آمریکا، انگلیس، ایران، کودتا، غارت، تحریم (کودتای ۲۸ مرداد؛ نفت ایران و سرمایه داری غرب)
سالگشت کودتای ننگین ۱۳۳۲ _ نشست ( از نفت تا انرژی هسته ای ) _ ۱۴۰۱
بسمالله الرحمن الرحیم
پرسش و گفتگوهایی بین رفقا بود در مورد میزان اعتماد به اسناد و اخبار مربوط به دخالتهای اشغالگرانه و کودتاچیانه و جنایاتی که قدرتهای استکباری در کشورهای تحت سلطه و تحت اشغال خودشان کردند و میکنند. علیرغم یک شفافنمایی دروغین و جریان آزاد اطلاعات و این که از حالت محرمانه خارج کردیم بخش بسیار اندکی از اسناد واقعی جنایات قدرتها در کشورهای تحت ستم منتشر میشود با دستگاهی. حالا به طور نمونه چون بحث کودتای 28 مرداد بود که حالا بعضیها میگویند و گمان میکنند که آغاز دخالت آمریکا در مسائل ایران است که اینطور نیست. از حتی قبل از جنگ بینالملل اول، آمریکاییها دخالتهای متصرفانه و انواع جاسوسیها و خط نفوذ را در داخل حاکمیت ایران و نخبگان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ما شروع کرده بودند البته انگلستان که خب حکم پدری برای آمریکا دارد و سابقه شیطنتها و جنایات او در سطح جهان بطور عام در همان قرن 18 و 19 و قبل از آمریکا حتی شکلگیری آمریکا بود و در قرن 20 عملاً راهگشای آمریکاییها در نقاط مختلف شدند شیوههایشان تفاوتهایی داشته حتی گاهی بین خودشان رقابتهایی بر سر خوردن و غارت بیشتر کشورهای هدف بوده، اما در واقع کودتای 28 مرداد سال 1332 یک پروژه مشترک آمریکایی- انگلیسی است به لحاظ اطلاعات و تجربیات و سرپلها بیشتر انگلیسی بود و یک مقداری در حوزه سرمایهگذاری و حضور منافقانهتر اما جسورانهتر بیشتر به عهده آمریکا بود آن اول هم اینها بنایشان بر چیزهای دیگری هم بود که به آن نتایج صددرصد دلخواه نرسیدند اما به بخش مهمی از آن رسیدند و آن جریان هم ادامه دارد یعنی شما همین کارهایی که آمریکاییها، انگلیسیها ناتو در عراق و افغانستان، در سودان، در سومالی، در لیبی، در یمن، در سوریه در لبنان و غزه، با یک شیوه دیگری در پاکستان و از این قبیل، همچنان ادامه میدهند یعنی همچنان در کنار هم هستند و مشغول کودتا و اشغال و غارت و جنگافروزی هستند در عین حال ژست روشنگری و روشناندیشی و حقوق بشری و صلحطلبی میگیرند بزرگترین و وحشیترین تروریزمها را ایجاد میکنند و سازماندهی میکنند و تسلیح و تبلیغ میکنند با شعار مبارزه با تروریسم. آمریکاییها از جنگ بینالملل اروپایی دوم که آن هم یک جنگ قدرتی بود بین دو بلوک استعمارگر اروپایی با هم، که هر دو مثل هم وحشی بودند یک عدهای باختند و یک عدهای بردند روال و روششان با هم تفاوت نداشت سر دنیا با هم جنگیدند هم سر اروپا و هم سر دنیا و منابع ملتهای ضعیفتر مثل ملت ما در آن دوران، عملاً وقتی ارتش آمریکا و انگلیس و شوروی در جنگ دوم وارد شدند و ایران را اشغال کردند خب انگلیسها از قبل بودند از جنگ بینالملل اول اینجا بودند و سلطه و نفوذ زیادی داشتند. ارتش آمریکاییها بطور رسمی بعد از جنگ دوم بود و از آن موقع اینها مشغول زمینهسازی برای سلطه و نفوذ و از این قبیل بودند بخصوص وقتی که نفت هم در ایران کشف شد و از آن طرف رقیب آمریکاییها و غربیها یعنی شوروی و بلوک کمونیزم و سوسیالیزم در همسایگی ایران در منطقه حساس بود هم به دلایل اقتصادی، نفتی، هم به دلایل امپریالیستی و رقابت با بلوک شرق، و به دلایل دیگری ایران یکی از اهداف اصلیشان بود بعد از آن ارتش آمریکا ولو بطور علنی و ظاهراً رسمی خارج شد اما در واقع دیگر خارج نشدند و همینجا بودند. در 28 مرداد 32 از 1320 تا 32 تا در آن 12 سال، هم آمریکاییها و انگلیسها و شوروی، کمونیستها کار میکنند اینجا حزب میساختند کادرسازی میکردند در حکومت افرادی را میخریدند کسانی را احزاب طرفداران خودشان را تربیت میکردند، دانشگاهیان، روشنفکران، ماسونیها و پرورش میدادند در پستهای کلیدی میگماردند، آمریکا و انگلیس بیشتر میخواستند بر کل ایران مسلط بشوند شوروی دید با حضور اینها نمیشود آن سیاست روسیه تزاری قبل از انقلاب بلشویکی را ادامه میداد که دستکم استانها و ایالتهای شمالی ایران در اختیار او باشد و حتی حزب دموکرات کردستان و حزب دموکرات آذربایجان را با گرایشات چپ و سوسیالیستی و مارکسیستی و استقلال و تجزبهطلبانه تشکیل دادند که دوتا جمهوری جدا جمهوری کردستان سوسیالیستی کردستان و آذربایجان درست کنند و از همان موقع این جریانها را اینها ایجاد کردند تحت عنوان پانکُردیسم و پانترکیسم و بعد در خوزستان که آن را عربستان و پانعربیسم بنامند در بلوچستان همینطور و نقاط مختلف. این دائم یکی از شیوههایی بوده که هر سهتا قدرت استکباری یعنی آمریکا، انگلیس و شوروی در ایران هم تعقیب میکردند. اما اتفاق علنی و حاکمیت مستقیم خیلی واضح در سال 1332 و 28 مرداد اتفاق میافتد اسنادی که گاهی اینها منتشر کردند هم ناقص و هم تحریف شده و هم بخش بسیار کوچکی از آنهاست یعنی خیلی نمیشود بر اساس آنها قضاوت کامل و قاطعی در مورد همه جنایاتی که کردند داشت اما خب یک بخشهایی را میگویند. یک قانونی گذاشتند با ادعای روشنفکری برای اطلاعات آزاد و فریب افکار عمومی تحت عنوان قانون غیر محرمانه کردن اسناد بعد از مدتی، اما در یکسری از کشورها همان موقع در اسناد جنایات و کودتایشان در ایران و هم اتفاقات مشابه در گوآتمالا و در کنگو، در آفریقا اینها را هم افشا نکردند یعنی سازمان سیا و پنتاگون وزارت جنگ آمریکا رسماً بهانههایی آوردند که حتی از قانونی که خودشان اعلام کردند سرپیچی کنند تحت عنوان این که منابع مالی میخواهد ما پول نداریم، نیرو نداریم. به دروغ، و بطور خودکار بخش اصلی و مهم اسناد را از جمله اسناد مربوط به 28 مرداد 32 را که باید طبق آن قرار اولیه بعد از 25 سال باید اینها منتشر میشد که خب منتشر نشد بعداً هم اعلام کردند که بخش مهمی از این اسناد را ما در دهه 60 میلادی یک پروژهای داشتیم تحت عنوان معدومسازی، بخش مهمی از اسناد را که خیلی مهم نبوده ما آنجا ریز ریز کردیم و از بین رفته است که دیگر معنیاش این است که بعد از این هم منتشر نخواهیم کرد! چون همان شیوهها در ایران و کشورهای دیگر همچنان ادامه دارد. سازمان سیا ادعا کرد که چیزی حدود مثلاً هزار صفحه سند هنوز دارد که اینها را منتشر نکرده است و فعلاً در حال تعلیق است و اینها را منتشر نخواهد کرد در مورد مسائل ایران که حالا بعضی از محققینی که در حوزه کودتای 28 مرداد تحقیق کردند و اسناد و منابع مختلف را دیدند آنها حدس میزنند که حالا من به بخشی از نکاتی که گفتند استناد میکنم حالا حدس میزنند که موارد و اسنادی هست که انگلیسها منتشر نمیکنند چون برای آمریکایی هم نقشه داشتند و آمریکاییها هم اسنادی دارند که منتشر نمیکنند که در رقابت بر سر ایران آنها هم خیلی با انگلیسها شفاف نبودند یعنی در عین حال که هر دو با هم همکاری میکردند در کودتا و غارت و سلطه، در عین حال یک رقابت و زرنگبازیهایی هم با همدیگر درمیآوردند. این هم مسئله مهمی است و انگلیس که خیلی واضح در چشم نگاه میکند و دروغ میگوید عوامفریبی میکند یعنی میزند و با ادبیات متمدنانه و شبهمتمدنانه توهین میکند غارت میکند میکشد و بعد میگوید که ما نکردیم! یعنی انگلستان اعلام کرد که ما در آن کودتا دست نداشتیم و میگوید که کار آمریکاییها بود. در تعابیر ژورنالیستی هم میبینید که میگویند کودتای آمریکایی 28 مرداد، در حالی که این کودتا کاملاً انگلیسی – آمریکایی بود و حالا اگر بعدها بخشی از این اسناد منتشر بشود و اینها را به قول خودشان ریز ریز نکنند کمکم خیلی دیگر از کارهایی که کردند دیده خواهد شد. این اسناد لانه جاسوسی آمریکا را هم شما دیدید که اینها همه را ریز ریز کردند و بخشهای مهمتری را هم بطور کامل نابود کردند و یک بخشی از آن که بازیافت شد همانها دیدید که نشان داد تا کجاها پروژه و برنامه برای تک تک کشورهای همسایه ما و خود ایران داشتند و همه جا روی چه کسانی کار میکردند همکاریشان با انگلیسیها، گاهی با فرانسویها و هماتاقیشان با اسرائیل و صهیونیستها در ایران، یک بخشهایی آنجا روشن است و توطئههایی که در همان 7- 8 ماه بعد از پیروزی انقلاب علیه انقلاب کردند که با این که رسماً اعلام کردند که ما میخواهیم همکاری کنیم و دوستانه رابطه داشته باشیم و به رسمیت میشناسیم ولی در همان چندماه انواع و اقسام توطئهها در اسناد هست، جنگهای داخلی و تجزیهطلبی راه بیندازند و تروریستهای چپ و راست را کمک کنند، تلاش برای جنگافروزی در منطقه بکنند و تلاش برای ایجاد درگیریهای خیابانی و داخلی، اعتصابات، تحریم اقتصادی و... تا وقتی که با فتح لانه بخشی از این اسناد به دست آمد و میدانید هنوز هم بخشی از این اسناد غیر قانونی و جرم است یعنی در آمریکا هرکس اینها را منتشر کند مجرم دانسته میشود حالا با این فضای مجازی و اینترنت شاید نتوانند بطور کامل کنترل کنند گرچه میکنند و بشود اینها را در سطح جهان، اروپا، افکار عمومی و داخل خود آمریکا بخصوص منتشر کرد. حدود 20 و چند سال پیش که بعضی از روزنامهها که خودشان هم وابسته به کمپانیهای صهیونیستی آمریکا هستند اینها مشهور هم هستند چندتا از این سندها را درز دادند و منتشر کردند و یک فضایی درست شد که مثلاً میخواهند دموکراتها یک جوری به ایران نزدیک شوند و نفوذ کنند در زمان دولت آقای خاتمی، که دولت خیلی با آمریکا همکاری کرد و چراغ سبز نشان میداد تحت پوشش گفتگوی تمدنها عملاً مذاکره با حکومت آمریکا را شروع کردند و ادبیات و ترمنولوژی امام(ره) و انقلاب اسلامی را خیلی لیبرالیزه کردند و تغییر دادند و عملاً خیلی چشمک زدند در قضیه افغانستان و در موارد دیگری کاملاً با آنها همکاری کردند. آنها هم برای این که تشویق کنند آلبرایت وزیر خارجه آمریکا هم تقریباً هم پذیرفت که بله ما هم در کودتای 28 مرداد بله! یک چیزهایی که معنیاش این بود که شما هم دوباره به اردوگاه ما بیایید و از این قبیل. یک کلماتی و یک چیزهایی درز کرد ولی باز بخشهای اصلی آن اسناد که ام.آی.سیکس و سرویس جاسوسی انگلیس و سازمان سیا در ایران با چه بخشهای متنوعی ارتباط داشتند و از روشنفکر و ضد مذهب تا مذهبی، از چپ تا راست، از تجزیهطلب تا ملیگرا، از حکومتی تا ضد حکومت با همه ارتباط برقرار میکردند و چه پولهایی به چه کسانی دادند چه در زمان 28 مرداد و چه در سال 57. هیچ وقت اینها نه معذرتخواهی کردند و از جنایاتشان دست برداشتند حتی شما میدانید بمب اتم در ژاپن زدند تا همین الان هیچ عذرخواهی نکردند حداکثر اظهار تأسف کردند که چرا اینطوری شد ولی کار ما لازم بوده کردیم و به هیچ وجه عذرخواهی نمیکنیم و لازم بوده این کار را بکنیم و اگر لازم باشد دوباره هم این کارها را میکنیم. اینها اینطوریاند تا تودهنی نخورند و جلویشان محکم نایستی، حاضر نیستند یک میلیمتر عقب بروند با مذاکره در هیچ موردی حاضر نیستند یک مصالحه عادلانه بکنند و عقبنشینی کنند حالا آخرین آزمایش این مذاکرات هستهای است شما دارید میبینید از سال 84 تا الآن، مذاکره غیر مستقیم و مستقیم با آمریکاییها، انگلیس، فرانسه و همین جریان ادامه دارد و حتی امضاء هم کردند و بعد پاره کردند و سوزاندند و تا همین الآن هم حاضر نیستند به حقوق مسلّم ملّت ما به لحاظ همین قوانین بینالملل تن بدهند. در قضیه 28 مرداد هم همینطور بوده، شبیه این کارهایی که الان دارند با حقوق هستهای ملت میکنند با نفت ما در زمان دولت دکتر مصدق نهضت نفت و آیتالله کاشانی، همین کارها را کردند شیوه همان شیوه است آن موقع بیشتر انگلیسیها جلودار بودند حالا آمریکاییها و انگلیسیها با هم، و آمریکاییها گاهی جلودار هستند حالا در هر صورت در اسناد سازمان سیا یک بخش بسیار مهمی مربوط به سرنگون کردن دولت ملی ایران در سال 32 است و بعضی از افرادی که مطالعات بسیار تخصصی و طولانی در مورد مسائل ایران داشتند. طرف مثلاً هم باستانشناس است و از این طرف هم در سیا و بالاسر چندتا پروژه جاسوسی علیه ایران است و از این قبیل. فلان کس مأمور مخفی ارشد فارسیزبان برای سازمان سیا است فلان کس از بستگان مقامات درجه یک حتی ملی و مبارز کشور است ولی با اینها کار میکند و در تور اینهاست. بنابراین ما نمیتوانیم به همه آنچه که اینها کردند در 28 مرداد از طریق اسنادی که یک بخشی از اسنادی که منتشر کردند پی ببریم برای این که هیچ اطمینانی که حتی یک گزیده بدون غرض راجع به 28 مرداد بیرون داده باشند چنین اطمینانی مطلقا وجود ندارد اسنادی در سازمان سیا هست اسنادی در پنتاگون است اسنادی در وزارت خارجه انگلیس است بخشی در کاخ سفید است بخشی از آن در کمیته روابط خارجی سنا است، خب همینها تا همین الآن هم بخشی زیادی از آنها منتشر نشده است و به عنوان تاریخ محرمانه اطلاعات پنهان و طرز کار کودتا مطرح است و گزارشهای پراکندهای بعد از عملیات کودتا در ایران که یکسری پیامها و تلگرامهایی که زده شده و رفت و برگشت بین تهران و واشنگتن و لندن داشته است و بخشی از اینها که سند مهمی است همین مقداری که منتشر شده تا حدودی نشان میدهد که اینها چه ستم و جنایاتی در حق ملت ایران و ملتهای دیگری مثل ما در این صد سال اخیر در این 70 – 80 سال کردند در یک زمینههایی بطور کامل و مطلق سکوت است که کاملاً معلوم است که این اسناد مربوط به چندین ماه وسط آن ماجراها گاهی میبینید هیچ سندی بیرون داده نشده، این وسط گاهی هم یک کسانی خبرنگاری یا مثلاً یک کارمند وزارت خارجه حتی سیا اگر آن وسطهایش به دلایل شخصی یا غیر شخصی از نظر اینها یاغیگری کرده و یک لگدی پرانده، آنها را خیلی سریع ساکت و حذف کردند و اجازه ندادند کسی این وسط غیر از این روایت رسمی آنها در مورد این مسائل ارائه بدهد. در خاطراتی که منتشر کردند تمام اینها سطر به سطر ویراستاری میشود و همهاش کنترل میشود گاهی آن وسط میخواهد در یک مورد دیگری پز بدهد و اظهار لِحیه بکند یک چیزهایی از قلم و زبانشان در میرود. حالا امیدواریم انشاءالله یک وقتی این رژیمهای آمریکا و انگلیس، این رژیمهای استکباری و غارتگر سرنگون بشوند این آرشیوهای این اسناد هم بطور کامل بیرون بیاید آن هم خیلی جنایات دیگر روشن بشود.
اولاً به اسناد که مراجعه میکنید چند نکته را که من حالا به آن اشاره میکنم، یکی ازنکات که برای ما خیلی تحقیرامیز هم هست این است که هم سازمان سیا و هم مقامات انگلیس بارها بعد از کودتا گفتند که ما باور نمیکردیم به این راحتی دولت مصدق و نهضت نفت شکست بخورد و سرنگون بشود و بتوانیم شاه را به ایران برگردانیم. هیچ شکستی اینقدر سریع و ارزان و غیر منتظره برای اینها نبود، این یک پیروزی نادر که نشان میداد که درجه بالایی از سادهلوحی، حالا او تعبیر حماقت به کار برده، پروژهای را بشود در این فرصت کوتاه به نتیجه رساند و عواقب آن را هم کنترل کرد حتی گزارشهایی را که شرکت نفت ایران و انگلیس منتشر کرده بخشی از اینها را خیلی راحت میگوید.
خب حالا من به بخشی از این اسنادی که محققینی در حوزه کودتا با بخشی از اسناد منتشره در داخل و خارج از کشور تحقیقات و تألیفاتی داشتند من با استناد به آنها در ذیل عنوان کودتا به چند نمونه ازا ین اسناد اشاره میکنم و منبع اصلی را هم که دوستان مایل هستند من ارجاع میدهم که بروید اصل کتاب و مقالات را ببینند یک نکته این است که قضیه نفت که در حدود 120 سال پیش نفت در ایران را انگلیسیها بو کشیدند و پیدا کردند و حدود 52 سال قبل از کودتای 28 مرداد و آن قرارداد استعماری و غارتگرانه دارسی را امضاء کردند. این شخص، قبلاً در معاملات طلا بود و یک مرتبه به این نتیجه رسید که نفت از طلا هم میتواند بیشتر منافع بیاورد و آمدند با حکومت ضعیف و ذلیل ایران یک قرارداد 60 ساله بستند که کل نفت ایران در هر نقطه کشور، به جز شمال که مرز روسیه بود در 60 سال، کل نفت ایران، همه چیزش منحصراً در اختیار این کمپانیهای انگلیسی باشد و در برابر آن در سال، چند ده هزار لیره انگلیسی به شخص شاه ایران پول بدهند و یک مبلغی هم مثلاً کمتر از نصف آن به عنوان سهام و سهامدار به حدود 200 – 300 نفر از مقامات ایران به بخشهای مختلف حکومت که نفوذ و اثر داشتند به آنها بدهند یعنی عملاً هم رشوه به شاه و به چندصدتا آدم در حکومت و هم به افراد نافذ در جامعه، این در ازای آن انحصار 60 ساله بود. بعد هم اعلام کردند که ما حدود 15- 16 درصد از سود خالص سالانه را اگر به سود رسیدیم به شما خواهیم داد که حتی به همین هم درست عمل نشد. سیاست انگلیسیها این بود که در قراردادهای بینالمللی باید با کشورهایی که میخواهیم غارتشان کنیم تا میتوانیم قراردادها مختصر و مجمل و مبهم باشد خیلی شفاف و مفصل نباشد سعی کنیم در سه – چهارتا بند قضیه را فیصله بدهیم و همه چیز را از آنها بگیریم و همه چیز را به ما اعطا بکنند و سعی کنیم در قراردادها امتیازاتی که باید بگیریم شفاف، مشخص و زمانبندی شده و تضمین شده باشد اما امتیازات متقابل و تعهداتی که ما به آنها میدهیم مبهم، کشدار و دارای چندتا منفذ و سوراخ و تبصره باشد! خب شما میبینید این سیاست تا همین الآن هم ادامه دارد یعنی آن کاری که با نفت ایران کردند همین کار را با مذاکرات هستهای و قراردادها میکنند ایران به همه تعهداتش عمل کرده ولی اینها به هیچ کدام از تعهداتشان عمل نکردند، تحریمها را هم بیشتر کردند این سیاستشان بوده الآن هم هست. افرادی که از تجربیات تاریخی درس نمیگیرند شعور تاریخی ندارند دوباره همان ماجراها را خوشبینانه و سادهلوحانه تکرار میکنند اعتماد میکنند، امتیاز میدهند هیچی هم گیرشان نمیآید و باز تقصیر را گردن خودیها میاندازند و میگویند داشت میشد شما نگذاشتید، شده بود ولی فلان شد، شما به فلان موشک شعار نوشتید بهم خورد! فلان روز فلان شعار را دادید بهم خورد. شما ملاحظه کنید همان موقع دارسی به خاطر گرفتن انحصار 60 ساله نفت ایران به عنوان یکی از قهرمانان بزرگ سلطنت انگلیس، پادشاهی انگلیس شناخته شد یعنی او و مثلاً "دیزرائیلی" که شاید اولین نخستوزیر یهودی انگلیس است که مدتها هم یهودی بودنش را مخفی کرده بود و در اشغال فلسطین و ایجاد اسرائیل اینها نقش داشتند و همینطور چرچیل. اینها جزو کسانی هستند که پادشاهی انگلیس اینها را به عنوان قهرمانان بزرگ که منافع انگلیس را در کشورهای دیگر در سطح جهان تأمین کردند و غارتگری را تضمین کردند اسمشان را برده، یکیشان هم همین است سر قضیه غارت نف ایران. - خب دوستان اینها را میدانند من دیگر اینها را تکرار نمیکنم – در منطقه مسجد سلیمان و خوزستان که آن موقع انگلیسیها میگفتند اینجا را عربستان بگوییم چون نفت داشت و میخواستند از ایران جدا کنند بعد این دارسی اول در جنوب شرق آسیا بودند آنجا شرکتهای نفتی داشتند ولی دیدند اینجا لقمه خیلی چربتر است و آن برمه، و جنوب شرق آسیا را رها کردند و آمدند روی ایران خیمه زدند و جالب است که فرمانده کل نیروی دریایی انگلیس یعنی از ژنرالهای اصلی ارتش استعمارگر انگلیس نقشِ اصلی را در پیگیری این پروژه و کمک به دارسی برای این قرارداد داشت و تعقیب کرد و خودش هم به نام آدم عشق نفت مشهور بود که در منطقه، در شمال و جنوب خلیج فارس، عظیمترین منابع نفتی کشف شد چون قبلاً نفت در قاره آمریکا بود ونزوئلا، خود آمریکا بود، بعد دیدند که اینجا هم منابعی به همان غنا و عظمت هست اگر بیشتر نباشد، و لذا لشکرکشی و برنامهریزیهای سیاسی و جاسوسی و کودتا به عنوان یک پروژه مهم اقتصادی و سیاسی متمرکز روی این منطقه شد و بطور خاص روی ایران. باز برای این که اهمیت نفت ایران را و کودتای رضاخان و بعد کودتای 28 مرداد را بدانید که انگلیسها و آمریکا یکی از دلایل اصلی برای کودتا و اشغال چه بود این است که همان موقع که نیروی دریایی آمریکا که درگیر جنگ جهانی یا بین دوتا جنگ بود تصمیم گرفتند سوخت کل کشتیها و ناوهایشان که نیروی دریایی انگلیس که شاید قویترین و یکی از چند قدرت اول دریایی جهان بود سوختشان که ذغال سنگ بود به نفت تغییر بدهند علت اصلی آن کشف همین منافع نفتی در منطقه و از جمله ایران بود، بعدها چرچیل گفت ما جنگ جهانی را و جنگ بینالملل را اگر ایران در اختیار ما نبود با این کودتاها ما معلوم نبود بتوانیم ببریم. کل سوخت کشتیها و هواپیماها و تانکهای ما، سوختش را یعنی سوخت جنگی و ماشین جنگیمان را ما با نفت منطقه از جمله نفت ایران تأمین کردیم حالا بفهمیم که این کودتاها از جمله به چه چیزهایی توجه داشت یعنی سوخت کل نیروی دریایی انگلیس از ذغال سنگ به نفت تبدیل شد، موتورهایش را عوض کردند، و کمپانیهای نفتیشان را در جنوب شرقی آسیا اینجا آوردند اسمش را نفت انگلیس پرشیا گذاشتند، مثلاً ایران. اسم آن کشور را هم میگذارند که مثلاً ما شریک و مشترک هستیم اما ما ارباب هستیم شما رعیت. ما کار میکنیم شما میخورید. اینطوری با هم شریک هستیم. بعد هم اختلافات داخلی، ظلمهایی که حکومت مرکزی به ایلات و قبایل و عشایر میکرد و از آن طرف خریدن بعضی از عشایر تحت این عنوان که ما به شما کمک میکنیم جلوی دولت مرکزی بایستید حقوقتان تضمین بشود و شما هم متقابلاً برای ما، و تلاش برای تجزیه کشور! این کار را هم شوروی و روسیه کمونیستی در آذربایجان و کردستان کرد هم انگلیس در جنوب در خوزستان و در بلوچستان کرد و بحرین، عمان، همه اینها را یکی یکی از ایران جدا کرد و بعد هم که خود ایران را گرفتند و بطور کامل بر خود ایران مسلط شدند و بعد هم بحرین. مثلاً شیخ خزعل که یک قبیله مهم در جنوب غرب ایران بود گفتند که ما با شما کمک میکنیم اسلحه میدهیم شما هم با ما قرارداد ببندید ما اینجا پالایشگاه میزنیم. جزیره آبادان برای این که پالایشگاه زده بشود آن موقع یک جزیره دورافتاده خیلی مورد توجه هم نبود اما گفت انگلیسها هم در عراق و هم در ایران نقاط حساس را به لحاظ هم اقتصادی و هم نظامی کاملاً شناسایی کرده بودند و روی اینها کار میکردند و تقریباً همزمان در جنگ بینالملل اول ارتش انگلستان هم عراق و هم ایران را اشغال کرد و همینطور کشورهای جنوب خلیج فارس و همه اینها را اشغال کرد و هم فلسطین را و غربیها بر جهان اسلام مسلط شدند و بین خودشان تقسیم کردند ما هم سهم انگلیس شدیم و هرکس هم در کشورهایی که گرفته بود زبان خودش را به عنوان زبان علم و پیشرفت و تمدن اجباری کرد. ما که اربابمان انگلیسیها بودند و زبان انگلیسی در مدارس اجباری شد که تا الآن هم هست مستعمرات فرانسه مثل الجزایر، تونس، مراکش، سوریه، اینها همه زبان فرانسوی را گفتند زبان علم و تمدن و آنجا اجباری کردند. روسها هم روسیه تزاری و روسیه کمونیستی شوری هم زبان و خط روسی را در این جمهوریهایی که در ایران و از جهان اسلام جدا کردند اجباری کردند. هرکسی زبان ارباب خودش را اجباری کرد برای این که بگوید این زبان جهانی و زبان پیشرفت است و از این قبیل. که کلید ورودی امپریالیزم فرهنگی است. دولت انگلیس، شرکت نفتی را که اینجا راه انداخت و در کشورهای جنوب خلیج فارس چون همه را تحت سلطه گرفته بود یک شراکتهای سوری قرار میداد ولی طوری هیئت امنا و مدیره را میچید که مالکان این کمپانیها که عملاً خط اصلی رأی و حتی حق وتو و بعضی از اعضای کلیدی مدیریتها همه اینها مستیم توسط فرمانده نیروی دریایی انگلیس و فرمانده ارتش انگلیس در منطقه که اگهی بغداد بود گاهی ایران بود تعیین میشد یعنی نفت و تجارت و اقتصاد جزئی از پروژه سیاسی نظامی انگلیسیاه بود حق وتو در تصمیمات هیئت مدیره داشتند حق داشتند اعضای هیئت مدیره را هر وقت خودشان لازم میدانند تغییر بدهند و چرچیل که آن موقع فرمانده نیروی دریایی انگلیس یعنی قائم مقام فرمانده بود و این پروژهای که از ذغال سنگ به نفت بشود این را پیگیری میکرد بعد خودش رفت در پارلمان انگلیس اعلام کرد که ما باید بر منابع نفتی بزرگ جهان که در منطقه خاورمیانه است و ایران و کشورهای عربی است ما باید کل اینها را به طور کامل کنترل کنیم و این کنترل تضمین بشود و باید تحت اختیار ما باشد و ما بین کمپانیهای داخلی خودمان میگذاریم رقابت باشد اما در آن رقابتهای کمپانیهای داخلی دولت و ارتش دخالت نمیکند اما اصل مسئله را ما باید انجام بدهیم این کار شرکتهای خصوصی نیست و دولت انگلیس باید تمام قد پشت این قضیه قرار بگیرد و بعد هم اعلام کردند غنیمت بزرگی که ما از ایران از سرزمین پریان گرفتیم چیزی بود خیلی بالاتر از خوابهای ما، خوابترین خوابها و شیرینترین رؤیاهایی که ما میدیدیم به این شیرینی آنچه که در ایران اتفاق افتاد که بر نفت و کل حکومتشان مسلط شدیم و بعد هم کودتای 28 مرداد نبود یعنی ما خواب این قضیه را هم نمیدیدیم که اینطور راحت بتوانیم مسلط بشویم! از جنگ اول بینالملل انگلیسیها ارتششان وارد ایران شده بود و وارد عراق و از همان اول هم یکی از شاخکهایشان در مورد نفت بود، یکیاش تسلط کامل بر کشورهای اسلامی و غارت آنها بود یکیاش هم رقابت با روسها در منطقه. علت این که ارتش انگلستان در جنگ بینالملل دوم ایران و عراق را اشغال کرد یک بخشی از آن قطعاً ناظر به منابع اقتصادی از جمله نفت بود و تمام نطقها و سخنرانیهایی که مقامات انگلیسی و آمریکایی راجع به این که چرا در فلان کشور دخالت کردیم و... محققین آکادمیک در همه جای دنیا، آنهایی که منصفتر هستند حتی در خود آمریکا و انگلیس در تحقیقاتشان میگویند که به این ادبیات و نطق و سخنرانیهای اینها اصلاً توجه نکنید اینها در سخنرانیهایشان که چرا به ایران حمله کردند و اشغال کردند یا چرا کودتا کردند هرگز کلمه نفت را نیاوردند در حالی که قطعاً و بیشک یک رکن اصلی این دخالت ها و تجاوزات قطعاً مسئله نفت ایران بود و غارت اقتصاد و منابع ایران بود، یک بخشی از آن رقابت و درگیری با آلمانها بود که آنها هم داشتند در ایران نفوذ میکردند یک بخشی هم بعداً رقابت با کمونیستها و شوروی بود، حتی اینجا که انگلیس و آمریکا که با هم متعهد بودند داخلی بین خودشان هم یک رقابتکی بود انگلیس خیلی بدنام بود بخاطر سوابق جنایات و غارتگریها و استعمار و اشغالگریاش در ایران و منطقه. آمریکا چون هنوز تازه داشت امپریالیسم میشد و بخصوص بعد از جنگ بینالملل اول تا حدودی و جنگ دوم بطور خاص، در این 70- 80 سال به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی و متجاوز مطرح شدند آن زمان هنوز بعضیها ضدانگلیسی بودند ولی ضد آمریکایی اصلاً نبودند و حتی خوشباورانه گمان میکردند که آمریکا استعماری نیست و حتی میتوانند با کمک آمریکا مثلاً جلوی انگلیس بایستند که خوب چوبش را هم از جمله در کودتای 28 مرداد خوردیم. جنگ دوم که تمام شد شرکت نفت انگلیس و ایران، که انگلیس پرشیا بود و اسمش را ایران کرد که مثلاً یک مقداری مأنوستر بشود و مقاومتها در ایران در برابرش کمتر بشود و اعلام کردند که به جهات مختلف این کمپانی نقش فوقالعاده حیاتی برای امپراطوری بریتانیا و از این قبیل دارد و همان موقع حدود 6- 7تا میدان نفتی در خوزستان و بیشتر در خوزستان بود کشف و پیدا کردند که گفتند اینها حتی از میادین نفتی داخل خود آمریکا و تگزاس منابع نفتیاش بیشتر است یعنی آن موقع روزی مثلاً حدود 400 هزار تا نیم میلیون بشکه نفت آن زمان استخراج کردند و تولید میکردند و غارت میکردند 7تا شرکت جهانی کمپانیهای غربی بود که به نام هفت خواهران مطرح بود و بازار جهانی نفت عملاً دست اینها بود که تقریباً نزدیک به همهشان هم آمریکایی – انگلیسی بودند که حالا شاید یکیشان هم فرانسوی بود بقیه همه اینها بودند و همان کمپانیها تا همین الآن هم هستند یعنی تا همین الآن هم که ما داریم با هم صحبت میکنیم نفت این کشورهای عربی خلیج فارس که همه اینها یک کشور نیستند بلکه پالایشگاه نفت هستند و پایگاه نظامی ارتشهای آمریکا و انگلیس و صهیونیستها و اسرائیل هستند و تا همین الآن هم وضعیت همینطور است هر سال از همان موقع انگلیسیها دائم یک نرخ ثابتی مربوط به خزانه بریتانیا و انگلیس، یک بخش مهمی از بودجه بریتانیا و بطور خاص انگلیس از نفت ما و این منطقه همیشه تأمین میشده است یعنی ما همیشه جزو منابع بودجههای داخلی اینها بودیم و حالا غیر از ایران، بقیه هم هنوز هستند. انقلاب اسلامی ایران را از گاو شیرده به شیر غرّان در منطقه تبدیل کرد که اینها را پس بزند و انشاءالله اینها باید از کل منطقه و جهان اسلام باید اخراج بشوند که از چند کشور اخراج شدند و بطور کامل انشاءالله اخراج خواهند شد این نهضت بیداری اسلامی آتش زیر خاکستر است فعلاً با جنگ داخلی و کودتا و اشغالگری موقتاً اینها را سرکوب کردند و البته نه بطور کامل، ولی این آتش زیر خاکستر دوباره بپا خواهد خواست و در این چهل سال بعد از انقلاب دائم آمریکا و انگلیس در منطقه ضعیفتر شدند و جنبش اسلامی، جنبش استقلال و عزت و آزادی قویتر و تقویت شده است. میخواهم عرض کنم از همان موقع خزانهداری انگلیس در لندن به عنوان بخشی از منابع خودش برای اقتصاد انگلیس، روی نفت ایران همیشه حساب میکرده یعنی یک مبالغ مستمر بسیار متنابهی میرفت صحبت از میلیونها میلیون پوند بلکه معادل دهها میلیون پوند ارز خارجی و دورانی که مخصوصاً بعد از جنگ دوم بینالملل بود انگلستان وضع اقتصادیاش و داخلیاش خیلی بهم ریخته بود عملاً از دوره ریاضت اقتصادی بعد از جنگ به کمک غارت همین منابع و از جمله نفت ایران دوباره این کشور غربی از جمله انگلیسها سر پا ایستادند و نفت و منابع ما اینها را نجات داد و دوباره سرپا شدند. انگلستان فقط در پالایشگاه آبادان سالی نزدیک به نیم میلیارد دلار چهارصد میلیون دلار تا نیم میلیون دلار پول از طریق منابع نفت ایران وارد حوزه پولی استرلینگ کرده و مرتب سود سالانه حدود 30درصدی هم که به سهامداران میداد سهامدارانش هم تقریباً همهشان انگلیسی بودند و بعضیهایشان آمریکایی بودند. همینطور که انگلیسیها گفتند ما فقط از طلایی که فقط ظرف چند سال از بنگال هند بردیم بسیاری از خیابانها و شهرها در لندن منچستر، همه اینها را کلاً بازسازی کردیم و آباد کردیم و دو نیم میلیون هندی را به زور وارد ارتش انگلیس کردند و به کشتن دادند. میدانید هند 5/2 تا 3 میلیون هندی به عنوان سرباز ارتش انگلیس در غارت کشورهای دیگر فدای انگلیس شدند سرباز هندی را ایران میبردند، آفریقای جنوبی میبردند و همه جا دو – سه میلیون اینها را در جنگ بخاطر منافع انگلیس به کشتن دادند! یعنی بردههای جنگی اینها شدند. علاوه بر این که در قحطیهایی که انگلیسیها و غربیها در هند ایجاد کردند شبیه قحطیای که در ایران در جنگ بینالملل اول ایجاد کردند که طبق آمار چیزی نزدیک به نصف ملت ایران از گرسنگی و قحطی و بیماری مردند بخاطر این که کل منافع غذایی را اینها غارت کردند و بردند شبیه این کار را در هند کردند در همان بنگال و نقاط دیگر، و صحبت از قتلعامهای بیسروصدای میلیونی بود حالا جنایتشان در قاره آفریقا، در شرق آسیا بخصوص در آمریکای لاتین باز جدا بود.
یک مقداری توجه به اینها باعث میشود که انگیزههای غارتگرانه و نفتی کودتای 28 مرداد که یکی از شاید دو یا سه علت اصلی کودتا این بود که در کنار علل فرعی، با دانستن این اطلاعات اجمالی روشن میشود و من این را بخصوص برای بچهها و برای نسل جدید که تاریخ هم نمیخوانند متأسفانه کتاب نمیخوانند همه موبایل دستشان گرفتند همین چیزهای وقتپرکن و عقلکمکن! مشغول هستند یعنی اینها اطلاعات عمومی را بالا برده و یک کمی هم ضریب هوشی را بیشتر میکند اما عقلانیت و قدرت تعمّق و داوری را قدرت تشخیص را خیلی ضعیف کرده و ضعیف میکند یعنی هرچه بیشتر و پراکندهتر و سطحیتر میدانی قدرت تشخیص و تصمیمتان ضعیفتر میشود این هم یک روش دیگری است که باید در مورد این حساس بود که کتاب نخوانیم، تاریخ نخوانیم، منابع معرفتی را نخوانیم، مبانی و معیارها دستمان نباشد ولی همینطوری بنشینیم و از هر چیزی بیربط و باربط و حرفهای مفت، حرفهای درست و غلط، همینطور ذهن و وقتمان را پر کنیم! اجمالاً تقریباً کل سود منابع نفت ما به اختیار اینها بوده، اینها در شرکت نفت ایران و انگلیس را میدانید که تا مدتها تا نزدیک انقلاب آمار دقیق و واضح از این که چقدر دارند از ایران نفت استخراج میکنند اینها را حتی به حکومت ایران نمیداد، و اطلاعات دقیق را فقط خودشان داشتند بخشی از این اطلاعات نفت ما را و منابع دیگر ما را اینها به خود مقامات ایران میگفتند اینها محرمانه است و ما نمیتوانیم به شما بگوییم! مصلحت نیست و سهامداران کمپانیهای عمدتاً هم یهودی سرمایهدار انگلیس و برخی دیگر از شرکتهای نفتی را با خودشان شریک میکردند. مثلاً 50- 60 درصد سهام شرکت نفت کویت، 30 درصد از نفت عراق، 20- 30 درصد نفت قطر، 30- 40 درصد نفت مصر، حدود 60 درصد پالایشگاه نفت فلسطین اشغالی و اینها، آن اوایل اینها را روی کاغذ نوشتند ولی عملاً در واقع کل اینها در اختیار خود انگلیسها بود پالایشگاههایی که ساختند در آفریقا، در آمریکای لاتین، در آسیا و در جنوب اروپا برای نفت شمال آفریقا. ایران در آن موقع اینها گفتند که ایران نزدیک شاید سومین منبع نفت جهان است آن موقع تحلیل این بود که ذخائر نفتی شرکت نفت انگلیس در ایران اعلام کرد سومین ذخیره بزرگ نفت جهان در ایران است و تولید نفت در ایران بین کل کشورهای منطقه خلیج فارس و خاورمیانه اول بود، بیشترین تولید را داشت و در جهان بعد از اولین تولید کننده نفت آمریکا بود و بعد هم شوروی و ونزوئلا بود و بعد از این سهتا ایران بود. یعنی ایران در منطقه اول بود و بیشترین نفت را در جهان تولید و استخراج نفت چهارم بود و به لحاظ منابع و ذخیره سوم بود. انگلیس این گزارش را رسماً به لندن دادند که ما به هیچ قیمتی ایران را از دست نخواهیم داد و در صادرات نفت خام هم انگلیسها ایران را بعد از ونزوئلا به عنوان بزرگترین صادرکننده، آنهایی که عرض کردم تولید کننده بود چهارمین تولید کننده ولی دومین صادرکننده نفت جهان شدند یعنی با قدرت نفت ما و ملت ایران را میمکیدند. پالایشگاه آبادان بزرگترین پالایشگاه جهان بود که انگلیسها ساختند برای این که بیشترین غارت نفت جهان را در ایران داشتند میکردند. و سوخت اصلی کل نیروی دریایی انگلیس، ناوگان دریاییاش و هواپیماها و نیروی هوایی انگلیس در کل آسیا سوختش از نفت ایران تأمین میشد و در هفته و در ماه، 200تا حداقل نفتکش در آبادان کشتیهای بزرگ نفتکش میآمدند پهلو میگرفتند و چندصد کشتی اقیانوس پیمای نفتکش بیش از 300تا بطور قطعی بود که اینها مدام داشتند میمکیدند و نفت ایران را میبردند هرجا که انگلیسها اراده کرده بودند و آمریکاییها هم شریک بودند صد مایل و دویست مایل لولهکشی نفت کردند که نفت خام غیر از کشتیها و پالایشگاههای آبادان مستقیم از این طریق به ماهشهر (بند ماهشور) یا به اصطلاح ماهشهر میبردند و این را به عنوان یک افتخار اعلام میکردند که ما توانستیم دانشمندان، مهندسان، زمینشناسانمان، مدیران میادین نفتی، توانستیم در یک چنین فرصت کوتاهی تجهیزاتی را ببریم و هیچ کس هم در ایران بطور جدی جلوی ما نایستاد و ما یک بیابان خشک و خالی را به یک گلستانی برای خودمان (برای انگلستان) تبدیل کردیم. این تعابیری که عرض میکنم – دوستان بیایند من منابع این را به دوستان بگویم کتاب «کودتا... کتابهایی که در باب کودتا نوشته شده با منابعی که خود غربیها از دستشان در رفته و بخشی از اینها را میگویند دوستان ببینند- عرض کردم سهامداران هم عمدتاً همین شرکتهای نفتی انگلیسی و آمریکایی بودند. حدود 60- 70 هزار شرکت نفت انگلیس نیرو آورد و مستقر کرد حدود سه هزارتا که از فرماندهان و رؤسای اصلی بودند که تقریباً همهشان انگلیسی بودند 4- 5 هزار کارمندان رده پایین داشتند که آنجا هم باز هندیها و بعضی از کارگران اسرا و بردههایشان که از منطقه فلسطین و کشورهای عربی آنجا میآوردند که آنها هم اینجا احساس بیگانگی کنند و کاملاً در مشت انگلیسیها باشند و چندده هزار کارمند دیگر، کارمندان معمولی، نیمه ماهر، یا کارگر ساده، اینها عمدتاً ایارنی بودند در ردههای پایین و عمدتاً هم قراردادی بودند و کارهای فصلی میکردند بیشتر هم در راهسازی از آنها استفاده میکردند که عملاً شاید یک چهارم – یک پنجم اهالی آبادان که آن موقع آبادان صد و خوردهای هزار جمعیت داشت حدود 30هزارتای آنها کارمند ساده شرکت نفت شدند همه اینها را در اختیار گرفت و مستقیم یا غیر مستقیم کل منطقه و شهرها را در خدمت منافع خودشان قرار دادند. با بعضی از قبایل و عشایر و ایلات، مستقیماً ساختند که ما به شما پول میدهیم از لولههای نفتی که ما میکشیم شما حمایت کنید ما در برابر دولت مرکزی از شما حمایت میکنیم بعد هم که انگلیسها دولت مرکزی را با کودتای رضاخان گرفتند و مسلط شدند دیگر هم آن پلیس جنوب و آن فعالیتهای تجزیهطلبانه را کنار گذاشتند و مسیرشان اصل تهران و پایتخت را گرفتند به کمک یک دسته از عواملی مثل رضاخان و بر کل کشور مسلط شدند و بعد شروع کردند همان عشایری را که قبلاً به آنها کمک میکردند سرکوب کردند برای این که کل ایران را در اختیار گرفتند، به جای پلیس جنوب کل ارتش ایران را در اختیار گرفتند. قراردادهای قبلی را منحل کردند پز آن را هم رضاخان داد که ما قراردادهای استعماری را کنار گذاشتیم در حالی که بعد از آن تازه قراردادهای بدتر منعقد شد از جمله در مورد نفت.
نکته دیگری که باز در این اسناد هست این که هیچ وقت شرکت نفت انگلیس، هیچ حساب سال واقعی با آمار و عدد دقیق هرگز به ایران نداده، حتی آنکه تعهد کرده بود که به عنوان سود خالص سالانه حق امتیازی به مقامات ایران بدهد آن هم عمل نمیکرد و همه میدانستند که اینها دارند میدزدند و غارت میکنند و هیچ کس به داخل اندرونی شرکت نفت انگلیس راه نمیدهند و این که حقالامتیاز را چقدر میدهند آیا بعد از کسر مالیات و... به دولت انگلیس؟ یا نه بدون آن؟ اصلاً معلوم نبود محاسبات بر چه اساسی است و بعد هم معلوم نبود اگر اساس این محاسبات هم درست است دقیقاً دارند به آنها عمل میکنند یا نه؟ عملاً هر بشکه نفت در حد چند شیلینگ، در حد 20 سِنت به ایران میدادند و بقیهاش را میبردند و به هیچ کس هم حساب پس نمیدادند. حالا یکی از آمارهایی که اینجا هست این آمار حداقلی است، مثلاً تفاوت از 1913 تا 1950، از 5 هزار بشکه رسید به حدود 700 هزار بشکه رسید و هیچ آمار دقیقی هم که این عدد و ارقام دقیق مطابق با واقعیت بود یا نبود و بعد اینها کجا میرفت و به چه کسی داده میشد؟ هیچ کس در ایران خبر نداشت. در انگلیس هم حتی مطبوعات و جریانهای مختلف هیچ کدام این چیزها را خبر نداشتند چون خود آن روزنامهها و رسانهها و مطبوعات هم مال همین کمپانیهای نفتی بودند یعنی اینها روزنامهها و رسانهها را از آن طرف کنترل میکنند، از آن طرف دنیا را غارت میکنند، از آن طرف در پنتاگون و سیا و اینتلیجنس سرویس و ام.آی.سیکس نفوذ دارند یعنی هم تصمیم میگیرند جنگ بشود تصمیم بگیرند چه زمانی تمام شود؟ تصمیم میگیرند چطوری غارت بشود؟ تصمیم میگیرند چه چیزی را تحریم کنند؟ نکنند؟ پشت صحنه همه اینها یک جمع اندک و همان چند درصد هستند که حتی ملتهای خودشان را هم غارت میکنند و تحقیر میکنند با ملتهای دیگر که معلوم است چه میکنند. مبالغ اعلام شده هیچ وقت واقعی نبوده و همان هم که واقعی بود هیچ وقت منصفانه نبوده است. بعد از این که ایران در جنگ بینالملل دو – سه سال بعد اشغال شد، چون جنگ بود و انگلیس تحت فشار جنگ بودند و خیلی نمیتوانستند خودشان را جمع و جور کنند و روی مستعمرات مسلط باشند بعضی کشورهایی که نفتشان غارت میشد مطالبه حق بیشتری کردند مثلاً ونزوئلا گفت 50- 50، یعنی نصف سود سالانه را باید به خودمان بدهیم. مکزیکیها سر برداشتند و گفتند شرکتهای نفت انگلیسی و آمریکایی را ما ملی میکنیم و آن دوران گذشت و از این قبیل. چون جنگ جهانی تازه تمام شده بود و اینها ضعیف شده بودند مخصوصاً انگلیسها، خیلی نمیتوانستند درگیر بحرانهای جدید یا جنگهای منطقهای بشوند و مجبور بودند تحت عنوانی که آنها میگفتند غرامت بدهید یک کمی کوتاه آمدند. بعد از اینها بود که در ایران هم این مطالبه مطرح شد و این که باید غرامت بدهید و شکایتهایی در ایران علیه شرکت نفت انگلیس کمکم شروع شد در دورهای که جریان ملی – مذهبی و جریان نهضت ملی شدن نفت به رهبری آیتالله کاشانی و مجاهدات نواب صفوی، شهدای فدائیان اسلام و جلوداری دکتر مصدق، عملاً این جریان آمد هم مجلس را گرفت و هم دولت را گرفت و در برابر شاه مقاومت شد و علیه انگلیسها سر برداشتند. و نهضت نفت تقریباً به قدرت رسید و با سرعت پیش رفت، اینجا شکایتهایی علیه انگلیسها شروع شد دورانی که آمریکاییها آمدند کمکم در نفت منطقه بخصوص در کشورهای عربی پایین خلیج فارس، آرامکو قراردادهایی میبست و در حکومتها نفوذ کرد و شروع کرد به نفوذ و غارت اینها، ولی در عین حال آرامکو که شرکت نفت آمریکایی بود قراردادهای صوری که امضاء کرد و اعلام میکرد با کویت و عربستان، نسبت به قراردادهایی که انگلیس بر ایران تحمیل کرده بود ظاهر آنها بهتر بود و معنیاش این بود که بقیه مثل ایران بگویند که چرا اینجا اینطوری است؟ چون انگلیسها ایران را نه تنها غارت میکردند تحقیر هم میکردند شرکت نفت ایران و انگلیس که در واقع انگلیس بود مدتهای مدید یک حق امتیاز بسیار اندکی به ایران و به دولت داده بود و خیلی از بیش از آن به عنوان مالیات به دولت انگلیس داده بود پولها آنجا رفته بود صدها میلیون پوند، صحبت از 500- 600 میلیون تا میلیارد پوند، سرمایهگذاری انگلستان است از طریق غارت پول منابع ایران از جمله نفت و منطقه، که اینها را به شکل سرمایهگذاری در مناطق مختلف به اسم خود انگلیس شد یعنی 500 میلیون پوند در بخشی از آمارها که باز در این اسناد هست که 500 میلیون پوند از پول نفت ایران را انگلیسیها خارج از ایران بردند و برای خودشان سرمایهگذاری کردند و یک 20درصدی که اعلام کردند به مقامات ایران میدهیم آن هم خیلی مبهم بود که - به تعبیر این سند و کتاب- اصلاً اینها سود خالص است یا سود ناخالص است؟ آیا قبل از کسر مالیات است یا بعد از آن کسر مالیات است؟ و از این قبیل. یعنی حتی همان اقل را هم باز شفاف و دقیق اعلام نمیکردند و کاملاً غیر منصفانه و تحقیرآمیز بود.
طبق سند دیگری شرکت نفت انگلیس در ایران، ایران – انگلیس در همان دورانی که نهضت نفت داشت اوج میگرفت فقط در یک سال، سال 1328 یعنی چهار سال قبل از کودتاست، در 1328 فقط ظرف یک سال، انگلستان حدود 24 میلیون پوند مالیات نفت ایران را به لندن منتقل کرد به دولت انگلیس داد و 7- 8 میلیون پوند سود سهام نفت فقط همان یک سال نفت را در ایران، سهامداران انگلیسی و آمریکایی برداشتند حدود 5/18 میلیون پوند اینها را انگلیسها برای خودشان ذخیره کردند به عنوان اندوخته که به هیچ کس هم گزارش ندادند و کلاً از بین کل همه اینها چیزی حدود 18 میلیون پوند به دولت ایران دادند و اینها را هم بین عوامل خودشان در دربار حکومت و شاه و خانواده سلطنتی طوری تقسیم میکردند و مقامات ایران که تسلیم اینها بودند یعنی اینها را طوری در ایران توزیع میکردند که باز به عنوان حقالزحمه خیانت و جاسوسی به آنها داده شود و بخشی کمی از آنها صرف ایران بشود. مبالغ بسیاری را به شکل اندوخته از محاسبات به عنوان ذخیره کنار میگذاشتند که هیچ بخشی از اینها به ایران داده نمیشد و جالب است که باز طبق این اسناد حق امتیازی هم که به ایران میدادند آن هم با پول انگلیس و با واحد پول خودشان، با پوند استرلینگ میدادند که معنیاش این بود که ایران باید در چارچوب لیره انگلیس عمل کند چنان که بعد هم دلار آمریکا را آوردند همین کار را کردند که شما باید در زمین دلار و قبل از آن در زمین لیره انگلیس باید اقتصادتان را اداره کنید. باز در یکی دیگر از این اسناد، در 1328 که دربار و شاه و انگلیسها تحت فشار مبارزین و مردم برای قضیه نفت هستند آنجا اعلام میکند که مراقب باشید این پولها با لیره استرلینگ است با همین پول باز کالاهای خودمان را بخرند. شرکت نفت انگلیس در ایران، اساساً از داخل لندن مستقیم اداره میشد یعنی مدیریت اصلی اتاق فرمان شرکت نفت ایران – انگلیس در ایران نبود، مستقیم در خودِ لندن در بریتانیکهاوس بود. محاسبات مختلف سالانه جزو اسرار فوق محرمانه دولت انگلیس تلقی میشد نه این که به دولت ایران نمیدادند حتی به رسانههای خودشان هم اجازه نمیدادند اینها را منتشر بشود نمیخواستند خیلی آنها رقبای غربیشان هم بفهمند، نفت را به داخل ایران میفروختند یعنی نفت خود ما را به خود ما، تازه آن بخشی که میدادند به قیمت جهانی میفروختند! اما نفتی که به ناوگان دریایی و ارتش انگلیس و به نیروهای هواییشان برمیداشتند میبردند اصلاً معلوم نبود نرخ آن چقدر است اجمالاً میگفتند ما یک تخفیفی میدهیم اما به هیچ کس نمیگفتند ما این نفت را داریم به چه قیمتی میفروشیم، ارتش انگلیس دارد از نفت ایران، نیروی دریایی و نیروی هواییاش را تأمین میکند. گاز طبیعی را هم به هیچ شهری نرساندند تقریباً هیچ جا لولهکشی نکردند نه دولت پهلوی و نه انگلیسها اجازه دادند، و گاز طبیعی را به شکل خام در بعضی از شهرها میسوزاندند عوارض گمرکی در کالاهای وارداتی انگلیسی بر ایران در محصولات مختلف به هیچ وجه پرداخت نمیکردند به تولید کنندگان داخلی اصلاً اجازه نمیدادند که به وجود بیایند و سر پا بایستند تا بخواهند رقابت کنند، محیط زیست را بطور کامل هرجا را اراده میکردند نابود میکردند، مثلاً یک مرتبه دستور میدادند صدها هزار درخت و نخل را، همه محو بشود و از بین برود چون شرکت نفت انگلیس میخواهد با فلانجا فلان کار را بکند مثلاً جاده بزند یا فلان جا را خط لوله کند و از این قبیل. و در مرز ایران و عراق، منابع نفتی ایران را هم از داخل عراق که عراق هم دست انگلیسها بود از آنجا حتی نفتهای مناطق مرزی غرب ایران و عراق را باز کمپانیهایشان که در شرق عراق مستقر بودند از آنجا میبردند. همینطور که نفت عراق را میبردند. خب تا الآن هم شما میبینید که آمریکا و انگلیس که حمله کردند عراق را گرفتند یا افغانستان را میدانید که منابع بسیار عظیم گاز دارد، اینها به این چیزها هم توجه دارند. الآن آمریکا غرب فرات، آمده آنجا مستقر شده و رسماً و علناً دارد نفت سوریه را میبرد. نظام بانکی و پول نفتی عراق، هنوز و هنوز از کنترل آمریکا خارج نشده است و هر مقداری که بخواهند اینها برمیدارند و صدایش را هم درنمیآورند. یکی از کارهایی که میکنند هر کشوری را که اشغال میکنند سعی میکنند نیروهای نظامیشان خیلی جلوی چشم مردم در خیابانها نباشد و در پادگانها باشد ولی مقامات رده یک قوای مختلف را کاملاً عوامل خودشان را بگذارند یا اگر عوامل خودشان نیست با تهدید و تطمیع اینها را کنترل و مدیریت کنند، بانک مرکزیشان را در اختیار میگیرند. تجارت خارجی و گمرکشان را در اختیار میگیرند. منابع اصلی پولشان را، منابع زیرزمینی مثل نفتشان را، و ارتش و پلیسشان را سعی میکنند نگه دارند و جلوی خیابانها را هم میگذارند درگیری و هرج و مرج و فقر و فشار، و ظاهرش هم یک آزادی باشد و همه هم مشغول هم باشند! این کار را در ایران هم کردند، از 1320 تا 1332 که با کودتا دوباره بطور کامل مسلط شدند در آن 10- 12 که ایران تحت اشغال بود یک جنگ قدرتی بین شوروی با آمریکا و انگلیس بود یک رقابتکی هم در داخل بین آمریکا و انگلیس بود که بعد حل شد که در کودتای 28 مرداد با هم ساختند که آنها را هم باید در نظر داشت. از آن طرف با قبایل و عشایر مختلف، برای هر کدام پروژهای اجرا میکردند بچههای سران عشایر را سریع انگلیس و مناطق کشورهای دیگر میبردند آنجا به آنها میرسیدند لیفت و لیس میکردند، دیسکو و مشروب و ویسکی و دختربازی میبردند و آلودهشان میکردند و اینها را برمیگرداندند از اینها استفاده کنند. از نسل قبلیشان در انقلاب مشروطه از آنها استفاده کردند برای نابود کردن انقلاب مشروطه و تبدیل یک انقلاب قوی دینی مردمی به یک جریانی که رسید و به هرج و مرج و فقر و جنگ داخلی و فلاکت و بعد هم اشغال و جنگ جهانی و بعد هم اشغال ایران منجر شد و بعد هم کودتای رضاخان و تسلط کامل خودشان بر ایران. در این 10- 12 سال بعد از اشغال جنگ دوم همین کار را کردند گذاشتند 10- 12 سالی اتفاقها افتاد خوب نفوذشان نهادینه شد و بعد با کودتای 28 مرداد بطور کامل تحت کنترل گرفتند و آن فشاری هم که مردم از دیکتاتوری رضاخان مردمستیزی، دینستیزی، آزادیستیزی دیده بودند که کشور اشغال شد، یک نفس راحتی از دست آن جنایات و جنایتکار کشیدند و حساسیتها نسبت به اشغال خیلی جدی نبود و خیلیها فکر میکردند که این جنگ جهانی است اینها آمدند و میروند حداقل این رضاخان پلید دیکتاتور و جنایتکار که رفت! رضاخانی که طبق آمار و اسنادی که در اسناد لانه جاسوسی و اسناد انگلیسیها هست بیش از، بین 20 تا 30 هزار نفر را در همان مدت کوتاه کشت و قتل عام کرد تا بطور کامل مستقر شد و شروع کرد به تبدیل ایران به یک مستعمره کامل بدون اسم استعمار. بدون حضور رسمی ارتشهای اشغالگر. مثلاً انگلیسیها قبل از این که رضاخان را بیاورند مستقر بشوند فرض کنید با قبایل محلی معامله میکردند مثلاً با شیخ خزعل در خوزستان و با بعضی از رؤسای قبایل خانهای بختیاری در آنجا و از این قبیل. و بخشی هم از عشایر عرب و عشایر بختیاری و اینها در برابر انگلیسها و در برابر رضاخان با هر دوی اینها میجنگیدند بخشیشان نه، با انگلیسها همکاری میکردند و بخشیشان هم بعدها در اختیار رضاخان قرار گرفتند عشایر و ایلات همه یک جور نبودند و گاهی از آنها استفادههایی و سوء استفادههایی میشد گاهی هم بخشیشان مقاومت میکردند بخصوص با فتوای علما و مراجع در نجف و در ایران، در کربلا، اینها مجاهدانه عمل میکردند و به استعمار و استبداد ضربه میزدند. مسائل خود کودتا طبق بخشی از اسنادی که خودشان منتشر کردند برای هر صنف و هر گروه و هر قشری موافق حکومت، مخالف حکومت، مذهبی، غیر مذهبی، ضد مذهبی، تجزیهطلب، ملیگرا حتی ضد انگلیسی و ضد آمریکاییها از هیچ کدام از اینها مأیوس نبودند و برای همه اینها اصناف مختلف از احزاب دینستیز وابسته، حتی از گروههای فاشیستی طرفدار هیتلر و آلمان تا گروههای مارکسیستی و تا بعضی از هیئتهای مذهبی با همه اینها جدا جدا ارتباط برقرار میکردند انگلیسها بخصوص مسلط و مرتبط بودند بعد هم آمریکاییها آمدند و روی اطلاعات سوار شدند و ادامه دادند و قبل از کودتای 28 مرداد و بعد از کودتا چه کردند، که انشاءالله اگر فرصتی بود در نوبت دیگری اگر زنده بودیم به بخش دیگری از این اسناد، من خدمت رفقا اشاره خواهم کرد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی