حجاب، حراست از عشق برهنگی، خیانت به عشق
نشست (پوشش ؛ تعادل میان "جنسیت" و "انسانیت ") _ خواهران تشکلهای دانشجویی _ ۱۴۰۰
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت خواهران عزیزم خیلی خوش آمدید در خدمت شما هستم.
مجری: بسمالله الرحمن الرحیم. سلام عرض میکنم خدمت شما و خواهران حاضر در جلسه بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید بسیار سپاسگزارم. من جمع حاضر را یک معرفی کلی میکنم بعد در خدمت شما هستیم با جلسه پرسش و پاسخ پیرامون مسئله زنان و جمهوری اسلامی را انشاءالله با شما ادامه بدهیم. ما در خدمت تعدادی از دوستان فعال دانشجویی حوزه زنان هستیم که تعدادی از این دوستان از ادوار جنبش دانشجویی هستند و تعدادیشان هم از مسئولین فعلی تشکلهای ما هستند. ما از دفتر تحکیم وحدت، انجمن اسلامی دانشجویان مستقل، بسیج دانشجویی، اتحاد اسلامی جامعه اسلامی دانشجویان و جنبش عدالتخواه دانشجویی در این جلسه نماینده داریم که انشاءالله این جلسه پرسش و پاسخ به خوبی برگزار بشود. بنده اطالة کلام نمیکنم در خدمت شما هستیم. به نظرم شما یک مقدمه بفرمایید بعد در خدمت شما هستیم.
استاد رحیمپور: به نظرم شما شروع کنید اگر سؤالی باشد در خدمت شما هستم.
مجری: از ادوار جنبش دانشجویی شروع میکنیم.
خانم طباطبایی (نماینده ادوار مستقل جنبش دانشجویی- دانشجوی ارشد مطالعات زنان): بسمالله الرحمن الرحیم. عذرخواهی میکنم ما فکر میکردم که یک مقدمه داشته باشد، شاید سؤال بنده کلی باشد یک سؤال کلی دارم در کنار آن چندتا سؤال جزئی که اگر صلاح دیدید خوشحال میشویم پاسخ شما را هم بشنویم. سؤال کلی من به این صورت است که حضرت آقا در اردیبهشتماه چندماه گذشته مسئله تحولآفرینی را مطرح کردند. در حوزه زنان و خانواده فکر میکنید این مسئله تحولآفرینی چه ابعاد و یا چه ارکانی دارد که میشود در جمهوری اسلامی به آن پرداخت؟ به لحاظ جزئیتر میخواهم ببینم در این مسئله تحولآفرینی ما باید قوانین خاصی را تغییر بدهیم؟ بسترهای اجرای قوانین را تغییر بدهیم و یا یکی از ابعاد این مسئله تحولآفرینی که اولین چیزی که به ذهن میرسد مسائل فرهنگی و گفتمانی است. میخواهیم ببینیم به نظر شما چقدر از این مسئله تحولآفرینی در حوزه زنان و خانواده میتواند گفتمانی باشد؟ چه مقدار آن به ساختارها برمیگردد؟ و چه مقداری از آن به قوانینی که وجود دارد برمیگردد؟ و برای اصلاح آن باید چه پروسهای طی بشود و در آخر این که اگر یک مقدار مصداقیتر بفرمایید این تحولآفرینی مثلاً در مجموعههای مختلف به چه صورت باید باشد یا امثال آن باید به چه صورت باشد مثلاً در وزارت بهداشت به چه صورت است؟ در وزارت علوم اگر تحولآفرینی در این حوزه بخواهد اتفاق بیفتد چه مواردی را میتواند شامل بشود. بیشتر نظر من در این حوزه، مسئله تحولآفرینی است.
- بسمالله الرحمن الرحیم. بنده نرگس حسینی هستم از ادوار اتحادیه دفتر تحکیم وحدت – دانشجوی کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر هستم.
- بسمالله الرحمن الرحیم. مینالو هستم مسئول پروان دفتر تحکیم وحدت – دانشجوی سال آخر رشته مهندسی نساجی دانشگاه امیرکبیر
- بسمالله الرحمن الرحیم. مصفا هستم واحد خواهران اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل – دانشجوی رشته حقوق هستم. یک سؤالی هم که بنده داشتم این بود که من احساس میکنم که جامعه اسلامی باید فضاهایش متناسب با حضور و بروز دختران فراهم بشود یعنی فضاهایی که متناسب باشد برای حضور و بروز دخترانی که الگوی ایرانی – اسلامی هستند.
ببخشید الآن بحث معرفی بود. هنوز سؤال ایشان را جواب ندادیم. به ترتیب باید سؤال کنید. یادتان نرود یادداشت کنید.
- بسمالله الرحمن الرحیم. ریحانه یزدی هستم کارشناسی ارتباطات از دانشگاه علامه- در حال حاضر هم طلبه جامعهالزهراء(س) هستم.
- مهدیه دهقان هستم دانشجوی کارشناسی بهداشت عمومی علوم پزشکی شهید بهشتی از فعالین دفتر تحکیم وحدت و مستقل و اکنون خبرنگار اجتماعی دفتر تحکیم و امور زنان پایگاه خبری
- با عرض سلام، مریم نظری هستم از ادوار اتحادیه دفتر تحکیم وحدت در خدمت شما هستم. رشته مهندسی نرمافزار از دانشکده شریعتی
- بسمالله الرحمن الرحیم. عرض سلام و ادب خدمت همه بزرگواران دارم. بنده حاج محمدی هستم دبیر واحد خواهران اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان و دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی هستم.
- بسمالله الرحمن الرحیم. عرض سلام و ادب احترام دارد. میترا قهرمانی هستم مسئول واحد خواهران بسیج دانشجویی دانشگاه تهران سال گذشته، فارغالتحصیل کارشناسی مهندسی برق دانشگاه تهران
- خدمت شما و حضار محترم سلام عرض میکنم. بنده فاطمه مروّتی هستم دانشجوی کارشناسی ارشد علوم شناختی دانشگاه تهران از ادوار بسیج دانشگاه تهران.
استاد رحیمپور: یک بار دیگر سؤالتان را مختصر بفرمایید.
بخواهم دو جملهای بگویم این است که در مسئله تحولآفرینی در حوزه زنان و خانواده در کشور باید چه اتفاقاتی بیفتد و بیشتر باید از جنس گفتمانی باشد یا از جنس قانونگذاری باشد؟
استاد رحیمپور: - بسمالله الرحمن الرحیم. اولاً این تقسیم و تفکیکی که بین حوزهها میشود مثلاً گفتمانسازی باشد رفع موانع فکری و فرهنگی، زمینهسازی اجتماعی یا ساختار یا قانون! این کلمه یا را باید از بین اینها بردارید! یعنی هیچ نوع فعل و انفعال بشری یک بُعدی نیست. نه فردی چه برسد به اجتماعی. چرا "یا" میگوییم؟ چرا میگوییم یا ساختار؟ یا فرهنگ؟ یا ... نه؛ همه اینها با هم لازم است ما موانع ساختاری در هر موردی برای تکامل هرچه بیشتر داریم موانع تربیتی و فرهنگی داریم موانع حقوقی داریم. باید این موانع را درست بشناسیم. آنهایی که مانع نیستند و مانع به نظر میرسند آنها را با موانع واقعی خلط نکنیم خودمان به اسم مانعزدایی مانعتراشی نکنیم. موانعی که هست ببینیم کدامها طبیعی است به روش طبیعی باید دیده بشود و تحلیل بشود. کدام موانع مصنوعی است باید در مورد آن یک صنعتی به کار گرفته بشود چون مصنوعی است باید به شیوه خودش اصلاح بشود و از این قبیل. بنابراین پاسخ بنده به سؤال شما جمع بین هر دو – سه راهکاری است که شما گفتید به علاوه راهکار دیگری که شما به آن اشاره نکردید.
اما باید به یک نکته توجه کنیم و آن این که، این مسئله تحول در حوزه زنان و خانواده وقتی میگوییم باید برای ما روشن باشد که مشخصاً داریم راجع به چه صحبت میکنیم؟ تحول یعنی انتقال از وضع موجود به وضع ناموجود که وضع مطلوب است. خب ابتدا باید برای هر نوع تحولی شما باید بتوانید دقیق مشخص کنید که اولاً تحول چه کسی؟ راجع به چه کسی دارید صحبت میکنید؟ راجع به انسان و جنس خاصی از انسان که زن است. با کارکردی که فقط زن دارد نه مرد. یک کارکرد مشترکی که زن و مرد دارند یعنی یک صفات نوعی است که زن و مرد ندارد. یک صفات جنسی است که زن دارد مرد ندارد یا مرد دارد و زن ندارد. تفاوتهای جنسیتی هم عمدتاً درون خانواده مطرح است بیرون از خانواده تقریباً زن و مرد نداریم. یعنی وظایفی که قرآن، سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) میشمارند جز دو سه مورد هیچ تفاوتی بین زن و مرد قائل نشدند. نه در حوزه علم، نه در حوزه عمل، نه در اقتصاد، نه در سیاست، نه در فرهنگ، در هیچ حوزهای. دو – سه مورد خاص استثناء شده که آن هم کاملاً روشن و مفهوم است. مثلاً سلاح برداشتن و جنگیدن بر زنان واجب نشده مگر این که مردها دیگر از پس آن برنیایند یعنی اگر آن هم نیاز بشود واجب کفایی بلکه عینی میشود زن و مرد دیگر ندارد مخصوصاً در دفاع. در جنگ هجومی هم اگر یک وقتی نیاز شد و کافی نبود بر زنان واجب است ولی در درجه اول بر زنان واجب نشده است. حالا نه این که لزوماً حرام شده باشد! واجب نشده یا فرض بفرمایید – که حالا اینها را برای بعد میگذارم که اگر سؤال داشتید جواب بدهم و راجع به آن بحث کنیم – مثلاً بحث ولایت در یک سطح خاصی، یعنی در سطح رهبری یا از این قبیل. و الا غیر از یکی دو مورد ما هیچ تفاوت حقوقی و وظایف در حقالتکلیف بین زن و مرد نداریم. یک تقسیم کاری درون خانواده میشود که آنجا یک تفاوتهایی به حسب تفاوت طبع و کارکرد زن و مرد در برابر هم و در برابر فرزندشان و مسئولیتهای مشترک خانواده بوجود میآید. بنابراین خیلیها از تحول حرف میزنند در حوزههای مختلف از جمله حوزه خانواده و زن. بعضی از این تحولات به سمت نابودی و فروپاشی خانواده میرود و بزرگترین اهانت به زن و حذف زن از عرصه حقوق، اخلاق، کرامت، فضیلت، بعضی تحولات هست که از آن طرف افراطی است. ما در نگاه اسلامی تکبر زنانه یا مردانه نداریم. در مواردی که هر دو حقوق یکسان دارند تبعیض ظالمانه است! در مواردی که تفاوتها طبیعی است تبعیض تفاوتها باید عادلانه باشد و تفاوت حقوقی در یک موارد خاص یک جاهایی حقوق زن بیشتر از مرد است مثلاً زن بدون این که وظیفه داشته باشد عرق بریزد، تلاش کند و خودش را به سختی بیندازد حق دارد که زندگیاش بطور کامل تأمین بشود. خب این یک حقی است که به زن داده شده و مردها این امتیاز را ندارند. شاید خیلی از مردها دلشان میخواست زن میبودند برای این که وظیفه ندارد حتی مسکن، لباس، غذا و زندگی شخص خودش را تأمین کند چه برسد به دیگران را. یعنی باید با احترام برایش تأمین بشود خب این یک حق اضافی به زن داده شده، یک وظیفه اضافی به دوش مرد گذاشته شده است متقابلاً یک جای دیگر ممکن است تفاوتی داشته باشد. خب در هر نوع تحول باید نقطه موجود و نقطه شروع و نقطه موعود یا مطلوب را باید درست بشناسیم و ببینیم آیا از جای درستی شروع میکنیم؟ اشکالات وضع کنونی چیست؟ بعضی چیزها اشکال نیست بلکه مزیت است یا نه تهدید است نه فرصت است یک واقعیت است میتوانی با واقعیت درست مواجه بشوی یا غلط. و بعد نقطه مطلوب چیست؟ واقعاً مطلوب است؟ یا بیراهه است؟ اینها در هر دو نقطه پس باید اولاً دقت بشود. تحول درست تعریف بشود آن وقت آن کارهای متفاوتی هم که شما گفتید به نظرم همهاش قابل جمع است. فقط آخرین نکته در رابطه با این سؤال، این که ریز آن را آن اول از من پرسیدید که در آموزش عالی چه کار کنیم و یا فلانجا چه کار کنیم؟ مثل این که بنده قرار است حلالمسائل کل چیزها باشم و شما هم راحت استراحت بفرمایید! اصلاً اینطوری نیست این سؤالهایی است که باید از شما بپرسند شما که نباید از کسی بپرسید. شما دانشگاهی هستید فعال سیاسی هستید بچههای تشکلهای انقلابی هستید شما باید جواب بدهید این حالت که مدام از دیگران سؤال میکنید که اینجا چیست و راه حلتان چیست اینجا چه کار کردید و... این درست نیست. از شماها باید بپرسند شماها چه کار کردید؟ شماها وظیفه دارید چه به عنوان دانشجو چه استاد، چه فعال سیاسی چه در نهادهای دیگر در اجتماع باید بنشینید و بگویید در هر کدام از این وزارتخانهها چه کارهایی باید صورت بگیرد که نمیگیرد و چرا؟ و برعکس چه کارهایی نباید بگیرد و دارد میگیرد چرا؟ بنده هم اشراف به همه مسائل ندارم مثل شماها هستیم مینشینیم در مورد یک مسائلی فکر میکنیم، تجربه میکنیم، سؤال میکنیم بعد با یک عقل جمعی به یک نتیجه میرسیم. مشکلات هیچ جامعهای پاسخ پیشینی و قطعی ندارد مشکلات روزمره را عرض میکنم. ما همه بشر هستیم در حکومت دینی هم فرشتهها نیستند بشر است, منتهی باید بشر هرچه آگاهتر، عقلانیتر، اخلاقیتر عمل کند این فرق حکومت دینی و غیر دینی است و الا شما در حکومت دینی هم سعی و خطا دارید چون همه آدم هستیم و آدمها هم خطا میکنند و هم خیانت میکند. بعضیها عقلشان کم است ولی رئیس میشوند بعضیها اخلاق حاکمیت ندارند ولی به حکومت میآیند باید انواع و اقسام معالجات در این قسمت انجام بشود.
اما یک نکته خدمت شما عرض میکنم که به درد سؤالات بعدی هم میخورد و آن این که شناخت زن به عنوان انسان اولاً؛ و به عنوان مخلوق خاص خداوند که مجرای خالقیت خداست یعنی زن، مظهر اسم «هوالخالق» است خداوند از طریق زن، انسان را خلق میکند. انسانها در بدن مادرانشان خلق میشوند نه در برابر پدرانشان. بدن زن و لذا حرمت این بدن، و مسئله دقت در اخلاق جنسی، همه اینها به کرامت انسان برمیگردد چون انسانهای جدید از بدن مادرانشان متولد میشوند و حق مسلّم هر کودکی است که به روش مشروع به دنیا بیاید به روش اخلاقی به دنیا بیاید به دنیا بیاید در حالی که میداند پدرش کیست مادرش کیست. این حق، در رأس حقوق کودک و حقوق انسانهاست و جزو حقوقی است که به شدت در دنیا دارد ضایع میشود علت اصلی آن هم همین هرج و مرج و شیرتوشیری روابط جنسی زنان و مردان است. علت اصلیاش این است. بیشتر مردان هستند که از تعهد یعنی ازدواج فرار میکنند چون مسئولیت ازدواج روی دوش مرد است لذا مردان فاسد در دنیا از ازدواج و تعهد فرار میکنند میخواهند با زنان متعدد رابطه داشته باشند بدون این که اسم آنها روی بچهشان باشد. این بحث حضانت که میگویند چرا اسم پدر را روی بچه میگذارند؟ برای این که مادر بچهها معلوم هستند اکثر بچهها در دنیا پدرانشان معلوم نیست کیست! مادر که معلوم است از کدام زن به دنیا آمدی، پدرت کیست؟ در بسیاری از کشورهای دنیا میگویند مادرت را میشناسی اما هر مردی در خیابان ممکن است پدرت باشد. پدرها فرار میکنند. حتی در مسئله طلاق که چرا اختیار مرد مطلق نیست اما بیشتر است برای این که اصل ازدواج یک تعهدی است که تمام بار آن روی دوش مرد میآید، تأمین اقتصاد همسرش، مسکن او، امنیت او، مخارج زندگی فرزندانش و... همه اینها به عهده مرد است اگر مرد را با عشق نتوانی نگه داری با قانون و با زور پلیس و چماق نمیشود در خانه نگه داشت البته اگر تخلف بکند مجازات میشود ولی اینطوری نیست که بتوانی با زور او را نگه داری. رها میکند میرود. چنان که اغلب جاهای دنیا همینطور است. - نمیخواستم وارد جزئیات بشوم – فقط این نکته را دقت کنید وقتی راجع به زن، خانواده، کودک، داریم بحث میکنیم و هرچه که در او اثرگذار است و هرچه که از او متأثر میشود به این دقت کنید اول زن را به عنوان انسان، بنده خاص خداوند بشناسیم. دوم؛ زن را به زنانگیاش بشناسیم. زنانگی در زن یک اقتضائاتی دارد و یک واقعیتی است. تمام کسانی که زن را با مردها میسنجند و میگویند با مردها مسابقه بدهید در مردانگی! این بزرگترین توهین به زن است. وقتی دارید میگویید چه تحولاتی در حوزه خانواده و زن، مواظب باشید تمام اینهایی که با ظاهر فمینیستی میگویند بین زن و مرد مسابقه بدهید اینها در واقع فمینیست نیستند بلکه اینها مِنیست هستند. اینها اصالت مرد هستند چون میگویند معیار مرد است و زن باید شبیه مرد بشود. زن کامل، زن مرد شده است! اما در نگاه توحیدی، زن کامل، زن کامل است و مرد کامل، مرد کامل است. قرآن یک آیهای میفرماید که یک وقت مردان و زنان شما آرزو نکنید که مرد بگوید کاشکی من زن بودم بخاطر بعضی از مزایایی که زنان دارند، یا زنان بگویند کاش مرد بودم بخاطر بعضی از مزیتهایی که مردان دارند چه به لحاظ طبیعی و چه به لحاظ حقوقی. این کار را نکنید. تو اگر الآن که زن هستی زن درستی نیستی اگر مرد هم بودی مرد درستی نبودی. تو که الآن مرد هستی انسان نیستی تو اگر زن هم بودی انسان نبودی. مشکل تو مرد یا زن بودن تو نیست، مشکل انسان نبودن توست. و الا انسان چه زن و چه مرد، این دوتا موقعیت است. دو موقعیت در برابر خداوند است و در برابر همسر و در برابر جامعه است و تو مسئول نجات خودت هستی، برای نجات دیگران در حد امکان است. لذا ما روایت داریم مردانی که ادای زنها را درمیآورند و تشبّه به مردان میکنند و مردانی که تشبّه به زنان میکنند یعنی زن و مردی که مانند جنس مخالف لباس میپوشد مثل او آرایش میکند، مثل او حرف میزند و اداهای او را درمیآورد اینها قطعاً مؤمن نیستند اینان مردان و زنان تربیت نشدهاند. مردی که مثل زنها لباس میپوشد، آرایش میکند، حرف میزند دنبال کارهای زنانه است و از مسئولیت سخت و خشن فرار میکند یا زنی که مدام میخواهد رفتار مردها را دربیاورد در این فیلمهای هالیوودی دیدید که وقتی میخواهند به زن اهمیت بدهند باید بیاید مثل یک مرد وحشی مثلاً 6تا چشم دربیاورد! مثلاً چاقو بزند سه نفر را با کاراته فلج کند از این کارها بکند این خیلی زن موفقی است یا مردی که این کارها را میکند او وحشی است باز تو میخواهی ادای او را دربیاوری؟ آن زن هم وحشی است آن مرد هم وحشی است. منتهی اینجا به زن یک توهین مضاعف شده است و آن این که غیر از این که وحشی شدی خودت مهم نیستی بلکه باید خودت را شبیه به آن بکنی. در هر تحول مراقب باشیم. در بیش از 90 درصد – حالا این درصدها ریاضی نیست تقریبی است – بیش از 90 درصد ما در احکام و حقوق زن و مرد نداریم، ما در اخلاق زن و مرد نداریم. حسادت، حرص، بدخواهی، خیرخواهی، اخلاص، تقوا، اینها که زن و مرد ندارد. در دو – سه مرد خاص اخلاقی چرا. آن هم اصل آن نه بلکه نوع آن. مثلاً حیا در زن و حیا در مرد در هر دو لازم است نحوه تجلّی حیا و شرم در این دوتا یک تفاوتهایی دارد باز بخاطر تفاوت جنسیتی وکارکردشان در مسئله است اصلاً رفتار جنسی مرد و زن خب اینها مثل هم نیست. خداوند طوری آفریده که مرد از نگاه به زن، از شنیدن صدای زن و از معاشرت با او لذت میبرد و دنبال زن است و بیشتر هم حتی گاهی بیش از محبّت به مسئله شهوت توجه دارد به دنبال تسخیر و تصرف زن و بدن زن است. در همان حالی که زن، نگاهش بیشتر نگاه محبّت و عاطفه است. یک تحلیلی هست که همه جای دنیا راجع به این دوست دختر و دوست پسرها این تحلیل را کردند میگویند تقریباً بالای 85 درصد این موارد دوست دختر پسرها، همه جا، اینجا هم همینطور. پسر بیشتر نگاه جنسی به دختر دارد و میخواهد از او استفاده جنسی ببرد میخواهد با او تفریح کند و حال کند و معمولاً حاضر نیست با همان دختر ازدواج کند سر کار میگذارد. در حالی که بیشتر هدف همان دختر ازدواج با دوست پسرش هست یعنی با او که روابط دارد شوهر آینده خودش و پدر بچههایش میبیند. یعنی دختر به لحاظ عاطفی به پسر اعتماد میکند ولی پسر بیشتر دنبال استفادههای دیگر است و یک بخشی از این طبیعی است نه کامل. این که مرد به دنبال تصاحب بدن زن است و زن به دنبال تصاحب قلب مرد است. زن دوست دارد مرد به او بگوید دوستت دارم و زن دوست دارد دوست داشته شود و مرد دوست دارد دوست بدارد. اینها مخصوص اسلام نیست بلکه در حوزه روانشناسی زن و مرد مسئله قدرت و هورمونها. مسئله اعصاب، مسئله نوع آمادگیها و روحیات زن و مرد هر دو باید به زیبایی بیندیشند، هر دو باید جاذبه داشته باشند هر دو باید شهوت داشته باشند و شهوتشان ارضاع بشود. شهوت یک قدرت الهی است شهوت نعمت است اگر شهوت نبود ازدواج نبود و هیچ انسانی به دنیا نمیآمد. اسلام به شهوت نگاه منفی ندارد شهوت چیز بسیار خوب و لازمی است مثل قدرت و ثروت. انسان بدون قدرت و ثروت و شهوت مگر میتواند زندگی کند؟ همه اینها نعمات خداست منتهی با قدرت و ثروت و شهوت باید درست مواجه بشویم. مواجه انسانی داریم مواجه حیوانی داریم. مواجه حیوانی برای حیوانات اشکالی ندارد یعنی شما نمیتوانید بگویید این حیوان بیتقواست و آن حیوان باتقواست! نگاه کن چقدر حیوان بااخلاقی است؟! حیوانی که این چیزها را رعایت میکند معلوم است آموزشش دادهاند و الا چنین درکی را ندارد. به حیوان بگویند حیوان فحش نیست ولی اگر به انسان بگویند حیوان فحش است چون وقتی انسان با قدرت و ثروت و شهوت و جنسیت مواجة حیوانی میکند این سقوط است. برای حیوان سقوط نیست حیوانات شریعت و واجب و حرام ندارند حیوان نر و ماده، تازه آنها را دیدید خانواده نه همهشان، عمده اینها رعایت میکنند! شما راز بقا را دیدید که مثلاً 7- 8 گله شیر ماده هستند یک شیر نر است باز یک شیر دیگر نر میآید میخواهد با یکی از این مادهها ازدواج کند و خانواده تشکیل بدهند آن یکی نمیگذارد! این دوتا شیر نر باید با هم بجنگند کی برنده بشود که آن شیرهای ماده همسران این بشوند و از این قبیل. حالا شما هم آنجا میبینید یک چنین مسائلی هست منتهی آن اخلاق نیست. ولی در مورد انسان تفاوت میکند همه چیز معیار اخلاقی و حقوقی پیدا میکند. بسیاری از این اشکالات حقوقی و اخلاقی را که میگویند به خاطر نشناختن درست انسان است بخاطر نشناختن درست زن و مرد است اندیشههای افراطی داریم اندیشههای تفریط در مورد زن و مرد داریم. باید هستی زنانه را شناخت. هستی زنانه علاوه بر هستی انسانیاش. زن یک موجودی است که بطور طبیعی و غریزی مورد علاقه جنس مخالف است و این علاقه بسیار شدید است و از اول بلوغ حتی گاهی قبل از بلوغ در پسران و مردان این علاقه پیدا میشود. اگر کسی زن بودن زن را انکار کند و نیاز و نگاه مردانه به زن را درست نفهمد این در واقع زن را از عالم خودش از عالم زنانه میخواهد خارج بلکه اخراج کند میخواهد برخلاف این طبیعت نگاه کند. این مسئله حجاب و این مسئله محرم و نامحرم اینها برای نفی زیبایی و عشق نیست برای مدیریت عشق است. من یک وقتی عرض کردم حجاب، یعنی زنده باد عشق! حجاب و پوشش از عشق حفاظت میکند وقتی برهنگی آمد عشق نیست فقط جنگ شهوت است! فقط بحث نر و ماده است مثل حیوانات نر و ماده. پوشش که میآید دیگر زنانگی زن در عرصه عمومی دیده نمیشود یعنی هرچه انسانها برهنهتر نشوند جنسیتشان بیشتر دیده میشود و بر انسانیت آنها غلبه پیدا میکند. وقتی مرد و زن پوشیدهاند انسانیتشان بر جنسیتشان غلبه میکند. در عرصه عمومی ما انسان هستیم ما نه مرد و نه زن هستیم. در خانواده برای همسرانمان ما مرد و زن میشویم. آنجا که حجاب خوب نیست بلکه ضد حجاب مستحب و واجب است. خب پس ببینید همه چیز به اثر این کارکرد بستگی دارد. اینها را باید خوب بفهمیم. یک ویژگیهای انکارناپذیری دارد یکسری هستی زنانه و یکسری هستی مردانه، و این پتانسیل مادری، پتانسیل همسری اینجا جدا. یکی هم خود پتانسیل انسانی. در واقع هر تحولی را اینطوری ببینیم چه مرد و چه زن. هر کدام سهتا حق و سهتا وظیفه دارد. وظیفه من – چه مرد و چه زن – نسبت به خودم و رشد خودم، نجات خودم، من معلوم نیست چقدر در این دنیا هستم و بعد ابدیت است من باید به لحاظ علمی و عملی و به لحاظ تقوا باید رشد کنم. دوم؛ مسئولیت من چه مرد چه زن در برابر همسرم و فرزندانم، سوم؛ مسئولیت من در برابر امّت و جامعهام. از محله خودم، فامیلمان تا جامعه جهانی، اینها را باید درست بفهمیم درست تعریف کنیم و تعادل را.
یکی از حضار: من مجدد تشکر میکنم که در خدمت شما هستیم. واقعیت این که من چهارتا سؤال داشتم منتهی چون فکر میکنم شاید فرصت برای دوستان دیگرم نباشد من دوتا از سؤالاتم را میپرسم اگر احیاناً آخر جلسه فرصت شد اگر اجازه بدهید سؤالاتم را میپرسم. یک سؤالم راجع به همین تفاوتهای جنسیتی که الآن بحث آن را کردید عرض میکنم. ببینید همانطور که خودتان فرمودید تفاوت جنسیتی، مبنای تفاوت حقوق و تکالیف است اما سؤال اصلی در بحث تفاوت جنسیتی این است که آیا واقعاً از نظر شما تفاوتها مشخصاً دقیق و روشن هستند و آیا این تفاوتها آیا صرفاً محدود به تفاوت در احساسات میشوند یا تفاوت در مسائل جنسی یا تفاوتهای دیگری هم هستند؟ مثلاً ممکن است بعضیها بیایند پژوهش کنند و بگویند که زنان جزئینگرند و مردان کلینگرند. این یک مثال است. میخواهم بگویم فارغ از مسائل احساسات و جنسیتی آیا مسائل دیگری هم هست یا نیست؟ با توجه به این که ذهنیت خودم این است که تفاوتهای دیگری وجود دارد.
استاد: ببخشید الآن مشخصاً این سؤالتان چه شد؟ چون یک جوابی هم به آن دادید.
همان: میخواستم جواب شما را بدانم منتهی ادامه سؤالم با توجه به ذهنیت خودم هست. ذهنیت خودم این است که چه تفاوتهایی کلانتر است؟
استاد: سؤالتان این است که میخواهید ببینید فراتر از بعضی از مباحث عاطفی، تفاوتهای دیگری هم هست یا خیر؟ خب دیگر؟
همان: بله این یک سؤالم هست. و سؤال بعدیام این است که این تفاوتها الآن پژوهشهای علمی صورت میگیرد که نشان دهنده این است که این تفاوتها درست نیست یعنی این تفاوتها را نقض میکنند. ما به عنوان نگاه اسلامی و مسلمان چه جوابی در برابر اینها داریم؟
استاد: مثل چی این که میگویید یک جایی اسلام گفته تفاوت هست حالا کشف شده که تفاوت نیست؟ یک نمونه مثال بزنید.
همان: الآن دقیق نمیتوانم بگویم که فلان ویژگی است! اما معمولاً وقتی که ما بحث تفاوتهای جنسیتی را میکنیم خیلی وقتها همین پاسخ از طرف فمنیستها به ما داده میشود و الآن پژوهشهایی است که برخلاف این را دارد اثبات میکند. نکتهاش این که ما با جامعه جهانی دیگر نمیتوانیم دینی صحبت کنیم ما باید به این سمت برویم که علمی اثبات کنیم و علمی اثبات کردن یک چالشی دارد و همانطور که خودتان فرمودی این کاری است که ماها باید انجام بدهیم اما من بیشتر سؤالم در مورد آن چالش است که چگونه باید انجام داد؟ چالش آن این است که اگر ما بخواهیم کار علمی انجام بدهیم کار آماری و تحقیقی روی همین زنانی است که الان موجود هستند زنانی که الآن موجود هستند هویت خودشان آن هویت اصیل زنانه نیست چون با توجه به تغییرات اجتماع و کارهای فرهنگی که شده این هویت تغییر کرده است پس ما چطوری میتوانیم به آن تفاوتها دست پیدا کنیم بدون این که از دین استفاده کنیم؟ به علاوه که دین هم تفسیرپذیر است یعنی ما کتب مختلف را که نگاه میکنیم افراد مختلف را که نگاه میکنیم از یک جمله دینی چند تفسیر برداشت میکنند چون هیچ جا تفاوتها یعنی خیلی کم تفاوتها به صورت صریح بیان شده است.
استاد: تقریباً سهتا سؤال شد. من اول این سومی را بگویم که البته منحصر در این بحث نیست و آن این که وقتی میگوییم دین در چه موردی چه گفت؟ خب اختلاف نظر است و تفسیرهای مختلفی وجود دارد این نه فقط در مورد بحث زن و زنان، در هر مورد دیگری هم یک پرسش راجع به هر چیزی است. اینجا شما یک معیار دارید برای این که چه چیزی را میشود به دین نسبت داد یا نداد آنچه که در اصول فقه، در منطق بحث میشود عمدتاً برای این که این معیارها به دست بیاید که ما چه نظری را به چه عبارتی و چه آیه و حدیثی میتوانیم و با چه ضریبی از قطعیت نسبت بدهیم؟ آن وقت اگر توانستید یک مفادی را به یک متنی بطور قطعی استناد بدهید یا اگر قطعی نیست یک ظهوری است که معتبر است یعنی همه عقلا میگویند ما از این جمله واقعاً همین معنا را میفهمیم ولو این که محال نیست معنای دیگری فهمیده نشود. شما ببینید ما قاعده خاص که مخصوص فهم و تفسیر متن دینی باشد در مورد سایر متون نباشد ما نداریم. لذا در اصول فقه و منطق هم معیار، بحثهای عقلی است بحثهای نقلی نیست. ما در منطق یا اصول فقه که نمیگوییم به دلیل این آیه و حدیث باید از آیات و احادیث این عبارت را فهمید! نه، همهاش عمدتاً استناد میشود به قواعد عقلی و عقلایی. در فیزیک چه جوابی برای این سؤال دارید؟ در نظامهای حقوقی و قانونی چه جوابی دارید؟ در علوم سیاسی چه میگویید؟ در فقه و اصول هم همین است. فرقی نمیکند. اگر چیزی را میشود با قواعد استنباط بطور قطعی نسبت داد خب ما بطور قطعی نسبت میدهیم بعد ممکن است طرف بگوید من اصل متن شما را قبول ندارم اعتبار حجیّت شما را قبول ندارم من اصلاً دین تو را قبول ندارم! خیلی خب ما دیگر با تو حرفی نداریم کسی که اصل دین را قبول ندارد ما که نمیآییم سر معنای یک آیه و حدیث با او بحث کنیم ما با کسی که این را حجت میداند داریم بحث میکنیم. مواردی که بطور قطع اثبات نمیشود و اختلاف نظر است چنانچه خیلی از موارد بین خود فقهاء اختلاف نظر هستند. شما آنجا نمیتوانید بطور قطع به دین نسبت بدهید آن وقت باید بگویید وظیفه عملی من چیست؟ من باید چه کار کنم؟ ما باید چه کار کنیم؟ در مسائل فردی شما یا مجتهد هستید و باید به تشخیص خودت عمل کنی یا مجتهد نیستی و باید به تشخیص اویی که از بقیه عالمتر میدانی عمل میکنی. مرجعیت علمی برایتان دارد. اگر مسائل حکومتی و اجتماعی است نمیشود هرکسی به تشخیص خودش یا مرجع خودش عمل بکند چون هرج و مرج میشود. مثلاً یک کسی بگوید مرجع من گفته پشت چراغ قرمز نایستید! یا مالیات ندهید! خب مرجع شما در مسائل شخصی شما میشود اما در مسائل اجتماعی، حکومتی و مدنی و قانونی که نمیشود هرکسی یک چیزی بگوید. آنجا حکومت اسلامی و ولایت فقیه مطرح میشود.
مسئله دیگر این است که گاهی یک برداشتی از متن ممکن است غلط صورت بگیرد مثلاً این متن راجع به موقعیت خاصی بوده به تعبیر اصولین میگویند قضیهٌ؛ یک قضیه خارجی بوده یا واقعهای شخصی خاص بوده و این را تعمیم بدهد و فکر کند کلی است! یا یک مستحبی بوده شما برداشت کنید که این واجب است. در یک مورد خاص نهی شده شما فکر کنید این تحریم کلی شده است. حالا مواردی که چطور میشود دوتا فقیه اختلاف میکنند در یک آیه یا دوتا حدیث خاص است ولی از توی آن دوتا حکم میفهمند خب اینجا 10- 15 توضیح دارد که جایش اینجا نیست. یک بحث دیگر خواستید بگذاریم که روش استنباط از متن چیست؟ ضمن این که آخر آخرش هم باز حکومت اسلامی ولایت مطلقه فقیه که میگویند مصلحت نظام و مصلحت جامعه میتواند ببیند اهداف دین و احکام مهمتر فدای یک حکم خاص جزئی نباید بشود! این هم هست.
راجع به مسائل علمی اگر کسی گفت علم این را کشف کرده خلاف دین است، اینجا دوتا نسبت به دوتا منبع داده است که این دوتا باید اثبات بشود. خیلی از این چیزهایی را که میگویند علم اثبات کرده، این را هیچ جا اثبات نشده و هیچ دلیلی برای آن ندارند. همین وقت که بگویید کجا اثبات کردند؟ میگویند یک جایی اثبات کردند! میگوییم خب توضیح بده، میگوید در کل! دیدی وقتی از آنها سؤال میکنی که به چه دلیل؟ میگوید در کل؛ این یعنی دلیلی وجود ندارد. مواردی که به ما میگویند این حکم قطعی شرعی علم ثابت کرده که قطعاً غلط است خب این سه تا سؤال را باید جواب بدهید. 1) کدام علم کجا قطعاً اثبات کرده است؟ چه را اثبات کرده؟ 2) این حکم را بطور قطعی داری به شرع نسبت میدهی با کدام روش استنباط و با کدام آیه و حدیث و کدام متن داری نسبت میدهی؟ 3) باید اثبات کنی آنچه که از متن دریافتی با آنچه که از علم است و این دوتا هر دوقطعی است اثبات کن که این دوتا با هم قابل جمع نیست. بسا ممکن است شما یک چیزی را از یک چیزی برداشت میکنی فوری میگویی اینها با هم تناقض دارد در حالی که نه. یکیاش مطلق است این مقیّد است. مقیّد بر مطلق در مورد خاص حاکم است در غیر آن مورد قید، آن حاکم میشود. یکی خاص است یکی عام است. این خاص عام را تخصیص میزند. یکیاش نسخ شده، یک حکم قبلاً بوده دیگر نیست ناسخ و منسوخ است. خب اینها یک عالمه باید درس بخوانیم تا اینها را بفهمیم. چرا فقه و اصول و کلام و منطق و فلسفه و عرفان را 20 سال در حوزه میخوانند؟ برای این که همینها را بفهمند که آیا هر برداشتی را از هر عبارتی میشود کرد؟ بعد نسبت بین این مفهوم و آن مفهوم چیست.
من یک قاعده کلی به شما بگویم هرجا به روش و متد درست فهم رفتید و به قطع رسیدید قطع بر ظنّ مقدم است یعنی اگر صددرصد است بر هفتاد درصد مقدم است میخواهد عقل باشد میخواهد نقل باشد! به شرطی که قطع صددرصد در عقل یا نقل باشد. بسیاری از احکام، آیات و روایات و بسیاری از آنچه که به عقل نسبت میدهند که آقا عقل این را میگوید علم این را میگوید؛ بیش از 90 درصد اینها در دو طرف ظنّی است صددرصدی نیست. اینطور موارد یک چیزهایی داریم به نام مرجحّات باب تعارض. یعنی اگر بین دو حجّت شرعی یکیاش عقل است یکیاش نقل است یا بین دوتا نقل، یا اصلاً بین دوتا عقل، بین دوتا ادعای عقلی، تعارض شد چگونه باید این دعوا را فیصله ببخشیم؟ خب همه اینها قانون و ضوابط دارد همینطوری کلی روشنفکربازی! اباحهگری! که نه آقا همه این احکام برای قدیم بوده! دوران فلان! یا از آن طرف کل اینها را بگوییم کلش همین است. ما احکامی داریم، طرف آمد پیش امیرالمؤمنین(ع) و گفت پیامبر(ص) گفته حج میروید مردها لباس احرامشان را بدنشان را کامل نپوشاند شانه و بازوهایشان را بیرون بیندازند! الآن هم همینطور است؟ حضرت امیر(ع) گفتند نه، آنجا اول اسلام بود و تعداد ما رزمندگان کم بود آمدیم حج، مکه دست دشمن بود پیامبر(ص) فرمود که اینها که خوش هیکل و زیبا و جنگجو هستند اینها این عضلاتشان را بیرون بیندازند که اینها ببینند فکر نکنند ما یک مشت بچه و پیر و پاتال هستیم! بعد گفتند آنهایی هم که ریشها و موهایشان سفید شده رنگ کنند که نگویند بعضیهایشان پیر هستند همه جوان بیایید. حضرت امیر(ع) گفت این برای آنجا بود که گفتند حنا کنید. الآن که دیگر لازم نیست الآن دیگر ما اکثریت هستیم و پیروز شدیم الآن لازم نیست ماهیچههایتان را بیرون بیندازید یا رنگ کنید! خواستید رنگ کنید نخواستید نکنید. گاهی ما آیات و احادیث داریم که مربوط به یک مورد خاصی است یک سؤال را سه نفر آمدند از امام(ع) پرسیدند ولی امام(ع) به آنها سه جور جواب میدهد میگویند آقا چرا سه جور جواب دادید؟ فرمودند چون آن اولی ساواکی و نیروی حکومت بود آمد سؤال کند و من بگویم و به من بهانه بگیرند من به او همان جوابی که حکومت راضی میشود دادم که برود آن را گزارش کند. گفت به دومی که پرسید چرا اینطوری گفتید؟ فرمودند این آدم خوب و متدینی است ولی در یک منطقهای است که آن شهر خیلی متعصب هستند نه همه جا، این به همین عنوان وضو میرود آنجا خودش را به کشتن میدهد! میرود آنجا میگوید وضوی درست اینطوری است او را میکشند! من گفتم نه، همانطور که آخوند همان شهرتان وضو میگیرد وضو بگیر. یعنی حفظ جان تو مقدم است بر این که بخاطر وضو کشته شوی. به این سومی چرا این را گفتم؟ فرمودند این در شرایط طبیعی است و آدم عاقلی هم هست این دارد از من میپرسد که من باید چطوری وضو بگیرم؟ من باید به این درستش را بگویم که وضویی که پیامبر میگرفت اینگونه بود. لذا من کسی را فریب ندادم دروغ نگفتم من دارم به احکامالله عمل میکنم. حکم خدا به آن اولی این است که نیروی دشمن را فریب بدهد. حکم خدا به آن دومی این است که طوری عمل کن که خودش را برای یک وضو به کشتن ندهد. حکم خدا به این سومی این است که روش آن این است. پس ببینید مسائل را اینطوری چک کنید. سؤالها کوتاه است ولی جوابهای آن بلند است من میخواهم گفتگو باشد که از یک طرف میبینم خودم به بحث کوتاه راضی نمیشوم. لذا یک نکتهای را به شما عرض کنم اگر شما مواردی را که گفتند علم کشف کرده و حالا نیست مثال بزنید آن وقت من ریزتر و جزئیتر وارد قضیه میشوم. اما سؤال کلی شما جواب کلیاش این است که چه چیزی را به علم نسبت میدهید و چرا؟ چه نوع علمی؟ علم عقلی برهانی است؟ علم تجربی ظنّی آزمایشگاهی است؟ بعد علم تجربی میتواند بگوید من چه چیز را تجربه کردم پس هست. نمیتواند بگوید آنچه را که تجربه نکردم نیست. چون تجربه، تجربه کردن تأیید یا اثبات میکند. تجربه نکردن که چیزی را انکار نمیکند مثل این که شما بگویید من تا حالا یک ماشینی با این مشخصات ندیدم پس نیست! نه آقا ممکن است باشد تو ندیدی. ولی تو میتوانی بگویی من یک ماشین به این مشخصات دیدم پس هست. این ماشین هست. بله این را میتوانید بگویید. خیلی از این مباحث در حوزه فلسفه علم داریم که اینها همه باید درست شکافته بشود. آن سؤال اولتان چه بود؟
همان: آیا ما از روش علمی میتوانیم نتیجه مطلوب برسیم و تفاوتها را بتوانیم اثبات کنیم که تفاوت حقوق و تکالیف چیست؟
استاد: بله حتماً. اتفاقاً من چندتا نمونه اینجا برای شما بگویم. اینها دیگر بحث اسلام و مسلمانها نیست همین تفاوتهای علمی بین زن و مرد؛ الآن شما میدانید صدها و هزاران کتاب و تحقیق در این مورد است میدانید چرا در برابر تفاوت واکنش نشان میدهیم؟ برای این که 1) یک کسانی میخواهند از تفاوتهای طبیعی و حقیقی تفاوت ارزشی را نتیجه بگیرند. یعنی مثلاً اگر ثابت شد زور زن از زور مرد کمتر است و از این جهت یک نقصی است پس معنیاش این است که پس ارزش زن کمتر است! اگر کسی میگفت که هرکسی زورش بیشتر است ارزشش بیشتر است بعد مسابقه میگذاشتیم که چه کسی زورش کمتر است؟ خب حالا اگر کسی گفت زور بازوی مرد از زور بازوی زن قویتر است، در قدرت بدنی مرد قویتر است. حالا بیاییم اثبات کنیم نخیر مساوی است! خب مساوی نیست. ولی آیا از این باید نتیجه بگیریم که ارزش این دوتا مساوی نیست؟ نه؛ باید نتیجه بگیریم که وظیفه این دوتا مساوی نیست. یک کارهایی است که مرد باید انجام بدهد برای تأمین معاش و امنیت خانوادهاش. بدن زن مناسب یک وظایف مثلاً به دنیا آوردن و مادری کردن است که خودش کار مهمی است پدر نمیتواند مادری کند مادر هم نمیتواند پدری کند! نه این که نمیتواند محال است خودش اذیت میشود خودش از پادرمیآید. الآن زنانی که باید هم کار مرد را بکند و هم کار زن را که شوهرش را از دست داده یا طلاق گرفته، شما ببینید چقدر مشکلات دارد. مردی هم که زن ندارد همسرش از دنیا رفته میخواهد هم مراقب بچه باشد و... خب نمیتواند. بنابراین از تفاوت طبیعی، تفاوت ارزشی را نتیجه نگیریم. 2) تفاوت حقوقی حداقلی است آن موارد هم تفاوت حقوقی باید متناسب با تفاوت در وظیفه باشد. اما این که علم چه میگوید؟ علم همه جای دنیا یک پرونده قطوری دارد از تفاوتهای جسمی، اعصاب و روان، روحی زن و مرد، نگاه زیباییشناسی زن و مرد متفاوت است. مثلاً زن و شوهر میخواهند بروند یک ماشین بخرند بیشترین توجه زن به زیبایی ماشین است طبیعی هم هست خیلی هم خوب است بیشترین توجه مرد به قیمت ماشین است. و این که این موتورش چطوری است چقدر باید روغن بزنم؟ چقدر بنزین میخورد؟ زن، به اینها هم توجه دارد اما به زیبایی قضیه توجه دارد. در بدترین شرایط مثلاً میبینید زن به زیبایی... مثلاً طرف یک کسیاش مرده، میخواهند مجلس عزا بروند که آنجا همه گریه میکنند باز به این نگاه میکند که آیا زیباییشناسی در این لباس عزایی که دارد میپوشد رعایت شده یا نه؟ خب این یک تفاوتهایی است که این تفاوت بد نیست برای زنانگی خوب است باز برای مرد اینطور حساسیتها ممکن است خوب نباشد نه این که به زیبایی حساسیت نداشته باشد به اندازه زن ندارد. شما نگاه کنید من به شما منابعی معرفی میکنم که بروید از نظر علمی این تفاوتهای زن و مرد را که میگویید ببینید. اینها که ترجمه شده است کتاب «روانشناسی تفاوتهای فردی». کتاب «من نمیدانم چرا؟». کتاب «روانشناسی اختلافی» موریس دوبس و هانری پیر. کتاب «رشد و شخصیت کودک، نسبت کودک با مادر، نسبت کودک با پدر». کتاب «دانستنیهای زناشویی» جورج اسکات، اریک جانسون و دیوید روبن. کتاب «روانشناسی زنان» ژانت هایت. «روانشناسی افسردگی» و... من اینجا 10- 20تا کتاب دارم فقط چند نمونه آن را خدمت شما عرض کنم. سلولهای بدن زن و مرد هم مثل هم نیست تفاوتهایی دارد. هورمونها و غددی که در بدن زن و مرد فعال است به هیچ وجه مثل هم نیست. تفاوتها گاهی اینقدر بنیادی است که بعضیها در همین غرب و شرق عالم گفتند که اصلاً زن و مرد یک نوع موجود نیستند اینها دو نوع موجودند نه دو جنس از یک نوع. یک عده باز از آن طرف افراط کردند میگویند اینها اصلاً یک موجود نیستند همه چیزشان با هم متفاوت است. شباهتهای حداقلی اینها با هم دارند. این از آن طرف افراط. افراط از این طرف این است که یکیشان نر است و یکیشان ماده، فرق دیگری با هم ندارند! چرا دارند. دوتایش اشتباه است. ببینید در همین «روانشناسی فرد» میگوید زیستشناسان میگویند تفاوتها بسیار بنیادی است و این تفاوتها عمدتاً ژنتیک است نه محیطی. یعنی مربوط به جنسیت است نه تابع فرهنگ و آب و هوا باشد که بتوان آن را تغییر داد. هر سلول بدن مرد با سلول بدن زن تفاوتهایی دارند. قبل از این که به دنیا بیایند در رحم مادرانشان با یکدیگر متفاوت هستند. حتی میدانید نوع کنش و واکنش، لگد زدنهای دختر و پسر توی شکم مادر با همدیگر متفاوت است. نوع تغذیهشان نوع اثری که روی جسم و اعصاب مادر میگذارند. حتی از همان اولی که این نطفه منعقد میشود بدون این وسایل امروزی متخصصین میتوانستند بفهمند که این دختر است یا پسر است؟ از تأثیری که روی بدن مادر میگذاشت. میگوید نطفه از درون شکم مادر برای زن شدن یا مرد شدن آماده میشود. یعنی ارتباط قبل از تولد با آنچه که بعد از تولد و تا مرگ هست وجود دارد البته من میگویم بعضی از اینها در این قضایا افراط میکنند طوری که اینها انگار دوتا نوع هستند! نه دو جنس از یک نوع هستند. بعضی از زیستشناسان و جامعهشناسان معتقدند که اگر اوضاع اجتماعی هم کمک میکند که زن و مرد کارکردهای اجتماعیشان با هم متفاوت بشود، محیط، خانواده، آداب و رسوم، این فقط آنچنان را آنچنانتر میکند نه این که اساس آن را تغییر بدهد یعنی اگر این محیط و این فرهنگ نباشد باز بطور طبیعی فرق میکند. میگوید ما آزمایش کردیم دخترانی را از کودکی بازیهای خشن یاد بدهیم. پسرهایی را هم از کودکی شروع کردیم با عروسک بازی کنند. بعد تفاوتهای عروسک بازی پسرهایی که از کودکی مجبور شدند به بازی خاصی و دخترهایی که مجبور به بازی خاصی شدند، اینها را میشمارد که عروسک بازی این پسر با عروسک بازی دخترها چه تفاوتی دارد؟ یا این دختری که در بازی شمشیر برمیدارد و میخواهد آدم بکشد چطوری است؟ نه این که خشونت در ذات او صددرصد است و این نیست و عاطفه فلان... نه، اما تفاوتها، میگوید محیط، آنچنان را آنچنانتر میکند نه این که آنچنان را اینچنین کند. این تازه منابع علمی همین دهههای اخیر است که این نویسندهاش مطلقاً مذهبی نیستند و مذهب را قبول ندارند اصلاً خدا را قبول ندارد. چه برسد به مذهب یا دین خاصی. میگوید کسانی میگویند زن و مرد تنها چون از دو جنس نر و مادهاند متفاوتند اما علم به ما میگوید – همین علمی که میگویید آنها میگویند – میگوید علم و تجربه و آزمایشگاه به ما میگوید که کارکرد و فونکسیونهای دختر و پسر و پیرزن و پیرمرد در حوزه زیستشناسی، جهانبینی و روحیات، روانشناسی و نوع نگاهشان به جهان مطلقا یکی نیست. میگوید اگر شما یک صحنهای را که اتفاقی افتاده بعد بگویید مردهایی که در جلسه بودند بیایند گزارش بدهند چه دیدند؟ زنانی هم که در جلسه بودند بیایند گزارش بدهند چه دیدند؟ یک تفاوتهای فردی شخص به شخص هست اما کاملاً تفاوت جنسیتی معلوم میشود که مردها روی چه بیشتر انگشت گذاشتند و زن ها روی چه؟ بعد بحث میکند و عطسه مردها با زنان را مقایسه میکند. اشاره کردنشان، توصیفشان از یک شخص، توصیفشان از یک صحنهای که میبینند. در یکی دیگر از این منابع مثال میزند که صحنه تصادف را، یک صحنه تصادف منجر به قتل را ما از این نمونهها رفتیم از توی دادگستری و پلیس جنایی برداشتیم و همه را یک بررسی آماری و روانشناسی و اجتماعی کردیم، از نوع شهادت اینها، نه همهاش لزوماً، اما عموماً کسی که میشناسد و تخصص دارد به شما میگوید این شاهد زن است و این شاهد مرد است! این که دارد صحنه تصادف منجر به قتل را با این توضیحات گفته، این توضیح زنانه است. این توضیح مردانه است. البته نه تک به تک، و نفر به نفر، بلکه بحثهای جامعهشناختی و آماری است. خب میگوید علم، من میگویم علما، دانشمندان از دو طرف قضیه افراط کردند تعادل هم داشتهاند. کدام علم؟ کدام عالم؟ اینها منابع زیادی را دیدند که من چند نمونه آن را دارم برای شما عرض میکنم. میگوید همانطور که روانشناسان امروز، - حالا این هم حرف خودش را میگوید روانشناسان امروز همه این را گفتند – او هم میگوید روانشناسی این را میگوید! دیدید بعضیها میگویند جامعهشناسی این را میگوید! جامعهشناسی چیه؟ علم جامعهشناسی این را میگوید! مگر ما علم جامعهشناسی داریم؟ جامعهشناسی مکاتب مختلف است، او این را قبول ندارد این هم او را قبول ندارد! تعریفشان از معرفت، از انسان، از جامعه، از شادی، از غم، علم روانشناسی این را میگوید! کدام علم روانشناسی؟ 5تا روانشناس درجه یک به شما میدهم رهبران 5 حلقه و مکتب فکریاند، تعریفشان از افسردگی و شادی با همدیگر متناقض است اصلاً قابل جمع نیست.
یکی از حضار: خب اینها بر مبنای فکر خودشان دارند میگویند.
جواب استاد: بله، یعنی یک شواهدی دارد. من هم دارم میگویم، نمیخواهم بگویم این حرف او حجت است بلکه دارم میگویم یک عدهای یک شاخصههایی را میگیرند میگویند علم این را میگوید! این نظر علمی است! آن چیست؟ این که زن و مرد جز تناسلی هیچ تفاوتی با همدیگر ندارند! او شباهتهایی را بین زن و مرد میبیند روی آنها تمرکز میکند. این هم آمده تفاوتهایی را میبیند و تمرکز میکند گاهی مبالغه میکند یا او یا این. اصل این است که ما به حرف هر دو دسته گوش کنیم ببینیم کدامها بیشتر دارند دقیق و مستند صحبت میکنند و کدامها دارند حرف اضافی میزنند. دوتا چیز اثبات شد داری 6تا چیز نتیجه میگیری. دوتا چیز اثبات شد دوتا نتیجه بگیر. علم که میگویند از آن طرف ما مستنداتی به اسم علم داریم میگویند اینها یکی است هیچ فرقی ندارند! این تفاوتهایی هم که بین زن و مرد میبینیم بخاطر محیط و فشار و خانواده و سنتها و مذهب و ساختار اقتصادی است. و الا اگر از بچگی ابزار بازی دختر و پسر را عوض کن، مدام به پسر نگو که آی باید سربازی بروی، باید بروی کار کنی، مدام به دختر نگو که عروس خانم کی میخواهی مادر بشوی یا مامان این عروسک باش! این حرفها را نزن برعکس بکن، اینها کاملاً مسیر را برعکس میروند! خب اینها غلط است اینطوری نیست. یا این که محیط کلاً بیتأثیر است، نخیر آقا محیط خیلی تأثیر دارد. خانواده مؤثر است. ساختار اقتصادی یک کشور که شما زمینه اشتغال اقتصادی را برای زن و مرد چقدر فراهم کنید؟ زندگیاش مستقلاً تأمین بشود یا نشود؟ خب بله، همه اینها فرق میکند. دو طرف قضیه افراط و تفریط شد چه به نام مذهب، چه به نام علم باید مدیریت کنیم. ما آنچه که اثبات شد، ما نوکر دلیل هستیم نوکر اشخاص نیستیم که چه کسی چه گفت؟ دلیل بیاور، دلیلتان قانعکننده باشد میپذیریم اگر دلیلتان عقلی است، اگر دلیل نقلی است میگویند ما نوکر لسان دلیل هستیم یعنی زبان دلیل چه میگوید؟ زبان این آیه و حدیث را درست بگو، آیا واقعاً داری درست به آن نسبت میدهی؟ بسیاری از نسبتهایی که دارد به علم و مذهب داده میشود میخواهم بگویم درست نیست. این طرف را هم داشته باشید که میگوید طرز راه رفتنشان، طرز تکلمشان، طرز نگاهشان به مسائل، گاهی دیدید که مرد و زن، شاید پدر و مادرها یا برادرها و خواهرا این را بفهمند. ممکن است من نفهم باشم البته من یک نفهمی شخصی دارم ولی یک نافهمی نوعی هم همه مردها دارند. یک چیزهایی هم هست که زنها در آن مسائل دقیق نیستند حتی ممکن است یک زن باسواد تحصیلکرده، نسبت به شوهرش که سوادش کمتر است در این مسئله از شوهرش ضعیفتر باشد همه چیز به سواد و آموزش نیست عکس آن هم همینطور است. میخواهم بگویم از دو طرف نباید مبالغه شود. ما تابع دلیل هستیم اگر واقعاً یک علمی اثبات کرد که در یک صفتی تمام زنان یا اکثرشان با اکثر مردان ذاتاً متفاوت هستند یا ذاتاً مساوی هستند، محیط اینطوری کرده، اگر اینطور باشد ما این را تأیید میکنیم و به همان حد میپذیریم بعد میآییم ببینیم که حالا چه نتایجی میخواهیم از آن بگیریم؟ مثلاً میخواهیم بگوییم اگر زور بازوی مرد بیشتر است حق دارد خانمش را کتک بزند؟ یا ارزش او بیشتر است؟ این دوتا نتیجه غلط از یک حرف درست است. یا موارد دیگری. سؤال اولتان را جواب دادم.
هشتگهای موضوعی