زینب ع، عقل امت ، اسیر پیروز
نشست(بررسی لقب های حضرت زینب ع) _ محرم ۹۸
بسمالله الرحمن الرحیم
زینب(س) زن است در این مسیر کربلا زنانگی و مردانگی به چشم نمیآید، زینب(س) همان حسین در قالب زن است. وقتی سخنرانی میکند علی است که سخنرانی میکند اما با صدای زنانه. راجع به حضرت زینب(س) که الگوی بزرگی برای مرد و زن ماست به یک معنای خاص، و به یک معنای عام برای همه زنان و دختران. دو – سهتا لقب حضرت زینب(س) را من بگویم چرا این لقبها را به حضرت زینب(س) دادند؟
یک لقب ایشان "کعبهالرزایا" یعنی قبله آزمونهای بزرگ، هدف مصائب و مشکلات خطیر. کعبهالرزایا یعنی مظهر مأیوس نشدن و نترسیدن و عقب ننشستن در مبارزه عدالتخواهانه اجتماعی و سیاسی. یعنی روح مقاومت؛ کعبهالرزایا یعنی قدرت تحمل و شکوه صبر. یعنی شخصیت نشکن، یعنی در برابر بزرگترین خشونت تاریخ ایستاد و آن خشونت را درهم شکست و نرم کرد و خودش نرم نشد. این یک الگوی زنانه برای زن، زن بله نسبت به جنس مرد لطیف هست اما ضعیفه نیست. بعضیها تا میگوییم زن، میگویند ضعیفه! ضعیفه برو کنار، یعنی به تو نیامده، تو اصلاً چه کارهای؟ حالا اگر کسی به حضرت زینب(س) بگوید چنانکه یزیدیها گفتند ضعیفه! زنک! تو که زنی به تو چه مربوط است؟ چرا در عرصه مردانه آمدی؟ چرا سخنرانی میکنی؟ چرا درگیر میشوی؟ چرا اینطوری میایستی و این کارها را میکنی؟ در فرهنگ اسلام اهل بیت(ع) مرد مجاهد و زن مجاهد دو روی یک سکهاند. کعبهالرزایا، "کعبه" آن جایی است که همه به سمت آن میروند طوافش میکنند و هدفش میگیرند. "رزایا" یعنی مصیبتها. یعنی این زن، حضرت زینب(س) چنان شخصیت محکم و باصلابتی داشت که تمام مصیبتها از همه جا سراغ او میآمد دور زینب طواف میکرد، خطرها، مشکلات، گرفتاریها، ترسها، مصیبتها از وقتی که از کربلا به شام رفتند تا به مدینه برگشتند ولی زینب زانو نزد. کعبهالرزایا همه مصیبتها آمدند اطراف من طواف کردند من را هدف گرفتند اما من نشکستم پیروز نهایی زینب(س) بود. لقب دیگر ایشان مظلومه است یعنی ستمهای بسیاری به این زن بزرگ و به این خانم شد اینطوری نبود که حرمت او را حفظ کنند، حقوقش را حفظ کنند کرامتش را حفظ کنند، خودش را در معرض درگیری قرار داد و نترسید.
لقب دیگر حضرت زینب(س) "وحیده" است. وحیده یعنی تک و تنها، وحیده یعنی منحصر بفرد، یعنی نمونه دیگری نداشتی. یعنی یک تنه وحیده بودی در توحید، در صفات، وحیده بودی در کمالات و مقاماتت،وحیده بودی در مشکلات و مصائب. وحیده و تنها بودی در آن مقاومت بزرگ و بینظیر که دیگر در تاریخ چنان حرکتی از هیچ زن و مردی دیده و مشاهده نشد. همه نمیتوانند زینب(س) باشند. جهاد مراتب مختلف است نه لازم است که حتماً همه شما در یک حد باشید چون نمیشود، ادعای همه چیز دانی و همه چیز خواهی نیست. لذا قرآن هم وقتی میفرماید مجاهدین بر قاعدین مؤمن برترند یعنی مسلمانها و مذهبیهایی که اهل مبارزه نیستند ولی کارهای بیخطر مذهبی را که ثواب هم دارد میکنند. مثلاً زیارت میروند که خیلی ثواب دارد اما لحظه خطر حاضر نیستند ریسک کنند، زینبی نیستند، قرآن میفرماید آنها قاعدین و نشستهگان هستند و اینها مجاهدین و برخاستگانند. مؤمنین مذهبی مجاهدین و قاعدینشان هرگز مساوی نیستند. آنهایی که مثل زینب(س) مجاهدند، سیاسیاند، مبارزند و در راه حق خطرپذیرند آنها مقامشان فوقالعاده بالاتر از زنانی است که اهل فداکاری نیستند. آن مادری که 4- 5تا شهید داده و باز هم میگوید من اگر فرزند دیگری داشتم میفرستادم با بقیه مادرها مساوی نیست. آن خانمی که در جنگ 8 ساله اسیر شد و چنان با اقتدار و عزت در اسارت بعثیها بود و بعد از 10 سال آمد کرامت و سرفرازی و غرورش محفوظ و محکم بود با بقیه مساوی نیست. با آن زنان دیگری که حتی حاضر نیستند مشکل در یک حد حجاب داشتن را رعایت کنند، حتی حاضر نیست کمترین وقتی برای محرومین و گرسنگان و فقرا بگذارد، حاضر نیست یک اردوی جهادی برود، حاضر نیست روزهاش را بگیرد، اینها مگر با هم مساوی هستند؟ ولو حرم امام رضا(ع) هم بیاید. لذا آنجا خداوند میفرماید تفاوت در درجات است، تعبیر درجات میآید، درجات یعنی همه مؤمنین در یک درجه نیستند حتی همه مجاهدین هم در یک درجه نیستند. به حسب درجه اخلاص و فداکاری و تحملات و مشکلات و ناراحتیها مقامات معنویشان با هم متفاوت است همه در یک صف و جبهه در برابر دشمن هستید، در یک اردوگاه هستید اما همه به یک اندازه سختی نمیکشید، همه به یک اندازه جهاد نمیکنید، همه به یک اندازه اخلاص ندارید، لذا هرکسی به حسب نیت و اخلاص و به حسب اندیشه و انگیزه خودش پاداش میبرد. همینطور تعبیر مغفرت و رحمت به مجاهدین گفته میشود. معنیاش این است که ما توقع نداریم شما معصوم باشید. چون بعضیها میگویند ما وقتی فعالیتهای تبلیغی و اسلامی بکنیم که خودمان صددرصد پاک باشیم، ما وقتی امر به معروف و نهی از منکر کنیم که خودمان صددرصد پاک باشیم و هیچ گناهی نکنیم! یعنی چی؟ مگر میشود؟ مگر میشود صددرصد پاک باشیم؟ معصوم باشیم بعد برویم امر به معروف و نهی از منکر کنیم؟ نه. میفرماید در این مسیر باشید، تلاش خودتان را بکنید اگر هم شخصاً گناهان و اشتباهاتی کردید «مغفرتاً و رحمتاً منه» خداوند آن کمیهای شما را میبخشد و جبران میشود.
یک خصوصیت دیگر حضرت زینب(س) – من خواهش میکنم توجه کنید و در حد توان خودتان و خودمان اینها را هدف بگیریم. یک صفت و لقب دیگری که به حضرت زینب(س) دادند گفتند "الفصیحه و البلیغه" یعنی چه؟ فصاحت و بلاغت یعنی چه؟ یعنی هنرمند در سخن گفتن. حضرت زینب(س) در سخنرانی و در قلم و بیان مهارت داشت. چون بعضیها هستند حرفهای درست میزنند اما درست حرف نمیزنند. دیدید به بعضیها میگویند غضنفر، موضعش موضع درستی است اما یک جوری میگوید و یک کاری میکند که حال همه بهم میخورد یعنی دافعه حرف از جاذبهاش بیشتر میشود یعنی انگار جزو دشمن است و این طرف نفوذ کرده است در مسابقه میگویند که مارادونا را ولش کن غضنفر را بچسب! نمیخواهد به او گل بزنی این الآن به خودمان گل میزند! خب این تعبیر عوامانه از همین تعبیری که کسانی که سخنگوی ارزشهای انقلابی، انسانی، دینی، توحیدی میشوند اما بلد نیستند شعور رسانهای ندارد، زبانش عاقل نیست، قلمش شعور ندارد، قدرت انفجاری کلمات را نمیفهمد، مخاطب را نمیشناسد، این یعنی کسی که ولو حرفش درست است ولی درست حرف نمیزند. راجع به حضرت زینب(س) میگویند فصیحه و بلاغت بود یعنی در اوج فصاحت و بلاغت، یعنی در اوج گفتن درست، هنر درست گفتن، یعنی زیبا سخنرانی میکرد یعنی وقتی حضرت زینب(س) صحبت میکرد همه میخکوب میشدند. کلماتش حساب شده بود، در اوج ادبیات ادبیانه صحبت میکرد، قدرت تفهیم و قدرت مناظره و گفتگو، قدرت رفع سوء تفاهم، زینب(س) اهل قلم و بیان بسیار قوی و مؤثری بود آنچه که امروز به آن رسانه و هنر و جنگ نرم میگویند. این فضای مجازی، سینما و هنر کارش چیست؟ همین فصاحت و بلاغت، یعنی حرف مفت هم میخواهی بزنی ولی مفت حرف نزن، حرف باطل را قشنگ بگو که اثر کند! دشمن دارد همین کار را میکند. خرافات و شرک و کفر و ظلم و گناه را به شکل زیبا جلوه میدهد همان کاری که قرآن میگوید شیطان میکند. شیطان چه کار میکند؟ قرآن میفرماید شیطان آرایش میکند، بد را خوب نشان میدهد، یک کاری میکند من و تو و همه ما که بطور ذاتی دنبال مصالح خودمان هستیم و حبّ نفس داریم و خداوند این موتور را در ما گذشته، ولی نفسمان را اشتباه بگیریم مصداق حبّ به خودمان را اشتباه بگیریم کاری با خودمان میکنیم که کسی که بغض به ما دارد ممکن است آن کار را نتواند انجام بدهد. این تعبیری که راجع به اهل بیت(ع) گفتند که «نعم الناصر الجواب الحاضر» بهترین نیرو، بهترین کمک، بهترین مهمّات درست حرف زدن است. الجواب الحاضر. یعنی حضور ذهن، حضور زبان، غنای واژگانی، حضور خلاقیت هنرمندانه در زیبا حرف زدن. تمام اینهایی که به نام دین در مجالس زنانه، مردانه، در رسانهها حرف میزنند که میگویید اگر دین این است نمیخواهم همه اینها دارند خلاف عمل میکنند چون شرط ابلاغ و اطلاعرسانی فصاحت و بلاغت است. بهترین کلمات را بتوانید پیدا کنید. کلمات را باید بتراشید مثل مجسمه. باید مینیاتوری و لیزری انتخاب کنید. زینب(س) در سخنرانی و تعلیم و تربیت و اثرگذاری زنی بود فوقالعاده درخشان و بینظیر. اوج فصاحت و بلاغت. حضرت امیر(ع) میگفت: «إنّا لأمراء الکلام» ما فرماندهان سپاه کلمات هستیم ما فرماندهان ارتش کلمات هستیم. یعنی ما کلمات را مدیریت میکنیم ما هر حرفی را، هر منظوری را با هر کلمهای نمیگوییم. کلمات حساب نشده، احمقانه، عوامانه، بدون دقت، کلمات و جملات را بکار بردن، اگر مجازگویی است،استعاره است، تشبیه است، کنایه است، حقیقتگویی است همه حساب شده و دقیق است. آن وقت این امیرالمؤمنین(ع) است میگوید ما فرماندهان سپاه کلمات هستیم قِلق کلمات دست ماست اینطوری نیست که ما دهانمان را همینطوری باز کنیم و هرچه به دهانمان میآید بگوییم یا هرچه به قلممان میآید تند تند بنویسیم. آنچه که مینویسیم زیباترین عبارتی است که میشود گفت و نوشت، حضرت علی (ع) این را راجع به خودش میگوید بعد راجع به حضرت زینب(س) وقتی سخنرانی کرده، چه گفتند؟ گفتند این زن و این خانم وقتی سخنرانی میکرد «کأنّها تفرغ عن لسان أبیها امیرالمؤمنین» گویی دارد از زبان پدرش علی سخن میگوید. وقتی زینب(س) حرف میزد مثل این که بود که پدرش علی دارد با صدای زنانه سخنرانی میکند همانقدر، دقیق، عمیق، زیبا، باشکوه، هنرمندانه و اثرگذار. در کوفه که سخنرانی میکند "ابنخزیم اسدی" یکی از شاهدان سخنان ایشان، میآید بیرون، بعد یک کسی میپرسد که چه کسی داشت آنجا با آن وضع لابلای جمعیت سخنرانی میکرد و مردم به گریه افتادند؟ چون مردم (کوفیان) گریه میکردند زینب(س) گفت گریه میکنید؟ تا ابد بگریید شما مثل گورستان و قبری است که درون آن کرم و لجن افتاده و بیرون آن را با نقره زینت کردهاند شما گُلی هستید که در پِهِن روییدهاید! سبزیای که در زبالهدان رویید، تا ابد بگریید. شما میگریید؟ پس آنان که ما را کشتند چه کسانی بودند؟ اشک بریزید، یک سخنرانی عجیب کرد. یک سخنرانی در کوفه دارند که در کوفه انقلاب میشود بعد اینها را با زنجیر به شام در مقرّ یزید بردند که ابرقدرت جهان است بزرگترین قدرت جهان است، زینب(س) کاری کرد با دو – سهتا سخنرانی که کسی که اول با چوب روی دهان و لب و دندان سر بریده حسین زد و گفت که خوردی بخور! کاشکی که پدرانم بودند که در جنگ بدر به دست شماها کشته شدند (مشرکین) امروز میبودند و به من تبریک میگفتند که انتقام بدر را گرفتم. اولش اینطوری شروع شد. همه اینها در زنجیر با شلاق در سر و صورت خونین، از بعضی حجاب از سر گرفته، آخرش چه شد؟ سخنرانی زینب(س) کاری کرد که داخل کاخ یزید شورش شد، ژنرالهایش علیه او ایستادند. حتی بعضی از اعضای خانواده و زن و دختر یزید علیه او شوریدند و ناراحت شدند. زینب(س) با سخنرانیاش کاری کرد که یزید حرفهایش را پس گرفت و گفت من نگفته بودم حسین را بکشند من گفتم بازداشتش کنند. زینب(س) کاری کرد که یزید خودش مجلس عزای امام حسین گرفت، منتهی مجلس عزاداری یزیدی، بعد هم با احترام گفت اینها را به مدینه برگردانید و گفت من از طرف این احمقان که این کارها را کردند معذرت میخواهم! چه کسی این کارها را کرد؟ مگر تو همانی نیستی که با چوب به دندان حسین زدی و گفتی انتقام بدر را از شماها گرفتیم! حالا میگویی من نگفتم؟ من گفتم بروید کلاه بیاورید رفتند سر آوردند! با احترام اینها را به مدینه برگردانید.
به نظر شما این پیروزی مادی، جدا از پیروزی معنوی، این پیروزی مادی که یزید به غلط کردن میافتد حرفش را عوض میکند محصول کار چه کسی بود؟ زینب(س). یک زن در زنجیر. هیچ اسلحهای هم جز سخنرانی و کلمات نداشت. اینطوری اینها را بهم ریخت و بعد هم گفت اگر او یک کمی دیگر اینجا بماند ایشان و حضرت سجاد(ع) با سخنرانیهایی که میکنند حضرت سجاد(ع) یک جوان حدود 20 ساله هستند، گفت اینجا را بهم میریزند. وضع ما اینجا به خطر میافتد سریع آنها را به مدینه برگردانید. او آمده میپرسد که چه کسی سخنرانی کرد؟ ابنخزیم اسدی میگوید: «نظرتُ إلی زینب» زینب بود که داشت سخنرانی میکرد. کدام زینب؟ «بنت علی» دختر علی. «و قَالَ بَشِیرُ بْنُ خُزَیْمٍ الْأَسَدِیُّ وَ نَظَرْتُ إِلَى زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیٍّ یَوْمَئِذٍ -وَ لَمْ أَرَ خَفِرَهً قّط أَنْطَقَ مِنْهَا، این خودش هم آدم اهل بیان و ادیب بود. گفت من خیلی از سخنرانیها را شنیدم، خیلی شعرها را شنیدم که شاعران شعر گفتند، اما یک کلمه به تو بگویم من زینب(س) دختر علی را وقتی سخنرانی میکرد دیدم در حالی که در تمام عمرم هیچ سخنرانی که به این زیبایی و اثرگذاری سخنرانی کند ندیدم، هر جملهای که گفت بخشی از مشروعیت حاکمیت و خلافت را فرو ریخت. هر کلمهای که گفت بخشی از جمعیت را منقلب کرد و از جبهه مخالف توی جبهه خودش آورد. دشمنانش را به شک انداخت، بیطرفها را طرفداران خودشان کرد. سخنرانیهای این زن خطرناک است این میداند با مردم چه بگوید و چگونه و چه بکند؟ کَأَنَّهَا تنطق عن لِسَانِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِیطَالِبٍ(ع) و تفرع منه ، گویی این کلمات و جملهها از دهان علی امیرالمؤمنین داشت خارج میشود. بعد میگوید اثرگذاری آن همین بس که آن وضعی که همه سروصدا میکردند دشمن هم هلهله میکرد بقیه هم گریه میکردند، فضا غیر عادی بود. اسرا را از کربلا آوردند بعد از آن مصیبتها، همه در زنجیر، هنوز سواره، هنوز در مسیر، هنوز استراحتی نکردند، در این فضا، این زن و این خانم ایستاد پر از سروصدا یک مرتبه - وَ قَدْ أَوْمَأَتْ إِلَى النَّاسِ أَنِ اسْکُتُوا! اشاره کرد به مردم که ساکت! و باور میکنی؟ فَارْتَدَّتِ الْأَنْفَاسُ، یک مرتبه چنان سکوتی شد که اگر کسی نفس کشیده بود نفس به سینهها برگشت، نفسها در سینهها قفل شد. وَ سَکَنَتِ اْلْأَجْرَاسُ، این زنگ شترها که صدا میداد یک مرتبه همه زنگها از صدا افتاد، همه نفسها در سینهها حبس شد وقتی این خانم اشاره کرد که ساکت. یک تصرف انبیایی بود. هزاران نفر همه سکوت مطلق، که این زن در زنجیر و این سر شهدا بر سر نیزهها چه میخواهد بگوید؟ ثُمَّ قَالَتْ: نخستین کلمهای که گفت: الْحَمْدُ لِلَّهِ، خدایا سپاس. این اولین کلمه او بود. سختتر از این وضعیت؟ کدام وضعیت؟ چه چیزی را داری سپاس میگویی؟ چرا داری تشکر میکنی؟ سپاس خدای را، وَ الصَّلَاهُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ رسول الله و سلام بر پدرم محمد. به همه فهماند که ما بچههای پیامبریم، خودتان را به آن راه نزنید. وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الْأَخْیَارِ آل الله. و خاندان مطهر پاک و پاکیزهاش. همینهایی که به خون کشیدید، سلام بر این سرها که بر نیزههاست و مرگ بر شما. میگوید یک مرتبه فضا را بهم ریخت، یک مرتبه آن دهلها و کوس و هلهله و سروصداها همه خفه شدند حتی اسبها و شترها سکوت کردند. – این تعبیر این آدم است- و اینها خیلی مهم است. میگوید چنان زیبا صحبت کرد که وسطهای صحبت دیدم یک پیرمردی ایستاده، گریه میکند گفت: بأبی أنتم و أمی. پدر و مادرم فدایت کهولهم خیر الکهول، و شبّانکم خیر الشبّان، و نسائکم خیر النّسوان، زنانتان بهترین زنان عالم هستند، زنانتان هم تک هستند، زنانتان هم با بقیه زنها فرق میکند و پیرانتان هم با بقیه پیرها فرق میکند، میگفت همینطور زیر لب میگفت و گریه میکرد. اینقدر زیبا و اثرگذار زینب(س) صحبت کرد که دوست و دشمن همه خفه شدند، آنهایی که گریه میکردند و آنهایی که میخندیدند همه میخواستند بگویند حالا چه میگویید؟ حالا که شکست خوردید و حالا که کشته شدید؟ در زنجیر هستید، شلاق خوردید، اسیر و کنیز شدید حالا چه میگویید؟ حالا باز هم سرتان را بالا میگیرید و همانطور حرف میزنید؟ میگوید سخن گفت: منطقها کمنطق ابیها، مثل پدرش سخنان قاطع انقلابی، زیبا و سخنرانیهایش مثل مادرش فاطمه(س)، سخنرانی که چند دهه قبل در مسجدالنبی مادرش کرد مادرش قهرمان فصاحت و بلاغت بود، فاطمه هم قهرمان سخن بود. آنجا او هم استدلال کرد، او هم مبارزه میکرد و او هم مظلوم بود.
و تعبیر دیگر راجع به حضرت زینب(س) میگوید "موثّقه" بود. موثّقه یعنی اعتبار فکری و اجتماعی داشت. یعنی همه روی حرفهایش حساب میکردند یعنی وقتی زینب(س) چیزی میگفت قبل از قضایای کربلا و عاشورا، وقتی زینب(س) حرف میزد و چیزی میگفت همه دقت میکردند که این خانم کسی است که سطحی نیست، بیحساب حرفی نمیزند، متانت دارد، اعتبار فکری و اجتماعی است، امیر در نقل و بیان ارزشها و مفاهیم است، مورد وثوق فرهنگی همه بود، متانت و امانت در برابر تکه پرانها و چرندگوها. میگوید زینب(س) چون استاد بود و شاگردانی داشتند و آموزش میدادند. میدانید که حضرت امیر(ع) در کوفه حکومت اسلامی داشت خب آن زمان زینب(س) دختر رهبر در کوفه است. خودش هم زنان و دختران جوان را رهبری میکند، کار علمی و فرهنگی میکند، شاگردانی دارد، تعلیم و تربیت، مبارزه میکند، کمک به فقرا و مستضعفین، و یتیمان، و همین اردوهای جهادی که امروز میگویند، در نبردهای سیاسی و نبردهای جهادی همه جا یکی از بازوهای علی زینب(س) است، آن وقت همان موقع ایشان و بعد از آن در مدینه، بعد از ترور امیرالمؤمنین(ع) و سقوط حکومت امام حسن(ع) به مدینه برگشتند در مدینه حضرت زینب(س) این خانم یک رکن حلقههای بزرگ مبارزات فرهنگی – سیاسی در مدینه بود. یک عالمه شاگرد و افرادی که تحت تربیت و مدیریت و فرماندهی ایشان بودند، استاد نمونه اخلاق و معنویت بود، استاد و نمونه علم و تعلیم و تربیت بود.
یکی از لقبهای دیگر ایشان عقیله است. یعنی زینب(س) عقل بنیهاشم و عقل مدینه بود. این خانم از الگوهای عقلانیت بود. ابنعباس که مفسّر بزرگ اسلامی است و شیعه سنی به عنوان یکی از بزرگترین آدمهای جهان اسلام او را میشناسند، عالم بزرگ دین، ایشان وقتی راجع به حضرت زینب(س) حرف میزند میگوید «حدثتنی عقیلَتُنا» عقیله ما این نکته را به من گفت. ایشان نقل کرده، عقیله ما یعنی زینب(س). یعنی ابنعباس که متفکّر و عالم بزرگ جهان اسلام است راجع به حضرت زینب(س) وقتی میخواهد صحبت کند میگوید عقل ما، عقل قوم، ایشان اوج عقلانیت است. ایشان مورد وثوق همه است، مورد وثوق خدا برای ادامه پروژه عاشورا پس از حسین(ع) است. مورد وثوق حسین(ع) و سجاد(ع) و اهل بیت(ع) است. اسرار پیامبر(ص) نزد اوست. ابنعباس حِبرالامّه است. مقبول القول به او میگویند، آن وقت او میگوید «حدثتنا عقلیتنا»؛ عقل ما، عقل جمع ما، ایشان زینب گفت. وقتی میگفتند زینب گفته میگفتند اگر ایشان گفته، ایشان حرفهایشان حساب شده است و درست است. زینب(س) به لحاظ علمی و عقلی حجّت بود.
یک عبارتی در «کامل الزیارت» است که جناب مجلسی هم در «بحار» نقل کرده، این تعبیر را راجع به ایشان آورده که راجع به ایشان «عقیلَتُنا» میگفتند. راوی بعضی از احادیث حضرت زینب(س) است. کل شیعه با اعتماد به ایشان اینها را نقل میکند. یکی از روایان اصلی خطبه فدک در «علل الشرایع» صدوق، میگوید: «عن زینب بنت علی»، سند دیگر میگوید: «عن رجال من أهل بیته، عن زینب بنت علی(ع)، عن فاطمه(س)» یعنی راوی بعضی از این مطالب، یا آنچه که جناب زید فرزند امام سجاد(ع)، زید شهید رهبر زیدیه، نقل میکند میگوید: «عن عمّته زینب» ایشان از عمهاش جناب زینب نقل کرده و ایشان از فاطمه، بنابراین ایشان به لحاظ نقل هم اعتبار کامل علمی و فرهنگی داشت، عقیله مدینه. یعنی اگر میخواهید عقلانیت را در یک زن مجسم کنی میشود زینب. این خانم مظهر عقل و عقلانیت در جامعه است. عالِم بزرگ، متفکر بزرگ، استاد بزرگ. و «محدّث» یعنی الهامات الهی و ربّانی به او میشد. وحی به معنی انبیاء نبود اما اشرافات معنوی زیادی داشت. الگو و اوج در عبادت که در بدترین شرایط در کربلا بعد از اسارت که ایشان دیگر نمیتوانست بایستد ضربات جسمی و روحی که خورده بود میگویند نماز شبش و عباداتش و نوافل او ترک نمیشد. وقتی پسرعمویش عبدالله آمده، پسر جعفر طیار، که پسر شهید است، به خواستگاری ایشان آمده، نقل شده که زینب، که آن موقع یک دختر جوانی است، چون این قضایا از قبل گفته شده بود که مسائلی برای نهضت حسین و شهادت و کربلا پیش میآید جناب زینب(س) شرط ازدواجش این است به پسرعمویش عبدالله میگوید من با شما ازدواج میکنم اما یک شرط دارم لحظهای و روزی خواهد رسید که لازم است ما در یک قیام بزرگ شرکت کنیم و من مجبور میشوم خانه و زندگی و خانواده را ترک کنم. برادرم حسین، پرچم جهاد را برخواهد داشت و من با این شرط با شما ازدواج میکنم که در آن روز هیچ مانعی نباشد و من با ایشان به قلب جهاد و شهادت بروم. این شرط ضمن عقد زینب است. جهاد و شهادت را شرط میکند. آن موقع که یک دختر نوجوانی است. این اوج قدرت روحی و معنوی و معرفتی ایشان است که ترکیب علی و فاطمه است. عصاره فاطمه(س) و علی(ع) زینب(س) میشود. عقیله قریش، با این تعابیری که در روایات ذکر شده است. عقل هم که میگویند فقط عقل به مفاهیم متافیزیک نیست آن هست علاوه بر آن، تجسّم عقل در حوزه زندگی اخلاقی و اخلاق عملی هم هست.
عرضم را ختم کنم. امام حسین(ع) راجع به عقلانیت و اخلاق و اخلاق عقلانی، و عقل اخلاقی، وقتی میگوییم زینب(س) عقیله قریش است یعنی تجسّم عقلانیت در آن جامعه و همه جوامع است ععقل نظری تئوریک است. آن که میگوییم عقل فلسفی، کلامی، کیهانی، توحیدی. عقل اخلاقی، عقلانیت در سبک زندگی هست، عقل سیاسی هست، عقل ادبی (فصاحت و بلاغت) هست، عقل سیاسی و اجتماعی هست چون عقل چیزی است که پیامبر(ص) فرمود وقتی خداوند عقل را از نور پنهان مکنون خودش آفرید علم را با عقل یکی کرد «جعل العلم نفسه و الفهم روحه» روح عقل شد فهم و درک درست، «و الزهد رأسه» سر عقل شد زهد، سر عقلانیت میشود زهد. یعنی زهد تجسّم عقلانیت در سبک زندگی است. مصرف زدگی، عقل نیست، زهد عقل است. والحیاء عینیه، حیا و شرم دو چشم عقل است. والحکمة لسانه، حکمت، زبان عقل میشود. والرأفة والرحمة قلبه، محبت و عشق به مردم، وقواه بعشرة أشیاء: 10 چیز جزو نیروهای عقل و اشعه عقل هستند: الیقین، والایمان، والتصدیق، والسکینة، یعنی آرامش؛ والاخلاص، والرفق، مدارا و تحمل مردم؛ والعطیة، قدرت بخشش، والقناعة، تواضع و خضوع در برابر حق، والتسلیم، تسلیم در برابر خدا؛ والشکر. بعد میگوید ثم قال له: أدبر، فأدبر، ثم قال له، أقبل، فأقبل، خدا اینها را که به عقل داد به عقل گفت برگرد، برگشت، بعد گفت حالا رویت را به من بکن، رویش را کرد. ثم قال: تکلم، سخن گفت، عقل گفت: فقال: الحمد لله الذی لیس له ضد ولا ند، ولا شبه ولا شبیه، وکفؤ ولا عدیل، ولا مثل ولا مثیل، الذی کل شئ لعظمته خاضع ذلیل. یعنی عقلانیت در عرصه اخلاق چطوری ظهور میکند؟ با شکر و محبت و قناعت. در حوزه معرفت چطوری ظهور میکند؟ آنطوری. در حوزه خداشناسی؟ اینجوری. عقل را به ما نشان داد به عنوان این که همه چیز این عالم است. حالا شما عقل را ببینید، عقل را با این تعریف نظر کنید وقتی میگویند زینب، عقیله ماست.
امام حسین(ع) میگویند بخشندهترین مردم کسی است که به کسی کمک کند که هیچ امیدی به او ندارد، به کسی کمک کنی که هیچ توقعی از او نداری. یک ذره هم در ذهنت حساب باز نکنی که بعداً احتمال دارد برای من جبران کند. فرمود: بخشش واقعی، بخششی است که از سر قدرت باشد نه از سر مجبوری و امتیاز و نیاز، بدون نیاز و توقع. میگوید بزرگترین آشتی، آشتی با کسی است که با تو قهر کرده است. امام حسین(ع) میگویند روح بزرگ است. الآن همه ما یک کسانی را داریم که به هر دلیلی با آنها قهر هستیم، یا من به او ظلم کردم یا او به من. حاضر نیستم زنگ بزنم که بگویم من معذرت میخواهم بیا با هم آشتی باشیم! نمیتوانم سخت است. امام حسین(ع) میفرمایند اوج عقلانیت این است که با کسی که با تو قطع کرده و بریده تو وصل کنی. با کسی که به تو بد کرده، تو به او خدمت کنی و خوبی کنی. اینها را امام حسین(ع) میگویند عقل و سخاوت و اخلاق اسلامی. میگویند عقلانیت اقتصادی در سبک زندگی این است که بدانید نه عفت و مناعت مانع روزی میشود فکر نکنید اگر دزدی نکنید و حریص نباشید فقیر میشوید و گرسنه میمانید، نه حرص روزی شما را زیاد میکند که بعضی از ماها فکر میکنیم هرچه بیشتر حرص بزنیم بیشتر ثروتمند میشویم فرمود روزی شما، اجل شما محتوم است،حرصی که میزنید دنبال گناه اضافی هستید. خداوند رزق شما را کنار گذاشته، تلاشت را بکن از راه مشروع به تو میرسد. امام حسین(ع) میگویند گاهی فرشتگان میخندند، خنده تمسخر و تحقیر، خنده تعجب. میگوید روزی این را کنار گذاشتیم امروز برود سر کارش به این روزیاش میرسد فکر میکند نمیرسد، به جای حلال از مسیر حرام میرود همان را نه بیشتر، همان را از مسیر نامشروع به دست میآورد یعنی قرار بود امروز به روش مشروع 300 تومان گیر تو بیاید، فکر کردی گیرت نمیآید رفتی دروغ کردی، خیانت کردی، گرانفروشی کرده، رشوه گرفتی و... همان 300 تومان گیرت آمد نه بیشتر، به روش نامشروع. میگوید فرشتگان گاهی به حماقت آدمها نگاه میکنند که تو امروز همین رزقت بود این قرار بود تا شب نشده به تو برسد و میرسید از همان راه مشروع بدون دروغ گفتن و بدون خیانت کردن، همان به تو رسید نه بیشتر، ولی با خیانت. این را امام حسین میگویند عقلانیت.
پس ببینید این جمله که وقتی میگویند زینب(س) عقیله ماست یعنی زینب(س) تجسّم عقلانیت است یعنی عقل در درک توحیدی، خداشناسی و هستیشناسی، زینب(س) قهرمان این عقلانیت است یعنی عقل سیاسی – اجتماعی، یعنی عقل زبان و ذهن (فصاحت و بلاغت) یعنی عقل سیاسی، دشمنشناسی، دوستشناسی، موقعیتشناسی، و یعنی عقل اخلاقی که ارزشهای عقلانی هستند، این دقیقاً خلاف محاسبات ماست که خیال میکنیم عاقل کسی است که کلاهبرداری میکند روزیاش بیشتر میشود! میگوید عاقل کسی است که کلاهبرداری نکند، روزیات بیشتر نمیشود. اینها نمونههایی از این تعابیر است.
اگر ما حضرت زینب(س) الگو و آن نقطه هدف و آن قله قرار بدهیم و حرکت کنیم حتماً ماه به ماه و سال به سال تغییرات مثبتی در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی ما پیدا میشود. زنی که جلوی او تکه تکه شدند، دوتا بچه خودش شهید شدند، برادرهایش شهید شدند، عزیزانش شهید شدند، یک کلمه ضعف نشان نداده است. آخرین تنها یک خواهش کرده، امام حسین(ع) که مدام میرفت زخمی میشد، خونی میشد باز میآمد دوباره تیر میخورد دوباره میآمد، چند بار آمد و رفت، همه شهید شدند حسین است ایشان چند بار برگشت آخرین باری که داشت میرفت امام حسین به خانمها و بچهها گفتند که این بار که میروم دیگر برنمیگردم، ذرهای ضعف نشان ندهید، کاری نکنید یک وقت، کسی چیزی نگوید که دشمن در شما احساس حقارت کند، احساس کند شما ضعیف هستید، یک نقطه ضعف نشان ندهید. میدانم سخت است، این دفعه که من بروم دیگر برنمیگردم و همه رفتند، از این پس، تا چند دقیقه دیگر که من شهید میشوم مصیبتهای شما شروع میشود شلاقها، فحشها، اهانتها، سرهای ما را جلوی شما میآورند و در تمام مسیر جلوی چشم شماست، زینب(س) هست و بچهها. زینب(س) هست و زنان. زینب(س) هست زنجیر و شلاق. به همه امام حسین فرمودند یک وقت ضعف نشان ندهید ببینید زینب(س) چه میگوید هرچه ایشان میگوید. بعد موقع خداحافظی آمدند، حضرت زینب(س) یک کلمه گفتند، ایشان که سوار اسب میشوند که بروند حضرت زینب(س) میفرمایند که "مهلا مهلا یابن زهرا". پسر زهرا، داری میروی برو، یک کمی آهستهتر برو بگذار بیشتر تو را ببینم، سریع نتاز. این آخرین نگاه است، این آخرین بار است. فقط یک خواهش از تو دارم این دفعه که داری میروی مثل دفعههای قبل اسب را نتازان و سریع نرو. مهلا مهلا یابن زهرا، پسر زهرا، برو اما کمی آرامتر.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
هشتگهای موضوعی