بسم الله الرحمن الرحیم
مجری: السلام علی الحسین و علی علیبنالحسین و علی اولاد الحسین و علی انصار الحسین. در پخش اخبار سیما به همه سلام و عرض بخیر میگویم به رسانه ملی، شبکه 1 و شبکه خبر که ما در گفتگوی ویژه خبری امشب دنبال میکنند. فرا رسیدن عاشورا و تاسوعای حسینی را تسلیت و تعزیت عرض میکنیم. امام حسین(ع) نامآورترین نام و نامدارترین سردار بر شکاف روشناییها و تندیس عشق الهی و آرزوی جویندگان و آبروی یابندگان و یادآور آزادگی برای شناخت و معرفت است. زلال عاشورا در متن زندگی شیعه و در عمق باورهای پاک آن جریان دارد و در طول 14 قرن سیراب کننده همیشگی جانها بوده است. در شب عاشورای حسینی میخواهیم راجع به عبرتهای عاشورایی صحبت کنیم. هر کدام از ما در این شبها و روزها عزاداریهای بیشماری را انجام دادیم و میخواهیم ببینیم چقدر در شناخت امام حسین(ع) و حضرت اباعبدالله(ع) و یاران باوفای ایشان مؤفق بودیم. جناب آقای دکتر پورازغدی در استودیو با ما هستند تا برای ما و شما از عبرتهای عاشورا بگویند. آقای دکتر به شما سلام میکنم و ایام را تسلیت عرض میکنم.
استاد: بنده هم سلام عرض میکنم و تسلیت عرض میکنم. در خدمت شما هستم.
مجری: جناب دکتر رحیمپور ازغدی، در این روزها و شبها عزاداریهای بیشماری را داریم انجام میدهیم چقدر در شناخت مفاهیم واقعی عاشورای حسینی و تاسوعای حسینی موفق بودیم؟ امام حسین(ع) در مسیر عاشورا و در مسیر تاسوعا بر واژگان بیشماری مثل عدالت، مثل معنویت و شهادت تأکید داشتند.
استاد:بسمالله الرحمن الرحیم. عرض سلام و ارادت میکنیم به ساحت مقدس اباعبدالله(ع) و اولاد ایشان و اهل بیت ایشان، اصحاب و شهدا. از صحرای کربلا تا امروز و تا هر روز که کسانی با پرچم یالثارت الحسین با پرچم ارزشهای عاشورایی قیام کردند و خواهند کرد به شهادت رسیدند و خواهند رسید. عرض شود که خب این ایام جنبش باشکوه یاد حسین و کربلا در ایران، در جهان تشیع، در جهان اسلام مطرح است. حتماً معاویه و یزید و امثال این ها باور نمیکردند که هزار و چندصد سال بعد بزرگترین میتینگ و تجمع بشری در تاریخ به نام حسین صورت میگیرد و کسی نمیداند حتی قبر یزید کجاست! هیچ کس باور نمیکرد همه فکر کردند کربلا از صبح تا عصر عاشورا همه چیز تمام شد چند ده نفر به روایت دیگر صد و خوردهای صد و چند نفر را شهید کردند و تمام شد. حضرت زینب(س) وقتی اسیر بودند در زنجیر در کاخ یزید بودند آنجا فرمودند که تو گمان کردی کار ما را یکسره کردی فکر کردی ما تمام شدیم اما بدان که امروز پایان توست و ما تا ابد خواهیم ماند. این جمله حضرت زینب(س) است. یعنی در زنجیر و در اسارت در برابر ابرقدرت جهان که آن موقع خلافت اسلامی بزرگترین قدرت جهان بود. فرمودند شما اراده کردید نام ما را محو کنید شما محو خواهید شد و ما خواهیم ماند. امروز روز پایان شما و روز آغاز ماست. خب آن موقع یزید پوزخند زد و مسخره کرد نیست که ببیند هزار و چند صد سال بعد چه وضعی ایست. این افتخار بزرگی است که شیعه هزار و اندی سال، با مرثیه و مصیبتها و ذکر مصائب اهل بیت(ع) و از جمله سیدالشهدا(ع) با اشک خودش اجازه نداد این خون خشک بشود و این خون را تازه نگه داشت و امروز انقلاب و جنبش ضد ستمی در جهان اسلام صورت نمیگیرد الا این که مستقیم یا با واسطه وصل به نام حسین است. انقلاب مشروطه قبل از آن جنبش تنباکو و بعد از آن جنبش ملی شدن نفت، بعد 15 خرداد، بعد انقلاب 57، بعد جنگ تحمیلی، تا امروز، بعد پیروزیهایی در یمن، در لبنان در غزه و فلسطین تا همین الآن که نبرد در جریان است همه اینها مدیون خون حسین و کربلاست یعنی در جبهه عملیاتی نبود که به نام سیدالشهدا و با مرثیه سیدالشهداشروع نشود.
خب حالا این که از امام حسین(ع) امروز چه میآموزیم؟ ببینید ما دو سبک تشیّع داریم. یک سبک خیلی فرمالیته و آسان است در کل سال با قرآن، با سنت، با اهل بیت و با امام حسین کاری ندارند که خانواده، بازار، رسانه، عرصه هنر، تعلیم و تربیت، روابط بینالملل، اینها چه نسبتی با کربلا و عاشورا و امام حسین دارد؟ یعنی امام حسین در کنار سبک شهادت سبک زندگی را به ما آموخت یا نه؟ کل ایام مذهبی بودن بعضی از ما مربوط به همین دهه محرم و عاشورا و تاسوعا و لباس سیاه و... است و در بقیه ابعاد زندگی خیلی کاری به اینها نداریم! خیلیهایمان اطلاع نداریم. بینش دینی نداریم، شعور دینی ضعیف است و بعضیهایمان هم که میدانیم زرنگبازی درمیآوریم خودمان را به آن راه میزنیم که انگار نمیدانیم! به نظرم یک مقداری راجع به این مسائل هم صحبت کنیم و حالا با بعضی تعابیر و روایت از خود سیدالشهداء(ع) بیشتر از این که بخواهیم راجع به امام حسین(ع) صحبت کنیم سخنان امام حسین(ع) را بشنویم ببینیم خود ایشان چه فرمودند؟
مجری: یک نکتهای را گفتید که حضرت اباعبدالله الحسین فقط یک نام نیست و یک جریان است و ما باید در سبک زندگی خودمان به دنبال امام حسین(ع) آموزهها و آن چیزی که نسبت حسینی و واقعه عاشورا در طول قرنها ماندگار کرده بگردیم. ما الآن اگر بخواهیم سبک زندگی حسینی را ببینیم چقدر در طول زندگیمان به آن دست پیدا کردیم و کجای راه هستیم؟ و چه کار کنیم برای آنکه آن چیزی که امام حسین برای او جنگید و از ظلم فاصله گرفت و از خاندان خودش گذشت برای آن که آن ماندگار بشود آن چیست که ما در زندگیمان سراغ آن برویم؟
استاد: ببینید من میخواهم فرمایشات ایشان را مستند قرار بدهم که ایشان چه فرمودند؟ ما یک تشیّع آسانی داریم که برای الآن نیست زمان خود اهل بیت و زمان خود سیدالشهداء(ع) هم بوده است. تقریباً از تمام اهل بیت(ع) روایاتی داریم که کسانی خدمت ایشان میآمدند و ادعای تشیّع میکردند امام(ع) با آنها برخورد میکردند و میفرمودند اگر ادعای تشیّع کنید تکریمتان نمیکنیم شما دروغگو هستید شیعه نیستید اما اگر بگویید هوادار ما هستید ما کمال احترام هم داریم و به شما خوشآمد میگوییم. این از همه اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) نقل شده است. اما در مورد سیدالشهدا(ع)، یکی از شیعیان خدمت امام حسین(ع) آمد- اینها مربوط به سالها قبل از قضیه کربلا و عاشورا است – گفت فرزند رسولالله من از شیعیان شما هستم من از جایی میآیم که مردم آنجا طرفدار شما هستند با این که فشار حکومت معاویه هست و خانه به خانه و کوچه به کوچه دنبال پیروان مکتب خط علی(ع) میگردند و تارومار میکنند ولی ما شیعه شما هستیم. حتی در این شرایط سیدالشهدا(ع) حاضر نیستند مسامحه کنند. آن شخص میگوید که: «قالَ رَجُلٌ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلىٍّ علیهالسلام: یا ابْنَ رَسُولِ اللّه ِ أَنَا مِنْ شیعَتِکُمْ، ایشان میفرماید: اتَّـقِ اللّه َ؛تقوا داشته باش و بیتقوایی نکن. مثل یک آدم بیتقوا حرف نزن. گفت چطور؟ فرمودند که وَ لا تَدّْعِیَنَّ شَیْئاً یَقُولُ اللّه ُ لَکَ کَذِبْتَ وَفَجَرْتَ فِى دَعْواکَ، یک حرفی نزن که خداوند همان لحظه تو را تکذیب کند و بگوید تو دروغگویی وَفَجَرْتَ؛ فاسدی. یعنی ادعای تشیّع از کسانی که به این سبک زندگی نمیکنندو اصلاًدر این مسیر نیستند سیدالشهداء(ع) میگوید این فسق و فجور است و این دروغ بزرگی است که به من و به خودت و قبل از همه به خداوند میگویی و خداوند تو را تکذیب میکند. طرف خیلی جا خورد. گفت چطور مگر من چه کردم؟ حالا شاید سیدالشهداء او را میشناختند که این از این مذهبیهایی است که در کار و بازار و خانواده و سیاست هم خیلی اهل تکلیف و وظیفه نیست میخواهد هم خیلی راحت زندگیاش را بکند، سودش را بکند، عیاشیاش را بکند و هم شیعه باشد و عزاداری کند. سیدالشهداء(ع) شیعه و سبک زندگی را تعریف کردند. فرمودند: إِنَّ شیعَتَنا مَنْ سَلُمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ کُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ وَدَغَلٍ، فرمودند تشیّع، ایمان و با این چیزهایی که سراسر زندگی شماها را گرفته قابل جمع نیست. چطور چی؟ یکی غل و غش. یعنی دروغ گفتن در بازار، تقلّب در کالا، تخلّف در وعدههایی که به همدیگر میدهیم از وعدهای که در ازدواج بهم میدهند تا اشتغال، کارگر و کارفرما، مستأجر و مالک، و مسئولین و مردم و هرکسی. میفرماید اینجا هرجا غلّ و غش هست و خالیبندی میکنید، آب میبندید، تعهد میدهید یک کاری را انجام بدهید درست انجام نمیدهید تعهد میدهید که فلان وقت من این کار و پروژه را انجام میدهم ولی نمیدهید، کلاه همدیگر را برمیدارید فرمودند که هرکس با این وضعیت، ادعای تشیّع بکند ادعای فاسدی است و دروغگو است و ما با او میانه نداریم دشمن ماها هستید چون دارید مکتب را تخریب میکنید و دغل؛ فرمودند هرجا کلاهبرداری و فریب است، هرکسی دارد هرکسی را فریب میدهد چه در زندگی خانوادگی در خانواده و چه در محله، چه شهر، چه توی بازار، چه توی ادارههای حاکمیتی، چه در هر حوزهای، فرمودند هرجا دغل هست و دارید همدیگر را فریب میدهید و دور میزنید و نمیتوانید به همدیگر اعتماد کنید به هیچ وجه حق ندارید خودتان را شیعه بدانید.
مجری: آقای دکتر، اجازه بدهید از بینندگان شبکه یک خداحافظی کنیم و ادامه بحث را راجع به عبرتهای عاشورایی در شب عاشورای حسینی در شبکه خبر ادامه خواهیم داد. استاد به غل و غش اشاره کردید و روایتی که در مورد دغلبازی و فریبکاری است.
استاد:ببینید اینها یک کلمات انتزاعی نیست اینها کلماتی است که ما مدام خودمان با آن سروکار داریم و از هر کسی سر میزند و حالا هرکسی در یک حوزهای و در یک حدودی. بعضیها بیشتر و بعضیها کمتر. فرمودید هرجا دغلبازی هست و همدیگر را دور میزنید و نمیتوانید به همدیگر اعتماد کنید به هم دروغ میگویید و در کسب و کارتان و در فعالیتهای سیاسیتان، در خانواده یا در هر حوزه دیگری، مؤسسه آموزشی میزنید با غل و غش یا دغلبازی. میگویی پایاننامه را مینویسم یا نظارت میکنم ولی دروغ میگویی درست وظیفهات را انجام نمیدهی. میگویی من 10 ساعت در روز این کار را انجام میدهم ولی دروغ میگویی و انجام نمیدهی. وقت را هدر میدهی و سر خودت را بند میکنی. به مردم وعده میدهی به مشتری خلاف آن را میگویی. بین مالک و مستأجر یک قراردادی بسته شده و جفتتان بنا دارید خلاف آن عمل کنید. خب سیدالشهداء(ع) میگویند همه کسانی که گرفتار این سبک زندگی هستند یعنی غل و غش و دغلبازی، فرمودند هرگز شیعه نیستند و هرکس خودش را با این سبک زندگی، این سبک بازار و این سبک طلاق خودش را شیعه معرفی کرد حتماًاو را تکذیب کنید چون خداوند او را تکذیب میکند و این افراد فاسدند. میگوید این فجور و فساد است. بعد طرف میگوید پس ما چه بگوییم؟ ایشان فرمودند: وَلکِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مَوالِیکُمْ وَمُحِبّیکُمْ.» شما بگو که طرفدار ما هستی، بگو ما طرفدار حسین هستیم نگویید شیعه حسین. شما شیعه ما نیستید. شما اگر یک غیر مسلمان و غیر شیعه توی شهرتان بیاید سوار تاکسیتان بشود و توی مغازه برود، میهمان خانهتان بشود هر کاری بکند ولی بعد از یک روز بفهمد شما اهل غل و غش هستید و آن کالایتان را آب میبندید، و آن کاری را که به عهده گرفتید درست انجام نمیدهید، فرمودند هرکس اینطوری دارد زندگی میکند فعالیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، خانواده و خودش را شیعه مینامد این انسان فاسدی است ولو که طرفدار ما باشد، زیارت ما بیاید و برای ما اشک بریزد و از این قبیل. گفت پس او کیست؟ فرمودند هوادار ما هستید ما را دوست دارید و ما هم شما را دوست داریم و امید به نجات شما حتماً هست اما اگر خودتان را شیعه نامیدید من نمیتوانم شما را دوست داشته باشم.
مجری: آقای دکتر همین تعابیری که استفاده میکنید که امید نجات او هست برخی از ما در زندگیمان خواسته یا ناخواسته در همین مسیری که شما میگویید قرار گرفتیم!
استاد: یکیاش خودم.
مجری: طرفدار و طبق گفته و روایتی که وجود دارد طرفدار امام حسین(ع) هستیم و دلمان میخواهد شیعه امام حسین بشویم. کدام مسیر را باید رفت شاید بخاطر آن ناآگاهی که اول اشاره کردید در این مسیر قرار گرفتیم شاید آموزههایی که در جریان دین در اختیار ما قرار گرفته، شاید آن آموزههایی بوده که دچار انحراف شده ما را در این مسیر برده است.
استاد: ببینید یک بخشی از آن نادانیهای ماست ما اطلاعات زیادی در حوزه معارف دین نداریم یعنی همین ایام محرم و عاشورا میگذرد شاید 98- 99 درصد همین اظهار محبت و عشق و علاقه و اشک است که بسیار مهم است اما دو درصدش هم کمتر است که 5تا نکته از امام حسین(ع) بفهمیم که به درد مرگ و زندگی ما بخورد، به درد دنیا و آخرت ما، فرد و جامعه ما، امروز و فردای ما، و ما را اصلاح کند و ما را به توحید و عدالت نزدیکتر کند خیی به اینها توجهی نمیشود. راجع به این که امام حسین(ع) چه کسی را شفا دادند یا در حرم امام حسین(ع) چه اتفاقی افتاد، همه اینها را میگوییم که باید هم بگوییم، اما اصل مسئله امامت حسین است. ببینید بعضیها حسین جان میگویند تا امام حسین نگویند. ببینید حسین جان را همه میگوییم دوستش داریم اما وقتی که گفتیم امام حسین، مسئله اطاعت و امامت مطرح میشود یعنی باید ببینیم چطوری میشود در این مسیر حرکت کرد؟ شیعه یعنی کسی که پایش را جای پای امامش میگذارد. معنی کلمه شیعه همین است میگوید من شما را مشایعت میکنم شیعه شمایم. یعنی من با شما دارم میآیم. خب معنی شیعه پس این است لذا سیدالشهداء(ع) خیلی حساس هستند که هرکسی حق ندارد خودش را شیعه بنامد اما حق دارد بگوید ما را دوست دارد ما هم شما را دوست داریم. پس یک بخشی از آن نادانیهای ماست. اغلب ماها سواد دینی نداریم، آگاهیهای دینی و شعور دینی ضعیف است. آگاهی و معرفت دینی که معرفتالامام در درجه اول است بخشی دیگر آن که به نظرم اتفاقاً این شاید بیشتر هم باشد این است که میدانیم ولی خیلی خوشخوشانمان نمیآید یعنی میدانیم اگر بخواهیم اینطوری زندگی کنیم خیلی سخت است. یعنی مال مفت نباید بخوریم، سودپرستی به منافع نامشروع دیگر نمیرسیم که ممکن است آن را توجیه شرعی کنیم هم بخواهیم شیعه باشیم و هم کلاه برنداریم هم بخواهیم مسلمان باشیم هم کلاه برنداریم این سخت است. میخواهیم یک جوری باشد هم شیعه باشیم هم دروغ بگوییم و همین چیزهایی که سیدالشهداء(ع) فرمودند. خب ببینید امام حسین(ع) فرمودند که «إنَّ أعمالَ هذهِ الاُمَّةِ ما مِن صَباحٍ إلّا وتُعرَضُ عَلَى اللّه تعالی». فرمودند هیچ روز و ظهری نیست که اعمال این امّت همه شما مسلمانها به خدای متعال عرضه میشود. همین را ما باور نمیکنیم. یعنی کارهایی که ما از صبح تا الآن کردیم سیدالشهداء(ع) میفرماید به محضر خداوند عرضه میشود و دارید کارنامهخوانی میشوید. فرض بفرمایید راجع به دیگران، یک کسی از یارانشان آمد به ایشان گفت که آقا مردم شادیهایشان را برای ما نمیآورند مشکلاتشان را برای ما میآورند هرکسی گرفتار است پیش ما میآید. امام حسین(ع) فرمودند که شما خیلی باید خوشحال باشید خدا را شکر کنید که مردم مشکلاتشان را پیش شما میآورند شما بین مردم انگار وکیل خدا میشوید، سفیر خدا میشوید و بعد فرمودند از حل مشکلات مادی و معنوی مردم خسته نشوید شب و روز برای حل مشکلات مردم فعالیت کنید و خسته نشوید و این یک توفیقی است که خداوند دارد به شما میدهد شما ضرر نکردید هرجا دیدید دارید به دیگران خدمت میکنید. ما معمولاً اینطوری هستیم میگوییم هرچه به نفع ماست به خودمان خدمت کردیم هرچه داریم برای دیگران مایه میگذاریم از وقت و پول و آبرویمان صرف دیگران میکنیم آنجا دارد هدر میرود. امام حسین(ع) میفرماید اگر شیعه ما هستید دقیقاً عکس این است. هر مقداری از پول و وقت و قدرتتان وقت بگذارید برای خدمت معنوی و مادی به مردم ولو شما را نشناسند آن به نفع شماست به خودتان خدمت کردید. هرچه دارید برای خودتان میخورید و مصرف میکنید اینها دفع میشود تمام میشود و میرود. و خدمت به خلق هم اینطوری نیست. شما دیدید یک خدمتی میکنند با آن 600تا سلفی هم میگیرند در اینستا و فضاهای مجازی دیدم که این افراد شناخته شده و سلبریتیهای مختلف و سیاسی و هنری، مثلاً دارد میرود به یک فقیری غذا میدهد 600تا فیلم و سلفی هم از خودش میگیرد. خب اینها دیگر معلوم است که...
مجری: خیلی وقتها توجیه میکنند که ما میخواهیم یک فرهنگی را با این کار رواج بدهیم.
استاد:فرهنگ را میخواهی رواج بدهی صدبار خودت را نشان نده و یک بار او را! و بعد هم بسیاری از کارهاست که میتوانی فرهنگ را نشان بدهی ولی چرا هی خودت را نشان میدهی؟ نه یک مقدار اینها بازی است! البته انفاق علنی هم باید بشود ولی اصل این است که هدف از آن قضیه چیست؟
یا مثلاً ملاحظه بفرمایید که طرف آمده به امام حسین(ع) میگوید که آقا این روزه نمیشود نگیریم خیلی سخت است که چیزی نخوریم؟ سیدالشهداء(ع) میفرمایند اگر رابطهات را با خداوند نمیتوانی تنظیم کنی و نمیفهمی این گرسنگی اختیاری که غذا هست، گرسنهای و میتوانی بخوری اما نمیخوری و مرز تو با حیوانات و موجودات دیگر اینجاست، انسانیت از اینجا به بعد شروع میشود رابطهات را با خدا نمیتوانی تنظیم کنی لااقل رابطهات را با مردم و فقرا و گرسنگان تنظیم کن. این 30 روز را یک کمی بفهم که طبقات گرسنه و خانوادههایی که تمام سال گرسنهاند یک کمی درد انسان نداری؟ درد دین و خدا نداری یک مقدار درد انسان پیدا کن. این روزه باعث میشود که «لِیَجِدَ الْغَنِیُّ مَسَّ الْجُوعِ فَیَعُودَ بِالْفَضْلِ عَلَی الْمَساکینِ» ثروتمندان، مرفهین، سرمایهداران، گرسنگی را بچشند و بفهمند که طبقات و خانوادههای بسیار تمام عمرشان را دارند گرسنگی میکشند. حالا چرا گرسنه باید روزه بگیرد؟ برای مسائل معنوی بالاتر. سیر چرا باید بگیرد؟ برای هر دویش. یعنی ما هم مذهبی هستیم هم ممکن است غنی و مرفه باشیم. ما کسانی داریم که عزاداری میکنند ولی نماز نمیخواند، عزاداری میکند ولی روزه نمیگیرد، عزاداری میکند خمس، زکات، سهم فقرا را نمیدهد. از این افراد هستند. سیدالشهداء(ع) به اینها میگویدکه شما دوستداران ما هستید ولی به این عنوان حق ندارید خودتان را شیعه بدانید. فرمودند، رابطهتان را درست با خداوند تنظیم کنید. من این حدیث را نقل میکنم که از حضرت امیر(ع) نقل شده از سیدالشهداء(ع) هم نقل شده است. فرمودند سه تیپ دینداری داریم، سه تیپ اسلام، ایمان، سه تیپ تشیّع داریم سه سبک است. هرسهتایشان هم متدین و مذهبی هستند.
قالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام: اِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّه َ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجّارِ، وَاِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّه َ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ، وَاِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّه َ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَةُ الاَْحْرارِ، وَ هِىَ اَفْضَلُ العِبادَةِ. یک عده هستند به عشق بهشت و منافعی که بعداً به آنها میرسد عبادت میکنند، خدمت میکنند. البته هرسهتایشان اهل نجات و اهل بهشت میشوند اما بهشت داریم تا بهشت. بهشت تا بهشت و جهنم داریم تا جهنم. بهشتیها که مثل هم نیستند و جهنمیها هم همینطورند چون هیچ کسی مثل کس دیگری نیست. فرمودند که این عبادت تاجرانه است. یعنی این نوع دینداری و ایمان یک مقداری کاسبکاری در آن هست در عین حال که خوب است از آنهایی که ایمان ندارند خیلی بهتر است. یک عده دیگری را فرمودند سبک دین و تشیعشان مثل بردههاست، بردهوار است بردهای که از مولایش میترسد از ترس جهنم و از ترس این که مشکلاتی برایتان پیش بیاید میروید کارهای خیر میکنید، نذر میکنید، عبادت میکنید و عزاداری میکنید. فرمودند اینها هم ثواب دارد و باعث میشود که انشاءالله اهل نجات باشید فرق دارید با آنهایی که اینها را قبول ندارند و مسخره میکنند حتماً فرق دارید ولی این هم ایمان و تشیّع ایدهال نیست یعنی اوج قله نیست البته امثال بنده از این دوتا هم پایینتر هستیم یعنی جهنم و بهشت را درست باور نکردم که بخواهم از ترس آن یا به عشق این عمل کنم. اینها همینطور ذهنیات ماست امثال بنده از هر سهتای این خیلی پایینتر هستم. اما میخواهم بگویم ببینید سیدالشهداء(ع) چطوری طبقهبندی میکنند. فرمودند عبادت و دینداری تاجران، داری بازرگانی میکنی. عبادت و تشیّع بردگان، فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ، وَاِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّه. اما یک کسانی هم هستند که حتی اگر بهشت و جهنم هم نباشد تابع خداوند هستند و اهل عبادت هستند همینطور عمل میکنند. اگر بدانند اطاعت خداوند میشود و او راضی است شکر اوست، این کار را میکنند بعد فرمودند: فَتِلْکَ عِبادَةُ الاْحْرارِ، این دیدنداری به سبک آزادگان است انسان آزاده، به منافع و ضرر خودش حتی اخرویاش هم از این هم عبور میکند.
مجری: باید دعا کنیم به این سبک دینداری دست پیدا کنیم.
استاد:من که دعا میکنم به آن دوتا برسم! آن دوتا خیلی مقامشان به امثال بنده بالاست میفرمایند این عبادت احرار است وَ هِىَ اَفْضَلُ العِبادَةِ. میفرماید آن دوتا هم عبادت است اما هیچ کدام به پای این نمیرسد. سیدالشهداء(ع) میفرمایند که دینی که ما دنبال آن هستیم و اهل آن هستیم این سومی است که البته آنها کار آسانی نیست.
مجری: یک فاصلهای بگیریم و برگردیم و بحث امشب را در مورد عبرتهای عاشورایی و توصیههای امام حسین(ع) در مورد سبک زندگی ببینیم و بشنویم.
مجری: استاد ما در ماجرای عاشورابا شهادت امام حسین و یاران باوفایش می رسیم به واژه و معنای خطرپذیری. ببینیم که معیار و روایتهایی که در مورد خطرپذیری و از جان گذشتن خود امام حسین(ع) در روزها و در فواصل و در ماجرای عاشورا هست چیست؟
استاد: ببینید در سیره سیدالشهداء(ع) دنیا و آخرت عبادت و سیاست تفکیک نمیشود در تمام زندگی مجاهدانه زیستن برای اینها ملاک است حتی در روایات هست که صبح عاشورا در کربلا، سیدالشهداء(ع) فرمودند اگر کسی به گردن کسی حقالناس است مال کسی را خورده، بدهی دارد میتواند بدهد و نداده و این قبیل، ما را ترک کند نمیخواهم خونش با خون عاشورا و کربلا مخلوط باشد ولو آدم خیلی خوب و مجاهد و فداکار و مؤمنی است که تا ظهر عاشورا هم مانده و قطعاً برای شهادت آماده است. ببینید تفکیک نمیکنند. این چند نمونهای که از سیدالشهداء(ع) عرض کردم میخواهد بفرماید که این که ما مذهبی هستیم مسلمانیم شیعهایم و مؤمنیم و علامت آن هم این است که عزاداری میکنیم و زیارت میرویم اینها از منظر سیدالشهداء(ع) کافی نیست اینها حداکثر محبّت است و محبّت هم خیلی مهم است اما تشیّع نیست. این که در مراسم عزاداری به هم آب بدهیم بعد سه روز بعد که عزاداری تمام میشود توی بازار کلاه هم را برداریم به هم دروغ بگوییم به هم پرخاش کنیم خشونت، کینه، ناجوانمردی، و گذشت نکردن، این را سیدالشهداء(ع) تشیع نمیدانند و قبول ندارند. اما نکته بعدی که شما فرمودید، ببینید باز یک نوع تشیعی است که فقط در مناسک خلاصه میشود اما وقتی که پای خطر به میان میآید پا پس میکشند. شما فکر میکنید در کربلا در آن موقعی که عاشورا اتفاق افتاده، فقط 72 نفر بودند؟ حالا به روایت دیگر، چون یک عدهای هم، دهها نفر همان روز از سپاه دشمن به سیدالشهداء(ع) پیوستند و شهید شدند حالا مجموعاً صد و خوردهای شهید، حالا کل کسانی که کنار سیدالشهداء(ع) آمدند همین چند ده نفر بودند؟ کل کسانی که شیعه بودند مسلمان بودند محبّ اهل بیت بودند فقط همین چند ده نفر بودند؟ نه. صدها هزار محبّ اهل بیت(ع) و حسین، مسلمان بود و دهها هزار شیعه که حالا یا شیعه سیاسی یا شیعه کلامی هم، که خیلیها شیعه سیاسی بودند شیعه کلامی اعتقادی خیلی نبود. خب حالا اینها خیلی بیشتر بودند این دهها هزار و صدها هزار کجا بودند؟
مجری: دل به خطر ندادند.
استاد: بله، گفتند ما مسلمانیم، شیعه محبّ حسین هم هستیم اما خط قرمزمان مرگ و زندگی است! خط قرمزمان این است که به خطر نیفتیم و اموال و حساب بانکیمان و آسایشمان به خطر نیفتد. من میخواهم زندگیام روبراه باشد و امکانات و خانواده همه چیز امکانات، شغل، اضافه حقوق و... داشته باشم همه کارهایم را بکنم و در کنارش هم چند روزی از سال را مذهبی باشم و عشق اهل بیت و امام حسین(ع) را داشته باشم! خب چرا کلاً 72 نفر؟ و میدانید که بعضی از اینها ما چندین نفر از شهدای کربلا داریم که تا همان روز اصلاً جزو شیعیان اهل بیت نبودند بعضی از شهدای کربلا اصلاً شیعه نبودند یکی از آنها زُهَیر است. زهیر قبلاً در جبهه مخالف امیرالمؤنین بوده، ضد علی بوده، اینجا هم بیطرف بوده، بعد هم خودش میگوید من از حسین نه دعوتی کردم نه نامهای نوشتم و نه وعدهای دادم اما او ملاقاتی که امام حسین(ع) با او میکنند او را تکان میدهد و زن ایشان، خانم او نقش اصلی را در انقلاب روحی که در زهیر اتفاق افتاد، داشت. خب زهیر شیعه کلامی نبوده، شیعه سیاسی هم نبوده، همانجا یک مرتبه برایش مسائل روشن میشود و خانم او نقش اصلی را در تغییر ایشان دارد. او میخواست از امام حسین(ع) فرار کند مدام امام حسین به او پیغام میدادند بیا با هم صحبت کنیم نمیآمد میگفت این صحبت من برای من مسئله و مسئولیت درست میکند. خانمش گفت پسر پیغمبر است لااقل برو گوش کن ببین چه میگوید؟ خب، زهیر هست. خودِ حر. حر شیعه یزید بوده، آدم حکومت است. و جلوی امام حسین(ع) را گرفته است. بعضی از شهدای کربلا اصلاً باسواد نبودند این که شما بگویید درس دین خواندند یا معلوماتی داشتند؟ نه. ولی اخلاص و صداقت داشتند. شهید کربلا دارید که مسیحی بوده تازه مسلمان شده، شهید کربلا دارید که جزو سربازان دشمن است همان صبح عاشورا یک مرتبه منقلب میشود و لحظه آخر اینطرف میآید. اقلاً دوتا از شهدای کربلا جزو خوارج بودند. دوتا برادر هستند که اینها قبلاً در جنگ نهروان با امیرالمؤمنین جنگیدند. دشمن علی بودند، انشعابی بودند. اینها در کربلا میآیند و در سپاه دشمن هستندیک مرتبه این طرف میآیند و هر دو هم شهید میشوند جالب است در کربلا هم شعارشان همان شعار خوارج بوده! «لاحکم الا لله» با همان شعار در دفاع از سیدالشهداء جنگیدند و شهید شدند. در جنگ صفین 20 سال قبل، جنگ امیرالمؤمنین(ع) با معاویه، شمر جزو فرماندهان سپاه علی کنار حسن و حسین(علیهماالسلام) است. مجروح شده، جانباز شده است. طبق بعضی از روایات، زهیر در سپاه مخالف امیرالمؤمنین بوده و با حضرت علی(ع) جنگیده، دو دهه بعد 20 سال گذشته، شمر سردار علی، جانباز میرود فرمانده سپاه یزید میشود و از آن طرف زهیر این طرف میآید و شهید کربلا میشود ولی او میآید سر سیدالشهداء(ع) را میبُرد! قضیه اینجوری است. همین الآن هم در این 30- 40 سال انقلاب از این صحنهها مگر کم دیدیم؟ کسانی که درست از نقطه مقابل، آن طرف جبهه دشمن به این طرف آمدند و کسانی که از وسط جبهه خودی آن طرف رفتند و این مسائل ادامه خواهد داشت و تکرار خواهد شد!
مجری:استاد روی این خط راه رفتن خیلی سخت است.
استاد:حتماً خیلی سخت است. سختیاش هم بیشتر از این که نظری باشد عملی است یعنی خودمان را فریب میدهیم آنجا که بین منافع شخصی مادی خودمان با حقایق بین، عقاید و منافع طرف منافعمان را میگیریم بعدش شروع میکنیم توجیه میکنیم. آیه قرآن برای آن پیدا میکنیم. حدیث پیدا میکنیم چنان که همینهایی که سیدالشهداء(ع) را کشتند بعضیهایشان راست یا دروغ به قصد....
مجری:استاد میشود زهیر و حر بود و بحق پیوست. و الآن در زندگی ما آنهایی که طرفدار هستند و میخواهند شیعه واقعی بشوند باید چه مسیری را طی کنند که کار را راحتتر کنند. آن سبک زندگی که اول اشاره کردید در بطن آنها جاری بشود؟
استاد:این سؤال را که از امثال بنده نباید پرسید ولی سیدالشهدا(ع) جواب آن را دادند. این روایات ایشان را عرض میکنم. ببینید ما الآن هم همان آدمها هستیم. بعضیها فکر میکنند این اتفاقها 1400 سال پیش افتاده و آدمهای خاصی بودند یک عدهای مادرزاد جهنمی بودند و یک عدهای مادرزاد بهشتی بودند. الآن هم مثل همان موقع است الآن هم مثل همان موقع است هیچ فرقی نمیکند. همین الآن هستند بسیاری از کسانی که خودشان را مسلمان و شیعه میدانند و در عین حال معتقدند که ما نباید خودمان را به خطر بیندازیم و نباید در برابر ظلم مقاومت کنیم و مبارزه کنیم در حدی که جان و مال و آبرو و خانوادمان به خاطر بیفتند. همین حرف است! آن زمان هم همین را میگفتند. یعنی شما فکر نکنید آن زمان کسان دیگری بودند اکثریت مسلمانان و اکثر قریب به اتفاق شیعه و مسلمانان همه با هم، همه حسین را دوست داشتند همه فرق حسین و یزید را میفهمیدند، 95 درصد میفهمیدند. هیچ کس نیامد. الآن هم همینطور است الآن شما فکر نکنید یک جور دیگر است الآن هم مسئله مرگ و زندگی منافع و عقاید، پیش بیاید یا بگویند میخواهی شیعه مذهبی باشی که این کلاهبرداری و غل و غش و دغلبازی بکنی یا اگر واقعاً میخواهی مسلمان و شیعه واقعی باشی باید آنها را ترک کنی ولی ضرر مادی کنی ولو درآمدت کمتر بشود! الآن هم ما همان آدمها و همان مردم هستیم یعنی اینطور نیست که آن زمان یک مردم خاصی بودند. الآن هم همینطور است. من خواهش میکنم این چیزهایی که راجع به آن موقع میگویند بعضیها در تاریخ 1400 سال پیش حبس نکنند این انسانشناسی است، این تاریخشناسی است. این جبهه همیشه است. قرآن کریم قصص انبیاء را که میگوید بعد میفرماید: «فیه ذکرکم» این قصه شماهاست. ما راجع به گذشته صحبت نمیکنیم ما راجع به همیشه داریم صحبت میکنیم. آن قضایایی که راجع به جبهه انبیاء و مخالفین اتفاق افتاده همین الآن هم دارد میافتد، یعنی بین ابراهیم و نمرود، موسی و فرعون، عیسی و قیصر و آخوندهای فاسد یهودی و پیامبر اکرم(ص) و ابوجهل و ابوسفیان هرچه که آن موقع اتفاق اقتاده است الآن هم در جریان است. آدمهایش عوض میشوند. همین الآن که ما داریم صحبت میکنیم آمریکا دارد در غزه زن و بچه و همه را بمباران میکند! به همه دنیا هم میگویند حقوق بشر را رعایت کنید و به تروریستها که صهیونیستها هستند میگویند فلان! الآن هم همینطور است. همین الآن مگر کسانی نیستند که میگویند امام(ره) برای چه انقلاب کرد و 8 سال جنگ به ما تحمیل شد برای چه دفاع کردید؟ برای چه اینقدر باید شهید میدادیم؟ چرا کاری میکنید که ما را تحریم کنند؟ شما میدانید در ظهر عاشورا این جمله را بعضی از آن طرفیها آمدند به امام حسین(ع) گفتند. سیدالشهداء(ع) مدام صحبت میکردند که قضیه این است اگر کسی دارد خودش را به گیجی میزند و خودش را به آن راه میزند یا اگر کسی احیاناً خبر ندارد من دوباره میگویم دعوا سر چیست؟ بعد که سیدالشهداء(ع) اینها را میگویند چند نفر از نیروهایی که در سپاه یزید هستند گریه میکنند میآیند جلو و به سیدالشهداء(ع) میگویند آقا ما نمیخواهیم دستمان به خون پسر پیامبر آلوده بشود خواهش میکنیم لطف کن این ماجرا را فیصله بده، تسلیم شو و بیعت کن تا دست ما به خون شما آلوده نشود ببینید چه آدمهای احمقی هستند؟ همین الآن هم از این آدمها هستند. یعنی میگوید که درست است که حق با شماست درست است که اینها ظلم میکنند ولی اگر تسلیم نشوی من مجبور میشوم تو را میکشم من که نمیخواهم شما را بکشم! وقتی که سر اسرا دختران پیامبر ریختند. فاطمه(س) دختر سیدالشهداء(ع) یک دختر 17- 18 ساله بودند چندتا از مردهای فاسد این گروه دنبال ایشان میافتند هم برای این که اگر زیورآلاتی دارد بگیرند هم که میگویند برای خودمان اسیر بگیریم. آن وقت آنجا که ایشان دارند از دست اینها فرار میکنند فاطمه دختر امام حسین(ع) پایشان به خارها گیر میکند و زمین میافتند. چندتا از اینها بالای سر ایشان میآیند بعد طرف میگوید که طرف میخواهد حمله کند، یکیشان میگوید نه نکنید این دختر حسین است، این دختر پیامبر است، این دختر فاطمه است، خودت هرچه داری بده! دستبندی، طلا و جواهری هرچه داری خودت بده! ایشان باز میکند آنها را میدهد. بعد آن کسی که گفته به او حمله نکنید و کاری به ایشان نداشته باشید دارد میگیرد گریه هم میکند! دارد آنها را میگیرد و گریه هم میکند یعنی مظهر دقیقاً کلمه پوفیوز! یعنی کسی که میفهمد چه درست است و چه غلط است؟ ولی بیغیرت و بیرگ. بعد جناب فاطمه(س) به او میگوید که شما چرا داری گریه میکنی؟ میگوید آخه شما دختران پیامبر هستید میگوید پس چرا دارید ما را میزنید؟ چرا این کارها را میکنید؟ چرا اینها را از من میگیرید؟ بعد ببینید جواب او چیست؟ میگوید برای این که اگر من نگیریم یکی دیگر میآید میگیرد! باز من بگیرم که بهتر است! شما فکر میکنید از این آدمها الآن بین خود ماها کم هستند؟ در جهان اسلام کم هستند؟ آخوند بوده که شرعاً فتوای قتل سیدالشهداء(ع) را داده و گفته این با شمشیر جدّش کشته میشود بیخود کرده قیام کرده است! شما فکر میکنید الآن از این آخوندها نیستند؟ ثروتمندانی هستند که میگویند به فقرا و ضعفا کمک کنید ولی کمک نمیکنند ولی مذهبی هستند و میگویند ما مسلمانیم! الآن نیستند؟ امام حسین(ع) را توبیخ میکنند و میگویند چرا تسلیم نمیشوی و مقاومت میکنی و باعث میشود اینها بیایند تو را بکشند؟ دست ما به خون تو آلوده بشود و دختران پیامبر اینطوری بشود. خب تسلیم شو! یعنی این که انقلاب میکند و جهاد میکند این مقصر است! برای این که خودشان را توجیه کنند. اینقدر از این مسائل هست که آدم نمیداند باید گریه کند یا بخندد ولی اینها مسائل قبل نیست همین الآن شمر هست زهیر هم هست، اینها برای گذشته نیست برای الآن است.
مجری: مصداقهای ظلمی که همیشه بوده و هست. در شب عاشورای حسینی راجع به عبرتهای عاشورایی در خدمت استاد رحیمپور ازغدی هستیم. یک نکتهای، ماجراها و درگیریها از عاشورا و سر یزید شروع شد یا نه؟ از پیشتر بود.
استاد: ماجراها از بعثت شروع شد. دعوای پیامبر(ص) با ابوسفیانها قبل از اسلام، بعد از اسلام که اینها شکست خوردند و تسلیم شدند بدون این که حقیقتاً توحید و نبوت و عدالت را قبول کرده باشند همان جبههبندی شد منتهی این دفعه با اسم اسلام. یعنی ابوسفیان از رهبران جبهه شرک پیامبر، رهبر جبهه توحید هستند. ابوسفیان شکست میخورند. علی(ع) اولین مسلمان است و معاویه و پدرش جزو آخرین مسلمانها هستند مسلمان هم در واقع نشدند چون امیرالمؤمنین(ع) میفرماید اینها اصلاً ایمان نیاوردند. اینها آمدند سوار موج شدند چون چاره دیگری نداشتند. بعد 50 سال بعد نوة ابوسفیان رهبر جهان اسلام و حاکم میشود و حسین(ع) نوة پیامبر(ص) خوارج یعنی خارجی میشود! یعنی کسی که قانونشکن است، ضد قانون و برانداز است و باید مجازات بشود یعنی یاغی است. ببینید ظرف 50 سال چه کار میشود؟ یعنی خطی که از ابوسفیان و پیامبر(ص) بوده، این خط بعد از اسلام در قالب علی و معاویه، حسن و معاویه ادامه پیدا میکند و در کربلا حسین و یزید است و این دوتا خط تا الآن هست و تا آخر هم خواهد بود اسم آن عوض شد! ببینید مهم این است که سیدالشهداء(ع) یک مرزی کشیدند بین... جالب است یکی از شهدای کربلا فکر میکنم جناب بُرِیر باشد که معلم قرآن و حافظ قرآن و انسان بسیار شریفی است عالِم دین بود ایشان میگوید که در کر بلا وسط آن کشتارها و شهادتها در آخرین لحظات شمشیرش را زمین میکوبد و میگوید این خط از این پس، امّت پیامبر(ص) را به دو بخش تقسیم کرد. منظورم شیعه و سنی نیست، منظور ایشان هم آن نبود چون عرض کردم بسیاری از شیعیان بودند که حسین را تنها گذاشتند نیامدند و رها کردند و اتفاقاً غیر شیعهای بودند که در کربلا آمدند شهید شدند چند نفر هستند ولی بودند. مسئله این است که بفهمی تکلیفتان چیست و خودتان را به آن راه بزنید یا در جبهه مقابل. آنجا گفت از این پس ما دو امّت شدیم هر دو هم میگوییم اسلام! اول اذان این طرف به امامت امام حسین(ع) نماز خواندند آن طرف هم به امامت عمر سعد نماز خواندند، بعد از شهادت حسین(ع) هم اذان مغرب اول اذان عمر سعد با قاتلین سیدالشهداء(ع) نمازجماعت خواندند. اینها ظاهراً یک امّت هستند ولی در واقع دو امّت هستند امّتی که طرف حق و عدالت و توحید است و هزینه میدهد و امّتی که نه. سیدالشهداء(ع) فرمودند از مرگ وقتی میترسید یعنی تسیلم کفر و ظلم شدید. ببینید همین حرفهای امام حسین(ع) را میگوییم و تجلیل میکنیم ولی قبول نداریم. فرمودند: «لا اَفْلَحَ قَوْمِ اشْتَرَوْا مَرْضاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَـخَطِ الْخـالِقِ»؛ هرگز رستگار نخواهد شد جامعهای که میفهمد مسیر خدا مسیر حق چیست، میداند ولی بخاطر منافع خودش مسیر دیگری را میرود به جای خدا میخواهد دیگران و صاحبان قدرت، ابرقدرتها و صاحبان ثروت را راضی کند هرگز رستگار نخواهید بود ولو مناسک مذهبی را هم ظاهراً رعایت کنید. به ایشان فرمودند که واقعاً ارزش دارد تا حدی که کشته شوید و این بلاها سر بچهها بیاید؟ فرمودند بله ارزش دارد. یکی از اصحاب پیامبر(ص) آمد به ایشان گفت آقا، جد شما که همه هدفشان آخرت بود سیاست و حکومت و قدرت را رها کنید ولش کنید! من هم رفتم کنار مسجدالحرام مجاور شدم تا آخر همانجا بمانم نماز بخوانم، بیا برویم آنجا، این کثافتها را رهایشان کن دنیا را برای اینها بگذار! سیدالشهداء(ع) فرمودند «افٍ لهذا الکلام» اف بر این منطق! مگر من دنبال دنیا هستم؟ من دارم همان خطی را میروم که پیامبر(ص) رفت. چرا سیاسی شد؟ چرا حکومت تشکیل داد؟ و چرا هشتادتا جنگ به او تحمیل کردند؟ من به همان دلیل وارد این قضیه شدم این آخرت است نه دنیا. دنیا این است که برویم توی سیاست و قدرت برای منافع خودمان برویم آخرت این است که برویم برای منافع خلق، برای گسترش توحید و عدالت. فرمودند: «لَیْسَ شَأْنى شَأنُ مَنْ یَخافُ الْمَوْتَ،» شأن ما، شأن کسانی است که از مرگ میترسند نیست. خط قرمز شما مرگ است ولی کشته شدن برای ما خط قرمز و خط پایان نیست. «ما أَهْوَنَ الْمَوْتِ عَلى سَبیلِ نَیْلِ الْعِزِّ وَاِحْیاءِ الْحَقِّ،» چه آسان و چه شیرین است کشته شدن و قطعه قطعه شدن در راه عزّت و تن ندادن به ذلّت. شما یک دین و مذهبی دارید که با ذلّت قابل جمع است. یعنی هم مذهبی هستید هم تویسری خور هستید این مذهب ما نیست! در راه عزت کشته شدن برای من خیلی آسان است « لَیْسَ الْمَوْتُ فی سَبیلِ الْعِزِّ اِلاّ حَیاةً خالِدَةً وَاِحْیاءِ الْحَقِّ،» برای ما مهم است که در جامعه حق احیاء بشود یا نشود؟ آقا من خودم مذهبی هستم نماز میخوانم گناه نمیکنم، خب باریکالله. این یک حداقل وظیفهتان است حق را باید در جامعه احیاء کنید در سطح جهان در حد توان.
مجری: خب این فهم و بصیرت میخواهد.
استاد: بله هم بصیرت میخواهد و هم صداقت و هم فداکاری میخواهد. بعد فرمودند که اگر شیعه ما هستید من برای شما تعریف کنم. از مرگ نترسید. دنیا را نپرستید خدا را بپرستید دنیا و آخرت هر دو برای خداست این طرف پل و آن طرف پل. مرگ پلی است و از روی این پل عبور کنید عبور هم نکنید بعداً عبورتان میدهند. به بنیهاشم هم گفتند، چون میدانید که بنیهاشم هم نیامدند و ایشان را تنها گذاشتند اکثرشان نیامدند، بزرگان نیامدند – که حالا من نمیخواهم اسم آنها را ببرم- اینها نیامدند گفتند محاسبات امام حسین(ع) غلط است، افراطی است، نمیشود. خب حالا سیدالشهداء(ع) این حرفها را زدند بعد نصیحت میکنند که اینها حیوان هستند اینها وحشیاند ولشان کن. انگار که یک دعوای شخصی است و ایشان با یک دیوانه درگیر شده میگویند این دیوانه است ولشان کن بیا برو! مگر اینطوری است؟ امام حسین(ع) میفرماید که صحبت از حیات خالده است من به زندگی ابدی معتقدم. اگر به قرآن مؤمن هستید بدانید که ابدیت در پیش است «لَیْسَ الْمَوْتُ فی سَبیلِ الْعِزِّ اِلاّ حَیاةً خالِدَةً،» کشته شدن برای این که به ذلّت و سازش و تسلیم در برابر ظلم تن ندهید این زندگی جاودانه است. «وَلَیْسَتِ الْحَیاةُ مَعَ الذُّلِّ،» زندگیای که تسلیم قدرته میشوید و کوتاه میآیید برای این که دو روز بیشتر زندگی کنید به جای مرگ سرخ گرفتار مرگ زرد در رختخواب بشوید، فرمود که این مرگ زنده ماندن با ذلّت و تسلیم شدن در برابر دشمن این مرگ است «اِلاَّالْمَوْتَ الَّذى لاحَیاةَ مَعَهُ،» این مرگ خالص است که هیچ حیاتی در آن نیست مرگ صددرصدی است. خب الآن چند نفر این منطق را قبول دارند؟ چند نفر حاضرند؟ در انقلاب چند نفر خطر میکردند؟ یک اقلیتی بودند. بعداً کمکم «اذا جاء نصرالله و الفتح و رأیت الناس ... یدخلون» در جنگ مگر همه به جبهه میآمدند؟ فقط چند هزار خانواده جنگیدند و فداکاری کردند اکثر مردم که آدمهای خوبی بودند دعا میفرمودند ولی نمیآمدند! بعضیها که متلک هم میگفتند. شما در فامیلتان ببینید از 30- 40تا خانواده، 3- 4تایشان جبهه میرفتند بقیه حرف میزنند و الآن هم همینطور است زمان سیدالشهداء(ع) هم همینطور است و اینها مدام تکرار میشود. بنابراین این تعبیر سیدالشهداء(ع) را چند نفر قبول دارند؟ فرمودند: «اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى؟» من را از مرگ میترسانی؟ این که میگویی کشته میشوی این یک تهدید است؟ سیدالشهداء(ع) میپرسند این تهدید است؟ نه، این فرصت است. اینها تعبیر سیدالشهداء(ع) است، «وَهَلْ تَقْدِرُونَ عَلى أَکْثَرِ مِنْ قَتْلى؟!» امروز با من چه خواهید کرد؟ بیش از کشتن من؟ دیگر کاری از شما برنمیآید، شما حداکثر کاری که میتوانید با من و با ما بکنید این است که ما را میکشید، «مَرْحَباً بِالْقَتْلِ فیسَبیلِ اللّهِ،» خدا کشته شدن در راه خداوند.
هشتگهای موضوعی