بسمالله الرحمن الرحیم
انسان کامل در قامت زنانه فاطمه زهرا(س)؛ قوانین صعود الیالله را که چگونه به آستانه خداوند برگردیم را دارند آموزش میدهند. اصلاً یک تعبیر جالبی که تعبیر "صعود" و "هبوط" است. حضرت فاطمه(س) میفرمایند که اگر از طرف شما عبادت خالصانه، رابطه خالصانه با خداوند برقرار بشود عبادت از پایین به بالا برود از بالا مصلحت نازل میشود و هبوط میکند. دقیقاً تعبیر هبوط و صعود را حضرت فاطمه(س) دارند و خیلی تعبیر دقیق و زیبا و مهمی است این هم از اصرار این عالم است که باور نمیکنیم. اگر باور کنیم تصمیمات و رفتارمان همه عوض میشود. ایشان میگوید خیلی وقتها هست که ما نمیدانیم مصلحتمان چیست و چطوری بشود به نفع ماست؟ چطوری بشود به ضرر ماست. فکر میکنیم اگر الآن میلیاردر بشویم به نفع ماست یا اگر فلان اتفاق افتاد به ضرر ماست، همیشه اینطوری نیست گاهی هست گاهی نیست. گاهی میفهمیم که مصلحت چیست ولی ما نمیتوانیم آن را به دست بیاوریم. قدرت نداریم به آن مصلحت برسیم. اینجا فاطمه زهرا(س) یک کلید به ما میدهند و میفرماید به شما بگویم که مصلحت شما هبوط کند یعنی از بالا به پایین بیاید؟ همینطور که انسان از بهشت به زمین هبوط کرد، به شما بگویم که چه کنید مصلحت الهی از بالا نازل بشود و هبوط کند پایین بیاید که کارها یک جوری پیش برود که به نفع شما باشد؟ بگویم راه آن چیست و کلید آن کجاست؟ «مَن أصعَدَ إلَى اللّه ِخالِصَ عِبادَتِهِ أهبَطَ اللّه ُ إلَیهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ» هرکس رابطهاش را با خداوند خالص کند و با خدا صادقانه حرف بزند و صادقانه از خدا بخواهد و صادقانه حرف خدا را بشنود «من اصعد» یعنی صعود، بالا بفرستد، هرکس هم باشد، هر انسانی این ظرفیت را دارد. هرکس انسان است، هر بشری اگر أصعَدَ إلَى اللّه، صعود بدهد و صاعد کند به محضر خدا، خالِصَ عِبادَتِهِ، عبادت خالص بفرستد من بنده خالص توأم و من تو را قبول دارم هدف من تویی، صادقانه، این خط را برو،د أهبَطَ اللّه ُ إلَیهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ؛ شک نکنید خداوند بهترین مصلحتها و برکات خودش را بر او نازل میکند. بهترین اتفاقها سر راهش قرار میگیرد آدمهای درست سر راهش قرار میگیرند. شما میدانید گاهی دیدید که ما اسم آن را شانس میگذاریم میگوییم بدشانسی! مثلاً میگوییم فلان جا من به تور یک آدم بدذات پلیدی خوردم بدشانسی، شانس نبود. یا یک کسی میگوید فلان کار شد یک اتفاقات عجیب و جالبی افتاد عجب شانسی آوردم. حضرت فاطمه(س) میفرماید شانس چیست؟ شانس خرافات است. هیچ چیز در این جهان شانسی نیست که همینطوری شد. نه. میفرماید که اگر رابطهتان را با خدا هرچه خالصتر کنید و از طرف شما پیام درست به بالا برود صعود کند از بالا واکنش درست، کنش درست به پایین هبوط میکند و پایین میآید آن وقت یک مرتبه میبینید حتی به یک مشکل مادی افتادید ولی نهایتاً به نفع شما بوده، درست صد گام تو را بالا برد، جلو برد و عوض شدی و طور دیگری شد. این یک معادل و فرمول فاطمی است. همین را ما باور کنیم زندگیمان زیر و رو میشود. همین که خودم میگویم باور ندارم چون وقتی باور داریم که به آن عمل کنیم. امام(ره) میگفت همه به لحاظ ذهنی میدانند و یقین علمی دارند که مرده به آدم کاری ندارد ولی حاضر نیستند شب بروند با مردهها بخوابند بگویند شما توی این اتاق شب تا صبح چراغها خاموش و در را هم قفل میکنیم تا صبح با این مردهها بخوابید، حاضر نیستند چرا؟ چون قلبش باور نکرده است. عقلش میفهمد قلبش باور نکرده. ما الآن این حرفهایی که داریم میگوییم قلب ما اجمالاً میفهمد و میگوید بله درست است قبول دارم ولی قلب ما این را باور نکرده. مثلاً قرآن میفرماید وقتی فقیر هم هستید به فقرا کمک کن مشکل فقر تو را ما حل میکنیم ولی ما این را باور نمیکنیم. میگوییم یعنی چه؟ مگر میشود؟ برعکس. عوض این که من فقیر هستم بروم از بقیه بگیرم ولی میگوید وقتی نیاز داری برو به بقیه بده بعد امکانات تو بیشتر میشود؟ یعنی چه؟ این که برعکس است باید عکس این درست باشد، ولی اگر کسی باور کرد و عمل کرد نتیجه آن را میبیند. قرآن پر از این فرمولهاست. روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) پر است از این فرمولها و به آن عمل کردند. این یک فرمول است. اغلب ماها میگوییم بله یعنی منظورشان این است که عبادت کنید و صداقت داشته باشید انشاءالله کارها درست میشود امید داشته باشید. نخیر حضرت فاطمه(س) این را نمیگویند. خیلی مهمتر و صریحتر از این را دارند میگویند. دارند میگویند تو از اینجا رابطهات را با خدا درست کن بعد ببین چه اتفاقاتی برای تو میافتد. بعد ببین نگاهت به زندگی، به دوست، به دشمن، به مشکلات عوض میشود یا نه؟ بعد ببینید اتفاقات طور دیگری میافتد و مسیر عوض میشود. این یک فرمول است. فرمول که حضرت زهرا(س) هم تجربه کرد و هم به ما آموزش داد.
حضرت فاطمه(س) برای احکام الهی فلسفه ذکر میکنند میگویند خداوند چه چیزی را واجب کرد چرا؟ چه چیزی را حرام کرد چرا؟ میفرماید خداوند ایمان را فرستاد و قرار داد برای این که شما را از شرک تطهیر کند و پاکتان کند. خداوند نماز را فرستاد و نازل کرد برای این که شما را از کبر و از خودبزرگبینی و خود مرکزبینی نجات بدهد. خداوند زکات را، انفاق را بر شما واجب کرد برای این که از یک طرف خودتان پاک بشوید و آدم بشوید، وابسته به پول نشوید و به دیگران بدهید وابسته نباشید، قوی باشید و روحتان بزرگ باشد و هم رزق و وضع اقتصاد و معیشت خودتان بهتر میشود. جامعهای که به فقرا انفاق میکند وضع اقتصادش بهتر میشود. این هم توضیح مادی دارد و هم توضیع معنوی دارد. و روزه را واجب کرد برای این که اخلاص در شما نهادینه بشود لحظهای نباشد، تثبیت بشود و حج را واجب کرد برای این که پایههای دین در سطح جوامع بشر محکم بشود. اولاً که یک نکته مهم از حضرت فاطمه(س) که دارد مفهوم دین و کمال و حقیقت را درست توضیح میدهند. دارند میگویند خدا چه چیزی را واجب و حرام کرد و چرا کرد؟ این حداقل جواب به دو – سهتا گروه است که همین الآن یک عالمه طرفدار دارد آن موقع داشته الآن هم دارد و بعداً هم خواهد داشت یکی آنهایی که میگویند ما خدا را قبول داریم به شرطی که حکم نکند! ما خدا را قبول داریم خالق است، خدای خالق را قبول داریم ولی خدای شارع و قانونگذار را قبول نداریم! یعنی خدای منهای واجب و حرام. خدا بدون دین منهای شریعت. خدا بدون پیامبرانش، ما خدا را قبول داریم ولی این که این پیامبر است و از طرف او آمده این را قبول نداریم برای این که اینها برای ما دردسر درست میکنند مدام میگویند این کار را باید بکنید آن کار را نباید بکنید. ما خدایی را قبول داریم که خیلی امر و نهی نکند یک قلمبه نوری است ما هم قبولش داریم گاهی به او فکر میکنیم و یک کمی به ما آرامش میدهد بعد هم به اسم آن خدا هر کاری میشود کرد. میگوید رحمانی است. اسلام رحمانی است یعنی واجب و حرام ندارد جهاد با نفس ندارد، جهاد با دشمن ندارد خوش میگذرد. بخور بخور و هر کاری میخواهی بکن و هرجایی میخواهی برو و... خدا را اینطوری قبول داریم خدای لیبرالیزم. خدایی که برایش فسق و فجور و ظلم و عدات کاری به اینها ندارد خدایی که جهان و انسان را به یک معنا خلق کرده، خیلی خب قبول، رفته پی کارش و سراغ کارهای دیگرش رفته، دیگر ما هستیم و این جهان. این نوع خداباوری، این نوع خداشناسی و این نوع خداپرستی به شما بگویم همیشه در تاریخ و جهان طرفدار داشته و همین الآن هم دارد اتفاقاً همین الآن طرفدارانش بیشتر هم هستند.و شما همین الآن خیلیها را در شرق و غرب دنیا میبینید که کافر و ملحد نیستند به آنها میگوییم خدا میگویند ما خدا را قبول داریم ولی وقتی میگوییم به فرمان خدا عمل کن اگر خدا را قبول داری این فهرست بایدهاست و این فهرست نبایدهاست، میگوید نه، دیگر این را قبول نداریم. اصلاً نظرسنجیهایی که همه جای دنیا هست، اینجا هم هست ولی یک جور دیگر. یک وقتی گفتند ما در جامعه، همینجا نظرسنجی کردیم چه دانشگاه و چه غیر دانشگاه. گفتیم شما اصل خدا را قبول دارید؟ مثلاً 95 درصد گفتند بله. گفتیم قیامت را قبول دارید؟ بهشت و جهنم هست و ما با مرگ نابود نمیشویم؟ مثلاً 85 درصد گفتند بله. – حالا من آمار دقیق ندارم دارم همینطوری تخمینی میگویم چون شبیه این آمار را شنیدم – بعد پرسیدند شما که میگویید خدا را قبول دارید آیا خودتان را متدین و آدم دینی میدانید؟ همه گفتند بله. بعد پرسید که روزه میگیرید؟ مرتب نماز میخوانید؟ حجابتان را رعایت میکنید؟ یک مرتبه آمار از 95 درصد به 60 درصد افتاد! در بعضی از احکام به 30 درصد و 40 درصد پایین آمد. یعنی اینطور خداپرستی که برای ما مسئولیت درست نکند خیلی طرفدار دارد. این یک جواب به این گروه است که فاطمه(س) میدهند. که «جعل اللهُ» خدا این را قرار داد، خداوند این نماز، روزه، زکات، انفاق را خدا فرمان داد، خدا ساکت نیست، خدا لال نیست، خدا گنگ نیست، خدا حرف میزند و فرمان دارد خدا ما را تنها نگذاشته است تکیهگاه ساکت نیست، بیطرف نیست. خدا هست و دارد راه را به ما نشان میدهد. خدا با ما حرف زده است واقعاً پیامبران از طرف خدا پیام آوردهاند و این پیام اوست این جواب گروه دومی که میگویند ما خدا را قبول داریم، پیامبران را قبول نداریم به این معنا که کسی نباید از طرف خدا با ما حرف بزند! آدمی که بیاید از طرف خدا با ما حرف بزند آن آدم را ما نمیپذیریم! خدا را قبول داریم اما تو هم یک کسی مثل ما هستی، چرا میگویی به خدا نزدیکتر از ما هستی؟ چطوری خدا تو را انتخاب کرده است؟ قرآن میگوید انبیاء که میآمدند مخصوصاً این اشراف و رؤسا و پولدارها میگفتند که عجب! خدا با جنابعالی حرف زد؟ خودش بود؟ مطمئنی خودش بود؟ دیشب چه خوردی؟ انبیاء را مسخره میکردند که آقانوح دیشب باز خدا با تو حرف زد؟ دیشب خدا به تو چی چی گفت؟! به تو نگفت که وسط بیابان عمو کشتی نساز؟! دیوانه شدی؟ مجنون یعنی دیوانه و روانی. روانی داری وسط بیابان کشتی میسازی؟ آن هم به این بزرگی؟ ما اینجا باران نمیبینیم تو داری کشتی میسازی؟ باز صبح میآمدند میدیدند هنوز نوح دارد کشتی را میسازد. باز میگفتند خب دیشب خدا دیگر به تو چه گفت؟ مسخره میکردند. قرآن میفرماید پیامبری نیامد الا این که «کانوا یستهزئون» همهشان مسخره میکردند و میگفتند اصلاً کارهای تو منطقی نیست، معمولی نیست. ما که خدا را قبول داریم ما خدایان را قبول داریم ما از تو بیشتر خداپرست هستیم تو میگویی یکی، ما میگوییم چندتا! ما که معبد داریم عبادت میکنیم ما مقدسات را قبول داریم، ما نذر میکنیم، ما قربانی میکنیم، اما این خدایی که آمده تو را انتخاب کرده و از بین همه با تو حرف میزند بعد هم دستوراتی میدهد که برای ما مشکل درست میکنی، میگوید عدالت، میگوید انفاق، میگوید نماز، میگوید تقوا، ما یک خدایی میخواهیم که بدون تقوا هم بشود خدا بود یعنی حرام و واجبی نداشته باشد آن خدا خیلی خوب است امتحان کردیم، آن خوب و راحت بود. خدایی که برای ما مسئولیت درست کند، نماز، روزه، جهاد، عدالت، فداکاری، این خدا را ما قبول نداریم اما تو هم که میآیی و به ما میگویی خدا این را گفت و من دارم پیام خدا را به شما میرسانم این جفنگیات چیست که میگویی؟! قرآن میگوید به پیامبران میگفتند که خدا از میان همه ماها آمد روی تو انگشت گذاشت؟! جنابعالی کی هستی که خدا تو را انتخاب کرده و با تو از بین ما حرف زده؟ - اینها که میگویم آیه قرآن است – خداوند اگر قرار بود با ما حرف بزند خب یک فرشته بفرستد که ما بفهمیم او از طرف خداست و بتوانیم باور کنیم. تو یکی از ما هستی، فرشته بفرستد. که قرآن میفرماید اگر قرار بود فرشته هم بیاید چون شما فرشته نیستید و انسان هستید باز آن فرشته باید به شکل انسان میآمد. خداوند اینطوری با انسان رابطه برقرار میکند اگر نباشد که شما نمیفهمید پیامی به شما نمیرسد. بله، رسولان من از بین شما بشر هستند. آنها میتوانند با فرشتهها ارتباط برقرار کنند شماها نمیتوانید، آنها به شما میگویند. بعد آنها سؤال میکنند که تو از همه ما پولدارتری؟ ثروت داشتی؟ «اساور من ذهب و فضه» دستبندهای طلا و نقره داشتی، لباسی از استبرق و حریر داشتی؟ یعنی تو چه داشتی که ما نداشتیم؟ جنابعالی ثروت عظیمی داری؟ قدرت و زور بازو و لشکر عظیمی داری؟ یعنی معیارشان، چون معیار مادی بود قرآن میگوید معیار اینها قدرت و ثروت است، میگفتند نه قدرت مادی و نه ثروتت از ما بیشتر است، برای چه خدا باید تو را انتخاب کند؟ چرا یکی از ماها انتخاب نکرد که از بزرگان هستیم؟ این را دقت کنیم جواب اینها هم هست. الآن مگر کسانی اینها را نمیگویند، همین حرف آنها را که قبلاً میگفتند میگویند. مگر نمیگویند که حرفهای خوبی در قرآن هست اما حرفهای خود محمد(ص) است اینها حرف خدا نیست. انگار که اینها حرف خداست ولی واقعاً که حرف خدا نیست. مگر همین الآن نمیگویند؟ مگر نمیگویند که قرآن مثل دیوان شعر حافظ و سعدی و مولوی است؟ این هم دیوان شعرهای پیامبر است. راجع به انبیاء قبل هم همینها را گفتند. این هم راجع به اینها که نه، اینها واقعاً دارند از طرف خدا حرف میزنند، وحی یک واقعیت است، وحی را تحریف نکنید.
نکته سوم، جواب کسانی که میگویند احکام خداوند دلیل ندارد! خدا چون خداست این را گفته، چون گفته ما این را عمل میکنیم مثل تفکر اشعری. اینها صرفاً قرارداد است آثار واقعی ندارد یعنی اگر خدا مثلاً به جای عدل، ظلم را واجب میکرد ما باید ظلم میکردیم، ممکن بود خدا ظلم بکند ما هم ظلم میکنیم مشکلی ندارد عدل و ظلم فرقی ندارد. این هم جواب آنها که نه؛ شما راجع به همه مسائل الهی میتوانید بپرسید که چرا؟ این کار را خدا گفت، چرا گفت؟ اما این که آیا به همه پاسخها اشراف دارید یا نه؟ به همه چراها میتوانید بگویید چرا؟ نه، اما اینطور نیست که به همه چراها نتوانید بگویید چرا؟ یعنی جواب همه سؤالات و فلسفه همه احکام را ممکن است ندانیم اما اینطور هم نیست که احکام هیچ فلسفهای ندارند و هیچ کدام را هم شما نمیبینید. بعد فلسفه هر کدام از اینها را گفتند. این جواب گروه پنجم. کسانی که فکر میکنند همین که ظاهراً ما مذهبی هستیم نماز میخوانیم، زکات میدهیم، روزه میگیریم، حج میرویم اما آثار آن را نمیبینیم، اینجا هم حضرت فاطمه(س) میفرماید که این عبادات و این واجبات الهی آثاری دارد اگر میبینید آثار آن نیست معلوم میشود که خودش نیست یک مشکلی دارد. مثلاً قرآن میفرماید نماز آمده برای این که شما را از زشتی و گناه و ظلم فاصله بدهد. بعد میبینیم که ما هم نماز میخوانیم هم ظلم میکنیم و گناه میکنیم پس معلوم میشود که نمازت اشکال دارد چون خدا که دروغ نمیگوید، خدا دارد میگوید اگر نماز باشد، فحشا و منکر حتماً نخواهد بود، پس چون ما هم نماز میخوانیم و هم فحشا و منکر میکنیم و به همدیگر ظلم میکنیم پس یا باید بگوییم خدا دروغ میگوید، خدا اشتباه کرده و ما داریم خلاف آن را میبینیم یا باید بگوییم که اینها فحشا و منکر نیست یا ظلم عیبی ندارد بد نیست که این هر دویش غیر منطقی است. تنها راه ماندن این است که، نتیجه میگیریم این نمازها نماز نیست. اینجا حضرت فاطمه(س) یک نکته دیگر هم به مسلمانان و به مذهبیها دارند خطاب میکنند که خدا ایمان را آورد برای این که شما را از شرک پاک کند. پس اگر تو هم متدین و مذهبی هستی و هم مشرک هستی معلوم میشود ایمان تو قلابی است. مشرکی یعنی چه؟ یعنی معیار تصمیمگیریهایت فقط خدا نیست. این چطور ایمانی است؟ شما ایمان و شرک را که با هم جمع کردید معلوم میشود که ایمانتان ایمان نیست وگرنه خدا ایمان گذاشت که شما را از شرک پاکسازی کند. خدا نماز را فرستاد برای این که شما را از کبر جدا کند. کبر یعنی من در رأس عالم هستم و مرکز همه چیز هستم. من از همه بزرگترم. بقیه باید در خدمت من باشند. حضرت فاطمه(س) میفرمایند اگر هم نماز میخوانید هم کبر و استکبار در شما هست معلوم میشود که نمازتان نماز نیست اگر خودت را مرکز میدانی و بقیه باید فدای تو بشوند، زکات را با دو هدف فرستادیم. زکات یعنی مازاد نیاز مالی خودت را با این که خودت تولید ثروت کردی بیش از نیاز تو، سهم فقرا و سهم انسانهای گرفتار و محتاج را بدهید و دستتان بخشش و دادن داشته باشد. بعد حضرت فاطمه(س) میگویند به دو دلیل، این انفاق و توزیع ثروت دوتا کارکرد دارد ثروتی که خودت تولید کردی به دیگران بده، دوتا فایده دارد. 1) برای خودت. تو آدم میشوی. خداوند «و جعل الزکاة تزکیةً للنفسِ و نماءً فی الرزقِ» پاک میشوید. بنابراین اگر کسانی هستند که حتی ممکن است مالیات بدهد، وجوه هم ممکن است بدهد اما پاک نمیشود. یعنی همچنان ناپاکیها در ما هست، ناپاکی در اینجا یعنی وابستگی به پول، یعنی پولپرستی. حضرت فاطمه(س) میگوید نمیشود هم خداپرست باشی و هم طلاپرست. زکات آمده که از مازاد نیاز خودت بگذری، پولپرست نباشی، اولاً خودت را پاک میکند، پاک میشوی، انسان میشوی، رشد میکنی این یک اثر تربیتی و اخلاقی و درونی دارد. 2) یک اثر بیرونی دارد. «نماءً فی الرزق» رزق یعنی وضع اقتصاد جامعه و خودت را بیشتر میکند و رشد میدهد. رشد اقتصادی. ما همیشه فکر میکنیم اگر زکات بدهیم ما فقیر میشویم. اگر بخواهیم دارا بشویم نباید به دیگران بدهیم بلکه باید از دیگران بگیریم. قرآن دقیقاً عکس آن را میگوید، میفرماید اگر به دیگران بدهی رشد اقتصادی هم میکنی. خب حضرت فاطمه(س) دارند میگویند کمک اقتصادی و انفاق اقتصادی به دیگران، کم کردن فاصلههای طبقاتی دوتا نتیجه و دوتا هدف دارد، اصلاًبا این دو هدف اینها واجب شده است. همینطوری که نیست بگوییم آقا اسلام یک احکامی گفته که اصلاً معلوم نیست برای چیست؟ نه، همه اینها هدف دارد و هدف همه اینها رشد انسان است. بعد بعضیهایش را اینجا مثال زدند که زکات میآید هم وضع اقتصادتان بهتر میشود اقتصاد خودت هم که انفاق میکنی بهتر میشود و هم به لحاظ انسانی تو رشد میکنی و بالاتر میروی. روزه، «فَرَضَ اللّهُ الصِّیامَ تَثبِیتا لِلإخلاصِ»، آخرین روایت این بخش است، روزه برای تثبیت اخلاص و حج برای تشدید دین. روزه برای چه میگیرید؟ گرسنگی، تشنگی. حضرت فاطمه(س) میفرماید اصلاً هدف روزه یک چیز دیگر است. این گرسنگی و تشنگی وسیله است. ولی لازم است. این گرسنگی و تشنگی اختیاری یک حکمت و فلسفهای دارد هدف آن چیست؟ این است که اخلاص را باور توحیدی خالص خداوند، رابطهات را با خداوند تثبیت کنی. روزه تو را تثبیت میکند. یعنی تسلط بر شکم و شهوت، تسلط بر غضب و خشونت، این باعث میشود که هرچه بر غرائض خودت قویتر مسلط بشوی، و این رنج گرسنگی را تحمل کنی، ارادی، آگاهانه و آزادانه برای خدا، این در تو تثبیت و نهادینه میشود. قدرت پیدا میکنی، صلابت پیدا میکنی، ادامه پیدا میکنی، تو رشد میکنی، تو قوی میشوی، هدف روزه این است که تو قوی بشوی، انسان قوی بشود، هدف نماز این است که انسان تطهیر بشود، هدف زکات این است که انسان مرفه بشود، انسان رشد کند، هدف همه احکام الهی انسان است و منافع آن به انسان میرسد. این هم جواب دیگر حضرت زهرا(س) به گروه دیگری است که یا میگویند احکام دین فلسفه ندارد یا میگویند اینها نفعی برای ما ندارد. نه، هدف انسان است. میگویند دین مهمتر است یا انسان؟ هدف انسان وسیله است یا انسان هدف است دین وسیله است؟ جوابتان همین است که حضرت زهرا(س) میگوید. دین، وسیله است اما بدون این وسیله انسان به هدف نمیرسد. بله، رشد و نجات انسان هدف است. فرمودند که اگر روزه میگیرید، گرسنگی و تشنگی را تحمل میکنید اما اخلاص در شما نهادینه نمیشود خب روزه شما روزه نیست. گرسنگی و تشنگی است چون آن نتیجه باید بیاید و حج چی؟ سالی یک بار حج برو. اما حضرت زهرا(س) میفرمایند که حجی که تشدید، یعنی تحکیم، تحکیم دین نکند بنیان دین را در سطح جامعه بشری و جهان اسلام تقویت نکند آن حج نیست. بروید یک جایی بچرخید و لباستان را عوض کنید و چهارتا سنگ بزنید بروید؟ ولی دین در دنیا تحکیم نشود؟ اتفاقاً یکی از دلایل فرمایش حضرت زهرا(س) این است که حجی که غیر سیاسی است و حجی که با دین ضعیف و دین تحقیر شده سازگار است آن حج نیست. حج باید دین را تقویت کند و به دین عزت بدهد. این میشود حج ابراهیمی. آن میشود حج آبراهامی، آمریکایی! این حجی که برائت مشرکین در آن باشد این تشدید و تحکیم دین است. لذا حضرت زهرا(س) میفرمایند به شما نگفتند حج بیایید برای این که یکسری مناسک را انجام بدهید و بروید، نتیجهاش دین ضعیف بود، تحقیر شد، نشد نشد، نه؛ بلکه خروجی حج باید تقویت دین در جهان باشد. بنابراین شما دیدید با همین روایت حضرت زهرا(س) در باب فلسفه شریعت و دین، فلسفه دین، این یک روایت مهمی است که هزاران کتاب در فلسفه دین، باید در مورد آن نوشت، فلسفه دین چیست؟ در واقع ایشان به 6 گروه، 6 مکتب و 6 ایدئولوژی با همین سهتا جمله حضرت زهرا(س) پاسخ دادند.
عذر میخواهم وقت شما را گرفتم تآخیر را از این طرف جبران کردم. والسلام علیکم و رحمهالله. میلاد حضرت زهرا(س) را به همه تبریک میگویم مخصوصاً به خانمها که روز زن و روز تکریم زن و حرمت زن است.
سؤال: با توجه به این که خداوند در قرآن میفرماید ما زن و مرد را از یک جنس آفریدیم میخواستم ببینم همسران قابیل و هابیل همجنس آنها بودند یا نه؟ چون جوابهای مختلفی داده شده.
جواب استاد: بله جوابها مختلف است. جوابهای مختلفی داده شده یعنی از کسانی که گفتند شاید بقایایی از آن انسانهای قبل مانده بودند که حالا بعضی تعبیر نسناس از آنها میشود که اینها با آنها ازدواج کردند، این که آیا همسران اینها هم یک شباهت غیر عادی داشتند و از آدم و حوا به دنیا نیامده بودند چون این میگوید آدم و حوا آمدند بعد اینها به دنیا آمدند. اما بعضیها احتمال دادند که آدمهای دیگری هم شاید مثلاً بوده باشند. بعضیها اینطوری جواب دادند که اینها انسان نبودند یا فرشته بودند یا اجنه در قالب انسان بودند. بعضیها هم گفتند این حکم ازدواج با محارم آن موقع نبوده و معنا نداشته و آثاری که بعدها و الآن دارد که آثار بدی است، آن موقع این اثر را نداشته و لذا این حکم نبوده. سه – چهار جور جواب دادند. جوابهای متعددی داده شده و این که ما بگوییم قطعاً کدام بوده؟ ما هم طبیعتاً همین احتمالات را میتوانیم مطرح کنیم. ولی یک سؤال کلی و نکته کلی بگویم. سؤال؟ چرا قرآن این سؤال را جواب نداده است؟ چرا به این قضیه اشاره نکرده که اینها با چه کسی ازدواج کردند بعد چه شد؟ برای این که جواب این سؤال هیچ ضرورتی نداشته و هیچ ربطی به سعادت ما و شما الآن ندارد. چون ما الآن تکلیف خودمان را میدانیم، ما میدانیم که نمیتوانیم با محارم ازدواج کنیم؟ تکلیف ما روشن است اما این که آنجا چطوری بوده؟ وضع چه بوده؟ تا جایی که من میدانم آیهای از قرآن به این قضیه اشاره نکرده است. چرا اشاره نکرده؟ به همان دلیلی که الآن در وسط بحث گفتیم که چرا از بین کل ماجرای حضرت موسی(ع) کلاً به 7- 8 صحنه توجه داده؟ بقیهاش چی؟ بقیهاش هم بالاخره فرعون و پیامبر و ایمان و کفر بودند چرا همهاش را نگفتند؟ آن مقداری که این مشکل انسان را حل میکند راه و بیراه را به ما نشان میدهد همینجا نشان داده شد. راجع به همه چیز از این سؤالها میشود کرد. مثلاً آدم و حوا آن بهشت کجا بود؟ بعضیها میگویند بهشت در همین زمین بوده! آیا آن بهشت نیمه مادی، نیمه ملکوتی بوده؟ چه بوده؟ هبوط دقیقاً کجا بوده؟ چطوری بوده؟ بله از این سؤالات زیاد است و پاسخهایی هم به اینها داده شده، روایات متعددی هم داریم که گاهی با هم سازگارند و گاهی هم نیستند، سندهایشان گاهی قوی است و گاهی نیست و بخشی از آنها را ما نمیتوانیم پاسخ استدلالی بدهیم چون از قضیه اطلاع نداریم. بعداً که میرویم بهشت چطوری میشود؟ جهنم چطوری است؟ جزئیات آن را ما نمیدانیم نمیتوانیم هم بدانیم! باید برویم ببینیم. یا فرض کنید که مثلاً امام زمان همین الآن کجا هستند؟ خانواده دارند؟ ازدواج کردند یا نکردند؟ ازدواج کردند که مثل حضرت مسیح الآن دو هزار سال شده، خانمش هم هزار سال عمر کرده، یا خانمهایش میمردند و با زنان دیگری ازدواج میکرده؟ بچههایش چه شدند؟ ایشان میآید با اسلحه جدید میآید؟ با بمب اتم میآید؟ با شمشیر میآید؟ با اسب میآید؟ اسبش سفید است یا سیاه است؟ اسبش نر است یا ماده است؟ شمشیرش دو قبضه است؟ این سؤالات چیه؟ اولاً که جوابهایش را کسی نمیداند، ثانیاً که از آن مهمتر است، مهم نیست بدانید و به اصل قضیه چه ربطی دارد؟ ما چه میدانیم؟ لازم هم نیست بدانیم. آن چه که باید بدانیم و واقعیت دارد و حتماً اتفاق خواهد افتاد این است که خداوند اوضاع جهان و بشر را رها نکرده که هر طور شد، شد. این جهان به غایت خودش خواهد رسید. قبل از قیامت عدالت جهانی برقرار خواهد شد با دست خدا و با آگاهی و با رشد بشریت. این اتفاق حتماً خواهد افتاد. حالا میگویند شما در جهت این اتفاق منتظر باشید، شما منتظر فرج باشید که این خودش عبادت است، این فرج چیست؟ انتظار فرج چیست و وظیفه من الآن چیست؟ بنابراین خیلی از سؤالات هست که ما جوابش را نمیدانیم. این یکی نیست که، ما جواب کسر بسیار کوچکی از بینهایت سؤال را میدانیم. قرآن میفرماید: «...ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» (اسراء/ 85)؛ شما کل علم بشر تا آخر به هرجا که برسد همهاش روی هم یک قطرهای وسط اقیانوسهاست باز هم هیچی نمیدانید آن قدر که میدانیم، بدانیم که دلیل آن چیست و به آن عمل کنیم این را از ما خواستند.
یکی از حضار: این گروه حجتیه که خیلی به دین اعتقاد دارند در قرآن که این قضیه آمده، چطور این قضیه را قبول نمیکنند که توی قرآن هم آمده و خیلی به آن اعتقاد دارند ولی هنوز این قضیه را قبول ندارند که دین فقط به چیزهای کوچک توجه ندارد بلکه به چیزهای بزرگ هم توجه دارد.
جواب استاد: ببینید فقط بحث گروه حجتیه نیست. یک نمونه و یک گروهی از این تفکر بودکه آن هم آدمهای مختلفی در آن بودند هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب، و یک عدهای هم از هم جدا شدند تیپهای مختلفی در آن بودند با انگیزههای مختلف. این فکر مخصوص یک گروه خاص نیست. آن گروه خاص هم همه آدمهایش یکدست نبودند. بعضیهایشان بچهها و آدمهایی بودند که درد دین داشتند و میگفتند این بهائیت انحراف است باید با آن مبارزه کرد این طوری هم در ذهنشان جا انداخته بودند که نظام و پهلوی خطرات بعدی هستند اینها مهم نیست این است که مهم است و دارد دین را از بین میبرد. پس بعضیهایشان جای اصل و فرع را اشتباه کردند و میخواستند به دین خدمت کنند آن هم فعالیتهای سیاسی که هزینه داشت. این فعالیتها هزینه نداشت و لذا بعضی از همینها انقلاب که شد از این تفکر انجمنی و از این تشکیلات بیرون آمدند و توی انقلاب و توی جبههها رفتند و خطشان را جدا کردند و به خط امام و در واقع به همین خط انبیاء آمدند. یک عدهای نه، به ساواک و دربار وابسته بودند. شاه میخواست یک عدهای به اسم مذهبی باشند و پرچم مذهب را بالا ببرند ولی آن انرژی و نیروی اعتراضی مذهبی را به جای این که علیه شاه و سلطنت باشد علیه بهاییها ببرند آن هم نمیگذاشتند جدی باشد که نخستوزیر هویدا خودش بهایی بود. پزشک مخصوص شاه بهایی است، معلم دربار، معلم بچههایش بهایی است، نزدیک نصفی از وزرایش بهایی هستند، رئیس ساواک آن پروین ثابتی بهایی هستند. بعضی از فرماندهان اصلی ارتش بهایی و یهودی بودند. بانکهای اصلی کشور دست سرمایهدارهای بهایی و یهودی بوده. مگر میتوانی با بهایی مبارزه کنی در حالی که این رژیم پشت قضیه است. اسرائیل و آمریکا و انگلیسها حامی اصلی بهائیت بودند. الآن هم هستند. اینها میگفتند که در این قضیه دین از سیاست جداست بروید فعالیت دینی کنید و جواب بهاییها را بدهید در عین حال هم کنترل میکردند و اجازه نمیدادند قضیه جدی بشود در همین حد که بروید یک بهایی را یک جایی در روستایی گیر بیاورید که ما این را مسلمان کردیم! دلتان به این خوش باشد! طرف دارد شما را چپاول میکند تمام جیبهایت را زده، بعد یک چای هم شما را مهمان کرده، مسئله جای اصل و فرع را عوض کند. خب در اینها هم آدم ساواکی بود با دستگاه ارتباط داشت و ساواک از اینها حمایت میکرد، این طرف را میکوبید له میکرد هرکس وارد مبارزه میشد آن طرف را حمایت میکرد اما آن حمایت هم شرطی، موقت، تا یک جایی بود اگر یک وقتی واقعاً احساس خطر میکردند چون قدرت دست صهیونیستها و بهاییها بود نمیگذاشتند، پس اینها اولاً یک تیپ نبودند، بعضیهایشان عوض شدند و اینطرف آمدند. حتی ما بعضی از مسئولین جمهوری اسلامی داشتیم و شاید هم الآن داشته باشیم که اینها قبل از انقلاب جزو انجمن حجتیه بودند ولی بعد حسابشان را جدا کردند و به خط امام و انقلاب آمدند. یک عده از اینها نه، دچار تحجّر و جمود فکری هستند و مشکل عقلی دارند و درست نمیشناسند و این فقط مربوط به بعضی از اعضای انجمن نیست غیر از آن هم هست و مخصوص به یک گروه خاص نیست. ما کسانی داشتیم همین الآن هم داریم بخشیشان در حوزه هستند، بخشیهایشان در هیئتها و مساجد و محافل دینی هستند آدمهای متدین و آدمهای خوبی هم هستند، ولی دین را نمیشناسند. از این آیات در قرآن پر است. همین آیه را ببینند چه میگویند؟ چطوری توجیه میکنند و میگویند دین از سیاست جداست و مبارزه واجب نیست. انواع و اقسام توجیهات. بخشی از این توجیهات جهل است و بخشیاش ناشی از هوای نفس است. یعنی یک عده کسانی هستند که نمیخواهد درگیر شود و نانش در اینطور مذهب و مریدبازی است. حاضر نیست برای دین کار کند دین برایش ابزار کاسبی است. دین در خدمت اینهاست نه این که اینها در خدمت دین باشند. اهل بیت میگوید برای این که از طریق اهل بیت بخورد. و این تعبیر عیناً در روایت اهل بیت(ع) آمده است. اهل بیت(ع) فرمودند «... مَنِ اِسْتَأْکَلَ بِنَا اِفْتَقَرَ» استأکل یعنی کسی که به نام ما و به وسیله ما بخور بخور راه بیندازد یعنی بیاید سر سفره اهل بیت(ع) به اسم اهل بیت بخورد نان اسم اهل بیت را بخورد که ما شیعهایم، ما محبّ اهل بیت هستیم نان ما را بخورد به اسم دین و اهل بیت دنیای خودش را تأمین کند. دین ابزار بشود و دنیای خودش را تآمین کند. رئیس بشود، محبوب بشود، مرید پیداکند، برایش هدیه بیاورند، امکانات بیاورند، اینها فاسد و خائن هست، از اهل بیت(ع) در مورد اینها مکرر روایت داریم فرمودند اینها را رسوا کنید به وظایفشان عمل نمیکنند ولی از نتایج آن میخواهند استفاده کنند و میکنند. یک عدهای اینها هستند. یک عدهای که جاهل و نادان هستند فریب میخورند مثلاً همین آیهها را میگویند اینها مربوط به حضرت موسی است ایشان پیامبر است ما که پیامبر نیستیم. این یک جواب. میگویند مگر امام زمان قرار نیست عدالت را اجرا کنند چرا شما الآن در راه عدالت تلاش نمیکنید؟ میگویند آقا مگر ما امام زمان هستیم؟ ایشان باید بیایند این کار را بکنند ما الآن وظیفهای نداریم آقا میآیند درستش میکنند – من که نیستم شما که انشاءالله هستید – آقا که بیایند باز هم نمیآیند بعد میگوییم آقا که آمد الآن دیگر بیا، میگویند وقتی خود آقا هستند ما چه کارهایم؟ قبلش میگویند آقا وقتی نیست کاری نمیشود کرد بعدش هم میگویند آقا هستند، خب آقا قرار است یک نبرد جهانی با استکبار جهانی بکند. در روایت داریم «العلق و العرق» علق یعنی خون، عرق یعنی عرق. یعنی اینقدر باید شهید بدهیم و عرق بریزیم تا بتوانیم عدالت را در جهان مستقر کنیم. اینها نه اهل علق هستند نه اهل عرق هستند. مینشینند میخورند. هرجا نان مذهب است میخورد هرجا باید چوب مذهب را بخورد و فداکاری کند اینها نیستند. بازی درمیآورند. یک روایت پیدا کرده گفته قبل از ظهور حضرت هر قیام و هر پرچمی بالا برود این دروغ است و شکست میخورد! اولاً در سند این حدیث بحث است. دوم این که این حدیث هست، معنیاش چیست؟ معنیاش این است که هرکس ادعای مهدویت کند و بگوید «آنا المهدی» من مهدی هستم و عدالت جهانی را برقرار میکنم این دروغگوست و شکست میخورد. آیا معنی این روایت این است که هرکس در امر غیبت قیام کرد و نهی از منکر و امر به معروف کرد، قیام به قسط کرد، با ظلم مبارزه کرد، این باطل است؟ اگر این است پس کل قرآن تعطیل است چون کل قرآن فرمان به قسط میدهد. «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ...» (نحل/ 90)؛ مدام فرمان به عدل و قسط است پس همه اینها هزاران سال تا امام زمان بیایند تعطیل است! پس اینها برای چیست؟ هیچی آقا، بخوان ثواب ببر. ختم قرآن هی بکن، قرائتت را بهتر کن، تجوید بخوان، دوره قرآن بگذاریم، قرآن طلا چاپ کن! کوچکترین قرآن دنیا را درست کن! بزرگترین قرآن دنیا را درست کن! موزه قرآن راه بینداز! مسابقات قرآنی حفظ کنیم بگوییم ولی اصلاً به معنایش کاری نداشته باشیم. چه دارد میگوید؟ ما یک آیه خواندیم ببینید چقدر در این پیام داردو حرف است و در تغییر سبک زندگی و سبک حکومت و سبک خانواده اثر دارد. اینها یک دین راحت و آسان میخواهند که هم اسمش مذهب باشد و هم مذهبی باشند خدا و اهل بیت را قبول دارند اما مسئولیت برایشان درست نکند. لذا شما بعضی از اینها را میبینید که دعای ندبه میگذارند خانمهایشان تا اینجا طلا، آقایانشان آخرین ماشینها و گرانترین ماشینها آمدند آنجا صف کشیدند آمده دعای ندبه. برای چه؟ دارد به امام زمان مدام میگوید آقا کجایید آقا بیایید! خب آقا بیاید که باید اول ترتیب تو را بدهد. امام زمان(ع) که میآید هدفش فقط عدالت است. مبارزه با ظلم و جور و بیعدالتی است. هدف اصلیشان در سطح جهان این است. بعد تو تا اینجا طلا داری، ماشین آخرین سیستم، هزارتا مِلک این طرف و آن طرف کلاهبرداری کردی، بعد میآیی دعای ندبه میخوانی؟ زیارت امام رضا(ع) و زیارت سیدالشهداؤ(ع) میروی؟ تو با امام حسین و حضرت رضا(ع) وارد جنگ شدی. زیارتشان میروی. هی میگویی آقا کجایی؟ اقا بیا آقا بیا. کدام آقا؟ بیاید چه کار کند؟ توجیه میکند. آقا بیا! برای این که خود این یک شغل است. خود این یک جور گذر زندگی به سبک ظاهراً مذهبی است. هرجا میبینید یک کسانی دارند از اهل بیت و امام زمان، دین و قرآن حرف میزنند اما برای خودشان مسئولیت تعریف نمیکنند، خودشان را در معرض خطر قرار نمیدهند اینها کلّاش و کلاهبردار و دروغگو هستند. من یک وقتی در کربلا بودم پیادهروی اربعین بود که کربلا رفتم دم حرم سیدالشهدا آمد گفت تو همان هستی که فلان هستی گفتم بله. یک حرفی علیه ما زد که یعنی اهل بیت با ما دشمن هستند – الآن دقیقاً یادم نیست چه گفت – گفتم تو برای اهل بیت چه کار کردی و چه کار میکنی؟ و چه کار خواهی کرد؟ اشاره کرد به گنبد حرم و گفت ما فقط نوکر این آقا هستیم و به سیاست و آمریکا و خمینی کاری نداریم ما فقط نوکر این آقا هستیم. گفتم این آقا کیست؟ این آقا چه شده؟ اینآقا در کربلا سرش را از بدنش جدا کردند، دختران پیامبر را اسیر کردند، کنیز کردند. این کار برای چه با این آقا و خانوادهاش شده است؟ برای مبارزه با ظلم، برای مبارزه با فساد. مسئله امام حسین(ع) مسئله قیام علیه حکومت است، مسئله سیاسی است. این آقا خودش شهید این راه شده، تو نوکر این آقا هستی؟ نوکر این آقا تو نیستی، این بچههای مدافع حرم نوکر این آقا هستند نه تو. بعد به او گفتم مگر الآن داعش نگفته که میخواهم بیایم حرم امام حسین را خراب کنم؟ چرا فقط زیارت میآیی؟ چرا جبهه نمیروی جهاد کنی؟ چرا نمیروی شمشیر بکشی؟ اینجا قمه میزنی یک کم خون بیاید بعد میروی بهشت، راست میگویی مثل حججی برو آن طور با دشمنان اهل بیت درگیر شو، بعد تو را بگیرند و با عزت سرت را بالا بگیر، میدانی الآن میخواهند تو را ببرند سرت را بِبُرند، محکم نشسته محل نمیگذارد بعد هم میبرند سرش را میبرند، او نوکر امام حسین است نه تو. تو کلاهبرداری. بنابراین بعضیهایشان دروغگو و فاسد هستند، بعضیها نادان هستند. توجیه میکنند. دوتا روایت برایشان میخوانند درست هم معنا نمیکنند، صدتا روایت دیگر آنها را نمیبیند، آیات دیگر قرآن را نمیبیند. گزینشی، تحریف شده، همان دین تحریف شده، اسلام آمریکایی و تشیع لندنی میشود. یعنی یک چیزهایی از اسلام و تشیع در او هست یک چیزهایی خیلی مهم و مهمتری از همان اسلام و تشیع در او نیست.
خیلی طول کشید ببخشید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی