"عقلانیت" مجاهدین ، "نفسانیت" قاعدین (آنکه "واقع بین" نیست)
نشست تحلیی بر "بسیج ستیزی" - اعضای هیات علمی دانشگاهها- ۱۳۹۸
بسمالله الرحمن الرحیم
عرض سلام محضر برادران و خواهران عزیز. عنوانی که دوستان برای این بحث گذاشتند اگر تحت تأثیر زمان بودند و هیجان زده شدند و گفتند دانشگاهها دانشجویی و تولید فکر انقلابی، خب هیچی این ایام میگذرد و دوباره عقلتان سرجایش میآید و دیگر از این حرفها نمیزنید اما اگر پشت آن یک بنیان نظری هست که در مورد این عنوان درست اندیشیده شده که حتماً باید همینطور باشد. در برابر دانشگاه یک جبهه خیلی بزرگی به وسعت جغرافیا و عمق تاریخ باز میشود. اولاً اگر این عنوان را سر و ته کنیم شروع مناسبتری است یعنی به جای تولید فکر انقلابی بگوییم که انقلابی که منشأ یک نهضتی در تولید فکر در عرصههای مختلف شد به جای تولید فکر انقلابی اول از آن عصر قضیه بیاییم که انقلاب اسلامی سلسله جنبان امواجی از تولید فکر در عرصههای مختلف در سطح جهان اسلام و همینطور در اندیشکدههای ضد جهان اسلام شد. موجی از حرفهای تازه، سؤالات جدید، دوستانه و دشمنانه، هر دویش مطرح شد. وقتی این عنوان را به این سبکی که گفتند بخوانیم این انقلابی پسوند تولید میتواند باشد یا پسوند فکر. یعنی ما تولید فکر میتواند تولید انقلابی و غیر انقلابی باشد برمیگردد به روش و فلسفه علم. آیا نظریهپردازی تقسیم میشود به انقلابی و غیر انقلابی به لحاظ روش؟ یعنی تولید فکر میتواند انقلابی باشد یا غیر انقلابی؟ حتماً این سؤال مد نظر بوده که این عنوان را گذاشتند. بحثی در حوزه فلسفه علم مطرح است که آیا ما چیزی به نام انقلاب علمی اساساً داریم یا نه؟ آیا علم و تولید علم تابع یک مکانیزم روتین عادی است که اساساً جهش انقلابی در تولید علم و نظریه نه معنادار است نه ممکن. هر جنشی یک طفره است و طفره بخصوص در حوزه منطق محال است تازه اگر هم ممکن بود ایدهآل نبود. یک دیدگاهی مطرح شد بخصوص در دهههای اخیر که بعضی او را ملحق به این گفتمان پستمدرن میدانند و آن که اتفاقاً جهشهای علمی در طول تاریخ همه از سنخ انقلاب علمی بودند و اینهایی که زیر چتر سیستمهای بوروکراتیک علمی، بوروکراسی علمی دارند زندگی میکنند یعنی غیر عادی سر صبح میروند دانشگاه، عصر برمیگردند میآیند کسانی که در حوزه فلسفه علم از انقلاب علمی بحث کردند اتفاقاً میگویند این دانشگاه و دانشگاهیانی که سرشان را پایین انداختند مثل بچه آدم صبحها میروند سر کارشان و شبها هم برمیگردند اینها هنری ندارند و اینها کارمندان علم هستند و اینها هیچ وقت نمیتوانند تحولات بزرگ علمی و موفق به تولید علم بشوند تولید علم اساساً یک کار جهشی و انقلابی است و همیشه در همه عرصههای علم آنهایی که نظریهپردازی کردند انقلابی عمل کردند یعنی برخلاف گفتمان حاکم حرف زدند از رشتههای مهندسی، پزشکی تا رشتههای علوم انسانی. چیزی گفتند که ابتدا مسخره شدند بایکوت شدند تحریم شدند به آنها توهین شده، مسخره شدند بعد از 50 سال – 100 سال بعد همه آمدند حرفهای آنها را زدند در واقع پیشرفت علم اساساً پای جرقههایی است که هر چند دهه یک بار در یک عرصههایی اتفاق میافتد و این همان انقلاب علمی است. و تولید علم اگر انقلابی نباشد تمدنسازی امکان ندارد تمام تمدنهایی که از بقیه و در حوزه تولید قویتر شدند به این دلیل بوده که توانستند انقلابی عمل کنند البته انقلابی عمل کردن معنیاش بیحساب و کتاب بودن و لزوماً همه ساختارها را شکستن نیست اما نوعی ساختارشکنی باید در آن باشد. اساساً تا علم قدیم شکسته نشود علم جدیدی در کار نیست علم جدید باز قدیم میشود باید ساختارشکنی بشود یک انقلابی علیه او بشود تا علم جدید بوجود بیاید در حوزه صنعت و تکنولوژی هم همینطور است. این، دو وجه دو دیدگاه در حوزهای که اگر برای تولید علم این انقلابی صفت و پسوند باشد، یک وقت ممکن است بگویید که این صفت برای علم است یعنی تولید یک روش بیشتر ندارد اما علم تقسیم به انقلابی و غیر انقلابی تقسیم بشود نه تولید علم، خود علم. این هم یک وجه مهمی است که اتفاقاً در حوزه جامعهشناسی علم، روانشناسی علم و حتی فلسفه علم هم از نگاههای مادی و هم از نگاه و منظر الهی راجع به آن بحث شده است. دههها چپها بلوک چپ، مارکسیستها میگفتند اساساً بخش مهمی از علومی که در دانشگاههای اروپای غربی و آمریکا تولید شده، علم ضد انقلابی است یعنی در توسعه وقتی حرفی از توسعه میزند هدفش تئوریزه کردن و تطهیر سرمایهداری است وقتی که در حوزه زیستشناسی بحث میکند از قبل یک هدف ایدئولوژیک دارد و آن هم ایدئولوژی سرمایهداری است و محال است از درون علوم انسانی با پایههای لیبرالستی و بورژوایی و سرمایهداری علم انقلابی یعنی علم ضد ستم و ضد طبقات، علم ضد تبعیض متولد بشود عکس این را جهان سرمایهداری به مارکسیستها گفت که این مارکسیستها اساساً علمشان جز در جهت توجیه ایدئولوژیشان نیست دقیقاً همان حرفی که چپها به راستها میگفتند چون کمونسیتها معتقد بودند که همه چیز از جمله علم یک مفهوم طبقاتی است مستقل از طبقهای که تو متعلق به آن هستی نمیتوانی تولید علم کنی. نظام سرمایهداری هم گفته و میگوید که شما مستقل از مطالبات غریزی و یوتیلیتارین یعنی جدا از سودپرستی نمیتوانی علم تولید کنی و اساساً علم، علم است وقتی فایده و سودی، محسوس و کمّی و هرچی شخصیتر و اندیویجوآل فردیتر قاعده تولید کنی. بنابراین ببینید این تعابیری که دوستان اینجا به کار بردند حتماً از سر دقت بوده اگر هم نبوده، حتماً توجه کنند که اتفاقی چه حرف مهمی زدند یعنی نسبت انقلاب اسلامی و یک انقلاب بزرگ اجتماعی و دینی با تولید فکر از آن طرف تولید فکر و اندیشه، تولید علم میتواند هم تولید به انقلابی و غیر انقلابی تقسیم بشود به چه معنا؟ و هم خود علم تقسیم بشود به چه معنا؟ این در دنیا هم بحث شده است. فلسفه اسلامی علم هم به این دو پرسش پاسخهای ویژه خودش را دارد که این فرصت، الآن مناسب برای آن نیست و ما برای این دور هم جمع نشدیم.
آن عبارتشان هم که فرمودند دانشگاه عاشورایی، آن هم اگر معکوس بخوانیم ابتدا واضحتر است یعنی عاشورا خودش یک دانشگاه است عاشورا کارآمدترین دانشگاه در طول تاریخ بوده است هیچ دانشگاه دیگری را نمیشناسیم، که صدتا درس در نیمروز، هزارتا درس در یک نیمروز داده باشد در تقابل چند ده نفر در برابر چند ده هزار نفر. اگر یک دانشگاه دیگر سراغ دارید نشان بدهید که ظرف نیمروز، نیمروز ظرف 6- 7 ساعت این همه شاگرد و دانشجو و فارغالتحصیل در تاریخ تربیت کرده که الآن آن هزاره قبل گذشته و ما در هزاره دوم هستیم و هنوز دارد انقلاب بپا میکند هنوز انقلاب اسلامی در ایران، عاشورا شاه را پایین کشید. راهپیمایی اربعین و عاشورا در سال 57. صدام را عاشورا پایین کشید. عاشورا اسرائیل را در لبنان زمین زد. عاشورا دارد یمن را عمل میکند. این چه دانشگاهی است که بعد از هزار و چند صدسال همچنان دارد دنیا را بهم میریزد نظم طاغوتی و نظم استکباری را زیر سؤال میبرد همینطور موج پشت موج، موج انقلاب مظلوم علیه بیعدالتی. مفهوم ترس را گرفته، یاد داده که تعداد خودتان و تعداد دشمنتان را نشمارید که ما 70نفریم و دشمن دهها هزار نفر است ما دیگر نمیشماریم. این دانشگاهی است که آموزش داد در نبرد حق و باطل دیگر تعداد خودتان را نشمارید ما چه داریم آنها چه دارند نشماریم. عاشورا خودش بزرگترین دانشگاه است اما دانشگاه عاشورایی به چه معناست؟ باز ما الآن دانشگاهیان عاشورایی داریم و داشتیم هزاران دانشجوی شهید داشتیم و داریم اما دانشگاه به صنت دانشگاه به عنوان یک نهاد علمی به چه معنایی عاشورایی است یعنی قاعدتاً یک دانشگاه جهادی، فداکار، خطشکن که آمادگی داشته باشد در عرصههای علم و صنعت و تکنولوژی و مدیریت، در علوم ریاضی، طبیعی، پزشکی، مهندسی، در علوم انسانی و اجتماعی حتماً آمادگی دارد که عاشورایی عمل کند. یعنی این که تعداد خودش را با طرف مقابل نشمارد یعنی بگوید اگر آنها گفتمان مسلط به لحاظ مادی در دانشگاههای جهان در این صد سال گذشته هستند ما میتوانیم خطشکنی کنیم در واقع تجسم ما ما میتوانیم باید باشد.
حالا اگر با این توضیح صورت مسئله را یک کمی برای خودمان واضحتر کرده باشیم در مورد آن تولید اندیشه یا تولید فکر انقلابی، یک نکتهای که حتماً نقطه تمرکز یک انقلاب علمی است این است که با فلسفه مادی علم، با تفسیر صرفاً مادی از علم نمیشود تولید فکر و تولید علم انقلابی و امکان تمدنسازی جدید نخواهد بود. فلسفه مادی علم با فلسف الهی برای علم، یک مرزی دارد که خیلیها خواستند آن را محو کنند یا بگویند معنیدار نیست. تعریف از علم و تعریف آن از فلسفه علمی، مبنای معرفت، غایت و هدف معرفت، روش معرفت در هر سه عرصه، هم مبادی معرفت، هم غایات معرفت و هم روش معرفت و علم، ما با این دیدگاه اختلافاتی داریم البته اشتراکاتی هم داریم تضاد صددرصدی نیست. نکته اول این که، آن مرزی که به حوزه فلسفه علم مربوط میشود آنجاست که ما با این نگاهی که انسانشناسی و طبیعتشناسی و هستیشناسی را محدود و منحصر کند در تجربیات منفک از عقلانیت مشکل داریم یعنی معتقد داریم که این به علم صدمه زده است و علم را قشری و محدود نگه داشته به یک بُعدی از هستی، و به قشریترین بُعد از انسان اکتفا کرده است. اگر شما علوم تجربی را با این نگاه صرفاً مادی، علوم تجربه که میگویم هم علوم طبیعی، علوم پایه و هم علوم انسانی با این نگاه تفسیر کنید یعنی مبتنی بر ریشههای مادی، عمدتاً هم پوزیتویستی که عمدتاً هم یک عدهای در دانشگاههای امثال ما هنوز با یک تأخیر فاز نیم قرن بلکه یک قرن، هنوز دارند حرفهای آخر قرن نوزده و اول قرن بیست آنها را میگویند در حالی که خود آنها در فلسفه علم جدید از خیلی از بحثها عقبنشینی کردند. به لحاظ فلسفی میگویند راه تولید علمی، هم انقلابی علمی کاملاً باز است و هم نگاه دینی حداقل در عرض نگاه سکولار به علم و دانشگاه کاملاً معنیدار است ممکن است و مزایایی هم حتی دارد حتی اگر دین را قبول نداشته باشید آنها دارند این را میگویند اما شاگردان تنبلشان در بعضی از دانشگاههای شرق مثل ما هستند که همچنان در این قضیه عقب هستند یعنی ممکن است چند دهه دیگر، اینها ترجمه بکنند و بدانند. دوتا اشکال اساسی نظریهپردازان اسلامی در حوزه فلسفه علم دارند که تولید علم و تولید اندیشهای که میگویید انقلابی از جمله از اینجا شروع میشود یکیاش این است که وقتی فقط به نگاه تجربی اکتفا کردید و رابطه تجربه را با عقلانیت با بدیهیات و با شهود قطع کردید چه برسد به وحی، این علوم که مفاهیم بدیهی نیستند و کاملاً محتاج به تعریف هستند و همینطور مبادی تصدیقیهشان به لحاظ منطقی، یعنی گزارههای پایه، نقاط شروع در علوم تجربی، چه علوم طبیعی و چه علوم انسانی در خود این علوم اثبات نمیشود و نباید هم بشود ولی احتیاج به اثبات دارد یعنی بدیهی نیست اینها مثل بنیادهای عقلی غیر تجربی نیستند که بدیهی باشند و نیاز به اثبات نداشته باشند نیاز به اثبات دارند در حالی که در خود علوم تجربی اثبات نمیشوند. لغزان بودن پایه آگاهی و علم در یک نظام دانشگاهی که قادر به تولید فکر انقلابی و دینی نیست قدرت تمدنسازی اسلامی ندارد از همین جاها شروع میشود بخصوص از همین دو محوری که عرض کردم چون مفاهیم پایه در علوم تجربی چه در حوزه طبیعتشناسی چه در حوزه انسانشناسی، مفاهیم بدیهی نیستند مثل وجود و عدم و مثل علت و معلول و مثل ثابت و متغیر؛ بلکه احتیاج به تعریف دارند. مفاهیم علوم تجربی مثل جرم و انرژی، مولکول، اتم، سلول، و در علوم انسانی یک عالمه مفاهیمی که بطور دگم و جزمی، نقطه شروع تعریف شدند هیچ جا هم تعریف نشدند ولی نقطه شروع قرار داده شدند پیشفرضهای اثبات نشده، در خود این علوم، وقتی اینها را مبنا قرار دادید مفاهیمی که نظری هستند نه بدیهی، احتیاج به اثبات دارند در خود این علوم که اثبات نشدند در ماقبل این علوم هم که فلسفههای عقلی غیر تجربی است اینها را هم این نگه مادی اصلاً قبول نداشته دو – سه قرن روی این ریشههای مفاهیم عقلی تبر گذاشت حتی بدیهیات را انکار کردند اصلاً چرا گفتند رابطه فیزیک و متافیزیک را قطع میکنیم کسانی که رابطه فیزیک و متافیزیک را قطع کردند کسانی که حتی رابطه علم به مفهوم خاص را با فلسفه، رابطه تجربه با عقل و با بدیهیات قطع کردند در حالی که گزارههای پایه و مبادی تصدیقی به اصطلاح همین علوم تجربی و هر علمی باید در خارج از آن علم با یک روشی غیر از روش علم تجربی قبلاً اثبات شده باشد چون بدیهی نیست وقتی آن راه اثبات را بستی و بدیهی را هم انکار کردی و رابطه فیزیک و متافیزیک را هم قطع کردی و گفتی علوم انسانی و انسانشناسی اما مرادتان از انسانشناسی شد رفتارشناسی، غریزهشناسی، غده، هورمون، جسمشناسی، روح را هم گفتید روان است و روان هم جزء عوارض جسم است مفاهیم مادی و فرامادی را کنار گذاشتید آن وقت شما بر کدام اصول موضوعه، کدام اصل موضوع و کدام قضایای مسلّم در علوم تجربی، چه علوم انسانی و چه علوم طبیعی میخواهید تکیه کنید؟ نداشتید، ریشه اینها را زدید وقتی ریشهاش را زدید چند دهه طول کشید تا به شکاکیت برسید یعنی عقلانیت و وحیانیت زیر سؤال رفت و به تجربه اکتفا شد، تجربه هم خودش مستقلاّ نمیتواند اعتبار خودش را اثبات کند نه بدیهی است که احتیاج به اثبات نداشته باشد تهش شد این جریان پست مدرن که شروع موج جدید و شکاکیت است که دارد گسترش پیدا میکند کدام روش مقدم بر روش عقلانی؟ کدام روش بر تجربه بدون تکیه بر عقل و برهان و بدیهیات قابل دفاع و قابل اثبات است؟ این را من بیشتر نمیخواهم توضیح بدهم فقط خواستم بگویم این عنوان تولید علم که میگویید سوراخهایش کجاهاست؟ با نگاه مادی به علم و با صرفاً تجربی دیدن همه چیز اصلاً از خود علم تجربی نمیتوانید دفاع کنید چه برسد به تولید علم جدید و انقلاب علمی و لذا آنهایی که نظریهپردازان انقلاب علمی در فلسفه علم هستند غالباً شاید هم همهشان از این تجربهگرایی افراطی صد سال پیش، به سرعت عبور کردند برخلاف بعضیها هم که اینجا عبور بلد نیستند بله، شما در مباحث عقلی، موضوع و اثبات موضوع، امکان دستیابی به شناخت مطابق با واقع، معلول علت میخواهد، دور محال است، تسلسل محال است، اینها که مفاهیم تجربی نیست اینها یا بدیهی است و بخشی از اینها بدیهی است و بخشی هم که بدیهی نیست باید عقلاً اثبات بشود نه به طور تجربی. یا نیاز به اثبات ندارد شما کافی است یک مصداق آن را اثبات کنید تا یک مفهوم عقلی به طور کامل اثبات بشود با یک مصداق اثبات میشود چون اگر محال باشد همان یک مصداق آن هم محقق نخواهد شد. اما در علوم تجربی با صرف تجربه که شما نمیتوانید با اثبات یک مصداق نتیجه تعمیمیافته بگیرید و به گزارهها و قوانین علمی برسد. اینها بحثهایی است که مکرر شد، اوایل شنیده نشد ولی به تدریج دارد شنیده میشود منتهی نه این که به موضع یقین و دفاع از یقین و شروع از یقین و بدیهیات برگردند بلکه ارتجاع به مادون یقین است یعنی از یقین تجربی، نفی یقین عقلی و بدیهی، رفتند به یقین تجربی، و از یقین تجربی برنمیگردند به آنجا، بلکه از یقین تجربی دارند به سمت شکاکیت میروند. امروز دارند میگویند مرز علم و غیر علم، مرز مشخص علمی بین علم و غیر علم وجود ندارد یعنی همه اینها بالاخره باید به عقل برسد و آن به بدیهیات برسد و آن به علم حضوری برسد که انسان، آن دانشمند، آن محقق، حداقل به عنوان یک مصداق، وجود قطعی خودش را که احتیاج به اثبات ندارد و بدیهی است و حضوری است آن را نفس خودش را که من هستم، ادراک میکنم، اراده دارم، قوای نفس، باید درک حضوری بکند، از اینجا باید شروع کنی تا بتوانی علم را معنا دار بکنید و رابطه فیزیک و متافیزیک را به هم وصل کنید و یک اصلاحاتی در معرفتشناسی و روش علم و فلسفه علم باید بشود تا بعد به نتایج آن بیایید و آن وقت بتوانید تمدنسازی دینی در عصر جدید بکنید. میخواهم بگویم مسئله از اینجاها شروع میشود. این راجع به آن بُعد تولید فکر و اندیشه انقلابی که دوستان فرمودند.
اما راجع به این عاشورایی بودن نظام دانشگاهی یعنی انقلابی بودن، قاعدتاً اگر بخواهیم مصداق خارجی آن را یک دوقطبی درست کنیم یک طرف آن در نظام دانشگاهی، مدیریت دانشگاه و آموزش، در دانشگاهها و خروجی دانشگاه وادادگی و انفعال میشود. یک طرف آن فعال بودن و تمدنسازی میشود. در واقع دانشگاه تقسیم میشود به زیر دوتا دکترین. دکترین ما میتوانیم، دکترین ما نمیتوانیم. این خلاصهاش است. این دوقطبی همین الآن هم هست حالا با اسامی مختلف ذکر میشود. مدیریت جهادی یا مدیریت بوروکراتیک، هر دو هم آن از یک عقلانیت دارد صحبت میکند این هم عقلانیت است منتهی عقلانیت جهادی، عقلانیت مجاهد، غیر از عقلانیت قاعدین است. عقلانیت مجاهدین، عقلانیت قاعدین. عقلانیت قیام و جهاد کاملاً توضیح عقلانی دارد که ما چگونه باید یک کشور را بسازیم ترکیب توسعه و عدالت چطوری است؟ عقلانیت قعود و سازش و تسلیم آن هم میگوید ما هم توجیه میکنیم و چرتکه میاندازیم.
ببینید من الآن هم نُطق رئیس جمهور آمریکا را گوش کردم و هم نُطق آقای روحانی را. او که اصلاً با هیچ مقیاس اخلاقی و عقلی رئیس جمهور آمریکا قابل حرف نیست همینطور یک ربع بیست دقیقه چرت و پرت حرف زد چهار- پنجتا تناقض و دروغ گفت. جالب است خودشان هم میدانند این دروغ میگوید میگویند تقریباً هر هفته 10- 20 تا دروغ رسماً میگوید و این باطن آمریکاست که ظهور کرده است. امثال اوباما نفاق پیچیدهای داشتند ظاهرشان خیلی اتوکشیده است ولی باطنشان همین است این منافق نیست کافر است صریح حرفهایش را میزند ولی باطن آمریکا همین است. خب حالا این که من از این منتظر چنین حرفهایی بودم. مسئولین ما صحبت کردند باز حرفهایشان را من هرچه دقت میکردم همه حرفهایشان درست بود هیچ کدام غلط نبود اما نمیدانم چطوری درست است که آدم یکجوری میشود! حرف درست دو جور است مثل همین که میگوییم عقلانیت دو جور است، بوروکراتیک و انقلابی و جهادی. باز دیدم بحث میکنند که آمریکا که نمیتوانند دموکراسی بیاورد، آمریکا که نمیتواند تروریزم را متوقف کند، آمریکا که نمیتواند به زور مردم را دموکرات را کند، مثل این که فرض این است که اینها واقعاً کسی را میخواهند دموکرات و دموکراسی بیاورند، میخواهند امنیت بیاورند. تمام دنیا فهمیدند اینها کدام انتخابات آزاد در کدام کشور اسلامی تن دادند؟ هرجا انتخابات بشود ضد آمریکاییها رأی میآورند. اینها زمان شاه دموکراسی در ایران آوردند؟ یا در آل سعود و عربستان دموکراسی آوردند؟ یا در مصر دموکراسی آوردند؟ کدام دموکراسی؟ آمریکا نمیتواند امنیت درست کند مگر آمریکا میخواهد امنیت درست کند؟ آمریکا جهان را ناامن کرده، آمریکا نمیتواند و نتوانست تروریزم را مهار کند. تروریزم را آمریکا درست کرده، الآن داعش که در سوریه و عراق ضربه خورده، آمریکاییها داعش را دارند به افغانستان میبرند و به جان طالبان میاندازند باز صد رحمت به طالبان، طالبان پیش اینها عقلا شدند! اینها رفتند به جان طالبان افتادند و آنها را تکفیر میکنند چه کسی دارد این کارها را میکند؟ خب من نمیخواهم بگویم اینها سوء نیت دارند ولی اصلاً توجه ندارند. آقا تیم ب دارد این کارها را میکند. تیب پ چیه؟ مثل این که یک تیم الف آنجا هست اینها خوبهای آن هستند! تیم الف همانهایی بودند که ما را در این گنداب انداختند. هی تیم ب! تیم ب میخواهد این کارها را بکند. تیم ب، یعنی یک تیم الف داریم که آنها میخواهند این کارها را بکنند آمریکا خوبه! دموکراتها خوب هستند جمهوریخواهها بد هستند! جمهوریخواهها خوب هستند ترامپ بد است! ترامپ خوب است اطرافیانش بد هستند! آمریکا بد است اروپا خوب است! همه اینها با همدیگر دست و پایتان را گرفتند و سرتان را تراشیدند. به چه چیزی خوب و بد میکنید؟ او مرتب میگوید من اینیم ایناه میگویند نه تو این نیستی! شماها این نیستید شماها آدمهای خوبی هستید خودتان خبر ندارید. نخستوزیر انگلیس و فرانسه آدمهای پاچهورمال و دلال، آمدند مثل آدمهای بیکار، مدام میخواهند از آمریکا شیتیل بگیرند از دیروز تا حالا دو – سه بار رفتند پیش روحانی که جان مادرت یک عکس با هم بگیریم که معلوم بشود شما تسلیم شدید! ایشان هم گفته فتوشاپ کنید ما عکس نمیگیریم، این یک مقاومت انقلابی است! که آخرش عکس میگیریم ولی اولش نه! ته ایدهآلهای ما شده این که آخرش یک عکسی با هم بگیریم شما کوتاه بیایید ما را تحریم نکنید ما به خدا بچههای خوبی هستیم بیایید با هم مذاکره کنیم! این حرفها چیه؟ هنوز امیدوارند و حمل بر صحت میکنند. هنوز اینها فکر میکنند که آمریکا و اروپا میخواهند مشکلات ما و منطقه حل بشود. این انگلیس و فرانسه 200 سال جهان اسلام را به خاک و خون کشیدند و غارت کردند، الآن که نمیکنند برای این است که ضعیف شدند دنیا جز آمریکا مشکلی ندارد آمریکا درمان نیست درد است. سوء تفاهمی بین ما و اینها نیست مدام فکر میکنند سوء تفاهم است هی میگویند بیایید بنشینید سوء تفاهمها را حل کنیم. کدام سوء تفاهم؟ اصلاً بین ما و آمریکا از این بیشتر حسن تفاهم نیست چون هم آنها دقیقاً فهمیدند معنی انقلاب اسلامی چیست و ریشه اینها را از جهان اسلام میزند و هم امام(ره) و انقلاب فهمید که اینها چه میگویند؟ امام گفت اینها ذاتاً مستکبر هستند عَرَضی نیست اینها فکر میکنند عَرَضی است میگویند بیایید آن را علاج کنیم. خب این یک نگاهی است من اصلاً متهم نمیکنم بحث خائن و سازشکار نیست. این هم یک تیپ عقلانیت است. اسم آن را عقلانیت بوروکراتیک و عقلانیت دیپلماتیک میگذاریم اما یکی هم عقلانیت جهادی و انقلابی است که امام(ره) آورد و مسیر تاری را تغییر داد. اینها میخواهند در مسیرهای تعیین شده حرکت کنند. انقلاب مسیر تاریخ را تغییر داد یک عدهای به تغییر مسیر میاندیشند یک عدهای به تبعیت. آن یک عقلانیت میشود این هم یک عقلانیت. آن عقلانیت در وسیله است این عقلانیت در هدف و وسیله هر دو است. نمیخواهیم به کسی توهین کنیم نه اتهام. منتهی من چون امروز نطقهای 3- 4 نفر را گوش کردم دقیقاً این دو شیوه را در ذهنم آمد. حالا شما ببینید در حوزه مدیریت جهادی، انقلابی یا مثلاً دانشگاه انقلابی یا غیر انقلابی چطوری است؟ یک بحثی نظریهپردازن غربی و آمریکایی و صهیونیستی و انگلیسی دارند راجع به کشورهایی که انقلاب میکنند با اینها باید چه کنیم که اینها آدم شوند و دوباره به موقعیت ماقبل انقلاب برگردند. مفصل در این باب نظریهپردازی و کتابها نوشتند. اتاق فکر دارند که چه کار کنیم که در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی و دیپلماسی و در حوزه نظامی، اولاً انقلابهایی که از دست اینها خارج میشوند یک طرح ثابتشان این است که میگویند همیشه بعد از انقلاب، یا جنگ داخلی یا جنگ خارجی راه بیندازیم که آن انقلاب یا از بین برود یا انرژیاش تخلیه شود و تسلیم شود. این کار را با خیلی از جریانهای انقلابی کردند با ما هم کردند. دیدید که تا انقلاب پیروز شد جنگهای داخلی، تجزیهطلبی، کردستان، خوزستان، آذربایجان، بلوچستان، ترکمن صحرا، همینطور شروع کردند بعد که دیدند اینها به نتیجه نرسید جنگ شروع شد که صدام اول که حرفهای انقلابی میزد آخرش که دید فایده نکرد و در منجلاب ماند آخر جنگ، جنگ که تمام شد به ایران نامه نوشت که هرچه شما میخواستید قبول، هرچه میخواستید رسیدید، صدام خودش اعتراف کرد که شما پیروز شدید و حرف شما شد، بعد آنجا برگشت به کشورها و همین شیخهای نفتی گفته بودند که شما پولهایی که به شما دادیم کمکم پس بده، گفت کدام پول را پس بدهم من به نمایندگی شماها با همه ایران جنگیدم، اگر نمیجنگیدم که هم عراق انقلاب شده بود و بعد هم تمام کشورهای شما انقلاب شده بود من برای حفظ شماها و خودم جنگیدم شما باید الآن از من تشکر کنید نه این که صدها میلیارد پولی که دادید بگویید کمکم پس بده. بعد هم دید در جنگ به نتیجه نرسید، بدهکار، کشور نابود، هیچی ندارد تنها راهش این بود که یک جنون دیگر بکند و به کویت حمله کرد و آن اتفاقات افتاد. خودش گفت من به نمایندگی از غرب و رژیمهای عربی منطقه با ایران جنگیدم این را آخر جنگ خودش گفت. تز انقلاب این است که یک انقلاب که پیروز میشود که جدی باشد و مردمی باشد اصولی داشته باشد و پای آن بایستد ا ینها را باید یا جنگ داخلی یا جنگ خارجی، این اولین ضربه. حتماً اینها در جنگ یا تسلیم میشوند یا غیر انقلابی میشوند وا میدهند مشکلات آنقدر زیاد میشود که میگویند بیخود غلط کردیم. البته جنگ، جنگهای داخلی و خارجی، تروریزم در دهه شصت خیلی از انقلاب انرژی گرفت واقعاً اگر جنگ نبود اگر جنگهای داخلی و تروریزم نبود ما خیلی جلو بودیم یعنی 90 درصد شعارها و وعدههایی که داده شده بود در همان دهه 60 محقق میشد نگذاشتند. جنگ خارجی، جنگهای داخلی، تروریزم، تحریم، با تمام قدرت، چپ و راست همه آمدند که نگذارند بمانیم. طرح بعدیشان این است که اگر اینها بعد از جنگ یک انقلاب از جمله مثل انقلاب اسلامی، دوباره حرفهایش را تکرار کرد و نگفت غلط کردم بلکه گفت شما غلط کردید، بعد هم گفت اصلاً نمیتوانید هیچ غلطی بکنید حالا باید با آن چه کار کرد؟ اینهایی که میگویم اینها عین تعابیر آنهاست من فرصت نیست که متنها را بگویم دارم خلاصه و چکیده آنها را عرض میکنم یک دکترینی دارند تحت عنوان سازماندهی مجدد، ایدهآل که چگونه بسیجزدایی کنیم نه فقط بسیج ما، بلکه بسیج و روح انقلابی را چگونه از یک جامعه جدا کنیم و دوباره بگیریم؟ اینها باید تخلیه بشوند، دشارژ بشوند و دیگر شعارهای گنده گنده ندهند. حرفهایشان را تکرار نکنند بگویند دهه 60 بود تمام شد خدا اموات شما را بیامرزد الآن بقیه همین را میگویند. ترامپ میگوید آمریکا میگوید که بگوییم ما یک کشور عادی مثل بقیه هستیم یعنی تسلیم شوید آدم شوید! فیتیله را پایین بکشید، امتیاز بده، رشوه بده، عادی شو کاری به شما نداریم، غیر عادیای یعنی انقلابی و یاغی هستی. میگوید اگر اینها، این طرحی است چگونه از 1) غیر نظامی کردن (منظور غیر جهادی کردن) و رفع بسیج عمومی؛ یعنی فکر بسیج انقلابی و کار جهادی را باید از اینها گرفت. اول از توی حکومت آن را خارج کرد و بعد هم از توی ملت، بخصوص نسلهای انقلابی که هزینه دادند. طرحشان این بود بعد از جنگ هم با ما هم همین کار را کردند ولی نتوانستند اما پروژهاش را امتحان کردند و نتایج آن را هم گرفتند یعنی در حکومت ما هم این پروژه را پیش بردند و در بخشی از حکومت موفق شدند. اما نه تماماً. اسم نیروهای جهادی را بگذارند ستیزهجو، به اینها بگوییم بیایید اینها را به شکل رسمی روتین کنید به شکل نیروهای رسمی سازماندهی کنید تبدیلشان به کارمند کنیم یا تبدیل به نیروهای مسلح بخش خصوصی کنیم و چالشی که در شرایط بعد از جنگ در همه کشورها همه انقلابها بوجود میآید این است که باید بتوانیم نیروهای جهادی و انقلابی و فداکار را به آدمهای رسمی تبدیل کنیم در سازمانهای قانونی رسمی و اینها را به زندگی عادی برگردانیم این دقیقاً همان چیزی بود که امام(ره) میگفت مراقب باشید این اتفاق نیفتد نگذارید مجاهدین به قاعدین تبدیل بشوند. قاعدین تبدیل به خائنین بشوند. مجاهدین را قاعدین بکنند و قاعدین هم خائنین بشوند. این که مجاهدین قاعدین بشوند یعنی چه؟ یعنی به زندگی عادی برگردند. یادتان هست که زمان آخر جنگ امام(ره) زمان قطعنامه، گفت مسئولین مراقب باشند این بچههای مجاهد، این هزاران هزار، دهها هزار و صدها هزار مجاهد انقلابی در پیچ و خم زندگی عادی و ادارات و بوروکراسی سرشان را زیر آب نکنید و خفهشان نکنید و غیر انقلابیشان یک وقت نکنید. طرح دیگرشان این است که اینها باید به زندگی عادی برگردند و دیگر انقلاب تمام شد تحویل بدهید رسید میدهیم بروید خانههایتان، مثل بقیه مردم بروید زندگیتان را بکنید به شماها چه مربوط است که توی همه کارها دخالت میکنید! در دورههای قبل این بچههای دانشجو پیش یکی از مسئولین قضایی رفته بودند گفته بود که چرا شما در مسائل قضایی مدام دخالت میکنید؟ گفته بودند آقا هیچی، سؤال داریم جواب بدهید. گفته بود مسئله قضایی است به دادگاه مربوط است به شما چه مربوط است که دخالت میکنید کار تخصصی است! مگر اینها میخواستند در دادگاه قضاوت کنند که کار تخصصی است؟ بعد هم که الآن شما دیدید تا آدمهای رده بالا در قوه قضایی دیدید که آنها را گرفتند چطور میگویید قانونی و قضایی است؟ مگر در همین دولتهای ما به اسم قانون دزد نبود؟ مگر در سیستم بانکی و بیمه ما دزدهای هزار میلیاردی پیدا نشد؟ خب طبق قانون که کسی نباید حرفی میزد. زیر چتر قانون چه غلطی میکنید؟ کسی نباید امر به معروف و نهی از منکر کند، کسی نباید فضولی کند، کسی نباید سؤال کند، به شما مربوط نیست، رسماً به این بچهها میگویند به شما مربوط نیست، چه کسی میگوید به ما مربوط نیست همه چیز به ما مربوط است. این تنها مذهبی است که میگوید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز بر هر فرد واجب است بلکه واجبتر از نماز است. ما از پیامبر اکرم(ص) روایت داریم که از همه واجبات، واجبتر است. نظارت، انتقاد، پرسشگری، پاسخگویی باید بگویید چه خبر است؟ باید بگویید در دستگاه قضایی چه میگذرد؟ در مجلس چه کار دارید میکنید؟ در دولت چه کار میکنید؟ باید جواب بدهید. دیپلماسی کجا دارد میرود؟ تجارت خارجی چطوری است و در بانکها چه خبر است ما تاریکخانه نداریم همه جا باید روشن بشود. امیرالمؤمنین(ع) حکومت دینی هیچ جای مخفی ندارد. فرمودند: «وَاللهِ ما کَتَمْتُ وَ شْمَةً» من هیچ چیزی را از شما کتمان نکردم من در اتاق شیشهای حکومت کردم هر کاری کردم به شما مردم توضیح دادم فرمودند فقط یک استثناء داشت و آن هم مسائل امنیتی بود که اگر علنی بگویم دشمن متوجه میشود به شما ضربه میزند من فقط مسائل امنیتی و اطلاعاتی و نظامی را مخفی کردم و الا در حوزه اقتصاد، سیاست، تربیت، وزارت خارجی، همه چیز را شفاف گفتم. حکومت دینی است همه باید شفاف باشند. سه قوه باید دائم به مردم توضیح بدهند که چه کار میکنند و چرا میکنند؟ چه نمیکنند و چرا نمیکنند؟ برادرها و خواهرها شما باید جلودار باشید پرچمدار امر به معروف و نهی از منکر و البته نظارهگر مصلحانه و عاقلانه و حکیمانه شما باید باشید و اساتید بسیجی باید باشند سکوت این انقلاب را نابود میکند، توجیه، محافظهکاری، قتلگاه انقلاب است فکر نکنید با محافظهکاری و توجیه ادامه پیدا میکند. نه از داخل میپوکیم و میپوسیدیم و فاسد میشویم یک مرتبه میبینید که پاهایت سیاه شده باید آن را قطع کنند و دیگر نمیتوانی کاری بکنی. حتی جلوتر از دشمن، ما باید خودمان نقاط ضعفمان را شناسایی کنیم و بگوییم منتهی با راه حل، این میشود تولید فکر و اندیشه انقلابی و میشود دانشگاه انقلابی. میشود مدیریت جهادی. دو جور میشود سراغ زخم رفت، یک وقتی سراغ زخم میروید برای این که روی آن نمک بپاشید، مگس هم سراغ زخم میرود یک وقت مثل طبیب که میخواهی معالجه کنی سراغ زخم میروید طبیبانه اگر ما و شما سراغ زخمه نرویم آنها دشمنانه سراغ زخم میآیند که بیشتر آن را فاسد کنند. این مسئله فوقالعاده مهم است.
باید مراقب این حالت که میخواهند شما را روتین کنند، دیگر انقلابی بودن بس است! سه مرحله تعریف کردند بسیج عمومی، بسیجزدایی یعنی انقلابزدایی بشود. بسیج؛ فقط منظور بسیج خودمان نیست یک مصداق آن است. این کلمه بسیج، یک کلمه در حوزه جامعهشناسی سیاسی خیلی مشهور است و روی آن بحث میکنند. چگونه یک ملت بسیج شده مبعوث شده انقلابی برانگیخته حساس را تبدیل کنیم به یک جامعه رخوتزده، واداده، منفعل، و کنشپذیر. این مسئله آن است. چون باید ملت بیدار انقلابی، نمیشود راحت بر آن حکومت کرد و راحت او را منحرف کرد مرتب سؤال میکنند. یک پروژه سه مرحلهای احتیاج دارد به یک راهبرد یکپارچه، بادوام ساختارهای فرماندهی را تعریف کن، ساختارهای کنترل را تعریف کن اینها را چگونه از هم مجزا کن، جایگاه نهادها و نسلها و آدمهای انقلابی را دوباره در اجتماع تعریف کن، منتهی تعریف غیر انقلابی از نیروهای انقلابی. چگونه انقلابها را خنثی کنیم؟ چگونه این بمب را خنثی کنیم؟ چگونه این دشمن خودمان را به آدم بیطرف یا فاقد غیرت تبدیل کنیم؟ اسم آن را دوره انتقال میگذارند. وظایف دوران انتقال، به اسم بازسازی، به اسم پیشرفت، توسعه، چطوری پای واحدهای نظامی استکبار غرب را به اسم یا سازمان ملل یا مستقیم خودشان به این کشورها باز میکنیم به اسم این که ما میخواهیم شدت نبرد را کاهش بدهیم و کنترل کنیم، میخواهیم امنیت را مدیریت کنیم، چگونه میخواهیم نیروها را یکپارچه کنیم؟ نیروهای امنیت بینالمللی بیاوریم.
یک طرح دیگرشان در این باب که شما برادران و خواهران به عنوان اعضای هیئت علمی و اساتید با رویکرد انقلابی، باید حتماً به آن توجه داشته باشید این است که اینها معمولاً یک سه گام دیگر هم تعریف میکنند در این که چگونه بعد از جنگ و انقلاب باید یک انقلاب و یک روح جهادی را باید خفه کرد؟ آب سرد روی سرشان ریخت؟ از آینده مأیوس بشوند و به گذشته فداکاریهایشان افتخار نکنند بلکه شرمنده بشوند. روی سه نقطه به عنوان سه شرط دست گذاشتند. مدیریت انقلابی به این سه نکته که عرض میکنم توجه کنند. 1) شعار ایجاد امنیت در داخل کشور و در منطقه. 2) این که میخواهیم حکمرانی خوب و حکومت موجه را مستقر کنیم به جای حکمرانی مشوّش و انقلابی. به انقلابی مشوش میگوید! به اسم حاکمیت قانون، هم قانون داخلی و هم قانون بینالمللی. قانون هم میدانید در این منطق، قانون وسیله کنترل ضعفا به دست اقویا است. ضعفا اقویا را با قانون نمیتوانند کنترل کنند همه جا اینطوری است. قانون برای مهار ضعفا است. به اسم قانون، ضعیف را میتواند بطور موجه بزند و الا ضعفاء کجا اقویا را صاحبان قدرت و ثروت را با قانون توانستند مهار کنند؟ هم تفسیر قانون و هم اجرای قانون همه جای دنیا دست صاحبان قدرت و ثروت است. لذا قانون برخلاف اسمش عملاً وسیله کنترل ضعفا به دست اقویا به روش موجه است. مگر فقط در یک انقلاب، با نگاه انقلابی و جهادی که بتوانید قانون را علیه اقویا به کار ببرید. هرجا دیدید قانون علیه اقویا دارد به کار میرود آنجا هنوز انقلاب هست، و الا به اسم قانون فقط ضعفا سرکوب میشوند فقرا مهار میشوند. در قوانین بینالملل هم همینطور است. 3) با شعار ایجاد فرصتهای اقتصادی که ما میخواهیم فرصت توسعه به شما بدهیم، کمکتان کنیم ما توسعه یافتهایم ولی شما در حال توسعه هستید، حالا باید یک فضای سیاسی مناسب قابل قبولی در کشورتان ایجاد کنید حرفهایتان را پس بگیرید و یک کمی فتیله را پایین بکشید تا ما بتوانیم شما را به توسعهیافتگان ملحق کنیم! اگر میخواهید توسعه یافته باشید تعریفش از حکمرانی موجه و حکمرانی خوب روشن است، حکومتی که تحت کنترل و مهار نظام سرمایهداری لیبرال جهانی باشد این حکمران موجه میشود ظاهر آن دموکراسی باشد باطن آن هم نبود نبود. ظاهرش هم نبود نبود. مگر در ایران شاه و عربستان آل سعود و مصر مبارک و سیسی مگر دموکراسی است؟ کدام حکمرانی موجه است؟ دنبال گاو شیرده میگردند. حکمرانی موجه و دموکراسی چیه؟ گاو شیرده، میدانید عین این تعبیر گاو شیرده را در اسناد لانه جاسوسی راجع به ایران بکار بردند. در دهه 40 و 50 در اسناد لانه رسماً میگویند ایران یکی از گاوهای شیرده ماست. همین حرفی که ترامپ الآن علنی میگوید قبلاً هم میگفتند منتهی در اسناد بود حالا این یارو علنی میگوید خجالت نمیکشند و وقیح هستند. میگویند باید فضای سیاسی مناسب قابل قبول در کشورتان ایجاد کنید در داخل کشور، سیاست داخلی، در سیاست خارجی هم باید همین کار را بکنید اینها متغیرهای حیاتی است تا شما بتوانید بر جنگ و انقلاب و اینجور مفاهیم غلبه کنید و ما بیاییم کمکتان کنیم بازسازی و توسعه انقلاب بعد از جنگ، برنامه میانمدت و بلندمدت برایتان داریم و همه منازعات ریشههای اقتصادی دارد توضیح علمی دارد علم هم همان است که ما میگوییم و خلاصه برمیگردانند به این که شما بدون ما نمیتوانید کاری بکنید بدون وام خارجی و نظارت خارجی و کمک خارجی نمیتوانید کاری بکنید خارجی هم همه کشورها نیستند خارج معلوم است کجاست! برای بعضیها دیدید وقتی میگویند جهان یا آشتی با جهان، انگار ما با جهان قهر هستیم جهانشان سه- چهارتا کشور هستند و آن هم آمریکا و انگلیس و فرانسه و اسرائیل است! اینها جهان اینها هستند کل این جهان 4 تا کشور است! و الا 130 کشور غیر متعهد که در مسائل هستهای هم همه پشت ما و با ما بودند به نفع ما امضاء دادند ولی باز اینها میگفتند نه، آشتی با جهان! جهان این 4تا هستند. 5+ 1، شد 1- 5؛ تهش فقط آمریکا شد. آن هم که شد 1، پاره کرد و پی کارش رفت. آمریکا میخواهد شما را نابود کند چرا نمیفهمید؟ این آمریکا و انگلیس پشت سر هم، 200 سال است یک کشور را نابود و غارت کردند منتظر فرج از اینها هستید؟ خودشان میگویند باید کاری کنیم کسانی در این کشورها در قدرت باشند و بمانند که معتقد باشند که نمیتوانند کاری بکنند و ما میتوانیم و ما میخواهیم و باید با ما کار کنند و برای ما کار کنند. صریحاً این حرفها را میگویند. اینها در کتابها و درسهایشان هست انگار اینها درس هم نمیخوانند که اینها را در دانشگاه یاد بگیرند. میگوید منازعات مهار نشدنی با ریشههای اقتصادی، باید کشورها به این نتیجه برسند و فقط کمکهای خارجی مشکلشان را حل میکند. کمک خارجی هم میگوید باید بفهمند که کمک خارجی وجود ندارد منظور نظام سرمایهداری و در رأس آن آمریکا و کمپانیهای صهیونیستی است باید با ما کار کنید. هیچ ابزار دیگری نمیتواند مشکل شما را حل کند چه دنبال منافعتان باشد چه دنبال ایدئولوژیتان باشید چه هر دویش. هر منافعتان و هم ایدئولوژیتان را، هم شکمتان و هم شرفتان را، هر دویش را باید زمین بگذارید، نه سیر میشوید نه عزت دارید، اگر میخواهید بمانید و ما بگذاریم که ادامه بدهید باید زیر بلیط و اردوگاه ما بایید و دستتان را بالا ببرید. الآن که نزدیک انتخابات آمریکاست فقط میخواهند بگویند که ببینید آمدند کنار ما آمدند و گفتند مذاکره. اصلاً آمریکا مذاکره نمیخواهد مگر تا الآن مذاکره نبود؟ من نمیدانم پس این کارهایی که در این چند سال میکردیم پس چه بوده؟ مگر مذاکره همینها نبود؟ یک جوری میگوید مذاکره انگار هنوز مذاکرهای نشده است همین کارهایی که در این چند سال داشتیم میکردیم اسمش مذاکره است. مذاکرهها را کردیم تهش چه شد؟ نمیدانم چه تصوری از مذاکره دارند؟ اینها چه مذاکرهای میخواهند بکنند؟ همینها مذاکره بود. توافق هم شد. شما به صددرصد تعهداتتان عمل کردید شما به هیچی از آنها عمل نکردند و تف توی صورتتان انداختند! باز میگویند مذاکره، برگردیم مذاکره کنیم! اصلاً دچار توهم هستند و واقعبین نیستند مدام میگویند آقا واقعبین باشید، اینها واقعبین نیستند واقعیت همینهایی است که دارید میبینید همه فهمیدند شما نمیفهمید؟ آن روز توی نانوایی بودم دیدم یک پیرزنی دارد با شاطر بحث میکنند هر دویشان آنها فهمیده بودند پیرزن و شاطر نانوا هر دو فهمیده بودند ولی اینها نفهمیدند آنها داشتند میگفتند اینها دروغ میگویند اینها دنبال مذاکره نیستند مذاکره همهاش باد هوا بود برجام هم هیچی نبود. اینها فهمیدند ولی این آقایان که میگویند ما قهرمان و نابغه دیپلماسی هستیم هنوز نفهمیدند. چه خواندید؟ دیپلماسی را کجا خواندید؟ چطوری است که این همه میخوانید نمیفهمید؟ دیپلماسی یعنی قدرت پیشبینی، چه چیزی را پیشبینی کردید هر چه پیشبینی کردید که معکوس شده است اگر اتفاقی هم پیش بینی میکردید یکیاش باید درست درمیآمد، یکی از بستگان ما هر وقت میرفت نان بخرد نانها یا خمیر یا سوخته میآورد، یک وقتی پدرش بهش گفت ببین دیگر نان انتخاب نکن از یک کنار بردار. چون وقتی تو وقتی انتخاب میکنی همهاش خراب است از یک کنار بردار لااقل دوتایش درست باشد اصلاً انتخاب نکن! شما قهرمان دیپلماسی و آشتی با جهان هستید؟ خب از یک کنار، که اقلاً توی آنها دوتا پیشبینی درست هم دربیاید. همه حرفها و همه وعدهها و همه پیشبینیها که دروغ یا خطا بود و همهاش که غلط از آب درآمد این چه نوع تخصصی است؟ پیشبینی نانوای سرکوچه ما همیشه دقیقتر از اینها بود. خب این بنده خدا را به دانشگاه دیپلماسی ببرید به شما آموزش بدهد! چون همه پیشبینیهایش درست بود و همه پیشبینی شما غلط بود. این واقعبین است. این درست دارد تشخیص میدهد نمیفهمید، شما آمریکا را هم نمیشناسید، غرب را هم نمیشناسید، شرق را هم نمیشناسید، نمیدانم این توهمات چیست! تعریف صریح آنها این است که باید اینها را تحت عنوان پیشگیری از جنگ و مسئله امنیت بترسانیم و باید روی چند چیز حساس باشیم: 1) زمان مناسب برای واکنش و اعطای کمک به این کشورها. بگوییم ما چه زمانی به شما کمک میکنیم و تحریمتان را برمیداریم و مشکلاتتان را حل میکنیم و به شما وام میدهیم؟ اینها را باید شرطی کنیم و همینطور اینها را باید شرطی نگه داریم، تا هر کاری میخواهند بکنند بگویند یادتان باشد یه قولی به ما دادید. وقاحت را ببینید این انگلیس و فرانسه اینقدر پدرسوخته هستند شما به ما این همه دروغ گفتید شما گفتید که آمریکا تخلف کرد ولی ما پای آن هستیم! حتی نمایشی یک قدم تا الآن برنداشتند! امروز دیدم از دیروز دو – سه بار پیش رئیس جمهور ما رفتند و به او گفتند تورو خدا بیا، یک ملاقاتی بکن، نخستوزیر انگلیس که بلد نیست موهایش را شانه کند، نمیدانم هر روز از توی حمام بیرون میآید همینطور توی جلسات میآید؟ موهایش را بلد نیست شانه کند، آن وقت در خود انگلیس دارند اینها را برمیدارند فهمید که اینها با ملکه آمدند کلاً پارلمان انگلیس را تعطیل کردند این هم دموکراسی که میگفتند ملکه انگلیس اختیارات ندارد، دستور دادند کلاً تعطیل. تو در کشور خودت پایت روی هواست، گفتند تا به انگلیس برگردد ممکن است او را برداشته باشند. یکی دو سال است هر روز و هر هفته در پاریس درگیری است تو مردم خودت تو را قبول ندارند حالا این دوتا آمدند برای این که یک شیتیلی از آمریکا بگیرند امروز دیدم الآن نخستوزیر انگلیس با نخستوزیر فرانسه آمدند جلوی روحانی ایستادند بعد اینطوری میگویند که بپر توی استخر، یک شیرجه بزن هیچی نیست، بیا یک ملاقات یک عکسی بگیریم! چه کار میخواهند بکنند توی اتاق اینها، که هی میگویند بیا توی اتاق؟ هی میگویند بیا توی اتاق کاری نیست یک شیرجهای برو یک عکسی بگیریم، شما آنجا میخواهید چه کار کنید که مشکلات ایران و اسلام و امنیت و منافع ملی همهاش میخواهد حل بشود؟ هیچی، آن مرتیکه سه – چهار ماه دیگر انتخابات است میخواهد بگوید دیدید جلوی ما زانو زدند، این انگلیس است، آن فرانسه است، آلمان را که خودشان اصلاً آدم حسابش نمیکنند و میگویند 5 + 1، آن 1 آلمان است نمیگویند 6، چون این از زمان جنگ دوم تحت اشغال آمریکا و زائده آمریکاست. همان را هم آدم حساب نمیکنند! مثل این که اینها غرب و آمریکا را نمیشناسند، او میگوید باید یک اعتبار انعطافپذیر ایجاد کنیم و روی بازیگران داخلی برویم بخصوص در حکومت و نخبگان و رسانههای کشور هدف کار کنیم. اینها عین تعابیرشان است اینها را گفتند اینها مخفی نیست اینها اسناد لانه نیست اینها متونی است که دارند در دانشگاه تدریس میکنند و دارند دکتری میدهند. میگوید باید تحت عنوان برنامههای کمک به توسعه و حل مشکلات اقتصادی و به اسم جبران مشکلات اقتصادی و رفاه اجتماعی بعد از انقلاب و جنگ باید این کارها بشود. بعد از حوادث 11 سپتامبر کمک به توسعه یک بازاندیشی دیگری کردیم و آن این که از این به بعد یک بهانه جدید دیگری هم برای ما در سطح دنیا پیدا میشود و آن هم مسئله تروریزم است. قبلاً بهانه ما کمونیزم بود حالا که کمونیزم سقوط کرد بهانه ما تروریزم شده است! که در رأس آن هم منظور این جریان بیداری اسلامی در دنیاست. بعد پلیس خوب شده پلیس بد! پلیس بد میگوید که همه مسلمانها تروریست هستند. پلیس خوبه میگوید که نه، همه مسلمانها تروریست نیستند ولی همه تروریستها مسلمان هستند خوبش کرد! یعنی گفت نه، بعضی از مسلمانها هم هستند که بچههای خوبیاند با ما مقاومت و مبارزه نمیکنند آنها را هم ببینید و بشناسید. بعد شرط میگذارند میگویند آزادی سیاسی، ازادی اقتصادی، دموکراسی، برنامههای سازمان ملل و حقوق بشر، همه اینها هم کلیدواژههایی است معلوم است پشت آن چیست؟ دقیقاً همان چیزهایی است که در کشورهای مستعمره اینها هیچ کدامش رعایت نشد و نمیشود هیچ کدامش. ما اصلاً اسلام را کاری نداریم در کدام کشور است که کنترل آن دست آمریکاییها و صهیونیستها و انگلیسیهاست در کدامیک از این کشورها واقعاً حقوق بشر، دموکراسی، انتخابات، صلح، کرامت انسان، کدامش دارد رعایت میشود. پررویی اینها این است که درست همان چیزی را که میگویند خلاف آن عمل میکنند بعد هم وعده اصلی این است که رفاه اجتماعی، رفاه اقتصادی و حل مشکلاتتان. - من عرضم را خلاصه کنم چنانکه فرمودند- یک اعترافاتی است که در انتخابات قبلی ریاست جمهوری همین نامزدها مثل ترامپ و کلینتون کردند حرفهای خودشان است دقت کنید، اینها میخواهند مشکلات ما را حل کنند، ببینید آمریکا راجع به خودشان چه گفتند؟ همین رئیس جمهور آمریکا در مناظرات انتخاباتی گفت آمریکا حداقل 20 تریلیون دلار بدهی دارد و اقتصاد هیچ کشوری در جهان و در هیچ مقطع تاریخی اقتصاد آمریکا به این خراب و در معرض فروپاشی نبوده است، این حرف همین رئیس جمهور آمریکا قبل از این که رئیس جمهور بشود گفته است. گفت ما کشوری داریم – من دارم عین عبارات رئیس جمهور آمریکا را میخوانم – ما کشوری داریم که جادهها، تونلها، فرودگاهها، مدارس، بیمارستانها، همه کهنه و قدیمی شده است همه باید دوباره ساخته شود اما پولش را نداریم. دنبال گاو شیرده میگشتند که پیدا کردند! گفت در کشور ما به لحاظ بیمه و تأمین و درمان اجتماعی و پزشکی، هزینههای بیمه سلامت و خدمات درمانی سر به فلک میکشد، 71 درصد میشود به مرکز همه شهرهای آمریکا نگاه کنید به مرکز شهرهای ایالات متحده نگاه کنید 45 درصد مردم فقیر هستند، میگوید 45 درصد مردم شهرهای بزرگ آمریکا فقیر هستند زیر خط فقر هستند. همین آقای رئیس جمهور آمریکا اینها را گفت. کشور ما در حال مردن است رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا فقط یک درصد است ما بدهکارترین کشور جهان هستیم. این به لحاظ اقتصادی. اینها میخواهند مشکل ما را حل کنند؟ اصلاً فرض کنید بخواهد، به لحاظ اجتماعی، میگوید کشوری بهم ریخته و در حال تجزیه داریم، کشور سراسر در تفرقه فرو رفته است، به شارلوت و بالتیمور نگاه کنید، به جنگهای خیابانی هر روزه در شیکاگو نگاه کنید، واشنگتن را ببینید، آمار قتلها در شهرهای ما سر به فلک میکشد، در 45 سال گذشته بیسابقه بوده است میگوید ما هر سال رکورد سال قبل را داریم میشکنیم در این که خودمان داریم همدیگر را میکشیم، یعنی وحشیترین ملت، اینها جامعه مدنی است، جامعه مدنی لیبرال – سرمایهداری، الگو، جامعه توسعه یافته این است. کلینتون میگوید کشور ما متأسفانه فرهنگ نژادپرستی بر ملت و نخبگان حاکم است ما نژادپرست هستیم مسئله نژادی چالش بزرگی است، هنوز نقش تعیین کننده دارد در این که چه کسانی کجا زندگی کنند؟ در چه مدارسی درس بخوانند؟ و در نظام قضایی کیفری با شما چه برخوردی خواهد شد؟ این بستگی دارد که شما چه نژادی دارید؟ میگوید دادگاههای ما کاملاً نژادی برخورد میکنند، پلیس نژادی است، آموزش و پرورش نژادپرستانه است سالی 35 هزار نفر مردم ما با اسلحه یکدیگر را میکشند دهها کودک خردساال در حد مهد کودک هر سال خودشان را با تفنگ زخمی میکنند یا یکدیگر را میکشند! بعد دیدید که گفت دانشآموزان در مدارس معلمها را به رگبار میبندند اگر نمره ندهند! میگوید نمره میدهی یا نه؟ میگوید نمیدهم، اسلحهاش را درمیآورد. چون اینها میگویند اسلحه آزاد باشد بعد گفتند چه کار کنیم؟ ترامپ گفت که خب معلمها هم با اسلحههای سنگینتر سر کلاس بروند! یعنی با آرپیجی یا با تیربار برود! نارنجک، دانشآموز یک نارنجک بردارد و استاد و دانشگاه دوتا نارنجم بردارد! این جامعه متمدن و مدنی است! اینها الگوها و اساتید ما هستند اینها میخواهند ما را متمدن کنند، بیشترین خودکشی، بیشترین تجاوز جنسی در دنیا، بیش از 9 عامل دیگر، عامل اصلی مرگ سیاهپوستان شده است. سال چند هزار سیاهپوست را فقط پلیس در خیابانها میکشد! - از این موارد خیلی است من دیگر نمیتوانم همه را بگویم. - از زمانی که اوباما رئیس جمهور شد تا الآن یعنی ظرف چند سال بیش از 4 هزار نفر فقط در شیکاگو فقط با اسلحه گرم کشته شدند. عمدتاً سیاهپوستان و اسپانیولیتبارها هستند یعنی غیر سفیدپوستان اروپای غربی کشته میشوند. پلیس دیگر نمیتواند امنیت برقرار کند همه باید مسلّح بشوند و هر خانهای باید از خودش دفاع کند. جنگل! دیگر از این وحشیتر؟ میگوید خودتان به فکر خودتان باشید. هر آمریکایی دوتا اسلحه. شاه میگفت هر ایرانی یک پیکان، الآن در ایران میگویند هر ایرانی دو تا دکتری! همه باید دکتر بشوند. هرچه ما میگوییم ما این قدر دکتر نمیخواهیم اصلاً لازم نیست، آدم صنعتی، فنی، کارگر، کشاورز بهدرد بخور بشوند، میگویند نه ما میخواهیم همه دکتر بشوند ولو به دردی هم نخورند. نژادپرستی سیستمی در آمریکا حاکم است خانهها و محلات ما، میگوید مواد مخدر در تمام جهان به اندازههای خانههای ما نیست، تقریباً از اکثریت جوانان دانشآموز ما قطع امید کردیم چون اکثراً معتاد هستند و دیگر درس هم نمیخوانند، میگوید عمدتاً اینهایی که در دانشگاههای ما درس میخوانند دانشجویانی هستند که از آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین میآیند دانشجویان آمریکایی دیگر درس نمیخوانند و آمارهایی از این قبیل.
عرض کردم این کسانی که میگویند به شما کمک میکنیم و اینهایی که اینجا هنوز منتظرند و میگوییند تورو خدا بیا مذاکره کن و مشکلات ما را حل کن! اصلاً این توهمات شما، این واقعبین نبودن شما، ما نمیگوییم انقلابی باش، ایدئولوژیک باش، واقعبین باش. واقعیات اینهاست. این آمارهایی که عرض کردم یک بخش کوچکی از واقعیت است. مشکلات خودشان را نمیتوانند حل کنند. مواد مخدر، آدمکشی و قتل، ناامنی، تجاوز، خشونت خانگی، میگوید آنقدر که در آمریکا زنان از شوهر و دوست پسرش و شوهرش و صاحب کارش کتک میخورند یا به آنها تجاوز میشود در دنیا این همه زنان کتک نمیخورند. شما معلم دموکراسی و امنیت و توسعهیافتگی ما هستید؟! بعد فرض کنید که باشید، به کدام دلیل عقلی و تجربی اینها میخواهند به ما کمک کنند؟ اولاً که نمیتوانند باید اول مشکلات خودش را حل کند. آماری که خودشان اعلام کردند و رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد ما از سیصد و چند میلیون جمعیت آمریکا 50 میلیون گرسنه داریم یعنی شبها گرسنه میخوابند ما باید کوپن بدهیم که سیر بخوابد تا فردا نمیرد! جامعهای که 50 میلیون، به اندازه یک ملت، گرسنهاند تو توقع داری که مشکلات اقتصادی تو را بایید حل کند؟ بعد اصلاً بتواند حل کند، برای چه باید مشکلات شما را حل کند؟ شما دیدید این همه یمن بچه کشته شد تکان نخوردند، این رئیس سازمان ملل، مرتیکه تا این آرامکو را زدند گفت بروید تحقیق کنید که چه کسی زده؟ نفت ارزش دارد نه خون! بچههای یمنی دارند از گرسنگی میمیرند یک میلیون بچه گرسنه هستند که دارند از گرسنگی میمیرند. مادر یمنی را نشان داد که این مادر شیر نداشت، غذا هم نداشت، بچهاش داشت میمرد، استخوانهایش بیرون زده، - عکس آن توی این اینترنت هست بروید ببینید – این مادر یمنی سر انگشتش را خونی کرده، بریده، انگشتش را توی دهان این نوزاد گذاشته که این بچه به جای شیر خون بمکد که تا دو – ساعت دیگر زنده باشد! ولی سازمان ملل هیچی نمیگوید ولی میگوید چرا نفت آرامکو را زدید؟
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی