اگر... (عیاشی و شهرآشوبی)
درجمع دانشجویان بسیجی _ لانه جاسوسی_ آبان ۱۴۰۱
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت برادران و خواهران عزیز سلام عرض میکنم.
این که فرمودند مسائل عملکردی را پاسخگو نیستید تعبیر دقیقی نیست هرکسی اول باید پاسخگوی عملکرد مربوط به خودش باشد. اگر دوستان نکتهای راجع به عملکرد هر دستگاهی در این قلمرو یا هر قلمروی دیگری دارند حتماً باید مسئولین همان حوزه پاسخگوی عملکرد خودشان باشند. یک بخشی از این مسائل مربوط به پروژههای دشمن است که حساب آن جداست. باید درست کالبدشکافی بشود، تفکیک شود، تحلیل بشود و نقاط قوت و ضعف دو جبهه ارزیابی بشود و برای پروژههای بعدی آماده شوید. یک بخشی از آن مربوط به نهادهای حاکمیتی است هر نهادی باید پاسخگوی عملکرد و عملناکرد خودش باشد بدعملکرد یا عملکردهای درست خودش باشد.
دوستان فرمودند راجع به مسائلی که در این یکی دو هفته در جریان بوده و به درگیریهای خشونتآمیز منجر شد که معلوم شود مسئله بیشتر بهانه بوده و یک طرحی آماده بود برای ایجاد درگیریهای خشن در سطح خیابان، جامعه و به دانشگاه و به کوچه و بازار کشیده بشود و همزمان دو – سهتا پروژه مخلوط شد یکی جریان تجزیهطلبهای غرب کشور و یکی جریان تجزیهطلب جنوب شرق کشور که باز دیروز و امروز دوباره ظاهراً درگیریهایی در اخبار شنیدیم که بوده است. حملات سرد و گرم به اشخاص عادی در کوچه و خیابان و از این قبیل، که خب این ابعاد مختلفی دارد، ابعاد فرهنگی، سیاسی، رسانهای، امنیتی، هر کدام از اینها باید جدا جدا به دقت تحلیل بشود اگر یک جایی قصوری از طرف دستگاههای حاکمیتی بوده باید روشن بشود که و اصلاح شود اگر جاهایی تقصیر است باید تأدیب و مجازات و جایگزینی شود و اگر برخورد غیر قانونی بوده خب طبیعتاً باید اصلاح و عذرخواهی شود و مواردی هم که نه قصور بوده و تقصیر، و یک پروژه خصمانه و پیچیده چندلایه که از قبل لایههای مختلف آن پیشبینی و طراحی شده که قطعاً بخشی از ماجرا همین است و این وسط، نهادهایی متهم شدند در حالی که کل پروژه از قبل برنامهریزی شده بود. در رسانهها روی یک عدهای از قبل برنامهریزی شده بود و یک عده سلبریتیها را از قبل هماهنگ کردند بخشی را با تهدید و بخشی را با تطمیع، رسانههای مختلفی که خودشان با هم مشکل دارند همه را با هم یکصدا و همنواخت کردند و با هم وارد شدند. گروههایی که اصلاً قبول ندارند و دشمن هم بودند کنار هم قرار گرفتند یعنی گروههای تجزیهطلب و گروه سلطنتطلب و گروههای به اصطلاح ملیگرای دینستیز شومینیستی و نژادپرستی که اینها ظاهراً میخواهند سر به تن همدیگر نباشد ولی همه کنار هم قرار گرفتند و رسانههایی که تا به حال بیارتباط و کم ارتباط در افکار عمومی دیده میشدند کاملاً معلوم شد که سناریوها همه یکی است و اصلاً نوع کلماتی که انتخاب میشود، خبرها، عکس، تیترها، کاملاً معلوم است که یک قرارگاه بسیار منسجم و پیچیده بینالمللی و یک ائلاف جهانی است یعنی از آل سعود و امارات بگیرید تا بعثیها و تا تجزیهطلبان شرق و غرب کشور از آمریکا و انگلیس و فرانسه بگیرید تا دیگران، سفارت آلمان، سفارت فرانسه، سفارت سوئد، چندتا سفارتخانه در تهران درگیر این مسئله شدند اینطور که من اطلاع دارم و مسئولین میگفتند. سال 88 بیشتر سفارت انگلیس بود، این دفعه چون خیلی آنها را بازخواست کردند سفارتخانههای دیگر هم هستند. یعنی یک اتفاق و پازلی که قطعات آن اصلاً با هم همخوانی نداشتند همه کنار هم چیده شدند از آخوند متحجّر شیعه لندنی تا مارکسیست دوآتیشه! از ساواکی و سلطنتطلب تا تجزیهطلبانی که رسماً میگویند ایران باید 7 کشور بشود! از چپ سوپراستالینیستی تا راست لیبرال سرمایهداری همه یک دفعه کنار هم قرار گرفتند! یعنی شبیه آنچه که یک دفعه در دهه 60 شاهد آن بودیم. خب ما دشمن را نمیتوانیم توبیخ کنیم که چرا با پروژه میآیید و از هر چیزی بهانهای درست میکنید راست و دروغ را جابجا میکنی و جای شهید و جلاد را عوض میکنید؟ ولی اشکالات خودمان را بشناسیم و سریع برطرف کنیم ما یک جاهایی ضعیف و یک جاهایی دیر میفهمیم و دیر میجنبیم و یک جاهایی مسائل اصلی و فرعی را درست تشخیص نمیدهیم در یک عرصههایی دیر آماده میشویم بعضی از قوانینی که جزو قانون اساسی ما و جزو قوانین اصلی کشور است و نهادهای حاکمیتی ما باید به اینها دقیق عمل کنند گاهی عمل نمیکنند تنبلی، بیکفایتی، کمکارآمدی، ناکارآمدی، باعث میشود مسائلی که تکلیف آن به لحاظ قانونی روشن است ولی چون به قانون واقف نیستی و آموزش درست ندیدی و به موقع عمل نمیکنی و به موقع تبیین نمیکنی یک اتفاقی میافتد قبل از این که بیایی توضیح بدهی دشمن آماده است 6تا قصه بافته و باورانده و طور میآیی بطور خواب. خب متأسفانه این ضعفها هست و هرچند وقت از این ناحیه ضربه میخوریم که باید اصلاح شود.
حالا دوستان و رفقا برادران و خواهران عزیز بسیج دانشجویی که هم پای اصول این انقلاب ایستادند و هم در عین حال میخواهند هیچ نقطه ابهامی در عملکرد انقلاب نباشد و نماند اگر موارد و اشکالاتی هست روشن بشود که چطور باید اینها اصلاح شود و اگر مواردی هست که اشکال نیست ابهاماتی است اینها رفع ابهام بشود و معلوم شود که مبانی قانون اساسی و انقلاب اسلامی در این گونه مسائل چیست؟
سؤالات دوستان آن قسمت که مربوط به عملکرد نهادهاست باید خود آنها را دعوت کنید و از آنها سؤال کنید مثلاً میگویید فلان نهاد در فلان مسئله چرا اینطوری عمل کرد؟ او باید بیاید توضیحات خود را بدهد که آیا واقعاً اینطور که اینها میگویند عمل کرده؟ یا نه؟ و اگر آری چرا؟ مثلاً اصل گزارش این قضیه در مورد آن خانم، خب اول اینطوری پخش شد که گرفتند زدند و او را کشتند، یک مرتبه یک موجی از کنش و واکنشها شروع شد که خب طبیعتاً به خود ما هم وقتی چنین خبری رسید ما هم تحمل نمیکنیم ولی وقتی که دیر میآیند توضیح میدهند و دو- سه هفته طول میکشد کار قانونی آن را انجام دادند و بعد با یک ادبیاتی که مربوط به سردخانه و دادگستری و اصطلاحات حقوقی است، مردم میگویند چه میگویید بعد از سه هفته؟ خب حالا شما آمدید واقعیت را گفتید که اصلاً این نبوده، ولی خب کار از کار گذشت! تا توی این سه هفته بیایید توضیح بدهید که چه بوده و چه نبوده، کل کاری که قرار نبود بشود و دشمن میخواست بشود شد و پشت سر آن هم 6تا مشکل دیگر بوجود آمد. من یکی از اشکالات سیستم را ضعف عقل رسانهای میدانم اینها به لحاظ نهادهای حاکمیتی ما به نظر من اهمیت رسانه را هنوز هم نفهمیدند و نمیفهمند متوجه نیستند که به اندازه اهمیت اتفاقی که میافتد بلکه خیلی بیش از آن، زمان، مکان و شیوه تبیین مسئله برای افکار عمومی است. یعنی گاهی این که توضیح، چه وقت و چگونه با چه ادبیاتی توضیح میدهی که چه شده؟ اهمیت این و تأثیر اجتماعی آن گاهی ده برابر اتفاقی است که واقعاً افتاده است! این یک نقطه ضعف است در این قضیه یک فاز عقب هستند متوجه نیستند که در این ده سال اخیر، مسئله اصلی الآن مسئله جنگ کلمات است. زمان گفتن، چه کسی سریعتر میگوید؟ چه میگوید و چطوری میگوید؟ با چه لحنی میگوید و به چه کسی میگوید و چه نتیجهای میگیرد؟ اولین روایت و اولین داستانی که ساخته میشود دروغ، راست، نیمچه راست و نیمچه دروغ کدام است؟ تا حالا چندین بار از این جهت ضربه خوردند به نظر من هنوز هم اهمیت آن را نفهمیدند و دوباره هم از ناحیه ضربه خواهیم خورد.
دوم مقوله اهمیت پاسخگویی را درست نفهمیدند طرف میگوید من که طبق قانون و وظیفه خودم عمل کردم چرا باید بیایم راجع به هر چیزی به هرکسی توضیح بدهم؟ باز متوجه نیستند که ما درگیر جنگ جهانی چهارم هستیم – جنگ جهانی سوم را رد کردیم – جنگ جهانی چهارم هستیم که جنگ جهانی رسانههاست. امروز بزرگترین اردوکشیها در حوزه افکار عمومی اتفاق میافتد اگر ذهن یک ملت، ذهن یک نسل را تصرف کردی دیگر لازم نیست آن کشور و آن سرزمین را تصرف کنی، کاری که تو میخواهی آنها خودشان به دست خودشان برای تو میکنند! لازم نیست تو نیرو بفرستی! خب ما این دوتا را در منابع و در قانون اساسیمان تأکید شده و قبل از آن در منابع اسلامی قرآن و روایات راجع به شفافیت، پاسخگویی، مؤدب و متواضع توضیح دادن مسائل برای افکار عمومی حتی در جبهه جنگ با دشمن پیامبر و اهل بیت میفرمودند حرف بزنید آنها فحش میدهند شما حرف بزنید آنها نیزه پرتاب میکنند خنجر میزنند شما استدلال کنید یعنی از سیدالشهداء(ع) در کربلا که به لحاظ نظامی دارند شکست میخورند و شهید میشوند دو ساعت به شهادت راه میروند و برای نیروهای دشمن صحبت میکنند ما اینها هستیم ما را میشناسید؟ ما این را گفتیم، شما این را گفتید، دعوا سر این است تا آخر گفتند و درست حرف زدند حضرت زینب(س) در اسارت جهاد تبیین داشت تا لحظه آخر صحبت میکرد ما این را گفتیم شما این را، ما به این دلیل شما به این دلیل. حالا یکی از وظایف خود شماها که دانشجو هستید این است که مسائل را درست بفهمید و درست تحلیل کنید یاد بگیرید حرف زدن را، نوشتن را، درست حرف زدن را، یاد بگیرید منطقی تحلیل کردن و منطقی پاسخ دادن را، آن طرف را بگذارید فحش بدهند ما فحش نمیدهیم نباید فحش بدهیم. من شنیدم در دانشگاه که در تاریخ اصلاً این حرفها سابقه نداشته فحشهای پایینتنهای میدادند! این معلوم است که مسئله، مسئله دانشجویی و علمی و سیاسی نیست مسئله چاقوکشی و چالهمیدانی شده است و بچههایتان گفتند در چندتا دانشگاه بیاییم صحبت کنیم و مناظره و پرسش و پاسخ داشته باشیم و از آن طرف حواله دادند فحشهای ناموسی دادند این اتفاقاً به شما بگویم برای شما یک پیروزی است یک شکست بزرگ است برای کسی ک حرفی برای زدن ندارد. در جنگ صفین حضرت امیر(ع) آمدند دیدند تا از سربازانشان که بعداً هم شهید شدند ایستادند رو به نیروهای دشمن دارند فحش میدهند، حضرت امیر فرمودند چرا فحش میدهید؟ چه کار دارید میکنید؟ گفتند ما آمدیم اینجا بحث کنیم اینها به جای این که به ما بحث و مناظره کنند ایستادند به ما فحشهای زشت میدهند ما هم دیدیم بحث فایده ندارد ما هم داریم به آنها فحش میدهیم! میبینیم چه کسی برنده میشود. حضرت امیر(ع) فرمودند که «إنی لااحب أن تکونوا سبّه» من دوست ندارم شما فحاش باشید. گفت آقا آنها فحش میدهند ما بایستیم نگاه کنیم؟ فرمودند نه، آنها فحش بدهند شما استدلال کنند و مسئله را تبیین و روشن کنید. بگذارید آنها فحش بدهند. در جنگ جمل، فرمودند ما اولین تیر را نمیزنیم اول باید ما تیر بخوریم ما باید اول شهید و کشته را بدهیم ما شروع به درگیری نمیکنیم یک نفر را میخواهم برود جلو با قرآن با اینها صحبت کند ولی میدانم که او را میکشند و دیگر برنمیگردد یک شهید میخواهم بروم بگوید ما نمیخواهیم با هم درگیر شویم ما میخواهیم با هم گفتگو کنیم ببینیم حق با کیست؟ ولی او را خواهند کشت ما باید اول کشته بدهیم ما جنگ را شروع نمیکنیم یکی از جوانان گفت ما برای شهادت میرویم و حرفش را زد و او را کشتند شهید شد، بعد حضرت امیر(ع) فرمود حالا که با خشونت وارد شدید جواب آن شمشیر است و تحمل و منطق؛ شما در شرایطی به دانشگاهها آمدید که اینها سوسولبازی است. دهه 60 دانشجویان مؤمن و انقلابی ما گاهی سه نفری و چهار نفری در یک دانشکده به تنهایی سه – چهار نفری با یک گروه وسیعی میجنگیدند، فحششان میدادند، هو میکردند سال 60 اگر دختر چادری یا یک پسری که کمی محاسن داشت و تیپ مذهبی داشت چاقو میزدند و بعد کمکم با اسلحه سلاحهای گرم داشتند بعد هر روز یک عده از بچهها را میزدند و بچهها را به مسلسل میبستند، آن وقت بچههای ما در دانشگاه جلوی گروههای تجزیهطلب مسلح که در کردستان سر میبریدند و در دانشگاه تهران در اتاقشان آر.پی.جی و نارنجک داشتند و اعلامیه و روزنامههایشان را هم میفروختند با اینها درگیر بودند یک پایشان در جبهههای جنگ بود اینجا بودند یک عده رفتند جهاد سازندگی توی بیابانها و توی کردستان و سیستان و بلوچستان یک جا هم حدود چندین نفر از بچه بسیجیهای انقلابی آن موقع دانشگاههای تهران و مشهد و شیراز، را توی کردستان اینها را روی زانو نشاندند و با قاشق چشم اینها را زنده زنده از حدقه بیرون کشیدند اینطوری. این بچهها را جلوی مجلس عروسی دختر خان، این بچههایی که آنجا برای کارهای جهادی و اردوی جهادی میرفتند اینها را دست بسته میخوابیدند و با موزائیک شکسته سر آنها را میبُریدند با موزائیک شکسته که درد بکشند! دهه 60 بچهها اینطوری مقاومت کردند. پشت جبهه ترور میشدند، در جبهه میجنگیدند شهید میشدند مفقود میشدند در اردوهای جهادی خدمت میکردند از این طرف فضای دانشگاه را حفظ میکردند خیلی فداکاریهای بزرگی کردند تا الآن این مسائل نیست یک کمی سروصدا و تق و توق میکنند، یکی از اساتید دانشگاه میگفت یکی از دانشجوها را گرفتند شعار میداده مرگ بر ویکتاتور! بعد گفتند ویکتاتور چیه؟ گفته ویکتوری! خب ما از جهت مخالف هم الآن شانس نیاوردیم! دهه 60 اینهایی که با بچههای ما درگیر بودند بعضیهایشان باسواد بودند، کتاب میخواندند مثلاً مارکسیست بود چپ بود، راست بود، کتاب میخواند، کنفرانس میداد، ما حالا اینجوری شده که اقلاً ویکتاتور را درست بگو که ما دلمان خوش باشد که متوجه هستی چه میگویی؟ اینها مسائل مهمی نیست میگذرد و هیچ اهمیتی ندارد. آن چه که مهم است این است که یک نسلی که شماها باشید خودتان را به لحاظ علمی و عملی طوری بسازید، مبانی دستتان باشد متعصب نباشید متعصب بیسواد خطرناک است، سیر مستمر نقد و انتقاد در طول این چهل سال همیشه وجود داشته، ضعیف و قوی همیشه شده، پخته و خام بوده اما هیچ وقت قطع نشده، همیشه تندترین نقدها در جریان بوده و همیشه هست منتهی چه کنیم که به جای سخنان سطحی، فحاشی این طرف آن طرف را متهم کند این طرف آن طرف را برچسب بزند، تا یک نفر نقد میکند بگویند تا ضد نظام و ضد اسلام هستی از آن طرف تا کسی پاسخ یک سؤال یا انتقادی را میدهد بدون این که به پاسخ او گوش کنند به دروغگویی و کلاهبرداری او را متهم کنند یعنی ما یک نظم اخلاقی و منطقی تا نتوانیم ایجاد کنیم آزاداندیشی و امر به معروف و نهی از منکر، نقد و نظارت عمومی نخواهیم داشت و مدام افراط و تفریط خواهد شد رهبری از سال 88 ایشان در پاسخ یک جمعی در باب راهاندازی کرسیهای آزاداندیشی من خواهش میکنم متن آن نامه را تحت عنوان کرسیهای آزاداندیشی همین امشب بروید دقیق بخوانید منطق انقلاب و جمهوری اسلامی در باب نقد و اعتراض چیست و آنجا گفته میشود ما دائم داریم در دوتا چاله میافتیم یک کمی آزادی فضا باز میشود میرود به سمت هرج و مرج و دشنام و فحاشی و تهمت، توهین و تحریک، یک کمی میخواهی آن را ببندی و کنترل کنی به سمت دیکتاتوری میرود که دیگر هیچ کس هیچی نباید بگوید ما از این افراط و تفریط بین دیکتاتوری و هرج و مرج باید خلاص بشویم و به نقطه اعتدال برسیم. این کرسیهای آزاداندیشی این بود که آزادی، منطق، اخلاق، این سهتا باید با هم باشد اگر منطق باشد، اخلاق هم باشد، همه منطقی و اخلاقی صحبت کنند ولی آزادی باشد خب این پیش نمیرود و امر به معروف و نهی از منکر نیست. اگر آزادی باشد منطق هم باشد یعنی همه آزادانه حرفهای منطقی بزنند ولی اخلاق نباشد یعنی تهمت بزنی، شایعهپراکنی کنی، دروغ بگویی، یک کلاغ و چهل کلاغ کنی این هم به نتیجه نمیرسد و جامعه به اصلاح نمیرسد. اگر آزادی باشد اخلاق هم باشد همه مؤدب و آزاد باشند ولی منطق نباشد صحبتها بر اساس شعور نیست استدلالی در کار نیست باز هم به نتیجه نمیرسید. پس ببینید آزادی، منطق، اخلاق، این سهتا با هم اگر بود میشود امر به معروف و نهی از منکر و هیچ کس نمیتواند جلوی نظارت و نهی از منکر هیچ کسی را بگیرد. عادیترین شخص میتواند شخص رهبری را مورد خطاب قرار بدهد ولی فقیه را و مکرر هم این کار شده، در خود جلسات دانشجویی دیدید مکرر بلند شدند گفتند در فضای مجازی غیر از آن، بعدش، قبلش، در مجلس، هیچ کس در نظام جمهوری اسلامی حق ندارد جلوی آزادی نقد، آزادی بیان، آزادی سؤال هیچ کس را در هیچ موردی بگیرد این یک اصل قانون اساسی و اصل اسلامی است اما دروغ گفتن، تهمت زدن، ادبیات نژادپرستی، توهین به این مذهب به آن نژاد، دعوت به خشونت، دروغ گفتن و افکار عمومی را تحریک کردن، طوری بگوید که یک عده عصبانی بشوند و به جان هم بیفتند، دعوت به خشونت و قانونشکنی اینها همه جای دنیا ممنوع است باید بتوانیم این دوتا را از همدیگر این دوتا مسیر را جدا کنیم اگر نتوانیم یا مدام در دام دیکتاتوری میافتیم یا هرج و مرج. از هرج و مرج خلاص میشویم دیکتاتوری. از دیکتاتوری خلاص میشویم به هرج و مرج میافتیم. آقا نه این است نه آن.
و اما سؤال دوم شما، فرمودند که ممکن است یک کسی بگوید من اصلاً قانون اساسی و قانون شما را قبول ندارم اصلاً اسلام را قبول ندارم شما هم نمیگذارید نماینده من که اصل این نظام را قبول ندارد اصل قانون اساسیتان را قبول ندارد نمیگذارید این توی مجلس بیاید و قانون را عوض کند، پس این چطوری آزادی شد؟ یک کشور در جهان نشان بدهید که اجازه بدهد مخالفین قانون اساسیاش داخل حاکمیت بیایند اسم ببرید. خودِ برادر عزیزمان که سؤال را مطرح کردند یک کشور را اسم ببرند. نه این که شما نمیدانید اصلاً چنین کشوری وجود ندارد. یعنی هیچ کشوری در جهان اجازه نمیدهد که اصل آن نظام را قبول ندارد و قانون اساسیاش را قبول ندارند بیایند منتخب بشوند به عنوان وزیر، وکیل، استاندار، رئیسجمهور، قاضی بیایند در آن حکومتی که قبولش ندارند، دقت کردید؟ پس در هیچ نظام سیاسی در جهان چپ، راست، مارکسیستی، سرمایهداری، بیدین، ضد دین، هیچی، قدیم، جدید. مخالف اصل نظام و مخالفین قانون اساسیشان را اجازه نمیدهند که توی حکومت بیایند این به معنی خودزنی حکومت است. دوم) چندتا کشور در جهان اصل نظامشان را به رأی مردمشان گذاشتند؟
کشورهایی که در دنیا هستند آمریکا یا اصل نظام آن برود قرار است یک نظام دموکراسی بیاید.
نه، یک کشور به من بگو که اصل قانون اساسیاش را همان ابتدا به رأی مردم گذاشته است. اسم ببر؟ نیست. یک کشور نام ببرید که از مردمش پرسیده که شما چه نوع نظام سیاسی را میخواهید؟ اسم ببرید. نیست. هیچ کشوری. هیچ کشوری در هیچ نقطهای از جهان نه اصل رژیم خود را به رأی مردم گذاشته که مردم چه نوع نظامی را میخواهید؟ نه قانون اساسیاش را به رأی گذاشته که ما از این به بعد میخواهیم قانون اساسیمان این باشد نه اجازه میدهد کسی که مخالف نظام و قانون اساسیاش هست توی حکومتش بیاید اجازه میدهد که به عنوان یک شهروند زندگیات را بکن مبانی را رعایت کن، اجازه نمیدهند که بیایی! تنها یک کشور در جهان این کار را کرده است آن هم امام(ره) و انقلاب اسلامی بوده است. تنها کشور و تنها انقلابی که وقتی با رأی قاطع مردم و با حضور عظیم میلیونی ملت آمده باز به مردم گفته که مردم خودتان گفته که چه رژیمی را میخواهید بیایید پای صندوق رأی بدهید فقط و فقط انقلاب اسلامی بوده است بعد به مردم گفته نمایندههایتان را تعیین کنید که بروند برایتان قانون اساسی بنویسند بعد قانون اساسی که نوشتند دوباره گفته مردم نمایندههایتان نوشتند ولی شماها هم رأی بدهید موافق هستید یا نه؟ دوباره به قانون اساسیاش رأی دادند بعد تجدید نظر قانون اساسی شده دوباره امام گفته بگویید مردم رأی بدهند باز رأی دادند این اتفاقات فقط و فقط در تمام جهان در تاریخ سیاسی فقط در جمهوری اسلامی و انقلاب امام(ره) اتفاق افتاده است. این که قانون اساسی را آن موقع رأی داده حالا گذشته دوباره بیایید رأی بگیرید! اصلاً هیچ کشوری بار اول هم رأی ندادند در دنیا هیچ کشوری این را قبول ندارند رژیمها نمیآیند خودشان را به رأی بگذارند هیچ رژیمی خودش را به رأی نمیگذارد، این رژیمهای غربی که میخواهند درس دموکراسی به ماها میدهند انگلستان اصلاً قانون اساسی ندارد که بگوید ما طبق این قانون میخواهیم مسئولین جوابگو باشند طبق کدام قانون جوابگو باشند همین الآن انگلستان این همه هم زور زد رژیم را عوض کند دولت خودش سقوط کرد. اینها اینطوری هستند مدام جمهوری جمهوری میگویند ولی اغلب خودشان هنوز سلطنتی هستند انگلیس، دانمارک، سوئد، کشورهای شمال اروپا و غرب اروپا هیچ کدام جمهوری نیستند سلطنتی هستند ارثی هستند حکومتهایشان از پدر به بچه میرسد و شاه هیچ کدامشان هیچ رأیی از مردم ندارند و از مردم اصلاً رأی نمیگیرند هیچ کدامشان مبتنی بر آراء عمومی نیستند دروغ میگویند آمریکا و فرانسه مدعی جمهوریت هستند آمریکا قانون اساسیاش را به رأی مردم خود نگذاشته حتی یک بار، آمریکا پدر قانون اساسی مدرن است میگویند بقیه از آمریکا یاد گرفتند. آمریکا قانون اساسیاش را حتی بار اول به رأی ملت نگذاشته، یک عدهای را از چندتا ایالت آوردند رئیس جمهور آمریکا همین الآن هم با رأی مستقیم مردم انتخاب نمیشود فرانسه که انقلاب فرانسه را میگویند پدر جمهوریت و دموکراسی است بعد از انقلاب میگویند انتخاباتی برگزار نکرد و اصلاً قانون اساسی به رأی مردم نگذاشت چهار بار جمهوری شد سلطنتی، رفت برگشت، جمهوری 1، 2، 3، 4 بعد هم فراماسونرها بر آن حاکم شدند از طبقه اول حاکمیت تا همین الآن. اجازه دو – سه سال پیش قبل از کرونا یک عده از اساتید دانشگاههای فرانسه به تهران آمده بودند یک جلسهای من با آنها داشتم گفت شماها میدانید ما همین چند ماه پیش رهنمایی یک و نیم میلیون نفری در پاریس داشتیم به نفع خانواده، علیه برهنگی و علیه همجنسبازی. نه تنها ما را سرکوب کردند حتی یک گزارش از این راهپیمایی که در کل فرانسه بینظیر بوده در رسانههای فرانسه و اروپا منتشر نکردند اینجوری هستند. چیزهایی را به شما میگویند که خودشان نه انجام دادند و نه هیچ وقت قبول دارند. خب اعتراضات یا اعتراضات رسانهای است که از طریق مطبوعات و فضای مجازی، رادیو و تلویزیون باید صورت بگیرد خب اینها صورت هم میگیرد که متأسفانه در این قضیه ما مدام حالت منحنی دارند یک وقت چنان سفت میگیرند که یک حرف معمولی میزنی خیال میکنند نظام منفجر شد! یک وقتهایی هم وا میدهند و رسماً در رسانههای رسمی یک چیزهایی را میگویند، مثلاً دیدید در مناظرههای رئیس جمهورها چه چیزهایی به هم میگویند و اتهاماتی که به هم میزنند هم به کل نظام، بخشیاش دروغ، بخشیاش مبالغهآمیز که راست است تو خودت باید جوابگو باشی، این شلکن سفتکنها غلط است، اعتراض رسانهای و همین کرسیهای رسانهای باید دائمی باشد در همه موضوعات، سال 81 یعنی 20 سال پیش، این طرح را در شورای عالی انقلاب فرهنگی دادند و تصویب شد اجرا نکردند، زمان خاتمی بود اجرا نشد و بعدش هم همینطور تا الآن. خانه ملی گفتگوی آزاد، در تمام شهرها و مراکز استان ما تصویب کردیم آن موقع که باید باشد این طبق قانون اساسی است که افراد مشکلات شهری، که به یک قانونی و یک مسئولی اعتراض دارند جایی چیزی، آنجا باید امنیت کامل، امنیت آن با حاکمیت، تریبون آزاد، افرادی بیایند، مسئولین مربوطه هم بیایند حرفهایشان را با استدلال روشن بزنند آنها هم مشخصاً و قانوناً جواب بدهند هیئت داوری قانونی بحث بکنند اگر یک جایی حق با اینهاست آنها باید پاسخگو باشند اگر هم یک جایی حق نیست خلاف قانون دارند یک مطالبهای را میکنند بگویند مطالبه شما شنیده شد استدلالهای شما اینهاست این قانون است و این هم استدلالها. این مطالبه شما قانونی نیست.
یک نکته دیگری دوستمان فرمودند که خب حالا ممکن است یک مطالبهای قانونی نباشد ولی باید به قانون تبدیل شود تا بعداً قانونی بشود، بله این درست است به شرط این که خلاف قانون اساسی نباشد. الآن بعضی از کشورها هستند که ممکن است بگویند میخواهیم سه تا بند قانون اساسیمان را تغییر بدهیم این دو- سهتا را به رأی عمومی و رفراندوم بگذارید. مثلاً روسیه دو- سه سال پیش این محدودیت دوره ریاست جمهوری را دوت قانونش را آمد به رفراندوم گذاشت، این کار را میکنند ولی هیچ کشوری نیامده از همان اول نظامش را به رأی بگذارد، حکومتها یا با جنگ آمدند، یا ارثی یا با انقلاب، هیچ کد ام خودشان را به رأی نگذاشتند یک بار هم نگذاشتند هیچ کس هم در دنیا نگفته که نظامها و قانون اساسیشان را باید هرچند وقت، به رأی بگذارند هیچ کس این را نگفته این کار خلاف مبانی و عقلانیت سیاسی است. اما مطالبات چی؟ راجع به اعتراضات خیابانی چی؟ راجع به اعتراضات خیابانی همه جای دنیا معمولاً سهتا شرط میگذارند یک مطالبهای خلاف قانون اساسی نباید باشد، تغییر در قانون اساسی هم شامل همه قانون اساسی نمیشود مثلاً در خود قانون اساسی آمریکا میگوید نوع رژیم آمریکا به هیچ وجه قابل تغییر نیست یعنی ما هرگز نوع حاکمیت آمریکا را به هیچ رفراندومی نخواهیم گذاشت هرجای قانون اساسی تغییر بکند اما نوع حکومت ایالات متحده را نمیتواند تغییر بدهد، این ثابت است، نمیخواهی باید براندازی کنی. میگویند خط قرمز قانون اساسی است. در چارچوب قانون اساسی مطالبات پذیرفتنی است اگر قانون اساسی را قبول نداری یعنی نمیخواهی درون سیستم رقابت کنی، میخواهی با سیستم بجنگی. جنگ با سیستم جنگ است همه جای دنیا. بعد میگویند مطالبات خیابانی اگر در چارچوب قانون اساسی باشد یعنی تو نمیتوانی بیایی توی یک کشور مارکسیستی بگویی من میخواهم مالکیت خصوصی نامحدود به قانون تبدیل بشود! او میگوید چنین حقی نیست من مالکیت خصوصی نامحدود خلاف مبانی نظام ماست، این یعنی تو میخواهی نظام سوسیالیستی را براندازی کنی، چنین حقی نداری اصلاً اجازه نمیدهیم به قانون تبدیل شود چون خلاف مبانی نظام سوسیالیستی و چپ است شما نمیتوانید در یک کشور سرمایهداری و کشور لیبرال مطالبه کنی که ما میخواهیم مالکیت خصوصی به طور کامل منحل بشود، همه مالکیتها باید دولتی بشود و اندیویجوآلیزم باید حذف بشود این را اجازه نمیدهد چرا؟ چون این به معنای انهدام مبنای نظام لیبرال است این یعنی فروپاشی نظام لیبرال سرمایهداری، میگوید در چارچوب سرمایهداری حق دارید قانون را مطالبه کنید خلاف سرمایهداری نمیتوانید! خب حالا اگر یک قانون اسلامی است شما نمیتوانید برخلاف قوانین قطعی شریعت و اسلام و احکام الهی بیایید مطالبه کنید یک قانونی بگذارید خلاف شرع. شما نمیتوانید بگویید ما میخواهیم یک قانونی بگذاریم فروش مشروبات الکلی و مواد مخدر و فاحشهخانهها و برهنگی و اینها آزاد و قانونی در خیابانها باشد نمیتوانید این چیزها را مطالبه کنید. این خلاف اصل قانون اساسی است این خلاف مبنای نظام است، این خلاف اصل اسلام است. نماینده ما را که نمیگذارید بیاید آنجا بگوید ما میخواهیم مشروب فروشی آزاد بشود و خودتان هم که نمیکنید، خب استبداد و دیکتاتوری است این چارچوب و ساختار قانون اساسی است، شما دارید تیشه به ریشه و مبنای این سیستم میزنید این سیستم با این نوع مبانی اصلاً قابل جمع نیست، همانطور که سیستم مارکسیستی با آن قانون قابل جمع نیست سیستم لیبرال با آن قانون قابل جمع نیست. بنابراین یک) در چارچوب قانون اساسی همه جای دنیا عمل میشود – البته آنهایی که رعایت میکنند. دو) باید مسالمتآمیز و بدون هیچ نوع خشونتی باشد و سه) باید مسئولیت آن را حزب و نهاد و جریانی بطور دقیق و کامل بپذیرد که بگوید ما مثلاً از اینجا حرکت میکنیم تا آنجا، ترافیک را بند نمیآوریم، شعارهایمان اینهاست، مسئولیت انضباط این راهپیمایی را میپذیریم یا ما نمیپذیریم نیروی انتظامی خودش بپذیرد. اگر شما نیامدی ما میپذیریم و هر اتفاقی که بیفتد ما جوابگوییم! خب به این سه شرط میگویند، مطالبهتان باید در چارچوب قانون اساسی باشد به هیچ وجه ساختارشکنی و قانونشکنی نباید باشد، شعار خشن و رفتار خشن، شکستن قانون نباید باشد. سه) باید معلوم باشد که مسئول این تظاهرات کیست؟ شعارهای آن چیست؟ تایم آن چقدر است؟ مکان آن کجاست چه زمانی تمام میشود؟ حتی میگویند وقتی تمام شد نظافت آنجا را هم باید حزب شما خودش انجام بدهد! هرچه کاغذ ریختید، خب در دنیا این طوری. آنها که رعایت میکنند، خیلی جاها این آزادیها را هم نمیدهند. شما هرشب دارید میبینید در همین آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، که تازه اینها خودشان را در این قضیه خیلی متمدن و پیشرو و دموکرات میدانند بروید ببینید چطوری برخورد میکنند؟ ما هم باید این مسئله را عملی کنیم.
اصل 24 قانون اساسی، نشریات و مطبوعات و رسانهها در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. یعنی چه؟ یعنی بیاید در رسانه شروع کند مثلاً نژادپرستی را ترویج کندع جنگ قومیتی را راه بیندازد، بیاید در رسانه به شرابخواری و همجنسبازی و بیحجابی دعوت کند. به قماربازی. بیاید در رسانهها کاری کند که جنگ داخلی راه بیفتد. یک عدهای را افسرده کند. دعوت به یأس اجتماعی و کینه و نفاق کند، شروع کند ترویج فرهنگ طلاق بدهد، اینها آزادی نیست همه کشورها هم خطوط قرمزی دارند خطوط قرمزشان یک جاهایی مثل هم است و یک جاهایی با هم فرق دارند. مثلاً شما در اروپا اگر یک کلمه علیه اسرائیل حرف بزنید حتی سؤال کنید با شما برخورد میشود اساتید دانشگاه ما داریم و رؤسای دانشگاهها حتی اعضای پارلمان اروپا الآن زندان هستند فقط برای این که سؤال کردند که هولوکاست چقدر بوده یا نبوده؟ خط قرمزشان صهیونیزم است، خط قرمزشان دفاع از همجنسبازهاست، خط قرمز دارند. الآن فرانسه که شعار او لیبرالیزم است یعنی آزادی لباس، آزادی عقیده و آزادی همه چیز، چطور حجاب را ممنوع کرده است؟ چطور دهها هزار دختر مسلمان فرانسوی باححاب را از دانشگاهها و از مدارس و از ادارات و از همهجا بیرون ریختند حتی از مدارس خصوصی غیر انتفاعی یک دختر مسلمان فرانسوی که با حجاب است آنجا اخراجش میکنند چرا؟ شما که میگویید لیبرال هستید لیبرال که میگوید آزادی لباس، ما که نگفتیم آزادی لباس و برهنگی، ما مسلمانیم، شما که میگویید آزادی کلی لباس و اندیشه شما چرا این کارها را میکنید؟ پس خط قرمز همه جا دارند ببینید خط قرمزها چیست؟ آنجا یک ماه پیش آمدند در دفاع از دوچرخهسواری و طبیعت، تظاهرات کردند بعد همه مرد و زن، لخت مادرزاد آمدند سوار دوچرخه توی خیابانها شدند، خب شما میخواهید از دوچرخهسواری دفاع کنید چرا شلوارهایتان را درمیآورید! چند ده هزار. میگوید از نظر ما شلوار خط قرمز نیست اشکال ندارد خب از نظر شما نیست ولی از نظر ما هست.
منظورم این است که من خواهش میکنم قانون اساسی و حقوق ملت را ببینید. میگوید رسانهها آزاد هستند ولی نه این که بر علیه مبانی اسلام چیزی بگویید. اینجا خط قرمز حقوق عمومی و مبانی اسلام است، در کشور شما خط قرمز صهیونیزم است در آمریکا خط قرمز نظام سرمایهداری است، در کشورهای کمونیستی خط قرمز حزب کمونیست است.
اصل 25 بررسی بازرسی نامهها و مخابرات و استراق سمع ممنوع، شنود و یواشکی ببینید کی چه میگوید کلاً ممنوع، مگر در موردی که قانون بگوید بخاطر خطری که جامعه را تهدید میکند. و آخرین اصلی که میخوانم بقیه را خودتان بخوانید. چون این اصل مربوط به همین است. اصل 26 و 27 را دقت کنید احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی، صنفی، اقلیتهای دینی، همه آزاد هستند به شرطی که استقلال، استقلال یعنی شروع نکنید ارتباط با کشورهای دشمن بکنید، همین کاری که الآن دارند میکنند آزادی، به اسم این که من میخواهم فلان فعالیت را بکنم آزادی یک گروه دیگری از جامعه را هدف قرار بدهید. وحدت ملی، شروع کنید قومیتها را به جان هم بیندازید، کُرد و فارس و بلوچ و عرب را همه را به جان هم بیندازید. موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی یعنی اصل ساختار نظام، اینها را نباید نقض کنید. در این چارچوب همه گروهها آزادند هیچ کس را نمیشود از ورود در این گروهها و احزاب ممنوع کرد ، و هیچ کس را نمیشود مجبور کرد که باید در فلان حزب بروید. و اصل 27 که به این بحث ما مربوط است تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح، یعنی بدون خشونت به شرط آن که مخلّ به مبانی اسلام نباشد آزاد است شیوه آن را قانون تعیین میکند. خلاف مبانی اسلام نباشد یعنی همان که دوستمان فرمودند که من میخواهم بیایم علیه اسلام تظاهرات کنم نمیشود! چون همه جامعه مسلمان هستند و مبنای قانون اساسی ما همین است. اما یک وقت میگویید من مسائل اسلامی را قبول ندارم اشکال دارم سؤال دارم، به نظر من اسلام، دین درستی نیست اینجا عیبی ندارد باید کرسی آزاداندیشی باشد شما باید آزادانه در امنیت کامل بیایید هرچه حرف دارید بگویید جوابتان را هم بشنوید بعد هم مجبور نیستی حرف ما را بپذیری آخرش هم بگو نخیر من اسلام را قبول ندارم، خب قبول نداشته باش! اما نمیتوانی بگویی که قوانین اسلامی را باید کنار بگذارید چون من قبول ندارم.
یکی از حضار: شما گفتید در مورد عملکردها نپرسید...
جواب استاد: در مورد عملکردها بپرسید هرکس عملکرد خودش را جواب بده، در مورد عملکرد من بپرس.
همان: شما چون عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هستید میخواستم بدانم موضع دولت و مجلس در مورد فضای مجازی چیست؟ و چه کار باید کرد؟ هم مطالبه رهبری است و هم چین و هم روسیه سلطه رسانهای غرب را از کشورشان قطع کردند، حالا خواستیم بدانیم که در فضای مجازی چه کار باید کرد؟
جواب استاد: سلطه رسانهای غرب را که ما مورد آماج و هدف آنها قرار گرفتیم و یک شبه بوجود نیامده، ما به لحاظ زمانی تأخیر فاز داشتیم چون تحت سلطه اینها بودیم اما الآن اتفاقاً که فضای مجازی این مسائل فعلی پیش آمده و بچههای ما دارند در ابداع و نوآوری، در حوزه رسانه قدرت و سرعت عمل نشان میدهند به نظر من ما فاصله را خیلی سریعتر میتوانیم طی کنیم یعنی اگر ما یک مقداری انسجام، آموزش، خلاقیت و مخصوصاً سواد هم سواد دینی و هم سواد رسانهای این را تقویت کنیم ما میتوانیم از پسِ آن بربیاییم. یعنی این که میآیند 30 کشور دنیا از شما پهباد بگیرند و هواپیما و... در حالی که ما چهل سال تحریم بودیم و در جنگ به ما سیم خاردار به ما نمیدادند و در عرصه علم در 10- 15تا رشته جزو 5 کشور اول و 10 کشور اول و 3 کشور اول جهان شدیم ما در حوزه رسانه هم میتوانیم و باید با سرعت و دقت خودمان را برسانیم امروز همه قدرتها یک طرف، قدرت رسانه یک طرف، اینقدر صورت مسئله عوض شده است! امروز جنگ در جهان، جنگ رسانهای است، همه چیز به ما رسانه مربوط اس.ت بنابراین ما باید از تحت این سلطه امپریالیزم رسانهای بیرون بیاییم و میتوانیم با این تکنیکهای جدید و ادوات و ابزار جدید میشود.
سؤال کوتاه بکنید ولی اینطور نیست که اگر سؤال کوتاه باشد جواب آن هم کوتاه باشد اگر میخواهید تستی جواب بدهم خب تستی جواب میدهم.
یکی از حضار: خسته نباشید. استاد در دانشگاه یا دانشکده ما یک اتفاقی افتاده و آن این که دانشجو در مقابل دانشجو ایستاده، مثلاً یکسری بسیجی این سمت دانشگاه شعار میدهند و یکسری از بقیه دانشجوها این سمت دارند شعار میدهند!
جواب استاد: ببینید اینها مسائل تازهای نیست شما چون تازه آمدید فکر میکنید این اتفاقها برای اولین بار دارد میافتد! دهه 60 هیچ دانشگاه و دانشکدهای نبود که توی آن هر روز دعوا نباشد. اینطوری بود. یک بخشی از آن علامت سیاسی بودن و هیجان سیاسی بودن که اتفاقاً خودش علامت آزادی بحث است، ولی از یک حدی که میگذرد و تبدیل به فحاشی و توهین میشود این دیگر طبیعتاً در شأن یک فعالیت دانشجویی نیست. بهترین کار تریبون آزاد است. تریبون آزاد بگذارید منتهی تریبون آزادی که عرض میکنم با رعایت این شرایط، یعنی اگر کسی حرفی برای گفتن دارد بگوید حرف من این است دلیل من این است جواب آن را هم بشنود. تمام این حرفهایی که اینها در این ایام زدند و از ماهوراهها هم به آنها تلقین کردند که فلان چیز را بگویید، تمام اینها جواب قانونی دارد، جواب منطقی دارد منتهی ممکن است شما بگویید من بلد نیستم جواب بدهم آن بحث دیگری است که شما باید خودتان را تقویت کنید اما خبرهایی که بنده از چندین دانشگاه دوستان دارم بعضی از اینهایی که این کارها را میکنند دنبال بحث و تریبون هم نیستند اصلاً دنبال بحث و مناظره نیستند میخواهد فحش بدهد! من یک پیشنهادی میکنم سابقاً فحش میدادند میگفتند آیینه! کسی که ادب ندارد منطق ندارد فحاشی میکند اصلاً نباید با او بحث کنید باید او را ترک کنید بروید و جلوی آنها به بحث کردن نایستید. بهترین معرف کسانی که فحش میدهند و اهانت میکنند خودِ وجودشان است نه اهل گفتگو هستند نه اهل استدلال هستند نه اهل مناظره هستند آن بخشهایی که میگویند ما حرفی برای گفتن داریم میگوییم بسمالله این تریبون، حرفهایت را بزن، استدلالت را بکن، این هم جوابهایت. خودتان اگر جوابی میدانید به کسانی بگویید بیایند بگویند. تمام اینها با مغالطه همراه است همه اینها جواب دارد یک جلسه بگذارید همه این حرفهایی که در این ایام شنیدید همه آنها را بنشینید خیلی واضح دقیق، منطقی و روشن بگوییم که جواب اینها چیست؟ کسانی که فضای علمی و سیاسی را به فضای فحاشی و تخریب و فحشهای چارواداری تبدیل میکنند، این حرکت نه حرکت دانشجویی است و نه حرکت روشنفکری است و نه حرکت سیاسی است و نه اپوزوسیون است هیچی! این شارلاتانبازی است! با شارلاتان هم دو جور میشود برخورد کرد یک جور مؤدبانه آن این است که ولشان کنید جواب ابلهان خاموشی است برو سر کلاس، بگذار هرچه میخواهد فحش بدهد بعد خودش میرود خسته میشود! یک جواب دیگر هم اگر از یک حدی گذشت کسانی که دست به خشونت میزنند چاقو میزند چشم کور میکند جواب کسی که با اسلحه و چاقو بیرون میآید حمله میکند آنها را جوابشان را قانون باید با خشونت قانونی بدهد، لذا از این فضا خیلی نگران نباشید اینها یک موجی است و میگذرد به سؤالات جواب بدهید. مثلاً سؤالات و شبهاتی که در این ایام مطرح شد اینها را بطور مکتوب پاسخهایش را تهیه کنید و توی دانشکده بزنید بگذارید آنها فحش بدهند شما استدلال کنید، بگذارید یادداشت ماها را پاره کنند فحش بدهند شماها دوباره بنویسید و بگویید! سالهای دهه 58 و 59 و 60 کتک میخوردیم جواب سؤالات اینها را بچهها مینوشتند و میگذاشتند، پاره میکردند دوباره مینوشتیم میزدیم، کتک میزدند، با مظلومیت دفاع کردن، یک جایی هم میرسید که میدیدند جز کتک زدن حرف دیگری ندارند فقط میزنند. بعد میرفتیم بچههایی که عضله داشتند پیدا میکردیم چون خودمان که زورمان نمیرسید میگفتیم تا وقتی که بحث میکنند و سؤال میکنند ما هم جواب میدهیم وقتی دیدید میخواهد بزند شما جلویش را بگیر که نزند، این هم جلویش را میگرفت گاهی جلوتر هم میرفت. از شوخی گذشته، از شوخی و این اهانتها نترسید، اینها شکست است. این که میآیند میایستند فحشهای رکیک و کثیف میدهند اینها پیروزی نیست، اینها هیچ عنصر جدیدی را هم جذب نمیکنند اینها خودشان را تخلیه میکنند و ته دلش اگر دانشجو یا استاد باشد شرمنده میشود اینها چیزهایی نیست که بشود به آن افتخار کرد. آن وقت کار سخت میشود که به شما و از شما سؤال کنند شما جوابی نداشته باشید این بد است. شما خودتان را به لحاظ محتوا تقویت کنید از این فحشهایشان نترسید – من این وسط دوتا شوخی هم کردم با جدیها قاطی نشود-
یکی از حضار: بعضیها نمیآیند که صحبت کنیم مثلاً در دانشگاه فردوسی این اتفاق افتاد که کرسی برگزار شد ولی نیامدند شرکت کنند یعنی کاملاً این فضا وجود دارد و بعضیها توصیه میکنند که شما در خیابان و کف دانشگاه نروید جواب بدهید که این فضا زودتر بخوابد که فضا مناسب بشود و آماده بشود برای این که شما بتوانید گسترده حرف بزنید
جواب استاد: خیلی خب من که در این مسائل انضباط دانشگاهی نیستم نه واردم نه سابقهای دارم نه توصیهای. میگویند ما کرسی آزاد میگذاریم نمیآیند بحث آزاد بکنند اهل مناظره نیستند، اولاً خود همین یک پیروزی برای شماست. شما دارید میگویید اگر حرف هست بیایید استدلالی بحث کنیم این یک هیچ به نفع شما. یک بر صفر به نفع شما. دوم این که میگویند جوسازی میکنند توهین میکنند شعار میدهند ما در برابر توهین چه باید بکنیم؟ اینجا دوتا نظر است که به نظر من بستگی به شرایط و موقعیت هم دارد، یک وقت هست شما جوابشان را نمیدهید چهارتا فحش و فحاشی میکنند تمام میشود میرود اینها فقط آبروی خودشان را بردند و چیزی هم نگفتند، شما در مراحل بعد باید کار فرهنگی را شروع کنید و ادامه بدهید در صحنه فحاشی مشارکت نکنید اما صحنه را رها نکنید او فحش میدهد شما جوابش را بنویس و روی دیوار بزن. شما دستت بگیر و بگو جواب این سؤال این است، همان که به حضرت امیر(ع) گفتند آقا فحش میدهند حضرت(ع) فرمودند شما فحش ندهید گفت ما چه کار کنیم؟ فرمودند شما استدلال کن. او دارد به شما فحش بده ولی شما فحش نده بلکه استدلال کن و یک چیزی بنویس و بگو که بحث نظم است، بحث حجاب است، بحث آزادی بیان است شما در سه سطر پاسخ یک شبهه را بنویس بگذار بیاید کاغذ تو را پاره کند بگذار او بیاید پاسخی که شما نوشتید بزند پاره کند، بگذار باز او به تو فحش بدهد شما ضبط کنید، فحش که میدهد صدا و فیلم که روشن بشود اینها کی هستند؟ این خودش بهترین نمایشگاه است این قضایا که خوابید روشن شود که چه کسی طرفدار گفتگوی آزاد و چه کسی طرفدار فحاشی است؟ چه کسی استدلال دارد و چه کسی فحش میدهد؟ اتفاقاً این بهترین فرصت است که خط و مرزها جدا بشود. پس نه منفعل بشوید که بگویید ولش کن بگذار هرچه میخواهند بگویند بگویند! دانشجو در برابر دانشجو! همیشه یک عده در برابر یک عده هستند صنف آن مهم نیست دانشجو در برابر دانشجو نیست. حق و باطل در برابر هم قرار میگیرند. حق و باطل ممکن است دو برابر روحانی باشند دو طرف دانشجو باشد این که مهم نیست اینها عمدتاً قربانی هستند اینها آلت دست هستند اینها خیلیهایشان خودشان هم نمیدانند چیست. سر مسائل دیگری. مثلاً یک آمار دیگری دادند میگفتند این بچههایی که توی خیابان بازداشت شدند نزدیک به 5 درصدشان بچههای طلاق بودند که این خیلی نگران کننده است این طرف خودش استاد دانشگاه است، گفت یک بخش بالاییشان بچههای طلاق هستند. یا در موبایلها فیلمهای عجیب و غریب پورنو و مواد مخدر گُل، نه کتاب میخواند نه سواد سیاسی دارد، اصلاً وارد نیست میگوید مرگ بر ویکتاتور، دیکتاتور را ویکتاتور میگوید. اینها را هم باید آسیبشناسی کرد باید دید مشکلات اینها و وضعیت اینها چطور است؟ یک بخشی گروههای سازماندهی شده و آموزش دیده مسلح هستند که اینها در گروههای کوچک آتش میزنند و منفجر میکنند گفت مجموع کسانی که در کل کشور در این مدت یکجا همزمان آمدند 40 هزار بیشتر نبودند این یعنی هیچی. منتهی سروصدا و انعکاس رسانهای و ماهوارهای و فضای مجازی و شلوغیهایش یک جوری کردند که انگار کل ملت اینطوری هستند. اما غیر از این، یک بخشی از جامعه هستند که انتقاد دارند ولو این که با اینها نیستند آنها را هم باید جداگانه شنید که حرفشان حساب است پاسخ و توضیح چیست؟ کجاها سوء تفاهم است؟ کجاها خبرهای دروغ است؟ ما باید دائم در رصد کردن هم جامعه هم نهادهای حاکمیتی دقیق و بهروز باشیم. اگر جمهوری اسلامی اشکالات و مشکلاتش را خودش به موقع نشناسد و برطرف نکند گرفتار خودزنی و خودکشی خواهد شد و به دست خودمان از پا درمیآییم. هرکس میگوید خودمان از خودمان انتقاد نکنیم ضعفهای نظام و حاکمیت را نگوییم نبینیم این دارد به انقلاب خیانت میکند. مثل این که شما یک بخشهایی از بدنتان مریض شده، علائم بیماری هست هی ندیده میگیری! مثل آن کسی که تصادف کرد بعد آن رادیولوژیست عکسش را گرفت گفت دندههایت شکسته، گفت میشود فتوشاپ کنی دکتر نفهمد؟ خب دکتر نفهمد پدر خودت درمیآید؟ بعد میگویند برو آزمایش، که آزمایش قند و... دارد نمیرود، میگویند چرا نمیروی؟ میگوید برای این که نفهمم قند دارم تا بتوانم شیرینی بخورم هرچه بیشتر! خب حالا این که ما اشکالات آن را نگوییم و نبینیم، خب داری خودت را از بین میبری. حتماً باید کرسیهای فعال نقد جمهوری اسلامی و نهادهای مختلفش توسط خود نیروهای انقلاب برقرار باشد. در حوزههای عدالتخواهی، در حوزههای آزادیخواهی، در حوزه پاسخگو کردن مسئولین، قانونی کردن مناسبات، همه اینها باید باشد اگر ما و شما خودمان اشکالات این سیستم را زودتر نفهمیم و برطرف نکنیم این زخمها عفونی میشود بعد دشمن سراغ آن میآید. هم جرّاح، هم جلّاد هر دو تیغ در دستشان است جراح میخواهد شفا بدهد ولی جلاد میخواهد نابود کند ما باید جراحانه تیغ نقد در دست بگیریم تا دشمن جلادانه این کارها را نکند. مسئله این است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی