارد همه بیماری‌ها درمان دارد. بروید کشف کنید و پیدا کنید منتهی تو فقط موقع مرگ و درد کشیدن چرا خداوند را باور می‌کنید؟ موقع سلامت هم باور کنید. وقتی هم که شفا پیدا می‌کنید او هم خداست. وقتی درد می‌کشید چرا فقط به یاد خدا می‌افتید؟

ببینید مثال زدم، چون خواهران و برادران و اساتید عزیز در رشته‌های مربوط به پزشکی هستید در این باب پزشکی، همین‌جا معنویت‌ها و شبه‌عرفان‌هایی داریم که نمی‌توانند ماوراءالطبیعه و طبیعت را کنار درد و بیماری، درست یک کاسه ببینند. یا آن طرف می‌غلتد می‌گوید یعنی چه خدا شفا داد؟ ما داریم این کار را می‌کنیم! اگر این دارو نبود این جراحی نبود، این وسیله نبود، من نبودم این می‌مرد، خدا کجا بود؟ یکی هم از آن طرف که می‌گوید این‌ها چیه؟ این هم پزشکان را ببین در همه نسخه‌ها اختلاف دارند دوتا پزشک نمی‌بینی که یک جور نسخه بدهند! یک بیماری، یک عکسی پیش سه‌تا متخصص می‌بری، سه جور نسخه می‌دهد، سه‌تا دستورالعمل می‌دهد این چه جور اشراف به مسائل است؟ و هر بیماری را می‌خواهند خوب کنند با داروها و روش معالجه‌شان یک بیماری را خوب می‌کنند یک بیماری دیگر بوجود می‌آورند. هر دارویی می‌خوری یک جایت را درست می‌کند و یک جایت را خراب می‌کنند! چه کسی می‌گوید این‌ها شفا می‌دهند؟ این همه بیمارانی که می‌روند و زیر دست بهترین پزشک‌ها و مجهزترین بیمارستان‌ها می‌میرند یا بیماری‌هایشان ادامه پیدا می‌کنند صدتا پزشک می‌روند بازدوباره همان بیماری هست، صدجور نسخه، باز هست، مأیوس می‌شوند و دیگر به کسی رجوع نمی‌کنند، چه کسانی که باید طبق محاسبات و ادعای پزشکان باید زنده می‌ماندند ولی می‌میرند، چه کسانی که بارها می‌گویند این خواهد مُرد ولی زنده می‌ماند. چه کسانی که می‌گویند تا 6 ماه دیگر علاج پیدا می‌کند ولی تا آخر عمرش درد می‌کشد. کجا شفا به دست این‌هاست؟ این هم یک شغل مثل بقیه شغل‌هاست.

خب این دوتا قطب مادی و معنوی است. قرآن همه مسائل زندگی را از جمله این مسئله بهداشت و سلامت را بُعد مادی و ماوراء مادی‌اش را یک کاسه می‌کند. جامعیت و چند بُعدی بودن قرآن که معجزه بزرگ قرآن است یاد می‌دهد که ماده را ببین، معنا را هم ببین، هر دویش را ببین، نه فقط به مادیات توجه کن نه فقط به معنویات، جسم را ببین، روح را ببین. ابزار مادی شفای بیمار را ببین، مشیّت و اراده الهی را هم ببین. خود پزشک و دارو و درمانش و ابزارش همه مخلوق خداست این‌طوری نیست که... چون بعضی‌ها می‌گویند کار خدا این‌هاست کار انسان این است. خدا این‌جوری این را درست کرده، انسان هم این را، خیال می‌کنند خود انسان یک چیزی مستقل از خداوند است. خودِ انسان، شاهکار خداست، انسان هر اختراع و هر اکتشافی بکند و به هرجا برسد باید به دوتا نکته حواسش باشد. 1) هر استعداد و ظرفیتی که به تو داده شده خداوند به تو داده است. تمام اختراعات و اکتشافات بشر تا ابد قبل از انسان به نام خداوند ثبت شده است که این‌ها در برابر خلقت الهی چیزی نیست. خدا انسان را آفرید. حالا یک موجودی مثل انسان کجا بوده؟ دوم این که خداوند در قرآن می‌فرماید تا آن ته تاریخ که به قله علم بشری خودتان هم برسید که نمی‌رسید همیشه در راه هستید «... ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» (اسراء/ 85)؛ سهم بشر از علم و آگاهی یک ارزن است. همه آنچه که می‌دانید و تا آخر در همه علوم مختلف خواهید دانست نسبت به حقایق عالم مثل یک ارزن در هزاران هزار میلیارد میلیارد کهکشان‌ها هم نیست تا آخر هم چیز زیادی از این عالم نخواهید دانست و حتی از خود آدم، از خودتان بسیاری چیزها را راجع به خودتان هم نمی‌دانید. لذا فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» هرکس انسان را شناخت خدا را شناخت و چون محال است خدا را بشناسید محال است انسان را کامل بشناسید. انسان یک چنین موجودی است که شناخت انسان به شناخت خداوند گره خورده است. پیامبر(ص) فرمود اگر توانستید دقیقاً خودتان را و تمام ظرفیت‌ها و توان‌تان را بشناسید بدانید که خداوند را هم کم و بیش شناختید و دارید می‌شناسید ولی چنین اتفاقی نخواهد افتاد. شما یک مختصری از مسائل می‌دانید و خواهید دانست.

یکی از دعاهای امام سجاد(ع) که امروز خدمت شما آوردم از «صحیفه سجادیه» است، دعای 42 راجع به قرآن است. امام سجاد(ع) می‌فرماید اگر بشر درست با قرآن مواجه بشود از هر سه بُعد مسائل‌تان حل می‌شود. اولاً مسائل دنیوی‌تان. رفاه و اقتصادتان. محال است به ضوابط قرآن عمل کنید یک جامعه گرسنه بیمار عقب‌مانده داشته باشید محال است یعنی هر جامعه مسلمانی که الآن گرفتار، فقر، عقب‌ماندگی، بیماری، ذلّت، اسارت، هست این برای این است که قرآنی زندگی نمی‌کنند. به قرآن احترام می‌گذارند و فقط قرآن را می‌بوسند. کار دیگری با آن نمی‌کنند. این یک بُعد. – حضرت سجاد(ع) دارند به ما هم آموزش می‌دهند - به خداوند عرض می‌کند که: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْبُرْ بِالْقُرْآنِ خَلَّتَنَا مِنْ عَدَمِ الْإِمْلَاقِ،» خداوندا با قرآن فقر و نیازمندی را از جامعه بشری ریشه‌کَن کن. این یعنی چه؟ یعنی قرآن روش مبارزه با فقر و فلاکت و گرفتاری و بیماری را می‌گوید. نه این که بیاید روش آزمایشگاهی و فرمول و تجربی‌اش را بگوید. قرآن یک جامعه گرسنه نمی‌خواهد. «املاق» گرسنگی. خدایا قرآن مشکل گرسنگی و فقر بشر را حل می‌کند. می‌گوید چطوری رفتار کنید، چگونه مدیریت کنید، روابط اقتصادی‌تان با همدیگر، خریدار و فروشنده، مالک و مستأجر، فقیر و غنی، تولیدکننده و مصرف کننده، توزیع کننده، با هم چطوری تا کنید، با زمین و طبیعت چه کنید، اصالت کار، عدالت در دستمزدها، انسانیت در برخوردها، و... امام سجاد(ع) می‌فرمایند یک برکت قرآن این است که اگر به قرآن درست عمل بشود و شناخته بشود در جامعه بشری گرسنگی و فقر و املاق و گرفتاری و بدبختی نخواهد بود. پس این یک بُعد قرآن. می‌فرماید: «وَ سُقْ إِلَیْنَا بِهِ رَغَدَ الْعَیْشِ وَ خِصْبَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ،» خداوندا فقر و نیازمندی بشر را با آموزش‌های قرآن جبران و برطرف کن. خدایا زندگی فراخ. سبک زندگی اسلامی چگونه است؟ مثل گداها باید زندگی کنیم؟ حداقل زندگی است؟ در حد ضرورت است؟ نه؛ رَغَدَ الْعَیْشِ، یعنی زندگی فراخ، گشاده و رفاه برای همه. «وَ خِصْبَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ» روزی نه در حد اقل، روزی گسترده نصیب کل بشر. خب در این دعای امام سجاد(ع) این صحیفه سجادیه خیلی مظلوم است. این دعاهای اهل بیت(ع) را بعضی‌ها فکر می‌کنند سر قبر مُرده باید بخوانند یا برای شب قدر است و برای این که آن طرف عالم هم می‌رویم کباب باشد! این‌جا کباب آن‌جا هم کباب! این که این‌ها کلید رشد است، این‌ها دارد ما را تربیت می‌کند. این‌ها شعارهای ماست. سرفصل ما و اهداف ما هستند آرمان‌های ما هستند. این نشان می‌دهد یک آرمان امت و جامعه اسلامی برای کل بشر یک آرمان این است. «رَغَدَ الْعَیْشِ وَ خِصْبَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ» یعنی این یک هدف است. جامعه اسلامی و جامعه بشری، کل بشر، امام سجاد(ع) می‌خواهند در تمام جهان املاق، گرسنگی نباشد. رغد العیش، زندگی فراخ، زندگی یعنی مسکن مناسب، بهداشت، آموزش، امنیت، آزادی، استقلال و عزت، همه چیزهایی که یک زندگی شرافتمندانه که همه می‌خواهند آن را داشته باشند حالا متأسفانه یک اقلیتی در دنیا دارند و اکثریت بشر از آن محروم هستند. آن اقلیت، مستکبرین، کل بشر را در این 200- 300 سال آن‌ها را نابود کردند که خودشان آن‌ها را داشته باشند بقیه نداشته باشند. بقیه جاها جنگ و ناامنی باشد در کشورهای این‌ها امنیت باشد. بقیه گرسنه باشند آن‌جا رغد العیش باشد. بقیه بیماری بود بود، جنگ میکروبی درست می‌کنیم جنگ شیمایی، آن‌جا یک ترقه هم نباید بترکد. شهروند درجه یک و شهروند درجه سه داریم درجه دو هم نه. اکثریت دنیا شهروند درجه 3 هستند و آن‌ها هم شهروند درجه یک هستند. این استکبار، آمریکا، انگلیس، مرگ‌ بر هایی که می‌گویند برائت است. برائت و ولایت مثل نماز و روزه واجب است. می‌دانید فروع دین 10تا سرفصل داریم که این‌ها احکام اصلی دین هستند یکی نماز است رابطه انسان با خدا. زکات و خمس است رابطه انسان مرفّه با انسان گرفتار است یعنی زیاد اموال‌تان را باید به فقرا و انسان‌های محروم بدهید و به سمت برابری و برادری برویم. خمس و زکات یعنی مبارزه با شکاف طبقاتی. یعنی برادری اقتصادی. دیگر چیست؟ حج است که هر مناسک آن، تک تک مناسک آن تمرین زندگی توحیدی است از احرامی که می‌پوشیم همه مساوی، فقیر و غنی و ژن خوب و ژن بد این چیزها را نداریم همه مساوی است. نژاد و ثروت همه برادر و خواهر و برابر. و ساده‌ترین لباس نه لباس اشرافی. همه با کفن. همه انگار زندگی‌ای که مرگ باورانه و مرگ‌آگاهانه زندگی کردند چقدر زندگی باهیجان و شرافتمندانه و انسانی است و اگر مار و عقرب سراغ تو بیایند از خودت فقط دفاع کن و فرار کن حتی مار و عقرب را نباید بکشید یعنی نفی خشونت مطلق، به هیچ حیوانی و به هیچ گیاهی حتی یک برگ درخت را نباید بکَنی. نفی مطلق خشونت. 7 دور، دور خانه عشق گشتن که من تسلیم هستم و سر تراشیدن که غلام و برده سرش را می‌تراشید و می‌گفت هرچه تو بگویی. سرت را بتراش و بشو غلام صددرصدی خداوند که هرچه تو بگویی من در خدمت تو هستم. هرچه بگویی بگو می‌گویم و بگویی نگو نمی‌گویم، هر کار بگویی بکن می‌کنم، بگویی نکن نمی‌کنم. خب این‌ها تمرین عشق است. 7 دور مثل پروانه، دور شمع خانه‌ای که به نام خدا ساخته شد و برای بشر. قرآن می‌فرماید: «اولُ بیتٍ» نخستین خانه‌ای بود که خداوند آن را ساخت «للناس» برای کل بشریت. خانه خدا خانه بشر و خانه مردم است. تمام این‌ها و سنگریزه‌هایی که به مردم می‌زنی و... همه‌اش معنادار است و همه‌اش سمبل است برای ساختن یک زندگی اجتماعی درست. یک دنیای خوب و آخرت خوب. دیگر چی؟ در کنار این‌ها یکی هم امر به معروف و نهی از منکر است. نهی از منکر یعنی انتقاد، امر به معروف یعنی پیشنهاد. یعنی مدام همه مسئول هستند و هیچ کس نباید بی‌طرف باشد و برای ساختن یک جامعه خوب. در مسائل اقتصادش، بهداشتش، سیاستش، خانواده‌اش. همه مسئول هستند. مثل نماز هر روز از خودشان بپرسند در جهت اصلاح جامعه خودم و پیشرفت جامعه خودم به لحاظ مادی و معنوی امروز چه بکنم؟ به بقیه بگویم چه بکنند و چه نکنند؟ غیر از این که خودم را باید اصلاح کنم من در برابر جامعه مسئول هستم. هرکس بگوید من به اتفاقات جامعه خودمان و جامعه جهانی و جامعه جهان اسلام بی‌طرف هستم این مسلمان نیست انگار که نماز نخوانده، می‌گویند این از نماز واجب‌تر است. انتقاد- پیشنهاد. من مسئولم، من احساس مسئولیت می‌کنم، سؤال می‌کنم که چرا این کار داری می‌کنی؟ شما در حوزه بهداشت خودت مسئول هستی. حداقل در آن حوزه مسئول هستی. اگر جاهایی دارند با جان انسان بیمار به اسم طبابت تجارت می‌کنند مثل نماز بر شما واجب است که در برابر آن بایستید و موضع بگیرید. اول خصوصی، بعد عمومی، بعد بیانیه بدهید، 40- 50تا استاد دانشگاه یک بیانیه امضاء کنید که در شهر ما در مسئله دارو و قاچاق دارو، نحوه اداره بعضی از بیمارستان‌ها در بیمارستان‌های دولتی چه مشکلاتی دارند، بیمارستان‌های خصوصی چه مشکلاتی دارند؟ مسئله زیرمیزی هست، نیست؟ چرا؟ چطوری است؟ حداقل در حوزه کار خودتان امر به معروف و نهی از منکر بر شما واجب است یعنی برای اصلاح نظام‌پزشکی و نظام بهداشت تلاش کنید. در مسائل دیگر هم مسئولیت دارید. نهی از منکر یعنی برخورد سلبی، اعتراض، امر به معروف یعنی برخورد ایجابی، یعنی من فقط اعتراض نمی‌کنم پیشنهاد هم دارم وقتی می‌گویم الف نباشد می‌گویم به روش ب عمل کنید یعنی هم مثبت است و هم منفی است. انقلابی‌گری یعنی اعتراض و نفی همه چیز، سیاه‌بینی همه چیز نیست. انقلابی واقعی بعد از نفی و اعتراض در برابر زشتی و ظلم و گناه، یک فهرست پیشنهادات عملی هم باید بدهد این می‌شود امر به معروف. آقا بیمارستان را این‌طوری اداره نکنید؟ پس چه کار کنیم؟ این‌طوری به این روش اداره کنید. این چهارتا اشکال دارد این چهارتا را ما این‌جا حلش کنیم. در مسئله بیمه، تأمین بهداشت. بعد بیاییم در مسائل دیگر کل کشور مسئول هستیم. دوتا دیگر هم داریم ولایت و برائت. تبرّی و تولّی، این هم یعنی من به لحاظ قلبی و فکری هم بی‌طرف نیستم. همه دوست و دشمن داریم ما دوستی و دشمنی‌مان سر منافع شخصی‌مان نباشد، دوستی و دشمنی سر حق باشد. حبّ فی‌الله، بغض فی‌الله، دوستان ما دوستان خدا و دوستان مردم هستند، هرکسی دشمنان خدا و دشمن عدالت و دشمن مردم است، دشمن ماست. و الا نمی‌توانی بگویی من با هیچ کس دوست نیستم و با هیچ کس دشمنی ندارم. اولاً دروغ می‌گویی. همه ما دوست و دشمن داریم. یک نفر بگوید من اصلاً هیچ دشمنی ندارم. خدا دشمن دارد، شیطان هم دشمن دارد، حسین دشمن دارد یزید هم دشمن دارد، منتهی دشمن او کیست و دشمنان این‌ها کیانند؟ دشمنی با آن‌ها چرا؟ دشمنی با این‌ها به چه دلیل است؟ دشمنی او با چه روشی و با چه هدفی است و برای این چطور است؟ پس همه ما دوست و دشمن داریم خودی و غیر خودی به این معنا. منتهی ولایت و برائت که جزو احکام قطعی دین است که بدون این‌ها ما مسلمان حساب نمی‌شویم جدا از امر به معروف و نهی از منکر که انتقاد و پیشنهاد و حضور در صحنه و موضع‌گیری است ولایت و برائت، یعنی در دنیا چه کسانی را دوست داری؟ دلت می‌خواهد با چه کسانی باشی؟ کار چه کسانی را داری تأیید می‌کنی؟ از حضرت رضا(ع) روایت داریم که هرکس با معشوق خود محشور می‌شود ولو یک تکه سنگ. این‌جا دلت با هر کس هست آن‌جا در آخرت هم با او هستی. اگر به جنایات استکبار راضی هستی و می‌گویی به درک، در قیامت در صف آن‌ها محشور می‌شوی. اگر با افراد فاسق و فاسد، دلت با آن‌ها هست مخالف نیستی، تو در قیامت جزو آن‌ها هستی. امام رضا(ع) فرمودند اگر در قیامت عاشق یک سنگ بشوی، در قیامت با سنگ محشور می‌شوی. یعنی عشق و نفرت ما شخصیت ماست. درو بر کی؟ مرگ بر کی؟ نمی‌توانی بگویی آقا ما اصلاً به دروغ و مرگ کاری نداریم. چرا کار داریم. تو الآن داری می‌گویی درود بر دوستان و آن‌هایی که منافع من را تأمین می‌کنند و مرگ بر آن‌هایی که منافع من را نفی و نقض می‌کنند. در واقع تو الآن هم درود و مرگ داری، منتهی می‌گویی درود بر طرفداران و نوکران من، و مرگ بر مخالفان و مزاحمان من. من است، خودت محوری. اما اگر گفتی درود بر صالحان و بندگان خدا، طرفداران عدالت. و مرگ بر فاسدان و مفسدان و دشمنان خدا، دشمنان توحید و عدالت. حالا این درود و مرگ انسانی می‌شود. آن قبلی‌هایش حیوانی و خودخواهانه بود. خب این‌ها در حد نماز و روزه بر ما واجب است. یعنی اگر بگویی من نماز می‌خوانم، حج هم می‌روم، زیارت هم می‌روم، اما سهم فقرا را از اموالم بیرون نمی‌آورم، قرآن می‌فرماید صدای نمازت از گوش خودت بالاتر نمی‌رود مثل نمازنخوان‌ها هستی اگر حقوق فقرا و گرفتارها و بیماران را رعایت نمی‌کنی. فرقی با کافر نداری، فقط لغلغه زبان است. او می‌گوید من مسیحی‌ام، او می‌گوید من بودایی‌ام، او می‌گوید من بی‌دین هستم، تو هم می‌گویی من مسلمانم. شیعه‌ام، سنی‌ام. حرف است! عمل مهم است. لذا شما در قرآن دیدید هرجا صلات می‌آورد نماز را می‌آورد کنارش زکات می‌آورد. یعنی مؤمن هستی، نماز می‌خوانی، با خدا ارتباط داری چرا دست توی جیبت نمی‌کنی؟ چرا بیماران را تیغ می‌زنی؟ چرا بیمار فقیر را می‌دوانی؟ مؤمنی؟ در روایت داریم اگر حقوق مادی و مالی فقرا، بیماران، انسان را رعایت نکنید نمازتان را انگار که نخواندید، نه این که بی‌فایده باشد بلکه حداقلی است و نجات‌تان نمی‌دهد. چنان که کسانی که زکات می‌دهند و نماز نمی‌خوانند آن‌ها هم نجات پیدا نمی‌کنند. بعضی‌ها هستند کمک به فقرا می‌کنند ولی به خدا و آخرت کاری ندارند. آن‌ها آثار کارشان را در دنیا می‌بینند. تا در دنیا هستند بالاخره یک عده دوست‌شان دارند می‌گویند فلانی خیلی خیّر است. حالا متدین هم نیست، خیلی خوب یک عده از مردم طرفدارت شدند، عاشقت شدند برایت کف می‌زنند، صلوات می‌فرستند، نانش را در همین دنیا هرچه بردی بردی. تازه همان‌جا هم دشمن و حسود پیدا می‌کنی اما چون خودت خدا و آخرت را قبول نداری، دیگر سهم اخروی نخواهی داشت. خب صلات و زکات همه جا با هم می‌آید یعنی دعا و نماز و زیارت اهل این کارها باشی، حج بروی، اما حق فقرا را ندهی، کلاه مردم را در بازار برداری، حالا پزشکی هم در یک جاهایی یک بازار شده! این نمازت به درد خودت می‌خورد. می‌فرمایند دعا بکنید عمل نکنید دعایتان را فقط خودتان می‌شنوید بالا نمی‌رود. عمل بکنید دعا نکنید و رابطه با خدا نداشته باشید می‌فرماید آن ممکن است بعضی از مشکلات دنیوی شما را حل کند. ولی نجات‌تان نمی‌دهد چون پشت به خدا و آخرت هیچ عملی بالا نمی‌رود در همین عالم دنیا می‌ماند و شما تا ده سال دیگر، بیست سال دیگر، چهل سال دیگر از این عالم می‌روید، حداکثر 30- 40 سال دیگر. امام(ره) یک وقتی می‌گفت کل این دنیا را می‌بینید این قدر سروصداست، 7 میلیارد، 8 میلیارد انسان، جنگ، صلح، خنده، گریه، صد سال دیگر همه این‌ها زیر خاک هستند. یک نفر از این‌ها زنده نیست. آن‌هایی که آن موقع هستند چند میلیارد یک آدم‌های دیگری هستند تمام شد! همه این‌ها با خنده‌ها و شادی‌ها و غم‌ها و گریه‌هایشان، آرزوهایشان، خدمت‌ها و خیانت‌هایشان همه زیر خاک هستند. حالا سن ماها که صحبت خیلی کمتر از این حرف‌هاست.

خب یکی این که امام سجاد(ع) می‌فرمایند معجزات قرآن را می‌خواهید بفهمید ببینید به همه ابعادتان کار دارد 1) اگر قرآنی زندگی و مدیریت کنید گرسنه، بیمار، گرفتار، اسیر، ذلیل نخواهید بود. استرس و اضطراب حالا نخواهید داشت. آن بُعد بعدی است، پس هدف بگیرید «رَغَدَ الْعَیْشِ وَ خِصْبَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ» و مبارزه با املاق، یعنی مبارزه با گرسنگی و فقر و نیازمندی، زندگی راحت برای همه، و روزی گسترده برای همه. یک جامعه مرفّه. این یک بُعد.

بُعد دوم مسئله معنوی انسان و بُعد روحی او در این عالم در دنیاست. ببینید خیلی‌ها هستند که خیلی ثروت دارند ولی وقتی با آن‌ها حرف می‌زنند می‌بینید تاریک هستند می‌نالند. ویلا دارند، سالی دو- سه بار سفر تفریحی خارج، پول حسابی از پارو بالا می‌رود ولی هیچ وقت آرامش در چهره این‌ها نمی‌بینید. هر وقت باهاش حرف می‌زنی درست مثل یک آدم گرسنه فقیر و بدبخت است که دارد درد می‌کشد همین‌طوری حرف می‌زند و به دنیا این‌طوری نگاه می‌کند! ناله و شکایت! اصلاً راضی نیست. شما حتماً این‌طور افراد را دیدید که امکانات زیاد دارد، مشکل مالی و مادی ندارد ولی صدتا گره روحی دارد. بهترین گره، بهترین ماشین، اعضای خانواده به هم بی‌اعتمادند، اضطراب. از آن طرف هم ما دیدیم فقرایی که زندگی‌شان مرفّه نیست ولی در خانواده رابطه‌شان با هم گرم و صمیمی است. این‌ها را دیدیم، آن‌ها را هم دیدیم. البته ثروت نقش دارد. یک بخشی از ثروت مهم است اگر آن نبود دعای اولی را نمی‌گفتند که فقر و گرفتاری، بیماری، بی‌مسکنی، ناامنی نمی‌گذارد از دنیا لذت ببری. این درست است. اما از آن طرفش درست نیست که هرکس هرچه بیشتر دارد، از زندگی دارد بیشتر لذت می‌برد! این بُعدش درست نیست. شمول و اطلاق ندارد آن بُعدش درست است. لذا امام سجاد(ع) می‌فرماید یک کارکرد قرآن این است که بُعد روحی شما را هم درست می‌کند اگر به آیات قرآن توجه کنید و از چشم‌اندازی که قرآن ترسیم کرده به زندگی نگاه کنید. به دنیا و مرگ و به زندگی، به همسر، به خانواده، به همکار، همه چیز را الهی اگر نگاه کنید غیر از این مشکلات مادی‌تان با آموزه‌های قرآن حل می‌شود این مشکلات روحی‌تان هم حل می‌شود. لذا در بخش دیگر دعا، امام سجاد(ع) می‌فرمایند که خدایا «وَ جَنِّبْنَا بِهِ الضَّرَائِبَ الْمَذْمُومَةَ وَ مَدَانِیَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنَا بِهِ مِنْ هُوَّةِ الْکُفْرِ وَ دَوَاعِی النِّفَاقِ،» خدایا بیشتر اضطراب‌ها و استرس‌ها که ما در دنیا داریم بخاطر بی‌اخلاقی خود ماست، بیشترش این است یعنی بهترین خانه و ماشین و امکانات را داری، عضو هیئت علمی و حقوق و همه این‌ها را ما داریم، در خانه رابطه‌مان با همسرمان یا بچه‌هایمان یا همسایه‌مان، با فامیل‌مان، یا با همکارمان در محل کار، روابطی است که مدام رنج‌آفرین است. مدام ما را عذاب می‌دهد و او را عذاب می‌دهد. منشأ این‌ها چیست؟ منشأ اغلب غصه‌ها و اضطراب‌های ما چیست؟ بی‌اخلاقی ماست. یا من بی‌اخلاقم، یا تو، یا هر دویمان. واقعاً منشأ تمام جنگ و دعواها غیر از همین 10- 12 خصلت اخلاقی است که فقدان آن‌ها باعث این مشکلات می‌شود؟ مثلاً حسادت، کینه، حسادت، چرا این، این‌قدر گرفت من این‌قدر؟ خیلی از اختلافات و دشمنی‌های خاله‌زنکی، عمومردکی، حتی در عالی‌ترین سطوح باز می‌بینید همین چیزها هست. آدم فکر می‌کند 4تا بچه با همدیگر سر یک توپ و سر یک نمره مدرسه با همدیگر حسادت و دعوا دارند، می‌بینید عین همین مسائل در بالاترین سطوح نخبگان ما هست. خیلی جالب است، استاد دانشگاه با هم‌رشته‌ای خودش راجع به او می‌گوید بیسواد است! بیسواد است؟ شما هر دویتان توی یک دانشگاه با هم درس خواندید، هر دو خارج رفتید باز در یک دانشگاه با هم بودید، این‌جا هم آمدید 20- 30 سال است همکارید، آن بیسواد است. و این در روحانیت هم هست مثلاً می‌بینید دوتا طلبه فاضل، ریش‌ها سفید، استاد، راجع به یکی دیگر داری حرف می‌زنی، می‌گوید فلانی را می‌گوید اصلاً نمی‌فهمد! سواد درستی ندارد. در روایت هم داریم یکی از آخرین بیماری‌های اخلاقی بخصوص در دانشمندان و علما هست بیماری حسد است. چشم دیدن همدیگر را نداشتن. عوض این که خوشحال بشود که این رفیق ما همکار ما، دوتا ابتکار خوب کرد، محبوب شد، مدال گرفت. احسنت. حالا اگر بشود ما هم مثل این بشویم نه این که این نابود بشود. می‌گویند فرق حسد با غبطه همین است. حسد این است که الهی خدا مرگت بده که تو پیشرفت کردی. به خاک سیاه بنشینی. این حسد است بیماری اخلاقی است. اما این که ببینی طرف رفت، رشد کرد، حقش هم بود، ناراحت نشوی، خوشحال بشوی بعد بگویی که خدایا ما هم مثل این بشویم بلکه از این هم بالاتر برویم. یعنی رشد خودت را بخواه. اما نابودی و شکست دیگری را چرا می‌خواهی؟ چقدر دعواها سر همین چیزهاست. حضرت سجاد(ع) می‌فرمایند همه رنج‌ها و استرس‌هایتان برای شکم و گرسنگی و فقر نیست. آن جداگانه باید حل شود. یک بخش مهم این است که شما مریض هستید، بیمار هستید، اهل عفو و گذشت نیستید، نمی‌بخشید، دنبال کینه و انتقام هستید، یک دستگاه حافظه داریم این‌جا نگه می‌داریم که چه زمانی ضربه متقابل را بزنم؟ نمی‌توانی بگذری. حرص. بیماری حرص. می‌گویند چقدر از غم و غصه‌های بشر برای حرص است. آن چیزی که داری کافی است. باز دنبال بیشتر از هر مسیر هستی. خب رنج می‌دهی و رنج می‌بری. امام سجاد(ع) می‌فرمایند که خدایا این بُعد از مشکلات بشر را هم به دست قرآن در ما حل کن. این بیماری‌های ما که اغلب اختلافات، گرفتاری‌ها و قرص اعصاب‌هایی که می‌خوریم، سکته‌هایی که می‌زنیم، فشار خون بالا می‌رود، یک بخشی از این‌ها ابعاد جسمی ندارد بلکه ابعاد عصبی است «وَ جَنِّبْنَا بِهِ،» چه چیزی را؟ به برکت و تعالیم قرآن ما را دور کن از «الضَّرَائِبَ الْمَذْمُومَةَ،» از صفات ناپسند. اخلاقیات کثیف. می‌خواهیم دیگران را رنج بدهیم خودمان بیشتر رنج می‌بریم. «وَ مَدَانِیَ الْأَخْلَاقِ،» اخلاق پست. قرآن اخلاق انسان را هم درست می‌کند این استرس‌ها، اضطراب‌ها، دعواها، خشونت‌ها، لجبازی، تکبّر. همین‌هاست. من یک وقتی داشتم فکر می‌کردم خودم بیشتر اوقاتی که رنج می‌برم ناآرام هستم سر چیست؟ دیدم همه‌اش سر همین 10- 12تا صفات اخلاقی است که ندارم. و خودم بیشتر رنج می‌کشم تا آن کسی که می‌خواهم او را رنج بدهم. او اصلاً گاهی نمی‌فهمد که من می‌خواهم پدر او را دربیاورم، دارم پدر خودم را درمی‌آورم! قرآن هم می‌فرماید وقتی می‌خواهید به انسان دیگری ظلم کنید و حقوق مردم را پایمال کنید، بدانید اول به خودت ظلم می‌کنی بعد به او. ظالم اول به خودش ظلم می‌کند بعد به دیگری. هم ظلم در دنیا و هم ظلم در آخرت. فرمود خدایا ما را بر کنار دار «وَ اعْصِمْنَا بِهِ مِنْ هُوَّةِ الْکُفْرِ،» از این که سقوط کنیم در این گودال‌های وحشتناک کفر در زندگی‌مان، اسم‌مان مسلمان است ولی داریم مثل کفّار زندگی می‌کنیم. «وَ دَوَاعِی النِّفَاقِ،» و این همه انگیزه‌های دو رویی که در ما هست. دَوَاعِی النِّفَاقِ، یعنی تظاهر می‌کنیم که ما آدم خوبی هستیم در حالی که نیستیم. تظاهر می‌کنیم که ما به فکر بیماران‌مان هستیم در حالی که نیستیم ما به فکر خودمان هستیم. تظاهر می‌کنیم به فکر فقرا هستیم ولی نیستیم. تظاهر می‌کنیم من خیلی مذهبی‌ام، باتقوایم ولی نیستم. تظاهر می‌کنم سوپرحزب‌اللهی و خیلی انقلابی‌ام ولی نیستم. چون انقلابی یعنی من فدای دیگران نه این که دیگران فدای من! کسی که می‌خواهد همه را فدای خودش بکند حزب‌الشیطان است. فقرا در قیامت حساب‌شان آسان است چون چیزی نداشتند هرکس ثروتمندتر است معطلی‌اش در عالم قیامت بیشتر است چون باید برای تک تک اموالی که به دست آورده جواب بدهد، از کجا آوردی؟ چطوری مصرف کردی؟ هرکس قدرتمندتر بوده گرفتاری‌اش بیشتر است باید پاسخگو باشد. هرکس ثروتمندتر، هرکس دانشمندتر بوده، گرفتاری‌اش بیشتر است و البته بهشت او هم بالاتر است. اگر بهشت برود بهشت او بالاتر است. دانایان مسئول‌تر از نادانان هستند، ثروتمندان مسئول‌تر از فقرا هستند. قدرتمندان و صاحبان قدرت مسئول‌تر از ضعفا هستند.

می‌فرماید غیر از مسائل جسمانی در دنیا و مسائل روحی در دنیا، قرآن یک پیام بزرگ دیگر دارد که آن خیلی مهم است و آن بعد از این دنیاست. در این دنیا تا کی هستیم؟ و تا کی قرار است بمانیم؟ به بعضی‌ها وقتی خبر می‌دهند که فلانی مُرد یا تشییع جنازه تابوت می‌بینند یک جوری نگاه می‌کنند انگار یک اتفاق خاص است برای افراد خاص می‌افتد! عجب فلانی هم مُرد. خب خودت فردا توی این تابوت هستی.

یک وقتی امیرالمؤمنین(ع) دیدند تشییع جنازه است و یک عده‌ای عقب تابوت با فاصله ایستادند و با همدیگر حرف می‌زنند و می‌خندند. امیرالمؤمنین(ع) به آن‌ها گفت شما چه تصویری از این آقا که توی تابوت است دارید؟ فکر می‌کنید این حادثه برای اوست؟ چند روز دیگر تو توی تابوت هستی. چرا به این لحظه فکر نمی‌کنی؟ انسانی که به مرگ و پس از مرگ فکر نمی‌کند مشکل عقلی دارد. ببین مثل این که شما سوار یک ماشینی شدی دارد به سرعت می‌رود و می‌دانی دویست متر دیگر یک پرتگاه است همه می‌افتند، هرکس رفته افتاده، جلوی خودت هم خیلی‌ها بودند رفتند، حالا خودت هم به سرعت داری به آن طرف می‌روی. چطور می‌شود به فکر آن لحظه نیستی. چطور می‌شود عقل داشته باشی و نگران آن لحظه خودت نباشی؟ مگر تو استنثاء هستی. یک روزی امیرالمؤمنین(ع) داشتند با بعضی از یاران‌شان از کنار قبرستان رد می‌شدند یک لحظه ایستادند حضرت امیر(ع) اشاره کردند سکوت. حضرت امیر(ع) فرمودند می‌شنوید؟ گفتند نه ما نمی‌شنویم. حضرت فرمود صدای انسان‌هایی که تا دیروز مثل شما روی زمین راه می‌رفتند الآن زیر زمین هستند می‌شنوید؟ می‌دانید آدم‌هایی که زیر خاک هستند از آدمهایی که روی خاک هستند بیشترند؟ می‌دانید این‌ها پا روی خاک مردگان قبل از خودشان می‌گذاشتند و در این فکر نبودند که چند روز، چند ماه و چند سال دیگر خودشان آن‌جا هستند؟ می‌دانید دارند چه می‌گویند؟ یک خبر آن‌ها برای شما دارند و یک خبر هم شما برای آن‌ها. خبر ما برای آن‌ها این است که شما رفتید و در خانه‌های شما کسان دیگری دارند زندگی می‌کنند. شما رفتید همسران شما با همسران دیگری دارند زندگی می‌کنند. شما رفتید اموالی که حرام و حلال جمع کردید به شما هیچ فایده‌ای نمی‌رسانند ولی ضررش به شما می‌رسد دیگران دارند می‌خورند! مسئولیت آن با توست و خوردنش با آن‌ها. بعد فرمودند که حالا بگویم آن‌ها دارند به شما چه می‌گویند؟ دارند می‌گویند ما را در حفره‌ای گذاشتند که هرگز یک بار جدی به این حفره نیندیشیدیم همه‌ش فکر کردم مرگ برای بقیه است. جدی‌ترین مسئله ما بود و ما به شوخی گرفتیم. آمدیم وارد عالمی شدیم که باید با کوچکترین اخلاقیات‌مان زندگی کنیم، با اخلاق و اعمال‌مان و با عقایدمان داریم زندگی می‌کنیم. هیچی از دنیا به ما نرسید. بدن ما را هم از ما گرفتند. ماییم و عقاید و اخلاق و اعمال‌مان. و هر لحظه آرزو می‌کنیم که می‌شود دوباره ما به دنیا برگردیم و یک جور دیگری زندگی کنیم؟! پس امام سجاد(ع) می‌فرمایند دوتا بُعد را قرآن می‌گوید یکی مادیات در دنیا، یکی اخلاق و روحیات در دنیا، حالا بحث مرگ و لحظه مرگ و پس از مرگ. خدا فکر این لحظه را هم کرده است. «وَ هَوِّنْ بِالْقُرْآنِ عِنْدَ الْمَوْتِ عَلَى أَنْفُسِنَا کَرْبَ السِّیَاقِ،» خدایا اگر ما به تعالیم قرآن عمل کنیم و درست زندگی کنیم هنگام مرگ رنج جان کَندن، رنج بیرون آمدن از این بدن، انتقال از یک عالم با قوانینی به عالم دیگر با قوانین دیگر، خیلی رنج و مشکلات دارد. یکی از لحظه‌های سختی که همه ما در پیش داریم لحظه جان کَندن است از این عالم به عالم دیگر رفتن، بعضی از آثارش در جسم دیده می‌شود خیلی‌هایش در جسم دیده نمی‌شود. هیچ پزشکی‌ای هنوز نفهمیده که واقعاً مرگ چیست؟ آثار مرگ در بدن را می‌شناسیم که ضربان نبض این‌طوری شد، قلب این‌طوری شد، فشار خون این‌طوری شد، اسیداوریک این‌طوری شد، غلظت خون این شد، پوست این‌طوری شد و... این‌ها را می‌فهمیم، این‌ها آثار مرگ روی بدن است. خود مرگ را هیچ کس نمی‌داند چیست؟ هیچ کس نفهمیده که حیات چطوری می‌آید و چگونه می‌رود؟! چطوری می‌شود یک موجودی که این همه خنده، گریه، داد، بیداد، یک مرتبه مثل یک جسم جامدی می‌افتد! آن احساسات کجا رفت؟ ادراکات کجا رفت؟ عقل کجا رفت؟ اراده کجا رفت؟ این‌ها چه بود؟ از کجا آمد؟ کجا رفت؟ این‌ها را ما نمی‌دانیم. خداوند می‌فرماید از تو می‌پرسند «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ...» از تو می‌پرسند این روح چیست که هرجا هست حیات است، اراده هست، آگاهی هست، شعور هست، و هرجا نیست آن‌ها به آن شکل دیگر نیست. «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» (اسراء/ 85)؛ بگو هرچی هم به شما توضیح بدهیم شما متوجه نمی‌شوید که روح چیست. از این عالم که بروید می‌فهمید در این عالم متوجه نمی‌شوید فقط بدانید که به فرمان خداوند است. می‌آید و می‌رود. ولی آثار و نمودهای پزشکی دارد اما آنها خود مرگ نیست. یکی از این مسائل مشکلاتی است که حیات دارد از این بدن گرفته می‌شود و ما از این عالم طبیعت وارد عالم دیگری می‌شویم و آن‌جا بدن دیگری داریم و اصلاً قوانین آن عالم با قوانین این عالم فرق می‌کند. آن را می‌گویند قیامت کوچک، قیامت صغری که عالم برزخ است، همه در قبرها هستیم تا قیامت بزرگ و قیامت کبری اتفاق بیفتد که زمین منهدم بشود، این سیستم منهدم می‌شود و قرآن می‌فرماید زمین، زمین دیگری خواهد شد و زندگی دیگری، و آن‌جا عالم قیامت است و مردگان هم برانگیخته می‌شوند و قیامت کبری شروع می‌شود.

حالا این‌جا امام سجاد(ع) می‌فرمایند غیر از مشکلات جسمی و روحی در دنیا، مشکل مرگ و بعد از مرگ را هم قرآن حل کرده است. بخش دیگری از معجزات قرآن این‌هاست. خداوندا «وَ هَوِّنْ بِالْقُرْآنِ» با آموزش‌های قرآنی آسان کن که ما چطوری زندگی کنیم و چگونه به مرگ و حیات نگاه کنیم تا بر ما آسان شود «عِنْدَ الْمَوْتِ» موقعی که داریم از این عالم به عالم دیگری می‌رویم «عَلَى أَنْفُسِنَا کَرْبَ السِّیَاقِ،» رنج جان کَندن آسان شود. می‌خواهی از یک نوع زندگی وارد یک نوع دیگر زندگی بشوی، خیلی فشار دارد. این که شنیدید می‌گویند فشار قبر شب اول قبر، این‌ها اصطلاحاتی است برای این که ما متوجه بشویم. همه این‌ها فشارهای انتقال از یک عالم به عالم دیگری با قوانین دیگری است. بعد امام سجاد(ع) می‌فرماید بعضی‌ها از قبل خودشان را با قرآن و آموزش قرآنی این‌جا خودشان را آماده کردند وارد آن عالم که می‌شوند بیگانه و غریب و تنها نیستند. از قبل دیدند در قرآن راجع به مرگ و پس از مرگ چه چیزهایی گفته شده، خودشان را آماده کردند وحشت‌شان کم است. اما آن‌هایی که به قرآن و تعالیم دنیوی و بخصوص اخروی قرآن هیچ کاری نداشتند فقط برای سر قبر مرده و عروسی بوده، به آیاتی که خداوند در مورد بهشت و جهنم گفته اصلاً این‌ها را جدی نمی‌گیرند، قرآن می‌فرماید بعداً می‌آیید آنجا و می‌گویید ما اصلاً نمی‌دانستیم این‌قدر قضیه جدی است ما فکر می‌کردیم این‌ها را که می‌گویند برای این است که ما را کنترل کنند آرام نگه دارند ما نمی‌دانستیم تک تک این‌ها حساب می‌شود. خداوند می‌فرماید که مگر به شما نگفتیم؟ چند هزار انبیاء فرستادیم مگر به شما بارها نگفتند؟ مگر قرآن دست شما نبود؟ توی خانه‌های شما مگر قرآن نبود؟ همه چیز را به شما گفته بودیم در حدی که بتوانید بفهمید. خداوندا هنگام مرگ «کَرْبَ السِّیَاقِ،» یعنی رنج جان دادن. قرآن می‌فرماید: «وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ» (قیامت/ 29)؛ وقتی دارید می‌میرید وقتی دارید جان می‌دهید ساق‌های پایتان را بهم می‌پیچانیم فشار می‌دهیم. یا وقتی کفن‌تان می‌کنند می‌خواهند بپیچند ساق‌های پایتان را بهم می‌چسبانند. همان لحظه‌ای که دارید طبابت می‌کنید یک لحظه هم خودتان را در آن لحظه ببینید. ببین که ساق‌های پایت دارد دور هم می‌پیچد «و بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» (واقعه/ 83)؛ جان به این‌جا می‌رسد می‌خواهی زندگی را بالا بیاوری. خودت را در آن لحظه تصور کن بعد هر کاری می‌خواهی در دنیا بکنی بکن. این سال‌ها به سرعت می‌گذرد همین که تا الآن گذشته است. قرآن می‌فرماید از اول عمر تا الان چقدر گذشته؟ چند سال؟ الآن که به تو بگویند می‌گویی انگار که نصف روز بود، یک روز بود! تمام شد دنیا؟ مگر من در دنیا چقدر بودم؟ آقا 50 سال – 60 سال بودی. 50 سال – 60 سال کجا بود؟ من واقعاً فکر می‌کنم یک روز بودم. بقیه‌اش از این زودتر خواهد گذشت. سال‌های مانده از سال‌های گذشته سریع‌تر خواهد گذشت. یک لحظه می‌بینی پاهایت دارد بهم می‌پیچد، افتادی. حضرت امیر(ع) می‌گوید بستگانت بالای سرت هستند و دارند راجع به تو حرف می‌زنند، گریه می‌کنند، یا نقشه می‌کشند که اموالت را چطوری بالا بکشند؟ و تو داری آن‌ها را می‌بینی. مرگ از پا از پایین شروع می‌شود می‌آید بدنت بی‌حس می‌شود می‌رسد به این‌جا دست و پاهایت دیگر کار نمی‌کنند، کم‌کم دیگر گوش‌هایت نمی‌شنوند، همه دارند راجع به تو حرف می‌زنند پزشک، فامیل‌ها، بستگان، ولی تو نمی‌شنوی چه می‌گویند؟ می‌خواهی حرف بزنی اما زبانت کار نمی‌کند. بعد کم‌کم چشمت هم دیگر کار نمی‌کند. و نزدیک‌ترین کسان به تو، تو را می‌برند که زودتر دفنت کنند و از شرّت راحت شوند! و خاک که روی تو می‌ریزند به چاک می‌زنند که زودتر برویم! و تو تنها می‌مانی. همه کسانی که دوست‌شان داشتی و دوستت داشتند از تو فرار می‌کنند. امام سجاد(ع) می‌فرماید خدایا کمک کن ما در دنیا به این‌ها توجه داشته باشیم. این محاسبات هم در سبک زندگی‌مان باشد «وَ جَهْدَ الْأَنِینِ،» انین؛ یعنی داد کشیدن. می‌فرماید آن رنج داد زدن، تلاشی که ناله می‌کنی وقتی داری می‌میری گاهی صدای ناله‌ات را هم افراد نمی‌شنوند، خدایا کمک کن این رنج، و این فریاد زدن‌ها بر من آسان بشود قرآن این‌ها را هم می‌تواند آسان کند غیر از دنیا، این آخرت.

دیگر چی؟ آخرین تعابیر ایشان را عرض می‌کنم «وَ تَرَادُفَ الْحَشَارِجِ إِذَا بَلَغَتِ النُّفُوسُ التَّرَاقِیَ، وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ،» وقتی نفس‌ها به شماره می‌افتد و تک تک نفس کشیدن، یکی یکی آن‌قدر هر نفس سخت می‌شود آن وقت که جان به حلقوم می‌رسد و گفته می‌شود «مَن راق» چه کسی الآن به داد من می‌رسد؟ الآن که دارم می‌روم چه کسی به داد من می‌رسد نه فامیل، نه رفیق، نه همسر، نه دوست، نه این پزشکان، هیچ کس نمی‌تواند به من کمک کند. «قِیلَ مَنْ رَاقٍ،» (قیامت/ 26)؛ - این آیه قرآن است – همه‌تان فریاد می‌زنید که الآن چه کسی به داد من می‌رسد؟ این‌جا چه کسی شفا می‌دهد و من را کمک می‌کند؟ خدایا آن لحظه‌ها را به برکت قرآن بر ما آسان کن. قرآن آن لحظه را هم آسان می‌کند. «وَ تَجَلَّى مَلَکُ الْمَوْتِ،» فرشته مرگ می‌آید. بقیه او را در اتاق نمی‌بینند فقط من می‌بینم، آن‌ها نمی‌بینند فقط کسی که دارد می‌میرد فرشته مرگ را می‌بیند «وَ تَجَلَّى مَلَکُ الْمَوْتِ لِقَبْضِهَا،» می‌آید جان من را بگیرد و با خودش ببرد «مِنْ حُجُبِ الْغُیُوبِ،» از پشت پرده‌های غیب همین عالم، باطن همین عالم. فرشتگان هستند ما آن‌ها را نمی‌بینیم. می‌گوید فرشته مرگ می‌آید بقیه می‌بینند من نمی‌بینم. از پشت پرده‌های غیب می‌آید «وَ رَمَاهَا عَنْ قَوْسِ الْمَنَایَا بِأَسْهُمِ وَحْشَةِ الْفِرَاقِ،» و از کمان مرگ، تیرهای وحشت و جدایی را به سوی من پرتاب می‌کند من هدف او هستم. و از زهر مرگ جامی آماده به من تعارف می‌کند که بنوش و از بدنت بیرون بیا. فرصتت تمام شد، بیا برویم. «وَ رَمَاهَا عَنْ قَوْسِ الْمَنَایَا بِأَسْهُمِ وَحْشَةِ الْفِرَاقِ،» تیرهای وحشت از جدایی، جدایی از دنیا، جدایی از فامیل، از رفقا، دارم می‌روم وارد یک عالمی می‌شوم که اصلاً نمی‌دانم چی هست و کجا هست و با من چه کار خواهند کرد؟ «وَ دَافَ لَهَا مِنْ ذُعَافِ الْمَوْتِ کَأْساً مَسْمُومَةَ الْمَذَاقِ،» و از زهر مرگ، جامی برای من آماده کرده که جان من را می‌شکافد. خدایا آن لحظه و آن رنج را بر من آسان کن. وحشت مرگ را از من بگیر. «وَ دَنَا مِنَّا إِلَى الآْخِرَةِ رَحِیلٌ وَ انْطِلَاقٌ،» و آن لحظه‌ای که سفر به آخرت برای ما بسیار نزدیک می‌شود یک گام مانده که برویم و وارد بشویم از این‌جا می‌رویم «وَ کَانَتِ الْقُبُورُ،» حالا وارد قبرها می‌شویم «هِیَ الْمَأْوَی،» خانه ما آن‌جاست «إِلَی مِیقَاتِ یَوْمِ التَّلَاقِ» تا آن روز موعد که روز دیدار با خداوند است. روز قیامت. و در این فاصله برزخ، از مرگ تا قیامت، یک نوع بهشت و جهنمی برزخی وجود دارد که این دوران هنوز بهشت و جهنم اصلی نیست بلکه بهشت و جهنم برزخی است، که این دوران در روایت داریم بر بعضی‌ها این‌قدر طول می‌کشد مثل میلیون‌ها سال تا قیامت بزرگ و قیامت اصلی بشود. می‌فرماید برای بعضی‌هایتان این‌قدر سریع می‌گذرد که کل عالم برزخ که در عالم دنیا ممکن است چند میلیون سال طول بکشد برای او مثل انسانی که درست زندگی کرده می‌فرماید این به اندازه‌ای می‌شود که یک نرخ مروارید به او دادند پاره شده، به او می‌گویید مرواریدها را جمع کن دوباره به نخ بکش، چقدر طول می‌کشد؟ 30- 40تا مروارید را به یک نخ بکشی چقدر طول می‌کشد؟ و چقدر زجر دارد؟ می‌گوید برای بعضی‌ها کل این عالم برزخ همین‌قدر طول می‌کشد. لذا می‌گویند قبر برای بعضی‌ها یک حفره و گودال از حفره‌های جهنم است و برای بعضی‌ها هم بخشی از بهشت است تا برسد به قیامت و بهشت و جهنم اصلی.

این هم حضرت سجاد(ع) می‌فرمایند که قرآن این مسائل را هم به شما جواب می‌دهد. پس ببینید معجزه بزرگ قرآن در روایت امام سجاد(ع)، زندگی شما سه بُعد دارد: یکی آخرت است. مرگ و پس از مرگ. قرآن مسئله‌اش را برای شما حل کرده، توضیح داده که بعداً گیج نشویم و نگوییم به ما نگفتند. یک بخش آن دنیاست. دنیا خودش دو وجه دارد. یک بُعد جسم است، بهداشت، تغذیه، مسکن، ازدواج و... یک بخش هم روح و اعصاب و اخلاق‌تان است. این هرسه تا را در قرآن می‌توانید پیدا کنید. راجع به هر سه‌تا کلید داده و مشکل را حل کرده است. خب متأسفانه امثال من این‌ها را می‌گوییم و کلیدها را پیدا نکردم. کلید کلید می‌گوییم ولی کلیدی در دست ما نیست. این رسم است همه جا کلید بگوییم ولی کلیدی نباشد. ولی خواستم این آیات و روایات را، مخصوصاً این روایات را خدمت دوستان عرض کنم چون فرمودند موضوع اعجاز قرآن است، مدام دنبال این اعجازهایی که در کتاب‌ها و درس‌های علوم قرآنی است که بطور سنتی در حوزه و دانشگاه‌ها می‌گویند فقط آن‌ها نیست. بزرگترین اعجاز این است که خداوند می‌فرماید می‌خواهم تو را آگاه کنم، آگاه باش، دنیا چیست؟ آخرت چیست؟ این‌جا چگونه رفتار کنی؟ برای ابعاد جسمانی و مادی‌ات؟ و برای ابعاد روحانی و اخلاقی‌ات، و بعد از این عالم که تا ابد تو برای عالم بعد موجود زنده هستی، انسان موجود ابدی است، انسان موجود موقت نیست. انبیاء آمدند بگویند شما تا ابد هستید، نابود نمی‌شوید اصلاً مرگی وجود ندارد. مرگ یک انتقال است، یک تغییر روش و شکل زندگی است. نابودی‌ای وجود ندارد.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha