شبکه افق - 6 بهمن 1401

خدمت به خلق، انقلاب بی پایان

به استقبال دهه فجر و میلاد امیرالمومنین _ نشست (خط علی ع، مکتب امام، گام دوم) _ ۱۳۹۸

بسم‌الله الرحمن الرحیم

من معمولاً به این جلسات دانشجویی و اردوهای جهادی و فرهنگی عرض می‌کنم که ارتباطات‌تان را بعد از این جلسات با همدیگر حفظ کنید. فقط یک سفر تفریحی، زیارتی و موقتی نباشد، با همدیگر مرتباط باشید با همدیگر هسته‌های مطالعاتی و کتابخوانی تشکیل بدهید، با همدیگر اردوهای جهادی بروید. به محرومین خدمت کنید. با هم کار فرهنگی، رسانه‌ای، فضای مجازی و یک حرکت دسته‌جمعی و منظم انجام بدهید خیلی آثار و برکات دارد هم برای خودتان و هم برای مخاطب و آن کسانی که با آن‌ها کار می‌کنید. من بارها به این بچه‌هایی که اردوی جهادی می‌روند گفتم که این اردوها حتی برای خود شماها مفیدتر است تا برای آن مردمی که می‌روید به آن‌ها خدمت می‌کنید. خود شما بیشتر رشد می‌کنید، آدم می‌شوید، آدم که هستید بلکه آدم‌تر می‌شوید. فداکاری و خدمت‌گزاری بیشتر به نفع آن فرد خدمتگزار و فداکار است بیش از حتی کاری که برای دیگران می‌کنند. البته مکتب امام(ره) طبیعی است که یک مکتب مستقلی نیست مکتب امام خمینی همان مکتب انبیاء و رسول اکرم(ص) و اهل بیت ایشان است. ولی نوآوری و روش عرضه آن در این عصر شد پیگیری و استمرار پایمردی بر سر آن اصول و اهداف، خلاقیت و پایداری که امام(ره) برنامه‌ریزی و اجتهادهایی که کرد البته بی‌سابقه و بخصوص کم‌سابقه بود. این که این امام امّت داشت. ما در عصر غیبت امامان دیگری داشتیم بعضی از علمای مجاهد بزرگ داشتیم که آن‌ها هم توان امامت داشتند اما امت نداشتند. یک دوره‌هایی هم بود که در ایران و در جهان اسلام امّت بود ولی امام نداشت. آن معجزه بزرگ الهی این بود که امام امّت هر دو با هم جمع شد، در دهه 50 و این حرکت عظیم اتفاق افتاد، در ایران و الآن در کل منطقه و جهان اسلام سرنوشت جهان را تغییر داد. البته مشکلاتی در کشور هست، در حکومت، در جامعه، که این مشکلات را شماها و نسل شماها باید حل کنید، اشکالات را برطرف کنید، آن جاهایی از سیستم که اسلامی نیست شما باید عادلانه،‌اسلامی، عقلانی، رحمانی و معنوی کنید. آن بخش‌هایی هم که پیش رفته، موفق بوده، آن‌‌ها را هم حمایت و پاسداری کنید، حفاظت کنید که از دست نرود و هم جلوتر بروید. گام دوم در تمدن‌سازی این است. وقتی از مکتب امام(ره) بحث می‌شود قاعدتاً ما باید روی چند محور تمرکز کنیم که شما این اصول و این حدود دست‌تان باشد در سه – چهار دهه آینده، که شماها هستید نسل قدیم دارد بساطش را جمع می‌کند و رفته یا دارد می‌رود، شما حواس‌تان باشد که چه به شما سپرده شد؟ چه دارید تحویل می‌گیرید و 40- 50 سال دیگر به نسل بعدی چه چیزی تحویل می‌دهید؟ یک وقت آبروریزی نکنید، یک وقت خراب نکنید، یک وقت خیانت نکنید. آن چیزی که دست شما دادند انشاءالله 40 سال دیگر، قوی‌تر و سالم‌ترش و درست‌تر و اسلامی‌تر، مکتبی‌تر، انقلابی‌تر، علمی‌تر، اخلاقی‌تر، منظم‌تر، تحویل بچه‌هایتان و نسل بعد که بدهید که انشاءالله بعد از دو – سه نسل، دوباره تمدن عظیم جدید اسلامی با مرکزیت ایران در جهان انشاءالله دوباره شکل بگیرد. ملت ایران الآن در عرصه مبارزه و مقاومت جلودار همه ملت‌های مسلمان و مستضعف انقلابی است. انشاءالله باید ظرف گام دوم و سوم در 40 سال – 80 سال آینده جلودار همه در تمدن‌سازی مجدد باشد که در دنیا و در همه عرصه‌ها حرف اول را بزند منتهی در مسیر توحید و عدالت، نه یک استکبار جدید، این بار به نام اسلام یا ایران.

در بعضی از شاخص‌های مکتب امام(ره) و انقلاب خدمت شما عرض می‌کنم که روی این‌ها هم دقیق و حساس باشید هم پیگیری و مطالبه کنید و هم مراقبت کنید چه در نظام چه در جامعه و چه در مسئولین، و چه در مردم، هرجا از این فرهنگ و تفکر، از این اصول به لحاظ نظری یا عملی فاصله گرفته می‌شود در برابر این‌ها مقاومت یا مبارزه کنید و الا جلوی چشم شما همه چیز به باد می‌رود و دوباره ممکن است این انگلیس‌ها و آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها به ایران برگردند دوباره بر این‌جا مسلط شوند، جنایت کنند، تحقیر کنند، غارت کنند، چنان که قبلاً بودند.

یک اصل مهم، اصل مسئله نگاه به حکومت است که یک تفکر همیشه در همه جوامع بوده، در جوامع اسلامی هم بوده الآن هم هست، هم داخلی و هم خارجی و جهانی. نگاهش به حکومت نگاه غنیمت است که اگر به قدرت برسم خب باید با قدرت، ثروت هم به دست می‌آوریم و بعد با ثروت قدرت را تحکیم می‌بخشیم بعد با کمک قدرت و ثروت در عرصه‌های دیگر مسلط می‌شویم حزب درست می‌کنیم، رسانه درست می‌کنیم افکار عمومی را کنترل می‌کنیم و این مثلث یا مربع رسانه، طلا، سلاح، و علم یا تکنولوژی با این‌ها هرچه می‌توانیم قدرت و ثروت خودمان را توسعه بدهیم و تعمیق ببخشیم و تحکیم کنیم. توسعه به تعریف استکباری. مسابقه قدرت و ثروت بدون هیچ قید و شرط. اما در نگاه انقلاب اسلامی و مکتب توحیدی، مکتبی که امام(ره) پیگیری می‌کرد هرکس دنبال حکومت است دست و پا می‌زند که یک کاره‌ای بشود و مقامی پیدا کند این‌ها را باید شناسایی کرد و نباید بگذارید این‌ها توی حکومت بیایند. این‌ها که حاضر هستند به هر قیمتی توی حکومت بیایند یا به مجلس بروند یا دولت و ریاست جمهوری، یا قوه قضائیه یا رسانه‌ها، پای‌شان را روی کول این و آن بگذارند، دروغ بگویند، تهمت بزنند، تفسیر به رأی کنند، تحریف کنند، شایعه‌پراکنی کنند، مظلوم‌نمایی بکنند، تهمت بزنند پول خرج کنند، حلال و حرام نفهمند، با دشمن خارجی چشمک بزنند، ارتباط برقرار کنند که آقا از ما حمایت کنید که این‌ها رأی نیاورند کمک کنید ما رأی بیاوریم ما با شما هستیم، همه این‌ها یا شروع خیانت است یا پایان خیانت است. یکی از معیارها این است از پیامبر اکرم(ص) نقل شده، از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده، روال ما این است که هرکس را می‌بینیم دارد برای مقامات حکومتی در حکومت اسلامی له‌له می‌زند مدام دست و پا می‌زند و مدام تملّق می‌گوید، چاپلوسی می‌کند، رشوه می‌دهد و رشوه می‌گیرد که توی حکومت بیاید، پول می‌دهد که توی حکومت بیاید، این‌ها آدم‌های خطرناکی هستند. علامت سؤال و تعجب روی آن‌ها 7- 8تا بگذارید و شفاف کنید که یعنی چه؟ یعنی چه که جنابعالی دو میلیارد پول می‌دهی که توی شورای شهر بروی؟ حداقل می‌خواهی از توی آن 4 میلیارد دربیاوری؟ از کجا دربیاوری از جیب چه کسی؟! از جیب ملت یا دولت؟ این یعنی چه؟ «إنّا لا نستعمل علی عملنا من أراده » این از پیامبر اکرم(ص) است. رسول‌الله فرمودند کسانی که نقشه می‌کشند چطوری توی حکومت بیایند، به چه کسانی وصل بشوند و کانال بزنند، با چه کسی ازدواج کنند و با چه کسی رفیق بشوند که کم‌کم این‌جا بیاید و بعد پایش را روی شانه‌های دیگران بگذارد و همین‌طور بالا برود پیامبر(ص) فرمودند این‌ها موجودات خطرناکی هستند و ما هرگز این‌ها را در حکومت اسلامی به کار نمی‌گیریم چون حکومت اسلامی یک هدف بیشتر ندارد و آن هم خدمت به خلق و اطاعت از خداوند است غیر از این هرچه هست شرک و ظلم و دیکتاتوری و خیانت است. اسمش را هرچه می‌خواهی بگذار. می‌خواهید دموکراسی بگذارید، سلطنت، چپ، راست، روشنفکری، دینی، هرچی! اسم آن مهم نیست. به همین دلیل بود که حضرت امیر(ع) تن به فشارهای گروه‌های فشار که طرفدار سهمیه‌بندی در قدرت و حکومت بودند و می‌گفتند آقا ما با شما فلان‌جا همکاری می‌کنیم به شرطی که شما هم فلان‌جا به ما امتیاز بدهید! حضرت امیر(ع) مطلقا با این‌ها کنار نیامد با این که دوستانی از دوران کودکی ایشان بودند طلحه، زبیر، هم‌رزم ایشان بودند، اصلاً پسرعمه و پسردایی بودند، در عملیات‌ها همرزم بودند، همه‌شان از اصحاب پیامبر(ص) بودند و هم از پیامبر(ص) مدال گرفته بودند، شهید زنده بودند ولی در عین حال وقتی که همه می‌آیند با علی(ع) بیعت می‌کنند بعد از آن شورش که خلیفه سوم متأسفانه بخاطر بی‌عدالتی‌ها و رانت‌خواری‌هایی که شده بود کشته شد و نقدها و نهی از منکرهای امیرالمؤمنین(ع) را ایشان نشنیده گرفت ولی حضرت امیر(ع) خیلی مراقب بود که اصلاحات بشود اما خلیفه یک وقت کشته نشود متأسفانه نشد و خلیفه هم کشته شد علیرغم این که حضرت امیر(ع) خیلی مراقبت می‌کرد و تلاش کرد که آن اصلاحات انجام بشود و عدالت اجرا بشود و خلیفه هم کشته نشود ولی متأسفانه آن اتفاقی که باید می‌افتاد نیفتاد و آن اتفاقی که نباید می‌افتاد افتاد. بخشی از همان‌هایی که در آن شورش و قتل دست داشتند و خیلی‌های دیگر که دست نداشتند همه سراغ علی‌بن‌ابیطالب آمدند که شما فقط می‌توانید عدالت را اجرا کنید و حکومت اسلامی واقعی را شما می‌توانید اجرا کنید. از جمله همین جناب طلحه و زبیر، در زمان سقیفه هم بعد از پیامبر(ص) این‌ها گفتند حق با علی است. بعد از سر قضیه خلیفه سوم درگیر شدند حتی در شورش هم دست داشتند خودشان جزو اولین کسانی هستند که آمدند با امیرالمؤمنین بیعت کردند، منتهی بعد آمدند گفتند چرا بیعت کردید؟ آمدند گفتند ما بیعت کردیم همیشه انتخاب اول‌مان شما بوده و بخاطر شما با همه درگیر شدیم بالاخره این طرف هم یک هزینه‌ای دارد شما هم یک هزینه‌ای بده، ما اولین بیعت را کردیم و ما بالاخره هم شریک. ما در حکومت شریک هستیم یک سهم قلفتی درشت هم به ما بدهید ما هم سعی می‌کنیم اسلامی حکومت کنیم اما بالاخره هوای ما را هم داشته باش. وقتی که از پیش حضرت امیر(ع) رفتند، حضرت امیر(ع) ابن‌عباس پسرعمویشان را خواستند که از بزرگان جهان اسلام است پیش شیعه و سنی محترم است با ایشان مشورت کردند که چرا این‌ها این‌طوری حرف زدند؟ چه می‌گویند؟ چرا این‌ها این‌قدر عوض شدند یک آدم‌های مجاهد شهادت‌طلب فداکار چرا الآن سهمیه می‌خواهند؟ ابن‌عباس گفت که آدم است بالاخره عوض می‌شوند، زحمت کشیدند می‌خواهند یک مقدار جبران بشود راضی به جبران در آخرت نیستند می‌خواهند این‌جا یک کمی جبران بشود. گفت به نظر من بصره را به زبیر بدهید و کوفه را به طلحه بدهید. بصره و کوفه دوتا شهر نبودند، بصره پایتخت شرق جهان اسلام بود کوفه پایتخت مرکز بود و هر کدام از این‌ها تقریباً یک سوم و یک چهارم خلافت کل سرزمین اسلامی که آن موقع ابرقدرت جهان بود داشتند. حضرت امیر(ع) یک لبخندی زدند و گفتند ابن‌عباس یک جوری حرف می‌زنی که کوفه و بصره را به این و آن بده انگار که دوتا تیکه جایزه است! بصره و کوفه یعنی ملت، یعنی صدها هزار انسان، یعنی حقوق آن‌ها. یعنی میلیاردها ثروت. یعنی چه بدهم؟ در یک روایت هم دارد که ایشان اول امضاء کردند دادند بعد که این‌ها برگشتند خیلی تشکر کردند که آقا خیلی ممنون؛ حضرت(ع) فرمودند چرا از من تشکر می‌کنید مگر به شما هدیه دادم؟ برگردید، طبق یک روایت دیگر حکم‌ها را از آن‌ها گرفتند. می‌گویند انگار سوء تفاهم شده من می‌خواهم شما را برای نوکری آن‌جا بفرستم ولی انگار شما برای کار دیگری می‌خواهید آنجا بروید چرا از من تشکر کردید؟ این‌ها که می‌آیند یک کسی یک جایی مسئول می‌شود تبریک می‌گویند این منطق علوی و اهل بیتی نیست، این منطق امام رضا(ع) نیست/ تبریک می‌گویید؟ چون تو رفتی بین مرز جهنم و بهشت. یک خیانت به اموال عمومی بکنی، سوء استفاده کنی، رشوه، اختلاس، باندبازی، رانت‌خواری کنی جهنمی هستی. اتفاقاً باید به تو گفت تو عجب شجاع هستی! عجب ریسکی داری می‌کنی. اگر به خلق خدمت کنی بهشتی هستی، اگر هم خیانت کنی بدترین درکات جهنم هستی. بین بالاترین درجات بهشت و پایین‌ترین درکات جهنم می‌روی. لذا این‌جا تبریک ندارد. دیدید در روزنامه‌ها یا روی پرده می‌نویسند که انتصاب جناب شما را تبریک می‌گوییم؟! چه خبر است؟ چرا دارید تبریک می‌گویید؟ این مسئولیت است این موفقیت نیست. مصونیت نیست. حضرت امیر(ع) فرمودند من این کار را نمی‌توانم بکنم این‌ها که آن‌جا بروند آدم‌هایی که این‌طوری سهمیه‌بندی قدرت می‌خواهند فردا می‌روند کم‌خردان را، یک بخشی از مردم عوام هستند قدرت اطلاعات و تحلیل سیاسی ندارند این‌ها را تطمیع می‌کنند وقتی که آدم‌های ناصالح قدرت را می‌گیرند توده عوام را تطمیع می‌کند و می‌گوید این کارها را برایتان می‌کنم هواپیما برای شما می‌آورم تا خانه خاله‌تان با هواپیما بروید اینترنت را فلان می‌کنم! شروع می‌کند به وعده‌های الکی می‌دهد، کاری می‌کنم که ذره‌ای مشکل توی ذهن‌تان نیاید خوابش را هم نبینید، از این حرف‌ها. حضرت امیر(ع) فرمودند این‌ها که به قدرت می‌آیند و هدف‌شان خود حکومت است نه خدمت به خلق برای خدا، چه کار می‌کنند؟ وقتی که سر کار می‌آیند اقشاری که خیلی خرد تحلیلی ندارند یک مقدار عوام هستند این‌ها را تطمیع می‌کنند وعده‌های بیخود، شعارهای الکی، چشم‌اندازهای دروغ، این‌ها را رنگ می‌کنند و بازی می‌دهند. بیچارگان را با اذیت و فشار، یک عده هم که می‌فهمند ولی ضعیف هستند، فقیر هستند، گرفتار و مستضعف هستند، محروم هستند به این‌ها هم فشار می‌آورند، آن‌ها را با طمع و وعده و فریب که سبیل‌تان را چرب می‌کنم و این‌ها را هم با فشار و سرکوب و ترس و تهدید جذب می‌کنند. بر قدرتمندان با زور مسلط می‌شوند یا حکومت می‌کنند من اگر قرار بود سر مسائل حکومتی معامله کنم برای این که خودم سر کار بمانم قبل از این‌ها باید با معاویه معامله می‌کردم چون معاویه آن بخش غربی جهان اسلام را از مرکز اسلام جدا کرده و با او واجب‌تر است اگر بخواهیم حقه‌بازی کنم امتیاز بدهم، رشوه بدهم، رشوه سیاسی بگیرم، خب اول باید با معاویه معامله کنم می‌گفتم همان شام برای تو، ارث پدرت! تو آن‌جا باش، ولی با ما هم بیعت کن و تحت امر ما باش، آن‌جا هم برای خودت! فرمودند من که با این دوتا همیشه با هم بودیم اصلاً توقع نداشتم این‌طوری حرف بزنند اگر این احتمال در ذهنم نیامده بود، مثل این که نقشه کشیدند و دارند حرص می‌زنند حتماً دو بخش حکومت را به این‌ها می‌دادم چون جزو بهترین نیروها بودند ولی علائمی در این‌ها می‌بینم که این‌ها حکومت را وسیله نمی‌بینند هدف می‌بینند. این مکتب امام و انقلاب، یک شاخص آن این است که آدم‌ها و جریان‌ها را شناسایی کنید که برای چه دست و پا می‌زنند؟ می‌خواهند به حکومت برای چه بروند؟ می‌خواهند بروند وضع خودشان بهتر بشود؟ خانه و امکانات و ماشین و نفوذ و قدرت و ثروت‌شان بیشتر بشود؟ نباید بگذاریم این‌ها بیایند باید جلوی‌شان بایستیم. یا این که می‌گوید نه، من در زندگی مشکلی ندارم و مشکلی هم داشته باشم مسئله اصلی من آن نیست من می‌خواهم بیایم مشکلات مردم را حل کنم این تا حدود زیادی باید احراز بشود صلاحیت اصلی این است.

نکته دوم؛ اعتماد به جوانان مؤمن و متخصص است. این اتفاق هم همان زمان افتاده است. حضرت امیر(ع) یک پیامی به مالک اشتر دارند. می‌دانید که از طرف حضرت امیر(ع) مصر دست مالک اشتر بود جناب محمدبن‌ابی‌بکر پسر ابوبکر خلیفه اول که شیعه خاص علی‌بن‌ابیطالب بود. این جناب محمد شهید، مجاهد بزرگ، پسر ابوبکر، ایشان از یاران خاص و بازوان قوی امیرالمؤمنین بود. و این با معاویه و عمروعاص می‌جنگید منتهی آن‌جا در یک جنگی شکست خورد و آن‌جا او را کشتند و شهید شد و عمروعاص و معاویه جنازه او را برای توهین در پوست الاغ کردند و سوزاندند. خبر به حضرت امیر(ع) رسید. این برادر مؤمن و پاک بود. در جنگ جمل، جناب عایشه خواهر آن طرف است و محمد این طرف است. محمدبن‌ابی‌بکر با عایشه خواهر و برادر هستند یکی آن طرف است یکی این طرف است که چند بار می‌رود با جناب عایشه صحبت می‌کند که چرا شما دارید با امیرالمؤمنین(ع) درگیر می‌شوید؟ خلاف حرف‌های پیامبر است، خلاف قراردادها است. بعد هم که آن‌ها شکست می‌خورند حضرت امیر(ع) برای این که به جناب عایشه توهین نشود دست محمد می‌سپارند و می‌گویند شما ایشان را با 40تا محافظ خانم و مسلّح و چریک‌های زن، این‌ها را به مدینه برگردانید و حق فعالیت سیاسی ایشان به هیچ وجه ندارد، تا الآن هم نداشت خلاف حرف پیامبر عمل کرد. ایشان به کلی در صحنه سیاسی نباید دخالت کند. ایشان اعراض کرد گفت ناموس پیامبر را با 40تا مرد می‌فرستی؟ حضرت امیر(ع) جواب دادند که اولاً این 40تا خانم هستند لباس مردانه پوشیدند، همه آن‌ها زنان شمشیرزن مبارز و مجاهد بودند. ثانیاً‌ شما با چند هزار مرد نامحرم آمدی همه این‌ها به شما محرم بودند؟ حالا این 40تا نامحرم هستند؟ حالا محمدبن‌ابی‌بکر شهید شد. عمروعاص و معاویه جنازه‌اش را در پوست الاغ کردند و سوزاندند. حضرت امیر(ع) مالک را فرستادند که آن‌ها بین راه مالک را مسموم کردند و ترور کردند و مالک شهید شد. به مصر نرسید و مصر آن منطقه دست آن‌ها رسید، مدتی بعد هم که خوارج حضرت امیر(ع) را ترور کردند و شهید شد. در این فرمایش، حضرت امیر(ع) یک بندی دارند که به مالک می‌گویند مراقب باش آن‌جا که می‌روی اولاً یک سنت‌های درستی آن‌جا هست درست است که آن‌ها مسلمان نبودند و تازه مسلمان شدند اما معنی‌اش این نیست که در جامعه غیر مسلمان همه کارشان کلاً صددرصد باطل و خلاف و ظلم و شرک است. نه؛ در همه جوامع، حتی جوامع غیر مسلمان یکسری سنت‌های صالحه‌ای هست. آن بخش‌هایی که از فرهنگ و روش‌شان چه در حکومت‌شان چه در مردم که روش‌های درست است و مشروع است اسلام آن‌ها را قبول دارد آن‌ها را از ریشه نزن که بگویی ما می‌خواهیم همه چیز را نابود کنیم دوباره از صفر شروع کنیم نه. در هر جامعه‌ای یک نکات مثبتی هست ولو غیر مسلمان. – این در تمدن‌سازی خیلی مهم است – حضرت امیر(ع) فرمودند آن بخش‌هایش را تأیید کن. آدم‌های سالمی در همه بخش‌های جامعه هست آن‌ها را محترم بدار و احترام بگذار. نکات خوبی اگر در هر جامعه‌ای دیدی تقویت کن نگو چون شما مسلمان نیستید کارهای خوبتان هم بد است. نه؛ مسلمان نیستند اما بعضی از کارهایشان اسلامی است. این یک. دو؛ اما در حکومت اجازه نده افرادی که با رژیم قبل و با جریانهای مشرک و فاسد و دیکتاتور و وابسته به استکبار همکاری می‌کردند نگذار این‌ها توی حکومت بیایند. اگر توبه کرده، بگو خیلی خب مثل بقیه مردم توبه‌تان قبول، بروید زندگی‌تان را بکنید، حقوق شهروندی همه مردم را دارید اما این که در این جامعه درست و راحت زندگی کنید یک بحث است این که توی حکومت بیایید یک بحث دیگر است. فرمودند نگذارید در حکومت بیایند با این استدلال که این‌ها تجربه دارند، تخصص دارند، این‌ها از قبل بودند، این‌ها کاربلد هستند، فرمودند شما بین جوانان مؤمن و انقلابی، بین نیروهای مکتبی مسلمان بگردید افراد بااستعداد و با اراده قوی و پرکار متخصص هستند آن‌ها را بکشید بیاورید بالا توی حکومت، از توی خانه‌هایشان بروید آن‌ها را بیاورید و الا کسانی که ولو متخصص ولی وابسته به مثلاً در ایران رژیم پهلوی، یا وابسته به جریان‌های ضد دین و ضد انقلاب یا وابسته به غرب، شرق، یا سابقه فراماسونری دارند نگویید این‌ها متخصص هستند، یا پول و سرمایه دارند برای جلب سرمایه‌شان، تخصص‌شان این‌ها را به حکومت بیاوریم. فرمودند این کار را نکنید. «إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلْأَشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً...» بدترین دستیاران و وزیران شما و نیروهای کمکی‌تان آن‌ها هستند که هیچ کمکی به شما نخواهند کرد. آن‌ها کسانی هستند که به قبلی‌ها کمک می‌کردند. در جبهه باطل بودند. « وَ مَنْ شَرِکَهُمْ فِی الْآثَامِ...» و هر کس در‌ آن گناهان و کثافت‌کاری‌ها و ظلم‌ها با این‌ها همدست بوده «فَلاَ یَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَهً...» نکند این‌ها را بطانه، بطن، باطن، قرار بدهی یعنی این‌ها را به حریم خصوصی بیاوری و در مرکز حکومت بیاوری و اسرار انقلاب و نظام و مردم را در اختیارشان بگذاری و این‌ها را در جاهای حساس حکومت و اتاق فرمان حکومت بیاوری. به این عنوان که تجربه دارند، ثروت دارند، تخصص دارند، خب داشته باشند، هدف‌شان چیست؟ این‌ها را در چه مسیری به کار می‌برند؟ در مسیر خدا یا مردم؟ هیچ کدام. «فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الاَْثَمَةِ...،» اینان دستیاران گناهکاران و مفسدین بودند «وَإِخْوَانُ الظَّلَمَةِ؛» این‌ها برادران و همدستان دیکتاتورها و ستمگران بودند «وَأَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیْرَ الْخَلَفِ...» تو یک جانشینانی داری که خیلی از این‌ها بهتر هستند خیرٌ خلف، شما جانشینانی دارند به جای آدم‌های این‌طوری که غرب‌زده و شرق‌زده هستند و مربوط به آدم‌های فاسد و سلطنت‌طلب و ساواکی و شاهی بودند، با کمونیست‌ها بودند، شما خلف و جانشینان خیلی بهتر از این‌ها در اختیارت داری در همان جامعه، جلوی چشمت هستند بگرد آن‌ها را پیدا کن، آموزش‌شان بده، منسجم‌شان کن، تقویت کن، حمایت کن و آن‌ها را توی حکومت بیاور. نیروهای پاک خالص و مخلص و متخصص. تو هرچه که از آن‌ها می‌خواهی به دست بیاوری از همین‌ها بهترش را به دست می‌آوری. نگو آن‌ها می‌توانند این‌ها نمی‌توانند. آن‌ها مدام می‌گویند ما می‌توانیم شما نمی‌توانید، خب اتفاقاً این‌هایی که توانستند چه کسانی بودند و آن‌ها که نتوانستند چه کسانی بودند؟ همین بچه‌های انقلاب توانستند همین کارهای عظیمی که در این 40 سال شد. بچه‌های خوب زیاد هستند پیدایشان کن. «مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَنَفَاذِهِمْ،» همان افکار و برنامه‌ها و تخصص‌هایی که آن‌ها دارند این‌ها هم دارند. و می‌توانند داشته باشند و از آن‌ها هم قوی‌تر باشند. این بچه‌ها می‌توانند به فضا موشک بفرستند، این‌ها می‌توانند تانک و هواپیما بسازند، این‌ها می‌توانند در سرعت رشد تولید علم در جهان اول بشوند و یازده برابر متوسط جهان تولید علم بکنند. این‌ها می‌توانند در سلول‌های هسته‌ای در جهان دوم باشند در تعداد مهندس در جهان دوم باشند. سرعت رشد توسعه انسانی، سرعت رشد و شتاب رشد اول باشند، در نانو تکنولوژی در جهان جزو 7 کشور اول در جهان باشند. این کارها را چه کسی کرده؟ همین بچه‌ها بعد از انقلاب کردند ما قبل از انقلاب اصلاً کاره‌ای نبودیم. حضرت امیر(ع) می‌گوید این‌ها را پیدا کن و این‌ها مزایای آن‌ها را بلکه بیشتر دارند اما کثافتکاری‌ها و طلبکاری‌های آن‌ها را ندارند. «وَلَیْسَ عَلَیْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ،» آن بار سنگین، آن گناهان و کثافتکاری‌ها و صدمات آن‌ها را ندارند یعنی بدی‌های آنان را ندارند ولی خوبی‌های آنان را دارند همان تخصص بیشترش را دارند. «مِمَّنْ لَمْ یُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ، وَلاَ آثِماً عَلَى إِثْمِهِ،» این‌ها بچه‌ها و نیروهایی هستند که به هیچ ستمگری و دیکتاتوری کمک نکردند سابقه خدمتگزاری را به هیچ ظالم و ستمگری را نداشتند. سابقه خدمت و گناه و شراکت در هیچ گناهی را نداشتند، این‌ها نیروهای پاک هستند، نیروهایی که در انقلاب، در جنگ، در جهاد، امتحان پس دادند. البته این‌ها هم در خطر هستند. همین‌ها هم اگر مراقبت نکنند فاسد می‌شوند چنانچه مگر رزمندگان صدر اسلام نبودند که صد بار باید شهید می‌شدند ولی بالاخره شهید نشدند میلیاردر از دنیا رفتند! در حالی که علی(ع) خلیفه‌ای بود که به تعبیر امام حسن(ع) صبح 21 ماه رمضان فرمودند دیشب خلیفه‌ای به آسمان رفت که جیبش خالی بود. دیشب دوباره مسیح به آسمان رفت. ولی دیگران هم بودند که همرزم امیرالمؤمنین(ع) بودند ولی وقتی مُردند طلاهایشان را باید با تبر می‌شکستند که بین ورثه‌شان تقسیم کنند. حضرت امیر(ع) می‌فرمایند این نیروها را پیدا کن «أُولَئِکَ أَخَفُّ عَلَیْکَ مَؤُونَةً، وَأَحْسَنُ لَکَ مَعُونَةً،» این‌ها مؤونه‌شان کم است و معونه‌شان زیاد است. مؤونه یعنی خرج‌شان کم است ولی معونه‌شان یعنی تولید و کارشان زیاد است. مصرف‌شان حداقلی است و تولید‌شان حداکثری است، این‌ها نیروهایی هستند که کم می‌خورند و کم می‌خوابند و کم استفاده می‌کنند و از هیچ کس طلبکار نیستند دنبال حقوق نجومی نیستند ولی صد برابر آدم‌های دیگر کار می‌کنند ولی آن تیپ‌ها یک کار معمولی می‌خواهد بکند صدتا امتیاز می‌خواهد، دویست‌تا هم منّت می‌گذارد آخرش هم با پول‌ها به بیرون از کشور فرار می‌کند. می‌گوید این‌ها مؤونه‌شان زیاد است آن‌ها معونه‌شان زیاد است. همین شهید شهریاری که ترورش کردند یک نابغه هسته‌ای بوده و در جهان مثل این خیلی کم بوده، یک ریال برای این کارهای عظیمی که کرد نگرفت که در کل دنیا چند نفر بیشتر این کار را نمی‌توانند بکنند. در همین هسته‌ای غنی‌سازی، فیزیک هسته‌ای. در یک مسجدی بچه هیئتی نمازجماعتش ترک نمی‌شد صف چهارم و پنجم بوده، هرکسی این را می‌دیده باور نمی‌کرده که این کیست. دشمنان این‌ها را می‌شناسند ما نمی‌شناسیم دشمن می‌شناسد می‌آید یکی یکی ترورشان می‌کند. این طرف تا یکی ترور نشود انگار این طرف کسی نمی‌فهمد که این‌ها چه اهمیتی دارند؟ یک بچه مسجدی بسیجی معمولی، کاری کرده که در دنیا میلیاردها میلیارد پول می‌گیرند که این کارها را بکنند، تازه نمی‌کنند و فقط برای خودشان نگه می‌دارند. آن شهید دیگر هسته‌ای احمدی روشن، شنیدم که اتاق مستقل نداشته، در نطنز مرکز هسته‌ای، گوشه اتاق یکی از بچه‌ها گفته اگر این‌جا یک صندلی به ما بدهید ما همین‌جا می‌نشینیم می‌گفت جعبه زیرش گذاشته نشسته و میزش هم کولر بوده، حقوق اضافی هم نمی‌گرفته، گاهی از جیب خودش هم پول می‌گذاشته برای این کار پیش برود، می‌گفت شاید صدها بار با ماشین شخصی‌اش بین نطنز و تهران برود و بیاید. خب این‌ها کسانی هستند که مؤونه‌شان کم است و معونه‌شان زیاد است بعد هم جان‌شان را می‌دهند و شهید می‌شوند. آن طرف هم یک کسانی هستند که برای هر کدام یک صدم این کارها هزار برابر پول می‌خواهند منت هم می‌گذارند مدام هم ما متخصص هستیم، ما متخصص هستیم! بله متخصص هستید اما متخصص دزد! می‌دانید دزدها همه متخصص هستند. شما دزد بی‌تخصص ندارید. دزدهای بی‌تخصص دله‌دزدی می‌کنند این‌هایی که دزدی میلیاردی، صد میلیارد این طرف و آن طرف می‌کنند همه این‌ها متخصص و فول پروفسور و استاد دانشگاه هستند. دکترای متخصص! چون یک جوری بلد است دزدی بکند که می‌گویند ده بار آمدند توی آن بانک بازرسی کردند اصلاً نفهمیدند خب این نابغه در دزدی است! آدم که بیسواد باشد نمی‌تواند این کارها را بکند. تخصص بی‌تعهد یعنی دزدی و خیانتی که کسی نفهمد. متخصص بی‌دین، غیر مکتبی، وابسته، که آقا ما فقط به دانش کار داریم به ارزش کاری نداریم! دانش بدون ارزش، در خدمت ضد ارزش و علیه بشر بکار می‌رود. پس آن دانش منهای ارزش، دانش منفعل از ارزش، از توی بمب اتم و شیمیایی و هسته‌ای بیرون می‌آید. اما دانش متصل و متکی به ارزش، از درون آن بزرگترین خدمات به انسان بیرون می‌آید.  حضرت امیر(ع) فرمودند این‌ها کسانی هستند که «وَأَحْنَى عَلَیْکَ عَطْفاً، وَأَقَلُّ لِغَیْرِکَ إِلْفاً،» این‌ها کاملاً حواس‌شان به توست تو را تنها نمی‌گذارند آن‌ها تا یک پخ بکنی و باد از آن طرف بیاید همه‌شان درمی‌روند. تازه به دشمن ملحق می‌شوند، احساس کنند هوا پس است به دشمن ملحق می‌شوند اما این نیروها حتی اگر احساس کنند که یک به صد هستند محکم‌تر، مؤمن‌تر و قوی‌تر کنار تو می‌آیند. تو را تنها نمی‌گذارند. این‌ها را بچسب. این‌ها بر اساس ایمان‌شان کار می‌کنند نه برای جیب‌شان. نه برای شهرت‌شان. این‌ها با غیر تو و با بیگانه، الفت نمی‌گیرند، به آن‌ها وصل نمی‌شوند و به آن‌ها چشمک نمی‌زنند، این‌ها تمام توجه‌شان و محبت‌شان و عشق‌شان به تو خواهد بود. آن‌ها در کنار تو وفادار خواهند بود. – حالا دستورالعمل می‌دهد شما باید این را به تمام مسئولین بگویید - «فَاتَّخِذْ أُولَئِکَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِکَ وَحَفَلاَتِکَ؛» این تیپ آدم‌های سالم و ساده و پاک ساده‌زیست متخصص انقلابی پرشور جوان را پیدا کنید و این‌ها را در حلقه خاص خودت بیاوری حفظ کنی و نگه داری.

نکته دوم، در مکتب امام(ره) که شما باید پیگیری کنید و مطالبه کنید این است که امام(ره) می‌گوید همه ما هیچ شأنی نداریم الا این که خدمتگزار مردم باشیم بخصوص به مستمندان و ضعفاء و به محرومین و به طبقات ضعیف‌تر کمک کنیم و خدمتکارشان باشیم و الا مشروعیت نداریم ما اصلاً حق حاکمیت نداریم اگر به این‌ها خدمت نکنیم، مشروعیت دینی نداریم اگر برای اجرای عدالت در حد توان‌تان تلاش نکنید. طوری نباشد مثل رژیم قبل که یک دسته طبقات بالا تشکیل می‌شوند و یک جامعه طبقاتی به کمک حکومت تشکیل بشود و یک عده آن بالا همه چیز برایشان فراهم و جیب‌شان پر باشد و یک عده هم این پایین توی زاغه‌ها بروند و شب‌ها نتوانند سیر بخوابند. این وضعیت باید تغییر کند ما این وضعیت را از رژیم قبل به ارث بردیم. فاصله طبقاتی فوق‌العاده خطرناک وجود دارد. ما باید این‌ها را حل کنیم. باید فرق باشد بین دولتی که می‌گوید من دولت اسلامی هستم، دولت اسلامی هم با دولت‌های طاغوتی، نه این که بگویید اسلامی و دولتمردتان باز همان‌طوری باشد. باز از فقرا و محرومین فاصله بگیری، حرف تو به آن‌ها نرسد و حرف آن‌ها به تو نرسد. امام(ره) می‌گوید یک فرق دولت اسلامی و دولت طاغوتی این است که در دولت اسلامی تمام حاکمان فرماندار، استاندار، شهردار، وزیر، وکیل، قاضی، همه باید خدمتگزار به خلق باشند و به طبقات بیشتر خدمت کنند تا طبقات بالا. نه این که به مرفهین و ثروتمندان و قدرتمندان بیشتر خدمت کنند به ضعفاء کمتر. می‌گوید این یک شاخص است. نمی‌گوییم هم این‌ها را جلو بیندازید گرچه که باید این‌ها را جلو بیندازید، ولی این‌ها را جلو نمی‌اندازید حداقل همه را با هم بپذیر. نه این که اشراف و مرتبطین و پولدارها و گردن کلفت‌ها و مشهورها و سلبریتی‌ها و مقامات را بپذیری بقیه را اگر وقت شد بپذیری! این نباید باشد، این خیانت است. آدم‌های ضعیف را بپذیر، حالا غیر ضعیف را هم می‌پذیری ضعیف را هم بپذیر.

شرط سوم این است که می‌گوید ببینید که مسئولین خانه‌هایشان و سطح زندگی‌شان و امکانات‌شان و مسافرت‌ها و میهمانی‌هایشان به سمت اشرافیت نرود. می‌گوید مراقب باشید سیره حکومت، سیره پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) است. حالا هیچ کس در حد آن‌ها نمی‌تواند آن‌قدر ساده‌زیست و زاهد باشد اما جهت‌گیری و معیار آن است، این‌طرفی نباید غش کنی. رسول‌الله در مدینه مرکز حکومت با آن قدرت وسیعی که کل جزیره‌العرب آن موقع در اختیار ایشان بود، کسی می‌آمد نمی‌توانست بفهمد که چه کسی حاکم است و چه کسی محکوم است؟ حلقه و ساده می‌نشستند، می‌پرسید که کدام‌تان محمد هستید؟ کدام‌تان حاکم هستید؟ رئیس کیست؟ امام(ره) می‌گوید وضعیت این‌طوری بود هرگز پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) از مقام خودشان به نفع زندگی مادی خودشان یا نزدیکان‌شان یک درهم استفاده نکردند. هیچی از خودشان و اموال دنیا نگذاشتند آنچه که گذاشتند علم و اشرف امور بود، علم از ناحیه خداوند بود، وحی بود، علمی که در قرآن و سنت به آن اشاره می‌شود. عدالت را، علم را، شخص اول جهان اسلام را ببینید، خلیفه مسلمین. زندگی‌اش از طبقه سه مردم هم پایین‌تر بود در حد فقیرترین مردم زندگی می‌کرد. حالا ما نمی‌توانیم این‌طوری باشیم ولی از متوسط مردم به بالا نباید باشیم. مثل فقرا نمی‌توانیم ولی متوسط به بالا، یعنی اشرافی هم حق نداریم باشیم. حقوق نجومی حق نداریم بگیریم. عدالت اجتماعی، اسلام به مصلحت همه طبقات مردم است و این نگاه به عدالت هیچ سابقه‌ای در تمدن بشری ندارد. حاکم اسلامی نه مثل شاهان است و نه مثل رؤسای جمهور دنیاست. بین مردم در مسجد کوچک مدینه، مثل مردم می‌نشست و این‌ها که کشور را اداره می‌کردند با پایین‌ترین طبقات مردم برادر و خواهر بودند. لباس‌شان لباس فقرا، و عشرت‌شان عشرت فقرا، در اجرای عدالت بین پایین‌ترین و عادی‌ترین شخص با عالی‌ترین شخص هیچ فرقی نبود. هر دویشان را دادگاه احضار می‌کرد. یک آدم عادی می‌آمد از شخص اول شکایت می‌کرد حضرت امیر(ع) او را به دادگاه احضار می‌کرد که از تو شکایت دارند بیا جواب بده. بعد که ایشان می‌آمد قاضی می‌گوید خب ابوالحسن بگو فلان! حضرت امیر(ع) ناراحت می‌شوند دادگاه که تمام می‌شود قاضی می‌گوید ببخشید چون به جنابعالی گفتم بیا جواب بده ناراحت شدید که چرا شما را به دادگاه آوردم؟ فرمودند نه؛ آن که وظیفه من است به دادگاه بیایم. از این ناراحت شدم که به من ابوالحسن گفتی. از این که چرا من را با احترام اسم بردی؟ چرا اسم او را آوردی ولی من را با لقب گفتی؟ من این‌جا در دادگاه نه ابوالحسنم نه امیرالمؤمنین. من این‌جا علی‌بن‌ابیطالب هستم یک شخصی به نام علی‌بن‌ابیطالب هستم. امام(ره) می‌گوید ما باید یک چنین حکومتی بسازیم و تا حدود زیادی هم در دهه 60 بخش‌های مهمی از آن واقعاً بود شد، الآن هم بخش‌هایی هنوز هست و بخش‌هایی هم متأسفانه به سمت غرب‌گرایی و نگاه‌های مادی رفت. شما باید این‌ها را مراقب باشید این‌ها اصلاح بشود و این معیار همیشه باشد.

حضرت امیر(ع) یک حکومت اصلاح شده است. اسلوب حکومت صالح بر پهناورترین کشور جهان حکومت می‌کرد علی(ع) ابرقدرت جهان بود، مثلاً ایران یک استان آن بود، مصر یک استان آن بود، حجاز کل عربستان و کشورهای عربی خلیج فارس یک استان آن بود، یمن یک استان آن بود، این‌هایی که هر کدام یک کشور هستند، هر کدام از این‌ها یک ایالت از ایالاتی بودند که تحت امر حکومت امیرالمؤمنین(ع) بودند. فلسطین و شام یک استان بود، و... اما این مرد طوری زندگی می‌کرد که یک طلبه زاهد فقیر هم نمی‌تواند آن‌طوری زندگی کند. دو پیراهن خریده، بهترین آن را به قنبر مستخدم خود می‌دهد و آن پیراهن دیگر که ارزان‌تر است و آستین آن هم بلندتر است آن را برمی‌دارد بعد می‌بیند آستین بلند است، آستین را پاره می‌کند حتی نمی‌گوید بدهید قیچی کنند و مرتب بدوزند، عمداً همان‌طوری جِر می‌دهد که خلیفه با آستین پاره است. یک وقتی کسی فکر نکند که ما گرسنه ماندیم این‌ها دارند می‌خورند و می‌برند! نه آقا. شخص اول مملکت، حضرت امیر(ع) عمداً – ایشان بعد از خلافت بیشتر دقت می‌کردند – نه لباس متوسط حتی می‌پوشید، نه حتی غذای متوسط می‌خورد. ایشان یک کیسه‌ای داشت سرش بسته بود. یک آقایی آمد گرسنه بود فقیر هم بود آمد کنار ایشان نشست، نصفه شب حضرت امیر(ع) داشت نمازشب می‌خواند او فقیر فکر کرد توی آن کیسه یک چیزی هست هی گفت آقا ما بدبختیم یک چیزی برداریم، حالا یا حضرت امیر(ع) در نماز مستحبی بودند یک علامتی داد یا خود آن فقیر گفت این دارد نماز می‌خواند نمازش هم که تمام نمی‌شود او کیسه را برداشت فکر کرد یک چیزی در آن هست یا در آن پول هست یا یک خوراکی خوشمزه است. رفت درش را باز کرد دید نان خشک شده‌ای است که نمی‌تواند آن را بشکند! گفت آقا من گرسنه‌ام یک عملیاتی هم کردم این گیرم آمده! اصلاً نمی‌شود خورد، این چه بود؟! یکی آن‌جا بود داشت نماز می‌خواند گفت برو درِ خانه حسن و حسین، هرکس مشکلی داشته باشد آن‌جا برود آن‌ها کمکش می‌کنند. نصفه شب بود، آن فقیر در خانه حسن و حسین رفت، آن‌ها گفتند بفرمایید داخل غذا بخور. امام حسن و حسین کیسه را دست آن فقیر شناختند، گفتند این کیسه را از کجا آوردی؟ آن مرد گفت یک آدم گدا و گرسنه‌ای توی مسجد بود داشت نماز می‌خواند این جلویش بود من گرسنه بودم فکر کردم چیزی در این کیسه هست برداشتم دیدم هیچی توی آن نیست. ‌امام حسن و امام حسین خندیدند و گفتند آن مرد پدر ما بود و خلیفه مسلمین بود، آن شخص اول این امپراطور، بزرگترین ابرقدرت جهان است. غذای او را برداشتی، این غذای ایشان است. فقیر گفت مگر این غذا است؟ مگر می‌شود این را خورد؟ گفتند بله، با زانویش این نان را می‌شکند! بعد توی آب می‌اندازد خیس می‌شود بعد یک مقدار نمک روی آن می‌ریزد بعد می‌خورد. یک وقتی از حضرت امیر(ع) سؤال کردند که آقا این کیسه چیست که این‌قدر این را گره می‌زنید؟ چی در آن هست که دو – سه‌تا گره روی هم به آن می‌زنید که کسی نبرد یا کسی باز نکند؟ فرمودند نه، این را حسن و حسین و زینب، گاهی یواشکی می‌آیند این را باز می‌کنند و به این نان‌ها کمی روغن می‌زنند، که من یک مقدار نان چرب بخورم، من این را چندتا گره می‌زنم که این‌ها نیایند چیزی را اضافه کنند. سمبل و امام ما این آدم است، علی(ع) است. ولی کسی مثل او نمی‌تواند باشد، مثلِ مثل او هم نمی‌تواند باشد. ولی تلاش کنیم به او نگاه کنیم به طرف او حرکت کنیم. آستینش هم که بلند است پاره می‌کند حتی نمی‌دهد درست مرتب بدوزند، که همه ببینند خلفه آستین پاره است. یک وقت قنبر آ‌مد گفت آقا نماز جمعه است مردم همه نشسته‌اند، اذان هم گفتند. حضرت امیر(ع) لخت بود داشت پیراهنش را باد می‌زد، گفت مگر نمی‌بینی لباس من خیس است، مگر تو نمی‌دانی که من یک پیراهن بیشتر ندارم، آن را شستم دارم باد می‌زنم الآن خشک می‌شود می‌آیم. خلیفه است، بزرگترین و قدرتمندترین مرد جهان به لحاظ مادی است. ابرقدرت جهان است. عمداً این‌طوری برخورد می‌کند. قبل از خلافت که ایشان تولید ثروت داشت، سالی ده‌ها هزار سکه تولید ثروت داشت، منتهی مصرف نمی‌کرد همه را به فقرا و محرومین می‌داد، خودش مصرف نمی‌کرد ولی تولید ثروت می‌کرد. حالا این‌جا با یک پیراهن خلافت می‌کند. زندگی حضرت موسی(ع) را ببینید، حضرت عیسی(ع) را ببینید، حضرت ایراهیم(ع) را ببینید، پیامبر(ص) را ببینید آن‌هایی که توانستند حکومت تشکیل بدهند بزرگترین قدرت‌های جهان بودند اما شبیه هیچ رئیس جمهور و هیچ سلطان و شاه جهان، نه آن روز و نه امروز نبودند. سبک زندگی‌شان و سبک حکومت‌شان. بعد امام(ره) اعلام می‌کند هرکس در حکومت جمهوری اسلامی است تا آخر که ما نیستیم می‌رویم این جمهوری اسلامی تا هر وقت هرکس که به حکومت آمد بخصوص آن‌هایی که با منابع ثروت بیشتر وصل هستند و به بیت‌المال نزدیک هستند گفت همه‌شان را زیر نظر بگیرید و خود آن‌ها هم سیره پیامبر(ص) را و امیرالمؤمنین(ع) را زیر نظر بگیرند. ما قدرت نداریم مثل آن‌ها باشیم، علی می‌گفت سر قلم‌هایتان را نازک بگیرید، کُلُفت کلُفت ننویسید، سطرهایتان را بهم نزدیک کنید تا می‌شود بچسبانید این وسط سفید نماند، آن موقع این کاغذها گران تولید می‌شد مثل الآن نبود، می‌گفت هر کدام از این‌ها سهم و لقمه یک بچه یتیم، یک زن بی‌همسر و شوهرمرده، یک انسان عاجز و علیل و بیمار است که در خانه‌اش منتظر است ما به او برسیم. این‌ها سهم آن‌هاست. چیزهایی هم که فایده ندارد در این نامه‌های اداری و مکاتبات زیاد حرف مفت مدام ننویسید مثلاً از آنجا که... دو خط می‌خواهی بنویسی کاغذش هم این‌قدر است، بدهد برود. دو صفحه و نیم، کاغذ مرغوب، یک طرف آن سفید! از این‌جا حضرت امیر(ع) جلویشان را می‌گیرد که بعد با خودش بگوید این آدمی که سر این خط می‌گوید سفیدی بین دو خطت زیاد نباشد این‌طور گیر می‌دهد سر ملیاردهای بیت‌المال و مسائل دیگر می‌خواهد چطوری گیر بدهد؟ کسی که آستینش را پاره می‌کند و جِرخورده، همین‌طوری نخ‌ها آویزان است می‌رود سخنرانی می‌کند، این دارد پیام می‌دهد عمداً می‌رود این کار را می‌کند، پیراهن دوم نمی‌خرد! برای چی؟ دارد به همه ما پیام می‌دهد که حواس تان باشد این حکومت، حکومت معاویه نیست، این حکومت، حکومت شاه ساسانی ایران – ایران قبل از اسلام - که سه هزارتا زن داشت نیست، این اسلام است، این نه ایران ساسانی قبل از اسلام است نه روم است، این‌جا روم نیست. می‌دانید وقتی که مسلم‌بن‌عقیل در کوفه بازداشت و شکنجه شد می‌خواستند شهیدش کنند به او گفتند چرا آمدی این‌جا را بهم زدی چه گفت؟ گفت برای این که شما به نام اسلام دارید مثل شاهان ایران و امپراطوران روم حکومت می‌کنید! شما هم مثل ایران و روم هستید فقط اسم‌تان اسلام است. ما آمدیم جلوی شما را بگیریم و باید شما را سرنگون کنیم. حسین باید بر این مردم حکومت کند. حسین مثل پیامبر است نه شما. امام(ع) می‌گفت اگر یک مطلب را در یک صفحه می‌توانید بنویسید در دو صفحه ننویسید. اگر در 5 سطر می‌توانید بنویسید در 10 سطر ننویسید. این حرف امیرالمؤمنین(ع) است. حرف‌های غیر اصولی، حرف‌های بی‌فایده، حرف‌های تکراری نگویید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha